منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۴ مطلب با موضوع «منابر 14 معصوم :: منبر امام مهدی عج» ثبت شده است

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ق.ظ

30 شعر امام زمانی

1_

همه جا بروم به بهانه تو 
که مگر برسم در خانه تو 

همه جا دنبال تو می گردم 
که تویی درمان همه دردم 

یا ابا صالح مددی مولا 

نشوم به جز از تو گدای کسی 
بی ولای تو من نکشم نفسی 

که تو لیلای من مجنونی 
همه هست من دلخونی 

یا ابا صالح مددی مولا 

اگرم نبود دل لایق تو 
نظری که دلم شده عاشق تو 

به خدا هستی همه هستم 
به تو دل بستم به تو دل بستم 

یا ابا صالح مددی مولا 

دل خود زده ام گره بر در تو 
چه شود که رسم بر محضر تو 

من نا قابل به تو دل بستم 
نکشی دامان خود از دستم 

یا ابا صالح مددی مولا 

همه درد و غمم، تو دوای منی 
تو صفای صفا، تو منای منی 

تو گل زیبای منی مهدی (عج) 
تو مه شبهای منی مهدی (عج) 

یا ابا صالح مددی مولا 


************************

2_

خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید 
خوش آن جمعه که بر ما ز مهدی خبر آید 

بگویید و بگردید به دریا و به صحرا 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

خوش آن لحظه ی شیرین که روی تو ببینیم 
سر راه تو همچون گدایان بنشینیم 

ببوسیم رهت را، ببینیم رخت را 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

خوش آن لحظه که آریم به سوی تو نیازی 
همه پشت سر تو بخوانیم نمازی 

برد نغمه ی حمدت به هر آیه دل از ما 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

به پای گل نرگس بریزید گل یاس 
بخوانید حضورش همه روضه ی عباس 

بگویید بگویید ز بی دستی سقا 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

خوش آن لحظه ی شیرین که در کعبه درآیی 
چو پیغمبر اکرم کنار حجر آیی 

شود دیده ی حجاج همه محو تماشا 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

همه منتظر هستیم که آیی به مدینه 
کنی یاد، کنی یاد، ز مسمار و ز سینه 

ز سوز تو مدینه شود محشر کبری 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

خوش آن لحظه که آیی سر قبر پیمبر 
سر قبر پیمبر شوی زائر مادر 

شود تربت زهرا به دیدار تو پیدا 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 


************************

3_


دانلود سبک

چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی 
با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی 

اوصاف کمالت را آیات جمالت را 
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی 

از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم 
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی 

من با تو و تو با من، انصاف کجا رفته؟ 
من کمترم از مور و تو فوق سلیمانی 

من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان 
من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی 

من شام غریبانم تو صبحدم عیدی 
من خار مغیلانم تو سرو گلستانی 

من بر سر راه تو چون گوی به چوگانم 
تو در دل زار من، چون نوح به طوفانی 

با گل کنمت تشبیه یا با نفس عیسی 
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی 

قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد 
تو منتقم خون سالار شهیدانی 

سوز جگر "میثم" آتش زده بر عالم 
باشد که دمی با او بنشینی و بنشانی 

مولا یا ابا صالح


********************

4_

عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد 
قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد 

جام مرگ آمد به دستم، جام می هرگز ندیدم 
سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد 

مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز 
آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد 

عاشقان روی جانان، جمله بی نام و نشانند 
نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد 

کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند 
با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد 

مردگان را روح بخشد، عاشقان را جان ستاند 
جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد 
امام خمینی


********************

5_



باید سلام کرد به تسبیح و یاد او
بر صبح و بر سپیده و بر بامداد او

بر او درود و خیر کثیر وجود او
بر حالت قیام و رکوع و سجود او

عمرش چو جلوه‌ی ابدیت بلند باد
حزبش بلندپایه و پیروزمند باد

ای آخرین امید بشر، در کویر غم
هرم حریر عاطفه در زمهریر غم

مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی»
فرزند اختران درخشان و روشنی

ای یک اشاره‌ی لب تو «سابغ النعم»
یک زمزمه دل شب تو «دافع النقم»

چشمان ما غبار گرفت و نیامدی
دامان انتظار گرفت و نیامدی

کی می‌شود که پنجره‌ی پلک وا کنی؟
وجه خدای! عطف توجه به ما کنی

دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
خواندم «متی ترینا»، گفتم «متی نراک»

«یا ایها العزیز»! ببین خسته‌حالی‌ام
چشمان پرستاره و دستان خالی‌ام

ماییم آن «خسی که به میقات» آمدیم
شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم

شام فراق، سوره‌ی واللیل خوانده‌ایم
یوسف ندیده «اوف لنا الکیل» خوانده‌ایم

یا ایها العزیز! به زیبایی‌ات قسم
بر حسن دل‌فریب و فریبایی‌ات قسم

دل‌ها ز نکهت سخنت زنده می‌شود
عالم به بوی پیرهنت زنده می‌شود

صبح وصال تو شب غم را سحر کند
آفاق را نگاه تو زیر و زبر کند

موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه، چشم به راه ظهور توست

تنها نه از غمت، دل یاران گرفته است
چشم بقیع تر شده، باران گرفته است

شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
تکرار نام تو ضربان دل من است
محمدجواد غفورزاده (شفق)


******************

6_


  • سبک

  • عمری به آرزوی وصال توسوختیم
    با یاد آفتاب جمال تو سوختیم

    ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند
    ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم

    دلخون چولاله هانبشتیم وباغبان
    تا آورد به جلوه نهال تو، سوختیم

    ای شام هجر!کی سپری میشوی که ما
    در آرزوی صبح زوال تو سوختیم

    ما را چومرغکان، هوس آب ودانه نیست
    اما زحسرت لب و خال تو سوختیم

    چندی به گفت و گوی فراق تو ساختیم
    عمری به آرزوی وصال تو سوختیم
    عباس خوش عمل


    ******************

    7_


    از همه سو می دمد، نور تجلّای تو 
    غایبی و عالمی است، محو تماشای تو 

    تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان 
    کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو! 

    روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی 
    در سر ما شور توست، در دل ما جای تو 

    سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی 
    ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو! 

    خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم" 
    تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو 

    زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح 
    دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو 

    از حرم فاطمه تا صف کرببلاست 
    چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو 

    موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان 
    تا که شود عالمی طور تجلّای تو 

    آرزوی فاطمه بانگ "اَنَاالمهدی ات" 
    عقده گشای علی، دست توانای تو 

    آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی 
    چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو 

    "میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان 
    میوة نخلش بود، شاخة خرمای تو 
    سازگار


    *******************

    8_

  • سبک

  • ای دل رنجور مرا مشتعل 
    ای همه عشاق به تو مشتغل 

    حجت معبود سلام علیک 
    مهدی موعود سلام علیک 

    دست من خسته و دامان تو 
    چشم من و سفره ی احسان تو 

    جمعه ی دیگر دگر از دست رفت 
    طاقت این محتضر از دست رفت 

    سر به گریبان و شهیدم تو را 
    خسته شدم بسکه ندیدم تو را 

    جمعه غروبش چه نفس گیر شد 
    یاور مظلوم بیا دیر شد 

    زخم فراق تو دهن باز کرد 
    شمع شد و سوختن آغاز کرد 

    آخر این شام سحر گاه نیست 
    کار من زار به جز آه نیست 

    طعنه زدن زخم زبان یک طرف 
    شیعه غریب است و جهان یک طرف 

    من که غلام استم و خاک تو ام 
    گرچه بدم لیک هلاک تو ام 

    امشب اگر جواب دعوت دهید 
    شور به بزم این رعیت دهی 

    رنجه کن ای ماه قدم هات را 
    جلوه نماکن رخ زیبات را 

    روضه ی من سینه ی سوزان تو 
    جان من و عشق عمو جان تو 

    باز دلم خانه ی غم شد بیا 
    روضه ی عباس علم شد بیا 
    محمود کریمی


    ********************

    9_

  • سبک

  • هر شب به دل غمزده، غوغای تو دارم 
    نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم 

    غائب ز نظر باشی و در قلب هویدا 
    از دیده ی دل، دیده به بالای تو دارم 

    نادیده مجسّم شده ای در بر چشمم 
    آن سان که نظر، بر رخ زیبای تو دارم 

    اندر ظلمات دلم ای خضر طریقت 
    صد شعله به هر شب ز تجلای تو دارم 

    گر جلوه کنی یا نکنی، حکم تو باشد 
    امّا چه کنم، میلِ تماشای تو دارم 

    ای یوسف زهرا(س)! سر بازار محبّت 
    با رشته کلافی سر سودای تو دارم
     

    از ذره زیانی نرسد مهر فلک را 
    من ذره ی ناچیز و تمنای تو دارم 

    با غیر توأم نیست در عالم سروکاری 
    امید کرم از تو و آبای تو دارم 

    مپسند که نادیده جمال تو بمیرم 
    این مسئلت از درگه والای تو دارم
     

    از قبر و قیامت نبود بیم و هراسم 
    زیرا که به دل مهر تولای تو دارم 

    امضای قبولی زنی ار بر دل عاشق 
    فخرم به جهان است که امضای تو دارم


    ******************

    10_


  • سبک

  • دیگر دل شیدا زده ام تاب ندارد 
    چشمان به ره مانده من خواب ندارد 

    از بس که دویدم ز پیت یوسف زهرا 
    این پیکر خسته که دگر تاب ندارد 

    تا کی به فراغ تو کنم گریه شب و روز 
    این دیده گریان که دگر آب ندارد 

    ای روشنی ظلمت و تاریکی قبرم 
    این خانه به جز نور تو مهتاب ندارد


    ****************

    11_


    چه انتظار عجیبی! چه انتظار عجیبی!
    تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

    عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت!
    چه کودکانه سپردم دلم به قصه قسمت!

    چه بی خیال نشستم، نه کوششی نه وفایی!
    فقط نشسته و گفتم: «خدا کند که بیایی!»


    ******************

    12_

    باز هم ای صبح جمعه آمدی مولا نیامد 
    صبح آمد ظهر شد مغرب رسید آقا نیامد 

    شب شد و خورشید کنعان ولایت را ندیدم 
    کور شد از گریه چشمم، یوسف زهرا نیامد 

    دشمنان با خنده می پرسند پس آقایتان کو؟ 
    دوستان با گریه می گویند آمد یا نیامد؟ 

    ما بدون او غریب و او میان ماست تنها 
    آن امام قرن ها مثل علی تنها نیامد 

    عمر ما با نالة یابن الحسن طی شد دریغا 
    منجی ما صاحب ما رهنمای ما نیامد 

    شیر حق خانه نشین، فرزند او در کوه و صحرا 
    قامت زهرا دو تا شد حجت یکتا نیامد 

    شاید او هم مثل جدّش سر میان چاه برده 
    پس چرا از چاه هم آوای آن مولا نیامد؟ 

    دیده ام از اشک لبریز و دلم دریایی از خون
    رفتم از دست و ز مولایم صدای پا نیامد 

    فتنة فرعون عالم گیر شد ای اهل عالم 
    کو عصا چون شد ید بیضا چرا موسا نیامد؟ 

    سال ها و ماه ها و هفته ها بگذشت میثم 
    جمعه ها رفتند و آن مهر جهان آرا نیامد 


    ******************

    13_

    یک شب بیا ستاره بریزم به پای تو
    ای آفتاب من همه چیزم فدای تو

    یک شب بیا به ما برسد ای اذان صبح
    از پشت بام مسجد کوفه صدای تو

    ما مدتی است خانه تکانی نکرده ایم
    شرمنده ایم در دل ما نیست جای تو

    غیر از همین دو قطره اشکی که مانده بود
    چیزی نداشتم که بیارم برای تو

    از روزهای هفته سه شنبه برای من
    شبهای پنجشنبه و جمعه برای تو

    روزی به خاطر سفر جمکران من
    روزی به خاطر سفر کربلای تو
    علی اکبر لطیفیان


    ********************

    14_


    آفتابا بسکه پیدائی نمی دانم کجائی 
    دور از مائی و با مائی نمی دانم کجائی 

    هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم 
    جلوه گر از بس به هر جائی نمی دانم کجائی 

    جمع ها سوزند گِرد شمع رخسار تو و، تو 
    در میان جمع تنهائی نمی دانم کجائی 

    گاه چون یونس به بحری گه چو عیسی در سپهری 
    گاه چون موسی به سینائی نمی دانم کجائی 

    گاه دلها را بکوی خویش از هر سو کشانی 
    گاه خود پنهان به دلهائی نمی دانم کجائی 

    در جهان جویم رخت یا از جنان گیرم سراغت 
    در دو عالم عالم آرائی نمی دانم کجائی 

    هر کجا می خوانمت بر گوش جان آید جوابم 
    پیش من با من هم آوائی نمی دانم کجائی 

    شهر را گردم به شوقت کو به کو منزل به منزل 
    یا به دشت و کوه و صحرایی نمی دانم کجائی 

    کعبه ای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی 
    یا کنار قبر زهرائی نمی دانم کجائی 

    عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد 
    من تو را عبدم تو مولائی نمی دانم کجائی 

    زخم قرآن را شفابخشی به تیغ انتقامت 
    درد عترت را مداوائی نمی دانم کجائی 

    مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم 
    تا برای انتقام آئی نمی دانم کجائی 

    «میثم» از خون جگر دائم بیادت دیده شوید 
    تا بر او هم چهره بگشائی نمی دانم کجائی


    ******************

    15_

    چی میشه عزیز زهرا دیگه از سفر بیایی
    برای بوسه به دستت شده یک نظر بیایی

    اگه تو منتظری که من خودم عوض بشم 
    برای خوب شدنم باید تو یک سحر بیایی

    غروب جمعه که می شه دل عاشق میگره 
    چی میشه قبل غروب دیگه تو از سفر بیایی

    ما که غیر روضه جد تو جایی نداریم 
    چی میشه لطف کنی و میون چشم تر بیایی

    به خدا ز هر طرف ما رو به غفلت می کشن 
    چی مشه مدد بدی برای رفع این خطر بیایی

    ما که غیر روضه جد تو جایی نداریم
    چی میشه منتقم، گل شکسته سر بیایی 

    چی میشه همه جوره من و گدای خود کنی 
    برا اینکه زندگیم خوب بشه پر ثمر بیایی


    ******************


    16_

    رها کنید دگر صحبت مداوا را 
    فراق اگر نکشد، وصل می کشد ما را

    تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما 
    ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را

    شراره های دلم اشک شد، ز دیده چکید
    ببین چگونه به آتش کشید، دریا را

    قسم به دوست که یک موی یار را ندهم
    اگر دهند به دستم، تمام دنیا را

    به شوق آنکه ز کوی تو ام نشان آرد
    به چشم خویش کشیدم غبار صحرا را

    جنون کشانده به جایی مرا که نشناسم
    طریق کعبه و بتخانه و کلیسا را

    تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم
    اگر به خانه تاریک من نهی پا را

    نسیم صبح ز راهی که امدی برگرد 
    ببر سلام ز من، آن عزیز زهرا را

    به راه عشق سرودست وپا بده میثم
    ولی زدست مده دوستی مولا را 
    غلام رضا سازگار


    ********************


    17_

    کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان 
    برسداین شب ما را سحری مهدی جان 

    ز فراق رخ تو تا به سحر ناله زنم 
    ناله دلشدگان را اثری مهدی جان 

    آه و افسوس که عمرم به فراق تو گذشت 
    حاصلم نیست بجز چشم تری مهدی جان

    مادرت گفت میان در و دیوار بیا 
    که مرا حاصل خون پسری مهدی جان 

    بین چه سان سیلی دشمن رخ من کرده کبود
    که چنین تیره نگشته قمری مهدی جان 

    صورت نیلی خود را ز علی پو شاندم 
    تا نبیند ز کبودی اثری مهدی جان
    سید حسین هاشمی نژاد 


    ********************


    18_


    آیا شود که یکبار سویم نظرکند یار 
    با دست مهربانش پنجه بسر کند یار

    آیا شود که یکبار بر زانوان دلدار 
    من سر نهم فراوان آوازه سر کند یار

    آیا شود که یکبار آید مرا وصالی
    تا بر زنخدان من بوسه خبر کند یار

    آیا شود که یکبار از دست پرتوانش
    جامی دهد شرر بار دل پر ثمر کند یار

    آیا شود که یکبار از مهر پر فروغش
    این پرده از دلم را راه گهر کند یار

    آیا شود که یکبار پرده زچشم براید
    تا بینم آن جمالش در دل اثر کند یار

    آیا شود که یکبار دست مرا بگیرد
    تا هر چه غیر خود را از دل بدر کند یار


    ***********************


    19_


    کاش از لطف شبی یاد زما می کردی
    یاد از عاشق افتاده ز پا می کردی

    کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده 
    با نگاه ملکوتی، تو دوا می کردی

    کاش می آمدی با یک نظر ای نخل امید 
    گره از کار من زار، تو وا می کردی

    کاش یک شب تو برای فرجت مالک من 
    با دل سوخته ی خویش دعا می کردی

    همچو باران به سر شیعه بلا می بارد 
    کاش می آمدی و دفع بلا می کردی

    پرچم ظلم بر افراشته شد در همه جا 
    کاش تو پرچمی از عدل بپا می کردی


    سید عبد الحسین رضایی 


    ***********************


    20_


    چرا ز کوی عاشقان دگر گذر نمی کنی 
    چه شد که هر چه خوانمت به من نظر نمی کنی 

    مگر مرا ز درگهت خدا نکرده رانده ای 
    دگر برای خدمتت مرا خبر نمی کنی 

    خدا گواه من بود که قهر تو کشد مرا 
    ز قهر با غلام خود چرا حذر نمی کنی 

    نشسته ام به راه تو به عشق یک نگاه تو
    ز پیش چشم خسته ام چرا گذر نمی کنی 

    تو ای همای رحمت ای جهان به زیر سایه ات
    چرا نظر به مرغکی شکسته پر نمی کنی؟

    نگر به خیل سائلان به سامرا و جمکران 
    ز باب خانه ات چرا سری به در نمی کنی؟ 
    شاعر: حبیب الله چایچیان «حسان 


    *************************


    21_


    ای طبیبم به سر بستر بیمار بیا
    بهر دلداری دلسوخته زار بیا

    تو که دل را به نگاهی بربودی ز کفم
    بپرستاری بیمار دل افکار بیا

    آتش هجر تو سوزانده همه هستی من
    به تسلای دل و جان شرربار بیا

    اشک هجر است که از دیده من میبارد
    بهر غمخواری این چشم گهر بار بیا

    دل من خون شد و از دیده برون میریزد
    به تماشای دل و دیده خون بار بیا

    یوسف فاطمه (ع) بین منتظران منتظرند
    پرده بردار ز رخ بر سر بازار بیا


    *******************


    22_


    از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
    انی رایت دهرا من هجرک القیامه

    دارم من از فراقش در دیده صد علامت
    لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

    هر چند کازمودم از وی نبود سودم 
    من جرب المجرب حلت به الندامه

    پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
    فی بعدها عذاب فی قربها السلامه

    گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
    و الله ما راینا حبا بلا ملامه

    حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
    حتی یذوق منه کاسا من الکرامه


    ********************


    23_



    چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی
    سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی 

    همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان
    که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی 

    نه هوای کعبه دارم نه صفا و مروه خواهم
    که ندارد این مکانها به خدا صفای مهدی 

    چه کنم چه چاره سازم که دل رمیده من
    نکند هوای دیگر به جز از هوای مهدی 

    من دلشکسته هر دم به امید درنشستم
    که مگر عیان ببینم رخ دلشگای مهدی


    ***********************


    24_


    یک عمر دویدیم و به کویَت نرسیدیم
    دل از تو شکستیم؛ ولی دل نبریدیم

    روی تو گل انداخت ز شرمِ گنهِ ما
    ما از گل روی تو خجالت نکشیدیم

    خال لب تو دانه ی ما بود و صد افسوس
    کاندر طلب دانه به هر دام پریدیم

    رفتیم و دویدیم همه عمر و نگفتیم
    دنبال که رفتیم؟ به سوی که دویدیم؟

    توسینه ی صد چاک ز ما خواستی و ما
    حتی ز فراق تو گریبان ندریدیم

    عالم همه جا بود محیط کرم تو
    افسوس که ما قطره ای از آن نچشیدیم

    بودیم سرافراز به مِهر تو هماره
    هرچند ز بار گنه خویش خمیدیم


    **********************


    25_


    گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست 
    سربر زمین افکند و گفت: خود کرده را تدبیر نیست

    اشکی به زیر مقدمش انداختم رحمی کند 
    گفتا که اشک بی ورع در رتبه تاثیر نیست 

    گفتم بیا در بند کش این بنده فرار را 
    گفتا اگر عاشق شوی کاریت با زنجیر نیست

    گفتم که دیگر گوییا افتاده ام از چشم تو 
    با غم نگاهی کرد و گفت: مهدی زنوکر سیر نیست 


    ***********************


    26_


    در فراقت روز و شب از دیده گریانم هنوز
    پیر شد روح جوان از درد بیمارم هنوز

    کاش می شد گویمت ای مامن و ماوای من
    تا سحر بهر وصالت چشم در راهم هنوز

    گرچه از تنهائی و اندوه یاران خسته ام
    با امید عشق تو با سربدارانم هنوز

    ای امید اخرین و ای بهشت آرزو
    بهر دیدار رخت در کوچه بازارم هنوز

    لعل شیرین لبت را چون چشیدم در شفا
    از برای یاریت در جمع یارانم هنوز

    ای گل خوشبوی باغ احمدی
    با شمیم عطر تو در سبزه زارانم هنوز
    زهرا فراهانی


    *******************


    27_



    نسیم صبح سعادت، خدا کند که بیایى
    رسیده شب به نهایت، خدا کند که بیایى

    جهان ز دود ستم شد سیاه در بر چشمم
    فروغ صبح سعادت، خدا کند که بیایى

    در این کویر خطرزا که نیست راه گریزی
    دلیل راه هدایت، خدا کند که بیایى

    سموم باد خزانی گرفته گلشن دین را
    بهار باغ ولایت، خدا کند که بیایى

    رسیده جان به لب از انتظار طولانی
    تسلی دل امت، خدا کند که بیایى

    به شیعیان تو دنیا شده است همچو جهنم
    شمیم روضه‌ی جنّت، خدا کند که بیایى

    هزار جمعه به یادت، چه ندبه‌ها که نکردم
    تو ای تجلّی رحمت، خدا کند که بیایى

    نشسته‌اند گروهی به آرزوی نگاهی
    سحاب جود و کرامت، خدا کند که بیایى

    تو اصل صوم و صلاتی، تو مایه‌ی برکاتی
    تویی خلاصه‌ی خلقت، خدا کند که بیایى

    امام حاضر و غایب، تو سیدی و تو صاحب
    تویی نتیجه‌ی عصمت، خدا کند که بیایى

    به شیعیان تو پناهی، به ذات حق تو گواهی
    به حق حق تویی حجت، خدا کند که بیایى

    به یادت ای گل نرگس، چه شعرها که سرودم
    ز روی عشق و محبت، خدا کند که بیایى

    شب ولادتت ای گل،‌ کند ثنای تو «خسرو»
    ز پشت پرده‌ی غیبت، خدا کند که بیایى


    ******************


    28_


    در دل خود کشیده ام نقش جمال یار را
    پیشه خود نموده ام حالت انتظار را

    ریخته دام ودانه شه از خط وخال خویشتن 
    صید نموده مرغ دل برده از او قرار را

    سوزم وسازم از غمش روز وشبان بخون دل 
    تا که مگر ببینم آن طرّه مشکبار را

    دولت وصل او اگر یکشبی آیدم بکف
    شرح فراق کی توان داد یک از هزار را

    چشم امید دوختن درره وصل تابکی
    برده شرار هجر او از کفم اختیار را

    ایمه برج معدلت پرده زچهره برفکن
    شوی زچشم عاشقان زآب کرم غبار را

    سوختگان خویشرا کن نظر عنایتی
    مرهمی از کرم بنه ایندل داغدار را

    حیرانرا از جلوه ای از رخ خویش مات کن
    تا رهد از خودی خود ترک کند دیاررا


    علامه جعفری 
    1387/9/13


    *********************


    29_


    چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
    چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی 

    خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
    خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

    برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
    برای عده ای چه خوب شد نیامدی 

    تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام 
    دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نیامدی


    *********************


    30_


    غزل امام خمینی(ره):

    «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
    چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

    فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
    همچو منصور خریدار سر دار شدم

    غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
    که به جان آمدم و شهره بازار شدم

    درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز
    که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

    جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
    خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

    واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
    از دم رند مى‌آلوده مددکار شدم

    بگذارید که از بتکده یادى بکنم
    من که با دست بت میکده بیدار شدم»

    غزل مقام معظم رهبری در پاسخ به غزل حضرت امام(ره):

    «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
    تو طبیب همه‌ای از چه تو بیمار شدی

    تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
    دار منصور بریدی همه تن‌دار شدی

    عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
    ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

    مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
    وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

    خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
    امت از گفته دربار تو هشیار شدی

    واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
    دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

    یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
    ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی»


    منبع اشعار فوق : سایت اشعار محمل

    ««« اللهم عجل لولیک  الفرج »»»

     التماس دعا


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۰۷:۰۷
    حسین سبزعلی
    سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۸ ب.ظ

    رابطه شب قدر و امام زمان عج

    رابطة شب قدر با حجت زمان و امام عصر

    رابطة شب قدر با حجت زمان و امام عصر


    شب قدر ، قدر شب مقدرات

    خداوند متعال در چهارمین آیة سورة مبارکة قدر می‌فرماید:
    تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ.
    فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.
    فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سورة دخان نیز: فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم.1

    در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می‌شود.
    دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.
    این امر که در زمان رسول خدا(ص) به آن حضرت نازل می‌شده‌است، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.
    قبول اصل وصایت رسول اکرم(ص) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.

    هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همة سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همة آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سورة قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، آیة (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یک متولی و ولی می‌خواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:
    در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می‌شود فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستندة آن بوده‌ایم.
    دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.
    به همین سبب، هرکس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش(ع) نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.
    آیة مورد بحث، یکی از مستدل‌ترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم(ع) است.
    و هرکس نزول پیوستة فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.
    فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.
    چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سورة نساء می‌فرماید:
    إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلک سبیل أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا.
    کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.
    و می‌بینید که خداوند، کسانی را که پاره‌ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی می‌داند.
    بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت می‌کند و امین بر آن در جهت پاسداری، به‌کار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) می‌باشد 

    و به همین سبب پیامبر خاتم(ص) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کرده‌اند، فرمودند:

     من أنکر المهدی فقد کفر.2
    کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است
    .
    و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق(ع) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جد عالیقدرشان و از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرموده‌اند:
    القائم من ولدی اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون.1
    قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیة او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا می‌دارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامی‌خواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی ‌کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است. از آنها که مرا دربارة او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار می‌کنند و امت مرا از راه او گمراه می‌سازند، به خدا شکایت می‌برم. به‌زودی آنها که ستم کردند و می‌دانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونی‌ها مجازات ستمگری‌های خود را در دنیا و آخرت خواهند دید).


    در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همة پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاری به وادی کفر خواهد بود.
    علی بن ابراهیم قمی در تفسیری دربارة نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می‌گوید:
    فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان(ع) نازل می‌شوند و آنچه را از مقدرات سالانة بشر، نوشته‌اند، به او تقدیم می‌دارند. و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما می‌دانید که لیلة القدر کدام شب است؟
    کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.
    حضرت فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آن‌که در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف می‌کنند.3
    حضرت امام سجاد(ع)، در این باره، می‌فرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان(ع)) فرود می‌آید.

    و نیز آن حضرت(ع) فرموده‌اند: 

    ای گروه شیعه، با سورة « انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین(ع) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم(ص) حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست.

     ای گروه شیعه،

     با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة اناکنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعداز پیامبر اکرم(ص) است.
    همچنین از رسول اکرم (ص) نقل شده است، که به اصحابشان فرموده‌اند:
    به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب(ع) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
    از آنچه که نگارش یافت، استفاده می‌شود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة‌ بن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آن‌که بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت(ع) و امامت آنان تا روز رستاخیز می‌باشد. حدیثی را هم که در بخش فضیلت‌های حضرت فاطمة زهرا(س) است، ملاحظه می‌کنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرموده‌اند:
    «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه(س) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.
    و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (س) نیز دارد.
    و از طرفی، همان‌گونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود می‌آید، نزول‌گاه نور پاک امامان معصوم(ع) نیز وجود مقدس فاطمة زهرا(س) است؛ که حقیقتاً هرکس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی‌برد، شب قدر را درک کرده است.

    پی نوشت ها:
    برگرفته از: تحقیقی دربارة لیلةالقدر و رابطة آن با امام عصر، ارواحنافداه، صص 149 ـ 132 ، با تلخیص.
    1. سورة دخان (44)، آیة 4.
    2. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 51، ص 51؛ منتخب الاثر فصل 10، ب 1، جز 1 ، ص 492.
    3. علامه مجلسی، همان، ج 51، ص 73؛ منتخب الاثر فصل2، ب 3، ح4 ، ص 183.
    4. امراء هستی، ص 190؛ تفسیر القمی، ص 731؛ علامه مجلسی، همان، ج 97، ص 14، جز 23.

     


    منبع : پایگاه حوزه
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۸
    حسین سبزعلی

    اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم

    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ

     

    «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِ الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا  أبی ألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات)

    و عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین».

     

    اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ‏ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

     

    دانم  که نیم لایق دیدار جمالت               

                                   اما چه کنم با دل و با شوق وصالت

    از صفحة دل خاطر تو محو نگردد   

                                   بیرون نرود از سَر من فکر و خیالت

    بیچاره  بُوَد آنکه به تو کار ندارد             

                                   هیهات از این غفلت و مستی و جهالت

    تو باب خدا هستی و ما سائل این باب 

     در خونه‌ رو باز کن یه مشت گدا در خونه ایستاده‌اند

    تو باب خدا هستی و ما سائل این باب  

                                            ما را به تو داده است خداوند حواله

     

    جهت شادی روح همه ی علما  و مراجع 

     روح امام و دو فرزندش 

    شهدای انقلاب ، شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم همچنین ارواح رفتگان منتسب به این جمع 

    صلواتی بر محمد و آل محمد عنایت بفرمایید(صلوات)

     

    شروع منبر

    در تنگنای سخت
    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
    ابو هاشم می گوید:
    یک وقت از نظر زندگی در تنگنای شدید قرار گرفتم. به حضور امام هادی رفتم، اجازه ورود داد. همین که در محضرش نشستم، فرمود:
    ای ابو هاشم! کدام از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده می توانی شکرانه اش را به جای آوری؟ من سکوت کردم و ندانستم در جواب چه بگویم.
    آن حضرت آغاز سخن کرد و فرمود:
    خداوند ایمان را به تو مرحمت کرده به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرد
    و تو را عافیت و سلامتی داد و بدین وسیله تو را بر عبادت و بندگی یاری فرمود
    و به تو قناعت بخشید که با این صفت آبرویت را حفظ نمود.
    آنگاه فرمود:
    ای ابوهاشم! من در آغاز این نعمتها را به یاد تو آوردم،
    چون می دانستم به جهت تنگدستی از آن کسی که این همه نعمتها را به تو عنایت کرده به من شکایت کنی.
     اینک دستور دادم صد دینار (طلا) به تو بدهند آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده! شکر نعمتهای خدا را بجای آور!
    (بحار الانوار ج ۵ ص ۲۹۰)



    سرمایه ایمان به غیب 

    امام مهدی(ع) در قرآن  

     آیات مهدویت  

    بیش از یکصد و بیست آیه از آیات قرآن به مسئله مهدویت تفسیر شده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:  

     

    ١. (الم، ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ، الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ و...) ) (بقره/1 ـ 3) 

    امام صادق(ع) ذیل این آیه فرمود: «متقیان، شیعیان على(ع) هستند و غیب، همان حجت غائب است.‏»

     اکمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 340

     

    نکته اول : 

    پنج صفت متقین در قرآن 

    الم - ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین

    (الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).

     ( والذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون)                                                                   

    و بدین ترتیب پنج ویژگى پرهیزکاران :       

    1-ایمان به غیب         

    2- اقامه نماز

    3- انفاق از همه مواهب

    4-ایمان به آنچه بر پیامبر صل الله علیه و آله و آنچه بر پیامبران پیشین علیهم السلام  نازل شده است

     5-و یقین به آخرت


    نکته دوم:

    جایگاه ایمان به غیب

    بر اساس جمله آغازین این آیه، نخستین ویژگى پرهیزکاران ایمان به غیب است و حتی نماز بعد از آن ذکر شده است .


    نکته سوم ‌:

    منظور از غیب و شهود

    قرآن، هستى را به دو بخش تقسیم مى کند:

    عالم غیب و عالم شهود

     غیب و شهود دو نقطه مقابل یکدیگرند، عالم شهود، عالم محسوسات است، و جهان غیب، ماوراء حس،

    زیرا  غیب  در اصل، به معنى چیزى است که پوشیده و پنهان است و چون عالم ماوراء محسوسات از حس ما پوشیده است به آن غیب گفته مى شود.

      

    نکته چهارم:       

    اهمیت ایمان به غیب

     ایمان به غیب، درست نخستین نقطه اى است که مؤمنان را از غیر آنها جدا مى سازد

    و پیروان ادیان آسمانى را در برابر منکران خدا، وحى و قیامت قرار مى دهد و به همین دلیل، نخستین ویژگى پرهیزکاران ایمان به غیب ذکر شده است.


    مؤمنان مرز جهان ماده را شکافته، خویش را از چهار دیوارى آن گذرانده اند، آنها با این دید وسیع با جهان فوق العاده بزرگترى ارتباط دارند در حالى که مخالفان آنها اصرار دارند انسان را همچون حیوانات در چهار دیوارى جهان ماده محدود کنند، و این سیر قهقرائى را تمدن و پیشرفت و ترقى نام مى نهند!

     


    نکته پنجم :

    متّقین به کلّ هستى ایمان دارند

    ولى دیگران تنها آنچه را قبول مى کنند که برایشان محسوس باشد

    حتّى توقّع دارند که خدا را با چشم ببینند و چون نمى بینند، به او ایمان نمى آورند. چنانکه برخى به حضرت موسى گفتند:

    «لن نؤمن لک حتّى نَرى اللّه جهرة» بقره، 55

     ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم، مگر آنکه خداوند را آشکارا مشاهده کنیم.


    این افراد درباره ى قیامت نیز مى گویند:

     «ما هى الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الاّ الدّهر» جاثیه، 24 

    جز این دنیا که ما در آن زندگى مى کنیم، جهان دیگرى نیست، مى میریم و زنده مى شویم و این روزگار است که ما را از بین مى برد.

     

    چنین افرادى هنوز از مدار حیوانات نگذشته اند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مى دانند و مى خواهند همه چیز را از طریق حواسّ درک کنند.

     حیوانات به دلیل نداشتن قدرت تعقل در جایگاه نازل تر از انسان هستند اما قرآن کریم می فرماید:

    (اولئک کالانعام بل هم اضلّ)

    برخی مردم مثل حیوانات هستند و بلکه پست تر

    ( به دلیل اینکه ابزار عقل دارند و استفاده نمی کنند برای درک هستی و موجودات غیر مادی و فرا حسیات


    نکته ششم :

    منظور از غیب در این آیه:

    غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى علیه السلام اطلاق شده است.

     


    ٢. (وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ‏). ) ابراهیم/ 5

     از امام باقر(ع) روایت است که فرمود:

    «أَیَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ یَوْمُ یَقُومُ الْقَائِمُ(ع) وَ یَوْمُ الْکَرَّةِ وَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ؛ )

    روزهاى خدا سه تاست: روزى که قائم(ع) قیام خواهد کرد و روز رجعت و روز قیامت‏.»

      الخصال، صدوق، ص 108 و معانى الأخبار، ص 365.


     

    3. (وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا)؛ ) . اسراء/ 33.

     «و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما براى ولى او حکومت و تسلط دادیم. پس مبادا در کشتن اسراف کند که او منصور است.»  

    وقتى از امام صادق(ع) درباره این آیه سؤال شد، آن حضرت پاسخ داد:

    «آن قائم آل محمد(ص) است که خروج مى‏کند و به انتقام خون حسین(ع) دشمنان را مى‏کشد. پس چنانچه اهل زمین را به قتل رساند مسرف نخواهد بود.» )

    ( کامل الزیارات، ص 63 و عیون اخبار الرضا، ص 151)

     

    ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

    جانم بسوختی و به جان دوست دارمت  

     

    تا دامن کفــن نکشــم زیـر پای خاک   

    باور مکــن کــه دســت زدامـن بدارمت   

     

    آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست   

    هر کجــا هســت خدایــا به سلامـت دارش 

    دیوان و فالنامه حافظ شیرازی، ص98 و 261

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۲۴
    حسین سبزعلی
    جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۶ ق.ظ

    خدا کند که بیایی

    پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 23:15

    یک شعر زیبا و معروف در فراق امام زمان (عج) 

    الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی

    تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

    شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید

    سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

    دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید

    الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

    فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها

    تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

    ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن

    تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

    نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی

    یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

    تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی

    تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

    دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته

    تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

    به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری

    به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی

    ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری

    دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی

    شاعر؟؟؟

    منبع : شیعتی

    توضیح: اگر چه این گونه اشعار به سبک های متفاوت و بادستگاه های موسیقی متفاوتی می تواند اجرا شود ولی با توجه به این که قسمتی از کاربران این سایت با دستگاه های موسیقی ایرانی آشنایی ندارند یک فایل صوتی ضمیمه این مطلب می کنیم تا عزیزانی که قادر به گذاشتن سبک مناسب برای این شعر نیستند از سبک ضمیمه شده استفاده کنند.

    دانلود سبک شعر
    ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۰۶:۱۶
    حسین سبزعلی