متن روضه شب عاشورا _ حاج مهدی سلحشور
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِوَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
+شب عاشوراست صاحب عزا رو صدا بزنیم…یا صاحب الزمان... الغوث الامان
در این حضور توسل دعا کنید مرا هم
+چی بگم امشب، شب عاشوراست امشب، کربلا غوغاست امشب...
در این حضور توسل دعا کنید مرا هم
که خود امید ندارم به روزگار سیاهم
مریض بار گناهم پر از تبم کمکم کن
بیا عیادتم و خودت بیار دوا هم
شنیدم که تو سر میزنی به بی سر و پاها
عزیز فاطمه یک شب بیا به خانهٔ ما هم
از عرش از میان حسینیهٔ خدا
آمد صدای نالهٔ هی علی العزا
جبرئیل بال خدمت خود را گشود و گفت
یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا
آدم ز جنت آمد ناله کنان نشست
در بزم استجابت بی قید هر دعا
او که هزاران بار به ناله نشسته بود
یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا
آنگاه گفت روضه بخوان ایها الرسول
+پیغمبر منبر رفت شروع کرد روضه خواندن...
جانم فدای تشنه لب دشت کربلا
از آب هم مضایقه کردن کوفیان
خوش داشتن حرمت مهمان کربلا
بودن دیو و دَد همه سیراب و
میمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
+از زبان امام زمان سلام بدم... السلام علی الشیب الخضیب...السلام علی الخد التریب...
زمانه دست خوش ظلم های بارز شد
برای جایزه قتل حسین جایز شد
+پسر پیغمبرتون دارم میگم...نانجیب قیمت حسین دو سه مَن گندمه...
زمانه دید که زخمی پر از نمک شده بود
و بوسه گاه پیمبر ترک ترک شده بود
زمانه دید غریبی خضاب با خون کرد
و تیر را به چه سختی ز سینه بیرون کرد
+مقداری توقف کرد از شدت تشنگی توان جنگ نداره، یه وقت یه سنگی اومد به پیشانی ابی عبدالله خورد... پیراهن بالا زد، تا خون پیشانی پاک کنه، یه تیر سه شعبه آمد، به قلب امام حسین برخورد کرد... هر کاری کرد این تیر رو از جلو در بیاره نشد تیر رو از پشت سر بیرون کشید.. زینب داره نگاه میکنه...
-چنان که خون همه فواره زد به دشت
+مثل ناودانی این خون شروع کرد آمدن...
پناه بر تو خدایا مگر پناهی نیست
که دختر علی آن لحظه دید راهی نیست
به ناله خواست دل سنگ خصم نرم کند
به ابن سعد چنین گفت تا که شرم کند
بترس عاقبت خویش را تباه کنی
حسین را بکشند و تو هم نگاه کنی
کسی به فکر ورق پاره های قران نیست
مگر میان شما کوفیان مسلمان نیست
+اومد سمت این نانجیب گفت: مگه نمی بینی حسین و دارن میکشن تو وایسادی داری نگاه میکنی، زینب داره اشک میریزه، نانجیب روش و برگردون گفت: کار حسین رو تمام کنید...
ببین ز چهار طرف جور دشمن دَله را
جفای خولی و شمر و سنان و حرمله را
که از تفاهمشان لرزه در زمین افتاد
عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد
کدام آیه به لب های او مجدد شد
که نیزه آمد راه گلوی او سد شد
+دیگه کم کم از هر طرف حمله کردن به حسین، آی بمیرم هر کی یه ضربه میزد، یکی با شمشیر میزد، یکی با سنان میزد، یکی با سنگ میزد، میگه دیدم یکی داره با عصا به بدن حسین میزنه...
+چه لحظه ای، چه صحنه هایی این زن و بچه ها دارن می بینن؛ همه از خیمه ها بیرون دویدند، راوی میگه: دیدم زینب از بالای تل زینبیه داره میدوه سمت گودال قتلگاه، عجب دویدنی، هی میخوره زمین هی بلند میشه هی فریاد میزنه وا محمدا و علیا هذا حسینن ومرمل بالدماء مقطع الاعضا....
چقدر زود ز میدان کارزار آمد
طنین شیهه اسبی که بی سوار آمد
چه لحظه ای که به صبح قیامت است شبیه
که من نیز یفره من امی و ابی
+همه دارن از هم فرار می کنند همه تو این بیابونا...
رخ زمین شد از ظلم بی حساب کریح
یکی به خون جگر گفت یا جواد ابی
+ای اسب بابای من
بگو به آن جگر تشنه آب هم دادن
بگو به خواهش دل ما جواب هم دادن
+راوی میگه: دیدم بچه ها تو این بیابونا پراکنده شدن، بعضی از این بچه ها دامنشون آتش گرفته دارن تو بیابونا میدوند، دیدم یه سه ساله ای میدوه این دامن عربی آتش گرفته هی داره میدوه این آتش شعله ور میشه، دلم سوخت گفتم برم جلو این آتش خاموش کنم،
هرچی میدویدم می ترسید بچه فرار میکرد، بهش امان دادم، گفتم بایست کاریت ندارم آتش دامنتو میخوام خاموش کنم، تا مرکبم ایستاد بچه کز کرد چهار دست پا زیر پا این مرکب نشست دیدم بید داره میلرزه... دیدم لباش خشکیده گفتم آب میخوری؟ با اشاره چشم تایید کرد، آب رو آوردم جلو دهانش یه نگاه کرد گفت: علقمه از کدوم طرفه؟ علقمه رو میخوای چکار؟ برم عمومو سیرابش کنم