منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

  • خانه
  • درباره من
  • سرآغاز
  • تماس با من
منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
  • تیر ۱۳۹۸  (۱)
  • خرداد ۱۳۹۸  (۲)
  • اسفند ۱۳۹۷  (۴)
  • آذر ۱۳۹۷  (۱)
  • آبان ۱۳۹۷  (۸)
  • مهر ۱۳۹۷  (۸)
  • شهریور ۱۳۹۷  (۴۹)
  • تیر ۱۳۹۷  (۱)
  • خرداد ۱۳۹۷  (۷)
  • ارديبهشت ۱۳۹۷  (۴۰)
  • فروردين ۱۳۹۷  (۴۶)
  • اسفند ۱۳۹۶  (۴)
  • بهمن ۱۳۹۶  (۵)
  • دی ۱۳۹۶  (۴)
  • آذر ۱۳۹۶  (۴۴)
  • آبان ۱۳۹۶  (۹)
خلاصه آمار
آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۴/۱۲
    متن سخنرانی درباره حضرت معصومه سلام الله علیها
  • ۹۸/۰۳/۰۵
    بیش از 30 عامل بخشش و مغفرت الهی
  • ۹۸/۰۳/۰۵
    مغفرت در قرآن
  • ۹۷/۱۲/۰۷
    درسهای عبادی ، اقتصادی از زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
  • ۹۷/۱۲/۰۷
    مدح میلاد حضرت زهرا
  • ۹۷/۱۲/۰۷
    متن سخنرانی مقام مادر جلسه اول
  • ۹۷/۱۲/۰۷
    مقام مادر ، میلاد حضرت زهرا
  • ۹۷/۰۹/۲۸
    اشاره به حکمت آفرینش چشم و بینی و پیشانی
  • ۹۷/۰۸/۲۷
    نگرش امیرالمومنین به علل و نتایج فقر
  • ۹۷/۰۸/۲۶
    چهل حدیث وحدت
پیوندها
  • ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
  • نرم افزار مهاجرت به blog.ir
  • وبلاگ رسمی شرکت بیان
  • صندوق بیان
  • تارنمای فرهنگی المهدی (عج)
پیوندهای روزانه
  • پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
  • آخرین وبلاگ های به روز شده
  • زندگی به سبک بیان!
طبقه بندی موضوعی
  • منبر اخلاقی

     (۵۵)
    • منبر در مورد حسادت

       (۷)
    • منبر مال حلال و حرام

       (۶)
    • آثار انفاق

       (۴)
    • درسهای اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانی قدس سره

       (۳۴)
  • منابر قرآنی

     (۸)
  • منبر کامل

     (۲۹)
  • مواد منبر

     (۲۲)
    • اشعار منبری

       (۴)
    • ضرب المثل های منبر

       (۱)
    • احکام منبر

       (۴)
    • داستان منبر

       (۴)
    • کلمات قصار منبر(جملات کوتاه و حکیمانه بزرگان و..)

       (۴)
  • لطیفه منبر

     (۲)
  • مطالب مفید قرآنی،روایی،علمی و... برای منبر

     (۱۸)
  • روضه منبر

     (۳۸)
    • روضه فاطمه سه ساله

       (۱)
    • روضه حضرت زینب س و زنان کربلا

       (۱)
    • روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام

       (۱)
  • منابر 14 معصوم

     (۷۷)
    • منبر حضرت محمد صل الله علیه و آله

       (۵)
    • متن منبر درباره امام علی علیه السلام

       (۴)
    • مطالب منبر درباره حضرت زهرا سلام الله علیها

       (۸)
    • امام حسین علیه السلام

       (۴۸)
      • متن سخنرانی محرم1397

         (۲۳)
      • متن روضه محرم 1397

         (۲۴)
    • متن منبر و روضه امام هادی علیه السلام

       (۲)
    • منبر امام مهدی عج

       (۴)
  • مولودی منبر

     (۱)
  • منبر شاد

     (۲)
  • خاطرات منبر

     (۱)
  • منبر نماز

     (۳)
  • منبر شهدا و راهیان نور

     (۲)
  • متن منبر مجالس ختم

     (۸)
  • منبر در مورد دعا

     (۲)
  • منبر ایام و مناسبت ها

     (۱)
  • منبر خانواده و تربیت

     (۱)
  • تمثیل

     (۱)
  • ماه های اسلامی و مناسبت ها

     (۴۵)
    • ماه رجب

       (۲)
    • ماه رمضان

       (۴۳)
  • بخش شبهات

     (۳)
  • منبر مجالس ختم ،مرگ ، قیامت ، معادو..

     (۵)
    • منبر درباره مرگ ، قبر و اموات

       (۳)
  • احادیث ، چهل حدیث ها

     (۲)
  • متن منبر درباره خداوند متعال

     (۳)
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

پربیننده ترین مطالب
  • ۹۷/۰۶/۲۸
    متن شعر حسین جان ای آبروی دو عالم
  • ۹۷/۰۶/۱۴
    متن روضه امام سجاد _ شب دوازدهم محرم _ حاج حیدر خمسه
  • ۹۶/۰۹/۱۴
    متن مولودی 17 ربیع الاول
  • ۹۶/۱۱/۳۰
    اشعار مدح و شهادت حضرت زهرا (شاعر : غلامرضا سازگار)
  • ۹۷/۰۲/۲۰
    متن منبر روز اول ماه رمضان با موضوع قیام الهی به اضافه روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام
  • ۹۷/۰۶/۱۷
    متن روضه شب عاشورا _ حاج مهدی سلحشور
  • ۹۷/۰۶/۱۷
    متن روضه شب هشتم محرم _ روضه حضرت علی اکبر علیه السلام
  • ۹۷/۰۱/۱۲
    فیش منبر امام علی از زبان امام علی علیه السلام
  • ۹۷/۰۶/۱۴
    سخنرانی سوزناک شب دوازدهم محرم ؛ مصیبت امام زین العابدین(ع)
  • ۹۷/۰۸/۱۶
    متن روضه پیامبر ص حجت الاسلام رفیعی
محبوب ترین مطالب
  • ۹۶/۱۱/۳۰
    اشعار مدح و شهادت حضرت زهرا (شاعر : غلامرضا سازگار)
  • ۹۸/۰۳/۰۵
    مغفرت در قرآن
  • ۹۶/۰۹/۱۹
    روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
  • ۹۶/۰۹/۱۹
    حق الناس و مال حرام (منبع مطلب پایگاه تخصصی منبرها)
  • ۹۷/۰۲/۱۸
    متن منبر روز هفتم ماه رمضان با موضوع بهشت بی حساب و روضه حمله به خیمه ها
  • ۹۷/۰۱/۰۶
    درس یازدهم اخلاق ( سه جمله مکتوب بر در بهشت)
  • ۹۶/۰۹/۲۲
    غفلت ، ثروت اندوزی
  • ۹۷/۰۲/۲۰
    متن منبر روز نوزدهم ماه رمضان با موضوع حسنات مقبول به اضافه روضه حضرت زینب و قتلگاه
  • ۹۶/۰۸/۲۷
    متن روضه امام رضا علیه السلام
  • ۹۶/۰۹/۱۵
    آثار زیان بار حسادت(منبر حسد 3)
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۶/۰۹/۱۹
    جواب استاد قرائتی به (بابا دلت پاک باشه)
  • ۹۷/۰۸/۲۶
    چهل حدیث وحدت
  • ۹۷/۰۹/۲۸
    اشاره به حکمت آفرینش چشم و بینی و پیشانی
  • ۹۶/۱۲/۰۸
    زیبایی انسان به چیست؟
  • ۹۶/۰۹/۱۸
    زیبایی گیسوان در شعر یا حجب و حیا در قرآن
  • ۹۶/۰۹/۰۶
    داستان ان شاالله
  • ۹۶/۰۹/۲۴
    خدا کند که بیایی
  • ۹۸/۰۳/۰۵
    مغفرت در قرآن
  • ۹۶/۰۹/۰۵
    انواع شکیات نماز
  • ۹۷/۰۲/۱۸
    متن منبر روز هفتم ماه رمضان با موضوع بهشت بی حساب و روضه حمله به خیمه ها
آخرین نظرات
  • ۵ خرداد ۹۸، ۱۵:۱۳ - پوریا قلعه
    سلام لایک شدین کد امنیتی رو واسه نظرات بردارین
  • ۳ دی ۹۷، ۱۳:۵۳ - حسین
    اگر گلی را دوست دارید آن را ...
  • ۲۶ آبان ۹۷، ۱۴:۲۹ - حسین
    سپاس عالی بود
  • ۹ اسفند ۹۶، ۰۰:۲۵ - masiha
    داشتن سیرت زیبا ارزوی همه ی ماست www.roustanews.com
  • ۲۰ بهمن ۹۶، ۱۱:۴۳ - محمد
    سلام . در نقل از دایره المعارف ...
  • ۲۴ آذر ۹۶، ۰۷:۳۸ - علی رضا
    علوم جدید و تکنولوژی، مختص سبک ...
  • ۱۹ آذر ۹۶، ۱۷:۵۷ - Niilgoon . Ta
    بنظرم اونا فقط تو زبون ایمان اوردن ...
  • ۱۹ آذر ۹۶، ۱۶:۰۲ - رضا
    آیا عدالت همان برابری است؟ عدالت ...
  • ۱۸ آذر ۹۶، ۱۸:۰۰ - Niilgoon . Ta
    وااقعن مقایسه ی عاالی بود!!!
  • ۶ آذر ۹۶، ۱۷:۴۳ - محمدباقر قنبری نصرآبادی
    حتی دوباره خواندنش هم لذت دارد.
چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۳۹ ب.ظ

متن سخنرانی درباره حضرت معصومه سلام الله علیها

انگیزه سازی

یکی از فضایل منقول در شأن حضرت زهرا (سلام الله علیها)آن است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در موارد متعددی در شأن ایشان فرمودند:

«فَداها اَبْوها؛ پدرش به فدایش باد.»[۱]

این تعبیر، بیانگر اوج مقام ارجمند حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌باشد.

در مورد حضرت معصومه (سلام الله علیها) نیز نظیر این مطلب از پدر بزرگوارش امام کاظم (علیه السلام) روایت شده. در این راستا به ماجرایی زیبا اشاره می‌نماییم.

مرحوم آیت الله مستنبط (داماد اول آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی) از کتاب کشف اللئالی که نسخه خطیِ آن در کتابخانه شوشتری‌های نجف اشرف موجود است، و تألیف دانشمند محقق صالح بن عرندس، دانشمند قرن نهم هجری می‌باشد، چنین نقل می‌کند:

در دوران امام موسی کاظم (علیه السلام)، روزی جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ سؤال‌های خود، به مدینه وارد شدند تا به محضر امام کاظم (علیه السلام) برسند، اما ایشان آن روز در خارج از شهر بودند. نظر به اینکه آن عده از شیعیان ناگزیر به مراجعت بودند، پرسش‌های خود را نوشته و به افراد خانواده امام کاظم (علیه السلام) تحویل دادند تا در سفر بعد، پاسخ‌های آن را دریافت کنند. مدتی بعد به هنگام خداحافظی، مشاهده نمودند که یکی از دختران امام کاظم به نام فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها)پاسخ پرسش‌های آنها را نوشته و آماده کرده است. آنها شادمان شده و آن پاسخ‌ها را دریافت کردند و به سوی وطن رهسپار شدند. در مسیر راه به امام کاظم (علیه السلام)برخورد نمودند که در حال مراجعت از سفر بودند، و ماجرا را به عرض آن حضرت رساندند. امام کاظم (علیه السلام) آن نوشته را از آنها طلبیده و مطالعه کردند و پس از آنکه تمام پاسخ‌های حضرت معصومه (سلام الله علیها) را درست یافتند، سه بار فرمودند: «فَداها اَبْوها؛ پدرش به فدایش باد.»[۲]

اقناع اندیشه

ناگفته مشخص است که معرفت و شناخت، پایه‌ی دین و اعتقاد می‌باشد و ایمانی که از روی شناخت به آن عقیده و مسلک ایجاد گردد، به مراتب ارزشمندتر و پایدارتر می‌باشد و حتی ارزش اعمال فرد را چندین برابر می‌کند.

امام رضا (علیه السلام) نیز در مورد پاداش زیارت خواهر بزرگوارشان حضرت معصومه (سلام الله علیها) اینچنین می‌فرمایند:

«مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ هر کس او را در حالی زیارت کند که به حق او آگاه باشد، بهشت پاداش اوست.»[۳]

همچنین در فرازی از زیارت‌نامه آن بانوی ارجمند که از برادرشان امام رضا (علیه السلام) نقل شده، آمده است:

«وَ اَنْ لایَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ اِنَهُ وَلِیُ قَدِیرٌ؛ از خدا می‌خواهیم که معرفت به شأن شما را از ما سلب نکند، او سرپرستی توانا است.»[۴]

بنابراین نتیجه‌گیری می‌شود که باید پیش از هر چیز، می‌بایست شخصیت و جایگاه امامان بزرگوار و شخصیت‌های بزرگی چون حضرت معصومه (سلام الله علیها) را شناخت و پاداش زیارت و توسل به این بزرگواران نیز به همین شناخت و عمق معرفت بستگی دارد. در همین راستا نکاتی از فضایل این بانوی بزرگوار را به اختصار خدمتتان نقل می‌کنیم.

۱.     لقب معصومه:

از امام رضا (علیه السلام) روایت شده:

«مَنْ زارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زارَنی؛ کسی که معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده باشد.»[۵]

گرچه شواهد و قراین در مورد مقام عصمت حضرت معصومه (سلام الله علیها) بسیار است، ولی این حدیث از امام معصوم حضرت رضا (علیه السلام) صراحت دارد که حضرت معصومه (سلام الله علیها) دارای مقام عصمت بوده است، ضمناً این سخن بیانگر آن است که این لقب را حضرت رضا (علیه السلام) به حضرت معصومه (سلام الله علیها) داده است، وگرنه نام حضرتِ معصومه (سلام الله علیها) فاطمه کبری می‌باشد. از سوی دیگر، به فرموده حضرت رضا (علیه السلام) پاداش زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) همانند پاداش زیارت خودِ امام (علیه السلام) است.

اما در اینجا شاید درباره مقام عصمت حضرت معصومه (سلام الله علیها) این سؤال مطرح شود که مگر غیر از پیامبران و چهارده معصوم، معصوم دیگری نیز داریم؟

پاسخ سوال در فهم این نکته می‌باشد که مقام عصمت به عنوان والاترین مقام در پاکی و طهارت معنوی، دارای درجاتی است:

مرحله و درجه‌ی اولِ آن عصمت از گناه می‌باشد، به آن معنا که فرد با توجه به شناختی که از زشتیِ واقعی گناه پیدا کرده، هرگز به سمت آن نخواهد رفت.

بزرگانی همچون حضرت معصومه (سلام الله علیها) و حضرت زینب (علیها السلام) نیز در درجاتی از عصمتند، اگرچه که در حدّ و درجه‌ی چهارده معصوم (علیهم السلام)نباشند، زیرا چهارده معصوم (علیهم السلام) علاوه بر عصمت از گناه، عصمت از خطا و اشتباه نیز دارند.

۲.      پیشگویی تولد حضرت معصومه (سلام الله علیها):

از اموری که به روشنی بیانگر جایگاه رفیع حضرت معصومه (سلام الله علیها) می‌باشد، این است که امام صادق (علیه السلام) قبل از ولادت او و حتی قبل از ولادت پدر او، از ایشان یاد کرده است. این پیشگویی، بیانگر آن است که این بانوی خاندان نبوت، از امتیازات و ویژگی‌های عمیق و ارجمندی برخوردار بوده است، و در سطح بالایی از شخصیت و ارزش‌های انسانی و ملکوتی قرار داشته. به عنوان مثال نقل شده است که امام صادق (علیه السلام)فرموده‌اند:

«وَ سَتُدفَنُ فِیها اِمْرَأَهٌ مِنْ اَوْلادِی تُسَمی فاطِمَةُ، فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَهُ؛ و به زودی در قم بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دفن شود، پس هر کس او را زیارت کند، بهشت برای او واجب می‌گردد.»[۷]

در ادامه این روایت آمده: امام صادق (علیه السلام) این سخن را قبل از ولادت امام کاظم (علیه السلام) فرمودند. بنابراین با توجه به اینکه امام کاظم (علیه السلام) در سال ۱۲۸ هجری قمری متولد شده‌اند، و تولد حضرت معصومه(سلام الله علیها) در سال ۱۷۳ رخ داده، نتیجه می‌گیریم که امام صادق (علیه السلام) این پیشگویی را ۴۵ سال قبل از تولد حضرت معصومه (سلام الله علیها) فرموده است.

۳.      شفاعت تمام شیعیان:

در حدیثی از امام صادق (علیه السلام)، آن امام بزرگوار در خلال پیشگویی از تولد حضرت معصومه (سلام الله علیها)، به این نکته اشاره می‌نمایند که جایگاه و درجه‌ی معنوی این بانوی گرامی در مرتبه‌ای است که می‌تواند تمام شیعیان را در روز قیامت شفاعت نماید.

«تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى وَ تُدْخَلُ‏ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ؛

در آن شهر (قم) زنی از نسل فرزندان من رحلت خواهد نمود که نامش فاطمه دختر موسی می‌باشد و به (واسطه‌ی) شفاعت او تمام شیعیان من وارد بهشت خواهند شد.»[۸]

آری؛ حضرت رضا (علیه السلام) نیز به ما یاد داده که در زیارتِ خواهر بزرگوارشان چنین بخوانیم:

«یا فاطِمَهُ اِشْفَعی لِی فِی الْجَنَةِ، فَاِنَ لَکِ عِنْدَاللهِ شأناً مِنَ الشَأنِ؛

ای فاطمه معصومه! در مورد رفتن به بهشت، مرا شفاعت کن، چرا که در پیشگاه خداوند، دارای مقام و منزلتی بس ارجمند هستی.»[۹]

با توجه به این نکته که امام معصوم مبالغه نمی‌کند و کلامش عین حقیقت است، می‌توان نتیجه گرفت که حضرت معصومه (سلام الله علیها) حقیقتاً در شأن و مقامی می‌باشند که در باب شفاعت مؤمنین گنهکار محدودیتی نداشته و شفاعت ایشان درباره تمام اهل بهشت پذیرفته می‌شود.

۴.      حرم تمام ائمه:

در روایتی ارزشمند از امام صادق (علیه السلام) اینچنین نقل شده است:

«إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُم‏؛ همانا خداوند متعال حرمی دارد که شهر مکه است، و رسول خدا حرمی دارد که شهر مدینه است و أمیر المؤمنین حرمی دارد که شهر کوفه است و ما (أهل بیت) نیز حرمی داریم که شهر قم است.»[۱۰]

در این حدیث از این مکان‌ها به «حرم» تعبیر شده است که در آن معانی و مفاهیم مخصوصی نهفته است. حرم جای مقدسی است که در آن گران‌بهاترین سرمایه‌ها را قرار می‌دهند و مرکز اسرار محسوب می‌شود‌. بنابراین همان احترامی که خانه خدا دارد، در مراحل پایین‌تر برای سرزمین قم وجود دارد. یعنی مرکز اسرار اهل بیت عصمت و طهارت و مرکز علوم آل محمد (علیهم السلام) است.

 قرینه‌ی دیگر بر این مطلب در مقایسه نمودن زیارتنامه حضرت معصومه (سلام الله علیها) که از ناحیه‌ی امام معصوم وارد شده، با زیارتنامه دیگر ائمه به دست می‌آید، چرا که در زیارتنامه تمام ائمه، به همان معصوم سلام داده می‌شود، اما در زیارتنامه حضرت معصومه (سلام الله علیها)، به صورت مستقیم به تمام چهارده معصوم و حتی انبیاء اولوالعزم سلام داده شده و سپس خدمت حضرت معصومه(سلام الله علیها) سلام و تحیت می‌دهیم. این مطلب، خود دلیلی بر آن است که حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) حرم تمام پیامبران و امامان (علیهم السلام) نیز می‌باشد.

تحریک احساس

مرجع عظیم الشأن، مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی(رحمة الله علیه) در نقل خاطره‌ای می‌فرمایند:

پدرم مرحوم آیت الله علامه سید محمود مرعشی (رحمة الله علیه) که در نجف اشرف می‌زیست، بسیار علاقمند بود که به طریقی، محل قبر شریف جده‌اش حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بیابد. برای این مقصود، ختم مجربی انتخاب نموده و چهل شب به آن مداومت کرد، تا شاید از این طریق به محل مرقد شریف حضرت زهرا (سلام الله علیها) آگاه گردد.

شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان، به بستر خواب رفته و در عالم خواب به محضر امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) رسید. امام به او فرمود:

«عَلَیْکَ بِکَریمَهِ اَهْلِ الْبَیْتِ؛ به دامن کریمه اهل بیت (علیهم السلام) چنگ بزن.»

ایشان تصور کرد منظور امام از این جمله، حضرت زهرا(سلام الله علیها) است، از این رو عرض کرد: «آری قربانت گردم، من نیز ختم را برای همین گرفتم که محل شریف قبر آن حضرت را دقیق‌تر بدانم و زیارتش کنم.»

امام (علیه السلام) فرمود: «منظور من قبر شریف حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم است.» سپس افزود: «به خاطر مصالحی، خداوند اراده نموده که قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای همگان مخفی باشد، از این رو قبر حضرت معصومه (سلام الله علیها) را تجلی‏گاه قبر شریف حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت آشکار باشد و شکوه و عظمتی داشته باشد، خداوند متعال همان شکوه و عظمت مرقد حضرت زهرا (سلام الله علیها) را برای قبر حضرت معصومه (سلام الله علیها) قرار داده است.»

مرحوم آیة الله سید محمود مرعشی، وقتی که از خواب برخاست تصمصم گرفت که به قصد زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) به قم مهاجرت کند. او بی‌درنگ با همه اعضای خانواده‌اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) پرداخت.

آن مرحوم، سرانجام به نجف بازگشت و در سال ۱۳۳۸ هجری قمری در آنجا در گذشت، ولی فرزند برومندش آیه الله العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی به قم آمد و در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها)می‌زیست. منقول است که ایشان در مدت حضورشان در قم، هر روز قبل از اذان صبح به حرم می‌آمدند و در بسیاری موارد پشت درهای بسته‌ی حرم با تواضع و احترام منتظر می‌ماندند تا درب گشوده شود و ایشان اولین زائر حضرت معصومه (سلام الله علیها) در آن روز باشند. این عالم بزرگوار پس از ۶۶ سال درس و بحث و خدمات فقهی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیار، در هشتم صفر سال ۱۴۱۱ هجری قمری (مطابق با ۱۷ شهریور ۱۳۶۹ شمسی) در سن ۹۶ سالگی در قم به ملکوت اعلی پیوست.

رفتارسازی

آری! علما و بزرگان شیعه اینگونه ارادت خود را نسبت به کریمه اهل بیت نشان دادند و در عمل به ما آموختند که عزت و بزرگی در سایه احترام و ابراز ارادت به خاندان عصمت و طهارت حاصل خواهد شد. آنچنانکه منقول است، در زمان زعامت آیت الله العظمی بروجردی بر حوزه علمیه قم، سالی که پادشاه عربستان به تهران آمده بود، ضمن ارسال هدایایی از ایشان درخواست ملاقات کرده بود. اما آیت ­الله بروجردی این پیشنهاد را نپذیرفتند و در جواب برخی اطرافیان که توصیه می‌کردند این ملاقات صورت بگیرد، گفته بودند: «این شخص اگر به قم بیاید به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) نمی‌رود و در نتیجه توهین به آن حضرت خواهد شد و من چنین امری را به هیچ وجه تحمل نمی­کنم.»[۱۱]

شیعیان کشورمان نیز از گذشته نسبت به حرم حضرت معصومه توجه ویژه داشته و برای زیارت آن بانوی گرامی از راه دور و نزدیک خود را به شهر قم می‌رسانده‌اند، اما درک و فهم هرچه بهتر جایگاه و منزلت این بانوی بزرگوار می‌تواند باعث توجه بیشتر عاشقان اهل بیت به این مزار پربرکت باشد و بر طبق حدیثی که پیش از این نقل کردیم، در نتیجه‌ی زیارتی با معرفت، بهشت برین را برای آنان به ارمغان آورد.

قطعاً افرادی که درصدد زیارت با معرفت حرم آن بانوی بزرگوار می‌باشند، از آداب زیارت و حضور قلب و خشوع باطنی نسبت به کریمه‌ی اهل بیت غافل نبوده و از این طریق برکات مادی و معنوی را برای خود تضمین می‌نمایند.

به این امید که خداوند متعال در روز قیامت ما را نیز از شفاعت آن بانوی ارجمند بهره‌مند گرداند. ان شاءالله.



[۱] شیخ صدوق، الأمالی، النص، ص ۲۳۴

[۲] محمد محمدی اشتهاردی، حضرت معصومه (سلام الله علیها) فاطمه دوم، ص ۸۳

[۳] محمد باقر بن محمد تقی (علامه مجلسی)، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۲۶۶

[۴] محمد باقر بن محمد تقی (علامه مجلسی)، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۲۶۷

[۵] ناسخ التواریخ، ج ٣، ص ٦٨. ریاحین الشریعه، ج ۵، ص ۳۵

[۶] محمد محمدی اشتهاردی، حضرت معصومه (سلام الله علیها) فاطمه دوم، ص ۷۶

[۷] محمد باقر بن محمد تقی (علامه مجلسی)، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۵۷، ص ۲۱۶

[۸] محمد باقر بن محمد تقی (علامه مجلسی)، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۵۷، ص ۲۲۸

[۹] محمد باقر بن محمد تقی (علامه مجلسی)، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۲۶۸

[۱۰] محمد باقر بن محمد تقی (علامه مجلسی)، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۵۷، ص ۲۱۶

[۱۱] مصاحبه با آیت­الله العظمی مکارم شیرازی، مجله حوزه، شماره ۴۳ و ۴۴، ص ۱۱۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۸ ، ۲۰:۳۹
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۱۸ ب.ظ

بیش از 30 عامل بخشش و مغفرت الهی

راههای مختلف از بین بردن گناهان و جلب محبت الهی چیست؟

  همان گونه که اعمال صالح و نیکوی انسان به واسطه برخی گناهان حبط و تباه می شود، بعضی از اعمال نیک نیز سبب تکفیر و از بین رفتن گناهان می گردد. در قرآن و روایات راهها و مصادیق فراوانی که موجب از بین رفتن گناه و آثار و عوارض آن، بلکه تبدیل سیئات به حسنات شده است. از مجموع آنها این مطلب به دست می آید که ایمان و عمل صالح و توبه و ترک گناهان کبیره، مطمئنترین راه از بین بردن گناهان گذشته و جلب محبّت الهی است. در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
2-1-ایمان و عمل صالح: قرآن کریم می فرماید: والّذین آمنوا و عملوا الصالحات لنکفّرنّ عنهم سیئاتهم؛ کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجامی می دهند، گناهان آنان را می بخشیم.
پس باید کوشید از طریق ازدیاد معرفت و شناخت خدا و آگاهی از نعمتهای مادی و معنوی او و انجام عمل صالح، ایمان را تقویت نمود.
3- توبه و انابه و بازگشت از گناهان سبب محو و از بین رفتن همه گناهان کبیره و صغیره می گردد.
آیات 68 و 69 سوره فرقان به مرتکبین برخی گناهان کبیره وعده عذاب مضاعف و خلود در جهنم داده، سپس فرموده است: مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد که در این صورت خداوند (نه تنها) گناهان او را می بخشد (بلکه) سیئات و بدیهای اعمال آنها را به حسنات تبدیل می کند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: لکلّ داء دواء و دواء الذّنوب الاستغفار؛ برای هر دردی، درمانی است. درمان بیماری گناهان توبه و استغفار است. از راه توبه است که می توان محبّت الهی را جلب نمود و محبوب حق تعالی گشت.
امام باقر(ع) فرمود: همانا خدای متعال از توبه بنده گناهکار خویش بسیار فرحناک و خشنود می گردد؛ خشنودتر از مردی که در شب تاری شتر و توشه خود را گم کند و سپس پیدا نماید. در حدیث قدسی آمده است: اگر آنان که از درگاه من روی برتافتند و به معصیت الوده گشتند، می دانستند چقدر مشتاق آنان هستم (و از بازگشت و توبه آنان خشنود می گردم)، از شدّت شوق و شعف، جان می سپردند.
4- ترک گناهان بزرگ، سبب از بین رفتن اثار گناهان کوچک شود: ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه، نکفّر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریماً؛ اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می شوید، پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را می پوشانیم و شما را در جایگاه خوبی وارد می سازیم.
5- هر کار خوب و شایسته و هر فعلی که مصداق حسنه باشد، عاملی برای از بین رفتن سیئات و بدیها می باشد: انّ المحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکری للذاکریم؛ حسنات، سیئات و گناهان (و آثار آن) را برطرف می سازند. این مطلب تذکر و یادآوری است برای آن هایی که تذکر پذیرند.
حسنات، مطلق است و شامل همه عبادات و هر کار ارزشمندی که شرع آن راتأیید و تعیین کرده و به قصد تقرّب به خدا نجام گیرد، می شود.
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: انّ اللَّه یکفّر بکل حسنةٍ سیئةً؛ با انجام دادن هر حسنه، خداوند، یک گناه و سیئه را می پوشاند و محو می سازد.
6- اقرار و اعتراف به گناه در پیشگاه حق تعالی: وقتی با خدای خود خلوت کردی و به دعا و مناجات مشغول شدی. گناهان و معصیتهای گذشته خود را به یاد آور و به زبان اعتراف و اقرار کن و از خدا عفو و مغفرت طلب نما. امام باقر(ع) فرمود: واللَّه ما ینجو من الذّنب ألاّ من أقربه؛ سوگند به خدا! جز آن که به گناه اقرار کند، نجات نیافت.
8-7- پیوسته با طهارت (وضو و غسل و...) بودن و اقامهها نمازهای پنجگانه با حضور قلب. سلمان فارسی می گوید: روزی با پیامبر اکرم(ص) زیر درختی نشسته بودیم. حضرت شاخههای خشک آن درخت را تکان داد، تمام برگهای آن فرو ریخت. سپس رو به من کرد و فرمود: سؤال نکردی چرا این کار را کردم. گفتم: شما بفرمایید، منظورتان چه بوده است.
فرمود: هنگامی که مسلمان وضو بگیرد (و مواظب باشد) خوب وضو بگیرد، سپس نمازهای پنجگانه را به جا آورد، گناهان او فرو می ریزد، همان گونه که برگهای این شاخه فرو ریخت. سپس آیه انّ الحسنات یذهبن السیئات را تلاوت کرد.
اساساً آیه مذکور به عنوان تعلیل و بیان سرّ و حکمت وجوب اقامه نماز در سوره هود بعد از امر به اقامه نماز بیان شده است، یعنی نماز به عنوان یکی از مصادیق بارز حسنات، آثار معصیت و تیره گی هایی را که در دل وجود دارد، از بین می برد.
9- خواندن نمازهای مستحبی و نافله مخصوصاً نماز شب.
امام صادق(ع) در ذیل تفسیر آیه 114 هود می فرماید: صلوة المؤمن باللیل تذهب بما عمل من ذنب النهار؛ نماز شب مؤمن، گناهان روز او را محو و نابود می سازد.
10- خضوع در عبادت و اشک ریختن در دعا و مناجات: شخصی از پیامبر اکرم(ص) پرسید: چه چیزی گناهان مرا بعد از توبه، نابود می کند؟ فرمود: اشک ریختن و خضوع در عبادت و دعا و مناجات و تحمّل بیماریها.
11- تحمل بیماری، گناهان را نابود می کند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: السقم یمحو الذنوب.
12- ناراحتیها، مصایب، مشکلات و همّ و غمها: پیامبر اکرم(ص) فرمود: ساعات المهموم، ساعات الکفّارات.
13- 14- طواف خانه خدا و خدمت به بندگان خدا و برآورده کردن و خواستههای مؤمنان.
امام ششم(ع) فرمود: هر کس هفت شوط خانه خدا را طواف کند، خداوند شش هزار حسنه برای او بنویسد و شش هزار گناه از او بزداید و شش هزار درجه مقامش را بالا ببرد. روا ساختن حاجت مؤمن از یک طوالف بلکه ده طواف خانه خدا بهتر است.

15- جهاد در راه خدا: مردی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! من به جهاد خیلی علاقه دارم و با جهاد نشاط پیدا می کنم. حضرت فرمود: پس جهاد در راه خدا کنی، زیرا اگر کشته شوی، نمردهای بلکه زندهای و از سفره خاص خدا روزی می خوری و اگر در مسیر رفت و برگشت - در غیر میدان جنگ - بمیری، اجر و پاداش شما با خدا خواهد بود و اگر (به وطن و خانه ات) بازگشتی، از همه گناهان بازگشت می کنی و پاک میشوی، آن چنان که از مادر متولّد شوی.
16- صله ارحام: اسحاق بن عمار می گوید: من مکرر این جمله را از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: انّ صلة الرحم و البر لیهوّ نان الحساب و یعصمان من الذّنوب؛ صله رحم و احسان و نیکی، حساب را آسان می کند و از گناهان نگه می دارند.
17- خوش اخلاقی: امام صادق(ع) فرمود: همان گونه که گرمای خورشید یخ را آب می کند، خوش اخلاقی گناه را آب می کند.
18- راستگویی.
19- شکر نعمتهای خدا.
20- امانتداری و ادای امانت.
21- بر دیدار و ملاقات برادران دینی رفتن.
22- مصافحه کردن و دست دادن دو مؤمن با هم: امام باقر(ع) فرمود: وقتی دو مؤمن به هم رسیدند و با هم دست دادند، همواره گناهان آن دو می ریزد، چنان که برگ از درخت می ریزد و تا زمانی که از هم جدا نشدهاند، خداوند به آنان نظر رحمت دارد.
23- معانقه و در آغوش گرفتن مؤمن با نیت نزدیکی به خدا.
24- خدمت به پدر و مادر و مؤمنان کفاره گناهان کبیره است.
25- اطعام فقرا و دادن لباس به آنان.
26- کار زن در خانه شوهر و انجام هر کاری که از شئونات زن می باشد، مثل حاملگی، زایمان، شیردادن و... کفاره گناهان می باشد. در حدیث آمده است که اگر زنی حتی یک لیوان آب به دست شوهرش بدهد، خداوند شصت گناه او را می آمرزد و شهری در بهشت برای او آماده می کند.

27- کار مرد در خانه و کمک کردن به همسر در امور خانهداری کفاره گناهان بزرگ است.
28- مهمترین عاملی که سبب آمرزش گناهان می شود و محبّت الهی را همراه دارد، اطاعت همه جانبه و در تمامی امور اعم از عبادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حکومتی است، چنان که عدم اطاعت از خدا موجب کفر می گردد..
قل ان کنتم تحبّون اللَّه فاتبعونی یحببکم اللَّه و یغفر لکم ذنوبکم واللَّه غفور رحیم؛ بگو ای پیامبر! اگر خدا را دوست می دارید، مرا پیروی کنید، تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناه شما را ببخشد که خداوند آمرزنده و مهربان است.
29- صلوات بر محمد و آل محمد: امام رضا(ع) می فرماید: من لم یقدر علی ما یکفّر به ذنوبه فلیکثر من الصلوة علی محمّد و آله فانّها تهدم الذّنوب هدما؛ کسی که توانایی بر چیزی که موجب محو و آمرزش گناهان او شود ندارد، پس بسیار بر محمّد و آلش صلوات بفرستد، چرا که صلوات گناهان را نابود و ریشه کن میکند.
30- تلاوت قرآن: حضرت امام صادق(ع) فرمود: تلاوت هر آیهای از آیات قرآن ده حسنه دارد و ده سیئه و گناه را محو نماید. اگر این تلاوت در شب یا روزهای ماه مبارک رمضان باشد، اثر آن هزار برابر می گردد.
31- روزه: پیامبر اکرم(ص) فرمود: کسی که در ماه رمضان روزه می گیرد، در حالی که ایمان به خدا ارد و علاوه بر شکم، قلب و چشم و گوش و زبان او نیز در روزه باشد، خداوند روزهاش را قبول می کند و همه گناهان او را می آمرزد و می بخشد.
32- افطار دادن به روزه داران مؤمن: امام صادق(ع) فرمود: من فطر مؤمناً کان کفّارة لذنبه الی قابل؛ افطار دادن به مؤمن روزه دار کفاره گناهان است.

مواردی که بیان شد، همه از مصادیق حسنه و عمل صالح می باشد. بنابراین عواملی که باعث از بین رفتن گناهان و جلب محبّت الهی می شود، منحصر به موارد مذکور نیست، بلکه عواملی چون توسّل به ائمه(ع) و شفاعت آنان، محبّت به یتیم، صدقه و... نیز باعث تکفیر و از بین رفتن گناهان می گردد.


منبع : پاسخگو 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۸
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۰۹ ب.ظ

مغفرت در قرآن

مغفرت در قرآن

      
 

بسم الله الرحمن الرحیم

انگیزه سازی

خداوند متعال در قرآن کریم، به دفعات از رحمت و مغفرت خویش نسبت به بندگانش سخن گفته است؛ مثل این آیه که می‌فرماید: «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ[۱]؛ به بندگانم خبر ده که یقیناً من [نسبت به مؤمنان‏] بسیار آمرزنده و مهربانم.»

این مغفرت در ماه مبارک رمضان به اوج خود می‌رسد، چنانچه رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)می‌فرمایند:

شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ شَهْرٌ یُضَاعِفُ‏ اللَّهُ‏ فِیهِ‏ الْحَسَنَاتِ‏ وَ یَمْحُو فِیهِ‏ السَّیِّئَاتِ‏ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَکَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْإِنَابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّة.[۲]

ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است که خداوند در آن حسنات را مى‏افزاید و گناهان را پاک مى‏کند و آن ماه برکت است و ماه بازگشت به سوی خداوند به وسیله توبه است و ماه بخشش و ماه آزاد شدن از آتش و رستگاری به وسیله رفتن به بهشت است.

درباره مغفرت الهی و توبه و بازگشت به سوی خداوند متعال، داستانی را از زمان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل می‌نماییم:

ابن عباس می‌گوید:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بین دو نفر مرد انصارى و ثقفى برادرى و اخوت برقرار کرد، و آن دو از یکدیگر جدا نمى‏شدند، تا آنکه جنگى پیش آمد. آن مرد ثقفى با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) براى جنگ از مدینه خارج شد، مرد انصارى ماند تا مخارج اهل خود و آن مرد ثقفى را تأمین کند و وسائل زندگانى آنان را تهیه نماید.

روزى مرد انصارى به خانه دوست خود آمد. همسر او را دید که دارد خود را مى‏شوید و موهاى او بر صورتش ریخته بود. هواى نفس بر او غلبه کرد. اجازه نگرفته داخل خانه شد و به آن زن رسید. رفت تا او را ببوسد ولی زن دست خود را بر صورتش نهاد، مرد دست او را بوسید، بعد پشیمان شد و حیا کرد و برگشت.

زن گفت: سبحان اللّه، به امانتى که به تو سپرده شده بود، خیانت کردى و خداى را نافرمانى نمودى! حاجت تو برآورده نشد. انصارى گوید: من از کرده خود پشیمان شدم و از شدت پشیمانى و اندوه از مدینه خارج گردیدم و به کوه‏هاى مدینه پناه بردم و به توبه و انابه پرداختم، تا آن که مرد ثقفى از جنگ برگشت و به خانه آمد و همسرش، او را از جریان امر آگاه ساخت.

مرد ثقفی از خانه خارج شد تا او را پیدا کند. پس از جستجو در میان کوه‌ها، او را یافت در حالى که در سجود بوده و مى‏گفت: گناه من بس عظیم است، چون به برادر خود خیانت کردم. ثقفى به او گفت: فلانى برخیز تا خدمت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) برویم و گناه خود را براى ایشان توضیح ده. شاید خداوند براى تو فرجى سازد و توبه تو را قبول کند. پس آن دو به سوى مدینه روان شدند و هنگام نماز عصر خدمت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند. جبریل بر حضرت فرود آمد که خداوند توبه او را قبول کرده است و این آیه را بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواند:

وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرُِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * أُوْلَئکَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنهَْارُ خَلِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِین.[۳]

و آنان که چون کار زشتى کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد مى‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى‏آمرزد؟ و بر آنچه مرتکب شده‏اند، با آنکه مى‏دانند [که گناه است‏]، پافشارى نمى‏کنند. * آنان، پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان، و بوستان‌هایى است که از زیر [درختان‏] آن جویبارها روان است. جاودانه در آن بمانند، و پاداش اهل عمل چه نیکوست.

یکی از اصحاب گفت: اى رسول خدا، این آیه مخصوص این مرد است یا عمومیت دارد و همه را در برمى‏گیرد؟ حضرت فرمود: عمومیت دارد و شامل همه می‌شود.[۴]

 

اقناع اندیشه

خداوند متعال بارها در قرآن کریم درباره مغفرت و بخشش بندگان سخن گفته است. کلمه «عفو» بنا به گفته راغب به معناى قصد است.[۵] البته این معنا، معناى جامعى است که از موارد استعمال آن به دست مى‏آید،- وقتى گفته مى‏شود: «عفاه» و یا«اعتفاه» یعنى قصد فلانى را کرد تا آنچه نزد او است بگیرد، و وقتى گفته مى‏شود: «عفت الریح الدار» معنایش این است که نسیم قصد خانه کرد و آثارش را از بین برد.

گویا اینکه در مورد کهنه شدن خانه مى‏گویند: «عفت الدار» عنایتى لطیف در آن دارند و کأنّه مى‏خواهند بگویند خانه قصد آثار خودش کرد، و زینت و زیبایى خودش را گرفت و از انظار ناظران پنهان ساخت و به این عنایت است که عفو را به خداى تعالى نسبت مى‏دهند، گویا خداى تعالى قصد بنده‏اش مى‏کند و گناهانى که در او سراغ دارد از او مى‏گیرد و او را بى‌گناه مى‏سازد.

از اینجا روشن مى‏شود که مغفرت (که عبارت از پوشاندن است) به حسب اعتبار متفرع و نتیجه عفو است، چون هر چیزى اول باید گرفته شود، بعد پنهان گردد. خداى تعالى هم اول گناه بنده‏اش را مى‏گیرد و بعد مى‏پوشاند و گناه گناه‏کار را نه در نزد خودش و نه در نزد دیگران برملا نمى‏کند. همچنان که فرمود: «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا»[۶] و نیز فرمود: «وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً»[۷]

که اول عفو را ذکر مى‏کند، بعد مغفرت را و در تمام ده باری که عفو و غفران در آیات الهی با هم آمده‌اند، عفو بر غفران به همین صورت پیشی گرفته است.

البته باید متذکر شویم که معناى عفو و مغفرت، منحصر در آثار تشریعى و اخروى نیست، بلکه شامل آثار تکوینى و دنیایى نیز مى‏شود. به شهادت اینکه در قرآن کریم در همین موارد استعمال شده است. از آن جمله فرموده: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ» و این آیه به طور قطع شامل آثار و عواقب سوء دنیایى گناهان نیز هست.[۸]

خداوند متعال در قرآن کریم برای مغفرت عواملی را مطرح نموده است که به آن‌ها اشاره می‌نماییم:

۱.      ایمان

إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی.[۹]

ما به پروردگارمان ایمان آوردیم، تا گناهان ما و آن سحرى که ما را بدان واداشتى بر ما ببخشاید، و خدا بهتر و پایدارتر است.

۲.      تقوا

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ.[۱۰]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى‏] تشخیص [حقّ از باطل‏] قرار مى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زداید و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.

۳.      پیروى از انبیاء

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ.[۱۱]

بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.»

۴.      عفو و گذشت از مردم

وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبى‏ وَ الْمَساکینَ وَ الْمُهاجِرینَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیم.[۱۲]

و سرمایه‏داران و فراخ‏دولتان شما نباید از دادنِ [مال‏] به خویشاوندان و تهیدستان و مهاجران راه خدا دریغ ورزند، و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده مهربان است.

۵.      انفاق در راه خدا

إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلیمٌ.[۱۳]

اگر خدا را وامى نیکو دهید، آن را براى شما دو چندان مى‏گرداند و بر شما مى‏بخشاید، و خدا سپاس‏پذیرِ بردبار است.

۶.      جهاد در راه خدا با جان و مال

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجَُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمُ‏ْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَلِکمُ‏ْ خَیرٌْ لَّکمُ‏ْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکمُ‏ْ ذُنُوبَکمُ‏ْ وَ یُدْخِلْکمُ‏ْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم.[۱۴]

به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این [گذشت و فداکارى‏] اگر بدانید، براى شما بهتر است * تا گناهانتان را بر شما ببخشاید، و شما را در باغ‌هایى که از زیر [درختان‏] آن جویبارها روان است و [در] سراهایى خوش، در بهشت‌هاى همیشگى درآورد. این [خود] کامیابى بزرگ است.

۷.      عبادت خداوند متعال

أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِیعُونِ * یَغْفِرْ لَکمُ مِّن ذُنُوبِکمُ‏ْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى  إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنتُمْ تَعْلَمُون.[۱۵]

خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید * [تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشاید و [اجل‏] شما را تا وقتى معیّن به تأخیر اندازد. اگر بدانید، چون وقت مقرّر خدا برسد، تأخیر برنخواهد داشت.

۸.      پرهیز از گناهان کبیره

إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً.[۱۶]

اگر از گناهان بزرگى که از آن [ها] نهى شده‏اید دورى گزینید، بدی‌هاى شما را از شما مى‌زداییم، و شما را در جایگاهى ارجمند درمى‏آوریم.

۹.      دعا و استغفار و انابه

قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏ فَاغْفِرْ لی‏ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.[۱۷]

موسی (علیه السلام) گفت: «پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم، مرا ببخش.» پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است.

و نیز در آیه دیگری آمده است:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعى‏ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ.[۱۸]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به درگاه خدا توبه‏اى راستین کنید. امید است که پروردگارتان بدی‌هایتان را از شما بزداید و شما را به باغ‌هایى که از زیر [درختان‏] آن جویبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند. نورشان از پیشاپیش آنان، و سمت راستشان، روان است. آن‌گاه مى‏گویند: «پروردگارا، نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى، که تو بر هر چیز توانایی.»

۱۰.  دعای اولیاء خدا برای انسان

قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبىّ‏ِ  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم.[۱۹]

گفتند: «اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم.» * یعقوب (علیه السلام) گفت: «به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.»[۲۰]

در مقابل این عوامل، موانعی نیز برای غفران در قرآن کریم مطرح شده است.

۱.      شرک به خداوند

إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظیماً.[۲۱]

مسلّماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمى‏بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى‏بخشاید، و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین گناهى بزرگ بربافته است.

۲.      نفاق

ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ ءَامَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلىَ‏ قُلُوبهِِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُون *..... سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لهَُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لهَُمْ  إِنَّ اللَّهَ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِین.[۲۲]

این بدان سبب است که آنان ایمان آورده، سپس به انکار پرداخته‏اند و در نتیجه بر دل‌هایشان مهر زده شده و [دیگر] نمى‏فهمند.... براى آنان یکسان است، چه برایشان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى. خدا هرگز برایشان نخواهد بخشود. خدا فاسقان را راهنمایى نمى‏کند.

۳.      کفر

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ. [۲۳]

چه براى آنان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى [یکسان است، حتّى‏] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید، چرا که آنان به خدا و فرستاده‏اش کفر ورزیدند، و خدا گروه فاسقان را هدایت نمى‏کند.

البته این موانع تا قبل از توبه واقعی است، وگرنه همان‌طور که در آیاتِ عوامل مغفرت عرض شد، توبه واقعی باعث جلب غفران الهی می‌گردد، فلذا کفار و مشرکین هم موقعیت توبه و ایمان آوردن به خداوند متعال و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته‌ و دارند، چرا که قرآن می‌فرماید:

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَعْلَمُونَ.[۲۴]

و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومى نادانند.

از مطالب مذکور می‌توان فهمید که خداوند متعال راه‌های فراوانی را برای غفران و بخشوده شدن انسان قرار داده است. گویا او منتظر است تا انسان‌ها به سویش بازگردند و مسیر بندگی و اطاعت او را در پیش گیرند و این ماه مبارک که ماه میهمانی خداوند است، یکی از بهترین زمان‌ها برای جلب رحمت و مغفرت الهی است، چرا که شیاطین در بند هستند و با انجام عباداتی مثل روزه و قرائت قرآن، شرایط بازگشت انسان به سوی پروردگار و انتخاب درست که همان مسیر بندگی است بیشتر و بهتر فراهم است. لذا با انجام هر چه بیشتر و بهتر عواملی که ذکر شد می‌توان به مغفرت الهی دست یافت.

 

رفتارسازی

یکی از عواملی که در روایات برای پذیرفته شدن توبه و قرار گرفتن در حیطه غفران الهی مطرح شده، دوستی و پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامان بزرگوار (علیهم السلام) است، چنانچه در تاریخ نقل شده:

عبدالله بن عباس می‌گوید:

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع اصحابشان در منا فرمود: «ای مسلمانان، این علی بن ابی طالب، سرور و مهتر عرب و بزرگترین وصّی پیامبران است. جایگاه او نزد من همانند جایگاه هارون نزد موسی است، و تنها فرق علی با او این است که هارون بعد از موسی پیامبر بود اما بعد از من پیامبری نمی‌آید. خداوند توبه هیچ کس را نمی‌پذیرد، مگر توبه کسی که دوستی و محبّت علی (علیه السلام) را در دل داشته باشد.»

آن‌گاه رسول خدا به حسان بن ثابت فرمود: «در این‌باره شعری بگو.»

و حسّان بن ثابت چنین سرود:

«لا تقبل التوبة من تائب *** اِلاّ بُحِبّ ابن اَبی طالِب»

«توبه‌ی هیچ توبه کننده‌ای جز با دوستی و محبت پسر ابوطالب پذیرفته نیست.»[۲۵]

در منابع روایی شیعه، درباره پذیرش توبه و مغفرت خداوند متعال، مطالب دیگری نیز مطرح شده که نشان می‌دهد آنچه را که قرآن به عنوان گناهان کبیره معرفی نموده و شرط بخشش گناهان صغیره را دوری از این کبائر اعلام می‌کند، تماماً گناهانی است که مربوط به اولیاء خدا و امامان معصوم (علیهم السلام) می‌باشد، چنانچه در روایتی نقل شده:

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: بزرگ‌ترین گناهانِ بزرگ، هفت گناه است.

اول: شرک به خداوندِ باعظمت است.

دوم: کشتن کسی است که خداوند کشتنش را حرام کرده است مگر به حق. چنانچه قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ[۲۶]؛ و انسانى را که خدا محترم شمرده جز به حق نکشید.»

سوم: خوردن اموال یتیمان.[۲۷]

چهارم: نافرمانی از والدین و عاقّ والدین شدن.[۲۸]

پنجم: تهمت زدن به زنان پاکدامن و عفیفه.[۲۹]

ششم: فرار از جهاد و مواجهه با دشمن.[۳۰]

هفتم: انکار آنچه که خداوند (عز و جل) نازل کرده است.[۳۱]

اما شرک به خدای بزرگ: پس همانا آنچه را که خداوند درباره ما نازل کرده است و آنچه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ما گفته است به شما رسیده است. پس بعضی کلام خدا و پیامبر را نپذیرفتند و رد کردند، پس شرک به خدا همین است.

اما کشتن نفس محرّمه، پس کشتن حسین (علیه السلام) و اصحاب او بود.

اما خوردن اموال یتیمان همین است که حقوق مالی را از روی ظلم ندادند و آن را بردند.

اما نافرمانی والدین پس همانا خداوند (عز و جل) در کتابش فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ[۳۲]؛ پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسرانش مادران ایشانند.» پس پیامبر پدر ایشان است ولی پیامبر را در مورد فرزندان و در مورد خویشان نزدیک پیامبر نافرمانی کردند.

اما تهمت ناروا به زنان مؤمنه زدن پس به فاطمه (سلام الله علیها) بر منبرهایشان تهمت ناروا زدند.

اما درباره فرار از جهاد: با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از روی خواست خودشان و بدون اجبار بیعت کردند، سپس از آن بیعت فرار کرده و علی (علیه السلام) را تنها گذاشتند.

و اما انکار آنچه خدا نازل کرده است: پس همانا حق ما را انکار کردند و این از چیزهایی است که هیچ‌کس نسبت به آن ناآگاه و بی اطلاع نیست.

و خداوند می‌فرماید:

إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً.[۳۳]

اگر از گناهان بزرگى که از آن [ها] نهى شده‏اید دورى گزینید، بدی‌هاى شما را از شما مى‌زداییم، و شما را در جایگاهى ارجمند درمى‏آوریم.[۳۴]

آری! کسی که در مذهب و مکتب اهل بیت عصمت (علیهم السلام) نباشد و مسیر زندگی او در مسیر امامان بزرگوار شیعه نباشد و در صراط ولایت قدم نگذارد، مغفرت الهی را از دست خواهد داد. فلذا غفران الهی زمانی شامل انسان می‌گردد که در کنار تلاش برای جلب غفران خداوند متعال، ولایت اهل‌بیت عصمت (علیهم السلام) را پذیرفته باشیم.

 

پرورش احساس

از آنچه گفتیم، واضح شد که مغفرت خداوند متعال، بسیار وسیع بوده و اگر از بزرگترین گناهان نیز توبه‌ی واقعی صورت پذیرد، امید به عفو و مغفرت خداوند هرگز قطع نمی‌گردد. اما نکته‌ای که قابل توجه می‌باشد آن است که در صورت تداوم گناهان، به مرور قلب افراد دچار بیماری شده و دیگر به سوی خداوند رو نکرده و حتی درخواست بخشش و مغفرت نیز نمی‌نمایند، بلکه تدریجاً نفاق در قلب‌هایشان جانشین ایمان گردیده و راه هرگونه بازگشت را بر خود می‌بندند. در این زمینه، حکایتی شنیدنی از صدر اسلام را خدمتتان نقل می‌کنیم:

بعد از غزوه بنى المصطلق[۳۵]، دو نفر از مسلمانان، یکى از طایفه انصار و دیگرى از مهاجران به هنگام گرفتن آب از چاه با هم اختلاف پیدا کردند. یکى قبیله انصار را به یارى خود طلبید، و دیگرى مهاجران را. یک نفر از مهاجران به یارى دوستش آمد و «عبد اللَّه بن اُبَى» که از سرکرده‏هاى معروف منافقان بود به یارى مرد انصارى شتافت و مشاجره لفظى شدیدى در میان آن دو درگرفت.

عبد اللَّه بن اُبى سخت خشمگین شد و در حالى که جمعى از قومش نزد او بودند گفت: ما این گروه مهاجران را پناه دادیم و کمک کردیم اما کار ما شبیه ضرب المثل معروفى است که مى‏گوید: سَمِّنْ‏ کلْبَک‏ یأْکُلْک‏! (سگت را فربه کن تا تو را بخورد!) و اللَّه لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ.[۳۶] «به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون خواهند کرد.» و منظورش از عزیزان، خود و اتباعش بود و از ذلیلان مهاجران.

سپس رو به اطرافیانش کرد و گفت: این نتیجه کارى است که شما به سر خودتان آوردید. این گروه را در شهر خود جاى دادید و اموالتان را با آن‌ها قسمت کردید. اگر باقیمانده غذاى خودتان را به مثل این مرد (اشاره به مرد مهاجرى که طرف دعوى بود) نمى‏دادید، بر گردن شما سوار نمى‏شدند، بلکه از سرزمین شما مى‏رفتند و به قبائل خود ملحق مى‏شدند!

در اینجا زید بن ارقم که در آن وقت جوانى نوخاسته بود، رو به عبد اللَّه بن اُبى کرد و گفت: به خدا سوگند ذلیل و قلیل تویى! و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در عزت الهى و محبت مسلمین است و به خدا قسم من بعد از این تو را دوست ندارم. عبد اللَّه صدا زد: خاموش باش. تو باید بازى کنى اى کودک! زید بن ارقم خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و ماجرا را نقل کرد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسى را به سراغ عبد اللَّه فرستاد و فرمود: این چیست که براى من نقل کرده‏اند؟ عبد اللَّه گفت: به خدایى که کتاب آسمانى بر تو نازل کرده من چیزى نگفتم! و زید دروغ مى‏گوید.

جمعى از انصار که حاضر بودند عرض کردند: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)  عبد اللَّه بزرگ ما است. سخن کودکى از کودکان انصار را بر ضد او نپذیر. پیامبر عذر آن‌ها را پذیرفت. در این هنگام طائفه انصار، زید بن ارقم را ملامت کردند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور حرکت داد. یکى از بزرگان انصار به نام اسید، خدمت ایشان آمد و عرض کرد: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! در ساعت نامناسبى حرکت کردى! فرمود: بله! آیا نشنیدى رفیقتان عبد اللَّه چه گفت؟ او گفته است هر گاه به مدینه بازگردد، عزیزان، ذلیلان را خارج خواهند کرد.

اسید عرض کرد: تو اى رسول خدا! اگر اراده کنى او را بیرون خواهى راند. و اللَّه تو عزیزى و او ذلیل است، سپس عرض کرد: یا رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم)  با او مدارا کنید.

 سخنان عبد اللَّه بن اُبى به گوش فرزندش رسید. خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: شنیده‏ام مى‏خواهید پدرم را به قتل برسانید. اگر چنین است به خود من دستور دهید سرش را جدا کرده براى شما مى‏آورم! زیرا مردم مى‏دانند کسى نسبت به پدر و مادرش از من نیکوکارتر نیست. از این مى‏ترسم دیگرى او را به قتل برساند و من نتوانم بعد از آن به قاتل پدرم نگاه کنم و خداى ناکرده او را به قتل برسانم و مؤمنى را کشته باشم و به دوزخ بروم!

پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مسأله کشتن پدرت مطرح نیست. مادامى که او با ما است با او مدارا و نیکى کن.

سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد تمام آن روز و تمام شب را لشکریان به راه ادامه دهند. فردا هنگامى که آفتاب برآمد دستور توقف داد. لشکریان به قدرى خسته شده بودند که همین که سر به زمین گذاشتند به خواب عمیقى فرو رفتند (و هدف پیغمبر این بود که مردم ماجراى دیروز و حرف عبد اللَّه ابى را فراموش کنند.)

سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مدینه شد. زید بن ارقم مى‏گوید: من از شدت اندوه و شرم در خانه ماندم و بیرون نیامدم. در این هنگام، سوره منافقین نازل شد و زید را تصدیق و عبد اللَّه را تکذیب کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گوش زید را گرفت و فرمود: اى جوان! خداوند سخن تو را تصدیق کرد. همچنین آنچه را به گوش شنیده بودى و در قلب حفظ نموده بودى، خداوند آیاتى از قرآن را درباره آنچه تو گفته بودى نازل کرد.

در این هنگام «عبد اللَّه بن اُبى» نزدیک مدینه رسیده بود. وقتى خواست وارد شهر شود، پسرش آمد و راه را بر پدر بست و گفت: واى بر تو چه مى‏کنى؟ پسرش گفت: به خدا سوگند جز به اجازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)نمى‏توانى وارد مدینه شوى و امروز می‌فهمى عزیز و ذلیل کیست؟!!

«عبد اللَّه» شکایت پسرش را خدمت رسول خدا فرستاد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  به پسرش پیغام داد که بگذار پدرت داخل شهر شود. فرزندش گفت: حالا که اجازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد مانعى ندارد.

عبد اللَّه وارد شهر شد اما چند روزى بیشتر نگذشت که بیمار گشت و از دنیا رفت! (و شاید دق مرگ شد.)

نکته دیگر این است که هنگامى که این آیات نازل شد و دروغ عبد اللَّه ظاهر گشت، بعضى به او گفتند: آیات شدیدى درباره تو نازل شده. خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برو تا براى تو استغفار کند. عبد اللَّه سرش را تکان داد گفت: به من گفتید ایمان بیاور آوردم. گفتید: زکات بده دادم. چیزى باقى نمانده که بگوئید براى محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) سجده کن! و در اینجا آیه «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون»[۳۷] نازل گردید.[۳۸]

 

مناجات

بساط عاشقی ما به پاست این شب‌ها

زمان آشتی باخداست این شب‌ها

گناهکار قدیمی دوباره برگشته

صدای زمزمه‌ها آشناست این شب‌ها

زمان بده به زمین خورده‌ای اله کریم

اگر مرا بزنی هم رواست این شب‌ها

خوشا به حال گدایی که چشم تر دارد

که گریه‌های سحر کیمیاست این شب‌ها

کنارسفره‌ی افطار، زیر لب گفتم

نگفته‌ای به خود، آقا کجاست این شب‌ها

قسم به خاک نشسته به چادر زهرا (س)

مرا ببخش، ببخشی رواست این شب‌ها



[۱] الحجر، آیه ۴۹

[۲] محمد بن علی بن بابویه، فضائل الأشهر الثلاثة، ص: ۹۵

[۳] آل عمران، آیات ۱۳۵ و ۱۳۶

[۴] محمد جعفر اسلامی، شأن نزول آیات، ص: ۱۳۸

[۵] حسین بن محمد راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن، ص۵۷۴.

[۶] البقره، آیه ۲۸۶

[۷] النساء، آیه ۹۹

[۸] سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۴، ص: ۵۱

[۹] طه، آیه ۷۳

[۱۰] الأنفال، آیه ۲۹

[۱۱] آل عمران، آیه ۳۱

[۱۲] النور، آیه ۲۲

[۱۳] التغابن، آیه ۱۷

[۱۴] الصف، آیات ۱۱و۱۲

[۱۵] نوح، آیات ۳و۴

[۱۶] النساء، آیه ۳۱

[۱۷] القصص، آیه ۱۶

[۱۸] التحریم، آیه ۸

[۱۹] یوسف، آیه ۹۷و۹۸

[۲۰] محسن قرائتی، تفسیر نور(۱۰جلدى)، ج‏۸، ص۲۱۱    

[۲۱] النساء آیه ۴۸

[۲۲] المنافقون، آیات ۳و۶

[۲۳] التوبه، آیه ۸۰

[۲۴] التوبه، آیه۶

[۲۵] عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم‏ طبرى آملى، بشارة المصطفى لشیعة المرتضى (ط - القدیمة)، ج‏۲، ص: ۱۴۷

[۲۶] الأنعام، آیه ۱۵۱

[۲۷] إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً (النساء، آیه ۱۰)

[۲۸] وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا (مریم، آیه۱۴)

[۲۹] وَ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (النور، آیه ۴)

[۳۰] یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ (الأنفال، آیه ۱۵)

[۳۱] بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ (البقره، آیه ۹۰)

[۳۲] الأحزاب، آیه ۶

[۳۳] النساء، آیه ۳۱

[۳۴] محمد بن الحسن طوسی، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏۴، ص: ۱۴۹

[۳۵] جنگى که در سال ششم هجرت در سرزمین « قدید» واقع شد.

[۳۶] المنافقون، آیه ۸

[۳۷] المنافقون، آیه ۵

[۳۸] ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏۲۴، ص: ۱۵۶

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۹
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۳۷ ب.ظ

درسهای عبادی ، اقتصادی از زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها

درس های از زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها

 اسفند ۵, ۱۳۹۷  خادم سایت ۰ دیدگاه فیش منبر،فیش منبر ولادت حضرت زهرا،منبر درباره حضرت فاطمه،منبر مکتوب

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش منبر

درس های از زندگی

حضرت زهرا سلام الله علیها

کانال فیش منبرومرثیه درایتا

https://eitaa.com/fishemenbar

عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir

زندگی سراسر نور بانوی دو عالم حضرت صدیقۀ طاهره، فاطمه زهرا& سرشار از درسها و آموزه‏های متعالی است که توجه و عمل به آنها، زندگی انسان را تعالی بخشیده و حیات مادی و معنوی او را تصحیح و تکمیل می‏نماید.

این آموزه‏ها هرچند در زندگی به‏ظاهر کوتاه مدت آن بانوی با عظمت به مرحلۀ ظهور و بروز رسیدند، لکن ماندگاری و تطابق آنها با آموزه‏های وحیانی، از عمر طولانی این آموزه‌ها به بلندای حیات دین مبین اسلام حکایت دارد.

در این نوشتار، با توجه به فرصت موجود و مقتضیات زمان، به بخشیهایی از این آموزه‏ها و درسها اشاره می‏کنیم.

درس اوّل: اهتمام به رضای الهی

فعالیّتهای حضرت صدیقه طاهره را در چهار بخش مهم می‌توان دسته‌بندی کرد.

۱٫ فعالیتهای عبادی؛

۲٫ فعالیتهای فرهنگی؛

۳٫ فعالیتهای اقتصادی؛

۴٫ فعالیتهای سیاسی.

در زندگی اولیای الهی و انسانهای برجسته، «عبادت» و «اقتصاد» و «فرهنگ» و «سیاست» از هم جدا نیست؛ آنان در تمام فعالیّتهای زندگی، قصد و غرضی جز کسب رضای الهی و خدمت‌رسانی به بندگان خدا نداشته و ندارند و تنها روزه و نماز آنان عبادت نیست؛ بلکه تمامی زندگی ایشان عبادت است. این‌گونه زندگی راه و رسم ابراهیم خلیل% است که در هیچ بخشی از زندگی او شرک راه نیافت و تمام تلاشهای وی برخاسته از عشق الهی و اخلاص و قصد تقرّب به آستان قدس ربوبی بود. قرآن کریم خطاب به رسول گرامی اسلام- می‌فرماید: ]قُلْ إِنَّ صَلَاتِی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ[[۱]؛ «بگو به‏درستی که نمازم و عباداتم و [روش] زندگی و مرگم از آن خداست که پروردگار جهانیان است.»

قرآن کریم این «سبک زندگی» را «صراط مستقیم» ابراهیمی و محمّدی- و زندگی الهی می‌شمارد.[۲]

درس دوم: اهتمام به ارزشهای آسمانی

سؤالی که گاهی اذهان را به خود مشغول می‏سازد این است که «راز عظمت زهرای اطهر& در چیست؟»

در پاسخ به آن باید گفت: عظمت و ارزش هر کس، محصول اندیشه‌ها و اخلاق و رفتار اوست. به عبارتی دقیق‏تر امور زیر در ارزشمندی و تعالی یافتن افراد مؤثر است:

۱٫ چگونه می‌اندیشد؟ توحیدی یا شرک‌آمیز؟

۲٫ چه آرزوهایی دارد؟ آرزوهای شخصی و حقیر، یا آرزوهای جهانی و بزرگ؟

۳٫ چگونه کارنامه‌ای دارد؟ سیاه یا سپید؟

امیر المؤمنین علی% در مورد روش ارزشیابی انسانها، چنین می‌فرماید: «قِیمَةُ کُلِّ امرِءٍ مَا یُحسِنُهُ؛[۳] ارزش هر کس به چیزهایی است که آن را خوب می‌شمارد».

در حقیقت انسان مجموعه‌ای از اندیشه‌ها، آرمانها و فعالیتهای مثبت و منفی و ایجابی و سلبی است که مجموعۀ رفتار و گفتار و عملکرد او اعم از داشته‌ و نداشته‌ها، گفته‌ها و نگفته‌ها و فریادها و سکوتها، خدمتها و خیانتها و بی‌عملی‌ها، عشقها و کینه‌ها و… در ارزیابی او لحاظ می‌شود و به تعبیر دیگر دانشها و ارزشهای هر کس، ترازوی ارزیابی خود اوست.

هر کس که بزرگان را بزرگ‌ می‌شمارد، بزرگی خود را نشان می‌دهد؛ هر کس به پلیدان و پلیدی‌ها عشق می‌ورزد، کوچکی و پلیدی خویش را به نمایش می‌گذارد.

باید دید چه کسانی و چه اموری را بزرگ و مهم می‌شمارد و محبوبها و منفورهای او کیانند و به کدام بایدها و نبایدها، پای‌بند است و در راه دفاع از ارزشها چه میزان صبوری و استقامت دارد.

این امور عوامل مؤثّر در ارزیابی و سنجش عظمت و بزرگی انسانها است.

فاطمة زهرا& الگوی خداباوری، قیامت‏باوری، تمسّک به قرآن و تندیس اقدام در مدار ولایت الهی و ولایت نبوی و دفاع و ایثار برای ولایت علوی و خدمت به محرومان جامعه است.

او عروة الوثقای رهایی و فلاح و نجات جامعة بشری است. او بانویی بزرگ و معصوم است که از سلطۀ سه آفت بزرگ جوامع انسانی رهایی یافته است:

۱٫ رهایی از سلطۀ هوسهای مادی و حیوانی؛

۲٫ رهایی از حاکمیّت شیطان و اندیشه‌های شرک‌آمیز؛

۳٫ رهایی از سلطة سلاطین بیدارگر.

فاطمه& طاهر و مطهّر و محور آیه شریفۀ تطهیر است که پاکی از هر آلودگی اخلاقی و اعتقادی و رفتاری را نشان می‌دهد.

فاطمه لیلةالقدر است که از هزار ماه برتر است و زنجیرهای زور، وزر و تزویر هزار ماهه به برکت او و فرزندان او از دست و پای بشریت گشوده می‌شود.

درس سوم: اهتمام به ولایت در اندیشه، گفتار و رفتار

سؤال دیگری که ممکن است پیش آید این است که فاطمة زهرا& در دفاع از امامت چه گامهایی برداشت؟

برای شناخت فعالیّتهای حضرت زهرا& در زمینۀ دفاع از امام و امامت سه موضوع باید مودر بررسی قرار گیرد.

۱٫ امامت در اندیشه‌های فاطمی&؛

۲٫ امامت در گفتار زهرایی&؛

۳٫ امامت در سیره و رفتار صدیقه کبری&.

آن حضرت نسبت به هر سه مورد مذکور (دفاع از ولایت در اندیشه، گفتار و رفتار) در بالاترین مرتبه و والاترین نقطۀ عملکرد قرار دارد؛ اندیشه و گفتار و رفتار آن بانوی دو عالم در موضوع «ولایت» سرلوحۀ تمامی تلاشها و کوششهای بزرگان و نام‏آوران عرصۀ دین و دینداری است.

ده گام بلند دختر خورشید در دفاع از توحید و امامت بدین شرح است:

۱٫ پرورش دو امام بزرگوار که دو سبط گرامی رسول اعظم- و دو الگوی جوانان بهشتی هستند و نیز پرورش دو بانوی مجاهد اسلام؛ حضرت زینب و ام‏کلثوم(، یکی از خدمات تربیتی فاطمه& به امام و امت است.

۲٫ بیعت با امیرالمؤمنین علی% در جریان غدیر و نقل و بازگویی حدیث غدیر به عنوان شیرین‏ترین خاطرۀ صدیقه کبری& از دیگر خدمات آن حضرت است.

۳٫ تکریم امام در تمامی صحنه‌های سخت و دشوار زندگی، نشانِ بانوی بی‌نشان و مظلوم تاریخ است.

۴٫ ایفای نقش سخن‌گویی امام در روزهایی که امیر المؤمنین% مأمور به سکوت بود، شجاعت و عصمت او را نشان می‌دهد.

۵٫ دفاع از امام در برابر یورش به خانۀ امیر المؤمنین% در روزهای پس از رحلت رسول اعظم-، قصه‌ای غم‌انگیز در تاریخ اسلام است.

۶٫ تسلیم در برابر امام در کل تصمیمهای درون و برون خانواده، رسالت صفحه‌ای دیگر از کتاب اخلاق و سیره او است.

۷٫ محبّت عمیق و مداوم مولا و زهرای مرضیه& به‏طور متقابل در سراسر زندگی از ولادت تا شهادت، برگ زرّین دیگری از زندگی باعظمت آن حضرت است.

۸٫ یاری رسول گرامی- و امیرالمؤمنین% در تمام صحنه‌ها در برابر مشرکان خارجی و منافقان داخلی، گوشه‌ای از کارنامۀ نورانیِ فاطمه& است.

۹٫ افشای طاغوتهایی که در عصر رسالت و امامت در برابر رسول گرامی- و امام منصوب رسول خدا توطئه می‌کردند، شواهد متعدد در زندگی زهرای مطهر دارد.

۱۰٫ و سرانجام دست‌یابی این بانوی بزرگ به مدال شهادت و همسر شهید محراب و مادر شهیدانی چون سبط اکبر رسول خدا- امام حسن% و حضرت سالار شهیدان% و مادر بزرگ ده‏ها شهید کربلای معلی، گواهی بزرگی بر ولایت‌مداری و ایثار و فداکاری فاطمه& است.

حضرت زهرا& با خطبۀ روشنگر خود در مسجد شریف نبوی-، با بیان فلسفۀ وحدت‌بخش امامت در آن خطبه، با تربیت دو امام معصوم و دو بانوی مجاهد و یاران آن دو بزرگوار، با معرفی امامان در لوح جابر، با نقل حدیث غدیر، با تدوین مصحفی حاوی حوادث مربوط به جریان امامت در آیندۀ تاریخ، با افشای مدعیّان فاقد صلاحیت و با تلاش برای بازگرداندن فدک، وظیفۀ دفاع از رهبر الهی را به خوبی انجام داد.

توحیدمحوی و ولایت‌مداری فاطمه& ریشه در خلقت و طینت پاک و آسمانی او دارد.

شیخ صدوق در توصیف چگونگی ولادت فاطمه& از امام باقر% نقل می‏کند: روزی که زهرای اطهر& به دنیا آمد، لب به سخن گشود و چنین فرمود: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وُلْدِی‏ سَادَةُ الْأَسْبَاط؛[۴]گواهی می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و گواهی می‌دهم که پدرم سالار پیامبران است و همسرم سرور اوصیای آنان و فرزندان من آقای نوادگان رسول گرامی- است.»

از زهرای مرضیه& چهار گفتار و سخنرانی در دفاع از ولایت نقل شده است:

۱٫ سخنرانی در مسجد مدینه؛

۲٫ سخنرانی در جمع زنان مهاجر و انصار؛

۳٫ گفتار در میان مردم در کوچه بنی‌هاشم؛

۴٫ سخنانی در سرزنش پیمان‌شکنان.

متن این فریادهای بیدادگر فاطمی& در منابع تاریخی همچون «عوالم‏العلوم» و «نهج‏الحیاة» آمده است که حکایت از اوج دفاع آن حضرت از «ولایت» و «امامت» دارد؛ ولی مهم‌تر از دفاع از ولایت و رهبری آسمانی، انگیزه‌های الهی و آسمانی فاطمه زهرا& در دفاع از ولایت است؛ چرا که انگیزه‌های افراد در دفاع از پیامبر- و امام و ولی فقیه بسیار متفاوت است؛ گاهی به انگیزۀ «مقام طلبی و کسب منصبهای اجتماعی» است؛ پاره‏ای از مواقع به نیّت «رفاه‏طلبی شخصی» و در برخی موارد به «انگیزه‌های الهی و معنوی». در این نوع سوم است که انسان پیش‏مرگ پیامبر و امام و ولیّ الهی می‌‌شود؛ امّا در دو نوع اوّل و دوم، ولیّ الهی را برای دنیای خویش می‌خواهیم. خود را قربانی توحید و امامت نمی‌کنیم، امام را برای دنیای خویش می‌خواهیم.

اصولاً انسانها نسبت به جریان «رهبری حق و عدل» سه گونه وظیفه دارند:

۱٫ همراهی و هماهنگی با امامت در اعتقاد.

۲٫ اقتدا به امام در عبادت و پشت سر او قرار گرفتن.

۳٫ پیشگامی و پیش‏مرگی در دفاع از امام و و رهبری.

زهرای مرضیه& در کل زندگی از مواضع ولیّ عصر خویش جانانه حمایت می‌کند و از این حمایت جز رنج و محرومیّت و فشار اجتماعی سهمی نمی‌برد.

همانگونه که «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ» است، فاطمه& نیز با حق است و حق با فاطمه است و ترازوی ارزیابی فرق و مذاهب اسلامی و اشخاص و احزاب گوناگون، مواضع آنان نسبت به این خاندان نبوّت و امامت است.

«شناخت» راه و رسم علوی و فاطمی، «عشق و مودّت» به خاندان نبوی و «اتّباع و اطاعت» از این خانواده، پیش‌نیاز حرکت در مسیر و مدار مسلمانی و شرط رهایی از رهزنان پیدا و پنهان جوامع انسانی است.

ایمان و پارسایی و هجرت و جهاد و صبوری در راه حق، گامهای بلند تکامل انسان است که از معرفت و عشق الهی پدید می‌آید و زهرای بزرگ عصارة همة این ارزشها است.

در پایان دو حدیث معرفت‌آموز فاطمی را به خوانندگان گرامی تقدیم می‌دارم.

۱٫ در مسند احمد از ابن عباس نقل شده که می‌گوید: «روزی رسول گرامی- چهار خط بر زمین کشید و رو به اصحاب کرده پرسید: می‌دانید این خطوط چیست؟

یاران حضرت گفتند: خدا و رسول او داناترند.

حضرت فرمود: «أَفْضَلُ‏ نِسَاءِ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ، وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ-، وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمُ ابِنْةُ عِمْرَانَ؛[۵] برترین زنان بهشتی خدیجه دختر خویلد، فاطمه& دختر محمّد-، و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و مریم دختر عمران هستند.»

این حدیث که با عبارات مختلف در ده‏ها منبع حدیثی شیعه و اهل‏سنت آمده است، نشان می‌دهد. بانوانی در صدر زنان بهشتی قرار دارند که در حفاظت و پرورش و ایفای نقش مادری برای اولیای الهی و پیشوایان و رهبران آسمانی نقشی برجسته ایفا می‌کنند.

خدیجه&، مادر بانویی بزرگ مثل فاطمه& و محافظ جان و زندگی رسول اعظم- است.

فاطمه& مادر ۱۱ خورشید و مراقب جان و زندگی پدر و همسر است که رسالت و امامت را نگهبانی می‌کند.

آسیه، نجات‌ دهندة جان موسای کلیم و اسوه صبوری و استقامت در ایمان است.

و مریم اسوه عبادت و صبوری و مادری برای پیامبری بزرگ چون عیسای مسیح و در این میان فاطمه& بانوی برتر دو جهان و سیّده نساء العالمین است.

۲٫ فاطمة زهرا& می‏فرماید: «إِنَّ‏ اللَّهَ‏ هُوَ السَّلَامُ‏، وَ مِنْهُ السَّلَامُ، وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ؛[۶] به درستی که خداوند سلام (و سلامتی) است و سلام (و سلامتی) از او و به سوی اوست.»

والسلام 


[۱]. انعام/ ۱۶۲٫

[۲]. ]قُلْ إِنَّنی‏ هَدانی‏ رَبِّی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین[؛ « بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینى پایدار، آیین ابراهیمِ حق‏گراى! و او از مشرکان نبود.» انعام/ ۱۶۱٫

[۳]. نهج البلاغه، سید رضی، دار الثقلین، قم، حکمت۸۱، ص۵۱۲٫

[۴]. عوالم العلوم، بحرانی، مؤسسة الامام المهدی(عج)، قم، ۱۳۸۲ش، ج۱۱، ص۴۴٫

[۵]. عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۱۰۸٫

[۶]. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۲۸٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۳۷
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ب.ظ

مدح میلاد حضرت زهرا

فیش مدیحه ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 اسفند ۳, ۱۳۹۷  خادم سایت ۰ دیدگاه جشن میلاد حضرت فاطمه،فیش مدیحه،فیش مدیحه حضرت زهرا،فیش مدیحه حضرت فاطمه،مولودی حضرت فاطمه،مولودی حضزت زهرا
فیش مدیحه  حضرت فاطمه زهرا  سلام الله علیها   کانال فیش منبرومرثیه درایتاhttps://eitaa.com/fishemenbarعرضه در سایت طلبه یار =http://www.talabeyar.ir
یا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا
اى فاطمه زهرا اى دختر محمد اى نور چشم پیغمبر اى بانوى ما و سرور ما 
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا
ما رو آوردیم و شفیع گرفتیم و توسل جستیم به وسیله تو به درگاه خدا و خواسته‌ی خود را بین دستانمان تقدیم شما نمودیم 
یا وَجیهَةً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللّهِ
ای آبرومند در نزد خدا براى ما نزد خدا شفاعت ما رو بکن۱ *********************** اشک در دیده ترم باشد 
شب میلاد دلبرم باشد 
ای عزیز رسول، یا زهرا 
عشق تو روح پیکرم باشد 
جان ما را اگر پذیرایی 
هدیه روز مادرم باشد 
***********
بر عالمیان رحمـت بیحد آمد 
زیبا گهر رســول امجـد آمد 
تبریک به شیعیان اهل عالم 
چون فاطمه دختر محمد آمد 
********************** 
بر مقدم دختر پیمبر صلوات 
بر چشمه ی پاک حوض کوثر صلوات 
بر محضر حضرت محمد تبریک 
بر مادر شیعیان حیدر صلوات
مقدمه
پیامبر فرمودند :جبرییل به من گفت: , خداوند می فرماید این سیب را بخور.، وقتی سیب را پاره کردم، نوری از آن برخاست که من ترسیدم. جبرییل پرسید:, چرا نمی خوری؟ بخور و نترس. این نور کسی است که نام او در آسمان منصوره است و در زمین فاطمه.، من از علّت آن پرسیدم، گفت: , چون در زمین شیعیانش را از آتش جهنم و دشمنانش را از محبت خود قطع کرده و در آسمان دوستداران خود را یاری می کند. چنان که خدا می فرماید:, یومئذٍ یفرح المؤمنون، بنصرالله ینصره من یشاء.،۳ نذر خدیجههنگامی که خدیجه علیهاالسلام فاطمه علیهاالسلام را باردار بود، مانند «حنّه» مادر مریم علیهاالسلام چنین نذر کرد: «خدایا من از مادر مریم بهترم و محمّد صلی الله علیه و آله ، شوهرم، از عمران، شوهر مادر مریم، برتر است. این کودکی را که در رحم دارم، برای تو «مُحَرَّر» کردم.» به این معنا که: آزادش کردم پس از رشد تا آخر عمر در خدمت مسجد و دین بماند و از عبادت کنندگان مسجد شود. جبرییل از طرف خداوند بر پیامبر نازل شد و عرض کرد: «به خدیجه بگو. خداوند فرمود:, «لا اعتاقَ قَبْلَ المُلکِ. خَلّی بَینی و بین صَفِیّتی فَاِنّی اَمْلکُها و هی اُمُّ الائمةِ و عَتیقی من النارِ؛ آزاد کردن قبل از ملکیت روا نیست. این فرزندِ برگزیده ام را به من واگذار. او مملوکه ی من و مادر امامان است و من او را از آتش آزاد کرده ام.»،(۸) و البته این چنین مهر و علاقه ی مادری به واگذاری فرزندش جهت خدمت و بندگی خدا، خود گویای بعدی دیگر از فضایل بی کران خدیجه ی کبری است. مونس مادر همان گونه که شکل گیری وجود فاطمه علیهاالسلام شگفت انگیز است، دوران حمل او نیز قضایای عجیبی را در پی داشت که سخن گفتن او با مادر از جمله ی این شگفتی هاست. از جمله زمانی که کفّار از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خواستند ماه را دو نیم کند، خدیجه از چنین درخواست عجیبی هراسان شده بود و در دل احساس ناراحتی می کرد. او با خود گفت: «زهی تأسف برای کسانی که محمّد را تکذیب می کنند، با این که او از طرف پروردگارم فرستاده شده است.» در این لحظات که خدیجه علیهاالسلام دلشوره عجیبی داشت به ناگاه فاطمه لب به سخن گشود ـ خدیجه با تمام وجود صدای او را شنید که ـ می گفت: ای مادر! نترس و محزون نباش خدا با پدر من است.۲   امیرمؤمنان علیه السلام می فرمود: «تا فاطمه زنده بود کاری نکردم که او را به خشم آورد و بر هیچ کاری او را مجبور نکردم. او نیز هیچ گاه مرا به خشم نیاورد و در هیچ کاری از من نافرمانی نکرد. به راستی هر وقت به او نظر می کردم، غم و اندوهم برطرف می شد.۴   متن مدیحه
تو ای جمـادی دوم سـلام بر مـاهت 
سلام بر تو و بر قدر و عزت و جاهت 
بگرد ای شده چشم ملک قدمگاهت 
بگرد ای همه دست خدا به همراهت   
وان یکاد بخوان روی حق تماشا کن 
وضـو بگیـر ز کوثـر ثنای زهرا کن 
**** 
خدای عزوجل مظهـرت مبارک باد 
الا رسـول خـدا کوثـرت مبارک باد 
خدیجه! دخت پدرپرورت مبارک باد 
علی ولـی خدا! همسرت مبارک باد  
خدا بـه قلب رسـول خدا صفا بخشید 
تمام هستی خود را به مصطفی بخشد 
**** 
الا محمـد امـروز کوثـرت دادیم 
نماز آر که زهرای اطهرت دادیم 
قسم به قدر که از قدر بهترت دادیم 
نکوتر از پـدران تـو دخترت دادیم   
چه دختری که پدرپرور است یا احمد 
تمام نسل تو زین دختر است یا احمد۵  
شعر
[۱] مفاتیح الجنان ….. ۲)_ روض الفائق. ص ۲۱۴ نقل از ۳۶۰ داستان از فضایل مصائب … عباس عزیزی، موضوع سخن گفتن حضرت زهرا را چند تن از محدّثان اهل سنّت نیز نقل کرده اند از جمله حسن بن مولوی در تجهیز الجیش، عبدالرحمن صغوری، علامه قندوزی و … برای اطلاع بیشتر به احقاق الحق رجوع شود.۳) سوره ی روم، آیات ۴ و ۵؛ معانی الاخبار، ص ۳۹۶٫۴) بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۴؛ قرب الاسناد، ص ۵۲٫۵) نخل میثم آقای سازگار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۳۱
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۲۹ ب.ظ

متن سخنرانی مقام مادر جلسه اول

مقام مادر (منبر کوتاه) جلسه اول

 اسفند ۱, ۱۳۹۷  خادم سایت ۰ دیدگاه فیش منبر،فیش منبر مادر،مقام مادر،منبر مادر،منبر مکتوب مقام مادر،منبر کوتاه،منبرک،ولادت حضرت فاطمه

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش منبرکوتاه مقام عظیم مادر جلسه اول

مقام مادر

 جلسه اول

کانال فیش منبرومرثیه درایتا

https://eitaa.com/fishemenbar

عرضه در سایت طلبه یار = http://www.talabeyar.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین…

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن…

دلم سراغ کسی جز تو را نمیگیرد.                     بدون یاد تو این دل صفا نمیگیرد.

زدرد هجر، دل من همیشه بیمار است.               که جز به وصل نگارم شفا نمیگیرد.

عزیز فاطمه هستی کریم و پور کریم.                  مگر کریم سراغ گدا نمیگیرد.

دلم سیاه شد از ظلمت گناه و خطا.                   به غیر نور دعایت ضیاء نمیگیرد.

غریبم و نه مرا جز تو آشنائی هست.                 مگر که حال غریب آشنا نمیگیرد.

یک تشرف به محضر حضرت بقیة الله الاعظم عج لله تعالی فرجه الشریف:

صاحب کتاب مفتاح الکرامه سید جواد عاملی فرمود: شبی استادم سید بحرالعلوم از دروازه شهر نجف بیرون رفت و من نیز به دنبال او رفتم تا وارد مسجد کوفه شدیم ،دیدیم آن جناب به مقام حضر ت صاحب الامر رفته و با امام زمان گفتگویی داشت از آن حضرت سؤالاتی پرسید حضرت جواب عنایت فرمود. خوشا به حال کسی که بتواند هم سخن با پسر فاطمه بشود و همنشین با گل سر سبد عالم امکان گردد.(عبقری الحسان ص ۴۰)

یکی از بحثهایی که معمولا طلاب عزیز جهت سخنرانی مورد استفاده قرار میدهند مخصوصا در مجالس ختم وبزرگداشت به مناسبت درگذشت یک مادر از مادران مؤمنه بحث مقام مادر است .

سئوال : مادر چه مقامی دارد؟ مقام مادر بالاتر است یا مقام پدر؟

در قرآن کریم وقتی سخن از احسان و اکرام به میان میاید سفارش اکرام را برای هر دو میفرماید 

و وصینا الانسان بوالدیه حسنا

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا

و قضی ربک ان لاتعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا

توجه فرمودید که وجوب اکرام برای هر دو بیان فرموده است وظیفه داری به هردو ادب کنی

اما وقتی که سخن از زحمات این دو به میان میاید بحث مادر را مطرح مینماید:

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها ….

توصیه احسان برای هر دو میکند اما مادر او را با رنج حمل کرد و مشقت فراوان او را به دنیا آوردشدت رنج و مشقت و زحمات او تا سی ماه بود و حمله و فصاله ثلاثون شهرا

پس از نظر قران کریم مقام مادر بالاتر است

 از نظر روایات نیز مقام مادر بالاتر است:

حدیث اول:  جوانی محضر رسول اکرم رسید عرض کرد من ابر 

به چه کسی نیکی کنم حضرت فرمود امک . مادرت

دوباره سئوال کرد همان پاسخ را از رسول اکرم شنید سومین بار سئوال کرد باز پیامبر همان پاسخ را فرمودند برای بار چهارم که سئوال را تکرار کرد

حضرت فرمود اباک . پدرت . 

معلوم میشود اگر بر و احسان را چهار قسمت کنیم سه قسمت برای مادر است و یک قسمت برای پدر

حدیث دوم: جوانی گرفتار محضر رسول اکرم رسید و درخواست دعا برای رفع گرفتاری خود نمود . هم رسول اکرم می‌توانستند دعا کنند و هم اگر دعا میفرمود دعای او مستجاب میشد اما رسول اکرم میخواهند راه را برای آینده ها روشن کنند که هر گرفتاری وظیفه خود را بفهمد یک کد اصلی برای حل مشکل است 

حضرت فرمودند برو به مادرت بگو برایت دعا کند . عرض کرد شما دعا بفرمایید . باز فرمودند برو به مادرت بگو برایت دعا کند مجددا درخواست دعا از رسول اکرم کرد حضرت فرمود برو به مادرت بگو برایت دعا کند

عرض کرد مادرم از دنیا رفته . حضرت فرمود برو به بابات بگو برات دعا کند

جوان برخواست از محضر حضرت مرخص شود و برود رسول اکرم فرمود اما اگر مادرش زنده بود و مادر داشت دعای مادر زودتر مستجاب می‌شد.

از این روایت استجابت دعای مادر معلوم است مادر از مقام والاتری برخوردار است.

ادیسون که مخترع برق است میگوید: جهان از تکنولوژی و صنعت هر چه دارد از من است و من هرچه دارم از مقام مادرم است.

این کلام ادیسون یک مفهوم دارد یعنی عالمیان هرچه دارند از مقام مادر است.

نقش مادر حساس تر از نقش پدر است:

ابوعلی سینا میفرماید مادر با یک دست گهواره را می‌جنباند و تکان میدهد اما با یک دست عالم را متحول میکند  وتکان میدهد ممکن است دانشمندی تحویل بدهد ممکن است ظالمی را .

 داستان: خدا رحمت کند مرحوم شیخ مرتضای انصاری را  که دو کتاب او نردبان ترقی برای اجتهاد است. در تشییع جنازه مادرش خیلی اشک میریخت و گریه میکرد آمدند عرض کردند آقا شما مرجع تقلیدید شاید خوب نباشد اینقدر گریه میکنید مردم میبینند

آقا فرمودند مادرم از دنیا رفته گریه نکنم.

اگر زحمات این مادر نبود مرتضای انصاری ، شیخ مرتضا نمیشد. چرا گریه نکنم؟ مادرم از دنیا رفته گریه نکنم

حدیث سوم: شخصی محضر رسول اکرم رسید عرض کرد یا رسول الله من نماز و روزه و خمس و حج جهاد دارم عبادات را انجام میدهم چه کنم که چهار چوبه در بهشت (پاشنه در بهشت) را ببوسم رسول اکرم فرمود برو خم بشو پای مادرت را ببوس 

عرض کرد: مادرم از دنیا رفته است (همه منتظر اسم پدر بودند) اما پیامبر فرمود برو به نیت پای او قبر او را ببوس .

عرض کرد قبر او صاف شده و معلوم نیست حضرت فرمود برو صورت قبری بساز و نام مادرت را روی آن صورت قبر بنویس و به نیت قبر مادر آنرا ببوس 

در هر مرحله حاضرین منتظر بودند نام پدر بیاید اما همه سفارش به مادر بود

لذا اینکه در روایت میخوانید الجنة تحت اقدام الامهات 

تحت اقدام الامهات روضة من ریاض الجنة 

نه یعنی اینکه مادر بهشت میرود اینکه معلوم است حضرت امام فرمودند این یعنی تو اگر میخواهی بهشت بروی بهشت زیر پای مادر است یعنی پابوس مادر باش خب معلوم است کسی که پابوس مادر است نسبت به مادر احسان میکند و مواظب رفتارش در محضر مادر است 

از این سه روایت معلوم است مقام مادر بالاتر است

بازدید: 235

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۲۹
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۲۷ ب.ظ

مقام مادر ، میلاد حضرت زهرا

مقام مادر(منبر کوتاه)جلسه دوم

 اسفند ۱, ۱۳۹۷  خادم سایت ۰ دیدگاه روز مادر،فیش منبر،فیش منبر روز مادر،منبر در مورد مادر،منبر مکتوب،منبرک،ولادت حضرت فاطمه

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش منبرکوتاه

مقام مادر

 جلسه دوم

کانال فیش منبرومرثیه درایتا

https://eitaa.com/fishemenbar

عرضه در سایت طلبه یار = http://www.talabeyar.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین…

اللهم کن لولیک  الحجةابن الحسن…

تو که به گوشه قلب شکسته جا داری                            به دردهای دل خسته ام دوا داری

زداغ عشق تو میسوزم و نمیدانم                                   هنوز لطف به این عبد بینوا داری

به راه وصل تو راهی هر دیار شدم                                 اشاره ای کن و گو جا در کجا داری

صفای عالم هستی به دل صفائی ده                             تو که به وسعت کون و مکان صفا داری

به خاک زیر کف پای خود نگاهی کن                               تو که نگاه دل انگیز کیمیا داری

مریض عشق توام ای طبیب خسته دلان                         عیادتی که به همراه خود شفا داری

یک تشرف به محضر امام زمان (علیه السلام):

ابوسعید کابلی گوید: برای رسیدن به محضر امام زمان (علیه السلام) زحمت زیادی کشیدم مدتی در مدینه منوره اقامت کردم در آنجا با یحیی ابن محمد عریضی که از بنی هاشم بود آشنا شدم او به من گفت: حضرت در فلان محل بنام صریا است اگر بخواهی حضرت را زیارت کنی به آنجا برو .

به طرف صریا حرکت کردم به همان آدرس داده شده. آمدم به خانه ای رسیدم دم در آن خانه به انتظار نشستم غلامی بیرون آمد ابتدا مرا از نشستن آنجا نهی کرد گفتم: نمیروم تا صاحب این خانه را زیارت کنم هرقدر اصرار کرد نپذیرفتم تا اینکه به داخل خانه رفت و بیرون آمد و به من اشاره کرد داخل شو. وقتی داخل خانه شدم مولایم را زیارت کردم که در وسط خانه نشسته اند به آنحضرت سلام کردم پاسخ سلام مرا عنایت فرمودند و با اسم محلی من که در کابل فقط میشناختند مرا خواندند. بعد از زیارت حضرت، خرجی سفرم را از دست مبارکشان گرفتم و مرخص شدم سال بعد به امید زیارتش آمدم ولی آن خانه خالی بود و کسی را ندیدم.

یابن الحسن خرجی سفر دنیا و آخرت ما محبت توست که خدا روزی ما فرموده است این خرجی را از ما نگیر و روز به روز به آن بیفزا

یا صاحب الزمان . یا صاحب الزمان (عبقری الحسان ص۵۰)

بحث ما در رابطه با مقام مادر بود.

سئوال این بود که  آیا مقام مادر بالاتر است یا مقام پدر؟عرض شد از آیات و روایات استفاده میگردد که مقام مادر بالاتر است به چند روایت اشاره شد در این مجلس نیز با استفاده از روایاتی دیگر بعنوان شاهد این امر عرائضی را تقدیم حضور میکنیم:

مطلب اول:

اینکه مادر بدلیل زحمات و رنجهای فراوانی که کشیده صاحب حق میشود و حق او سنگین تر از حق پدر است و با هیچ عملی در دنیا نمیتوان حق او را تمام و کمال ادا کرد.

برخی فکر میکنند با کمی رسیدگی و احسان و ا حترام میتوانند حق مادر ادا کنند در پاسخ به این دسته از افراد به یک روایت اشاره میکنیم:

روایت: سید قطب در تفسیر خود نقل میکند که: مردی مشغول طواف خانه کعبه بود و مادرش را بر دوش گرفته بود رسول اکرم را در همان حال مشاهده کرد آمد نزدیک. عرض کرد: یا رسول الله، این مادرم است چند سال است مریض و علیل است خودم غذا درست میکنم و در دهان او میگذارم خودم او را شستشو میدهم. لباس هایش را میشویم و به او خدمت میکنم امسال هم وقت آمدن به حج برای آمدن به همراه من اصرار کرد یک مرکب بیشتر نداشتم او را سوار مرکب خودم کردم و خود پیاده مرکب مادرم را میکشیدم مرکب را دم در مسجدالحرام گذاشتم مادرم را به دوش گرفتم و طواف میدهم آیا حق او را ادا نموده ام ؟

توقع داشت رسول اکرم بفرماید: بله حتی زیادش هم هست.

اما حضرت فرمودند: نه. حتی جبران یکی از ناله های او را به هنگام وضع حمل نمیکند.

شاید کسی بگوید  سال ها دارد به او خدمت میکند چطور جبران یک ناله را نکرده است؟

دلائلی دارد، به دو دلیل عنایت فرمایید:

دلیل اول : اگر مادر به فرزندش خدمت میکرد او را تر و خشک میکرد و با یک دنیا عاطفه شیر میداد و می خوابانید از روی علاقه بود اما خدمات فرزند از روی اجبار است مجبور است به مادرش خدمت کند یا کسی دیگر ندارد یا از حرف مردم می ترسد. علاقه کجا و اجبار کجا . عبادت با عشق کجا و عبادت اجباری کجا؟

دلیل دوم: اگر مادر به فرزندش خدمت میکرد بعد از همه خستگی ها باز فدایی اوست مدام می گوید مادر فدات بشود عزیز دلم گریه نکن.

اما این فرزند اگر به مادر خدمت میکند بعد از خسته شدن تقاضای مرگ او را  می نماید که خدایا عزرائیل را بفرست و جان این پیر زن را بگیرد خسته شدم.

مطلب دوم: دعای مادر زودتر مستجاب می گردد.

در روایات متعدد اشاره شده که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برای رفع گرفتاری افراد امر فرمودند که مادرت برایت دعا کند اما در جامعه ما وقتی شخصی برایش مشکلی ایجاد میشود به همه التماس دعا میگوید به همسایه به بقال به رفیق به آشنا غیر از مادرش که مثل اینکه برای خود عار میداند که به مادرش بگوید مادر جان برای من دعا کنید تا خدا مشکل مرا با دعای شما حل فرماید

یا اینکه به جای اینکه از دعای مادر برای حل مشکل استفاده کند سراغ فال گیر و دعا نویس میرود که آنان نیز قدرتشان مانند دعای مادر کارساز نیست و الا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برای حل مشکل موارد متعدد امر به نوشتن دعا می فرمودند.

یک نمونه استجابت دعای مادر:

موسی(علیه السلام) از خداوند متعال سئوال کرد همنشین من در بهشت چه کسی است؟ (شاید توقع داشت آدرس پیامبری را به او بدهد)

خطاب رسید: جوان قصابی است در فلان محله بنی اسرائیل . آدرس را گرفت آمد جوان قصاب گوشت ها را فروخت و مقداری گوشت برداشت که برود موسی (علیه السلام) جلو آمد و سلام کرد و با او به منزل جوان آمد دید زنبیلی را از وسط اتاق پایین آورد و پیرزنی را از آن خارج کرد و به رسیدگی نمود و او راغذا داد و بعد آن پیرزن دعایی کرد که مفهوم نبود دوباره او را داخل زنبیل گذاشت موسی (علیه السلام) از جوان سئوال کرد: این کیست؟ عرض کرد: مادرم است او را رسیدگی میکنم برای اینکه از گزندگان در امان باشد او را داخل این زنبیل گذاشته ام وقتی او را رسیدگی میکنم یک دعا میکند که دلم به این دعایش خوش است .حضرت فرمود: او چه دعایی میکند؟ عرض کرد: میگوید :

غفرالله لک و جعلک جلیس موسی فی قبته و درجته

خدا تو را بیامرزد و تو را همنشین موسی قرار دهد

موسی (علیه السلام) فهمید که این همنشینی بخاطر مستجاب نمودن یک دعای مادر است.

مطلب سوم: نفرین مادر بسیار سنگین و سهمگین است.

در میان مردم شایع است که نفرین مادر گیرا نیست و شیر او مانع از نفرین او میگردد و نفرینش کارگر نیست اما اینان اشتباه میکنند هم دعای مادر مستجاب است هم نفرین مادر گیرایی قوی دارد.

 به این روایت توجه فرمایید:

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در مسجد بودند جبرئیل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله خدا سلام میرساند میفرماید: به بقیع بروید من می خواهم به برکت قدمهای شما تمام مسلمانان خفته در بقیع را مورد لطف و مغفرت خود قرار دهم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) راه افتادند عده ای هم به دنبال حضرت می‌آمدند به بقیع آمدند و میان قبور با ذکر و طلب مغفرت عبور میکردند که رسیدند به یک قبری.

حضرت کنار قبر ایستادند ذکر گفتند رنگ حضرت تغییر کرد،

عرض کردند: یا رسول الله چه شده؟ حضرت فرمود: جوانی است در این قبر، فریاد میزند:

فوقی نار ، تحتی نار ، عن یمینی نار ، عن یساری نار ، الامان الامان یا رسول الله

بالای سرم آتش است، پایین پاهایم آتش است ، سمت راستم آتش است، سمت چپم آتش است یا رسول الله به فریادم برس، حضرت فرمود: صاحبان این قبر را نمی شناسید؟ عرض کردند: نه. حضرت فرمود: خبر کنید هر کس این قسمت مرده دفن کرده بیاید مردم مدینه را خبر کردند هر کس کنار قبر ایستاد تا اینکه پیرزنی عصا زنان آمد و آمد کنار قبر و به پیامبر سلام کرد و ایستاد.

حضرت فرمود: مادر، این قبر کیست؟ عرض کرد: قبر پسرم است و نفرین کرد که:

خدایا لحظه به لحظه عذابش را زیاد کن

حضرت فرمود: مادر چرا جوانت را نفرین میکنی؟ عرض کرد: خیلی مرا اذیت کرد مرا کتک میزد.

آقا فرمودند: بیا از او بگذر. عرض کرد: نمیتوانم چون مرا سیلی میزد خیلی اذیتم کرد باز نفرین کرد.

جبرئیل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله، خدا میفرماید: به این مادر بگو: گوشش را روی قبر قرار بدهد من صدای جوانش را به گوشش برسانم تا  بگذرد.

حضرت فرمود: مادر گوش خود را روی قبر جوانت قرار بده ببین دارد ناله میکند وقتی گوش را روی قبر گذاشت صدای ناله فرزندش را میشنید که امان میخواست، مادر سر را از روی قبر بلندکرد اما گریه کنان و اشک ریزان عرض کرد: یا رسول الله با اینکه خیلی مرا اذیت کرد من او را بخشیدم

نکته: این عاقبت نفرین مادر است حال اگر رسول اکرم آن روز به بقیع تشریف نیاورده بودند تا کی بنا بود این  جوان با نفرین مادر در قبر بسوزد

پس نفرین مادر گیرا است و رد نمی‌شود.

بازدید: 278

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۲۷
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۱۶ ق.ظ

اشاره به حکمت آفرینش چشم و بینی و پیشانی

اشاره به حکمت نهفته در چشم
امام صادق (ع)- در مناظره با طبیب هندى -: پیشانى ، از مو تهى است ، از آن رو که محل رسیدن نور به چشمان است ؛ و در آن چین و چروک قرار داده شده است ، بدان سبب که عرق فرو ریخته شده از سر را در خود، محبوس سازد و مانع رسیدن آن به چشمان شود، تا بدان وقت که انسان ، عَرَق خویش را پاک کند، آن سان که نهرهاى زمین ، آب ها را در خود محبوس مى سازند.
ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را بدان اندازه که بسنده است از زیر آن به چشمان راه گشاید؟
بینى در میان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در میان دو چشم ، به دو بخش مساوى قسمت کند.
چشم ، همانند بادام است ، تا میل بتواند دارو را در داخل آن جریان دهد و بیمارى (عفونت ) از آن بیرون آید. اگر چشم ، مربّع شکل یا دایره اى بود، نه میل در داخل آن حرکت مى کرد، نه دارو به همه ى آن مى رسید، و نه بیمارى از درون آن خارج مى شد.
امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر -: اى مفضّل ! اکنون به این حواسى که خداوند از میان همه آفریدگان ، آنها را به انسان اختصاص داد و بدین واسطه ، او را بر دیگران گرامى داشته است ، بنگر. چگونه چشمان انسان به سان چراغ هایى که فراز مناره است ، در سر انسان قرار گرفته تا قادر به مطالعه ى اشیا باشد و در اندام هاى پایین تر (از قبیل دست و پا) قرار نگرفته است تا آفت ها بدان برسد و از پرداختن مستقیم به کار و حرکت ، چیزهایى بدانها برسد که ناتوانش سازد، در آن اثر گذارد و از آن بکاهد. چشم ها در اندام هاى میانى بدن (چون شکم و پشت ) نیز قرار نگرفته است تا چرخش آنها به سوى چیزها و نگاهشان به سوى اشیا، دشوار باشد. بدین سان ، از آن رو که جاى چشم ما هیچ کدام از این اندام ها نبوده ، عالى ترین جاى حواس ، همان سر است که خود، به صومعه حواس مى مانَد.
حواس نیز پنج چیز قرار داده شده که پنج چیز را درک مى کنند تا چیزى از این محسوسات ، از کف نرود. چشم آفریده شده است تا رنگ ها را درک کند. اگر رنگ ها وجود داشتند و در این حالت چشمى نبود که آنها را درک کند، هیچ سودى در آنها متصور نبود.
گوش آفریده شده تا صداها را درک کند. اگر صداها وجود داشتند و گوش ‍ نبود که آنها را ادراک کند، دیگر هیچ نیازى به آنها نبود و هیچ مقصودى را برآورده نمى ساختند. دیگر حواس نیز چنین اند.
از سویى دیگر نیز همین حقیقت ، صادق است . اگر چشم وجود داشت ، ولى رنگ ها وجود نمى داشتند، چشم را هیچ خاصّیتى نبود؛ یا اگر گوش ‍ وجود داشت ، ولى صداها وجود نمى داشتند گوش را هیچ جایگاهى نبود. پس ببین که چگونه این حواس و محسوس ها با همدیگر اندازه و همسان شده اند و هر حسى را محسوسى است که بر آن اثر مى گذارد و هر محسوسى را نیز حسى است که آن را درک مى کند. با وجود اینها چیزهایى همانند نور و هوا، واسطه ى میان حواس و محسوس ها آفریده شده اند که حواس ، جز به کمک آنها کامل نمى شوند؛ چه ، اگر نورى که رنگ را بر چشم آشکار سازد، نبود، چشم نمى توانست رنگ را درک کند و اگر هوایى که صدا را به گوش برساند، نبود، گوش نیز نمى توانست صدا را درک کند.
پس آیا بر هر کس که نگاهى درست بیفکند و فکر خویش را به کار گیرد، پوشیده مى ماند که پدیده اى چون فراهم بودن حواس و محسوس هاى همسان و همنواخت با یکدیگر، و نیز فراهم شدن چیزهاى دیگر به کمک آنها کامل مى شود و توصیف آنها را گفتم ، مى تواند از چیزى جز هدفدارى و اندازه گیرى از جانب خداى لطیفِ آگاه ، سرچشمه گرفته باشد؟
اى مفضّل ! در زندگى نابینایان و خللى که در کارشان روى مى دهد، اندیشه کن و ببین که چگونه چنین کسى ، نه جاى گام هاى خویش را مى بیند، نه پیش روى خود را مى بیند، نه میان رنگ ها تفاوت مى گذارد، نه چشم اندازهاى زیبا و زشت را از هم باز مى شناسد، نه اگر از سویى به او حمله ببرند، گودالى را که پیش پایش هست ، مى بیند، نه اگر ضربه ى شمشیرى به سویش فرود آید، دشمن و ضربت او را مى بیند، و نه به انجام دادن کارهایى چون : نوشتن ، داد و ستد و زرگرى راهى مى یابد، تا آن جا که اگر کارآیى ذهنى وى نبود، به پاره سنگى افتاده بر زمین مى مانست ...
اى مفضّل ! در پلک چشم ، تاءمل کن و بنگر که چگونه به سان پوشش ، بر آن قرار گرفته و چگونه مژه گاه ها به آویخته گاه هاى ریسمان مى مانند و چه سان خداوند، چشم را در درون غار خویش نشانده و پرده موهایى (که اطراف آن است )، بر آن افکنده است .
پیشگیرى از برخى بیماریهاى چشم
کتاب من لا یحضره الفقیه : 
عبدالله بن ابى یعفور به امام صادق (ع) گفت : فدایت شوم ! گفته مى شود هیچ چیز به اندازه تعقیبات میان طلوع سپیده و طلوع خورشید، سبب نزول روزى نشده است .
فرمود: ((آرى ؛ امّا تو را از بهتر از این آگاه سازم : گرفتن سبیل و کوتاه کردن ناخن در روز جمعه . کوتاه کردن ناخن در روز پنج شنبه نیز چشمْدرد را دور مى کند)).
امام صادق علیه السلام : کوتاه کردن ناخن ها در روز جمعه ، از جذام و پیسى و کورى ، ایمن مى دهد اگر هم نیازى به کوتاه کردن نبود، آنها را بِساى .
امام صادق علیه السلام : سرمه کشیدن در هنگام خواب ، مایه ایمنى از آب (چشم ) است .
امام صادق علیه السلام : هرکس با سرمه ى اِثمِد آمیخته ناشده با مُشک بخوابد، براى همیشه ، تا زمانى که بر این حالت مى خوابد، از آب سیاه در امان مى مانَد.
امام صادق علیه السلام : مرد چون روزه بگیرد، چشمانش از جاى خویش ‍ مى رود و چون با شیرینى روزه بگشاید، دیگر بار، چشمانش به جاى خویش باز مى گردد.
مکارم الاخلاق - به نقل از ابوبصیر، از امام صادق (ع) -: فراوانى عطسه ، شخص را از پنج چیز، ایمن مى سازد: نخستین آن جذام است ؛ دوم ، بادهاى بدخیمى که در سر و صورت ، جاى مى گیرد؛ سوم آن که مایه ایمنى از جاى گرفتن آب در چشم مى شود؛ چهارم آن که از سختى حفره هاى بینى ، مصونیت مى دهد و پنجم آن که از بیرون آمدن مو از چشم ، ایمنى مى دهد. فرمود: ((اگر دوست داشتى که عطسه ات کم شود، با روغن مرزنجوش انفیه کن )).
پرسیدم : چه مقدار؟
فرمود: ((به اندازه یک دانگ ))
راوى مى گوید: این کار را پنج روز انجام دادم و (عارضه ام ) از میان رفت .
مفید براى درمان برخى بیمارى هاى چشم
الکافى - به نقل از جمیل بن صالح -: به امام صادق (ع) گفتم : دختر جوانى داریم که ستاره را به سانِ کهکشان مى بیند.
فرمود: ((خوب ! و گاه نیز آن را به سان یک دانه مى بیند)).
گفتم : چشمش ضعیف شده است .
فرمود: ((آن را به گیاه صبر زرد و تلخه (توتیا) و کافور، به سهم هاى برابر، سرمه کن )).
وى را بدان چیزها سرمه کردیم و برایش سودمند افتاد.
الکافى - به نقل از ابن محبوب ، از راوى دیگرى -: مردى که چشم درد داشت ، بر امام صادق (ع) وارد شد. امام (ع) به او فرمود: ((چرا از این سه چیز: گیاه صبر زرد، کافور و توتیا، غافلى ؟)).
مرد، آن کار را انجام داد و چشم دردِ او از میان رفت .
طب الائمه (علیهم السلام ): 
از عُمر بن توبه ، از پدرش ، درباره ى امام صادق (ع) نقل شد که مردى نزد آن حضرت از سفیدى اى در چشمش ، دردى در دندانش و بادى در مفصل هایش اظهار ناراحتى کرد. امام (ع) به او فرمود که قدرى فُلفُل سفید و قدرى دار فلفل ، از هر کدام به وزن یک درهم ، و نیز به وزن یک درهم ، نشادر بردارد (سپس فرمود: ) ((همه ى اینها را بساب و غربال کن و در هر چشمى از این مخلوط، سه میل سرمه کن و دمى آن را نگه دار که اذن خداوند (عزوجل ) سفیدى چشم را ریشه کن مى کند، گوشت چشم را تمیز مى کند و درد را تسکین مى دهد. پس چشمانت را با آب سرد بشوى و در پِى آن ، با سرمه ى سیاه ، سرمه کن )).
امام صادق علیه السلام : بنفشه ، چه نیکو روغنى است ! درد را از سر و از چشمان مى بَرَد. آن را به خود بمالید.
سرمه کشیدن با سنگ سرمه ى ((اِثْمِد))
امام صادق علیه السلام : عربى بادیه نشین که او را ((قُلَیْبْ)) مى گفتند و آبریزش چشم داشت ، نزد پیامبر (ص) آمد. به او فرمود: ((اى قلیب ! مى بینم چشمانت آبریزش دارد. بر تو باد سرمه ى اِثمِد، که روشنایى چشم است)).
امام صادق علیه السلام : سرمه ى اِثمِد، چشم را جلا مى دهد، موى بر مى رویاند و اشک ریزش را مى برد.
امام صادق علیه السلام : سرمه ، مو بر مى رویاند، اشک ریزش را مى خشکانَد، آب دهان را گوارا مى سازد و دیده را جلا مى دهد.
امام صادق علیه السلام : سرمه ، مو بر مى رویاند، دیده را تیزى مى بخشد، و انسان را بر طولانى ساختن سجده یارى مى رساند.
مسواک زدن
امام صادق علیه السلام : بر شما باد مسواک زدن ؛ چرا که دیده را جلا مى دهد.
امام صادق علیه السلام : مسواک زدن ، اشک ریزش را مى برد و دیده را جلا مى دهد.
پوشیدن کفش
امام صادق علیه السلام : کفش ، مایه ى سلامت دیده است .
امام صادق علیه السلام : به پا کردن کفش ، قدرت بینایى را افزون مى کند.
نگریستن به قرآن
امام صادق علیه السلام : هر کس قرآن را از رو بخواند، از بهره بینایى برخوردار است و از گناه پدر و مادرش کاسته مى شود، هر چند کافر باشند.
نگریستن به آسمان آبى و سبزه ها
امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر -: در رنگ آسمان و درستى تدبیرى که در آن است ، بیندیش . این رنگ ، سازگارترین رنگ با چشم و تقویت کننده ترین رنگ براى آن است ، تا جایى که یکى از سفارش هاى طبیبان به کسانى که عارضه اى بدانان رسیده و به بینایى ایشان ضرر رسانده ، این است که پیوسته به رنگ سبز و سبزى که مایل به سیاه است ، بنگرند. طبیبان چیره دست ، براى کسانى که چشمشان خسته است نیز این نسخه را تجویز کرده اند که : ((در ظرف سبزى که پر آب است ، بنگرید)).
نماز شب
امام صادق علیه السلام : نماز شب ، روى را نکو مى سازد، اندوه و غم را مى بَرَد و دیده را جلا مى دهد.
فایده هاى گریه براى کودکان
امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر -: اى مفضّل ! از سودى که در گریه براى کودکان هست ، آگاه شو و بدان که در مغز کودکان ، رطوبتى است که اگر بماند، براى آنان ، رخدادهایى سخت و بیمارى هایى گران (اعم از نابینایى و جز آن ) پدید مى آورد. از این رو، گریه آن رطوبت را از سرِ آنان روان مى سازد و این خود تندرستى و سلامتِ چشم را برایشان در پى مى آورد. اکنون ، آیا این احتمال وجود ندارد که کودک ، از گریه سود ببرد و پدر و مادرش ، این را ندانند و در تلاش پیگیر باشند که او را ساکت کنند و خواسته هاى وى را بر آورند تا گریه نکند، در حالى که نمى دانند گریه ، برایش کارآمدتر و خوشْ فرجام است ؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۷ ، ۰۹:۱۶
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۲۳ ب.ظ

نگرش امیرالمومنین به علل و نتایج فقر

در این نوشتار همان طور که از نام آن پیداست به نوع نگرش و تلقی از فقر در جوامع مختلف و از جمله دیدگاه دین مقدس اسلام و به ویژه کتاب مقدس نهج البلاغه اشاره ومورد بررسی قرار گرفته است. عامل فقر به عنوان یک پدیده و واقعیت ناخوشایند اجتماع است و معمولا نباید در جامعه بشری وجود داشته باشد. روی این اصل دین اسلام فقر و تنگدستی را جزو یکی از مصیبت های بزرگ و از جمله بلای جامعه بشری که تا سرحد نابودی آن تاثیر دارد، معرفی نموده است و ریشه کنی آن از اجتماع را اصلی ترین هدف و وجهه همت خود قرار داده است.

به همین سبب از دیدگاه علی(ع) تمامی افراد جامعه مسلمان و غیرمسلمان باید در تامین نیازهای اولیه معیشت خویش در وضعیت اقتصادی مطلوب و مناسب با شرافت و کرامت انسانی خود باشند تا رفاه عمومی در جامعه برقرار گردد. به همین جهت امام علی(ع) مبارزه گسترده ای را با فقر و تهیدستی آغاز نمود به گونه ای که فرمود(خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما چرا که فقر همان مرگ بزرگ است).

در این مجموعه شما با علل و آثار فقر و همچنین راه های پیشگیری آن از دیدگاه حضرت علی(ع) آشنا می شوید. مطلب را اینک از نظر می گذرانید:

علل فقر

اسلام فقر مادی را یک پدیده غیرطبیعی می داند که علت بسیاری از فقرها تنبلی و عدم پشتکار افراد است. حضرت علی(ع) می فرماید: هر کس بر رنج(ناشی از کار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل کند. همچنین می فرمایند: آن گاه که اشیاء جفت شوند تنبلی و کم کاری با هم جفت گردند و فقر تولد یابد(میزان الحکمه 251). همچنین بی برنامگی یا برنامه ریزی نادرست به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع می انجامد. به همین جهت امام علی(ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است. برخی از روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند که در واقع نوعی بی برنامگی و عدم رعایت اعتدال در مصرف است. البته در سطح کلان اسراف گستره یی فراتر می یابد و هر نوع تضییع اموال کشور(اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم بهره برداری بهینه از آن ها اسراف تلقی می شود. اسراف علاوه بر این که به جهت بی برنامگی و رعایت نکردن اعتدال موجب فقر می شود، از آن نظر که گناه است نیز سبب فقر به شمار می آید. همچنین یکی دیگر از علل فقر ارتکاب گناه می باشد معصومان گناه را سبب کم شدن روزی انسان و از عوامل فقر می دانند. امام رضا علیه السلام می فرماید: «همانا مومن نیت گناه می کند و از رزقش محروم می شود»(وسایل الشیعه جلد 1 ص58). امام علی علیه السلام می فرمایند: از گناهان بپرهیزید، زیرا هیچ بلا و کم شدن روزی حتی خراش ها و زخم های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی از گناهان سرچشمه می گیرد(بحارالانوار جلد7 ص350). از عوامل کاهش روزی، کفران نعمت های الهی است، قرآن کریم در این باره می فرماید: خداوند قریه ای را به عنوان مثال مطرح می نماید که دارای امنیت و آسایش بودند و روزی فراوانی به ایشان می رسید، آنان نسبت به نعمت های الهی کفران ورزیدند، از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند. هنگامی که شخص کفران نعمت می کند، لیاقت داشتن آن را ندارد، خداوند نیز رحمت و نعمت خویش را از او دریغ می کند. از عوامل دیگر فقر ربا خوردن است، خداوند برکت را از سود به دست آمده از معامله و قرض ربوی، برداشته است. عثمان به عیسی نقل کرده است که شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: خداوند در قرآن کریم می فرماید: یمحق الله الربا و یربی الصدقات؛ خداوند ربا را نابود کرد، ولی صدقات را زیاد می کند». ولی می بینیم که بعضی ربا می خورند و اموالشان به ظاهر زیبا می شود. امام در پاسخ فرمودند: «چه نابودی از این بالاتر که یک درهم ربا دین انسان را نابود می کند و اگر توبه کند، باز هم اموالش از بین رفته و نابود می شود»(وسایل الشیعه جلد 9). نکته قابل توجه در این باره، نقش تکدی در افزایش فقر است؛ امیرالمؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «درخواست از دیگران کلید فقر است و روزیرا نابود می کند»(حکمت 226). دیدگاه نادرست نسبت به دنیا و آخرت از علل دیگر فقر است گروهی چنان می پندارند که نیکبختی دنیا و آخرت جمع شدنی نیست و اگر بخواهند در جهان دیگر کامیاب باشند، باید در دنیا در فقر و بیچارگی به سر برند. اینان، به سبب برداشت های نادرست از مفاهیم پرارزشی چون زهد از دنیا روی گردانده، نعمت های آن را بر خود حرام کرده اند. این گروه، بر خلاف تهیدستان دیگر، حتی اگر توانایی مالی داشته باشند از آن استفاده نمی کنند. این برداشت با سخنان معصومان و سیره عملی آن ها ناسازگار است. آن بزرگان میان بهره مندی از نعمت های این جهان و جهان دیگر، منافاتی نمی دیدند. علی علیه السلام مکرر به این مطلب اشاره می کند که دنیا خوب جایی است اما برای کسی که بداند اینجا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه و منزلگاه اوست(خطبه 223). همچنین امام می فرمایند: دنیا خانه بین راه است، نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی(خطبه 203). در برخی موارد ممکن است علت فقر، تحمیلی باشد و بسیاری از افراد در فقر خود نقشی نداشته باشند. مهم ترین عوامل این نوع فقر عبارت است از: عوامل طبیعی مانند زلزله، آتش سوزی، سیل، سرقت و خشکسالی مرگ یا معلولیت سرپرست خانواده. همچنین مهم ترین عوامل پیدایش فقر تحمیلی را باید در عرصه اقتصاد جست وجو کرد؛ و عامل اصلی در بیان این عوامل، نوع روابط اقتصادی حاکم بر جامعه است. روابط ناسالم اقتصادی بر بسیاری از مردم تأثیر می نهد، شکاف طبقاتی میان اقلیت پردرآمد و اکثریت تهیدست را فزونی می بخشد و ممکن است سرانجام اقتصاد کشور را فلج کند؛ بخشی از این عوامل عبارتند از:

1-توزیع ناعادلانه ثروت:

 امام علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: ماجاع فقیر الا بمامتع به غنی(حکمت 328)

2-انحصار ثروت در دست توانگران و ثروتمندان:

امام در این باره می فرمایند: «خداوند سبحان غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان معین کرده؛ پس هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر به واسطه اینکه ثروتمندان از حق آنان بهره مند شده اند. و خداوند آنها را به خاطر این عمل مؤاخذه خواهد کرد.»(حکمت 328)

 3-ثروت اندوزی حاکمان و والیان:

 امام می فرماید: «همانا ویرانی زمین به دلیل تنگدستی مردم است، و تنگدستی مردم، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند.»(خطبه 209)

 4 - حبس مال(بخل ورزیدن به مال):

 امام در این باره می فرماید: «از بخیل در شگفتم! به سوی فقری می شتابد که از آن می گریزد و سرمایه ای را از دست می دهد که برای آن تلاش می کند. در دنیا چون فقیران و تهیدستان زندگی می کند؛ اما در آخرت چون سرمایه داران محاکمه می شود.»(حکمت 123)

 5- احتکار:

 ازنظر امام یکی دیگر از عوامل فقر احتکار و انبار کردن کالاست که معمولاً در اوضاع نابسامان اقتصادی به سبب عواملی مانند جنگ و شیوع بیماری و... به امید بالا رفتن قیمت ها انجام می شود.

آثار فقر

از آن جا که فقر پدیده ای اقتصادی است، به طور طبیعی در حوزه اقتصاد آثاری ویران گر برجای می نهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غده ای سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ اجتماع می انجامد؛ به تعبیر جامعه شناسان، فقر فقر می زاید و به طور معمول فرزندان فقرا در محرومیت باقی می مانند. اینک به پیامدهای شوم فقر از دیدگاه امام علی(ع) می پردازیم:

1- فقر موجب نقص عقل و دین:

 امام خطاب به محمدبن حنفیه می فرمایند:(حکمت 319) «فرزندم! از فقر بر تو می ترسم، از آن به خدا پناه ببر! زیرا فقر دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه او را مشوش، و مردم را نسبت به او، و او را نسبت به مردم بدبین می سازد.» براساس این بیان نورانی امام، فقر آثار بسیار بدی را بر عقل و دین انسان برجا می گذارد. چنانکه در روایت دیگر می فرماید: «از دست رفتن دین، سبب نابودی امنیت است و با ترس و وحشت، زندگی مفهومی ندارد، و زوال عقل سبب زوال زندگی است و جامعه بی خرد را جز با مردگان نتوان قیاس کرد.»(حکمت 319) پس فقر خطرناک ترین بیماری است که جامعه را تهدید می کند و درصورت عدم تسریع در درمان آن، جامعه دچار اختلال و فروپاشی و در نهایت باعث از دست رفتن دین و معنویت می گردد.

2- فقر موجب ناتوانی و غربت:

 امام در فرازی دیگر می فرمایند: «فقر و تهیدستی، مرد زیرک را در برهان، کند و ناتوان می سازد و انسان فقیر در شهر خود نیز غریب و بیگانه است»(حکمت 3). از کلام امام استفاده می شود که فقر قدرت و توان برخوردهای اجتماعی را از انسان می گیرد، و فقیر جرأت داد و ستد را از دست می دهد و به یک انسان بی اراده تبدیل می شود که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد. در روایت دیگر می خوانیم «بی نیاز در غربت، وطنی است و نیازمند در وطن، غریب است»(حکمت 56) زیرا انسان بی نیاز هرجا باشد وسایل آسایش برایش فراهم است، ولی فرد نیازمند اگرچه در وطن خود به سر می برد، ولی از آنجا که فقیر است باید برای ادامه حیات خود به سوی دیگران دست نیاز دراز کند، تا بتواند زندگی خود را تأمین کند و اگر به این منوال زندگی خود را بگذراند، روزی جامعه و حتی اقوام و بستگان رهایش می کنند، در نتیجه، وطن برای او غربت می گردد.

3- فقر موجب ذلت و خواری:

 امام علی از سنگینی و ذلت و خواری فقر به خدا پناه می برد، آنجا که می فرماید: «پروردگارا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و شخصیتم را در اثر فقر ساقط مگردان که از روزی خواران تو درخواست روزی کنم و از اشخاص پست خواستار عطوفت و بخشش باشم، به ستودن آن کس که کمکم می کند مبتلا گردم، و به مذمت و بدگوئی از آنکه به من نمی بخشد آزمایش شوم، و تو در ورای همه اینها سرپرست منی که ببخشی و یا منع نمایی، و تو بر همه چیز قادری»(خطبه 225). فرمایش حضرت علی(ع)، با صراحت بر این نکته دلالت دارد که فقر و تنگدستی، آبروی انسان را از بین می برد و باعث می شود حرمت او ضایع شود. انسان فقیر مجبور است گوهر عزت و مناعت خود را زیر پا نهدو به بندگان خدا چشم امید بدوزد و از آنها لطف و مرحمت انتظار داشته باشد. در اینجا است که زمینه های ستایش و تملق افراد فراهم می شود و باستایش و تملق انسانی دیگر عزت نفس و کرامت والای انسانی به پایین ترین حد سقوط می کند و در این مرحله است که می توان گفت انسان هیچ ندارد، و هیچ نیست، چرا که ماهیت انسانی اش را که فرشتگان در مقابلش سجده کردند، از دست داده است. او در حقیقت از دیدگان دیگران فراموش می شود. الامام علی(ع): «الفقر ینسی» فقر انسان را به فراموشی می سپارد.

فقر مادی و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، موجب تشویش و اضطراب می شود، انسان را می آزارد و پیوسته جان و دلش را به خود مشغول می سازد و تشویش و اندوه حاصل از آن، آرامش روحی وی را بر هم می زند. امام علی(ع): به راستی که فقر، اندوه آور است(غررالحکم جلد 2).

4- فقر زمینه ساز فساد اداری:

 امام در نامه بسیار ارزشمند خود به مالک اشتر مطالبی را در مورد قضات و کارگزاران بیان می دارند که از مفهوم آنها می توان این گونه استفاده نمود که نپرداختن حقوق کافی به کارگزاران، موجب نیاز آنها به مردم و در نتیجه باعث رشوه خواری و فساد اداری می گردد: «با جدیت هرچه بیشتر قضاوتهای قاضی خویش را بررسی کن، و در بذل و بخشش مال به او سفره سخاوتت را بگستر، آنچنان که نیازمندیش از بین برود و حاجت و نیازی به مردم پیدا نکند.» و در جای دیگر می فرماید: «سپس حقوق کافی به آنها بده! زیرا این کار، آنها را در اصلاح خویش تقویت می کند، و از خیانت در اموالی که زیردست آنها است، بی نیاز می سازد.»(نامه 53). از بخشی از این فرمایش چنین برمی آید که اگر کارمندان با وجود تأمین نیاز، خیانت کنند باید آنان را سرزنش کرد در غیر این صورت، سرزنش آنان سودی ندارد. در بسیاری از متون دیگر نیز حضرت علی(ع) دستور می دهد که باید زندگی کارمندان دولت تأمین باشد.

5- فقر باعث ضعف عقیده می شود:

 خداوند در آیه 16 سوره فجر، یکی از آثار فقر و تهیدستی را تغییر فضای تفکری بشر از مسیر درست معرفی می کند؛ زیرا فقر و تهیدستی، زمینه ساز بدگمانی به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلایه نسبت به اوست. براین اساس گفته شده است: کاد الفقر ان یکون کفرا؛ نزدیک است که فقر به کفر منجر شود.(بحارالانوار، ج 72، ص 29) فقر باعث درخواست فقیر از دیگر همنوعان می گردد. فقیر روزی خود را از دیگران درخواست می کند، در حالی که روزی دهنده خداوند است و باید از خداوند درخواست کرد. بنابراین، فقیر به جای خداوند، دیگران را رازق می پندارد و گمان می کند دیگران می توانند به او روزی دهند، هرچند خداوند آن را معین نکرده باشد.

6- فقر زمینه ساز بی عفتی:

 فقر مادی همچنین زمینه بی عفتی مردان و زنان را سبب می شود. خداوند در قرآن کریم به این تاثیر نامطلوب و بد فقر مادی اشاره می کند و می فرماید که زنان و مردان غیرمتاهل که فقیر و فاقد امکانات ازدواج هستند بیشتر از دیگران در معرض بی عفتی و آلودگی ها و فسادهای جنسی هستند. همچنین امیرمؤمنان علی(ع) درباره تاثیر بسیار بد فقر در زندگی بشر می فرماید: «الفقر الموت الاکبر؛ فقر، مرگ بزرگ است.(حکمت 163) به این معنا که مرگ هر چند سخت و بد باشد، هیچ مرگی چون فقر نیست که آدمی زنده مرده می باشد و مرگ بر او آسانتر از این زندگی است که در فقر و بینوایی در آن قرار گرفته است.

7- فقر موجب جهل می شود: حقیقت این است که در حالت عادی، شکل گیری باور درست دینی، دست کم نیازمند سواد و آموزش است، در حالی که بسیاری از فقرا از تحصیل این نعمت ابتدایی و اساسی محرومند. برای رشد فکر و اندیشه باید بسیاری از تسهیلات فراهم شود.

8- فقر موجب ناامیدی می شود:

 یکی از پیامدهای بسیار مخرب فقر، ایجاد ناامیدی در فقر است. در متون دینی بر اهمیت داشتن امید تاکید فراوان شده است. زیرا امید بال پرواز فرد به سوی ترقی، بالندگی و شکوفایی است. فقر و تنگدستی، بیچارگی و درماندگی زمینه ساز یأس و نومیدی از خدا و پناهنده شدن به غیر او. پس نومیدی به عنوان یک اثر فقر مطرح است و از سوی دیگر، نومیدی یکی از عوامل شرک و کفر است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:(یوسف: 87) و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند. بنابراین، می توان گفت: فقر موجب ناامیدی و ناامیدی موجب بی دینی و کفر می گردد.

9-فقر و انحراف اخلاقی:

 زشتی اخلاق یعنی دچار دنائت طبع و صفات پست نفسانی شدن و نیز انجام رفتارهایی که از این صفات سرچشمه گرفته اند. حضرت علی علیه السلام نیز به صورت مکرر فرموده است فقر باعث کارهای زشت می شود. «العسر یشین الاخلاق» تنگدستی اخلاق را زشت می کند(غرر الحکم جلد 2) «المسکنه مفتاح البوس»؛ ناداری کلید نکبت است(بحارالانوار جلد 87) امام علی(ع) همچنین در توصیه ای به امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: انسانی را که طلب روزی خود می کند ملامت مکن؛ چه هر کس روزی خود و خانواده خود را نداشته باشد، خطاهایش فزون می گردد به هر حال، روایات مزبور با لحن قاطع این حقیقت را اعلام می کنندکه فقر بر رفتار و خصوصیات اخلاقی فرد تاثیر بسیار منفی دارد.

10- فقدان منزلت اجتماعی:

در بعضی از روایات بر این نکته تاکید شده است که فقر موجب حقارت می گردد. حضرت علی(ع) می فرماید: «الفقر یخرس الفطن عن حجته»؛ فقیر از بیان دلیلش عاجز است(حکمت 3). حضرت علی(ع) همچنین خطاب به فرزند خود می فرماید: پسرم! کلام فقیر شنیده نمی شود و مقام او شناخته نمی گردد. آن حضرت در چند فرمایش جداگانه می فرماید: هر کس فقیر باشد از مقام و موقعیتی برخوردار نیست و کوچک و خوار شمرده می شود. محرومیت باعث خواری است.

11- فقر و انزوای سیاسی:

 انسان های فقیر، معمولا در مراکز قدرت جایگاهی ندارند، چرا که برای شرکت در رقابت های سیاسی؛ توان مالی نداشته و نفوذ و تاثیر چندانی در میان توده های مردم نمی توانند داشته باشند. امام علی(ع): الفقیر حقیر لایسمع کلامه و لا یعرف مقامه [فقیر در چشم مردم] بی مقدار است؛ نه سخنش شنیده می شود و نه جایگاهش شناخته می شود(حکمت 44).

راه های پیشگیری از فقر

به طور کلی شیوه اصولی برخورد با هر مشکلی بستن راه پدید آمدن آن است. در مبارزه با مشکل فقر نیز اجرای سیاست هایی برای از بین بردن زمینه های پیدایش آن مهم ترین گام به شمار می آید. در نهج البلاغه هم از درمان فقر سخن به میان آمده و هم راه پیشگیری نشان داده شده است. مهم ترین راه های پیشگیری از فقر عبارتند از:

1-صدقه دادن:

 امام علیه السلام می فرماید: اذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقه؛ هر گاه تنگدست شدید با دادن صدقه با خدای تعالی سودا کنید(کلمات قصار 250) صدقه ای که فقیر می پردازد از دردهایش می کاهد زیرا این کار به او می فهماند که کسانی فقیرتر و ضعیف تر از او نیز هستند. فرمایش امام است که فرمود: استنزلوا الرزق بالصدقه روزی را به صدقه دادن فرود آورید(کلمات قصار 132) زیرا هر کس مالی را در راه خدا می بخشد هرچند اندک باشد خدای تعالی پاداش او را فراوان خواهد داد.

2- امانتداری

امانتداری راه دیگر پیشگیری از فقر است، امانتداری ارزشی حیاتی است که اعتماد متقابل را در جامعه ریشه دار می کند و دارای ارزش اقتصادی نیز هست انسان امانتدار در جامعه محبوب است و همه دوست دارند در کارها با او مشارکت داشته باشند زیرا هیچ گاه به مال و ناموسشان خیانت نمی کند امام علی(ع) می فرماید: اداء الامانه مفتاح الرزق؛ امانتداری کلید روزی است(شرح نهج البلاغه: 318/20 ح 650) و نیز می فرماید و الامانه تجر الرزق و الخیانه تجر الفقر. امانتداری روزی به دنبال دارد و خیانت مایه فقر و تنگدستی است(تحف العقول: 255) به راستی امانتداری کلیه روزی است زیرا هرکس که امانتدار نباشد درهای زندگی به رویش گشوده نمی شود و از همه جا طرد خواهد شد.

 3- پرهیزگاری و استغفار:

 انسان با گناهی که مرتکب می شود از روزی محروم می گردد(شرح نهج البلاغه: 259/20 ح 33) و انسان تنها با استغفار و توبه می تواند از این بند آزاد گردد. امام علی علیه السلام می فرماید: و خداوند استغفار(آمرزش خواستن) را سبب فراوانی روزی قرار داده است(خطبه ها 143).

 4- فروتنی و اخلاق پسندیده:

 سعه الاخلاق کیمیاء الارزاق؛ اکسیر روزی در خوش اخلاقی است.(شرح نهج البلاغه: 339/20 ح 884). یعنی خویها و خصلتها باعث فراخی روزی گردد و یا به اعتبار این که سبب دوستی مردم گردد به صاحب آن و این که رعایت امانت او کنند و رغبت در معامله با او کنند اگر از اهل معامله باشد.

5- محکم کاری و درستی کار:

یکی دیگر از اسباب ثروتمندی و کسب روزی محکم کاری و درستی کار است زیرا کالای خوب مشتری را جذب می کند درحالی که کار سطحی و بی دقتی هیچ گاه مشتری پیدا نمی کند و حتی کسی به آن نزدیک نمی شود اگر انسان شهرت خوب کسب کند مورد اعتماد تاجر و مشتری واقع شود امام علی علیه السلام می فرماید: من قصر فی العمل أبتلی بالهم؛ کسی که در عمل کوتاهی کند به اندوه دچار گردد.(کلمات قصار: 112)

 6- مهاجرت و سفر:

 گاهی برای انسان به دلایلی دشوار است که در یک جا کار کند لذا در این صورت باید به جای دیگر برود تا در آنجا گشایش و راحتی ببیند «و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیرا وسعه» هرکس که در راه خدا مهاجرت کند در روی زمین برخورداری های بسیار و گشایش خواهد یافت(سوره نساء: آیه 100). همچنین امام علی(ع) در جهت پیشگیری از فقر سفارشهای اخلاقی به فقرا فرمودند که از جمله: قناعت، صبر و تحمل، استقامت و پایداری، عفت و پاکدامنی، نکوهش و مذمت دنیا، توصیه نموده اند.

راه های درمان فقر:

1- اقداماتی که فرد باید انجام دهد(وظایف فرد)

2 - اقداماتی که جامعه باید به صورت یک مجموعه انجام دهد(وظایف جامعه)

3 - اقدماتی که دولت باید انجام دهد(وظایف دولت)

اول: وظایف فرد:

 کسب علم- کسب تجربه- کار- تدبیر و چاره اندیشی- غنیمت شمردن فرصتها- بخشش مستمر پرداخت زکات.

دوم: وظایف جامعه:

 همیاری اجتماعی- ایجاد روحیه تعاون و همکاری- نظارت بر کار دولت

سوم: وظایف دولت:

 تأمین اجتماعی- نظارت بر بازار- نظارت بر مالکیت؛بنابراین در اجتماع فقیر و گرسنه و گرفتار ضعف اقتصادی ناچاراً انحطاط ادبی و اخلاقی سراسر آن را فراخواهد گرفت در چنین اجتماعی دیگر نه امید خیر و پیشرفتی می رود و نه احساس امنیتی می شود و نه از جرایم و جنایات خاطرها آسوده می گردد و نه از فضل و کمال و اکتشاف در آن اثری دیده می شود و نه چنین اجتماعی از دین بهره ای می برد و نه این گونه اجتماعی به درد دین می خورد زیرا انسان استعداد مرده و بی اثر به چه درد دین می خورد یا اینکه دین به چه درد او می خورد؟

اسلام هم از فردی که زندگیش تیره گشته چه بهره خواهد برد. نه تنها اسلام از چنین فردی نفع نخواهد برد بلکه در بسیاری جاها چنین شخصی مضربه حال اسلام و مایه سرافکندگی خود و دین است. در نهج البلاغه هم از درمان فقر سخن به میان آمده و هم راه پیشگیری نشان داده شده است. پس در مبارزه با مشکل فقر بر مسئولان نظام واجب است تا با اجرای سیاست های مناسب، برای از بین بردن زمینه های پیدایش فقر گام های مؤثری بردارند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۹:۲۳
حسین سبزعلی
شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ب.ظ

چهل حدیث وحدت

منبع : چهل حدیث وحدت , فلاح زاده، محمد حسین

مقدمه

وحدت، تپش هماهنگ قلبهاست و آهنگ حرکت دستها. وحدت اسلامی، عامل اقتدار اسلام در برابر کفر و نفاق و اختلاف، آفت بزرگ عزت و استقلال مسلمین است. آرمان و امید همه دوستان عظمت اسلامی، و جدائی و تفرقه، آرزوی شوم دشمنان دیرینه ماست. وحدت، کشتی نوح است و تفرقه، تازیانه عذاب الهی.

امید است در روزگاری که شیاطین، بذر نفاق و تفرقه می پاشند تا در سرزمین مقدس اسلام، درخت دشمنی پرورش دهند، با بیداری و یاد آوری سخنان وحدت بخش رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام نقشه های شوم استکبار، نقش بر آب گردد و خداجویان وحدت اندیش برگرد قرآن و سنت هماهنگ شوند و با رهبری عترت علیهم السلام پرچم استقلال و آزادی را در سراسر گیتی به ا هتزاز درآورند.

ان شاء الله

قال الله تعالی:

و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم .

و بسان آنانکه پراکنده شدند و پس از آمدن دلیل های روشن الهی، اختلاف کردند، نباشید «زیرا» برای آنان عذابی بزرگ خواهد بود.

آل عمران / 105

.1 فرمان وحدت

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

إسمعوا و أطیعوا لمن ولاه الله الأمر، فإنه نظام الإسلام.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

از حاکمان الهی اطاعت کنید و گوش بفرمان باشید زیرا اطاعت از رهبری مایه «وحدت امت اسلام» است.

امالی مفید، جلد 1 ص 14 مجلس 2 حدیث 2

.2 پیوندهای اجتماعی

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. و علیکم بالتواصل و التباذل و ایاکم و التدابر و التقاطع.

امام علی ( علیه السلام) در وصیت به حسنین ( علیهما السلام) می فرماید:

.. و بر شما باد به ارتباط و بذل و بخشش و دوری گزیدن از جدائی و پشت کردن به یکدیگر .

نهج البلاغه، نامه .47

.3 انس و الفت

قال الباقر ( علیه السلام) :

.. یا معشر المؤمنین تألفوا و تعاطفوا.

امام محمد باقر ( علیه السلام) فرمود:

هان ای گروه مؤمنان، مأنوس و متحد باشید و به هم مهربانی کنید.

الکافی، جلد 2، ص .345

.4 ایجاد وحدت

قال الامام علی ( علیه السلام) :

صلاح ذات البین أفضل من عامة الصلاة و الصیام.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

اصلاح اختلافها، از تمامی نمازها و روزه ها برتر است.

نهج البلاغه، وصیت .47

.5 آشتی دادن

قال الامام الصادق ( علیه السلام) :

صدقة یحبها الله اصلاح بین الناس إذا تفاسدوا و تقارب بینهم إذا تباعدوا.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

ایجاد وحدت هنگام پیدایش اختلاف، و تباهی امت و نزدیک کردن آنها در هنگام جدائی، صدقه ایست که خداوند آن را دوست دارد.

الکافی، جلد 2، ص .209

.6 محور وحدت

قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

.. فأنتم «اهل البیت» أهل الله عزوجل الذین بهم تمت النعمة و اجتمعت الفرقة و ائتلفت الکلمة.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

شما اهل بیت، اهل الله هستید که به برکت شما، نعمت کامل گشته و پراکندگی بر طرف شده و اتحاد کلمه پدید آمده است.

الکافی، جلد 1، ص .446

.7 خدا، پیامبر، قرآن

قال الامام علی ( علیه السلام) : «فی ذم أهل الرأی»

.. و إلههم واحد و نبیهم واحد و کتابهم واحد أفأمرهم الله سبحانه بالإختلاف فأطاعوه أم نهاهم عنه فعصوه؟

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

خدا یکی، پیامبر یکی، و کتاب یکی است. آیا آنها را خداوند به اختلاف و دو دستگی فرمان داده و او را اطاعت می کنند؟ یا آنها را از اختلاف نهی کرده و فرمانش را سرپیچی می کنند؟

نهج البلاغه، خطبه .18

.8 اهل بیت (ع)

قالت فاطمة الزهراء ( علیها السلام) :

.. و طاعتنا نظاما للملة و امامتنا لما للفرقة و الجهاد عز الاسلام.

فاطمه زهرا ( علیها السلام) فرمود:

پیروی از ما «اهل بیت» نظام امت، و رهبری ما عامل وحدت، و جهاد مایه عزت و سربلندی اسلام است.

کشف الغمة، جلد 2، ص .109

.9 رهبری و وحدت

قال الإمام علی ( علیه السلام) :

و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه فإذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره أبدا.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

جایگاه رهبر و سرپرست در اجتماع، جایگاه رشته ای است که دانه ها را بهم پیوند داده و جمع می کند، و آنگاه که آن رشته بگسلد، دانه ها پراکنده گشته و هرگز تمام آنها جمع نخواهند شد.

نهج البلاغه، خطبه 146

.10 فلسفه رهبری

قال الامام علی ( علیه السلام) :

فرض الله الإمامة، نظاما للأمة و الطاعة تعظیما للإمامة.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

امامت، موجب نظم و هماهنگی مردم و اطاعت، برای عظمت رهبری است.

نهج البلاغه، حکمت 252

.11 حفظ وحدت

قال علی ( علیه السلام) :

إن هؤلاء قد تمالؤوا علی سخطة إمارتی و سأصبر ما لم أخف علی جماعتکم فإنهم إن تمموا علی فیالة هذا الرأی إنقطع نظام المسلمین.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

سینه اینان (خوارج) از دشمنی با حکومت من انباشته است و تا آن هنگام که بیم از هم پاشیدن جماعت (امت) نباشد، صبر می کنم، براستی اگر اینان بر این اندیشه سست ادامه دهند، نظام مسلمانان از هم خواهد گسست.

نهج البلاغه، خطبه .169

.12 وحدت، پایه دین

قال الإمام الرضا ( علیه السلام) :

إن الإمامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المؤمنین، ان الإمامة أس الإسلام النامی و فرعه السامی

امام رضا ( علیه السلام) فرمود:

امامت، زمام دین و مایه نظام و تشکیلات مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. رهبری، پایه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است.

کافی، جلد 1، ص 200

.13 عوامل وحدت

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألمؤمنون إخوة تتکافؤ دماؤهم و هم ید علی من سواهم.

نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن متحد و یکپارچه اند.

کافی، جلد 1، ص 404

.14 برادری اسلامی

قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألمسلمون إخوة لافضل لأحد علی أحد إلا بالتقوی.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مسلمانان با هم برادرند و هیچکس بر دیگری برتری ندارد، جز به تقوی.

کنز العمال، جلد 1، ص 149 نهج الفصاحه، حدیث .3112

.15 پیوند روحی

قال الباقر ( علیه السلام) :

إن الله عزو جل خلق المؤمنین من طینة الجنان و أجری فیهم من ریح روحه فلذلک المؤمن أخو المؤمن لأبیه و أمه فإذا أصاب روحا من تلک الأرواح فی بلد من البلدان حزن، حزنت هذه لأنها منها.

امام محمد باقر ( علیه السلام) فرمود:

خداوند، مؤمنان را از خاک بهشت آفرید و از روح خود در آنان دمید، از این رو مؤمن با مؤمن، برادر پدر و مادری است پس هرگاه که به یکی از آنان در دیاری اندوهی برسد، دیگری هم در غم او اندوهگین می شود.

الکافی، جلد 2، ص .166

.16 بنی آدم اعضای یکدیگرند

قال الامام الصادق ( علیه السلام) :

إنما المؤمنون إخوة بنو أب و أم و إذا ضرب علی رجل منهم عرق سهر له الاخرون.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

مؤمنان، با یکدیگر برادرند، و همگی فرزندان یک پدر و مادر و چون رگ یکی از آنان زده شود «مصیبتی بر او وارد شود» دیگران در غم او خوابشان نبرد.

الکافی، جلد 2، ص .165

.17 برادری، فرمان خدا

قال الصادق ( علیه السلام) :

تواصلوا و تباروا و تراحموا و کونوا إخوة أبرارا کما أمرکم الله عز و جل.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

همان گونه که خدای عزوجل به شما دستور داده، با هم پیوند داشته باشید، به یکدیگر نیکی کنید، و برادرانی نیکوکار باشید.

وسایل الشیعه، جلد 8، ص 552، حدیث .3

.18 برادر دوستی

عن حفص بن البختری قال:

کنت عند أبی عبد الله ( علیه السلام) و دخل علیه رجل فقال لی: تحبه؟

فقلت: نعم،

فقال لی: و لم لا تحبه و هو أخوک و شریکک فی دینک و عونک علی عدوک و رزقه علی غیرک.

حفص گوید:

نزد امام صادق ( علیه السلام) بودم، مردی وارد شد پس امام به من فرمود: آیا دوست داری او را؟

گفتم: آری.

حضرت فرمود: چرا او را دوست نداشته باشی و حال آن که او برادر تو و همکیش تو و یاور تو در برابر دشمن است و مخارج او هم بر عهده دیگری است.

الکافی، جلد 2، ص .166

.19 همدردی

قال الامام الباقر ( علیه السلام) :

ألمؤمنون فی تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد،

إذا اشتکی تداعی له سائره بالسهر و الحمی.

امام باقر ( علیه السلام) فرمود:

مؤمنان در نیکی و شفقت و مهربانی به یکدیگر مانند یک پیکرند که اگر به عضوی از آن آسیبی برسد تمام اعضاء در تب و بیخوابی گرفتار آیند.

بحار الانوار، جلد 71، ص .234

.20 تعاون و همکاری

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألمؤمن للمؤمن کالبنیان المرصوص یشد بعضه بعضا.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مؤمن نسبت به مؤمن مانند بنای استواری است که اجزای آن، یکدیگر را استحکام می بخشند .

صحیح مسلم، جلد 4، ص 1999 نهج الفصاحه، حدیث 3103

.21 الفت و دوستی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

خیر المؤمنین من کان مألفة للمؤمنین و لا خیر فیمن لایألف و لایؤلف.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

بهترین مؤمنان، کسی است که محور الفت مؤمنان باشد، کسی که انس نگیرد و با دیگران مأنوس نشود خیری ندارد.

بحار الانوار، جلد 71، ص 393

.22 مدد الهی در سایه وحدت

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ید الله علی الجماعة...

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

دست خدا بر سر جماعت است.

نهج الفصاحه، .3211

.23 وحدت و هماهنگی در حرکتهای نظامی

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. ایاکم و التفرق فإذا نزلتم فانزلوا جمیعا و إذا ارتحلتم فارتحلوا جمیعا.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

از تفرقه و جدایی بپرهیزید، سپس هرگاه در جائی فرود آمدید، همگی فرود آئید و هرگاه کوچ کردید، با هم کوچ کنید.

نهج البلاغه، وصیت 11

.24 آثار وحدت

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملاء مجتمعة و الاهواء مؤتلفة و القلوب معتدلة و الایدی مترادفة، و السیوف متناصرة و البصائر نافذة و العزائم واحدة ألم یکونوا أربابا فی أقطار الأرضین و ملوکا علی رقاب العالمین.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

پس بنگرید، چگونه بودند «قوم بنی اسرائیل» زمانی که جمعیتها گرد آمده، و اندیشه ها با هم و دلها یکسان و دستها یاور هم و شمشیرها کمک یکدیگر و بینش ها ژرف و تصمیمات یکی بود، آیا در اطراف زمین «شهرها» ، بزرگ و بر همه جهانیان حاکم نبودند؟

نهج البلاغه، خطبه 192

.25 اختلاف، عذاب الهی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألجماعة رحمة و الفرقه عذاب.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

جماعت «وحدت» ، مایه رحمت و تفرقه موجب عذاب است.

نهج الفصاحه، حدیث .1323

.26 ذلت، سرانجام اختلاف

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. فانظروا إلی ما صاروا الیه فی اخر أمورهم حین وقعت الفرقة و تشتت الألفة و اختلفت الکلمة و الأفئدة و تشعبوا مختلفین و تفرقوا متحاربین قد خلع الله عنهم لباس کرامته و سلبهم غضارة نعمته و بقی قصص أخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

پس بنگرید به آخر کارشان «قوم بنی اسرائیل» آن هنگام که بین آنها تفرقه افتاد، و مهربانی و الفتها بهم خورد و سخنها و دلها مختلف و گروه گروه شدند و بجان هم افتادند و پراکنده گشتند و با هم جنگیدند، پس خداوند، لباس عزت را از تن آنها برکند و فراوانی نعمتش را از آنها گرفت و آنچه باقی مانده، سرگذشت آنان است تا مایه عبرت، عبرت گیرندگان باشد شود.

نهج البلاغه، خطبه .192

.27 اختلاف، موجب هلاکت

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

لا تختلفوا، فإن من کان قبلکم اختلفوا فهلکوا.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

اختلاف نکنید، آنان که قبل از شما بودند اختلاف کردند و هلاک شدند.

کنز العمال، حدیث 894

.28 اختلاف، گسستن از اسلام

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

من فارق الجماعة شبرا خلع الله ربقة الإسلام من عنقه.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هر کس یک وجب از جامعه «مسلمین» دور شود خداوند رشته مسلمانی را از گردن او باز کند .

کافی، جلد 1، ص 404 نهج الفصاحه، .2769

.29 اختلاف، اندوه بزرگ علی (ع)

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. فیا عجبا! و الله یمیت القلب و یجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم.

امام علی ( علیه السلام) می فرماید:

شگفتا و عجبا! بخدا سوگند، وحدت اینان در راه باطل خود، و پراکندگی شما از راه حق، مایه دلمردگی و فزونی غم و اندوه است.

نهج البلاغه، خطبه .27

.30 برتری نژادی، هرگز

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

یا أیها الناس، إن الرب واحد و الاب واحد و إن الدین واحد لیست العربیة لأحدکم باب و لا أم و إنما هی اللسان فمن تعلم العربیة فهو عربی.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

ای مردم، پروردگار شما یکی است «الله» ، پدر همه شما یکی است «آدم» ، و دین همه یکی است «اسلام» ، و عربیت، پدر و مادر هیچ یک از شما نیست، بلکه آن هم یکی از زبانهاست و هر کس زبان عربی را بیاموزد، عربی است.

معالم الحکومه 404

.31 جامعه، یک خانواده بزرگ

قال الإمام السجاد ( علیه السلام) :

.. یا زهری، اما علیک أن تجعل المسلمین منک بمنزلة أهل بیتک، فتجعل کبیرهم بمنزلة والدک، و تجعل صغیرهم بمنزلة ولدک، و تجعل تربک منهم بمنزلة أخیک.

امام سجاد ( علیه السلام) به زهری فرمود:

ای زهری، چه می شود که مسلمانان را مانند اهل خانه خود بدانی، بزرگ آنان را بمنزله پدر خود و کوچکشان را بمنزله فرزند و همسال خود را بمنزله برادرت قرار دهی.

بحار الانوار، جلد 68، .230

و بلاغة الامام علی بن الحسین ( علیه السلام)، ص 55، باب الخطب.

.32 خطر تکروی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ثلاثة لاتسأل عنهم:

رجل فارق الجماعة و عصی إمامه و مات عاصیا

و أمة او عبد ابق من سیده فمات.

و امرأة غاب عنها زوجها و قد کفاها مؤونة الدنیا فتبرجت بعده، فلاتسأل عنهم.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

از سه کس مپرس؛ 1 مردی که از جماعت مسلمین دوری گزیند، و امام خود را نافرمانی کند، و در آن حال بمیرد. 2 کنیز یا بنده ای که در حال گریز از آقای خود بمیرد. 3 زنی که شوهرش از او دور باشد و مخارج او را بپردازد و در غیبت شوهرش، آرایش و خودنمایی کند، از اینها مپرس.

نهج الفصاحه، .1224

.33 مرگ جاهلی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

من فارق الجماعة مات میتة جاهلیة.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هر کس از گروه «مسلمانان» جدا شود بر مرگ جاهلیت بمیرد.

نهج الفصاحة، .2855

.34 تکرو، شکار شیطان

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. فإن ید الله علی الجماعة و ایاکم و الفرقة فإن الشاذ من الناس للشیطان، کما أن الشاذ من الغنم للذئب.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

دست خدا بر سر جماعت است، از تفرقه بپرهیزید، زیرا شخص تکرو، شکار شیطان است همانگونه که گوسفند تکرو، طعمه گرگ است.

شرح نهج البلاغه، جلد 8، ص 112

.35 جزای جدایی

قال الإمام الصادق ( علیه السلام) :

من فارق جماعة المسلمین و نکث صفقة الامام جاء إلی الله أجذم.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

هر کس از جماعت مسلمین جدا شود و عهد و پیمان خود را با رهبر بشکند، دست بریده محشور خواهد شد.

کافی، جلد 1، ص 405

.36 سبب اختلاف

قال امیرالمؤمنین ( علیه السلام) :

لو سکت الجاهل ما اختلف الناس.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

اگر جاهل سکوت می کرد، مردم اختلاف نمی کردند [سبب بسیاری از اختلافات، سخنهای ناآگاهانه است ].

بحار الانوار، ج 75، ص 81

.37 پیامدهای اختلاف

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ما اختلف أمة بعد نبیها الا ظهر أهل باطلها علی اهل حقها.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هیچ امتی پس از پیامبرشان، اختلاف نکردند مگر آنکه گروه باطل بر حق گرایان چیره شدند .

کنز العمال، حدیث .929

.38 دین زدائی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألا إن فی التباغض الحالقة لا أعنی حالقة الشعر و لکن حالقة الدین.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

آگاه باشید که در دشمنیها، ستردن و تراشیدن نهفته است، اما نه تراشیدن مو، بلکه ستردن دین.

کافی، جلد 2، ص .346

.39 تفرقه حق طلبان

قال الامام علی ( علیه السلام) :

و إنی و الله لأظن أن هؤلاء القوم سید الون منکم باجتماعهم علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم و بمعصیتکم إمامکم فی الحق و طاعتهم إمامهم فی الباطل.

امام علی ( علیه السلام) می فرماید:

.. بخدا سوگند! گمان دارم اینان قدرت را از شما بگیرند، زیرا آنان بر باطل خویش، وحدت دارند و شما در حق خود پراکنده اید، آنان از رهبر خود در مسیر باطل اطاعت می کنند و شما از رهبر خود در راه حق فرمان نمی برید.

نهج البلاغه، خطبه .25

.40 اختلاف، آفت اندیشه

قال الإمام علی ( علیه السلام) :

ألخلاف یهدم الرأی.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

اختلاف، بنیاد «اندیشه درست» را درهم می ریزد.

نهج البلاغه حکمت .215

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۲:۰۰
حسین سبزعلی
قدیمی ترین مطالب مطالب قدیمی تر

    پربیننده ترین مطالب

  • متن شعر حسین جان ای آبروی دو عالم
  • متن روضه امام سجاد _ شب دوازدهم محرم _ حاج حیدر خمسه
  • متن مولودی 17 ربیع الاول
  • اشعار مدح و شهادت حضرت زهرا (شاعر : غلامرضا سازگار)
  • متن منبر روز اول ماه رمضان با موضوع قیام الهی به اضافه روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام
  • متن روضه شب عاشورا _ حاج مهدی سلحشور
  • متن روضه شب هشتم محرم _ روضه حضرت علی اکبر علیه السلام
  • فیش منبر امام علی از زبان امام علی علیه السلام
  • سخنرانی سوزناک شب دوازدهم محرم ؛ مصیبت امام زین العابدین(ع)
  • متن روضه پیامبر ص حجت الاسلام رفیعی

    محبوب ترین مطالب

  • اشعار مدح و شهادت حضرت زهرا (شاعر : غلامرضا سازگار)
  • مغفرت در قرآن
  • روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
  • حق الناس و مال حرام (منبع مطلب پایگاه تخصصی منبرها)
  • متن منبر روز هفتم ماه رمضان با موضوع بهشت بی حساب و روضه حمله به خیمه ها
  • درس یازدهم اخلاق ( سه جمله مکتوب بر در بهشت)
  • غفلت ، ثروت اندوزی
  • متن منبر روز نوزدهم ماه رمضان با موضوع حسنات مقبول به اضافه روضه حضرت زینب و قتلگاه
  • متن روضه امام رضا علیه السلام
  • آثار زیان بار حسادت(منبر حسد 3)

    آخرین مطالب

  • متن سخنرانی درباره حضرت معصومه سلام الله علیها
  • بیش از 30 عامل بخشش و مغفرت الهی
  • مغفرت در قرآن
  • درسهای عبادی ، اقتصادی از زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
  • مدح میلاد حضرت زهرا
  • متن سخنرانی مقام مادر جلسه اول
  • مقام مادر ، میلاد حضرت زهرا
  • اشاره به حکمت آفرینش چشم و بینی و پیشانی
  • نگرش امیرالمومنین به علل و نتایج فقر
  • چهل حدیث وحدت
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم