منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۵ ب.ظ

آیا خدا نیاز به خالق دارد

خدا از اول چطور وجود داشته و بوده اگر لطف کنید جواب سوال را ساده برای من شرح دهید که به دخترم بگویم ممنون میشوم موفق باشید.
پاسخ اجمالی

این که خدا از اول چگونه بوده است در واقع بیان دیگری از این سؤال است که چرا خدا خود به خود و بذاته بوده در حالی که هر موجودی خالقی و پدید آورنده ای داشته است. و در واقع، سؤال این است که خدا چگونه به وجود آمده است و چه کسی خدا را آفریده است؟

 

برای پاسخ، بهتر است به این چند سؤال توجه شود؛ زیرا این سؤال ها ذهن را برای درک پاسخ اصلی آماده تر می سازد؛ رطوبت هر چیز از آب است. رطوبت آب از چیست و از کجاست؟ چربی همه غذاها از روغن است. چربی روغن از چه و از کجاست؟ شوری همه چیز از نمک است. شوری نمک از کجاست؟ پاسخ این است که رطوبت برای آب و شوری برای نمک و چربی برای روغن ذاتی آنها است. ( یعنی از خود آنهاست و از جای دیگری به آنها داده نشده است )همچنین هنگامی که سؤال شود هستی هر موجودی از خدا است پس هستی خدا از کیست؟ پاسخ می دهیم: هستی خدا ذاتی او و از خود او است و از جای دیگر نیست.

 

پاسخ تفصیلی

این یک اصل مسلم است که هر معلولی علت دارد ولی مغالطه ای که صورت می گیرد این است که خداوند هم یک معلول فرض می شود. به عبارت دیگر گمان می شود هر موجودی علت دارد حتی وجود بذاته یا خدا. همین طور باید گفت هر پدیده ای نیاز به آفریننده دارد، ولی خداوند یک پدیده نیست که نیاز به خالق داشته باشد، بلکه ایجاد کننده همه پدیده ها است. [1]

 

به بیان دیگر،   ساده ترین مفهوم خدا، همان موجود کامل و بی نقص و بی نیازی است که هست بدون این که به کسی نیازی داشته باشد تا از او مدد بگیرد؛ چه در وجود و چه در آثار.

 

پس اگر خدایی توهم شود که گاهی هست و گاهی هم نیست، این همان خدای توهمی ما است؛ چرا که گفتیم خدا یعنی موجودی بی نیاز که وجود و آثار خود را از کسی نمی گیرد، بنابراین همیشه بوده و هست. لذا این تعریف خدا و خدا بودن بذاته اباء از نیاز و حدوث دارد.

 

این صرفاً یک وسواس ذهنی است که ذهن انسان وقتی متوجه مفهوم خالقیت است، فراموش می کند که خدا، بی نیاز است و وجود، حقیقت ذاتی اوست. بنابراین نمی تواند تصور کند که وقتی هرچیزی خالقی بالاتر از خود دارد پس چرا نباید خدا هم خالقی برتر داشته باشد. در این جا، خدا به عنوان یک پدیده فرض شده است، حال آن که این مفهوم از خدا ساخته ذهن است نه خدایی که بذاته وجود دارد و بی نیاز از علت است.

 

بنابر این اگر خداوند چنین موجودی است که هستی و عشق و بی نیازی و فیاضیت مطلق و بی پایان است، بدون این که هیچ حد و قید و نقصان و ظلمت و نیازی داشته باشد، پس نمی تواند همچون موجودات محدود و ناقص، نیاز به کسی بالاتر از خود داشته باشد که به عنوان خالق، محتاج او باشد.

 

چرا که خود اوست که همه هستی را و همه برتری ها و حدود را ایجاد کرده است و بدون او هیچ چیزی وجود ندارد تا بتوان خالقیت هم برای آن توهم کرد.

 

اما در ذهن بسیاری از مردم، مفهوم درستی از خدا وجود ندارد چرا که خدا بالاتر از هر مفهومی است. لذا تصور اکثر اذهان ضعیف از خدا فقط شامل صفت خالق بودن اوست، آن هم به معنایی مشابه با هر خالق حادثی دیگر با این تفاوت که خدا خالقی است باعظمت تر به حدی که تمام آنچه می بینیم اعم از سیارات و تمامی کیهان، همه را آفریده؛ همچون فرشته ای باعظمت که البته جا دارد سؤال شود این خدای باعظمت آیا خود،خالقی ندارد؟ بنابراین  این تصورو ایده، هرچند که موجودی است با عظمت، اما خدا نیست چرا که منظور از خدا آن ذاتی است که مستجمع جمیع صفات کمال و فاقد همه صفات نقصان است و مقید به هیچ قیدی از قیود و محدود به هیچ حدی از حدود نیست و هستی مطلق و یگانه و بی نیازی است که بذات خود دارای این صقات است نه این که کسی این صفات را به او داده باشد.

 

خدایی که نیاز به خالق داشته باشد و بتوان در مورد او این سؤال را مطرح نمود که چه کسی خالق و موجد خود او بوده، در واقع مفهومی است ناقص که البته خدا منزه از آن است و بلکه از هر فهم و درک و ذهنیتی و لو در دقیق ترین و صحیح ترین شکل آن برتر و بالاتر است.

 

آنچه گفته شد را می توان با مثال ها و سؤال هایی به ذهن نزدیک و ساده تر کرد؛ مثلا می دانیم رطوبت هر چیز از آب است. اما رطوبت آب از چیست و از کجاست؟ چربی همه غذاها از روغن است. چربی روغن از چه و از کجاست؟ شوری همه چیز از نمک است. شوری نمک از کجاست؟ پاسخ این است که رطوبت برای آب و شوری برای نمک و چربی برای روغن ذاتی آنها است.. ( یعنی از خود آنهاست و از جای دیگری به آنها داده نشده است )


 همچنین هنگامی که سؤال شود هستی هر موجودی از خدا است پس هستی خدا از کیست؟ پاسخ می دهیم: هستی خدا ذاتی او و از خود او است و از جای دیگر نیست.

 

نمایه مرتبط: 479 (سایت: 520) .

 

 

[1]     سبحانی، جعفر، عقاید اسلامی در پرتو قرآن حدبث و عقل، ص 120-121، نشر بوستان کتاب، 1386 ، قم


منبع : سایت اسلام کوئست با اندکی تغییر 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۰۵
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۳۷ ق.ظ

معیار و میزان حق چیست؟

مروز که دسته ی اول را بر حق و دسته ی دوم را بر باطل می دانیم، از آن نظر است که در اثر گذشت تاریخ و روشن شدن حقایق، ماهیت علی و عمار را از یک طرف و زبیر و طلحه و عایشه را از طرف دیگر شناخته ایم و در آن میان توانسته ایم خوب قضاوت کنیم. و یا لااقل اگر اهل تحقیق و مطالعه در تاریخ نیستیم، از اول کودکی به ما اینچنین تلقین شده است. اما در آن روز هیچ کدام از این دو عامل وجود نداشت.

به هر حال، این مرد محضر امیرالمؤمنین شرفیاب شد و گفت: «اَیُمْکِنُ اَنْ یَجْتَمِعَ زُبَیْرٌ وَ طَلْحَةُ وَ عائِشَةُ عَلی باطِلٍ؟ » آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شخصیتهایی مانند آنان از بزرگان صحابه ی رسول اللّه چگونه اشتباه می کنند و راه باطل را می پیمایند؟ آیا این ممکن است؟ .

علی در جواب سخنی دارد که دکتر طه حسین، دانشمند و نویسنده ی مصری، می گوید سخنی محکمتر و بالاتر از این نمی شود؛ بعد از آنکه وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است [2]. فرمود:

اِنَّکَ لَمَلْبُوسٌ عَلَیْکَ، اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ [3].

سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیتهایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی: فلان چیز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند.

یعنی باید حق شناس و باطل شناس باشی نه اشخاص و شخصیت شناس؛ افراد را

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 309

(خواه شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای کوچک) با حق مقایسه کنی، اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری و الاّ نه. این، حرف نیست که آیا طلحه و زبیر و عایشه ممکن است بر باطل باشند؟ .

در اینجا علی علیه السلام معیار حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیع نیز جز این چیزی نیست. و در حقیقت فرقه ی شیعه مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است نه به افراد و اشخاص. قهراً شیعیان اولیه مردمی منتقد و بت شکن بار آمدند.

علی بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان، در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار. منطق اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و بزرگان اشتباه نمی کنند و ما راه آنان را می رویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمی کند حقیقت است؛ بزرگان باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند.

از اینجا معلوم می شود چقدر فراوانند افرادی که شعارشان شعار تشیع است و اما روحشان روح تشیع نیست.

مسیر تشیع همانند روح آن، تشخیص حقیقت و تعقیب آن است و از بزرگترین اثرات آن جذب و دفع است اما نه هر جذبی و هر دفعی (گفتیم گاهی جذب، جذب باطل و جنایت و جانی است و دفع، دفع حقیقت و فضایل انسانی) بلکه دفع و جذبی از سنخ جاذبه و دافعه ی علی، زیرا شیعه یعنی کپیه ای از سیرتهای علی. شیعه نیز باید مانند علی دونیرویی باشد.

این مقدمه برای این بود که بدانیم ممکن است مذهبی مرده باشد ولی روح آن مذهب در میان مردم دیگری که به حسب ظاهر پیرو آن مذهب نیستند بلکه خود را مخالف آن مذهب می دانند، زنده باشد. مذهب خوارج، امروز مرده است یعنی دیگر امروز در روی زمین گروه قابل توجهی به نام «خوارج» که عده ای تحت همین نام از آن پیروی کنند وجود ندارد، ولی آیا روح مذهب خارجی هم مرده است؟ آیا این روح در پیروان مذاهب دیگر حلول نکرده است؟ آیا مثلاً- خدای نکرده- در میان ما، مخصوصاً در میان طبقه ی به اصطلاح مقدس مآب ما، این روح حلول نکرده است؟ .

اینها مطلبی است که جداگانه باید بررسی شود. ما اگر روح مذهب خارجی را درست بشناسیم، شاید بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم. ارزش بحث درباره ی

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 310

خوارج از همین نظر است. ما باید بدانیم علی چرا آنها را «دفع» کرد، یعنی چرا جاذبه ی علی آنها را نکشید و بر عکس، دافعه ی او آنها را دفع کرد؟ .

مسلماً- چنانکه بعداً خواهیم دید- تمام عناصر روحی که در شخصیت خوارج و تشکیل روحیه ی آنها مؤثر بود، از عناصری نبود که تحت نفوذ و حکومت دافعه ی علی قرار گیرد. بسیاری از برجستگیها و امتیازات روشن هم در روحیه ی آنها وجود داشت که اگر همراه یک سلسله نقاط تاریک نمی بود، آنها را تحت نفوذ و تأثیر جاذبه ی علی قرار می داد، ولی جنبه های تاریک روحشان آنقدر زیاد بود که آنها را در صف دشمنان علی قرار داد.


[1] احزاب/6.
[2] علی و بنوه ، ص 40.
[3] روضة الواعظین ، ص 31.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۳۷
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۱۳ ق.ظ

شکر نعمت باعث افزایش نعمت میشود


وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیْدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ
سوره ابراهیم /آیه ۱۴
ترجمه
و (نیز به یادآور) هنگامى که پروردگارتان اعلام فرمود: همانا اگر شکر کنید، قطعاً شما را مى‏افزایم، و اگر کفران کنید البته عذاب من سخت است.
نکته ها
این آیه، مهم‏ترین و صریح‏ترین آیه قرآن در مورد شکر نعمت و یا کفران آن است، که بعد از آیه‏ى مربوط به نعمت آزادى و تشکیل حکومت الهى، به رهبرى حضرت موسى مطرح شده است و این، رمز آن است که حکومت الهى و رهبر آسمانى مهم‏ترین نعمت‏هاست، و اگر شکرگزارى نشود خداوند مردم ناسپاس را به عذاب شدیدى گرفتار مى‏کند.
شکر نعمت مراحلى دارد:
الف: شکر قلبى که انسان همه‏ى نعمت‏ها را از خداوند بداند.
ب: شکر زبانى، نظیر گفتن «الحمدللَّه».
ج: شکر عملى که با انجام عبادات و صرف کردن عمر و اموال در مسیر رضاى خدا و خدمت به مردم به دست مى‏آید.
امام صادق‏ علیه السلام فرمود: شکر نعمت، دورى از گناه است و نیز فرمود: شکر آن است که انسان نعمت را از خدا بداند (نه از زیرکى و علم و عقل و تلاش خود یا دیگران) و به آنچه خدا به او داده راضى باشد و نعمت ‏هاى الهى را وسیله‏ى گناه قرار ندهد، شکر واقعى آن است که انسان نعمت خدا را در مسیر خدا قرار دهد.(7)
شکر در برابر نعمت‏هاى الهى بسیار ناچیز و غیرقابل ذکر است، به قول سعدى:
بنده همان به که زتقصیر خویش‏
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش‏
کس نتواند که بجا آورد
در حدیث مى‏خوانیم که خداوند به موسى وحى کرد: حقّ شکر مرا بجا آور. موسى گفت: این کار امکان ندارد، زیرا هر کلمه‏ى شکر نیز شکر دیگرى لازم دارد. وحى آمد: همین اقرار تو و این که مى‏دانى هر چه هست از من است، بهترین شکر من است.(8)
به گفته‏ى روایات، کسى که از مردم تشکر نکند از خدا نیز تشکر نکرده است. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللَّه».(9)
اگر نعمت خدا را در مسیر غیر حقّ مصرف کنیم، کفران نعمت و زمینه کفر است. «لئن کفرتم»، «بدّلوا نعمة اللَّه کفراً»(10) کسانى‏که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند.
7) تفسیر نمونه.
8) تفسیرنمونه.
9) بحار، ج 71، ص 44.
10) ابراهیم ،28.
پیام ها
1- سنّت خداوند بر آن است که شکر را وسیله‏ى ازدیاد نعمت قرار داده و این سنّت را قاطعانه اعلام کرده است. «تأذن ربّکم» 
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند. 
2- خدا براى تربیت ما، شکر را لازم کرد نه آنکه خود محتاج شکر باشد. «ربّکم» 
3- با شکر نه تنها نعمت‏هاى خداوند بر ما زیاد مى‏شود، بلکه خود ما نیز رشد پیدا مى‏کنیم، زیاد مى‏شویم و بالا مى‏رویم.«لازیدنّکم» 
4- کیفر کفران نعمت، تنها گرفتن نعمت نیست، بلکه حتى گاهى نعمت سلب نمى‏شود ولى به صورت نقمت و استدراج در مى‏آید تا شخص، کم‏کم سقوط کند. «لان کفرتم انّ عذابى لشدید» 

منبع تفسیر نور

--------------------------------

شکر نعمت باعث افزایش نعمت میشود


رهبرانقلاب: 

🔹خودِ شکر، یک نعمت است.

🔹 اولاً، وقتی شکر کردید، این شکر موجب ذکر میشود؛ متوجه خدا میشوید؛ خود شکر انسان را ذاکر میکند.

🔹 ثانیاً، شکر به ما صبر می‌دهد؛ شکر نعمت یکی از خواصش، دادن صبر و پایداری است؛ در دعا میخوانیم: «اللهم انی اسئلک صبرالشاکرین لک». 

🔹وقتی شما شکر میکنید، نعمت را میشناسید و موقعیت را درک میکنید؛ امکانی را که خدا در اختیار شما گذاشته است، به یاد می‌آورید و امیدوار میشوید؛ این امید، پایداری شما را زیاد میکند؛ لذا لازمه‌ی شکر، صبر است.

🔹یکی از دستاوردهای شکر، قدرت پایداری و ایستادگی در میدانهای دشوار است؛یکی از خواص شکر، مغرور نشدن است.

🔹بعد هم خدای متعال وعده کرده است افزایش نعمت را؛ «لازیدنّکم»؛ وعده‌ی الهی صدق است و ساز و کار روشنی هم دارد. ۸۵/۳/۲۹

(http://khl.ink/f/ahlpw1431.jpg?t=1521914410)

@Farsna

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۱۳
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۰۳ ب.ظ

متن روضه امام هادی علیه السلام

متن روضه شهادت امام علی النقی ( هادی) علیه السلام- حاج محمد رضا طاهری

آمده جان من از زهر کینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم، کنج قفس میمیرم

امشب اونهایی که اومدن برا امام هادی عزاداری کنند،گفتند:اگر امشب سامرا امام هادی زائر نداره،ما میریم به آقامون امام زمان تسلیت میگیم،میگیم آقاجان سرت سلامت آقا.

آمده جان من از زهر کینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم کنج قفس میمیرم
گریه ی نور چشمم کرده از جان سیرم
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم، زخم زبان و طعنه شنیدم

عجیب داستان امام هادی،شبیهه سرگذشت امام سجاد بوده،روضه ها شبیهه همه، لذا در ارشاد شیخ مفید نوشته:وقتی آقا رو از مدینه به سمت سامرا می آوردند،مثل امام سجاد که سه روز و سه شب پشت دروازه ی ساعات،آقارو نگه داشتند. امام هادی رو هم در یک خرابه ای جای دادند،سه روز بیرون از شهر امام هادی رو نگه داشتند.این یه روضه است شبیه امام سجاد یه روز دیگه ام وقتی آقا رو وارد بزم شراب کردند،نانجیب حرومزاده جام شراب به امام هادی تعارف کرد،می خوام بگم آقا جانم اما در هر دو روضه ی یه فرق بزرگ بین روضه ی شما و امام سجاد بود،درسته شمارو هم در خرابه جای دادند، اما دیگه ناموستون رو با دستای بسته وارد نکردند،جلو چشمت ناموست رو با تازیانه نزدند،آقا شما رو هم وارد بزم شراب کردند اما جلو چشمت سر بابات رو داخل تشت نگذاشتند، با چوب خیزران بر لب و دندان بابا نزدند.
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم زخم زبان و طعنه شنیدم
کربلایم سامراست بر لب من یا زهرا
نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
هم امام هادی و هم امام صادق رو نیمه ی شب از خانه بیرون بردند،اما بی عمامه ،بی ردا، وقتی خوب توجه میکنی فاطمیه تموم شده، اما مگه میشه روضه های فاطمه تموم بشه، میخوام یه چیزی بگم رد شم،این که امام هادی و امام صادق رو بی عمامه بردند،شاید دلیلش این باشه،شیخ جعفر مجتهدی میگه تو حرم امیرالمؤمنین گفتم آقاجان میخوام من ببینم صحنه ای که شما رو از خونه بیرون کشیدند،بعضی ها می دونند من چی میخوام بگم،از همین اول آه از نهادشون بلند شد، در عالم مکاشفه ،در کتاب مرحوم شیخ جعفر مجتهدی «۱» این قضیه رو نوشته: در عالم مکاشفه امیرالمؤمنین فرمود:شیخ جعفر طاقت نمیآری ببینی رها کن این خواسته رو، میگه عرض کردم آقا جان به من اجازه بدهید ببینم چه خبر بوده مدینه، بی شرمی این قوم رو میخوام بفهمم، آقا فرمود: شیخ جعفر حالا که اصرار داری بسم الله، یه مرتبه پرده از جلو چشمم افتاد دیدم در خونه ی امیرالمؤمنین باز شد،یازهرا… عمامه ی امیرالمؤمنین رو دور گردن آقا انداختند دارند از خونه بیرون میکشنند مولارا..آخی…غریب آقام،غریب آقام،غریب آقام

نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
در غریبی زظلم و کینه آبم کرده اند
وای من وارد بزم شرابم کرده اند

جام شراب و لبخند دشمن آن نیمه ی شب
لرزیدم و آه از دل کشیدم با یاد زینب
حالا امام هادی میخواد برات روضه بخونه
سر خونین، تشت زر، چوب و لب های دلبر

حسین…. دیگه کسی آروم نباشه،همه با امام هادی هم ناله بشن،حسین…… تو مجلس یزید ملعون سر داره قرآن میخونه،یه وقت نانجیب شروع کرد با چوب خیزران بر لب و دهان ابی عبدالله،یه وقت دیدند قاطی این زن و بچه،یه نازدانه رو پا بلند شده،هی میگه عمه جان، این سر بابای منه، بگو به چه جرمی دارند با چوب خیزران میزنند، حسین…… ان شاءالله امام هادی کربلاتو همین امشب امضاء کنه،هر کجا هستی ناله بزن،حسین….

آن شبی که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدت غم مرگ عیان در نظرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم

 

۱-کتاب لاله ای ازملکوت،حاج شیخ جعفرمجتهدی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۰۳
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۵۹ ق.ظ

چهل حدیث منتخب از امام هادی علیه السلام

چهل حدیث منتخب از امام هادی (ع)



 

چهل حدیث منتخب از علی بن محمد الهادی (ع)
قالَ الا مامُ اءبو الحسن ، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه :


1- مَنِ اتَّقىَ اللّهَ یُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقینَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقینَ.
ترجمه :
فرمود: کسى که تقوى الهى را رعایت نماید و مطیع احکام و مقرّرات الهى باشد، دیگران مطیع او مى شوند.
و هر شخصى که اطاعت از خالق نماید، باکى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت ؛ و چنانچه خداى متعال را با معصیت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است که مورد خشم و دشمنى انسان ها قرار گیرد.

 

-----------------------------
2- قالَ علیه السلام : مَنْ اءنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وَعَلامَةُ الاُْنْسِ بِاللّهِ الْوَحْشَةُ مِنَ النّاسِ.
ترجمه :
فرمود: کسى که با خداوند متعال مونس باشد و او را اءنیس خود بداند، از مردم احساس وحشت مى کند.
و علامت و نشانه اءنس با خداوند وحشت از مردم است یعنى از غیر خدا نهراسیدن و از مردم احتیاط و دورى کردن .


-----------------------------
3- قالَ علیه السلام :السَّهَرَ اءُلَذُّ الْمَنامِ، وَالْجُوعُ یَزیدُ فى طیبِ الطَّعامِ.
ترجمه :
فرمود: شب زنده دارى ، خواب بعد از آن را لذیذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزاید یعنى هر چه انسان کمتر بخوابد بیشتر از خواب لذت مى برد و هر چه کم خوراک باشد مزّه غذا گواراتر خواهد بود .


-----------------------------
4- قالَ علیه السلام : لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدِرْتَ عَلَیْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ إ لَیْهِ، فَإ نَّما قَلْبُ غَیْرِکَ کَقَلْبِکَ لَهُ.
ترجمه :
فرمود: از کسى که نسبت به او کدورت و کینه دارى ، صمیّمیت و محبّت مجوى .
همچنین از کسى که نسبت به او بدگمان هستى ، نصیحت و موعظه طلب نکن ، چون که دیدگاه و افکار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آن ها مى باشد.


-----------------------------
5- قالَ علیه السلام : الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إ لَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجیَّةٌ سَیِّئَةٌ.
ترجمه :
فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد.
تکبّر و خودخواهى جذب کننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد.
عُجب و خودبینى مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد. بخیل بودن بدترین اخلاق است ؛ و نیز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.

 

-----------------------------
6- قالَ علیه السلام : الْهَزْلُ فکاهَةُ السُّفَهاءِ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.
ترجمه :
فرمود: مسخره کردن و شوخى هاى - بى مورد - از بى خردى است و کار انسان هاى نادان مى باشد.


-----------------------------
7- قالَ علیه السلام : الدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.
ترجمه :
فرمود: دنیا همانند بازارى است که عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.


-----------------------------
8- قالَ علیه السلام : النّاسُ فِى الدُّنْیا بِالاْ مْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْ عْمالِ.
ترجمه :
فرمود: مردم در دنیا به وسیله ثروت و تجمّلات شهرت مى یابند ولى در آخرت به وسیله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد.


-----------------------------
9- قالَ علیه السلام : مُخالَطَةُ الاْ شْرارِ تَدُلُّ عَلى شِرارِ مَنْ یُخالِطُهُمْ.
ترجمه :
فرمود: همنشین شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود.


-----------------------------
10- قالَ علیه السلام : أ هْلُ قُمْ وَ أ هْلُ آبَةِ مَغْفُورٌلَهُمْ ، لِزیارَتِهِمْ لِجَدّى عَلىّ ابْنِ مُوسَى الرِّضا عَلَیْهِ السَّلامُ بِطُوس ، اءلا وَ مَنْ زارَهُ فَأ صابَهُ فى طَریقِهِ قَطْرَةٌ مِنَ السَّماءِ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.
ترجمه :
فرمود: اءهالى قم و اءهالى آبه یکى از روستاهاى حوالى ساوه آمرزیده هستند به جهت آن که جدّم امام رضا علیه السلام را در شهر طوس زیارت مى کنند.
و سپس حضرت افزود: هر که جدّم امام رضا علیه السلام را زیارت کند و در مسیر راه صدمه و سختى تحمّل کند خداوند آتش را بر بدن او حرام مى گرداند.


-----------------------------
11- عَنْ یَعْقُوبِ بْنِ السِّکیتْ، قالَ: سَاءلْتُ أ بَاالْحَسَنِ الْهادى علیه السلام : ما بالُ الْقُرْآنِ لا یَزْدادُ عَلَى النَّشْرِ وَالدَّرْسِ إ لاّ غَضاضَة ؟
قالَ علیه السلام : إ نَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمانٍ دُونَ زَمانٍ، وَلالِناسٍ دُونَ ناسٍ، فَهُوَ فى کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضُّ إ لى یَوْمِ الْقِیامَةِ.

ترجمه :
یکى از اصحاب حضرت به نام ابن سِکیّت گوید: از امام هادى علیه السلام سؤ ال کردم : چرا قرآن با مرور زمان و زیاد خواندن و تکرار، کهنه و مندرس نمى شود؛ بلکه همیشه حالتى تازه و جدید در آن وجود دارد؟
مام علیه السلام فرمود: چون که خداوند متعال قرآن را براى زمان خاصّى و یا طایفه اى مخصوص قرار نداده است ؛ بلکه براى تمام دوران ها و تمامى اقشار مردم فرستاده است ، به همین جهت همیشه حالت جدید و تازه اى دارد و براى جوامع بشرى تا روز قیامت قابل عمل و اجراء مى باشد.


-----------------------------
12- قالَ علیه السلام :الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِکُ عَجْزٌ، وَ عَلى مَنْ تَمْلِکُ لُؤْمٌ.
ترجمه :
فرمود: غضب و تندى در مقابل آن کسى که توان مقابله با او را ندارى ، علامت عجز و ناتوانى است ، ولى در مقابل کسى که توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است .


-----------------------------
13- قالَ علیه السلام : یَاْتى عَلماءُ شیعَتِنا الْقَوّامُونَ بِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَ اءهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالاْ نْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ.
ترجمه :
فرمود: علماء و دانشمندانى که به فریاد دوستان و پیروان ما برسند و از آن ها رفع مشکل نمایند، روز قیامت در حالى محشور مى شوند که تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.
-----------------------------
14- قالَ علیه السلام : لِبَعْضِ قَهارِمَتِهِ: اسْتَکْثِرُوا لَنا مِنَ الْباذِنْجانِ، فَإ نَّهُ حارُّ فى وَقْتِ الْحَرارَةِ، بارِدٌ فى وَقْتِ الْبُرُودَةِ، مُعْتَدِلٌ فِى الاْ وقاتِ کُلِّها، جَیِّدٌ عَلى کلِّ حالٍ.
ترجمه :
به بعضى از غلامان خود فرمود: بیشتر براى ما بادمجان پخت نمائید که در فصل گرما، گرم و در فصل سرما، سرد است .
و در تمام دوران سال معتدل مى باشد و در هر حال مفید است.


-----------------------------
15- قالَ علیه السلام : التَّسْریحُ بِمِشْطِ الْعاجِ یُنْبُتُ الشَّعْرَ فِى الرَّأ سِ، وَ یَطْرُدُ الدُّودَ مِنَ الدِّماغِ، وَ یُطْفِى ءُ الْمِرارَ، وَ یَتَّقِى اللِّثةَ وَ الْعَمُورَ.
ترجمه :
فرمود: شانه کردن موها به وسیله شانه عاج ، سبب روئیدن و افزایش مو مى باشد، همچنین سبب نابودى کرم هاى درون سر و مُخ خواهد شد و موجب سلامتى فکّ و لثه ها مى گردد.


-----------------------------
16- قالَ علیه السلام : اُذکُرْ مَصْرَعَکَ بَیْنَ یَدَىْ اءهْلِکَ لا طَبیبٌ یَمْنَعُکَ، وَ لا حَبیبٌ یَنْفَعُکَ.
ترجمه :
فرمود: بیاد آور و فراموش نکن آن حالت و موقعى را که در میان جمع اعضاء خانواده و آشنایان قرار مى گیرى و لحظات آخر عمرت سپرى مى شود و هیچ پزشکى و دوستى و ثروتى نمى تواند تو را از آن حالت نجات دهد.


-----------------------------
17- قالَ علیه السلام : إ نَّ الْحَرامَ لایَنْمى ، وَإ نْ نَمى لا یُبارَکُ فیهِ، وَما اءَنْفَقَهُ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْهِ، وَ ما خَلَّفَهُ کانَ زادَهُ إ لَى النّارِ.
ترجمه :
فرمود: همانا اموال حرام ، رشد و نموّ ندارد و اگر هم احیاناً رشد کند و زیاد شود برکتى نخواهد داشت و با خوشى مصرف نمى گردد.
و آنچه را از اموال حرام انفاق و کمک کرده باشد اءجر و پاداشى برایش نیست و هر مقدارى که براى بعد از خود به هر عنوان باقى گذارد معاقب مى گردد.


-----------------------------
18- قالَ علیه السلام : اَلْحِکْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ.
ترجمه :
فرمود: حکمت اثرى در دل ها و قلب هاى فاسد نمى گذارد.


-----------------------------
19- قالَ علیه السلام : مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیْهِ.
ترجمه :
فرمود: هر که از خود راضى باشد بدگویان او زیاد خواهند شد.


-----------------------------
20- قالَ علیه السلام : اَلْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتان .
ترجمه :
فرمود: مصیبتى که بر کسى وارد شود و صبر و تحمّل نماید، تنها یک ناراحتى است ؛ ولى چنانچه فریاد بزند و جزع کند دو ناراحتى خواهد داشت.


-----------------------------
21- قالَ علیه السلام : اِنّ لِلّهِ بِقاعاً یُحِبُّ اءنْ یُدْعى فیها فَیَسْتَجیبُ لِمَنْ دَعاهُ، وَالْحیرُ مِنْها.
ترجمه :
فرمود: براى خداوند بقعه ها و مکان هائى است که دوست دارد در آن ها خدا خوانده شود تا آن که دعاها را مستجاب گرداند که یکى از بُقْعه ها حائر و حرم امام حسین علیه السلام خواهد بود.


-----------------------------
22- قالَ علیه السلام : اِنّ اللّهَ هُوَ الْمُثیبُ وَالْمُعاقِبُ وَالْمُجازى بِالاَْعْمالِ عاجِلاً وَآجِلاً.
ترجمه :
فرمود: همانا تنها کسى که ثواب مى دهد و عِقاب مى کند و کارها را در همان لحظه یا در آینده پاداش مى دهد، خداوند خواهد بود.


-----------------------------
23- قالَ علیه السلام : مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلا تَاءمَنْ شَرَّهُ.
ترجمه :
فرمود: هرکس به خویشتن إ هانت کند و کنترل نفس نداشته باشد خود را از شرّ او در اءمان ندان .


-----------------------------
24- قالَ علیه السلام : اَلتَّواضُعُ اءنْ تُعْطَیَ النّاسَ ما تُحِبُّ اءنْ تُعْطاهُ.
ترجمه :
فرمود: تواضع و فروتنى چنان است که با مردم چنان کنى که دوست دارى با تو آن کنند.


-----------------------------
25- قالَ علیه السلام : اِنّ الْجِسْمَ مُحْدَثٌ وَاللّهُ مُحْدِثُهُ وَ مُجَسِّمُهُ.
ترجمه :
فرمود: همانا اجسام ، جدید و پدیده هستند و خداوند متعال به وجود آورنده و تجسّم بخش آن ها است.


-----------------------------
26- قالَ علیه السلام : لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَیْئىٌ مَعَهُ، ثُمَّ خَلَقَ الاَْشْیاءَ بَدیعاً، وَاخْتارَ لِنَفْسِهِ اءحْسَنَ الاْ سْماء.
ترجمه :
فرمود: خداوند از اءزَل ، تنها بود و چیزى با او نبود، تمام موجودات را با قدرت خود آفریده ، و بهترین نام ها را براى خود برگزید.


-----------------------------
27- قالَ علیه السلام : اِذا قامَ الْقائِمُ یَقْضى بَیْنَ النّاسِ بِعِلْمِهِ کَقَضاءِ داوُد علیه السلام وَ لا یَسْئَلُ الْبَیِّنَةَ.
ترجمه :
فرمود: زمانى که حضرت حجّت (عجّ) قیام نماید در بین مردم به علم خویش قضاوت مى نماید؛ همانند حضرت داود علیه السلام که از دلیل و شاهد سؤ ال نمى فرماید.


-----------------------------
28- قالَ علیه السلام : مَنْ اَطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقینَ وَ مَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ الْمَخْلُوقینَ.
ترجمه :
فرمود: هرکس مطیع و پیرو خدا باشد از قهر و کارشکنى دیگران باکى نخواهد داشت .


-----------------------------
29- قالَ علیه السلام : اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ کَریمَةٌ وَالاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَالْفِکْرَةُ مِرْآتٌ صافَیةٌ.
ترجمه :
فرمود: علم و دانش بهترین یادبود براى انتقال به دیگران است ، ادب زیباترین نیکى ها است و فکر و اندیشه آئینه صاف و تزیین کننده اعمال و برنامه ها است .


-----------------------------
30- قالَ علیه السلام : الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ، داعٍ إ لىَ الْغَمْطِ وَ الْجَهْلِ.
ترجمه :
فرمود: خودبینى و غرور، انسان را از تحصیل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى کشاند.


-----------------------------
31- قالَ علیه السلام : لا تُخَیِّبْ راجیکَ فَیَمْقُتَکَ اللّهُ وَ یُعادیکَ.
ترجمه :
فرمود: کسى که به تو امید بسته است ناامیدش مگردان ، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهى گرفت .


-----------------------------
32- قالَ علیه السلام : مَا اسْتَراحَ ذُو الْحِرْصِ.
ترجمه :
فرمود: شخص طمّاع و حریص نسبت به اموال و تجمّلات دنیا هیچگاه آسایش و استراحت نخواهد داشت.


-----------------------------
33- قالَ علیه السلام : الْعِتابُ مِفْتاحُ التَّقالى ، وَالعِتابُ خَیْرٌ مِنَ الْحِقْدِ.
ترجمه :
فرمود: (مواظب باش که ) عتاب و پرخاش گرى ، مقدّمه و کلید غضب است ، ولى در هر حال پرخاش گرى نسبت به کینه و دشمنى درونى بهتر است (چون کینه ، ضررهاى خظرناک ترى را در بردارد).


-----------------------------
34- قالَ علیه السلام : الْغِنى قِلَّةُ تَمَنّیکَ، وَالرّضا بِما یَکْفیکَ، وَ الْفَقْرُ شَرَهُ النّفْسِ وَ شِدَّةُ القُنُوطِ، وَالدِّقَّةُ إ تّباعُ الْیَسیرِ وَالنَّظَرُ فِى الْحَقیرِ.
ترجمه :
متر آرزو و توقّع باشد و به آنچه موجود و حاضر است راضى و قانع گردى ، ولیکن فقر و تهى دستى در آن موقعى است که آرزوهاى نفسانى اهمیّت داده شود، امّا دقّت و توجّه به مسائل ، اهمیّت دادن به امکانات موجود و مصرف و استفاده صحیح از آن ها است ، اگر چه ناچیز و کم باشد.


-----------------------------
35- قالَ علیه السلام : الاِْمامُ بَعْدى الْحَسَنِ، وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْقائِمُ الَّذى یَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.
ترجمه :
فرمود: امام و خلیفه بعد از من (فرزندم ) حسن ؛ و بعد از او فرزندش مهدى موعود علیهما السلام مى باشد که زمین را پر از عدل و داد مى نماید، همان طورى که پر از ظلم و ستم گشته باشد.


-----------------------------
36- قالَ علیه السلام : إ ذا کانَ زَمانُ الْعَدْلِ فیهِ أ غْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرامٌ أ نْ یُظُنَّ بِأ حَدٍ سُوءاً حَتّى یُعْلَمَ ذلِکَ مِنْهُ.
ترجمه :
فرمود: در آن زمانى که عدالت اجتماعى ، حاکم و غالب بر تباهى باشد، نباید به شخصى بدگمان بود مگر آن که یقین و معلوم باشد.


-----------------------------
37- قالَ علیه السلام : إ نَّ لِشیعَتِنا بِوِلایَتِنا لَعِصْمَةٌ، لَوْ سَلَکُوا بِها فى لُجَّةِ الْبِحارِ الْغامِرَةِ.
ترجمه :
فرمود: همانا ولایت ما اهل بیت براى شیعیان و دوستانمان پناهگاه اءمنى مى باشد که چنانچه در همه امور به آن تمسّک جویند، بر تمام مشکلات (مادّى و معنوى ) فایق آیند.


-----------------------------
38- قالَ علیه السلام : یا داوُدُ لَوْ قُلْتَ: إ نَّ تارِکَ التَّقیَّةَ کَتارِکِ الصَّلاةِ لَکُنتَ صادِقاً.
ترجمه :
فرمود: به یکى از اصحابش - به نام داود صرّمى - فرمود: اگر قائل شوى که ترک تقیّه همانند ترک نماز است ، صادق خواهى بود.


-----------------------------
39- قالَ: سَاءلْتُهُ عَنِ الْحِلْمِ؟ فَقالَ علیه السلام : هُوَ اءنْ تَمْلِکَ نَفْسَکَ وَ تَکْظِمَ غَیْظَکَ، وَ لا یَکُونَ ذلَکَ إ لاّ مَعَ الْقُدْرَةِ.
ترجمه :
یکى از اصحاب از آن حضرت پیرامون معناى حِلم و بردبارى سؤ ال نمود؟
حضرت در پاسخ فرمود: این که در هر حال مالک نَفْس خود باشى و خشم خود را فرو برى و آن را خاموش نمائى و این تحمّل و بردبارى در حالى باشد که توان مقابله با شخصى را داشته باشى .


-----------------------------
40- قالَ علیه السلام : اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنیا دارَ بَلْوى وَالاْ خِرَةَ دارَ عُقْبى ، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنیا لِثوابِ الاْ خِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْ خِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنیا عِوَضاً.
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند، دنیا را جایگاه بلاها و امتحانات و مشکلات قرار داد؛ و آخرت را جایگاه نتیجه گیرى زحمات ، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنیا را وسیله رسیدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنیا را در آخرت عطا مى فرماید.

منبع:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۵۹
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۴۶ ق.ظ

روایاتی درباره صدقه


 صدقه در احادیث

فضیلت صدقه

امام صادق علیه السلام :

 لَمّا اُنزِلَت آیَةُ الزَّکاةِ  «خُذْ مِنْ أمْوالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهم و تُزَکِّیهِم بِها » (توبة : ۱۰۳) و اُنزِلَت فی شَهرِ رَمَضانَ، فَأمَرَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مُنادِیَهُ فَنادى فِی الناسِ : إنّ اللّه َ فَرَضَ علَیکُمُ الزَّکاةَ کَما فَرَضَ علَیکُمُ الصَّلاةَ .

چون آیه زکات «از اموال آنان صدقه اى بگیر تا بدان وسیله آنها را پاک و پاکیزه گردانى» در ماه رمضان نازل شد ، رسول خدا صلى الله علیه و آله به جارچى خود فرمود تا در میان مردم جار زند که : خداوند زکات را نیز ، همچون نماز بر شما واجب فرمود . 

( الکافی : ۳/۴۹۷/۲ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أرضُ القِیامَةِ نارٌ، ما خَلا ظِلَّ المؤمِنِ فإنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ .
زمین قیامت [یکپارچه ]آتش است به جز سایه مؤمن؛ زیرا صدقه اش بر او سایه مى افکند .

( الکافی : ۴ / ۳ / ۶ )

     

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنّ الصَّدَقَةَ لَتُطفِئُ عن أهلِها حَرَّ القُبورِ، و إنّما یَسـتَظِلُّ المُؤمِنُ یَومَ القِیامَةِ فی ظِلِّ صَدَقَتِهِ .
 صدقه ، گرماى گورها را از صدقه دهنده دور مى کند و روز قیامت، مؤمن در سایه صدقه خود پناه مى گیرد .

(  کنز العمّال : ۱۵۹۹۶)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

کُلُّ امرِئٍ فی ظِلِّ صَدَقَتِهِ حتّى یُقضى بَینَ الناسِ 
 [روز قیامت] هر کسى در سایه صدقه خود است تا آنگاه که میان مردم داورى شود . 

( کنز العمّال : ۱۶۰۶۸ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنَ الصَّدَقَةَ لتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ .
صدقه ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند . 

( کنز العمّال : ۱۶۱۱۴ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لَیَضحَکُ إلى الرجُلِ إذا مَدَّ یَدَهُ فی الصَّدَقةِ، و مَن ضَحِکَ اللّه ُ إلَیهِ غَفَرَ لَهُ .
هرگاه انسان دست خود را به دادن صدقه دراز کند ، خداوند عزّ و جلّ به رویش لبخند مى زند و هر که خدا بر او لبخند زند ، آمرزیده است . 

( کنز العمّال : ۱۶۱۶۶)

امام على علیه السلام :

الصَّدقَةُ جُنَّةٌ مِن النارِ .
صدقه ، سپرى در برابر آتش است .

( وسائل الشیعة : ۶/۲۵۸/۱۷ )

خَلَّتانِ لا اُحِبُّ أن یُشارِکَنی فیهِما أحَدٌ : وُضُوئی فإنّهُ مِن صَلاتِی، و صَدَقَتی فإنّها مِن یَدِی إلى یَدِ السائلِ؛ فإنّها تَقَعُ فی یَدِ الرحمنِ .
 دو چیز است که دوست ندارم کسى در آنها با من شریک شود : وضویم ، زیرا جزء نماز من است و صدقه ام، که باید از دست من به دست سائل برسد ؛ زیرا صدقه در دست خداى رحمان قرار مى گیرد . 

( بحار الأنوار : ۸۰/۳۲۹/۲ )

امام صادق علیه السلام :

إنّ اللّه َ تبارَکَ و تعالى یقولُ : ما مِن شَیءٍ إلاّ و قد وَکَّلتُ مَن یَقبِضُهُ غَیرِی، إلاّ الصَّدَقةَ؛ فإنّی أتَلَقَّفُها بِیَدِی تَلَقُّـفا .
 خداوند تبارک و تعالى مى فرماید : هیچ چیزى نیست مگر این که کسى را مأمور گرفتن آن کرده ام بجز صدقه که آن را با دست خودم مى قاپم . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۴/۶۸ )

پاداش صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

اِتَّقُوا النارَ و لَو بِشِقِّ التَّمرَةِ؛ فإنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ یُربِیها لِصاحِبِها کما یُرْبی أحَدُکُم فِلْوَهُ أو فَصِیلَهُ؛ حتّى یُوَفِّیَهُ إیّاها یَومَ القِیامَةِ، حتّى یکونَ أعظَمَ مِن الجَبَلِ العَظیمِ .
خود را از آتش نگه دارید هر چند با یک نصف خرما باشد ؛ زیرا همان طور که یکى از شما کُرّه اسب یا بچه شتر خود را مى پروراند ، خداوند عزّ و جلّ نیز آن نصفِ خرما را براى صاحبش مى پروراند و در روز قیامت آن را که بزرگتر از یک کوه عظیم شده است ، به او مى دهد . 

(  بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۲/۲۹ )  

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنَّ اللّه َ لَیُربِی لأِحَدِکُم التَّمرَةَ و اللُّقمَةَ ، کما یُرْبِی أحَدُکُم فِلوَهُ أو فَصِیلَهُ؛ حتّى تَکونَ مِثلَ اُحُدٍ .
 همان گونه که فردى از شما کُرّه اسب یا بچّه شتر خود را مى پروراند ، خداوند نیز یک دانه خرما یا لقمه نان [صدقه] را مى پروراند چندان که به اندازه کوه اُحُد مى شود .

( کنز العمّال : ۱۶۰۰۲ )

 

امام صادق علیه السلام : خداوند متعال فرمود :

إنَّ مِن عِبادِی مَن یَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمرَةٍ، فَاُربِیها لَهُ کَما یُرْبی أحَدُکُم فِلْوَهُ، حتّى أجعَلَها لَهُ مِثلَ جَبَلِ اُحُدٍ .
بعضى از بندگان من نصف خرمایى را صدقه مى دهند و من ، همچنان که یکى از شما کُرّه اسب خود را مى پروراند ، آن نصفِ خرما را براى او مى پرورانم، تا جایى که آن را به بزرگى کوه اُحُد مى گردانم .

(  الأمالی للطوسی : ۱۲۵/۱۹۵)

صدقه و دفع بلا

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدَقةُ تَدفَعُ البَلاءَ، و هِی أنجَحُ دَواءٍ، و تَدفَعُ القَضاءَ و قد اُبرِمَ إبراما، و لا یَذهَبُ بالأدواءِ إلاّ الدعاءُ و الصَّدَقةُ .
 صدقه ، بلا را دفع مى کند و مؤثرترین داروست ؛ صدقه ، قضاى حتمى را دفع مى کند و چیزى جز دعا و صدقه درد و بیماریها را از بین نبرد . 

(بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۷/۷۱ )

بحار الأنوار :

 عن رسولِ اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ لا إلهَ إلاّ هُو لَیَدفَعُ بِالصَّدَقَةِ الدّاءَ، و الدُّبَیْلَةَ، و الحَرَقَ، و الغَرَقَ، و الهَدمَ، و الجُنونَ ـ فَعَدَّ صلى الله علیه و آله سَبعینَ بابا مِنَ الشَّـرِّ ـ 
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود : خداى یکتا درد و توده معده و آتش سوزى و غرق شدن و ویرانى و دیوانگى را با صدقه دفع مى کند . ـ رسول خدا صلى الله علیه و آله هفتاد بلا را برشمرد. 

( بحار الأنوار : ۶۲/۲۶۹/۶۱ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدَقَةُ تَمنَعُ سَبعینَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ، أهوَنُها الجُذامُ و البَرَصُ .
صدقه ، هفتاد نوع بلا را دفع مى کند که ساده ترین آنها جذام و پیسى است .

(  کنز العمّال : ۱۵۹۸۲ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدَقةُ تَسُدُّ سَبعِینَ بابا مِن الشَّرِّ .
صدقه ، هفتاد دَرِ بلا را مى بندد . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۲/۶۴ )

جلوگیرى صدقه از مرگهاى دل خراش

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدقَةُ تَمنَعُ مِیتَةَ السُّوءِ .
 صدقه، از مردنِ بد و دل خراش جلوگیرى مى کند .

( بحار الأنوار : ۹۶/ ۱۲۴/۳۵ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدَقَةُ تَدفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ .
 صدقه، مردن بد را دفع مى کند .

( الکافی : ۴/۲/۱ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إن اللّه َ لَیَدرَأُ بِالصَّدَقَةِ سَبعینَ مِیتةً مِنَ السُّوءِ .
 خداوند ، با صدقه هفتاد نوع مُردن دل خراش را [از انسان] دور مى کند . 

( بحار الأنوار : ۶۲/۲۶۹/۶۳ )

تَصَدَّقُوا و داوُوا مَرضاکُم بالصَّدَقَةِ؛ فإنَّ الصَّدَقةَ تَدفَعُ عنِ الأعراضِ و الأمراضِ، و هِیَ زیادَةٌ فی أعمارِکُم و حَسَناتِکُم 
صدقه بدهید و بیماران خود را با صدقه درمان کنید ؛ زیرا صدقه از پیشامدهاى ناگوار و بیماریها جلوگیرى مى کند و بر عمر و حسنات شما مى افزاید . 

( کنز العمّال : ۱۶۱۱۳)

امام باقر علیه السلام :

إنّ الصَّدَقَةَ لَتَدفَعُ سَبعینَ عِلَّةً مِن بَلایا الدنیا مَعَ مِیتَةِ السُّوءِ؛ إنَّ صاحِبَها لا یَموتُ مِیتةَ سُوءٍ أبدا .
 صدقه ، هفتاد بلا از بلایاى دنیوى و مردن بد و دل خراش را دفع مى کند . صدقه دهنده هرگز به مرگ دل خراش نمى میرد . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۵/۶۸)

امام باقر علیه السلام :

 البِرُّ و الصَّدَقَةُ یَنفِیانِ الفَقرَ، و یَزِیدانِ فی العُمرِ، و یَدفَعانِ عن صاحِبِهِما سَبعینَ مِیتَةَ سُوءٍ 
 احسان و صدقه ، فقر را مى زدایند و بر عُمر مى افزایند و هفتاد نوع مرگ دل خراش را از صاحب خود دور مى کنند. 

(  ثواب الأعمال : ۱۶۹/۱۱ )

امام صادق علیه السلام :

مَن تَصَدَّقَ فی یَومٍ أو لَیلةٍ ··· دَفَعَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ عَنهُ الهَدمَ و السَّبُعَ و مِیتَةَ السُّوءِ .
 هرکه در روز یا شب صدقه دهد . . . خداوند عزّ و جلّ او را از [ماندن زیر] آوار و [حمله حیوان ]درنده و مردن بد حفظ مى کند .

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۴/۳۴ )              

درمان بیماران با صدقه

امام على علیه السلام :

الصَّدَقةُ دَواءٌ مُنجِحٌ .
 صدقه ، دارویى مؤثر است . 

( نهج البلاغة: الحکمة۷ )

امام صادق علیه السلام :

داوُوا مَرضاکُم بِالصَّدَقَةِ .
بیماران خود را با صدقه درمان کنید .

( الکافی : ۴/۳/۵ )

امام صادق علیه السلام :

 داوُوا مَرضاکُم بِالصَّدَقَةِ، و ما على أحَدِکُم أن یَتَصَدَّقَ بِقُوتِ یَومِهِ ؟! إنَّ مَلَکَ المَوتِ یُدفَعُ إلَیهِ الصَّکُّ بِقَبضِ رُوحِ العَبدِ، فَیَتَصَدَّقُ فیقالُ لَهُ : رُدَّ علَیهِ الصَّکَّ .
بیمارانتان را با صدقه درمان کنید ، چه مى شود که هر یک از شما قوت روزانه خود را صدقه دهد؟ گاه سندِ قبض روح بنده به فرشته مرگ داده مى شود ، اما آن بنده صدقه مى دهد و در نتیجه ، به آن فرشته گفته مى شود : سند را بر گردان . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۳/۳ )

امام کاظم علیه السلام ـ وقتى مردى از عیالوارى خود و این که همه آنها بیمارند، شِکوه کرد ـ فرمود :

 داوُوهُم بِالصَّدَقةِ، فَلَیسَ شَیءٌ أسرَعَ إجابَةً مِنَ الصَّدَقةِ، و لا أجدى مَنفَعةً على المَرِیضِ مِنَ الصَّدَقةِ .
آنها را با صدقه درمان کن ؛ زیرا هیچ چیز زودتر از صدقه به درگاه خدا پذیرفته نمى شود و براى بیمار دارویى سودمندتر از صدقه نیست . 

(  طبّ الأئمّة لابنی بسطام : ۱۲۳)

صدقه کلید روزى است

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أکثِرُوا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرزَقُوا .
زیاد صدقه بدهید تا روزى داده شوید . 

( أعلام الدین : ۳۳۳ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنَّ الصَّدَقَةَ تَزِیدُ صاحِبَها کَثرَةً ، فَتَصَدَّقُوا یَرحَمْکُمُ اللّه ُ .
صدقه بر روزى و دارایى صدقه دهنده مى افزاید ؛ پس ، خدایتان رحمت کناد ، صدقه بدهید . 

( الأمالی للطوسی: ۱۴/۱۸)

امام على علیه السلام : 

اِستَنزِلُوا الرِّزقَ بِالصَّدَقةِ .
روزى را ، با صدقه فرود آورید . 

( بحار الأنوار : ۷۸/۶۸/۱ )              

امام على علیه السلام :

إذا أملَقتُم فَتاجِرُوا اللّه َ بِالصَّدَقةِ .
هرگاه نادار شدید ، با صدقه با خدا سودا کنید . 

( نهج البلاغة : الحکمة ۲۵۸ )

امام صادق علیه السلام :

إنّی لاَُملِقُ أحیانا، فَاُتاجِرُ اللّه َ بِالصَّدَقةِ .
گاهى اوقات من تنگ دست مى شوم و به وسیله صدقه ، با خدا سودا مى کنم .

( بحار الأنوار : ۷۸/۲۰۶/۵۴ )         

امام صادق علیه السلام :

الصَّدَقةُ تَقضِی الدَّینَ و تُخلِفُ بِالبَرَکَةِ .
 صدقه دادن قرض را ادا مى کند و برکت بر جاى مى گذارد .

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۴/۶)

الکافى ـ به نقل از هارون بن عیسى ـ : امام صادق علیه السلام به فرزند خود محمّد فرمود :

 یا بُنَیَّ، کَم فَضَلَ مَعَکَ مِن تلکَ النَّفَقَةِ ؟ قالَ : أربَعونَ دِینارا، قالَ : اُخرُجْ فَتَصَدَّقْ بها، قالَ : إنّهُ لَم یَبقَ مَعِی غَیرُها! قالَ : تَصَدَّقْ بها؛ فَإنَّ اللّه َ عزّ و جلّ یُخلِفُها، أ مَا عَلِمتَ أنَّ لِکُلِّ شَیءٍ مِفتاحا و مِفتاحُ الرِّزقِ الصَّدَقةُ؟ فَتَصَدَّقْ بها فَفَعَلَ ، فما لَبِثَ أبُو عبدِ اللّه ِ علیه السلام عَشرَةَ أیّامٍ حتّى جاءَهُ مِن مَوضِعٍ أربَعَةُ آلافِ دِینارٍ .
فرزندم! از آن خرجى، چقدر اضافه آمده است؟ عرض کرد : چهل دینار . فرمود : برو و آنها را صدقه بده . عرض کرد : فقط همین چهل دینار باقى مانده است . حضرت فرمود : آنها را صدقه بده ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ عوضش را مى دهد . مگر نمى دانى که هر چیزى کلیدى دارد و کلید روزى، صدقه دادن است ، پس آن چهل دینار را صدقه بده محمّد چنین کرد ، و ده روز بیشتر بر ابو عبد اللّه (امام صادق) علیه السلام نگذشت که از جایى چهار هزار دینار به ایشان رسید . 

( الکافی : ۴ / ۹ / ۳ )

هر کار نیکى صدقه است

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

کُلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ .
 هر کار نیکى ، صدقه است . 

( الخصال : ۱۳۴/۱۴۵ .   )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

کلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ إلى غَنِیٍّ أو فَقیرٍ .
 هر احسانى، به توانگر یا به تهیدست ، صدقه است .

( الأمالی للطوسی : ۴۵۸/۱۰۲۳ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 کُلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ، و ما وَقَى بهِ المَرءُ عِرضَهُ کُتِبَ لَهُ بهِ صَدَقةٌ .  
هر کار نیکى صدقه است، و هر کارى که انسان به وسیله آن آبرویش را حفظ کند، براى او صدقه نوشته مى شود .

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۸۲/۲۹ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

تَصَدَّقُوا على أخِیکُم بِعِلمٍ یُرشِدُهُ و رَأیٍ یُسَدِّدُهُ 
با علمى که برادر شما را ارشاد و نظرى که او را راهنمایى مى کند ، به وى صدقه دهید . 

( بحار الأنوار : ۷۵/۱۰۵/۴۰)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الکَلِمَةُ الطَّیِّبَةُ صَدَقةٌ، و کُلُّ خُطوَةٍ تَخطُوها إلى الصلاةِ صَدَقةٌ .
سخن نیکو و پاکیزه صدقه است، و هر گامى که به سوىِ نماز برمى دارى صدقه است .

( بحار الأنوار : ۸۳/۳۶۹/۳۰ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إسماعُ الأصَمِّ صَدَقَةٌ .
 فهماندن سخن به ناشنوا ، صدقه است .  

( کنز العمّال : ۱۶۳۰۳ )

 تَبَسُّمُکَ فی وَجهِ أخیکَ صَدَقةٌ ، و أمرُکَ بِالمَعروفِ صَدَقةٌ، و نَهیُکَ عنِ المُنکَرِ صَدَقةٌ، و إرشادُکَ الرَّجُلَ فی أرضِ الضَّلالِ لکَ صَدَقةٌ، و إماطَتُکَ الحَجَرَ و الشَّوکَ و العَظمَ عنِ الطَّریقِ لکَ صَدَقةٌ، و إفراغُکَ مِن دَلوِکَ فی دَلوِ أخیک صَدَقةٌ .
 لبخند زدن تو به روى برادرت صدقه است ، امر به معروف تو صدقه است ، نهى از منکر تو صدقه است و نشان دادن راه به کسى که راه بلد نیست صدقه است ، برداشتن سنگ و خار و استخوان از سر راه صدقه است ، و خالى کردن آب از دلو خود به دلو برادرت صدقه است .

(   7.کنز العمّال : ۱۶۳۰۵ .  )

بحار الأنوار : روایت شده که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

إنَّ على کُلِّ مُسلمٍ فی کلِّ یَومٍ صَدَقةً، قیلَ : مَن یُطِیقُ ذلکَ؟ قالَ صلى الله علیه و آله : إماطَتُکَ الأذى عنِ الطَّریقِ صَدَقةٌ، و إرشادُکَ الرَّجُلَ إلى الطَّریقِ صَدَقةٌ، و عِیادَتُکَ المَریضَ صَدَقةٌ، و أمرُکَ بالمَعروفِ صَدَقةٌ، و نَهیُکَ عنِ المُنکَرِ صَدَقةٌ، و رَدُّکَ السَّلامَ صَدَقَةٌ .
بر هر مسلمانى است که هر روز صدقه بدهد . عرض شد : چه کسى توان این کار را دارد؟ حضرت فرمود : برداشتن چیزهاى آسیب رسان از سر راه صدقه است ؛ نشان دادن راه به کسى صدقه است ، عیادت از بیمار صدقه است ، امر به معروف صدقه است ، نهى از منکر صدقه است و سلام را جواب دادن صدقه است . 

( بحار الأنوار:۷۵/۵۰/۴)

امام صادق علیه السلام :

 صَدَقةٌ یُحِبُّها اللّه ُ : إصلاحٌ بینَ الناسِ إذا تَفاسَدُوا، و تَقارُبٌ بَینَهِم إذا تَباعَدُوا .
صدقه اى که خدا آن را دوست دارد عبارت است از : اصلاح میان مردم هرگاه رابطه شان تیره شد، و نزدیک کردن آنها به یکدیگر هرگاه از هم دور شدند .

( الکافی : ۲/۲۰۹/۱ )

امام صادق علیه السلام :

إسماعُ الأصَمِّ مِن غَیرِ تَضَجُّرٍ صَدَقةٌ هَنِیئَةٌ .
 فهماندن سخن به ناشنوا ، بى آن که از این کار اظهار ناراحتى کنى ، صدقه اى گواراست . 

( بحار الأنوار: ۷۴/۳۸۸/۱ )

امام صادق علیه السلام :  

کانَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام إذا أصبَحَ خَرَجَ غادِیا فی طَلَبِ الرِّزقِ، فقیلَ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّه ِ ، أینَ تَذهَبُ ؟ فقالَ : أتَصَدَّقُ لِعِیالی ، قیلَ لَهُ : أ تَتَصَدَّقُ ؟ قال : مَن طَلَبَ الحَلالَ فهُو مِن اللّه ِ عَزَّ و جلَّ صَدَقةٌ علَیهِ .
على بن الحسین علیهما السلام صبح که مى شد در طلب روزى بیرون مى رفت . به آن حضرت عرض شد : یا بن رسول اللّه ! کجا مى روى؟ فرمود : مى روم براى خانواده ام صدقه بیاورم . عرض شد : آیا شما نیز صدقه مى گیرید؟ فرمود : هر که در طلب روزى حلال بر آید ، آن روزى ، صدقه اى است از جانب خداوند عزّ و جلّ به او . 

( الکافی : ۴ / ۱۲ / ۱۱)

خوددارى از بدى، صدقه است

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 تَرکُ الشَّرِّ صَدَقةٌ .
خوددارى از بدى ، صدقه است .  

( بحار الأنوار : ۷۷/۱۶۰/۱۶۸ )  

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

کُفَّ شَرَّکَ عنِ الناسِ؛ فإنّها صَدَقةٌ مِنکَ على نفسِکَ .
به مردم شرّ مرسان ؛ زیرا این کار صدقه اى است که براى خودت مى دهى .

( کنز العمّال : ۱۶۳۰۶ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أمسِکْ لِسانَکَ؛ فإنّها صَدَقةٌ تَصَدَّقُ بها على نَفسِکَ .
 زبانت را نگه دار ؛ زیرا این کار صدقه اى است که براى خودت مى دهى . 

( الکافی : ۲/۱۱۴/۷ )

کنز العمّال ـ به نقل از ابو موسى ـ : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

على کُلِّ مسلمٍ صَدَقةٌ، قالَ : أ فَرَأیتَ إن لم یَجِدْ ؟ قال : یَعتَمِلُ بیَدِهِ فَیَنفَعُ نفسَهُ و یَتَصَدَّقُ. قالَ : أ فَرَأیتَ إن لم یَستَطِعْ ؟ قالَ : فَیُعِینُ ذا الحاجَةِ المَلهوفَ، قالَ: أ رأیتَ إن لَم یَفعَلْ؟ قالَ : یَأمُرُ بالخَیرِ، قالَ : أ رأیتَ إن لَم یَفعَلْ؟ قالَ: یُمسِکُ عنِ الشَّرِّ فإنّهُ لَهُ صَدَقةٌ .
بر هر مسلمانى است که صدقه بدهد . ابو موسى عرض کرد : اگر چیزى نداشت چه؟ فرمود : با دست خود کار کند و از دسترنجش هم خودش استفاده کند و هم صدقه دهد . عرض کرد : اگر نتوانست کار کند چه؟ فرمود : به نیازمندِ غمزده یارى رساند . عرض کرد : اگر این کار را نکرد چه؟ فرمود : به کارهاى خوب فرمان دهد . عرض کرد : اگر این کار را هم نکرد چه؟ فرمود : از بدى خوددارى کند ، که براى او این خوددارى نمودن صدقه است .

( کنز العمّال : ۱۶۳۰۷)

برترین صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه ـ فرمود :

أن تَصَدَّقَ و أنتَ صَحیحٌ شَحیحٌ، تَأمُلُ البَقاءَ و تَخافُ الفَقرَ، و لا تُمهِلْ حتّى إذا بَلَغَتِ الحُلقومَ قُلتَ : لِفُلانٍ کذا و لفُلانٍ کذا، ألاَ و قَد کانَ لِفُلانٍ .
 این که وقتى سالم و تنگ چشم هستى، [ یعنى ]  به زندگى امیدوارى و مى ترسى به فقر دچار شوى ، صدقه بدهى و نگذارى تا وقتى که جانت به لب رسید  ( در آستانه مرگ قرار گرفتى)  بگویى : این قدر، مال فلان باشد و آن قدر، مال بهمان . چون در آن هنگام [خواهى نخواهى ]مال دیگرى خواهد بود .  

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۸/۱۳ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه ـ فرمود :

جُهدٌ مِن مُقِلٍّ إلى فَقیرٍ فی سِرٍّ .
آن چه شخص تنگ دست در توان دارد و در نهان به نیازمندى مى دهد . 

( بحار الأنوار : ۷۷/۷۰/۱ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الناسِ رَجُلٌ یُعطِی جُهدَهُ .
 برترین مردم کسى است که هر چه در توان دارد عطا مى کند . 

( کنز العمّال : ۱۶۰۸۴ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ سِرٌّ إلى فَقیرٍ و جُهدٌ مِن مُقِلٍّ .
 برترین صدقه ، صدقه نهانى دادن به فقیر است و ایثار تنگ دست . 

( کنز العمّال : ۱۶۲۵۰ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنَّ أفضَلَ الصَّدَقةِ صَدَقةُ اللِّسانِ، تَحقُنُ بهِ الدِّماءَ، و تَدفَعُ بهِ الکَریهَةَ، و تَجُرُّ المَنفَعةَ إلى أخیکَ المُسلِمِ .
 برترین صدقه ، صدقه زبان است که با آن از ریختن خونها جلوگیرى کنى و پیشامد ناخوشایند را دفع کنى و به برادر مسلمانت سودى برسانى . 

( قصص الأنبیاء : ۱۸۸/۲۳۵ )

کنز العمال ـ به نقل از سمرة ـ : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

أفضَلُ الصَّدَقةِ اللِّسانِ، فَقیلَ : یا رسولَ اللّه ِ ، و ما صَدَقةُ اللِّسانِ؟ قالَ : الشَّفاعَةُ، تَفُکُّ بها الأسیرَ، و تَحقُنُ بها الدمَ، و تَجُرُّ بها المَعروفَ و الإحسان إلى أخیکَ، و تَدفَعُ بها الکَریهَةَ 
 برترین[صدقه]،صدقه زبان است . عرض شد: یا رسول اللّه ! صدقه زبان چیست؟ فرمود : میانجیگرى کردن تا با آن اسیرى را آزاد کنى و خونى را از به ناحق ریختن حفظ کنى و به برادرت خوبیى برسانى و پیشامد ناگوارى را دفع نمایى . 

( کنز العمال : ۱۶۳۶۰ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

ما مِن صَدَقةٍ أفضلَ مِن قَولِ الحَقِّ 
هیچ صدقه اى برتر از گفتنِ حق نیست . 

( کنز العمّال : ۱۶۳۲۴ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : 

أفضَلُ الصَّدَقةِ أن یَتَعَلَّمَ المَرءُ المُسلمُ عِلما ثُمّ یُعَلِّمَهُ أخاهُ المُسلِمَ .
 برترین صدقه این است که شخص مسلمان علمى بیاموزد و سپس آن را به برادر مسلمان خود یاد دهد . 

(  کنز العمّال : ۱۶۳۵۷)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ حِفظُ اللِّسانِ .
 برترین صدقه ، نگهداشتن زبان است .  

(  کنز العمّال : ۱۶۳۶۱ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

وَ الذی نفسِی بِیَدِهِ ما أنفَقَ الناسُ مِن نَفقَةٍ أحَبَّ مِن قَولِ الخَیرِ 
سوگند به خدایى که جانم در دست اوست ، مردم هیچ انفاقى نکردند که دوست داشتنى تر از گفتار نیک باشد .  

( المحاسن : ۱/۷۸/۴۱)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ به پرسش از برترین صدقه ـ فرمود :

على ذِی الرَّحِمِ الکاشِحِ .
صدقه اى که به خویشاوند کینه ورز داده شود .

( ثواب الأعمال : ۱۷۱/۱۸ .   )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ على الأسِیرِ المُخضَرِّ عَیناهُ مِنَ الجُوعِ .
بهترین صدقه ، صدقه اى است که به اسیرى که چشمانش از گرسنگى تیره و تار شده ، داده شود . 

( بحار الأنوار : ۷۴/۳۶۹/۶۰ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ ظِلُّ فُسطاطٍ فی سَبیلِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ .
 بهترین صدقه ، سایه خیمه اى است که در جهاد براى خدا بر پا مى شود . 

( کنز العمّال : ۱۶۳۶۲)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ فی رَمَضانَ 
 برترین صدقه ، صدقه اى که در ماه رمضان داده شود .  

( کنز العمّال : ۱۶۲۴۹    )

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام ـ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه ـ فرمود :

جُهدُ المُقِلِّ، أ ما سَمِعتَ قولَ اللّه ِ عَزَّ و جـلَّ: «و یُؤْثِرُونَ على أنفُسِهِم و لَـو کـانَ بِهِـم خَصاصَةٌ» تَرى هاهُنا فَضلاً ؟! .
 آنچه تنگ دست در توان دارد و مى بخشد ؛ نشنیده اى این سخن خداى عزّ و جلّ را که: «و دیگران را بر خویشتن ترجیح دهند ، هر چند خود نیازمندند»؟ آیا در زمینه صدقه برتر از این به نظرت مى آید؟!

( الحشر : ۹ -  بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۹/۱۵)

امام صادق علیه السلام :

إنّ صاحِبَ الکثیرِ یَهونُ علَیهِ ذلکَ، و قد مَدَحَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ صاحِبَ القَلیلِ فقالَ : «و یُؤْثِرُونَ على أنْفُسِهِم و لَـو کـانَ بِهِـم خَصاصَةٌ» .
صدقه دادن براى توانگر آسان است ، اما خداوند عزّ و جلّ کسى را که اندک مالى دارد [و همان را ایثار مى کند] ستوده و فرموده است : «و دیگران را بر خود بر مى گزینند هرچند خود نیازمندند» . 

( الخصال : ۹۷/۴۲ )

امام صادق علیه السلام :

أفضَلُ الصَّدَقةِ إبرادُ الکَبِدِ الحَرّى .
بهترین صدقه ، خنک کردن جگر تفتیده است . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۲/۸)

امام کاظم علیه السلام :

 عَونُکَ لِلضَّعیفِ مِن أفضَلِ الصَّدَقةِ
 کمک تو به ناتوان ، از بهترین صدقه هاست . 

( تحف العقول : ۴۱۴)

حقّ تقدّم خویشاوندان در صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

لا صَدَقَةَ و ذُو رَحِمٍ مُحتاجٌ .
تا زمانى که خویشاوندِ نیازمند هست ، به کسى دیگر نباید صدقه داد . 

(  بحار الأنوار : ۹۶/۱۴۷/۲۴ )          

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : 

إنَّ الصَّدَقةَ على ذِی القَرابَةِ یُضَعَّفُ أجرُها مَرَّتَینِ .
صدقه دادن به خویشاوند ، اجرش دو چندان است . 

( کنز العمّال : ۱۶۲۲۶)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 أفضَلُ الصَّدقَةِ على اُختِکَ أو ابنَتِکَ، و هِی مَردُودَةٌ علَیکَ لَیسَ لَها کاسِبٌ غَیرُکَ .
 برترین صدقه آن است که به خواهرت یا دخترت بدهى . این صدقه به خودت برمى گردد و جز تو کسى دریافت کننده آن نیست . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۸۱/۲۷ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

صَدَقةُ ذِی الرَّحِمِ على ذِی الرَّحِمِ صَدَقةٌ و صِلَةٌ .
صدقه دادنِ خویشاوند به خویشاوند ، هم صدقه است وهم صله رحم . 

( الجامع الصغیر : ۲/۹۴/۴۹۹۴ )

امام حسین علیه السلام : از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرماید :

سَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یقولُ : اِبدَأْ بِمَن تَعُولُ : اُمَّکَ و أباکَ و اُختَکَ و أخاکَ ، ثُمّ أدناکَ فَأدناکَ .
 از خانواده ات شروع کن : مادرت ، پدرت ، خواهرت و برادرت ؛ سپس به کسانى که در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند [صدقه بده] . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۴۷/۲۴ )

فضیلت و آثار صدقه نهانى

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

صَدَقةُ السِّرِّ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ .
صدقه پنهانى ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند .

( مکارم الأخلاق : ۱/۲۹۶/۹۲۵)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

سَـبعَةٌ فی ظِلِّ عَرشِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : ··· رجُلٌ تَصَدَّقَ بِیَمِینِهِ فَأخفاهُ عن شِمالِهِ .
آن روز که هیچ سایه اى جز سایه عرش خدا نیست ، هفت نفر در سایه عرش اویند : ··· مردى که با دست راستش صدقه دهد و آن را از دست چپ خود مخفى بدارد .

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۷/۵)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : 

أکثِرْ مِن صَدَقةِ السِّرِّ؛ فإنّها تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ جَلَّ جَلالُهُ .
صدقه پنهانى ، زیاد بده ؛ زیرا صدقه پنهانى خشم خداوند ، جلّ جلاله ، را فرو مى نشاند .

( بحار الأنوار:۹۶/۱۷۶/۴)

امام على علیه السلام : 

الصَّدَقةُ فی السِّرِّ مِن أفضَلِ البِرِّ .
صدقه نهانى ، از بهترین نیکى هاست . 

( غرر الحکم : ۱۵۱۸)

امام على علیه السلام :

أفضَلُ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوَسِّلُونَ الإیمانُ باللّه ِ ··· و صَدَقةُ السِّرِّ؛ فإنّها تُذهِبُ الخَطِیئةَ و تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ .
بهترین وسیله اى که متوسّلان به آن چنگ مى زنند ، ایمان به خداست . . . و صدقه نهانى ؛ زیرا صدقه نهانى گناه را مى برد و خشم پروردگار را فرو مى نشاند .

( الأمالی للطوسی : ۲۱۶/۳۸۰ )

امام زین العابدین علیه السلام :

و حَقُّ الصَّدَقةِ أن تَعلَمَ أنّها ذُخرُکَ عندَ رَبِّک عَزَّ و جلَّ، و وَدِیعَتُکَ التی لا تَحتاجُ إلى الإشهادِ علَیها، و کنتَ بما تَستَودِعُهُ سِرّا أوثَقَ مِنکَ بما تَستَودِعُهُ عَلانِیَةً، و تَعلَمَ أنّها تَدفَعُ البَلایا و الأسقامَ عنکَ فی الدنیا، و تَدفَعُ عنکَ النارَ فی الآخِرَةِ .
حقّ صدقه این است که بدانى آن اندوخته تو نزد پروردگار عزّ و جلّ توست و سپرده اى است که نیازى به شاهد گرفتن بر آن نیست و اطمینانت به سپرده اى که نهانى به ودیعه مى گذارى، بیشتر از چیزى باشد که آشکارا مى سپارى، و این که بدانى صدقه در دنیا، بلاها و بیماریها را از تو مى گرداند و در آخرت، آتش دوزخ را . 

( بحار الأنوار : ۷۴/۴/۱)

امام صادق علیه السلام :

لا تَتَصَدَّقْ على أعیُنِ الناسِ لِیُزَکُّوکَ؛ فإنّکَ إن فَعَلتَ ذلکَ فَقَدِ استَوفَیتَ أجرَکَ، و لکنْ إذا أعطَیتَ بِیَمِینِکَ فلا تُطلِعْ علَیها شِمالَکَ؛ فإنَّ الذی تَتَصَدَّقُ لَهُ سِرّا یَجزِیکَ عَلانِیَةً .
جلو چشم مردم صدقه نده تا تو را ستایش کنند ؛ زیرا اگر چنین کنى هر آینه پاداش خود را گرفته اى ؛ بلکه اگر با دست راستت صدقه دادى دست چپت خبردار نشود ؛ زیرا آن کسى که به خاطر او پنهانى صدقه مى دهى ، پاداش تو را آشکارا خواهد داد .

( بحار الأنوار : ۷۸/۲۸۴/۱ )

امام صادق علیه السلام :

الصَّدَقةُ و اللّه ِ فی السِّرِّ أفضَلُ مِنَ الصَّدَقةِ فی العَلانِیَةِ، و کذلکَ و اللّه ِ العِبادَةُ فی السِّرِّ أفضَلُ مِنها فی العَلانِیَةِ .
به خدا سوگند ، صدقه نهانى برتر از صدقه آشکار است و نیز به خدا سوگند ، که عبادت نهانى برتر از عبادت آشکار است . 

( الکافی : ۴/۸/۲)

اهل بیت علیهم السلام و صدقه نهانى

امام باقر علیه السلام ـ درباره امام زین العابدین علیه السلام ـ فرمود :

 إنّهُ کانَ یَخرُجُ فی اللَّیلةِ الظَّلماءِ، فَیَحمِلُ الجِرابَ على ظَهرِهِ حتّى یَأتِیَ بابا بابا، فَیَقرَعَهُ ثمّ یُناوِلَ مَن کانَ یَخرُجُ إلَیهِ، و کانَ یُغَطِّی وَجهَهُ إذا ناوَلَ فَقیرا لِئلاّ یَعرِفَهُ 
 آن حضرت در دل شب تار از خانه بیرون مى رفت و انبان را بر پشت خود حمل مى کرد و به در یکایک خانه ها مى رفت و آنها را مى کوبید و به هر که در را باز مى کرد چیزى مى داد . آن حضرت هرگاه به فقیرى چیزى مى داد ، صورت خود را مى پوشاند که او را نشناسد . 

( بحار الأنوار : ۴۶/۸۹/۷۷ )

بحار الأنوار ـ به نقل از محمّد بن اسحاق ـ : 

إنّهُ کانَ ناسٌ مِن أهلِ المَدینةِ یَعِیشُونَ لا یَدرُونَ مِن أینَ مَعاشُهُم، فلمّا ماتَ علیُّ بنُ الحسـینِ فَقَدُوا ما کانُوا یُؤتَونَ بهِ باللیلِ .
گروهى از مردم مدینه، گذرانِ زندگى مى کردند، بدون آن که بدانند معاش آنها از کجا مى رسد ؛ وقتى على بن الحسین علیهما السلام در گذشت دیگر از آنچه شبها برایشان بُرده مى شد ، خبرى نشد . 

( بحار الأنوار : ۴۶/ ۸۸/۷۷ )

الکافى ـ به نقل از هشام بن سالم ـ :

 کانَ أبو عبدِ اللّه ِ علیه السلام إذا أعتَمَ .حدیث و ذَهَبَ مِنَ اللَّیلِ شَطرُهُ أخَذَ جِرابا فیهِ خُبزٌ و لَحمٌ و الدَّراهمُ، فَحَمَلَهُ على عُنُقِهِ ثُمّ ذَهَبَ به إلى أهلِ الحاجَةِ مِن أهلِ المَدینةِ فَقَسَّمَهُ فیهِم و لا یَعرِفُونَهُ، فَلَمّا مَضى أبو عبدِ اللّه ِ علیه السلام فَقَدُوا ذلکَ، فَعَلِمُوا أنّه کانَ أبا عبدِ اللّه ِ علیه السلام .
 هوا که تاریک مى شد و پاسى از شب که مى گذشت ، امام صادق علیه السلام انبانى پر از نان و گوشت و پول برمى داشت و آن را بردوش خود مى نهاد و براى نیازمندان مدینه مى برد و در میانشان تقسیم مى کرد و آنها او را نمى شناختند. وقتى حضرت علیه السلام درگذشت ، دیگر از آن کمکها خبرى نشد . در نتیجه ، فهمیدند که آن مرد، امام صادق علیه السلام بوده است.  

( الکافی : ۴/۸/۱ )

 

فضیلت صدقه آشکار و آثار آن

امام على علیه السلام :

 إنَّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوَسِّلُونَ إلى اللّه ِ سبحانَهُ و تعالى، الإیمانُ بهِ و برسولِهِ ··· و صَدَقةُ السِّرِّ فإنّها تُکَفِّرُ الخَطیئةَ، و صَدَقةُ العَلانیَةِ فإنّها تَدفَعُ مِیتةَ السَّوءِ .
 بهترین وسیله اى که متوسّلان به خداى سبحان و تعالى به آن چنگ مى زنند ایمان به خدا و رسول اوست . . . و صدقه نهانى که گناه را پاک مى کند و صدقه آشکار که جلوى مردن دل خراش را مى گیرد .

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۱۰ )

الکافى ـ به نقل از ابن بکیر از مردى ـ : امام باقر علیه السلام درباره آیه «اگر صدقات را آشکارا دهید ، کار خوبى است» فرمود :

یَعنِی الزَّکاةَ المَفروضَةَ،قالَ:قلتُ: «إنْ تُخْفُوها و تُؤْتُوه الفُقَراءَ» قالَ : یَعنِی النافِلَةَ، إنّهُم کانوا یَستَحِبُّونَ إظهارَ الفَرائضِ و کِتمانَ النَّوافِلِ 
منظور زکات واجب است . راوى مى گوید : عرض کردم : مراد از «اگر آنها را نهانى دهید و به فقرا پردازید» چیست؟ حضرت فرمود : منظور زکات مستحبّى است . آنها انجام دادن آشکار فرایض و به جا آوردن پنهانى نوافل را دوست مى داشتند .

( البقرة : ۲۷۱   -الکافی : ۴/۶۰/۱)

امام صادق علیه السلام : 

صَدَقةُ العَلانِیَةِ تَدفَعُ سَبعینَ نَوعا مِن البَلاءِ .
صدقه آشکار ، هفتاد نوع بلا را دفع مى کند . 

(  ثواب الأعمال : ۱۷۲/۱ )

فضیلت صدقه شبانه و روزانه و آثار آن

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إذا أصبَحتَ فَتَصَدَّقْ بصَدقَةٍ تُذهِبُ عنکَ نَحَسَ ذلکَ الیَومِ، و إذا أمسَیتَ فَتَصَدَّقْ بصَدقَةٍ تُذهِبُ عنکَ نَحَسَ تلکَ اللیلةِ .
چون روز خود را آغاز کردى ، صدقه اى بده، تا شومى آن روز را از تو دور گرداند و چون شب شد صدقه اى بده، تا نحوست آن شب را از تو بِبَرد . 

(  بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۶/۳ )

امام صادق علیه السلام :

إنّ صَدَقَةَ اللیلِ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، و تَمحُو الذَّنبَ العَظیمَ، و تُهَوِّنُ الحِسابَ، و صَدَقةَ النَّهارِ تُثمِرُ المالَ، و تَزِیدُ فی العُمرِ .
 صدقه شبانه ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند و گناه بزرگ را پاک مى کند و حساب را آسان مى گرداند، و صدقه روزانه، مال و ثروت را به بار مى نشاند و عمر را زیاد مى کند . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۵/۳۹ )

امام صادق علیه السلام : 

إنَّ صَدقَةَ النهارِ تَمِیثُ الخَطیئةَ کما یَمِیثُ الماءُ المِلحَ، و إنّ صَدقَةَ اللیلِ تُطفِئُ غَضَبَ الربِّ جَلَّ جلالُهُ 
صدقه روزانه، گناه را آب مى کند ، همچنان که آب، نمک را، و صدقه شبانه خشم پروردگار جل جلاله، را فرو مى نشاند . 

( الأمالی للصدوق : ۴۴۹/۶۰۷ )

الدرّ المنثور به نقل از ابن عبّاس ـ درباره آیه «کسانى که اموال خود را در شب و روز نهانى و آشکارا انفاق مى کنند . . .» ـ :

 نَزَلَت فی عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ ، کانَت لَهُ أربَعةُ دراهِمَ فَأنفَقَ بِاللیلِ دِرهَما و بِالنهارِ دِرهَما، و سِرّا دِرهَما و عَلانِیَةً دِرهَما .
 این آیه درباره على بن ابى طالب علیه السلام نازل شد . آن حضرت چهار درهم در اختیار داشت ، یک درهم را شب انفاق کرد ، یکى را روز ، یکى را پنهانى و یکى را آشکارا . 

( الدرّ المنثور : ۲/۱۰۰ -    آل عمران :  ۱۳۴)

 

مرز صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

المُعتَدی فی الصَّدقةِ کَمانِعِها .
کسى که در صدقه دادن از حد بگذراند ، مانند کسى است که صدقه ندهد . 

( کنز العمّال : ۱۶۲۴۶)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در سفارش به على علیه السلام ـ فرمود : 

أمّا الصَّدَقةُ فَجُهدَکَ حتّى تَقولَ : قد أسرَفتُ و لَم تُسرِفْ .
صدقه آن است که تا توان دارى ببخشى، چندان که بگویى : اسراف کردم ؛ ولى اسراف نکرده باشى . 

( بحار الأنوار : ۷۷/۶۹/۸)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أنفِقُوا و ارضَخُوا، و لا تُحصُوا فَیُحصى علَیکُم، و لا تُوعُوا فَیُوعى علَیکُم .
 انفاق کنید و ببخشید و شمارش نکنید که درباره شما شمارش مى شود، و خسّت نورزید که درباره شما خسّت ورزیده مى شود . 

( کنز العمّال : ۱۶۱۳۸)

امام صادق علیه السلام ـ درباره آیه: «و دستت را به گردنت بسته مدار و آن را به تمامى نیز مگشاى که ملامت دیده و حسرت زده بنشینى» ـ فرمود

الإحْسارُ الفاقَةُ .
حسرت، به معناى تهیدستى است . 

(  الکافی : ۴/۵۵/۶ -  الإسراء : ۲۹ )

امام صادق علیه السلام : 

لَو أنّ رَجُـلاً أنفَقَ ما فی یَدَیهِ فی سَبیلٍ مِن سَبیلِ اللّه ِ ما کانَ أحسَـنَ و لا وُفِّقَ، أ لیسَ یقولُ اللّه ُ تعالى : «و لا تُلْقُوا بِأیْدِیکُم إلى التَّهْلُکَةِ و أحْسِنُوا إنَّ اللّه َ یُحِبُّ المُحْسِنِینَ»  ؟! یَعنی المُقتَصِدینَ 
اگر مردى دار و ندار خود را در راهى از راههاى خدا انفاق کند ، کار پسندیده و موفقیت آمیزى نکرده است؛ مگر نه این که خداوند متعال مى فرماید : «با دستهایتان خود را به هلاکت میندازید و نیکى کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد»؟ مقصود [از نیکوکاران ] افراد میانه رو هستند . 

( البقرة : ۱۹۵ - الکافی : ۴/۵۳/۷ )

امام صادق علیه السلام :

لا تَدخُـلْ لأِخِیـکَ فی أمـرٍ مَضَرَّتُهُ علَیکَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُ .
به خاطر برادرت دست به کارى مزن که زیان آن کار براى تو ، بیش از سودش براى او باشد .

( الکافی : ۴/۳۲/۱ )

امام کاظم علیه السلام :

لا تَبذُلْ لإِخوانِکَ مِن نفسِکَ ما ضَرُّهُ علَیکَ أکثَرُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُم .
 به برادرانت از خود، چیزى مبخش که زیان آن براى تو بیشتر از سودش براى آنان است . 

( الکافی : ۴/ ۳۳/۲، انظر وسائل الشیعة : ۱۱/۵۴۳ باب ۱۰)

الدرّ المنثور ـ به نقل از ابن عباس ـ :

إنَّ نَفَرا مِن الصَّحابَةِ حینَ اُمِرُوا بالنَّفقَةِ فی سَبیلِ اللّه ِ أتَوا النبیَّ صلى الله علیه و آله فقالوا : إنّا لا نَدرِی ما هذه النَّفَقةُ التی اُمِرنا بها فی أموالِنا فما نُنفِقُ مِنها ؟ فَأنزَلَ اللّه ُ «و یَسْألُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ العَفْوَ» ، و کانَ قَبلَ ذلکَ یُنفِقُ مالَهُ حتّى ما یَجِدُ ما یَتَصَدَّقُ بهِ، و لا مالاً یَأکُلُ حتّى یُتَصَدَّقَ علَیهِ .
 هنگامى که فرمان انفاق در راه خدا رسید ، گروهى از صحابه نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمدند و عرض کردند : این انفاقى که فرمان یافته ایم تا از اموال خود بکنیم نمى دانیم چیست ؛ چقدر از آن را انفاق کنیم؟ پس خداوند این آیه را نازل فرمود : «از تو مى پرسند چه انفاق کنند ، بگو : مازاد را» . تا پیش از این آیه، مرد از مال خود چندان انفاق مى کرد که دیگر چیزى پیدا نمى کرد تا صدقه بدهد و حتى غذایى براى خوردن خودش باقى نمى ماند به طورى که به او صدقه مى دادند . 

( الدرّ المنثور : ۱/۶۰۷ )

ثواب رساندن صدقات

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

مَن مَشى بصَدَقةٍ إلى مُحتاجٍ کانَ له کَأجرِ صاحِبِها، مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن أجرِهِ شَیءٌ .
هرکه صدقه اى را به نیازمندى رساند ، اجر صاحب آن صدقه را دارد و از اجر صدقه دهنده نیز چیزى کم نشود .

( الأمالی للصدوق : ۵۱۷/۷۰۷ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 مَن تَصَدَّقَ بصَدَقةٍ على رَجُلٍ مِسکینٍ کانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ، و لَو تَداوَلَها أربَعونَ ألفَ إنسانٍ ثُمّ وَصَلَت إلى المِسکینِ کانَ لَهُم أجرا کامِلاً 
هرکه براى مستمندى صدقه اى گرد آورد ، اجرى همانند اجر صدقه دهنده دارد و اگر چهل هزار انسان هم آن صدقه را دست به دست کنند و سپس به دست مستمند برسد باز به همه آنها اجر کامل داده شود . 

( بحار الأنوار : ۷۶/۳۶۹/۳۰ )   

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

لَو أنَّ الصَّدَقةَ جَرَت على یَدَیْ سَبعینَ ألفَ ألفِ إنسانٍ، کانَ أجرُ آخِرِهِم مِثلَ أجرِ أوَّلِـهِم .
 اگر صدقه میان هفتاد هزار هزار انسان دست به دست شود ، اجر آخرین نفرِ آنها، همانند اجر اوّلین نفرِ آنهاست.

( کنز العمّال : ۱۶۱۹۷)

امام صادق علیه السلام :

لَو جَرى ثَوابُ المَعروفِ على ثَمانینَ کَفّا لاَُجِرُوا کُلُّهُم، مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن صاحِبِهِ مِن أجرِهِ شیئا .
 اگر صدقه هشتاد دست بگردد ، همه آنها اجر دارند، بى آن که از اجر صاحب صدقه چیزى کاسته شود . 

( ثواب الأعمال : ۱۷۰/۱۴ )    

مصارف صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

لیسَ المِسکینُ بالطَّوّافِ، و لا بِالذی تَرُدُّهُ التَّمرَةُ و التَّمرَتانِ، و اللُّقمَةُ و اللُّقمَتانِ، و لکنَّ المِسکینَ المُتَعَفِّفُ الذی لا یَسألُ الناسَ شیئا و لا یُفطَنُ لَهُ فَیُتَصَدَّقُ علَیهِ .
مسکین، نه آن گداى دوره گرد است و نه آن کسى که یکى دو دانه خرما و یکى دو لقمه نان مى گیرد و مى رود ، بلکه مسکین آن نادارى است که مناعت و عزت نفس دارد ، به طورى که دست سؤال سوى مردم دراز نمى کند و کسى به تهیدستى او پى نمى برد تا به وى صدقه دهد .

( کنز العمّال : ۱۶۵۵۲)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام ـ درباره آیه: «براى سائل و محروم» ـ فرمودند : 

المَحرومُ الرجُلُ الذی لیسَ بعَقلِهِ بَأسٌ و لم یُبسَطْ لَهُ فی الرِّزقِ و هُو مُحارَفٌ .
مردى است که عقلش عیبى ندارد، اما [هرچه کار مى کند و زحمت مى کِشد ]گشایشى در رزق و روزىِ او حاصل نمى شود .

( الذاریات : ۱۹  - الکافی : ۳/۵۰۰/۱۲)

امام صادق علیه السلام ـ نیز درباره همین آیه ـ فرمود :

المَحرومُ المُحارَفُ الذی قد حُرِمَ کَدَّ یَدِهِ فی الشِّراءِ و البَیعِ .
 محروم شخص بى بخت و روزى اى است که در خرید و فروش، چیزى نصیبش نمى شود . 

( الکافی : ۳/۵۰۰/۱۲ )

امام صادق علیه السلام ـ وقتى از ایشان سؤال شد که آیا به گداهایى که درِ خانه ها را مى زنند ، مى توان صدقه داد یا باید از این کار خوددارى کند و آن را به خویشاوندان [ مستمندش ] بدهد؟ ـ فرمود

لا، بل یَبعَثُ بها إلى مَن بینَهُ و بینَهُ قَرابَةٌ، فهذا أعظَمُ لِلأجرِ .
: به آنها ندهد ، بلکه براى خویشاوندان مستمندش بفرستد که این کار اجرش بیشتر است . 

( ثواب الأعمال: ۱۷۱/۲۰)

امام کاظم علیه السلام ـ در پاسخ به نامه کسى که از آن حضرت درباره کمک به گداهاى سر راه نشین پرسیده بود ـ نوشت :

مَن تَصَدَّقَ على ناصِبٍ فَصَدَقَتُهُ علَیهِ لا لَهُ، لکنْ على مَن لا تَعرِفُ مَذهَبَهُ و حالَهُ فذلکَ أفضلُ و أکثَرُ ، و مِن بَعدُ فَمَن تَرَقَّقتَ علَیهِ و رَحِمتَهُ و لَم یُمکِنِ استِعلامُ ما هُو علَیهِ لَم یَکُن بالتَّصَدُّقِ علَیهِ بَأسٌ إن شاءَ اللّه ُ 
هرکه به ناصبى (دشمن اهل بیت) صدقه دهد، آن صدقه برایش گناه است نه ثواب ، اما اگر به کسى که از مذهب و عقیده او خبر ندارى، صدقه بدهى ، بهتر و ثوابش بیشتر است . از این گذشته، هر کس که دلت به حالش سوخت و رحمت به او برانگیخته شد و آگاه شدن از مذهب و عقیده اش هم ممکن نشد، صدقه دادن به او اشکالى ندارد ، ان شاء اللّه . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۷/۴۶ )

کسانى که مستحق صدقه (زکات) نیستند

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 إنّ الصَّدَقةَ لا تَحِلُّ لِغَنِیٍّ و لا لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ، إلاّ لِذِی فَقرٍ مُدقِعٍ أو غُرمٍ مُفظِعٍ، و مَن سَألَ الناسَ لِیُثرِیَ بهِ مالَهُ کانَ خَموشا فی وَجهِهِ یَومَ القِیامَةِ و رَضْفا یَأکُلُهُ مِن جَهَنَّمَ، فَمَن شاءَ فَلْیُقِلَّ و مَن شاءَ فَلْیُکثِرْ
صدقه (زکات) نه براى بى نیاز و توانگر حلال است و نه براى کسى که بدنى سالم و نیرومند دارد ، مگر براى کسى که مبتلا به فقر خوار کننده، یا قرضى کمر شکن باشد . هرکه براى افزودن بر دارایى خویش، دست سؤال سوى مردم دراز کند ، در روز قیامت آن مال خراشى باشد بر چهره او و سنگ تفتیده اى که آن را از آتش دوزخ مى بلعد ؛ پس اینک هرکه خواهد گو با اندک مال خویش بسازد و هرکه خواهد گو [با گدایى] بر دارایى خویش بیفزاید . 

( کنز العمّال : ۱۶۵۴۸)

امام باقر علیه السلام :

إنّ الصَّدَقةَ لا تَحِلُّ لِمُحتَرِفٍ، و لا لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ قَوِیٍّ، فَتَنَزَّهُوا عَنها .
صدقه (زکات) براى پیشه ور و نیز کسى که بُنیه اى سالم و قوى دارد حلال نیست ؛ پس ، از گرفتن آن خوددارى کنید . 

( الکافی : ۳/۵۶۰/۲ )

آفات صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : المَنّانُ الذی لا یُعطِی شیئا إلاّ بِمِنَّةٍ ، و المُسَبِّلُ إزارَهُ، و المُنَفِّقُ سِلعَتَهُ بِالحَلفِ الفاجِرِ 
 سه کس اند که خداوند عزّ و جلّ با آنان سخن نمى گوید : منّت گذار، یعنى کسى که هر چه مى بخشد ، منّت مى گذارد ، و کسى که دامن جامه اش را [از روى تکبّر ]بلند گیرد و کسى که کالایش را با سوگند دروغ رواج دهد .  

( بحار الأنوار: ۹۶/۱۴۱/۶)

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

تَصَدَّقُوا مِن غَیرِ مَخِیلَةٍ؛ فإنَّ المَخِیلَةَ تُبطِلُ الأجرَ .
 بى چشمداشت، صدقه بدهید؛ زیرا که چشمداشت اجر را از بین مى برد.

(  تنبیه الخواطر : ۲/۱۲۰ )

امام على علیه السلام : 

تَرکُ المَنِّ زینَةُ المَعروفِ .
منّت ننهادن ، زیور احسان است .

(بحار الأنوار: ۷۸/۸۰/۶۵)

امام على علیه السلام :

الجُودُ مِن کَرَمِ الطَّبیعَةِ، و المَنُّ مَفسَدَةٌ لِلصَّنیعَةِ .
بخشندگى ، از بزرگوارى طبع است، و منّت نهادن خوبى را تباه مى کند .

(  بحار الأنوار : ۷۷/۴۲۱/۴۰ )

امام على علیه السلام ـ در فرمان خود به مالک اشتر ـ نوشت :

إیّاکَ و المَنَّ على رَعِیَّتِکَ بِإحسانِکَ، أو التَّزَیُّدَ فیما کانَ مِن فِعلِکَ، أو أن تَعِدَهُم فَتُتبِعَ مَوعِدَکَ بِخُلفِکَ؛ فإنَّ المَنَّ یُبطِلُ الإحسانَ، و التزیُّدَ یَذهَبُ بِنُورِ الحَقِّ 
زنهار که براى احسانت به مردم بر آنان منّت گذارى، یا کار خود را بیش از آنچه هست جلوه دهى، یا به آنان و عده اى دهى و به کار نبندى ؛ زیرا منّت نهادن، احسان را تباه مى کند و بزرگتر جلوه دادن کار ، روشنایى حق ( حقیقت )  را مى برد .

( نهج البلاغة: الکتاب۵۳ )

امام صادق علیه السلام :

المَنُّ یَهدِمُ الصَّنیعَةَ .
 منّت نهادن ، خوبى را از بین مى برد . 

( الکافی : ۴/۲۲/۲ )      

امام صادق علیه السلام : 

إن کانَت لکَ یَدٌ عندَ إنسانٍ فلا تُفسِدْها بکَثرَةِ المِنَنِ و الذِّکرِ لها، و لکنْ أتبِعْها بأفضَلَ مِنها؛ فإنَّ ذلکَ أجمَلُ بِکَ فی أخلاقِکَ، و أوجَبُ لِلثَّوابِ فی آخِرَتِکَ .
اگر به کسى خوبى کردى، آن را با منّت گذاشتن زیاد و به رُخ کشیدن تباه مساز ، بلکه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده ؛ زیرا این کار براى اخلاق تو زیبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند . 

( بحار الأنوار : ۷۸/۲۸۳/۱ )

آداب دهش

امام على علیه السلام :

المَطلُ عَذابُ النَّفسِ .
 تعلّل ورزیدن [در احسان و دهش] شکنجه روح است .

(غرر الحکم : ۶۳۵)

امام على علیه السلام :

المَطلُ و المَنُّ مُنَکِّدا الإحسانِ .
تعلّل ورزیدن و منّت نهادن ، احسان را ناگوار مى کنند . 

(غرر الحکم : ۱۵۹۵)

امام على علیه السلام :

المَطلُ أحَدُ المَنعَینِ .
 امروز و فردا کردن، خود یک نوع خوددارى از دهش است . 

( غرر الحکم : ۱۶۰۵ )

امام على علیه السلام :

آفَةُ العَطاءِ المَطلُ .
آفت دهش، امروز و فردا کردن است .

( غرر الحکم : ۳۹۴۱ )

 

امام على علیه السلام : 

ما أنجَزَ الوَعدَ مَن مَطَلَ بهِ 
کسى که در انجام وعده تأخیر کند، [ در حقیقت ] آن را به جاى نیاورده است . 

(غرر الحکم : ۹۵۳۴ )

امام على علیه السلام :

أولَى الناسِ بِالاصطِناعِ : مَن إذا مُطِلَ صَبَرَ، و إذا مُنِعَ عَذَرَ، و إذا اُعطِیَ شَکَرَ .
 سزاوارترین مردم به خوبى ، کسى است که اگر در وعده احسانى که به او داده شده، تأخیر شود ، صبر کند و اگر به آن وعده عمل نشد ، معذور بدارد و اگر به او عطایى شد ، سپاسگزارى کند .

(غرر الحکم : ۳۳۴۷)

امام على علیه السلام :

شَرُّ النَّوالِ ما تَقَدَّمَهُ المَطلُ و تَعَقَّبَهُ المَنُّ .
بدترین بخشش آن است که با تأخیر انجام گیرد و به دنبالش منّت باشد .

( غرر الحکم : ۵۷۳۱ )

صدقه کافر

امام على علیه السلام :

الصَّدَقةُ جُنَّةٌ عَظیمَةٌ و حِجابٌ لِلمُؤمِنِ مِن النارِ، و وِقایَةٌ للکافِرِ مِن تَلَفِ المالِ و یُعَجِّلُ لَهُ الخَلَفَ و یَدفَعُ السُّقمَ عن بَدَنِهِ ، و ما لَهُ فی الآخِرَةِ مِن نَصیبٍ .
صدقه مؤمن سپرى بزرگ و حجابى است براى او در برابر آتش ، و صدقه کافر، دارایى او را از تلف شدن حفظ مى کند و عوض آن در همین دنیا به او داده مى شود و بیمارى ها را از جسم وى دور مى گرداند ، اما در آخرت نصیبى ندارد .

( تحف العقول : ۱۲۳ )

صدقه دادن به گنهکار براى حفظ او از معصیت

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 قالَ رَجُلٌ : لأَتَصَدَّقَنَّ اللیلةَ بصَدَقةٍ ، فَخَرَجَ بصَدَقَتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ سارِقٍ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ اللیلةَ على سارِقٍ ! فقالَ : اللّهُمَّ لکَ الحَمدُ، على سارقٍ ! لأَتَصَدَّقَنَّ بصَدَقةٍ، فَخَرَجَ بصَدَقتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ زانیَةٍ ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ اللیلةَ على زانیَةٍ ! فقالَ : اللّهُمَّ لکَ الحَمدُ ، على زانیَةٍ ! لأَتَصَدَّقَنَّ بصَدَقةٍ، فَخَرَجَ بصدقتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ غَنَیٍّ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ على غَنِیٍّ ! فقالَ : اللّهُمّ لکَ الحَمدُ ، على سارقٍ و على زانیةٍ و على غَنِیٍّ!فَأتى فقیلَ لَهُ : أمّا صَدَقَتُکَ على سارقٍ فَلَعَلَّهُ أن یَستَعِفَّ عن سَرقَتِهِ، و أمّا على الزانیَةِ فلعلَّها أن تَستَعِفَّ عن زِناها، و أمّا الغَنِیُّ فَلَعَلَّهُ أن یَعتَبِرَ فَیُنفِقَ ممّا أعطاهُ اللّه ُ .
مردى گفت : امشب حتماً صدقه اى مى دهم و آنگاه از منزل خارج شد و صدقه اش را برد و در دست دزدى گذاشت . صبح که شد مردم مى گفتند: دیشب به یک دزد صدقه داده است! او گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست دزد افتاد [و هدر رفت]! امشب صدقه دیگرى مى دهم ، پس صدقه اش را برد و [ندانسته ]در دست زن بد کاره اى گذاشت . صبح که شد مردم مى گفتند: دیشب به زناکارى صدقه داده است! او گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست زانیه اى افتاد. امشب صدقه دیگرى مى دهم ، پس صدقه اش را برد و در دست یک توانگر گذاشت . باز صبح مردم از صدقه دادن او به یک توانگر سخن گفتند . مرد گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست دزدى و زانیه اى و توانگرى افتاد پس ، بازگشت . [کسى از حکمت کار او آگاه بود در توجیه اقدام او به او گفت: ]آن صدقه ات که به دست دزد رسید، بدان سبب بود که شاید از سرقت دست بردارد و آن صدقه که به دست زن بد کاره افتاد ، براى آن بود که بلکه از زنا دادن خوددارى کند و آن صدقه که به دست توانگر رسید ، از آن رو بود که بلکه عبرت گیرد و از آنچه خداوند عطایش کرده است انفاق کند .

( کنز العمّال : ۱۶۱۹۳)

میزان الحکمه،جلد ششم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۴۶
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۳۹ ق.ظ

هفت صاد اخلاقی

حجت الاسلام بهرامی


 هفت صاد 

اگر این هفت صاد را رعایت کنید یقینا اهل بهشتید


۱ - صداقت 

۲- صلاح و اصلاح ذات البین 

از یک سال نماز و روزه مستحبی بهتر است

۳- صالح بودن

شایسته بودن

رفتار شایسته با خدا

رفتار شایسته با خانواده

رفتار شایسته با مردم

غیبت نکنم ، تهمت ، دروغ نگوییم

سلام کنیم

رفتار شایسته با حیوانات

رفتار شایسته با گیاهان

۴-صلوات بر محمد و آل محمد

روایت داریم 

چند چیز باعث آمرزش می شود 

از جمله کثرت صلوات

اول و آخر دعا صلوات بفرستید زیرا صلوات دعای مستجاب است

۵-صبور بودن

صبر بر طاعت

صبر بر معصیت

حضرت یوسف علیه السلام چرا یوسف شد

صبر بر مصیبت

و بشرالصابرین

الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون

۶-صمیمی بودن

۷-صدقه 

ان الصدقة تطفئ عذاب الرب

صدقه خشم خداوند را فرو می نشاند

کنزالعمال ۱۶۱۱۴



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۳۹
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۴۵ ب.ظ

نداهای پنجگانه قبر

ندای هر روز قبر

یاد قبر و قیامت و همین طور مرگ و حساب، در فاصله گرفتن انسان از دنیا و سازندگی روح انسان، نقش مهمّی دارد؛ از این گذشته، عامل تعیین کننده ای است برای آمادگی مرگ و قیامت که در روایات از آن به «استعداد للموت» یاد شده است؛ به ویژه اگر نیازهای آن عالم بیان شود.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

«اَلْقَبْرُ یُنَادِی فِی کُلِّ یَوْمٍ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ، اَنَا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ اَنِیساً، وَ أَنَا بَیْتُ الظَّلَمَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ سِرَاجاً اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ فِرَاشاً، اَنَا بَیْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ کَنْزاً، وَ اَنَا بَیْتُ الْحَیَّاتِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ تَرْیَاقاً، وَ اَمَّا الْاَنِیسُ فَتِلَاوَه الْقُرْآنِ، اَمَّا السِّرَاجُ فَصَلَوه اللَّیْلِ وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ وَ اَمَّا الْکَنْزُ فَلَا اِلَهَ اِلَّا الله وَ اَمَّا التَّرْیَاقُ فَالصَّدَقَه؛ (1)

قبر هر روز با پنج جمله، ندا می دهد: من خانة تنهایی هستم، پس انیس و همرازی به سوی من بیاورید. من خانة تاریکی هستم، پس به سوی من چراغ همراه آورید. من خانه خاکی هستم پس فرش همراه داشته باشید، من خانه فقر و نداری هستم، پس [سرمایه و] گنج همراه بیاورید و من خانة مارها هستم پس پادزهر با خود حمل کنید؛ اما همراز، تلاوت قرآن می باشد، امّا چراغ [قبر] پس نماز شب است،و اما فرش، پس عمل نیک، و گنج [عالم قبر] [کلمه توحید و گفتن] لا اِله اِلّا الله است، و پادزهر آن، صدقه است.

پی نوشت :

(1)مجموعه ورّام، ابی الحسین ورام، ص200 و الدعوات، قطب الدین الراوندی، مدرسة الامام المهدی4، قم، 1407 ق، ص258


منبع : وبلاگ حجت الاسلام تباشیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۴۵
حسین سبزعلی

فضیلت و اعمال ماه رجب

 

فصل اوّل در بیان فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب است

بدان که این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان در شرافت، کامل و تمامند و روایات بسیارى در فضیلت آنها وارد شده است

1)روزه داری

 از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله روایت شده است که :

رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در احترام و فضیلت به آن نمى رسد

و در این ماه جنگ با کافران حرام است! !

و رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امّت من است،

کسى که یک روز از ماه رجب را روزه بدارد، مستحقّ خشنودى بزرگ خدا مى شود و خشم حق از او دور می گردد و درى از درهاى دوزخ به رویش بسته میشود.

و از حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام روایت شده است:

هرکه یک روز از ماه رجب را روزه بدارد بهشت بر او واجب میشود.

و نیز فرمود: رجب نام نهرى در بهشت که از شیر سپیدتر و از عسل شیرین تر است، هرکه یک روز از رجب را روزه بدارد به یقین از آن نهر بیاشامد.

ابن بابویه به سند معتبر از سالم روایت نموده که گفت: در اواخر ماه رجب که چند روزى از آن مانده بود به خدمت امام صادق علیه السّلام رفتم.

چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد، فرمود: آیا در این ماه روزه گرفته اى؟ گفتم: نه به خدا اى پسر رسول خدا.

فرمود: آنقدر ثواب از تو فوت شده که اندازه آن را جز خدا کسى نمی داند، به یقین این ماهى است که خدا آن را بر ماه هاى دیگر فضیلت داده و احترام آن را عظیم نموده و گرامى داشتن روزه داران این ماه را بر خود واجب کرده! !

گفتم: یابن رسول اللّه، اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بخشى از ثواب روزه داران آن نایل میشودم؟

فرمود: اى سالم هرکه یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد، خدا او را از سختى سکرات مرگ و از هراس پس از مرگ و از عذاب قبر ایمن می کند، و هرکه دو روز آخر این ماه را روزه بدارد، به آسانى از صراط می گذرد، و هرکه سه روز آخر این ماه را روزه بدارد از وحشت بزرگ روز قیامت، و از سختی ها و هول هاى آن روز ایمن مى شود، و برات آزادى از آتش دوزخ را به او عطا مى کنند.

 

2)بسیار استغفار کردن

اول :

 از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:

ماه رجب ماه استغفار امّت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزگار و مهربان است

و رجب را «اصبّ» [یعنى فروریزنده تر] می گویند، زیرا رحمت خدا در این ماه بر امّت من بسیار ریخته می شود،

پس بسیار بگویید، استغفر اللّه و اساله التّوبة

 

دوم :

 از پیامبر روایت شده: هرکه در ما رجب صد مرتبه بگوید:

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ     آمرزش می خواهم از خدایى که معبودى جز او نیست، اوست یگانه، برایش شریکى نمی باشد، و به سوى او باز مى گردم.

و آن را با صدقه به انجام رساند، حق تعالى پایان کارش را ختم به رحمت و آمرزش کند، و هرکه چهارصد مرتبه بگوید: ثواب شهادت صد شهید را براى او بنویسد.

سوم :

 نیز از آن حضرت روایت شده: هرکه در ماه رجب هزار مرتبه بگوید:

لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ  معبودى جز خدا نیست،

خداى عزّتمند پرشکوه صد هزار کار نیک براى او ثبت کند، و برایش صد شهر در بهشت بنا کند.

چهارم :

روایت شده، هرکه در ماه رجب به هنگام صبح، هفتاد مرتبه، و در زمان پسین (شامگاه) هم هفتاد مرتبه بگوید:

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ  از خدا آمرزش می طلبم و به او باز می گردم

و چون به پایان رساند، دستها را بلند کند و بگوید:

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ تُبْ عَلَیَّ  خدایا مرا بیامرز و توبه ام را بپذیر

پس اگر در ماه رجب از دنیا برود، خدا از او خشنود باشد و به برکت ماه رجب، آتش دوزخ با او تماس نگیرد.

پنجم:

در همه این ماه هزار مرتبه بگوید:

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ     از خداى داراى بزرگى و بزرگوارى، از همه گناهان و گنهکاریها، آمرزش می جویم.

تا خداى مهربان او را بیامرزد.

 

3)تسبیحاتی برای آنانکه قدرت بر روزه ماه رجب ندارند

در هر صورت براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده و در روایت آمده: اگر کسى قدرت بر روزه ماه رجب را ندارد، هر روز این تسبیحات را صد بار بخواند، تا ثواب روزه ماه رجب را دریابد:

سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ

منزّه است خداى بزرگ، منزّه است آن که تسبیح جز براى او سزاوار نیست، منزّه است خداى عزیزتر و گرامى تر، منزّه است آن که جامه عزّت در پوشید که تنها او براى آن جامه شایسته است.

4) زیارت رجیبیه (الحمد الله الذی اشهدنا)

شیخ از جناب ابو القاسم بن روح رضى الله عنه که نایب خاص حضرت صاحب الامر (عج) است روایت کرده: که فرمود:

در ماه رجب در هر زیارتگاهى از زیارتگاه هاى شریف که باشى به این زیارت صاحب مزار را زیارت کن.

پس چون وارد حرم میشوى بگو:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِیَائِهِ فِی رَجَبٍ وَ أَوْجَبَ عَلَیْنَا مِنْ حَقِّهِمْ مَا قَدْ وَجَبَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ عَلَى أَوْصِیَائِهِ الْحُجُبِ اللَّهُمَّ فَکَمَا أَشْهَدْتَنَا مَشْهَدَهُمْ [مَشَاهِدَهُمْ ] فَأَنْجِزْ لَنَا مَوْعِدَهُمْ وَ أَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ غَیْرَ مُحَلَّئِینَ عَنْ وِرْدٍ فِی دَارِ الْمُقَامَةِ وَ الْخُلْدِ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ إِنِّی [قَدْ] قَصَدْتُکُمْ وَ اعْتَمَدْتُکُمْ بِمَسْأَلَتِی وَ حَاجَتِی وَ هِیَ فَکَاکُ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ الْمَقَرُّ مَعَکُمْ فِی دَارِ الْقَرَارِ مَعَ شِیعَتِکُمُ الْأَبْرَارِ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ أَنَا سَائِلُکُمْ وَ آمِلُکُمْ فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ وَ عَلَیْکُمُ التَّعْوِیضُ فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ وَ یُشْفَى الْمَرِیضُ ،

سپاس خدا را که ما را در ماه رجب در محضر اولیایش حاضر کرد، و آنچه را که از حق ایشان بر ما فرض بود واجب فرمود، و درود خدا بر محمّد برگزیده خدا، و جانشینان پرنجات بخش، خدایا! چنان که ما را به محضر ایشان حاضر نمودى، به وعده آنها در حق ما وفا کن، و ما را به جایگاه ورود آنان و فیض وجودشان وارد فرما، بى آنکه از ورود به خانه همیشگى و بهشت جاوید رانده شویم، و سلام بر شما، من به قصد شما آمده ام و در خواهش و حاجتم به شما تکیه کردم، حاجتم آزادى ام از دوزخ و جاى گرفتن در کنار شما در خانه ابدى است، هرماه با پیروان نیکوکارتان، و سلام بر شما به خاطر شکیبایى تان، چه نیکوست این خانه آخرت، من خواهنده و آرزومند شمایم در آنچه اختیار و تغییرش به دست شماست. تنها «به وسیله شما» شکستگى جبران شود و بیمار درمان پذیرد،

وَ مَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَغِیضُ إِنِّی بِسِرِّکُمْ مُؤْمِنٌ [مُؤَمِّمٌ ] وَ لِقَوْلِکُمْ مُسَلِّمٌ وَ عَلَى اللَّهِ بِکُمْ مُقْسِمٌ فِی رَجْعِی بِحَوَائِجِی وَ قَضَائِهَا وَ إِمْضَائِهَا وَ إِنْجَاحِهَا وَ إِبْرَاحِهَا [إِیزَاحِهَا] وَ بِشُئُونِی لَدَیْکُمْ وَ صَلاحِهَا وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ سَلامَ مُوَدِّعٍ وَ لَکُمْ حَوَائِجَهُ مُودِعٍ [مُودِعٌ ] یَسْأَلُ اللَّهَ إِلَیْکُمُ الْمَرْجِعَ وَ سَعْیَهُ [سَعْیُهُ ] إِلَیْکُمْ غَیْرَ [غَیْرُ] مُنْقَطِعٍ وَ أَنْ یَرْجِعَنِی مِنْ حَضْرَتِکُمْ خَیْرَ مَرْجِعٍ إِلَى جَنَابٍ مُمْرِعٍ وَ خَفْضِ عَیْشٍ مُوَسَّعٍ وَ دَعَةٍ وَ مَهَلٍ إِلَى حِینِ [خَیْرِ] الْأَجَلِ وَ خَیْرِ مَصِیرٍ وَ مَحَلٍّ فِی النَّعِیمِ الْأَزَلِ وَ الْعَیْشِ الْمُقْتَبَلِ وَ دَوَامِ الْأُکُلِ وَ شُرْبِ الرَّحِیقِ وَ السَّلْسَلِ [السَّلْسَبِیلِ ] وَ عَلٍّ وَ نَهَلٍ لا سَأَمَ مِنْهُ وَ لا مَلَلَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ عَلَیْکُمْ حَتَّى الْعَوْدِ إِلَى حَضْرَتِکُمْ وَ الْفَوْزِ فِی کَرَّتِکُمْ وَ الْحَشْرِ فِی زُمْرَتِکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ

و آنچه را رحم ها بیفزاید و کم کنند انجام پذیرد، من به راز شما ایمان دارم و به گفتارتان تسلیمم، و خدا را به شما سوگند میدهم در اینکه از حرم شما بازگردم به همراه حاجاتم و رواشدن آنها و به امضا رسیدنشان و موفقّانه برآمدنشان و دور شدن سختى هاى آنها و به همراه کارهایم نزد شما و اصلاح آنها، و سلام بر شما سلام وداع کننده اى حوایجش را به شما سپرده، از خدا مى خواهد دوباره به سوى شما بازگردد، و راهش با جانب شما قطع نشود، و اینکه خدا مرا برگرداند از محضر شما به بهترین وجه و با دستى پر، به جایى سرسبز، و زیستگاهى خوش و گسترده و راحت و آسوده، تا رسدن مرگ و بهترین سرانجام، و جایگاهى در ناز و نعمت ازلى، و زنگى آینده ابدى، و خوردنی هاى مداوم، و نوشیدن شراب طهور، و آب گوارا، نوشیدن چند بار و یکبار، که از نوشیدنش خستگى و ملالى دست ندهد و رحمت خدا و برکات و تحیّاتش بر شما، تا بازگشتم به محضر شما، و رستگارى در حکومت تان، و محشور شدن در زمره شما، و رحمت خدا و برکت و درودها و تحیّاتش بر شما، و او ما را بس است و نیکو وکیلى است.

5)خواندن دعای یا من ارجوه پس از نمازها

سیّد ابن طاووس از محمّد بن ذکران که معروف به سجّاد است چه آنقدر سجده کرد و در حال سجده گریست که نابینا شد روایت کرده که گفت: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم فدایت شود این ماه ماه رجب است مرا در این ماه دعایى تعلیم کن که حق تعالى مرا به آن سود بخشد، حضرت فرمود: بنویس «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» و در هر روز از رجب در صبح و شام پس از نمازهاى روزوشب بگو:

یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ [مِنْ ] کُلِّ شَرٍّ یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الْآخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیَا وَ [جَمِیعَ ] شَرِّ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَیْتَ وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ یَا کَرِیمُ .

اى آن که هر خیرى را از او امید دارم، و از خشمش در هر شرّى ایمنى جویم، اى آن که در برابر عبادت اندک مزد بسیار عطا میکند، اى آن که به هرکه از او بخواهد می بخشد، اى آن که به هرکه از او نخواهد و او را نشناسد نیز می بخشد، عطایش از روى مهربانى و رحمت است، با درخواستم از تو همه خیر دنیا و خیر آخرت را به من عنایت کن، و با درخواستم از تو همه شره دنیا و شره آخرت را بازگردان، زیرا آنچه را تو عطا کردى کاستى ندارد، و از احسانت بر من بیفزاى اى کریم.

راوى گفت: حضرت محاسن (موهاى صورت) شریف خود را در پنجه چپ گرفت و این دعا را با حالت درماندگى و زارى همراه حرکت دادن انگشت اشاره دست راست خواند، و پس از این گفت:

یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَى النَّارِ

اى داراى بزرگى و بزرگوارى، اى داراى بخشش و جود، اى داراى عطا و کرم، محاسنم را بر آتش دوزخ حرام کن.

 

6) دیگر دعاهای این ماه

 اوّل:

در تمام روزهاى ماه رجب این دعا را بخواند که روایت شده: حضرت زین العابدین علیه السّلام در آغاز رجب در حجر اسماعیل خواند:

یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیکَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِیَ حَوَائِجِی لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ

اى که مالک حاجات خواهندگانى، و از باطن لب فروبستگان خبر دارى، از سوى تو براى هر خواهشى، گوشى شنوا، و پاسخى آماده است، خدایا به حق وعده هاى صادقانه است و نعمت هاى فراوانت، رحمت گسترده ات، از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و حاجات دنیا و آخرتم را برآورى، چه همانا تو بر هر کارى توانایى.

دوّم:

این دعا را بخواند، دعایى که امام صادق علیه السّلام در هر روز ماه رجب میخواندند:

خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِی هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِی اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَ لا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِی یَوْمَ الدِّینِ .

آنان که بر غیر تو بار یافتند ناامید گشتند، و آنان که به کارى جز تو پرداختند زیانکار شدند، و آنان که به درگاه غیر تو وارد شدند به تباهى رسیدند، و سودجویان دچار قحطى شدند، مگر آنان که از فضل تو سود جستند، در رحمتت به روى مشتاقان باز است، خیرت به خواهندگان عطا شده، احسانت براى نیازمندان گوارا است، و عطایت براى آرزومندان آماده است و روزیاست حتى براى روگردانان از فرمانت گسترده است، و بردباریاست کسانى را که به دشمنى ات برخاسته اند نیز شامل است، شیوه ات به بدرکاران احسان، و روشت زندگی بخشیدن به متجاوزان است، خدایا مرا به راه ره یافتگان بدار، و تلاش تلاش گران را روزى ام فرما، و مرا از بى خبران دورشده قرار مده، و روز جزا آمرزشت را نصیبم کن.

 

سوّم:

 شیخ در کتاب «مصباح» از معلّى بن خنیس از امام صادق علیه السّلام روایت کرده: در ماه رجب این دعا را بخوان:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَى فَقْرِی وَ بِحِلْمِکَ عَلَى جَهْلِی وَ بِقُوَّتِکَ عَلَى ضَعْفِی یَا قَوِیُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .

خدایا شکیبایى شاکرانت، و کردار ترسیدگانت، و باور عبادت کنندگانت را از تو می خواهم، خدایا تو برتر و بزرگى، و من بنده بینوا و تهیدستم، تو بى نیاز و ستوده اى، و من بنده خوارم، خدایا بر محمّد و خاندانش درود فرست، و عطاى این خواسته ها را بر من منت بگذار به توانگرى ات بر تهیدستى ام، و به بردبارى ات بر نادانی ام، به توانت بر ناتوانى ام اى عزیز، خدایا بر محمّد و خاندانش آن جانشیان پسندیده درود فرست، و مرا از کارهاى دنیا و آخرت نسبت به چیزیکه بیتابم کرده کفایت کن اى مهربان ترین مهربانان.

مؤلف گوید: سیّد ابن طاووس هم این دعا را در کتاب «اقبال» نقل کرده، و از نقل او پیداست که این دعا از جامع ترین دعاهاست، و در تمام اوقات مى توان آن را خواند.

چهارم:

 شیخ طوسى فرموده: در هر روز ماه رجب مستحب است این دعا را بخوانند:

اللَّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلاءِ الْوَازِعَةِ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَ الْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ وَ النِّعَمِ الْجَسِیمَةِ وَ الْمَوَاهِبِ الْعَظِیمَةِ وَ الْأَیَادِی الْجَمِیلَةِ وَ الْعَطَایَا الْجَزِیلَةِ یَا مَنْ لا یُنْعَتُ بِتَمْثِیلٍ وَ لا یُمَثَّلُ بِنَظِیرٍ وَ لا یُغْلَبُ بِظَهِیرٍ یَا مَنْ خَلَقَ فَرَزَقَ وَ أَلْهَمَ فَأَنْطَقَ وَ ابْتَدَعَ فَشَرَعَ وَ عَلا فَارْتَفَعَ وَ قَدَّرَ فَأَحْسَنَ وَ صَوَّرَ فَأَتْقَنَ وَ احْتَجَّ فَأَبْلَغَ وَ أَنْعَمَ فَأَسْبَغَ وَ أَعْطَى فَأَجْزَلَ وَ مَنَحَ فَأَفْضَلَ یَا مَنْ سَمَا فِی الْعِزِّ فَفَاتَ نَوَاظِرَ [خَوَاطِرَ] الْأَبْصَارِ وَ دَنَا فِی اللُّطْفِ فَجَازَ هَوَاجِسَ الْأَفْکَارِ یَا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْمُلْکِ فَلا نِدَّ لَهُ فِی مَلَکُوتِ سُلْطَانِهِ وَ تَفَرَّدَ بِالْآلاءِ وَ الْکِبْرِیَاءِ فَلا ضِدَّ لَهُ فِی جَبَرُوتِ شَأْنِهِ یَا مَنْ حَارَتْ فِی کِبْرِیَاءِ هَیْبَتِهِ دَقَائِقُ لَطَائِفِ الْأَوْهَامِ وَ انْحَسَرَتْ دُونَ إِدْرَاکِ عَظَمَتِهِ خَطَائِفُ أَبْصَارِ الْأَنَامِ یَا مَنْ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِهَیْبَتِهِ،

خدایا اى صاحب نعمت هاى فراوان و عطاهاى قسمت شده، و رحمت گسترده، و قدرت فراگیر، و نعمت هاى برجسته، و موهبت هاى بزرگ، و بخشش هاى زیبا، و عنایات درخور، اى آن که به شباهت با چیزى وصف نشود، و به مثال و نمونه اى مثلش نزنند، و از سوى هیچ پنجه اى مغلوب نگردد، اى آن که آفرید و روزى دادو الهام نمود و به سخن آورد، و نوآورى نمود و آغاز کرد، و برتر شد و بالا رفت، و اندازه داد و نیکو اندازه داد، و شلک داد و استوار نمود و حجّت آورد و رساند، و نعمت بخشید و فراوان گرداند و بخشید و افزون ساخت، و عطا فرمود و فزونى بخشید، اى که در عزّت بالا، پس از دیدگاه دیده ها درگذشت، و در لطف نزدیک شد پس از دغدغه افکار بیرون رفت، اى آن که در فرمانروایى یگانه است پس براى او در عرصه سلطنتش همتایی نیست، و به نعمت ها و بزرگ منشى تنهاست، پس براى او در عظمت جایگاهش ضدّى نیست، اى آن که در شکوه هیبتش دقایق و لطایف اندیشه ها سرگردان شده، و در برابر درک عظمتش دیدگان تیزبین خلایق وامانده است، اى آن که رخساره در برابر جلالتش به خوارى افتاده،

وَ خَضَعَتِ الرِّقَابُ لِعَظَمَتِهِ وَ وَجِلَتِ الْقُلُوبُ مِنْ خِیفَتِهِ أَسْأَلُکَ بِهَذِهِ الْمِدْحَةِ الَّتِی لا تَنْبَغِی إِلا لَکَ وَ بِمَا وَأَیْتَ بِهِ عَلَى نَفْسِکَ لِدَاعِیکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِمَا ضَمِنْتَ الْإِجَابَةَ فِیهِ عَلَى نَفْسِکَ لِلدَّاعِینَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ وَ أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ یَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ وَ اقْسِمْ لِی فِی شَهْرِنَا هَذَا خَیْرَ مَا قَسَمْتَ وَ احْتِمْ لِی فِی قَضَائِکَ خَیْرَ مَا حَتَمْتَ وَ اخْتِمْ لِی بِالسَّعَادَةِ فِیمَنْ خَتَمْتَ وَ أَحْیِنِی مَا أَحْیَیْتَنِی مَوْفُورا وَ أَمِتْنِی مَسْرُورا وَ مَغْفُورا وَ تَوَلَّ أَنْتَ نَجَاتِی مِنْ مُسَاءَلَةِ الْبَرْزَخِ وَ ادْرَأْ عَنِّی مُنْکَرا وَ نَکِیرا وَ أَرِ عَیْنِی مُبَشِّرا وَ بَشِیرا وَ اجْعَلْ لِی إِلَى رِضْوَانِکَ وَ جِنَانِکَ [جَنَّاتِکَ ] مَصِیرا وَ عَیْشا قَرِیرا وَ مُلْکا کَبِیرا وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ کَثِیرا.

و گردن ها در برابر بزرگى اش فروتن گشته، و دل ها از ترسش هراسان شده است، از تو می خواهم به حق این ستایش که جز براى تو شایسته نیست، و به آن وعده اى که براى خوانندگانت از مؤمنین، خود را به آن پاى بند کرده اى و به آنچه اجابت آن را براى دعاکنندگان بر خودت ضمانت نموده اى، اى شنواترین شنوایان، اى بیناترین بینایان، اى چابک ترین حسابرسان، اى صاحب نیروى استوار، بر محمّد خاتم پیامبران و بر اهل بیتش درود فرست، و در این ماه بهترین چیزى را که قسمت کرده اى نصیب من کن، و بهترین چیزى که در قضاى خود حتم نموده اى بر من حتم کن، و آن را براى من به خوشبختى ختم کن، در زمره آنان که کارشان را به خوشبختى ختم نمودى، و تا زنده ام زندگى همراه با عنایاتى فراوان روزى ام کن، و بمیران خوشحال و آمرزیده، و از پرسش و پاسخ برزخ رهایى ام بخش، و نکیر و منکر دو فرشته مأمور بر سؤال مردگان را از من دور کن و مبشر و بشیر را که مژده دهندگان سعادتند به من بنمایان، و برایم به جانب خشنودى و بهشت راه همواری قرار ده و زندگى خوش و فرمانروایى بزرگى برایم مقرّر فرما، و بر محمّد و خاندانش درود بسیار فرست.

مؤلف گوید: این دعا دعایى است که در مسجد صعصعه هم خوانده مى شود.

پنجم:

 شیخ روایت کرده که از ناحیه مقدّسه به دست شیخ کبیر ابى جعفر محمّد بن عثمان بن سعید رضى اللّه عنه این توقیع شریف [یعنى دست نویس شریف] بیرون آمد که هر روز از روزهاى رجب بخوان:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ     به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى اش همیشگى است

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ أَسْأَلُکَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِکَلِمَاتِکَ وَ أَرْکَانا لِتَوْحِیدِکَ وَ آیَاتِکَ وَ مَقَامَاتِکَ الَّتِی لا تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ فَبِذَلِکَ أَسْأَلُکَ وَ بِمَوَاقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ بِمَقَامَاتِکَ وَ عَلامَاتِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِی إِیمَانا وَ تَثْبِیتا یَا بَاطِنا فِی ظُهُورِهِ وَ ظَاهِرا فِی بُطُونِهِ وَ مَکْنُونِهِ یَا مُفَرِّقا بَیْنَ النُّورِ وَ الدَّیْجُورِ یَا مَوْصُوفا بِغَیْرِ کُنْهٍ وَ مَعْرُوفا بِغَیْرِ شِبْهٍ حَادَّ کُلِّ مَحْدُودٍ وَ شَاهِدَ کُلِّ مَشْهُودٍ وَ مُوجِدَ کُلِّ مَوْجُودٍ وَ مُحْصِیَ کُلِّ مَعْدُودٍ وَ فَاقِدَ کُلِّ مَفْقُودٍ،

خدای ا از تو درخواست می کنم، به حق معانى تمام دعاهایى که متولیان امرت تو را به آن مى خوانند، آنان که امین راز تو هستند، و به امر تو شادند، و بیان کنندگان نیرویت و آشکارکنندگان بزرگی ات میباشند، از تو مى خواهم به حق آنچه از مشیتت درباره ایشان گفته شد، پس آنان را قرار دادى معادن کلماتت و پایه هاى توحیدت، و آیات و مقاماتت که تعطیلى براى آنها در جایى نیست، تو را با آنها شناسد هرکه بشناسدت، بین تو و آنها تفاوتى نیست جز اینک ایشان بندگان و آفریده تواند که باز و بسته شدن کارشان به دست توست، آغازشان از تو و انجامشان به جانب توست، آنان بازوان و گواهان و بخشندگان و مدافعان و نگهبانان و بازرسان اند، آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتى تا آشکار شد که معبودى جز تو نیست، پس به حق همه این ها و به جایگاه هاى عزّت ا زرحمتت و به مقامات و نشانه هاى از تو مى خواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستى، و بر ایمان و پایداریم بیفزایى، این هان در عین ظهور، اى ظاهر در عین نهان، و مستورى، اى جداکننده بین روشنایى و تاریکى، اى وصف شده بدون اینکه ژرفاى وجودش درک شود و اى شناخته شده بدون تشبیه، مرزبند هر محدود، گواه هر گواهى پذیر، هستى بخش هرچه هست، و شماره کننده هر شماره و گم کننده هر گم شده،

لَیْسَ دُونَکَ مِنْ مَعْبُودٍ أَهْلَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْجُودِ یَا مَنْ لا یُکَیَّفُ بِکَیْفٍ وَ لا یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ یَا مُحْتَجِبا عَنْ کُلِّ عَیْنٍ یَا دَیْمُومُ یَا قَیُّومُ وَ عَالِمَ کُلِّ مَعْلُومٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَلَى عِبَادِکَ الْمُنْتَجَبِینَ وَ بَشَرِکَ الْمُحْتَجِبِینَ وَ مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْبُهْمِ الصَّافِّینَ الْحَافِّینَ وَ بَارِکْ لَنَا فِی شَهْرِنَا هَذَا الْمُرَجَّبِ الْمُکَرَّمِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَشْهُرِ الْحُرُمِ وَ أَسْبِغْ عَلَیْنَا فِیهِ النِّعَمَ وَ أَجْزِلْ لَنَا فِیهِ الْقِسَمَ وَ أَبْرِرْ لَنَا فِیهِ الْقَسَمَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ الَّذِی وَضَعْتَهُ عَلَى النَّهَارِ فَأَضَاءَ وَ عَلَى اللَّیْلِ فَأَظْلَمَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا تَعْلَمُ مِنَّا وَ مَا لا نَعْلَمُ وَ اعْصِمْنَا مِنَ الذُّنُوبِ خَیْرَ الْعِصَمِ وَ اکْفِنَا کَوَافِیَ قَدَرِکَ وَ امْنُنْ عَلَیْنَا بِحُسْنِ نَظَرِکَ وَ لا تَکِلْنَا إِلَى غَیْرِکَ وَ لا تَمْنَعْنَا مِنْ خَیْرِکَ وَ بَارِکْ لَنَا فِیمَا کَتَبْتَهُ لَنَا مِنْ أَعْمَارِنَا وَ أَصْلِحْ لَنَا خَبِیئَةَ أَسْرَارِنَا وَ أَعْطِنَا مِنْکَ الْأَمَانَ وَ اسْتَعْمِلْنَا بِحُسْنِ الْإِیمَانِ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ الصِّیَامِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَیَّامِ وَ الْأَعْوَامِ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .    معبودى غیر تو نیست، اهل بزرگ منشى و جودى، اى که چگونگى نپذیرى و به جایى درنگنجى، اى پوشیده از هر دیده، اى جاودان، اى به خود پاینده و دانای هر دانسته، بر محمّد و خاندانش درود فرست، و بر بندگان برگزیده ات، و انسان هاى در پرده ات، و فرشتگان مقربّت، و شجاعان صف کشیده گرداگرد عرشت، و مبارک گردان بر ما در این ماهمان ماه بزرگ و ماه مکرّم، و آنچه پس از این است از ماههاى محترم، در این ماه نعمتعایت را بر ما فراوان کن، و نصیب هاى ما را سرشار فرما، و سوگندهایمان را به انجام برسان، به حق اسم بزرگ تر و بزرگ تر، و عظیم تر و گرامى ترت که چون بر روز نهادى روشن شد و چون بر شب گذاردى تاریک گشت، و از گناهانمان بیامرز آنچه را تو میدانى و آنچه را ما نمی دانیم، و ما را از گناهان حفظ کن به بهترین نگاه دارى، و ما را از حوادثى که مقدّر نموده اى کفایت فرما، و بر ما به حسن توجّهت منّت گذار، و به غیر خودت وامگذار، و ما را از خیرت منع مکن، و به عمرهایمان به اندازه اى که مقدّر فرموده اى برکت ده، و رازهای پنهان ما را سامان ده، و از جانب خود به ما امان بده، و ما را با حسن ایمان به کار گمار، و به ماه رمضان و روزها و سالهاى پس از آن برسانِ مان، اى داراى جلالت و بزرگوارى.

ششم:

شیخ روایت نموده که: از ناحیه مقدّسه به دست شیخ ابو القاسم رحمه الله این دعا در ایّام رجب صادر شده:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَبِ یَا مَنْ إِلَیْهِ الْمَعْرُوفُ طُلِبَ وَ فِیمَا لَدَیْهِ رُغِبَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ أَوْبَقَتْهُ ذُنُوبُهُ وَ أَوْثَقَتْهُ عُیُوبُهُ فَطَالَ عَلَى الْخَطَایَا دُءُوبُهُ وَ مِنَ الرَّزَایَا خُطُوبُهُ یَسْأَلُکَ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَةِ وَ مِنَ النَّارِ فَکَاکَ رَقَبَتِهِ وَ الْعَفْوَ عَمَّا فِی رِبْقَتِهِ فَأَنْتَ مَوْلایَ أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَ ثِقَتِهِ [ثِقَتُ هُ ] اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ الشَّرِیفَةِ وَ وَسَائِلِکَ الْمُنِیفَةِ أَنْ تَتَغَمَّدَنِی فِی هَذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَةٍ مِنْکَ وَاسِعَةٍ وَ نِعْمَةٍ وَازِعَةٍ وَ نَفْسٍ بِمَا رَزَقْتَهَا قَانِعَةٍ إِلَى نُزُولِ الْحَافِرَةِ وَ مَحَلِّ الْآخِرَةِ وَ مَا هِیَ إِلَیْهِ صَائِرَةٌ     خدایا! از تو درخواست میکنم به حقّ دو مولود ماه رجب، محمّد بن على دوّم (امام جواد ع) ، و فرزندش على بن محمّد برگزیده (امام هادى ع) و به وسیله آن دو امام به جانب تو تقرّب میجویم به بهترین تقرّب، اى آن که نیکى تنها از سوى او خواسته شده، و تنها در آنچه نزد اوست رغبت شده است، از تو میخواهم خواهش جرم پیشه معصیت کارى که گناهانش او را هلاک نموده، و عیوبش او را به اسارت کشیده، پس عادتش بر گناه طولانى شد، و امورش با بلاهاى سخت به هم آمیخت، از تو میخواهد: توبه و خوبى بازگشت، کنده شدن از گناه، رهایى جانش از آتش، گذشت از آنچه بر گردن اوست، زیرا مولاى من تو بزرگ ترین آرزو و امید او هستى.    خدایا! از تو میخواهم به حق مسائل شریفت، و وسایل والایت، که مرا در این ماه به رحمت گسترده است، و نعمت تقسیم شده ات فروگیرى، و نفسى به من عنایت کنى که به آنچه روزى اش نموده اى قناعت ورزد تا گاهى که به گور درآید و به آخرت رسد، و به آنچه عاقبت اوست بازگردد.

 

7) سایر اعمال مشترک  این ماه

الاول :

سیّد ابن طاووس در کتاب «اقبال» از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله براى خواندن سوره  

«قل هو اللّه احد»

در ماه رجب ده هزار مرتبه، یا هزار مرتبه، یا صد مرتبه فضیلت بسیار نقل کرده، و نیز روایت کرده:

هرکه در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره توحید را بخواند، در قیامت برایش نورى پدید می آید که او را به بهشت راهنمایى کند.

دوم

سیّد روایت کرده: هرکه در ماه رجب یک روز روزه بدارد، و چهار رکعت نماز بگذارد و به این ترتیب که در رکعت اوّل صد مرتبه «آیة الکرسى» بخواند و در رکعت دوّم دویست مرتبه سوره توحید، نمی میرد تا مقامش را خود در بهشت ببیند، یا دیگرى براى او ببیند.

سوم:

 و نیز سیّد از پیامبر روایت کرده: هرکه در روز جمعه ماه رجب بین نماز ظهر و عصر چهار رکعت نماز بخواند به این صورت که در هر رکعت یکبار سوره «حمد» و هفت بار «آیة الکرسى» و پنج مرتبه «سوره توحید» سپس ده بار بگوید:

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ   آمرزش می خواهم از خدایى که معبودى جز او نیست و از او درخواست توبه دارم.

حق تعالى براى او از روزى که این نماز را خوانده تا روزى که از دنیا برود براى هر روز هزار کار نیک بنویسد، و در عوض هر آیه اى که خو انده است شهرى در بهشت از یاقوت سرخ، و به جاى هر حرف قصرى در بهشت از گوهر سپید عطا کند، و براى او زنان زیبا روى بهشتى را به همسرى او درآورد و از او خشنود گردد بی آنکه برایش خشمى به دنبال داشته باشد، و در زمره عبادت کنندگان به شمار آید، و سرانجام او را به سعادت و آمرزش پایان دهد . تا آخر حدیث.

چهارم نمازی برای این ماه :

 در تمام ماه رجب شصت رکعت نماز بخواند در هر شب دو رکعت به این ترتیب که در هر رکعت یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه

قل یا ایّها الکافرون»

و یک مرتبه سوره توحید بخواند، و چون سلام دهد دستها را بلند کرده و بگوید:

لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ آلِهِ.    معبودى جز خدا نیست، یگانه و بی شریک است، فرمانروایى و سپاس مخصوص اوست زنده میکند و می میراند و او زنده اى است که هرگز نمی میرد، خیز تنها به دست اوست، و او بر هر کارى توانا است، و بازگشت همه به سوى اوست، و جنبش و نیرویى نیست جز به عنایت او، خداى برتر و بزرگ، خدایا! بر محمّد پیامبر درس ناخوانده و خاندانش درود فرست.

سپس دستها را به صورت خویش بمالد، از پیامبر روایت شده، هرکه این عمل را بجا آورد، خدا دعایش اجابت کند، و پاداش شصت حج و شصت عمره را به او عطا فرماید.

پنجم:

از پیامبر صلى اللّه علیه و آله روایت شده:

هرکه در یک شب از ماه رجب، در دو رکعت نماز صد مرتبه سوره توحید بخواند مانند کسی است که ر راه خدا صد سال روزه گرفته و حق تعالى براى این عمل صد قصر در بهشت به او مرحمت فرماید، هر قصرى در جوار پیامبرى از پیامبران علیهم السّلام.

ششم :

و نیز از آن حضرت روایت شده: هرکه در یک شب از شبهاى رجب ده رکعت نماز بجاى آورد به این ترتیب که در هر رکعت سوره «حمد» و یک بار

«قل یا ایّها الکافرون»

و سه بار سوره توحید را بخواند حق تعالى هر گناهى که پیش از آن مرتکب شده بیامرزد. تا آخر حدیث.

هفتم :

علاّمه مجلسى در کتاب «زاد المعاد» فرموده: از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده: حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله فرمود: هرکه در هر شب و هر روز ماههاى رجب، شعبان و رمضان، هر یک از «حمد» و «ایة الکرسى» و

«قل یا ایّها الکافرون»

و

قل هو اللّه احد»

و

قل اعوذ بربّ الفلق»

و

«قل اعوذ بربّ النّاس»

را سه مرتبه قرائت کند و سه مرتبه بگوید:

سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

منزّه است خدا و سپاس خداى را و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگ تر از هرچیز است و جنبش و نیرویى جز به خدا نیست، خداى برتر و بزرگ

و سه مرتبه بگوید:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

خدایا درود فرست بر محمّد و خاندانش

و سه مرتبه:

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ

بار خدایا مردان و زنان مؤمن را ببخش و بیامرز

و چهار صد مرتبه :

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ

از خدا آمرزش می جویم و به سوى او میپویم

خداى تعالى گناهانش را بیامرزد، هرچند به عدد قطره هاى باران و برگ درختان و کف روى آب دریاها باشد، تا آخر حدیث.

هشتم:

و نیز علاّمه مجلسى فرموده که در هر شب از شبهاى این ماه هزار مرتبه گفتن «لا اله الاّ اللّه» (معبودى جز خدا نیست) وارد شده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۵۸
حسین سبزعلی

دریافت
عنوان: ختم قرآن و صلوات و دلنوشته ای به شهدا

تولید حجت الاسلام حسین سبزعلی
حجم: 563 کیلوبایت
توضیحات: ختم قرآن و صلوات و دلنوشته ای به شهدا

مناسب برای اردوها و مخصوصا اردوهای زیارتی و راهیان نور


دریافت
عنوان: جدول سوال راهیان نور

(تولید حجت الاسلام حسین سبزعلی)
حجم: 306 کیلوبایت
توضیحات: طرح جل جدول سوالات درباره دفاع مقدس برای اردوی راهیان نور


دریافت
عنوان: پاسخ جدول سوال اردوی راهیان نور

تولید حجت الاسلام حسین سبزعلی
حجم: 322 کیلوبایت
توضیحات: پاسخ سوالات جدول اردوی راهیان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۰۰
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۰۹ ب.ظ

زیبایی انسان به چیست؟

یارفیق من لا رفیق له:

روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند: استاد زیبایی انسان درچیست؟


حکیم 2 کاسه کنار شاگردان گذاشت وگفت: به این  2 کاسه نگاه کنید اولی ازطلا درست شده است ودرونش سم است و دومی کاسه ای گلیست و درونش آب گوارا است، شما کدام رامی خورید؟


شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را. حکیم گفت: آدمی هم همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا میکند درونش واخلاقش است. باید سیرتمان رازیبا کنیم نه صورتمان را.


شب خوش🌹🌹🌹🌹


@emamhasan_heev


عضویت👆👆

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۰۹
حسین سبزعلی

حضرت زهرا(س)

شهادت

منکران قتل زهرا گوش گوش 
حامیان قاتل زهرا خموش 
قتل دخت مصطفی افسانه نیست 
قصۀ شمع و گل و پروانه نیست 
آتش افروزی به بیت بوتراب 
پیش ما روشن تر است از آفتاب 
دارم از اهل مخالف چهل سند 
چهل سند جمله صحیح و مستند 
که فلانی گفت با حبل المتین 
نفس پیغمبر امیرالمؤمنین 
کای علی بیرون بیا از خانه باز 
بر خلیفه دست بیعت کن دراز 
گر ز خانه پای نگذاری برون 
ور نیایی جانب مسجد کنون 
به خداوندی که جان داد و تنم 
خانه را با اهلش آتش می زنم 
پاسخش گفتا یکی در آن میان 
با چه جرأت از تو سر زد این بیان 
هیچ می دانی که در این انجمن 
زینبش است و حسین است و حسن 
گفت حتی با حسین و با حسن 
بایدم این خانه را آتش زدن 
او برون استاده مولا در درون 
او قسم خورد و علی  نامد برون

چون علی بیرون نیامد لاجرم 
دود آتش رفت بالا زان حرم 
از هجوم دشمنان در باز شد 
حمله بر بیت الولا آغاز شد 
حال می پرسم که آیا فاطمه 
بی تفاوت بود در بین همه؟ 
نیست هرگز یک مسلمان باورش 
فاطمه غافل شود از شوهرش 
بین دشمن یار را تنها نهد 
بهر حفظ جان علی را وانهد 
او از اول پشت در استاده بود 
بر دفاع شیر حق آماده بود 
دید دشمن گشته زهرا سدّ راه 
تازیانه رفت بالا آه آه 
سدّ راه خویش را برداشتند 
پای در بیت خدا بگذاشتند 
داشت زهرا دامن حیدر به دست 
زان غلاف تیغ دستش را شکست 
میثم اینجا دیده را خونبار کن 
باز هم این بیت را تکرار کن 
قتل ناموس خدا افسانه نیست 
قصۀ شمع و گل و پروانه نیست

مصیبت حضرت زهرا(س)

پیغمبری که یک عمر، غمخوار امتش بود

روی کبود زهرا، اجر نبوتش بود؟

ای خاک بر سر من مردم شدند دشمن

با بانویی که قرآن درس محبتش بود

زهرا که بر نمازش حق افتخار می کرد

بی حرمتیِّ امت اجر عبادتش بود

جان داد مخفیانه تشییع شد شبانه

بیت الولایه ی او، دار الشهادتش بود

با هیچ کس نمی گفت از درد خویش اما

دیوار و در، کتابِ، ذکر مصیبتش بود

تا وقت مرگ پنهان کرد از علی غمش را

بعد از شهادتش هم دستش به صورتش بود

غم های آن شهیده ناگفته ماند اما

حمل جنازه ی او فریاد غربتش بود

با آن که مخفیانه تشییع شد شبانه

لبخند زد به تابوت این درس عصمتش بود

آن پای تا به سر نور رو می گرفت از کور

نیلی چرا زسیلی خورشید طلعتش بود

شب بر سر مزارش مولا چو شمع می سوخت

روز آفتاب سوزان زواّر تربتش بود

کوه گناه (میثم) در سیل اشک گم شد

آلوده بود و زین در امّید رحمتش بود


دوازده بند شعر در مدح و مصیبت حضرت زهرا (س)

بند اول

نبوت ناتمام است و علی تنهاست بی زهرا 
ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی زهرا 
چنان که بی علی زهرا ندارد کفو و همتایی 
علی آری علی یکتای بی همتاست بی زهرا 
به قدر قدر و کوثر می خورم سوگند نزد حق 
که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی زهرا 
نه جنت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را 
نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی زهرا 
مبادا ناقة او پا گذارد دیر در محشر 
که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی زهرا 
به آیات شفاعت می خورم سوگند در محشر 
شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی زهرا 
به پیشانی اهل جنت این مصراع بنوشته 
که جنت دوزخ رنج و عذاب ماست بی زهرا 
محبت آب داده لاله های بوستانش را 
شفاعت می کشد در حشر ناز دوستانش را

**********

بند دوم

محمد جان جان عالم و زهرا بود جانش 
از آن می گفت ای جان پدر بادا به قربانش 
زمین و آسمان مهمان سرا و میزبان زهرا 
ملک در عرش و جن و انس در فرشند مهمانش 
چگونه، کی، کجا از خلق آید وصف بانویی 
که ذات حق ثناگو باشد و احمد ثنا خوانش 
به قرآن می خورم سوگند بی جا نیست گر گویم 
محمد خاتم پیغمبران زهراست قرآنش 
اگر بی مهر او سلمان گذارد پای در محشر 
مسلمان نیستم بالله اگر خوانم مسلمانش 
مناز اینقدر بر عیسای خود ای مادر عیسی 
دو عیسی آفرین پرورده این مادر به دامانش 
نه جن و انس و حوری و ملک گشتند مبهوتش 
که علم کل امیر المومنین گردیده حیرانش 
ثناها گفته و خواندند در امکان بسی او را 
به جز آنکس که خلقش کرده نشناسد کسی او

**********

بند سوم

تو زهرایی تو زهرای محمد پروری زهرا 
رسول الله را هم دختری، هم مادری زهرا 
نبی را پارة تن روح مابین دو پهلویی 
امیرالمومنین را رکن و کفو و همسری زهرا 
گواهی می دهم ای روح احمد هستی حیدر 
که تو هم مصطفی، هم فاطمه، هم حیدری زهرا 
گهی گویم امیرالمومنین برتر بود از تو 
گهی بینم تو از او در جلالت برتری زهرا 
تو والشمسی، تو واللیلی، تو والفجری، تو والعصری 
تو نوری، هل اتایی و الضحایی کوثری زهرا 
تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از ساره 
نه، تو از انبیا جز احمد مرسل سری زهرا 
امید رحمة للعالمین محبوبة داور 
پناه انبیا در گیر و دار محشری زهرا 
تو سر ناشناس ذات پاک حق تعالایی 
نمی دانم که هستی آنقدر دانم که زهرایی

**********

بند چهارم

سلام الله ای جان محمد، بر تن و جانت 
که پیغمبر کند تعظیم و بوسد همچون قرآنت 
تویی آن سرمدی بحر و تویی آن احمدی کوثر 
که جوشد تا قیامت گوهر عصمت ز دامانت 
خدا خود بر محمد کرد ابلاغ سلامت را 
محمد گفت جانان منی جانم به قربانت 
تو از روز نخستین میزبان خلقتی زهرا 
تمام آفرینش تا صف حشرند مهمانت 
تویی انسیه الحورا تویی حوراء الانسیه 
همه در حیرتم حوریه خوانم یا که انسانت 
تو نوراللهی و نور علیٰ نورند اولادت 
تو الرحمانی و حق داده لؤلؤ داده مرجانت 
نه تنها خواجة لولاک برخیزد به تعظیمت 
که جبرییل امین آرد سلام از حی سبحانت 
تو روحی، روح مابین دو پهلوی رسول استی 
بتول استی، بتول استی، بتول استی، بتول استی

**********

بند پنجم

تو مام یازده عیسای عیسی آفرین استی 
تو سرتا پا تمام رحمة للعالمین استی 
تو از صبح ازل منصورة اهل سماواتی 
تو تا شام ابد عرش الهی در زمین استی 
امیرالمومنین دست خدا بود و یقین دارم 
که تو یا فاطمه دست امیرالمومنین استی 
علی حبل المتین باشد به قرآن حی سرمد را 
یقین دارم تو حبل محکم حبل المتین استی 
شنیدم بعد احمد جبرئیلت هم سخن بودی 
چه می گویم تو خود استاد جبریل امین استی 
تو منصوره، تو صدیقه، تو راضیه، تو مرضیه 
تو توحیدی، تو قرآنی، تو ایمانی، تو دین استی 
تو هم روح الفؤاد استی، تو هم باب المراد استی 
تو هم عین الحیات استی، تو هم حق الیقین استی 
اگر چه در ثنایت در فشاندم یا گهر سفتم 
تو بالاتر از آنی من به قدر فهم خود گفتم

**********

بند ششم

قیامت روز قدر و اقتدار توست یا زهرا 
عذاب و عفو هم در اختیار توست یا زهرا 
شفاعت می کنی در حشر کل دوستانت را 
کرامت تا ببخشی بی قرار توست یا زهرا 
نه تنها آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی 
رسول الله هم چشم انتظار توست یا زهرا 
رها کردن، گرفتن، عفو کردن، حکم فرمودن 
به تو تفویض از پروردگار توست یا زهرا 
تو کوثر بودی و گشتی عطا بر احمد مرسل 
که این سوره فقط در انحصار توست یا زهرا 
تمام آفرینش در مزارت گشته گم آری 
کجا از دیده ها پنهان مزار توست یا زهرا 
میان دشمنان تنها حمایت از علی کردن 
به دست و سینه مهر افتخار توست یا زهرا 
مدینه خواست از نفرین تو زیر و زبر گردد 
فداکاریت باعث شد که حیدر زنده برگردد

**********

بند هفتم

تو در بیت ولایت شمع سوزان علی بودی 
تو جانان محمد بودی و جان علی بودی 
چگونه حرمتت پامال شد ای سورة کوثر 
چرا نقش زمین گشتی تو قرآن علی بودی 
علی حق داشت گر از هجر تو سرو قدش خم شد 
تو سرو و باغ و بستان و گلستان علی بودی 
نه در شام عروسی، نه ز صبح روز میلادت 
تو پیش از خلقتت در عهد و پیمان علی بودی 
تو تا رفتی علی تنهای تنها شد، که تو تنها 
شریک درد و غم های فراوان علی بودی 
تو با دست شکسته، دست حیدر بودی ای زهرا 
تو با اشک پیاپی چشم گریان علی بودی 
ندارد شیر حق بعد از تو همتایی و هم شانی 
تو همتای علی بودی و هم شان علی بودی 
علی می دید مرآت الهی را به دیدارت 
چگونه پیش چشم او جسارت شد به رخسارت

**********

بند هشتم

شگفتا اهل دوزخ باغ رضوان را زدند آتش 
شیاطین بیت ذات حی سبحان را زدند آتش 
الهی جسمشان در نار قهر کبریا سوزد 
که هیزم جمع کرده کعبة جان را زدند آتش 
به دین کردند با شمشیر دین از چار سو حمله 
ز قرآن دم زدند و بیت قرآن را زدند آتش 
گلی را که نبی پرورد با ضرب لگد چیدند 
به غنچه حمله کردند و گلستان را زدند آتش 
به قرآن می خورم سوگند سوزاندند قرآن را 
به ایمان می خورم سوگند ایمان را زدند آتش 
مسلمان نیستم گر کذب گویم، نامسلمانان 
از این بیداد قلب هر مسلمان را زدند آتش 
به ناموس الهی حمله ور گشتند نامردان 
همان قومی که بیت شاه مردان را زدند آتش 
نمی گویم که تنها دخت احمد را زدند آنجا 
محمد را، محمد را، محمد را زدند آنجا

**********

بند نهم

خدای من بهشت و شعله های نار یعنی چه؟ 
خطا کاران و بیت عصمت دادار یعنی چه؟ 
جسارت های دیو و صورت انسیه الحورا 
گل بی خار و باغ وحی و نیش خار یعنی چه؟ 
نگاه شیر حق و تازیانه خوردن زهرا 
طناب خصم و دست حیدر کرار یعنی چه؟ 
امیرالمومنین تنها میان آن همه دشمن 
یگانه حامیش بین در و دیوار یعنی چه؟ 
مگر نه سینة زهرا، بهشت مصطفی بودی 
بهشت مصطفی و صدمة مسمار یعنی چه؟ 
فشار در، غلاف تیغ، قتل طفل شش  ماهه 
به ناموس الهی این چنین رفتار یعنی چه؟ 
مدینه زیر و رو شد از صدای نالة زهرا 
خدایا بی¬تفاوت بودن انصار یعنی چه؟ 
نه تنها سوختند از آتش کین بیت مولا را 
مسلمانان به پیغمبر قسم کشتند زهرا را

**********

بند دهم 

تو طوبای علی بودی، چرا بشکست پهلویت 
تو مرآت خدا بودی، چرا شد نیلگون رویت 
تو روح مصطفی بودی، چرا پشت در افتادی 
تو دست مرتضی بودی، چرا بشکست بازویت 
خدیجه کو که گیرد در بغل چون جان شیرینت 
محمد کو که در بر گیرد و چون گل کند بویت 
اگر چه در پس در، حبس شد در سینه فریادت 
صدای یا علی سر می کشید از تار هر مویت 
تو با دست شکسته لب گشودی تا کنی نفرین 
امیرالمومنین با دست بسته شد دعاگویت 
مصیبت های تو از آسمان ها بود سنگین تر 
که در سن جوانی این چنین خم گشت زانویت 
چرا در هم شکستی ای محمد در قد و قامت 
چه با مهر رخت شد ای قمر شرمنده از رویت 
چه شد با تو چه پیش آمد که با آن صبر بسیارت 
طلب کردی هماره مرگ خود از حی دادارت

**********

بند یازدهم

تو در راه امیرالمومنین خود را فدا کردی 
تو با ایثار جان حق ولایت را ادا کردی 
تو بر حفظ علی با طفل معصومت سپر گشتی 
تو حتی بین دشمن چار کودک را رها کردی 
تو زینب داشتی ای بانوی خلقت چه پیش آمد 
که چون نقش زمین گشتی کنیزت را صدا کردی 
مدال روی بازویت گواهی می دهد آری 
که جان دادی طناب از دست حبل الله وا کردی 
تو از دور علی، روبه صفت ها را پراکندی 
تو در یک شهر دشمن، یاریِ شیر خدا کردی 
تو برگرداندی از مسجد امامت را سوی خانه 
تو دختر تربیت بهر قیام کربلا کردی 
تو با نطق رسایت خطبه خواندی از علی گفتی 
تو ما را با علی تا صبح محشر آشنا کردی 
ولایت زنده از نطق رسای توست یا زهرا 
غدیر دوم ما خطبه های توست یا زهرا

**********

بند دوازدهم

سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر 
سلام مرغ شب بر ذکر یا رب، یا ربت مادر 
سلام ما به پایان غروب درد انگیزت 
سلام ما به غسل و کفن و تشییع شبت مادر 
سلام ما به غم¬هایی که کردی از علی پنهان 
سلام ما به اشک بی صدای زینبت مادر 
سلام ما به آن آخر نگاه و آخرین ذکرت 
که وقت دادن جان، گشت جاری بر لبت مادر 
سلام ما سلام ما سلام ما بر آن بانو 
که درس عصمت و ایمان گرفت از مکتبت مادر 
سلام ما به فرزندان پاکت تا صف محشر 
که تو خود آسمان استی و آنان کوکبت مادر 
سلامی پاک همچون آیة تطهیر از میثم 
به سبطین و دو دخت و شوهر و ام و ابت مادر 
به هر جا رو کنم شهر و دیار توست یا زهرا 
دل هر شیعه تا محشر مزار توست یا زهرا


در مدح و مصیبت حضرت زهرا(س

ای خاک تو چشم آسمان‌ها
بانوی همیشۀ جهان‌ها
اوج تو بلندتر ز امکان
عمر تو فزون‌تر از زمان‌ها
جایی که پدر شود فدایت
زیبد که شود فدات جان‌ها
با آنکه هماره از تو گویند
لالند به مدحتت زبان‌ها
حقا که تویی فخر خداوند
برخلق زمین و آسمانها
سر تا به قدم همه خدایی 
ای بندۀ برتر از گمان‌ها

عطر نفست سرشت احمد
سر تا قدمی بهشت احمد

هر نبض تو یک پیام قرآن
بر هر نفست سلام قرآن
خوی تو بود تمام توحید
روی تو بود تمام قرآن
فضه که کنیز توست عمری
بوده سخنش کلام قران
حرمت ز تو می‌گرفت احمد
آنگونه که احترام قرآن
سوگند به عمر کوته تو
از توست بلند، نام قرآن
از تربت مخفی تو خیزد
انوار علی‌الدوام قرآن

ای وسعت ملک حق مزارت
ماییـم همیشــه در کنارت

ما سائل و لطف توخدایی 
کارت همه‌دم گره‌گشایی

در حشر ز قد و قامت تو

پیداست جلال کبریایی 
پیغامبری به روز محشر
بی مهر تو نیستش رهایی 
این نیست عجب که در صف حشر
گر بر تو دهد خدا خدایی
چون پرده ز چهره برگرفتی
کردی به علی خدانمایی 
رضوان که بهشت در ید اوست
دارد ز تو رتبۀ گدایی

ممدوحۀ قدر و کوثری تو 
چون ذات خدا مطهری تو

ای حامل وحی هم‌کلامت 
ای سکه احمدی به نامت
هر جا که صدای پات آمد 
برخاست نبی به احترامت

این نیست عجب اگر به محشر

خوانند پیمبران امامت
قدقامت انبیا بلند است 
هنگام نماز با قیامت
از ما صلوات از خداوند
هر لحظه هزارها سلامت 
پیش از همگان شراب کوثر 
نوشند پیمبران ز جامت

یک خوشه ز خرمنت کرامت 
یـک لالـه ز دامنـت امـامت

ای در تن خویش جان احمد
وی دست و دل و زبان احمد
هم کوکب دُرّی خدایی 
هم اختر آسمان احمد
والله قسم چو وحی، زیباست
اوصاف تو با بیان احمد

از عطر تو ای بهشت گل‌ها
لبریز بود روان احمد
بر ما ز کرم تو مادری کن
ای مادر دودمان احمد
در مصحف خویش نام ما را
بنویس قسم به جان احمد

سرمایــۀ مــا ولایـت توست
آن هم همه از عنایت توست

تو دست خدا در آستینی
تو رکن امیر مؤمنینی
تو مادر یازده امامی
تو دختر ختم مرسلینی
بانوی بزرگ آسمان‌ها
ام‌الملکوت در زمینی
هم مادرکل راستانی
هم رکن امام راستینی
تنها نه به ختم انبیا ام
والله قسم تو مام دینی

عیسی نگرد چو بر مقامت
پیش از مادر کند سلامت

غیر از تو بهشت مصطفی کیست
همتای ولی کبریا کیست
غیر از تو مدافع ولایت
در راه علی مرتضی کیست
یاری که به حفظ جان یارش
شش‌ماهه خود کند فدا کیست
در راه خدا فتاده از پا
از دست علی گره‌گشا کیست
غیر از تو کسی که تا دم مرگ
یک دم ز علی نشد جدا کیست

حـق نمــک علــی ادا شــد
هم غنچه و هم گلش فدا شد

آتش زدن در ولایت
در محضر کوثر ولایت
آثار غلاف تیغ دشمن
بر بازوی مادر ولایت
آوخ که ستمگران چه کردند
با روح مطهر ولایت
از ابر خسوف نیلگون شد
خورشید منور ولایت
ای اهل مدینه خون بگریید
بر غنچۀ پرپر ولایت
هم خانه توست قتلگاهت
هم قبر تو سنگر ولایت

هر نکته که حاجت بیان است
از تربـت مخفی‌ات عیان است

ای جان به کف علی نهاده
قرآن به زیر پا فتاده

والله عدو به وقت حمله
بر قتل تو داشته اراده
بر بازوی تو مدال بسته
بر ماه رخت نشان نهاده
می‌خورد به پیکر پیمبر
هر ضربه که می‌شدی اعاده
این‌گونه ستم به دخت احمد
هرگز نکند حلال‌زاده

میثم بنویس این روایت

زهـراست شهیدۀ ولایت


حضرت زهرا(س) - زبانحال حضرت علی (ع)

دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من 
تا نمردم چشم خود را باز کن زهرای من 
من به احزاب و احد یکدم نلرزیدم ولی
تا تو افتادی ز پا لرزید دست و پای من
کاش جانم با نفس از سینه می‌آمد برون
کاش می‌مردم مدینه نیست دیگر جای من
روزها لب بسته از فریاد و می‌سوزم خموش
حبس در دل گشته حتی نالۀ شب‌های من
قنفذ بیدادگر جان مرا از من گرفت 
تو زمین خوردی و از هم شد جدا اعضای من
آفتاب طلعتت از ابر سیلی شد سیاه 
زین مصیبت تیره شد در چشم من دنیای من
در عزای تو تمامی عمر من شد احتضار
با فراق تو شده هر شب، شب احیای من

تو به خود از درد پیچیدی و نگشودی لبی
تا نیاید از جگر یک لحظه واویلای من 
حیف باغ آرزوهای مرا آتش زدند 
رفت از کف غنچۀ من لالۀ حمرای من
مرحبا میثم که در اشعار تو پیدا بود
غصۀ ناگفته و غم‌های ناپیدای من


در مدح و مصیبت حضرت زهرا(س)

از ما چه قابل از احد داورت سلام
از انبیا و از پدر و شوهرت سلام
از حضرت مسیح بر آن یازده مسیح
وز مریم مقدس بر دخترت سلام
تا صبح روز حشر ز آباء و امهات
پیوسته بر تو و پدر و مادرت سلام
تو کیستی که حضرت جبریل بر پدر
با وحی آرد از طرف داورت سلام
شک نیست اینکه روح تمام پیمبران
آرند روز و شب همه در محضرت سلام
گردد زمام چرخ چو دستاس در کفت
دست خدا! به دست فلک‌گسترت سلام
از روح حوریان همه بر فضه‌ات درود
وز قلب قدسیان همه بر قنبرت سلام
بر زینبین و مکتب ایثار و صبرشان
بر دامن حسین و حسن‌پرورت سلام
تو کیستی که خواجۀ لولاک روز و شب
آرد به امر ذات خدا بر درت سلام
زن می‌کند سلام به شوهر عجیب نیست
گر آورد به محضر تو شوهرت سلام
گویند انبیا همه با ختم انبیا
کای ختم انبیا به تو و کوثرت سلام
تو روح پاک احمد مرسل به پیکری
بر احمد و به روح تو و پیکرت سلام
چون رو کنی به حشر شفاعت ندا دهد
بر لحظۀ ورود سوی محشرت سلام
با دست حیدریت ز حیدر کنی دفاع
بر دست‌های حیدری و حیدرت سلام
اول‌شهید راه علی، محسن تو بود
بر محسنت که گشت فدا در برت سلام
همسنگر تو کودک شش‌ماهۀ تو بود
ای مادر شهیده به هم‌سنگرت سلام
دشمن ز اشک چشم تو پیوسته بیم داشت
بر اشک‌های چشم و به چشم ترت سلام
باید شنید خطبۀ همان از زبان تو
بر منطق و به خطبه روشنگرت سلام
هر شب نهاده سر به مزار تو همسرت
پیوسته بر مزار تو و همسرت سلام
دست شکستۀ تو پر از بوسۀ نبی است
بر جای‌جای بوسۀ پیغمبرت سلام
مویت سفید گشت و سیه گشت معجرت 
بر گیسوی سفید و سیه‌معجرت سلام
در یاری علی صدف و گوهرت شکست
تا روز حشر بر صدف و گوهرت سلام
پرپر شد از تو باغ گلی بعد غنچه‌ات
بر غنچه و به باغ گل پرپرت سلام
تا جن و انس و حور و ملک زائر تواند
میثم دهد به تربت بی‌زائرت سلام 


در مدح و مصیبت حضرت زهرا(س
سلام ای روح قرآن سلام ای جان احمد

سلام یا پای تا سر تمام قرآن احمد

سلام ای سینۀ تو بهشت رضوان احمد

حقیقت قدر و کوثر کمال فرقان احمد

خدا مدیحت‌سرایت زبان قرآن ثنایت
هزار فردوس سائل هزار رضوان گدایت

محبتت فوق طاعت ولایتت فوق ایمان

خدای را مظهری تو کتاب را داوری تو 

وجود را محوری تو رسول را دختری تو

بهشت پیغمبری تو حقیقت حیدری تو

ائمه را مادری تو فراتر از باوری تو
تو عصمت کبریایی تو هستی مصطفایی
تو رکن رکن هدایت تو دست دست خدایی

تو جان جان رسولی فدای خاک رهت جان
چراغ ملک الهی جمال نورآفرینت 
جبین نهند آسمان‌ها به روی خاک زمینت
هزار جبریل ریزد به یک دم از آستینت

شرار شمشیر حیدر خطابۀ آتشینت
جلال محو جلالت کمال مات کمالت 
بهشت مشتاق قنبر فرشته خاک بلالت

کنند خیل ملایک ثنای مقداد و سلمان

به مُلک بی‌انتهای خدای عالم تو نوری

نه ‌اُم، امام‌الائمه به بامداد نشوری
تو پاکی و از پلیدی به نص تطهیر دوری

به جسم توحید روحی به قلب احمد سروری

تو مهری و در حجابی وجود را آفتابی

هماره ام‌الرسولی همیشه‌ ام‌الکتابی

تو ام‌الاسرار حقی به حق دادار منان

سلام ذات الهی به طینت و خلق و خویت

سلام احمد به حسن و سلام قرآن به رویت

نه دیده مه چشم و ابرو نه دیده خورشید رویت

دریده کوثر گریبان به شوق آب وضویت

نیاز غلمان به سویت نماز حوری به کویت

هزار فردوس و رضوان فدای یک تار مویت

فدای یک تار مویت هزار فردوس و رضوان

خدای یکتاست شاهد به پاکی و عصمت تو 

امین وحی الهی به خانه هم‌صحبت تو

تمام قرآن احمد صحیفۀ صورت تو 
جهاد در راه حیدر شکوهی از غیرت تو

تو عصمت کبریایی تو مادر انبیایی
نبی بود دست‌بوست به حق که دست خدایی

تو کیستی ای علی را جلالتت کرده حیران

تویی نخستین شهیده علی ولی خدا را

تو مام اول‌شهیدی امام ارض و سما را

تو پیش موج حوادث سپر شدی مرتضی را

تو درس ایثار دادی به پایداریت ما را
شهید راه ولایت همه سپاه ولایت
قسم به قرآن تویی تو، تو دادخواه ولایت

شب عروسیت بستی همان در خانه پیمان

خدا کند صورتت را به خانه حیدر نبیند
بهشت نیلوفرت را علی، پیمبر نبیند
نشان گل‌میخ در را نگاه دختر نبیند
به کوچه آنچه حسن دید حسین دیگر نبیند

تو در جوانی خمیدی تو کوه ماتم کشیدی
تو پشت در از درونت صدای بابا شنیدی

دل نبی سوخت بر تو تن حسن گشت

مدینه دارد نشان‌ها ز تربت بی‌نشانت
مصائبت تا قیامت عیان ز قبر نهانت
دهند خرما درختان ز گریۀ دوستانت
سلام هر راست‌قامت به سر و قد کمانت
همیشه اشکت مجسم به دیدۀ اهل عالم

مصائبت پاگرفته ز ریشۀ نخل میثم
که عمری از درد و داغت سروده با چشم گریان


حضرت زهرا (س)

هزار بار شکستند رکن مولا را
یکی نگفت چرا می‌زنید زهرا را 
همین که فاطمه‌اش بر روی زمین افتاد
سیاه دید علی روی آسمان‌ها را 
کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا
خدا گواست که کشتند مادر ما را 
فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود 
روا نبود ببندند دست مولا را 
هزار مرتبه نفرین بر آن ستم‌گستر
که کشت حامی تنها امام تنها را 
برای مادر سادات گریه منع شده
که بهر گریه گرفته‌است راه صحرا را 
علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی 
شرار تابش خورشید و سوز گرما را

کنار سایۀ نخلی در آفتاب گریست 
شب از عناد بریدند نخل خرما را 
رواست عالمیان جان دهند از این غصه 
که جای پنجۀ دیو است روی حورا را 
قسم به سورۀ یاسین و هل‌اتی میثم 
که پیش چشم علی می‌زدند طاها را


حضرت زهرا (س)

چو بسمل می‌زنی در هر نفس بال و پری مادر
مرو از دست ما آخر تو دست حیدری مادر 
مدینه مرده، ما بی‌کس، علی تنها، همه دشمن
میان دشمنان تنها تو او را یاوری مادر 
گل روی تو ای قرآن روی سینۀ احمد
چرا نیلی شده آخر تو از گل بهتری مادر 
غم بی‌مادری سخت است بر ما هم نگاهی کن
مرو مادر مرو آخر تو ما را مادری مادر 
هنوز انگار می‌آید به گوشم ناله‌ات از دل
هنوز انگار می‌بینم که تو پشت دری مادر 
به من گفتند مادر رفتنی گردیده فکری کن
به خود گفتم تو ما را همره خود می‌بری مادر
تو بر حفظ ولایت محسن خود را سپر کردی
تو بر بابا همان همسنگر بی‌سنگری مادر

چرا در آستان وحی افتادی ز پا آخر 
تو قرآن امیرالمؤمنین را کوثری مادر 
مغیره تا به تن جان داشت جانت را گرفت از تن
نگفت آخر تو تنها دختر پیغمبری مادر
گناه میثم آلوده از کوه است سنگین‌تر 
مگر در عرصۀ محشر تو بر او بنگری مادر


حضرت زهرا(س)

غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود 
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته 
آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود
گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل 
گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود 
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته 
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود
کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود
مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود

دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در 
کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه 
فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود


حضرت زهرا(س)

زبانحال حضرت علی (ع)

چو دید نقش زمین همسر جوانش را
ز دست داد همه طاقت و توانش را 
به پیش دیدۀ او چون زدند زهرا را
هزار مرتبه دشمن گرفت جانش را 
هزار حیف که یارش نداشت یارایی 
ز دیده پاک کند اشک دیدگانش را 
نه با علی نه حسن نه حسین نه زینب
نگفت درد و غم و غصه نهانش را 
به حیرتم که اگر در مدینه رو آرم
کجا نشان بدهم قبر بی‌نشانش را
چگونه پیر نگردد علی به فصل شباب
کزاو گرفت عدو همسر جوانش را 
که دیده بین قفس طایر شکسته‌پری
که ظالمانه بسوزند آشیانش را؟ 
به جز به باغ امید علی و زهرایش

که دیده غنچه نشکفتۀ خزانش را 
حسین مادر مظلومه را دهد از دست
اگر بلال به پایان برد اذانش را 
چه قرن‌ها که ستم بر علی شده میثم 
که ریختند بسی خون شیعیانش را


شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار(میثم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۹
حسین سبزعلی
کد خبر:۳۰۷۹۳۵
تاریخ انتشار:۲۰ اسفند ۱۳۹۱ - ۲۱:۲۳
زن باردار که برف همه مسیرهای منتهی به روستای آنها را مسدود کرده بود با تانک سپاه تیپ زرهی 21 امام رضا (ع) نجات یافت.

به گزارش همشهری، کارشناس ستاد هدایت عملیات بحران دانشکده علوم پزشکی نیشابور با بیان این خبر گفت: زن بارداری در روستای چاه سالار در خراسان رضوی دچار درد زایمان شده بود اما به‌دلیل بارش شدید برف تمامی راه‌های ارتباطی روستا مسدود شده و رفتن به آنجا برای امدادگران اورژانس غیرممکن بود.

حسین محمدی ادامه داد: عصر جمعه وقتی خانواده این زن با 115تماس گرفتند و ماجرا را گزارش کردند ابتدا آمبولانسی به روستا اعزام شد و با هماهنگی اداره راه، کامیونی نیز برای باز کردن جاده به محل اعزام شد اما متأسفانه آنها نتوانستند راهی برای رفتن به روستا و نجات زن باردار پیدا کنند؛ به همین دلیل با هماهنگی فرماندهی تیپ 21 امام‌ رضا(ع)، از تانک‌ نظامی برای انتقال مادر باردار از روستا به مرکز درمانی استفاده و با اعزام یک تانک به روستا، زن جوان به مرکز درمانی منتقل شد.

بعد از حضور زن باردار در مرکز درمانی، با تلاش و همکاری پزشک و پرستار این مرکز، وی ساعت 7:15شنبه به بیمارستان انتقال یافت و وضع حمل کرد. با پیگیری انجام شده حال مادر و نوزاد هم‌اکنون مناسب گزارش شده است


هر وقت که صحبت دفاع از حرم حضرت زینب(س) و جنگ با داعشی‌ها می‌شد و خبر شهادت مدافعان حرم را می‌آوردند، او ابراز ناراحتی می‌کرد و می‌گفت نگرانم از قافله شهدا جا بمانم.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سرهنگ "سیدیحیی حسینی" از همرزمان و دوستان سردار شهید مدافع حرم "محسن قاجاریان" اظهار داشت: آشنایی من با این شهید بزرگوار از سال 60 در منطقه عملیاتی جنوب آغاز شد که آن وقت به صورت نیروی بسیجی به جبهه‌ها اعزام شده بود. سپس در دوران دفاع مقدس و در عملیات خیبر فرمانده گروهان شد. در عملیات بدر در سال 63 نیز جانشین من در فرماندهی گردان بود.

وی ادامه داد: محمدباقر قالیباف فرمانده لشکر چند بار به من گفته بود که فرماندهی یکی از گردان‌ها باید به قاجاریان سپرده شود اما او به دلیل تواضعی که داشت این مسئولیت را قبول نمی‌کرد تا اینکه در سال 64 و در عملیات والفجر8 مجاب به قبول فرماندهی گردان فجر شد و تا پایان جنگ و در عملیات‌های مختلف مانند کربلای 5 فرماندهی این گردان را بر عهده داشت.

حسینی خاطرنشان کرد: از ویژگی‌های این سردار شهید شجاعت، خوش برخوردی و ولایتمداری بود که زبانزد دوستان و نیروهایش بود.

وی تصریح کرد: پس از پایان جنگ، شهید قاجاریان جانشین من در معاونت عملیات تیپ 21 امام رضا(ع) شد. او توانمندیش از من بیشتر بود اما از قبول مسئولیت امتناع می‌کرد. آن وقت پیشنهاد جانشینی فرماندهی تیپ هم به او داده شده بود اما قبول نمی‌کرد. این تواضع شهید موجب شده بود دوستان و نیروهایش او را دوست داشته باشند.

حسینی در رابطه با حضور شهید قاجاریان در سوریه گفت: هر وقت که صحبت دفاع از حرم حضرت زینب(س) و جنگ با داعشی‌ها می‌شد و خبر شهادت مدافعان حرم را می‌آوردند، او ابراز ناراحتی می‌کرد و می‌گفت نگرانم از قافله شهدا جا بمانم. لذا خیلی پیگیر بود تا به سوریه برود و به آرزویش یعنی شهادت دست یابد.

همرزم شهید قاجاریان اظهار داشت: چند روز پیش از این که به سوریه اعزام شود به آقای سلیمانی از دوستانمان گفته بود که پیکر من را در کنار قبر آیت الله غرویان و در محل یادمان سردار شهید شوشتری دفن کنید. شهید قاجاریان و امثال بنده، تمامی نیروهای سردار شهید نورعلی شوشتری بودیم.

وی اضافه کرد: شهید قاجاریان علیرغم جانبازی و اینکه در آستانه بازنشستگی بود اما همچون یک رزمنده جوان شوق دفاع از حرم حضرت زینب(س) را داشت. او در دوران جنگ، بیشتر در منطقه بود و کمتر به شهر برمی‌گشت. در سال‌های پس از جنگ که آرامش و امنیت در شهر برقرار بود، به صورت شبانه‌روزی در پادگان حضور داشت و در کنار نیروهایش بود. خانواده‌اش در این امر او را خیلی یاری کردند

سرهنگ حسینی در کنار سردار شهید قاجاریان

حسینی در رابطه با نحوه شهادت این فرمانده مدافع حرم گفت: به گفته دوستان و همرزمانی که در سوریه با ایشان بودند، سردار شهید قاجاریان در چند روز نخستی که به سوریه رفته بود اقدام به شناسایی منطقه کرد و سپس در طراحی عملیات آزادسازی شهرک‌های شیعه نشین نبل و الزهرا نقش داشت. در این عملیات نیز به همراه یکی از نیروهایش در کنار تانکی مستقر بودند که دستور شلیک به سوی هدفی را داد که از سوی دیگر موشک ضدتانکی به تانکشان برخورد کرد و سردار شهید محسن قاجاریان پس از سال‌ها دوری از یاران شهیدش آسمانی شد.

وی در پایان گفت: شهید قاجاریان سرباز و حافظ ولایت، راه شهدا و ارزش‌های انقلاب اسلامی بود.

منبع: دفاع پرس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۵۶
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۷ ب.ظ

مرو فاطمه ، فاطمه جان مرو


شب و روز شهادت حضرت زهرا (س)


زمینه


 


شهید علی ، ای شهود علی


مکن گریه ابر کبود علی


مخوان قصه ی مرگ پروانه را


که لرزد چو شمعی وجود علی


مرو فاطمه ، فاطمه جان مرو


**


امیدم از این زندگانی مرو


تو عمری نداری ، جوانی مرو


تو آن همسر با وفائی ، بمان


تو آن مادر مهربانی مرو


مرو فاطمه ، فاطمه جان مرو


**


بسوزم چو شمعی ز سو سوی تو


تو از من خجل ، من هم از روی تو


طنابی که بسته به بازوی من


غلافی که بشکسته بازوی تو


مرو فاطمه ، فاطمه جان مرو

                  دانلود سبک
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۷
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ب.ظ

زندگی نامه و سیره حضرت زینب سلام الله علیها

زندگى نامه و سیره حضرت زینب سلام الله علیها

منبع : سایت شهید آوینی ره
ولادت

حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده، و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام، لقب و کنیه آن حضرت: نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ...

ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,زندگینامه,روز پرستار,سیره حضرت زینب,زندگینامه حضرت زینب

پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها مىباشد.

همسر گرامى آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. در کتاب اعلام الورى براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نامهاى على، عون، و جعفر و یک دختر به نام ام کلثوم ذکر شده است.

فرزندان حضرت زینب (س)

 سبط بن جوزى درتذکرة الخواص گوید: عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است . از آن جمله ، على و عون الاکبر و محمد و عباس و ام کلثوم مى باشند که مادر آنان حضرت زینب (س) بوده است .

پرستارى مادر

 روزهایى بر حضرت فاطمه زهرا (س) گذشت که بر اساس دردهاى فراوان از جمله : شکسته شدن پهلو، ورم بازو، صورت سیلى خورده و سقط جنین ، حدود90 روز بسترى بود. ناگفته پیداست که چنین بیمارى نیاز به پرستار دارد، لذا حضرت زینب در سن 5 سالگى از مادر پذیرایى و پرستارى مى کرد و متاءسفانه طولى نکشید که به فراق مادر مبتلا گردید.

 

القاب حضرت زینب (س)

 عالمه غیر معلمه : داناى نیاموخته فهمة غیر مفهمه : فهمیده بى آموزگار کعبة الرزایا: قبله رنجها.

نائبة الزهراء: جانشین و نماینده حضرت زهرا (س) نائبة الحسین : جانشین و نماینده حضرت حسین (ع) ملیکة الدنیا: ملکه جان ، شهبانوى گیتى

عقیلة النساء: خردمند بانوان .

عدیلة الخامس من اهل الکساء: همتاى پنجمین نفر از اهل کساء.

شریکة الشهید: انباز شهید.

کفیلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد.

ناموس رواق العظمه : ناموس حریم عظمت و کبریایى .

سیة العقائل : بانوى بانوان خردمند.

سر ابیها: راز پدرش على (ع)

سلالة الولایة : فشرده و خلاصه و چکیده ولایت .و لیدة الفصاحة : زاده شیوا سخنى .

شقیقة الحسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن (ع).

عقیلى خدر الرسالة : خردمند پرده نشینان رسالت .

رضیعة ثدى الولایة : کسى که از پستان ولایت شیر خورده .

بلیغة : سخنور رسا.ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,زندگینامه,روز پرستار,سیره حضرت زینب,زندگینامه حضرت زینب

فصیحة : سخنور گویا.

صدیقة الصغرى : راستگوى کوچک (در مقابل صدیقه کبرى ).

الموثقة : بانوى مورد اطمینان .

عقیلة الطالبین : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان ).

الفاضلة : بانوى با فضیلت .

الکاملة : بانوى تام و کامل .

عابدة آل على : پارساى خاندان على

عقلیة الوحى : بانوى خردمند وحى

شمسة قلادة الجلالة : خورشید منظومه بزرگوارى و شکوه .

نجمة سماء النبالة : ستاره آسمان شرف و کرامت .

المعصومة الصغرى : پاک و مطهره کوچک .

قرینة النوائب : همدم و همراه ناگوارى ها.

محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول (ص).

قرة عین المرتضى : نور چشم حضرت على (ع).

صابرة محتسبة : پایدارى کننده به حساب خداوند براى خداوند.

عقیلة النبوة : بانوى خردمند پیامبرى .

ربة خدر القدس : پرونده پرده نشینان پاکى و تقدیس .

قبلة البرایا: کعبه آفریدگان .

رضیعة الوحى : کسى که از پستان وحى شیر مکیده است .

باب حطة الخطایا: دروازه آمرزش گناهان .

حفرة على و فاطمه : مرکز جمع آورى دوستى و محبت على (ع) و فاطمه (س).

ربیعة الفضل : پیش زاده فضیلت و برترى .

بطلة کربلاء: قهرمان کربلا.

عظیمة بلواها: بانویى که امتحانش بس بزرگ بود.

عقلیة القریش : بانوى خردمند از قریش .

الباکیة : بانوى گریان .

سلیلة الزهراء: چکیده و خلاصه حضرت زهرا (س).

امنیة الله : امانت دار الهى .

آیة من آیات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند.

مظلومة و حیدة : ستمدیده بى کس .

هوش و ذکاوت

ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,زندگینامه,روز پرستار,سیره حضرت زینب,زندگینامه حضرت زینب

صاحب کتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذکاوت آن بانوى بزرگوار چنین مىنویسد:

در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است.

و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر مىکند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل مىنویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را از حضرت زینب سلام اللّه علیها روایت کرده و مىگوید: حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..»

دقت کنیم که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فسلفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء مىباشد.اساور من ذهب: .

فصاحت و بلاغت

کلمات دربار و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبههایى که از آن حضرت روایت شده خود قوىترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار مىباشد. همان بانویى که امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنى:

«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید که تعلیم ندیده، و بانوى فهمیدهاى هستى که بشرى تو را تفهیم ننموده است».

در اینجا مرورى کوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکى از بزرگترین حرکتهاى آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنى امیه را به شدّت لرزاند مىکنیم:

«به خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود ندریدى.

اى یزید! در آن روزى که خداوند بدنهاى پاک شهیدانمان را حاضر مىکند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهى شد، امّا مىدانى در چه حالى؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین بردهاى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى که به دست آوردهاى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون کشیدهاى، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند مىفرماید: (کسانى را که در راه خدا شهید شدهاند مرده مپندارید. بلکه آنان زندهاند و در نزد خداى خود روزى مىخورند).آل عمران: 169

و اى یزید! براى تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى کسى که این مقام را براى تو زینت داده و تورا بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست که چه جانشین بدى براى خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.

کرامات

به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند که در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى مىباشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام که حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن حضرت مشکلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواستههاى خویش نائل گردیدهاند.

حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت براى حل مشکلات بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.

به عنوان مثال شبلنجى یکى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار مىنویسد:

«شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در کتابش مشارق الانوار مىگوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشکلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیدهاى در مدح آن حضرت سرودم که مطلع آن چنین بود:

آلِ طاها لَکُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواکُمْ بِما لَکُمْ آلآء

و خدا به برکت آن بانوى گرامى مشکل مرا حل کرد.

زینب عالمه بود

 امام سجاد (ع) خطاب به عقیله بنى هاشم ، زینب کبرى (س) مى فرمایند:

(( یا عمة انت بحمد الله عالمة غیر معلمة ، و فهمة غیر مفهمة )) .

عمه جان ! تو عالمه اى هستى بدون اینکه معلم داشته باشى ، و فهمیده اى هستى بى آن که کسى مطالب را به تو فهمانده باشد.

زینب محدثه بود

 از سخنان فاضل دربندى (متوفى به سال 1286 هجرى ) و جز او از عالمان دیگر - رحمهم الله - ظاهر و هویدا است که آن خاتون دو سرا حضرت زینب کبرى (س) علم منایا و بلایا (مرگ ها و پیشامدهاى سخت ) را مى دانسته ، و فرمایش امام سجاد (ع) به او:

(( یا عمة انت بحمد الله عالمة غیر معلمة ، و فهمة غیر مفهمة )) ؛ اى خواهر پدرم ! خداى را شکر و سپاس ، تو دانایى هستى که کسى به تو نیاموخته ، و فهمیده و درک کننده اى هستى که کسى به تو نفهمانده است .

دلیل و راهنما است به این که زینب دختر امیرالمؤ منین (س) محدثه بوده ، یعنى همه چیز (از جانب خداى تبارک و تعالى ) به او الهام مى شده و در دلش آشکار مى گشته است . همچنین علم و دانش او از علوم لدنیة (علومى که از استاد فرا نگرفته ، بلکه از جانب خداى عزوجل ) بوده است .

عقیله بنى هاشم

 در برخى روایات است که او را مجلس علمى بود و زنان به قصد آموختن احکام دین نزد او مى رفتند. این صفات برجسته که براى هیچ یک از زنان معاصر او فراهم نشده است ، زینب را از دیگران ممتاز ساخت ؛ چنان که او را (( عقیله بنى هاشم )) مى گفتند و از وى حدیث فرا مى گرفتند.

ابن عباس از او حدیث کند و گوید: (( عقیله ما، زینب دختر على (ع) حدیث کرد... و این لقب بر او ماند؛ چنان که به عقیله معروف گشت و فرزندان وى را بنى عقیله گفتند. ))

ازدواج با عبدالله بن جعفر

ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,زندگینامه,روز پرستار,سیره حضرت زینب,زندگینامه حضرت زینب

وقتى که زینب به سن ازدواج رسید، على براى او کسى را که در شرافت‏خانوادگى‏شایستگى همسرى او را داشت ‏برگزید، خواستگاران فراوانى از جوانان محترم وثروتمند بنى‏هاشم و قریش براى زینب مى‏آمدند، ولى براى نوگل خاندان پیغمبر وبانوى خردمند بنى‏هاشم، عبدالله‏بن جعفر از همه شایسته ‏تر بود.

پدر عبدالله، جعفربن ابى‏طالب است که ذوالجناحین (داراى دو بال) وابوالمساکین (پدر بینوایان) لقب یافت. جعفر، برادر تنى على و محبوب پیغمبر بود،ابوهریره در باره جعفر مى‏گوید:

پس از رسول خدا(ص)، بهتر از جعفربن ابى‏طالب کسى نبود.

جعفر هنگام ستمگرى و سختگیرى قریش، براى حفظ دینش به حبشه‏هجرت کرد، و وقتى که از حبشه با عده‏اى از مسلمانان به مدینه بازگشت، رسیدن اوبه مدینه با فتح خیبر مصادف شد، رسول خدا، جعفر را در بغل گرفت و بوسید وچنین گفت:

«نمى‏دانم از آمدن جعفر دل‏شادترم و یا از فتح خیبر».

و نیز از رسول خدا شنیده شد که مى‏فرمود:

«مردم از ریشه‏هاى گوناگون هستند، و من و جعفر از یک ریشه هستیم‏».

جعفر با سپاهى که در سال هشتم هجرت به سوى روم مى‏رفت، عازم جهاد بارومیان شد.

رسول خدا چنین قرار داده بود که فرماندهى سپاه با زیدبن حارثه (1) باشد و اگر اوکشته شود فرماندهى با جعفربن ابى‏طالب خواهد بود. (2) .

سپاهیان اسلام رفتند، تا به‏حدود بلقاء رسیدند، در آن جا با سپاهیان هرقل روبه‏روشدند.

مسلمانان در دهکده موته جاى گرفتند و جنگ خونینى در گرفت و زیددر حالى که پرچم رسول خدا را در دست داشت و جنگ مى‏کرد، رومیان او را بانیزه‏هاى خودشان قطعه قطعه کردند.

جعفر، پرچم را به دست گرفت و به نبرد پرداخت. تااین که دست راستش از تن‏جدا شد. جعفر علم را به‏دست چپ گرفت و به نبرد ادامه داد، دست چپش هم جداشد. علم را در بغل گرفت و آن قدر پاى‏دارى کرد تا کشته شد. جعفر نخستین فرزندابوطالب است که در راه اسلام کشته شده.

مادر عبدالله‏بن جعفر، اسماء دخت عمیس است، وى خواهر میمونه ام‏المؤمنین‏و سلمى همسر حمزة‏بن عبدالمطلب و لبابه همسر عباس ابن عبدالمطلب است. (3) .

جعفر با اسماء ازدواج کرد و او مادر همه فرزندان جعفر است. اسماء پس ازشهادت جعفر به‏همسرى ابوبکر درآمد و براى او محمدبن ابى بکررا آورد و پس ازمرگ ابوبکر، على‏بن ابى‏طالب او را گرفت، اسماء براى على، یحیى و محمد اصغر راآورد.

واقدى در تاریخش مى‏گوید که عون و یحیى را بیاورد.

شوهر زینب، عبدالله‏بن جعفر، در حبشه متولد شد، عبدالله، نخستین نوزاد است ‏از مسلمانان مهاجر به حبشه که در آن دیار به دنیا آمده است.

ابن حجر در اصابه (4) نقل مى‏کند که رسول خدا فرمود:

«خوى و خلقت عبدالله به‏من مى‏ماند» سپس دست راست عبدالله راگرفته وچنین فرمود:

«بارالها! خاندان جعفر را برقرار بدار و کسب و کار را براى عبدالله مبارک گردان‏».

این جمله را سه بار مکرر مى‏کند. و سپس مى‏فرماید: « من در دنیا و آخرت سرورآن ها هستم‏».

عبدالله مردى بود بزرگ، جوان مرد، دلیر، پاک‏دامن، و مرکز جود و سخا نامیده‏شد; احسان فروشى نمى‏کرد و نیکى را نمى‏فروخت و هیچ مستمندى را از درخانه‏اش ناامید بر نمى‏گردانید. محمدبن‏سیرین مى‏گوید:

بازرگانى شکرى به مدینه آورد و به فروش نرفت. این خبر به عبدالله بن جعفررسید. به پیش‏کارش فرمان داد که آن شکر را بخرد و به مردم ببخشد.

یزیدبن معاویه مال گزافى به طور هدیه براى او فرستاد. موقعى که مال به دست‏ عبدالله رسید، آن را میان اهل مدینه قسمت کرد و از آن به منزل خود هیچ نبرد.

این شعر عبدالله‏بن قیس رقیات است که مى‏گوید:

من مانند فرزند نامدار و سفید بخت جعفر هستم. او چون مى‏دانست که مال باقى‏نخواهد ماند، به مستمندان و بى‏چارگان ببخشید و نام خود را جاویدان کرد.

و این سخن عبدالله‏بن ضرار است که در ستایش عبدالله‏مى گوید:

اى فرزند جعفر، تو بهترین جوان مردان هستى و براى هر کس که در خانه‏ات رابزند و فرود آید بهترین میزبانى.

میهمانانى بسیار در نیمه شب به خانه تو آمدند، هر غذایى که خواستند آماده بود وچه سخنان شیرینى از تو شنیدند و چه گشاده رویى‏هایى از تو بدیدند.

ابن قتیبه در عیون‏الاخبار نقل مى‏کند (5) که هنگامى‏که معاویه از مکه باز مى‏گشت،به مدینه آمد و هدایا ومال بسیارى براى حسن و حسین و عبدالله‏بن‏جعفر و محترمان‏دیگر قریش فرستاد.

به فرستادگان سفارش کرد که پس از رسانیدن مال، قدرى درنگ کنند و ببینندهرکدام با هدایاى خود چه مى‏کنند. وقتى که فرستادگان رفتند که هدایا را برسانند،معاویه به اطرافیان خود روى کرده، چنین گفت:

اگر بخواهید، به‏شما مى‏گویم که هر کس با هدیه‏اش چه خواهد کرد.

اما حسن، مقدارى از عطریات هدیه‏اش را به زنان خود داده و بقیه را به هر کس‏که نزد او بود، مى‏بخشد.

اما حسین، از کسانى که پدرانشان در صفین کشته شده و یتیم شده‏اند، شروع‏مى‏کند، اگر چیزى بماند، شترهایى قربانى کرده و تقسیم مى‏کند و شیر تهیه کرده‏به مردم مى‏دهد.

اما عبدالله‏بن جعفر، به غلام خود مى‏گوید: بدیح، قرض‏هاى مرا ادا کن و اگرچیزى ماند وعده‏هایى که به مردم داده‏ام انجام بده.

و اما فلان...تا آخر.

فرستادگان که بازگشتند و هر چه دیده بودند گزارش دادند، همان‏طور بود که‏معاویه گفته بود.

عبدالله در بخشش‏هاى خود اسراف مى‏کرد، و از آن که مالش از میان برود و یابه‏دشمنانش برسد ابایى نداشت.

اگر در کفش به‏جز جانش نباشد، همان را خواهد بخشید، حاجتمند باید از خداى‏بپرهیزد که آن را تقاضا نکند.

زناشویى مبارک بارور شد; زینب دختر زهرا براى عبدالله بن جعفر چهار پسرآورد: على، محمد، عون اکبر، عباس، هم چنان که دو دختر آورد که یکى از آن دوام‏کلثوم است که معاویه با زیرکى سیاسى خود مى‏خواست او را به همسرى یزیددر آورد، تا از پشتیبانى بنى‏هاشم استفاده کند. عبدالله، اختیار دختر را به‏دست‏خالوى‏او امام حسین داد، آن حضرت هم دختر را به پسر عمویش قاسم‏بن محمدبن‏جعفربن‏ابى‏طالب تزویج کرد.

ازدواج زینب میان او و پدر و برادرانش جدایى نینداخت، محبت امام على‏به دختر و برادر زاده‏اش به اندازه‏اى بود که آن دو را هم‏چنان نزد خود نگاه داشت تاوقتى که على زمام‏دار مسلمانان شد و کوفه را پایتخت قرار داد، آن دو با آن حضرت‏به کوفه آمدند و در مرکز خلافت زیر سایه امیرالمؤمنین مى‏زیستند.

در جنگ‏هاى آن حضرت، عبدالله در کنار عموى خود ایستاده و نبرد مى‏کردویکى از سرداران آن حضرت در صفین بود.

مردم که مى‏دانستند عبدالله نزد دودمان پیغمبر ارزش واحترامى دارد، اوراوسیله‏اى پیش امیرالمؤمنین و دو فرزندش حسن و حسین قرار مى‏دادند; چون که‏خواهش او رد نمى‏شد و امیدش ناامید نمى‏گردید.

در اصابه از محمدبن سیرین نقل مى‏کند که یکى از دهقانان اراضى سواد (6) ازعبدالله خواست که در باره حاجتى باعلى سخن گوید، على حاجت آن مرد را برآورد.آن مرد چهل هزار براى عبدالله فرستاد، عبدالله آن را نپذیرفت و چنین‏گفت: مانیکوکارى را نمى‏فروشیم. (7) .

ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین (8) نقل مى‏کند:

وقتى که حسن‏بن على‏از دنیا رفت، اهل بیت پیغمبر بنابر وصیتى که امام حسن‏نموده بود خواستند که آن حضرت را در کنار رسول خدا به‏خاک سپارند،بنى‏امیه اسلحه پوشیده و مانع شدند و مروان حکم چنین مى‏گفت:

چه جنگ‏هایى که از صلح بهتر است؟ آیا عثمان را در دورترین نقاط بقیع دفن‏کنند، ولى حسن در خانه رسول خدا (ص) دفن شود؟ تا من بتوانم شمشیر بردارم،هرگز این کار نخواهد شد.

حسین نپذیرفت و گفت: چاره‏اى نیست جز آن که برادرش در کنار جدش‏به خاک سپرده شود. نزدیک بود فتنه‏اى روى دهد، اگر عبدالله جعفر پا در میان‏نمى‏گذاشت.

او به پسر عمویش حسین عرض کرد:

تو را به حق من که کلمه‏اى برزبان نیاورى.

عبدالله، عمو زاده خود حسن را به سوى بقیع برد و در همان جایى که مادرش‏زهرا به‏خاک سپرده شده بود (9) دفن گردید (10) و مروان حکم بازگشت.

زینب در آغاز جوانى چگونه بوده است؟

مراجع تاریخى از وصف رخساره زینب در این اوقات خوددارى مى‏کنند; زیراکه او در خانه و روبسته زندگى مى‏کرده و ما نمى‏توانیم مگر از پشت پرده وى رابنگریم.

ولى پس از گذشتن ده‏ها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون مى‏آید و مصیبت‏جانگداز کربلا او را به ما نشان مى‏دهد و کسى‏که او را به چشم دیده براى ما وصفش‏مى‏کند و چنین مى‏گوید - چنان که طبرى نقل کرده است: گویا مى‏بینم زنى را که مانندخورشید مى‏درخشید و با شتاب از خیمه‏گاه بیرون مى‏آمد. (11) .

پرسیدم: او کیست؟ گفتند: زینب دختر على‏است.

هنگامى که زینب پس از شهادت امام حسین به مصر مى‏رود، عبدالله بن ایوب‏انصارى در وصفش مى‏گوید:

...به خدا که من صورتى مانند آن ندیدم، گویا پاره‏اى از ماه بود.

در صورتى که این بانوى بزرگ در آن وقت در پنجاه و پنجمین سال زندگى خودبود، غریب بود، خسته و کوفته بود، مصیبت‏زده و داغ دیده بود، پس جمال زینب درآغاز جوانى پیش از آن که سالمند بشود، و مصایب جانگداز خوردش کند و جام‏داغ دیدگى را تا پایان بدو بنوشاند، چگونه بوده؟!

اما شخصیت زینب، بهتر است که - در این جا نیز - منتظر شویم تا این که حوادث‏از دلیرى و پاى‏دارى او پرده بردارد، و او را در بهترین نمونه از دلاورى و زیربار ظلم‏نرفتن و بزرگ منشى به ما بنمایاند.

به همین زودى تعجب مورخان از ایستادگى زینب واستقامت او در برابر یزیدبن‏معاویه آشکار مى‏شود.

ابن حجر در اصابه براى ما مطلبى نقل مى‏کند که از قدرت زینب در سخن ونیرومندى‏اش در استدلال خبر مى‏دهد. (12) .

و در آینده نزدیکى مردم آن عصر در کربلا و در مجلس استان‏دار کوفه و مجلس‏یزیدبن معاویه سخنانى از زینب مى‏شنوند که فصاحت و بلاغتش همه را متعجب‏مى‏کند، به همان اندازه‏اى که امروز ما را به تعجب مى‏اندازد و همگى به فوق‏العادگى‏او و سخنورى او و سحر بیانش گواهى مى‏دهند.

جاحظ در کتاب البیان والتبیین از خزیمه اسدى نقل مى‏کند:

پس از شهادت امام حسین وارد کوفه شدم و سخنان پر مغز و شیواى زینب راشنیدم، من ناطق‏تر و گوینده‏تر از او زنى را ندیدم. گویا از زبان امیرالمؤمنین على‏بن‏ابى‏طالب سخن مى‏گفت.

این شمایل زینب است‏به طورى که او را در کربلا دیده‏ایم، و چنان که در زمان‏جوانى‏اش نمونه‏اى از فضایل براى ما نمایان شده، زیرا مى‏شنویم که او در مهربانى ورقت قلب به مادرش و در دانش و پرهیزگارى به پدر مانند بوده.

و چنان که بعضى از روایات مى‏گوید: زینب داراى مجلس علمى ارجمندى بوده‏که زنانى که مى‏خواستند احکام دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر مى‏شده و کسب‏دانش مى‏کرده‏اند.

صفات برجسته‏اى در زینب جمع بوده که هیچ یک از زنان عصر او دارا نبوده‏اند،لذاست که «بانوى خردمند بنى‏هاشم‏» گردید. ابن‏عباس که از او روایت مى‏کند،مى‏گوید: «بانوى خردمند ما زینب دختر على چنین گفت‏».

زینب، بدین لقب به طورى معروف شده بود که وقتى «بانوى خردمند» مى‏گفتند،زینب فهیمده مى‏شد. فرزندان او به چنین لقبى افتخار مى‏کردند و به «زادگان بانوى‏خردمند» شناخته شده بودند.

شهادت آن حضرت

حضرت زینب سلام الله علیها در شب یک شنبه 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.

و مزار ملکوتى آن حضرت اینک زیارتگاه عاشقان وارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مىباشد.

پی نوشتها:

1) از تحقیق در تواریخ به‏دست مى‏آید که فرمانده‏اول جعفر بوده و سپس زید.(مترجم).

2) بعضى از مورخان معتبر نقل کرده‏اند که نخستین فرماندهى‏که از طرف پیغمبر تعیین شده‏بود، جعفر بودو زیدبن حارثه فرمانده دوم بود. از اشعار عباس بن مرداس که در مرثیه آن ها گفته و سیره ابن هشام، نقل‏مى‏کند نیز، چنین مستفاد مى‏شود. (مترجم).

3) الاستیعاب، ج 4، ص 230-231.

4) ج 3، ص 49.

5) ج 3، ص 40.

6) زمین‏هاى سبز و خرم را سواد گویند که بیشتر در عراق عرب بود. دهقان یعنى ارباب ملک. (مترجم).

7) الاصابة ، ج 2، ص 281.

8) ص 74.

9) قبلا تذکر داده شد که بودن قبر زهرا در بقیع کاملا موردتردید است.(مترجم).

10) بردن جنازه امام حسن به بقیع وسکوت حسین (ع) دراثروصیت امام حسن (ع) بوده. کامل‏ابن‏اثیر، ج‏3،ص 228. (مترجم).

11) تاریخ طبرى، ج 4، ص 340-341.

12) الاصابة، ج 4، ص 314 و 315 و 510

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۳
حسین سبزعلی