روضه زنان کربلا
ذکر مصیبت
سپاه شام در مقابل اهل بیت: صف کشیده بودند، و هر لحظه نیروهای کمکی به آنها افزوده می شد. فزونی سپاه دشمن و نیروی اندک برادر، بیش از همه قلب زینب3 را آماج دردها و غصه های فراوان می کرد، و بدین جهت؛ چون روز ششم محرم، حبیب بن مظاهر برای یاری حسین(ع) به کربلا آمد، و دختر امیر المؤمنین (ع) از این فداکاری باخبر گشت، به حبیب پیغام سلام داد.[23] چون این پیغام به حبیب رسید، روی خاک کربلا نشست و مشتی از آن برداشته، بر سر و صورت خویش ریخت و گفت: خاکم به سر! سختی کار زینب به جایی رسیده است که به مثل من سلام می رساند![24]
شب عاشورا زینب3 برای حسین(ع) متکایی گذاشت، و آن حضرت با خواهر خود آهسته به سخن پرداختند و زمانی که صدای زینب به خاطر بی سرپرستی فردای بانوان به گریه بلند شد، حسین(ع) او را دلداری داد. بعد زینب ادامه داد: برادرم ! آیا برای وفاداری و مقاومت لازم فردا، اصحاب را کاملاً امتحان کرده ای که مبادا فردا تو را تنها بگذارند؟
حسین(ع) فرمود: بلی، آنان را بارها آزمایش کرده ام، و تا زنده هستند، از من و بانوان و اطفال حمایت و حفاظت خواهند کرد! بعد حسین(ع) از خیمه زینب بیرون آمد، و به خیمه حبیب بن مظاهر رفت و مشاهده کرد که حبیب برای اطمینان خاطر و دلداری زینب، مطلب را با سایر یاران در میان گذاشت و آنان سرهای خود را برهنه کردند و قبضه شمشیرها را در دست فشردند و برای حفاظت از بانوان و ناموس پیامبر(ص) - که زینب 3 روی آن حساسیت فوق العاده داشت- با ادای سوگند، برای چندمین بار اعلام وفاداری کردند.[25]