عوامل سختی سکرات مرگ
عوامل سختی و شدت سکرات مرگ لحظة احتضار
اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبِیبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین».
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
شاها نظری کن دل مسکین گدا را بگذار به چشمان ترم، این کف پا را
ای خاک درت تاج سرم مهدی زهرا نومید مکن از درت این بیسر و پا را
رفتن به سر کوی صفا با دل خسته دیدم که صفایی نَبُوَد بیتو صفا را
چند نفر شدن گفتن بریم شب جمعه کنار کعبه حجر اسماعیل بنشینیم تا صبح آیة شریفة «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکشِفُ السُّوءَ»؛ بخوانیم متوسل به ساحت مقدس ولیعصر بشیم شب تا صبح نشستن این آیه را خواندن دمادم صبح بعد از نماز طلوع آفتاب یه وقت دیدن یه سید عربی وارد شد یه دسته گلی داد به یکی از اینآ با اسم او را صدا زد سلامش کرد این دسته گل را داد خداحافظی کرد و رفت اینآ نفهمیدن چه شد وقتی به خودشون آمدن گفتن راستی این سید عرب کی بود اسم مارو از کجا میدانست حالا که فصل گل نیست تو مکه و حجاز این دسته گل و این سید از کجا آورد داغ دلشون تازه شد هی به دنبال امام زمان(عج) تمام مسجدالحرام میگشتن آقارو صدا میزدن تو هم صدا بزن یابنالحسن...
هدیه به پیشگاه مقدس و منور آقا حجتبنالحسن العسکری صلوات جلی ختم کنید.
عوامل سختی و شدت سکرات مرگ لحظة احتضار
بحث ما در رابطة با عوامل سختی و شدت سکرات مرگ لحظة احتضار بود عواملی باعث میشود انسان سخت جان بدهد
یکی از عوامل عدم رعایت نجاست و طهارت در زندگی است
عامل دوم به تعبیر رسول اکرم(ص) ترک نماز و سهلانگاری در نماز است بخواند و نخواند دیر بخواند همش یعنی انسان سهلانگار یا نخونه اصلاً یا گاهی بخونه گاهی نخونه یا اصلاً بیقید باشه نسبت به اول وقت هر چی مؤذن صدا میزند اللهاکبر اللهاکبر سرجاش نشسته پشت دخلش تو مغازهاش منادی خدا چند مرتبه صداش میزنه اما جواب نمیده خانم کنار پرده نشستی گوش بده خدا خیرت بده خواندن و نخواندش بیقید است دیر خواندنش بیقید است مسجد نزدیک خونشه الانم دارن اذان میگن کاری هم نداره مضطر هم نیست مریضم نیست اما اینکه وضو بگیره بلندشه بره مسجد بیقید است اینم شامل است
پیامبر گرامی اسلام به یهودی های امت من سلام نکنید
پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «سَلِّمُوا عَلَی الْیَهُود وَ النَّصاری، وَ لا تُسَلِّمُوا عَلَی الْیَهُودِ اُمَّتی»؛ به یهودیها و نصرانیها سلام کنید اما به یهودی امت من سلام نکنید گفتن آقا یهودی یهودی امت شما امت مسلمان است یهودی امت شما دیگه کدامند؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: اونیکه صدای اذان مسجد را میشنود همسایة مسجد هم هست نماز اول وقتشو تو مسجد نمیخونه یه آدم کوری بود بلند شد اونجا عرض کرد یا رسول الله من نابینام منم شامل میشم آقا فرمود: خونهات کجاست؟ گفت آقا نزدیک مسجد فرمود: بله آقا من کورم فرمود: یه رشته بندی چه میدونم به تعبیر ماها طنابی نخی چیزی ببند کاری نداره که اگه کسی نیست دستتو بگیردآ این طناب از در خونهات تا در مسجد تو میگی نزدیک کوچه و خیابونم که وسطش نیست آهسته این طناب بگیر آهسته بیا بیا بیا صاف بیا پیغمبر اکرم(ص) به این آدم کورم نفرمود: برو بابا خدا خیرت بده تو معافی نماز تو مسجد نماز همة اینارو شامل میشه سهلانگار در نماز انسانی که رعایت نکند حفظ نکند حق نماز را حق نماز اینکه حفظش کنی مؤذن وقتی اذان میگه گوش بدهید آقا تو فقرات اذان ببینید بعد از اینکه شهادت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) میدهید بعد میگوئید چی؟
بگید حیّ علی الصّلاة؛ خدا پدر و مادر هر چی آدم چُرتیه بیامرزه، حیّ علی الصّلاة؛ حَیَّ اسم فعل است اسم فعل یعنی چه؟ یعنی رفتن همراه با شتاب یعنی بدو گوش بده به من اذان که میگی نمیگی تفضل علی الصلاة؛ تفضل یعنی بفرمائید خواهش میکنم بفرمائید نماز اینجوری نمیگه میگه حَیَّ علی الصلاة؛ بدو شش مرتبه خدا میگه بدو آشیطونه میگه بابا بشین خدا میگه بدو شیطونه میگه بشین ای بابا حالا بشین فیلمه تمام بشه الان بعد از این اذان ادامة فیلمه بیچاره روز قیامت نماز که نجاتت میده این فیلمها هزار منشم تو باسکول بریزی یه پاپاسی قیامت پول بهت نمیدن،
اینجوریه دیگه حی علی الصلاة؛ وقتی محلش نمیکنی ملائکه میگن خدایا چه آدم بیادبیه شش مرتبه صداش میزنی میگی بدو هنوز نشسته خدا حفظ کنه آقای قرائتی گفت وقتی تلفن زنگ میزنه وسط غذا لپش پر لقمه غذاست بوقلمون گذاشته تو لپاش تو دهنش نمیگه خب حالا این لقمه را ببریم پایین همینجور که دهن پر از غذاست این گوشی را برمیداره میگه الو بذار غذات تمام بشه با همین دهن پُرِش میگه بله الو اما چی کاری نداره تو خونه نشسته خدا میگه حَیَّ صداش میزنه زنگ تلفن خدا به صدا در میاد بیخیال نشسته داره فیلم نگاه میکنه، یکی از عوامل اینه دیگه و تارک الصلاة؛ این جوانه تارک نماز است؟ گفتند نه یا رسول الله پس معلومه در سکرات مرگ تارک نماز دخیله بد جان میدهد
عاق والدین
یکی از عواملی که باعث میشود انسان بد جان بدهد عاق والدین است من یادمه یه سال پیش دو سال پیش نمیدونم سه سال پیش در رابطه با والدین اینجا سخن گفتم یه جلسه مفصل شایدم سیدیهاش باشه نواراش باشه عاق دو طرفی است هم والدین عاق فرزندان میشن هم فرزندان عاق والدین گاهی بعضی از والدین فکر میکنند که فقط اینها هستند که حق دارند پیغمبر اکرم(ص) میفرماید: آی پدرآ آی مادرآ کاری نکنید یک عملی انجام ندهید که عکسالعمل فرزندان شما موجب عاق شدنشون بشه تو استارت نزن که او بخواهد بد دهنی بکند عاق بشه تو کاری نکن که او برگردد تو تو کنه عاق بشه بعد پیغمبر(ص) نفرین کرد گفت خدا لعنت کند اون پدر و مادری که اسباب عاق فرزندانشُ فراهم کنه خب کاری نکن مراعات بکن نصیحت بکن عاق والدین عاق والدین بد سکرات مرگی دارهآ بد قبریها بد قیامتی داره کسی که عاق والدین میشهآ گاهی بعضی از این پدر و مادرها نفرین میکنند بعضیهام که معتقدند نفرین مادر گیرایی ندارد مستجاب نمیشود چرا؟ مستجاب نمیشه چرا؟ چرا مستجاب نمیشه؟ میگه چون شیر مادر مانعش میشود نخیر اینجوری نیست این حرفها نیست نفرین مستجاب میشه من هر جای کشور میرم چند تا تذکر میدم
تذکر اول:
میگم آی مادرآ آی پدرآ چند چیز تو زندگیهاتون نیارید یکی قسم خوردن راه میره و هی میگه به علی قسم به سر علی قسم بخدا قسم به پیغمبر قسم بچههاشم یاد گرفته سر ساندویچ خوردن با هم دعواشون میشه میگه به سر علی قسم خب کوفت بخور سر علی چیکار داری به امام حسین به سر امام حسین این انوار مقدسهرو چیکار داری تو اینآ والدینآ قسم تو زندگیهاتون نیارید سر هیچی هیچی خدا و پیغمبر را بیارید کسی که قسم بخورد تو زندگیش قسمهای بیمورد کسی که قسم دروغ بخورد خدا نکبت و بدبختی تو زندگیش وارد میکنه هر چی میدوه به جایی نمیرسه فقر وارد میشه تا آخر عمرشم بدوه یکیش دو تا نمیشه این یک، قسم نخورید تو زندگیهاتون.
نفرین کردن
دو:
نفرین نکنید گاهی طرف میگه خدا لعنت کند فلانی را إ خب چی میگی تو حدیث داریم به شیعه نفرین نکنید روایت داریم حضرت فرمود: کسی که لعن کند کسی را اگه او مستحقش نباشد این لعن به خودش برمیگردد اگه او از نظر خدا مستحق این لعن و نفرین نباشد این لعن و نفرین به خودت برمیگردد وقتی برگشت مستجاب میشه وای زندگیت بهم میخوره قسم نخور لعنم نکن نفرینم نکن بچهات حالا یه شیطنتی کرده هی دستش میزنه به سینه الهی ننه سنگ سیاه بشی خب نگو الهی ننه نمیدونم گرفتار گرگ بیبیابان بشی الهی سرت بره زیر تریلی الهی پات بره زیر دوچرخه خب نگو نقد براش خب چرا دعاش نمیکنی دعاش کن بگو خدایا مادر هدایتت کنه خدا به راه راست هدایتت کنه اذیتم نکن نه نفرین کن نه لعن کن دعا کن نفرین مادر مستجاب دعاشم مستجابه تشییع جنازه کردن یه شهیدی را دورة کی دورة موسیبنعمران موسی تو جنگ با دشمنان و فرعونیان یه شهید دادن شهید را تشییع جنازهاش کردن آوردن نمازش خواندن آمدن دفنش کردن بعد این رفیق موسی بود خیلی با موسی دمخور بود عرض کرد یا رب أین کان صدیقی؛ دوست من کجاست؟ الان جاش کجاست؟ توقع داشت موسی خداوند متعال بفرمائید موسی فی أعلی علیین فی جنات النعیم؛ جاش شمال شهر بهشت تا گفت أین کان صدیقی؛ خطاب رسید فی جهنم إهه شهید تو جهنم؟ قال بلی؛ چه شد گفت خدایا شهید گفت خب باشه شهید تو جهنم خطاب رسید موسی و کان یسر علی عاق الوالدین؛ اصلاً اصرار داشت که والدینش اذیت کنه کارش این بود پدر و مادر بجزونه و من عهد کردم با خودم عاق والدین را نیامرزم مگر اینکه والدینش بگذره هیچ عملی ازش قبول نکنم تا مادر و پدر ازش راضی بشن هیچ عملی و کان یسر علی عاق الوالدین؛ اصرار داشت سر و صدای باباش بلند کنه اذیت کنه مادرش را حالا گاهی زورش به باباش نمیرسه همچین باباش یه سر و گردن از خودش بزرگتره هی زورش به این مادر ضعیف میرسه مادر خب اینم یه نوجوانی شده جوان شده گردنکش شده اون موقعی که تو قنداقه بود که هی تو تو نمیکرد عروده بکشه اون موقعی که مادر تر و خشکش میکرد با یه دنیا ملاطفت شیرش میداد و خوابش میکرد که عرودهکش نبود حالا که یه خورده 10-15-20 سالش شده همچین سینه سپر میکنه و به مادر تو تو میکنه و اذیت میکنه مادر را اینو خدا نمیبخشتش سکرات مرگ بدی هم دارد یا رسول الله زکات چیزی نداشت پیغمبر فرمود: أهو عاق للوالدین؛ جوانه عاق والدینه گفتند نمیدونیم آقا فرمود: باباش زنده است مادرش زنده است گفتن یا رسول الله باباش که در فلان جنگ شهید شد در فلان جا فوت کرده شهید شده اما مادرش زنده است فرمود: مادرش بگید بیاد مادرش اومد رسول اکرم(ص) فرمود: مادر از این بچهات راضی هستی؟ گفت: نه یا رسول الله خیلی اذیتم کرد خیلی اذیتم میکرد پیغمبر(ص) فرمود: خب حالا ازش راضی شو گفت آقا منکه دلم نمیاد ازش راضی بشم اما چون شما میفرمائید به برکت قدوم شما ازش راضی شدم پیغمبر فرمود: دستت بلند کن بگو خدایا بخاطر پیغمبرت از این جوانم گذشتم اینو بگو تا گفت این بچه آروم شد پیغمبر فرمود: جوان حالا صدای منو میشنوی گفتم: نعم یا رسول الله پیغمبر فرمود: حالا بگو «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ» «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله»؛ بدنش آروم شد دیگه دست و پا نمیزد چشماش چپ و راست نمیرفت عروده نمیکشید صدا پیغمبرم شنید شهادتین گفت از دنیا رفت عاق والدین انسانی که عاق والدین دلم میخواد یه روایت بگم اما وقت نیست بحث دیگهای میخوام بکنم بذارید بگم عیب نداره اگرم شنیدید قبلاً بازم بشنوید طوری نیست من یاد ندارم کجای کشور چه بحثی میکنم خوبیش اینه شماها که یاد ندارید صبحانه چی چی خوردید این به اون در بله دیگه خیلی خب یه صلواتی بفرستید.
نفرین مادر
پیغمبر اکرم(ص) تو مسجد نشسته بود جبرئیل نازل شد یا رسول الله(ص) خدا میخواهد اهل بقیع را ببخشه منتها یه بهانه میخواد اوناییکه تو این قبرستان بقیع دفن شدند تا حالا خدا میخواد از اینآ بگذره منتها یه بهانه میخواد چه بهانهای؟ خطاب رسید یا رسول الله خدا میفرماید: توی پیغمبر من خاتم الأنبیاء من پاشو بیا قدماتو بذار تو بقیع خدا به برکت قدمهای تو تمام این مردههایی که از مسلمانها تو این بقیع دفن شدن همهاشون بیامرز قدمهای پیغمبر دیگه رحمة للعالمین یه وقت پیغمبر بلند شدن مردم گفتن آقا یا رسول الله کجا تشریف میبرید فرمود: میخوام برم بقیع هر کی میخواد بیاد بیاد پا شدن پشت سر پیغمبر اومدن تو بقیع آمدن آمدن آمدن پیغمبر همینجور ذکر گفت فاتحه خواند تسبیح گفت همینجور تا رسید کنار یه قبری یه وقت مسلمانها دیدن پیغمبر کنار یه قبری توقفی کرد وایستاد یه خورده نشست هی ذکر میگه هی فاتحه میخونه رنگش سرخ شد عرق به پیشونیش نشست گفتن آقا چرا اینجا وایستی چرا نشستی؟ فرمود: این قبر مال کیه؟ گفتن چه میدونیم مال کیه شما نمیدونید این قبر مال کیه؟ گفتن نه آقا نمیدونیم چی شده آقا؟ فرمود: صدای زجه و نالة این جوان از تو قبر میاد آقا نمیدونیم مال کیه چی میگی آقا پیغمبر فرمود: این جوانی تو این قبر دفنه داره داد میزنه التماس منه پیغمبر میکنه میگه فوقی النار؛ بالا سرم آتشه تحتی النار؛ پایین پام آتشه أن یمینی النار؛ سمت راستم آتشه أن شمالی النار؛ سمت چپم آتشه الأمان الأمان یا رسول الله منو ترکم نکن تنها نگذار مال کیه این قبر؟ گفتن نمیدونیم آقا فرمود: به بلال بگید تو مدینه داد بزنه هر کی مرده خاک کرده تو بقیع بیاد بلال اومد بالا مناره داد زد یا أهل المدینه؛ آی مردم مدینه عجیبوا رسول الله پیغمبر اجابت کنید تو بقیع وایسته منتظرتون هر کی اینجای بقیع مرده خاک کرده بره پیغمبر وایستاده منتظر یه کسی اومد تو بقیع یکی وایستاد کنار یه قبری گفت این قبر دائیمه اون گفت قبر عممه اون قبر خالمه این قبر بابامه همینجور پیغمبر وایستاد ببینه کی چه کسی سر این قبر میاد یه وقت پیغمبر اکرم(ص) دید یه پیرزنی عصا زنون اومد اومد اومد صاف وایستاد السلام علیک یا رسول الله پیغمبر فرمود: و علیکِ السلام یا أمة الله؛ این قبر کیه یه وقت این دستشو زد رو سینهاش گفت خدا آنن و آنن عذابش زیاد کن یا رسول الله این قبر پسرمه پیغمبر فرمود: مادر چرا نفرین میکنی عرض کرد یا رسول الله تا وقتی زنده بود اینقد سیلی به صورتم زد اینقد لگدم زد اینقد اذیتم کرد اینقد آبرومو برد حالا چیکار کنه پیغمبر این جوانه داره التماس میکنه اینم که اینجور دل پری داره مادر بیا از جوانت بگذر گفت نمیشه نمیشه آقا خدا عذابش زیاد کنه مادر بیا بخاطر من بگذر گفت آقا یا رسول الله خیلی کشیدم نمیتونم هر کاری کرد پیغمبر راضی بشه راضی نشد گفت چیکار کنیم ما حالا قرار کل این جمعیت مردة ساکن بقیع بخشیده بشن اما این یکی مونده چیکارش کنیم جبرئیل نازل شد یا رسول الله خدا میفرماید: به این مادر بگو به این پیرزنه بگو گوششو بگذاره رو قبر من صدای نالة جوانش به گوشش میرسونم مادر میشه گوشتو بذاری رو قبر گفت آقا که چی بشه؟ فرمود: گوشت بذار گوششو آورد پایین رو قبر گذاشت خدا به قدرت کاملة خودش صدای نالة این جوان به گوش مادر رساند دید داره میگه فوقی النار تحتی النار أن یمینی النار أن یساری النار الأمان الأمان یا رسول الله به دادم برس یه وقت مادر سر بلند کرد اشکهاش جاری شد عرض کرد یا رسول الله خیلی اذیتم کرد اما منکه گذشتم چیکار کنم صدا نالهاشو شنیدم آقا خیلی اذیتم کرد اما من از جوانم گذشتم مادر ثویبه ثویبه چند شبانه روزی پیغمبر شیر داده بود ثویبه کنیز کنیز أبولهبم هست کنیز أبولهب قبل اسلام پیغمبر یه چند وعده شیر داده بود خب بعدشم اومدن گرفتن بردنش پیغمبر دادن به حلیمة سعدیه درست؟ آقایون عزیز پیغمبر هر کاری کرد بعد رسالتش این ثویبه را از ابولهب بخره آزادش کنه ابولهب لج کرده بود نمیداد.
احترام پیامبر به مادر رضاعی خود
پیغمبر اکرم(ص) گاهی پول میفرستاد برا ثویبه گاهی افراد را میفرستاد حالشو بپرسن میگفت رفتید مکه یه احوالی هم از مادرم ثویبه بپرسید آقا یا رسول الله ثویبه که شما را به دنیا نیاورده میگفت باشه حق مادری به گردنم داره تا یک کاروانی از مکه میآمد افرادی که نزدیک بودن میگفت آقا میفرمود: خب از مادرمم خبر دارید مادرتون کیه یا رسول الله میفرمود: ثویبه اللهاکبر وقتی هم از دنیا رفت پیغمبر اشک ریخت اینکه تازه مادر نبود نشسته بود پیغمبر اکرم(ص) با عبا حلیمة سعدیه مادر رضاعی رسول الله وارد شد پیغمبر اکرم این لای عبا یه طرف رو باز کرد پهن کرد رو زمین فرمود: مادر بیا بشین رو عبای من مادرش بود دیگه مادر رضاعی نشست نشوند رو بال این طرف عبا خودشم وسط عبا شوهر حلیمه وارد شد این طرف عبارو پهن کرد اونم بیا بشین اینجا اینور حلیمه اینورم شوهرش پسر حلیمه وارد شد پیغمبر از این وسط عبا بلند شد دست پسر حلیمه را گرفت نشوند جا خودش گفتند یا رسول الله این چه کاریه میکنی آقا فرمود: مادرمه احترام داره مادرشم نبودآ تولد از آمنه است اما چون یه چند صباحی تو دامن این شیر خورده احترام به والدین را باید از ائمه یاد بگیرم امام سجاد(ع) وقتی به دنیا آمد شهربانو از دنیا رفت مورخین مینویسند: شهربانو بچهاشم ندید و مُرد امام سجاد(ع) را ندید رفتن یه کنیز آوردن امام سجاد(ع) را بهش سپردن این کنیز امام سجاد(ع) وقتی بزرگ شد وقتی که سر سفره مینشست میگفت اول مادرم بگید بیاد سر سفره بنشینه بعد من مینشینم گفتن یابن الرسول الله مادرت از دنیا رفته شهربانو اینکه مادرت نیست میگفت نه مادرمه بگید بیاد بعد من بیام امام سجاد(ع) اول مادر این کنیزرو میگفت بیاد بنشینه سر سفره بعد آقا میاومد غذا میآوردند سر سفره آقا دست نمیزد میگفتن یابن الرسول الله خب این مادرته دیگه بفرمائید میگفت نه اول مادرم دست بزنه اول مادرم چرا آقا میفرمود: میترسم اون غذایی که من دست میزنم قبلش مادرم نشونش کرده باشه حالا جوانهای ما چیکار میکنند بدو بدو هنوز مادر بدبخت بیچاره تو آشپزخونه داره میدوه چیزآرو بیاره جوانه بدو بدو میاد سر سفره هر چی گوشت تو این بشقابها جمع میکنه هپل هیپو میکنه هیچی برا مادر وقتی هم مادر میاد سر سفره تازه طلبکارم هست اینکه گوشت نداره إ کوفتش کردی تمام شد چیزی برا مادر نگذاشتی تمومش کردی مادر احترام میکردند کنیز مادر رضاعی را احترام میکردند خود مادر که سرجاشه گوش بدید به من من یه جمله دیگه بگم روضه بخونم موسی الان یادم اومد موسی وقتی که میخواست نفرین کنه وقتی که میخواست بره به سراغ فرعون خطاب رسید موسی «اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی»؛ (طه: 43) برو به سراغ فرعون طغیان کرده اگر هم میخواهی باهاش حرف بزنی «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا»؛ (طه: 44) اگه میخواهی با فرعون سخن بگی سخن نرم بگو گوش بدید به من خدا به موسی میگه با فرعون میخواهی صحبت کنی فرعون آ فرعون میخواهی با فرعون سخن بگی سخن نرم بگو چرا؟ دلیلش چیه؟ دلیلش اینکه یه چند صباحی فرعون حق پدری داره به موسی گرفتی چی میشه فرعونی که طغیان کرده فرعونی که عاقبتم خدا تو رود نیل غرقش کرد فرعونی که درجهاش در طبقات جهنم معلومه اما موسی وقتی میخواهد بره خدا میفرماید: موسی وقتی رفتی فقولا هردوتاییتون موسی و هارون هر دوتاییتون «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا»؛ آرام صحبت کنید با فرعون آرام بد نگید آ تو تو نکنید آ نکات ببینید تو قرآن خدا رحمت کنه امام را امشب شب 12 بهمن دیگه یک کسی وقت گرفته بود از امام بره خدمت امام کار داشت با امام بندة خدا به دفتر امام گفته بود آقا من وقت گرفتم اجازه میدهید من بابامم با خودم بیارم خیلی دوست داره امام ببینه خیلی مایله امام ببینه آقا اجازه بهش دادم که خلاصه بیاد وقتی وارد شده بود اجازه بهش داده بودن وارد شده بود اول این آقا اومده بود تو بعد باباش اومده بود سلام علیکم؛ امام فرموده بودند علیکم السلام یه نگاه به این آقا مسئوله کرده بودند یه نگاه به این پیرمرد کرده بودن آقا فرموده بودن که امام آ فرموده بود که ببخشید این آقا کین؟ گفته بود آقا ایشون پدر من هستند فرموده بود پدر شمان و اول شما وارد شدید این بابای شماست اول تو اومدی تو؟
بی احترامی به پدر و مادر
چرا ادب ندارید امام صادق(ع) میفرماید: یه جوانی رو دوش باباش تکیه کرده بود رو دوش باباش بیادبانه با باباش راه میرفت و چرت و پرت میگفت و داد و بیداد میکرد و گاهی هم تکیه رو دوش باباش میداد حضرت صادق(ع) میفرماید: بخاطر این کارش بابام امام باقر(ع) تا زنده بود دیگه با این جوانه حرف نزد چرا بیادبی نسبت به مادر و پدرت چرا؟ گاهی وقتها بابا و مادر از دنیا میرن بازم طرف عاق میشه اومد خدمت امام صادق(ع) گفت آقا کسی که بابا و مادرش وقتی زنده بودند احترام بهشون کرد عاق نشد وقتی از دنیا رفتنم عاق میشه؟ آقا فرمود: بله عاق میشه آقا مردن دیگه آقا فرمود: بله عاق میشود آن فرزندانی که وقتی بابا و مادر از دنیا میرن در زمان حیاتشون احسان میکردن اگه بعد از رفتنشون دیگه احسانش نکنند خیراتی براش نفرستن فاتحهای نخوانند بالا قبرش نرن عاق میشن حالا بعضیها گفت خیرات نمیفرستن پیشکش بعضی از جوانها تو کوچه خیابونها وقتی راه میرن ضربه به اموال مردم میزنند و مردم را اذیت میکنند افراد جامعه هی راه میرن میگن ای بر پدر و مادرش لعنت یعنی خیرات که نمیفرسته هیچی برا پدر و مادر مردة تو قبرشم هی لعن و نفرین میفرسته این دیگه بیچاره است بد جون میده انسانی که عاق است بد جون میده به این زودیها عزرائیل نجاتش نمیده سخت جون میده اینم یکی. کسی که عاق والدین بشه هر چی داری از پدر و مادرت داری رفیق هر چی داری اگه امام حسین داری از پدر و مادر داری اگه امیرالمؤمنین داری از پدر و مادر داری اگه علم داری اگه سواد داری اگه هنر داری اگه غیرت داری اگه سالمی هر چی داری از پدر و مادرت داری از مادرت داری از مادر شیخ اعظم انصاری بزرگ مادرش از دنیا رفته بود تو تشییع جنازة مادرش مرجع تقلید بود آ داشت زار زار گریه میکرد شیخ أعظم طلبهها اساتید بزرگان اومد محضرش گفتن حضرت آیتالله العظمی تو مرجع تقلیدی زشته تو تشییع جنازة مادر گریه کنی تو صاحب رسالهای آقا فرموده بود چی دارید میگید شما مادرم از دنیا رفته به این شیخ مرتضی انصاری شیخ مرتضی نمیشد اگر زحمات این مادر نبود تو میگی تو تشییع جنازة مادرم گریه نکنم چی داری میگی تو حاج آقا رضا بهاء الدینی میگفت عرفات رفتم تو خیمة حجتبنالحسن امام زمان(ع) پردة خیام زدم بالا فرستادن دنبالم روز عرفات بود فرستادن دنبالم حاج آقا رضا یه عربی اومد پردة بال خیمهامو زد بالا حاج آقا رضا بهاء الدینی گفتم نعم: السلام علیکم؛ گفتم و علیک السلام گفت عجیب عجیبوا مولاک مولاتو دریاب عجب مولاک مولاتو دریاب گفتم مولام کیه حجتبنالحسن را دریاب گفتم کجا آقا تو خیمهاند فرمودند به حاج آقا رضا بگید بیاد حاج آقا رضا زود خودش جمع و جور کرد و بلند شد و قدمهارو برداشت سریع آمد در خیمة خیمهای بزرگی بود در خیمهرو زد بالا خیلی خیمة بزرگی بود دیدم دور تا دور علماء، فقهاء و بزرگان و خوبای عالم تاجرا کاسبا ایناییکه خیلی خوب بودن اینا تو خیمة امام زمان آقا حجتبنالحسن هم بالا مجلس نشستن گفت سلام کردم السلام علیک یا صاحب الزمان فرمود: و علیک السلام حاج آقا رضا بنشین نشستم صحبتهای زیادی شد یه وقت فرمود: من لا به لای این صحبتها جوانها گوش بدید امام زمان فرمود: من از حاج آقای مهدی قوام خشنودم حاج آقا مهدی قوام هم اونجا نبود تهرانه حاج آقا مهدی قوام الانم هر دو تاشون از دنیا رفتن بعد میگه خب صحبت تمام شد و خیمه تمام شد آمدیم عرفات تمام شد و مکه تمام شد آمدیم قم بعد یه راست رفتیم سراغ حاج آقا مهدی قوام گفتم حاج آقا مهدی تو چیکار کردی که امام زمان(ع) از خشنود نماز زیاد خوندی گفت بخدا چیزی ندارم روزه زیاد میگیری چیکار کردی که حجتبنالحسن فرمود: خشنودم گفت: هآ اگر بخواد خشنودی امام زمان(ع) باشه تو این یه چیز است چند سال الان متکفل نگهداری مادرم شدم مادرم نگهداری میکنم خب حالا مگه چه جوره؟ گفت خب سخته اما بخاطر خدا سختیشم تحمل میکنم گاهی وقتها بعد همینجور به حساب تاریخ گفتیم کی بود کی بود کی بود گفت همان شبش که فردا امام زمان فرمود: من راضیم همان شب مادرم یه وقت صداش دراومد صدام زد بلند شدم رفتم داخل اتاق یه خورده غذاییرو براش لح کرده بودم به دهنش بکنم یه خورده ریخت رو این پیشبندش رو این لباسش یه دفعه یه دونه سیلی زد تو صورتم تا سیلی زد تو صورتم دستش بوسیدم کاسه رو گذاشتم کنار ریخته بود بعد رفتم این لباس براش اوردم لباسشو عوض کردم دوباره غذا درست کردم دوباره اوردم کنار بسترش غذا تو دهانش کردم گفتم مادر این اشکش جاری شد چیکار میکردم با مادر مادر دریاب،
صلی الله علیک یا مظلوم یا أبا عبدالله؛
روضه
دو تا فاطمه تو مدینه تشییع کردن دیگه حالا بحث مادر بود دیگه چیکار کنم بریم در خونة مادر دیگه یه فاطمه فاطمة بنت أسد مادر امیرالمؤمنین بود خیلی زحمت پیغمبر کشیده بود وقتی خبر وفاتش را آوردند امیرالمؤمنین اومد گریه میکرد آقا یا رسول الله مادرم رفت پیغمبر بلند شدند پیشانی علی را بوسیدن گریه کردن فرمود: مادر علی مادر منم بود خیلی زحمتم کشید آقا فرمودند: زنان بنیهاشم بیاند زنان بنیهاشم آمدند فاطمة بنت أسد را تجهیزش کنید غسلش بدید کفنش کنید مردای بنیهاشم برید تو بقیع قبری آماده کنید تمام مردم مدینه اومدن پیغمبر به بدنش نماز خواند عجب تشییع جنازهای شد اون روز بدن آوردن کنار قبر یه وقت دیدن پیغمبر اول خودش رفت تو قبر خوابید هی صدا میزنه آی قبر فاطمه مادر علی مادر منه تشییع جنازه تمام مردم مدینه این یه فاطمه اما یه فاطمة دیگم مادر سادات این تشییع جنازه کجا اون کجا اونجا بدنش روز غسل دادن اینجا شبانه اینجا بدن روز تشییع کردن اونجا شبانه اونجا مشیعین فاطمة بنت أسد همة مردم مدینه بودن اینجا چهار بچة بیمادر دنبال جنازة مادر هی میگفتن مادر مادر
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد به طفلی رخت ماتم بر تنم کرد
الهی بشکند دست مغیره میان کوچهها بیمادرم کرد
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم
«یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ»؛
به فاطمه قسم همة مارو ببخش و بیامرز
بحق زینب فَرَجِ مهدی را برسان
مریضامون شَفا مرحمت فرما
امام، شهدا، امواتمون رحمت بفرما.
کشور و ملت و رهبر و جوانها، حضار محترم مجلس محافظت بفرما.
خدا قسمت میدهیم این قلیل زیارت و توسل از اهل مجلس و بانی محترم به کرمت قبول بفرما
در دنیا زیارةُ الحسین در قبر و برزخ و قیامت شفاعَةُ الحسین نصیب همة ما بفرما
باران و برکات و رحمتترو بر ما نازل فرما.
بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
استفاده از این مطلب با ذکر منبع مجاز است.
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها