قانون مرگ
قانون مرگ
اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبِیبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین».
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
دانم که نیم لایق دیدار جمالت اما چه کنم با دل و با شوق وصالت
از صفحة دل خاطر تو محو نگردد بیرون نرود از سَر من فکر و خیالت
بیچاره بُوَد آنکه به تو کار ندارد هیهات از این غفلت و مستی و جهالت
تو باب خدا هستی و ما سائل این باب در خونهرو باز کنی یه مشت گدا در خونه ایستادهاند
تو باب خدا هستی و ما سائل این باب ما را به تو داده است خداوند حوالت
والباب المبتلا بإنا
این در خانه در خانهایی که همة مردم مبتلاشند، شیخانصاری(ره) میاومد هر شب جمعه کربلا یه ساعت و نیم دو ساعت به اذان صبح میآمد در خانة قدیمی توقف میکرد دستش به سینه میگذاشت جامعة کبیرهرو میخوند میگفت والباب المبتلا بإنا؛ گریه میکرد جامعهاش تمام میشد شاگرد از سؤال کرد آقا اینجا این خانهای که ایستادی کجا بود؟ آقا گریه میکرد اینجا خانة حجتبنالحسن در کربلاست گاهی ما میایم پشت این در گدایی میکنیم یابنالحسن...
هدیه به پیشگاه مقدس و منور آقا حجتبنالحسن العسکری صلوات جلی ختم کنید.
انشاءالله قدمهاتون به کربلا برسد عتباترو با معرفت زیارت کنی زائر قبر پیغمبر بشید صلوات دوم را محمدی ختم کنید.
هدیه به محضر امام، شهداء، مراجع تقلید، علماء، بزرگان، خیرین اساتید، منسوبین به جمع حاضر، گذشتگان از بانی محترم و به جهت سلامتی همة شیعیان حضرت مهدی، سلامتی مراجع، رهبر معظم انقلاب، سلامتی خودتون و خانوادة محترمتون و شَفایِ مریضاتون یه صلوات حسینی ختم کنید.
از روز عصر اربعین ظهر اربعین تا روز پنجشنبه بحثمون پیرامون سیدالشهداء(ع) بود روز جمعه هم که از ولی نعمتون حجتبنالحسن عرائضی را تقدیم کردم تا 28 صفر به تعبیر شما 48 اون فضائی که اون روزها میطلبه باز بحث از پیغمبر اکرم(ص) امام مجتبی(ع) و حضرت رضا(ع) است اجازه بدید از امروز که شنبه است تا شب رحلت رسول اکرم(ص) یه سلسله مباحث اخلاقیرو تقدیم محضرتون بکنم.
قانون مرگ
اولین بحث از مباحث اخلاقی این نکته است یکی از مسائل مسلم برای بشر قانون مرگ است قطعاً انسانها میمیرند هیچ فراری هم ازش نیست قرآن میفرماید: «أَیْنَمَا تَکونُواْ یُدْرِککمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِک قُلْ کلٌّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًا»؛ (نساء: 78) هر جا باشید مرگ سراغتون میاد ولو اینکه بروید در یک برجهای مستحکم دژهای آهنین خودتون را مخفی کنید «وَلَوْ کنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ»؛ هر جا باشی سراغت میاد پادشاه بنیاسرائیل برا خودش یه برج ساخته بودید رفته بود داخل با این وزیر اعظمش داشت قماربازی میکرد جامهای شراب هم جلوش 5-4 تا هم پیالهای داشت و دستور داده بود به اون محافظ گفته بود احدی وارد این مجلس نشه هیچکی یک نفر اگه وارد شد گردنتو میدم بزنن خیلی خب مشغول بازی گفت تا صبح تا من نگفتم حتی اندرونی منم وارد این مجلس نشن پسرای من نه وکلای من نه وزرای من نه هیچکی نمیخواهم وارد بشود نصف شب بود یکدفعه نگاه کرد دید یه جوانی گوشة کاخ وایستاده بود داره تماشا میکنه گفتش که بیا اینجا ببینم گفت خودت بیا من بیام آره خودت بیا من پادشاهم گفت باشه خودت بیا حالا دیگران نمیدیدند اونا که نشسته بودن اطراف جناب عزرائیل را نمیدیدند فقط میدیدند این بابا میگه بیا ببینم من بیام هی نگاه میکردند هیچکی نیست آقا نکنه از بس شراب زهرمار کرده دیوانه شده ولش کنید بابا پا شد از رو تختش رفت گفت کی به تو گفته بیای داخل از کدوم در اومدی گفت آقای پادشاه یواش یواش از اولی که آدم ابوالبشر خلق شده تا الان هیچ دیواری مانع ورود من نبوده کاخ تو هم یکیشه گفت مگه تو کی هستی گفت من به من میگن ملکالموت؛ قابض ارواح عزرائیل این یه خورده زانوش شل شد گفت حالا اینجا چی میخوای گفت اومدم جونتو میخوام هیچی حالا بیا یه مقدار زمین شمال شهر داریم یه خورده خزانه نمیدونم پول داریم سکه داریم چی داریم گفت برو بابا همش برا بقیه تو که حالا رفتنی هستی نه برا خودت این زمینهایی که گاهی سرش دعوا میکنند پولهایی که سرش دعوا میکنند آی شما عزرائیل هستی اجازه بده بگم وزیرم بیاد داخل یه حساب و کتابی بنویسیم وصیت کنیم گفت تمام شده گفت پس اجازه بده برم حداقل زن و بچهام ببینم گفت تمام شد دیگه وقت تو تمام اونجا
قانون مرگ استثنا پذیر نیست
امام صادق(ع) میفرماید: تو اون برج مستحکمی که قدغن کرده بود کسی وارد بشه عزرائیل وارد شد جون این پادشاه گرفت و تمام شد و رفت «وَلَوْ کنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ»؛ هیچ کسی از این قانون استثناء نیست تمام محکوم به مرگ هستند دیر و زود داره بله سوخت و سوز نداره حالا یکی یه چهار صباحی بیشتر سوار این اسب میشه و میتازونه میارنش پایین هیچ عجله نکن آقا این مبارک میبینید نامبارک شده الان بدبخت بیچاره چند سال رو گردة مردم سوار است؟ چقد عیاشی کرد، چقد فساد کرد، چقد کشت، حالا قدم اول پایین آمدنش مرگشم میبینید، تو این گیرو داد مردنها با هم فرق میکند اون لحظهای که انسان میخواهد جان بدهد انسان تا انسان گاهی زمین تا آسمان فرق میکند یک انسان مرگش خیلی راحته یک انسان مرگش خیلی سخته یک انسان وقت مرگش اول بدبختیهاش یکی وقت مرگش اول راحتیشه امام صادق(ع) میفرماید: یه بالا سر محتضر بودی شما؟ خیلیاهاتون محتضر دیدید چشمهای شخص محتضر را هم بستید پاشم به قبله کردید گاهی بعضیهاشون خیلی راحت میمیرند گاهی بعضیهاشون عروده میکشن داد میزنن فریاد میزنن بد میگن بعضیهاشون مردنهایی دارن سرقفلیدار خدا رحمت کند مرحوم آقا میرزا جواد ملکی تبریزی استاد اخلاق امام اذان ظهر شد وضو گرفت اومد سر سجاده اذانش گفت اللهاکبر اللهاکبر اللهاکبر... اذانش گفت دستشُ اُورد بالا گفت اللهاکبر مُرد یه مردن اینجوری داریم گفت: اللهاکبر گفت:
من همان دم که وضو ساختم از چشمة عشق چهار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
دیگه نگاهم وقت مردن به هیچی نیست، این مردنها فرق میکنه، خلف صالح مرحوم مؤسس آشیخ عبدالکریم حائری یزدی یه پسر داشت آشیخ مرتضی آشیخ مرتضی از علما بود از مدرسین حوزه از آیات حوزه بود روزی که میخواست از دنیا برود تو بیمارستان تهران شاگرداش میگن آقارو تو یک اتاق بستری کرده بودیم رفتیم تو اتاق لحظة آخرش دیدیم داره میمیره یه وقتی دیدم یک لبخندی زد شهادتینش گفت خودشآ بعضیهارو باید به زور بهشون تلقین کنی بعضیها خیلی قشنگ شهادتین میگی یک نگاه به قبله میکنه یک سلامم به ارباب بیکفنش حسین میکنه گفت یک نگاه کردم دیدم آشیخ مرتضی شهادتینش داد سلامشم داد این آیه را هم خواند «ذَلِک فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛ (مائده: 54) خدا این فضلش به هر کسی نمیدهد این مردن سرقفلی داره چشماش گذاشت رو هم و رفت از اتاق اومدم بیرون زدم تو سر خودم وای آشیخ مرتضی مُرد خبر بدهید به این و اون یه دو سه تا اتاق اون طرفتر تو بیمارستان یه آقایی همچین کت شلواری اتو کشیده اومده بیرون گفت حاج آقا بلدی تلقین بدی به شخص ما گفتم چی شده؟ گفت بیا توی اتاق رفتم تو اتاق دیدم یکی داره میمیره داره فحش میده توی اتاق رفتم دیدم یکی داره میمیره داشت فحش میداد و میمرد تو این اتاق آشیخ مرتضی شهادتین گفته سلام به امام حسین(ع) پیغمبر و امیرالمؤمنین داده بعد هم آیه قرآن میخونه و از دنیا میره این مُردَن با اون مُردَن فرق نمیکند «ذَلِک فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛ (مائده: 54)
سکرات مرگ
خیلی فرق میکند یکی از سکرات مرگ ورش میداره سکره یعنی سختی جون دادن ما یه قبض روح داریم یه أخذ داریم دقت کنید قبض همین کاغذهایی که در خونتون میاد نمیدونم اینجام قبض آب و برق براتون میاد یا اینجا رایگان بله بعد یارانهها دیگه حتماً بله خیلی خب این قبض یعنی این نوشتة که تو این کاغذ هست به زور هم که شده ازت میگیرن قبض که میگن یعنی به زور باید بدهی مصرف کردی باید بدی نه اینکه زور ظلم نه قبض یعنی حتمی باید بدهی میگیرن ازت درست قبض میگن یه وقت میگن أخذ أخذ زوری نیست میگن أخذ وجوهات آقا دفتر أخذ وجوهات خمس و زکات به زور میان جلوت بگیرن نه اون دیگه خودت میخواد در رابطة با روح که عزرائیل میخواهد بیاید بگیرد نمیگوید أخذ روح چون اختیاری در کار نیست میگن قبض روح چه بخواهی چه نخواهی جناب عزرائیل میآید قبض میکنه این لحظه خیلی لحظة سختی هست سختیشم به این خاطر هست که این روح با این جسم یه عمر با هم رفیق بودن یه عمر از لحظة که در رحم مادر بود «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ»؛ (حجر: 29) خدا از روح خودش دمید به اون مضغه تکه گوشتی که در رحم مادر تازه رو استخوان بسته شده بود سورة مبارکة مؤمنون را ببینید «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ»؛ (مؤمنون: 12) خدا سلسلة رشد جنین را در رحم مادر 1400 سال پیش بیان کرده که اون زمانها دستگاه سونوگرافی و رادیوگرافی و رادیولوژی و اینها هیچی در کار نبود 1400 سال پیش به مردم گفته مرحله به مرحلة رشد جنین چه جوریه «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ»؛ «ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکینٍ»؛ او را در آرامشگاه رحم قرار دادن، «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً»؛ تبدیل به خون لخته شده شد «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً»؛ بعد یه مدتی تبدیل به یک تکه گوشت بیاستخوان شد «فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا»؛ استخوان به او رویانیدم «فَکسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا»؛ روی استخوانم گوشت و پوست رویانیدم آماده شد حالا که آماده است «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»؛ روح خودم درش دمیدم بچه داره تکون میخوره مادر میگه الان دارم تکون خوردن بچهرو در رحم احساس میکنم «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»؛ اینجا روح بهش میده از اونجا این روح با این جسم بوده بوده بوده آمده حالا اگر هم یک وقت خوابیده امام صادق(ص) میفرماید: روح میاومد از جسم بیرون یه دوری میزد دوباره برمیگشت وقتی شما میخوابی روح میاد یه دوری اطراف و اکناف میزنه ولی حواسش به جسمشه تا آقا یه تلنگر بهش میزنی فوری روح برمیگرده تو جسم بلند میشه میگه بله اما زمانی که میخواهد از دنیا برود این روح از جسم میکشندش بیرون دیگه نمیذارن برگرده این لحظه که میخواهند روح از این جسم جدا کنند خیلی سخته قرآن میگه سکرة موت یک عواملی حالا اینها همه مقدمه بود بله مقدمهام طولانی شد
عوامل راحت و سخت شدن سکرات مرگ بر انسان
اما بذارید بحث باز کنم یک عواملی باعث میشود که این سکرات مرگ بر انسان سخت بشود یعنی انسان سخت جون بدهد بد جون بدهد و یک عواملی باعث میشود انسان راحت جون بدهد یک عواملی باعث میشود انسان خیلی راحت جون بدهد تو روایات این عوامل دو طرف هر چندتاشو رسیدیم من بگم امروز
عواملی که باعث سخت جان دادن انسان می شود
1- مواظبت نکردن به نجاست و طهارت
یکی از اون عوامل مواظبت نکردن به نجاست و طهارت است آقا دستش خونی میشه من دیدم آ دور از جون اینجوری میمکش میماله به لباسش پاک شد دیگه آره ارواح خیک مبارکت پاک شد پاک شد چرا نمیری یه خورده مسئله یاد بگیری چرا مسائل شرعی یاد نمیگیری مسائلی که مربوط به قیامتت میشه و هزاران میلیارد سال تا خدا خدایی میکنه کارش داری یاد نمیگیری چرا اون مسائلی که تو دنیا یک پاپاسی ارزش هم نداره و بهشت قیمت هم بهت نمیدن همه رو فولی تمام مسائل روز را میدانی اما مسائل روز قیامتتو نمیدانی چرا؟ چرا نمیدانی نجاست چندتاست چرا نمیدانی نجاست وقتی میخواهد طاهر بشه شرائطش چیه چرا اطلاع نداری واجبات چیه محرمات چیه نمیدونم مطهرات کدومه چرا اینا مگه مسائل من نیست خب باید یاد بگیرم دیگه مواظب نیست بچه یه جایی اداره میکنه خب بابا بذار خشک میشه طوری نیست ادرار بچه نجسه یا طاهر؟ تو جاهای دیگه کشور نجسه من نمیدونم اینجا طاهر است یا نه اینجام باید نجس باشه دیگه انسانی که مواظب نباشد به نجاست و طهارت همینجوری بلوشویی قاطی پاتی زندگی کنه این شخص سکرات مرگ بدی داره بد جون میده البته من نمیگم بعضی از این این تو صنف خانمها بیشتر است
وسواسی
اینقد دیگه نجاست و طهارتی بشه که تبدیل به وسواس بشه اینجوری هم نشه آ گاهی وقتها از دین بعضیها فقط وسواسش بلدن هر چی رو میبینه میگه اوه اوه نجسه چی چی نجسه این بچه نیاد رو فرشآ نجسه خب کو نجاست نه اصلاً بچه نجسه کی گفته بچه نجسه آقاش که میخواهد بیاد وارد بشه من داشتم نامهها نوشتن حاجآقا به این خانمها بگید آخه یه رحمی داشته باشند بنده خدا درد و دل کرده بود ظاهراً این حضرت آقا هر شب که میره منزل خانمش میگفت دم در وایستا این کفش بپوش را به راه برو تو حمام پاتو بشور دستتو بشور همینجور وامیایستاد مثل خلاصه این کار بکن حالا بیا داخل بیتربیت بیادب یه جوری گفت حاجآقا به اینا بگو والله بالله دست من تو کارگاه نجس نیست پای من نجس نیست حالا یه وقتی این پا تو کفشها این باید شسته بشود باید بوی بدی ندهد این یه حرف دیگه است اما این پا که نجس نیست این دست که نجس نیست این صورت که نجس نیست این هیکل این بچه که نجس نیست مگه نجاست ببینی میره تو خونة یه نفر میگه آقا ببخشید من همینجوری بیام خب بفرمائید فرشاتون نجس نیست اسلام میگه به این آقا بگو بتوچه فضولی اسلام میگه آ میگه به اینی که سؤال میکنه آقا فرشهات نجسه یا طاهر بگو فضولی تو وقتی وارد خونة مسلمان میشی که نباید سؤال کنی فرشهات نجسه یا طاهر وظیفة تو تو که نجاستی نمیبینی پس وارد شد سؤال هم نکن فضولی هم نکن نه وسواس داشته باش نه بیقید باش نه اینور چپ کن نه اونور چپ کن یه صراط مستقیمی داشته باش وسوسه گاهی زندگیهارو متلاشی میکند من اشخاصی سراغ داشتم طلاقشون دادن شوهرآ از این زنها جدا شدن بخاطر وسوسهاشون یه روز شوهرش قبل از اینکه حالا عدة طلاق تمام بشه شوهرش خواستم گفتم بیا بابا نکن همچین چرا اینکار کردی خوب کاری نکردی گفت: حاجآقا نمیدونی گفتم چیو نمیدونم گفت وسواسش به جایی رسیده بود بچهای که تازه متولد شده نمیدونم دو ماههاش زمستان آب قم تو حیاط پای این بچهرو هی میبرد زیر شیر آب یخ میکرد زیر آب میکشید بیرون میگفت: نشد یکدفعه دیگه میکرد زیر آب دوباره خوب میگرفت این بچه هم جز میزد داشت غش میکرد نشد یکدفعه دیگه یکی بله یکی تو نماز خدا خیرش بده آقای قرائتی خدا عمرش بده گفت داستانش شنیدی میگفت هی تو نماز میگفت والض نشد والض نشد یکی گفت مرض خب والضالین دیگه وسوسه برا چی گاهی زنها از شوهرآ جدا میشوند بخاطر وسوسه اما بیقید بودن نه زندگی هم باید بهداشتی و تمیز باشه بهداشتی و تمیز باشه هم باید طاهر باشه آقا بچه اینجارو ادرار کرد اسلام میگه یه ظرف بذار زیر این فرش نمیخواد فرش ببری بدی قالیشوئی ده هزار تومان بدی بخاطر این یه تیکه نمیخواهد این فرش کول کنی بری تو حیاط یه ظرف یه طشت بذار زیر فرش همینجایی که بچه ادرار کرده آب شلنگ بگیر آهسته رو این نجاست از اونورش خارج میشه اسلام میگه طاهر تمام تمام دیگه اسلام که سخت نگرفته به انسان کجای اسلام سخته؟ احکام اسلام همه راحته آقا من نمیتونم وضو بگیرم ضرر داره برات آره خب تیمم کن کجاش سخته؟ تیمم کن ضرر داره آب آب نیست تیمم کن آقا من نمیتونم وایستم نماز بخونم خب نمیتونی بشین نمیتوانم بنشینم نماز بخوانم خب بخواب و بخوان تو بدم بله نمیر و بدم آقا من فکمم صدامم در نمیاد نمیتونم حتی جوهر صدامم بیرون نمیاد اسلام میگه تو ذهنت این حمد و سوره را بگذران خوبه آقا من پول ندارم خمس بدم خب کسی که پول نداره خب خمس هم بهش واجب نمیشه چیزی ندارم زکات بدم خب نده کی گفته بدی آقا من پول ندارم برم ثبتنام حج بکنم خب کی گفته بری کجا نوشته واجب بری وقتی پول نداری واجبالحج نیستی واجب الزکاة نیستی واجب الخمس نیستی آب گیر نمیاد آب ضرر داره خب تیمم کن اسلام کجاش سخته ولی اون چیزی که با انسان را در لحظة مرگ بد میجزونند از دنیا میبرندش بیقید و بند بودن در نجاسات و طهارت است بیقید باشه بچه اینجا ادرار کرد ولش کن بابا خشک میشه چیزی نیست که آبه اونجا خون میریزه ولش کن بابا کل این فرشها نجس با همین پاهای ترم پاهاش تر میاد رو این فرشها خودشم میدونه این فرشها گل به گلش خلاصه آقا زادهاش آثار گذاشته باقیات الصالحات گذاشته آثار تاریخی گذاشته بعضی جاهای این فرش هی رد میشه نگاه میکنه حالت از این فرش و زندگی بهم میخوره بیقید نباشید پیراهنش نجسه شلوارش نجسه نمیدونم کت و شلوارش نجسه مانتو و شلوارش نجسه خب طاهرش کن بیقید اینجا خون ریخته اینجا لک خون شده خب تمیزش کن پاکش کن پاک زندگی کن پاک نماز بخون نمازی بخوان که نمازت با طهارت کامل باشه نه اینکه پیراهن اینجاش خونی است اونجاش نمیدونم بچه ادرار کرده روش اینجا چادرش فلانه ای بابا مردها هم همینطورآ حالا قیافه نگیرید فکر کنید فقط اینها همش این توپها تو زمین بندههای خدا بله شما هم همینطور سر کارت میری میکانیکی نمیدونم زارعی نمیدونم پسته کاری نمیدونم بخاطر آلاتی داری وسائلی داری با اینها کار میکنی گاهی دستت زخم میشه گاهی یه جایی مجبور انسان سرویس بهداشتی نیست ولی بعد که آمد خودش تمیز کنه پاک کنه نماز با طهارت بخواند نماز پاک بخواند همه همینطور هستند این باعث میشود که انسان سخت جون بدهد سخت یکی از عوامل اینه بله. هی تو حمام رفته بود غسل بکنه غسل جمعه مثلاً بعضیها اینقد وسوسه دارند تو نیتشون رفته بود زیر دوش گفته بود غَسل میکنم غِسل میکنم غُسل میکنم این تازه تو کلمهاشم وسوسه است حالا دیگه ببین چقد سه تا بشکة 220 لیتری آب میریزه تا تازه سر و گردنش بشوره سر و گردن مبارک سه تا بشکة 220 لیتری، طرف راست پنج تا بشکة 220 لیتری غَسل میکنم غِسل میکنم غُسل میکنم یکی هم این پنجرة حمام بالا بود صدارو شنیده بود گفته بود غلط میکنی تو غلط میکنی وسوسه یعنی چه وسوسه نه اما بیقید و بندی هم نه این یکی از عوامل عامل دوم نماز که فردا اشاره میکنیم عامل سوم بداخلاقی است که انشاءالله برا روز بعدش.
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
گم شده بودم با تو پیدا شدم اومدی و صاحب بابا شدم
از کربلا تا شام هر وقت بهانة بابارو میگرفت میگفتن بابات سفر رفته
اومدی و صاحب بابا شدم منم رقیه بابایی جا نخور
دیدی بعضی وقتها بچهات یه جایی میره دختر کوچولوت لباسش کثیف میشه موهاش بهم میریزه وقتی میاد بهش میگی بابا این چه وضعیه تو دختر منی اینجوری هستی
منم رقیه بابایی جا نخور فقط یه کم شبیه زهرا شدم
بابا به راه رفتن نگاه نکن بابا، بابا اگه راه میرم دستمو به پهلو میگیرم بابا
منم رقیه بابایی جا نخور فقط یه کم شبیه زهرا شدم
بابا دل شب است و مسافرم از سفر رسیده... از اونجا میگفتن بابات رفته سفر
بابا دل شب است و مسافرم از سفر رسیده
هر کی از سفر میاد سوغات میاره، مخصوصاً اگه دختر کوچولو داشته باشه میگه الان میرم منو ولم نمیکنه
دل شب است و مسافرم از سفر رسیده به جای سوغات برایم آمد سَرِ بُریده
یه عزاخانه درست کرد رقیه، تمام این زنها و دخترها نشسته بودن نیمه شب از جا بلند شدن همه داشتن گریه میکردن، یه چند تا جمله گفت یه جملهاش این بود بابا
پدر فدای سَرِ نورانیت سنگ جفا که زد به پیشانیت
بابا کی به سر و صورتت سنگ زده بابا، روضهخوان رقیه است گریهکنم تمام اهلبیت تو خرابه بهبه آنقدر روضه خواند یه وقت دیدن دیگه صدای گریه نمیاد دیگه صدای روضه نمیاد، وقتی نگاه کردن دیدن سر یه طرف رقیه یه طرف، بعضیها میگن زن غساله آوردن بدن این سه سالهرو غسل داده اما بعضیها خیلیها میگن کی میگه زن غساله آوردن خود زینب بدن این سه سالهرو غسل داده همه بگید یا حسین....
صلی الله علیک یا مظلوم یا أبا عبدالله
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم
«یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ»؛
به ابیعبدالله قسم همة مارو ببخش و بیامرز
بحق زینب فَرَجِ مهدی را برسان
بحق رقیه مریضامون شَفا مرحمت فرما
امام، شهدا، امواتمون رحمت فرما
کشور و ملت و رهبر، جوانها، نوامیس، خدمتگزارن حضار محترم مجلس محافظت بفرما
در دنیا زیارة الحسین در قبر و برزخ و قیامت شفاعة الحسین نصیب ما بفرما
پروردگارا قسمت میدهیم این قلیل زیارت و توسلات را از بانی محترم و اهل مجلس به کرمت قبول بفرما
بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
استفاده از این مطلب با ذکر منبع مجاز است.
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها