مرگ فرصت ها _جلسه اول
مرگ و فرصت ها - جلسه اول
مرگ و فرصت ها - جلسه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلّى الله على جمیع الانبیاء والمرسلین و صلّ على محمد و آله الطاهرین.
شخصى در محضر مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت: یا رسول اللّه! شما به من اجازه مىفرمایید که من از خدا درخواست مرگ کنم تا پروردگار عالم به عمر من خاتمه دهد؟ البته این مطلب را از باب گرفتارى، مشکلات و سختىها نگفت، بلکه نزد خود فکر کرده بود که من بروم و چنین اجازهاى را از رسول خدا بگیرم، اگر حضرت اجازه دادند از خداوند متعال بخواهم که مرگ مرا برساند. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمودند: مرگ واقعیتى حتمى است. قرآن مجید در این باره مىفرماید:
«کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»
هر صاحب جانى، شربت مرگ را مىچشد. مردن قطعى است، خدا در قرآن به پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرماید: «إِنَّکَ مَیّتٌ وَ إِنَّهُم مَّیّتُونَ»
اى حبیب من! با این موقعیت و عظمت و با این که بنده خاص و ویژه من هستى، خواهى مرد و مردم نیز مىمیرند.
قرآن کریم فرموده: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى علِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهدَةِ فَیُنَبّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»
به آنهایى که از مرگ فرارى هستند و تصور مىکنند که فرار از مرگ با ورزش، دوا، غذا و تهیه کردن ابزارهاى سلامتى برایشان میسر است، بگو: شما که از مرگ فرارى هستید، مرگ شما را ملاقات خواهد کرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در «نهج البلاغه» مىفرماید: مرگ شما را دنبال مىکند و شما را گم نخواهد کرد. یا در قرآن مىفرماید: «أَیْنَما تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ»
محکمترین و سختترین قصرها را بسازید، هزاران نگهبان برایش قرار دهید، ضدّ همه حوادث طبیعى بسازید که نه زلزله خرابش کند، نه اسلحه، ولى مرگ آنجا نیز به سراغ شما مىآید.
حضرت فرمودند: مرگ قطعى است و این سفر، سفرى است طولانى؛ زیرا ارواح از لحظه مرگ تا قیامت، باید از منازلى عبور کنند. منزل نهایى قیامت است که آنجا دیگر راه عبور وجود ندارد. تمام مردم جهان، از اولین و آخرین نیز در قیامت در دو جایگاه قرار مىگیرند.
جایگاه انسان یا بهشت است یا دوزخ، بهشت و دوزخى که خودشان براى خودشان فراهم مىکنند، نه این که خداوند متعال با اجبار کسى را به بهشت و دوزخ ببرد.
روشن بودن راه شکر و کفر
دو در به روى مردم باز است: «إِنَّا هَدَیْنهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا»
مردم دو دسته اند یا واقعاً بنده شکرگزار حضرت حق هستند، یا در برابر نعمتهاى الهى ناسپاس مىباشند. شاکرین داراى مقام شکر هستند، یعنى نعمت را به جاى خود خرج مىکنند و در غیر جاى خود نمىبرند. امام صادق علیه السلام خیلى زیبا مىفرماید: «الشُّکْرُ لِلنِّعَمِ اجْتِنابُ المَحارِمِ» «3» که معنى آن همین است که هر نعمتى را در جایى که صاحب نعمت مقرر کرده است، خرج کند، این همان معناى شکر و بنده شاکر مىشود. خدا در قرآن مىفرماید: «وَسَنَجْزِى الشکِرِینَ»
یقیناً پاداش شاکرین را به آنها عنایت مىکنیم. به قدرى مقام شاکرین والاست که شب عاشورا، ابى عبدالله علیه السلام بعد از سخنرانى خود، دعا کردند و به پروردگار عرضه داشتند:«فَاجْعَلْنَا لَکَ مِنَ الشَّاکرِینَ» خدایا ما را از گروه شاکرین حساب نما.آن کسانى که در گروه «إِمَّا شَاکِراً» هستند، شکر را به اختیار خودشان انتخاب کردهاند، یعنى نعمتها را شناخته و در جاى خود، خرج کردهاند. آنان- به تعبیر قرآن، در سوره انفال- شناختند که پول نعمت و خیر است. در هیچ فرهنگى از پول به عنوان «خیر» نام برده نشده است. همه جا مىگویند: پول، ثروت است، ولى قرآن مجید پول را نعمت و خیر مىداند. خدا محبت به پول را در دل مردم انداخته است و این امرى طبیعى مىباشد.
ولى با این القاء محبتى که خدا نسبت به پول در دل مردم کرده، هم راه کسبش را به مردم نشان داده و هم راه خرج کردنش را.
پول خیر است، اگر کسى از راه صحیح به دست بیاورد و در راه صحیح خرج کند. این خیر هم خیر در دنیا و هم خیر در آخرت مىباشد. عدهاى از طریق پول، مقام، غرائز و شهوات براى خودشان نردبانِ رسیدن به سعادت درست کردند، چون نعمتها را شناختند و فهمیدند که آن را کجا باید خرج کنند.
قدردانى خدا از شاکرین در قیامت
وقتى انسان ابزار زندگى را نعمت بداند، به ناچار خدا را منعم و خودش را متنعم خدا مىداند، پس مطابق خواسته خدا مىخورد، مىپوشد و مصرف مىکند. این انسان در گروه «إِمَّا شَاکِراً» قرار مىگیرد، آن شاکرى که به انتخاب خودش راه خدا را انتخاب کرده، صحیح زندگى نموده و در قیامت با پاى خودش به بهشت مىرود، نه این که دستش را بگیرند و او را به طرف بهشت بکشانند.
خداوند در قرآن کریم مىفرماید: در قیامت به او مىگویند:«ادْخُلُوهَا بِسَلمٍ ءَامِنِینَ»
با امنیت کامل به بهشت وارد شوید.
امیرالمؤمنین علیه السلام در «نهج البلاغه» در رابطه با دنیا، بهشت، دوزخ و انسان جملاتى دارند که با یکدیگر ارتباط دارند؛ حضرت مىفرماید: «الا و ان الیوم المضمار» این دنیایى که در آن هستید، میدان تمرین است؛ تمرین اخلاق، عمل، حال و عبادت. اکنون باید خودتان را با تمرین قوى کنید. چون شخص تمرین نکرده را در مسابقه راه نمىدهند و اگر راه بدهند، همان بار اول مسابقه را مىبازد.
خدا عادل، حکیم و رحیم است، نمىشود به وسیله آیات، انبیا و امامان علیهم السلام به مردم امر کند که تا مىتوانید تمرین کنید، اما مسابقه اى در کار نباشد. خداى حکیم کار بیهوده نمىکند. اگر مسابقه اى نباشد، حکم به تمرین، حکم لغوى خواهد بود.
«وَ غَدَاً السِّباقُ» فرداى قیامت، روز مسابقه است. «و السَّبْقَةُ الجَنَّةُ» آن جامى که به برندگان مىدهند، بهشت است.
«وَ الغَایَةُ النَّارُ» کسى که در دنیا تمرین نکرده، قدرتى براى رفتن به طرف بهشت ندارد، به ناچار در دوزخ مىماند، چون راه بهشت از دوزخ عبور مىکند. مسابقه دهندگان با دیگران از راه دوزخ رد مىشوند، رد شدنشان سرعت دارد، پیغمبر صلى الله علیه و آله مىفرماید: سرعت رد شدن آنان مانند برقى است که در ابرهاى بهار و پاییز مىزند؛ با این سرعت رد مىشوند. چون با عبادت روح و بدن آنان قوى شده است. بدنى که خدا در قیامت مىآورد، همین بدن است. این است که سعدى مى فرماید:
گر قدمت هست چو مردان برو ور عملت نیست چو سعدى بنال
اما اگر تمرین نکردى، غصّه دار باش. البته نه این که تا آخر عمر غصه بخورى، نه، برخیز و وارد میدان تمرین شو. نگو: کار از کار گذشته است. تا زندهاى، دنیا میدان تمرین است.
توجه به سختى سفر آخرت
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به شخصى که از ایشان اجازه درخواست مرگ کرده بود فرمودند:
مرگ براى همگان حتمى و سفرى طولانى مىباشد، اگر واقعاً از خدا مرگ مىخواهى و آرزوى مرگ دارى، من به تو اجازه مىدهم، آرزوى مرگ کن! به خدا بگو: خدایا! مرگم را برسان! عمرم را قطع کن! ولى قبل از این که آرزوى مرگ کنى، براى ده نفر، هدیه بفرست، زیرا اگر براى این ده نفر هدیه نفرستى، آروزى مرگ آرزوى بسیار غلطى است.
مىخواهى بمیرى چه کنى؟ به آنجا بروى که دست و پایت را ببندند و گرفتار شوى؟ اینجا که خیلى راحتتر زندگى مىکنى. آنجا مو را از ماست مىکشند. آنجا جهان خیلى عجیبى است. به قدرى عجیب است که لقمان به پسرش گفت: «وَ إِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ کَفَى بِنَا حسِبِینَ» اگر عملت به وزن دانه خردل باشد و در آسمانها یا اعماق زمین، و یا سنگها باشد، خدا در روز قیامت آن عمل را مىآورد و حساب مىکند. کجا مىخواهى بروى؟
ارسال هدیه قبل از مرگ
1- هدیه به ملک الموت
براى چه کسانى باید هدیه فرستاد؟ پیغمبر صلى الله علیه و آله براى هر کس چهار هدیه سفارش دادند، فرمودند: یکى از آنهایى که باید براى او قبل از آرزوى مرگ، یا قبل از مردن هدیه بدهى، ملک الموت است. باید برایش هدیه بفرستى، خوشحالش کنى که وقتى مىآید جانت را بگیرد، پیغمبر به او سفارش کند که این کسى که مىخواهى جانش را بگیرى، آدم خوب و مؤمنى است و ما قبولش داریم.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: ملک الموت به پیغمبر صلى الله علیه و آله مىگوید: یا رسول الله! در جان گرفتن از او از پدر نسبت به او مهربانتر هستم. یعنى جانش را مىگیرم، طورى که هیچ دردى را نفهمد، بلکه خوشش نیز بیاید؛ «سکرة الموت»؛ سکرة به معناى مستى است.
باید کارى کرد که قبل از مردن و آرزوى مرگ، ملک الموت محبّ و علاقه مند ما باشد، چون اگر از کسى نفرت داشته باشد، خدا مى داند که همین مرگ، چه عذاب دردناکى براى او خواهد شد. با آن شکل و وضعى که مىآید تا جان محتضر را بگیرد، نه شکلش قابل تحمل است و نه جان گرفتنش.
با توجه به مطلب قبل، قرآن مى فرماید:
بعضىها قبل از این که ملک الموت بیاید تا جانشان را بگیرد، فرشتگانى نازل مىشوند، به صورت و پشت او تازیانه هایى از عذاب مىزنند که دردش را حتى یک نفر نیز در این عالم نمى داند که چگونه است.
براى چند روز در این دنیا ماندن که آخرش نیز باید رفت، حق و ناحق، مال حرام، شهوت و رابطه حرام، هیچ نمى ارزد. اگر عمرى لذت حرام بچشد، به لحظه آن شکل مردن نمى ارزد. نه تنها مردنش، بلکه به لحظه اى نگاه کردن به ملک الموت نمى ارزد.
2- هدیه به قبر خود
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: دومین کسى که باید براى او هدیه تهیه کنى قبر است، خانهاى که مىخواهى تا قیامت در آن باشى. این هدیه را بفرست که آن خانه، برایت خانه غربت، وحشت، ظلمت، اختناق، تنهایى و دلگیرى نباشد.
پیغمبر صلى الله علیه و آله مىفرماید:
بعضىها که از دنیا مىروند، شب اول قبرشان از شب بهترین دامادهاى کره زمین برایشان شیرینتر است. عدهاى نیز وقتى مىمیرند، سنگینى و سختى شب اول قبرشان را کسى نمىتواند درک کند.
خدا در قرآن مى فرماید: این گونه افراد، افرادى که در دنیا به فکر قبر و برزخ خود بودهاند، وقتى وارد قیامت مى شوند، با کسى که در کنار آنها است صحبت مى کنند و مى پرسند: ما چه مدت در برزخ بودیم؟ ممکن است دویست هزار سال در برزخ بوده باشد، اما چون خدا نمى گذارد که این زمان را متوجه شوند، لذا وقتى وارد قیامت مى شوند، خیال مى کنند که یک ساعت یا نصف روز در برزخ بوده. مانند اصحاب کهف که در متن قرآن آمده است، سیصد سال خواب بودند وقتى بیدار شدند، با یکدیگر گفتگو کردند:«قَالَ قَائِلٌ مّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ»
چه مدتى است که ما در این غار هستیم؟ یکى از آنها گفت: فکر مىکنم یک روز باشد. دیگرى گفت: نه، ما تازه از شهر آمدیم، مگر چقدر اینجا خوابیدیم؟ چند ساعت بیشتر نیست.
دیگرى گفت: گرسنهایم، پول بردار، غذاى پاکیزه بگیریم، یعنى از مکانى که حلال فروش است، غذاى پاک بخریم. آنها مىدانستند که غذاى ناپاک چه اثرات منفى دارد. به کسى آشنایى ندهیم، چون ممکن است حکومت هنوز به دنبال ما باشد، و وقتى که مخفى گاه ما را بفهمند، بیایند و ما را بگیرند. مسیر غار تا شهر را که در دل کوهى نزدیک به اردن بوده و شهر در دامنه همان کوه بود، رفتند. وقتى آمدند، متوجه مىشوند که در و دیوار شهر عوض شده است، گفتند: یعنى چه؟ مگر در ظرف مدت نصف روز شهر عوض مىشود؟ دیدند هیچ کدام از چهرهها را نمى شناسند. درب مغازه غذا فروشى رفتند، گفت: غذاى پخته به ما بده.
قرآن مجید مىگوید: سکّه پول را که درآورد، فروشنده دست او را گرفت، گفت:
بگو این گنج از کجاست؟ گفت: کدام گنج؟ گفت: این پول هاى طلا و نقره. مربوط به سیصد سال قبل است. اینها قیمتى است، بگو از کجا آورده اى؟ آنها تازه فهمیدند که سیصد سال است که خوابیده بودند و متوجه نشده بودند.
مرده هاى مؤمن نیز همین طور هستند؛ وقتى چند صد هزار سال بین مرگشان تا برپایى قیامت طول مىکشد، در قیامت به همدیگر مىگویند: ما چه مدت در برزخ بودیم؟ خدا این گونه بر بندگان خودش آسان مى گیرد.
لذتهاى دنیا را با لذتهاى آخرت معامله نکنید! لذت حلال که زیاد داریم؛ خوردن از راه حلال، انسان لقمه حلال بخورد- ولو نان و پنیر یا نان خالى باشد- وقتى حلال مىخورد، لذت مىبرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام اغلب اوقات نان جو مىخوردند. شنیدهاید که شب نوزدهم ماه رمضان، امکلثوم برایش شیر و نمک با نان آورد. حضرت با لبخند فرمودند:
دخترم! چه وقت دیدهاى که پدر بر سر سفرهاى که دو سه نوع غذا باشد، نشسته باشد؟ او همان نان خشک خالى را که مىخورد، لذت مىبرد. چون مىدانست که این نان حلال است. انسان از حلال خدا لذت مىبرد. شما با پوشیدن لباس حلال و گفت و شنود خنده دار شرعى نیز لذت ببر! خیال مىکنید انبیا و اولیاى خدا علیهم السلام نمى خندیدند و شوخى نمى کردند؟
پیرزن قد خمیده اى که دیگر قیافه اى برایش نمانده بود، با عصا خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمد، گفت: یا رسول الله! کلمه اى به ما بگو، خیال ما را راحت کن.
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: چه بگویم؟ گفت: آیا در قیامت مرا به بهشت مىبرند؟ فرمود:
نه، نمى برند. گفت: مرا راه نمىدهند؟ بلند بلند گریه کرد. بلال آنجا بود، گفت: یا رسول الله! این پیرزن به بهشت راه ندارد؟ فرمود: نه، تو را نیز به بهشت راه نمىدهند. این غلام نیز شروع به گریه کرد.
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: گریه نکنید! شما به بهشت مىروید ولى نه با این قیافه، آن پیرزن را به دختر بیست ساله و تو را نیز به جوانى سفیدرو و زیبا تبدیل مىکنند. آن گاه هر دو نفر آنها از این شوخى پیامبر صلى الله علیه و آله به خنده افتادند. «2» پیغمبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام نیز شوخى مىکردند و مردم نیز مى شنیدند و مى خندیدند. فکر نکنید که انبیا علیهم السلام همیشه عبوس بودند. آنها نیز از شوخى، خنده، دوست و خانواده لذت مىبردند. «3» گنهکاران لذت اضافه اى نمى برند، کار آنها نیز همان برنامه ها است، اما از راه حرام. آن لذتى که انبیا از شهوت با ازدواج مىبردند، گنهکاران همان را از راه زنا مىبرند، هیچ فرقى نمىکند. تازه آن کسى که دارد زنا مىکند، وحشت دارد که نکند کسى بفهمد و آبرویش برود. اما آن کسى که با همسر خودش زندگى مىکند، چه وحشتى دارد؟ امنیت کامل دارد.
فریب این لذتهاى ناباب و انحرافى را نخورید. براى قبرت باید هدیه بفرستى.
3- هدیه براى ترازو و میزان قیامت
4- هدیه براى دو فرشته سؤال کننده در قبر
5- هدیه براى صراط و جاده قیامت
6- هدیه براى مالک دوزخ
7- هدیه براى بهشت و رضوان الهى 8- هدیه براى جبرئیل
هدیه اى نیز باید براى جبرئیل بفرستید، چون او فرشته مقرب پروردگار است که شفاعت و دعایش روز قیامت کار مىکند. جبرئیل اهل نظر است. قرآن مىگوید: او به قدرى مقام دارد که کسى که دشمن جبرئیل است، کافر است و از تمام رشتههاى رحمت خدا جدا است. یهودىها، دشمن جبرئیل هستند و علت دشمنىشان نیز این است که مىگویند: ما پیغمبرى مانند موسى علیه السلام و کتابى مانند تورات داشتیم، چرا جبرئیل آمد و مقام نبوت را براى این شخص عرب آورد و چراغ آیین ما را خاموش کرد؟ علماى یهود، سخت با جبرئیل دشمن هستند. پیغمبر فرمودند: براى جبرئیل نیز هدیه بفرست.
9- هدیه براى رسول خدا
10- هدیه براى خدا
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: براى هر نفر از اینها چهار هدیه بفرست که جمعاً چهل هدیه مىشود.
اى صوفى شراب آن گه شود صاف که در شیشه بماند اربعینى
در دستورهاى اسلامى چهل، عدد مقدسى است: «وَوَ عَدْنَا مُوسَى ثَلثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقتُ رَبّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: وقتى هدایا را فرستادى، به تو اجازه مىدهم که آرزوى مرگ کنى، چون این مرگ، زیباترین مرگ است، چرا؟ چون مىخواهى در آغوش پرمحبت ملک الموت، برزخ، قبر، نکیر و منکر، ترازوى الهى، صراط مستقیم قیامت قرار بگیرى. مىخواهى جبرئیل برایت دعا کند، من از تو شفاعت کنم و خدا به تو نظر لطف کند، پس این هدیهها را بفرست.
چهار هدیه به هر کدام از ده حقیقت
بعد حضرت براى این شخص چهار هدیه را بیان کردند: اول؛ هدیه ملک الموت است، چون ما اول با او برخورد مىکنیم، بعد قبر، بعد سؤال کنندگان، بعد میزان، صراط، مالک، رضوان، جبرئیل، پیغمبر و پروردگار است. همه اینها که از دستشان کارى برنیامد، آخرین نفر خداست که مشکل ما را حل کند. در جلسه بعد بررسى مىکنیم که این هدایا چیست؟!
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سایت منبرها