منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۴۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۴۹ ق.ظ

درس هشتم اخلاق ‌‌( تفاوت صاحب علم و صاحب مال )

درس هشتم:

تفاوت صاحب مال و صاحب علم 

تفاوت صاحب مال و صاحب علم در مرگ


در حدیثی از نهج‌البلاغه، مولا علی (ع) به کمیل فرمودند: «کمیل! هلک الاخزان الاموال؛ ای کمیل! کسانی که اموال را خزینه کردند، مردند».


خیلی‌ها پول را جمع کردند و مردند و خیلی‌ها وقتی می‌میرند، اصلا ورثه خبر ندارند که باباشون کدام بانک پول داشته. کسانی که مال را خزینه کردند تماما هلاک شدند. شیخ صدوق، هزار سال پیش مرد ولی زنده است، مرحوم مجلسی زنده است، علما زنده‌اند. حاج عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان نمرده است برای اینکه شما تا زمانی که از کتاب دعایشان استفاده می‌‌کنی، ثواب در نامه عمل حاج عباس می‌نویسند.


ماجرای حاج محقق خراسانی و کتاب سفینه البحار حاج عباس قمی


سفینه البحار، خلاصه شده 110 جلد بحار الانوار است. خیلی سخته 110 جلد را در 2 جلد خلاصه کنی. حاج عباس قمی خیلی زحمت کشیده است که یک قصه‌ای هم دارد.


حاج محقق خراسانی خودش برایم گفت: همسایه حاج عباس قمی بودیم در مشهد. شنیده بودم که این کتاب را نوشتند، اما گفتم کجا بانی پیدا بشه این کتاب را چاپ کنند. با خودم گفتم خوبه این کتاب را از حاج عباس امانت بگیرم، استنساخ کنم.


چون قدیم طلبه‌ها کتاب را می‌نوشتند چون پول نداشتند بخرند. حاج محقق خراسانی گفت من این کتاب را گرفتم از اول تا آخر نوشتم اما بعدش بانی پیدا شد و کتاب چاپ شد.


تاثر حاج عباس قمی از ناتوانی در زیارت امام حسین (ع) چگونه تسکین یافت؟


آقای سیبوی فرمودند: رفتیم حرم کربلا آمدیم دیدیم که حاج عباس قمی آنجا ایستاده. گفتیم حاج آقا چرا حرم مشرف نمی‌شوید؟ فرمودند من ضعیفم و حرم شلوغ هست فشار می‌آید و نمی‌توانم.


متأثر بودند از اینکه چرا نمی‌توانند حرم بروند، دلداریشان دادم، گفتم حاج آقا ناراحت نشوید. اگه حرم نمی‌توانید مشرف بشوید در عوض هر کس حرم می‌‌رود یک حاج شیخ عباس زیر بغلش دارد، یعنی یک مفاتیح، یعنی همه کسانی که حرم می‌روند یک شیخ عباس دارند، یعنی وقتی مفاتیح را می‌خوانند ثوابش به شما هم می‌‌رسد.


نامه عمل این سه گروه حتی پس از مرگ هم باز است


سه طایفه‌اند که وقتی می‌میرند نامه عملشان باز هست. خیلی‌ها وقتی می‌میرند نامه عملشان بسته می‌شه. حدیثش این هست: «إذا ماتبنوا آدم إن قطع علمة إلا أن ثلاث»؛ یعنی اولاد آدم که می‌‌میرند عمل قطع می‌شود مگر 3 طایفه.


1) عالمی که مردم از علمش بهره ببرند؛ مثلا وقتی از کتاب‌های حاج شیخ عباس قمی و مرحوم مجلسی استفاده می‌کنید در نامه عمل این مؤلف کتاب می‌‌نویسند.


2) اولاد صالح؛ کسی که از دنیا می‌رود ولی فرزندش را آورده اینجا طلبه کرده که حالا این طلبه کتاب می‌‌نویسد و منبر می‌‌رود و تدریس می‌‌کند، در نامه عمل این پدر و مادر می‌‌نویسند.


حضرت مسیح از جایی رد شد دید یه قبری را عذاب می‌کنند. سال بعد که آمد رد شود دید که عذاب نمی‌کنند. گفت خدایا من پارسال از اینجا رد می‌شدم صاحبش را داشتند عذاب می‌‌کردند. خطاب رسید که این یک بچه داشت. امروز در مکتب خانه، استادش بهش گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم. این بچه گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. تا گفت بسم الله الرحمن الرحیم عذاب از این صاحب قبر برداشته شد.


3) صدقه ‌جاریه؛ کسانی که بیمارستان می‌‌سازند و مدرسه می‌سازند و مسجد می‌سازند به این‌ها گفته می‌شه صدقه جاریه. قدیمی‌ها آب انبار می‌‌ساختند، مردم می‌رفتند از آب انبار آب می‌‌آوردند. کسانی که در بنای آنها شرکت داشتند، ثواب در نامه عملشان می‌‌نویسند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۴۹
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۳۸ ق.ظ

سرنوشت دوستی ها در قیامت

🔴 آیا دوستی ها در قیامت ادامه می یابد؟

سرنوشت دوستی ها در قیامت چگونه است؟ 
دوستی و ارتباط ها به دو صورت است: 
1) پیوند و دوستی در راه خداوند که در قیامت محکم تر از دنیا ادامه می یابد. 
2) پیوندو دوستی نادرست(در غیر راه خدا) در قیامت گسسته خواهد شد. 
 
تفسیر آیه 67 سوره زخرف: 
اَلأخِلّاءُ یَومَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضِهِم عَدُوٌ إلّاالمُتَّقین(زخرف/67) 
دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند ، مگر متقّین 
 تفسیر : 
از امام صادق علیه السلام  نقل شده است: 
ألا کُلُّ خِلَّةٍ کانت فی الدنیا فی غیرِ الله فإنَّها تَضیرُ عَداوَةً یَومَ القیامةِ(1) 
  تمام پیوندها و دوستی های نادرست و باطل در قیامت گسسته خواهد شد. 
چند نکته: 
1)دوستی و جایگاه دوست در اسلام سفارشات بسیاری شده است. 
2)در حقیقت دقت در پیدا کردن دوست و همراه بسیار حائز اهمیت است. 
🍁3) غبطه گنه کاران در قیامت : در روز قیامت گنهکاران غبطه می خورند که ای کاش فلان شخص را به عنوان دوست در زندگی انتخاب نمی کردیم.  
یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِیلا (فرقان/28) 
  
این آیه که توصیفی از صحنه های قیامت است، 
روز از هم گسستن پیوندهای دوستی، مگر پیوندهایی  که برای خدا برقرار شده است. 
🍂4) تبدیل شدن چنین دوستی هایی به عداوت در آن روز طبیعی است. چرا که هر کدام از آنها دیگری را عامل بدبختی و بیچارگی خود می پندارد. 
🍃5) تنها پرهیزگارانند که پیوند دوستی آنها جاودانی است. چرا که بر محور ارزشهای جاودانی دور می زند و نتایج پربارش در قیامت آشکارتر می شود و استحکام بیشتری می یابد.  
  
✅در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: 
«در جستجوی برادری (و دوستی) با پرهیزگاران باش. 
اگر چه در ظلمات زمین باشد و اگرچه عمرت را در جستجوی آنها سپری کنی. 
چرا که خداوند عزوجل بر روی زمین بعد از پیامبران بهتر از ایشان نیافریده است. 
و خداوند متعال بر بنده ای نعمتی مانند همنشینی با آنها عطا نکرده است. »
7) پیدا کردن دوست خوب اهمیت ویژه ای دارد. 
🌸چه زیباست جوانان و نوجوانان دوستانی را برگزینند که پایه ی این دوستی و محبت، نزدیک شدن به خدا باشد و این رسالتی است که بر دوش پدران و مادران سنگینی می کند. 
  
🌸چه بسیار جوانانی که حتی با وجود پدر و مادری مذهبی به واسطه ی دوستانی ناباب و نامناسب مسیر خوبی را طی نمی کنند. 
🌷یاد کردن از رزمندگانی که دوستی شان بر پایه دوستی خداوند و اهل بیت علیهم السلام بود خالی از لطف نیست. 

1) تفسیر علی ابن ابراهیم ج 2ص287طبق نقل نورالثقلین ج4ص612 
منبع: - تفسیر نمونه جلد 21، ص 100 و 115


http://almahde.blogfa.com/post/235
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۳۸
حسین سبزعلی

درس هفتم:

خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده 

خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است


در کتاب «موارد العددیه و خصال» حدیثی از امیر المومنین(ع) نقل شده است که می‌فرمایند: «إن الله تبارک و تعالی اخفا اربعة فی اربعا، رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة، فاخفا سخطو فی غضبة، عجابة فی دعوة، اخفا ولیه فی عباده»؛ 4 چیز را در 4 چیز مخفی کرده‌ایم.


طاعت خدا را کوچک نشمرید


1. «رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة»؛ رضا و خشنودی خودش را در طاعت خودش قرار داده است. 4 رکعت نماز یکشنبه‌های ذی‌القعده را کوچک نشمر، شاید رضای خدا در همین باشد.


سلام نیمه شب به امام حسین (ع) که انسان را بهشتی می‌کند


پیرمردی از مسافرت آمده، نمی‌تواند چمدانش را بردارد، شما کمکش کن و براش ببر. نصف شب تشنت میشه میری آب می‌خوری می‌گی «السلام علیک یا ابا عبد الله» یک‌دفعه می‌بینی همین کارت را درست می‌کند.


برای سلامی که نصف شب به امام حسین (ع) دادی روز قیامت می‌ری بهشت، پس هیچ عبادتی رو کوچک نشمار، شاید رضای خدا در آن باشد و تو نمی‌دانی که همین تو را بهشتی کرده است.


ماجرای سیبی که علامه مجلسی را در عالم برزخ نجات داد


از آقا رضا در قدیم شنیده بودم که مرحوم مجلسی را خواب دیدند و گفتند: چی شد، بالاخره در اون عالم با تو چه کردند؟ گفت: این همه کتاب نوشتم و این همه کار کردم، هیچ کدام به کارم نرسید فقط یک‌ روز سیبی دستم بود، دیدم بچه‌ای بغل مادرش تقلا می‌کند و چشمش به اون سیب افتاده، من این سیب را دادم به بچه خودم هم نخوردم. همون سیبی که بچه را خوشحال کرد همون منو نجات داد.


هیچ گناهی را نباید کوچک شمرد


2. «فاخفا سخطو فی غضبة»؛ غضب خودش را در گناه مخفی کرد.

لذا باید هیچ گناهی رو کوچک نشماری. نگاه کنی به زن نامحرم بگی چیزی نیست، این در قیامت گرفتاری دارد. خیال نکن که کوچک است، ‌چه بسا همین معصیت مورد غضب خدا واقع شود و شما هم خبر نداری و در قیامت گرفتار همین معصیت شوی.


یک خط دعا که ممکن است انسان را بیامرزد


3. «عجابة فی دعوة»؛ اجابت دعا در دعا مخفی است. 

پس هیچ دعایی را مخفی نشمر شاید اجابت در همین یک دعا باشد.


دو رکعت نماز یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده، 70 تا استغفار بعدش، و لا حول و لا قوۀ الا بالله و دعای بعدش «و اللهم اغفرلی و الجمیع المؤمنین و المؤمنات». نگو این چیه، یک وقت می‌بینی در این 4 رکعت نماز و همین یک خط دعا خدا تو را بیامرزد.


به نظر حقارت به کسی نگاه نکنیم شاید او ولیّ خدا باشد


4. «اخفا ولیه فی عباده»؛ ولیّ خودش را در بنده‌ها مخفی کرده است. 

یک وقت می‌بینی کسی کنار دست شما نشسته که لباسش خیلی نو نیست و خیلی محلش نمی‌گذاری، در حالی که این ولیّ خداست. به نظر حقارت به کسی نگاه نکن.


ماجرای ولیّ خدا و پیش‌نمازی که در نماز به فکر ساختن طویله بود!


روزی یکی از اولیاء در صف اول، پشت سر پیش‌نمازی اقتدا کرد. رکعت دوم فرادی خواند و کنار نشست و سفره‌اش را باز کرد و نان و پنیر و حبه انگور برداشت و مشغول شد به خوردن. صف اولیا که حاجی بودند و پولدار، بنا کردند به فریاد زدن: مشتی تو رو چه به صف اول؟ فرادی هم کردی و حواس ما را پرت کردی حالا نشستی حبه انگور می‌خوری؟


او هم هیچی نگفت. دید پیش‌نماز خیره خیره نگاهش می‌کند. آمد در گوش پیش‌نماز گفت: بگم یا می‌گی؟ گفت: بفرمایید. گفت: سه رکعت اول داشتی الاغ می‌خریدی. پیش نماز دید راست می‌گه، ولیّ خدا بود، از دلش خبر داشت.


گفت: رکعت دوم هم داشتی طویله می‌ساختی. تا این را گفت اطرافیان نگاه کردند و فهمیدند که این کی بوده که به او بی احترامی کردند، ولیّ خدا بوده. پس لذا، به کسی به چشم حقارت نگاه نکن، شاید او ولیّ خدا باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۹
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۵۳ ب.ظ

درس ششم اخلاق ( یاد خدا )

درس ششم:

یاد خدا

خداوند گناهان این افراد را در قیامت می‌پوشاند


ابو حمزه ثمالی در اصول کافی این حدیث را از امام پنجم(ع) چنین نقل می‌کند: «مکتوب فی التورات سأل ربّه یاربّ أقریبٌ أنت منّی فاُناجیک أم بعیدٌ فاُنادیک انا جلیسٌ من ذکرنی فمن فی سترک یوم لا ستر إلّا سترک الذین یذکرونی اُذکر الله ذکرا کثیراّ».


در کتاب تورات اصلی نه این توراتی که الان دست کلیمی‌هاست، نقل است که حضرت موسی(ع) سأل ربّه، از خدا سوال کرد: یاربّ أقریبٌ أنت منّی؟ خدایا تو نزدیکی به من؟ فاُناجیک که با تو نجوا کنم. أم بعیدٌ فاُنادیک؟ یا دوری که داد بزنم؟


خدا وحی کرد: من نزدیکم. انا جلیسٌ من ذکرنی. هرکس یاد من باشد من هم‌نشین اویم.حضرت موسی(ع) عرض کرد: فمن فی سترک یوم لا ستر إلّا سترک، خدایا روز قیامت گناهان کی را می‌پوشانی؟ فرمود: الذین یذکرونی، اون‌هایی که در دنیا یاد من بودند همیشه من در قیامت گناهانشان را می‌پوشانم، اُذکر الله ذکرا کثیراّ، زیاد یاد خدا باشید.


چیزهایی که لقمان به پسرش توصیه کرد هیچ‌گاه فراموش نکند


با دو راهکار خداوند یاد ماست و گناهانمان را می‌بخشد: 

1. یاد خدا، حالا زبانی یا قلبی. لقمان به پسرش فرمود: پسرم دو چیز رو فراموش نکن: یکی خدا، یکی مردن. آدم با زبان هم ذکر بگوید خوب است.


روزی صد تا لا اله الا الله بگید، مقید باشید. استغفار بکنید. بعد از نماز عصر هفتاد تا استغفار کنید. در نماز شب هم هفتاد تا ذکر بگویید. ولی در دل آدم یاد خدا باشد و زبان هم بگوید خیلی عالی ست، اما اگه به زبان بگوید ولی در دل نباشد به درد نمی‌خورد. کاری کنیم که دلمان هم به یاد خدا باشد اگر به یاد خدا باشیم خدا روز قیامت گناهان ما را می‌پوشاند.


ای خدایی که در دنیا ستارالعیوب بودی عیب‌های ما را ظاهر نکردی «یا من أظهر الجمیل» در آخرت هم گناهان ما را مستور کن واقعا خدا خوبی‌های ما را در مردم ظاهر کرده ولی بدی‌هایمان را مخفی کرده است.


ثمره دوست داشتن دیگران به خاطر خدا چیست؟


2. همدیگر را به خاطر خدا دوست داشته باشیم. پس کسی که یاد من باشد من هم یاد اویم. یکی دیگر از اون‌هایی که خدا یادشونه «یتحابّون فیّ»درباره من همدیگر را دوست دارن. خدا در قیامت اون‌هایی که همدیگر را دوست دارن برای خدا نه برای غیر خدا من گناهان این‌ها را مستور می‌کنم.


آیا دوست داشتن افراد خوش قیافه دوست داشتن به خاطر خداست؟


چون این آقا مومن است دوستش دارم. من قدیم شک داشتم که بعضی‌ها نورانی‌اند و خوش قیافه ما اینها را دوست داریم بخاطر خداست یا بخاطر اینکه نورانی و خوش قیافه‌اند.


خودم با خودم حدیث نفس می‌کردم، یهو یکی در گوشم گفت: اگه ببینی همین آقا که شکلش به این خوبیه سیگار می‌کشد دوستش داری؟ نه. امتحان کردم خودم را، اینهایی که نورانی‌اند من با آنها گرمم چون تقوا دارند. نماز شب می‌خوانند. درس خوان است، نمره‌اش خوب است. دوستی باید برای خدا باشد.


خداوند به خاطر این افراد عذاب را از شهرها می‌برد


پس یکی از آنهایی که یاد من‌اند و یکی دیگه آنهایی که در راه من با یکدیگر دوستی می‌کنند. «فاُولئک الذین»، اینجور افراد کسانی‌اند که «اذا اردت أن اُصیب اهل الارض بسوء» اگر اراده کنم زلزله بیاید عذاب بیاید اهل زمین را از بین ببرد«ذکرتُهم فدفعتُ عنهم بهم» یاد این بنده‌های خوبم می‌افتم که یاد من‌اند شب و روز با همدیگر برای خدا دوستی می‌کنند تا یاد این‌ها می‌افتم عذاب را از این شهر می‌برم.


عالمی که تا زنده بود بمب و موشک عراق به تهران اصابت نکرد


لذا تا آیت الله خوانساری زنده بودند موشک و بمب نیامد تهران، ایشان که از دنیا رفتند موشک و بمب اومد. حدیث داریم یک مومن در یک شهر باشد به برکت او عذاب نمی‌کنیم. خدا به ما توفیق بدهد ما از کسانی باشیم که خدا به برکت ما عذاب را از دیگران هم ببرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۳
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۵۰ ب.ظ

درس پنجم اخلاق ( موارد جواز دروغ گفتن )

درس پنجم:

دروغ گفتن

دروغ گفتن در کجا جایز است؟


از پای صحبت‌های حاج آقا مجتهدی تهرانی به این مساله می‌رسیم که دروغ گفتن در 3 جا جایز شمرده شده است: 1- اصلاح بین دو نفری که قهرند؛ 2- دروغ در جنگ؛ 3- دروغ به زن


ما برای وصل کردن آمدیم        نی برای فصل کردن آمدیم


ما باید یک کاری کنیم مردم با هم رفیق بشوند. اگر یک کاری کنیم که مردم با هم قهر کنند، سخن‌چینی کنیم یا اختلاف بیندازیم بین افراد این خوب نیست، تا می‌توانید یک کاری کنید مردم را به هم آشتی بدهید.


دروغ گفتن برای آشتی دادن 2 نفر


اگر کسانی با هم قهرند شما می‌توانید دروغ بگویید. جایز است آدم دروغ بگوید دو نفر را با هم آشتی بدهد. امام صادق(ع) فرمودند: برو به فلانی اینطور بگو. راوی می‌گوید: من خودم کمی رویش بگذارم به دروغ ایرادی ندارد؟ فرمود: نه، بگو تا اینها با هم آشتی کنند.


دو نفر با هم قهرند برو بگو فلانی از تو خیلی تعریف می‌کرد با اینکه فحش می‌داد، شما بگو تعریف می‌کرد. به دیگری هم بگو فلانی از این کدورتی که بین شما پیدا شده خیلی ناراحت است همه‌اش می‌گوید کاش یک جوری می‌شد و صلح می‌شد بین ما.


قدیم‌ها امثال حاج محمد حسین سعیدیان‌ها اگر بین زن و شوهری اختلاف بود چهار تا از فامیل‌های زن چهارتا از فامیل‌های مرد می‌رفتند و صلح می‌دادند به طلاق کارشان نمی‌کشید، اما الان نه؛ سریع طلاق می‌گیرند.


باید چهار تا بزرگ دنیا دیده بشینند بین اینها را آشتی بدهند. ببینند رمز اختلاف چیست؟ از کجا این‌ها با هم اختلاف دارند آن را اصلاح کنند. اگر مثلا زن می‌گوید شوهرم پول ندارد کمکش کنید بگویید مثلا کرایه خانه‌ات را من می‌دهم، یه کاری کنید اینها طلاق ندهند همدیگر را.

 

طلاق عرش خدا را به لرزه می‌آورد

 

 

در روایت داریم که طلاق عرش خدا را به لرزه می‌آورد. غالب اینهایی که معتاد شدند، غالب اینهایی که فراری شدند، غالب اینهایی که پناهنده به ممالک خارج شدند اینها برای همین است که زن و شوهر طلاق گرفتند بچه‌ها هم غالبا خراب شدند.


با اینکه دادگاه خانواده خیلی هم کمک می‌کنند که این‌ها طلاق نگیرند اما قدیمی‌ها بهتر بودند. اداری نبودند، خود مردم این‌ها را آشتی می‌دادند کار به دادگاه خانواده و دولت نمی‌کشید. بیشتر زن‌ها از نداری شوهرشان، از بی‌خانگی شوهرشان می‌روند شکایت می‌کنند طلاق می‌گیرند. مردمی که تمکن مالی دارند زیر بغل اینها را بگیرند.


دروغ حضرت قاسم(ع) در میدان جنگ


در میدان جنگ ازرق شامی از شجاعان نامدار بود. به او گفتند برو به جنگ حضرت قاسم(ع)، به او برخورد، به یک سرلشگر بگویند برو به جنگ یک بچه 13 ساله. چهار تا پسر داشت، یکی از پسرانش رفت، حضرت قاسم(ع) او را به جهنم فرستاد. دومی را فرستاد او هم برنگشت، سومی، چهارمی هم برنگشت.


عصبانی شد، خودش آمد مقابل حضرت قاسم(ع). حضرت قاسم یک دروغ اینجا گفت. فرمودند که عجب شجاعی هستی به جنگ من آمدی چرا تک اسبت را نبستی. تک اسب چیزی است که زین را روی آن می‌بندند. رویش رو برگرداند ببیند که تک اسبش را بسته یا نه شمشیر را زد.


ما طلبه بودیم می‌رفتیم منبر می‌گفتند آقا از شجاعت بگو امام حسین را نکش بیا پایین. این داستان را که من گفتم خیلی خوششان می‌آید.


دروغ گفتن به زن برای جلب محبت او


به زنش هم آدم می‌تواند دروغ بگوید. می‌گوید طلا می‌خواهم بگو چشم. چادر می‌خواهم، چشم. مشهد می‌خواهم، چشم. امریکا می‌خواهم، چشم. برای این که چشمش را به دست بیاوری هی دروغ بگو. او هم که نمی‌داند تو دروغ می‌گویی محبت شما می‌رود در دلش.


بعضی‌ها ناشی‌اند زن که می‌گیرند همه‌اش راست می‌گویند. می‌گویند ندارم. مگر پدرت کیست؟ مادرت کیست؟ مگر تو نمی‌دانستی من ندارم چرا زن من شدی؟ دروغ بگو تا محبتت در دل زنت برود.


برای اصلاح امر دروغ بگویید نه برای فساد در زمین


پس کاری که سبب فساد است نکنید، یک کاری کنید که اصلاح کنید بین مردم را، کاری نکنید که مردم با هم قهر کنند. لذا اوایل انقلاب یک دسته را به عنوان مفسد فی‌الارض اعدام می‌کردند. می‌گفتند اینها مفسد فی‌الارض‌اند یک کاری می‌کنند که انقلاب را بکوبند.


در مذمت کسانی که در زمین فساد می‌کنند حالا یا در بین افراد یا در خود مملکت بین مسلمان‌ها. این یکی از کارهای زشت است که آدم یک کاری کند که مردم با هم اختلاف پیدا کنند اما هرچه می‌توانید یک کاری کنید مردم با هم دوست بشوند.

 

چرا انقدر به صله رحم سفارش شده است؟


چرا اینقدر سفارش شده به صله رحم برای اینکه با هم بروید و بیایید؟ چرا سفارش شده به دید و بازدید؟ دیدن مومن بروید. دیدن زوار بروید. ما بچه بودم حتی از قم کسی می‌آمد می‌رفتند دیدنش.


قدیم‌ها مادرم می‌گفت ما با کجاوه یک هفته می‌رفتیم ده روز هم قصد می‌کردیم. حالا آقا می‌رود مشهد بر می‌گردد به خانم می‌گوید ناهار بیاور می‌گوید ناهار هنوز دم نکشیده.


اینها همه برای این است که مسلمان‌ها همه با هم دوست بشوند. حالا همه با هم قهرند. برادر با خواهر قهر است. غالب فامیل‌ها با هم قهرند. غریبه که هیچ. این دستور اسلام نیست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۰
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۴۸ ب.ظ

درس چهارم اخلاق( هفت سهم ایمان )

درس چهارم:

هفت بهره برای ایمان

روایتی در اصول کافی از امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «إنّ الله عزّوجل وضع الایمان علی سبعه أسهُم»،‌ خداوند ایمان را بر هفت سهم وضع کرده است. هفت حظ و بهره برای ایمان هست، اگر شما ایمان داشته باشید هفت چیز دارید. ان‌شاالله ما این هفت تا را داشته باشیم.


دشمنان اهل‌بیت ریشه تمام شرها هستند


1. علی البرّ: از آدم‌های با ایمان همه کار خوب سر می‌زند. آدم با ایمان کار بد ازش سر نمی‌زند. اصلا تمام کارهای خوب مال مومن است. شما ببینید از اول اسلام تا حالا هر چی خیر بوده از شیعه بوده از غیر شیعه ما چیزی ندیدیم: بن لادن، ملا عمر، یاسر عرفات، صدام اینها جز شر چیزی نبوده، در حالی‌که علمای ما مرحوم مجلسی‌ها، سید مرتضی‌ها، سید رضی‌ها، امام‌ها همه خیر بودند.


لذا در حدیث آمده اهل‌بیت فرمودند: «نحن اصل کلّ خیر» ما ریشه همه خوبی‌ها هستیم «و اعدائنا اصل کلّ شر» دشمنان ما ریشه همه شرها هستند.


بهترین نحوه معرفی شیعه 


واقعا الآن یک کتاب بزرگ از این حدیث می‌شود نوشت؛ بگردید در روایات. تمام خیراتی که از اهل بیت و شیعه از صدر اسلام به اسلام رسیده بنویسید و شرهایی که از دشمنان رسیده از هارون‌الرشیدها، منصور دوانیقی‌ها، بنی‌امیه‌ها، بنی‌العباس‌ها، زمان ما صدام‌ها، یاسر عرفات‌ها، بن لادن، ملا عمر چقدر کشتند در افغانستان.


یک کتاب خیلی عالی می‌شود. به چند زبان هم ترجمه بشود. در تمام دنیا این کتاب پخش بشود، آن وقت شیعه معرفی می‌شود و می‌توان شیعه را بعد از انقلاب دنیا کمی شناخت.


شیعه؛ گنج نهایی که بعد از انقلاب در دنیا صدا کرد


روایتی دارد که خدا می‌فرماید: من گنج نهانی بودم «أحببتُ أن اُعرف» دلم می‌خواست شناخته بشوم «فخلقتُ الخلق لکی اُعرف» مخلوقات را خلق کردم تا شناخته بشوم. علتی که خدا این مخلوقات را خلق کرده برای این است که شناخته بشود.


حالا شیعه هم گنج نهانی بوده بعد از انقلاب در دنیا صدا کرده، چطور در شیعه یک امام (ره) بوده که [بنیان گذار یک همچین انقلابی شد] . یک وقت یک پیش نمازی داشتیم که اهل سامرا بود گفت من یک سفر رفتم سامرا اقوامم را ببینم، انقلاب شده بود. می‌گفت سنی‌های سامرا لباس زنانه برده بودند برای آخوندهایشان، به آخوندهایشان می‌گفتند شما این لباس‌های زنانه را بپوشید، شما چرا مثل امام کاری نکردید، شما کی هستید؟ چی هستی؟ صدای سنی‌ها در آمده بود لباس زنانه برای آخوندهایشان برده بودند، یعنی شما مرد نیستید، امام مرد بود، یک مرد آنها ندارند، ما که ندیدم.


اگر این امامی که ما داشتیم در آنها پیدا می‌شد و این انقلاب را آنها می‌کردند من در شیعه بودنم شک می‌کردم، اما الآن ما یقین می‌کنیم که ما [بر حقیم] این حدیث را حفظ کنید «نحن اصل کلّ خیر و اعدائنا اصل کلّ شر» و ما این را دیدیم با چشممان.


باید تاریخ خیلی مطالعه کنید، اگر بخواهد کتاب کسی بنویسد باید از اول اسلام ریشه‌یابی کند تمام شخصیت‌های علمی اهل تسنن را ببیند اینها چه کردند، امثال هارون‌ها، منصور دوانیقی‌ها، تمام اینها حتی عمر و ابوبکر و عثمان‌ها، اینها چه بلایی به سر اسلام آوردند. اینها همه را بنویسد و اهل‌بیت(علیه السلام) چقدر مظلوم بودند، امیر المومنین 25 سال در خانه نشست، باید از مظلومیت امیر المومنین کتاب بنویسند.


بنویسند علمای شیعه را کشتند، شهید اول، شهید ثانی. این کتاب مرحوم امینی صاحب الغدیر کتاب شهدای راه فضیلت را بگیرید مطالعه کنید ببینید علمای شیعه چقدر کشته شدند. حالا آشیخ فضل الله نوری را ما یادمان هست، شهید مدرس را یادمان هست و الا خیلی از صدر اسلام علمای شیعه به درجه رفیع شهادت رسیدند.


یک مرحوم مجلسی که محی‌الشریعه به او لقب دادند که شریعت را زنده کرد در تمام اهل تسنن یک مرحوم مجلسی نبوده. خیلی این حدیث عالیست. خیلی دلم می‌خواهد ده بیست جلد کتاب کسی بنویسد راجع به این حدیث.


2. صدق: آدم‌های دروغگو ایمانشان ضعیف است، ایمانشان کامل نیست چون سهمی از ایمان ندارند. طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست، مرحوم آیت الله بروجردی شنیدم فرمود از اول جوانی یک دروغ نگفتم. خیلی [بزرگ] است این حرف.


3. یقین: «اللهم إنّ أسئلک ایمانا تباشر به قلبی و یقینا» خدا به ما یقین بدهد، از خدا یقین بخواهید. زید بن حارثه می‌گفت اینقدر یقین دارم که شب‌ها خوابم نمی‌برد، حضرت فرمودند یا زید کیف أصبحت؟ چگونه صبح کردی؟ گفت: «أصبحت موقنا» صبح کردن در حال یقین. حضرت فرمودند: «لکل شیء علامه فما علامه یقینک؟» هر چیزی نشانه‌ای دارد نشانه یقین تو چیست؟ گفت: نشانه یقینم اینست که شب‌ها خوابم نمی‌برد.


الهی! هر که سحر ندارد ز خود خبر ندارد


قربان خودمان که سرمان را روی متکا می‌گذاریم عالم را آب ببرد ما را خواب می‌برد. صبح هم باید بعضی‌ها را با منجنیق برای نماز صبح بیدار کرد، چون ایمان و یقین ندارد. کسی که نماز صبحش قضا بشود یا حتی طلبه‌ای که نماز شبش قضا بشود. یک عبارتی از کتاب الهی آیت‌الله حسن‌زاده آملی گفتم: الهی هر که سحر ندارد ز خود خبر ندارد. یعنی خودش را نشناخته، طلبه‌ای که سحر بلند نشود به درد آخوندی نمی‌خورد.


4. رضا: نان و پنیر خدا به تو داد راضی باش. یکی از صفات خوب سگ اینست که راضی است به هر چه صاحبش به او بدهد، از صاحبش ناراضی نیست.


5. وفا: قول دادی امروز بروی خانه پدر زنت باید بروی. یک کسی قول داده بود، تهیه هم دیده بودند نرفته بود خب این وفا ندارد. وفای به عهد یا با خدا یا با خلق خدا.


کسانی که ایمان دارند باید بروند دنبال علم


6. علم: کسانی که ایمان دارند باید بروند دنبال علم، قدیم پیرمرد‌ها هم درس می‌خواندند.


7. حلم: بردباری یعنی اینکه اگر کسی به شما فحش داد شما سرت را بنداز پایین و برو، هیچ اعتنایی نکن.


از علمای بزرگ، کاشف الغطاء روی سجاده نشسته بود، مرجع بود. یک سیدی آمد پول می‌خواست، فرمودند هرچه بوده داده‌ام به فقرا پول ندارم. یک آب دهن انداخت به صورت کاشف الغطاء. بین صف جماعت، پاشد عبایش را گرفت، مرجع تقلید بین صف جماعت گفت هر که محاسن شیخ را دوست دارد به این سید کمک کند، عبا پر شد، سید آباد شد.


لذا حدیث دارد: علمتان را به حلم زینت بدهید. عالم باید حلیم باشد، بردبار باشد. یک نفر دو تا کتاب نوشته بود می‌خواست چاپ کند بانی پیدا نکرد، یکی از کتاب‌ها گم شد. یک آقایی کتاب را پیدا کرد و به اسم خودش چاپ کرد. این آقا فهمید، هیچ ناراحت نشد، جلد دوم را هم فرستاد برای آن آقا. گفت آقا غرض ما این بود که این کتاب چاپ بشود. در دسترس مردم باشد مردم از این کتاب استفاده کنند. حالا شما آن را چاپ کردید به اسم خودتان تقاضا می‌کنم دومی را هم به اسم خودتان چاپ کنید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۴۸
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۴۵ ب.ظ

درس سوم اخلاق ( نماز غفیله )

درس سوم:

نماز غفیله

یک مطلب بگویم: یزید آمد پیش امام چهارم (علیه السلام) گفت: می‌خواهم توبه کنم. امام چهارم به یزید فرمودند: دو رکعت غفیله را اگر بخوانی توبه‌ات قبول است. حضرت زینب (سلام الله علیها) شنیدند، ناراحت شدند و گفتند: برادر زاده این چه حرفی است که زدی؟ برادر من را شهید کرده حالا برود دو رکعت نماز بخواند خدا بیامرزدش؟ امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: عمه جان موفق نمی‌شود بخواند این نماز را؛ چون کار بدی کرده است موفق نمی شود.


یعنی می‌خواهم بگویم این نماز غفیله را إن‌شاءالله شب‌ها بخوانید. دو رکعت است؛ من مقیدم که بخوانم دو رکعت غفیله را؛ اول بخوانید بعد چهار رکعت نافله مغرب را بخوانید.


این را هم یادگاری داشته باشید هم نماز غفیله بخوانید هم اگر کسی ایراد گرفت که چطور یزید دو رکعت غفیله بخواند خدا از سر تقصیراتش بگذرد؟ جوابش این است که امام فرمودند موفق به توبه و خواندن این نماز نمی‌شود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۴۵
حسین سبزعلی

درس دوم:

سه امر واجب

در برخی جلسات درس، ایشان حدیثی را ذکر می‌کردند و سپس توضیحاتی پیرامون آن حدیث ارائه می‌دادند که در ادامه به یکی از آن احادیث می‌پردازیم.


سه امری که امام صادق(ع) برای همه مردم واجب دانسته‌اند


از امام صادق(ع) در کتاب خصال صدوق نقل شده  است: «ثلاث لم یجعل لله لأحد من الناس فیهن رخصه: برّالوالدین و وفاء العهد بالبرّ والفاجر و اداء الامانت إلی البرّ والفاجر».


ضرورت نیکی به پدر و مادر حتی اگر کافر باشند


1. برّالوالدین (برّین کانا أو فاجرین): به پدر و مادر خوبی کنید حتی اگر کافر هم باشند.


پدر مادرت خوبند، نماز شب می‌خوانند یا بی نمازند، اصلا نماز نمی‌خوانند باز هم باید به آنها خوبی کنی. اجازه ندادند که به این پدر و مادری که نماز نمی‌خوانند، مادر بی حجاب، پدر ریش تراشیده، سرشان داد بکشید. خودت هم نصیحتش نکن، به عمویت بگو، به داییت بگو یا یک پیرمرد فامیل، پدرت را نصیحت کند نماز بخواند.

به پدر و مادر خوبی کنید ولو بد هم هستند، احترام کنید به آنها، حتی اگر کافر هم باشند. ممکن است پدر شما کافر بوده باشد مادرتان مسلمان، ازدواج کردند یا اول هر دو کافر بودند بعد یکی از آنها مسلمان شد. یکی از آنها که مسلمان شد شما پاک می‌شوید تا پدر و مادرت کافرند شما نجسید. موقعی که به دنیا آمدید پدر و مادرت کافر بودند، بعدها یکی از پدر مادرت همین که مسلمان شد شما پاک می‌شوید.

رو چه مبنایی؟ رساله نوشته یکی از مطهرات تبعیت است، یعنی گاهی به تبع آدم پاک می‌شود. پدر کسی مسلمان شد این فرزند ارمنی پاک می‌شود. حالا بچه ارمنی نمی‌تواند به مادرش که کافر است یا پدرش که کافر است بی احترامی کند.


وفای به عهد امام سجاد(ع) حتی در مورد شمر!


2. وفاء العهد بالبرّ والفاجر: وفای به عهد چه طرف خوب باشد چه بد.


اگر قول دادی به کسی، به عهدی وفا کنی باید وفا کنی چه آن طرف آدم خوبی باشد چه آدم بدی باشد. یک حدیثی شنیدم که علمای قدیم روی منبر می‌گفتند امام سجاد (ع) فرمود: اگر شمر آن خنجری که سر پدرم را با آن برید نزد من امانت بگذارد، بعد از من بخواهد به او می‌دهم.

یک آدم بدی به شما می‌گوید این حرفی که به تو زدم به کسی نگو، نباید بگویی. یک کاغذی به شما می‌دهد که این کاغذ را ببر قم و بده به کسی، نمی توانی آن را باز کنی. دعوتت کرده و قول دادی که بروی، باید بروی.

طرف آدم خوبی نیست، خمس نمی‌دهد، رباخوار است، رشوه‌خوار است یا با ظرف طلا و نقره برایت شیرینی آورده، تعارفت می‌کند، حالا اگر شما غذایش را نمی‌خواهی بخوری راهش این است که بگویی میل ندارم و نیت کنی که به حرام میل نداری که دروغ ننویسند برایت، ولی بشین ببینش و بعد بلند شو و برو.

 

اگر در ظرف طلا و نقره چیزی تعارف کردند چه باید کرد؟


اگر زیاد اصرار کرد شیرینی را از ظرف طلا بردار بذار داخل بشقاب چینی، نجاتش بده. حالا شما فامیلی که ظرف طلا و نقره داشته باشد ندارید، ولی قدیم‌ها بودند بعضی پولدارها عید نوروز که آدم منزلشان می‌رفت ظرف طلا و نقره داشتند، شیرینی را در ظرف طلا و نقره می‌گذاشتند. اگر زیاد اصرار کردند شیرینی را بردار بگذار در بشقاب چینی بعد از آن بشقاب بخوری ایرادی ندارد.


 

ادای امانت حتی در مورد شمر!

 

3. ادای امانت إلی البرّ والفاجر، چه طرف خوب باشد، چه بد.


آن روایت امام چهارم در بند قبل نیز اینجا باید گفته بشود که اگر کسی به شما امانتی داد باید آن امانت را به او برگردانی ولو طرف آدم خوبی نیست، ولی امانتی به شما داده باید آن امانت را به او برگردانی نمی‌توانی امانت را برداری بخوری.

شمشیر را امام چهارم(ع) فرمودند: اگر شمر آن شمشیری را به من امانت بدهد که با آن سر پدرم را از بدن جدا کرد، بعد بیاید آن شمشیر را از من مطالبه کند، به او می‌دهم. اینها را خیلی‌ها نمی‌دادند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۴۳
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۳۶ ب.ظ

درس اول ( نماز شب )

درس اول:

نماز شب 

هر کسی نمی‌تواند نماز شب بخواند

 

خیلی‌ها دلشان می‌خواهد نماز شب بخوانند، اما موفق نمی‌شوند. 

کسی آمد خدمت امام صادق(علیه السلام): 

عرض کرد هر شب می‌خواهم نماز شب بخوانم موفق نمی‌شوم، 

حضرت فرمودند:

 «قیّدتک ذنوبک» گناه زنجیرت کرده، قیدت کرده،

گناه کردی نمی‌توانی نماز شب بخوانی. گناه نمی گذارد.

یک کسی از اولیا گفته بود یک مکروه از من سر زد شش ماه نماز شبم ترک شد. 

هر کسی نمی‌تواند نماز شب بخواند. 

باید چشمت را مواظب باشی، گوشت را مواظب باشی، حتی مکروه اثر دارد؛ چه برسد به اینکه آدم گناه بکند.

هرگاه یک گناه کنید، اگر نماز شب خوان باشید یک امشب را نمی‌خوانید؛ امشب خوابتان می‌برد. یک غذای حرام خوردی، یک جایی همین امشب نماز شب نمی‌خوانی.

 اما غذای حلال خوردی، شب‌های دیگر نماز شب نمی‌خواندی؛ امشب هوس نماز شب داری چون غذای حلال خوردی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۳۶
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۵ ب.ظ

آیا خدا نیاز به خالق دارد

خدا از اول چطور وجود داشته و بوده اگر لطف کنید جواب سوال را ساده برای من شرح دهید که به دخترم بگویم ممنون میشوم موفق باشید.
پاسخ اجمالی

این که خدا از اول چگونه بوده است در واقع بیان دیگری از این سؤال است که چرا خدا خود به خود و بذاته بوده در حالی که هر موجودی خالقی و پدید آورنده ای داشته است. و در واقع، سؤال این است که خدا چگونه به وجود آمده است و چه کسی خدا را آفریده است؟

 

برای پاسخ، بهتر است به این چند سؤال توجه شود؛ زیرا این سؤال ها ذهن را برای درک پاسخ اصلی آماده تر می سازد؛ رطوبت هر چیز از آب است. رطوبت آب از چیست و از کجاست؟ چربی همه غذاها از روغن است. چربی روغن از چه و از کجاست؟ شوری همه چیز از نمک است. شوری نمک از کجاست؟ پاسخ این است که رطوبت برای آب و شوری برای نمک و چربی برای روغن ذاتی آنها است. ( یعنی از خود آنهاست و از جای دیگری به آنها داده نشده است )همچنین هنگامی که سؤال شود هستی هر موجودی از خدا است پس هستی خدا از کیست؟ پاسخ می دهیم: هستی خدا ذاتی او و از خود او است و از جای دیگر نیست.

 

پاسخ تفصیلی

این یک اصل مسلم است که هر معلولی علت دارد ولی مغالطه ای که صورت می گیرد این است که خداوند هم یک معلول فرض می شود. به عبارت دیگر گمان می شود هر موجودی علت دارد حتی وجود بذاته یا خدا. همین طور باید گفت هر پدیده ای نیاز به آفریننده دارد، ولی خداوند یک پدیده نیست که نیاز به خالق داشته باشد، بلکه ایجاد کننده همه پدیده ها است. [1]

 

به بیان دیگر،   ساده ترین مفهوم خدا، همان موجود کامل و بی نقص و بی نیازی است که هست بدون این که به کسی نیازی داشته باشد تا از او مدد بگیرد؛ چه در وجود و چه در آثار.

 

پس اگر خدایی توهم شود که گاهی هست و گاهی هم نیست، این همان خدای توهمی ما است؛ چرا که گفتیم خدا یعنی موجودی بی نیاز که وجود و آثار خود را از کسی نمی گیرد، بنابراین همیشه بوده و هست. لذا این تعریف خدا و خدا بودن بذاته اباء از نیاز و حدوث دارد.

 

این صرفاً یک وسواس ذهنی است که ذهن انسان وقتی متوجه مفهوم خالقیت است، فراموش می کند که خدا، بی نیاز است و وجود، حقیقت ذاتی اوست. بنابراین نمی تواند تصور کند که وقتی هرچیزی خالقی بالاتر از خود دارد پس چرا نباید خدا هم خالقی برتر داشته باشد. در این جا، خدا به عنوان یک پدیده فرض شده است، حال آن که این مفهوم از خدا ساخته ذهن است نه خدایی که بذاته وجود دارد و بی نیاز از علت است.

 

بنابر این اگر خداوند چنین موجودی است که هستی و عشق و بی نیازی و فیاضیت مطلق و بی پایان است، بدون این که هیچ حد و قید و نقصان و ظلمت و نیازی داشته باشد، پس نمی تواند همچون موجودات محدود و ناقص، نیاز به کسی بالاتر از خود داشته باشد که به عنوان خالق، محتاج او باشد.

 

چرا که خود اوست که همه هستی را و همه برتری ها و حدود را ایجاد کرده است و بدون او هیچ چیزی وجود ندارد تا بتوان خالقیت هم برای آن توهم کرد.

 

اما در ذهن بسیاری از مردم، مفهوم درستی از خدا وجود ندارد چرا که خدا بالاتر از هر مفهومی است. لذا تصور اکثر اذهان ضعیف از خدا فقط شامل صفت خالق بودن اوست، آن هم به معنایی مشابه با هر خالق حادثی دیگر با این تفاوت که خدا خالقی است باعظمت تر به حدی که تمام آنچه می بینیم اعم از سیارات و تمامی کیهان، همه را آفریده؛ همچون فرشته ای باعظمت که البته جا دارد سؤال شود این خدای باعظمت آیا خود،خالقی ندارد؟ بنابراین  این تصورو ایده، هرچند که موجودی است با عظمت، اما خدا نیست چرا که منظور از خدا آن ذاتی است که مستجمع جمیع صفات کمال و فاقد همه صفات نقصان است و مقید به هیچ قیدی از قیود و محدود به هیچ حدی از حدود نیست و هستی مطلق و یگانه و بی نیازی است که بذات خود دارای این صقات است نه این که کسی این صفات را به او داده باشد.

 

خدایی که نیاز به خالق داشته باشد و بتوان در مورد او این سؤال را مطرح نمود که چه کسی خالق و موجد خود او بوده، در واقع مفهومی است ناقص که البته خدا منزه از آن است و بلکه از هر فهم و درک و ذهنیتی و لو در دقیق ترین و صحیح ترین شکل آن برتر و بالاتر است.

 

آنچه گفته شد را می توان با مثال ها و سؤال هایی به ذهن نزدیک و ساده تر کرد؛ مثلا می دانیم رطوبت هر چیز از آب است. اما رطوبت آب از چیست و از کجاست؟ چربی همه غذاها از روغن است. چربی روغن از چه و از کجاست؟ شوری همه چیز از نمک است. شوری نمک از کجاست؟ پاسخ این است که رطوبت برای آب و شوری برای نمک و چربی برای روغن ذاتی آنها است.. ( یعنی از خود آنهاست و از جای دیگری به آنها داده نشده است )


 همچنین هنگامی که سؤال شود هستی هر موجودی از خدا است پس هستی خدا از کیست؟ پاسخ می دهیم: هستی خدا ذاتی او و از خود او است و از جای دیگر نیست.

 

نمایه مرتبط: 479 (سایت: 520) .

 

 

[1]     سبحانی، جعفر، عقاید اسلامی در پرتو قرآن حدبث و عقل، ص 120-121، نشر بوستان کتاب، 1386 ، قم


منبع : سایت اسلام کوئست با اندکی تغییر 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۰۵
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۳۷ ق.ظ

معیار و میزان حق چیست؟

مروز که دسته ی اول را بر حق و دسته ی دوم را بر باطل می دانیم، از آن نظر است که در اثر گذشت تاریخ و روشن شدن حقایق، ماهیت علی و عمار را از یک طرف و زبیر و طلحه و عایشه را از طرف دیگر شناخته ایم و در آن میان توانسته ایم خوب قضاوت کنیم. و یا لااقل اگر اهل تحقیق و مطالعه در تاریخ نیستیم، از اول کودکی به ما اینچنین تلقین شده است. اما در آن روز هیچ کدام از این دو عامل وجود نداشت.

به هر حال، این مرد محضر امیرالمؤمنین شرفیاب شد و گفت: «اَیُمْکِنُ اَنْ یَجْتَمِعَ زُبَیْرٌ وَ طَلْحَةُ وَ عائِشَةُ عَلی باطِلٍ؟ » آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شخصیتهایی مانند آنان از بزرگان صحابه ی رسول اللّه چگونه اشتباه می کنند و راه باطل را می پیمایند؟ آیا این ممکن است؟ .

علی در جواب سخنی دارد که دکتر طه حسین، دانشمند و نویسنده ی مصری، می گوید سخنی محکمتر و بالاتر از این نمی شود؛ بعد از آنکه وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است [2]. فرمود:

اِنَّکَ لَمَلْبُوسٌ عَلَیْکَ، اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ [3].

سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیتهایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی: فلان چیز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند.

یعنی باید حق شناس و باطل شناس باشی نه اشخاص و شخصیت شناس؛ افراد را

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 309

(خواه شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای کوچک) با حق مقایسه کنی، اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری و الاّ نه. این، حرف نیست که آیا طلحه و زبیر و عایشه ممکن است بر باطل باشند؟ .

در اینجا علی علیه السلام معیار حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیع نیز جز این چیزی نیست. و در حقیقت فرقه ی شیعه مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است نه به افراد و اشخاص. قهراً شیعیان اولیه مردمی منتقد و بت شکن بار آمدند.

علی بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان، در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار. منطق اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و بزرگان اشتباه نمی کنند و ما راه آنان را می رویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمی کند حقیقت است؛ بزرگان باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند.

از اینجا معلوم می شود چقدر فراوانند افرادی که شعارشان شعار تشیع است و اما روحشان روح تشیع نیست.

مسیر تشیع همانند روح آن، تشخیص حقیقت و تعقیب آن است و از بزرگترین اثرات آن جذب و دفع است اما نه هر جذبی و هر دفعی (گفتیم گاهی جذب، جذب باطل و جنایت و جانی است و دفع، دفع حقیقت و فضایل انسانی) بلکه دفع و جذبی از سنخ جاذبه و دافعه ی علی، زیرا شیعه یعنی کپیه ای از سیرتهای علی. شیعه نیز باید مانند علی دونیرویی باشد.

این مقدمه برای این بود که بدانیم ممکن است مذهبی مرده باشد ولی روح آن مذهب در میان مردم دیگری که به حسب ظاهر پیرو آن مذهب نیستند بلکه خود را مخالف آن مذهب می دانند، زنده باشد. مذهب خوارج، امروز مرده است یعنی دیگر امروز در روی زمین گروه قابل توجهی به نام «خوارج» که عده ای تحت همین نام از آن پیروی کنند وجود ندارد، ولی آیا روح مذهب خارجی هم مرده است؟ آیا این روح در پیروان مذاهب دیگر حلول نکرده است؟ آیا مثلاً- خدای نکرده- در میان ما، مخصوصاً در میان طبقه ی به اصطلاح مقدس مآب ما، این روح حلول نکرده است؟ .

اینها مطلبی است که جداگانه باید بررسی شود. ما اگر روح مذهب خارجی را درست بشناسیم، شاید بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم. ارزش بحث درباره ی

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 310

خوارج از همین نظر است. ما باید بدانیم علی چرا آنها را «دفع» کرد، یعنی چرا جاذبه ی علی آنها را نکشید و بر عکس، دافعه ی او آنها را دفع کرد؟ .

مسلماً- چنانکه بعداً خواهیم دید- تمام عناصر روحی که در شخصیت خوارج و تشکیل روحیه ی آنها مؤثر بود، از عناصری نبود که تحت نفوذ و حکومت دافعه ی علی قرار گیرد. بسیاری از برجستگیها و امتیازات روشن هم در روحیه ی آنها وجود داشت که اگر همراه یک سلسله نقاط تاریک نمی بود، آنها را تحت نفوذ و تأثیر جاذبه ی علی قرار می داد، ولی جنبه های تاریک روحشان آنقدر زیاد بود که آنها را در صف دشمنان علی قرار داد.


[1] احزاب/6.
[2] علی و بنوه ، ص 40.
[3] روضة الواعظین ، ص 31.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۳۷
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۱۳ ق.ظ

شکر نعمت باعث افزایش نعمت میشود


وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیْدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ
سوره ابراهیم /آیه ۱۴
ترجمه
و (نیز به یادآور) هنگامى که پروردگارتان اعلام فرمود: همانا اگر شکر کنید، قطعاً شما را مى‏افزایم، و اگر کفران کنید البته عذاب من سخت است.
نکته ها
این آیه، مهم‏ترین و صریح‏ترین آیه قرآن در مورد شکر نعمت و یا کفران آن است، که بعد از آیه‏ى مربوط به نعمت آزادى و تشکیل حکومت الهى، به رهبرى حضرت موسى مطرح شده است و این، رمز آن است که حکومت الهى و رهبر آسمانى مهم‏ترین نعمت‏هاست، و اگر شکرگزارى نشود خداوند مردم ناسپاس را به عذاب شدیدى گرفتار مى‏کند.
شکر نعمت مراحلى دارد:
الف: شکر قلبى که انسان همه‏ى نعمت‏ها را از خداوند بداند.
ب: شکر زبانى، نظیر گفتن «الحمدللَّه».
ج: شکر عملى که با انجام عبادات و صرف کردن عمر و اموال در مسیر رضاى خدا و خدمت به مردم به دست مى‏آید.
امام صادق‏ علیه السلام فرمود: شکر نعمت، دورى از گناه است و نیز فرمود: شکر آن است که انسان نعمت را از خدا بداند (نه از زیرکى و علم و عقل و تلاش خود یا دیگران) و به آنچه خدا به او داده راضى باشد و نعمت ‏هاى الهى را وسیله‏ى گناه قرار ندهد، شکر واقعى آن است که انسان نعمت خدا را در مسیر خدا قرار دهد.(7)
شکر در برابر نعمت‏هاى الهى بسیار ناچیز و غیرقابل ذکر است، به قول سعدى:
بنده همان به که زتقصیر خویش‏
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش‏
کس نتواند که بجا آورد
در حدیث مى‏خوانیم که خداوند به موسى وحى کرد: حقّ شکر مرا بجا آور. موسى گفت: این کار امکان ندارد، زیرا هر کلمه‏ى شکر نیز شکر دیگرى لازم دارد. وحى آمد: همین اقرار تو و این که مى‏دانى هر چه هست از من است، بهترین شکر من است.(8)
به گفته‏ى روایات، کسى که از مردم تشکر نکند از خدا نیز تشکر نکرده است. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللَّه».(9)
اگر نعمت خدا را در مسیر غیر حقّ مصرف کنیم، کفران نعمت و زمینه کفر است. «لئن کفرتم»، «بدّلوا نعمة اللَّه کفراً»(10) کسانى‏که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند.
7) تفسیر نمونه.
8) تفسیرنمونه.
9) بحار، ج 71، ص 44.
10) ابراهیم ،28.
پیام ها
1- سنّت خداوند بر آن است که شکر را وسیله‏ى ازدیاد نعمت قرار داده و این سنّت را قاطعانه اعلام کرده است. «تأذن ربّکم» 
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند. 
2- خدا براى تربیت ما، شکر را لازم کرد نه آنکه خود محتاج شکر باشد. «ربّکم» 
3- با شکر نه تنها نعمت‏هاى خداوند بر ما زیاد مى‏شود، بلکه خود ما نیز رشد پیدا مى‏کنیم، زیاد مى‏شویم و بالا مى‏رویم.«لازیدنّکم» 
4- کیفر کفران نعمت، تنها گرفتن نعمت نیست، بلکه حتى گاهى نعمت سلب نمى‏شود ولى به صورت نقمت و استدراج در مى‏آید تا شخص، کم‏کم سقوط کند. «لان کفرتم انّ عذابى لشدید» 

منبع تفسیر نور

--------------------------------

شکر نعمت باعث افزایش نعمت میشود


رهبرانقلاب: 

🔹خودِ شکر، یک نعمت است.

🔹 اولاً، وقتی شکر کردید، این شکر موجب ذکر میشود؛ متوجه خدا میشوید؛ خود شکر انسان را ذاکر میکند.

🔹 ثانیاً، شکر به ما صبر می‌دهد؛ شکر نعمت یکی از خواصش، دادن صبر و پایداری است؛ در دعا میخوانیم: «اللهم انی اسئلک صبرالشاکرین لک». 

🔹وقتی شما شکر میکنید، نعمت را میشناسید و موقعیت را درک میکنید؛ امکانی را که خدا در اختیار شما گذاشته است، به یاد می‌آورید و امیدوار میشوید؛ این امید، پایداری شما را زیاد میکند؛ لذا لازمه‌ی شکر، صبر است.

🔹یکی از دستاوردهای شکر، قدرت پایداری و ایستادگی در میدانهای دشوار است؛یکی از خواص شکر، مغرور نشدن است.

🔹بعد هم خدای متعال وعده کرده است افزایش نعمت را؛ «لازیدنّکم»؛ وعده‌ی الهی صدق است و ساز و کار روشنی هم دارد. ۸۵/۳/۲۹

(http://khl.ink/f/ahlpw1431.jpg?t=1521914410)

@Farsna

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۱۳
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۰۳ ب.ظ

متن روضه امام هادی علیه السلام

متن روضه شهادت امام علی النقی ( هادی) علیه السلام- حاج محمد رضا طاهری

آمده جان من از زهر کینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم، کنج قفس میمیرم

امشب اونهایی که اومدن برا امام هادی عزاداری کنند،گفتند:اگر امشب سامرا امام هادی زائر نداره،ما میریم به آقامون امام زمان تسلیت میگیم،میگیم آقاجان سرت سلامت آقا.

آمده جان من از زهر کینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم کنج قفس میمیرم
گریه ی نور چشمم کرده از جان سیرم
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم، زخم زبان و طعنه شنیدم

عجیب داستان امام هادی،شبیهه سرگذشت امام سجاد بوده،روضه ها شبیهه همه، لذا در ارشاد شیخ مفید نوشته:وقتی آقا رو از مدینه به سمت سامرا می آوردند،مثل امام سجاد که سه روز و سه شب پشت دروازه ی ساعات،آقارو نگه داشتند. امام هادی رو هم در یک خرابه ای جای دادند،سه روز بیرون از شهر امام هادی رو نگه داشتند.این یه روضه است شبیه امام سجاد یه روز دیگه ام وقتی آقا رو وارد بزم شراب کردند،نانجیب حرومزاده جام شراب به امام هادی تعارف کرد،می خوام بگم آقا جانم اما در هر دو روضه ی یه فرق بزرگ بین روضه ی شما و امام سجاد بود،درسته شمارو هم در خرابه جای دادند، اما دیگه ناموستون رو با دستای بسته وارد نکردند،جلو چشمت ناموست رو با تازیانه نزدند،آقا شما رو هم وارد بزم شراب کردند اما جلو چشمت سر بابات رو داخل تشت نگذاشتند، با چوب خیزران بر لب و دندان بابا نزدند.
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم زخم زبان و طعنه شنیدم
کربلایم سامراست بر لب من یا زهرا
نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
هم امام هادی و هم امام صادق رو نیمه ی شب از خانه بیرون بردند،اما بی عمامه ،بی ردا، وقتی خوب توجه میکنی فاطمیه تموم شده، اما مگه میشه روضه های فاطمه تموم بشه، میخوام یه چیزی بگم رد شم،این که امام هادی و امام صادق رو بی عمامه بردند،شاید دلیلش این باشه،شیخ جعفر مجتهدی میگه تو حرم امیرالمؤمنین گفتم آقاجان میخوام من ببینم صحنه ای که شما رو از خونه بیرون کشیدند،بعضی ها می دونند من چی میخوام بگم،از همین اول آه از نهادشون بلند شد، در عالم مکاشفه ،در کتاب مرحوم شیخ جعفر مجتهدی «۱» این قضیه رو نوشته: در عالم مکاشفه امیرالمؤمنین فرمود:شیخ جعفر طاقت نمیآری ببینی رها کن این خواسته رو، میگه عرض کردم آقا جان به من اجازه بدهید ببینم چه خبر بوده مدینه، بی شرمی این قوم رو میخوام بفهمم، آقا فرمود: شیخ جعفر حالا که اصرار داری بسم الله، یه مرتبه پرده از جلو چشمم افتاد دیدم در خونه ی امیرالمؤمنین باز شد،یازهرا… عمامه ی امیرالمؤمنین رو دور گردن آقا انداختند دارند از خونه بیرون میکشنند مولارا..آخی…غریب آقام،غریب آقام،غریب آقام

نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
در غریبی زظلم و کینه آبم کرده اند
وای من وارد بزم شرابم کرده اند

جام شراب و لبخند دشمن آن نیمه ی شب
لرزیدم و آه از دل کشیدم با یاد زینب
حالا امام هادی میخواد برات روضه بخونه
سر خونین، تشت زر، چوب و لب های دلبر

حسین…. دیگه کسی آروم نباشه،همه با امام هادی هم ناله بشن،حسین…… تو مجلس یزید ملعون سر داره قرآن میخونه،یه وقت نانجیب شروع کرد با چوب خیزران بر لب و دهان ابی عبدالله،یه وقت دیدند قاطی این زن و بچه،یه نازدانه رو پا بلند شده،هی میگه عمه جان، این سر بابای منه، بگو به چه جرمی دارند با چوب خیزران میزنند، حسین…… ان شاءالله امام هادی کربلاتو همین امشب امضاء کنه،هر کجا هستی ناله بزن،حسین….

آن شبی که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدت غم مرگ عیان در نظرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم

 

۱-کتاب لاله ای ازملکوت،حاج شیخ جعفرمجتهدی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۰۳
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۵۹ ق.ظ

چهل حدیث منتخب از امام هادی علیه السلام

چهل حدیث منتخب از امام هادی (ع)



 

چهل حدیث منتخب از علی بن محمد الهادی (ع)
قالَ الا مامُ اءبو الحسن ، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه :


1- مَنِ اتَّقىَ اللّهَ یُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقینَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقینَ.
ترجمه :
فرمود: کسى که تقوى الهى را رعایت نماید و مطیع احکام و مقرّرات الهى باشد، دیگران مطیع او مى شوند.
و هر شخصى که اطاعت از خالق نماید، باکى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت ؛ و چنانچه خداى متعال را با معصیت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است که مورد خشم و دشمنى انسان ها قرار گیرد.

 

-----------------------------
2- قالَ علیه السلام : مَنْ اءنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وَعَلامَةُ الاُْنْسِ بِاللّهِ الْوَحْشَةُ مِنَ النّاسِ.
ترجمه :
فرمود: کسى که با خداوند متعال مونس باشد و او را اءنیس خود بداند، از مردم احساس وحشت مى کند.
و علامت و نشانه اءنس با خداوند وحشت از مردم است یعنى از غیر خدا نهراسیدن و از مردم احتیاط و دورى کردن .


-----------------------------
3- قالَ علیه السلام :السَّهَرَ اءُلَذُّ الْمَنامِ، وَالْجُوعُ یَزیدُ فى طیبِ الطَّعامِ.
ترجمه :
فرمود: شب زنده دارى ، خواب بعد از آن را لذیذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزاید یعنى هر چه انسان کمتر بخوابد بیشتر از خواب لذت مى برد و هر چه کم خوراک باشد مزّه غذا گواراتر خواهد بود .


-----------------------------
4- قالَ علیه السلام : لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدِرْتَ عَلَیْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ إ لَیْهِ، فَإ نَّما قَلْبُ غَیْرِکَ کَقَلْبِکَ لَهُ.
ترجمه :
فرمود: از کسى که نسبت به او کدورت و کینه دارى ، صمیّمیت و محبّت مجوى .
همچنین از کسى که نسبت به او بدگمان هستى ، نصیحت و موعظه طلب نکن ، چون که دیدگاه و افکار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آن ها مى باشد.


-----------------------------
5- قالَ علیه السلام : الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إ لَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجیَّةٌ سَیِّئَةٌ.
ترجمه :
فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد.
تکبّر و خودخواهى جذب کننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد.
عُجب و خودبینى مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد. بخیل بودن بدترین اخلاق است ؛ و نیز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.

 

-----------------------------
6- قالَ علیه السلام : الْهَزْلُ فکاهَةُ السُّفَهاءِ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.
ترجمه :
فرمود: مسخره کردن و شوخى هاى - بى مورد - از بى خردى است و کار انسان هاى نادان مى باشد.


-----------------------------
7- قالَ علیه السلام : الدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.
ترجمه :
فرمود: دنیا همانند بازارى است که عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.


-----------------------------
8- قالَ علیه السلام : النّاسُ فِى الدُّنْیا بِالاْ مْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْ عْمالِ.
ترجمه :
فرمود: مردم در دنیا به وسیله ثروت و تجمّلات شهرت مى یابند ولى در آخرت به وسیله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد.


-----------------------------
9- قالَ علیه السلام : مُخالَطَةُ الاْ شْرارِ تَدُلُّ عَلى شِرارِ مَنْ یُخالِطُهُمْ.
ترجمه :
فرمود: همنشین شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود.


-----------------------------
10- قالَ علیه السلام : أ هْلُ قُمْ وَ أ هْلُ آبَةِ مَغْفُورٌلَهُمْ ، لِزیارَتِهِمْ لِجَدّى عَلىّ ابْنِ مُوسَى الرِّضا عَلَیْهِ السَّلامُ بِطُوس ، اءلا وَ مَنْ زارَهُ فَأ صابَهُ فى طَریقِهِ قَطْرَةٌ مِنَ السَّماءِ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.
ترجمه :
فرمود: اءهالى قم و اءهالى آبه یکى از روستاهاى حوالى ساوه آمرزیده هستند به جهت آن که جدّم امام رضا علیه السلام را در شهر طوس زیارت مى کنند.
و سپس حضرت افزود: هر که جدّم امام رضا علیه السلام را زیارت کند و در مسیر راه صدمه و سختى تحمّل کند خداوند آتش را بر بدن او حرام مى گرداند.


-----------------------------
11- عَنْ یَعْقُوبِ بْنِ السِّکیتْ، قالَ: سَاءلْتُ أ بَاالْحَسَنِ الْهادى علیه السلام : ما بالُ الْقُرْآنِ لا یَزْدادُ عَلَى النَّشْرِ وَالدَّرْسِ إ لاّ غَضاضَة ؟
قالَ علیه السلام : إ نَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمانٍ دُونَ زَمانٍ، وَلالِناسٍ دُونَ ناسٍ، فَهُوَ فى کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضُّ إ لى یَوْمِ الْقِیامَةِ.

ترجمه :
یکى از اصحاب حضرت به نام ابن سِکیّت گوید: از امام هادى علیه السلام سؤ ال کردم : چرا قرآن با مرور زمان و زیاد خواندن و تکرار، کهنه و مندرس نمى شود؛ بلکه همیشه حالتى تازه و جدید در آن وجود دارد؟
مام علیه السلام فرمود: چون که خداوند متعال قرآن را براى زمان خاصّى و یا طایفه اى مخصوص قرار نداده است ؛ بلکه براى تمام دوران ها و تمامى اقشار مردم فرستاده است ، به همین جهت همیشه حالت جدید و تازه اى دارد و براى جوامع بشرى تا روز قیامت قابل عمل و اجراء مى باشد.


-----------------------------
12- قالَ علیه السلام :الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِکُ عَجْزٌ، وَ عَلى مَنْ تَمْلِکُ لُؤْمٌ.
ترجمه :
فرمود: غضب و تندى در مقابل آن کسى که توان مقابله با او را ندارى ، علامت عجز و ناتوانى است ، ولى در مقابل کسى که توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است .


-----------------------------
13- قالَ علیه السلام : یَاْتى عَلماءُ شیعَتِنا الْقَوّامُونَ بِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَ اءهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالاْ نْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ.
ترجمه :
فرمود: علماء و دانشمندانى که به فریاد دوستان و پیروان ما برسند و از آن ها رفع مشکل نمایند، روز قیامت در حالى محشور مى شوند که تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.
-----------------------------
14- قالَ علیه السلام : لِبَعْضِ قَهارِمَتِهِ: اسْتَکْثِرُوا لَنا مِنَ الْباذِنْجانِ، فَإ نَّهُ حارُّ فى وَقْتِ الْحَرارَةِ، بارِدٌ فى وَقْتِ الْبُرُودَةِ، مُعْتَدِلٌ فِى الاْ وقاتِ کُلِّها، جَیِّدٌ عَلى کلِّ حالٍ.
ترجمه :
به بعضى از غلامان خود فرمود: بیشتر براى ما بادمجان پخت نمائید که در فصل گرما، گرم و در فصل سرما، سرد است .
و در تمام دوران سال معتدل مى باشد و در هر حال مفید است.


-----------------------------
15- قالَ علیه السلام : التَّسْریحُ بِمِشْطِ الْعاجِ یُنْبُتُ الشَّعْرَ فِى الرَّأ سِ، وَ یَطْرُدُ الدُّودَ مِنَ الدِّماغِ، وَ یُطْفِى ءُ الْمِرارَ، وَ یَتَّقِى اللِّثةَ وَ الْعَمُورَ.
ترجمه :
فرمود: شانه کردن موها به وسیله شانه عاج ، سبب روئیدن و افزایش مو مى باشد، همچنین سبب نابودى کرم هاى درون سر و مُخ خواهد شد و موجب سلامتى فکّ و لثه ها مى گردد.


-----------------------------
16- قالَ علیه السلام : اُذکُرْ مَصْرَعَکَ بَیْنَ یَدَىْ اءهْلِکَ لا طَبیبٌ یَمْنَعُکَ، وَ لا حَبیبٌ یَنْفَعُکَ.
ترجمه :
فرمود: بیاد آور و فراموش نکن آن حالت و موقعى را که در میان جمع اعضاء خانواده و آشنایان قرار مى گیرى و لحظات آخر عمرت سپرى مى شود و هیچ پزشکى و دوستى و ثروتى نمى تواند تو را از آن حالت نجات دهد.


-----------------------------
17- قالَ علیه السلام : إ نَّ الْحَرامَ لایَنْمى ، وَإ نْ نَمى لا یُبارَکُ فیهِ، وَما اءَنْفَقَهُ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْهِ، وَ ما خَلَّفَهُ کانَ زادَهُ إ لَى النّارِ.
ترجمه :
فرمود: همانا اموال حرام ، رشد و نموّ ندارد و اگر هم احیاناً رشد کند و زیاد شود برکتى نخواهد داشت و با خوشى مصرف نمى گردد.
و آنچه را از اموال حرام انفاق و کمک کرده باشد اءجر و پاداشى برایش نیست و هر مقدارى که براى بعد از خود به هر عنوان باقى گذارد معاقب مى گردد.


-----------------------------
18- قالَ علیه السلام : اَلْحِکْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ.
ترجمه :
فرمود: حکمت اثرى در دل ها و قلب هاى فاسد نمى گذارد.


-----------------------------
19- قالَ علیه السلام : مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیْهِ.
ترجمه :
فرمود: هر که از خود راضى باشد بدگویان او زیاد خواهند شد.


-----------------------------
20- قالَ علیه السلام : اَلْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتان .
ترجمه :
فرمود: مصیبتى که بر کسى وارد شود و صبر و تحمّل نماید، تنها یک ناراحتى است ؛ ولى چنانچه فریاد بزند و جزع کند دو ناراحتى خواهد داشت.


-----------------------------
21- قالَ علیه السلام : اِنّ لِلّهِ بِقاعاً یُحِبُّ اءنْ یُدْعى فیها فَیَسْتَجیبُ لِمَنْ دَعاهُ، وَالْحیرُ مِنْها.
ترجمه :
فرمود: براى خداوند بقعه ها و مکان هائى است که دوست دارد در آن ها خدا خوانده شود تا آن که دعاها را مستجاب گرداند که یکى از بُقْعه ها حائر و حرم امام حسین علیه السلام خواهد بود.


-----------------------------
22- قالَ علیه السلام : اِنّ اللّهَ هُوَ الْمُثیبُ وَالْمُعاقِبُ وَالْمُجازى بِالاَْعْمالِ عاجِلاً وَآجِلاً.
ترجمه :
فرمود: همانا تنها کسى که ثواب مى دهد و عِقاب مى کند و کارها را در همان لحظه یا در آینده پاداش مى دهد، خداوند خواهد بود.


-----------------------------
23- قالَ علیه السلام : مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلا تَاءمَنْ شَرَّهُ.
ترجمه :
فرمود: هرکس به خویشتن إ هانت کند و کنترل نفس نداشته باشد خود را از شرّ او در اءمان ندان .


-----------------------------
24- قالَ علیه السلام : اَلتَّواضُعُ اءنْ تُعْطَیَ النّاسَ ما تُحِبُّ اءنْ تُعْطاهُ.
ترجمه :
فرمود: تواضع و فروتنى چنان است که با مردم چنان کنى که دوست دارى با تو آن کنند.


-----------------------------
25- قالَ علیه السلام : اِنّ الْجِسْمَ مُحْدَثٌ وَاللّهُ مُحْدِثُهُ وَ مُجَسِّمُهُ.
ترجمه :
فرمود: همانا اجسام ، جدید و پدیده هستند و خداوند متعال به وجود آورنده و تجسّم بخش آن ها است.


-----------------------------
26- قالَ علیه السلام : لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَیْئىٌ مَعَهُ، ثُمَّ خَلَقَ الاَْشْیاءَ بَدیعاً، وَاخْتارَ لِنَفْسِهِ اءحْسَنَ الاْ سْماء.
ترجمه :
فرمود: خداوند از اءزَل ، تنها بود و چیزى با او نبود، تمام موجودات را با قدرت خود آفریده ، و بهترین نام ها را براى خود برگزید.


-----------------------------
27- قالَ علیه السلام : اِذا قامَ الْقائِمُ یَقْضى بَیْنَ النّاسِ بِعِلْمِهِ کَقَضاءِ داوُد علیه السلام وَ لا یَسْئَلُ الْبَیِّنَةَ.
ترجمه :
فرمود: زمانى که حضرت حجّت (عجّ) قیام نماید در بین مردم به علم خویش قضاوت مى نماید؛ همانند حضرت داود علیه السلام که از دلیل و شاهد سؤ ال نمى فرماید.


-----------------------------
28- قالَ علیه السلام : مَنْ اَطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقینَ وَ مَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ الْمَخْلُوقینَ.
ترجمه :
فرمود: هرکس مطیع و پیرو خدا باشد از قهر و کارشکنى دیگران باکى نخواهد داشت .


-----------------------------
29- قالَ علیه السلام : اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ کَریمَةٌ وَالاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَالْفِکْرَةُ مِرْآتٌ صافَیةٌ.
ترجمه :
فرمود: علم و دانش بهترین یادبود براى انتقال به دیگران است ، ادب زیباترین نیکى ها است و فکر و اندیشه آئینه صاف و تزیین کننده اعمال و برنامه ها است .


-----------------------------
30- قالَ علیه السلام : الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ، داعٍ إ لىَ الْغَمْطِ وَ الْجَهْلِ.
ترجمه :
فرمود: خودبینى و غرور، انسان را از تحصیل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى کشاند.


-----------------------------
31- قالَ علیه السلام : لا تُخَیِّبْ راجیکَ فَیَمْقُتَکَ اللّهُ وَ یُعادیکَ.
ترجمه :
فرمود: کسى که به تو امید بسته است ناامیدش مگردان ، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهى گرفت .


-----------------------------
32- قالَ علیه السلام : مَا اسْتَراحَ ذُو الْحِرْصِ.
ترجمه :
فرمود: شخص طمّاع و حریص نسبت به اموال و تجمّلات دنیا هیچگاه آسایش و استراحت نخواهد داشت.


-----------------------------
33- قالَ علیه السلام : الْعِتابُ مِفْتاحُ التَّقالى ، وَالعِتابُ خَیْرٌ مِنَ الْحِقْدِ.
ترجمه :
فرمود: (مواظب باش که ) عتاب و پرخاش گرى ، مقدّمه و کلید غضب است ، ولى در هر حال پرخاش گرى نسبت به کینه و دشمنى درونى بهتر است (چون کینه ، ضررهاى خظرناک ترى را در بردارد).


-----------------------------
34- قالَ علیه السلام : الْغِنى قِلَّةُ تَمَنّیکَ، وَالرّضا بِما یَکْفیکَ، وَ الْفَقْرُ شَرَهُ النّفْسِ وَ شِدَّةُ القُنُوطِ، وَالدِّقَّةُ إ تّباعُ الْیَسیرِ وَالنَّظَرُ فِى الْحَقیرِ.
ترجمه :
متر آرزو و توقّع باشد و به آنچه موجود و حاضر است راضى و قانع گردى ، ولیکن فقر و تهى دستى در آن موقعى است که آرزوهاى نفسانى اهمیّت داده شود، امّا دقّت و توجّه به مسائل ، اهمیّت دادن به امکانات موجود و مصرف و استفاده صحیح از آن ها است ، اگر چه ناچیز و کم باشد.


-----------------------------
35- قالَ علیه السلام : الاِْمامُ بَعْدى الْحَسَنِ، وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْقائِمُ الَّذى یَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.
ترجمه :
فرمود: امام و خلیفه بعد از من (فرزندم ) حسن ؛ و بعد از او فرزندش مهدى موعود علیهما السلام مى باشد که زمین را پر از عدل و داد مى نماید، همان طورى که پر از ظلم و ستم گشته باشد.


-----------------------------
36- قالَ علیه السلام : إ ذا کانَ زَمانُ الْعَدْلِ فیهِ أ غْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرامٌ أ نْ یُظُنَّ بِأ حَدٍ سُوءاً حَتّى یُعْلَمَ ذلِکَ مِنْهُ.
ترجمه :
فرمود: در آن زمانى که عدالت اجتماعى ، حاکم و غالب بر تباهى باشد، نباید به شخصى بدگمان بود مگر آن که یقین و معلوم باشد.


-----------------------------
37- قالَ علیه السلام : إ نَّ لِشیعَتِنا بِوِلایَتِنا لَعِصْمَةٌ، لَوْ سَلَکُوا بِها فى لُجَّةِ الْبِحارِ الْغامِرَةِ.
ترجمه :
فرمود: همانا ولایت ما اهل بیت براى شیعیان و دوستانمان پناهگاه اءمنى مى باشد که چنانچه در همه امور به آن تمسّک جویند، بر تمام مشکلات (مادّى و معنوى ) فایق آیند.


-----------------------------
38- قالَ علیه السلام : یا داوُدُ لَوْ قُلْتَ: إ نَّ تارِکَ التَّقیَّةَ کَتارِکِ الصَّلاةِ لَکُنتَ صادِقاً.
ترجمه :
فرمود: به یکى از اصحابش - به نام داود صرّمى - فرمود: اگر قائل شوى که ترک تقیّه همانند ترک نماز است ، صادق خواهى بود.


-----------------------------
39- قالَ: سَاءلْتُهُ عَنِ الْحِلْمِ؟ فَقالَ علیه السلام : هُوَ اءنْ تَمْلِکَ نَفْسَکَ وَ تَکْظِمَ غَیْظَکَ، وَ لا یَکُونَ ذلَکَ إ لاّ مَعَ الْقُدْرَةِ.
ترجمه :
یکى از اصحاب از آن حضرت پیرامون معناى حِلم و بردبارى سؤ ال نمود؟
حضرت در پاسخ فرمود: این که در هر حال مالک نَفْس خود باشى و خشم خود را فرو برى و آن را خاموش نمائى و این تحمّل و بردبارى در حالى باشد که توان مقابله با شخصى را داشته باشى .


-----------------------------
40- قالَ علیه السلام : اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنیا دارَ بَلْوى وَالاْ خِرَةَ دارَ عُقْبى ، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنیا لِثوابِ الاْ خِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْ خِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنیا عِوَضاً.
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند، دنیا را جایگاه بلاها و امتحانات و مشکلات قرار داد؛ و آخرت را جایگاه نتیجه گیرى زحمات ، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنیا را وسیله رسیدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنیا را در آخرت عطا مى فرماید.

منبع:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۵۹
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۴۶ ق.ظ

روایاتی درباره صدقه


 صدقه در احادیث

فضیلت صدقه

امام صادق علیه السلام :

 لَمّا اُنزِلَت آیَةُ الزَّکاةِ  «خُذْ مِنْ أمْوالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهم و تُزَکِّیهِم بِها » (توبة : ۱۰۳) و اُنزِلَت فی شَهرِ رَمَضانَ، فَأمَرَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مُنادِیَهُ فَنادى فِی الناسِ : إنّ اللّه َ فَرَضَ علَیکُمُ الزَّکاةَ کَما فَرَضَ علَیکُمُ الصَّلاةَ .

چون آیه زکات «از اموال آنان صدقه اى بگیر تا بدان وسیله آنها را پاک و پاکیزه گردانى» در ماه رمضان نازل شد ، رسول خدا صلى الله علیه و آله به جارچى خود فرمود تا در میان مردم جار زند که : خداوند زکات را نیز ، همچون نماز بر شما واجب فرمود . 

( الکافی : ۳/۴۹۷/۲ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أرضُ القِیامَةِ نارٌ، ما خَلا ظِلَّ المؤمِنِ فإنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ .
زمین قیامت [یکپارچه ]آتش است به جز سایه مؤمن؛ زیرا صدقه اش بر او سایه مى افکند .

( الکافی : ۴ / ۳ / ۶ )

     

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنّ الصَّدَقَةَ لَتُطفِئُ عن أهلِها حَرَّ القُبورِ، و إنّما یَسـتَظِلُّ المُؤمِنُ یَومَ القِیامَةِ فی ظِلِّ صَدَقَتِهِ .
 صدقه ، گرماى گورها را از صدقه دهنده دور مى کند و روز قیامت، مؤمن در سایه صدقه خود پناه مى گیرد .

(  کنز العمّال : ۱۵۹۹۶)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

کُلُّ امرِئٍ فی ظِلِّ صَدَقَتِهِ حتّى یُقضى بَینَ الناسِ 
 [روز قیامت] هر کسى در سایه صدقه خود است تا آنگاه که میان مردم داورى شود . 

( کنز العمّال : ۱۶۰۶۸ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنَ الصَّدَقَةَ لتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ .
صدقه ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند . 

( کنز العمّال : ۱۶۱۱۴ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لَیَضحَکُ إلى الرجُلِ إذا مَدَّ یَدَهُ فی الصَّدَقةِ، و مَن ضَحِکَ اللّه ُ إلَیهِ غَفَرَ لَهُ .
هرگاه انسان دست خود را به دادن صدقه دراز کند ، خداوند عزّ و جلّ به رویش لبخند مى زند و هر که خدا بر او لبخند زند ، آمرزیده است . 

( کنز العمّال : ۱۶۱۶۶)

امام على علیه السلام :

الصَّدقَةُ جُنَّةٌ مِن النارِ .
صدقه ، سپرى در برابر آتش است .

( وسائل الشیعة : ۶/۲۵۸/۱۷ )

خَلَّتانِ لا اُحِبُّ أن یُشارِکَنی فیهِما أحَدٌ : وُضُوئی فإنّهُ مِن صَلاتِی، و صَدَقَتی فإنّها مِن یَدِی إلى یَدِ السائلِ؛ فإنّها تَقَعُ فی یَدِ الرحمنِ .
 دو چیز است که دوست ندارم کسى در آنها با من شریک شود : وضویم ، زیرا جزء نماز من است و صدقه ام، که باید از دست من به دست سائل برسد ؛ زیرا صدقه در دست خداى رحمان قرار مى گیرد . 

( بحار الأنوار : ۸۰/۳۲۹/۲ )

امام صادق علیه السلام :

إنّ اللّه َ تبارَکَ و تعالى یقولُ : ما مِن شَیءٍ إلاّ و قد وَکَّلتُ مَن یَقبِضُهُ غَیرِی، إلاّ الصَّدَقةَ؛ فإنّی أتَلَقَّفُها بِیَدِی تَلَقُّـفا .
 خداوند تبارک و تعالى مى فرماید : هیچ چیزى نیست مگر این که کسى را مأمور گرفتن آن کرده ام بجز صدقه که آن را با دست خودم مى قاپم . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۴/۶۸ )

پاداش صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

اِتَّقُوا النارَ و لَو بِشِقِّ التَّمرَةِ؛ فإنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ یُربِیها لِصاحِبِها کما یُرْبی أحَدُکُم فِلْوَهُ أو فَصِیلَهُ؛ حتّى یُوَفِّیَهُ إیّاها یَومَ القِیامَةِ، حتّى یکونَ أعظَمَ مِن الجَبَلِ العَظیمِ .
خود را از آتش نگه دارید هر چند با یک نصف خرما باشد ؛ زیرا همان طور که یکى از شما کُرّه اسب یا بچه شتر خود را مى پروراند ، خداوند عزّ و جلّ نیز آن نصفِ خرما را براى صاحبش مى پروراند و در روز قیامت آن را که بزرگتر از یک کوه عظیم شده است ، به او مى دهد . 

(  بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۲/۲۹ )  

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنَّ اللّه َ لَیُربِی لأِحَدِکُم التَّمرَةَ و اللُّقمَةَ ، کما یُرْبِی أحَدُکُم فِلوَهُ أو فَصِیلَهُ؛ حتّى تَکونَ مِثلَ اُحُدٍ .
 همان گونه که فردى از شما کُرّه اسب یا بچّه شتر خود را مى پروراند ، خداوند نیز یک دانه خرما یا لقمه نان [صدقه] را مى پروراند چندان که به اندازه کوه اُحُد مى شود .

( کنز العمّال : ۱۶۰۰۲ )

 

امام صادق علیه السلام : خداوند متعال فرمود :

إنَّ مِن عِبادِی مَن یَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمرَةٍ، فَاُربِیها لَهُ کَما یُرْبی أحَدُکُم فِلْوَهُ، حتّى أجعَلَها لَهُ مِثلَ جَبَلِ اُحُدٍ .
بعضى از بندگان من نصف خرمایى را صدقه مى دهند و من ، همچنان که یکى از شما کُرّه اسب خود را مى پروراند ، آن نصفِ خرما را براى او مى پرورانم، تا جایى که آن را به بزرگى کوه اُحُد مى گردانم .

(  الأمالی للطوسی : ۱۲۵/۱۹۵)

صدقه و دفع بلا

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدَقةُ تَدفَعُ البَلاءَ، و هِی أنجَحُ دَواءٍ، و تَدفَعُ القَضاءَ و قد اُبرِمَ إبراما، و لا یَذهَبُ بالأدواءِ إلاّ الدعاءُ و الصَّدَقةُ .
 صدقه ، بلا را دفع مى کند و مؤثرترین داروست ؛ صدقه ، قضاى حتمى را دفع مى کند و چیزى جز دعا و صدقه درد و بیماریها را از بین نبرد . 

(بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۷/۷۱ )

بحار الأنوار :

 عن رسولِ اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ لا إلهَ إلاّ هُو لَیَدفَعُ بِالصَّدَقَةِ الدّاءَ، و الدُّبَیْلَةَ، و الحَرَقَ، و الغَرَقَ، و الهَدمَ، و الجُنونَ ـ فَعَدَّ صلى الله علیه و آله سَبعینَ بابا مِنَ الشَّـرِّ ـ 
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود : خداى یکتا درد و توده معده و آتش سوزى و غرق شدن و ویرانى و دیوانگى را با صدقه دفع مى کند . ـ رسول خدا صلى الله علیه و آله هفتاد بلا را برشمرد. 

( بحار الأنوار : ۶۲/۲۶۹/۶۱ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدَقَةُ تَمنَعُ سَبعینَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ، أهوَنُها الجُذامُ و البَرَصُ .
صدقه ، هفتاد نوع بلا را دفع مى کند که ساده ترین آنها جذام و پیسى است .

(  کنز العمّال : ۱۵۹۸۲ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدَقةُ تَسُدُّ سَبعِینَ بابا مِن الشَّرِّ .
صدقه ، هفتاد دَرِ بلا را مى بندد . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۲/۶۴ )

جلوگیرى صدقه از مرگهاى دل خراش

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدقَةُ تَمنَعُ مِیتَةَ السُّوءِ .
 صدقه، از مردنِ بد و دل خراش جلوگیرى مى کند .

( بحار الأنوار : ۹۶/ ۱۲۴/۳۵ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الصَّدَقَةُ تَدفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ .
 صدقه، مردن بد را دفع مى کند .

( الکافی : ۴/۲/۱ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إن اللّه َ لَیَدرَأُ بِالصَّدَقَةِ سَبعینَ مِیتةً مِنَ السُّوءِ .
 خداوند ، با صدقه هفتاد نوع مُردن دل خراش را [از انسان] دور مى کند . 

( بحار الأنوار : ۶۲/۲۶۹/۶۳ )

تَصَدَّقُوا و داوُوا مَرضاکُم بالصَّدَقَةِ؛ فإنَّ الصَّدَقةَ تَدفَعُ عنِ الأعراضِ و الأمراضِ، و هِیَ زیادَةٌ فی أعمارِکُم و حَسَناتِکُم 
صدقه بدهید و بیماران خود را با صدقه درمان کنید ؛ زیرا صدقه از پیشامدهاى ناگوار و بیماریها جلوگیرى مى کند و بر عمر و حسنات شما مى افزاید . 

( کنز العمّال : ۱۶۱۱۳)

امام باقر علیه السلام :

إنّ الصَّدَقَةَ لَتَدفَعُ سَبعینَ عِلَّةً مِن بَلایا الدنیا مَعَ مِیتَةِ السُّوءِ؛ إنَّ صاحِبَها لا یَموتُ مِیتةَ سُوءٍ أبدا .
 صدقه ، هفتاد بلا از بلایاى دنیوى و مردن بد و دل خراش را دفع مى کند . صدقه دهنده هرگز به مرگ دل خراش نمى میرد . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۵/۶۸)

امام باقر علیه السلام :

 البِرُّ و الصَّدَقَةُ یَنفِیانِ الفَقرَ، و یَزِیدانِ فی العُمرِ، و یَدفَعانِ عن صاحِبِهِما سَبعینَ مِیتَةَ سُوءٍ 
 احسان و صدقه ، فقر را مى زدایند و بر عُمر مى افزایند و هفتاد نوع مرگ دل خراش را از صاحب خود دور مى کنند. 

(  ثواب الأعمال : ۱۶۹/۱۱ )

امام صادق علیه السلام :

مَن تَصَدَّقَ فی یَومٍ أو لَیلةٍ ··· دَفَعَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ عَنهُ الهَدمَ و السَّبُعَ و مِیتَةَ السُّوءِ .
 هرکه در روز یا شب صدقه دهد . . . خداوند عزّ و جلّ او را از [ماندن زیر] آوار و [حمله حیوان ]درنده و مردن بد حفظ مى کند .

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۴/۳۴ )              

درمان بیماران با صدقه

امام على علیه السلام :

الصَّدَقةُ دَواءٌ مُنجِحٌ .
 صدقه ، دارویى مؤثر است . 

( نهج البلاغة: الحکمة۷ )

امام صادق علیه السلام :

داوُوا مَرضاکُم بِالصَّدَقَةِ .
بیماران خود را با صدقه درمان کنید .

( الکافی : ۴/۳/۵ )

امام صادق علیه السلام :

 داوُوا مَرضاکُم بِالصَّدَقَةِ، و ما على أحَدِکُم أن یَتَصَدَّقَ بِقُوتِ یَومِهِ ؟! إنَّ مَلَکَ المَوتِ یُدفَعُ إلَیهِ الصَّکُّ بِقَبضِ رُوحِ العَبدِ، فَیَتَصَدَّقُ فیقالُ لَهُ : رُدَّ علَیهِ الصَّکَّ .
بیمارانتان را با صدقه درمان کنید ، چه مى شود که هر یک از شما قوت روزانه خود را صدقه دهد؟ گاه سندِ قبض روح بنده به فرشته مرگ داده مى شود ، اما آن بنده صدقه مى دهد و در نتیجه ، به آن فرشته گفته مى شود : سند را بر گردان . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۳/۳ )

امام کاظم علیه السلام ـ وقتى مردى از عیالوارى خود و این که همه آنها بیمارند، شِکوه کرد ـ فرمود :

 داوُوهُم بِالصَّدَقةِ، فَلَیسَ شَیءٌ أسرَعَ إجابَةً مِنَ الصَّدَقةِ، و لا أجدى مَنفَعةً على المَرِیضِ مِنَ الصَّدَقةِ .
آنها را با صدقه درمان کن ؛ زیرا هیچ چیز زودتر از صدقه به درگاه خدا پذیرفته نمى شود و براى بیمار دارویى سودمندتر از صدقه نیست . 

(  طبّ الأئمّة لابنی بسطام : ۱۲۳)

صدقه کلید روزى است

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أکثِرُوا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرزَقُوا .
زیاد صدقه بدهید تا روزى داده شوید . 

( أعلام الدین : ۳۳۳ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنَّ الصَّدَقَةَ تَزِیدُ صاحِبَها کَثرَةً ، فَتَصَدَّقُوا یَرحَمْکُمُ اللّه ُ .
صدقه بر روزى و دارایى صدقه دهنده مى افزاید ؛ پس ، خدایتان رحمت کناد ، صدقه بدهید . 

( الأمالی للطوسی: ۱۴/۱۸)

امام على علیه السلام : 

اِستَنزِلُوا الرِّزقَ بِالصَّدَقةِ .
روزى را ، با صدقه فرود آورید . 

( بحار الأنوار : ۷۸/۶۸/۱ )              

امام على علیه السلام :

إذا أملَقتُم فَتاجِرُوا اللّه َ بِالصَّدَقةِ .
هرگاه نادار شدید ، با صدقه با خدا سودا کنید . 

( نهج البلاغة : الحکمة ۲۵۸ )

امام صادق علیه السلام :

إنّی لاَُملِقُ أحیانا، فَاُتاجِرُ اللّه َ بِالصَّدَقةِ .
گاهى اوقات من تنگ دست مى شوم و به وسیله صدقه ، با خدا سودا مى کنم .

( بحار الأنوار : ۷۸/۲۰۶/۵۴ )         

امام صادق علیه السلام :

الصَّدَقةُ تَقضِی الدَّینَ و تُخلِفُ بِالبَرَکَةِ .
 صدقه دادن قرض را ادا مى کند و برکت بر جاى مى گذارد .

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۳۴/۶)

الکافى ـ به نقل از هارون بن عیسى ـ : امام صادق علیه السلام به فرزند خود محمّد فرمود :

 یا بُنَیَّ، کَم فَضَلَ مَعَکَ مِن تلکَ النَّفَقَةِ ؟ قالَ : أربَعونَ دِینارا، قالَ : اُخرُجْ فَتَصَدَّقْ بها، قالَ : إنّهُ لَم یَبقَ مَعِی غَیرُها! قالَ : تَصَدَّقْ بها؛ فَإنَّ اللّه َ عزّ و جلّ یُخلِفُها، أ مَا عَلِمتَ أنَّ لِکُلِّ شَیءٍ مِفتاحا و مِفتاحُ الرِّزقِ الصَّدَقةُ؟ فَتَصَدَّقْ بها فَفَعَلَ ، فما لَبِثَ أبُو عبدِ اللّه ِ علیه السلام عَشرَةَ أیّامٍ حتّى جاءَهُ مِن مَوضِعٍ أربَعَةُ آلافِ دِینارٍ .
فرزندم! از آن خرجى، چقدر اضافه آمده است؟ عرض کرد : چهل دینار . فرمود : برو و آنها را صدقه بده . عرض کرد : فقط همین چهل دینار باقى مانده است . حضرت فرمود : آنها را صدقه بده ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ عوضش را مى دهد . مگر نمى دانى که هر چیزى کلیدى دارد و کلید روزى، صدقه دادن است ، پس آن چهل دینار را صدقه بده محمّد چنین کرد ، و ده روز بیشتر بر ابو عبد اللّه (امام صادق) علیه السلام نگذشت که از جایى چهار هزار دینار به ایشان رسید . 

( الکافی : ۴ / ۹ / ۳ )

هر کار نیکى صدقه است

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

کُلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ .
 هر کار نیکى ، صدقه است . 

( الخصال : ۱۳۴/۱۴۵ .   )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

کلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ إلى غَنِیٍّ أو فَقیرٍ .
 هر احسانى، به توانگر یا به تهیدست ، صدقه است .

( الأمالی للطوسی : ۴۵۸/۱۰۲۳ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 کُلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ، و ما وَقَى بهِ المَرءُ عِرضَهُ کُتِبَ لَهُ بهِ صَدَقةٌ .  
هر کار نیکى صدقه است، و هر کارى که انسان به وسیله آن آبرویش را حفظ کند، براى او صدقه نوشته مى شود .

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۸۲/۲۹ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

تَصَدَّقُوا على أخِیکُم بِعِلمٍ یُرشِدُهُ و رَأیٍ یُسَدِّدُهُ 
با علمى که برادر شما را ارشاد و نظرى که او را راهنمایى مى کند ، به وى صدقه دهید . 

( بحار الأنوار : ۷۵/۱۰۵/۴۰)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

الکَلِمَةُ الطَّیِّبَةُ صَدَقةٌ، و کُلُّ خُطوَةٍ تَخطُوها إلى الصلاةِ صَدَقةٌ .
سخن نیکو و پاکیزه صدقه است، و هر گامى که به سوىِ نماز برمى دارى صدقه است .

( بحار الأنوار : ۸۳/۳۶۹/۳۰ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إسماعُ الأصَمِّ صَدَقَةٌ .
 فهماندن سخن به ناشنوا ، صدقه است .  

( کنز العمّال : ۱۶۳۰۳ )

 تَبَسُّمُکَ فی وَجهِ أخیکَ صَدَقةٌ ، و أمرُکَ بِالمَعروفِ صَدَقةٌ، و نَهیُکَ عنِ المُنکَرِ صَدَقةٌ، و إرشادُکَ الرَّجُلَ فی أرضِ الضَّلالِ لکَ صَدَقةٌ، و إماطَتُکَ الحَجَرَ و الشَّوکَ و العَظمَ عنِ الطَّریقِ لکَ صَدَقةٌ، و إفراغُکَ مِن دَلوِکَ فی دَلوِ أخیک صَدَقةٌ .
 لبخند زدن تو به روى برادرت صدقه است ، امر به معروف تو صدقه است ، نهى از منکر تو صدقه است و نشان دادن راه به کسى که راه بلد نیست صدقه است ، برداشتن سنگ و خار و استخوان از سر راه صدقه است ، و خالى کردن آب از دلو خود به دلو برادرت صدقه است .

(   7.کنز العمّال : ۱۶۳۰۵ .  )

بحار الأنوار : روایت شده که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

إنَّ على کُلِّ مُسلمٍ فی کلِّ یَومٍ صَدَقةً، قیلَ : مَن یُطِیقُ ذلکَ؟ قالَ صلى الله علیه و آله : إماطَتُکَ الأذى عنِ الطَّریقِ صَدَقةٌ، و إرشادُکَ الرَّجُلَ إلى الطَّریقِ صَدَقةٌ، و عِیادَتُکَ المَریضَ صَدَقةٌ، و أمرُکَ بالمَعروفِ صَدَقةٌ، و نَهیُکَ عنِ المُنکَرِ صَدَقةٌ، و رَدُّکَ السَّلامَ صَدَقَةٌ .
بر هر مسلمانى است که هر روز صدقه بدهد . عرض شد : چه کسى توان این کار را دارد؟ حضرت فرمود : برداشتن چیزهاى آسیب رسان از سر راه صدقه است ؛ نشان دادن راه به کسى صدقه است ، عیادت از بیمار صدقه است ، امر به معروف صدقه است ، نهى از منکر صدقه است و سلام را جواب دادن صدقه است . 

( بحار الأنوار:۷۵/۵۰/۴)

امام صادق علیه السلام :

 صَدَقةٌ یُحِبُّها اللّه ُ : إصلاحٌ بینَ الناسِ إذا تَفاسَدُوا، و تَقارُبٌ بَینَهِم إذا تَباعَدُوا .
صدقه اى که خدا آن را دوست دارد عبارت است از : اصلاح میان مردم هرگاه رابطه شان تیره شد، و نزدیک کردن آنها به یکدیگر هرگاه از هم دور شدند .

( الکافی : ۲/۲۰۹/۱ )

امام صادق علیه السلام :

إسماعُ الأصَمِّ مِن غَیرِ تَضَجُّرٍ صَدَقةٌ هَنِیئَةٌ .
 فهماندن سخن به ناشنوا ، بى آن که از این کار اظهار ناراحتى کنى ، صدقه اى گواراست . 

( بحار الأنوار: ۷۴/۳۸۸/۱ )

امام صادق علیه السلام :  

کانَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام إذا أصبَحَ خَرَجَ غادِیا فی طَلَبِ الرِّزقِ، فقیلَ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّه ِ ، أینَ تَذهَبُ ؟ فقالَ : أتَصَدَّقُ لِعِیالی ، قیلَ لَهُ : أ تَتَصَدَّقُ ؟ قال : مَن طَلَبَ الحَلالَ فهُو مِن اللّه ِ عَزَّ و جلَّ صَدَقةٌ علَیهِ .
على بن الحسین علیهما السلام صبح که مى شد در طلب روزى بیرون مى رفت . به آن حضرت عرض شد : یا بن رسول اللّه ! کجا مى روى؟ فرمود : مى روم براى خانواده ام صدقه بیاورم . عرض شد : آیا شما نیز صدقه مى گیرید؟ فرمود : هر که در طلب روزى حلال بر آید ، آن روزى ، صدقه اى است از جانب خداوند عزّ و جلّ به او . 

( الکافی : ۴ / ۱۲ / ۱۱)

خوددارى از بدى، صدقه است

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 تَرکُ الشَّرِّ صَدَقةٌ .
خوددارى از بدى ، صدقه است .  

( بحار الأنوار : ۷۷/۱۶۰/۱۶۸ )  

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

کُفَّ شَرَّکَ عنِ الناسِ؛ فإنّها صَدَقةٌ مِنکَ على نفسِکَ .
به مردم شرّ مرسان ؛ زیرا این کار صدقه اى است که براى خودت مى دهى .

( کنز العمّال : ۱۶۳۰۶ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أمسِکْ لِسانَکَ؛ فإنّها صَدَقةٌ تَصَدَّقُ بها على نَفسِکَ .
 زبانت را نگه دار ؛ زیرا این کار صدقه اى است که براى خودت مى دهى . 

( الکافی : ۲/۱۱۴/۷ )

کنز العمّال ـ به نقل از ابو موسى ـ : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

على کُلِّ مسلمٍ صَدَقةٌ، قالَ : أ فَرَأیتَ إن لم یَجِدْ ؟ قال : یَعتَمِلُ بیَدِهِ فَیَنفَعُ نفسَهُ و یَتَصَدَّقُ. قالَ : أ فَرَأیتَ إن لم یَستَطِعْ ؟ قالَ : فَیُعِینُ ذا الحاجَةِ المَلهوفَ، قالَ: أ رأیتَ إن لَم یَفعَلْ؟ قالَ : یَأمُرُ بالخَیرِ، قالَ : أ رأیتَ إن لَم یَفعَلْ؟ قالَ: یُمسِکُ عنِ الشَّرِّ فإنّهُ لَهُ صَدَقةٌ .
بر هر مسلمانى است که صدقه بدهد . ابو موسى عرض کرد : اگر چیزى نداشت چه؟ فرمود : با دست خود کار کند و از دسترنجش هم خودش استفاده کند و هم صدقه دهد . عرض کرد : اگر نتوانست کار کند چه؟ فرمود : به نیازمندِ غمزده یارى رساند . عرض کرد : اگر این کار را نکرد چه؟ فرمود : به کارهاى خوب فرمان دهد . عرض کرد : اگر این کار را هم نکرد چه؟ فرمود : از بدى خوددارى کند ، که براى او این خوددارى نمودن صدقه است .

( کنز العمّال : ۱۶۳۰۷)

برترین صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه ـ فرمود :

أن تَصَدَّقَ و أنتَ صَحیحٌ شَحیحٌ، تَأمُلُ البَقاءَ و تَخافُ الفَقرَ، و لا تُمهِلْ حتّى إذا بَلَغَتِ الحُلقومَ قُلتَ : لِفُلانٍ کذا و لفُلانٍ کذا، ألاَ و قَد کانَ لِفُلانٍ .
 این که وقتى سالم و تنگ چشم هستى، [ یعنى ]  به زندگى امیدوارى و مى ترسى به فقر دچار شوى ، صدقه بدهى و نگذارى تا وقتى که جانت به لب رسید  ( در آستانه مرگ قرار گرفتى)  بگویى : این قدر، مال فلان باشد و آن قدر، مال بهمان . چون در آن هنگام [خواهى نخواهى ]مال دیگرى خواهد بود .  

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۸/۱۳ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه ـ فرمود :

جُهدٌ مِن مُقِلٍّ إلى فَقیرٍ فی سِرٍّ .
آن چه شخص تنگ دست در توان دارد و در نهان به نیازمندى مى دهد . 

( بحار الأنوار : ۷۷/۷۰/۱ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الناسِ رَجُلٌ یُعطِی جُهدَهُ .
 برترین مردم کسى است که هر چه در توان دارد عطا مى کند . 

( کنز العمّال : ۱۶۰۸۴ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ سِرٌّ إلى فَقیرٍ و جُهدٌ مِن مُقِلٍّ .
 برترین صدقه ، صدقه نهانى دادن به فقیر است و ایثار تنگ دست . 

( کنز العمّال : ۱۶۲۵۰ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إنَّ أفضَلَ الصَّدَقةِ صَدَقةُ اللِّسانِ، تَحقُنُ بهِ الدِّماءَ، و تَدفَعُ بهِ الکَریهَةَ، و تَجُرُّ المَنفَعةَ إلى أخیکَ المُسلِمِ .
 برترین صدقه ، صدقه زبان است که با آن از ریختن خونها جلوگیرى کنى و پیشامد ناخوشایند را دفع کنى و به برادر مسلمانت سودى برسانى . 

( قصص الأنبیاء : ۱۸۸/۲۳۵ )

کنز العمال ـ به نقل از سمرة ـ : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

أفضَلُ الصَّدَقةِ اللِّسانِ، فَقیلَ : یا رسولَ اللّه ِ ، و ما صَدَقةُ اللِّسانِ؟ قالَ : الشَّفاعَةُ، تَفُکُّ بها الأسیرَ، و تَحقُنُ بها الدمَ، و تَجُرُّ بها المَعروفَ و الإحسان إلى أخیکَ، و تَدفَعُ بها الکَریهَةَ 
 برترین[صدقه]،صدقه زبان است . عرض شد: یا رسول اللّه ! صدقه زبان چیست؟ فرمود : میانجیگرى کردن تا با آن اسیرى را آزاد کنى و خونى را از به ناحق ریختن حفظ کنى و به برادرت خوبیى برسانى و پیشامد ناگوارى را دفع نمایى . 

( کنز العمال : ۱۶۳۶۰ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

ما مِن صَدَقةٍ أفضلَ مِن قَولِ الحَقِّ 
هیچ صدقه اى برتر از گفتنِ حق نیست . 

( کنز العمّال : ۱۶۳۲۴ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : 

أفضَلُ الصَّدَقةِ أن یَتَعَلَّمَ المَرءُ المُسلمُ عِلما ثُمّ یُعَلِّمَهُ أخاهُ المُسلِمَ .
 برترین صدقه این است که شخص مسلمان علمى بیاموزد و سپس آن را به برادر مسلمان خود یاد دهد . 

(  کنز العمّال : ۱۶۳۵۷)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ حِفظُ اللِّسانِ .
 برترین صدقه ، نگهداشتن زبان است .  

(  کنز العمّال : ۱۶۳۶۱ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

وَ الذی نفسِی بِیَدِهِ ما أنفَقَ الناسُ مِن نَفقَةٍ أحَبَّ مِن قَولِ الخَیرِ 
سوگند به خدایى که جانم در دست اوست ، مردم هیچ انفاقى نکردند که دوست داشتنى تر از گفتار نیک باشد .  

( المحاسن : ۱/۷۸/۴۱)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ به پرسش از برترین صدقه ـ فرمود :

على ذِی الرَّحِمِ الکاشِحِ .
صدقه اى که به خویشاوند کینه ورز داده شود .

( ثواب الأعمال : ۱۷۱/۱۸ .   )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ على الأسِیرِ المُخضَرِّ عَیناهُ مِنَ الجُوعِ .
بهترین صدقه ، صدقه اى است که به اسیرى که چشمانش از گرسنگى تیره و تار شده ، داده شود . 

( بحار الأنوار : ۷۴/۳۶۹/۶۰ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ ظِلُّ فُسطاطٍ فی سَبیلِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ .
 بهترین صدقه ، سایه خیمه اى است که در جهاد براى خدا بر پا مى شود . 

( کنز العمّال : ۱۶۳۶۲)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أفضَلُ الصَّدَقةِ فی رَمَضانَ 
 برترین صدقه ، صدقه اى که در ماه رمضان داده شود .  

( کنز العمّال : ۱۶۲۴۹    )

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام ـ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه ـ فرمود :

جُهدُ المُقِلِّ، أ ما سَمِعتَ قولَ اللّه ِ عَزَّ و جـلَّ: «و یُؤْثِرُونَ على أنفُسِهِم و لَـو کـانَ بِهِـم خَصاصَةٌ» تَرى هاهُنا فَضلاً ؟! .
 آنچه تنگ دست در توان دارد و مى بخشد ؛ نشنیده اى این سخن خداى عزّ و جلّ را که: «و دیگران را بر خویشتن ترجیح دهند ، هر چند خود نیازمندند»؟ آیا در زمینه صدقه برتر از این به نظرت مى آید؟!

( الحشر : ۹ -  بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۹/۱۵)

امام صادق علیه السلام :

إنّ صاحِبَ الکثیرِ یَهونُ علَیهِ ذلکَ، و قد مَدَحَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ صاحِبَ القَلیلِ فقالَ : «و یُؤْثِرُونَ على أنْفُسِهِم و لَـو کـانَ بِهِـم خَصاصَةٌ» .
صدقه دادن براى توانگر آسان است ، اما خداوند عزّ و جلّ کسى را که اندک مالى دارد [و همان را ایثار مى کند] ستوده و فرموده است : «و دیگران را بر خود بر مى گزینند هرچند خود نیازمندند» . 

( الخصال : ۹۷/۴۲ )

امام صادق علیه السلام :

أفضَلُ الصَّدَقةِ إبرادُ الکَبِدِ الحَرّى .
بهترین صدقه ، خنک کردن جگر تفتیده است . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۲/۸)

امام کاظم علیه السلام :

 عَونُکَ لِلضَّعیفِ مِن أفضَلِ الصَّدَقةِ
 کمک تو به ناتوان ، از بهترین صدقه هاست . 

( تحف العقول : ۴۱۴)

حقّ تقدّم خویشاوندان در صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

لا صَدَقَةَ و ذُو رَحِمٍ مُحتاجٌ .
تا زمانى که خویشاوندِ نیازمند هست ، به کسى دیگر نباید صدقه داد . 

(  بحار الأنوار : ۹۶/۱۴۷/۲۴ )          

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : 

إنَّ الصَّدَقةَ على ذِی القَرابَةِ یُضَعَّفُ أجرُها مَرَّتَینِ .
صدقه دادن به خویشاوند ، اجرش دو چندان است . 

( کنز العمّال : ۱۶۲۲۶)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 أفضَلُ الصَّدقَةِ على اُختِکَ أو ابنَتِکَ، و هِی مَردُودَةٌ علَیکَ لَیسَ لَها کاسِبٌ غَیرُکَ .
 برترین صدقه آن است که به خواهرت یا دخترت بدهى . این صدقه به خودت برمى گردد و جز تو کسى دریافت کننده آن نیست . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۸۱/۲۷ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

صَدَقةُ ذِی الرَّحِمِ على ذِی الرَّحِمِ صَدَقةٌ و صِلَةٌ .
صدقه دادنِ خویشاوند به خویشاوند ، هم صدقه است وهم صله رحم . 

( الجامع الصغیر : ۲/۹۴/۴۹۹۴ )

امام حسین علیه السلام : از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرماید :

سَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یقولُ : اِبدَأْ بِمَن تَعُولُ : اُمَّکَ و أباکَ و اُختَکَ و أخاکَ ، ثُمّ أدناکَ فَأدناکَ .
 از خانواده ات شروع کن : مادرت ، پدرت ، خواهرت و برادرت ؛ سپس به کسانى که در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند [صدقه بده] . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۴۷/۲۴ )

فضیلت و آثار صدقه نهانى

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

صَدَقةُ السِّرِّ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ .
صدقه پنهانى ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند .

( مکارم الأخلاق : ۱/۲۹۶/۹۲۵)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

سَـبعَةٌ فی ظِلِّ عَرشِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : ··· رجُلٌ تَصَدَّقَ بِیَمِینِهِ فَأخفاهُ عن شِمالِهِ .
آن روز که هیچ سایه اى جز سایه عرش خدا نیست ، هفت نفر در سایه عرش اویند : ··· مردى که با دست راستش صدقه دهد و آن را از دست چپ خود مخفى بدارد .

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۷/۵)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : 

أکثِرْ مِن صَدَقةِ السِّرِّ؛ فإنّها تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ جَلَّ جَلالُهُ .
صدقه پنهانى ، زیاد بده ؛ زیرا صدقه پنهانى خشم خداوند ، جلّ جلاله ، را فرو مى نشاند .

( بحار الأنوار:۹۶/۱۷۶/۴)

امام على علیه السلام : 

الصَّدَقةُ فی السِّرِّ مِن أفضَلِ البِرِّ .
صدقه نهانى ، از بهترین نیکى هاست . 

( غرر الحکم : ۱۵۱۸)

امام على علیه السلام :

أفضَلُ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوَسِّلُونَ الإیمانُ باللّه ِ ··· و صَدَقةُ السِّرِّ؛ فإنّها تُذهِبُ الخَطِیئةَ و تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ .
بهترین وسیله اى که متوسّلان به آن چنگ مى زنند ، ایمان به خداست . . . و صدقه نهانى ؛ زیرا صدقه نهانى گناه را مى برد و خشم پروردگار را فرو مى نشاند .

( الأمالی للطوسی : ۲۱۶/۳۸۰ )

امام زین العابدین علیه السلام :

و حَقُّ الصَّدَقةِ أن تَعلَمَ أنّها ذُخرُکَ عندَ رَبِّک عَزَّ و جلَّ، و وَدِیعَتُکَ التی لا تَحتاجُ إلى الإشهادِ علَیها، و کنتَ بما تَستَودِعُهُ سِرّا أوثَقَ مِنکَ بما تَستَودِعُهُ عَلانِیَةً، و تَعلَمَ أنّها تَدفَعُ البَلایا و الأسقامَ عنکَ فی الدنیا، و تَدفَعُ عنکَ النارَ فی الآخِرَةِ .
حقّ صدقه این است که بدانى آن اندوخته تو نزد پروردگار عزّ و جلّ توست و سپرده اى است که نیازى به شاهد گرفتن بر آن نیست و اطمینانت به سپرده اى که نهانى به ودیعه مى گذارى، بیشتر از چیزى باشد که آشکارا مى سپارى، و این که بدانى صدقه در دنیا، بلاها و بیماریها را از تو مى گرداند و در آخرت، آتش دوزخ را . 

( بحار الأنوار : ۷۴/۴/۱)

امام صادق علیه السلام :

لا تَتَصَدَّقْ على أعیُنِ الناسِ لِیُزَکُّوکَ؛ فإنّکَ إن فَعَلتَ ذلکَ فَقَدِ استَوفَیتَ أجرَکَ، و لکنْ إذا أعطَیتَ بِیَمِینِکَ فلا تُطلِعْ علَیها شِمالَکَ؛ فإنَّ الذی تَتَصَدَّقُ لَهُ سِرّا یَجزِیکَ عَلانِیَةً .
جلو چشم مردم صدقه نده تا تو را ستایش کنند ؛ زیرا اگر چنین کنى هر آینه پاداش خود را گرفته اى ؛ بلکه اگر با دست راستت صدقه دادى دست چپت خبردار نشود ؛ زیرا آن کسى که به خاطر او پنهانى صدقه مى دهى ، پاداش تو را آشکارا خواهد داد .

( بحار الأنوار : ۷۸/۲۸۴/۱ )

امام صادق علیه السلام :

الصَّدَقةُ و اللّه ِ فی السِّرِّ أفضَلُ مِنَ الصَّدَقةِ فی العَلانِیَةِ، و کذلکَ و اللّه ِ العِبادَةُ فی السِّرِّ أفضَلُ مِنها فی العَلانِیَةِ .
به خدا سوگند ، صدقه نهانى برتر از صدقه آشکار است و نیز به خدا سوگند ، که عبادت نهانى برتر از عبادت آشکار است . 

( الکافی : ۴/۸/۲)

اهل بیت علیهم السلام و صدقه نهانى

امام باقر علیه السلام ـ درباره امام زین العابدین علیه السلام ـ فرمود :

 إنّهُ کانَ یَخرُجُ فی اللَّیلةِ الظَّلماءِ، فَیَحمِلُ الجِرابَ على ظَهرِهِ حتّى یَأتِیَ بابا بابا، فَیَقرَعَهُ ثمّ یُناوِلَ مَن کانَ یَخرُجُ إلَیهِ، و کانَ یُغَطِّی وَجهَهُ إذا ناوَلَ فَقیرا لِئلاّ یَعرِفَهُ 
 آن حضرت در دل شب تار از خانه بیرون مى رفت و انبان را بر پشت خود حمل مى کرد و به در یکایک خانه ها مى رفت و آنها را مى کوبید و به هر که در را باز مى کرد چیزى مى داد . آن حضرت هرگاه به فقیرى چیزى مى داد ، صورت خود را مى پوشاند که او را نشناسد . 

( بحار الأنوار : ۴۶/۸۹/۷۷ )

بحار الأنوار ـ به نقل از محمّد بن اسحاق ـ : 

إنّهُ کانَ ناسٌ مِن أهلِ المَدینةِ یَعِیشُونَ لا یَدرُونَ مِن أینَ مَعاشُهُم، فلمّا ماتَ علیُّ بنُ الحسـینِ فَقَدُوا ما کانُوا یُؤتَونَ بهِ باللیلِ .
گروهى از مردم مدینه، گذرانِ زندگى مى کردند، بدون آن که بدانند معاش آنها از کجا مى رسد ؛ وقتى على بن الحسین علیهما السلام در گذشت دیگر از آنچه شبها برایشان بُرده مى شد ، خبرى نشد . 

( بحار الأنوار : ۴۶/ ۸۸/۷۷ )

الکافى ـ به نقل از هشام بن سالم ـ :

 کانَ أبو عبدِ اللّه ِ علیه السلام إذا أعتَمَ .حدیث و ذَهَبَ مِنَ اللَّیلِ شَطرُهُ أخَذَ جِرابا فیهِ خُبزٌ و لَحمٌ و الدَّراهمُ، فَحَمَلَهُ على عُنُقِهِ ثُمّ ذَهَبَ به إلى أهلِ الحاجَةِ مِن أهلِ المَدینةِ فَقَسَّمَهُ فیهِم و لا یَعرِفُونَهُ، فَلَمّا مَضى أبو عبدِ اللّه ِ علیه السلام فَقَدُوا ذلکَ، فَعَلِمُوا أنّه کانَ أبا عبدِ اللّه ِ علیه السلام .
 هوا که تاریک مى شد و پاسى از شب که مى گذشت ، امام صادق علیه السلام انبانى پر از نان و گوشت و پول برمى داشت و آن را بردوش خود مى نهاد و براى نیازمندان مدینه مى برد و در میانشان تقسیم مى کرد و آنها او را نمى شناختند. وقتى حضرت علیه السلام درگذشت ، دیگر از آن کمکها خبرى نشد . در نتیجه ، فهمیدند که آن مرد، امام صادق علیه السلام بوده است.  

( الکافی : ۴/۸/۱ )

 

فضیلت صدقه آشکار و آثار آن

امام على علیه السلام :

 إنَّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوَسِّلُونَ إلى اللّه ِ سبحانَهُ و تعالى، الإیمانُ بهِ و برسولِهِ ··· و صَدَقةُ السِّرِّ فإنّها تُکَفِّرُ الخَطیئةَ، و صَدَقةُ العَلانیَةِ فإنّها تَدفَعُ مِیتةَ السَّوءِ .
 بهترین وسیله اى که متوسّلان به خداى سبحان و تعالى به آن چنگ مى زنند ایمان به خدا و رسول اوست . . . و صدقه نهانى که گناه را پاک مى کند و صدقه آشکار که جلوى مردن دل خراش را مى گیرد .

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۱۰ )

الکافى ـ به نقل از ابن بکیر از مردى ـ : امام باقر علیه السلام درباره آیه «اگر صدقات را آشکارا دهید ، کار خوبى است» فرمود :

یَعنِی الزَّکاةَ المَفروضَةَ،قالَ:قلتُ: «إنْ تُخْفُوها و تُؤْتُوه الفُقَراءَ» قالَ : یَعنِی النافِلَةَ، إنّهُم کانوا یَستَحِبُّونَ إظهارَ الفَرائضِ و کِتمانَ النَّوافِلِ 
منظور زکات واجب است . راوى مى گوید : عرض کردم : مراد از «اگر آنها را نهانى دهید و به فقرا پردازید» چیست؟ حضرت فرمود : منظور زکات مستحبّى است . آنها انجام دادن آشکار فرایض و به جا آوردن پنهانى نوافل را دوست مى داشتند .

( البقرة : ۲۷۱   -الکافی : ۴/۶۰/۱)

امام صادق علیه السلام : 

صَدَقةُ العَلانِیَةِ تَدفَعُ سَبعینَ نَوعا مِن البَلاءِ .
صدقه آشکار ، هفتاد نوع بلا را دفع مى کند . 

(  ثواب الأعمال : ۱۷۲/۱ )

فضیلت صدقه شبانه و روزانه و آثار آن

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

إذا أصبَحتَ فَتَصَدَّقْ بصَدقَةٍ تُذهِبُ عنکَ نَحَسَ ذلکَ الیَومِ، و إذا أمسَیتَ فَتَصَدَّقْ بصَدقَةٍ تُذهِبُ عنکَ نَحَسَ تلکَ اللیلةِ .
چون روز خود را آغاز کردى ، صدقه اى بده، تا شومى آن روز را از تو دور گرداند و چون شب شد صدقه اى بده، تا نحوست آن شب را از تو بِبَرد . 

(  بحار الأنوار : ۹۶/۱۷۶/۳ )

امام صادق علیه السلام :

إنّ صَدَقَةَ اللیلِ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، و تَمحُو الذَّنبَ العَظیمَ، و تُهَوِّنُ الحِسابَ، و صَدَقةَ النَّهارِ تُثمِرُ المالَ، و تَزِیدُ فی العُمرِ .
 صدقه شبانه ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند و گناه بزرگ را پاک مى کند و حساب را آسان مى گرداند، و صدقه روزانه، مال و ثروت را به بار مى نشاند و عمر را زیاد مى کند . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۵/۳۹ )

امام صادق علیه السلام : 

إنَّ صَدقَةَ النهارِ تَمِیثُ الخَطیئةَ کما یَمِیثُ الماءُ المِلحَ، و إنّ صَدقَةَ اللیلِ تُطفِئُ غَضَبَ الربِّ جَلَّ جلالُهُ 
صدقه روزانه، گناه را آب مى کند ، همچنان که آب، نمک را، و صدقه شبانه خشم پروردگار جل جلاله، را فرو مى نشاند . 

( الأمالی للصدوق : ۴۴۹/۶۰۷ )

الدرّ المنثور به نقل از ابن عبّاس ـ درباره آیه «کسانى که اموال خود را در شب و روز نهانى و آشکارا انفاق مى کنند . . .» ـ :

 نَزَلَت فی عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ ، کانَت لَهُ أربَعةُ دراهِمَ فَأنفَقَ بِاللیلِ دِرهَما و بِالنهارِ دِرهَما، و سِرّا دِرهَما و عَلانِیَةً دِرهَما .
 این آیه درباره على بن ابى طالب علیه السلام نازل شد . آن حضرت چهار درهم در اختیار داشت ، یک درهم را شب انفاق کرد ، یکى را روز ، یکى را پنهانى و یکى را آشکارا . 

( الدرّ المنثور : ۲/۱۰۰ -    آل عمران :  ۱۳۴)

 

مرز صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

المُعتَدی فی الصَّدقةِ کَمانِعِها .
کسى که در صدقه دادن از حد بگذراند ، مانند کسى است که صدقه ندهد . 

( کنز العمّال : ۱۶۲۴۶)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در سفارش به على علیه السلام ـ فرمود : 

أمّا الصَّدَقةُ فَجُهدَکَ حتّى تَقولَ : قد أسرَفتُ و لَم تُسرِفْ .
صدقه آن است که تا توان دارى ببخشى، چندان که بگویى : اسراف کردم ؛ ولى اسراف نکرده باشى . 

( بحار الأنوار : ۷۷/۶۹/۸)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

أنفِقُوا و ارضَخُوا، و لا تُحصُوا فَیُحصى علَیکُم، و لا تُوعُوا فَیُوعى علَیکُم .
 انفاق کنید و ببخشید و شمارش نکنید که درباره شما شمارش مى شود، و خسّت نورزید که درباره شما خسّت ورزیده مى شود . 

( کنز العمّال : ۱۶۱۳۸)

امام صادق علیه السلام ـ درباره آیه: «و دستت را به گردنت بسته مدار و آن را به تمامى نیز مگشاى که ملامت دیده و حسرت زده بنشینى» ـ فرمود

الإحْسارُ الفاقَةُ .
حسرت، به معناى تهیدستى است . 

(  الکافی : ۴/۵۵/۶ -  الإسراء : ۲۹ )

امام صادق علیه السلام : 

لَو أنّ رَجُـلاً أنفَقَ ما فی یَدَیهِ فی سَبیلٍ مِن سَبیلِ اللّه ِ ما کانَ أحسَـنَ و لا وُفِّقَ، أ لیسَ یقولُ اللّه ُ تعالى : «و لا تُلْقُوا بِأیْدِیکُم إلى التَّهْلُکَةِ و أحْسِنُوا إنَّ اللّه َ یُحِبُّ المُحْسِنِینَ»  ؟! یَعنی المُقتَصِدینَ 
اگر مردى دار و ندار خود را در راهى از راههاى خدا انفاق کند ، کار پسندیده و موفقیت آمیزى نکرده است؛ مگر نه این که خداوند متعال مى فرماید : «با دستهایتان خود را به هلاکت میندازید و نیکى کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد»؟ مقصود [از نیکوکاران ] افراد میانه رو هستند . 

( البقرة : ۱۹۵ - الکافی : ۴/۵۳/۷ )

امام صادق علیه السلام :

لا تَدخُـلْ لأِخِیـکَ فی أمـرٍ مَضَرَّتُهُ علَیکَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُ .
به خاطر برادرت دست به کارى مزن که زیان آن کار براى تو ، بیش از سودش براى او باشد .

( الکافی : ۴/۳۲/۱ )

امام کاظم علیه السلام :

لا تَبذُلْ لإِخوانِکَ مِن نفسِکَ ما ضَرُّهُ علَیکَ أکثَرُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُم .
 به برادرانت از خود، چیزى مبخش که زیان آن براى تو بیشتر از سودش براى آنان است . 

( الکافی : ۴/ ۳۳/۲، انظر وسائل الشیعة : ۱۱/۵۴۳ باب ۱۰)

الدرّ المنثور ـ به نقل از ابن عباس ـ :

إنَّ نَفَرا مِن الصَّحابَةِ حینَ اُمِرُوا بالنَّفقَةِ فی سَبیلِ اللّه ِ أتَوا النبیَّ صلى الله علیه و آله فقالوا : إنّا لا نَدرِی ما هذه النَّفَقةُ التی اُمِرنا بها فی أموالِنا فما نُنفِقُ مِنها ؟ فَأنزَلَ اللّه ُ «و یَسْألُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ العَفْوَ» ، و کانَ قَبلَ ذلکَ یُنفِقُ مالَهُ حتّى ما یَجِدُ ما یَتَصَدَّقُ بهِ، و لا مالاً یَأکُلُ حتّى یُتَصَدَّقَ علَیهِ .
 هنگامى که فرمان انفاق در راه خدا رسید ، گروهى از صحابه نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمدند و عرض کردند : این انفاقى که فرمان یافته ایم تا از اموال خود بکنیم نمى دانیم چیست ؛ چقدر از آن را انفاق کنیم؟ پس خداوند این آیه را نازل فرمود : «از تو مى پرسند چه انفاق کنند ، بگو : مازاد را» . تا پیش از این آیه، مرد از مال خود چندان انفاق مى کرد که دیگر چیزى پیدا نمى کرد تا صدقه بدهد و حتى غذایى براى خوردن خودش باقى نمى ماند به طورى که به او صدقه مى دادند . 

( الدرّ المنثور : ۱/۶۰۷ )

ثواب رساندن صدقات

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

مَن مَشى بصَدَقةٍ إلى مُحتاجٍ کانَ له کَأجرِ صاحِبِها، مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن أجرِهِ شَیءٌ .
هرکه صدقه اى را به نیازمندى رساند ، اجر صاحب آن صدقه را دارد و از اجر صدقه دهنده نیز چیزى کم نشود .

( الأمالی للصدوق : ۵۱۷/۷۰۷ )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 مَن تَصَدَّقَ بصَدَقةٍ على رَجُلٍ مِسکینٍ کانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ، و لَو تَداوَلَها أربَعونَ ألفَ إنسانٍ ثُمّ وَصَلَت إلى المِسکینِ کانَ لَهُم أجرا کامِلاً 
هرکه براى مستمندى صدقه اى گرد آورد ، اجرى همانند اجر صدقه دهنده دارد و اگر چهل هزار انسان هم آن صدقه را دست به دست کنند و سپس به دست مستمند برسد باز به همه آنها اجر کامل داده شود . 

( بحار الأنوار : ۷۶/۳۶۹/۳۰ )   

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

لَو أنَّ الصَّدَقةَ جَرَت على یَدَیْ سَبعینَ ألفَ ألفِ إنسانٍ، کانَ أجرُ آخِرِهِم مِثلَ أجرِ أوَّلِـهِم .
 اگر صدقه میان هفتاد هزار هزار انسان دست به دست شود ، اجر آخرین نفرِ آنها، همانند اجر اوّلین نفرِ آنهاست.

( کنز العمّال : ۱۶۱۹۷)

امام صادق علیه السلام :

لَو جَرى ثَوابُ المَعروفِ على ثَمانینَ کَفّا لاَُجِرُوا کُلُّهُم، مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن صاحِبِهِ مِن أجرِهِ شیئا .
 اگر صدقه هشتاد دست بگردد ، همه آنها اجر دارند، بى آن که از اجر صاحب صدقه چیزى کاسته شود . 

( ثواب الأعمال : ۱۷۰/۱۴ )    

مصارف صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

لیسَ المِسکینُ بالطَّوّافِ، و لا بِالذی تَرُدُّهُ التَّمرَةُ و التَّمرَتانِ، و اللُّقمَةُ و اللُّقمَتانِ، و لکنَّ المِسکینَ المُتَعَفِّفُ الذی لا یَسألُ الناسَ شیئا و لا یُفطَنُ لَهُ فَیُتَصَدَّقُ علَیهِ .
مسکین، نه آن گداى دوره گرد است و نه آن کسى که یکى دو دانه خرما و یکى دو لقمه نان مى گیرد و مى رود ، بلکه مسکین آن نادارى است که مناعت و عزت نفس دارد ، به طورى که دست سؤال سوى مردم دراز نمى کند و کسى به تهیدستى او پى نمى برد تا به وى صدقه دهد .

( کنز العمّال : ۱۶۵۵۲)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام ـ درباره آیه: «براى سائل و محروم» ـ فرمودند : 

المَحرومُ الرجُلُ الذی لیسَ بعَقلِهِ بَأسٌ و لم یُبسَطْ لَهُ فی الرِّزقِ و هُو مُحارَفٌ .
مردى است که عقلش عیبى ندارد، اما [هرچه کار مى کند و زحمت مى کِشد ]گشایشى در رزق و روزىِ او حاصل نمى شود .

( الذاریات : ۱۹  - الکافی : ۳/۵۰۰/۱۲)

امام صادق علیه السلام ـ نیز درباره همین آیه ـ فرمود :

المَحرومُ المُحارَفُ الذی قد حُرِمَ کَدَّ یَدِهِ فی الشِّراءِ و البَیعِ .
 محروم شخص بى بخت و روزى اى است که در خرید و فروش، چیزى نصیبش نمى شود . 

( الکافی : ۳/۵۰۰/۱۲ )

امام صادق علیه السلام ـ وقتى از ایشان سؤال شد که آیا به گداهایى که درِ خانه ها را مى زنند ، مى توان صدقه داد یا باید از این کار خوددارى کند و آن را به خویشاوندان [ مستمندش ] بدهد؟ ـ فرمود

لا، بل یَبعَثُ بها إلى مَن بینَهُ و بینَهُ قَرابَةٌ، فهذا أعظَمُ لِلأجرِ .
: به آنها ندهد ، بلکه براى خویشاوندان مستمندش بفرستد که این کار اجرش بیشتر است . 

( ثواب الأعمال: ۱۷۱/۲۰)

امام کاظم علیه السلام ـ در پاسخ به نامه کسى که از آن حضرت درباره کمک به گداهاى سر راه نشین پرسیده بود ـ نوشت :

مَن تَصَدَّقَ على ناصِبٍ فَصَدَقَتُهُ علَیهِ لا لَهُ، لکنْ على مَن لا تَعرِفُ مَذهَبَهُ و حالَهُ فذلکَ أفضلُ و أکثَرُ ، و مِن بَعدُ فَمَن تَرَقَّقتَ علَیهِ و رَحِمتَهُ و لَم یُمکِنِ استِعلامُ ما هُو علَیهِ لَم یَکُن بالتَّصَدُّقِ علَیهِ بَأسٌ إن شاءَ اللّه ُ 
هرکه به ناصبى (دشمن اهل بیت) صدقه دهد، آن صدقه برایش گناه است نه ثواب ، اما اگر به کسى که از مذهب و عقیده او خبر ندارى، صدقه بدهى ، بهتر و ثوابش بیشتر است . از این گذشته، هر کس که دلت به حالش سوخت و رحمت به او برانگیخته شد و آگاه شدن از مذهب و عقیده اش هم ممکن نشد، صدقه دادن به او اشکالى ندارد ، ان شاء اللّه . 

( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲۷/۴۶ )

کسانى که مستحق صدقه (زکات) نیستند

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 إنّ الصَّدَقةَ لا تَحِلُّ لِغَنِیٍّ و لا لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ، إلاّ لِذِی فَقرٍ مُدقِعٍ أو غُرمٍ مُفظِعٍ، و مَن سَألَ الناسَ لِیُثرِیَ بهِ مالَهُ کانَ خَموشا فی وَجهِهِ یَومَ القِیامَةِ و رَضْفا یَأکُلُهُ مِن جَهَنَّمَ، فَمَن شاءَ فَلْیُقِلَّ و مَن شاءَ فَلْیُکثِرْ
صدقه (زکات) نه براى بى نیاز و توانگر حلال است و نه براى کسى که بدنى سالم و نیرومند دارد ، مگر براى کسى که مبتلا به فقر خوار کننده، یا قرضى کمر شکن باشد . هرکه براى افزودن بر دارایى خویش، دست سؤال سوى مردم دراز کند ، در روز قیامت آن مال خراشى باشد بر چهره او و سنگ تفتیده اى که آن را از آتش دوزخ مى بلعد ؛ پس اینک هرکه خواهد گو با اندک مال خویش بسازد و هرکه خواهد گو [با گدایى] بر دارایى خویش بیفزاید . 

( کنز العمّال : ۱۶۵۴۸)

امام باقر علیه السلام :

إنّ الصَّدَقةَ لا تَحِلُّ لِمُحتَرِفٍ، و لا لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ قَوِیٍّ، فَتَنَزَّهُوا عَنها .
صدقه (زکات) براى پیشه ور و نیز کسى که بُنیه اى سالم و قوى دارد حلال نیست ؛ پس ، از گرفتن آن خوددارى کنید . 

( الکافی : ۳/۵۶۰/۲ )

آفات صدقه

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : المَنّانُ الذی لا یُعطِی شیئا إلاّ بِمِنَّةٍ ، و المُسَبِّلُ إزارَهُ، و المُنَفِّقُ سِلعَتَهُ بِالحَلفِ الفاجِرِ 
 سه کس اند که خداوند عزّ و جلّ با آنان سخن نمى گوید : منّت گذار، یعنى کسى که هر چه مى بخشد ، منّت مى گذارد ، و کسى که دامن جامه اش را [از روى تکبّر ]بلند گیرد و کسى که کالایش را با سوگند دروغ رواج دهد .  

( بحار الأنوار: ۹۶/۱۴۱/۶)

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

تَصَدَّقُوا مِن غَیرِ مَخِیلَةٍ؛ فإنَّ المَخِیلَةَ تُبطِلُ الأجرَ .
 بى چشمداشت، صدقه بدهید؛ زیرا که چشمداشت اجر را از بین مى برد.

(  تنبیه الخواطر : ۲/۱۲۰ )

امام على علیه السلام : 

تَرکُ المَنِّ زینَةُ المَعروفِ .
منّت ننهادن ، زیور احسان است .

(بحار الأنوار: ۷۸/۸۰/۶۵)

امام على علیه السلام :

الجُودُ مِن کَرَمِ الطَّبیعَةِ، و المَنُّ مَفسَدَةٌ لِلصَّنیعَةِ .
بخشندگى ، از بزرگوارى طبع است، و منّت نهادن خوبى را تباه مى کند .

(  بحار الأنوار : ۷۷/۴۲۱/۴۰ )

امام على علیه السلام ـ در فرمان خود به مالک اشتر ـ نوشت :

إیّاکَ و المَنَّ على رَعِیَّتِکَ بِإحسانِکَ، أو التَّزَیُّدَ فیما کانَ مِن فِعلِکَ، أو أن تَعِدَهُم فَتُتبِعَ مَوعِدَکَ بِخُلفِکَ؛ فإنَّ المَنَّ یُبطِلُ الإحسانَ، و التزیُّدَ یَذهَبُ بِنُورِ الحَقِّ 
زنهار که براى احسانت به مردم بر آنان منّت گذارى، یا کار خود را بیش از آنچه هست جلوه دهى، یا به آنان و عده اى دهى و به کار نبندى ؛ زیرا منّت نهادن، احسان را تباه مى کند و بزرگتر جلوه دادن کار ، روشنایى حق ( حقیقت )  را مى برد .

( نهج البلاغة: الکتاب۵۳ )

امام صادق علیه السلام :

المَنُّ یَهدِمُ الصَّنیعَةَ .
 منّت نهادن ، خوبى را از بین مى برد . 

( الکافی : ۴/۲۲/۲ )      

امام صادق علیه السلام : 

إن کانَت لکَ یَدٌ عندَ إنسانٍ فلا تُفسِدْها بکَثرَةِ المِنَنِ و الذِّکرِ لها، و لکنْ أتبِعْها بأفضَلَ مِنها؛ فإنَّ ذلکَ أجمَلُ بِکَ فی أخلاقِکَ، و أوجَبُ لِلثَّوابِ فی آخِرَتِکَ .
اگر به کسى خوبى کردى، آن را با منّت گذاشتن زیاد و به رُخ کشیدن تباه مساز ، بلکه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده ؛ زیرا این کار براى اخلاق تو زیبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند . 

( بحار الأنوار : ۷۸/۲۸۳/۱ )

آداب دهش

امام على علیه السلام :

المَطلُ عَذابُ النَّفسِ .
 تعلّل ورزیدن [در احسان و دهش] شکنجه روح است .

(غرر الحکم : ۶۳۵)

امام على علیه السلام :

المَطلُ و المَنُّ مُنَکِّدا الإحسانِ .
تعلّل ورزیدن و منّت نهادن ، احسان را ناگوار مى کنند . 

(غرر الحکم : ۱۵۹۵)

امام على علیه السلام :

المَطلُ أحَدُ المَنعَینِ .
 امروز و فردا کردن، خود یک نوع خوددارى از دهش است . 

( غرر الحکم : ۱۶۰۵ )

امام على علیه السلام :

آفَةُ العَطاءِ المَطلُ .
آفت دهش، امروز و فردا کردن است .

( غرر الحکم : ۳۹۴۱ )

 

امام على علیه السلام : 

ما أنجَزَ الوَعدَ مَن مَطَلَ بهِ 
کسى که در انجام وعده تأخیر کند، [ در حقیقت ] آن را به جاى نیاورده است . 

(غرر الحکم : ۹۵۳۴ )

امام على علیه السلام :

أولَى الناسِ بِالاصطِناعِ : مَن إذا مُطِلَ صَبَرَ، و إذا مُنِعَ عَذَرَ، و إذا اُعطِیَ شَکَرَ .
 سزاوارترین مردم به خوبى ، کسى است که اگر در وعده احسانى که به او داده شده، تأخیر شود ، صبر کند و اگر به آن وعده عمل نشد ، معذور بدارد و اگر به او عطایى شد ، سپاسگزارى کند .

(غرر الحکم : ۳۳۴۷)

امام على علیه السلام :

شَرُّ النَّوالِ ما تَقَدَّمَهُ المَطلُ و تَعَقَّبَهُ المَنُّ .
بدترین بخشش آن است که با تأخیر انجام گیرد و به دنبالش منّت باشد .

( غرر الحکم : ۵۷۳۱ )

صدقه کافر

امام على علیه السلام :

الصَّدَقةُ جُنَّةٌ عَظیمَةٌ و حِجابٌ لِلمُؤمِنِ مِن النارِ، و وِقایَةٌ للکافِرِ مِن تَلَفِ المالِ و یُعَجِّلُ لَهُ الخَلَفَ و یَدفَعُ السُّقمَ عن بَدَنِهِ ، و ما لَهُ فی الآخِرَةِ مِن نَصیبٍ .
صدقه مؤمن سپرى بزرگ و حجابى است براى او در برابر آتش ، و صدقه کافر، دارایى او را از تلف شدن حفظ مى کند و عوض آن در همین دنیا به او داده مى شود و بیمارى ها را از جسم وى دور مى گرداند ، اما در آخرت نصیبى ندارد .

( تحف العقول : ۱۲۳ )

صدقه دادن به گنهکار براى حفظ او از معصیت

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

 قالَ رَجُلٌ : لأَتَصَدَّقَنَّ اللیلةَ بصَدَقةٍ ، فَخَرَجَ بصَدَقَتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ سارِقٍ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ اللیلةَ على سارِقٍ ! فقالَ : اللّهُمَّ لکَ الحَمدُ، على سارقٍ ! لأَتَصَدَّقَنَّ بصَدَقةٍ، فَخَرَجَ بصَدَقتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ زانیَةٍ ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ اللیلةَ على زانیَةٍ ! فقالَ : اللّهُمَّ لکَ الحَمدُ ، على زانیَةٍ ! لأَتَصَدَّقَنَّ بصَدَقةٍ، فَخَرَجَ بصدقتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ غَنَیٍّ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ على غَنِیٍّ ! فقالَ : اللّهُمّ لکَ الحَمدُ ، على سارقٍ و على زانیةٍ و على غَنِیٍّ!فَأتى فقیلَ لَهُ : أمّا صَدَقَتُکَ على سارقٍ فَلَعَلَّهُ أن یَستَعِفَّ عن سَرقَتِهِ، و أمّا على الزانیَةِ فلعلَّها أن تَستَعِفَّ عن زِناها، و أمّا الغَنِیُّ فَلَعَلَّهُ أن یَعتَبِرَ فَیُنفِقَ ممّا أعطاهُ اللّه ُ .
مردى گفت : امشب حتماً صدقه اى مى دهم و آنگاه از منزل خارج شد و صدقه اش را برد و در دست دزدى گذاشت . صبح که شد مردم مى گفتند: دیشب به یک دزد صدقه داده است! او گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست دزد افتاد [و هدر رفت]! امشب صدقه دیگرى مى دهم ، پس صدقه اش را برد و [ندانسته ]در دست زن بد کاره اى گذاشت . صبح که شد مردم مى گفتند: دیشب به زناکارى صدقه داده است! او گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست زانیه اى افتاد. امشب صدقه دیگرى مى دهم ، پس صدقه اش را برد و در دست یک توانگر گذاشت . باز صبح مردم از صدقه دادن او به یک توانگر سخن گفتند . مرد گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست دزدى و زانیه اى و توانگرى افتاد پس ، بازگشت . [کسى از حکمت کار او آگاه بود در توجیه اقدام او به او گفت: ]آن صدقه ات که به دست دزد رسید، بدان سبب بود که شاید از سرقت دست بردارد و آن صدقه که به دست زن بد کاره افتاد ، براى آن بود که بلکه از زنا دادن خوددارى کند و آن صدقه که به دست توانگر رسید ، از آن رو بود که بلکه عبرت گیرد و از آنچه خداوند عطایش کرده است انفاق کند .

( کنز العمّال : ۱۶۱۹۳)

میزان الحکمه،جلد ششم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۴۶
حسین سبزعلی