منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۷۷ مطلب با موضوع «منابر 14 معصوم» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۲۹ ب.ظ

دلایل وقوع حادثه کربلا ( حجت الاسلام رفیعی )

قال الله تبارک و تعالی: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُون».[1]

مقدمه

 چه شد آن اکثریتی که کنار مسلم بود تبدیل به اقلیت شد، بلکه تبدیل به هیچ شد و مسلم تنها ماند؟! 

چه شد که این دعوتهای متعدد از امام حسین علیه السلام نتیجة عکس داد و دعوت به مبارزه و شمشیر شد؟!

چه شد افرادی، به همین سادگی حاضر شدند امام حسین علیه السلام و اصحاب و فرزندانش را به شهادت برسانند؟ 

یا حداقل تماشا کنند، یا سکوت کنند؟

===============================

اهمیت ریشه یابی حوادث تاریخی

ریشه یابی این علت‌ها خیلی مهم است، امروزه این بحث‌ها برای جوان‌های ما و خانواده‌های ما مفید است. این یک بحث اخلاقی، قرآنی و تربیتی است. هیچ حادثه‌ای با آن شرایطی که اتفاق افتاده دوبار تکرار نمی‌شود. هر حادثه‌ای یک ظرف زمانی و یک ظرف مکانی دارد؛ در هر زمان و مکانی که اتفاق افتاده دیگر با همان شرایط و عین آن تکرار نمی‌شود؛ اما حوادث تاریخ علی رغم اینکه تکرار عین آن امکان پذیر نیست، اما مشابه آن تکرار می‌شود.

مثال : به قطار نگاه کنید، هر واگنی که از جلوی ایستگاه می‌گذرد دیگر گذشته، اما واگن بعدی که می‌آید ..........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۲۹
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۲۴ ب.ظ

پژوهشی پیرامون حضرت رقیه سلام الله علیها

حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پور امینی

تاکنون چندین نوشته به زبان فارسی وعربی پیرامون حضرت رقیه بنت الحسین (ع) نگاشته‌ام،وبه وسع خود کوشیدم که آنچه که به عنوان سؤال وشبهه پیرامون شخصیت آن شخصیت که سند مظلومیت نهضت حسینی است را پاسخ دهم، تا آنکه اخیراً به سندی مهم ومنبعی ارزشمند برخورد کردم که جای دارد برای تکمیل بحث بیفزایم. 

  

پیش‌تر از کتاب کامل بهائی به عنوان قدیمی‌ترین منبع  در این زمینه یاد کرده‌ایم کتاب کامل بهایی اثر شیخ عمادالدین حسن بن علی بن محمد بن علی طبری آملی است. او که از معاصران خواجه نصیر طوسی است، کتاب را به دستور وزیر بهاءالدّین محمد، فرزند وزیر شمس الدین جوینی صاحب دیوان و حاکم اصفهان در دولت هولاکوخان نگاشته است .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۲۴
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۵۸ ب.ظ

فوائد و آثار زیارت عاشورا

این زیارت امروزه به زیارت عاشورا شهرت یافته است و خواندن آن در همه اوقات و هر روز دارای فوائد و برکات زیادی است. این زیارت تجدید عهد همه روزه پیروان حسین بن علی ‏علیهم ‏السلام با مولای خویش است که همراه با تولّی و تبری است و خط فکری زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام و اهل بیت‏علیهم‏السلام ترسیم می‏کند و اعلام همبستگی با موافقان راه حسین‏علیه‏السلام و اعلان جنگ و مبارزه با دشمنان حق است تا عشق در وی به جهاد بیرونی بیانجامد.


فوائد این زیارت به دو دسته فوائد دنیوی و اخروی قابل تقسیم است:


فوائد دنیوی:

بعضی انسان‏های بزرگ در اثر تمسک به این زیارت و با نذر چهل زیارت عاشورا، به حوائج شخصی یا عمومی خود دست یافته‏اند؛ مانند مرحوم آیت الله نجفی قوچانی و مرحوم آیت الله فشارکی (رهما) که می‏توانید با رجوع به‏ کتاب‏های آن‏ها اطلاعات بیشتری کسب نمایید.(2)


در احوالات سید رشتی نیز آمده است که هنگام تشرف به خدمت حضرت ولی عصر، ایشان به سه چیز تأکید نمودند: 1 - نماز شب 2 - زیارت جامعه 3 - زیارت عاشورا.


و از دیگر فوائد دنیوی آن، جنبه تربیت، ایجاد حسن حقیقت‏ جویئی، شهادت‏طلبی و دشمن ستیزی را می‏توان نام برد.


فوائد اخروی:

1 - امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: خداوند سوگند یاد کرده که زیارت زائری که این زیارت را تلاوت نماید را بپذیرد و نیازمندیهایش را برآورده سازد و او را از آتش جهنم برهاند و در بهشت برین جای دهد و همچنین حق شفاعت و دستگیری کردن از دیگران را به وی عطا نماید.


2 - امام باقر در ثواب این زیارت فرمودند:

به تحقیق این دعا دعایی است که ملائکه آن را می‏خوانند و خداوند در قبال آن برای تو صد هزار هزار درجه می‏نویسد و مثل کسی خواهی بود که با امام حسین شهید شده باشد... و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین‏علیه‏السلام را از روزی که شهید شده است.


زیارت عاشورا در کلام شیغ رجبعلی خیاط:

یکی از نکاتی که جناب شیخ در توسل به اهل بیت (ع)بران تاکید داشت


خواندن زیارت عاشورا بود و در این باره میفرمود:

"درعالم معنا به من توصیه کرده اند که زیارت عاشورا را بخوان" و توصیه میکرد: " تا زنده اید زیارت عاشورا را از دست ندهید"

یکی از شاگردان شیخ که میخواست به این توصیه او عمل کند 40سال بر خواندن زیارت عاشورا مداومت کرد


منبع:کیمیای محبت/تالیف:محمدی ری شهری/ص 220 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۵۸
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۵۶ ب.ظ

هفت ویژگی برای شهید

شهادت، مقام بس والایی است که به عنوان بهترین آرزوها برای پیشوایان و پاکان و اولیای الهی مطرح بوده است. در ماه رمضان که دعا مستجاب است در اعمال شبهای ماه رمضان یکی از دعاها این است: «وَ قَتْلاً فی سَبیلِکِ فَوَفّقْ لَنا؛ (1) توفیق شهادت در راه خودت را به ما عنایت کن.»


زنده بودن فرهنگ شهادت در جامعه هم آثار دنیوی دارد؛ چرا که جامعه را همیشه در مقابل دشمن زنده نگه می دارد و از دنیا فاصله می دهد و هم آثار گرانسنگ اخروی دارد؛ چرا که به شدّت، انسان را برای رفتن به آن دنیا آماده می سازد.


زنده نگه داشتن فرهنگ شهادت و یاد شهدا، راههای مختلفی دارد. یکی از آنها بیان ثواب و فضایل شهادت و شهدا است.


 رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «لِلشَّهِیدِ سَبْعُ خِصَالٍ مِنَ اللَّهِ أَوَّلُ قَطْرَهٍ مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ کُلُّ ذَنْبٍ وَ الثَّانِیهُ یقَعُ رَأْسُهُ فِی حَجْرِ زَوْجَتَیهِ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ تَمْسَحَانِ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِهِ تَقُولَانِ مَرْحَباً بِکَ وَ یقُولُ هُوَ مِثْلَ ذَلِکَ لَهُمَا وَ الثَّالِثَهُ یکْسَی مِنْ کِسْوَهِ الْجَنَّهِ وَ الرَّابِعَهُ یبْتَدِرُهُ خَزَنَهُ الْجَنَّهِ بِکُلِّ رِیحٍ طَیبَهٍ أَیهُمْ یأْخُذُهُ مَعَهُ وَ الْخَامِسَهُ أَنْ یرَی مَنْزِلَتَهُ وَ السَّادِسَهُ یقَالُ لِرُوحِهِ اسْرَحْ فِی الْجَنَّهِ حَیثُ شِئْتَ وَ السَّابِعَهُ أَنْ ینْظُرَ فِی وَجْهِ اللَّهِ وَ إِنَّهَا لَرَاحَهٌ لِکُلِّ نَبِی وَ شَهِیدٍ؛ 

( تهذیب، شیخ طوسی باب 54، فصل جهاد، ح3)  

برای شهید، هفت خصلت است `که` از طرف خداوند `عطا می شود` :


1. اولین قطره از خون او `که ریخته می شود،` خداوند، تمام گناهان او را می بخشد؛ 2. دوم اینکه سرش بر دامن دو همسرش از حور العین قرار می گیرد. و غبار را از چهره او پاک می کنند و می گویند مرحبا بر شما و شهید نیز این جمله را به آن دو می گوید؛ 3. سوم اینکه کسوتی از کسوتهای بهشت بر او پوشانده می شود؛ 4. چهارم اینکه نگهبانان بهشت هر یک با رائحه خوشبوی بهشتی به استقبال او می شتابند؛


5. پنجم اینکه جایگاهش را `در بهشت` می بیند؛


6. ششم اینکه به روح او گفته می شود در بهشت هر جا می خواهی گردش کن؛


7. هفتم اینکه به وجه الهی نظر می کند که این نگاه باعث راحتی هر پیامبر و شهیدی می شود.» 

( این حدیث برای جلسه و ختم شهدا مناسب است) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۵۶
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۳۵ ب.ظ

زیبایی های کربلا

ویژگی‌های اخلاص در عمل

1_استمرار حرکت مخلصین ، کل شیء  الا وجه   ذوا لجلال  والاکرام

2_شناخت و معرفت مخلصین ، اعمال عارفانه دارند _ لذا حرف مردم خواست مردم ، تعریف و توبیخ مردم معیار آنها نیست _ قل ان  صلاتی و نسکی و محیای لله رب العالمین

3صلاتی_عزم راسخ مخلصین

ایثار ، فداکاری و از خودگذشتگی مخلصین

جاذبه و جذابیت کار مخلصین

اثر گذار بودن کار  خالصانه

ملاک و معیار داری کار با اخلاص ، از روی دنیا طلبی ، رضایت مردم ، رضایت حزب ، رضایت صنف ، نفاق و دو رویی ، و..... نیست بلکه فقط برای خداست

خستگی ناپذیری _کار برای خدا خستگی ندارد

آسان شدن کارهای سخت

آنچه سختی ها را آسان می کند این است که ما برای اسلام کار می کنیم

برکت و کفایت کار کم خالصانه و بی برکتی کارهای زیاد ریا کارانه

و......

===============

زیبائی‌های کربلا چیست؟

(ما رأیت إلا جمیــــلا)

من در کربلا جز زیبایی ندیدم،

 ما از کربلا هر چی می‌بینیم تشنگی و دود و عطش است آنها سختی‌هایش است اما گاهی توی سختی زیبائی است 

یعنی یک خانمی که توی آشپزخانه زحمت می‌کشد سخت است اما توی همین سختی برایش لذیذ است

 درد زایمان سخت است اما همین سختی را زنها آرزو می‌کنند که بچه دار شوند آنهایی که بچه دار نمی‌شوند یک وزنه بردار یک وزنه‌ای را که بلند می‌کند خیلی سخت است به او فشار می‌آید اما همین وزنه برداشتن برایش لذیذ است یعنی زیبائی‌ها در لابلای سختی‌هاست 

شرکت در کنکور سخت است وزنه برداشتن سخت است زایمان سخت است عمل جراحی سخت است دویدن سخت است بالا رفتن از کوه سخت است منتهی لابلای سختی‌ها زیبائی است ما می‌خواهیم زیبائی‌ها را بگوئیم. 

=======================

اخلاص در حرکت و تلاش زیبائی‌ها:

-1 اخلاص 

درباره امام حسین (علیـــه الســـلام) داریم که می‌گوید:

(دعوت إلی الله) دعوتت بسوی خدا بود (وفیت لله) برای خدا وفا کردی (قمت لله) برای خدا قیام کردی (جاهدت فی سبیل الله) در راه خدا جهاد کردی.

امام حسین (علیـــه الســـلام) موج انداخت برای خدا قیام کرد ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۳۵
حسین سبزعلی

در زیارت عاشورا به امام حسین(ع) این‌گونه خطاب می‌کنیم: «و الوتر الموتور». وتر به معنای «تنها و یکتا»، و موتور «تنها شده» است. یک احتمال دربارة این معنا، یگانگی، منحصر به فرد بودن و بی‌بدیل بودن حضرت است. احتمال دیگر این است که، حضرت تنهاست و در این تنهایی «موتور» است؛ یعنی حضرت با نقشه و برنامه‌ریزی تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشیم که درگیری سیّدالشّهدا (ع) مخفیانه نبود که مسلمانان از آن بی‌خبر باشند. 

یزید بعد از مرگ معاویه به استاندار مدینه نامه نوشت که باید از حسین بیعت بگیری و الاّ او را بکش و سرش را بفرست. حضرت بیعت نکردند و با تدبیر از مدینه خارج شدند؛ در مکه برای مسلمانان نامة دعوت نوشتند و آنها را مطلّع کردند، علاوه بر این مکه محل رفت و آمد مسلمانان بود و اخبار از آنجا منتشر می‌شد. بعد هم یزید، عده‌ای را فرستاد تا حضرت را در مکه ترور کنند و توصیه کرد که، حتّی اگر دست حضرت به پردة کعبه بود او را بکشید، لذا حضرت در 8 ذی‌الحجّه در حالی‌که همه مُحرِم می‌شدند کاملاً با سر و صدا و با حالتی که همه متوجه باشند از مکه خارج شدند و با صراحت اعلام کردند:


کسی که حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهیّای لقای خدا کرده است، همراه ما کوچ کرده، همسفر شود.[1]


از آن طرف مردم کوفه ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۳۱
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۲۴ ب.ظ

برکات گریه بر شهدای کربلا

در یکی از جملات زیارت الهی و ملکوتی «وارث» به محضر مبارک این هفتاد و دو نفر عرضه می‌داریم: 

«ِالسَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّه ِ وَ أَحِبَّاءَه»[1] 

شما هفتاد و دو نفر از اولیاء خدا بودید. یعنی همه شما به مقام با عظمت ولایت رسیده بودید.

هر کدام از شما از کوچک تا بزرگ به تنهایی یک ولیّ بودید.

بعد از هزار و چند صد سال ولایت مداری آثار ولایت آنها معلوم است. آن‌ها مربی مردم، و رشد دهنده مردم، باز کننده راه قرب خدا و راه رضوان الهی به سوی مردم بودند. یاد آنها عبادت و تسبیح است. 

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «کسی که برای اینها غصه دار می‌شود، در حال غصه که نفس می‌کشد، نفس او تسبیح است. چشمی که بر آنها بگرید آن آب چشم که در حال گریه از چشم او بیرون می‌آید آن رحمت خدا است»؛

چون گریه بر آنها باعث آمرزش گناه است. باعث پاک شدن و محبوب شدن پیش پروردگار است. 

==================================

البته همه این آثار برای مردان و زنانی است که خودشان را در معرض این نسیم الهی و عرشی و ملکوتی قرار دهند درخت خشکیده وجود آن‌ها از این نسیم، سبز و میوه دار می‌شود. منبع منفعت و خیر می‌شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۲۴
حسین سبزعلی
شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ق.ظ

30 شعر امام زمانی

1_

همه جا بروم به بهانه تو 
که مگر برسم در خانه تو 

همه جا دنبال تو می گردم 
که تویی درمان همه دردم 

یا ابا صالح مددی مولا 

نشوم به جز از تو گدای کسی 
بی ولای تو من نکشم نفسی 

که تو لیلای من مجنونی 
همه هست من دلخونی 

یا ابا صالح مددی مولا 

اگرم نبود دل لایق تو 
نظری که دلم شده عاشق تو 

به خدا هستی همه هستم 
به تو دل بستم به تو دل بستم 

یا ابا صالح مددی مولا 

دل خود زده ام گره بر در تو 
چه شود که رسم بر محضر تو 

من نا قابل به تو دل بستم 
نکشی دامان خود از دستم 

یا ابا صالح مددی مولا 

همه درد و غمم، تو دوای منی 
تو صفای صفا، تو منای منی 

تو گل زیبای منی مهدی (عج) 
تو مه شبهای منی مهدی (عج) 

یا ابا صالح مددی مولا 


************************

2_

خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید 
خوش آن جمعه که بر ما ز مهدی خبر آید 

بگویید و بگردید به دریا و به صحرا 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

خوش آن لحظه ی شیرین که روی تو ببینیم 
سر راه تو همچون گدایان بنشینیم 

ببوسیم رهت را، ببینیم رخت را 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

خوش آن لحظه که آریم به سوی تو نیازی 
همه پشت سر تو بخوانیم نمازی 

برد نغمه ی حمدت به هر آیه دل از ما 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

به پای گل نرگس بریزید گل یاس 
بخوانید حضورش همه روضه ی عباس 

بگویید بگویید ز بی دستی سقا 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

خوش آن لحظه ی شیرین که در کعبه درآیی 
چو پیغمبر اکرم کنار حجر آیی 

شود دیده ی حجاج همه محو تماشا 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

همه منتظر هستیم که آیی به مدینه 
کنی یاد، کنی یاد، ز مسمار و ز سینه 

ز سوز تو مدینه شود محشر کبری 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 

خوش آن لحظه که آیی سر قبر پیمبر 
سر قبر پیمبر شوی زائر مادر 

شود تربت زهرا به دیدار تو پیدا 
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا 


************************

3_


دانلود سبک

چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی 
با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی 

اوصاف کمالت را آیات جمالت را 
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی 

از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم 
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی 

من با تو و تو با من، انصاف کجا رفته؟ 
من کمترم از مور و تو فوق سلیمانی 

من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان 
من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی 

من شام غریبانم تو صبحدم عیدی 
من خار مغیلانم تو سرو گلستانی 

من بر سر راه تو چون گوی به چوگانم 
تو در دل زار من، چون نوح به طوفانی 

با گل کنمت تشبیه یا با نفس عیسی 
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی 

قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد 
تو منتقم خون سالار شهیدانی 

سوز جگر "میثم" آتش زده بر عالم 
باشد که دمی با او بنشینی و بنشانی 

مولا یا ابا صالح


********************

4_

عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد 
قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد 

جام مرگ آمد به دستم، جام می هرگز ندیدم 
سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد 

مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز 
آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد 

عاشقان روی جانان، جمله بی نام و نشانند 
نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد 

کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند 
با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد 

مردگان را روح بخشد، عاشقان را جان ستاند 
جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد 
امام خمینی


********************

5_



باید سلام کرد به تسبیح و یاد او
بر صبح و بر سپیده و بر بامداد او

بر او درود و خیر کثیر وجود او
بر حالت قیام و رکوع و سجود او

عمرش چو جلوه‌ی ابدیت بلند باد
حزبش بلندپایه و پیروزمند باد

ای آخرین امید بشر، در کویر غم
هرم حریر عاطفه در زمهریر غم

مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی»
فرزند اختران درخشان و روشنی

ای یک اشاره‌ی لب تو «سابغ النعم»
یک زمزمه دل شب تو «دافع النقم»

چشمان ما غبار گرفت و نیامدی
دامان انتظار گرفت و نیامدی

کی می‌شود که پنجره‌ی پلک وا کنی؟
وجه خدای! عطف توجه به ما کنی

دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
خواندم «متی ترینا»، گفتم «متی نراک»

«یا ایها العزیز»! ببین خسته‌حالی‌ام
چشمان پرستاره و دستان خالی‌ام

ماییم آن «خسی که به میقات» آمدیم
شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم

شام فراق، سوره‌ی واللیل خوانده‌ایم
یوسف ندیده «اوف لنا الکیل» خوانده‌ایم

یا ایها العزیز! به زیبایی‌ات قسم
بر حسن دل‌فریب و فریبایی‌ات قسم

دل‌ها ز نکهت سخنت زنده می‌شود
عالم به بوی پیرهنت زنده می‌شود

صبح وصال تو شب غم را سحر کند
آفاق را نگاه تو زیر و زبر کند

موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه، چشم به راه ظهور توست

تنها نه از غمت، دل یاران گرفته است
چشم بقیع تر شده، باران گرفته است

شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
تکرار نام تو ضربان دل من است
محمدجواد غفورزاده (شفق)


******************

6_


  • سبک

  • عمری به آرزوی وصال توسوختیم
    با یاد آفتاب جمال تو سوختیم

    ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند
    ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم

    دلخون چولاله هانبشتیم وباغبان
    تا آورد به جلوه نهال تو، سوختیم

    ای شام هجر!کی سپری میشوی که ما
    در آرزوی صبح زوال تو سوختیم

    ما را چومرغکان، هوس آب ودانه نیست
    اما زحسرت لب و خال تو سوختیم

    چندی به گفت و گوی فراق تو ساختیم
    عمری به آرزوی وصال تو سوختیم
    عباس خوش عمل


    ******************

    7_


    از همه سو می دمد، نور تجلّای تو 
    غایبی و عالمی است، محو تماشای تو 

    تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان 
    کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو! 

    روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی 
    در سر ما شور توست، در دل ما جای تو 

    سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی 
    ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو! 

    خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم" 
    تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو 

    زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح 
    دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو 

    از حرم فاطمه تا صف کرببلاست 
    چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو 

    موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان 
    تا که شود عالمی طور تجلّای تو 

    آرزوی فاطمه بانگ "اَنَاالمهدی ات" 
    عقده گشای علی، دست توانای تو 

    آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی 
    چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو 

    "میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان 
    میوة نخلش بود، شاخة خرمای تو 
    سازگار


    *******************

    8_

  • سبک

  • ای دل رنجور مرا مشتعل 
    ای همه عشاق به تو مشتغل 

    حجت معبود سلام علیک 
    مهدی موعود سلام علیک 

    دست من خسته و دامان تو 
    چشم من و سفره ی احسان تو 

    جمعه ی دیگر دگر از دست رفت 
    طاقت این محتضر از دست رفت 

    سر به گریبان و شهیدم تو را 
    خسته شدم بسکه ندیدم تو را 

    جمعه غروبش چه نفس گیر شد 
    یاور مظلوم بیا دیر شد 

    زخم فراق تو دهن باز کرد 
    شمع شد و سوختن آغاز کرد 

    آخر این شام سحر گاه نیست 
    کار من زار به جز آه نیست 

    طعنه زدن زخم زبان یک طرف 
    شیعه غریب است و جهان یک طرف 

    من که غلام استم و خاک تو ام 
    گرچه بدم لیک هلاک تو ام 

    امشب اگر جواب دعوت دهید 
    شور به بزم این رعیت دهی 

    رنجه کن ای ماه قدم هات را 
    جلوه نماکن رخ زیبات را 

    روضه ی من سینه ی سوزان تو 
    جان من و عشق عمو جان تو 

    باز دلم خانه ی غم شد بیا 
    روضه ی عباس علم شد بیا 
    محمود کریمی


    ********************

    9_

  • سبک

  • هر شب به دل غمزده، غوغای تو دارم 
    نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم 

    غائب ز نظر باشی و در قلب هویدا 
    از دیده ی دل، دیده به بالای تو دارم 

    نادیده مجسّم شده ای در بر چشمم 
    آن سان که نظر، بر رخ زیبای تو دارم 

    اندر ظلمات دلم ای خضر طریقت 
    صد شعله به هر شب ز تجلای تو دارم 

    گر جلوه کنی یا نکنی، حکم تو باشد 
    امّا چه کنم، میلِ تماشای تو دارم 

    ای یوسف زهرا(س)! سر بازار محبّت 
    با رشته کلافی سر سودای تو دارم
     

    از ذره زیانی نرسد مهر فلک را 
    من ذره ی ناچیز و تمنای تو دارم 

    با غیر توأم نیست در عالم سروکاری 
    امید کرم از تو و آبای تو دارم 

    مپسند که نادیده جمال تو بمیرم 
    این مسئلت از درگه والای تو دارم
     

    از قبر و قیامت نبود بیم و هراسم 
    زیرا که به دل مهر تولای تو دارم 

    امضای قبولی زنی ار بر دل عاشق 
    فخرم به جهان است که امضای تو دارم


    ******************

    10_


  • سبک

  • دیگر دل شیدا زده ام تاب ندارد 
    چشمان به ره مانده من خواب ندارد 

    از بس که دویدم ز پیت یوسف زهرا 
    این پیکر خسته که دگر تاب ندارد 

    تا کی به فراغ تو کنم گریه شب و روز 
    این دیده گریان که دگر آب ندارد 

    ای روشنی ظلمت و تاریکی قبرم 
    این خانه به جز نور تو مهتاب ندارد


    ****************

    11_


    چه انتظار عجیبی! چه انتظار عجیبی!
    تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

    عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت!
    چه کودکانه سپردم دلم به قصه قسمت!

    چه بی خیال نشستم، نه کوششی نه وفایی!
    فقط نشسته و گفتم: «خدا کند که بیایی!»


    ******************

    12_

    باز هم ای صبح جمعه آمدی مولا نیامد 
    صبح آمد ظهر شد مغرب رسید آقا نیامد 

    شب شد و خورشید کنعان ولایت را ندیدم 
    کور شد از گریه چشمم، یوسف زهرا نیامد 

    دشمنان با خنده می پرسند پس آقایتان کو؟ 
    دوستان با گریه می گویند آمد یا نیامد؟ 

    ما بدون او غریب و او میان ماست تنها 
    آن امام قرن ها مثل علی تنها نیامد 

    عمر ما با نالة یابن الحسن طی شد دریغا 
    منجی ما صاحب ما رهنمای ما نیامد 

    شیر حق خانه نشین، فرزند او در کوه و صحرا 
    قامت زهرا دو تا شد حجت یکتا نیامد 

    شاید او هم مثل جدّش سر میان چاه برده 
    پس چرا از چاه هم آوای آن مولا نیامد؟ 

    دیده ام از اشک لبریز و دلم دریایی از خون
    رفتم از دست و ز مولایم صدای پا نیامد 

    فتنة فرعون عالم گیر شد ای اهل عالم 
    کو عصا چون شد ید بیضا چرا موسا نیامد؟ 

    سال ها و ماه ها و هفته ها بگذشت میثم 
    جمعه ها رفتند و آن مهر جهان آرا نیامد 


    ******************

    13_

    یک شب بیا ستاره بریزم به پای تو
    ای آفتاب من همه چیزم فدای تو

    یک شب بیا به ما برسد ای اذان صبح
    از پشت بام مسجد کوفه صدای تو

    ما مدتی است خانه تکانی نکرده ایم
    شرمنده ایم در دل ما نیست جای تو

    غیر از همین دو قطره اشکی که مانده بود
    چیزی نداشتم که بیارم برای تو

    از روزهای هفته سه شنبه برای من
    شبهای پنجشنبه و جمعه برای تو

    روزی به خاطر سفر جمکران من
    روزی به خاطر سفر کربلای تو
    علی اکبر لطیفیان


    ********************

    14_


    آفتابا بسکه پیدائی نمی دانم کجائی 
    دور از مائی و با مائی نمی دانم کجائی 

    هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم 
    جلوه گر از بس به هر جائی نمی دانم کجائی 

    جمع ها سوزند گِرد شمع رخسار تو و، تو 
    در میان جمع تنهائی نمی دانم کجائی 

    گاه چون یونس به بحری گه چو عیسی در سپهری 
    گاه چون موسی به سینائی نمی دانم کجائی 

    گاه دلها را بکوی خویش از هر سو کشانی 
    گاه خود پنهان به دلهائی نمی دانم کجائی 

    در جهان جویم رخت یا از جنان گیرم سراغت 
    در دو عالم عالم آرائی نمی دانم کجائی 

    هر کجا می خوانمت بر گوش جان آید جوابم 
    پیش من با من هم آوائی نمی دانم کجائی 

    شهر را گردم به شوقت کو به کو منزل به منزل 
    یا به دشت و کوه و صحرایی نمی دانم کجائی 

    کعبه ای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی 
    یا کنار قبر زهرائی نمی دانم کجائی 

    عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد 
    من تو را عبدم تو مولائی نمی دانم کجائی 

    زخم قرآن را شفابخشی به تیغ انتقامت 
    درد عترت را مداوائی نمی دانم کجائی 

    مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم 
    تا برای انتقام آئی نمی دانم کجائی 

    «میثم» از خون جگر دائم بیادت دیده شوید 
    تا بر او هم چهره بگشائی نمی دانم کجائی


    ******************

    15_

    چی میشه عزیز زهرا دیگه از سفر بیایی
    برای بوسه به دستت شده یک نظر بیایی

    اگه تو منتظری که من خودم عوض بشم 
    برای خوب شدنم باید تو یک سحر بیایی

    غروب جمعه که می شه دل عاشق میگره 
    چی میشه قبل غروب دیگه تو از سفر بیایی

    ما که غیر روضه جد تو جایی نداریم 
    چی میشه لطف کنی و میون چشم تر بیایی

    به خدا ز هر طرف ما رو به غفلت می کشن 
    چی مشه مدد بدی برای رفع این خطر بیایی

    ما که غیر روضه جد تو جایی نداریم
    چی میشه منتقم، گل شکسته سر بیایی 

    چی میشه همه جوره من و گدای خود کنی 
    برا اینکه زندگیم خوب بشه پر ثمر بیایی


    ******************


    16_

    رها کنید دگر صحبت مداوا را 
    فراق اگر نکشد، وصل می کشد ما را

    تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما 
    ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را

    شراره های دلم اشک شد، ز دیده چکید
    ببین چگونه به آتش کشید، دریا را

    قسم به دوست که یک موی یار را ندهم
    اگر دهند به دستم، تمام دنیا را

    به شوق آنکه ز کوی تو ام نشان آرد
    به چشم خویش کشیدم غبار صحرا را

    جنون کشانده به جایی مرا که نشناسم
    طریق کعبه و بتخانه و کلیسا را

    تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم
    اگر به خانه تاریک من نهی پا را

    نسیم صبح ز راهی که امدی برگرد 
    ببر سلام ز من، آن عزیز زهرا را

    به راه عشق سرودست وپا بده میثم
    ولی زدست مده دوستی مولا را 
    غلام رضا سازگار


    ********************


    17_

    کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان 
    برسداین شب ما را سحری مهدی جان 

    ز فراق رخ تو تا به سحر ناله زنم 
    ناله دلشدگان را اثری مهدی جان 

    آه و افسوس که عمرم به فراق تو گذشت 
    حاصلم نیست بجز چشم تری مهدی جان

    مادرت گفت میان در و دیوار بیا 
    که مرا حاصل خون پسری مهدی جان 

    بین چه سان سیلی دشمن رخ من کرده کبود
    که چنین تیره نگشته قمری مهدی جان 

    صورت نیلی خود را ز علی پو شاندم 
    تا نبیند ز کبودی اثری مهدی جان
    سید حسین هاشمی نژاد 


    ********************


    18_


    آیا شود که یکبار سویم نظرکند یار 
    با دست مهربانش پنجه بسر کند یار

    آیا شود که یکبار بر زانوان دلدار 
    من سر نهم فراوان آوازه سر کند یار

    آیا شود که یکبار آید مرا وصالی
    تا بر زنخدان من بوسه خبر کند یار

    آیا شود که یکبار از دست پرتوانش
    جامی دهد شرر بار دل پر ثمر کند یار

    آیا شود که یکبار از مهر پر فروغش
    این پرده از دلم را راه گهر کند یار

    آیا شود که یکبار پرده زچشم براید
    تا بینم آن جمالش در دل اثر کند یار

    آیا شود که یکبار دست مرا بگیرد
    تا هر چه غیر خود را از دل بدر کند یار


    ***********************


    19_


    کاش از لطف شبی یاد زما می کردی
    یاد از عاشق افتاده ز پا می کردی

    کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده 
    با نگاه ملکوتی، تو دوا می کردی

    کاش می آمدی با یک نظر ای نخل امید 
    گره از کار من زار، تو وا می کردی

    کاش یک شب تو برای فرجت مالک من 
    با دل سوخته ی خویش دعا می کردی

    همچو باران به سر شیعه بلا می بارد 
    کاش می آمدی و دفع بلا می کردی

    پرچم ظلم بر افراشته شد در همه جا 
    کاش تو پرچمی از عدل بپا می کردی


    سید عبد الحسین رضایی 


    ***********************


    20_


    چرا ز کوی عاشقان دگر گذر نمی کنی 
    چه شد که هر چه خوانمت به من نظر نمی کنی 

    مگر مرا ز درگهت خدا نکرده رانده ای 
    دگر برای خدمتت مرا خبر نمی کنی 

    خدا گواه من بود که قهر تو کشد مرا 
    ز قهر با غلام خود چرا حذر نمی کنی 

    نشسته ام به راه تو به عشق یک نگاه تو
    ز پیش چشم خسته ام چرا گذر نمی کنی 

    تو ای همای رحمت ای جهان به زیر سایه ات
    چرا نظر به مرغکی شکسته پر نمی کنی؟

    نگر به خیل سائلان به سامرا و جمکران 
    ز باب خانه ات چرا سری به در نمی کنی؟ 
    شاعر: حبیب الله چایچیان «حسان 


    *************************


    21_


    ای طبیبم به سر بستر بیمار بیا
    بهر دلداری دلسوخته زار بیا

    تو که دل را به نگاهی بربودی ز کفم
    بپرستاری بیمار دل افکار بیا

    آتش هجر تو سوزانده همه هستی من
    به تسلای دل و جان شرربار بیا

    اشک هجر است که از دیده من میبارد
    بهر غمخواری این چشم گهر بار بیا

    دل من خون شد و از دیده برون میریزد
    به تماشای دل و دیده خون بار بیا

    یوسف فاطمه (ع) بین منتظران منتظرند
    پرده بردار ز رخ بر سر بازار بیا


    *******************


    22_


    از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
    انی رایت دهرا من هجرک القیامه

    دارم من از فراقش در دیده صد علامت
    لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

    هر چند کازمودم از وی نبود سودم 
    من جرب المجرب حلت به الندامه

    پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
    فی بعدها عذاب فی قربها السلامه

    گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
    و الله ما راینا حبا بلا ملامه

    حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
    حتی یذوق منه کاسا من الکرامه


    ********************


    23_



    چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی
    سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی 

    همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان
    که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی 

    نه هوای کعبه دارم نه صفا و مروه خواهم
    که ندارد این مکانها به خدا صفای مهدی 

    چه کنم چه چاره سازم که دل رمیده من
    نکند هوای دیگر به جز از هوای مهدی 

    من دلشکسته هر دم به امید درنشستم
    که مگر عیان ببینم رخ دلشگای مهدی


    ***********************


    24_


    یک عمر دویدیم و به کویَت نرسیدیم
    دل از تو شکستیم؛ ولی دل نبریدیم

    روی تو گل انداخت ز شرمِ گنهِ ما
    ما از گل روی تو خجالت نکشیدیم

    خال لب تو دانه ی ما بود و صد افسوس
    کاندر طلب دانه به هر دام پریدیم

    رفتیم و دویدیم همه عمر و نگفتیم
    دنبال که رفتیم؟ به سوی که دویدیم؟

    توسینه ی صد چاک ز ما خواستی و ما
    حتی ز فراق تو گریبان ندریدیم

    عالم همه جا بود محیط کرم تو
    افسوس که ما قطره ای از آن نچشیدیم

    بودیم سرافراز به مِهر تو هماره
    هرچند ز بار گنه خویش خمیدیم


    **********************


    25_


    گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست 
    سربر زمین افکند و گفت: خود کرده را تدبیر نیست

    اشکی به زیر مقدمش انداختم رحمی کند 
    گفتا که اشک بی ورع در رتبه تاثیر نیست 

    گفتم بیا در بند کش این بنده فرار را 
    گفتا اگر عاشق شوی کاریت با زنجیر نیست

    گفتم که دیگر گوییا افتاده ام از چشم تو 
    با غم نگاهی کرد و گفت: مهدی زنوکر سیر نیست 


    ***********************


    26_


    در فراقت روز و شب از دیده گریانم هنوز
    پیر شد روح جوان از درد بیمارم هنوز

    کاش می شد گویمت ای مامن و ماوای من
    تا سحر بهر وصالت چشم در راهم هنوز

    گرچه از تنهائی و اندوه یاران خسته ام
    با امید عشق تو با سربدارانم هنوز

    ای امید اخرین و ای بهشت آرزو
    بهر دیدار رخت در کوچه بازارم هنوز

    لعل شیرین لبت را چون چشیدم در شفا
    از برای یاریت در جمع یارانم هنوز

    ای گل خوشبوی باغ احمدی
    با شمیم عطر تو در سبزه زارانم هنوز
    زهرا فراهانی


    *******************


    27_



    نسیم صبح سعادت، خدا کند که بیایى
    رسیده شب به نهایت، خدا کند که بیایى

    جهان ز دود ستم شد سیاه در بر چشمم
    فروغ صبح سعادت، خدا کند که بیایى

    در این کویر خطرزا که نیست راه گریزی
    دلیل راه هدایت، خدا کند که بیایى

    سموم باد خزانی گرفته گلشن دین را
    بهار باغ ولایت، خدا کند که بیایى

    رسیده جان به لب از انتظار طولانی
    تسلی دل امت، خدا کند که بیایى

    به شیعیان تو دنیا شده است همچو جهنم
    شمیم روضه‌ی جنّت، خدا کند که بیایى

    هزار جمعه به یادت، چه ندبه‌ها که نکردم
    تو ای تجلّی رحمت، خدا کند که بیایى

    نشسته‌اند گروهی به آرزوی نگاهی
    سحاب جود و کرامت، خدا کند که بیایى

    تو اصل صوم و صلاتی، تو مایه‌ی برکاتی
    تویی خلاصه‌ی خلقت، خدا کند که بیایى

    امام حاضر و غایب، تو سیدی و تو صاحب
    تویی نتیجه‌ی عصمت، خدا کند که بیایى

    به شیعیان تو پناهی، به ذات حق تو گواهی
    به حق حق تویی حجت، خدا کند که بیایى

    به یادت ای گل نرگس، چه شعرها که سرودم
    ز روی عشق و محبت، خدا کند که بیایى

    شب ولادتت ای گل،‌ کند ثنای تو «خسرو»
    ز پشت پرده‌ی غیبت، خدا کند که بیایى


    ******************


    28_


    در دل خود کشیده ام نقش جمال یار را
    پیشه خود نموده ام حالت انتظار را

    ریخته دام ودانه شه از خط وخال خویشتن 
    صید نموده مرغ دل برده از او قرار را

    سوزم وسازم از غمش روز وشبان بخون دل 
    تا که مگر ببینم آن طرّه مشکبار را

    دولت وصل او اگر یکشبی آیدم بکف
    شرح فراق کی توان داد یک از هزار را

    چشم امید دوختن درره وصل تابکی
    برده شرار هجر او از کفم اختیار را

    ایمه برج معدلت پرده زچهره برفکن
    شوی زچشم عاشقان زآب کرم غبار را

    سوختگان خویشرا کن نظر عنایتی
    مرهمی از کرم بنه ایندل داغدار را

    حیرانرا از جلوه ای از رخ خویش مات کن
    تا رهد از خودی خود ترک کند دیاررا


    علامه جعفری 
    1387/9/13


    *********************


    29_


    چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
    چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی 

    خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
    خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

    برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
    برای عده ای چه خوب شد نیامدی 

    تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام 
    دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نیامدی


    *********************


    30_


    غزل امام خمینی(ره):

    «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
    چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

    فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
    همچو منصور خریدار سر دار شدم

    غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
    که به جان آمدم و شهره بازار شدم

    درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز
    که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

    جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
    خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

    واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
    از دم رند مى‌آلوده مددکار شدم

    بگذارید که از بتکده یادى بکنم
    من که با دست بت میکده بیدار شدم»

    غزل مقام معظم رهبری در پاسخ به غزل حضرت امام(ره):

    «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
    تو طبیب همه‌ای از چه تو بیمار شدی

    تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
    دار منصور بریدی همه تن‌دار شدی

    عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
    ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

    مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
    وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

    خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
    امت از گفته دربار تو هشیار شدی

    واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
    دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

    یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
    ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی»


    منبع اشعار فوق : سایت اشعار محمل

    ««« اللهم عجل لولیک  الفرج »»»

     التماس دعا


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۰۷:۰۷
    حسین سبزعلی
    سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۸ ب.ظ

    رابطه شب قدر و امام زمان عج

    رابطة شب قدر با حجت زمان و امام عصر

    رابطة شب قدر با حجت زمان و امام عصر


    شب قدر ، قدر شب مقدرات

    خداوند متعال در چهارمین آیة سورة مبارکة قدر می‌فرماید:
    تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ.
    فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.
    فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سورة دخان نیز: فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم.1

    در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می‌شود.
    دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.
    این امر که در زمان رسول خدا(ص) به آن حضرت نازل می‌شده‌است، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.
    قبول اصل وصایت رسول اکرم(ص) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.

    هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همة سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همة آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سورة قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، آیة (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یک متولی و ولی می‌خواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:
    در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می‌شود فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستندة آن بوده‌ایم.
    دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.
    به همین سبب، هرکس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش(ع) نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.
    آیة مورد بحث، یکی از مستدل‌ترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم(ع) است.
    و هرکس نزول پیوستة فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.
    فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.
    چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سورة نساء می‌فرماید:
    إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلک سبیل أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا.
    کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.
    و می‌بینید که خداوند، کسانی را که پاره‌ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی می‌داند.
    بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت می‌کند و امین بر آن در جهت پاسداری، به‌کار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) می‌باشد 

    و به همین سبب پیامبر خاتم(ص) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کرده‌اند، فرمودند:

     من أنکر المهدی فقد کفر.2
    کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است
    .
    و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق(ع) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جد عالیقدرشان و از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرموده‌اند:
    القائم من ولدی اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون.1
    قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیة او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا می‌دارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامی‌خواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی ‌کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است. از آنها که مرا دربارة او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار می‌کنند و امت مرا از راه او گمراه می‌سازند، به خدا شکایت می‌برم. به‌زودی آنها که ستم کردند و می‌دانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونی‌ها مجازات ستمگری‌های خود را در دنیا و آخرت خواهند دید).


    در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همة پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاری به وادی کفر خواهد بود.
    علی بن ابراهیم قمی در تفسیری دربارة نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می‌گوید:
    فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان(ع) نازل می‌شوند و آنچه را از مقدرات سالانة بشر، نوشته‌اند، به او تقدیم می‌دارند. و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما می‌دانید که لیلة القدر کدام شب است؟
    کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.
    حضرت فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آن‌که در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف می‌کنند.3
    حضرت امام سجاد(ع)، در این باره، می‌فرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان(ع)) فرود می‌آید.

    و نیز آن حضرت(ع) فرموده‌اند: 

    ای گروه شیعه، با سورة « انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین(ع) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم(ص) حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست.

     ای گروه شیعه،

     با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة اناکنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعداز پیامبر اکرم(ص) است.
    همچنین از رسول اکرم (ص) نقل شده است، که به اصحابشان فرموده‌اند:
    به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب(ع) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
    از آنچه که نگارش یافت، استفاده می‌شود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة‌ بن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آن‌که بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت(ع) و امامت آنان تا روز رستاخیز می‌باشد. حدیثی را هم که در بخش فضیلت‌های حضرت فاطمة زهرا(س) است، ملاحظه می‌کنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرموده‌اند:
    «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه(س) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.
    و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (س) نیز دارد.
    و از طرفی، همان‌گونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود می‌آید، نزول‌گاه نور پاک امامان معصوم(ع) نیز وجود مقدس فاطمة زهرا(س) است؛ که حقیقتاً هرکس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی‌برد، شب قدر را درک کرده است.

    پی نوشت ها:
    برگرفته از: تحقیقی دربارة لیلةالقدر و رابطة آن با امام عصر، ارواحنافداه، صص 149 ـ 132 ، با تلخیص.
    1. سورة دخان (44)، آیة 4.
    2. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 51، ص 51؛ منتخب الاثر فصل 10، ب 1، جز 1 ، ص 492.
    3. علامه مجلسی، همان، ج 51، ص 73؛ منتخب الاثر فصل2، ب 3، ح4 ، ص 183.
    4. امراء هستی، ص 190؛ تفسیر القمی، ص 731؛ علامه مجلسی، همان، ج 97، ص 14، جز 23.

     


    منبع : پایگاه حوزه
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۴۸
    حسین سبزعلی
    سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۵۴ ب.ظ

    متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد امام علی (ع)

    متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد امام علی (ع)

    متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد امام علی (ع)

     بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام على سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابى القاسم محمد صلى الله علیه و على اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

     

    وعده داده بودم در رابطه با پاکى همه جانبه اى که براى هر انسانى تحصیلش میسر است مصداقى را بیان کنم، این مصداق که هم در قرآن کریم با نشانه هایى که آیات بیان میکند و هم در روایات و هم در گفتار اهل دل، اهل حال، اهل دانش و اهل بینش مطرح است، وجود مبارک امیرالمؤمنین (ع) است.

    امام (ع) نسبت به خدا، انسان و دنیا از اندیشه و نظر پاک برخوردار بود. در مرحله قلب و نیّت قلب از پاکى برخوردار بود. در عمل و کردار و در اخلاق و حالات هم دریاى بى ساحلى از پاکى و طهارت بود. طوفان بلاها و خطرها و تنگناها و مصائب سنگین در نظر پاک او نسبت به حق، نسبت به انسان و نسبت به دنیا در اخلاق و عمل او اثر منفى نگذاشت و راهى براى ایجاد انحراف در هیچ کدام از نواحىِ وجود مبارک او پیدا نکرد.

     

    خدا در دیدگاه على (ع)

     فعل حضرت حق درباره وجود مقدس حضرت حقّ البته در جهت فعل حقّ که شیاطین بیشترین انحراف را در طول تاریخ در اندیشه ها ایجاد کردند وجود مقدس او این نظر را داشت، (در حالى که خودش گرفتار انواع حوادث و بلاها و مشقّت ها بود ببینید چه نظر پاکى نسبت به فعل حقّ داشت: (ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبادِه.)«۱» خدا را این گونه دید و درست دید، نظرى که درباره خدا و فعل خدا داشت، صحیح ترین و پاک ترین نظر بود، چون قرآن مجید اعلام کرد غیر از مخلَصین هر کس درباره خدا نظر بدهد و حرف بزند نظر کاملى نیست و سخن جامعى نیست، اما صریحاً قرآن کریم نظر مخلصین را در رابطه با پروردگار امضا کرد.

    امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید: او وجود مبارکى است که نسبت به بندگانش کمترین ستمى روا نمى دارد، نه در دنیا و نه در آخرت، کمبودها، نقص ها و عیب ها هم در هر شکلى که در زندگى مردم رخ نشان مى دهد کارخانه تولیدش را خود مردم مى دانند.

    (إِنَّ اللَّهَ لَا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْا وَ لَکِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ .) «۲» خداوند متعال به کمترین چیزى به بندگانش ستم روا نمى دارد، این مردم هستند که خودشان زمینه ستمکارى بر خودشان را فراهم مى کنند.

     

    خیلى حرف زیبایى است، امیرالمؤمنین (ع) اعتقادش این است که عیب هاى زندگى، نقص هاى زندگى، کمبودهاى زندگى، مشکلات زندگى و دردهاى زندگى را با عادل شدن معالجه کنید، و الا تا در جامعه ستم هست طبعات ستم هم خواهد بود، آثار ستم هم خواهد بود.

    رهایى از آثار ستم به این است که همه تصمیم بگیرند آدم هاى پاکى بشوند، انسان هاى عادلى بشوند، انسان هاى با انصافى بشوند.

    نهایتاً حرف اسلام این است که کلید حل مشکلات متخلق شدن همه، به اخلاق پروردگار است. اگر یک نفر ستمکار هم بین مردم باشد باز کشتى حیات عیب پیدا خواهد کرد، و خیمه حیات دچار تنگنا خواهد شد. در قیامت هم همین طور، با این که (مَلِکِ یَوْمِ الدّینِ ) است قدرت واحد و تمام مهار قیامت به تنهایى به دست اوست.

     

    در قرآن مجید مى فرماید: به اندازه رشته نازک وسط هسته خرما که به زحمت هم به چشم مى آید، یا در آیات دیگر مى فرماید: به اندازه سوراخ ریز میان هسته خرما به احدى ستم روا نخواهم داشت.

    این طور نیست که در بازار قیامت بگویم این طرفم فرعون است، این نمرود است، این شمر است، این یزید است و با این اوضاعى که در دنیا داشتند بیش از حد جرمشان توى سرشان بزنم، نه، جریمه به اندازه جرم است، خداوند ستم نمیکند. «۳»

     

    منفعت این دیدگاه

     یک منفعت این نظر پاک این است که هیچ گاه انسان گلایه مند و شاکى از وجود مقدس او نمى شود. وقتى که آنجا را در اوج عدالت ببیند و ستمکارى و مولدش را انحراف فکرى و روحى خود انسان بداند، تمام درهاى گلایه و شکایت از پروردگار عالم به روى ذهن بسته مى شود، آن وقت رابطه آدم با پروردگار عاشقانه مى شود، بى رغبتى به حق در دل پیدا نمى شود، کسالت از حق در باطن پدیدار نمى شود و خستگى از حق براى انسان نمى آید. بلکه انسان در این سیر فکرى پاک روز به روز بر عشق و ایمان و ارتباط و عبادت و حرکتش به جانب مقام قرب اضافه میشود. این پاکى و عشق تا جایى مى رسد که نوشته اند: روز عاشورا هر چه بر أباعبدالله (ع) میگذشت برافروختگى چهره او بیشتر مى شد، و زمانى که شمر تیزى خنجرش را مى خواست به گلوى حضرت بکشد سید الشهداء (ع) لبخند زد، این لبخند خیلى معنى داشت، معنایش هم این بود که تمام وجودم از محبوبم در اوج رضایت قرار دارد و آنچه میگذرد مربوط به انحراف انسان است نه تقدیر و عمل پروردگار. این نظر وجود مبارکشان به پروردگار در جهت فعل پروردگار است.

     

    احکام حضرت حق

     و اما درباره احکام پروردگار مى فرماید: (عَدَلَ عَلَیْهِمْ فى حُکْمِه ). «۴» پروردگار عالم در فرمان دادن به بندگانش فقط و فقط عدل را رعایت میکند. (وَ قامَ بِالْقِسْطِ فى خَلْقِه .) و تمام حیات بشر را در سیطره عدلش اداره میکند، و ستم ها مربوط به خودشان است.

     

    انسان از دیدگاه على (ع)

     و اما نظرشان در رابطه با انسان، خیلى نظر شگفت انگیزى است.

    یک گروهى در زمان خود امیرالمؤمنین (ع) در اوج هواپرستى و خودپرستى و جهالت که خطرناکترین بیمارى ها و کاملا بر ضد خدا قرار گرفتن است چنان با شخصیت امیرالمؤمنین (ع) درگیر شدند که نهایتاً حکم کفر بر امیرالمؤمنین (ع) جارى کردند. شما مطلبى را فقط مى شنوید، باید به گذشته برگردید و خود را در زمان امیرالمؤمنین (ع) قرار بدهید و امیرالمؤمنین (ع) را امیرالمؤمنین (ع) ببینید، هم از دید پروردگار هم از دید پیغمبر، حداقل سیصد آیه در قرآن است که اهل تسنّن هم نقل کرده اند، میگویند مصداق اکمل این سیصد آیه در امت، امیرالمؤمنین (ع) است.

    شما پیغمبر (ص) را ببینید و با چشم پیغمبر (ص)، على (ع) را نگاه کنید، من فقط یک نظر پیغمبر (ص) را میگویم که: شیخ سلیمان بلخى حنفى در کتاب ینابیع الموده خود نقل میکند که روزى پیغمبر (ص) بالاى منبر به مردم فرمود: واقعاً هر کسى که دلش مى خواهد آدم را با علمش ببیند، نوح را با عزمش ببیند، ابراهیم را با حلمش ببیند، موسى را با هیبتش ببیند، و عیسى را با زهدش ببیند اشاره کردند: (فَلْیَنْظُرْ الى عَلى ابْنِ ابى طالِب .) «۵» این یک نفر به تنهایى همه انبیاء است، آن وقت این هواپرستان خودپرست جاهل، در دل جامعه اسلامى که خودشان را هم به مردم باورانده بودند که ما آدم هاى درستى هستیم اعلام کردند که: على کافر است و جنگ با او و کشتنش واجب است و شرّش را باید از سر جامعه کم کرد. «۶»

     

    از گنهکار ناامید نباشید

     در چنین موقعیتى نظر ایشان راجع به انسان چه بود؟ وقتى که به او میگفتند با این گروه هواپرست و خودپرست جاهل که شما را تا پستى کفر به باور مردم دادند چه باید کرد؟ شما بودید چه نظرى داشتید؟ آنقدر براى انسان احترام قائل بود که درباره این گروه وقتى که از او مى پرسیدند چکار باید کرد؟ میفرمود: از گنهکار نا امید نباشید، کریمانه با او برخورد بکنید، معالجه اش بکنید. میفرمود: انسان هاى خوب که خوبند، انسان هاى پاک که پاکند، ما در کنار آنها کارى و زحمتى نداریم، یک کاروان پاکى هستند که به جانب لقاء خدا حرکت مى کنند، باید به داد اینها رسید، باید دل براى اینها سوزانید، باید براى اینها گریه کرد و باید براى آنها طبیبانه اقدام کرد. و اصرار داشت ناامید نباشید.

     

    حرمت انسان

     براى حریم انسان، جان انسان، وجود انسان آنقدر احترام قائل بود که میگفت: دشمن ترین دشمنان من بیمارند، باید علاجشان کرد. علاج. او غیر حکومت هایى بود که اگر یک نفر بر اثر درد بگوید: بالاى چشمتان ابروست، مأمور در خانه اش بیایند و دعوتنامه بفرستند و او را به انواع مراکز اطلاعاتى بکشند و به خاک سیاه بنشانند. او میگفت: اولا اینها انسان هستند و بعد هم عارضه بیمارى به آنها خورده، باید معالجه شان کرد، ناامید هم نباشید. یک روزى روى منبر کوفه در ایام حکومت و قدرتش سخنرانى مى کرد، آنقدر مردم تحت تأثیر سخنرانى بودند که مات زده نگاهش میکردند، یکى از همین گروه از وسط جمعیت بلند شد و گفت: پسر ابوطالب! خدا ریشه ات را بکند که چقدر خوش زبانى! تا چهل پنجاه نفر قصد حرکت کردند، امام (ع) از روى منبر فرمود: با شما بود؟! گفتند: نه. فرمود: به چه کسى گفت خدا ریشه ات را بکند؟ گفتند: به شما. فرمود: حق درگیرى بر عهده من است، من باید با او درگیر بشوم، من هنوز سخنرانى ام تمام نشده، بگذارید بنشیند و گوش بدهد، شاید هدایت بشود.

     

    هدایت انسان ها

     او نسبت به انسان ها فقط دغدغه هدایت داشت. به خدا قسم در سه جنگ جمل و صفین و نهروان تا جایى که در توان امیرالمؤمنین (ع) بود جنگ واقع نشود کوشید اما نشد و دشمن جنگ را به او تحمیل کرد. نوشته اند در جنگ جمل بعد از این که حضرت (ع) پیروز شد به جاى این که بگوید شهرها را چراغان بکنید، نقل و شیرینى پخش بکنید و پرچم هاى رنگارنگ بزنید، آمد وسط میدان جمل، کنار کشته هاى دشمن، عین مادر داغ دیده اشک ریخت و گفت: اینها دلم را سوزاندند، و سوز دل من به این است که همه باید بهشت مى رفتند، اما خودشان راهشان را به سوى جهنم کج کردند. کدام فرمانده نظامى براى کشته هاى دشمن اشک ریخته است؟! سراغ دارید؟ فرماندهان پیروز، همیشه غرور نشان مى دهند و مارش پیروزى میزنند و چراغانى مى کنند، درجه میگیرند، اما امیرالمؤمنین (ع) آنقدر براى انسان دغدغه داشت که مى آمد کنار کشته دشمن اشک مى ریخت که چرا جهنم رفتید؟ چه درسهایى امیرالمؤمنین (ع) از پاکى به ما مى دهد!

     

    ما چه کرده ایم؟

     پدران! مادران! معلم ها! اساتید دانشگاه! حاکمان مملکت! شما چه مقدار دغدغه انسان را دارید؟ چه مقدار؟ این همه سوز دل را چگونه باید معالجه  کرد؟ مشکلات را چگونه باید حل کرد؟ ثروت مملکت را چگونه باید خرج کرد؟ محبت ها، چگونه باید خرج بشود؟ معلم چگونه باید خود را خرج شاگرد بکند؟ استاد دانشگاه چگونه باید خود را خرج کند؟ دولت چگونه باید خود را خرج ملت کند؟ شما یک مو از على (ع) به تنتان هست؟ شما به اندازه اى که او دغدغه انسان را داشت، شما هم دارید؟ او براى گمراه اشک مى ریخت، شما براى گمراه تا حالا چه کرده اید؟ الآن هم که کشور ما (یَخْرُجُونَ مِنْ دینِ اللّهِ افْواجاً) است. چقدر شما دغدغه دارید؟ چقدر ناراحتید؟ چقدر دختران ما از نظر روش و افکار و اخلاق تبدیل به دختران تل آویو و واشنگتن شده اند؟ چقدر جوان هاى این مملکت فاسد و معتاد و دزد و جیب بر شدند؟ شما چقدر دغدغه انسان را دارید؟

     

    محبت به شقى ترین مردم

     شبى که زیر تیزى شمشیر زهرآگین ابن ملجم داشت دست و پا مى زد نزدیک نیمه شب بیست و یکم حسن و حسین و قمر بنى هاشم و محمد حنفیه: را صدا زد، گفت: عزیزان من! یک نفر به من حمله کرده، من امشب شهید مى شوم، فردا ننشینید بگویید على (ع) را کشتند پس تا جایى که دلمان خنک بشود باید بکشیم، یک نفر مرا کشته است. بعد به حسن و حسینش 8 گفت: حسن جان! حسین جان! اگر دلتان آمد قاتل مرا ببخشید، اگر بنا شد قصاص بکنید، در تاریکى محراب، یک ضربت به من زده، دوتا نزده، مبادا دوتا شمشیر به او بزنید، اگر با آن یک ضربت کشته شد بدنش را دست مردم ندهید چون من مى دانم مردم عصبانى هستند، عادل هم نیستند، چاقو و خنجر و چوب میآورند، بدنش را ممکن است سوراخ سوراخ کنند، چشمش را دربیاورند، خودتان جنازه قاتل مرا دفن کنید، به دست مردم نیفتد. چه کسى چنین

    دغدغه اى را نسبت به انسان دارد؟ آن هم نسبت به اشقى الاشقیاء و قاتل خود.

    به جز از على که گوید به پسر که قاتل من

    چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

    این چه روح و فکر پاکى است که وقتى صبح نوزدهم او را روى گلیم میگذارند، سر گلیم را بچه ها میگیرند میآورند داخل خانه، بلافاصله نان و آب و شیر میآورند، چشمش را باز میکند میگوید: حسن جان! ابن ملجم هم مسافر است، او هم روزه نیست، صبحانه مرا به او بدهید بعد براى من صبحانه بیاورید. و براى این که قاتل را بیدار و آگاه کند آفتاب که طلوع کرد به پسرهایش گفت: قاتل را بیاورید من او را ببینم. ابن ملجم را آوردند. فرمود: بنشین کنار بستر من. براى این که او را تحریک بکند و به خود بیاید، با آن حال مظلومانه اش برگشت گفت: من براى تو بد امامى بودم؟! عیبى داشتم؟!

     

    سفارش به استاندار

     در عهدنامه مالک اشتر نوشت: مالک! کارى کن که در خیمه حیات از حداقل زندگى خوب تمام مردم برخوردار باشند، چه این که مردم هم دین تو باشند یا هم دین تو نباشند، براى تو فرقى نکند. یک وقت نگویى چون اینها مؤمن هستند به اینها بیشتر برسم، ولى اینها چون یهودى، مسیحى یا زرتشتى اند از تدارکات کشور چیزى به آنها ندهم. «۷»

     

    دنیا در دیدگاه على (ع)

     اما راجع به دنیا پاک ترین نظر را داشت: (انّ الدُنْیا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها، وَ دارُ عافیَه لِمَنْ فَهِمَ عَنْها وَ دارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها وَ دارُ مَوْعِظَه لِمَنِ اتَّعَظَ بِها، مَسْجِدُ أَحِبّاءاللّهِ وَ مُصَلّى مَلائِکَهِ اللّهِ وَ مَهْبَطُ وَحْىِ اللّهِ وَ مَتْجَرُ اوْلیاءَاللّه اکْتَسَبُوا فیها الرَحْمَه وَ رَبِحُوا فیها الْجَنَه). «۸» شما در تمام مکتب ها بگردید اگر نمونه این نظر را راجع به دنیا دیدید؟

     

    نیّت امیرالمؤمنین (ع)

     و اما نیّت او، کافى است که شما در کتاب هاى شیعه و سنى وزن نیت او را از زبان پیغمبر اکرم (ص) بشنوید. این وزن نیت على (ع) در پاکى در سن بیست و سه سالگى است: (ضَربَهُ عَلى یَوْمَ الْخَنْدَقْ افْضَلْ مِنْ عِبادَهِ الثَقَلَیْنْ.) «۹» در پاکى نیت، شما کافى است پاکى نیت او را در این آیه سوره بقره ببینید: (وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ...) «۱۰» خدایا! جانم را آن هم در سن بیست سالگى با تو معامله مى کنم فقط محض خودت. من نه کارى به بهشت دارم و نه کارى به جهنم، جانم را با شخص خودت معامله مى کنم.

     

    عمل امیرالمؤمنین (ع)

     اما از نظر عمل: امام باقر (ع) میفرماید: یک روز در اتاق پدرم زین العابدین (ع) نشسته بودم، داشتم عبادت پدرم را نگاه مى کردم، رکوعش را، سجودش را، حالش را، بعد با صداى بلند شروع کردم گریه کردن. پدرم نمازش را که سلام داد و فرمود: باقرم! چرا گریه مى کنى؟ گفتم: پدر از این سنگینى عبادتت دلم سوخت، پدرم شروع کرد گریه کردن. به پدرم گفتم: من دلم براى شما سوخت گریه کردم، شما براى چه گریه مى کنى؟ فرمود: عزیز دلم! اگر زمان على (ع) بودى و عبادت على (ع) را مى دیدى چه میگفتى!

    یک شعر از یک سنى حنفى مسلک بخوانم، حنفى ها خیلى متعصب اند.

    شیر خدا شاه ولایت على

    صیقلى شرک خفى و جلى

    روز احد چون صف هیجا گرفت

    تیر مخالف به تنش جا گرفت

    غنچه پیکان به گل او نهفت

    صد گل محنت ز گل او شکفت

    روى عبادت سوى محراب کرد

    پشت به درد سر اصحاب کرد

     

    بیست و سه سالش بود، جراح به پیغمبر (ص) گفت: نود زخم خورده، همه را بستم اما یک تیر به عصب استخوان پا فرو رفته تا مى خواهم آن را دربیاورم شدید ناله مى زند، من هم مى دانم دردش خیلى است، نمیگذارد آن را دربیاورم، چکار کنم؟ پیغمبر (ص) فرمود: صبر کن وقت نماز بشود.

    خنجر الماس چو بینداختند

    چاک به تن چون گلش انداختند

    گُل گُل خونش به مصلى چکید

    گشت چو فارغ ز نماز آن بدید

    این همه گل چیست ته پاى من

    ساخته گلزار مصلاى من

    صورت حالش چو نمودند باز

    گفت که سوگند به داناى راز

    کز علل تیغ ندارم خبر

    گر چه زمن نیست خبردارتر

    (جامى) از آلایش تن پاک شو

    در قدم پاک روان خاک شو

    شاید از این خاک به گردى رسى

    گرد شکافى و به مردى رسى

     

    اخلاق امیرالمؤمنین (ع)

     یک موردش را برایتان بگویم، ایام حکومتش است، رئیس مملکت است، در راه دارد میآید یک دختر خانمى را مى بیند زار زار گریه میکند. على (ع) در مقابل گریه گریه کنندگان طاقت نمیآورد، دختر خانم! چى شده؟ گفت: من کنیزم و کلفت هستم، پول به من داده اند خرما خریده ام، خرما خوب نیست، خانمم گفته برو پس بده و آمده ام به خرمافروش میگویم: پس بگیر، میگوید: پس  نمیگیرم. فرمود: بیا با همدیگر برویم من خرمایت را پس بدهم. آمد در مغازه خرمافروش، خیلى بامحبت فرمود: این خرما را عوض بکن. گفت: به تو هیچ ربطى ندارد، به خرما فروش لات و بیتربیت دوباره فرمودند، اگر ممکن است عوض کن، گفت مزاحم کسبم نشو. و از پشت دخل آمد و یک مشت به سینه امیرالمؤمنین (ع) زد و از مغازه بیرون پرتش کرد. گفت: میگویم برو. به دختر فرمود: خوب این که پس نگرفت بیا برویم در خانه تان به خانمت بگویم حالا با این خرماها قناعت کن. هیچ قدرتمندى در روى این کره زمین به این پاکى مى شناسید؟ اینقدر اخلاق والا. دختر راه افتاد، على (ع) هم راه افتاد، همسایه روبرویى آمد در مغازه جوان خرمافروش، گفت: با کدام دستت به این سینه زدى؟ گفت: با این دست. گفت: خوشت آمد با این مشتى که به این مرد زدى؟! تو فهمیدى این کیست؟ گفت: نه، کیست؟ با این  لباس پاره اش آمده بود اینجا مزاحم ما شده بود. گفت: نفهمیدى؟ گفت: نه، گفت: این سینه، صندوق اسرار خداست، این شوهر فاطمه زهرا (س) است، این پدر حسن و حسین 8 و این امیرالمؤمنین (ع) است. دوید دنبال امیرالمؤمنین (ع)، آمد خودش را بیندازد روى پاى على (ع)، زیر بغلش را گرفت، گفت: مرا ببخش، بد کردم. فرمود: تو مرا ببخش، من آمدم مزاحم کاسبى ات شدم. «۱۱» لا اله الا الله.

     

    شما رئیسهاى کشورها یک موى على (ع) به تنتان هست؟ خرما را گرفت و بهترین خرما را براى دختر آورد و فرمود: برو، گفت: على جان! دیر شده مرا مى زنند. فرمود: خوب من میآیم از جانب تو عذرخواهى مى کنم. خانم دید کنیزش دیر کرده، پنج دفعه هى آمد در را باز کرد و بیرون را نگاه کرد، بعد یک مرتبه دید کنیزش با امیرالمؤمنین (ع) دارد میآید، على (ع) را میشناخت، دو لنگه در را باز کرد امیرالمؤمنین (ع) فرمود: یک مقدار دیر شده عذرش را قبول کن، گفت: آقا جان! فداى قدمتمان بشوم، من این کنیز را به شما بخشیدم. امام (ع) هم رو کرد به کنیز، فرمود: من هم تو را در راه خدا آزاد کردم برو، این یک مصداق پاکى.

     

    مجلس امشب به نام على (ع) شد، على (ع) هنوز مظلوم است، على (ع) هنوز تنهاست، چند روز است از کنار قبرش صداى ناله هاى مظلومانه بلند است،«۱۲» فرهنگ على (ع) هنوز در دنیا فرهنگ مظلومى است، پاى منبرش یک نفر بلند شد و گفت: به من ظلم شده. فرمود: چقدر به تو ظلم شده؟ گفت: یک ظلم. فرمود: به تو یک ظلم شده اما به من به اندازه ریگ هاى بیابان، و به تعداد نخ پشم گوسفندان دنیا ظلم شده.

     

    مصیبت جانکاه

     زهرا (س) داشت جان مى داد و اشک مى ریخت، امیرالمؤمنین (ع) گفت: چرا گریه مى کنى؟ گفت: به مظلومیت تو گریه مى کنم. در دامن خودش جان داد. بعد از ظهر بود، به حسن و حسین، و زینب و کلثوم: گفت: عزیزانم! بلند بلند گریه نکنید، نمى خواهم همسایه هاى دیوار به دیوارمان هم بفهمند که مادرتان را از دست دادید. نیمه شب شد بدن دختر پیغمبر را داخل آن حیاط کوچک آورد، صدا زد: حسن جان! حسین جان! شما آب بیاورید، من بدن مادرتان را با کمک شما غسل بدهم. اما وسط غسل دیدند بابا غسل را رها کرد و آمد صورت به دیوار گذاشت، شروع کرد بلند بلند گریه کردن.

     

    مگر بابا به ما نگفته بلند بلند گریه نکنیم؟ چرا خودش بلند بلند گریه میکند؟ آمدند گفتند: بابا چى شده؟ فرمود: دستم به بازوى مادرتان رسید، آنقدر با غلاف شمشیر به بازوى مادرتان زده اند ... بعد بدن را کفن کرد و صدا زد حسن جان! حسین جان! دخترانم! این آخرین بارى است که مادرتان را مى بینید. بچه ها آمدند، دوتا دختر دو طرف بدن مادر سر گذاشتند، امام حسن (ع) صورت، روى صورت مادر، ابى عبدالله (ع) صورت، کف پاى مادر، حسین جان! براى شما سخت تر بود صورت روى پاى مادر یا براى خواهرت زینب (س) وقتى صورت روى گلوى بریده تو گذاشت.

     

    ______________________________
    (۱). نهج البلاغه: خطبه 185
     (۲). یونس: 44.
     (۳). نساء: 124. «وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ مِن ذَکَر أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا»
    (۴). نهج البلاغه: خطبه 185.
    (۵). ینابیع الموده: 1/ 362، الباب الرابعون، حدیث 1. أخرج أحمد بن حنبل فى مسنده، و احمد البیهقى فى صحیحه عن أبى حمرا، قال: قال رسول الله 6: من أراد أن ینظر الى آدم فى علمه، و الى نوح فى عزمه، و الى ابراهیم فى حلمه، و الى موسى فى هیبته، و الى عیسى فى زهده، فلینظر الى على بن ابى طالب 7.
    و این روایت در مصادر شیعى به طرق مختلف با اختلاف کمى نقل شده است.
    (۶). خوارج حضرت امیرالمؤمنین 7 را کافر مى دانستند، ملل و نحل: 170، الایضاح: 48.
    یک مصداق این مطلب روایتى است که: مردى از خوارج خطاب به امیرالمؤمنین 7 گفت: قاتله الله کافراً ما افقهه.
    نهج البلاغه: حکمت 412؛ بحارالانوار: 33/ 434؛ حدیث 643.
    (۷). نهج البلاغه: نامه 53.
     مَوْعِظَه لِمَنِ اتَّعَظَ بِها، مَسْجِدُ أَحِبّاءاللّهِ وَ مُصَلّى مَلائِکَهِ اللّهِ وَ مَهْبَطُ وَحْىِ اللّهِ وَ مَتْجَرُ اوْلیاءَاللّه اکْتَسَبُوا فیها الرَحْمَه وَ رَبِحُوا فیها الْجَنَه ). «1» شما در تمام مکتب ها بگردید اگر نمونه این نظر را راجع به دنیا دیدید؟
    (۸). نهج البلاغه: حکمت 131." همانا دنیا سراى راستى براى کسى است که با آن به راستى برخورد کند، و خانه عافیت است براى آن که آن را فهمید، و محل توانگرى است براى آن که از آن توشه گرفت، و جاى پند است براى کسى که با آن پند گیرد. مسجد عاشقان خدا، و جایگاه نماز فرشتگان، و محل فرود آمدن وحى، و تجارتخانه اولیاء خداست که در آن کسب رحمت کردند و بهشت را سود بردند."
    (۹). الاقبال: 467؛ عوالى اللآلى: 4/ 86، حدیث 102.
    (۱۰). بقره: 207
     (۱۱). کشف الغمه: 1/ 163؛ بحارالانوار: 40/ 331، باب 98، حدیث 14.
    (۱۲). در تاریخ ایراد این سخنرانى اشغالگران به شهر مقدس نجف اشرف حمله کرده بودند و گروه زیادى از شیعیان را در کنار حرم شریف حضرت امیرالمؤمنین به خاک و خون کشیدند


    منبع : پایگاه عرفان
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۵۴
    حسین سبزعلی


     روز بیست و نهم- ظلمات تهمت

    «سی نغمه از رمضان» 

    فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

    متن دعا

    اللهم غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَةِ یَا رَحِیما بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ

    ترجمه 

    خدایا بپوشان در آن به مهر و رحمتت و روزی کن مرا در آن توفیق و خود نگه داری و پاک کن دلم را از تیرگی ها و گرفتاری ها ی تهمت ای مهر بان به بندگان با ایمان خود 

    شروع

    وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً (نساء/112)

    و کسى که خطا یا گناهى مرتکب شود سپس بیگناهى را متهم سازد بار بهتان و گناه آشکارى بر دوش گرفته است.در آیه در مورد تهمت، تعبیر لطیفى به کار برده شده و آن اینکه گناه را بمنزله  تیر  قرار داده و انتساب آن را به دیگرى به منزله  پرتاب بسوى هدف  اشاره به اینکه همانطور که تیراندازى به سوى دیگرى ممکن است باعث از بین رفتن او شود پرتاب تیر گناه هم به کسى که مرتکب نشده ممکن است آبروى او را که بمنزله خون او است از بین ببرد، بدیهى است وزر و وبال این کار براى همیشه بر دوش فردى که تهمت زده است باقى خواهد ماند، و تعبیر به احتمل (بر دوش مى‏گیرد) نیز اشاره به سنگینى  و دوام این مسئولیت است! (تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 120)

    اقناع اندیشه با تشبیه

    آیت الله حائری شیرازی : چند روز قبل یکی از مسئولین سابق پیش من آمده بود و نسبت به تعبیری که بعضی درباره او کرده بودند رنجیده شده بود، خواستم صحبتی برایش بکنم که تسلّایی باشد. به او گفتم اینهایی که چنینی حرفی به تو زدند، اگر تحقیق کنی و بیندیشی، آنچه دلت از عمل آنها آتش می گیرد برای ظلمی است که به خودت شده یا بیشتر از آن می سوزی که ظلمی به آنها شده، آن هم از طرف خود آنها؟ فرض کن تو در یک بلندی نشسته ای و طرف تو می خواهد به تو ضربه ای بزند، دستش به تو نمی رسد هرچه می کند چیزی گیر بیاورد زیر پا بگذارد تا دستش به تو برسد چیزی گیر نمی آورد، بچّه ی شیر خوار، خودش را که در آن نزدیک است برمی دارد و زیر پا می گذارد تا قدش بالا بیاید و دستش به تو برسد و با مشت به تو صدمه ای بزند، خوب، حالا فرض کن او روی بچه خودش ایستاد، به اندازه شصت هفتاد کیلو بار روی بچّه شش ماهه فشار آورد تا سه تا مشت هم به تو زد. بعد که این کار تمام شد پایین آمده نگاه می کند، بچّه زیر پاهایش مرده، ولی تو چه شدی؟ یک یا دو تا مشت خوردی. تو در آن حالت که بچّه او زیر پایش مرده، به فکر این هستی که دستت آزرده یا صورتت زخمی شده یا آرنج تو درد گرفت، یا دلت می سوزد از اینکه بچّه او زیر پایش مرد؟ گفت: واقعش بچه ی او که زیرپایش بمیرد، برای من رنج آورتر است تا دردی که به من وارد کرده است. بعدا از او پرسیدم: بچه ی انسان پیش انسان عزیزتر است یا ایمان انسان؟ بچه انسان برای انسان قیمتی تر است یا ارتباط و انس با خدا ؟

    وقتی انسان نسبت به برادر دینی خودش ظلم و تعدی کرد، لذت مناجات با خدا از دلش گرفته می شود و او از بچه انسان برای انسان عزیزتر است. (نرم افزار هدایت در حکایت نقل از پندها و مثلها – حائری شیرازی ص38)

    عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ مِنْ قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاء (الکافی ج2 ص269) کسى که برادر مسلمانش را متهم کند، ایمان در قلب او ذوب مى‏شود همانند ذوب شدن نمک در آب 

    پرورش احساس

    حضرت موسى علیه السلام در راه ابلاغ رسالت بسیار رنج کشید و به انواع اذیت و آزار از فرعون و بلعم باعورا و دیگران مبتلا بود تا جائى که قارون پسر عموى موسى علیه السلام از این قاعده آزار رساندن مستثنى نبود.

    او ثروت زیادى داشت و به اندازه اى داشت که چندین جوان نیرومند، کلیدهاى خزانه او را حمل و نقل مى کردند، و از خانهاى گردن کلفتى بود که به زیر دستانش ظلم مى نمود.

    موسى علیه السلام مطابق فرمان خدا، از او مطالبه زکات مى کرد، او مى گفت : من هم به تورات آگاهى دارم ، و کمتر از موسى نیستم ، چرا زکات مالم را به او بپردازم!

    سرانجام غرور قارون باعث شد که تصمیم خطرناکى گرفت ، و آن این بود که : به یکى زن فاحشه که خوش سیما و خوش قامت و فریبا بود گفت : صد هزار درهم به تو مى دهم که فردا هنگامى که موسى براى بنى اسرائیل سخنرانى مى کند در ملاعام بگویى موسى با من زنا کرد.

    آن زن ، این پیشنهاد ناجوانمردانه را پذیرفت . فرداى آن روز، بنى اسرائیل اجتماع کرده بودند موسى تورات را به دست گرفته و از روى آن ، مردم را موعظه مى کرد.

    قارون با زرق و برق همراه اطرافیان خود در آن اجتماع شرکت نموده بود، ناگهان آن زن برخاست ، ولى وقتى سیماى ملکوتى موسى علیه السلام را دید، از تصمیم قبلى خود منصرف شد و با صداى بلند گفت :

    اى موسى ، علیه السلام بدان که قارون صد هزار درهم به من داد تا در ملاعام به بنى اسرائیل بگویم تو مرا به سوى خود خوانده اى تا با من زنا کنى . تو هرگز مرا به سوى خویش دعوت نکرد اى ، خداوند ساحت مقدس تو را از چنین آلودگى منزه نموده است .

    در این هنگام دل پر درد و رنج موسى شکست و درباره قارون چنین نفرین کرد: اى زمین قارون را بگیر و در کام خود فرو بر.

    زمین به امر الهى دهن باز کرد و قارون و اموالش را به اعماق زمین فرو برد.

    در نقل دیگر آمده است که : حضرت موسى مردم را به احکام و شریعت موعظه مى کرد، به این مطلب رسید:

    کسى که زنا کند ولى همسر نداشته باشد صد تازیانه به او مى زنیم ، و کسى که زنا کند و همسر داشته باشد، او را سنگسار مى کنیم تا بمیرد.

    قارون برخاست و گفت : گر چه خودت باشى ؟ موسى فرمود: آرى قارون گفت : بنى اسرائیل گمان مى کنند که تو با فلان زن زنا کرده اى !

    موسى علیه السلام گفت من ؛ آن زن را به اینجا بیاورید، اگر چنین ادعائى کرد، طبق ادعایش عمل کنید.

    آن زن را نزد موسى علیه السلام آوردند و موسى به او قسم داد که راست بگوید، آیا من با تو آمیزش کرده ام زن هماندم منقلب شد، که با این تهمت پیامبر علیه السلام خدا را بیازارم ؛ با صراحت گفت : نه ، آنها دروغ مى گوید، قارون فلان مبلغ را به من داد تا چنین بگویم .

    قارون سر افکنده شد و موسى به سجده افتاد و گریه کرد و گفت : خدایا دشمن تو مرا آزرد و خواست با تهمت مرا رسوا سازد، اگر من رسول تو هستم مرا بر او مسلط گردان ... و نفرین کرد و عذاب الهى یعنى زمین او را به کام خود فرو برد.( حکایتهاى شنیدنى ج 5 ص 122 - بحارالانوار ج 13، ص 253.)               

    پاک دامن را غمی از تهمت نا پاک نیست ........ بحر را از پنجه خونین مرجان باک نیست

    از ملامت گر ندارد یوسف بی جرم  باک ......... گرد تهمت  پاک می سازد ز رخ دامان پاک

    گاهی به خاطر زود قضاوت کردن نزد خودمان به کسی تهمتی میزنیم و قضاوتی میکنیم و عملی انجام میدهیم که جبران ناپذیر است.

    می گفت کسی در خانه یک تنگ ماهی داشت و یک گربه و همیشه می دید این گربه اطراف ماهی می چرخد. او فکر کرد که گربه نقشه ای در سر دارد تا اینکه یک روز تا وارد خانه شد گربه با دهان خون آلود جلویش ظاهر شد. تا این صحنه را دید پیش خود گفت ه بالاخره ماهی را خورد لذا چنان با لگدی به شکم گربه زد که محکم به دیوار خورد و مرد. وقتی وارد اتاق شد دید ماهی سالم در تنگ است و یک مار کشته شده کنار تُنگ افتاده فهمید که این مار قصد خوردن ماهی را داشته ولی گربه او را کشته است.(قضیه ی پسر و مادر کورش و پیوند چشم )

    رفتار سازی

    بیاییم فکرمان را اصلاح کنیم و قضاوت عجولانه که منشأ خیلی از تهمتها است را کنا بگذاریم.

    از دیگر زمینه های تهمت، بدگمانی نسبت به دیگران است که قرآن از آن نهی کرده است (واجتنبوا کثیرا من الظن ان  بعض الظن اثم- حجرات/12) همین که دیدی فرش خیس است و فکر کردی بچه نجس کرده به بچه چشم غُره نرو شاید آب ریخته باشد. یا تا دیدی غذا حاضر نیست سریع تهمت تنبلی به خانم نزن شاید چیزی برای پختن نبوده. تهمت کوچک و بزرگ ندارد و همین ها هم تهمت است.

    گاهی هم هوای نفس و حسادت و امثال اینها باعث تهمت زدن به دیگران می شود.

    روضه کوتاه

    دنیا دوستی عده ای باعث شد که به کسی که آیه تطهیر در شأن او و فرزندانش نازل شده بود تهمت دروغ گفتن زدند. فدک او را گرفتند و از او شاهد خواستند و شاهدهای او را هم به بهانه های واهی رد کردند. اومد نامه فدک را با استدلال از اولی گرفت ولی همین که از مسجد خارج شد دومی در کوچه به حضرت رسید و نامه را از او گرفت و پاره کرد و چنان با سیلی به صورت حضرت زد که امام مجتبی می فرماید تا اونجا مادرم دست من را گرفته بود ولی از آونجا به بعد من دست مادرم را گرفته بودم.


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۷
    حسین سبزعلی
    دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۲ ب.ظ

    مفهوم برکت

    ✨ مفهوم «برکت» ✨


    🔹از پیامبر(ص) پرسیدند برکت درمال یعنی چه؟

    درپاسخ، پیامبر مثالی زد و فرمود: 

    گوسفند درسال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد .

    سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل ۷-۶ بچه.

    به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است.

    ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت . 

    مال حرام اینگونه است. 

    فزونی دارد ولی برکت ندارد.»


    روی مفهوم" برکت در روزی" فکر کنید


    نکته:برخی فکر میکنند که حرص بزنند و پول زیاد دربیاورند روزی بیشتری دارند غافل از اینکه پول باید برکت داشته باشد. اصولا روزی و درآمد با هم فرق می کند.


    #برکت

    #روزی

    #اخلاق

    کانال ره توشه مبلغین

    @mobaleqin20

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۲
    حسین سبزعلی
    دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۰ ب.ظ

    حدیثی از امام حسین علیه السلام درباره زبان

    🌹درخواست اعضاء بدن از زبان 🌹


     امام حسین علیه السلام :


    إِنَّ لِسانَ ابنَ آدَمَ یُشرِفُ کُلَّ یَومٍ عَلى جَوارِحِهِ فَیَقولُ: کَیفَ أَصبَحتُم؟ فَیَقولونَ: بِخَیرٍ إِن تَرَکتَنا! وَیَقولونَ: اَللّه  اللّه  فینا! وَ یُناشِدونَهُ وَ یَقولونَ: إِنَّما نُثابُ بِکَ وَ نُعاقَبُ بِکَ؛

    🍀🍀🍀🍀🍀🍀


    زبان آدمیزاد، هر روز به اعضاى او نزدیک مى شود و مى گوید: چگونه اید؟ آنها مى گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستیم و مى گویند: از خدا بترس و کارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى یابیم و به واسطه تو، مجازات مى شویم.


    🌷بحارالأنوار، ج71، ص278، ح14

    #اخلاق 

    #زبان


    کانال ره توشه مبلغین

    @mobaleqin20

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۰
    حسین سبزعلی

    اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم

    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

    لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ

     

    «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِ الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا  أبی ألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات)

    و عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین».

     

    اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ‏ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

     

    دانم  که نیم لایق دیدار جمالت               

                                   اما چه کنم با دل و با شوق وصالت

    از صفحة دل خاطر تو محو نگردد   

                                   بیرون نرود از سَر من فکر و خیالت

    بیچاره  بُوَد آنکه به تو کار ندارد             

                                   هیهات از این غفلت و مستی و جهالت

    تو باب خدا هستی و ما سائل این باب 

     در خونه‌ رو باز کن یه مشت گدا در خونه ایستاده‌اند

    تو باب خدا هستی و ما سائل این باب  

                                            ما را به تو داده است خداوند حواله

     

    جهت شادی روح همه ی علما  و مراجع 

     روح امام و دو فرزندش 

    شهدای انقلاب ، شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم همچنین ارواح رفتگان منتسب به این جمع 

    صلواتی بر محمد و آل محمد عنایت بفرمایید(صلوات)

     

    شروع منبر

    در تنگنای سخت
    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
    ابو هاشم می گوید:
    یک وقت از نظر زندگی در تنگنای شدید قرار گرفتم. به حضور امام هادی رفتم، اجازه ورود داد. همین که در محضرش نشستم، فرمود:
    ای ابو هاشم! کدام از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده می توانی شکرانه اش را به جای آوری؟ من سکوت کردم و ندانستم در جواب چه بگویم.
    آن حضرت آغاز سخن کرد و فرمود:
    خداوند ایمان را به تو مرحمت کرده به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرد
    و تو را عافیت و سلامتی داد و بدین وسیله تو را بر عبادت و بندگی یاری فرمود
    و به تو قناعت بخشید که با این صفت آبرویت را حفظ نمود.
    آنگاه فرمود:
    ای ابوهاشم! من در آغاز این نعمتها را به یاد تو آوردم،
    چون می دانستم به جهت تنگدستی از آن کسی که این همه نعمتها را به تو عنایت کرده به من شکایت کنی.
     اینک دستور دادم صد دینار (طلا) به تو بدهند آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده! شکر نعمتهای خدا را بجای آور!
    (بحار الانوار ج ۵ ص ۲۹۰)



    سرمایه ایمان به غیب 

    امام مهدی(ع) در قرآن  

     آیات مهدویت  

    بیش از یکصد و بیست آیه از آیات قرآن به مسئله مهدویت تفسیر شده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:  

     

    ١. (الم، ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ، الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ و...) ) (بقره/1 ـ 3) 

    امام صادق(ع) ذیل این آیه فرمود: «متقیان، شیعیان على(ع) هستند و غیب، همان حجت غائب است.‏»

     اکمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 340

     

    نکته اول : 

    پنج صفت متقین در قرآن 

    الم - ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین

    (الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).

     ( والذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون)                                                                   

    و بدین ترتیب پنج ویژگى پرهیزکاران :       

    1-ایمان به غیب         

    2- اقامه نماز

    3- انفاق از همه مواهب

    4-ایمان به آنچه بر پیامبر صل الله علیه و آله و آنچه بر پیامبران پیشین علیهم السلام  نازل شده است

     5-و یقین به آخرت


    نکته دوم:

    جایگاه ایمان به غیب

    بر اساس جمله آغازین این آیه، نخستین ویژگى پرهیزکاران ایمان به غیب است و حتی نماز بعد از آن ذکر شده است .


    نکته سوم ‌:

    منظور از غیب و شهود

    قرآن، هستى را به دو بخش تقسیم مى کند:

    عالم غیب و عالم شهود

     غیب و شهود دو نقطه مقابل یکدیگرند، عالم شهود، عالم محسوسات است، و جهان غیب، ماوراء حس،

    زیرا  غیب  در اصل، به معنى چیزى است که پوشیده و پنهان است و چون عالم ماوراء محسوسات از حس ما پوشیده است به آن غیب گفته مى شود.

      

    نکته چهارم:       

    اهمیت ایمان به غیب

     ایمان به غیب، درست نخستین نقطه اى است که مؤمنان را از غیر آنها جدا مى سازد

    و پیروان ادیان آسمانى را در برابر منکران خدا، وحى و قیامت قرار مى دهد و به همین دلیل، نخستین ویژگى پرهیزکاران ایمان به غیب ذکر شده است.


    مؤمنان مرز جهان ماده را شکافته، خویش را از چهار دیوارى آن گذرانده اند، آنها با این دید وسیع با جهان فوق العاده بزرگترى ارتباط دارند در حالى که مخالفان آنها اصرار دارند انسان را همچون حیوانات در چهار دیوارى جهان ماده محدود کنند، و این سیر قهقرائى را تمدن و پیشرفت و ترقى نام مى نهند!

     


    نکته پنجم :

    متّقین به کلّ هستى ایمان دارند

    ولى دیگران تنها آنچه را قبول مى کنند که برایشان محسوس باشد

    حتّى توقّع دارند که خدا را با چشم ببینند و چون نمى بینند، به او ایمان نمى آورند. چنانکه برخى به حضرت موسى گفتند:

    «لن نؤمن لک حتّى نَرى اللّه جهرة» بقره، 55

     ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم، مگر آنکه خداوند را آشکارا مشاهده کنیم.


    این افراد درباره ى قیامت نیز مى گویند:

     «ما هى الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الاّ الدّهر» جاثیه، 24 

    جز این دنیا که ما در آن زندگى مى کنیم، جهان دیگرى نیست، مى میریم و زنده مى شویم و این روزگار است که ما را از بین مى برد.

     

    چنین افرادى هنوز از مدار حیوانات نگذشته اند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مى دانند و مى خواهند همه چیز را از طریق حواسّ درک کنند.

     حیوانات به دلیل نداشتن قدرت تعقل در جایگاه نازل تر از انسان هستند اما قرآن کریم می فرماید:

    (اولئک کالانعام بل هم اضلّ)

    برخی مردم مثل حیوانات هستند و بلکه پست تر

    ( به دلیل اینکه ابزار عقل دارند و استفاده نمی کنند برای درک هستی و موجودات غیر مادی و فرا حسیات


    نکته ششم :

    منظور از غیب در این آیه:

    غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى علیه السلام اطلاق شده است.

     


    ٢. (وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ‏). ) ابراهیم/ 5

     از امام باقر(ع) روایت است که فرمود:

    «أَیَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ یَوْمُ یَقُومُ الْقَائِمُ(ع) وَ یَوْمُ الْکَرَّةِ وَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ؛ )

    روزهاى خدا سه تاست: روزى که قائم(ع) قیام خواهد کرد و روز رجعت و روز قیامت‏.»

      الخصال، صدوق، ص 108 و معانى الأخبار، ص 365.


     

    3. (وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا)؛ ) . اسراء/ 33.

     «و هر آنکه مظلوم کشته شود پس البته که ما براى ولى او حکومت و تسلط دادیم. پس مبادا در کشتن اسراف کند که او منصور است.»  

    وقتى از امام صادق(ع) درباره این آیه سؤال شد، آن حضرت پاسخ داد:

    «آن قائم آل محمد(ص) است که خروج مى‏کند و به انتقام خون حسین(ع) دشمنان را مى‏کشد. پس چنانچه اهل زمین را به قتل رساند مسرف نخواهد بود.» )

    ( کامل الزیارات، ص 63 و عیون اخبار الرضا، ص 151)

     

    ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

    جانم بسوختی و به جان دوست دارمت  

     

    تا دامن کفــن نکشــم زیـر پای خاک   

    باور مکــن کــه دســت زدامـن بدارمت   

     

    آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست   

    هر کجــا هســت خدایــا به سلامـت دارش 

    دیوان و فالنامه حافظ شیرازی، ص98 و 261

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۲۴
    حسین سبزعلی
    يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ب.ظ

    فیش منبر امام علی از زبان امام علی علیه السلام



    فیش منبر میلاد امام علی علیه السلام




    امام علی از زبان امام علی علیه اسلام


    امام علی از زبان امام علی علیه السلام


    امام علی از زبان امام علی علیه السلام


    امام علی از زبان امام علی علیه السلام

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۵۰
    حسین سبزعلی