منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۸ مطلب با موضوع «متن منبر مجالس ختم» ثبت شده است

دوشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۰ ب.ظ

چه کسانی شهید محسوب می شوند؟

خلاصه پرسش
شهید به چه کسی می گویند؟ آیا کشته های دیگر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی شهید محسوب می شوند؟
پرسش
شهید به چه کسی می گویند؟ آیا مردم نظامی و غیر نظامی عراق، ژاپن، آمریکا و ایران و ... که برای دفاع در جنگ کشته شدند شهید محسوب می شوند؟ تفاوت شهدای جنگ ایران با شهدای صدر اسلام چیست؟
پاسخ اجمالی

شهید به معنای گواه و حاضر بوده و درجات مختلفی دارد. 

بدین ترتیب که خداوند، پیامبران، ملائکه، افرادی که در راه خدا کشته شده­ اند و نیز تمام مؤمنان، در سلسله مراتب درجات شهادت قرار دارند. 


البته واژه مقدس "شهید" را نمی­توان برای تمام اشخاصی که بدون انگیزه الاهی و تنها برای دفاع از کشور خود و یا حتی ناخواسته و بی­دلیل کشته شده­اند، بکار برد. 


معیار تفاوت و درجه­بندی شهدا نیز، تنها زمان شهادت آنان نیست، بلکه عوامل مهم­تری؛ مانند بصیرت، خلوص نیت، میزان فداکاری، تحمل مشکلات و ... می­تواند در این امر تأثیر گذار باشد که بر این اساس، خداوند هر شهیدی را صرف نظر از زمان شهادت به پاداش مناسب خود خواهد رساند.

پاسخ تفصیلی

پرسش شما در سه قسمت عمده قابل پاسخ گویی است:

1. واژه شهید در لغت و فرهنگ اسلامی به چه معنا است؟

2. در آموزه های اسلامی به کدام دسته از کشته­شدگان، شهید گفته می­شود و آیا اساساً هر فرد بی گناهی که کشته شود، شهید است؟

3. آیا مقام و منزلت شهدا با هم متفاوت است و معیار این تفاوت چیست؟


اکنون به همین ترتیب نیز به بررسی و پاسخ آنها می­پردازیم:

1. در مورد قسمت اول، باید بیان داشت که واژه "شهید" از ریشه "شهد" استخراج شده و معانی مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است؛ مانند "گواه"، "حاضر"، "شخصی که چیزی از دایره دانش او خارج نیست" و ... [1] .

بدیهی است که تنها خداوند است که می­تواند در مرحله اول و بالذات، دارای چنین خصوصیتی باشد و به همین دلیل است که "شهید" در آیات بسیاری از قرآن، به عنوان صفتی از صفات الاهی بیان شده است. [2]


البته در مراحل بعدی، پیامبران، [3] ملائکه،[4] و حتی گواهانی که اکنون از آنان به عنوان شاهد نام برده می­شود، [5] نیز مشمول عنوان "شهید" قرار گرفته­ اند. بر این اساس می­توان نتیجه گرفت که شهید هر شخصی است که آگاهی بیشتری نسبت به دیگران دارد و این عنوان را برای افراد بسیاری می­توان استفاده نمود که صد البته درجات آن متفاوت است؛ مانند واژه "نور" که در درجات مختلف، هم قابل استفاده برای ذات مقدس خداوند است [6]و هم می­توان آن را در ماه و خورشید و ... بکار گرفت، [7] حتی استعمال آن برای پرتو اندکی از شمع نیز دروغ و کذب نخواهد بود، اما این کجا و آن کجا!


استفاده از واژه شهید نیز به همین ترتیب قابل ارزیابی است.

بیان این مطلب نیز خالی از لطف نیست که با مطالعه 160 مشتقی که از ریشه لغوی "شهد" در قرآن وجود دارد، موردی را نمی­ یابیم که از آن، صریحاً برای مجاهدانی استفاده شده باشد که در راه خدا کشته شده ­اند، و از چنین افرادی در قرآن، با عناوین مختلفی یاد شده است که معمولاً از ریشه "قتل" است. [8]

البته در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و بعد از آن، عنوان "شهید" برای افرادی که در راه خدا کشته می­ شدند، بسیار استفاده می شده و تقریباً این واژه به نوعی، انصراف به چنین افرادی داشت، به گونه ­ای که اگر به عنوان نمونه، در روایتی چنین بیان شده باشد که فاطمه زهرا (س) هر صبح شنبه به زیارت قبور شهدا می­ شتافت و بر سر قبر عمویش حمزه برای آنان طلب آمرزش می ­نمود، [9] بدون تردید مراد از شهدا در این روایت، همان افرادی هستند که در راه خدا کشته شدند. با این وجود، هر چند مسلماً این افراد از مقام بالاتری نسبت به سایر مسلمانان برخوردار بوده ­اند و به همین دلیل نیز احکام خاصی؛ مانند لازم نداشتن غسل و کفن برای این دسته از شهدا مقرر شده، 


اما نمی­توان عنوان "شهید" را منحصر در آنها دانست. روایاتی نیز شاهد بر این مدعا است که به دو نمونه از آنها اشاره می­ کنیم:

روایت اول:

 پیامبر اکرم (ص) فرمودند: 

هر فرد با ایمانی از امت من، صدیق و شهید است، البته خداوند، به برخی افرادی که با شمشیر کشته شده­ اند، نظر خاص و ویژه­ای دارد. سپس ایشان برای تأیید سخنانشان، آیه 19 سوره حدید را قرائت فرمودند به این بیان که آنانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند، نزد خداوند، صدیق و شهید محسوب می­شوند. [10]

روایت دوم:

 روزی نزد امام سجاد (ع) سخن از شهید و شهادت به میان آمد و افراد مختلف، آنچه را از مصادیق "شهید" شنیده بودند، در آن جمع مطرح نمودند.

یکی گفت که هر شخصی بر اثر بیماری گوارشی بمیرد نیز شهید است، 

دیگری گفت که هر انسانی که طعمه درنده­ای شود، شهید است و ... .

فردی از این میان برخاست و گفت: به نظر من، تنها فردی شهید به شمار می­ آید که در راه خدا کشته شود و بس! امام چهارم (ع) در پاسخ به این فرد بیان فرمودند که با این فرض، تعداد شهدا بسیار اندک خواهد بود. سپس همان آیه فوق را تلاوت نموده و بیان داشتند که ما و شیعیانمان از مصادیق این آیه هستیم (و در نتیجه، همه از شهدا شمرده می­شویم!). [11]

خلاصه پاسخ قسمت اول آن که هر چند، استعمال واژه "شهید" به نوعی کشتگان در راه خدا را به یاد می ­آورد و به همین دلیل نیز، احکامی که در فقه برای شهید در نظر گرفته شده، ناظر به همین گروه است، اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و می­توان برای گروه ­های دیگری که در روایات به آنها اشاره شده و نیز تمام افراد با ایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان در راه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت.


2. بخش دوم پرسش شما در ارتباط با افرادی است که به هر دلیل کشته شده­اند، کدامشان را می­توان شهید نامید؟ در این زمینه باید بیان نمود؛ افرادی که کشته می­شوند، دارای خصوصیات و انگیزه ­های متفاوتی هستند و در هر مورد باید جداگانه قضاوت نمود که به برخی از آنها اشاره می­نماییم:


2-1. فرد با ایمانی که تنها جهت کسب رضایت خداوند و بدون هیچ چشم داشت مادی، با دشمنان جهاد نموده و در این راه کشته شده باشد، که در شهید بودن او شکی نیست، بلکه از بالاترین مقام های شهادت برخوردار است و نزد خدایش روزی می­خورد. [12]


2-2. فرد با ایمانی که جهت دفاع از منافع برحق خود؛ مانند جان و مال و آبرو در برابر افراد ستمگری چون دزدان و راهزنان به مقاومت برخاسته و کشته شده که او را نیز می­توان در درجه پایین­تری از شهدا جای داد، [13] هرچند توصیه شده که شخص مؤمن، برای مقدار اندکی از مال، جان خود را به خطر نیندازد. [14]


2-3. اگر فردی در سپاه مسلمانان بوده، ولی با انگیزه ­های غیر الاهی؛ مانند خودنمایی یا وطن پرستی و ... به جنگ با آنان بپردازد و در این راه نیز کشته شود، چنین شخصی نه تنها شهید به شمار نمی­آید، بلکه شاید دچار عذاب الاهی نیز شود![15]


2-4. اشخاصی که در سپاه کافران و بر ضد مسلمانان می­جنگند و کشته می­شوند که در دوزخی بودن آنان جای هیچ شک و شبهه ای نیست.


2-5. گروه بسیاری از افراد نیز وجود دارند که کشته­ شدن آنان با مرگ طبیعی متفاوت نبوده و اگرچه به قتل رسیده­اند، اما از لحاظ ارزش­گذاری معنوی (چه در بعد مثبت و چه در بعد منفی) همانند افرادی هستند که به دلایل دیگر، جان خود را از دست داده­اند که از جمله آنان می­توان به این افراد اشاره نمود:

الف. افراد مسلمانی که بدون آن که در صحنه نبرد حضور داشته باشند، ناخواسته طی جنگ ها و درگیری­ها کشته می­شوند؛ مانند افرادی که در بمباران و موشک باران شهرها جان می­بازند. این افراد هر چند از لحاظ قانونی شهید به شمار می­آیند و همان گونه که بیان شد، از مقام شهادتی که برای تمام مسلمانان و مؤمنان وجود دارد، نیز برخوردارند، اما نمی ­توان با آنان همانند شهیدی که در میدان نبرد کشته شده برخورد نمود و تفصیل این قضیه نیز در کتب فقهی و دینی بیان شده است. به عبارتی آنان همانند دیگر مؤمنانی هستند که با حوادث دیگری از قبیل تصادفات رانندگی، سیل، زلزله و ... جان سپرده ­اند که یقیناً مشمول رحمت پروردگار نیز قرار خواهند گرفت.

ب. افرا د غیر مسلمانی که به همین ترتیب و ناخواسته و یا در درگیری­های نظامی که هر دو طرف نبرد، غیر مسلمان­، و بدون انگیزه­ های الاهی ­اند و برای دفاع از خود و وطنشان کشته می­ شوند، بر این افراد نیز عنوان "شهید" تطبیق  نمی کند، بلکه حداکثر، آنان تنها در مورد کشته شدنشان بی گناه بوده و در درگاه الاهی مؤاخذه نخواهند شد، اما باید در برابر سایر رفتار و کردارشان؛ از جمله ایمان نیاوردنشان؛ پاسخ گو باشند و از این لحاظ، با دیگر کافرانی که با حوادث دیگر از دنیا رفته ­اند، تفاوتی نخواهند داشت.

خلاصه این قسمت از پاسخ آن است که؛ 

معیار مهم در صدق واژه شهادت، انگیزه افراد است، نه صرف کشته شدن. بر همین اساس است که می­توان، مؤمنان واقعی که با مرگ طبیعی از دنیا رفته­اند را با اندک تسامحی شهید نامید، اما اشخاصی که بدون داشتن هیچ انگیزه خداپسندانه به قتل رسیده­اند را از جمله آنان ندانست.

از این رو می بینیم در قرآن وقتی که از کشته شدگان در جنگ ها سخن به میان می آید، بلافاصله به دنبال آن، عبارت فی سبیل الله (در راه خدا) [16] را می آورد که نشان می دهد تنها انگیزه ای که مورد پسند خداوند است این است که انسان در راه خدا جهاد کند و با خدا معامله نماید: "خداوند از مؤمنان، جان ها و اموال شان را خریدارى کرده، که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد". [17]

"بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على در«لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏ فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است". [18]

3. در ارتباط با بخش نهایی پرسش و این که کدام گروه از شهیدان، بر دیگران برتری داشته و تفاوت شهیدان کنونی با شهدای صدر اسلام در چیست؟ باید گفت که هم عصر بودن با پیامبر (ص) و جهاد در صدر اسلام هرچند می­تواند عاملی قوی برای ایجاد انگیزه­ های الاهی باشد، اما نمی­توان صرف همزمان بودن با پیامبر (ص) را دلیل بر برتری شهدای آن دوره بر سایر شهدا دانست، بلکه معیار برتری هر شخص، بر اساس میزان ایمان و پایبندی به موازین دینی و دشواری­ هایی که در مسیر دین با آن مواجه بوده و نیز درک شرایط و تصمیم­ گیری مناسب او، تعیین می­شود. به همین دلیل است که در روایات ما، ثواب اشخاصی که در راه حق استوار بوده و منتظر ظهور منجی هستند و با مرگ طبیعی از دنیا می­روند، همانند ثواب افرادی بیان شده که در رکاب ولی عصر (عج) حضور خواهند داشت، [19] و یا در روایتی ثوابشان، برتر از پاداش بسیاری از شهدای بدر و احد ارزیابی شده است. [20]

بنابراین، نمی­توان قضاوتی کلی در این زمینه به عمل آورده و بیان داشت که شهیدان مقطع زمانی خاصی بر دیگر شهیدان برتری دارند، بلکه خداوند کریم، ارزش هر شهیدی را، مستقلاً و جدا از دیگران و با توجه به تمام شرایط و خصوصیات او تعیین می­نماید.

در ضمن در پاسخ 1137 همین سایت، مطالبی وجود دارد که با برخی قسمت­های پرسشتان در ارتباط است.



[1] - ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 238.

[2] - آل عمران، 98؛ انعام 19؛ یونس 46؛ حج 22 و ... .

[3] - بقره، 143"و یکون الرسول علیکم شهیدا"؛ مائده 117"کنت علیهم شهیدا" و ... .

[4] - ق، 21، "و جائت کل نفس معها سائق و شهید".

[5] - بقره، 282، "و لا یضار کاتب و لا شهید".

[6] - نور، 35 "الله نور السموات و الارض".

[7] - یونس، 5 "جعل الشمس ضیاء و القمر نورا".

[8] - نساء، 74؛ توبه، 111؛ آل عمران 158- 157، 169 "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا" و ... .

[9] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 3، ص 224، روایت 3468، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 هـ ق.

[10] - محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 16، روایت 12306، مؤسسه آل البیت، قم، 1408 هـ ق.

[11] - شیخ طوسی، ته ذیب الاحکام، ج 6، ص 167، روایت 4، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365هـ ش.

[12] - آل عمران، 169.

[13] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 15، ص 49، روایت 19963.

[14] - همان، ج 28، ص 383، روایت 35017.

[15] با مراجعه به پرسش شماره 2824 همین سایت، علاوه بر مطالب مرتبط با بخش های مختلف پرسشتان، ماجرای شخصی را به نام قزمان؛ که در سپاه پیامبر(ص) بوده و اتفاقاً شجاعت بسیاری را نیز از خود نشان داده؛ مطالعه می­فرمایید که پیامبر(ص) او را از اهل دوزخ برشمردند.

[16] آل عمران، 169؛ حج، 58؛ محمد، 4؛ نسا، 76؛ توبه، 111؛ مزمل؛ 4؛ مزمل، 20.

[17] توبه، 111.

[18] بقره، 207.

[19] - مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 125، روایت 15، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[20] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 335- 334، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 هـ ش


منبع : اسلام کویست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۸:۱۰
حسین سبزعلی
جمعه, ۸ تیر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۲ ب.ظ

چند روایت زیبا درباره توبه

راه رشد » توبه در روایات‏
1. اهمیّت توبه: قال الباقرعلیه السلام: «ان اللَّه اشد فرحاً بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده فى لیلة ظلماء فوجدها فاللَّه اشد فرحاً بتوبة عبده من ذلک الرجل براحلته حین وجدها»(780)
 امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: خداوند متعال خوشحال‏تر مى‏شود به توبه بنده خود، از مردى که در شب تاریک در بیابانى مرکب و توشه خود را گم کند و ناگاه آن را بیاید.
 2. توبه مایه پاکى از گناه: حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «
التوبه تطهر القلوب و تغسل الذنوب» توبه، وسیله تطهیر و پاکى قلوب و باعث پاک شدن گناهان است و نیز مى‏فرماید: «حسن التوبة یمحو الحوبة»(781) نیکو توبه نمودن، معصیت را از بین مى‏برد.(782)
 3. توبه مایه نزول رحمت: حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «التوبه تستنزل الرحمه» توبه موجب نزول رحمت الهى است.
 4. آسان‏تر از توبه: قال على‏علیه السلام: «ترک الذنب اهون من طلب التوبة»(783) ترک گناه، آسان‏تر از توبه است.
 5. عدم جواز تأخیر توبه: قال رسول‏اللَّه‏صلى الله علیه وآله وسلم: «یابن مسعود لا تقدّم الذنب و لاتؤخر التوبة و لکن قدمّ التوبة و اخّر الذنب»(784) پیامبر فرمود: اى پسر مسعود! گناه را جلو نیانداز و توبه را تأخیر نیانداز، بلکه توبه را مقدم بدار و گناه را به تأخیر بیانداز.
 6. نشانه‏هاى تائبان قال رسول‏اللَّه‏صلى الله علیه وآله وسلم: «أتدرون من التائب؟ قالوا: الّلهم لا. قال: اذا تاب العبد و لم یرض الخصماء فلیس بتائب، من تاب و لم یزد فى العبادة فلیس بتائب، من تاب و لم یغیّر لباسه فلیس بتائب، من تاب و لم یغیّر رفقائه فلیس بتائب، من تاب و لم یفتح قلبه و لم یوسع کفّه فلیس بتائب، من تاب و لم یقصّر امله و لم یحفظ لسانه فلیس بتائب، من تاب و لم یغیّر خلقه و نیّته فلیس بتائب، من تاب و لم یغیّر خلقه و نیّته فلیس بتائب، من تاب و لم یقدم فضل قوته من بدنه فلیس بتائب، اذا استقام على هذه الخصال فذاک التائب»(785)
 پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم از اصحاب خود پرسیدند: آیا مى‏دانید تائب چه کسى است؟ عرض کردند: نه، فرمود: اگر کسى توبه کند وکسانى را که به آنان بدى کرده است راضى نکند ولباس خود را تغییر ندهد ودوستان (منحرفش) را تغییر ندهد وقلب خود را باز نکند وبذل وبخشش پیدا نکند وآرزویش را کوتاه و زبانش را حفظ نکند واخلاق ونیتش را تغییر ندهد و طعام خود را کم نکند، تائب نیست و هرگاه انسانى این صفات را تحصیل کند توبه‏کننده واقعى است.
 کلام مرحوم فیض کاشانى‏
 مرحوم فیض کاشانى مى‏فرماید: توبه از امور اختصاصى نیست بلکه نسبت به اشخاص و احوال عمومیت دارد و هیچ‏کس از آن بى‏بهره نیست قال اللَّه تعالى: «وتوبوا الى اللَّه جمیعاً»(786) همگى به درگاه خدا توبه کنید. در این آیه خطاب عمومى است و اختصاص به گروه معینى ندارد.
 امّا این‏که بر هر انسانى لازم است در تمام حالات توبه و انابه نماید. براى آن است که هیچ کس از معصیت جوارحى بر کنار نیست و به فرض آن‏که گاهى از اوقات اعضا و جوارحش مرتکب معصیت نشود، در قلب مرتکب معصیت مى‏شود و اگر قلباً به ارتکاب معصیت نپردازد از وسوسه شیطان که او را از ذکر خدا غافل مى‏سازد بر کنار نیست و ثابت است که همه این موضوعات موجبات نقص او را فراهم مى‏سازند و هر یک از این‏ها داراى اسبابى است و اسباب ترکشان همان است که به ضد آن‏ها بپردازد و از آن‏ها رجوع کند و توبه هم به معناى رجوع است و هیچ کس خالى از این نقیصه نیست لیکن در مقدارش، متفاوتند و در اصل گناه مشترکند و اما گناه انبیا و اوصیا مانند گناه ما نیست گناه آن‏ها این است که از ذکر دایمى حق باز مى‏مانند و به امور مباح مى‏پردازند و چون از توجه به مباحات باز مانند اجرشان مضاعف گردد.
 حضرت صادق‏علیه السلام فرمود: رسول اکرم با آن‏که گناهى مرتکب نمى‏شد، در هر شبانه روز صد مرتبه استغفار مى‏کرد. خداوند متعال اولیاى خود را بدون هیچ گناهى به مصیبت‏ها و ناراحتى‏هایى دچار مى‏فرماید تا اجرشان را مضاعف گرداند.
 و این‏که گناه را استثنا کرده براى آنست که گناه آنان مانند گناه ما نیست و گناه هر یک از آن‏ها به اندازه قرب منزلت اوست. قال الصادق‏علیه السلام انّ رسول اللَّه‏صلى الله علیه وآله وسلم یتوب الى اللَّه و یستغفر فى کل یوم و لیلة مأة مرّة من غیر ذنب ان اللَّه یخصّ اولیائه بالمصائب لیأجرهم علیها من غیر ذنب یعنى من غیر ذنب کذنوبنا فان ذنب کل احد انما هو بحسب قدره و منزلته عنداللَّه.(787)
 کلام امام خمینى‏قدس سره‏
 امام خمینى‏قدس سره مى‏فرماید: «شخص تائب، پس از توبه نیز آن صفاى باطنى برایش باقى نمى‏ماند، چنان‏که صفحه کاغذى را اگرسیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند البته به حال جلاى اولى بر نمى‏گردد یا ظرف شکسته‏اى را اگر اصلاح کنند باز به حالت اولى مشکل است عود کند. بسیار فرق است بین دوستى که در تمام عمر، با صفا و خلوص با انسان رفتار کند با دوستى که خیانت کند و پس از آن عذر تقصیر طلب نماید». بنابراین، انسان باید حتى الامکان گناه نکند و اگر خداى نخواسته گناه کرد هر چه زودتر در صدد توبه و علاج برآید. و بهار توبه ایام جوانى است که بار گناهان کم است. انسان در پیرى حرص و طمع او بیشتر است. برفرض که انسان بتواند در ایام پیرى توبه کند از کجا به پیرى برسد و اجل به او مهلت دهد. کمیاب بودن پیران دلیل بر این است که مرگ به جوانان نزدیک‏تر است. انسان در یک شهر پنجاه هزار نفرى، پنجاه نفر پیر هشتاد ساله نمى‏بیند.(788)

780) کافى، ج 2، ص 415.
781) توبه.
782) تصنیف غررالحکم.
783) بحار، ج 73، ص 364.
784) بحارالانوار، ج 77، ص 104.
785) بحارالانوار، ج 6، ص 35.
786) نور، 31.
787) حقایق، ص 288؛ محجة البیضاء، ج 7، ص 17.
788) اربعین امام خمینى‏قدس سره، ص 233.
صفحه قبل « [صفحه 164]» صفحه بعد
منبع : سایت درس هایی از قرآن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۷ ، ۲۲:۳۲
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۴۵ ب.ظ

نداهای پنجگانه قبر

ندای هر روز قبر

یاد قبر و قیامت و همین طور مرگ و حساب، در فاصله گرفتن انسان از دنیا و سازندگی روح انسان، نقش مهمّی دارد؛ از این گذشته، عامل تعیین کننده ای است برای آمادگی مرگ و قیامت که در روایات از آن به «استعداد للموت» یاد شده است؛ به ویژه اگر نیازهای آن عالم بیان شود.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

«اَلْقَبْرُ یُنَادِی فِی کُلِّ یَوْمٍ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ، اَنَا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ اَنِیساً، وَ أَنَا بَیْتُ الظَّلَمَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ سِرَاجاً اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ فِرَاشاً، اَنَا بَیْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ کَنْزاً، وَ اَنَا بَیْتُ الْحَیَّاتِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ تَرْیَاقاً، وَ اَمَّا الْاَنِیسُ فَتِلَاوَه الْقُرْآنِ، اَمَّا السِّرَاجُ فَصَلَوه اللَّیْلِ وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ وَ اَمَّا الْکَنْزُ فَلَا اِلَهَ اِلَّا الله وَ اَمَّا التَّرْیَاقُ فَالصَّدَقَه؛ (1)

قبر هر روز با پنج جمله، ندا می دهد: من خانة تنهایی هستم، پس انیس و همرازی به سوی من بیاورید. من خانة تاریکی هستم، پس به سوی من چراغ همراه آورید. من خانه خاکی هستم پس فرش همراه داشته باشید، من خانه فقر و نداری هستم، پس [سرمایه و] گنج همراه بیاورید و من خانة مارها هستم پس پادزهر با خود حمل کنید؛ اما همراز، تلاوت قرآن می باشد، امّا چراغ [قبر] پس نماز شب است،و اما فرش، پس عمل نیک، و گنج [عالم قبر] [کلمه توحید و گفتن] لا اِله اِلّا الله است، و پادزهر آن، صدقه است.

پی نوشت :

(1)مجموعه ورّام، ابی الحسین ورام، ص200 و الدعوات، قطب الدین الراوندی، مدرسة الامام المهدی4، قم، 1407 ق، ص258


منبع : وبلاگ حجت الاسلام تباشیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۴۵
حسین سبزعلی
جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۲۸ ب.ظ

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست 

هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود 

صحنه پیوسته به جاست.

 خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد🌷🌷



روح رفتگان شاد🌷🌷🌷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۸
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۱۲ ب.ظ

مرگ فرصت ها _جلسه اول

مرگ و فرصت ها - جلسه اول

نویسنده/ سخنران: 
مرگ
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به شخصى که از ایشان اجازه درخواست مرگ کرده بود فرمودند: مرگ براى همگان حتمى و سفرى طولانى مى‏باشد، اگر واقعاً از خدا مرگ مى‏خواهى و آرزوى مرگ دارى، من به تو اجازه مى‏دهم، آرزوى مرگ کن! به خدا بگو: خدایا! مرگم را برسان! ...

مرگ و فرصت ها - جلسه اول

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلّى الله على جمیع الانبیاء والمرسلین‏ و صلّ على محمد و آله الطاهرین.

شخصى در محضر مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت: یا رسول اللّه! شما به من اجازه مى‏فرمایید که من از خدا درخواست مرگ کنم تا پروردگار عالم به عمر من خاتمه دهد؟ البته این مطلب را از باب گرفتارى، مشکلات و سختى‏ها نگفت، بلکه نزد خود فکر کرده بود که من بروم و چنین اجازه‏اى را از رسول خدا بگیرم، اگر حضرت اجازه دادند از خداوند متعال بخواهم که مرگ مرا برساند. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمودند: مرگ واقعیتى حتمى است. قرآن مجید در این باره مى‏فرماید:
«کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»
هر صاحب جانى، شربت مرگ را مى‏چشد. مردن قطعى است، خدا در قرآن به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: «إِنَّکَ مَیّتٌ وَ إِنَّهُم مَّیّتُونَ»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۶ ، ۱۷:۱۲
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۹ ب.ظ

مرگ و فرصت ها _ جلسه دوم

مرگ و فرصتها - جلسه دوم

نویسنده/ سخنران: 
مرگ
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: مرگ امرى قطعى است، بخواهى یا نخواهى از راه مى‏رسد، راهش نیز راهى طولانى است؛ «سفر طویل» اما من به تو اجازه مى‏دهم که درخواست مرگ کنى، ولى قبل از رفتنت، براى ده نفر هدیه بفرست، بعد از این که این هدایا را فرستادى...

مرگ و فرصتها - جلسه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلّى الله على جمیع الانبیاء والمرسلین‏ و صلّ على محمد و آله الطاهرین.

مردى به محضر مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت: «أتأذن لى أن أتمنّى الموت» به من اجازه مى‏دهید که از خدا درخواست مرگ کنم؟ که خدا مرگ مرا برساند؟ چه انسان با ارزشى از نظر عقلى بوده است که حتى آووز و درخواستش را از خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله اجازه گرفته است. خیلى خوب است که انسان در زندگى، به خصوص در امور مهم، به تنهایى و خودسر تصمیم نگیرد. هر انسانى باید بداند که عاقل‏تر و بصیرتر از خودش نیز در دنیا هست. در این باره قرآن کریم مى‏فرماید:«وَ فَوْقَ کُلّ ذِى عِلْمٍ عَلِیمٌ»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۶ ، ۱۷:۰۹
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۲ ب.ظ

قانون مرگ

قانون مرگ

نویسنده/ سخنران: 
امام حسین علیه السلام
هر جا باشید مرگ سراغتون میاد ولو اینکه بروید در یک برج‌های مستحکم دژهای آهنین خودتون را مخفی کنید «وَلَوْ کنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ»؛ هر جا باشی سراغت میاد پادشاه بنی‌اسرائیل برا خودش یه برج ساخته بودید رفته بود داخل با این وزیر اعظمش داشت...

اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبِیبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین».

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ‏ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

دانم  که نیم لایق دیدار جمالت                      اما چه کنم با دل و با شوق وصالت

از صفحة دل خاطر تو محو نگردد                     بیرون نرود از سَر من فکر و خیالت

بیچاره  بُوَد آنکه به تو کار ندارد                       هیهات از این غفلت و مستی و جهالت

تو باب خدا هستی و ما سائل این باب             در خونه‌رو باز کنی یه مشت گدا در خونه ایستاده‌اند

تو باب خدا هستی و ما سائل این باب             ما را به تو داده است خداوند حوالت

والباب المبتلا بإنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۶ ، ۱۷:۰۲
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ق.ظ

عوامل سختی سکرات مرگ

عوامل سختی و شدت سکرات مرگ لحظة احتضار

نویسنده/ سخنران: 
امام حسین علیه السلام
رسول اکرم(ص) ترک نماز و سهل‌انگاری در نماز است بخواند و نخواند دیر بخواند همش یعنی انسان سهل‌انگار یا نخونه اصلاً یا گاهی بخونه گاهی نخونه یا اصلاً بی‌قید باشه نسبت به اول وقت هر چی مؤذن صدا می‌زند الله‌اکبر الله‌اکبر سرجاش نشسته پشت...

اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبِیبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین».

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ‏ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

شاها نظری کن دل مسکین گدا را             بگذار به چشمان ترم، این کف پا را

ای خاک درت تاج سرم مهدی زهرا             نومید مکن از درت این بی‌سر و پا را

رفتن به سر کوی صفا با دل خسته            دیدم که صفایی نَبُوَد بی‌تو صفا را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۶ ، ۰۰:۱۳
حسین سبزعلی