منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۳۸ مطلب با موضوع «روضه منبر» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۵۲ ب.ظ

روضه مکتوب امام رضا علیه السلام

السَّلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی ایهّا الرضا یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله.
سَلامٌ عَلَی آلِ طاها وَ یاسین سَلامٌ عَلَی آلِ خَیْر ِ النَّبیین سلامٌ عَلَی رَوْضَةِ حَلَّ فِیها امامٌ یُباهِی بِهِ المُلکُ و الدینُ
اباصلت می گوید: 

خدمت اقا بودم به من فرمود: اباصلت، منتظرم بمان اگر آمدم و دیدی عبا بر سر افکنده ام دیگر با  من صحبت نکن بدان مرا مسموم کرده اند. بدان هدف شان را به نتیجه رسانده اند. 

اباصلت می گوید: 

آقا رفت من هم چشم به در گشودم. خدا کند آقا عبا به سر نیفکنده باشد، اما یک وقت دیدم در باز شد، امام عبا را به سرافکنده از خانه ی مأمون بیرون آمد، نمی دانم چه شده بود؟1 اما بعد از هر چند قدمی یک لحظه می نشست، یک لحظه بلند می شد- اباصلت، جگرم پاره پاره شد.......

 این سم چه کرد با بدن آقا؟!

گذشت...

 ضعف بر امام رضا حاکم شد.2 فرش ها را کنار زد و شکم را به زمین چسباند؛ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیم؛ مثل مار گزیده به خود می پیچد، دائماً به در نگاه می کرد و انتظار می کشید.یه وقت دیدم سرش روی زانوی جواد الائمه است، از مدینه آمده بود.لحظات آخر عمر علی بن موسی ارضا


اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله

لحظات آخر کسی نیست سرش را به دامن بگیرد. چه کرد؟ 

سرش را روی خاک های گرم کربلا گذاشت؛ فَوَضَعَ رأسَه عَلی الأرض ِ و التّراب؛ صورت را گذاشت روی خاک گرم کربلا.....

همه با هم صدا بزنیم حسین.....
 مدارک:
1-منتهی الامال،ص1052؛ سوگنامه آل محمد،ص123
2-منتهی الامال،ص105؛ سوگنامه آل محمد،ص121
 منبع کتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص72-69

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۶:۵۲
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۳۲ ب.ظ

روضه مکتوب امام حسن مجتبی علیه السلام

پیغمبر فرمود:
این فرزند من آقا است، و خداوند بوسیله این بین دو گروهى از مسلمین را صلح خواهد
دا
د.وهرکس
می خواهد به سرورجوانان بهشت نگاه کند به حسن بن علی نگاه کند.

پرورش مرثیه:

السلام علیک یا اَبا مُحَمَّد یا حَسَنَ بْنَ
عَلِىٍّ اَیُّهَا المجْتَبى یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، یا حُجَّةَ اللهِ عَلى
خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا
وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا
وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ،

یاربامام مجتبی مسموم کین شد   

  قلب شریفش پاره اندرراه دین شد

آمدبه بالینش حسین باچشم گریان   

   زینب ازاین ماتم شده زارپریشان

اندرجنان زهراسیه پوش غمین است    

 بهرحسن افسرده وزاروحزین است

 

هرمردى
تو زندگیش هر دردى داشته باشه ، اول زنش خبردار مى شه ، من بمیرم براى امام حسن
علیه السلام که توى خانه اش هم غریب بوده ، یک وقت صدا زد، کنیزها بگوئید زینبم
بیاید، بى بى آمد، صدا زد: حسنم چه شده ؟

فرمود:
خواهرم ، حالم منقلب است ، برو زود حسینم را خبر کن . بى بى آمد توى محله بنى
هاشم ، دراین خانه رامى زند، حسینم داداش بیا، عباس بیا، عون بیا، جعفر بیا، همه
بیاید، ببینید حسنم … ؟

آمدند
دور بسترامام حسن علیه السلام ، یک دفعه آقا صدا زد: خواهرم ، زینبم برو برام یک
طشت بیار، رفت یک طشت آورد، آقا سرش را توى طشت کرد، تا سر بلند کرد دیدند پاره
هاى جگرش داخل طشت است۲
 .

اى اُف
برتواى روزگار دو طشت به زینب نشان دادى ، میان یک طشت پاره هاى جگر امام حسن
علیه السلام ، حسینى ها بگم آتیش بگیرى ، میان یک طشت هم سربریده حسین.امااین
طشت ها یک فرقی باهم داشتند این جا تکه های جگربرادربیرون می امد آنجا سربریده
برادر بود روای می گه تاسربرادررادرمیان طشت دید باصدایی حزین که دل همه روجریحه
دارکرد فریادزد :

یاحسیناه،یاحبیب
رسو ل الله ،یابن مکه ومنی،یابن فاطمه الزهرا سیدالنساء ،یابن بنت المصطفی

 روای میگه
همه گریه کردند اما یزید ملعون برای این که حضرت زینب سلام الله علیها روساکت کنه
باچوب خیزران …

همه با هم صدا بزنید حسین....


پایان روضه :

الا لعنة الله علی القوم الکافرین


منبع:

۱٫ زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام    متن    ۳۰۴     (مناقب حضرت مجتبى علیه السلام) ….. ص : ۳۰۳  

  نویسنده:عزیزالله عطاردی ۲٫ جلاالعیون ج ۱، بلبل بوستان
حضرت مهدى ج ۲٫ص ۱۴۱
. ۳٫مقتل لهوف سیدبن طاوس  ص۲۳۳


برگرفته از پایگاه جامع روضه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۶:۳۲
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ق.ظ

متن روضه پیامبر ص حجت الاسلام رفیعی

متن روضه پیامبر اکرم صلوات الله علیه- حجت الاسلام دکتر رفیعی

نبی در بستر و زهرا کنارش
عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم کمتر نوا کن
برای رفتن بابا دعا کن
شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب کبری سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود. فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد،لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند. نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) ۱ همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیه الله، ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛۲ پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت.پیغمبر در خانه غسل داده شد،کفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد.اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟۳ اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا۴
بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمه الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند.شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی.اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمهالزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند. شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید،گریه کنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا کردند!
۱-مستدرک ج۲،ص۴۵۱،بحارالانوارج۲۲،ص۴۵۸،منتهی الآمال،ص۱۴۸
۲-نهج البلاغه،خطبه۱۹۷،غررالحکم،ص۱۲۰،ح۲۱۰۳
۳-سوگنامه آل محمد،ص۲۳
۴-بحارالانوار،ج۷۹،ص۱۰۶؛مناقب ج۱،ص۲۴۲؛مسکن الفؤاد،ص۱۱۲
منبع کتاب مقتل” روضه های  استاد رفیعی ” ص۱۵-۱۳

*******************

متن روضه پیامبر اکرم صلوات الله علیه- حجت الاسلام دکتر رفیعی

روز شنبه است و متعلق به رسول اکرم؛پیامبر رحمت و پیامبر رفق و مدارا. این همه که مردم مکه او را آزار دادند اما همین که مکه را فتح کرد صدا زد:اَلْیَوْم یَوْمَ الْمَرْحَمَه.(۱) امروز روز مرحمه است. همه را بخشید.پیامبر بارها فرمودند:اللُّهُمَّ اهِد قومِی فَاِنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ(۲) خدایا این ها را هدایت کن همانا بعضی از این قوم نمی دانند؛اللّهُم اغْفِر لِاُمَّتِی(۳).به او گفتند:یا رسول الله، نوح نفرین کرد،آب آمد.قوم عاد،باد آنها را گرفت.قوم دیگری قحطی آنها را گرفت.شما هم نفرین کنید،شما بیش از پیغمبر های دیگر اذیت و آزار شدید؛ ما أوذِیَ نَبِیٌ مثلَ ما اُذیتُ.(۴) هیچ پیغمبری مثل پیغمبر ما اذیت نشد.فرمود:نه،من نفرین نمی کنم. خداوند در قرآن می فرماید:تا وقتی دو چیز در بین مردم است عذاب نمی آید:
۱-    شخص تو(پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم)،تا شما در میان مردم هستی عذاب نمی آید
۲-    استغفار،تا استغفار در بین مردم است عذاب عام برای مسلمانان نمی آید.
امروز روز شنبه و متعلق به پیغمبر است. در مفاتیح هم دعایی داردکه مخصوص شنبه است،می گوید:پیغمبر را اینگونه زیارت کنید،درآن زیارت می خوانیم که اگر مردم پیش تو استغفار کنند،و تو از خداوند برای آنان طلب مغفرت کنی،خدا می پذیرد.یارسول الله،زمان حیات نبودیم که خدمت شما بیاییم،امروز که روز شنبه و متعلق به شماست،متوسل به شما می شویم، و از شما می خواهیم که واسطه بشوی که خداوند گناهان ما را ببخشد و بیامرزد. این مطلب در فرازی از همین زیارت روز شنبه نیز آمده است. دل ها را روانه کنیم مدینه، نمی دانم مشرف شده اید یا نه؟گنبد خضرای نبوی و در کنارش آن قبرستان خاموش بقیع.
السلام علیک یا رسول الله،السلام علیک یا نبی الله،السلام علیک یا رحمه الله الواسعه و یا باب نجاه الاُمه. رحلت پیامبر گرامی اسلام همان گونه که امیر المؤمنین فرمود:اعظم مصائب است. یا رسول الله،در حال جان دادن شما حسن و حسین آمدند و خودشان را روی بدن شما انداختند، در نقل دارد پیغمبر دست هایش را باز کرد،یک دست امام حسن و یک دست امام حسین آن ها رابه سینه فشرد. امیرالمؤمنین آمد حسن و حسین را بردارد،پیامبر تب داشت،حالش مساعد نبود،چشمانش را باز کرد و فرمود: نه علی جان، بگذار حسنم روی سینه ام باشد؛ بگذار حسینم روی سینه ام باشد؛بگذار آنها را ببویم؛بگذار آنها را ببوسم. علی جان، اینها بوی بهشت می دهند. اَتَزَوَّدُ مِنْهُما.۵ بگذار از آنها توشه بچینم. یا رسول الله حاضر نشدی حسن و حسین را از روی سینه ات بردارند و روی زمین بگذارند،اما نبودی ببینی که کنار قبرت تیرها بر بدن امام حسن….! یا رسول الله،آنقدر حسین را دوست داشتی که اگر صحبت می کردی و صدای گریه ی حسین را می شنیدی،صحبتت را قطع می کردی. اگر نماز می خواندی و صدای گریه اش را می شنیدی،صحبتت را قطع می کردی.  اگر نماز می خواندی وصدای گریه اش را می شنیدی، نماز را سریع تمام می کردی. اگر می آمد و روی پشت مبارکت می نشست،آنقدر سجده را طولانی می کردی تا حسین پایین بیاید. یا رسل الله،کربلا نبودی ببینی؛ یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری، حسینت روی نیزه شکسته؛یه عده با شمشیر،یه عده با سنگ،یه عده هم با نیزه….!
۱-شرح نهج البلاغه،ج۱۷،ص۲۷۲
۲- بحارالانوار،ج۱۱،ص۲۹۸
۳- بحارالانوار،ج۳۱،ص۲۰۸
۴- بحارالنوار،ج۳۹،ص۵۵
۵- بحارالانوارج۲۲،ص۵۰؛کشف الغمه،ج۱،ص۴۰۹
منبع کتاب مقتل” روضه های  استاد رفیعی ” ص۱۷-۱۵

*****************

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۰
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۰۶ ب.ظ

روضه مکتوب پیامبر صل الله علیه و آله


میثم مطیعی‌

ای بهشت مدینه شهر رسول
باغ سر سبز لاله های بتول

تو بهشتی ولی بهارت کو
ای قرار همه قرارت کو

شِکوه بر درگه خدا داری
ناله وامحمّدا داری

*رسول خدا خیلی در بین ما غریبه...*

 

شهر احمد، کجاست احمدِ تو

از چه خاموش شد محمّد تو

ای جهانِ وجود، هستت رفت
خاتم الانبیا زدستت رفت

گرد غم بر فلک نشست، نشست
پشت شیر خدا شکست، شکست

گرد غربت مدینه را به سر است
از مدینه، علی غریب تر است

او که بار بلای امّت برد
او که پا بر نجات خلق فشرد

*پیغمبر چقدر برای ما زحمت کشید...*

جگرش را زطعنه چنگ زدند
به جبینش زکینه سنگ زدند

 

*یه روزیم به پیشانی پسرش سنگ زدند...*

بارها امّت ستم گستر
بر سرش ریختند خاکستر

بر قدم هاش خار افشاندند
کاذبش گفته ساحرش خواندند

چون پدر با عدو تکلّم کرد
با لب غرق خون تبسّم کرد

بارها جان خویش داد زدست
تا که گردد بشر خدای پرست

وقت رفتن نخواست از امّت
اجر، الاّ مودّت عترت

 

* "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی..."

 

آقا خوب حقت رو ادا کردن... امشب برای پیغمبر گریه کن؛ روز قیامت جلو حضرت زهرا شرمنده نشیما! بگیم دورامون رو زدیم همه جا رفتیم برای پیغمبری که اینقدر برای ما زحمت کشید هیچ کاری نکردیم.


بعد عمری خون دل حقت ادا شد یا محمد
آیه های کوثرت از هم جدا شد...

 

چطور حقش رو ادا کردند؟ ابن سعد در طبقات الکبری نوشته: راوی میگه ابن عباس رو دیدم گریه میکرد؛ گفتم چرا گریه میکنی؟ خودم بودم پیغمبر فرمود: "ایتونی بالکتف و الدوات" بیاید براتون وصیت کنم "اَکتُب لکم کتابا لا تضلوا بعدی" بعداز من گمراه نمیشید؛ چی گفتن؟ "انما یهجر رسول الله"

 

ان الرجل لیهجر جز کفر محض نیست
این جنگ با کتاب خدای پیمبر است

 

"و ما ینطق عن الهوی؛ان هو الا وحی یوحی"

 

گفتند پیغمبر داره هذیون میگه.

آن کس که داد نسبت هذیان به مصطفی
از کینه اش به صورت زهرا نشانه بود


با آن همه سفارش پیغمبر خدا
پاداش دوستی علی تازیانه است


یارب مغیره مادر ما را چگونه زد؟!
کز جای تازیانه ی او خون روانه بود

در مجلس معاویه ملعون امام حسن بود، دونه دونه اینا رو مورد خطاب قرار داد؛ رو کرد به مغیره بن شعبه، فرمود: "اما انت یا مغیرة بن شعبه انت ضربتَ فاطمةَ" تو مگر فاطمه رو نزدی "حتی اَدمَیتَها" تا اینکه بدنش خون آلود شد...*

 

روح پاکش ز تن چو گشت رها
باز گردید دست توطئه ها

بود روی زمین جنازه او
که شکستند عهد تازه او

منکر آیه شریفه شدند
بانی فتنه سقیفه شدند

از جحیم سقیفه خصم شریر
آتش افروخت در بهشت غدیر

چیره شد دست ظلم بر مظلوم
غصب شد حق چهاره معصوم

تا به جای صمد صنم شد نصب
گشت حق کتاب و عترت غصب

گر چه در نظم، قدرتم دادند
چه کنم حکم وحدتم دادند

ورنه پیوسته می زدم فریاد
که کجا فاطمه زپا افتاد

روز غصب خلافت علوی
گشت پامال، حرمت نبوی

در سقیفه ستم به مولا رفت
آتش از بیت وحی بالا رفت

شعله افروختند بر در وحی
آیه ای شد جدا ز کوثر وحی

زخم شمشیر بر سر حیدر
گشت اجر رسالت دیگر

حمله بر حجّت خدا کردند
فرق او را زهم دو تا کردند

 

*دو سه جمله هم بریم در خونه ی امام حسن...*

 

بعد قتل علی امام حسن
گشت همچون پدر غریب وطن

ریخت یک آسمان بلا به سرش
خون شد از غیر و آشنا جگرش

زهر کین زد شراره بر دل او
عاقبت جعده گشت قاتل او

آسمان بس که خون به جامش ریخت
جگرش خون شد و ز کامش ریخت

روز تشییع، در برِ یاران
پیکرش شد ز تیر، گلباران

 

*بدن مطهرش رو سوراخ سوراخ کردند...*

 

بارش تیر و جسم یار کجا؟
یاس زهرا و نیش خار کجا

آل هاشم اگر چه خون جگرید
این خبر را به خواهرش نبرید

سوز زخم درون بس است بر او
دیدن طشت خون بس است بر او

یوسف فاطمه، حسین عزیز
اینقدر اشک از دو دیده نریز

مجتبی هم به غربت تو گریست
هیچ روزی بسان روز تو نیست

در حسن زخمِ چند چوبه ی تیر
در تو زخم هزاراها شمشیر

******

کربلا سنگ بر جبینت خورد
تیر بر حلق نازنینت خورد

 

*امشب مادرت عزاداره

 

دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد...*

"السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین، وعلی علی بن الحسین، و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۷:۰۶
حسین سبزعلی
پنجشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۹ ب.ظ

شعر و روضه امام سجاد علیه السلام


بی تو سجاده ای اگر هم بود

فرش رسوایی دو عالم بود

بی تو یا حرفی از بهشت نبود

یا اگر بود هم جهنم بود

خطبه های گلوی زخمی تو

انعکاس غروب ماتم بود

تو اگر خطبه ای نمی خواندی

خانه هامان بدون پرچم بود

تو اگر روضه ای نمی خواندی

سال ما سال بی محرم بود

از تو داریم فصل ماتم را

ده شب گریه ی محرم را

احترام تو را سلام نبود

حق تو کوچه های شام نبود

حق آیینه ها شکستن نیست

گیرم این آینه سر امام نبود

هیچ جایی برای حال شما

امام سجاد؛ علم گریه برداشت، همه حرفش و بعد از کربلا با گریش زد، من می خوام بگم چرا گریه میکرد، دلایل زیاده، اما مگه یادش میره صحنه های کربلا یکی یکی جلوی چشماشه منو تو یه روضه گوش میدیم، می شنویم، بی مقدمه تو هر روضه مون میگیم: حسین؛ حالا زین العابدین که خودش دیده، من می خوام بعضی از این صحنه ها رو یادت بیارم، مگه یادش میره صحنه وداع با پدرش رو، پدرش اومد تو خیمه یه نگاه زین العابدین کرد، دید باباش آشفته است، رنگ پریده است، یه نگاه کرد دید سر تا پا غرق خاک خونه، زین العابدین رو خاک خیمه افتاده، یه نگاه کرد دید بابا داره یه جوری حرف میزنه، انگار این لحظه لحظه آخره، صدا زد: بابا از داداش اکبرم چه خبر، ابی عبدالله گفت: داداشت رفت، یکی یکی اسم برد، یه مرتبه دید هرکی اسم می بره بابا میگه به شهادت رسید، یه لحظه صدا زد: بابا از عمو عباس چه خبر، تا ابی عبدالله گفت: بی عمو شدی، میگن زین العابدین بلند شد، با اون حال زارش، تا ومد بلند شه بابا نگه اش داشت گفت: عزیزم تو بخواب، فقط یه جمله بهت بگم پسرم: غیر منو تو دیگه مردی تو خیمه ها نمونده، تو دیگه بلند نشو، زینب یه محرم می خواد.

مگه یادش میره غروب یازدهم، مگه یادش میره اون لحظه ای که از کنار گودال رد شد، مگه یادش میره اون لحظه ای که اومد بابا رو دفن کنه، خودش گفت: برید بوریا بیارید، خودش رفت تو قبر، بنی اسد دیدن دیر کرد از قبر بیرون نیومد، مگه یادش میره، نگاه کردن دیدن لباش گذاشته رو لبای بریده، من میگم همه ی اینا یادش نرفت، اما همه ی اینا یه طرف اونی که امام سجاد رو 35 سال روضه خون کرده اینا نیست، حالا بشنو

احترام تو را سلام نبود

حق تو کوچه های شام نبود

حق آیینه ها شکستن نیست

گیرم این آینه امام نبود

هیچ جایی برای حال شما

بدتر از مجلس حرام نبود

گریه کردی صدا زدی ای کاش

هیچ سنگی به روی بام نبود

کاش مادر مرا نمی زایید

من امامم، خرابه جام نبود

حرفِ ویرانه در میان آمد

دختر شاه، یادمان آمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۲۰:۰۹
حسین سبزعلی

روزاولـ   قیام

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَالصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَالْقَائِمِینَ وَنَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِالْغَافِلِینَ و َهَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَاإِلَهَ الْعَالَمِینَ وَاعْف ُعَنِّی یَا عَافِیا عَنِ الْمُجْرِمِینَ 

ترجمه 

خدایا روزه مرا دراین روز از روزه داران واقعی قراربده وقیامم را جزو قیام کنندگان حقیقی قراربده ومرادراین روزازخواب بی خبران بیدارم نما و جرمم را در این روز ببخش ای معبود جهانیان و درگذر ازمن ای بخشنده جنایتکاران.

شروع با سوال

اگه قرار باشه برای جمعی صحبت کنید و از شما بخواهندکه فقط یک جمله سخن بگویید ، کدام جمله را انتخاب می کنید؟ در یک صحبت طولانی انتخاب  خیلی سخت نیست . اما در جایی که قرار باشه تنها یک جمله سخن بگوییم ، فکر میکنیم تا گل سرسبد حرفهایمان را انتخاب کنیم.خدای متعال نیز در قرآن کریم درسهای مختلفی بما داده است ، اما در یک جا است که گویا میخواهد فقط یک جمله بگوید .یک نصیحت : قُلْ إِنَّماأَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ ای پیامبر بگو من شما را فقط به یک چیز نصیحت میکنم، یک موعظه ، یک کلام ، یک حرف ، در خانه گر کس است یک حرف بس است . لذا اون یک حرف باید خیلی حیاتی و قابل تأمل باشه . باید خیلی موعظه اساسی باشه . اون یک حرف چیه ؟ قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَن ْتَقُومُوا لِلَّه ِمَثْنى‏ و َفُرادى‏ (46سبا) اون یک نصیحت چیه ؟ اینکه آی مردم برای رضای خدا قیام کنید. أَن ْتَقُومُوا لِلَّهِ . شد گروهی قیام کنید  مَثْنى‏ .نشد تنهایی قیام کنید :  فُرادى . اما در هرصورت قیام کنید. ننشینید ، بپاخیزید.

اقناع اندیشه

با توضیح و تبین

قیام برای خدا یعنی برخاستن از سر سفره شهوات و حرکت به سوی خدا . یعنی مسافرت از خانه نفس به سمت بیت الله همانطورکه خود خدا تو قرآنش فرمود: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ  قیام برای خدا یعنی آنطوری که رسول خدا در تبیین ویژگی زیرکترین انسانها میفرماید :  التّجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 46 ).  یعنی دل کندن از لذتهای دنیایی و آمادگی برای سفر اخروی

پرورش احساس با مقایسه و تشبیه

اساسا قیام از جنس حرکته و قعود از جنس سکون. طبیعیه که کسی که اهل حرکت نباشه مثل آب مونده توی یک گودال بعد از چند صباحی میگنده. اما آب زلال آب جوشنده است ، آب رونده است

ای شیخ، گران جان چو توانی منشین .......... زین آب روان بگیر پندی، منشین

(اوحدی-دیوان اشعار-رباعیات-رباعی شماره ۱۴۸)

بیاید روز اول ماه رمضان با هم تصمیم بگیریم  تو زندگی اهل قیام بشیم نه اهل قعود.آخه میدونید در واقع ماه رمضان هم ماه تمرین برای همین قیام در زندگی است . ماهی است که اگه خوب تمرین بکنیم یاد میگیریم که توی یازده ماه دیگه چطوری زندگی کنیم که دلبست دنیا نشیم ، بلند شدن از پای انواع شهوات رو تمرین میکنیم : شهوت خوردن ، شهوت خوابیدن ، شهوات جنسی و .... لذا بهترین فرصت برای تمرین قیام همین ماه مبارکه .

اما بهترین تمرین در این ماه چیه ؟ همون چیزی که در دعای امروز از خدای کریم درخواست کردیم که  اللَّهُمَّ اجْعَلْ...قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ از خدا میخوایم که شب زنده داری ما رو دراین ماه جزء شب زنده داریهای واقعی و خالصانه خودت قرار بده. ممارست بر نماز شب یکی از کاملترین تمرینهای قیام است . که انسان در دل شب که همه در خواب عمیق فرو رفته اند از خواب شیرین خود بگذرد و در برابر خدای مهربان کریم بایستد. توی این ماه هرطوری شده نفسمون رو به شب زنده داری و نمازشب خوندن عادت بدیم. حتی اگه خسته و خواب آلود هم هستیم ، وضوبگیریم و خودمون رو پای سجاده نمازشب بکشونیم چون اگه اونجا هم خوابمون ببره خیلی باارزش تره تا توی رختخواب . چون درروایت داریم که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند :ای اباذر خداوند با سه نفر به ملائکه مباهات می کند ... یکی از اونها مردی است که شب برای نماز به تنهایی می ایستد و در سجده نماز به خواب می رود خداوند می فرماید نگاه کنید به بنده من روحش نزد من است و بدنش در طاعت من سجده کنان است. (وسائل‏الشیعة 5 296 )

البته میدونم واقعا سختیهای زیادی داره ؛ وقتی همه خوابند، آدم با تمام خستگیهای روز گذشته اش ،باید برخلاف رویه همه از رختخواب گرمش بلند بشه و خواب رو از خودش دور بکنه ، وسوسه های شیطان روکه تازه اون موقع میادسراغش رو کناربزنه و وضوبگیره و باتمام خستگی به نماز بایسته.اما چون سخت ترین عمل هست بهترین تمرین برای جداشدن از دنیاست ، علاوه براینکه  بالاترین ارزش و ثواب رو هم داره آنطورکه امام صادق علیه السلام فرموده باشند: ما مِن عَمَلٍ حَسَنٍ یَعمَلُهُ العَبدُ إلاّ و لَهُ ثَوابٌ فی القرآنِ إلاّ صلاةَ اللَّیلِ ؛ فإنَّ اللّه َ لَم یُبَیِّنْ ثَوابَها لِعَظیمِ خَطَرِها عندَهُ بحار الأنوار، ج 87، ص 140 ، هیچ عمل خوبی نیست که بنده انجام دهد مگر آنکه برای او ثوابی در قرآن بیان شده  ولی درباره نماز شب این طور نیست خداوند ثواب نماز شب را به خاطر بزرگی جایگاه و منزلت آن روشن نکرده است.آنجا که خداوند متعال میفرماید:

«تَتَجافى جُنُوبُهم عَن المَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَـاهُمْ یُنفِقُونَ * فلا تَعْلَمُ نَفسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أعْیُنٍ جَزاءً بِما کانوا یَعمَلونَ» 

پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود (و بپا مى‏خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى‏خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند! (سجده:آیه ۱۶)

رفتارسازی با الگودهی مثبت

اگه بخواهیم توزندگیمون واقعا اهل قیام باشیم مثل امام روح الله (ره) که فرموده بود : من به پشتوانه همین آیه أن تقوموا لله ... قیام کردم . باید مثل ایشان هم اهل قیام لیل و شب زنده داری بشیم.یکی از نزدیکان امام می گوید : پنجاه سال نماز شب امام خمینی ترک نشد. امام در بیماری، در صحّت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتّی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می خوانند. امام در قم بیمار شدند به دستور اطبّا می بایست به تهران منتقل شوند، هوا بسیار سرد بود و برف می بارید و یخبندان عجیبی در جادّه ها وجود داشت، امام چندین ساعت در آمبولانس بودند، و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند. شبی که از پاریس به سوی تهران می آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند تنها امام در طبقه ی بالای هواپیما نماز شب می خواندند. و شما اگر امام را از نزدیک دیده باشید آثار اشک بر گونه های مبارک امام، حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه شب وی دارد.


امام خمینی ص 376(شیخ عبدالعلی قرهی)

ماندگاری کلام باعلامتگذاری

ما که اینهمه دم از مهدی فاطمه میزنیم و ندای ـ یابن الحسن کجایی  داد از غم جدایی ـ سر میدیم ، برای چی وقتی اون نام مبارک حجت ابن الحسن رو میبریم ، همگی قیام میکنیم و دست به سر میگذاریم . شاید یه دلیلش این باشه که میخوایم به آقامون بگیم : آقاجان هر وقت شما قیام کنید ما  هم آماده قیامیم . راستی رفقا خودمونیم . واقعا آماده قیامیم؟ میدونستید تا موقعی که اهل قیام نشیم بدرد آقامون نمیخوریم. اگه میخواید بدرد آقامون بخوریم نه اینکه به دردش اضافه کنیم هربار که به احترام نام مبارکش بلند میشی ببین چقدر تو زندگیت اهل قیامی؟ اگه دیدی قیامت کم رنگ شده سریع روند زندگیت رو عوض کن

پرورش احساس باشعر

قیام رو باید بریم از قائم کربلا یاد بگیریم ،علمدار حسین(علیه السلام)


 آقا قمر بنی هاشم :

قیامت قامت ای قامت قیامت ........ قیامت کرده ای با قد و قامت

البته میدونید که قدو قامت عباس که اون رو علمدار کربلا نکرد ، اون قدو قامت رو کسای دیگه ای هم تو کربلا داشتند. اون چیزی که اون رو قمربنی هاشم کرد قیام برای خدا بود :

قیامت قامت ای قامت قیامت ........ قیامت کرده ای با قد و قامت

موذن گر ببیند قامتت را ........ به قدقامت بماند تا قیامت

روضه کوتاه

با همین قیامش بود که یار بدرد بخور امامش شد.اما میگن الان اگه بری زیر زمین حرم آقا قمر بنی هاشم ،قبر مقدسش اندازه یه نوجوان کوچیکه،چرا؟ آخه از مولاش حسین (علیه السلام) خواست برش نگردونه خیمه ، گفت از بچه هات خجالت میکشم حسین ،من به رقیه قول آب دادم ،من از لب تشنه اصغر خجالت میکشم،خب شاید بگی این چه ربطی داره به قبر کوچک عباس، میدونی ربطش چیه ،میدونی اگه یه علمدار وسط میدون بمونه چی میشه ،همه به زدنش افتخار میکنن تا جایی که دیگه قامتی  ازش نمونده.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۵۷
حسین سبزعلی

روز دوم ـ رضای الهی

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَ نَقِمَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَةِ آیَاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

ترجمه 

خدایا امروز مرا به موجبات رضایتت نزدیک بفرما و از خشم و  بلاهایت دور فرما و توفیق بده تا در این روز آیاتت را قرائت کنم به مهر بانی ات ای مهربان ترین مهر بان ها

ایجاد انگیزه

با ابهام

خداوند به جبرئیل  و  میکائیل  وحى فرستاد که من بین شما برادرى ایجاد کردم و عمر یکى از شما را طولانى‏تر قرار دادم کدام یک از شما حاضر است ایثار به نفس کند و زندگى دیگرى را بر خود مقدم دارد؟ سوال سختی است اگه الان خداوند متعال بین دونفر ازما ها برادری ایجاد کنه و عمریکی از ما دو نفر رو بیشتر قرار بده کدوممون حاضر میشیم بخاطر دیگری ایثار کنیم؟ خیلی سخته ! برای همین هیچکدام از جبرئیل و میکائیل حاضر نشدند. به آنها وحى شد اکنون على ع در بستر پیغمبر خوابیده و آماده شده جان خویش را فداى او سازد به زمین بروید و حافظ و نگهبان او باشید.هنگامى که جبرئیل بالاى سر و میکائیل پایین پاى على ع نشسته بودند جبرئیل مى‏گفت:  به به آفرین بر تو اى على! خداوند بواسطه تو بر فرشتگان مباهات مى‏کند 

اینجا بود که آیه نازل شد : وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ  وَ اللَّهُ رَءُوفُ  بِالْعِبَادِ  (بقره 207)

اقناع اندیشه

با  مقایسه و تشبیه

در این آیه سخن از معامله ای در میان است : فروشنده  انسان  و خریدار خدا و متاع  جان  و بهاى معامله خشنودى ورضای حضرت دوست. جالب اینه که در آیات  دیگرى بهاى همینگونه معاملات را بهشت جاویدان و نجات از دوزخ ذکر کرده است مثلا مى‏فرماید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ (توبه 111) یعنی پروردگار عالم در معامله با عموم مردم در ازای بذل جانشان بهشت و رهایی از جهنم رو واگذار میکند اما اون بهای گرانقیمته رو فقط درقبال جان خواص از مومنین معامله میکنه .چرا که آیه مورد بحث با کلمه  من  تبعیضیه (وَ مِنَ النَّاسِ) شروع شده یعنى تنها بعضى از مردم هستند که قادرند به این کار فوق العاده دست بزنند، و بتونند رضا و خشنود حضرت حق رو خریداری کنند ، ولى در آیه دومی همه مؤمنان به معامله با خدا، در برابر بهشت جاویدان دعوت شده‏اند (تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 80) لذا رضای الهی بالاترین بهایی است که میتوان در معامله با خدای کریم بدست آورد و البته به همه کس هم نمی دهند.

بنابراین کسب رضای الهی در این دنیا از هرچیزی بیشتر می ارزه. بیخود نیست که امام علیه السلام در آن روایت معروف می فرماید : که انسانهای آزاده خدا را فقط بخاطر دوست داشتنش و کسب رضایتش عبادت میکنند.(الکافی ج2ص84)

پرورش احساس با شعر

چون باارزش ترین بهاست حتی باارزشتر از بهشت و نعمتهای آن . کما اینکه از على بن الحسین (ع) روایت شده که فرمود:وقتى اهل بهشت وارد بهشت شده و ولى خدا به جنات و قصرهاى خود واردمیشوند و هر مؤمنى بر تخت  خود تکیه میزنه، خدمت‏گزارانش به دورش حلقه مى‏زنند، و شاخه‏هاى پر میوه خود را به طرفش خم مى‏کنند و در پیرامونش چشمه‏سارها جوشیدن مى‏گیرد و از چشم اندازش نهرها به جریان مى‏افتد و برایش بساطها گسترده مى‏گردد و پشتى‏ها برایش مى‏گذارند و هر چی رو که بخواهد و اشتها کند قبل از آنکه به زبان آورد خدامش برایش حاضر مى‏سازند و برایش حور العین از جنان بیرون مى‏آیند و بندگان خدا آنچه که خدا بخواهد در این حالت و در این تنعم بسر مى‏برند.

تا آنکه پروردگار جبار براى آنان تجلى نموده مى‏فرماید: اى اولیاء و اى اهل طاعت من! و اى ساکنان بهشت من که در جوار من منزل گرفته‏اید! میل دارید به شما از کرامتى بالاتر از آنچه دارید خبر دهم؟ عرض مى‏کنند: پروردگارا آن چیست که از این بهشت که هر چه بخواهیم در آن مى‏یابیم بهتر و بالاتر است؟.

بار دوم همان پرسش تکرار مى‏شود و عرض مى‏کنند: پروردگارا، بله، آن کدام خیر مى‏باشد که بهتر از این بهشت است؟ خداى تعالى فرماید: رضایت من از شما و دوستى من نسبت به شما است که از آن لذت‏ها و نعمت‏ها که در آنید بهتر است. بعرض مى‏رسانند:آرى، پروردگار ما! رضایت تو از ما، و محبت تو، به ما، بهتر و گواراتر است. بعد از اون على بن الحسین (ع) این آیه را تلاوت فرمود:  وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ  (ذیل آیه 72 سوره مبارکه توبه) .  یعنی کمترین حد رضای الهی (تنوین رِضْوانٌ تنوین تقلیل است) از بالاترین لذتهای دنیایی و آخرتی بالاتر است.

لذا بالاترین چیزی که تو زندگی باید دنبال کنیم خشنودی ذات پاک اوست:

ای یار ناگزیر که دل در هوای تست .......... جان نیز اگر قبول کنی هم برای تست

غوغای عارفان و تمنای عاشقان .......... حرص بهشت نیست که شوق لقای تست

گر تاج می‌دهی غرض ما قبول تو .......... ور تیغ می‌زنی طلب ما رضای تست

گر بنده می‌نوازی و گر بنده می‌کشی .......... زجر و نواخت هرچه کنی رای رای تست (سعدی/مواعظ/غزلیات/غزل ۶)

رفتار سازی با برنامه دهی

اما اسباب جلب رضای الهی که در دعای امروز از خدا نزدیک شدن به آنها رو از خدا خواستیم در روایات چند مورد ذکر شده از جمله اینکه آقا امیرالمومنین در روایتی می فرمایند : سه چیز بنده را برضوان خدا میرساند : اول ـ استغفار زیاد : اذکاری برای استغفار در این ماه ذکر شده که با مداومت برآنها میتوان در این مسیرگام برداشت. دوم ـ نرمى و خوش اخلاقى : مواظبت کنیم روزه گرفتن خدای ناکرده عامل و توجیهی برای بداخلاقی هامون نباشه . سوم ـ صدقه زیاد: آفرین بر کسانی که توی این ماه با صدقه دادن و افطاری دادن به فقراء و نیازمندان رضایت خدا رو بدست میارند.

رفتارسازی با حل موانع در راه اصلاح

مانع دوم : اینکه در بسیاری از مواقع هم جلب رضایت دیگران (نه خود) مانع از حرکت در مسیر جلب رضای دوست میشه. تو جلسه ای نشستی وقت اذان میرسه . جلسه رو رها کن به نماز بایست . به این هم فکر نکن که حالا اگه من بلند شم بی احترامی به جمع میشه . نه نه .این فریب شیطانه . دنبال رضایت خدا باشی رضایت مخلوقش هم میاد . شخصى نامه‏اى خدمت حضرت سید الشهداء علیه السّلام نوشت که اى سید و مولاى من. بهترین چیزى که خیر دنیا و آخرت است چیست؟ حضرت نوشت بسم اللَّه الرحمن الرحیم اما بعد کسى که در مقام دستیابى به رضاى الهى باشد و این عملش موجب خشم مردم باشد خداوند براى او امور مردم را کفایت خواهد کرد و کسى که با عملى که موجب خشم خدا است بخواهد خشنودى مردم را بدست آورد خداوند او را بمردم واگذار میکند و لطف خود را از او باز میدارد و السّلام. بحار الأنوار  ج‏68، 372

رفتارسازی با الگو دهی مثبت

آفرین بر اون کسی که وقتی رفته توی مجلس عروسی متوجه شده مجلس به هر دلیلی (موسیقی حرام یا اختلاط زن و مرد)مجلس گناه شده ، سریع از مجلس میزنه بیرون و حالا این چی بگه و او چه فکری بکنه براش مهم نیست . فقط براش رضایت الهی مهمه. 

مثل شهید بزرگوار عباس بابایی که خانمش میگه قبل انقلاب به یک عروسی دعوت شدیم که فکر نمیکردیم مجلس مختلط باشه .وقتی واردمجلس شدیم و با مجلس گناه روبرو شدیم.عباس فقط چند دقیقه نشست و تو فکر رفت . بعد بلافاصله از اونجا زدیم بیرون وقتی به خونه رسیدیم اون شب رو تاصبح قرآن خوند و گریه کرد فقط به خاطر اینکه چنددقیقه برخلاف رضای خدا تو مجلس گناه قرار گرفته.

روضه کوتاه

میگن صبح روز عاشورا حر بن زیاد ریاحی رو دیدند داره  می لرزه ،گفتن حر میترسی ؟اینها که جمعیتی ندارن ،یه صبح تا ظهر همه کشته میشن، گفت: خودم رو بین بهشت و جهنم می بینم    دید حواسشون نیست حرکت کرد  سمت خیمه اباعبدالله اما با چه رویی بره سمت خیمه ها ؟آخه اون بوده که راه رو به حسین و بچه هاش بسته ،اون بوده که ترس به دل بچه های حسین انداخته، حالا بره چی بگه  اما مولای کریم چه قشنگه خریدش !حسین جان فدای کرمت ما رو هم بخر توی این ماه خدا ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۵۲
حسین سبزعلی

روز سوم ـ  آثار غفلت

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ وَ اجْعَلْ لِی نَصِیبا مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ

ترجمه

خدایا روزی کن مرا در آن روز هوش و خود آگاهی را و دور بدار در آن روز از نادانی و گمراهی و قرار بده مرا بهره و فایده از هر چیزی که فرود آری در آن به بخشش  خودت ای بخشنده ترین بخشندگان 

شروع

باطرح موضوع

انسانی که اشرف مخلوقات است گاهی به جایی می رسد که تا حد حیوانیت و حتی پایین تر از آن هم سقوط می کند. یکی از عواملی که باعث سقوط انسان می شود و حربه شیطان هم هست غفلت است که بسیاری از انسانها را با این وسیله جهنمی میکند.  قرآن می فرماید:

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون (اعراف آیه 179)

بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریده‏ایم دل‏ها دارند که با آن فهم نمى‏کنند چشم‏ها دارند که با آن نمى‏بینند گوش‏ها دارند که با آن نمى‏شنوند ایشان چون چارپایانند بلکه آنان گمراه‏ترند ایشان همان غافلانند.

هدف اصلى آفرینش، خداپرستى و عبودیّت است، ولى نتیجه‏ى کار بسیارى از انسان‏ها در اثر عصیان، طغیان و پایدارى در کفر و لجاجت، دوزخ است، گویا که در اصل براى جهنّم خلق شده‏اند. حرف «لام» در «لِجَهَنَّمَ»، براى بیان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار که هدف اصلى‏اش در فراهم نمودن چوب، ساختن در و پنجره‏هاى زیبا از آن چوبها مى‏باشد، ولى کار به سوزاندن چوب‏هاى بى‏فایده در بخارى مى‏انجامد که آن هدف تبعى است. 

دوزخى شدن بسیارى از انسان‏ها، به خاطر بهره‏نبردن از نعمت‏هاى الهى در مسیر هدایت و کمال است. زیرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده‏اند. «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»(تفسیر نور، ج‏4، ص: 230)

اقناع اندیشه

با توضیح وتبیین

چطور میشود که با غفلت این بلا به سر انسان می آید؟ 

 منشاء تمام شرور، غفلت از خداست. انسان براساس توجه به خداست که انصاف، عدالت، رحم و مروت در او زنده می شود. شیطان وقتی می خواهد انسان را به گناه دعوت کند، اول کاری که می کند این است که فکر انسان را از خدا به خود انسان برمی گرداند و به سمت مصالح و منافع و تعلقات خود می چرخاند. وقتی انسان به خود توجه کرد، کوچک و حقیر و ضعیف می شود، همتش پایین می آید، مسائل بزرگ را فراموش می کند، مسائل کوچک برای انسان تلخ می شود به واسطه التفات به خود، یاد خدا را فراموش می کند، دقیقاً با چیزی که برای حفظ خود انجام می دهد صدمه و لطمه می بیند. خداوند متعال چرا مسئله حضرت آدم را در بهشت به طور مکرر در قرآن ذکر می کند؟ برای آنست که اول انسان فکر کند که من از حضرت آدم بالاتر نیستم و مواظب و مراقب باشد.

پرورش احساس

با داستان

انسان در هر مقام و موقعیتی قرار گرفت نباید گذشته خود را فراموش کند که چه بوده است. در تاریخ آمده شخصی به نام ایاز در ابتدا غلام « سلطان محمود» بود و در اثر زیرکی و فداکاری مقرب ترین و نزدیک ترین فرد نزد  سلطان گردید. این امر باعث حسادت وزیران و درباریان گردید و آن ها به فکر افتادند هر طور که شده، ایاز را نزد سلطان خوار گردانند. ایاز حجره ای داشت که همیشه درِ آن بسته و قفل زده بود و کسی را به داخلِ آن راه نمی داد. هر روز صبح، قبل از اینکه ایاز نزد سلطان برود، وارد این اتاق می شد، مدّتی در آنجا می ماند و سپس بیرون آمده، در را قفل کرده و به قصر سلطان می رفت. عدّه ای از حسودان، نزد سلطان محمود رفتند و گفتند:« ایاز مقدار زیادی جواهر و طلا از خزانه ی سلطنتی دزدیده و در اتاقی جمع کرده است و هر روز صبح به آن اتاق می رود، جواهرات و طلاهایش را می شمرد و سپس بیرون می آید و هیچ کس را به آن اتاق راه نمی دهد.» آنقدر گفتند که سلطان به شک افتاد. بنابراین دستور داد یک روز بعد از اینکه ایاز به قصر آمد، عده ای از مأموران با بیل و کلنگ به خانه ی ایاز رفته، در را شکسته و هر چه طلا و جواهر یافتند، برای سلطان بیاورند. مأموران طبق نقشه عمل کردند. با کلنگ، قفل در را شکستند و وارد اتاق شدند. امّا در اتاق جز پوستین و کفش کهنه چیز دیگری نیافتند. مشکوک شدند که حتماً جواهرات باید مخفی شده باشد، به همین دلیل شروع به کندن زمین نمودند، امّا چیزی نیافتند. به ناچار، پوستین و کفش را نزد سلطان بردند سلطان فهمید که درباریان حسادت ورزیده و سعایت کرده اند. بنابراین سلطان آنها را احضار کرد و گفت:« اگر ایاز از شما راضی نشود و شما را نبخشد، من شما را مجازات خواهم کرد.» درباریان به پای ایاز افتادند و از او عذرخواهی کردند. ایاز گفت:« اگر سلطان شما را ببخشد من نیز از گناه شما می گذرم.» آن گاه سلطان از ایاز پرسید:« سِرِّ اینکه هر روز صبح به آن اتاق می رفتی و خلوت می کردی، چه بود؟» ایاز پاسخ داد:« قبل از اینکه من غلام سلطان شوم، مردی تهیدست و فقیر بودم و از مالِ دنیا فقط همین کفش و پوستین را داشتم وقتی که نزد سلطان مقرّب شدم، آنها را در اتاقی گذاشتم و هر روز صبح به دیدن آنها می رفتم تا نفسم سرکش نشود. و به خود مغرور نگردد و از یاد خداوند غفلت نکند.» « غرض از نقل این داستان آن است که انسان باید همیشه حالت اولیّه اش را به خاطر داشته باشد و بداند که خداوند او را از نطفه ی گندیده و ناچیزی آفریده است و هر چه دارد، بخشش خداوند به اوست و انسان از خودش چیزی ندارد.

رفیق اهل غفلت هرکه شد از کار می ماند ........ چویک پا خفت، پای دیگر از رفتار می ماند

اشعار وتمثیلات - زیبا ترین تک بینها-امیر ملک محمودی

غافل مشو که عمر تو بر باد می رود ....... بَر رَخْش عُمر ، هر نفسی تازیانه ایست

اشعار وتمثیلات -مفرد همدانی

رفتار

سازی

 از راههای غفلت زدایی ذکر خداست. اینکه انسان همیشه به یاد خدا باشد و بداند زیر ذره بین خدا قرار دارد غفلت را از بین میبرد. در حدیث قدسی آمده:

أیُّما عَبدٍ اِطَّلَعتُ عَلى قَلبِهِ فَرَأیتُ الغالِبَ علَیهِ التَّمَسُّکَ بِذِکرِی تَوَلِّیتُ سیاسَتَهُ و کنتُ جَلِیسَهُ و مُحادِثَهُ و أنِیسَهُ.

هر گاه به دل بنده اى سر زنم و ببینم که یاد من بر آن چیره گشته است، تربیت او را خود به عهده گیرم و همنشین و همسخن و همدم او شوم

راه دیگر این است که زیاد به قبرستان و زیارت اهل قبور برویم تا خیلی به خوشی دنیا دل نبندیم و از محرومیتهای آن نگران نشویم و همیشه به فکر مرگ و آخرت باشیم

راه سوم دوستی و همنشینی با اهل ذکر و شرکت در جلسات دعا و دوری از افراد غافل و هرزه است که بسیار تأثیر دارد.

راه چهارم هم مداومت بر اذکار و ادعیه وارده برای زمانهای مختلف و قرائت قرآن است

روضه

چقدر زیباست یک جوان آنقدر به یاد خدا و مرگ باشد و خود را آماده کند که وقتی به او گفته می شود مرگ در نظر تو چگونه است بگوید «احلی من العسل» اومد خدمت بابا اذن بگیره بدون معطلی حضرت اجازه دادند اما همین که داشت می رفت یک نگاه مأیوسانه ای به او کردند فرمودند خدایا شاهد باش شبیه ترین انسان به پیامبرت از نظر اخلاق و صورت و گفتار را به سوی این قوم فرستادم. اما چه کردن با این جوان. تا فهمیدند اسمش علی است آنقدر زدند که بدنش پاره پاره؛ هر طرف بدن را بلند می کردن یک طرف دیگر روی زمین می ماند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۴۸
حسین سبزعلی

روز ششم – گرفتاریهای گناه

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَ لا تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ

ترجمه 

خداوندا در این روز به ارتکاب نافرمانیت خوارم مگردان و مرا به شلاق های عذاب نکوبان و مرا از عوامل غضبت به منت و نعماتت حفظ و حراست فرما ای انتهای آرزوی آرزومندان.

شروع

دعاهایی که از معصومین به ما رسیده علاوه بر اینکه به مایاد میدهد از خدا چه بخواهیم و چگونه بخواهیم؛ یادآور بعضی آموزه های دینی هم هستند. در دعای امروز بلافاصله بعد از اینکه از خدا میخواهد که مرا از نافرمانی خود دور کن ، میفرماید مرا با تازیانه های عذاب مجازات مکن، این نشان میدهد که یکی از عوامل مجازاتهای الهی گناهان ما هستند و ضمن اینکه دعا میکنیم، حواسمان باشد که این عامل مجازات را از خود دور کنیم. از آیات قرآن هم این نکته به خوبی قابل استفاده است. مثلا در آیه ای می فرماید:

وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ )شوری/30)

این آیه به خوبى نشان مى‏دهد مصائبى که دامنگیر انسان مى‏شود یک نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد که بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یکى از فلسفه‏هاى حوادث دردناک و مشکلات زندگى روشن مى‏شود.

جالب اینکه در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم: که پیامبر گرامى خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

خیر آیة فى کتاب اللَّه هذه الایة! یا على! ما من خدش عود، و لا نکبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهو اعدل من ان یثنى على عبده:

" این آیه (آیه فوق) بهترین آیه در قرآن مجید است، اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مى‏شود و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است که از او سر زده و آنچه خداوند در دنیا عفو مى‏کند، گرامى‏تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده، عادلتر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد"! و به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک مى‏کند  او را نسبت به آینده کنترل خواهد نمود. ( تفسیر نمونه، ج‏20، ص: 44)

اقناع اندیشه

با  توضیح و تبین

اما آیا همه گرفتاریها به همین خاطر است؟ خیر. پس فلسفه تلخی ها و ناگواری ها چیست؟

پاسخ : برخی از ناگواریها به دست خود ماست و برخی در اختیار ما نیست . بسیاری از حوادث تلخ به خاطر عدم دقت و مدیریت صحیح خود ماست . اگر در داد و ستدها ، اسناد تجاری را محکم تنظیم نکردیم و ضامن و وثیقه از طلبکار نگرفتیم و او مال ما را نداد ، مقصر خود ما هستیم .

اگر روی حوض آب نرده نگذاشتیم و کودک در آن افتاد و غرق شد ، مقصر خود ما هستیم.

اگر مراعات بهداشت ، قوانین رانندگی و آداب اجتماعی را نکردیم و گرفتار امراض و تصادفات و تحقیرها شدیم ، مقصر خود ما هستیم . (پرسشهای مهم پاسخهای کوتاه-محسن قرائتی)

بعضی از گرفتاریها هم به خاطر کوتاهی در وظایف دینی است و خدا میخواهد ما را متذکر وظیفه مان کند.

پرورش احساس با داستان

به عنوان مثال: امام حسن عسکری علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین علی علیه السلام حکایت فرمود: روزی پیرمردی به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شرفیاب شد. پیرمرد با گریه و زاری عرضه داشت : یا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ کردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را کمک کردم تا آن که مستقلّ و خودکفا گردید، ولی امروز که من ضعیف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستی خود را از دست داده ام ، او از هر گونه کمکی به من دریغ می کند و حتّی لقمه نانی هم به من نمی دهد. حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله خطاب به فرزند کرد و فرمود: تو در این مورد چه جوابی داری ؟ گفت : یا رسول اللّه ! من چیزی زاید بر مخارج خود و عائله ام ندارم . حضرت به پدر فرمود: اکنون چه می گوئی ؟ 

گفت : یا رسول اللّه ! او دارای چندین انبار گندم و جو و کشمش می باشد و نیز کیسه هائی پر از درهم و دینار دارد. رسول خدا به فرزند فرمود: چه پاسخی داری ؟ اظهار داشت : یا رسول اللّه ! او اشتباه می کند، چون من هیچ ندارم . در این هنگام ، حضرت رسول خطاب به فرزند کرد و فرمود: از عذاب خداوند بترس و نسبت به پدرت که آن همه برای تو زحمت کشیده است ، نیکی و احسان کن . پسر گفت : یا رسول اللّه ! من چیزی ندارم . 

حضرت فرمود: این ماه از بیت المال به او کمک می کنیم ؛ ولی از ماه آینده باید پدرت را کمک نمائی و به یکی از اصحاب خود به نام اُسامة بن زید دستور داد تا صد درهم به آن پیر مرد بپردازد. در پایان ماه ، پدر دو مرتبه به همراه پسر خود نزد رسول خدا آمد وعرضه داشت : یا رسول اللّه ! فرزندم چیزی به من نداد و پسر همچنین گفت : من چیزی ندارم . حضرت به فرزند اشاره نمود: که تو دارای ثروت بسیاری هستی ؛ ولی با این برخوردی که نسبت به پدرت داری ، همین امروز فقیر و تهی دست خواهی شد. همین که فرزند از نزد حضرت برگشت متوجّه شد که داد و فریاد افرادی که در همسایگی انبارهای آذوقه او هستند، بلند است . و هنگامی که چشمشان به پسر پیرمرد افتاد فریاد زدند: بوی گندیده انبارهای تو به همه ما اذیّت و آزار می رساند. و او را مجبور کردند تا اجناس فاسد شده انبارهایش را تخلیه کند؛ او نیز چندین کارگر گرفت و با پرداخت پولی بسیار، آن اجناس فاسدشده را در بیابان های شهر تخلیه کرد. و چون به کیسه های طلا و نقره اندوخته شده مراجعه کرد، آن ها را چیزی جز سنگ و ریگ ندید و تمام زندگی و ثروت او تباه گردید وسخت در تنگ دستی قرار گرفت ، به طوری که حتّی محتاج لقمه نانی برای شام خود گردید و در نهایت مریض و رنجور شد. سپس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله ، در رابطه با اداء حقوق والدین چنین فرمود: مواظب باشید که پدر و مادر خود را ناراحت و غضبناک نکنید و راضی نباشید که آنان نیازمند و محتاج گردند؛ وگرنه بدانید که غیر از عذاب دنیا نیز در قیامت به عقاب دردناک الهی مبتلا خواهید شد.

منبع: چهل داستان و چهل حدیث از حضرت رسول خدا (ص)- سایت راسخون- نویسنده:عبدالله صالحی

رفتار سازی

چه کنیم تا از عقوبات الهی نجات یابیم. راههای مختلفی در آیات و روایات آمده از جمله:

اول : دعا

ِعَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَقُولُ الدُّعَاءُ یَدْفَعُ الْبَلَاءَ النَّازِلَ وَ مَا لَمْ یَنْزِلْ ( الکافی ج : 2 ص : 469)

امام سجاد علیه السلام فرمود دعا بلاهای که بر سر آدم آمده و هنوز نیامده را دور می کند  

دوم : استغفار

َ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ قَبْلَ وَقْعَةِ صِفِّین‏: وَ لَا یَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْکُمْ حَتَّى تَتُوبُوا وَ تَرْجِعُوا، فَإِنْ تَتُوبُوا وَ تَرْجِعُوا فَیَسْتَنْقِذُکُمْ اللَّهُ مِنْ فِتْنَتِهِمْ وَ ضَلَالَتِهِمْ کَمَا اسْتَنْقَذَکُمْ مِنْ شِرْکِکُمْ وَ جَهَالَتِکُم (بحارالأنوار ج : 30 ص : 323)

بلا از شما دور نمی شود تا اینکه توبه کنید و باز گردید و اگر توبه کردید و باز گشتید خداوند شما را از درون فتنه ها و تاریکی ها نجات می دهد همان طور که شما را از شرک و جهالت نجات داد  سوم : صدقه

ِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ الصَّدَقَةَ لَتَدْفَعُ سَبْعِینَ بَلِیَّةً مِنْ بَلَایَا الدُّنْیَا مَعَ مِیتَةِ السَّوْءِ إِنَّ صَاحِبَهَا لَا یَمُوتُ مِیتَةَ السَّوْءِ أَبَداً مَعَ مَا یُدَّخَرُ لِصَاحِبِهَا فِی الْآخِرَةِ (الکافی ج : 4 ص : 6)صدقه هفتاد بلا از بلاهای دنیایی دور می کند علاوه بر این مرگ بد را از صدقه دهنده دور می کند و هر گز مرگ بدی نخواهدداشت علاوه بر این برای صدقه دهنده نیز در آخر ذخیره شد.

چهارم: صبر

لا تدفع المکاره إلا بالصبر 

چیزهایی که خوش آمد انسان نیست دور نمی شود مگر با صبر 

روضه کوتاه

چه سختیهایی را که امام حسین علیه السلام با صبر بر خود آسان کردند. تحمل مصیبت عزیزان به این راحتی ها نیست اما حضرت همه را به خاطر خدا تحمل کردند؛ اما نمیدانم داغ برادر با امام جه کرد که بالای سر اباالفضل فرمود الان انکسر ظهری حالا کمرم شکست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۴۰
حسین سبزعلی
پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۳۷ ق.ظ

متن منبر روز پنجم ماه رمضان با موضوع آشتی با خدا

روز پنجم ـ آشتی با خدا

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ 

ترجمه 

خدایا مرادر  این روز  از آمرزش جویان قرار بده و مرا از جمله بندگان شایسته و فرمان بردارت قرار بده به رافتت ای مهر بان ترین مهربانان 

ایجاد انگیزه با ضرورت مطلب

ماه مبارک رمضان یک فرصت طلائی و بی نظیر برای تصفیه روح و جبران گذشته می باشد همان طور که خیلی از افراد از این فرصت ،کمال استفاده را بردند و خودشان را تصفیه کردند ، ولی باید این را بدانیم که خیلی ها هم ماه رمضان گذشته در میان ما بودند و الان زیر خروارها خاک مدفونند  . بنابراین باید قدر دانست و سعی و تلاش مضاعف کنیم تا خودمان را در طومار آمرزش جویان این ماه قرار دهیم همان کسانیکه طبق روایات ما خداوند آنها را دوست دارد 

عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قُلْتُ وَ کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ قَالَ یُنْسِی مَلَکَیْهِ مَا کَتَبَا عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى جَوَارِحِهِ اکْتُمِی عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ وَ أَوْحَى إِلَى بِقَاعِ الْأَرْضِ اکْتُمِی عَلَیْهِ مَا کَانَ یَعْمَلُ عَلَیْکِ مِنَ الذُّنُوبِ فَیَلْقَى اللَّهَ حِینَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِالذُّنُوب‏                           

راوى مى‏گوید شنیدم که امام صادق علیه السّلام فرمودند: هنگامى که بنده مؤمنى توبه نصوح نماید، خداوند او را دوست داشته و گناهانش را در دنیا و آخرت مى‏پوشاند. عرض کردم: چگونه گناهانش را مى‏پوشاند؟ فرمودند: گناهان او را از خاطر و یاد دو فرشته‏اى مى‏برد که مأمور نوشتن اعمالش هستند، به اعضاى بدن او وحى مى‏نماید که گناهان او را کتمان کنید و به مناطقى از زمین که در آنها گناه کرده است وحى مى‏کند: گناهانى را که در آن مناطق مرتکب شده است بپوشانید. و بدین ترتیب، در حالى خداوند را ملاقات مى‏کند که هیچ چیزى نیست که به کوچکترین گناهى علیه وى شهادت دهد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال   ص : 171

اقناع اندیشه

با توضیح به وی‍‍‍‍ژگیها

ولی این را باید توجه کنیم که این توبه ای که انسان گنهکار  را  از فرش به عرش الهی منتقل میکند و او را دوست خدا قرار می دهد  شرایطی دارد و بدون احراز آن شرایط توبه واقعی محقق نشده لذا امیرالمومنین به کسی که زبانی گفت : استغفرالله فرمودند : ثکلتک امک (مادرت به عزایت بنشیند) آیا فکر کده ای که توبه به همین راحتی است ؟ و بعد شرائطی را بیان فرمودند :اول اینکه نسبت به گذشته کردار خود واقعا پشیمان گردد و لذا در رتبه ی دوم این پشیمانی به شکل عزم بر عدم بازگشت به گناهان سابق در می آید.سومین مرحله رد نمودن حقوق مخلوقین است یا آنها را راضی میکند یا به هر میزان که حقی ضایع نموده باز میگرداند.و در مرحله چهارم نسبت یه حقوق و تکالیف الهی که از به غفلت و گناه از بین رفته تدارک نموده و همه را جبران از قبیل نماز و روزه و حقوق مالی و ... جبران نماید.

برگرفته از چهل حدیث امام خمینی (ره) /278

پرورش احساس با داستان

اما عزیزان تاریخ نشان داده است که این توبه قابل دسترسی است اینطوری نیستکه ما نا امید شویم و دست از سعی وتلاش بکشیم  خصوصا در این ماه مبارک که ماه رحمت الهی محسوب می شود مثلا در « بنی اسرائیل» زن فاحشه ی بدکاره ای بود. عادت او این بود که هر روز در خانه اش را باز می گذاشت و کنار در، تختی قرار می داد و خود را آرایش می کرد و روی تخت می نشست، هر کس از مقابلِ خانه اش می گذشت، در دام می افتاد- قبل از اسلام، زنان بدکاره بالای خانه ی خود بیرق می زدند- از خصوصیات او این بود که ده دینار را قبلاً دریافت می کرد. یک روز شخص عابد و زاهدی که اهل این کار نبود، از در خانه ی فاحشه می گذشت، این عابد که در عمرش جز تقوا و بندگی خدا کاری نداشت، چون چشمش به این فاحشه افتاد، جمال و دلربایی زن، نظرش را جلب کرد و پایش سست شد. خواست وارد خانه شود، مأموری گفت: ده دینار بده، بعد وارد شو. چون عابد پول نداشت، فوراً رفت، کالایی را که داشت فروخت، آنگاه بازگشت و ده دینار به مأمور داد و وارد خانه شد و پهلوی آن زن نشست، امّا هنگام عمل حرام یک دفعه بدنش لرزید، خیالی رحمانی به مغزش خطور کرد که او را سخت لرزاند، به طوری که زن متوجّه شد و گفت: چرا می لرزی، از این فکر بگذر. عابد گفت: خدا حاضر است و من از او می ترسم. زن گفت: بسیاری از مردم، آرزوی مرا دارند، حالا تو می خواهی مرا رها کنی و بروی؟ عابد گفت: پولی را که پرداختم، به تو بخشیدم، مرا رها کن. عابد از خانه بیرون رفت، در حالی که دائماً فریاد می زد و نمی توانست آرام بگیرد، به ناچار از شهر خارج شد. آن زنِ بدکار، به فکر فرو رفت. به خود گفت: خاک بر سرت! این مرد تا به حال گناه نکرده بود، حال که خواست گناه بکند، از ترس خداوند و مکافات عمل، این طور حالش دگرگون شد، تو که یک عمر گناه کرده ای چه می کنی؟ فوراً در خانه را بست و از گناهان خود پشیمان شد، به فکر افتاد که به دنبال این مرد برود و پس از توبه کردن با او ازدواج کند، تا خداوند او را ببخشد. به دنبال عابد رفت، و با نشانی هایی که گرفته بود تا آن قریه که عابد در آنجا بود، رفت. وقتی به آنجا رسید، نزد عابد رفته، روبند صورتش را کنار زد تا عابد او را بشناسد، و به او گفت که:« آمده ام، توبه کنم.» تا روبندش را کنار زد، عابد فریادی کشید و از دنیا رفت. زن، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، از گذشته هایم پشیمانم، به نزد این مرد صالح آمدم تا با او ازدواج کنم و تدارکِ گذشته ی سیاهم را ببینم، حالا که او از دنیا رفته، خدایا جانم را بگیر و به او ملحق فرما. در همان حال، زن از دنیا رفت و یقیناً در عالم آخرت هر دو با هم خواهند بود.

هدایت در حکایت                                                                                                                                     

ای تشنه بیا که دوست آبت بدهد ......... جُرمت بزداید و ثوابت بدهد

گر درد تو بی جواب ماند از در خلق ......... اینجاست طبیبی که جوابت بدهد

هر چند که بار گنه اندوخته ایم ......... هر چند که از برق خطا سوخته ایم

در ما نبود نشانی از نومیدی ......... چون دیده به رحمت خدا دوخته ایم

رفتار سازی

امروز میخوام این را تذکر بدم که بقول شاعر گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست رحمت الهی آن قدر بی پایان است که وقتی انسان درِ رحمت به روی خود بسته است، دیگر رحمت نمی آید، مثل شیشه است که درش را ببندند و به دریا بیندازند، ولی اگر درش را باز کنی امکان ندارد بی بهره بماند. «توبه» در را باز کردن است، درِ رحمت را به روی خود گشودن است، در را که باز کنی آن می آید؛ بنابراین هر کسی در هر شرایطی اگر از توبه ناامید بود، یعنی بگوید: از توبه هم دیگر کاری ساخته نیست، این بزرگترین گناه است. 

هدایت در حکایت -تمثیلات وتشبیهات در آثار شهید مطهری ص149

روضه کوتاه

در روایت آ مده مرد اعرابی خدمت پیامبر رسید عرضه داشت یا رسول الله روز قیامت کی حسابرسی میکند پیامبر (ص) فرمودند :خدا حسابرسی میکند مرد اعرابی دوباره پرسید یا رسول الله خود خدا  پیامبر فرمودند بله خود خدا  فضحک الاعرابی آن مرد خنده ای کرد 

این روایت به ما امید میده اما یادمون نرود  علی (ع) چطور مناجات میکرد الهی العفو میگفت در نماز غش میکرد الهی العفو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۷
حسین سبزعلی

روز یازدهم – محبوب ترین عمل

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ بِعَوْنِکَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ

ترجمه 

خداوندا در این روز احسان و نیکی را نزدم محبوب گردان و گناه و تافرمانی را بر من نامحبوب ساز غضب و آتش جهنمت را بر من حرام ساز به کمکت ای دادرس دادخواهان.

شروع

تنها  عملی که در قرآن خدای تبارک و تعالی درباره اش پنج مرتبه می فرماید : اگر کسی انجام دهد دوستش می دارم ،احسان به خلق است اون آیات عبارت است از :

أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (195 بقره)

فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (148 ال عمران)

فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (13 ال عمران)

لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (93 مائده)

 شاگرد یکی از اولیای الهی می گوید با ایشان به زیارت حضرت عبد العظیم حسنی رفتیم ، ایشان از حضرت عبدالعظیم سوال کردند :از کجا به این مقام رسیدید ، فرموده بودند : احسان به خلق ، به زحمت قرآن استنساخ می کردم و هدیه آن را در راه خدا انفاق می کردم( کیمیای محبت ،محمدی ری شهری) ، به جایی رسید عبدالعظیم حسنی که امام معصوم درباره ایشان فرمود به زائر  ایشان ثواب زیارت سید الشهداء را میدهند.   

اقناع اندیشه

این همه تاکید خدا برای اینه که ما عمل کنیم  همان طور مولایمان علی (ع) شبها در خانه ایتام آذوقه می برد  باید سعی کنیم شبیه مولایمان شویم و راهش عمل به قرآن است مانند خود اهل بیت که طبق قرآن عمل میکردند ،

 روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى کرد. امام به او نگاهى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.(تفسیر نور الثقلین )

الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (134 بقره)

پرورش احساس با داستان و شعر

احسان آدم را به رحمت خدا نزدیک می کند : إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ (56اعراف) حتی اگر به حیوانات باشد.

ذوالنّون مصری زن غیرمسلمانی را دید که در زمستان، مقداری گندم در دست گرفته و آنها را برای پرندگان بیابان میریزد. از زن پرسید: « برای تو که مسلمان نیستی دانه ریختن برای پرندگان چه فایده ای دارد؟» زن گفت: « من این کار را انجام میدهم، با فایده باشد یا نباشد.» ذوالنّون چند ماه بعد در مراسم حج همان زن را همراه مسلمانان در حال انجام دادن مراسم حج دید. زن ذوالنون را شناخت و به او گفت: «خداوند به خاطر همان گندم ها نعمت اسلام را به من عطا فرمود. 

نگیرد تو را دست جز نیکویی ........ گر از مرد دانا سخن بشنوی

هدایت در حکایت-تفسیر روح البیان، ج9، ص310

چو نیکی کنی نیکی آید بَرت ........ بدی را بدی باشد اندر خورت

گر ایمن کنی مردمان را به داد ........ خود ایمن بخسبی و از داد شاد

رفتار سازی با برنامه دهی و الگو دهی

اگر زرنگ باشیم در اطراف ما کار نیک ریخته استو باید آن ها را جمع آوری کرد مثلا نگاه با محبت به پدر و مادر ، کمک به سالمندان ، کمک درسی به کسانی که درس ضعیفی دارند . ذکر گفتن ، مسجد رفتن ، قرآن خواندن و ...

دوستی داشتم که بسیار آدم مومنی بود روزی در اتوبوس دیدمش سریع بلند شد و با اصرار مرا جای خودش نشاند فهمیدم میخواهد حتی از جایش در اتوبوس برای آخرتش استفاده کند خوشا به حالش که اینقدر به فکر آبادی آخرتش هست.

در احوالات شهید صیاد شیرازی (ره) نقل میکنند که اول ماه یک سوم حقوقش را بری فقرا می گذاشت کنار ،داستان شهید صیاد 

بعد از شهادت صیاد شیرازی ، عده ایی از بانوان به درب منزل ایشان رفته و بعد از عرض تسلیت گفتند : ایشان هر ماه به درب خانه ما اجناسی می فرستاند و به زندگی ما کمک می کردند و ما ایشان را نمی شناختیم تا اینکه بعد از شهادتشان از طریق تلویزیون فهمیدیم که ایشان فرمانده ارتش بودند

روضه کوتاه

نقل میکنند وقتی امام سجاد (ع) با  بنی اسد آمدند تا  بدن نازنین سید الشهداء را  که سه روز و سه شب زیر آفتاب  داغ کربلا بود را دفن کنند ، بنی اسد سوال کردند از حضرت که چرا شانه های حضرت کبود است و زخم قدیمی دارد ، حضرت فرمودند پدرم شبها گونی آذوقه بر دوش میگذاشتند و به در خانه فقراء و ایتام می بردند و این بر اثر به دوش گرفتن آن کیسه هاست ، عرضه بداریم آقا جان یا  امام سجاد  چه کشیدید وقتی بدن بابا که امام صادق (ع) فرمودند :سیصد و بیست و چند زخم( امالی  صدوق ص 83)  داشت و نا نجیبها با اسب بر  آن تاختند چرا دیدید و  غریبونه تشیع کردید و به خاک سپردید .....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۱
حسین سبزعلی

روز یازدهم – محبوب ترین عمل

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ بِعَوْنِکَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ

ترجمه 

خداوندا در این روز احسان و نیکی را نزدم محبوب گردان و گناه و تافرمانی را بر من نامحبوب ساز غضب و آتش جهنمت را بر من حرام ساز به کمکت ای دادرس دادخواهان.

شروع

تنها  عملی که در قرآن خدای تبارک و تعالی درباره اش پنج مرتبه می فرماید : اگر کسی انجام دهد دوستش می دارم ،احسان به خلق است اون آیات عبارت است از :

أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (195 بقره)

فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (148 ال عمران)

فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (13 ال عمران)

لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (93 مائده)

 شاگرد یکی از اولیای الهی می گوید با ایشان به زیارت حضرت عبد العظیم حسنی رفتیم ، ایشان از حضرت عبدالعظیم سوال کردند :از کجا به این مقام رسیدید ، فرموده بودند : احسان به خلق ، به زحمت قرآن استنساخ می کردم و هدیه آن را در راه خدا انفاق می کردم( کیمیای محبت ،محمدی ری شهری) ، به جایی رسید عبدالعظیم حسنی که امام معصوم درباره ایشان فرمود به زائر  ایشان ثواب زیارت سید الشهداء را میدهند.   

اقناع اندیشه

این همه تاکید خدا برای اینه که ما عمل کنیم  همان طور مولایمان علی (ع) شبها در خانه ایتام آذوقه می برد  باید سعی کنیم شبیه مولایمان شویم و راهش عمل به قرآن است مانند خود اهل بیت که طبق قرآن عمل میکردند ،

 روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى کرد. امام به او نگاهى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.(تفسیر نور الثقلین )

الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (134 بقره)

پرورش احساس با داستان و شعر

احسان آدم را به رحمت خدا نزدیک می کند : إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ (56اعراف) حتی اگر به حیوانات باشد.

ذوالنّون مصری زن غیرمسلمانی را دید که در زمستان، مقداری گندم در دست گرفته و آنها را برای پرندگان بیابان میریزد. از زن پرسید: « برای تو که مسلمان نیستی دانه ریختن برای پرندگان چه فایده ای دارد؟» زن گفت: « من این کار را انجام میدهم، با فایده باشد یا نباشد.» ذوالنّون چند ماه بعد در مراسم حج همان زن را همراه مسلمانان در حال انجام دادن مراسم حج دید. زن ذوالنون را شناخت و به او گفت: «خداوند به خاطر همان گندم ها نعمت اسلام را به من عطا فرمود. 

نگیرد تو را دست جز نیکویی ........ گر از مرد دانا سخن بشنوی

هدایت در حکایت-تفسیر روح البیان، ج9، ص310

چو نیکی کنی نیکی آید بَرت ........ بدی را بدی باشد اندر خورت

گر ایمن کنی مردمان را به داد ........ خود ایمن بخسبی و از داد شاد

رفتار سازی با برنامه دهی و الگو دهی

اگر زرنگ باشیم در اطراف ما کار نیک ریخته استو باید آن ها را جمع آوری کرد مثلا نگاه با محبت به پدر و مادر ، کمک به سالمندان ، کمک درسی به کسانی که درس ضعیفی دارند . ذکر گفتن ، مسجد رفتن ، قرآن خواندن و ...

دوستی داشتم که بسیار آدم مومنی بود روزی در اتوبوس دیدمش سریع بلند شد و با اصرار مرا جای خودش نشاند فهمیدم میخواهد حتی از جایش در اتوبوس برای آخرتش استفاده کند خوشا به حالش که اینقدر به فکر آبادی آخرتش هست.

در احوالات شهید صیاد شیرازی (ره) نقل میکنند که اول ماه یک سوم حقوقش را بری فقرا می گذاشت کنار ،داستان شهید صیاد 

بعد از شهادت صیاد شیرازی ، عده ایی از بانوان به درب منزل ایشان رفته و بعد از عرض تسلیت گفتند : ایشان هر ماه به درب خانه ما اجناسی می فرستاند و به زندگی ما کمک می کردند و ما ایشان را نمی شناختیم تا اینکه بعد از شهادتشان از طریق تلویزیون فهمیدیم که ایشان فرمانده ارتش بودند

روضه کوتاه

نقل میکنند وقتی امام سجاد (ع) با  بنی اسد آمدند تا  بدن نازنین سید الشهداء را  که سه روز و سه شب زیر آفتاب  داغ کربلا بود را دفن کنند ، بنی اسد سوال کردند از حضرت که چرا شانه های حضرت کبود است و زخم قدیمی دارد ، حضرت فرمودند پدرم شبها گونی آذوقه بر دوش میگذاشتند و به در خانه فقراء و ایتام می بردند و این بر اثر به دوش گرفتن آن کیسه هاست ، عرضه بداریم آقا جان یا  امام سجاد  چه کشیدید وقتی بدن بابا که امام صادق (ع) فرمودند :سیصد و بیست و چند زخم( امالی  صدوق ص 83)  داشت و نا نجیبها با اسب بر  آن تاختند چرا دیدید و  غریبونه تشیع کردید و به خاک سپردید .....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۲۷
حسین سبزعلی

روز دوازدهم – قناعت

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ 

ترجمه 

خداوندا مرا در این روز با پرده ی حجابت و پاکدامنی مزین گردان و مرا با لباس قناعت و کفاف پوشش ده و همواره بر رعایت عدالت و انصاف یاری ام ده و از هرچه که از آن بیم ناکم امانم ده به پشتیبانی ات ای پشتیبان خوف کنندگان.

شروع

بعضی ها  فکر می کنند همه چیز تو پول خلاصه شده و هر کی نداره بی چاره است ولی کم نیستند آدم های پول داری که بیرونش مردم روکشته و داخلش  خودش رو ، با این که ، از مال دنیا چیزی کم نداره ولی یه ذره تو زندگی اش آرامش نداره چون حرص و طمع بی چاره اش کرده ، وجودش پر نیازه ، پولش هست ولی  او رو بی نیاز نمی کنه ، با این حال عده ایی هم هستند که از ظاهر دنیا چیز زیادی نصیبشون نشده ولی انگاری نه واقعا ثروت مندترین آدم ها هستند ، تو بگو یه ذره کمبود تو زندگی اش احساس کنه ، نمی کنه آدم می ره کنارش می شنه احساس می کنه پر شد امام کاظم علیه السلام این تیپ آدم ها رو معرفی می کنند می فرمایند 

قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(ع):

یَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَى أَبَداای هشام اگر کسی بی نیازی را بدون مال و راحتی جان از حسد و سلامت و استواری در دین را آرزومند است پس باید به سوی خدای خود تضرع کند و از او بخواهد تا عقل او را کامل گرداند پس براستی کسی که عقلش کامل گشت قانع خواهد بود به آنچه او را از دیگران کفایت میکند و کسی که به آنچه دارد قانع شد به بی نیازی رسیده و در صورتی که کسی اینگونه قانع نشد هیچوقت بی نیاز نخواهد شد./ الکافی ج : 1 ص : 13

اقناع اندیشه 

اهل قناعت کار رو به خدا سپردند و می دونند که تقدیر الهی براساس مصلحت ها رقم زده می شه و خداوند روزی هر کسی رو متناسب با خودش قرار داده که گاهی ما این مصالح رو درک نمی کنیم ، مثل بچه ای دو سال که از پدرش با اصرار قند می خواد ولی پدرمی دونه قند به مصلحتش نیست به خاطر همین هر چقدر بچه اصرار کنه  نظر پدر عوض نمی شه بنابراین  امام صادق علیه السلام فرمودند :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِرَجُلٍ اقْنَعْ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَکَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَا عِنْدَ غَیْرِکَ وَ لَا تَتَمَنَّ مَا لَسْتَ نَائِلَهُ فَإِنَّهُ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ لَمْ یَشْبَع‏امام صادق به مردی فرمودند :

قناقت پیشه کن به آنچه خداوند برای تو روزی کرده و به آنچه نزد غیر توست چشم مدوز و آرزوی آنچه که به آن نمی رسی را مکن پس کسی که قناعت کرد سیر خواهد شد و اگر کسی قناعت او را سیر نکرد هرگز سیر نخواهد شد./ الکافی ج : 8 ص : 243

پرورش احساس 

بی جهت نیست که خداوند به عده ایی مقامات معنوی می ده ، این ها به آنچه که خدا بهشون داده راضی بودند و وقتشون تو راهی که براش خلق شدند خرج کردند ، تا اینکه به جایی رسیدند 

آقای بیات محافظ آیت الله مصباح یزدی ،فرمودند : یک بار به اتفاق حاج آقا مصباح به منزل حضرت آیت الله بهجت رفته بودیم . منزل حضرت آیت الله بهجت چنان که می دانید در انتهای گذر خان و در آخر کوچه ای با عرض بسیار کم واقع شده است . البته این قضیه مربوط به سال ها قبل می شود و اکنون هم که آیت الله بهجت مرجعیت شیعیان را پذیرفته اند ، در همان منزل کوچک و قدیمی ساکن هستند و زندگی شان ، ذره ای تفاوت نکرده است . وقتی وارد منزل شدیم ، پرده ای در آنجا آویزان بود که اندرونی را از بیرونی جدا می کرد . حاج آقا رو به ما کرد و گفت : این پرده بیش از بیست سال است که در اینجا آویزان است !

اولیاالله203-204

آیه الله بهجت می خواستند به شاگردشون یاد بدن خودتون رو ، وقتتون روخرج الکی نکنید و به آنچه که خدا داده راضی بشید تا خداوند با آنچه داره شما رو راضی کنه 

برای همینه که خوبان همیشه دستشون فقط پیش خدا درازه و بس 

عثمان دویست اشرفی به دو نفر غلام خود داد و گفت نزد ابوذر بروید و بگوئید عثمان به شما سلام رساند و گفته این را برای معیشت خود بگیرید، ابوذر فرمود آیا عثمان به دیگری از مسلمانان این مقدار داده گفتند نه، ابوذر فرمود من یک نفر از مسلمانم و بر سایر مسلمین زیادتی ندارم که این مقدار مال به من بدهد، گفتند عثمان گفته که این از خالص مال خودم هست و به خدا سوگند حلال است، ابوذر فرمود مرا به این نیازی نیست زیرا من از همه بی نیازترم گفتند ای ابوذر ما که چیزی در خانه ی تو نمی بینیم که سبب بی نیازی تو باشد، فرمود بلی در این ظرف دو قرص نان جو هست که مرا بی نیاز می کند

 و در روایت دیگر است که نظیر این عمل را معاویه با ایشان کرد و پس از این که ابوذر نپذیرفت آن دو غلام گفتند ای ابوذر معاویه به ما قول داده که اگر تو این مال را بپذیری ما را آزاد کند پس به خاطر آزادی ما بپذیر، فرمود اگر این مال را بپذیرم شما از بندگی معاویه آزاد می شوید ولی من بنده ی او خواهم شد یعنی از این به بعد باید مطابق میلش رفتار کنم و دینم را به دنیایش بفروشم.)

داستان معنوی ص 5308 الی 5309

زیاده خواهی شاه رو گدا می کنه شاعر چقدر زیبا می گه 

از حریصی گدای ره باشی ........ باش قانع که پادشه باشی    /مکتبی

به جز خالق که از گل، بی نیاز است ........ لایق را به یکدیگر نیاز است

ولیکن پارسایان را قناعت ........ سبک بنموده، سنگین بار حاجت   /الهی قمشه ای

رفتار سازی 

این حرف ها مال دیروز نیست امروز هم جلوی چشم ما آدم هایی هستند که همه امکانات رو اراده کنند براشون می ریزه ولی به آنچه که از دنیا دارند راضی اند حرص ندارند این رو اضافه کنند. 

حجت الاسلام و المسلمین قرائتی درباره سادگی و قناعت در زندگی مقام معظّم رهبری میگوید: برای عقد دخترم به منزل شخصی ایشان رفتیم. قالی خانه آقا نخ نما شده بود.

و همچنین فرمود: در زمان ریاست جمهوری به هنگام اقتدا به ایشان در نماز، معظم  له لامپهای اضافی اتاق را خاموش کرد و تنها یک لامپ را روشن گذاشتند./ آیت الله خامنه ای ص 384

برای اینکه تو زندگی قناعت کنیم لازمه یه مقایسه رو انجام بدیم  یه مقایسه رو بذاریم کنار. 

اما مقایسه ایی که باید بذاریم کنار اینه که خودمون رو با پول دارا قیاس نکنیم و بلکه به فرودست خودمون نگاه کنیم که چیزی رو ما داریم که او نداره تا اینکه دارای ها مون به چشم بیاد و شکرش رو به جا بیاریم 

عون بن عبدالله گفت: من تا وقتی که با ثروتمندان رفت و آمد داشتم، متأثر و ناراحت بودم زیرا لباس بهتر می دیدم و مرکب بهتر از مرکب خودم را نزد دیگران مشاهده می کردم و غبطه می خوردم. بعد از مدتی ( از آنها دور شده و) به همنشینی با فقرا روی آوردم و از آن فکر و خیال و حسرت راحت شدم. 

داستان کلی دینی ص 6049

روضه کوتاه

نداشتن دنیا اگر عار بود خدا این رو برای دوستانش نمی خواست ، سلمان این پیرمرد محب اهل بیت علیهم السلام می گه خانم  حضرت زهرا سلام الله علیها رو  با چادری دیدم که وصله های بسیاری داشت  ، شروع کردم به گریه کردن حضرت فرمودند سلمان چرا گریه می کنی عرض کردم خانم من دختران پادشاهان کسری رو دیدم ، چه لباس های فاخری پوشیده بودند ولی شما که دختر اشرف مخلوقات هستید رو چرا این طور می بینم حضرت پرده ها رو کنار زد فرموده باشند که ما بخوایم داریم ولی سلمان خدا برای ما آخرت رو خواسته ، همون چادری که وقتی امیر المومنین به رسم امانت اون رو داد به یهودی که ازشون مقروض بود یهودی می گه شب دیدم  خانه ام نورانی شده رفتم دیدم نور از همین چادر که منزلم روشن کرده ،  فدات بشم یا حضرت زهرا سلام الله علیها چه جور دلشون اومد این چادر رو  زیر دست و پاشون لگد کوب کنند.....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۲۵
حسین سبزعلی

روز سیزدهم – تطهیر از آلودگی های گذشته

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَى کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَسَاکِینِ.

ترجمه 

خداوندا مرا در این روز از ناپاکی و نجاسات پاک گردان وصابرم کن بر هر مصیبت  ودر امر تقوی وهمنشینی با نیکان موفقم بگردان با یاری خودت ای نور چشم مستمندان. 

شروع

از امام صادق علیه السلام روایـت شده که وقتى این آیه نازل شد 

وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ   سوره آل‏عمران (135)

 ابلیس همه‏ى یاران خود را جمع کرد و چاره‏جویى نمود. شیاطین پیشنهاداتى دادند که پذیرفته نشد، وسواس خنّاس گفت: من چاره مى‏کنم! گفتند: چگونه؟ گفت: به آنها وعده مى‏دهم و به آرزوها گرفتارشان مى‏کنم تا دچار گناه شوند و وقتى گرفتار شدند، استغفار را از یاد آنها مى‏برم. وسائل، ج 11، ص 66.ولی قربون خدا بشیم که خیلی بفکر بندگانش است که بملایکه دستور داده اگر بندهاش گناه کردند تا هفت ساعت گناه اورا یادداشت نکنند.                      

اقناع اندیشه

با تمثیل

خورشید همیشه نورافشانی می کند و زمین یکی از میلیونها نقطه است که می تواند از نور خورشید استفاده کند برای اینکه زمین بتواند از نور خورشید بهره برداری کند باید وضعیت خود را در مقابل خورشید تغییردهد و در مقابل آن قرار بگیرد اینکه در شب قسمتی از زمین از نور خورشید بی بهره است نه برای این است که خورشید به طرف زمین نمی چرخد و خود را تطبیق نمی کند بلکه زمین باید موضع خود را تغییر دهد. «توبه» تغییر وضعیت انسان است نسبت به خدا نه تغییر وضعیت خدا نسبت به انسان. انسان باید موضع خود را تغییر دهد نه خدا. وقتی انسان موضع خود را تغییر داد از رحمتهای تازه ی الهی بهره مند می شود اصولاً معقول نیست که گفته شود خدا وضعیت خود را نسبت به ما تغییر دهد بلکه ما باید وضعیت خود را نسبت به خدا تغییر دهیم.

اشعار وتمثیلات-مثل ها وپند های حائری شیرازی ج1 ص14

تا که دستت می رسد کاری بکن ........ قبل از  آنکه ناید زتو هیچ کار

پرورش احساس

با داستان

بله عزیزان باید تا دیر نشده کاری کرد هنوز که هستیم وتوانایی داریم باید اشتباهاتمون را جبران کنیم  مانند داستان رسول ترک ،باز هم ماه محرّم از راه رسیده بود و تمام محلّه های تهران همانند محلّه های همه ی شهرها و روستاهای شیعه نشین جنب و جوشی خاص پیدا کرده بود. مرد و زن و کوچک و بزرگ و دارا و نادار علاوه بر این این که خودشان لباس های مشکی برتن کرده بودند در و دیوارهای خانه ها و محلّه هایشان را نیز با پارچه هایی به رنگ لباس هایشان، سیاه پوش کرده بودند. در آن سال در یکی از این شب های دهه ی اوّل محرّم با ابهّت و قوی هیکل به سوی یکی از هیئت های اطراف بازار تهران در حرکت بود. آن مرد نامش رسول بود و چون اهلِ تبریز بود تهرانی ها به او رسول تُرک می گفتند. رسولِ تُرک آن شب نیز به سوی هیئت و جلسه ی روضه ای می رفت که مسئولین و بعضی از شرکت  کننده های در آن هیئت از این که رسولِ تَرک به هیئت و جلسه ی آن ها می آمد بسیار ناراحت و ناخشنود بودند. در این چند شبی که از ماه محرم گذشته بود رسول ترک هر شب در آن هیئت حاضر شده بود. او در این چند شب به همه نشان داده بود که نمی تواند مانند بسیاری از شرکت کنندگان و عزاداران در گوشه ای از مجلس آرام و ساکت بنشیند. او خودش را متفاوت از دیگران حس نمی کرد و فکر می کرد می تواند در آن جلسات هر کاری که هر یک از اعضای هیئت می کند او نیز انجام دهد. او حتّی بدش نمی آمد تا در نظم و ترتیب بخشیدن به مراسم عزاداری نیز دخالت کند. هرچند که همه ی حرکت ها و کارهای رسول با نوعی شلوغ کاری همراه بود امّا به هیچ وجه اساس و ریشه ی این نارضایتی ها و دلخوری های اهل هیئت به خاطر این شلوغ کاری ها نبود. آن ها از مرام و شخصیّت رسول ناراحت بودند. آن ها فکر می کردند که وجود و حضور چنین آدمی هیئت و جلسه ی عزادای و توسّل را از شور و اخلاص و صفا باز می دارد و حق هم در ظاهر با آن ها بود، زیرا رسول آدمی قلدر و لات و لااُبالی بود. او مردی بود که به فسق و زورگویی شهرت داشت.. امّا رسولِ تُرک با تمام این گمراهی هایی که داشت یک صفت و خصلت نیکو و عجیبی نیز داشت. او دوست داشت در ماه های محرّم در هر شکل و حالتی که هست در جلسه های سوگواری و روضه ی سرور آزادگان عالَم حضرت حسین بن علی علیه السّلام شرکت کند. او نسبت به امام حسین علیه السّلام مؤدّب بود. پدر و مادرش ارادت و محبّت به امام حسین علیه السّلام را از طفولیّت و در سنین کودکی در جان و قلبِ رسول کاشته بودند. او گاهی قبل از این که بخواهد به سوی جلسه روضه ای حرکت کند ابتدا دهانش را برای لحظاتی کوتاه در زیر شیرِ آب می گرفت و به خیالِ خودش دهانش را به این شکل آب می کشید تا دیگر نجس نباشد و آنگاه به سوی هیئت و جلسه ی روضه ای به راه می افتاد. رسولِ تُرک آن شب نیز وارد هیئت شد. بسیاری از نگاه هایی که به او می افتاد محترمانه و مهربانانه نبود. مسئولِ هیئت هم که آدمی خوش سیما و با صفا بود با دیدن و مشاهده ی رسول ناراحت به نظر می رسید. آن شب نیز رسولِ تُرک به جمعِ عزاداران و اعضای آن هیئت پیوست و مشغول عزاداری و همنوایی با آن ها شد. امّا دقیقه های زیادی از آمدن و حضور رسول نگذشته بود که چند نفر از اعضای هیئت به دور مسئول هیئت حلقه زدند. از طرز نگاهشان پیدا بود که درباره ی رسول صحبت می کنند. بعد از دقایقی جوانی از میان آن ها قد راست کرد و یک راست به سوی رسول رفت. رسول با لبخند از او استقبال کرد. آن جوان مشغول صحبت با رسول شده بود و نگاه های بعضی از حاضرین به آن دو خیره و معطوف گردیده بود. لحظاتی نگذشته بود که کم کم آثار ناراحتی و غضب در صورت و چهره ی رسول ظاهر گشت. رسول ساکت بود و فقط با ناراحتی به حرف ها و صحبت های آن جوان گوش می داد. آن جوان که خود را فرستاده ی مسئول هیئت معرفی کرده بود با صراحت و بدون هیچ ملاحظه و ترس و واهمه ای به رسول حالی کرده بود که باید از مجلس بیرون برود و دیگر حق ندارد در هیئت و جلسه ی آنها شرکت کند. معلوم بود که رسول ترک از اینکه او را از جلسه ی امام حسین علیه السلام بیرون می کنند به خشم آمده است. او از روی ناراحتی نمی توانست حرفی و سخنی بگوید. او در حالی که خودش را کنترل می کرد به از جایش بلند شد. برای لحظاتی سکوت و خاموشی بر مجلس سایه افکنده بود. در آن لحظات بعضیها گمان می کردند که او الان دعوا و جنجالی به راه خواهد انداخت، اما رسول ترک بدون هیچ شکایت و اعتراضی آنجا را ترک کرد و یک راست به سوی خانه اش حرکت نمود. هرچند که رسول ترک آدمی بسیار قلدر و شرور بود ولی ارادت و اعتقادش به امام حسین علیه السلام به اندازه ای بود که به او اجازه نمی داد تا از خادمان و ارادتمندان به امام حسین علیه السلام کینه و عقده ای به دل بگیرد و دعوا و زد و خوردی به راه بیاندازد. پس با توجه به این خصوصیتی که رسول داشت شاید همه ی ناراحتی و غصّه ی این بی احترامی و برخورد تا قبل از رسیدن به خانه از دلش بیرون رفته بود و شاید آن شب زمانی که رسول بر روی رختخواب دراز می کشید و سرش را بر روی بالش می گذاشت فقط در این فکر بود که از فردا در کدام یک از دیگر جلسه ها و هیئت های روضه ی امام حسین علیه السّلام می تواند حضور یابد. آن شب نیز مثل همه ی شب های خدا به پایان رسید و خورشید کم کم در حال بیرون آمدن بود. در همان ابتدای صبح که هنوز اغلبِ مردم از خانه هایشان بیرون نیامده بودند و شهر هم چنان در سکوت و خلوت به سر می  برد دری باز شد و مردی از خانه اش بیرون آمد. از حالش پیدا بود که به سوی انجام امری عادّی و روزمرّه نمی رود. آن مرد به سویی می رفت که خانه ی رسول ترک نیز در آن جا قرار داشت. او به جلوی خانه رسول رسید و شروع به در زدن نمود. رسول با شنیدنِ صدای در به فکر فرو رفته بود. در این اولین دقیقه های روز چه کسی می توانست با او کاری داشته باشد؟! موقعی که رسول در را باز کرد کسی را در پشت در دید که به طور ناخودآگاه نمی توانست از او راضی و خشنود باشد. مردی که در پشتِ در ایستاده بود همان مسئول هیئت بود همان کسی که دیشب به رسول پیغام داده بود که دیگر نباید در هیئت و جلسه ی آن ها شرکت کند. همان کسی که دیشب رسول را از جلسه ی امام حسین علیه اسّلام بیرون کرده بود. امّا هم اکنون همه چیز وارونه و برعکس شده بود. رسول به محض باز کردنِ در با یک احوالپرسی و مصافحه ی بسیار گرمی روبه رو شد. مسئول هیئت در حالی که بر روی پنجه های پایش ایستاده بود و هیکل و جثه ی قوی و بزرگ رسول را در آغوش گرفته بود رسول را تندتند می  بوسید و از او معذرت خواهی و طلب بخشش می کرد و رسول فقط مات و مبهوت، مسئول هیئت را تماشا می کرد. او از این برخورد های دوگانه ی دیشب و امروز به حیرت و تعجّب آمده بود. مسئول هیئت بعد از معذرت خواهی ها و دلجویی های فراوان از رسول خواست تا او حتماً در شب های آینده در جلسه های آن ها شرکت کند و تمام اتفاقات و حرف های شب گذشته را فراموش کند. مسئول هیئت نمی  خواست بیش از این تومضیحی بدهد و دلیل و علّت این تغییر نظر و رفتارش را بیان بنماید. زمانی که مسئول هیئت می خواست خداحافظی کند و برود رسول مانع از رفتنش شد. رسول می دانست که مسئول هیئت بدون علّت و بی خودی عقیده اش تغییر پیدا نکرده است. او پافشاری و اصرار داشت تا علّت این تغییر را بداند. مشاهده ی یک خواب و رؤیایی عجیب باعث شده بود تا مسئول هیئت از این که در شب گذشته رسول را از جلسه ی امام حسین علیه السّلام بیرون کرده است به شدّت پشیمان و نادم بشود. امّا او گمان می کرد نباید همه ی خوابش را برای رسول تعریف کند. مسئول هیئت در شب گذشته در بخشی یک چیزی دیده بود که بنابر نظر و عقیده ی او بسیار خوب و نیکو بود ولی فکر می کرد که اگر آن را برای آدمی هم چون رسول تعریف کند  رسول آن را درک نخواهد کرد و بر عکس به شدّت ناراحت و عصبانی هم خواهد شد. ولی تقدیر و اراده ی خداوند بر این تعلّق گرفته تا مسئول هیئت در آن اولین دقیقه های صبح و در همان جلوی خانه رسول همه ی رؤیا و خوابش را برای رسول بازگو کند در آن لحظه هیئت به هیچ وجه تصوّر نمی کرد و نی دانست که او هم اکنون  و در آن لحظات واسطه و رساننده ی یک پیام و دعوتی رمزدار از جانب امام حسین علیه السّلام برای رسول ترک است. او عاقبت شروع به تعریف کردنِ رؤیای دیشبش کرد و رسول ترک نیز یا دقت و کنجکاوی به صحبت های او گوش می داد. مسئول هیئت در شب گذشته در عالم خواب دیده بود در شبی تاریک در صحرای کربلا قرار دارد. او در خواب دیده بود که خیمه ها و یاران و اصحاب امام حسین علیه السّلام در یک طرف می باشند و یاران و خیمه  های لشکریان یزید (لعنة الله علیهم اجمعین) در سویی دیگر. مسئول هیئت تصمیم می گیرد برای مشاهده ی اوضاع و احوال خیمه های امام حسین علیه السّلام به سوی خیمه های آن حضرت حرکت کند. هنوز بیشتر از چند قدم برنداشته بود که ناگاه متوجه می شود سگی در حال پاسبانی و نگهبانی از خیمه های امام حسین علیه السّلام است. آن سگ با پارس ها و حمله های جسورانه اش به هیچ غریبه ای اجازه نمی داد به خیمه های امام حسین علیه السّلام نزدیک شود. مسئول هیئت قدم برمی دارد و با احتیاط به سوی خیمه های سیدالشهداء حرکت می کند ولی آن سگ به سوی او نیز حمله ور می شود  و با سماجت مانع از نزدیک شدن وی به خیمه های حسینی می گردد. مسئول هیئت در آن تاریکی و ظلمت شب با آن سگ درگیر می شود و می خواهد خودش را به خیمه ها برساند. او به سختی و با کوشش و تلاشی زیاد در حال رها شدن از آن سگ بوده است که ناگهان با نگاه به سر و کلّه ی آن سگ متوجّه ی یک منظره ی بسیار عجیب و غریبی می گردد. مسئول هیئت با گریه و اشک به رسولِ ترک می گوید: «… رسول! من در حالی که با آن سگ رودررو شدم یک دفعه متوجه ی مسئله عجیبی شدم، من ناگهان متوجه شدم که سر و صورتِ آن سگ سر و صورت تو است، این سر و کلّه ی تو بود که بر روی هیکل و بدن آن سگ قرار داشت؛ رسول! در واقع این بودی که در حال پاسداری از خیمه های امام حسین علیه السّلام بودی…» عجب صبح زیبایی بود، عجب شب قدری بود… هرچند زمانی که رسول ترک را از هیئت بیرون می کردند و او در مقابل آن جور و جفا فقط صبر پیشه کرد شب بود. هرچند که مسئول هیئت خوابش را در شب و شاید هم در وقت سحر مشاهده کرده بود و هر چند که مسئول هیئت در خوابش دیده بود که در ظلمت شب به سوی خیمه های امام حسین علیه السّلام می رود و در ظلمت شب سر و کلّه ی رسول را بر روی پیکر سگِ نگهبان خیمه ها دیده بود اما زمانی که مسئول هیئت این خواب را در جلوی خانه رسول تعریف می کرد ماه رمضان نبود بلکه ماه محرم بود؛ شب نبود و یکی از روزهای دهه ی اول محرم بود. اما در حقیقت از زاویه ی نگاه عارفان و سالکان آن روز صبح، شب قدری برای رسول ترک بود. در آن صبح زیبا و در آن شب قدر همه ی مقدرات رسول به یکباره زیر و رو شد و انقلابی شگفت و باور نکردنی در رسول به غَلیان آمد و یک شیدایی و سوختگی به جانِ رسول ترک افتاد. او به یکباره اسیر سرِ زلف امام حسین علیه السّلام شد و دیگر هرچه بر زبان می آورد شهد و شکری سوزان بود. 

امام حسین علیه السلام ص 5249 الی 66


رفتار سازی با راهکار  

و قَالَ ع الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى الْفِعْلِ وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى التَّرْکِ وَ أَنْ لَا یَعُودَ وَ الثَّالِثُ تَأْدِیَةُ الْحُقُوقِ لِیَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ لَیْسَ عَلَیْهِ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ یَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ فَیُؤَدِّیَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ یُذِیبَ اللَّحْمَ الَّذِی نَبَتَ مِنْهُ [عَلَى‏] السُّحْتِ بِالْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ حَتَّى یَکْتَسِیَ لَحْماً آخَرَ مِنَ الْحَلَالِ وَ السَّادِسُ أَنْ یُذِیقَ جِسْمَهُ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَاقَهُ لَذَّةَ الْمَعْصِیَةِ 

امام على علیه السلام : همانا براى استغفار ، درجه علیّین قرار داده شده است و آن استغفار نامى است که شش معنا در بر دارد: نخست پشیمانى از گذشته؛ 

دوم تصمیم بر ترک همیشگى آن؛

سوم بازگرداندن حقوق خلایق به آنان ... ؛ 

چهارم ادا کردن حقّ هر عمل واجب که حقّ آن را ضایع کرده اى؛ 

پنجم این که گوشت برآمده از مال حرام را با اندوهها آب کنى، چندان که پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ؛ 

و ششم آن که سختى طاعت را به تن بچشانى چنان که شیرینى معصیت را به کام او ریخته بودى. آن گاه [پس از همه این مراحل ]بگویى: أستغفِرُ اللّه.

 بحارالأنوار  75  68  باب 16

روضه کوتاه

عمری بود بر سفره لطفت نشستم ....... گر چه نمک خوردم نمکدان را شکستم

(ولی خدای من )ببین که دل شکسته ام   بعشق تو نشسته ام  الهی العفو  خدایا تو که کریمی و رحیم تو که توبه امثال رسول ترک را قبول کردی  این مرتبه هم بخاطر اهل بیت توبه مراهم بپذیر و گناهانم را ببخشا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۲۱
حسین سبزعلی


روز چهاردهم- فلسفه بلای مومنین

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ لا تُؤَاخِذْنِی فِیهِ بِالْعَثَرَاتِ وَ أَقِلْنِی فِیهِ مِنَ الْخَطَایَا وَ الْهَفَوَاتِ وَ لا تَجْعَلْنِی فِیهِ غَرَضا لِلْبَلایَا وَ الْآفَاتِ بِعِزَّتِکَ یَا عِزَّ الْمُسْلِمِینَ

ترجمه 

خدایا مرا به خاطر لغزش هایم مواخذه نکن  و درگذر در آن از خطاها و بیهودگی هایم و و مرا در آن نشانه تیر بلاهاو آفت ها قرار مده به عزتت ای عزت دهنده مسلمانان 

شروع

برخی متدینین گاهی سوال می کنند :ما که خدا رو قبول داریم و اهل نماز و روزه و محراب و منبریم ، چرا اینقدر  بلا و گرفتاری برامون پیش می آید ؟ 

أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (عنکبوت:2)

تفسیر:

1. یفتنون  از ماده  فتنه  در اصل به معنى گذاشتن طلا در آتش براى شناخته شدن میزان خلوص آن است، سپس به هر گونه آزمایش ظاهرى و معنوى اطلاق شده است. تفسیر نمونه

2.جالب اینکه در حدیثى که در اصول کافى از بعضى از معصومین در تفسیر آیه أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ آمده چنین مى‏خوانیم:

یفتنون کما یفتن الذهب، ثم قال یخلصون کما یخلص الذهب!:

  آزمایش مى‏شوند همانگونه که طلا در کوره آزمایش مى‏شود، و خالص مى‏شوند همانگونه که فشار آتش ناخالصیهاى طلا را از بین مى‏برد و آن را خالص مى‏کند. تفسیر نمونه

اقناع اندیشه با مقایسه و تشبیه و توضیح به نمونه 

برای اینکه بهتر فلسفه بلا ها را درک  کنیم  جریانی از لقمان حکیم برای شما تعریف کنم که مولوی هم در مثنوی آن را نقل کرده است :

  لقمان حکیم، مدّتی غلام ( و برده) بود. مولایش ثروت و باغ و ملک فراوان داشت و دارای غلامان متعدد بود. در میان غلامان او، لقمان قیافه ای سیاه و تیره داشت، ولی در سیرت و معرفت، سرآمد همه بود: 

بود لقمان در غلامان چون طُفَیْل ....... پرمعانی، تیره صورت همچون لیل

از آنجا که مولایش، ظاهربین بود، غلامان دیگر را بر لقمان ترجیح می داد؛ مثلاً، آنها را برای میوه چیدن و میوه آوردن به باغ می فرستاد، ولی لقمان را بر کارهای پست (مانند جارو کردن) می گماشت و همین روش او باعث می شد که غلامان نیز به لقمان به نظر کوچکی می نگریستند و گاهی او را آزار می دادند. در یکی از موارد، مالک غلامان، آنها را برای آوردن میوه به باغ فرستاد. آنها به باغ رفتند و میوه های مختلف چیدند و آوردند، ولی در غیاب مالک، آن میوه ها را خوردند. بعد که مالک آمد و تقاضای میوه ی تازه کرد، غلامان به دروغ گفتند: « میوه ها را لقمان خورد.» مالک از آن پس، با نظر خشم آلود به لقمان می نگریست و با او بدرفتاری می کرد: 

خواجه را گفتند: لقمان خورد آن ........ خواجه برلقمان ترش گشت و گران

لقمان بفراست دریافت که راز ناسازگاری مالک با او چیست؟ نزد مالک رفت و چنین پیشنهاد کرد: ای صاحب من! ما را امتحان کن! این گونه که به همه  ی ما مقداری فراوان، آب داغ بخوران و بعد سوار اسب بشو و به سوی بیابان بتاز و فرمان بده تا ما پیاده به دنبال تو بدویم و با این روش، راز را کشف کن: 

امتحان کن جمله ما را ای کریم ......... سیرمان در ده تو از آب حمیم

بعد از آن ما را به صحرای کلان ......... تو سواره ما پیاده در دوان

آنگهان بنگر تو بد کردار را ......... صُنع های کاشف اسرار را

مالک، همین امتحان را کرد. غلامان همه به دنبال اسب می دویدند. آنها که میوه ها را خورده بودند، بر اثر دویدن، حالشان متغیّر شد و میوه ها را قی کردند، ولی از دهان لقمان جز آب صاف، چیزی بیرون نیامد: 

چونکه لقمان را درآمد قی زناف ....... می برآمد از درونش آب صاف

به این ترتیب، راز… کشف شد و برای مالک، معلوم شد که میوه ها را غلامان خورده اند – نه لقمان. غلامان شرمسار شدند و لقمان، روسفید گشت. وقتی که حکمت لقمان، رازها را فاش بکند، پس حکمت خدا چیست؟ پس غافل مباش که روز قیامت نیز خائنان از پاکان این گونه مشخص می گردند و رازها فاش می شوند. با این که مجرمان به فاش شدن آنها بی میل هستند:

حکمت لقمان چوتاند این نمود؟....... پس چه باشد حکمت ربّ الوجود

یَوْمَ تُبْلیَ السَّرائر کُلُّها ....... بانَ مِنْکُمْ کامِنٌ لایَشْتَهی

به این ترتیب زمستان رفت و روسیاهی برای زغال ماند. 

نار از آن آمد عذاب کافران ........ که حَجَر را نار باشد امتحان

داستان های مثنوی نوشته ی اشتهاردی

پرورش احساس با شعر 

جمله در رنجیم و بیم و ابتلاء ......... می روند این ره به غیر اولیاء

می کشند این را ه را بیگار وار ......... جز کسانی واقف از اسرار کار

جهد کن تا نور تو رخشان شود ......... تا سلوک و خدمتت آسان شود / مولوی

رفتار سازی 

غیر از بلاهای فردی لازم است انسان مراقب باشد دچار عذاب جمعی  جامعه نشود در روایت است :

حضرت علی علیه السلام در بعضی اوقات از مصائب و گرفتاریهای آیندگان خبر می داد و راه درمان ابتلائات آنها را گوشزد می کرد.علی علیه السلام فرمود: زمانی بر مردم خواهد آمد که چند گناه بزرگ و عمل زشت در بین آنها پدید می آید .

* کارهای زشت آشکار می گردد و معمولی می شود .

* پرده های عفت و شرم پاره می گردد .

* زنا کاری و تجاوزهای ناموسی علنی می شود .

* مالهای یتیمان را حلال می شمارند و می خورند .

* رباخواری شیوع پیدا می کند .

* در کیل و وزنها ، کم و کاست می کنند .

* شراب را به اسم نبیذ حلال شمرده و می خورند .

* رشوه را به عنوان هدیه و شیرینی می گیرند .

* به نام امانت داری خیانت می نمایند .

* مردها خود را به شکل زنان و زنان خویش را به صورت مردها درمی آورند.

* به احکام و دستورات نماز بی اعتنائی می کنند 

 *حج خانه خدا را برای غیر خدا (برای ریا و یا تجارت) بجا می آوردند .

سپس ادامه داد: کیفراین زشتی ها این است که خداوند آنها را از فیوضات خود محروم می کند،. در این وقت باید ترسید از اینکه خداوند به طور ناگهانی آنها را کیفر کند (مانند زلزله و طوفان و سیل ). چرا که به دنبال آن کارها، بلاها مردم را فرا می گیرد، تا جائی که کسانی صبح سالم هستند ولی شب در دل خاک و قبر آرمیده اند و گاهی شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند. وقتی چنین روزگاری پیش آمد، لازم است انسان همیشه وصیت کرده باشد که مبادا بلائی بر او فرود آمده و بدون وصیت بمیرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممکن است تا آخر وقت زنده نباشد.هر یک از شما آن زمان را درک کرد بدون وضو نخوابد و اگر برایش امکان دارد همیشه با وضو باشد چه ترس آن است که مرگ ناگهانی برسد، لذا خوب است با وضو باشد که روح با طهارت خدا را ملاقات نماید. من شما را ترساندم اگر بترسید و آگاه نمودم،اگر آگاه گردید و شما را پند دادم چنانچه پند گیرید پس در پنهانی و آشکار، از خدا بترسید و نباید کسی از شما بمیرد، مگر اینکه مسلمان باشد،زیرا هر کس به جزاسلام آئینی داشته باشد ازاو پذیرفته نیست و در آخرت زیان کاراست . بحار الانوار.

روضه کوتاه

برخی تصور میکنند بلا نشانه اینست که مورد عنایت خدا نیستند در حالیکه اشتباه می کنند ،گفت:

انکه در این بزم مقرب تر است .......... جام بلا بیشترش میدهند

لذا مصیبتی که بر حسین بن علی (ع) وارد شد بر کدامیک از ما وارده شده است ، در یک صبح تا ظهر هفده نفر از عزیزانش جلوی چشمانش به شهادت رسیدند ،یکی از آنها طفل شش ماهه بود که روی دست آقا بود و با لبهاش داشت  با بابا بازی می کرد یه وقت ابی عبد الله دید دستانش به خون گلوی علی آغشته شد ، خون گلوی اصغر رو به آسمان پرتاب کرد و فرمود : خدایا چون تو میبینی بر من آسان است .....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۱۸
حسین سبزعلی