منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۲۳ مطلب با موضوع «منابر 14 معصوم :: امام حسین علیه السلام :: متن سخنرانی محرم1397» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ ب.ظ

چرا در زیارت عاشورا تمام بنی امیه لعن می شود؟

چرا در زیارت عاشورا همه بنی امیه را لعن می کنیم

چرا در زیارت عاشورا همه بنی امیه را لعن می کنیم

 

سؤال:۱- به چه دلیل در زیارت عاشورا از یک طرف سلام وارده برامام حسین ( علیه السلام ) و اولادش و از طرف دیگر لعنت و نفرین بر بنی امیه می باشد ؟

جواب:

خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانیکه به ما خدمت می کنند نسبت به کسانیکه کمال دارند خواه کمال جسمانی یا کمال عقلانی یا روانی و یا عاطفی به ابراز علاقه و محبت بپردازیم ، هنگامی که انسان احساس می کند درجایی کمالی و یا صاحب کمالی یافت می شود نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا می کند و علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام بغض و دشمنی قرار داده شده است همان گونه که فطرت انسان بر این است که کسی را که به او خدمت می کند دوست بدارد فطرتش نیز بر این است که کسی را که به او ضرر می زند دشمن بدارد.

 

البته ضررهای مادی دنیوی برای مؤمن اهمیتی نداردچون اصل دنیا برای او ارزش ندارد، اما دشمن که دین را از انسان بگیرد دشمن که سعادت ابدی را از انسان بگیرد ، آیا قابل اغماض است ؟ قرآن می فرماید :{ ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا } ( ۱) «شیطان دشمن بزرگ شماست شما هم باید با او دشمنی کنید .

 

باید با دوستان خدا دوستی کرد ، و با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد این فطرت انسانی است و عامل تکامل و سعادت انسانی می باشد اگر دشمنی با دشمنان خدا نباشد به تدریج رفته، رفته رفتار انسان با آنها دوستانه می شود و در اثر معاشرت رفتار آنها را می پذیرد و حر فهایشان را قبول می کند کم کم شیطان دیگری مثل آنها می شود می گوید نه ببینید قرآن چه می فرماید { و اذا رایت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره } ( ۲) چنانچه ببینی کسانی نسبت به دین بدگویی و اهانت می کنند و با سستی و با زبان مسخره و استهزاء سخن می گویند به آنها نزدیک نشو هرچه گفتند گوش نده تا زمانی که به بحث دیگری بپردازد و در جای دیگر می فرماید : {و قد نزل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتم آیات الله یکفر بها و ستیزابها تقعدو ا معهم حتی یخوضوانه حدیث غیره }(۳ )بعد می فرماید: اگر کسانی این نصیحت را گوش نکردند باید بدانند که عاقبت به آنها ملحق خواهند شد { ان الله جامع الکافرین و المنافقین فی جهنم جمیعا }(۳) سر انجام کسانی که نسبت به استهزاء کنندگان دین محبت ورزند و به آنها روی خوش نشان می دهند اینست که تدریجا حرفهای استهزاء کنندگان بر آنها اثر می گذارد و حتی حرفهایشان اثر کرد و در دلهایشان شک به وجود می آید و اگر شک ایجاد شد اظهار ایمان کردن نفاق می شود … 

 

به عبارت دیگر دشمنی با دشمنان سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد می کند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبه ای دارد که مواد مفید را جذب می کند یک سیستم دفاعی نیز دارد که مسموم و میکروب ها را دفع می کند سیستمی که با مکیرب مبارزه می کند و آن ها را می کشد کار گلبولهای سفید همین است اگر سیستم دفاعی بدن ضعیف شد میکرب ها رشد می کنند رشد میکروب ها به بیماری انسان منجر میشود و انسان بیمار می شود و ممکن است با مرگ روبرو شود اگر بگوییم ورود میکرب به بدن ایرادی ندارد با میکرب خوش آمد گفته و بگوییم مهمان هستید احترامتان واجب است . آیا در این صورت بدن سالم می ماند ؟
باید میکرب را از بین برد این سنت الهی است …. در روح انسان نیز باید چنین استعدادی وجود داشته باشد.

باید یک عامل جاذبه روانی داشته باشیم تا ازکسانیکه برای ما مفید هستند خوشمان بیاید دوستشان بداریم به آنها نزدیک شویم ، از آنان علم ،کمال ، معرفت و اخلاق فرا بگیریم چرا باید افراد امور پسندیده را دوست بدارد ؟ برای اینکه وقتی به آنها نزدیک می شود از آنها استفاده می کند نسبت به خوبانی که منشاء کمال هستند و در جامعه مأثر هستند باید ابراز دوستی کرد ، و در مقابل باید عملا با کسانیکه برای سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنی کرد. 

*******************************

تولی و تبری از فروع دین ماست یعنی؛ از جمله واجباتی که همه مسلمانها باید توجه داشته باشند و به آنها عمل کنند اینست که باید دوستان خدا را دوست بدارند و با دشمنان خدا نیز دشمنی کنند تنها دوستی دوستان خدا کافی نیست اگر دشمن با دشمنان خدا نباشد دوستی دوستان هم از بین خواهد رفت اگر سیستم دفاعی بدن نباشد آن سیستم جذب هم نابود خواهد شد.

آنچه مهم است این است که ما جای جذب و دفع را درست بشانسیم گاهی متأسفانه امور مشتبه می شود و درموردی که باید جذب کنیم عملا به دفع می پردازیم کسیکه از روی انصاف قبول خواهد کرد نسبت به چنین کسی نباید دشمنی کرد صرف اینکه کسی مرتکب گناهی شد نباید او را از جامعه فرد کرد بلکه باید در صدد اصلاح او بر آییم او بیماری است که باید به پرستاریش پرداخت .
اما درمورد دشمنان غدار کینه توز و قسم خورد ،خداوند می فرماید: { و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم }
ای پیامبر تا از یهود و نصاری پیروی نکنی ازتو دست بر نمی دارند (و این آیه در زمان ما می گوید )تا دست از انقلابتان بر ندارید،آمریکا از شما راضی نخواهد شد هر روز باید تأمل کنیم که آشتی با چنین کسانی یعنی چه ؟ لبخند به روی آنان یعنی چه ؟ باید با نهایت غضب خشونت تندی و عبوس با اینها برخورد کرد باید مرگ را بر سراینها بارید چون آنان جز به مرگ ما راضی نیستند نه تنها به مرگ بدن ما ، بلکه تنها به مرگ روح ما به مرگ دین ما راضی می شوند . 

بنابراین همراه با آنهمه درود و سلام و عرض ارادات به خاک پای حسینی و به خاک قبر حسینی باید بر دشمن حسین (علیه السلام ) و دشمن اسلام و دشمنان خدا لعن و نفرین کرد تنها سلام و دورود مشکل را حل نمی کند ما نمی توانیم از برکات حسینی استفاده کنیم ، مگر این که اول دشمنان او را لعن کنیم بعد به او سلام بفرستیم قرآن کریم هم می فرماید؛ { اشداءعلی الکفار } بعد می فرماید؛ رحماء بینهم} 
پس در کنار سلام باید لعن باشد در کنار ولایت ،تبری و اظهار دشمنی نسبت به دشمنان اسلام نیز باید باشد اگر اینگونه شدیم حسینی شدیم ( ۵) و شایسته سلام و درود .
منابع :
۱-قرآن کریم ، مبارکه فاطر ، آیه ۶ 
۲-قرآن کریم ، سوره مبارکه، آیه ۶۸
۳-قرآن کریم ، سوره مبارکه نساء ، آیه ۱۴ 
۴-قرآن کریم ، سوره مبارکه بقره ، آیه ۱۲۰ 
۵-آذرخش دیگر از آسمان کربلا ، استاد محقق مصباح یزدی ،ص ۲۵ -۲۹



*************************************

لعن بنی امیه در زیارت عاشورا

چرا در زیارت عاشورا تمام بنی امیه لعن شده اند مگر در میان آنان انسانهای خوب وجود نداشته است؟
منظور از بنى امیه که مورد لعن قرار گرفته‏اند تنها افرادى از آنها که در غصب خلافت و خاموش کردن نور ولایت هم‏دست بوده‏اند مراد است. 

و اغلب آنان که از جمله اولاد ابى سفیان و اولاد مروان باشند دشمن اهل‏بیت بوده ‏اند. و اگر احیانا در بین این گروه کسى مؤمن واقعى باشد این لعن شامل حال او نمى‏ شود. در روایتى على بن یقطین که در دستگاه بنى امیه بوده و از ارادتمندان اهل‏بیت بوده به امام کاظم(ع) عرض مى‏کند من از نفرینى که امام صادق بر پدرم یقطین و اولاد او کرده مى‏ترسم.

حضرت مى‏فرماید: آن طور که تو فکر مى‏کنى نیست. مؤمن در صلب کافر به مانند ریگ است در خشت که باران گل را مى‏شوید و ضررى به سنگ ریزه نمى ‏رسد و نفرین پدرم شامل حال تو نمى‏ شود. بنابراین لعنى هم که بر بنى امیه شده به همین شکل است شامل مؤمنان از آنان نمى‏شود. و کسانى که خودشان از کافران و ظالمان بوده‏اند و یا راضى به کارهاى پدران خود بوده‏اند مورد لعن هستند.

(براى توضیح بیشر ر.ک: به: شفاء الصدور در شرح زیارت عاشورا تألیف میرزا ابوالفصل طهرانى.)

یا در روایتی دیگر آمده که: یکی از فرزندان عبد العزیز بن مروان که اسم او سعد بود در حالی که همانند زنان با صدای بلند گریه می کرد وارد بر امام محمد باقر(ع) شد؛ امام فرمود: چه چیز شما را به گریه واداشت؟ سعد گفت: چگونه گریه نکنم در حالی که من از همان درخت ملعون در قرآن می باشم؟ امام باقر (ع) فرمود: تو از ایشان نیستی، تو از ما اهل بیت هستی، آیا نشنیدی سخن خداوند را که فرمود:پس هر کس از من تبعیّت کند از من خواهد بود.

( شبستری، نصر الله، اللؤ لؤ النضید فی شرح زیاره مولانا ابی عبد الله الشهید، ص ۱۳۳ ، فروغ دانش ، تهران)
در نتیجه باید گفت که لعن همه بنی امیّه شامل کسانی است که از نظر فکری و عملی هماهنگ با بنی امیه بوده و در غصب خلافت و خاموش کردن نور ولایت هم‏دست بوده‏اند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۷
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۰۱ ب.ظ

منازل اسرای کربلا ، از کوفه تا شام

منازل کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام/

نگاهی به 20 منزلی که سر مبارک امام حسین(ع) در آن‌ها توقف کرد

نتیجه تصویری برای منازل اسرای کربلا

سید بن طاووس می‌‏گوید: چون یزید بن معاویه نامه عبیدالله را دریافت کرد و بر مضمون آن اطلاع یافت، پاسخ آن نامه را فرستاد و به عبیدالله بن زیاد فرمان داد که سر امام حسین علیه‏‌السلام و سرهای یاران آن حضرت را به همراه زنان و کودکان به شام بفرستد.

سید بن طاووس می‌‏گوید: چون یزید بن معاویه نامه عبیدالله را دریافت کرد و بر مضمون آن اطلاع یافت، پاسخ آن نامه را فرستاد و به عبیدالله بن زیاد فرمان داد که سر امام حسین علیه‏‌السلام و سرهای یاران آن حضرت را به همراه زنان و کودکان به شام بفرستد.

ابن زیاد محفر بن ثعلبه را خواند و آن سرهای پاک و اهل بیت آن حضرت را به او سپرد، و او آنان را همانند اسیران کفار در حالی که اهالی شهرها به تماشای ایشان و سرهای مبارک می‏‌پرداختند، به شام برد(4).

به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، امام محمد باقر(ع) فرموده است: از پدرم علی‌بن‌الحسین علیه‏‌السلام پرسیدم که چگونه او را از کوفه به شام حرکت دادند؟! فرمود: مرا بر شتری که عریان بود و جهاز نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین علیه‏‌السلام را بر نیزه‏‌ای نصب کرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهائی که زیراندازی نداشت سوار کردند، و اطراف و پشت سر ما را گروهی با نیزه احاطه کرده بودند، و چون یکی از ما می‏‌گریست با نیزه به سر او می‏‌زدند! تا آنکه وارد دمشق شدیم(5).

در این نوشتار به بیان منازلی که اهل بیت(ع) بین کوفه تا شام بر آن‌ها گذشتند و حوادث و اتفاقاتی که در این مسیر بر آنان گذشت، می‏‌پردازیم:

ترتیب منازلی که اهل بیت در آن منازل فرود آمدند و یا بر آن‌ها گذشتند درست معلوم نیست و در مصادر معتبر نیامده است و در بیشتر آن‌ها کیفیت مسافرت ایشان مذکور نیست و ابن اثیر در کامل بعضی را ذکر کرده و در مقتل ابی مخنف هر یک را مرتبا" نوشته است.

1 - منزل اول

در اولین منزلی که در آن مأموران ابن‌زیاد که حامل سر مبارک امام حسین علیه‏‌السلام بودند، از مرکب‌های خود فرود آمدند، مشغول می‌گساری و عشرت شدند، ناگهان دستی از دیوار پدیدار شد و با قلمی از آهن این چند بیتی را با خون بر دیوار نوشت:

اترجو امة" قتلت حسینا"

شفاعة جده یوم الحساب(8)

با مشاهده این صحنه عجیب، آنان برخاسته و آن سر مقدس را ترک کرده و پا به فرار گذاشتند، و سپس بازگشتند(9).

و ابن حجر در صواعق به همین کیفیت مطلب فوق را نقل کرده است(10) و باز می‏‌گوید که: این شعر را 300 سال قبل از بعثت خاتم النبیین (ص) بر سنگی نوشته یافتند، و نیز در یکی از کنیسه‏‌های رومیان این اشعار نوشته شده بود و کس ندانست در چه زمانی نوشته شده است ؟!(11)

و سلیمان بن یسار گفته است: سنگی را یافتند که بر آن نوشته شده بود: "لا بد ان ترد القیامة فاطمه و قمیصها بدم الحسین ملطخ ویل لمن شفعاؤه خصمائه و الصور فی یوم القیامة ینقخ(12)".

2 - تکریت(13)

در کامل بهائی آمده است: چون سر امام حسین علیه‏‌السلام را از کوفه بیرون آوردند، مأموران ابن زیاد از قبایل عرب بیمناک بودند که شاید هنوز قدری از غیرت دینی که در ایشان باقی مانده، آنان را وادارد که سر امام علیه‏‌السلام را از دست ایشان بگیرند، از این روی، دور از جاده اصلی، و از بیراهه حرکت می‏‌کردند!

ابومخنف نقل کرده است که: سر مقدس را از شرق «حصاصه»(14) برده و از «تکریت» گذشتند و والی آنجا را از ورود خود آگاه کردند، او افراد بسیاری را با پرچم به استقبال آنان روانه کرد! و اگر کسی از صاحب سر سؤال می‏‌کرد، می‏‌گفتند: خارجی است!(15)

مردی نصرانی که آن سر را دیده و آن پاسخ را شنیده بود، با خود گفت: این چنین نیست که می‏‌گویند، این سر حسین بن علی فرزند فاطمه است و من خود در کوفه بودم که او را شهید کردند؛ سایر نصرانیان از این واقعه آگاه شدند و به تعظیم و اجلال آن حضرت ناقوس‌ها را شکستند و گفتند: خداوندا! از شومی و عصیان این قوم که فرزند پیغمبر خود را کشته‏‌اند، به تو پناه می‏‌بریم.

کوفیان چون این حال را مشاهده کردند راه بیابان را در پیش گرفته و از آنجا کوچ کردند!(16)

3 - مشهد النقطه

حاملان سر مقدس در اثنای راه به این مکان رسیدند و سر مقدس را بر روی سنگ بزرگی که آنجا بود نهادند، ناگهان قطره‏‌ای خون از آن سر مقدس بر آن سنگ چکید و پس از آن هر ساله در روز عاشورا از آن سنگ خون می‏‌جوشید! و مردم از اطراف بر گرد آن صخره اجتماع می‏‌کردند و مجلس عزا و ماتم برای امام حسین علیه‏‌السلام برپا می‏‌داشتند.

و آن صخره تا ایام عبدالملک بن مروان بجای بود، و او دستور داد که آن سنگ را از آنجا منتقل کردند! و دیگر معلوم نشد که آن را کجا بردند! ولی مردم، بنای یادبودی در محل آن سنگ احداث ‏کردند و بارگاهی بر روی آن قرار دادند و آنجا را «نقطه» یا «مشهد النقطه» نامیدند(17).

4 - وادی النخله(18)

شب را در «وادی النخله» فرود آمدند و در طول شب صدای نوحه جنیان را می‌شنیدند(19):

نساء الجن یبکین من الحزن شجیات

و اسعدن بنوح للنساء الهاشمیات

و یندبن حسینا عظمت تلک الرزیات

و یلطمن خدودا" کالدنانیر نقیات

و یلبسن ثیاب السود بعد القصبیات(20)(21)

5 - موصل

صبحگاه از راهی دیگر، قصد «کحیل»(22) کرده جانب «جهینه»(23) را در پیش گرفتند و والی «موصل»(24) را از ورود خود باخبر ساختند، وی دستور داد شهر را زینت کرده و گروهی را به بیرون از شهر فرستاد!

مردم گفتند: بدون تردید، این سر حسین بن علی علیه‏‌السلام است که او را خارجی گویند! چهار هزار کس، آماده جنگ شدند تا سر مطهر را از آنان بستانند و زیارتگاهی برپا کنند و والی خود را از دم شمشیر بگذارنند؛ به روایتی گفتند: «تبا" لقوم کفروا بعد ایمانهم اضلالة بعد هدی؟ ام شک بعد یقین ؟»(25) ، مأموران چون از قصد مردم باخبر شدند مسیر خود را تغییر داده و به قصد «تل اعفر»(26) و «جبل سنجار»(27) حرکت کردند تا در «نصیبین» منزل گزیدند(28).

6 - نصیبین(29)

و چون به «نصیبین» رسیدند، منصور بن الیاس به آراستن شهر دستور داد! و آینه‏‌ها را در کار آرایش بکار بردند! و کسی که سر مقدس امام علیه‏‌السلام با او بود، خواست که وارد شهر شود، ولی اسب او فرمان او را نبرد، اسب دیگر آوردند، آن اسب نیز اطاعت نکرد! تا چند اسب عوض کردند، ناگاه سر مطهر را دیدند که بر روی زمین است! ابراهیم موصلی، آن سر مقدس را برداشت و نیک در آن نگریست تا این‌که آن را شناخت و آن‌ها را ملامت کرد، اهل شهر چون این صحنه را مشاهده کردند، آن سر مقدس را از وی گرفته و او را کشتند و سر مطهر را در بیرون شهر گذاردند و به درون شهر نبردند! و گویا بعدها همانجا که سر شریف افتاده بود زیارتگاه شد(30) .

و در قمقام زخار آمده است: در اینجا سر امام را به مردم نشان دادند! زینب کبری علیها السلام از مشاهده آن صحنه جانخراش، طاقت از دست داد و این ابیات را زمزمه کرد: انشهر مابین البریة عنوة و والدنا اوحی الیه جلیل کفرتم برب العرش ثم نبیه کان لم یجئکم فی الزمان رسول لحاکم اله العرش یا شر امة لکم فی لظی یوم المعاد عویل(31)(32)".

7 - عین الورده(33)

کاروان، بامدادان به «عین الورده» رسید و والی آنجا را خبر کردند، او و اهل آن شهر پذیرفتند که آن سرها در شهر بگردانند، و مقرر شد که از باب اربعین داخل گردند، سر منور را در میدان شهر بر نیزه کردند، و از نیمروز تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، گروهی شادمانی می‏‌کردند که سر خارجی است، و جمعی گریان بودند.

8 - رقه(34)

آنگاه مأموران ابن زیاد، سر امام حسین علیه‏‌السلام و سایر شهدا را از «عین الورده» حرکت دادند و طی طریق کردند تا به «رقه» رسیدند.

9 - جوسق(35)

هنگامی که کاروان از «رقه» عبور کردند، بر مکانی به نام «جوسق» وارد شدند و از آنجا نیز حرکت کرده و بسوی فرات ره سپردند تا به نزدیکی‌های «بسر»(36) رسیدند و از این مکان به والی «حلب» نامه‏‌ای نوشتند و آنان را از جریان کار خود آگاه ساختند و شب را در «دعوات» و یا در «حلب» بسر بردند!

10 - دعوات(37)

مأموران چون به نزدیک «دعوات» رسیدند، نامه‏‌ای به والی آنجا نوشته که: ما سر حسین را با خود آورده‏‌ایم.

او چون بر مضمون نامه آگاه شد، دستور داد تا در بوق‌ها و کرناها بدمند و خود نیز برای استقبال از شهر بیرون آمد، سپس سر مقدس امام را بر نیزه زده و از دروازه‏‌ای که آن را اربعین می‏‌نامیدند وارد نموده و در یکی از میدان‌های شهر آن سر مطهر را از ظهر تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، در این شهر نیز گروهی گریان بودند و جماعتی شادی می‏‌کردند و می‏‌گفتند: این سر خارجی است که بر یزید خروج کرده است!

پس شب در آنجا ماندند، و صبح به طرف «حلب» حرکت کردند. علی بن الحسین علیه‏‌السلام در آن هنگام گریست و این شعر را خواند:

لیت شعری هل عاقل فی الدیاجی

بات من فجعة الزمان یناجی

انا نجل الامام ما بال حقی

ضائع بین عصبة الاعلاج(38)(39)

11 - حلب

در سمت غربی «حلب» کوهی است که آن را «جبل جوشن» می‏‌نامند و از آن مس استخراج کرده و به سایر شهرها می‏‌فرستادند، و گویند از آن هنگام که خاندان و اهل بیت حسین بن علی علیه‏‌السلام را بدانجا عبور افتاد، آن معدن از بین رفت، زیرا یکی از همسران امام حسین علیه‏‌السلام در دامنه ان کوه، فرزند خود را سقط کرد.

نوشته‏‌اند که: او از اهالی آن معدن آب و نان خواست ولی آنان مضایقه کرده و دشنام دادند! او آنان را نفرین کرد و پس از آن دیگر کسی از آن کوه سود نبرد. و در قسمت جنوب آن کوه، موضعی است که آن را «مشهد السقط» و «مسجد الدکَه» می‏‌نامند، و نام آن فرزند سقط شده، محسن بن حسین علیه‏‌السلام است(40).

12 - قنسرین(41)

نطنزی در خصائص نقل کرده است که: مأموران ابن زیاد، بهمراه سر امام حسین علیه‏‌السلام در منزلی به نام «قنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد و مشاهده کرد که از آن سر مقدس نوری بسوی آسمان ساطع است !

راهب به نزد حاملان سر آمد و 10 هزار درهم به آنان داد و آن سر مقدس را گرفت و به صومعه برد، پس صدائی شنید که هاتفی می‏‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آنکه حرمت این سر را شناخت.

راهب سر برداشت و گفت: یا رب! بحق عیسی، این سر مقدس را اجازه فرما که با من سخن بگوید:

در این هنگام آن سر مقدس به سخن آمده فرمود: ای راهب! چه می‏‌خواهی ؟!

راهب گفت: تو کیستی ؟!

آن سر مقدس فرمود: «انا ابن محمد المصطفی و انا ابن علی المرتضی و انا ابن فاطمة الزهراء، انا المقتول بکربلا، انا المظلوم، انا العطشان!» و بعد از این جملات سکوت کرد.

آن راهب صورت بر صورت آن حضرت نهاد و گفت: صورت از صورتت بر نمی‌دارم تا اینکه بگویی که شفیع من خواهی بود در روز قیامت.

باز آن سر مقدس به سخن در آمد و گفت: به دین جدَم محمد باز گرد.

پس راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انَ محمَد رسول الله» پس آن حضرت شفاعت او را قبول کرد.

چون آن گروه صبح کردند، آن سر مقدس را از راهب گرفته و حرکت کردند، و هنگامی که به میان وادی رسیدند دیدند که آن 10 هزار درهم به سنگ مبدل شده است.(42)

- بحار الانوار 45/303.

در صواعق المحرمة 231 این جریان را به این شکل نقل کرده است:

راهب در دیر خود، آن سر مقدس را دید که نوری از آن ساطع است پس به نزد آن لشکر و نگاهبانان آمده و گفت: از کجا آمده‏‌اید؟ گفتند: از عراق، با حسین جنگ کرده‏‌ایم! راهب گفت: با پسر دختر پیغمبر و فرزند پسر عم رسول و پیغمبر خودتان؟ گفتند: آری! گفت: وای بر شما! اگر عسیی بن مریم را فرزندی بود ما او را برچشمان خود می‏‌نشاندیم! از شما تقاضایی دارم! گفتند: چیست؟ گفت: به امیر خود بگوئید، 10 هزار درهم نزد من است که از پدرانم به ارث برده‏‌ام آن را از من بگیرد و این سر مقدس را تا هنگام رفتن از این جا در اختیار من بگذارد. و آنان جریان را به امیر خود گفتند و او موافقت کرد و درهم‌ها را گرفت و سر مقدس را به او سپرد. راهب آن سر مقدس را به مشک و کافور، معطر کرد و در پارچه‌یی قرار داد و در دامن خود نهاد و زار زار گریست تا هنگام رفتن آن راهب به سر مقدس گفت: فردای قیامت مرا نزد جدت شفاعت کن و من به یگانگی خدا و رسالت محمد شهادت داده و مسلمان شدم. آنگاه به آن لشکر گفت: من می‏‌خواهم با امیر شما صحبت کنم پس نزدیک او آمد و گفت: تو را به خدا و بحق محمد سوگند می‏‌دهم آنچه با این سر مقدس تاکنون کرده‏‌اید، دیگر مکنید! و این سر مقدس را از صندوق بیرون نیاورید! امیر گفت: چنین خواهیم کرد! پس سر را به آن‌ها تسلیم کرد و خود از دیر به زیر آمد و به یکی از کوهستان‌ها برای عبادت رفت ولی آنان با آن سر مقدس همانند گذشته عمل کردند! و چون به دمشق نزدیک شدند دیدند که آن درهم‌ها تبدیل به خزف شده است! و هر یک جانب آن نوشته شده (و لا تسحبن)

13 - معرة النعمان (43)

چون حاملان سر به «معرة النعمان» رسیدند، اهالی آنجا به آنان خدمت کرده و خوراک و نوشیدنی در اختیار آنان قرار دادند و پاسی از روز را در آنجا ماندند و از آنجا رهسپار «شیزر» شدند.

14 - شیزر(44)

چون به «شیزر» رسیدند، پیرمردی گفت: این سر که به آنان همراه است، سر حسین بن علی است. اهالی آنجا با هم سوگند خوردند که به هیچ روی، آنان را به منطقه خود راه ندهند، لذا آنان بدون آنکه در آنجا توقف کنند، به حرکت خود ادامه دادند تا به «کفر طالب» رسیدند.

15 - کفر طالب (45)

اهالی آنجا نیز درها را به روی آنان بستند و حاملان آن سر مقدس، هر چه از آنان آب طلب کردند، گفتند: به شما آب نمی‌دهیم، چرا که حسین و اصحاب او را تشنه شهید کرده‏‌اید.

16 - سیبور(46)

آنان بناچار از «کفر طالب» کوچ کرده و به «سیبور» رسیدند. از حضرت امام سجاد علیه‏‌السلام در این منزل نیز شعری چند نقل کرده‏‌اند.

پیرمردی از هواداران عثمان، مردان «سیبور» را گرد آورده و گفت: زینهار! فتنه مکنید، راه دهید تا مانند دیگر شهرها از اینجا بگذرند! جوانان امتناع کردند، پل ارتباطی آن منطقه را خراب کردند و سلاح بر گرفته آماه جنگ شدند. از طرفین تنی چند کشته شدند. ام کلثوم علیها السلام دعا نمود که خداوند ارزاق آن‌ها را ارزان و آبشان را گوارا سازد و شر ستمگران را از آنان باز دارد.

از امام سجاد علیه‏‌السلام نقل شده که اشعاری را در «سیبور» خوانده است که از آن جمله این بیت است:

آل الرسول علی الاقتاب عاریة

و آل مروان یسری تحتهم نجب(47)

17 - حماة (48)

از «سیبور» رهسپار «حماة» شدند، در آنجا نیز دروازه‏‌ها را بر روی آنان بستند و از ورودشان به آنجا جلوگیری کردند(49).

18 - حمص (50)

به ناگزیر، از «حماة» گذشته تا به «حمص» رسیدند، والی آنجا را از ورود خود آگاه ساختند و از او خواستند تا به «حمص» وارد شوند، ولی در آنجا نیز با مقاومت مردم روبرو شدند، و با پرتاب سنگ از آنان پذیرایی کردند تا تنی چند از مأموران را کشتند. آنان مسیر خود را تغییر دادند تا از دروازه شرقی شهر در آیند! آن دروازه را نیز بستند و گفتند: «لا کفر بعد ایمان و لا ضلال بعد هدی» هرگز اجازه نخواهیم داد که سر مبارک امام را وارد این شهر کنید، و حاملان آن سر مقدس ار از آنجا دور کردند و آنان به جانب «بعلبک» حرکت کردند.

19 - بعلبک (51)

چون حاملان سر مقدس امام علیه‏‌السلام به «بلعبک» رسیدند، والی آنجا را از ورود خود باخبر ساختند، و او اهالی آنجا را به پیشواز فرستاد در حالی که پرچم‌هایی را با خود حمل می‏‌کردند و فرزندان خود را به تماشای اسیران آورده بودند!(52)

و در بحار آمده است که: ام کلثوم علیهاالسلام گفت: «اباد الله خضراتهم و لا اعذب الله شرابهم و لا رفع الله ایدی الظلمة عنهم»!(53)

چون علی بن الحسین علیه‏‌السلام این کلمات را شنید، گریست و فرمود:

و هو الزمان فلا تفنی عجائبه

من الکرام و ما تهدی مصائبه

یا لیت شعری الی کم ذا تجاذبنا

فنونه و ترانا لم نجاذبه

یسری بنا فوق اقتاب بلا وطا

و سائق العیس یحمی عنه غاربه

کاننا من اساری الروم بینهم

کان ما قاله المختار کاذبه

کفرتم برسول الله و یحکم

فکنتم مثل ما ضلت مذاهبه(54)(55)

کوفیان آن شب را در «بعلبک» خفتند و بامدادان به راه افتادند و شبانگاه در نزدیکی صومعه راهبی فرود آمدند و در آنجا منزل نمودند(56)

انبیا و سر مطهر

ابن لهیعه می‏‌گوید: طواف خانه خدا می‏‌کردم که ناگهان مردی را دیدم که پرده خانه را گرفته و می‏‌گوید: «اللهم اغفر لی و لا اراک فاعلا"» «خدآیا مرا بیامرز هر چند می‏‌دانم که از گناهی که کرده‏‌ام، نخواهی گذشت!».

به او گفتم: ای بنده خدا! بترس و چنین (با خدا) سخن مگوی! که اگر گناهان تو بشماره دانه‏‌های باران و برگ درختان هم باشد، خداوند تو را ببخشاید که او آمرزنده مهربان است.

گفت: نزدیک من آی تا داستان خود را برای تو بگویم.

نزدیک او رفتم، گفت: ابن‌زیاد مرا با 50 نفر بهمراه سر مطهر امام حسین علیه‏‌السلام به شام فرستاد و ما را عادت چنین بود که چون در منطقه‏‌ای فرود می‏‌آمدیم، آن سر مقدس را در صندوقی می‏‌نهادیم و در اطراف آن نشسته و شراب می‏‌خوردیم!! یکی از شب‌ها، همراهان من شراب نوشیدند و مست شدند ولی من آن شب شراب ننوشیدم، تاریک شب همه جا را گرفت و نیمه شب فرا رسید، نور شدیدی را مشاهده کردم و گویا درهای آسمان را دیدم که گشوده شد! حضرت آدم، نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، محمَد مصطفی صلی اللَه علیه و آله و سلَم و جبرئیل امین با گروهی از فرشتگان به زمین آمدند، ابتدا" جبرئیل نزدیک صندوق آمد و سر مقدس امام را بیرون آورد و در آغوش گرفت و بوسید و پیامبران نیز چنین کردند، و چون نوبت به رسول خدا (ص) رسید بشدت گریست و پیامبران علیه‏م‌السلام به او تسلیت گفتند، سپس جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله! حکم باری تعالی چنین است که هر چه درباره این امت فرمان دهی، اطاعت کنم! اگر خواهی زمین را بلرزانم و همانگونه که با قوم لوط رفتار کردیم، با اینان نیز چنین کنم!

پیامبر صلَی اللَه علیه و آله و سلم فرمود: نمی‌خواهم که کیفر اینان در این جهان باشد، که مرا با اینان در پیشگاه عدل خداوندی موقفی دیگر است و در روز رستاخیز با آنان دشمنی خواهم کرد.

آنگاه دیدم که فرشتگان بسوی ما هجوم آوردند تا ما را بکشند، من فریاد کردم که: الامان! الامان! یا رسول الله!

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اذهب لا عفر الله لک» «برو که خدا تو را نیامرزد»(58).

20 - دمشق

به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازه‌‏ای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محمل‌ها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.

شمر ملعون کاملا" بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر(59) از دروازه ساعات(60) - که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند - وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیه‏م السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه می‌‏دارند، نگاه داشت!!(61)

در بعضی از نقل‌ها آمده است که: اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.

1- مشهور بر سر زبان‌ها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس می‏‌باشد.

2- بعید نیست همانگونه که عمر بن سعد سر امام حسین علیه‏‌السلام را زودتر از اهل بیت و در همان روز عاشورا به کوفه فرستاد، عبیدالله نیز قبل از اعزام اهل بیت به شام، ابتدا سر، مقدس امام حسین علیه‏‌السلام را به نزد یزید فرستاده و بعد از آن اهل بیت را با سایر سرها روانه شام کرده باشد، همانگونه که از نقل شیخ مفید استفاده می‏‌شود و زندانی کردن اهل بیت که طبری و دیگران نقل آن را تأیید کرده‏‌اند، صحت این مطلب را تأیید می‏‌کند.

3- تاریخ طبری 5/232 ؛ ارشاد شیخ مفید 2/118.

همچنین نقل شده است که: عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سر مبارک امام را برای یزید فرستاد دستور داد تا بانوان و کودکان آن حضرت برای سفر به شام آماده شوند و فرمان داد تا بر گردن علی بن الحسین علیه‏‌السلام زنجیر نهادند و مجفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را به دنبال آنان روانه کرد، تا رفتند و به آن گروهی که سر امام را برده بودند رسیدند و علی بن الحسین علیه‏‌السلام با کسی سخن نگفت تا به دمشق رسید.

(ارشاد شیخ مفید 2/119). و در ضبط ارشاد مجفر بن ثعلبه (با جیم) آمده و در بعضی نقلها مخفر (با خاء) و در بعضی محفر (با حاء) ذکر شده است.

و از این نقل چنین استفاده می‌‏شود که سر مقدس امام را عبیدالله قبل از اهل بیت به شام فرستاده است و این همان چیزی است که قبلا نیز بدان اشاره کردیم.

منابع:

4- الملهوف 71.

5- بحار الانوار 45/145.

6- منتخب طریحی 2/480.

7- قمقام زخار 547.

8- آیا امتی که حسین را کشتند امید شفاعت جد او را دارند در روز حساب ؟!».

9- بحار الانوار 45/305.

10- صواعق المحرقه 192.

11- قمقام زخار 544. و مجلسی رحمه الله در بحار 45/236 از طبری نقل کرده است که حاملان سر مقدس امام، در اولین منزل که به شام می‏‌رفتند صدای نوحه فرشتگان را شنیدند: "ای کسانی که به نادانی خود، حسین را کشتید! بشارت باد شما را عذاب و شکنجه؛ همه اهل آسمان شما را نفرین کنند از پیامبر و فرشته و دیگر طوایف؛ شما بر زبان سلیمان و موسی و عیسی صاحب انجیل لعنت شده‏‌اید".

12- بی گمان فاطمه علیها السلام در روز محشر خواهد آمد در حالی که پیراهن او به خون حسین آغشته است؛ وای بر کسی که شفیعان او دشمنانش باشند، هنگامی که روز قیامت در صور دمیده شود».

13- تکریت بلده‏‌ای است بین بغداد و موصل، به بغداد نزدیکتر است و فاصله آن تا بغداد 30 فرسخ می‏‌باشد و در غرب دجله واقع شده است. (مراصد الاطلاع 1/268).

14- حصاصه قریه‏‌ای است نزدیک قصر ابن هبیره و از نواحی کوفه است. (معجم البلدان 2/263).

15- از این نقل چنین بر می‏‌آید که حاملان سر از معرفی سر مقدس امام علیه‏‌السلام بیم داشتند، لذا امام علیه‏‌السلام را خارجی یعنی کسی که بر یزید خروج کرده معرفی می‏‌کردند.

16- قمقام زخار 2/547.

17- مقتل الحسین مقرم 346.

18- وادی النخله، مکانی را به این نام در معجم البلدان و دیگر کتب نیافتم، ولی در مراصد الاطلاع موضعی به نام نخلا ذکر کرده است که از نواحی موصل شرقیه نزدیک خازر است و شاید مراد از وادی النخله آن باشد. (مراصد اطلاع 3/1363).

19- قمقار زخار 2/548.

20- زنان جن از غصه و حزن می‏‌گریند، و برای زنان هاشمی نوحه می‏‌نمایند؛ بر حسین و بزرگی این مصیبت‌ها ندبه می‏‌کنند و بر چهره خود لطمه می‏‌زنند؛ و جامه‏‌های سیاه بعد از لباس‌های کتانی در بر می‏‌کنند».

21- بحار الانوار 45/236.

22- کحیل: شهری بزرگی بوده در کنار دجله و بالاتر از تکریت و در سمت غربی آن واقع شده است، ولی اکنون اثری از این شهر نیست. (معجم البلدان 4/439).

23- جهینه، به ضم جیم: منطق‌ه‏ای است از نواحی موصل که در کنار دجله قرار گرفته و تا موصل یک منزل راه است. (مراصد الاطلاع 1/363).

24- موصل: شهر مشهور و قدیمی است که در کنار دجله قرار گرفته و در وسط آن شهر، قبر جرجیس پیامبر است. (مراصد الاطلاع 3/1333.

25- وای بر گروهی که بعد از ایمان کافر شدند، آیا گمراهی بعد از هدایت و شک پس از یقین ؟!».

26- یتل اعفر، بعضی آن را تل یعفر می‏‌گویند، و آن قلعه‏‌ای است بین سنجار و موصل، و در آن رودخانه‏‌ای جاری است. (مراصد الاطلاع 1/268).

27- سنجار: شهر مشهوری است از نواحی جزیره، که در کنار کوهی واقع است و از آنجا تا موصل سه روز راه است و تا نصیبین نیز همین اندازه. (قمقام زخار 551).

28- قمقام زخار 548.

29- نصیبین: شهر آبادی است از بلاد جزیره، که در مسیر قافله‌هایی که از موصل به شام می‏‌روند قرار گرفته، و از موصل تا بدانجا شش روز راه است. (معجم البلدان 5/288).

30- نفس المهموم 426.

31- به ستم، ما شهره بین خلائق شویم در حالی که پرودگار جلیل وحی بر جد ما می‏‌فرستاد؛ شما به خدای عرش و پیامبر او کافر شدید گویا که پیامبری در این زمان نیامده است؛ ای بدترین امت! شما را خدای عرش لعنت کند که شما را در زبانه آتش روز معاد فغان و فریادی است».

32- قمقام زخار 548.

33- عین الورده: شهر مشهوری است از شهرهای جزیره، که بین حران و نصیبین واقع شده است و تا نصیبین 15 فرسخ فاصله دارد، و واقعه عین الورد که بین توابین و شامیان رخ داد، در این منطقه اتفاق افتاده است. (نفس المهموم 566 ؛ معجم البلدان 4/180).

34- رقه اسم شهری است مشهور در کنار شط فرات، و از بلاد جزیره محسوب می‏‌شود و تا حران سه روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/626).

35- جوسق، به مکان‌های بسیاری اطلاق می‏‌شود، قریه بزرگی از توابع بغداد و قریه‏‌ای از قریه‏‌های نهروان و به قریه‏‌ای از نواحی مصر و به قریه‏‌ای از قریه‏‌های ری و به قلعه‏‌ای در ری نیز اطلاق می‏‌شود. (مراصد الاطلاع 1/358).

36- بسر - بضم باء و سکون سین - قریه است در شام از اراضی دمشق محسوب می‏‌شود و در آنجا مزاری است که گفته شده قبر یسع است. (مراصد الاطلاع 1/196).

37- در معاجم، موضعی را به این عنوان یعنی «دعوات» نیافتم، ولی در کتب، مقتل از آن نام برده شده است.

38- ای کاش می‏‌دانستم که شخص خردمندی هست که در ظلمت‌ها بیتوته کند و از سختی‌های زمان زمزمه نماید؛ من فرزند امام هستم، چه شده است که حق من ضایع شود بین این گروه کفار». 39- الدمعة الساکبة 5/65.

40- قمقام زخار 2/549.

41- قنسرین شهری است در شام بین حلب و حمص واقع شده است، و کوهی در آنجا وجود دارد که می‏‌گویند قبر حضرت صالح پیامبر در آنجاست و در آن آثار پای شتر دیده می‏‌شود. (معجم البلدان 4/403).

42- الله غافلا" عما یعمل الظالمون) و بر جانب دیگر آیه (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) نفش گردیده است.

43- معرة النعمان: موضعی است بین حماة و حلب، و به نام نعمان بن بشیر انصاری نامگذاری شده است چون یکی از فرزندان او در آنجا مدفون است، و گفته شده که قبر یوشع بن نون علیه‏‌السلام در آنجاست، ولی صحیح آن است که قبر او در «نابلس» است. (معجم البلدان 5/165).

44- شیزر: منطقه‏‌ای است در شام، که در نزدیکی مغزه قرار دارد و از آنجا تا حماة یک روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/826).

45- کفر طالب: شهری است بین مغزه و شهر حلب، در منطقه‏‌ای قرار گرفته که آب آشامیدنی آن بوسیله آب باران که در جای مخصوصی جمع‌آوری می‏‌گردد تأمین می‏‌شود. (معجم البلدان 4/470).

46- سیبور را با این نام در معاجم بلدان نیافتم ولی مقتل نویسان آن را از جمله منازل بین راه شام ذکر کرده‏‌اند. (ریاض الاحزان 83).

47- آل پیامبر بر شتران بی جهاز سوار شوند، و آل مروان سوار بر مرکب‌های نجیب شوند ؟ (الدمعة الساکبة 5/67).

48- حماة بن فتح: شهر بزرگ و دارای خیرات زیاد بوده و بازارها و اطراف آن را دیواری محکم احاطه نموده است، فاصله آن تا شهر حمص یک روز راه و تا دمشق برای قافله‏‌ها پنچ روز مسافت بوده است. (معجم البلدان 2/300).

49- در ریاض الاحزان از یکی از کتب مقاتل روایت کرده است که مؤلف آن گفته است: به سفر حج رفتم تا به حماة رسیدم، در باغستان‌های آنجا مسجدی بود که آن را «مسجد العین» می‏‌گفتند، وارد مسجد شدم، در یکی از ساختمان‌های آن پرده‏‌ای از دیوار آویخته دیدم، آن را کنار زدم، سنگی دیدم که در دیوار مورب کار گذاشته شده بود و نشانه گردن در آن دیدم! و بر آن خون خشک شده‏‌ای مشاهده کردم، از یکی از خادمان مسجد پرسیدم که: آن سنگ و نشانه گردن و آن خون منجمد چیست ؟! گفت: این سنگ، جای سر مبارک حسین بن علی است که وقتی آن را به دمشق می‏‌بردند، بر این سنگ نهاده بودند. (ریاض الاحزان 83).

50- حمص: شهر بزرگی است بین دمشق و حلب، و( درکنارش قعله‌‏ای که بر تلی قرار دارد. و در حمص قبر خالد بن ولید و پسرش عبدالرحمن و عیاض بن غنم است. (مراصد الاطلاع 1/425).

51- بعلبک، شهری است قدیمی که تا دمشق سه روز راه است، و در این شهر بناهای عجیب و آثار عظیمی وجود دارد و قصرهایی پر استوانه ازسنگ که در دنیا نظیر ندارد. (مراصد الاطلاع 1/207).

52- قمقام زخار 550.

53- خداوند عمران و آبادانی آنها را نابود و آب آنها را شیرین نگرداند و دست ستمگران را از سر آنها کوتاه نکند».

54- این، همان زمان است که شگفتی‌هایش از نظر بزرگان پایان‏‌پذیر نیست و مصائب آن نامشخص است؛ ای کاش می‏‌دانستم که مشغله‏‌های زمان تا به کجا ما را به دنبال خود می‏‌کشاند و می‏‌بینی که ما او را به خود نمی‌کشانیم؛ ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری می‏‌گردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را حمایت می‏‌کنند ؛ گویا ما در میان آنان چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر بیان فرموده است، نادرست بود!، وای بر شما، نسبت به رسول خدا کفران پیشه کردید و شمایان به گم کرده راهی می‏‌مانید که راهها را نمی‌شناسد».

55- بحار الانوار 45/126.

56- واقعه راهب و شمردن زر و گرفتن سر مطهر را در این مرحله می‌‏نویسند و می‏‌گویند: چون این کرامات را دیدند، سخت ترسیدند و با شتاب به حرکت خود ادامه دادند تا به دمشق رسیدند.

57- ترتیب منازل بین راه از کوفه تا به شام غالبا از قمقام زخار، با تلخیص نقل کرده‏‌ایم. (قمقام زخار 547).

58- الملهوف 72.

59- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشته‌‏اند. (مقتل الحسین مقرم 348).

60- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین می‏‌کرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کرده‏‌اند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم 348).

61- الملهوف 73.

کتاب قصّه کربلا،‏ علی نظری‏ منفرد‏

انتهای پیام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۷ ، ۱۸:۰۱
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۰ ب.ظ

چه کسانی شهید محسوب می شوند؟

خلاصه پرسش
شهید به چه کسی می گویند؟ آیا کشته های دیگر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی شهید محسوب می شوند؟
پرسش
شهید به چه کسی می گویند؟ آیا مردم نظامی و غیر نظامی عراق، ژاپن، آمریکا و ایران و ... که برای دفاع در جنگ کشته شدند شهید محسوب می شوند؟ تفاوت شهدای جنگ ایران با شهدای صدر اسلام چیست؟
پاسخ اجمالی

شهید به معنای گواه و حاضر بوده و درجات مختلفی دارد. 

بدین ترتیب که خداوند، پیامبران، ملائکه، افرادی که در راه خدا کشته شده­ اند و نیز تمام مؤمنان، در سلسله مراتب درجات شهادت قرار دارند. 


البته واژه مقدس "شهید" را نمی­توان برای تمام اشخاصی که بدون انگیزه الاهی و تنها برای دفاع از کشور خود و یا حتی ناخواسته و بی­دلیل کشته شده­اند، بکار برد. 


معیار تفاوت و درجه­بندی شهدا نیز، تنها زمان شهادت آنان نیست، بلکه عوامل مهم­تری؛ مانند بصیرت، خلوص نیت، میزان فداکاری، تحمل مشکلات و ... می­تواند در این امر تأثیر گذار باشد که بر این اساس، خداوند هر شهیدی را صرف نظر از زمان شهادت به پاداش مناسب خود خواهد رساند.

پاسخ تفصیلی

پرسش شما در سه قسمت عمده قابل پاسخ گویی است:

1. واژه شهید در لغت و فرهنگ اسلامی به چه معنا است؟

2. در آموزه های اسلامی به کدام دسته از کشته­شدگان، شهید گفته می­شود و آیا اساساً هر فرد بی گناهی که کشته شود، شهید است؟

3. آیا مقام و منزلت شهدا با هم متفاوت است و معیار این تفاوت چیست؟


اکنون به همین ترتیب نیز به بررسی و پاسخ آنها می­پردازیم:

1. در مورد قسمت اول، باید بیان داشت که واژه "شهید" از ریشه "شهد" استخراج شده و معانی مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است؛ مانند "گواه"، "حاضر"، "شخصی که چیزی از دایره دانش او خارج نیست" و ... [1] .

بدیهی است که تنها خداوند است که می­تواند در مرحله اول و بالذات، دارای چنین خصوصیتی باشد و به همین دلیل است که "شهید" در آیات بسیاری از قرآن، به عنوان صفتی از صفات الاهی بیان شده است. [2]


البته در مراحل بعدی، پیامبران، [3] ملائکه،[4] و حتی گواهانی که اکنون از آنان به عنوان شاهد نام برده می­شود، [5] نیز مشمول عنوان "شهید" قرار گرفته­ اند. بر این اساس می­توان نتیجه گرفت که شهید هر شخصی است که آگاهی بیشتری نسبت به دیگران دارد و این عنوان را برای افراد بسیاری می­توان استفاده نمود که صد البته درجات آن متفاوت است؛ مانند واژه "نور" که در درجات مختلف، هم قابل استفاده برای ذات مقدس خداوند است [6]و هم می­توان آن را در ماه و خورشید و ... بکار گرفت، [7] حتی استعمال آن برای پرتو اندکی از شمع نیز دروغ و کذب نخواهد بود، اما این کجا و آن کجا!


استفاده از واژه شهید نیز به همین ترتیب قابل ارزیابی است.

بیان این مطلب نیز خالی از لطف نیست که با مطالعه 160 مشتقی که از ریشه لغوی "شهد" در قرآن وجود دارد، موردی را نمی­ یابیم که از آن، صریحاً برای مجاهدانی استفاده شده باشد که در راه خدا کشته شده ­اند، و از چنین افرادی در قرآن، با عناوین مختلفی یاد شده است که معمولاً از ریشه "قتل" است. [8]

البته در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و بعد از آن، عنوان "شهید" برای افرادی که در راه خدا کشته می­ شدند، بسیار استفاده می شده و تقریباً این واژه به نوعی، انصراف به چنین افرادی داشت، به گونه ­ای که اگر به عنوان نمونه، در روایتی چنین بیان شده باشد که فاطمه زهرا (س) هر صبح شنبه به زیارت قبور شهدا می­ شتافت و بر سر قبر عمویش حمزه برای آنان طلب آمرزش می ­نمود، [9] بدون تردید مراد از شهدا در این روایت، همان افرادی هستند که در راه خدا کشته شدند. با این وجود، هر چند مسلماً این افراد از مقام بالاتری نسبت به سایر مسلمانان برخوردار بوده ­اند و به همین دلیل نیز احکام خاصی؛ مانند لازم نداشتن غسل و کفن برای این دسته از شهدا مقرر شده، 


اما نمی­توان عنوان "شهید" را منحصر در آنها دانست. روایاتی نیز شاهد بر این مدعا است که به دو نمونه از آنها اشاره می­ کنیم:

روایت اول:

 پیامبر اکرم (ص) فرمودند: 

هر فرد با ایمانی از امت من، صدیق و شهید است، البته خداوند، به برخی افرادی که با شمشیر کشته شده­ اند، نظر خاص و ویژه­ای دارد. سپس ایشان برای تأیید سخنانشان، آیه 19 سوره حدید را قرائت فرمودند به این بیان که آنانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند، نزد خداوند، صدیق و شهید محسوب می­شوند. [10]

روایت دوم:

 روزی نزد امام سجاد (ع) سخن از شهید و شهادت به میان آمد و افراد مختلف، آنچه را از مصادیق "شهید" شنیده بودند، در آن جمع مطرح نمودند.

یکی گفت که هر شخصی بر اثر بیماری گوارشی بمیرد نیز شهید است، 

دیگری گفت که هر انسانی که طعمه درنده­ای شود، شهید است و ... .

فردی از این میان برخاست و گفت: به نظر من، تنها فردی شهید به شمار می­ آید که در راه خدا کشته شود و بس! امام چهارم (ع) در پاسخ به این فرد بیان فرمودند که با این فرض، تعداد شهدا بسیار اندک خواهد بود. سپس همان آیه فوق را تلاوت نموده و بیان داشتند که ما و شیعیانمان از مصادیق این آیه هستیم (و در نتیجه، همه از شهدا شمرده می­شویم!). [11]

خلاصه پاسخ قسمت اول آن که هر چند، استعمال واژه "شهید" به نوعی کشتگان در راه خدا را به یاد می ­آورد و به همین دلیل نیز، احکامی که در فقه برای شهید در نظر گرفته شده، ناظر به همین گروه است، اما الزاماً انحصاری به آنان نداشته و می­توان برای گروه ­های دیگری که در روایات به آنها اشاره شده و نیز تمام افراد با ایمان، این عنوان را اطلاق نمود و درجاتی از ثواب کشتگان در راه خدا را نیز برایشان در نظر گرفت.


2. بخش دوم پرسش شما در ارتباط با افرادی است که به هر دلیل کشته شده­اند، کدامشان را می­توان شهید نامید؟ در این زمینه باید بیان نمود؛ افرادی که کشته می­شوند، دارای خصوصیات و انگیزه ­های متفاوتی هستند و در هر مورد باید جداگانه قضاوت نمود که به برخی از آنها اشاره می­نماییم:


2-1. فرد با ایمانی که تنها جهت کسب رضایت خداوند و بدون هیچ چشم داشت مادی، با دشمنان جهاد نموده و در این راه کشته شده باشد، که در شهید بودن او شکی نیست، بلکه از بالاترین مقام های شهادت برخوردار است و نزد خدایش روزی می­خورد. [12]


2-2. فرد با ایمانی که جهت دفاع از منافع برحق خود؛ مانند جان و مال و آبرو در برابر افراد ستمگری چون دزدان و راهزنان به مقاومت برخاسته و کشته شده که او را نیز می­توان در درجه پایین­تری از شهدا جای داد، [13] هرچند توصیه شده که شخص مؤمن، برای مقدار اندکی از مال، جان خود را به خطر نیندازد. [14]


2-3. اگر فردی در سپاه مسلمانان بوده، ولی با انگیزه ­های غیر الاهی؛ مانند خودنمایی یا وطن پرستی و ... به جنگ با آنان بپردازد و در این راه نیز کشته شود، چنین شخصی نه تنها شهید به شمار نمی­آید، بلکه شاید دچار عذاب الاهی نیز شود![15]


2-4. اشخاصی که در سپاه کافران و بر ضد مسلمانان می­جنگند و کشته می­شوند که در دوزخی بودن آنان جای هیچ شک و شبهه ای نیست.


2-5. گروه بسیاری از افراد نیز وجود دارند که کشته­ شدن آنان با مرگ طبیعی متفاوت نبوده و اگرچه به قتل رسیده­اند، اما از لحاظ ارزش­گذاری معنوی (چه در بعد مثبت و چه در بعد منفی) همانند افرادی هستند که به دلایل دیگر، جان خود را از دست داده­اند که از جمله آنان می­توان به این افراد اشاره نمود:

الف. افراد مسلمانی که بدون آن که در صحنه نبرد حضور داشته باشند، ناخواسته طی جنگ ها و درگیری­ها کشته می­شوند؛ مانند افرادی که در بمباران و موشک باران شهرها جان می­بازند. این افراد هر چند از لحاظ قانونی شهید به شمار می­آیند و همان گونه که بیان شد، از مقام شهادتی که برای تمام مسلمانان و مؤمنان وجود دارد، نیز برخوردارند، اما نمی ­توان با آنان همانند شهیدی که در میدان نبرد کشته شده برخورد نمود و تفصیل این قضیه نیز در کتب فقهی و دینی بیان شده است. به عبارتی آنان همانند دیگر مؤمنانی هستند که با حوادث دیگری از قبیل تصادفات رانندگی، سیل، زلزله و ... جان سپرده ­اند که یقیناً مشمول رحمت پروردگار نیز قرار خواهند گرفت.

ب. افرا د غیر مسلمانی که به همین ترتیب و ناخواسته و یا در درگیری­های نظامی که هر دو طرف نبرد، غیر مسلمان­، و بدون انگیزه­ های الاهی ­اند و برای دفاع از خود و وطنشان کشته می­ شوند، بر این افراد نیز عنوان "شهید" تطبیق  نمی کند، بلکه حداکثر، آنان تنها در مورد کشته شدنشان بی گناه بوده و در درگاه الاهی مؤاخذه نخواهند شد، اما باید در برابر سایر رفتار و کردارشان؛ از جمله ایمان نیاوردنشان؛ پاسخ گو باشند و از این لحاظ، با دیگر کافرانی که با حوادث دیگر از دنیا رفته ­اند، تفاوتی نخواهند داشت.

خلاصه این قسمت از پاسخ آن است که؛ 

معیار مهم در صدق واژه شهادت، انگیزه افراد است، نه صرف کشته شدن. بر همین اساس است که می­توان، مؤمنان واقعی که با مرگ طبیعی از دنیا رفته­اند را با اندک تسامحی شهید نامید، اما اشخاصی که بدون داشتن هیچ انگیزه خداپسندانه به قتل رسیده­اند را از جمله آنان ندانست.

از این رو می بینیم در قرآن وقتی که از کشته شدگان در جنگ ها سخن به میان می آید، بلافاصله به دنبال آن، عبارت فی سبیل الله (در راه خدا) [16] را می آورد که نشان می دهد تنها انگیزه ای که مورد پسند خداوند است این است که انسان در راه خدا جهاد کند و با خدا معامله نماید: "خداوند از مؤمنان، جان ها و اموال شان را خریدارى کرده، که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد". [17]

"بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على در«لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏ فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است". [18]

3. در ارتباط با بخش نهایی پرسش و این که کدام گروه از شهیدان، بر دیگران برتری داشته و تفاوت شهیدان کنونی با شهدای صدر اسلام در چیست؟ باید گفت که هم عصر بودن با پیامبر (ص) و جهاد در صدر اسلام هرچند می­تواند عاملی قوی برای ایجاد انگیزه­ های الاهی باشد، اما نمی­توان صرف همزمان بودن با پیامبر (ص) را دلیل بر برتری شهدای آن دوره بر سایر شهدا دانست، بلکه معیار برتری هر شخص، بر اساس میزان ایمان و پایبندی به موازین دینی و دشواری­ هایی که در مسیر دین با آن مواجه بوده و نیز درک شرایط و تصمیم­ گیری مناسب او، تعیین می­شود. به همین دلیل است که در روایات ما، ثواب اشخاصی که در راه حق استوار بوده و منتظر ظهور منجی هستند و با مرگ طبیعی از دنیا می­روند، همانند ثواب افرادی بیان شده که در رکاب ولی عصر (عج) حضور خواهند داشت، [19] و یا در روایتی ثوابشان، برتر از پاداش بسیاری از شهدای بدر و احد ارزیابی شده است. [20]

بنابراین، نمی­توان قضاوتی کلی در این زمینه به عمل آورده و بیان داشت که شهیدان مقطع زمانی خاصی بر دیگر شهیدان برتری دارند، بلکه خداوند کریم، ارزش هر شهیدی را، مستقلاً و جدا از دیگران و با توجه به تمام شرایط و خصوصیات او تعیین می­نماید.

در ضمن در پاسخ 1137 همین سایت، مطالبی وجود دارد که با برخی قسمت­های پرسشتان در ارتباط است.



[1] - ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 238.

[2] - آل عمران، 98؛ انعام 19؛ یونس 46؛ حج 22 و ... .

[3] - بقره، 143"و یکون الرسول علیکم شهیدا"؛ مائده 117"کنت علیهم شهیدا" و ... .

[4] - ق، 21، "و جائت کل نفس معها سائق و شهید".

[5] - بقره، 282، "و لا یضار کاتب و لا شهید".

[6] - نور، 35 "الله نور السموات و الارض".

[7] - یونس، 5 "جعل الشمس ضیاء و القمر نورا".

[8] - نساء، 74؛ توبه، 111؛ آل عمران 158- 157، 169 "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا" و ... .

[9] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 3، ص 224، روایت 3468، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 هـ ق.

[10] - محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 16، روایت 12306، مؤسسه آل البیت، قم، 1408 هـ ق.

[11] - شیخ طوسی، ته ذیب الاحکام، ج 6، ص 167، روایت 4، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365هـ ش.

[12] - آل عمران، 169.

[13] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 15، ص 49، روایت 19963.

[14] - همان، ج 28، ص 383، روایت 35017.

[15] با مراجعه به پرسش شماره 2824 همین سایت، علاوه بر مطالب مرتبط با بخش های مختلف پرسشتان، ماجرای شخصی را به نام قزمان؛ که در سپاه پیامبر(ص) بوده و اتفاقاً شجاعت بسیاری را نیز از خود نشان داده؛ مطالعه می­فرمایید که پیامبر(ص) او را از اهل دوزخ برشمردند.

[16] آل عمران، 169؛ حج، 58؛ محمد، 4؛ نسا، 76؛ توبه، 111؛ مزمل؛ 4؛ مزمل، 20.

[17] توبه، 111.

[18] بقره، 207.

[19] - مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 125، روایت 15، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[20] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 335- 334، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 هـ ش


منبع : اسلام کویست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۸:۱۰
حسین سبزعلی

حُبُّ الحُسَین هُویّتنا:

✅ امامان ما شیعیان را در زمان های مصیبت اهل بیت ، تشویق به اشک و گریه کرده اند:


1⃣در روایتی داریم که :

شیعتنا خلقوا من فاضل تینتنا 

یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا

_ _ شیعیان ما از باقیمانده تینت ما اهل بیت خلق شده اند و در شادی ما شاد هستند و در حزن ما محزونند


2⃣ امام رضا علیه السلام به ابن شبیب فرمود:

یابن شبیب ان کنت باکیا فابک للحسین...

فرزند شبیب هر زمان گریه می کنی برای حسین علیه السلام گریه کن


3⃣ روایاتی در ثواب گریه بر امام حسین داریم که یک قطره اشک باعث بخشش گناهان می شود


4⃣ روایت انا قتیل العبره از امام حسین علیه السلام :

یعنی من کشته اشکم هیچ مومنی مرا یاد نمی کند مگر اینکه اشکش جاری می شود


5⃣ روایتی از امام صادق(ع) دقت نمایید، ایشان می­فرمایند:


« نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبیحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ »


نَفَس کسى که به­خاطر مظلومیّت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است.[2]


6⃣ امام رضا علیه‏‎السلام در روایتی فرمودند: فَعَلی مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباکونَ؛ فانَّ البُکاءَ علَیهِ یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ. ثُمَّ قالَ علیه‏السلام: کانَ ابی علیه‏السلام اذا دَخَلَ شَهرُ الُمحَرَّمِ لا یُری ضاحِکا ، وکانَتِ الکَآبَهُ تَغلِبُ علَیهِ حَتّی تَمضِیَ عَشرَهُ ایّامٍ، فاذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ وحُزنِهِ وبُکائهِ، و یَقولُ: هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیه‏السلام.»


«بر کسی چون حسین باید که گریندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را می‏‌زداید. 


7⃣ در دعاى ندبه چنین آمده است: فعلى الاطائب من اهل بیت محمد و على صلى الله علیهما و الهما فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع ولیصرخ الصارخون و یضج الضاجون و یعج العاجون 

 باید گریه کننده‌ها بر پاکان خاندان محمد و على که صلوات خدا بر آن دو و اهل آن دو باد بگریند و براى آنان بلند گریه کنند و براى امثال آن‌ها اشک‌ها روان شوند و شیون کنندگان شیون کنند و زارى کنندگان زارى کنند و ناله‌کنندگان ناله جانسوز کشند.»




✅✅از مجموع این روایات در می یابیم که ائمه در ایام محرم و شهادت دیگر ائمه نه تنها راضی به گریه و محزون بودن مردم هستند بلکه با بیان ثواب آنها را به این کار تشویق کرده اند...


صل الله علیک یا ابا عبدالله الحسین


حسین سبزعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۳۷
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۱۲ ب.ظ

احادیثی از امام حسین علیه السلام

 30حدیث از امام حسین علیه السلام

احادیث این بخش با توجه به منابع ذکر شده در نرم افزار "جامع الاحادیث نور" بازبینی و به روز شده اند. 
 
حدیث (1) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب

 
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.

(تحف العقول ، ص 247)

حدیث (2) امام حسین علیه السلام فرمودند:
أیما اثنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة

 
هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع شود و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.

(کشف الغمة فی معرفة الائمه ج 2،ص 33)

حدیث (3) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ المَخلـُوق بسَخَطِ الخـالِق

 
رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد.

(بحارالانوار،ج 44،ص383)

حدیث (4) امام حسین علیه السلام فرمودند:

إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ


بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است

(التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه السلام ص309)

حدیث (5) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا


کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت

(مناقب ابن شهر آشوب ج/4 ص/ 69) (بحار الانوار، ج 44، ص 192 )

حدیث (6) امام حسین علیه السلام فرمودند:

أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء


عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند

(بحارالانوارج81 ص257) (بحارالانوارج90 ص291)  

حدیث (7) امام حسین علیه السلام فرمودند:

اَلبُکاءُ مِن خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّارِ


گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است

(جامع الاخبار ص97)

حدیث (8) امام حسین علیه السلام فرمودند:

مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ


آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.

(الکافی،ج2،ص373)(الکافی،ج4،ص117)

حدیث (9) امام حسین علیه السلام فرمودند:
اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ


بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

(الدره الباهره، ج 71،ص400)

حدیث (10) امام حسین علیه السلام فرمودند:
من اَحبک نهاک و من اَبغضک اَغراک.


کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند

(نزهه الناظر،ص88)

حدیث (11) امام حسین علیه السلام فرمودند:

من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.


از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .

(بحارالانوار،ج75،ص119)

حدیث (12) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا تقولوا باَلسنَتکم ما ینقُص عَن قَدَرَکم


چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد

(جلاءالعیون،ج۲ص۲۰۵)

حدیث(13) امام حسین علیه السلام فرمودند:
یاک و ما تعتذر منه ، فإن المؤمن لا یسیء و لا یعتذر، و المنافق کل یوم یسیء و یعتذر


حذر کن از مواردی که باید عذرخواهی کنی ، زیرا مؤمن نه کار زشتی انجام می دهد و نه به عذرخواهی می پردازد، اما منافق همه روزه بدی می کند، و به عذرخواهی می پردازد.

( بحار الانوار، ج 75، ص120 )

حدیث(14) امام حسین علیه السلام فرمودند:

مُجالَسَةِ أهلِ الدِنَاءَة شَر، وَ مُجَالَسَةِ أَهلِ الفُسُوقِ ریبَة

 

همنشینی با سفلگان و افراد پست ناپسند است و همدمی گناهکاران موجب بدبینی مردم و از دست دادن اعتماد و اعتبار است

(بحارالانوار، ج75، ص 122)

حدیث(15) امام حسین علیه السلام فرمودند:  

فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماًی

 


به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم.

(تحف العقول ، ص 245)

حدیث (16) امام حسین علیه السلام فرمودند:
إنَّ أجوَدَ النَّاسِ مَن أعطیَ مَن لا یرجُو.


بخشنده‌ترین مردم کسی است که به آنکه چشم امید به او نبسته، بخشش ‌کند.

(کشف ‌الغمّة، ج2، ص30 )

حدیث(17) امام حسین علیه السلام فرمودند:
مَن صَامَ ثَلَاثَةَ أَیامٍ مِن شَعبَانَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ وَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) شَفِیعَهُ یومَ القِیامَةِ

هر کسی که سه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد؛ بهشت بر او واجب می شود و در قیامت نیز پیامبر(ص) شفیع او خواهد بود

(الامالی ، ص 23)

حدیث(18) امام حسین علیه السلام فرمودند:

إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکم فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ


نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، از این نعمت افسرده و بیزار نباشید

(نزهه الناظر،ص 81)

حدیث(19) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

یَظهَرُ اللَّهُ قائِمَنا فَیَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ


خداوند قائم ما را از پس پرده غیبت بیرون مى‏ آورد و آن‏گاه او از ستم‏گران انتقام مى‏ گیرد

(إثباة الهداة ، ج 5 ، ص 196)

حدیث(20) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ لایَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلّا استَعبَرَ


من کشته اشکم ؛ هر مؤمنى مرا یاد کند ، اشکش روان شود

(کامل الزیارات ، ص 108)

حدیث (21) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

اَللّهُمَّ لا تَسْتَدْرِجنى بِالاِحسانِ وَ لا تُؤَدِّبْنى بِالْبَلاء


خدایا! با غرق کردن من در ناز و نعمت، مرا به پرتگاه عذاب خویش مَکشان و با بلایا (گرفتارى‏ها) ادبم مکن

(الدُّرًّةُ البَاهرة من الأصدَاف الطّاهِرة،ص 23)

حدیث (22) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ : الجُلوسُ إلى‏ أهلِ العُقولِ


از نشانه‏ هاى خوش‏نامى و نیک‏بختى ، همنشینى با خردمندان است.

(بحارالأنوار، ج 75، ص 119)

حدیث (23) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

اَ یُّهَا النّاسُ نافِسوا فِى المَکارِمِ وَ سارِعوا فِى المَغانِمِ وَ لا تَحتَسِبوا بِمَعروفٍ لَم تَجعَلوا

 

اى مردم در خوبى‏ها با یکدیگر رقابت کنید و در بهره گرفتن از فرصت‏ها شتاب نمایید و کار نیکى را که در انجامش شتاب نکرده‏اید، به حساب نیاورید.

(بحارالأنوار، ج 75، ص 121)

حدیث (24) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

أَلاِستِدراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبدِهِ أَن یُسبِغَ عَلَیهِ النِّعَمَ وَ یَسلُبَهُ الشُّکر


غافلگیر کردن بنده از جانب خداوند به این شکل است که به او نعمت فراوان دهد و توفیق شکرگزاری را از او بگیرد.

(تحف العقول،ص 246)

حدیث (25)امام حسین علیه السلام می فرمایند:

لا یُکمَلُ العَقلُ اِلّا بِاتِّباعِ الحَق اَلاتَرَونَ اَنَّ الحَق لا یُعمَلُ بِه وَ الباطِل لا یُتَناهی عَنه

 

عقل جز به پیروی از «حق» کمال نمی یابد آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟

(اعلام الدین، ص 298)

(بحار الانوار، ج 75، ص 127)

حدیث (26) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درّت معائشهم فإذا محصّوآ بالبلاء قلّ الدیّانون
 

همانا مردمان بنده دنیایند و دین لقلقه زبان آنهاست و هر جا منافعشان [به وسیله دین ]بیشتر تأمین شود زبان مى چرخانند و چون به بلا آزموده شوند آنگاه دین داران اندکند.

(تحف العقول/ 245)

حدیث (27) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

اَلبَخیلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ ؛


بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد (سلام نکند).

(تحف العقول/ 248)

حدیث (28) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

لِلسَّلامِ سَبعُونَ حَسَنَةً، تِسعٌ وَ سِتُّونَ لِلمُبتَدِءِ وَ واحِدَةٌ لِلرادِ ؛


سلام کردن هفتاد حسنه و ثواب دارد شصت و نه ثواب از برای سلام کننده و یک ثواب برای جوابگو است (با وجود آنکه سلام کردن مستحب ولی جواب دادن آن واجب است).

(تحف العقول ص 248)

حدیث (29) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِ ؛


هر که خدا را ، آن‌گونه که سزاوار اوست ، بندگی کند ، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند.

(بحار الأنوار، ج 68، ص 184)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۱۲
حسین سبزعلی


توضیح سوال: 
می دانیم اشخاص را با نام فرزند بزرگتر خود می خوانند. مثلاً به امام علی علیه السلام «ابا الحسن» می گویند. به این دلیل که فرزند (پسر) بزرگ خود، امام حسن علیه السلام بود. 
از میان معصومین، دو امام را می شناسیم که ملقب به «ابا عبدالله» هستند. این دو امام، امام حسین و امام جعفر الصادق علهیم السلام اند. 
حال با اینکه می دانیم این دو امام، فرزندانی به نام «عبدالله» نداشته اند پس چرا آنان را با نام «ابا عبدالله» می خوانند؟ 

البته این نکته قابل ذکر است که عبدالله رضیع (شیرخوراه) و علی اصغر، فرزند سیدالشهداء، در کتابهای متعددی آمده که این دو اسم، دو فزرند امام حسین هستند ولی در بعضی دیگر نیز آمده که عبدالله رضیع، همان علی اصغر است. در پاسخ به سوال فوق این موضوع زیاد اهمیت ندارد، به دلیل اینکه کنیه افراد معمولاً بر نام فرزند بزرگتر می باشد. همانطور که ذکر شد به امام علی علیه السلام «اباالحسن» می گویند. 

پاسخ سوال فوق: 

خداوند در قرآن، پنج نام از دوازده نام مبارک پیامبر - صلّی الله علیه و آله و سلّم- را آورده است که عبارتند از: (نون، یس، محمد، احمد و عبدالله ). 
بنابراین یکی از نام های پیغمبر (ص) که در قرآن آمده "عبدالله" است. و از این جهت است که مسلمانان در هر نمازی می گویند «وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدَهُ وَ رَسُولُه»; «و گواهى مى دهم که محمّد بنده و رسول اوست» . 
بندگى بالاترین مقام انبیا، بلکه مقدمه مقام رسالت و نبوّت است: «عَبْدُهُ وَ رَسوُلُه» 
عبودیت است که پیامبر را به معراج مى برد: «سُبْحانَ الَّذى اَسْرى بِعَبْدِهِ»  و وحى آسمانى را بر او نازل مى کند: «نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا»خداوند نیز پیامبرانش را به بندگى خود ستایش مى کند، در مورد حضرت نوح علیه السلام مى فرماید:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۰۴
حسین سبزعلی

«باسمه تعالی»

سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی مخدوم؛ محرم سال ۱۳۹۵

موضوع: اصلاح فردی و اصلاح اجتماعی

روز عاشورا (مجلس ویژه خواهران)

در آیات کریمه قرآن، آیات فراوانی داریم، قریب به سیصد آیه، درباره نقش زن، حضور زن و فعالیت زنان در کربلا شما هیچ کدام از صحابه را نمی بینید که به اصطلاح، ساز مخالف بزند. قطعه قطعه این سیستم، عین یک سیستم کامل، با هم هماهنگ هستند

اگر می خواهیم جامعه صالحی داشته باشیم، باید از فقرات آن شورع کنیم و از فقرات آن جامعه، یکی از مهمترین فقرات، نظام خانواده است و خانواده بدون زن، معنا ندارد.

ذکر کرده اند در کربلا قریب به چهل زن اثر مثبت داشته اند، چه در جبهه امام حسین(ع) چه در جبهه مقابل. هیچ زنی در کربلا با دشمنان اباعبدالله(ع) همکاری نداشت. 

قوام حرکت عاشورا، با قله هایی مثل حضرت زینب(س) است، مثل حضرت رباب(س) است.

اگر بتواند زن از شرایط خودش استفاده کند، در همان موقعیت خودش کارآمد است. لازم نیست زن، مرد بشود تا کاری بتواند انجام دهد.

یافته های امروزین روانشناختی نشانگر این است که بسیاری از جنبه های استعداد و هوش افراد برگرفته از مادر است یا به لحاظ وراثتی و یا تربیتی.

حضرت زینب یک عظمت است. عظمتی است که به حقیقت اگر در کربلا نبود، معلوم نبود ما امروز دقیقاً برای چه چیزی عزاداری می کردیم.

 

اولا ضمن تسلیت این روز بسیار حزن انگیز، این نکته را فکر می کنم ابتدای سخن باید عرض کنم که هیئت از سال گذشته این توفیق را پیدا کرد که به ضرورتی که احساس شد، حداقل یک برنامه اختصاصا برای خانم ها در نظر گرفته شود. اگر می شد و زمینه بود و فضای استقرار اجازه می داد، چه بسا حتی می خواستیم بعضی شب های هیئت را بخشی که ما آقایان می نشینیم با بخشی که خانم ها می نشستند ،جابه جا می شد تا همه امکانات این فضا در اختیار همه شرکت کنندگان بزرگوار به نحو مطلوب قرار بگیرد؛ اما متاسفانه امکانات ما بسیار محدود است. اما این توفیق را از سال گذشته پیدا کردیم که یک برنامه اختصاصی برای خانم ها برگزار شود، امیدواریم خداوند به همه ما این توفیق را کرامت کند که بتوانیم در انجام وظایف دینیمان به نحو مطلوب موفق باشیم.

من پیش از شروع عرایضم وظیفه خودم می دانم که نسبت به خواهران ارجمندی که زحمات فوق العاده ای را در شب های برگزاری هیئت متقبل شدند، تشکر کنم، به خصوص خواهران محترمی که گرداندن مهدکودک را برعهده داشته اند. واقعیت این است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۳۸
حسین سبزعلی
شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۱۳ ب.ظ

تحقیقی در زیارت عاشورا

زیارت عاشورا دوست و دشمن را مشخص می‌کند/ معارف قرآنی زیارت عاشورا

زیارت عاشورا از جمله زیاراتی است که مداومت بر خواندن آن از جانب بزرگان و علما توصیه شده است. توجه به معارف نهفته در متن این زیارت نشان از پیوند وثیق آن با آموزه های قرآنی دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، زیارت عاشورا از جمله زیارت های پر فضیلتی است که خواندن آن نه تنها در ایام عزاداری سیدالشهدا(ع) بلکه در همه ایام سفارش شده است. معارفی که در متن این زیارت نهفته است جلوه ای از معارف سیاسی و اعتقادی تشیع است. در باب فضیلت این زیارت با دو نفر از کارشناسان دینی گفتگو کرده ایم که در ادامه می آید؛

زیارت عاشورا دوست و دشمن را مشخص می کند

حجت الاسلام حسین ابراهیمی، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در مورد فضیلت های زیارت عاشورا گفت: زیارت و دعاها همه مهم هستند اما زیارت عاشورا یکی از خصوصیانش این است که جریان کربلا را به زیبایی ترسیم می کند. دوست و دشمن را تا حدودی مشخص می کند و همه بزرگان و علما در طول تاریخ به خواندن زیارت عاشورا ادامه می دادند.

وی افزود:حتی برای زیارت عاشورا علما و بزرگان چله می گذاشتند یعنی کسانی که مشکلاتی داشتند مشکلاتش با قرائت این زیارت حل می شد. لذا یک زیارتی است که همه بزرگان می خواندند الان هم می خوانند. مراسم زیادی برای این زیارت گذاشته می شود. لذا مداومت بر این زیارت یکی از کارهای پسندیده و ارزشمند است.

نماینده سابق مجلس شورای اسلامی درباره اینکه چه معارفی در این دعا نهفته است، تصریح کرد: معارف بسیار زیادی در این زیارت است. از اول تا آخرش معرفت است. مهمترین ویژگی آن این است که هم جایگاه دوستان و هم جایگاه دشمنان امام حسین(ع) را مشخص می کند. هم یاران امام حسین(ع) و هم ایثار ابا عبدالله الحسین(ع) در این زیارت مشخص شده است به ویژه آخر این زیارت که سلامی می کند بر امام حسین(ع) و اولاد طاهرینش. همچنین سلام می کند بر اصحاب بزرگوارش.

ابراهیمی یادآورشد: اینها همه مجموعه ای است که نهضت امام حسین(ع) را زنده نگه داشته و می دارد. یعنی زیارت عاشورا یکی از زیارتهایی است که عاشورای امام حسین(ع) را به زیبایی ترسیم می کند و موجب دوام و احیا و استمرار و بقاء این حرکت زیبا و فداکاری ارزشمند می شود.

زیارت عاشورا جزو مسلمات تفکر و فرهنگ شیعه است

حجت‌الاسلام دکتر علی نصیری در مورد فضایل و معارف زیارت عاشورا گفت: 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۱۳
حسین سبزعلی
شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۰۰ ب.ظ

جرعه ای از معارف زیارت عاشورا

جرعه ای از معارف زیارت عاشورا

جرعه ای از معارف زیارت عاشورا

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحث در شب تاسوعا پخش می‌شود. بحثمان را با سلام به امام حسین علیه السلام شروع می‌کنیم. سلام به شهید می‌دهیم. شهید به فرموده قرآن زنده است. «السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَوْلادِ الحُسَین وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ ْالسَّلَام»(البلدالأمین، ص 271). بحث ما نگاهی به زیارت عاشورا است.

اصلا چرا ما زیارت می‌کنیم؟

چه از نزدیک(امام رضا علیه السلام) و چه از دور(امام حسین علیه السلام).

آثار و برکات زیارت

1- قرب به خدا

«وَ بِزِیَارَتِکُمْ إِلَى اللَّهِ مُتَقَرِّباً»(بحارالأنوار، ج 97، ص 221).

زیارات ما باید برای نزدیک شدن به خدا باشد. احترام ولی خدا احترام به خدا است.

اطاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اطاعت از خداست:

«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» نساء/80، «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» حشر/7

هر چه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرموده گوش بده.

2- الگوگیری

انسان دوست دارد مثل کسی باشد. بچه ادای پدر را در می‌آورد. انسان غریزه‌ای به نام قهرمان پرستی در وجودش وجود دارد. ما وقتی کمالات ائمه معصومین علیهم السلام را ذکر می‌کنیم یعنی دوست داریم مثل آنها باشیم. پس باید مثل امام باشیم. «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ»(کافی، ج 4، ص 574) حسین جان سی تا تیر رها شد اما نمازت را اول وقت خواندی! یعنی ما هم باید مثل او باشیم. (مغازه را رها کنم). ابا الفضل وقتی دید دیگران تشنه‌اند خودش هم آب نخورد. (یعنی از خود گذشتگی). علی اصغر جلوی پدرش شهید شد. یعنی برای دین حتی اگر فرزندت را از دست بدهی مهم نیست. زینب کبری علیها السلام شب یازدهم نماز شب را رها نکرد. (یعنی هر حادثه تلخ و شیرینی برای تو اتفاق افتاد دست از نماز بر ندار.)

2- شفاعت و توسل

از برکات زیارت، شفاعت است. حدیث داریم که پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، فرمودند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۰۰
حسین سبزعلی
جمعه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۰۹ ب.ظ

سه سرفصل مهم معارف زیارت عاشورا

سلام: زیارت عاشورا با سلام بر امام حسین آغاز می‌شود و با سلام بر فدائیانش ادامه می‌یابد. این زیارت همچنین، با سلام بر امام حسین و یارانش پایان می‌پذیرد.


یادآوری تاریخ شیعه: زیارت عاشورا ستم‌هایی را که بر شیعه وارد شده است با دو ضمیر «‌کُم‌» و «‌ک‌» برشمرده است مرجع ضمیر «‌کُم‌» اهل بیت و مرجع ضمیر «‌ک »، خود ابا عبدالله الحسین(ع) است عبارت «‌اُمَّةً اَسَسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَیکمْ اَهْلِ البَیتِ »، «‌اُمَّةً دَفَعَتْکمْ عَنْ مَقامِکمْ و اَزالَتْکمْ عَنْ مَراتِبِکمُ الَّتی رَتَّبَکمُ اللَّهُ فیها »، «‌المُمهِدِینَ لَهُمْ بِا لتَمکین مِنْ قِتالِکمْ‌» که در ابتدای زیارت آمده و «‌النّاصِبینَ لَکمُ الْحَرْبَ‌» که در اواسط زیارت آمده و معنی فارسی آنها عبارتند «‌از مردمی که ظلم و جور به شما اهل بیت را پایه‌گذاری کردند، مردمی که از شما را از منصبتان دور کردند و از مدارجی که خداوند برای شما مقرر کرده بود محرومتان کردند »، «‌مردمی که با شما جنگیدند و شما را کشتند و مردمی که از امرای ظلم و جور برای جنگ با شما اطاعت کردند‌» و عبارت «‌بر پا کنندگان جنگ با شما‌» یادآور برخورد غیر انسانی و خشن نیروهای سیاسی مخالف اسلام با اهل بیت بعد از رحلت رسول خدا است. یا عبارت «‌اُمةً اَسْرَجَتْ وَالجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِک‌» «‌مردمی که زین نهادند و مهار کشیدند و نقاب بستند برای نبرد با تو‌» به حوادث عاشورا اشاره دارد و دو فراز دیگر در زیارت عاشورا وجود دارد که در یکی روز عاشورا روزی معرفی شده است که بنی امیه و فرزند هند جگر خوار آن را مبارک شمرده‌اند و در فراز دیگری روز عاشورا روزی معرفی شده که آل زیاد و آل مروان به دلیل کشتن امام حسین در آن روز خوشحال شدند.


زیارت عاشورا

لعن: در زیارت عاشورا طیف مقابل امامت، که از در تخاصم و جنگ با امامان شیعه و حکومت آنان درآمده‌اند مورد لعن واقع شده‌اند. زیارت عاشورا، بنی امیه، آل زیاد و آل مروان را به عنوان گروه‌های ظالم و عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد، و شمر را به عنوان اشخاص ظالم نام برده است. ویژگی مشترک این افراد و گروه‌ها ظلم آنان به اهل بیت و جنگ و دشمنی با اهل بیت بوده است. در جای جای زیارت عاشورا این بخش از امت مورد لعن واقع شده، از آنان برائت اکید حاصل شده و حتی در دو فراز پایانی زیارت، این لعن به تمامی ظالمانی که در طور تاریخ در حق محمد(ص) و آل محمد(ع) ظلم کرده‌اند و می‌کنند تعمیم یافته است. هدف از این لعن‌ها این است که مسلمانان باید به پیروی از خداوند از طیف ظالم در حق پیامبر و خاندانش(ع) ـ یعنی مخالفان حکومت امامتی ـ برائت بجویند و مسیر خود را با خط محمد(ص) و آل محمد هماهنگ نمایند.

    مهدویت و خونخواهی: در دو فراز زیارت عاشورا از خدا خواسته شده که خونخواهی امام حسین را به زعامت امام منصور از اهل بیت محمد(ص) یا امام هدایتگری که ناطق به حق است روزی گرداند و این الفاظ، ظهور حضرت امام مهدی (عج) و خونخواهی توسط ایشان را می‌رساند و به اصل مهدویت اشاره می‌کند که زیربنای حرکتی ـ فکری شیعیان در زمان انتظار را تشکیل می‌دهد.


دعا: دعای مهم دیگری در زیارت عاشورا به این مضمون «‌اللهم اَجْعَلْ مَحیای مَحیا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتی مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ‌» «‌خدایا مرا زنده بدار به آیین محمد و آل محمد و مرگم را به آئین آنان بمیران‌» آمده است. مفهومی که در این دعا ذکر شده حکایت از نوعی علاقه به دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی است و آخرین عبارت زیارت عاشورا «‌ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَک مَعَ الْحُسَینِ وَ اَصْحابِ الْحُسَینِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَینِ علیه‌السلام‌»، درخواست ثبات قدم در راه امام حسین و یارانش ـ که جان خون را برای او دادند ـ از خداوند است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۰۹
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۳۵ ب.ظ

ده جلسه بیان روایت و احکام منبر


10 جلسه بیان احکام(قسمت سوم)

ویژه مبلغان دینی

جلسه بیستم و یکم
صله ارحام
سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیم
از امام رضا علیه السلام روایت است که می‎فرمایند‎: ‎صِلْ رحمک وَ لَـوْ بشَربَة مِن ماءٍ، وَ أفضَل مـا تُوصل بِه الـرّحـِم کفُّ الاذّى عنها. پیوند خـویشـاوندى را برقرار کنید گر چه با جرعه آبى باشد؛ و بهترین پیوند خـویشـاونـدى، خـود دارى از آزار خـویشـاونـدان است.(‎تحف العقول، ص 445)
 
چند نکته درباره صله رحم:
 
1-قطع رحم و ترک رابطه با خویشاوندان و فامیل، حرام است و یکی از  شیوه های صله رحم حاضر شدن در منزل ارحام است‎ولی صله رحم منحصر  به  ملاقات  حضوری  در منزل فرد نیست . وفرد می تواند با تماس تلفنی، پیامک، جویا شدن از احوال او با واسطه ؛ یا با احسان به او هر چند  از طریق ارسال کمک مالی برایش در مواردی که احتیاج به کمک مالی دارد و مانند آن، این وظیفه الهی را انجام دهد.
 
2-اگر نوع  خاصی  از  صله رحم با خویشاوند مثلا ملاقات‎حضوری موجب تأیید  کار حرام او یا تشویق او بر ارتکاب گناه می شود یا موجب ابتلای خود فرد یا خانواده و فرزندان به گناه می شود، آن نوع صله رحم جایز نیست و فرد موظّف است به شیوه دیگری صله رحم را انجام دهد.
 
خداوند متعال توفیق کارهای خیر را به همه ما عنایت فرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
 
جلسه بیست و دوم
خمس
سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند متعال در قرآن مجید می‎فرمایند:‎وَاعْلَمُوٓا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْءٍۢ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْیَتَٰمَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ. و بدانید که منفعت و فایده  ای از هر چیزی را که به دست آورید، پس یک پنجم آن برای خدا و برای رسول [خدا] و برای ذی القربی [امام معصوم علیه‎السلام و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است(انفال، آیة 41)
 
چند نکته درباره خمس:
 
1-یکی  از  عبادات  مالی  خمس  است   یعنی آنچه از درآمدهای بین سال خمسی در سر  رسید   سال  خمسی  باقی  می  ماند باید یک پنجم را به عنوان خمس بدهد؛ فرقی نمیکند آنچه باقی مانده پول پس انداز شده و یا  مواد  غذایی  داخل  منزل  باشد ولی  درآمدهایی که ِ  بین   سال خمسی صرف نیازهای زندگی مانند  خوراک و پوشاک و مسکن  و اثاثیه منزل شده و در حدّ شأن مصرف شده خمس  ندارد.
 
2-اگر بر کسی‏خمس‎واجب شد و او در آن زمان توان پرداخت خمس را نداشت باید به دفتر مرجع تقلید خود مراجعه نماید تا برای تاخیر در پرداخت خمس مهلت بگیرد
 
3-در برخی موارد با اینکه انسان بدهی دارد بازهم خمس واجب میشود لذا اینکه می گوید من بدهی دارم پس خمس به من واجب نمی باشد در همه موارد صحیح نیست مثلا ‎فردی که بابت توسعه در کار و کسب درامد بیشتر از نیاز زندگی بدهکار ‎باشد ‎این ‎بدهی سبب نمی شود‎ که‎ خمس‎ درامدی که از سال خمسیش‎ زیاد آمده پرداخت  نکند.
رساله مراجع مساله 1765و1790و1791و1792، .(اجوبه س924- تبریزی س882- جامع المسائل فاضل ج1 س902- جامع الاحکام صافی ج1 س773-774؛ امام تحریر الوسیله کتاب الخمس– نوری م1748- احکام الواضحه فاضل ص303 – هدایه العباد صافی م1620- مناج سیستانی ج1/392 خویی، وحید منهاج ج1/348 و جامع المسائل ج1 س645)
خداوند توفیق عمل به وظائف شرعی را به همه ما عنایت فرماید به برکت صلوات بر محمد و ال محمد

جلسه بیست و سوم
کفاره
سلام علیکم  بسم الله الرحمن ‎الرحیم
خداوند متعال در قرآن عزیز می فرماید:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۳۵
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۲۱ ب.ظ

مطالبی درباره اطعام و سقایت

اطعام و سقایت

No image

کلمات کلیدی : اطعام، سقایت، غذا دادن، آب نوشاندن، سیر نمودن، سیراب کردن

نویسنده : مصطفی همدانی

برای بیان فضیلت این دو رفتار اخلاقی باید توجه کنیم که حقیقت اخلاق جز تخلق به اخلاق الهی نیست[1]و از طرف دیگر این دو صفت از اخلاق الهی هستند؛ زیرا پروردگار، خود را اطعام کننده‌ی مخلوقات[2]و ساقی سرزمین‌های تشنه‌کام، انسان‌ها و حیوانات لب‌تشنه[3]معرفی می‌فرماید و تیره‌بختانی که از قرار گرفتن در مجرای فیض اطعام و سقایت دیگران رُخ برمی‌تابند را گمراهان ره‌نیافته به آن بارگاه معرفی می‌فرماید[4]و بی‌ایمانانی که مسکینان را غذا نمی‌دهند را به جهنمی گدازان، وعده می‌دهد[5]و مومنان را به اطعام خویشان یتیم و مسکینان خاک‌نشین در روزهای نیاز و گرسنگی ترغیب فرموده است.[6]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۲۱
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۴۷ ب.ظ

متن سخنرانی با موضوع مشروعیت عزاداری

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین، والصلوه والسلام علی خیر خلقه محمد و علی عتره الطاهرین، و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین

درود و سلام بر آن نهر جوشان از خون، سینه تپیده و خشکیده از عطش و خیمه‌های غارت شده.

تمام مصیبتهایی که در طول سال آقایان برای شما روضه می‌خوانند در همین چند ساعت صبح تا عصر عاشورا اتفاق افتاده است.

برخی از مخالفین به ما اشکال می‌کنند که عزاداری مشروعیت ندارد و نباید عزاداری کرد. به دو دلیل بحث خود را مستدل می‌دانند. البته من دو دلیلش را انتخاب کرده‌ام که این دو دلیل روایی است. می گویند از رسول اکرم (ص) این روایت نقل شده است: "اربع من امر الجاهلیه لایترکونهن" 4 چیز از دوران جاهلیت باقی مانده است امت من آن را ترک نمی‌کند....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۴۷
حسین سبزعلی

روضه شب دوازدهم محرم ؛ مصیبت امام زین العابدین(ع)


حال امام سجاد (ع) را تصور کنید؛ از یک سو بیماری بر آن حضرت مستولی است، تب و ضعف بر آن حضرت فشار می آورد؛ از سوی دیگر غم از دست دادن پدر و برادران و عموها و عموزادگان قلبش را می فشارد؛ از طرف دیگر سر بریده شهداء را در جلوی چشمانش دارد؛ و از همه سخت تر و دردناک تر اینکه ـ این مظهر غیرت الهی ـ عمه ها و خواهران خود را می بیند که با آن وضع در معرض دید خائنان و دشمنان هستند … 

به کوشش: ع. حسینی عارف

 

 روضه شب دوازدهم محرم ؛ مصیبت امام زین العابدین(ع)

«امام علی بن الحسین علیهما السلام» ـ ملقب به «سجاد»، «زین العابدین»، و «سید الساجدین» ـ در کربلا حدود 22 سال سن داشت.

 

فردای روز عاشورا «عمر بن سعد» جنازه های لشکر خویش را جمع کرد و بر آنان نماز خواند و دفن کرد؛ و امام حسین (ع) و اصحاب او را همچنان در بیابان باقی گذاشت و .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۴۹
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۱ ب.ظ

شباهت حضرت مسلم با امام حسین در تشنگی

شباهت حضرت مسلم با امام حسین (علیه السلام) در تشنگی

منبع: مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی : ج ١ ص ٢٠٩

... فَقالَ مُسلِمٌ، وَیلَکُم! ما لَکُم تَرمونّی بِالحِجارَةِ کَما تُرمَى الکُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَیتِ النَّبِیِّ المُختارِ؟! وَیلَکُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه، ولا حَقَّ قُرباهُ ؟ ثُمَّ حَمَلَ عَلَیهِم ـ فی ضَعفِهِ ـ فَهَزَمَهُم وکَسَرَهُم فِی الدُّروبِ وَالسِّکَکِ. 
ثُمَّ رَجَعَ وأسنَدَ ظَهرَهُ عَلى بابِ دارٍ مِن تِلکَ الدّورِ، ورَجَعَ القَومُ إلَیهِ، فَصاحَ بِهِم مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ: ذَروهُ حَتّى اُکَلِّمَهُ بِما اُریدُ، فَدَنا مِنهُ وقالَ: وَیحَکَ یَابنَ عَقیلٍ! لا تَقتُل نَفسَکَ، أنتَ آمِنٌ ودَمُکَ فی عُنُقی، وأنتَ فی ذِمَّتی. فَقالَ مُسلِمٌ: أتَظُنُّ یَابنَ الأَشعَثِ أنّی اُعطی بِیَدی وأنَا أقدِرُ عَلَى القِتالِ؟! لا وَاللّه ِ لا یَکونُ ذلِکَ أبَدا. ثُمَّ حَمَلَ عَلَیهِ فَأَلحَقَهُ بِأَصحابِهِ، ثُمَّ رَجَعَ إلى مَوضِعِهِ وهُوَ یَقولُ: اللّهُمَّ إنَّ العَطَشَ قَد بَلَغَ مِنّی، فَلَم یَجتَرِئ أحَدٌ أن یَسقِیَهُ الماءَ ویَدنُوَ مِنهُ. فَقالَ ابنُ الأَشعَثِ لِأَصحابِهِ: إنَّ هذا لَهُوَ العارُ وَالشَّنار، أتَجزَعونَ مِن رَجُلٍ واحِدٍ هذَا الجَزَعَ؟ اِحمِلوا عَلَیهِ بِأَجمَعِکُم حَملَةَ رَجُلٍ واحِدٍ. فَحَمَلوا عَلَیهِ وحَمَلَ عَلَیهِم، وقَصَدَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الکوفَةِ یُقالُ لَهُ بُکَیرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِیُّ، فَاختَلَفا بِضَربَتَینِ: ضَرَبَهُ بُکَیرٌ عَلى شَفَتِهِ العُلیا، وضَرَبَهُ مُسلِمٌ فَبَلَغَتِ الضَّربَةُ جَوفَهُ فَأَسقَطَهُ قَتیلاً. وطُعِنَ [مُسلِمٌ] مِن وَرائِهِ فَسَقَطَ إلَى الأَرضِ، فَاُخِذَ أسیرا، ثُمَّ اُخِذَ فَرَسُهُ وسِلاحُهُ، وتَقَدَّمَ رَجُلٌ مِن بَنی سُلَیمٍ یُقالُ لَهُ عُبَیدُ اللّه بنُ العَبّاسِ، فَأَخَذَ عِمامَتَهُ.

ترجمه: مسلم گفت: واى بر شما! چرا به سویم سنگ پرتاب مى کنید ـ آن گونه که به کفّار، سنگ مى زنند ـ در حالى که من از خاندان پیامبر برگزیده ام؟ واى بر شما ! آیا حقّ پیامبر خدا را پاس نمى دارید و حقّ نزدیکانِ او را حرمت نمى نهید؟! آن گاه با ناتوانى بر آنان یورش بُرد و آنان را به سوى کوچه ها و دروازه ها فرارى داد. آن گاه باز گشت و بر درِ خانه اى تکیه داد . جمعیت به سویش باز گشتند. محمّد بن اشعث بر آنان بانگ زد: رهایش کنید تا با او سخن بگویم. آن گاه به مسلم نزدیک شد و گفت: واى بر ت ، اى پسر عقیل! خودت را به کشتن مده. تو در امانى و خونت بر گردن من است. تو در پناه منى. مسلم گفت: اى پسر اشعث ! گمان مى کنى تا وقتى که نیرو براى جنگیدن دارم دست تسلیم دراز مى کنم؟ نه به خدا ! هرگز چنین نمى شود. آن گاه بر او یورش بُرد و او را تا پیش یارانش عقب راند و به جایگاه خود باز گشت و مى گفت: بار خدایا ! عطش توانم را بُرده است! ولى کسى جرئت نداشت به او آب بدهد، یا به وى نزدیک شود. 
پسر اشعث به یارانش گفت: این ، براى شما ننگ و عار است که این چنین از یک نفر درمانده شده اید! همه با هم، یکباره بر او یورش برید. آنان بر مسلم حمله کردند و مسلم هم بر آنان یورش بُرد. مردى کوفى به نام بُکَیر بن حُمرانِ احمرى به سمت مسلم آمد و دو ضربت میان آن دو رد و بدل شد. بُکَیر بر لب بالاى مسلم ضربتى زد و مسلم نیز ضربتى بر او زد که کشته بر زمین افتاد. مسلم از پشت سر، نیزه خورد و بر زمین افتاد و به اسارت گرفته شد و اسب و سلاحش را برداشتند و مردى از بنى سُلَیم به نام عبید اللّه بن عبّاس جلو آمد و عمامه اش را برداشت.


منبع: الأخبار الطوال؛ احمد بن داود دینوری : ص ٢٥٨

عَطِشَ الحُسَینُ علیه السلام فَدَعا بِقَدَحٍ مِن ماءٍ فَلَمّا وَضَعَهُ فی فیهِ رَماهُ الحُصَینُ بنُ نُمَیرٍ بِسَهمٍ فَدَخَلَ فَمَهُ، وحالَ بَینَهُ وبَینَ شُربِ الماءِ ، فَوَضَعَ القَدَحَ مِن یَدِهِ .

ترجمه: امام حسین علیه السلام تشنه شد و کاسه آبى خواست. هنگامى که آن را به دهان بُرد حُصَین بن نُمَیر تیرى به سوى او انداخت که به دهانش فرو رفت و میان او و آب نوشیدن مانع شد و امام حسین علیه السلام کاسه را از دست فرو گذاشت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۲۱
حسین سبزعلی