منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۸ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۲۳ ب.ظ

نگرش امیرالمومنین به علل و نتایج فقر

در این نوشتار همان طور که از نام آن پیداست به نوع نگرش و تلقی از فقر در جوامع مختلف و از جمله دیدگاه دین مقدس اسلام و به ویژه کتاب مقدس نهج البلاغه اشاره ومورد بررسی قرار گرفته است. عامل فقر به عنوان یک پدیده و واقعیت ناخوشایند اجتماع است و معمولا نباید در جامعه بشری وجود داشته باشد. روی این اصل دین اسلام فقر و تنگدستی را جزو یکی از مصیبت های بزرگ و از جمله بلای جامعه بشری که تا سرحد نابودی آن تاثیر دارد، معرفی نموده است و ریشه کنی آن از اجتماع را اصلی ترین هدف و وجهه همت خود قرار داده است.

به همین سبب از دیدگاه علی(ع) تمامی افراد جامعه مسلمان و غیرمسلمان باید در تامین نیازهای اولیه معیشت خویش در وضعیت اقتصادی مطلوب و مناسب با شرافت و کرامت انسانی خود باشند تا رفاه عمومی در جامعه برقرار گردد. به همین جهت امام علی(ع) مبارزه گسترده ای را با فقر و تهیدستی آغاز نمود به گونه ای که فرمود(خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما چرا که فقر همان مرگ بزرگ است).

در این مجموعه شما با علل و آثار فقر و همچنین راه های پیشگیری آن از دیدگاه حضرت علی(ع) آشنا می شوید. مطلب را اینک از نظر می گذرانید:

علل فقر

اسلام فقر مادی را یک پدیده غیرطبیعی می داند که علت بسیاری از فقرها تنبلی و عدم پشتکار افراد است. حضرت علی(ع) می فرماید: هر کس بر رنج(ناشی از کار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل کند. همچنین می فرمایند: آن گاه که اشیاء جفت شوند تنبلی و کم کاری با هم جفت گردند و فقر تولد یابد(میزان الحکمه 251). همچنین بی برنامگی یا برنامه ریزی نادرست به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع می انجامد. به همین جهت امام علی(ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است. برخی از روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند که در واقع نوعی بی برنامگی و عدم رعایت اعتدال در مصرف است. البته در سطح کلان اسراف گستره یی فراتر می یابد و هر نوع تضییع اموال کشور(اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم بهره برداری بهینه از آن ها اسراف تلقی می شود. اسراف علاوه بر این که به جهت بی برنامگی و رعایت نکردن اعتدال موجب فقر می شود، از آن نظر که گناه است نیز سبب فقر به شمار می آید. همچنین یکی دیگر از علل فقر ارتکاب گناه می باشد معصومان گناه را سبب کم شدن روزی انسان و از عوامل فقر می دانند. امام رضا علیه السلام می فرماید: «همانا مومن نیت گناه می کند و از رزقش محروم می شود»(وسایل الشیعه جلد 1 ص58). امام علی علیه السلام می فرمایند: از گناهان بپرهیزید، زیرا هیچ بلا و کم شدن روزی حتی خراش ها و زخم های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی از گناهان سرچشمه می گیرد(بحارالانوار جلد7 ص350). از عوامل کاهش روزی، کفران نعمت های الهی است، قرآن کریم در این باره می فرماید: خداوند قریه ای را به عنوان مثال مطرح می نماید که دارای امنیت و آسایش بودند و روزی فراوانی به ایشان می رسید، آنان نسبت به نعمت های الهی کفران ورزیدند، از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند. هنگامی که شخص کفران نعمت می کند، لیاقت داشتن آن را ندارد، خداوند نیز رحمت و نعمت خویش را از او دریغ می کند. از عوامل دیگر فقر ربا خوردن است، خداوند برکت را از سود به دست آمده از معامله و قرض ربوی، برداشته است. عثمان به عیسی نقل کرده است که شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: خداوند در قرآن کریم می فرماید: یمحق الله الربا و یربی الصدقات؛ خداوند ربا را نابود کرد، ولی صدقات را زیاد می کند». ولی می بینیم که بعضی ربا می خورند و اموالشان به ظاهر زیبا می شود. امام در پاسخ فرمودند: «چه نابودی از این بالاتر که یک درهم ربا دین انسان را نابود می کند و اگر توبه کند، باز هم اموالش از بین رفته و نابود می شود»(وسایل الشیعه جلد 9). نکته قابل توجه در این باره، نقش تکدی در افزایش فقر است؛ امیرالمؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «درخواست از دیگران کلید فقر است و روزیرا نابود می کند»(حکمت 226). دیدگاه نادرست نسبت به دنیا و آخرت از علل دیگر فقر است گروهی چنان می پندارند که نیکبختی دنیا و آخرت جمع شدنی نیست و اگر بخواهند در جهان دیگر کامیاب باشند، باید در دنیا در فقر و بیچارگی به سر برند. اینان، به سبب برداشت های نادرست از مفاهیم پرارزشی چون زهد از دنیا روی گردانده، نعمت های آن را بر خود حرام کرده اند. این گروه، بر خلاف تهیدستان دیگر، حتی اگر توانایی مالی داشته باشند از آن استفاده نمی کنند. این برداشت با سخنان معصومان و سیره عملی آن ها ناسازگار است. آن بزرگان میان بهره مندی از نعمت های این جهان و جهان دیگر، منافاتی نمی دیدند. علی علیه السلام مکرر به این مطلب اشاره می کند که دنیا خوب جایی است اما برای کسی که بداند اینجا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه و منزلگاه اوست(خطبه 223). همچنین امام می فرمایند: دنیا خانه بین راه است، نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی(خطبه 203). در برخی موارد ممکن است علت فقر، تحمیلی باشد و بسیاری از افراد در فقر خود نقشی نداشته باشند. مهم ترین عوامل این نوع فقر عبارت است از: عوامل طبیعی مانند زلزله، آتش سوزی، سیل، سرقت و خشکسالی مرگ یا معلولیت سرپرست خانواده. همچنین مهم ترین عوامل پیدایش فقر تحمیلی را باید در عرصه اقتصاد جست وجو کرد؛ و عامل اصلی در بیان این عوامل، نوع روابط اقتصادی حاکم بر جامعه است. روابط ناسالم اقتصادی بر بسیاری از مردم تأثیر می نهد، شکاف طبقاتی میان اقلیت پردرآمد و اکثریت تهیدست را فزونی می بخشد و ممکن است سرانجام اقتصاد کشور را فلج کند؛ بخشی از این عوامل عبارتند از:

1-توزیع ناعادلانه ثروت:

 امام علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: ماجاع فقیر الا بمامتع به غنی(حکمت 328)

2-انحصار ثروت در دست توانگران و ثروتمندان:

امام در این باره می فرمایند: «خداوند سبحان غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان معین کرده؛ پس هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر به واسطه اینکه ثروتمندان از حق آنان بهره مند شده اند. و خداوند آنها را به خاطر این عمل مؤاخذه خواهد کرد.»(حکمت 328)

 3-ثروت اندوزی حاکمان و والیان:

 امام می فرماید: «همانا ویرانی زمین به دلیل تنگدستی مردم است، و تنگدستی مردم، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند.»(خطبه 209)

 4 - حبس مال(بخل ورزیدن به مال):

 امام در این باره می فرماید: «از بخیل در شگفتم! به سوی فقری می شتابد که از آن می گریزد و سرمایه ای را از دست می دهد که برای آن تلاش می کند. در دنیا چون فقیران و تهیدستان زندگی می کند؛ اما در آخرت چون سرمایه داران محاکمه می شود.»(حکمت 123)

 5- احتکار:

 ازنظر امام یکی دیگر از عوامل فقر احتکار و انبار کردن کالاست که معمولاً در اوضاع نابسامان اقتصادی به سبب عواملی مانند جنگ و شیوع بیماری و... به امید بالا رفتن قیمت ها انجام می شود.

آثار فقر

از آن جا که فقر پدیده ای اقتصادی است، به طور طبیعی در حوزه اقتصاد آثاری ویران گر برجای می نهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غده ای سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ اجتماع می انجامد؛ به تعبیر جامعه شناسان، فقر فقر می زاید و به طور معمول فرزندان فقرا در محرومیت باقی می مانند. اینک به پیامدهای شوم فقر از دیدگاه امام علی(ع) می پردازیم:

1- فقر موجب نقص عقل و دین:

 امام خطاب به محمدبن حنفیه می فرمایند:(حکمت 319) «فرزندم! از فقر بر تو می ترسم، از آن به خدا پناه ببر! زیرا فقر دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه او را مشوش، و مردم را نسبت به او، و او را نسبت به مردم بدبین می سازد.» براساس این بیان نورانی امام، فقر آثار بسیار بدی را بر عقل و دین انسان برجا می گذارد. چنانکه در روایت دیگر می فرماید: «از دست رفتن دین، سبب نابودی امنیت است و با ترس و وحشت، زندگی مفهومی ندارد، و زوال عقل سبب زوال زندگی است و جامعه بی خرد را جز با مردگان نتوان قیاس کرد.»(حکمت 319) پس فقر خطرناک ترین بیماری است که جامعه را تهدید می کند و درصورت عدم تسریع در درمان آن، جامعه دچار اختلال و فروپاشی و در نهایت باعث از دست رفتن دین و معنویت می گردد.

2- فقر موجب ناتوانی و غربت:

 امام در فرازی دیگر می فرمایند: «فقر و تهیدستی، مرد زیرک را در برهان، کند و ناتوان می سازد و انسان فقیر در شهر خود نیز غریب و بیگانه است»(حکمت 3). از کلام امام استفاده می شود که فقر قدرت و توان برخوردهای اجتماعی را از انسان می گیرد، و فقیر جرأت داد و ستد را از دست می دهد و به یک انسان بی اراده تبدیل می شود که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد. در روایت دیگر می خوانیم «بی نیاز در غربت، وطنی است و نیازمند در وطن، غریب است»(حکمت 56) زیرا انسان بی نیاز هرجا باشد وسایل آسایش برایش فراهم است، ولی فرد نیازمند اگرچه در وطن خود به سر می برد، ولی از آنجا که فقیر است باید برای ادامه حیات خود به سوی دیگران دست نیاز دراز کند، تا بتواند زندگی خود را تأمین کند و اگر به این منوال زندگی خود را بگذراند، روزی جامعه و حتی اقوام و بستگان رهایش می کنند، در نتیجه، وطن برای او غربت می گردد.

3- فقر موجب ذلت و خواری:

 امام علی از سنگینی و ذلت و خواری فقر به خدا پناه می برد، آنجا که می فرماید: «پروردگارا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و شخصیتم را در اثر فقر ساقط مگردان که از روزی خواران تو درخواست روزی کنم و از اشخاص پست خواستار عطوفت و بخشش باشم، به ستودن آن کس که کمکم می کند مبتلا گردم، و به مذمت و بدگوئی از آنکه به من نمی بخشد آزمایش شوم، و تو در ورای همه اینها سرپرست منی که ببخشی و یا منع نمایی، و تو بر همه چیز قادری»(خطبه 225). فرمایش حضرت علی(ع)، با صراحت بر این نکته دلالت دارد که فقر و تنگدستی، آبروی انسان را از بین می برد و باعث می شود حرمت او ضایع شود. انسان فقیر مجبور است گوهر عزت و مناعت خود را زیر پا نهدو به بندگان خدا چشم امید بدوزد و از آنها لطف و مرحمت انتظار داشته باشد. در اینجا است که زمینه های ستایش و تملق افراد فراهم می شود و باستایش و تملق انسانی دیگر عزت نفس و کرامت والای انسانی به پایین ترین حد سقوط می کند و در این مرحله است که می توان گفت انسان هیچ ندارد، و هیچ نیست، چرا که ماهیت انسانی اش را که فرشتگان در مقابلش سجده کردند، از دست داده است. او در حقیقت از دیدگان دیگران فراموش می شود. الامام علی(ع): «الفقر ینسی» فقر انسان را به فراموشی می سپارد.

فقر مادی و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، موجب تشویش و اضطراب می شود، انسان را می آزارد و پیوسته جان و دلش را به خود مشغول می سازد و تشویش و اندوه حاصل از آن، آرامش روحی وی را بر هم می زند. امام علی(ع): به راستی که فقر، اندوه آور است(غررالحکم جلد 2).

4- فقر زمینه ساز فساد اداری:

 امام در نامه بسیار ارزشمند خود به مالک اشتر مطالبی را در مورد قضات و کارگزاران بیان می دارند که از مفهوم آنها می توان این گونه استفاده نمود که نپرداختن حقوق کافی به کارگزاران، موجب نیاز آنها به مردم و در نتیجه باعث رشوه خواری و فساد اداری می گردد: «با جدیت هرچه بیشتر قضاوتهای قاضی خویش را بررسی کن، و در بذل و بخشش مال به او سفره سخاوتت را بگستر، آنچنان که نیازمندیش از بین برود و حاجت و نیازی به مردم پیدا نکند.» و در جای دیگر می فرماید: «سپس حقوق کافی به آنها بده! زیرا این کار، آنها را در اصلاح خویش تقویت می کند، و از خیانت در اموالی که زیردست آنها است، بی نیاز می سازد.»(نامه 53). از بخشی از این فرمایش چنین برمی آید که اگر کارمندان با وجود تأمین نیاز، خیانت کنند باید آنان را سرزنش کرد در غیر این صورت، سرزنش آنان سودی ندارد. در بسیاری از متون دیگر نیز حضرت علی(ع) دستور می دهد که باید زندگی کارمندان دولت تأمین باشد.

5- فقر باعث ضعف عقیده می شود:

 خداوند در آیه 16 سوره فجر، یکی از آثار فقر و تهیدستی را تغییر فضای تفکری بشر از مسیر درست معرفی می کند؛ زیرا فقر و تهیدستی، زمینه ساز بدگمانی به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلایه نسبت به اوست. براین اساس گفته شده است: کاد الفقر ان یکون کفرا؛ نزدیک است که فقر به کفر منجر شود.(بحارالانوار، ج 72، ص 29) فقر باعث درخواست فقیر از دیگر همنوعان می گردد. فقیر روزی خود را از دیگران درخواست می کند، در حالی که روزی دهنده خداوند است و باید از خداوند درخواست کرد. بنابراین، فقیر به جای خداوند، دیگران را رازق می پندارد و گمان می کند دیگران می توانند به او روزی دهند، هرچند خداوند آن را معین نکرده باشد.

6- فقر زمینه ساز بی عفتی:

 فقر مادی همچنین زمینه بی عفتی مردان و زنان را سبب می شود. خداوند در قرآن کریم به این تاثیر نامطلوب و بد فقر مادی اشاره می کند و می فرماید که زنان و مردان غیرمتاهل که فقیر و فاقد امکانات ازدواج هستند بیشتر از دیگران در معرض بی عفتی و آلودگی ها و فسادهای جنسی هستند. همچنین امیرمؤمنان علی(ع) درباره تاثیر بسیار بد فقر در زندگی بشر می فرماید: «الفقر الموت الاکبر؛ فقر، مرگ بزرگ است.(حکمت 163) به این معنا که مرگ هر چند سخت و بد باشد، هیچ مرگی چون فقر نیست که آدمی زنده مرده می باشد و مرگ بر او آسانتر از این زندگی است که در فقر و بینوایی در آن قرار گرفته است.

7- فقر موجب جهل می شود: حقیقت این است که در حالت عادی، شکل گیری باور درست دینی، دست کم نیازمند سواد و آموزش است، در حالی که بسیاری از فقرا از تحصیل این نعمت ابتدایی و اساسی محرومند. برای رشد فکر و اندیشه باید بسیاری از تسهیلات فراهم شود.

8- فقر موجب ناامیدی می شود:

 یکی از پیامدهای بسیار مخرب فقر، ایجاد ناامیدی در فقر است. در متون دینی بر اهمیت داشتن امید تاکید فراوان شده است. زیرا امید بال پرواز فرد به سوی ترقی، بالندگی و شکوفایی است. فقر و تنگدستی، بیچارگی و درماندگی زمینه ساز یأس و نومیدی از خدا و پناهنده شدن به غیر او. پس نومیدی به عنوان یک اثر فقر مطرح است و از سوی دیگر، نومیدی یکی از عوامل شرک و کفر است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:(یوسف: 87) و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند. بنابراین، می توان گفت: فقر موجب ناامیدی و ناامیدی موجب بی دینی و کفر می گردد.

9-فقر و انحراف اخلاقی:

 زشتی اخلاق یعنی دچار دنائت طبع و صفات پست نفسانی شدن و نیز انجام رفتارهایی که از این صفات سرچشمه گرفته اند. حضرت علی علیه السلام نیز به صورت مکرر فرموده است فقر باعث کارهای زشت می شود. «العسر یشین الاخلاق» تنگدستی اخلاق را زشت می کند(غرر الحکم جلد 2) «المسکنه مفتاح البوس»؛ ناداری کلید نکبت است(بحارالانوار جلد 87) امام علی(ع) همچنین در توصیه ای به امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: انسانی را که طلب روزی خود می کند ملامت مکن؛ چه هر کس روزی خود و خانواده خود را نداشته باشد، خطاهایش فزون می گردد به هر حال، روایات مزبور با لحن قاطع این حقیقت را اعلام می کنندکه فقر بر رفتار و خصوصیات اخلاقی فرد تاثیر بسیار منفی دارد.

10- فقدان منزلت اجتماعی:

در بعضی از روایات بر این نکته تاکید شده است که فقر موجب حقارت می گردد. حضرت علی(ع) می فرماید: «الفقر یخرس الفطن عن حجته»؛ فقیر از بیان دلیلش عاجز است(حکمت 3). حضرت علی(ع) همچنین خطاب به فرزند خود می فرماید: پسرم! کلام فقیر شنیده نمی شود و مقام او شناخته نمی گردد. آن حضرت در چند فرمایش جداگانه می فرماید: هر کس فقیر باشد از مقام و موقعیتی برخوردار نیست و کوچک و خوار شمرده می شود. محرومیت باعث خواری است.

11- فقر و انزوای سیاسی:

 انسان های فقیر، معمولا در مراکز قدرت جایگاهی ندارند، چرا که برای شرکت در رقابت های سیاسی؛ توان مالی نداشته و نفوذ و تاثیر چندانی در میان توده های مردم نمی توانند داشته باشند. امام علی(ع): الفقیر حقیر لایسمع کلامه و لا یعرف مقامه [فقیر در چشم مردم] بی مقدار است؛ نه سخنش شنیده می شود و نه جایگاهش شناخته می شود(حکمت 44).

راه های پیشگیری از فقر

به طور کلی شیوه اصولی برخورد با هر مشکلی بستن راه پدید آمدن آن است. در مبارزه با مشکل فقر نیز اجرای سیاست هایی برای از بین بردن زمینه های پیدایش آن مهم ترین گام به شمار می آید. در نهج البلاغه هم از درمان فقر سخن به میان آمده و هم راه پیشگیری نشان داده شده است. مهم ترین راه های پیشگیری از فقر عبارتند از:

1-صدقه دادن:

 امام علیه السلام می فرماید: اذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقه؛ هر گاه تنگدست شدید با دادن صدقه با خدای تعالی سودا کنید(کلمات قصار 250) صدقه ای که فقیر می پردازد از دردهایش می کاهد زیرا این کار به او می فهماند که کسانی فقیرتر و ضعیف تر از او نیز هستند. فرمایش امام است که فرمود: استنزلوا الرزق بالصدقه روزی را به صدقه دادن فرود آورید(کلمات قصار 132) زیرا هر کس مالی را در راه خدا می بخشد هرچند اندک باشد خدای تعالی پاداش او را فراوان خواهد داد.

2- امانتداری

امانتداری راه دیگر پیشگیری از فقر است، امانتداری ارزشی حیاتی است که اعتماد متقابل را در جامعه ریشه دار می کند و دارای ارزش اقتصادی نیز هست انسان امانتدار در جامعه محبوب است و همه دوست دارند در کارها با او مشارکت داشته باشند زیرا هیچ گاه به مال و ناموسشان خیانت نمی کند امام علی(ع) می فرماید: اداء الامانه مفتاح الرزق؛ امانتداری کلید روزی است(شرح نهج البلاغه: 318/20 ح 650) و نیز می فرماید و الامانه تجر الرزق و الخیانه تجر الفقر. امانتداری روزی به دنبال دارد و خیانت مایه فقر و تنگدستی است(تحف العقول: 255) به راستی امانتداری کلیه روزی است زیرا هرکس که امانتدار نباشد درهای زندگی به رویش گشوده نمی شود و از همه جا طرد خواهد شد.

 3- پرهیزگاری و استغفار:

 انسان با گناهی که مرتکب می شود از روزی محروم می گردد(شرح نهج البلاغه: 259/20 ح 33) و انسان تنها با استغفار و توبه می تواند از این بند آزاد گردد. امام علی علیه السلام می فرماید: و خداوند استغفار(آمرزش خواستن) را سبب فراوانی روزی قرار داده است(خطبه ها 143).

 4- فروتنی و اخلاق پسندیده:

 سعه الاخلاق کیمیاء الارزاق؛ اکسیر روزی در خوش اخلاقی است.(شرح نهج البلاغه: 339/20 ح 884). یعنی خویها و خصلتها باعث فراخی روزی گردد و یا به اعتبار این که سبب دوستی مردم گردد به صاحب آن و این که رعایت امانت او کنند و رغبت در معامله با او کنند اگر از اهل معامله باشد.

5- محکم کاری و درستی کار:

یکی دیگر از اسباب ثروتمندی و کسب روزی محکم کاری و درستی کار است زیرا کالای خوب مشتری را جذب می کند درحالی که کار سطحی و بی دقتی هیچ گاه مشتری پیدا نمی کند و حتی کسی به آن نزدیک نمی شود اگر انسان شهرت خوب کسب کند مورد اعتماد تاجر و مشتری واقع شود امام علی علیه السلام می فرماید: من قصر فی العمل أبتلی بالهم؛ کسی که در عمل کوتاهی کند به اندوه دچار گردد.(کلمات قصار: 112)

 6- مهاجرت و سفر:

 گاهی برای انسان به دلایلی دشوار است که در یک جا کار کند لذا در این صورت باید به جای دیگر برود تا در آنجا گشایش و راحتی ببیند «و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیرا وسعه» هرکس که در راه خدا مهاجرت کند در روی زمین برخورداری های بسیار و گشایش خواهد یافت(سوره نساء: آیه 100). همچنین امام علی(ع) در جهت پیشگیری از فقر سفارشهای اخلاقی به فقرا فرمودند که از جمله: قناعت، صبر و تحمل، استقامت و پایداری، عفت و پاکدامنی، نکوهش و مذمت دنیا، توصیه نموده اند.

راه های درمان فقر:

1- اقداماتی که فرد باید انجام دهد(وظایف فرد)

2 - اقداماتی که جامعه باید به صورت یک مجموعه انجام دهد(وظایف جامعه)

3 - اقدماتی که دولت باید انجام دهد(وظایف دولت)

اول: وظایف فرد:

 کسب علم- کسب تجربه- کار- تدبیر و چاره اندیشی- غنیمت شمردن فرصتها- بخشش مستمر پرداخت زکات.

دوم: وظایف جامعه:

 همیاری اجتماعی- ایجاد روحیه تعاون و همکاری- نظارت بر کار دولت

سوم: وظایف دولت:

 تأمین اجتماعی- نظارت بر بازار- نظارت بر مالکیت؛بنابراین در اجتماع فقیر و گرسنه و گرفتار ضعف اقتصادی ناچاراً انحطاط ادبی و اخلاقی سراسر آن را فراخواهد گرفت در چنین اجتماعی دیگر نه امید خیر و پیشرفتی می رود و نه احساس امنیتی می شود و نه از جرایم و جنایات خاطرها آسوده می گردد و نه از فضل و کمال و اکتشاف در آن اثری دیده می شود و نه چنین اجتماعی از دین بهره ای می برد و نه این گونه اجتماعی به درد دین می خورد زیرا انسان استعداد مرده و بی اثر به چه درد دین می خورد یا اینکه دین به چه درد او می خورد؟

اسلام هم از فردی که زندگیش تیره گشته چه بهره خواهد برد. نه تنها اسلام از چنین فردی نفع نخواهد برد بلکه در بسیاری جاها چنین شخصی مضربه حال اسلام و مایه سرافکندگی خود و دین است. در نهج البلاغه هم از درمان فقر سخن به میان آمده و هم راه پیشگیری نشان داده شده است. پس در مبارزه با مشکل فقر بر مسئولان نظام واجب است تا با اجرای سیاست های مناسب، برای از بین بردن زمینه های پیدایش فقر گام های مؤثری بردارند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۹:۲۳
حسین سبزعلی
شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ب.ظ

چهل حدیث وحدت

منبع : چهل حدیث وحدت , فلاح زاده، محمد حسین

مقدمه

وحدت، تپش هماهنگ قلبهاست و آهنگ حرکت دستها. وحدت اسلامی، عامل اقتدار اسلام در برابر کفر و نفاق و اختلاف، آفت بزرگ عزت و استقلال مسلمین است. آرمان و امید همه دوستان عظمت اسلامی، و جدائی و تفرقه، آرزوی شوم دشمنان دیرینه ماست. وحدت، کشتی نوح است و تفرقه، تازیانه عذاب الهی.

امید است در روزگاری که شیاطین، بذر نفاق و تفرقه می پاشند تا در سرزمین مقدس اسلام، درخت دشمنی پرورش دهند، با بیداری و یاد آوری سخنان وحدت بخش رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام نقشه های شوم استکبار، نقش بر آب گردد و خداجویان وحدت اندیش برگرد قرآن و سنت هماهنگ شوند و با رهبری عترت علیهم السلام پرچم استقلال و آزادی را در سراسر گیتی به ا هتزاز درآورند.

ان شاء الله

قال الله تعالی:

و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم .

و بسان آنانکه پراکنده شدند و پس از آمدن دلیل های روشن الهی، اختلاف کردند، نباشید «زیرا» برای آنان عذابی بزرگ خواهد بود.

آل عمران / 105

.1 فرمان وحدت

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

إسمعوا و أطیعوا لمن ولاه الله الأمر، فإنه نظام الإسلام.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

از حاکمان الهی اطاعت کنید و گوش بفرمان باشید زیرا اطاعت از رهبری مایه «وحدت امت اسلام» است.

امالی مفید، جلد 1 ص 14 مجلس 2 حدیث 2

.2 پیوندهای اجتماعی

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. و علیکم بالتواصل و التباذل و ایاکم و التدابر و التقاطع.

امام علی ( علیه السلام) در وصیت به حسنین ( علیهما السلام) می فرماید:

.. و بر شما باد به ارتباط و بذل و بخشش و دوری گزیدن از جدائی و پشت کردن به یکدیگر .

نهج البلاغه، نامه .47

.3 انس و الفت

قال الباقر ( علیه السلام) :

.. یا معشر المؤمنین تألفوا و تعاطفوا.

امام محمد باقر ( علیه السلام) فرمود:

هان ای گروه مؤمنان، مأنوس و متحد باشید و به هم مهربانی کنید.

الکافی، جلد 2، ص .345

.4 ایجاد وحدت

قال الامام علی ( علیه السلام) :

صلاح ذات البین أفضل من عامة الصلاة و الصیام.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

اصلاح اختلافها، از تمامی نمازها و روزه ها برتر است.

نهج البلاغه، وصیت .47

.5 آشتی دادن

قال الامام الصادق ( علیه السلام) :

صدقة یحبها الله اصلاح بین الناس إذا تفاسدوا و تقارب بینهم إذا تباعدوا.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

ایجاد وحدت هنگام پیدایش اختلاف، و تباهی امت و نزدیک کردن آنها در هنگام جدائی، صدقه ایست که خداوند آن را دوست دارد.

الکافی، جلد 2، ص .209

.6 محور وحدت

قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

.. فأنتم «اهل البیت» أهل الله عزوجل الذین بهم تمت النعمة و اجتمعت الفرقة و ائتلفت الکلمة.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

شما اهل بیت، اهل الله هستید که به برکت شما، نعمت کامل گشته و پراکندگی بر طرف شده و اتحاد کلمه پدید آمده است.

الکافی، جلد 1، ص .446

.7 خدا، پیامبر، قرآن

قال الامام علی ( علیه السلام) : «فی ذم أهل الرأی»

.. و إلههم واحد و نبیهم واحد و کتابهم واحد أفأمرهم الله سبحانه بالإختلاف فأطاعوه أم نهاهم عنه فعصوه؟

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

خدا یکی، پیامبر یکی، و کتاب یکی است. آیا آنها را خداوند به اختلاف و دو دستگی فرمان داده و او را اطاعت می کنند؟ یا آنها را از اختلاف نهی کرده و فرمانش را سرپیچی می کنند؟

نهج البلاغه، خطبه .18

.8 اهل بیت (ع)

قالت فاطمة الزهراء ( علیها السلام) :

.. و طاعتنا نظاما للملة و امامتنا لما للفرقة و الجهاد عز الاسلام.

فاطمه زهرا ( علیها السلام) فرمود:

پیروی از ما «اهل بیت» نظام امت، و رهبری ما عامل وحدت، و جهاد مایه عزت و سربلندی اسلام است.

کشف الغمة، جلد 2، ص .109

.9 رهبری و وحدت

قال الإمام علی ( علیه السلام) :

و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه فإذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره أبدا.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

جایگاه رهبر و سرپرست در اجتماع، جایگاه رشته ای است که دانه ها را بهم پیوند داده و جمع می کند، و آنگاه که آن رشته بگسلد، دانه ها پراکنده گشته و هرگز تمام آنها جمع نخواهند شد.

نهج البلاغه، خطبه 146

.10 فلسفه رهبری

قال الامام علی ( علیه السلام) :

فرض الله الإمامة، نظاما للأمة و الطاعة تعظیما للإمامة.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

امامت، موجب نظم و هماهنگی مردم و اطاعت، برای عظمت رهبری است.

نهج البلاغه، حکمت 252

.11 حفظ وحدت

قال علی ( علیه السلام) :

إن هؤلاء قد تمالؤوا علی سخطة إمارتی و سأصبر ما لم أخف علی جماعتکم فإنهم إن تمموا علی فیالة هذا الرأی إنقطع نظام المسلمین.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

سینه اینان (خوارج) از دشمنی با حکومت من انباشته است و تا آن هنگام که بیم از هم پاشیدن جماعت (امت) نباشد، صبر می کنم، براستی اگر اینان بر این اندیشه سست ادامه دهند، نظام مسلمانان از هم خواهد گسست.

نهج البلاغه، خطبه .169

.12 وحدت، پایه دین

قال الإمام الرضا ( علیه السلام) :

إن الإمامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المؤمنین، ان الإمامة أس الإسلام النامی و فرعه السامی

امام رضا ( علیه السلام) فرمود:

امامت، زمام دین و مایه نظام و تشکیلات مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. رهبری، پایه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است.

کافی، جلد 1، ص 200

.13 عوامل وحدت

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألمؤمنون إخوة تتکافؤ دماؤهم و هم ید علی من سواهم.

نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن متحد و یکپارچه اند.

کافی، جلد 1، ص 404

.14 برادری اسلامی

قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألمسلمون إخوة لافضل لأحد علی أحد إلا بالتقوی.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مسلمانان با هم برادرند و هیچکس بر دیگری برتری ندارد، جز به تقوی.

کنز العمال، جلد 1، ص 149 نهج الفصاحه، حدیث .3112

.15 پیوند روحی

قال الباقر ( علیه السلام) :

إن الله عزو جل خلق المؤمنین من طینة الجنان و أجری فیهم من ریح روحه فلذلک المؤمن أخو المؤمن لأبیه و أمه فإذا أصاب روحا من تلک الأرواح فی بلد من البلدان حزن، حزنت هذه لأنها منها.

امام محمد باقر ( علیه السلام) فرمود:

خداوند، مؤمنان را از خاک بهشت آفرید و از روح خود در آنان دمید، از این رو مؤمن با مؤمن، برادر پدر و مادری است پس هرگاه که به یکی از آنان در دیاری اندوهی برسد، دیگری هم در غم او اندوهگین می شود.

الکافی، جلد 2، ص .166

.16 بنی آدم اعضای یکدیگرند

قال الامام الصادق ( علیه السلام) :

إنما المؤمنون إخوة بنو أب و أم و إذا ضرب علی رجل منهم عرق سهر له الاخرون.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

مؤمنان، با یکدیگر برادرند، و همگی فرزندان یک پدر و مادر و چون رگ یکی از آنان زده شود «مصیبتی بر او وارد شود» دیگران در غم او خوابشان نبرد.

الکافی، جلد 2، ص .165

.17 برادری، فرمان خدا

قال الصادق ( علیه السلام) :

تواصلوا و تباروا و تراحموا و کونوا إخوة أبرارا کما أمرکم الله عز و جل.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

همان گونه که خدای عزوجل به شما دستور داده، با هم پیوند داشته باشید، به یکدیگر نیکی کنید، و برادرانی نیکوکار باشید.

وسایل الشیعه، جلد 8، ص 552، حدیث .3

.18 برادر دوستی

عن حفص بن البختری قال:

کنت عند أبی عبد الله ( علیه السلام) و دخل علیه رجل فقال لی: تحبه؟

فقلت: نعم،

فقال لی: و لم لا تحبه و هو أخوک و شریکک فی دینک و عونک علی عدوک و رزقه علی غیرک.

حفص گوید:

نزد امام صادق ( علیه السلام) بودم، مردی وارد شد پس امام به من فرمود: آیا دوست داری او را؟

گفتم: آری.

حضرت فرمود: چرا او را دوست نداشته باشی و حال آن که او برادر تو و همکیش تو و یاور تو در برابر دشمن است و مخارج او هم بر عهده دیگری است.

الکافی، جلد 2، ص .166

.19 همدردی

قال الامام الباقر ( علیه السلام) :

ألمؤمنون فی تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد،

إذا اشتکی تداعی له سائره بالسهر و الحمی.

امام باقر ( علیه السلام) فرمود:

مؤمنان در نیکی و شفقت و مهربانی به یکدیگر مانند یک پیکرند که اگر به عضوی از آن آسیبی برسد تمام اعضاء در تب و بیخوابی گرفتار آیند.

بحار الانوار، جلد 71، ص .234

.20 تعاون و همکاری

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألمؤمن للمؤمن کالبنیان المرصوص یشد بعضه بعضا.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مؤمن نسبت به مؤمن مانند بنای استواری است که اجزای آن، یکدیگر را استحکام می بخشند .

صحیح مسلم، جلد 4، ص 1999 نهج الفصاحه، حدیث 3103

.21 الفت و دوستی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

خیر المؤمنین من کان مألفة للمؤمنین و لا خیر فیمن لایألف و لایؤلف.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

بهترین مؤمنان، کسی است که محور الفت مؤمنان باشد، کسی که انس نگیرد و با دیگران مأنوس نشود خیری ندارد.

بحار الانوار، جلد 71، ص 393

.22 مدد الهی در سایه وحدت

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ید الله علی الجماعة...

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

دست خدا بر سر جماعت است.

نهج الفصاحه، .3211

.23 وحدت و هماهنگی در حرکتهای نظامی

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. ایاکم و التفرق فإذا نزلتم فانزلوا جمیعا و إذا ارتحلتم فارتحلوا جمیعا.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

از تفرقه و جدایی بپرهیزید، سپس هرگاه در جائی فرود آمدید، همگی فرود آئید و هرگاه کوچ کردید، با هم کوچ کنید.

نهج البلاغه، وصیت 11

.24 آثار وحدت

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملاء مجتمعة و الاهواء مؤتلفة و القلوب معتدلة و الایدی مترادفة، و السیوف متناصرة و البصائر نافذة و العزائم واحدة ألم یکونوا أربابا فی أقطار الأرضین و ملوکا علی رقاب العالمین.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

پس بنگرید، چگونه بودند «قوم بنی اسرائیل» زمانی که جمعیتها گرد آمده، و اندیشه ها با هم و دلها یکسان و دستها یاور هم و شمشیرها کمک یکدیگر و بینش ها ژرف و تصمیمات یکی بود، آیا در اطراف زمین «شهرها» ، بزرگ و بر همه جهانیان حاکم نبودند؟

نهج البلاغه، خطبه 192

.25 اختلاف، عذاب الهی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألجماعة رحمة و الفرقه عذاب.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

جماعت «وحدت» ، مایه رحمت و تفرقه موجب عذاب است.

نهج الفصاحه، حدیث .1323

.26 ذلت، سرانجام اختلاف

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. فانظروا إلی ما صاروا الیه فی اخر أمورهم حین وقعت الفرقة و تشتت الألفة و اختلفت الکلمة و الأفئدة و تشعبوا مختلفین و تفرقوا متحاربین قد خلع الله عنهم لباس کرامته و سلبهم غضارة نعمته و بقی قصص أخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

پس بنگرید به آخر کارشان «قوم بنی اسرائیل» آن هنگام که بین آنها تفرقه افتاد، و مهربانی و الفتها بهم خورد و سخنها و دلها مختلف و گروه گروه شدند و بجان هم افتادند و پراکنده گشتند و با هم جنگیدند، پس خداوند، لباس عزت را از تن آنها برکند و فراوانی نعمتش را از آنها گرفت و آنچه باقی مانده، سرگذشت آنان است تا مایه عبرت، عبرت گیرندگان باشد شود.

نهج البلاغه، خطبه .192

.27 اختلاف، موجب هلاکت

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

لا تختلفوا، فإن من کان قبلکم اختلفوا فهلکوا.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

اختلاف نکنید، آنان که قبل از شما بودند اختلاف کردند و هلاک شدند.

کنز العمال، حدیث 894

.28 اختلاف، گسستن از اسلام

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

من فارق الجماعة شبرا خلع الله ربقة الإسلام من عنقه.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هر کس یک وجب از جامعه «مسلمین» دور شود خداوند رشته مسلمانی را از گردن او باز کند .

کافی، جلد 1، ص 404 نهج الفصاحه، .2769

.29 اختلاف، اندوه بزرگ علی (ع)

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. فیا عجبا! و الله یمیت القلب و یجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم.

امام علی ( علیه السلام) می فرماید:

شگفتا و عجبا! بخدا سوگند، وحدت اینان در راه باطل خود، و پراکندگی شما از راه حق، مایه دلمردگی و فزونی غم و اندوه است.

نهج البلاغه، خطبه .27

.30 برتری نژادی، هرگز

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

یا أیها الناس، إن الرب واحد و الاب واحد و إن الدین واحد لیست العربیة لأحدکم باب و لا أم و إنما هی اللسان فمن تعلم العربیة فهو عربی.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

ای مردم، پروردگار شما یکی است «الله» ، پدر همه شما یکی است «آدم» ، و دین همه یکی است «اسلام» ، و عربیت، پدر و مادر هیچ یک از شما نیست، بلکه آن هم یکی از زبانهاست و هر کس زبان عربی را بیاموزد، عربی است.

معالم الحکومه 404

.31 جامعه، یک خانواده بزرگ

قال الإمام السجاد ( علیه السلام) :

.. یا زهری، اما علیک أن تجعل المسلمین منک بمنزلة أهل بیتک، فتجعل کبیرهم بمنزلة والدک، و تجعل صغیرهم بمنزلة ولدک، و تجعل تربک منهم بمنزلة أخیک.

امام سجاد ( علیه السلام) به زهری فرمود:

ای زهری، چه می شود که مسلمانان را مانند اهل خانه خود بدانی، بزرگ آنان را بمنزله پدر خود و کوچکشان را بمنزله فرزند و همسال خود را بمنزله برادرت قرار دهی.

بحار الانوار، جلد 68، .230

و بلاغة الامام علی بن الحسین ( علیه السلام)، ص 55، باب الخطب.

.32 خطر تکروی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ثلاثة لاتسأل عنهم:

رجل فارق الجماعة و عصی إمامه و مات عاصیا

و أمة او عبد ابق من سیده فمات.

و امرأة غاب عنها زوجها و قد کفاها مؤونة الدنیا فتبرجت بعده، فلاتسأل عنهم.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

از سه کس مپرس؛ 1 مردی که از جماعت مسلمین دوری گزیند، و امام خود را نافرمانی کند، و در آن حال بمیرد. 2 کنیز یا بنده ای که در حال گریز از آقای خود بمیرد. 3 زنی که شوهرش از او دور باشد و مخارج او را بپردازد و در غیبت شوهرش، آرایش و خودنمایی کند، از اینها مپرس.

نهج الفصاحه، .1224

.33 مرگ جاهلی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

من فارق الجماعة مات میتة جاهلیة.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هر کس از گروه «مسلمانان» جدا شود بر مرگ جاهلیت بمیرد.

نهج الفصاحة، .2855

.34 تکرو، شکار شیطان

قال الامام علی ( علیه السلام) :

.. فإن ید الله علی الجماعة و ایاکم و الفرقة فإن الشاذ من الناس للشیطان، کما أن الشاذ من الغنم للذئب.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

دست خدا بر سر جماعت است، از تفرقه بپرهیزید، زیرا شخص تکرو، شکار شیطان است همانگونه که گوسفند تکرو، طعمه گرگ است.

شرح نهج البلاغه، جلد 8، ص 112

.35 جزای جدایی

قال الإمام الصادق ( علیه السلام) :

من فارق جماعة المسلمین و نکث صفقة الامام جاء إلی الله أجذم.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

هر کس از جماعت مسلمین جدا شود و عهد و پیمان خود را با رهبر بشکند، دست بریده محشور خواهد شد.

کافی، جلد 1، ص 405

.36 سبب اختلاف

قال امیرالمؤمنین ( علیه السلام) :

لو سکت الجاهل ما اختلف الناس.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

اگر جاهل سکوت می کرد، مردم اختلاف نمی کردند [سبب بسیاری از اختلافات، سخنهای ناآگاهانه است ].

بحار الانوار، ج 75، ص 81

.37 پیامدهای اختلاف

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ما اختلف أمة بعد نبیها الا ظهر أهل باطلها علی اهل حقها.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هیچ امتی پس از پیامبرشان، اختلاف نکردند مگر آنکه گروه باطل بر حق گرایان چیره شدند .

کنز العمال، حدیث .929

.38 دین زدائی

قال النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم) :

ألا إن فی التباغض الحالقة لا أعنی حالقة الشعر و لکن حالقة الدین.

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

آگاه باشید که در دشمنیها، ستردن و تراشیدن نهفته است، اما نه تراشیدن مو، بلکه ستردن دین.

کافی، جلد 2، ص .346

.39 تفرقه حق طلبان

قال الامام علی ( علیه السلام) :

و إنی و الله لأظن أن هؤلاء القوم سید الون منکم باجتماعهم علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم و بمعصیتکم إمامکم فی الحق و طاعتهم إمامهم فی الباطل.

امام علی ( علیه السلام) می فرماید:

.. بخدا سوگند! گمان دارم اینان قدرت را از شما بگیرند، زیرا آنان بر باطل خویش، وحدت دارند و شما در حق خود پراکنده اید، آنان از رهبر خود در مسیر باطل اطاعت می کنند و شما از رهبر خود در راه حق فرمان نمی برید.

نهج البلاغه، خطبه .25

.40 اختلاف، آفت اندیشه

قال الإمام علی ( علیه السلام) :

ألخلاف یهدم الرأی.

امام علی ( علیه السلام) فرمود:

اختلاف، بنیاد «اندیشه درست» را درهم می ریزد.

نهج البلاغه حکمت .215

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۲:۰۰
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۴۷ ب.ظ

۴۰ حدیث امام حسن عسکری علیه السلام

چهل حدیث از امام حسن عسگری (علیه السلام)
احادیثی در باب: عبادت، تفکر، شب زنده داری، تواضع، ترگ گناهان، زشتی دو رویی، توجه به حق، آداب نصیحت کردن، توجه به واجبات، دو روزه عمر، ویژه گی های شیعه علی (ع) و …
 

امام حسن عسگری (علیه السلام):

 

1. لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

تحف العقول، ص448

2. جُعِلتِ الخَبائِثُ فی بَیت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ
تمام پلیدیها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است.

بحار الانوار، ج78، ص377

3. کَفاکَ أدبا تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ
در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی.

مسند الامام العسکری، ص288

4. اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ
وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

مسند الامام العسکری، ص290

5. التَّواضُعُ نِعمَةٌ لایُحسَدُ عَلیها
تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.

تحف العقول، ص489

6. المُومِنُ بَرَکَةٌ عَلی المُومِنِ وَ حُجَّةٌ عَلی الکافر
مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.

تحف العقول، ص489

7. لا تُمار فَیذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَیجتَرَاُ عَلَیک
جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند.

تحف العقول ص 486

8. اَشَدُّ النّاس إجتهاداً مَن تَرَک الذُّنوبَ
کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد.

تحف العقول، ص 489

9. لَیسَتِ العِبادة کِثرة الصِّیام و الصَّلاة، و إنَّما العِبادَة کِثرَة التَّفَکُّر فِی أمرِ الله
عبادت به زیاد روزه گرفتن و زیاد نماز خواندن نیست، بلکه عبادت به اندیشه زیاد در امر خداست.

تحف العقول، ص 518

10. بئسَ العَبد عَبدٌ یَکُون ذاوجهَین و ذالسَانینِ، یطرِی أخاه شَاهِداً، و یأکله غائباً، إن أَعطی حَسَده، و إن ابتَلی خَانَه
چه¬قدر بد است بنده دورو و دو زبان، که در حضور برادرش او را می ستاید و در غیاب او بدگوئیش می کند. اگر عطایی به برادرش رسد حسد برد، و اگر گرفتار گردد او را وانهد. 

 تحف العقول، ص 518

11. أقَل النّاس رَاحَة، الحُقُود
کینه ورز، کم آسایش ترین مردم است.

تحف العقول، ص 519

12. قَلبُ الأَحمَق فِی فَمِه، و فَمُ الحَکیم فی قَلبِه
قلب نابخرد در دهان اوست، و دهان خردمند فرزانه در دل او.

تحف العقول، ص 519

13. مَا تَرکَ الحَقّ عَزیزٌ إلا ذلَّ، و لا أَخَذ بِه ذَلِیل إلا عزَّ
هیچ عزیزی حق را واننهد جز این که خوار شود، و هیچ خواری به حق نرود جز این که عزیز شود.

تحف العقول، ص 520

14. خِصلَتان لَیس فُوقَهُما شَیءٌ : الایمانُ بِالله و نَفعُ الإخوان
بالای دو خصلت چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.

تحف العقول، ص 520

15. ما أقبَحَ بِالمؤمِن أَن تَکوُن لَه رَغبَة تَذِلَه
چه زشت است برای مؤمن، دلبستگی به چیزی که او را خوار کند.

تحف العقول، ص 520

16. مَن کَان الوَرع سَجِیَّته، و الکَرَم طَبِیعَته، و الحِلم خِصلَته، کَثُر صِدیقُه
کسی که پارسایی خوی او، بخشندگی طبیعت او و بردباری خصلت او باشد، دوستانش بسیار شوند.

مسند الامام العسکری، ص 289

17. مَن وَعَظَ أَخاه سِرّاً فَقَد زَانه، و مَن وَعَظَهُ عَلانِیة فَقد شَانَه
هر که در نهان برادر خود را پند دهد، او را آراسته کرده، و هر که در برابر دیگران پندش دهد، زشتش کرده است.

تحف العقول، ص 520

18. أورَع النّاس مَن وَقفَ عِند الشُّبهة
پارساترین مردم کسی است که در هنگام شبهه توقف کند.

تحف العقول، ص 519

19.  أعبَد النّاس مَن أقامَ عَلی الفَرائِض
عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد.

تحف العقول، ص 519

20. أَزهَد النّاس من تَرکَ الحَرام
 زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید.

تحف العقول، ص 519

 

21. إنّکُم فی آجالٍ منقُوصَة و أیّام مَعدُودة و المَوت یَاتی بَغتَة، مَن یَزرَع خَیراً یَحصد غبطَة، و مَن یَزرع شَرّاً یحصد نِدامَة، لکُلِّ زارِع ما زَرعَ، لا یسبِق بَطِیء بِحَظِّه، و لا یُدرِک حَرِیص ما لم یُقدِّر له
شما عمر کاهنده و روزهای برشمرده ای دارید و مرگ ناگهانی است. آن که تخم نیکی بکارد خوشی برداشت کند، و هر که تخم بدی بکارد پشیمانی برداشت کند. هر که هر چه بکارد همان برای اوست. کندکار را بهره از دست نرود، آزمند آنچه را مقدرش نیست به دست نیاورد.

تحف العقول ، ص 519

22. لَیسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ
شادى کردن در حضور غمگین، از ادب به دور است.

غرر الحکم، ح 10875

23. اتَّقُوا الله و کُونُوا زیناً ولا تَکُونُوا شِینا، جَرُّوا إلینا کُلَّ مَودَّة، و ادفَعُوا عَّنا کُلَّ قَبِیح
از خدا پروا نمایید و زینت (و مایه سرافرازی ما) باشید نه مایه ملامت (و سرافکندگی). همه دوستی ها را به سوی ما جذب کنید و هر زشتی را از ما دور نمایید.

تحف العقول، ص 518

24. شِیعة عَلیٍّ هُم الَّذِین یُؤثِرون إخوانِهم عَلی أنفُسِهم و لَو کَان بِهِم خَصاصَة و هُم الّذینَ لایَراهُم الله حَیثُ نَهاهُم و لا یَفقُدُهُم حَیثُ أمَرهُم، و شِیعة عَلِیٍّ هُم الَّذِین یقتَدُون بِعَلِیٍّ فِی إکرامِ إخوانِهِم المُؤمِنین

شیعیان علی (علیه السلام) کسانی هستند که برادران (دینی) خود را بر خویش مقدم می دارند گرچه خودشان نیازمند باشند و شیعیان علی (علیه السلام) کسانی هستند که خداوند آنها را در جایی که نهی کرده نمی بیند و در جاهایی که خواست خدا می باشد غایب نمی باشند و به آنچه امر نموده عمل می کنند و شیعه علی (علیه السلام) در تکریم و احترام برادران مؤمن خود به علی (علیه السلام) اقتدا می نمایند.

میزان الحکمه، ج 5، ص 231

25. عَلامَات المُؤمِنین خَمسٌ: صَلاة الإحدی و الخَمسِین و زِیارة الأربَعِین و التَختُّمُ فِی الیَمِین و تَعفِیر الجَبِین و الجَهرُ بِبِسمِ الله الرحمن الرحیم 
نشانه های مؤمنان (شیعیان) پنچ چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز (17 رکعت واجب و 34 رکعت نافله)، زیارت اربعین امام حسین (علیه السلام)، داشتن انگشتر در دست راست، و ساییدن پیشانی به خاک و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم (در نمازها).

روضة الواعظین، ج 1، ص 195

26. عَلیکُم بِالفِکر فِإنَّه حَیاة قَلبِ البَصِیر و مَفاتِیح أبوابِ الحِکمَة
بر شما باد به اندیشیدن! که تفکر موجب حیات و زندگی دلِ آگاه و کلیدهای درب های حکمت است.

الحکم الزاهرة، ج 1، ص 19

27. أکثِروا ذِکرَ الله و ذِکرَ المَوت و تِلاوة القُرآن و الصَّلاة عَلَی النَّبی
 زیاد به یاد خداو مرگ باشید و همواره قرآن بخوانید و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (و آل او) درود بفرستید.

تحف العقول، ص 518

28. أکیَس الکَیِّسِین مَن حَاسَبَ نَفسَه و عَملَ لِما بَعد المَوت
 زیرکترین زیرکان (و هوشمندترین افراد) کسی است که به حساب نفس خویش پردازد و برای پس از مرگ خویش تلاش نماید.

وسائل الشیعه، ج 16، ص 98

29. یَا مَن مَواعِیدُه صَادِقَة، یَا مَن أیادِیه فاضِلة، یَا مَن رَحمَته واسِعَة، یا غِیاثَ المُستَغِیثِین، یا مُجِیب دَعوَة المُضطَرِّین، یا مَن هُو بِالمَنظَر الأعلَی، وخَلقَه بالمِنزِل الأدنی… فَصَلِّ عَلی مُحَمَّد و آله واهدِنِی مِن عِندِک وافضِ عَلَیَّ مِن فَضلِک وانشُر عَلَیَّ مِن رَحمَتِک وأنزِل عَلَیَّ مِن بَرکاتِک، إنّک أنت الرَّب الجَلیل وأنا العَبد الضَّعیف. وشَتّانَ ما بَیننَا یا حَنّان یا منّان، یا ذالجَلال والإکرام

ای خدایی که در وعده هایش راستگوست! ای آفریدگاری که نعمت هایش افزون است! ای کسی که سایه رحتمش گسترده است! ای دادرس دادخواهان! ای اجابت کننده دعای بیچارگان! ای کسی که در بالاترین مرتبه قرار داری و آفریده هایت در پایین ترین منزل جای دارند!… بر محمد آل او درود فرست و خودت مرا هدایت کن و فضل خودت را بر من افاضه کن و رحمت خود را بر من فراگیر ساز و برکات خودت را بر من نازل گردان، همانا که تو پروردگار بزرگ هستی و من بنده ضعیف و ناتوان; و چقدر تفاوت است بین من و تو، ای خدای مهربان و بخشاینده و ای صاحب جلالت و بزرگواری.

مصباح المتهجد، ص 227

30. فَاعلَم یَقِیناً یا اسحاق! إنَّه مَن خَرَجَ مِن هَذِه الدُّنیا أعمی فَهُو فِی الآخِرة أعمی وأضَل سَبِیلا، یَابن اسماعیل! لَیس تعمِی الإبصار ولکِن تعمی القُلُوب الَّتِی فِی الصُّدور، وذلِک قَول الله فِی مُحکَم کِتابه حِکایة عَنِ الظّالِم إذ یَقُول «ربّ لِمَ حَشرتَنی أعمی وقد کُنتُ بَصِیراً قال کَذلِک اتتک آیاتنا فنَسِیتُها وکَذلِکَ الیَوم تُنسی
ای اسحاق! یقین بدان هر کس از این دنیا نابینا [و گمراه] رود او در آخرت نیز نابینا و گمراه خواهد بود . ای پسر اسماعیل! مقصود از نابینایی، کوری چشم نیست، بلکه قلب هایی هستند که در اندرون سینه ها قرار دارد که کور می شوند و این همان سخن پروردگار متعال است که در کتاب محکم خویش از ستمگری حکایت می کند که وی [هنگامی که روز قیامت نابینا محشور می شود با اعتراض به خداوند] می گوید: «خداوندا! چرا مرا نابینا محشور کردی، در حالی که در دنیا بینا بودم. خداوند می فرماید: همچنان که در دنیا آیات ما به تو رسید و آن ها را به فراموشی سپردی، همین طور امروز تو از فراموش شدگانی.

تحف العقول، ص 484

31. والله لَیَغیبَنَّ غِیبَةً لایَنجُوفِیها إلا مَن ثَبَّتَهُ الله عَزَّوجَل عَلی القولِ بِإمامَتِه و وَفَّقَه لِلدُّعاءِ بِتعجِیل فَرجِه 
به خدا سوگند مهدی (ارواحنافداه) آن گونه نهان خواهد گشت که هیچ کس در زمان غیبت او، از گمراهی و هلاکت نجات نخواهد یافت؛ مگر آنان که خدای عزوجل بر اعتقاد به امامت آن حضرت پایدارشان دارد و در دعا برای تعجیل فرج مقدسش، موفقشان فرماید.

کمال الدین، باب 38، حدیث اول

32. لِلقُلوبِ خَواطِرٌ مِن الهَوی و العُقُول تَزجُر و نزادُ فِی التَّجارُبِ عِلمً مُستَأنَف و الإعتِبار یُفِید الرّشاد
دل ها را خاطره هایی از هوا و هوس است، ولی عقل ها مانع می شوند و در کوران تجربه ها، دانش تازه ای به دست می آید. پند و عبرت گرفتن، مایه هدایت است.

نزهة الناظر، ص 72

33. إیّاک وَالإذاعَةَ وطَلَبَ الرِّئاسَةِ فَإنَّهُما یَدعوانِ إلَى الهَلَکَةِ
از افشاى اسرار و ریاست طلبى بپرهیز که این دو آدمى را به هلاکت می کشاند.

تحف العقول، ص 487

34. نَحنُ کَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَینا
ما پناهگاهى هستیم براى کسى که به ما پناه آورد.

اهل بیت، ج 1 ص 248 ح 348

35. مِن الذُّنوبِ الَّتِی لاتُغفَر: لَیتَنی لا أؤاخِذ إلا بِهذا
از گناهانی که آمرزیده نشود این است که گفته شود: کاش بجز بر این گناه مؤاخذه نشوم.

تحف العقول، ص 517

36. الإشراکُ فِی النّاسِ أخفَی مِن دَبِیب النَّمل عَلَی المَسح الأسوَد فِی اللَّیلة المُظلمَة
شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهان تر است.

تحف العقول، ص 517

37. إنَّ الوصُول إلی الله عزوجل سَفَر لایُدرِک إلا بِامتِطاءِ اللَّیل
رسیدن به خداوند متعال، سیر و سفری است که جز با شب زنده داری حاصل نگردد.

مسند الامام العسکری، ص 290

38. جُرأة الوَلَد عَلی والِدِه فِی صِغرِه تَدعُو إلی العُقوقِ فِی کِبَره
فرزندی که به پدرش گستاخی کند، چون بزرگ شد عاق و ناسپاس گردد.

تحف العقول، ص 520

39. حُسنُ الصُّورة جَمالُ ظاهِرٍ، و حُسنُ العَقلِ جَمالُ بَاطِن
صورت نیکو، زیبایی ظاهری است، و عقل نیکو، زیبایی باطنی است.

بحار الانوار، ج 78، ص 379

40. مِن الفَواقِر الَّتِی تقصِم الظَّهر، جَارٍ إن رَأی حَسَنة أَطفَأَها و إِن رَأی سَیِّئَة أَفشَاها
از بلاهای کمرشکن، همسایه¬ای است که اگر کار خوبی ببیند، نهانش سازد، و اگر بد¬کرداری بیند آن را فاش کند.

تحف العقول ، ص 517

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۱۵:۴۷
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۵۲ ب.ظ

روضه مکتوب امام رضا علیه السلام

السَّلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی ایهّا الرضا یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله.
سَلامٌ عَلَی آلِ طاها وَ یاسین سَلامٌ عَلَی آلِ خَیْر ِ النَّبیین سلامٌ عَلَی رَوْضَةِ حَلَّ فِیها امامٌ یُباهِی بِهِ المُلکُ و الدینُ
اباصلت می گوید: 

خدمت اقا بودم به من فرمود: اباصلت، منتظرم بمان اگر آمدم و دیدی عبا بر سر افکنده ام دیگر با  من صحبت نکن بدان مرا مسموم کرده اند. بدان هدف شان را به نتیجه رسانده اند. 

اباصلت می گوید: 

آقا رفت من هم چشم به در گشودم. خدا کند آقا عبا به سر نیفکنده باشد، اما یک وقت دیدم در باز شد، امام عبا را به سرافکنده از خانه ی مأمون بیرون آمد، نمی دانم چه شده بود؟1 اما بعد از هر چند قدمی یک لحظه می نشست، یک لحظه بلند می شد- اباصلت، جگرم پاره پاره شد.......

 این سم چه کرد با بدن آقا؟!

گذشت...

 ضعف بر امام رضا حاکم شد.2 فرش ها را کنار زد و شکم را به زمین چسباند؛ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیم؛ مثل مار گزیده به خود می پیچد، دائماً به در نگاه می کرد و انتظار می کشید.یه وقت دیدم سرش روی زانوی جواد الائمه است، از مدینه آمده بود.لحظات آخر عمر علی بن موسی ارضا


اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله

لحظات آخر کسی نیست سرش را به دامن بگیرد. چه کرد؟ 

سرش را روی خاک های گرم کربلا گذاشت؛ فَوَضَعَ رأسَه عَلی الأرض ِ و التّراب؛ صورت را گذاشت روی خاک گرم کربلا.....

همه با هم صدا بزنیم حسین.....
 مدارک:
1-منتهی الامال،ص1052؛ سوگنامه آل محمد،ص123
2-منتهی الامال،ص105؛ سوگنامه آل محمد،ص121
 منبع کتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص72-69

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۶:۵۲
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۳۲ ب.ظ

روضه مکتوب امام حسن مجتبی علیه السلام

پیغمبر فرمود:
این فرزند من آقا است، و خداوند بوسیله این بین دو گروهى از مسلمین را صلح خواهد
دا
د.وهرکس
می خواهد به سرورجوانان بهشت نگاه کند به حسن بن علی نگاه کند.

پرورش مرثیه:

السلام علیک یا اَبا مُحَمَّد یا حَسَنَ بْنَ
عَلِىٍّ اَیُّهَا المجْتَبى یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، یا حُجَّةَ اللهِ عَلى
خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا
وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا
وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ،

یاربامام مجتبی مسموم کین شد   

  قلب شریفش پاره اندرراه دین شد

آمدبه بالینش حسین باچشم گریان   

   زینب ازاین ماتم شده زارپریشان

اندرجنان زهراسیه پوش غمین است    

 بهرحسن افسرده وزاروحزین است

 

هرمردى
تو زندگیش هر دردى داشته باشه ، اول زنش خبردار مى شه ، من بمیرم براى امام حسن
علیه السلام که توى خانه اش هم غریب بوده ، یک وقت صدا زد، کنیزها بگوئید زینبم
بیاید، بى بى آمد، صدا زد: حسنم چه شده ؟

فرمود:
خواهرم ، حالم منقلب است ، برو زود حسینم را خبر کن . بى بى آمد توى محله بنى
هاشم ، دراین خانه رامى زند، حسینم داداش بیا، عباس بیا، عون بیا، جعفر بیا، همه
بیاید، ببینید حسنم … ؟

آمدند
دور بسترامام حسن علیه السلام ، یک دفعه آقا صدا زد: خواهرم ، زینبم برو برام یک
طشت بیار، رفت یک طشت آورد، آقا سرش را توى طشت کرد، تا سر بلند کرد دیدند پاره
هاى جگرش داخل طشت است۲
 .

اى اُف
برتواى روزگار دو طشت به زینب نشان دادى ، میان یک طشت پاره هاى جگر امام حسن
علیه السلام ، حسینى ها بگم آتیش بگیرى ، میان یک طشت هم سربریده حسین.امااین
طشت ها یک فرقی باهم داشتند این جا تکه های جگربرادربیرون می امد آنجا سربریده
برادر بود روای می گه تاسربرادررادرمیان طشت دید باصدایی حزین که دل همه روجریحه
دارکرد فریادزد :

یاحسیناه،یاحبیب
رسو ل الله ،یابن مکه ومنی،یابن فاطمه الزهرا سیدالنساء ،یابن بنت المصطفی

 روای میگه
همه گریه کردند اما یزید ملعون برای این که حضرت زینب سلام الله علیها روساکت کنه
باچوب خیزران …

همه با هم صدا بزنید حسین....


پایان روضه :

الا لعنة الله علی القوم الکافرین


منبع:

۱٫ زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام    متن    ۳۰۴     (مناقب حضرت مجتبى علیه السلام) ….. ص : ۳۰۳  

  نویسنده:عزیزالله عطاردی ۲٫ جلاالعیون ج ۱، بلبل بوستان
حضرت مهدى ج ۲٫ص ۱۴۱
. ۳٫مقتل لهوف سیدبن طاوس  ص۲۳۳


برگرفته از پایگاه جامع روضه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۶:۳۲
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ق.ظ

متن روضه پیامبر ص حجت الاسلام رفیعی

متن روضه پیامبر اکرم صلوات الله علیه- حجت الاسلام دکتر رفیعی

نبی در بستر و زهرا کنارش
عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم کمتر نوا کن
برای رفتن بابا دعا کن
شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب کبری سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود. فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد،لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند. نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) ۱ همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیه الله، ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛۲ پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت.پیغمبر در خانه غسل داده شد،کفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد.اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟۳ اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا۴
بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمه الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند.شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی.اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمهالزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند. شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید،گریه کنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا کردند!
۱-مستدرک ج۲،ص۴۵۱،بحارالانوارج۲۲،ص۴۵۸،منتهی الآمال،ص۱۴۸
۲-نهج البلاغه،خطبه۱۹۷،غررالحکم،ص۱۲۰،ح۲۱۰۳
۳-سوگنامه آل محمد،ص۲۳
۴-بحارالانوار،ج۷۹،ص۱۰۶؛مناقب ج۱،ص۲۴۲؛مسکن الفؤاد،ص۱۱۲
منبع کتاب مقتل” روضه های  استاد رفیعی ” ص۱۵-۱۳

*******************

متن روضه پیامبر اکرم صلوات الله علیه- حجت الاسلام دکتر رفیعی

روز شنبه است و متعلق به رسول اکرم؛پیامبر رحمت و پیامبر رفق و مدارا. این همه که مردم مکه او را آزار دادند اما همین که مکه را فتح کرد صدا زد:اَلْیَوْم یَوْمَ الْمَرْحَمَه.(۱) امروز روز مرحمه است. همه را بخشید.پیامبر بارها فرمودند:اللُّهُمَّ اهِد قومِی فَاِنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ(۲) خدایا این ها را هدایت کن همانا بعضی از این قوم نمی دانند؛اللّهُم اغْفِر لِاُمَّتِی(۳).به او گفتند:یا رسول الله، نوح نفرین کرد،آب آمد.قوم عاد،باد آنها را گرفت.قوم دیگری قحطی آنها را گرفت.شما هم نفرین کنید،شما بیش از پیغمبر های دیگر اذیت و آزار شدید؛ ما أوذِیَ نَبِیٌ مثلَ ما اُذیتُ.(۴) هیچ پیغمبری مثل پیغمبر ما اذیت نشد.فرمود:نه،من نفرین نمی کنم. خداوند در قرآن می فرماید:تا وقتی دو چیز در بین مردم است عذاب نمی آید:
۱-    شخص تو(پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم)،تا شما در میان مردم هستی عذاب نمی آید
۲-    استغفار،تا استغفار در بین مردم است عذاب عام برای مسلمانان نمی آید.
امروز روز شنبه و متعلق به پیغمبر است. در مفاتیح هم دعایی داردکه مخصوص شنبه است،می گوید:پیغمبر را اینگونه زیارت کنید،درآن زیارت می خوانیم که اگر مردم پیش تو استغفار کنند،و تو از خداوند برای آنان طلب مغفرت کنی،خدا می پذیرد.یارسول الله،زمان حیات نبودیم که خدمت شما بیاییم،امروز که روز شنبه و متعلق به شماست،متوسل به شما می شویم، و از شما می خواهیم که واسطه بشوی که خداوند گناهان ما را ببخشد و بیامرزد. این مطلب در فرازی از همین زیارت روز شنبه نیز آمده است. دل ها را روانه کنیم مدینه، نمی دانم مشرف شده اید یا نه؟گنبد خضرای نبوی و در کنارش آن قبرستان خاموش بقیع.
السلام علیک یا رسول الله،السلام علیک یا نبی الله،السلام علیک یا رحمه الله الواسعه و یا باب نجاه الاُمه. رحلت پیامبر گرامی اسلام همان گونه که امیر المؤمنین فرمود:اعظم مصائب است. یا رسول الله،در حال جان دادن شما حسن و حسین آمدند و خودشان را روی بدن شما انداختند، در نقل دارد پیغمبر دست هایش را باز کرد،یک دست امام حسن و یک دست امام حسین آن ها رابه سینه فشرد. امیرالمؤمنین آمد حسن و حسین را بردارد،پیامبر تب داشت،حالش مساعد نبود،چشمانش را باز کرد و فرمود: نه علی جان، بگذار حسنم روی سینه ام باشد؛ بگذار حسینم روی سینه ام باشد؛بگذار آنها را ببویم؛بگذار آنها را ببوسم. علی جان، اینها بوی بهشت می دهند. اَتَزَوَّدُ مِنْهُما.۵ بگذار از آنها توشه بچینم. یا رسول الله حاضر نشدی حسن و حسین را از روی سینه ات بردارند و روی زمین بگذارند،اما نبودی ببینی که کنار قبرت تیرها بر بدن امام حسن….! یا رسول الله،آنقدر حسین را دوست داشتی که اگر صحبت می کردی و صدای گریه ی حسین را می شنیدی،صحبتت را قطع می کردی. اگر نماز می خواندی و صدای گریه اش را می شنیدی،صحبتت را قطع می کردی.  اگر نماز می خواندی وصدای گریه اش را می شنیدی، نماز را سریع تمام می کردی. اگر می آمد و روی پشت مبارکت می نشست،آنقدر سجده را طولانی می کردی تا حسین پایین بیاید. یا رسل الله،کربلا نبودی ببینی؛ یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری، حسینت روی نیزه شکسته؛یه عده با شمشیر،یه عده با سنگ،یه عده هم با نیزه….!
۱-شرح نهج البلاغه،ج۱۷،ص۲۷۲
۲- بحارالانوار،ج۱۱،ص۲۹۸
۳- بحارالانوار،ج۳۱،ص۲۰۸
۴- بحارالنوار،ج۳۹،ص۵۵
۵- بحارالانوارج۲۲،ص۵۰؛کشف الغمه،ج۱،ص۴۰۹
منبع کتاب مقتل” روضه های  استاد رفیعی ” ص۱۷-۱۵

*****************

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۰
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ ب.ظ

چرا در زیارت عاشورا تمام بنی امیه لعن می شود؟

چرا در زیارت عاشورا همه بنی امیه را لعن می کنیم

چرا در زیارت عاشورا همه بنی امیه را لعن می کنیم

 

سؤال:۱- به چه دلیل در زیارت عاشورا از یک طرف سلام وارده برامام حسین ( علیه السلام ) و اولادش و از طرف دیگر لعنت و نفرین بر بنی امیه می باشد ؟

جواب:

خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانیکه به ما خدمت می کنند نسبت به کسانیکه کمال دارند خواه کمال جسمانی یا کمال عقلانی یا روانی و یا عاطفی به ابراز علاقه و محبت بپردازیم ، هنگامی که انسان احساس می کند درجایی کمالی و یا صاحب کمالی یافت می شود نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا می کند و علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام بغض و دشمنی قرار داده شده است همان گونه که فطرت انسان بر این است که کسی را که به او خدمت می کند دوست بدارد فطرتش نیز بر این است که کسی را که به او ضرر می زند دشمن بدارد.

 

البته ضررهای مادی دنیوی برای مؤمن اهمیتی نداردچون اصل دنیا برای او ارزش ندارد، اما دشمن که دین را از انسان بگیرد دشمن که سعادت ابدی را از انسان بگیرد ، آیا قابل اغماض است ؟ قرآن می فرماید :{ ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا } ( ۱) «شیطان دشمن بزرگ شماست شما هم باید با او دشمنی کنید .

 

باید با دوستان خدا دوستی کرد ، و با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد این فطرت انسانی است و عامل تکامل و سعادت انسانی می باشد اگر دشمنی با دشمنان خدا نباشد به تدریج رفته، رفته رفتار انسان با آنها دوستانه می شود و در اثر معاشرت رفتار آنها را می پذیرد و حر فهایشان را قبول می کند کم کم شیطان دیگری مثل آنها می شود می گوید نه ببینید قرآن چه می فرماید { و اذا رایت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره } ( ۲) چنانچه ببینی کسانی نسبت به دین بدگویی و اهانت می کنند و با سستی و با زبان مسخره و استهزاء سخن می گویند به آنها نزدیک نشو هرچه گفتند گوش نده تا زمانی که به بحث دیگری بپردازد و در جای دیگر می فرماید : {و قد نزل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتم آیات الله یکفر بها و ستیزابها تقعدو ا معهم حتی یخوضوانه حدیث غیره }(۳ )بعد می فرماید: اگر کسانی این نصیحت را گوش نکردند باید بدانند که عاقبت به آنها ملحق خواهند شد { ان الله جامع الکافرین و المنافقین فی جهنم جمیعا }(۳) سر انجام کسانی که نسبت به استهزاء کنندگان دین محبت ورزند و به آنها روی خوش نشان می دهند اینست که تدریجا حرفهای استهزاء کنندگان بر آنها اثر می گذارد و حتی حرفهایشان اثر کرد و در دلهایشان شک به وجود می آید و اگر شک ایجاد شد اظهار ایمان کردن نفاق می شود … 

 

به عبارت دیگر دشمنی با دشمنان سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد می کند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبه ای دارد که مواد مفید را جذب می کند یک سیستم دفاعی نیز دارد که مسموم و میکروب ها را دفع می کند سیستمی که با مکیرب مبارزه می کند و آن ها را می کشد کار گلبولهای سفید همین است اگر سیستم دفاعی بدن ضعیف شد میکرب ها رشد می کنند رشد میکروب ها به بیماری انسان منجر میشود و انسان بیمار می شود و ممکن است با مرگ روبرو شود اگر بگوییم ورود میکرب به بدن ایرادی ندارد با میکرب خوش آمد گفته و بگوییم مهمان هستید احترامتان واجب است . آیا در این صورت بدن سالم می ماند ؟
باید میکرب را از بین برد این سنت الهی است …. در روح انسان نیز باید چنین استعدادی وجود داشته باشد.

باید یک عامل جاذبه روانی داشته باشیم تا ازکسانیکه برای ما مفید هستند خوشمان بیاید دوستشان بداریم به آنها نزدیک شویم ، از آنان علم ،کمال ، معرفت و اخلاق فرا بگیریم چرا باید افراد امور پسندیده را دوست بدارد ؟ برای اینکه وقتی به آنها نزدیک می شود از آنها استفاده می کند نسبت به خوبانی که منشاء کمال هستند و در جامعه مأثر هستند باید ابراز دوستی کرد ، و در مقابل باید عملا با کسانیکه برای سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنی کرد. 

*******************************

تولی و تبری از فروع دین ماست یعنی؛ از جمله واجباتی که همه مسلمانها باید توجه داشته باشند و به آنها عمل کنند اینست که باید دوستان خدا را دوست بدارند و با دشمنان خدا نیز دشمنی کنند تنها دوستی دوستان خدا کافی نیست اگر دشمن با دشمنان خدا نباشد دوستی دوستان هم از بین خواهد رفت اگر سیستم دفاعی بدن نباشد آن سیستم جذب هم نابود خواهد شد.

آنچه مهم است این است که ما جای جذب و دفع را درست بشانسیم گاهی متأسفانه امور مشتبه می شود و درموردی که باید جذب کنیم عملا به دفع می پردازیم کسیکه از روی انصاف قبول خواهد کرد نسبت به چنین کسی نباید دشمنی کرد صرف اینکه کسی مرتکب گناهی شد نباید او را از جامعه فرد کرد بلکه باید در صدد اصلاح او بر آییم او بیماری است که باید به پرستاریش پرداخت .
اما درمورد دشمنان غدار کینه توز و قسم خورد ،خداوند می فرماید: { و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم }
ای پیامبر تا از یهود و نصاری پیروی نکنی ازتو دست بر نمی دارند (و این آیه در زمان ما می گوید )تا دست از انقلابتان بر ندارید،آمریکا از شما راضی نخواهد شد هر روز باید تأمل کنیم که آشتی با چنین کسانی یعنی چه ؟ لبخند به روی آنان یعنی چه ؟ باید با نهایت غضب خشونت تندی و عبوس با اینها برخورد کرد باید مرگ را بر سراینها بارید چون آنان جز به مرگ ما راضی نیستند نه تنها به مرگ بدن ما ، بلکه تنها به مرگ روح ما به مرگ دین ما راضی می شوند . 

بنابراین همراه با آنهمه درود و سلام و عرض ارادات به خاک پای حسینی و به خاک قبر حسینی باید بر دشمن حسین (علیه السلام ) و دشمن اسلام و دشمنان خدا لعن و نفرین کرد تنها سلام و دورود مشکل را حل نمی کند ما نمی توانیم از برکات حسینی استفاده کنیم ، مگر این که اول دشمنان او را لعن کنیم بعد به او سلام بفرستیم قرآن کریم هم می فرماید؛ { اشداءعلی الکفار } بعد می فرماید؛ رحماء بینهم} 
پس در کنار سلام باید لعن باشد در کنار ولایت ،تبری و اظهار دشمنی نسبت به دشمنان اسلام نیز باید باشد اگر اینگونه شدیم حسینی شدیم ( ۵) و شایسته سلام و درود .
منابع :
۱-قرآن کریم ، مبارکه فاطر ، آیه ۶ 
۲-قرآن کریم ، سوره مبارکه، آیه ۶۸
۳-قرآن کریم ، سوره مبارکه نساء ، آیه ۱۴ 
۴-قرآن کریم ، سوره مبارکه بقره ، آیه ۱۲۰ 
۵-آذرخش دیگر از آسمان کربلا ، استاد محقق مصباح یزدی ،ص ۲۵ -۲۹



*************************************

لعن بنی امیه در زیارت عاشورا

چرا در زیارت عاشورا تمام بنی امیه لعن شده اند مگر در میان آنان انسانهای خوب وجود نداشته است؟
منظور از بنى امیه که مورد لعن قرار گرفته‏اند تنها افرادى از آنها که در غصب خلافت و خاموش کردن نور ولایت هم‏دست بوده‏اند مراد است. 

و اغلب آنان که از جمله اولاد ابى سفیان و اولاد مروان باشند دشمن اهل‏بیت بوده ‏اند. و اگر احیانا در بین این گروه کسى مؤمن واقعى باشد این لعن شامل حال او نمى‏ شود. در روایتى على بن یقطین که در دستگاه بنى امیه بوده و از ارادتمندان اهل‏بیت بوده به امام کاظم(ع) عرض مى‏کند من از نفرینى که امام صادق بر پدرم یقطین و اولاد او کرده مى‏ترسم.

حضرت مى‏فرماید: آن طور که تو فکر مى‏کنى نیست. مؤمن در صلب کافر به مانند ریگ است در خشت که باران گل را مى‏شوید و ضررى به سنگ ریزه نمى ‏رسد و نفرین پدرم شامل حال تو نمى‏ شود. بنابراین لعنى هم که بر بنى امیه شده به همین شکل است شامل مؤمنان از آنان نمى‏شود. و کسانى که خودشان از کافران و ظالمان بوده‏اند و یا راضى به کارهاى پدران خود بوده‏اند مورد لعن هستند.

(براى توضیح بیشر ر.ک: به: شفاء الصدور در شرح زیارت عاشورا تألیف میرزا ابوالفصل طهرانى.)

یا در روایتی دیگر آمده که: یکی از فرزندان عبد العزیز بن مروان که اسم او سعد بود در حالی که همانند زنان با صدای بلند گریه می کرد وارد بر امام محمد باقر(ع) شد؛ امام فرمود: چه چیز شما را به گریه واداشت؟ سعد گفت: چگونه گریه نکنم در حالی که من از همان درخت ملعون در قرآن می باشم؟ امام باقر (ع) فرمود: تو از ایشان نیستی، تو از ما اهل بیت هستی، آیا نشنیدی سخن خداوند را که فرمود:پس هر کس از من تبعیّت کند از من خواهد بود.

( شبستری، نصر الله، اللؤ لؤ النضید فی شرح زیاره مولانا ابی عبد الله الشهید، ص ۱۳۳ ، فروغ دانش ، تهران)
در نتیجه باید گفت که لعن همه بنی امیّه شامل کسانی است که از نظر فکری و عملی هماهنگ با بنی امیه بوده و در غصب خلافت و خاموش کردن نور ولایت هم‏دست بوده‏اند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۷
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۰۶ ب.ظ

روضه مکتوب پیامبر صل الله علیه و آله


میثم مطیعی‌

ای بهشت مدینه شهر رسول
باغ سر سبز لاله های بتول

تو بهشتی ولی بهارت کو
ای قرار همه قرارت کو

شِکوه بر درگه خدا داری
ناله وامحمّدا داری

*رسول خدا خیلی در بین ما غریبه...*

 

شهر احمد، کجاست احمدِ تو

از چه خاموش شد محمّد تو

ای جهانِ وجود، هستت رفت
خاتم الانبیا زدستت رفت

گرد غم بر فلک نشست، نشست
پشت شیر خدا شکست، شکست

گرد غربت مدینه را به سر است
از مدینه، علی غریب تر است

او که بار بلای امّت برد
او که پا بر نجات خلق فشرد

*پیغمبر چقدر برای ما زحمت کشید...*

جگرش را زطعنه چنگ زدند
به جبینش زکینه سنگ زدند

 

*یه روزیم به پیشانی پسرش سنگ زدند...*

بارها امّت ستم گستر
بر سرش ریختند خاکستر

بر قدم هاش خار افشاندند
کاذبش گفته ساحرش خواندند

چون پدر با عدو تکلّم کرد
با لب غرق خون تبسّم کرد

بارها جان خویش داد زدست
تا که گردد بشر خدای پرست

وقت رفتن نخواست از امّت
اجر، الاّ مودّت عترت

 

* "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی..."

 

آقا خوب حقت رو ادا کردن... امشب برای پیغمبر گریه کن؛ روز قیامت جلو حضرت زهرا شرمنده نشیما! بگیم دورامون رو زدیم همه جا رفتیم برای پیغمبری که اینقدر برای ما زحمت کشید هیچ کاری نکردیم.


بعد عمری خون دل حقت ادا شد یا محمد
آیه های کوثرت از هم جدا شد...

 

چطور حقش رو ادا کردند؟ ابن سعد در طبقات الکبری نوشته: راوی میگه ابن عباس رو دیدم گریه میکرد؛ گفتم چرا گریه میکنی؟ خودم بودم پیغمبر فرمود: "ایتونی بالکتف و الدوات" بیاید براتون وصیت کنم "اَکتُب لکم کتابا لا تضلوا بعدی" بعداز من گمراه نمیشید؛ چی گفتن؟ "انما یهجر رسول الله"

 

ان الرجل لیهجر جز کفر محض نیست
این جنگ با کتاب خدای پیمبر است

 

"و ما ینطق عن الهوی؛ان هو الا وحی یوحی"

 

گفتند پیغمبر داره هذیون میگه.

آن کس که داد نسبت هذیان به مصطفی
از کینه اش به صورت زهرا نشانه بود


با آن همه سفارش پیغمبر خدا
پاداش دوستی علی تازیانه است


یارب مغیره مادر ما را چگونه زد؟!
کز جای تازیانه ی او خون روانه بود

در مجلس معاویه ملعون امام حسن بود، دونه دونه اینا رو مورد خطاب قرار داد؛ رو کرد به مغیره بن شعبه، فرمود: "اما انت یا مغیرة بن شعبه انت ضربتَ فاطمةَ" تو مگر فاطمه رو نزدی "حتی اَدمَیتَها" تا اینکه بدنش خون آلود شد...*

 

روح پاکش ز تن چو گشت رها
باز گردید دست توطئه ها

بود روی زمین جنازه او
که شکستند عهد تازه او

منکر آیه شریفه شدند
بانی فتنه سقیفه شدند

از جحیم سقیفه خصم شریر
آتش افروخت در بهشت غدیر

چیره شد دست ظلم بر مظلوم
غصب شد حق چهاره معصوم

تا به جای صمد صنم شد نصب
گشت حق کتاب و عترت غصب

گر چه در نظم، قدرتم دادند
چه کنم حکم وحدتم دادند

ورنه پیوسته می زدم فریاد
که کجا فاطمه زپا افتاد

روز غصب خلافت علوی
گشت پامال، حرمت نبوی

در سقیفه ستم به مولا رفت
آتش از بیت وحی بالا رفت

شعله افروختند بر در وحی
آیه ای شد جدا ز کوثر وحی

زخم شمشیر بر سر حیدر
گشت اجر رسالت دیگر

حمله بر حجّت خدا کردند
فرق او را زهم دو تا کردند

 

*دو سه جمله هم بریم در خونه ی امام حسن...*

 

بعد قتل علی امام حسن
گشت همچون پدر غریب وطن

ریخت یک آسمان بلا به سرش
خون شد از غیر و آشنا جگرش

زهر کین زد شراره بر دل او
عاقبت جعده گشت قاتل او

آسمان بس که خون به جامش ریخت
جگرش خون شد و ز کامش ریخت

روز تشییع، در برِ یاران
پیکرش شد ز تیر، گلباران

 

*بدن مطهرش رو سوراخ سوراخ کردند...*

 

بارش تیر و جسم یار کجا؟
یاس زهرا و نیش خار کجا

آل هاشم اگر چه خون جگرید
این خبر را به خواهرش نبرید

سوز زخم درون بس است بر او
دیدن طشت خون بس است بر او

یوسف فاطمه، حسین عزیز
اینقدر اشک از دو دیده نریز

مجتبی هم به غربت تو گریست
هیچ روزی بسان روز تو نیست

در حسن زخمِ چند چوبه ی تیر
در تو زخم هزاراها شمشیر

******

کربلا سنگ بر جبینت خورد
تیر بر حلق نازنینت خورد

 

*امشب مادرت عزاداره

 

دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد...*

"السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین، وعلی علی بن الحسین، و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۷:۰۶
حسین سبزعلی