منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۲۹ مطلب با موضوع «منبر کامل» ثبت شده است

روزاولـ   قیام

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَالصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَالْقَائِمِینَ وَنَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِالْغَافِلِینَ و َهَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَاإِلَهَ الْعَالَمِینَ وَاعْف ُعَنِّی یَا عَافِیا عَنِ الْمُجْرِمِینَ 

ترجمه 

خدایا روزه مرا دراین روز از روزه داران واقعی قراربده وقیامم را جزو قیام کنندگان حقیقی قراربده ومرادراین روزازخواب بی خبران بیدارم نما و جرمم را در این روز ببخش ای معبود جهانیان و درگذر ازمن ای بخشنده جنایتکاران.

شروع با سوال

اگه قرار باشه برای جمعی صحبت کنید و از شما بخواهندکه فقط یک جمله سخن بگویید ، کدام جمله را انتخاب می کنید؟ در یک صحبت طولانی انتخاب  خیلی سخت نیست . اما در جایی که قرار باشه تنها یک جمله سخن بگوییم ، فکر میکنیم تا گل سرسبد حرفهایمان را انتخاب کنیم.خدای متعال نیز در قرآن کریم درسهای مختلفی بما داده است ، اما در یک جا است که گویا میخواهد فقط یک جمله بگوید .یک نصیحت : قُلْ إِنَّماأَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ ای پیامبر بگو من شما را فقط به یک چیز نصیحت میکنم، یک موعظه ، یک کلام ، یک حرف ، در خانه گر کس است یک حرف بس است . لذا اون یک حرف باید خیلی حیاتی و قابل تأمل باشه . باید خیلی موعظه اساسی باشه . اون یک حرف چیه ؟ قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَن ْتَقُومُوا لِلَّه ِمَثْنى‏ و َفُرادى‏ (46سبا) اون یک نصیحت چیه ؟ اینکه آی مردم برای رضای خدا قیام کنید. أَن ْتَقُومُوا لِلَّهِ . شد گروهی قیام کنید  مَثْنى‏ .نشد تنهایی قیام کنید :  فُرادى . اما در هرصورت قیام کنید. ننشینید ، بپاخیزید.

اقناع اندیشه

با توضیح و تبین

قیام برای خدا یعنی برخاستن از سر سفره شهوات و حرکت به سوی خدا . یعنی مسافرت از خانه نفس به سمت بیت الله همانطورکه خود خدا تو قرآنش فرمود: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ  قیام برای خدا یعنی آنطوری که رسول خدا در تبیین ویژگی زیرکترین انسانها میفرماید :  التّجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 46 ).  یعنی دل کندن از لذتهای دنیایی و آمادگی برای سفر اخروی

پرورش احساس با مقایسه و تشبیه

اساسا قیام از جنس حرکته و قعود از جنس سکون. طبیعیه که کسی که اهل حرکت نباشه مثل آب مونده توی یک گودال بعد از چند صباحی میگنده. اما آب زلال آب جوشنده است ، آب رونده است

ای شیخ، گران جان چو توانی منشین .......... زین آب روان بگیر پندی، منشین

(اوحدی-دیوان اشعار-رباعیات-رباعی شماره ۱۴۸)

بیاید روز اول ماه رمضان با هم تصمیم بگیریم  تو زندگی اهل قیام بشیم نه اهل قعود.آخه میدونید در واقع ماه رمضان هم ماه تمرین برای همین قیام در زندگی است . ماهی است که اگه خوب تمرین بکنیم یاد میگیریم که توی یازده ماه دیگه چطوری زندگی کنیم که دلبست دنیا نشیم ، بلند شدن از پای انواع شهوات رو تمرین میکنیم : شهوت خوردن ، شهوت خوابیدن ، شهوات جنسی و .... لذا بهترین فرصت برای تمرین قیام همین ماه مبارکه .

اما بهترین تمرین در این ماه چیه ؟ همون چیزی که در دعای امروز از خدای کریم درخواست کردیم که  اللَّهُمَّ اجْعَلْ...قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ از خدا میخوایم که شب زنده داری ما رو دراین ماه جزء شب زنده داریهای واقعی و خالصانه خودت قرار بده. ممارست بر نماز شب یکی از کاملترین تمرینهای قیام است . که انسان در دل شب که همه در خواب عمیق فرو رفته اند از خواب شیرین خود بگذرد و در برابر خدای مهربان کریم بایستد. توی این ماه هرطوری شده نفسمون رو به شب زنده داری و نمازشب خوندن عادت بدیم. حتی اگه خسته و خواب آلود هم هستیم ، وضوبگیریم و خودمون رو پای سجاده نمازشب بکشونیم چون اگه اونجا هم خوابمون ببره خیلی باارزش تره تا توی رختخواب . چون درروایت داریم که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند :ای اباذر خداوند با سه نفر به ملائکه مباهات می کند ... یکی از اونها مردی است که شب برای نماز به تنهایی می ایستد و در سجده نماز به خواب می رود خداوند می فرماید نگاه کنید به بنده من روحش نزد من است و بدنش در طاعت من سجده کنان است. (وسائل‏الشیعة 5 296 )

البته میدونم واقعا سختیهای زیادی داره ؛ وقتی همه خوابند، آدم با تمام خستگیهای روز گذشته اش ،باید برخلاف رویه همه از رختخواب گرمش بلند بشه و خواب رو از خودش دور بکنه ، وسوسه های شیطان روکه تازه اون موقع میادسراغش رو کناربزنه و وضوبگیره و باتمام خستگی به نماز بایسته.اما چون سخت ترین عمل هست بهترین تمرین برای جداشدن از دنیاست ، علاوه براینکه  بالاترین ارزش و ثواب رو هم داره آنطورکه امام صادق علیه السلام فرموده باشند: ما مِن عَمَلٍ حَسَنٍ یَعمَلُهُ العَبدُ إلاّ و لَهُ ثَوابٌ فی القرآنِ إلاّ صلاةَ اللَّیلِ ؛ فإنَّ اللّه َ لَم یُبَیِّنْ ثَوابَها لِعَظیمِ خَطَرِها عندَهُ بحار الأنوار، ج 87، ص 140 ، هیچ عمل خوبی نیست که بنده انجام دهد مگر آنکه برای او ثوابی در قرآن بیان شده  ولی درباره نماز شب این طور نیست خداوند ثواب نماز شب را به خاطر بزرگی جایگاه و منزلت آن روشن نکرده است.آنجا که خداوند متعال میفرماید:

«تَتَجافى جُنُوبُهم عَن المَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَـاهُمْ یُنفِقُونَ * فلا تَعْلَمُ نَفسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أعْیُنٍ جَزاءً بِما کانوا یَعمَلونَ» 

پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود (و بپا مى‏خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى‏خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند! (سجده:آیه ۱۶)

رفتارسازی با الگودهی مثبت

اگه بخواهیم توزندگیمون واقعا اهل قیام باشیم مثل امام روح الله (ره) که فرموده بود : من به پشتوانه همین آیه أن تقوموا لله ... قیام کردم . باید مثل ایشان هم اهل قیام لیل و شب زنده داری بشیم.یکی از نزدیکان امام می گوید : پنجاه سال نماز شب امام خمینی ترک نشد. امام در بیماری، در صحّت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتّی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می خوانند. امام در قم بیمار شدند به دستور اطبّا می بایست به تهران منتقل شوند، هوا بسیار سرد بود و برف می بارید و یخبندان عجیبی در جادّه ها وجود داشت، امام چندین ساعت در آمبولانس بودند، و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند. شبی که از پاریس به سوی تهران می آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند تنها امام در طبقه ی بالای هواپیما نماز شب می خواندند. و شما اگر امام را از نزدیک دیده باشید آثار اشک بر گونه های مبارک امام، حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه شب وی دارد.


امام خمینی ص 376(شیخ عبدالعلی قرهی)

ماندگاری کلام باعلامتگذاری

ما که اینهمه دم از مهدی فاطمه میزنیم و ندای ـ یابن الحسن کجایی  داد از غم جدایی ـ سر میدیم ، برای چی وقتی اون نام مبارک حجت ابن الحسن رو میبریم ، همگی قیام میکنیم و دست به سر میگذاریم . شاید یه دلیلش این باشه که میخوایم به آقامون بگیم : آقاجان هر وقت شما قیام کنید ما  هم آماده قیامیم . راستی رفقا خودمونیم . واقعا آماده قیامیم؟ میدونستید تا موقعی که اهل قیام نشیم بدرد آقامون نمیخوریم. اگه میخواید بدرد آقامون بخوریم نه اینکه به دردش اضافه کنیم هربار که به احترام نام مبارکش بلند میشی ببین چقدر تو زندگیت اهل قیامی؟ اگه دیدی قیامت کم رنگ شده سریع روند زندگیت رو عوض کن

پرورش احساس باشعر

قیام رو باید بریم از قائم کربلا یاد بگیریم ،علمدار حسین(علیه السلام)


 آقا قمر بنی هاشم :

قیامت قامت ای قامت قیامت ........ قیامت کرده ای با قد و قامت

البته میدونید که قدو قامت عباس که اون رو علمدار کربلا نکرد ، اون قدو قامت رو کسای دیگه ای هم تو کربلا داشتند. اون چیزی که اون رو قمربنی هاشم کرد قیام برای خدا بود :

قیامت قامت ای قامت قیامت ........ قیامت کرده ای با قد و قامت

موذن گر ببیند قامتت را ........ به قدقامت بماند تا قیامت

روضه کوتاه

با همین قیامش بود که یار بدرد بخور امامش شد.اما میگن الان اگه بری زیر زمین حرم آقا قمر بنی هاشم ،قبر مقدسش اندازه یه نوجوان کوچیکه،چرا؟ آخه از مولاش حسین (علیه السلام) خواست برش نگردونه خیمه ، گفت از بچه هات خجالت میکشم حسین ،من به رقیه قول آب دادم ،من از لب تشنه اصغر خجالت میکشم،خب شاید بگی این چه ربطی داره به قبر کوچک عباس، میدونی ربطش چیه ،میدونی اگه یه علمدار وسط میدون بمونه چی میشه ،همه به زدنش افتخار میکنن تا جایی که دیگه قامتی  ازش نمونده.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۵۷
حسین سبزعلی

روز دوم ـ رضای الهی

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَ نَقِمَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَةِ آیَاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

ترجمه 

خدایا امروز مرا به موجبات رضایتت نزدیک بفرما و از خشم و  بلاهایت دور فرما و توفیق بده تا در این روز آیاتت را قرائت کنم به مهر بانی ات ای مهربان ترین مهر بان ها

ایجاد انگیزه

با ابهام

خداوند به جبرئیل  و  میکائیل  وحى فرستاد که من بین شما برادرى ایجاد کردم و عمر یکى از شما را طولانى‏تر قرار دادم کدام یک از شما حاضر است ایثار به نفس کند و زندگى دیگرى را بر خود مقدم دارد؟ سوال سختی است اگه الان خداوند متعال بین دونفر ازما ها برادری ایجاد کنه و عمریکی از ما دو نفر رو بیشتر قرار بده کدوممون حاضر میشیم بخاطر دیگری ایثار کنیم؟ خیلی سخته ! برای همین هیچکدام از جبرئیل و میکائیل حاضر نشدند. به آنها وحى شد اکنون على ع در بستر پیغمبر خوابیده و آماده شده جان خویش را فداى او سازد به زمین بروید و حافظ و نگهبان او باشید.هنگامى که جبرئیل بالاى سر و میکائیل پایین پاى على ع نشسته بودند جبرئیل مى‏گفت:  به به آفرین بر تو اى على! خداوند بواسطه تو بر فرشتگان مباهات مى‏کند 

اینجا بود که آیه نازل شد : وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ  وَ اللَّهُ رَءُوفُ  بِالْعِبَادِ  (بقره 207)

اقناع اندیشه

با  مقایسه و تشبیه

در این آیه سخن از معامله ای در میان است : فروشنده  انسان  و خریدار خدا و متاع  جان  و بهاى معامله خشنودى ورضای حضرت دوست. جالب اینه که در آیات  دیگرى بهاى همینگونه معاملات را بهشت جاویدان و نجات از دوزخ ذکر کرده است مثلا مى‏فرماید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ (توبه 111) یعنی پروردگار عالم در معامله با عموم مردم در ازای بذل جانشان بهشت و رهایی از جهنم رو واگذار میکند اما اون بهای گرانقیمته رو فقط درقبال جان خواص از مومنین معامله میکنه .چرا که آیه مورد بحث با کلمه  من  تبعیضیه (وَ مِنَ النَّاسِ) شروع شده یعنى تنها بعضى از مردم هستند که قادرند به این کار فوق العاده دست بزنند، و بتونند رضا و خشنود حضرت حق رو خریداری کنند ، ولى در آیه دومی همه مؤمنان به معامله با خدا، در برابر بهشت جاویدان دعوت شده‏اند (تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 80) لذا رضای الهی بالاترین بهایی است که میتوان در معامله با خدای کریم بدست آورد و البته به همه کس هم نمی دهند.

بنابراین کسب رضای الهی در این دنیا از هرچیزی بیشتر می ارزه. بیخود نیست که امام علیه السلام در آن روایت معروف می فرماید : که انسانهای آزاده خدا را فقط بخاطر دوست داشتنش و کسب رضایتش عبادت میکنند.(الکافی ج2ص84)

پرورش احساس با شعر

چون باارزش ترین بهاست حتی باارزشتر از بهشت و نعمتهای آن . کما اینکه از على بن الحسین (ع) روایت شده که فرمود:وقتى اهل بهشت وارد بهشت شده و ولى خدا به جنات و قصرهاى خود واردمیشوند و هر مؤمنى بر تخت  خود تکیه میزنه، خدمت‏گزارانش به دورش حلقه مى‏زنند، و شاخه‏هاى پر میوه خود را به طرفش خم مى‏کنند و در پیرامونش چشمه‏سارها جوشیدن مى‏گیرد و از چشم اندازش نهرها به جریان مى‏افتد و برایش بساطها گسترده مى‏گردد و پشتى‏ها برایش مى‏گذارند و هر چی رو که بخواهد و اشتها کند قبل از آنکه به زبان آورد خدامش برایش حاضر مى‏سازند و برایش حور العین از جنان بیرون مى‏آیند و بندگان خدا آنچه که خدا بخواهد در این حالت و در این تنعم بسر مى‏برند.

تا آنکه پروردگار جبار براى آنان تجلى نموده مى‏فرماید: اى اولیاء و اى اهل طاعت من! و اى ساکنان بهشت من که در جوار من منزل گرفته‏اید! میل دارید به شما از کرامتى بالاتر از آنچه دارید خبر دهم؟ عرض مى‏کنند: پروردگارا آن چیست که از این بهشت که هر چه بخواهیم در آن مى‏یابیم بهتر و بالاتر است؟.

بار دوم همان پرسش تکرار مى‏شود و عرض مى‏کنند: پروردگارا، بله، آن کدام خیر مى‏باشد که بهتر از این بهشت است؟ خداى تعالى فرماید: رضایت من از شما و دوستى من نسبت به شما است که از آن لذت‏ها و نعمت‏ها که در آنید بهتر است. بعرض مى‏رسانند:آرى، پروردگار ما! رضایت تو از ما، و محبت تو، به ما، بهتر و گواراتر است. بعد از اون على بن الحسین (ع) این آیه را تلاوت فرمود:  وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ  (ذیل آیه 72 سوره مبارکه توبه) .  یعنی کمترین حد رضای الهی (تنوین رِضْوانٌ تنوین تقلیل است) از بالاترین لذتهای دنیایی و آخرتی بالاتر است.

لذا بالاترین چیزی که تو زندگی باید دنبال کنیم خشنودی ذات پاک اوست:

ای یار ناگزیر که دل در هوای تست .......... جان نیز اگر قبول کنی هم برای تست

غوغای عارفان و تمنای عاشقان .......... حرص بهشت نیست که شوق لقای تست

گر تاج می‌دهی غرض ما قبول تو .......... ور تیغ می‌زنی طلب ما رضای تست

گر بنده می‌نوازی و گر بنده می‌کشی .......... زجر و نواخت هرچه کنی رای رای تست (سعدی/مواعظ/غزلیات/غزل ۶)

رفتار سازی با برنامه دهی

اما اسباب جلب رضای الهی که در دعای امروز از خدا نزدیک شدن به آنها رو از خدا خواستیم در روایات چند مورد ذکر شده از جمله اینکه آقا امیرالمومنین در روایتی می فرمایند : سه چیز بنده را برضوان خدا میرساند : اول ـ استغفار زیاد : اذکاری برای استغفار در این ماه ذکر شده که با مداومت برآنها میتوان در این مسیرگام برداشت. دوم ـ نرمى و خوش اخلاقى : مواظبت کنیم روزه گرفتن خدای ناکرده عامل و توجیهی برای بداخلاقی هامون نباشه . سوم ـ صدقه زیاد: آفرین بر کسانی که توی این ماه با صدقه دادن و افطاری دادن به فقراء و نیازمندان رضایت خدا رو بدست میارند.

رفتارسازی با حل موانع در راه اصلاح

مانع دوم : اینکه در بسیاری از مواقع هم جلب رضایت دیگران (نه خود) مانع از حرکت در مسیر جلب رضای دوست میشه. تو جلسه ای نشستی وقت اذان میرسه . جلسه رو رها کن به نماز بایست . به این هم فکر نکن که حالا اگه من بلند شم بی احترامی به جمع میشه . نه نه .این فریب شیطانه . دنبال رضایت خدا باشی رضایت مخلوقش هم میاد . شخصى نامه‏اى خدمت حضرت سید الشهداء علیه السّلام نوشت که اى سید و مولاى من. بهترین چیزى که خیر دنیا و آخرت است چیست؟ حضرت نوشت بسم اللَّه الرحمن الرحیم اما بعد کسى که در مقام دستیابى به رضاى الهى باشد و این عملش موجب خشم مردم باشد خداوند براى او امور مردم را کفایت خواهد کرد و کسى که با عملى که موجب خشم خدا است بخواهد خشنودى مردم را بدست آورد خداوند او را بمردم واگذار میکند و لطف خود را از او باز میدارد و السّلام. بحار الأنوار  ج‏68، 372

رفتارسازی با الگو دهی مثبت

آفرین بر اون کسی که وقتی رفته توی مجلس عروسی متوجه شده مجلس به هر دلیلی (موسیقی حرام یا اختلاط زن و مرد)مجلس گناه شده ، سریع از مجلس میزنه بیرون و حالا این چی بگه و او چه فکری بکنه براش مهم نیست . فقط براش رضایت الهی مهمه. 

مثل شهید بزرگوار عباس بابایی که خانمش میگه قبل انقلاب به یک عروسی دعوت شدیم که فکر نمیکردیم مجلس مختلط باشه .وقتی واردمجلس شدیم و با مجلس گناه روبرو شدیم.عباس فقط چند دقیقه نشست و تو فکر رفت . بعد بلافاصله از اونجا زدیم بیرون وقتی به خونه رسیدیم اون شب رو تاصبح قرآن خوند و گریه کرد فقط به خاطر اینکه چنددقیقه برخلاف رضای خدا تو مجلس گناه قرار گرفته.

روضه کوتاه

میگن صبح روز عاشورا حر بن زیاد ریاحی رو دیدند داره  می لرزه ،گفتن حر میترسی ؟اینها که جمعیتی ندارن ،یه صبح تا ظهر همه کشته میشن، گفت: خودم رو بین بهشت و جهنم می بینم    دید حواسشون نیست حرکت کرد  سمت خیمه اباعبدالله اما با چه رویی بره سمت خیمه ها ؟آخه اون بوده که راه رو به حسین و بچه هاش بسته ،اون بوده که ترس به دل بچه های حسین انداخته، حالا بره چی بگه  اما مولای کریم چه قشنگه خریدش !حسین جان فدای کرمت ما رو هم بخر توی این ماه خدا ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۵۲
حسین سبزعلی

روز سوم ـ  آثار غفلت

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ وَ اجْعَلْ لِی نَصِیبا مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ

ترجمه

خدایا روزی کن مرا در آن روز هوش و خود آگاهی را و دور بدار در آن روز از نادانی و گمراهی و قرار بده مرا بهره و فایده از هر چیزی که فرود آری در آن به بخشش  خودت ای بخشنده ترین بخشندگان 

شروع

باطرح موضوع

انسانی که اشرف مخلوقات است گاهی به جایی می رسد که تا حد حیوانیت و حتی پایین تر از آن هم سقوط می کند. یکی از عواملی که باعث سقوط انسان می شود و حربه شیطان هم هست غفلت است که بسیاری از انسانها را با این وسیله جهنمی میکند.  قرآن می فرماید:

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون (اعراف آیه 179)

بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریده‏ایم دل‏ها دارند که با آن فهم نمى‏کنند چشم‏ها دارند که با آن نمى‏بینند گوش‏ها دارند که با آن نمى‏شنوند ایشان چون چارپایانند بلکه آنان گمراه‏ترند ایشان همان غافلانند.

هدف اصلى آفرینش، خداپرستى و عبودیّت است، ولى نتیجه‏ى کار بسیارى از انسان‏ها در اثر عصیان، طغیان و پایدارى در کفر و لجاجت، دوزخ است، گویا که در اصل براى جهنّم خلق شده‏اند. حرف «لام» در «لِجَهَنَّمَ»، براى بیان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار که هدف اصلى‏اش در فراهم نمودن چوب، ساختن در و پنجره‏هاى زیبا از آن چوبها مى‏باشد، ولى کار به سوزاندن چوب‏هاى بى‏فایده در بخارى مى‏انجامد که آن هدف تبعى است. 

دوزخى شدن بسیارى از انسان‏ها، به خاطر بهره‏نبردن از نعمت‏هاى الهى در مسیر هدایت و کمال است. زیرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده‏اند. «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»(تفسیر نور، ج‏4، ص: 230)

اقناع اندیشه

با توضیح وتبیین

چطور میشود که با غفلت این بلا به سر انسان می آید؟ 

 منشاء تمام شرور، غفلت از خداست. انسان براساس توجه به خداست که انصاف، عدالت، رحم و مروت در او زنده می شود. شیطان وقتی می خواهد انسان را به گناه دعوت کند، اول کاری که می کند این است که فکر انسان را از خدا به خود انسان برمی گرداند و به سمت مصالح و منافع و تعلقات خود می چرخاند. وقتی انسان به خود توجه کرد، کوچک و حقیر و ضعیف می شود، همتش پایین می آید، مسائل بزرگ را فراموش می کند، مسائل کوچک برای انسان تلخ می شود به واسطه التفات به خود، یاد خدا را فراموش می کند، دقیقاً با چیزی که برای حفظ خود انجام می دهد صدمه و لطمه می بیند. خداوند متعال چرا مسئله حضرت آدم را در بهشت به طور مکرر در قرآن ذکر می کند؟ برای آنست که اول انسان فکر کند که من از حضرت آدم بالاتر نیستم و مواظب و مراقب باشد.

پرورش احساس

با داستان

انسان در هر مقام و موقعیتی قرار گرفت نباید گذشته خود را فراموش کند که چه بوده است. در تاریخ آمده شخصی به نام ایاز در ابتدا غلام « سلطان محمود» بود و در اثر زیرکی و فداکاری مقرب ترین و نزدیک ترین فرد نزد  سلطان گردید. این امر باعث حسادت وزیران و درباریان گردید و آن ها به فکر افتادند هر طور که شده، ایاز را نزد سلطان خوار گردانند. ایاز حجره ای داشت که همیشه درِ آن بسته و قفل زده بود و کسی را به داخلِ آن راه نمی داد. هر روز صبح، قبل از اینکه ایاز نزد سلطان برود، وارد این اتاق می شد، مدّتی در آنجا می ماند و سپس بیرون آمده، در را قفل کرده و به قصر سلطان می رفت. عدّه ای از حسودان، نزد سلطان محمود رفتند و گفتند:« ایاز مقدار زیادی جواهر و طلا از خزانه ی سلطنتی دزدیده و در اتاقی جمع کرده است و هر روز صبح به آن اتاق می رود، جواهرات و طلاهایش را می شمرد و سپس بیرون می آید و هیچ کس را به آن اتاق راه نمی دهد.» آنقدر گفتند که سلطان به شک افتاد. بنابراین دستور داد یک روز بعد از اینکه ایاز به قصر آمد، عده ای از مأموران با بیل و کلنگ به خانه ی ایاز رفته، در را شکسته و هر چه طلا و جواهر یافتند، برای سلطان بیاورند. مأموران طبق نقشه عمل کردند. با کلنگ، قفل در را شکستند و وارد اتاق شدند. امّا در اتاق جز پوستین و کفش کهنه چیز دیگری نیافتند. مشکوک شدند که حتماً جواهرات باید مخفی شده باشد، به همین دلیل شروع به کندن زمین نمودند، امّا چیزی نیافتند. به ناچار، پوستین و کفش را نزد سلطان بردند سلطان فهمید که درباریان حسادت ورزیده و سعایت کرده اند. بنابراین سلطان آنها را احضار کرد و گفت:« اگر ایاز از شما راضی نشود و شما را نبخشد، من شما را مجازات خواهم کرد.» درباریان به پای ایاز افتادند و از او عذرخواهی کردند. ایاز گفت:« اگر سلطان شما را ببخشد من نیز از گناه شما می گذرم.» آن گاه سلطان از ایاز پرسید:« سِرِّ اینکه هر روز صبح به آن اتاق می رفتی و خلوت می کردی، چه بود؟» ایاز پاسخ داد:« قبل از اینکه من غلام سلطان شوم، مردی تهیدست و فقیر بودم و از مالِ دنیا فقط همین کفش و پوستین را داشتم وقتی که نزد سلطان مقرّب شدم، آنها را در اتاقی گذاشتم و هر روز صبح به دیدن آنها می رفتم تا نفسم سرکش نشود. و به خود مغرور نگردد و از یاد خداوند غفلت نکند.» « غرض از نقل این داستان آن است که انسان باید همیشه حالت اولیّه اش را به خاطر داشته باشد و بداند که خداوند او را از نطفه ی گندیده و ناچیزی آفریده است و هر چه دارد، بخشش خداوند به اوست و انسان از خودش چیزی ندارد.

رفیق اهل غفلت هرکه شد از کار می ماند ........ چویک پا خفت، پای دیگر از رفتار می ماند

اشعار وتمثیلات - زیبا ترین تک بینها-امیر ملک محمودی

غافل مشو که عمر تو بر باد می رود ....... بَر رَخْش عُمر ، هر نفسی تازیانه ایست

اشعار وتمثیلات -مفرد همدانی

رفتار

سازی

 از راههای غفلت زدایی ذکر خداست. اینکه انسان همیشه به یاد خدا باشد و بداند زیر ذره بین خدا قرار دارد غفلت را از بین میبرد. در حدیث قدسی آمده:

أیُّما عَبدٍ اِطَّلَعتُ عَلى قَلبِهِ فَرَأیتُ الغالِبَ علَیهِ التَّمَسُّکَ بِذِکرِی تَوَلِّیتُ سیاسَتَهُ و کنتُ جَلِیسَهُ و مُحادِثَهُ و أنِیسَهُ.

هر گاه به دل بنده اى سر زنم و ببینم که یاد من بر آن چیره گشته است، تربیت او را خود به عهده گیرم و همنشین و همسخن و همدم او شوم

راه دیگر این است که زیاد به قبرستان و زیارت اهل قبور برویم تا خیلی به خوشی دنیا دل نبندیم و از محرومیتهای آن نگران نشویم و همیشه به فکر مرگ و آخرت باشیم

راه سوم دوستی و همنشینی با اهل ذکر و شرکت در جلسات دعا و دوری از افراد غافل و هرزه است که بسیار تأثیر دارد.

راه چهارم هم مداومت بر اذکار و ادعیه وارده برای زمانهای مختلف و قرائت قرآن است

روضه

چقدر زیباست یک جوان آنقدر به یاد خدا و مرگ باشد و خود را آماده کند که وقتی به او گفته می شود مرگ در نظر تو چگونه است بگوید «احلی من العسل» اومد خدمت بابا اذن بگیره بدون معطلی حضرت اجازه دادند اما همین که داشت می رفت یک نگاه مأیوسانه ای به او کردند فرمودند خدایا شاهد باش شبیه ترین انسان به پیامبرت از نظر اخلاق و صورت و گفتار را به سوی این قوم فرستادم. اما چه کردن با این جوان. تا فهمیدند اسمش علی است آنقدر زدند که بدنش پاره پاره؛ هر طرف بدن را بلند می کردن یک طرف دیگر روی زمین می ماند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۴۸
حسین سبزعلی

روز ششم – گرفتاریهای گناه

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَ لا تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ

ترجمه 

خداوندا در این روز به ارتکاب نافرمانیت خوارم مگردان و مرا به شلاق های عذاب نکوبان و مرا از عوامل غضبت به منت و نعماتت حفظ و حراست فرما ای انتهای آرزوی آرزومندان.

شروع

دعاهایی که از معصومین به ما رسیده علاوه بر اینکه به مایاد میدهد از خدا چه بخواهیم و چگونه بخواهیم؛ یادآور بعضی آموزه های دینی هم هستند. در دعای امروز بلافاصله بعد از اینکه از خدا میخواهد که مرا از نافرمانی خود دور کن ، میفرماید مرا با تازیانه های عذاب مجازات مکن، این نشان میدهد که یکی از عوامل مجازاتهای الهی گناهان ما هستند و ضمن اینکه دعا میکنیم، حواسمان باشد که این عامل مجازات را از خود دور کنیم. از آیات قرآن هم این نکته به خوبی قابل استفاده است. مثلا در آیه ای می فرماید:

وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ )شوری/30)

این آیه به خوبى نشان مى‏دهد مصائبى که دامنگیر انسان مى‏شود یک نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد که بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یکى از فلسفه‏هاى حوادث دردناک و مشکلات زندگى روشن مى‏شود.

جالب اینکه در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم: که پیامبر گرامى خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

خیر آیة فى کتاب اللَّه هذه الایة! یا على! ما من خدش عود، و لا نکبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهو اعدل من ان یثنى على عبده:

" این آیه (آیه فوق) بهترین آیه در قرآن مجید است، اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مى‏شود و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است که از او سر زده و آنچه خداوند در دنیا عفو مى‏کند، گرامى‏تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده، عادلتر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد"! و به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک مى‏کند  او را نسبت به آینده کنترل خواهد نمود. ( تفسیر نمونه، ج‏20، ص: 44)

اقناع اندیشه

با  توضیح و تبین

اما آیا همه گرفتاریها به همین خاطر است؟ خیر. پس فلسفه تلخی ها و ناگواری ها چیست؟

پاسخ : برخی از ناگواریها به دست خود ماست و برخی در اختیار ما نیست . بسیاری از حوادث تلخ به خاطر عدم دقت و مدیریت صحیح خود ماست . اگر در داد و ستدها ، اسناد تجاری را محکم تنظیم نکردیم و ضامن و وثیقه از طلبکار نگرفتیم و او مال ما را نداد ، مقصر خود ما هستیم .

اگر روی حوض آب نرده نگذاشتیم و کودک در آن افتاد و غرق شد ، مقصر خود ما هستیم.

اگر مراعات بهداشت ، قوانین رانندگی و آداب اجتماعی را نکردیم و گرفتار امراض و تصادفات و تحقیرها شدیم ، مقصر خود ما هستیم . (پرسشهای مهم پاسخهای کوتاه-محسن قرائتی)

بعضی از گرفتاریها هم به خاطر کوتاهی در وظایف دینی است و خدا میخواهد ما را متذکر وظیفه مان کند.

پرورش احساس با داستان

به عنوان مثال: امام حسن عسکری علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین علی علیه السلام حکایت فرمود: روزی پیرمردی به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شرفیاب شد. پیرمرد با گریه و زاری عرضه داشت : یا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ کردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را کمک کردم تا آن که مستقلّ و خودکفا گردید، ولی امروز که من ضعیف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستی خود را از دست داده ام ، او از هر گونه کمکی به من دریغ می کند و حتّی لقمه نانی هم به من نمی دهد. حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله خطاب به فرزند کرد و فرمود: تو در این مورد چه جوابی داری ؟ گفت : یا رسول اللّه ! من چیزی زاید بر مخارج خود و عائله ام ندارم . حضرت به پدر فرمود: اکنون چه می گوئی ؟ 

گفت : یا رسول اللّه ! او دارای چندین انبار گندم و جو و کشمش می باشد و نیز کیسه هائی پر از درهم و دینار دارد. رسول خدا به فرزند فرمود: چه پاسخی داری ؟ اظهار داشت : یا رسول اللّه ! او اشتباه می کند، چون من هیچ ندارم . در این هنگام ، حضرت رسول خطاب به فرزند کرد و فرمود: از عذاب خداوند بترس و نسبت به پدرت که آن همه برای تو زحمت کشیده است ، نیکی و احسان کن . پسر گفت : یا رسول اللّه ! من چیزی ندارم . 

حضرت فرمود: این ماه از بیت المال به او کمک می کنیم ؛ ولی از ماه آینده باید پدرت را کمک نمائی و به یکی از اصحاب خود به نام اُسامة بن زید دستور داد تا صد درهم به آن پیر مرد بپردازد. در پایان ماه ، پدر دو مرتبه به همراه پسر خود نزد رسول خدا آمد وعرضه داشت : یا رسول اللّه ! فرزندم چیزی به من نداد و پسر همچنین گفت : من چیزی ندارم . حضرت به فرزند اشاره نمود: که تو دارای ثروت بسیاری هستی ؛ ولی با این برخوردی که نسبت به پدرت داری ، همین امروز فقیر و تهی دست خواهی شد. همین که فرزند از نزد حضرت برگشت متوجّه شد که داد و فریاد افرادی که در همسایگی انبارهای آذوقه او هستند، بلند است . و هنگامی که چشمشان به پسر پیرمرد افتاد فریاد زدند: بوی گندیده انبارهای تو به همه ما اذیّت و آزار می رساند. و او را مجبور کردند تا اجناس فاسد شده انبارهایش را تخلیه کند؛ او نیز چندین کارگر گرفت و با پرداخت پولی بسیار، آن اجناس فاسدشده را در بیابان های شهر تخلیه کرد. و چون به کیسه های طلا و نقره اندوخته شده مراجعه کرد، آن ها را چیزی جز سنگ و ریگ ندید و تمام زندگی و ثروت او تباه گردید وسخت در تنگ دستی قرار گرفت ، به طوری که حتّی محتاج لقمه نانی برای شام خود گردید و در نهایت مریض و رنجور شد. سپس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله ، در رابطه با اداء حقوق والدین چنین فرمود: مواظب باشید که پدر و مادر خود را ناراحت و غضبناک نکنید و راضی نباشید که آنان نیازمند و محتاج گردند؛ وگرنه بدانید که غیر از عذاب دنیا نیز در قیامت به عقاب دردناک الهی مبتلا خواهید شد.

منبع: چهل داستان و چهل حدیث از حضرت رسول خدا (ص)- سایت راسخون- نویسنده:عبدالله صالحی

رفتار سازی

چه کنیم تا از عقوبات الهی نجات یابیم. راههای مختلفی در آیات و روایات آمده از جمله:

اول : دعا

ِعَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَقُولُ الدُّعَاءُ یَدْفَعُ الْبَلَاءَ النَّازِلَ وَ مَا لَمْ یَنْزِلْ ( الکافی ج : 2 ص : 469)

امام سجاد علیه السلام فرمود دعا بلاهای که بر سر آدم آمده و هنوز نیامده را دور می کند  

دوم : استغفار

َ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ قَبْلَ وَقْعَةِ صِفِّین‏: وَ لَا یَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْکُمْ حَتَّى تَتُوبُوا وَ تَرْجِعُوا، فَإِنْ تَتُوبُوا وَ تَرْجِعُوا فَیَسْتَنْقِذُکُمْ اللَّهُ مِنْ فِتْنَتِهِمْ وَ ضَلَالَتِهِمْ کَمَا اسْتَنْقَذَکُمْ مِنْ شِرْکِکُمْ وَ جَهَالَتِکُم (بحارالأنوار ج : 30 ص : 323)

بلا از شما دور نمی شود تا اینکه توبه کنید و باز گردید و اگر توبه کردید و باز گشتید خداوند شما را از درون فتنه ها و تاریکی ها نجات می دهد همان طور که شما را از شرک و جهالت نجات داد  سوم : صدقه

ِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ الصَّدَقَةَ لَتَدْفَعُ سَبْعِینَ بَلِیَّةً مِنْ بَلَایَا الدُّنْیَا مَعَ مِیتَةِ السَّوْءِ إِنَّ صَاحِبَهَا لَا یَمُوتُ مِیتَةَ السَّوْءِ أَبَداً مَعَ مَا یُدَّخَرُ لِصَاحِبِهَا فِی الْآخِرَةِ (الکافی ج : 4 ص : 6)صدقه هفتاد بلا از بلاهای دنیایی دور می کند علاوه بر این مرگ بد را از صدقه دهنده دور می کند و هر گز مرگ بدی نخواهدداشت علاوه بر این برای صدقه دهنده نیز در آخر ذخیره شد.

چهارم: صبر

لا تدفع المکاره إلا بالصبر 

چیزهایی که خوش آمد انسان نیست دور نمی شود مگر با صبر 

روضه کوتاه

چه سختیهایی را که امام حسین علیه السلام با صبر بر خود آسان کردند. تحمل مصیبت عزیزان به این راحتی ها نیست اما حضرت همه را به خاطر خدا تحمل کردند؛ اما نمیدانم داغ برادر با امام جه کرد که بالای سر اباالفضل فرمود الان انکسر ظهری حالا کمرم شکست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۴۰
حسین سبزعلی
پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۳۷ ق.ظ

متن منبر روز پنجم ماه رمضان با موضوع آشتی با خدا

روز پنجم ـ آشتی با خدا

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ 

ترجمه 

خدایا مرادر  این روز  از آمرزش جویان قرار بده و مرا از جمله بندگان شایسته و فرمان بردارت قرار بده به رافتت ای مهر بان ترین مهربانان 

ایجاد انگیزه با ضرورت مطلب

ماه مبارک رمضان یک فرصت طلائی و بی نظیر برای تصفیه روح و جبران گذشته می باشد همان طور که خیلی از افراد از این فرصت ،کمال استفاده را بردند و خودشان را تصفیه کردند ، ولی باید این را بدانیم که خیلی ها هم ماه رمضان گذشته در میان ما بودند و الان زیر خروارها خاک مدفونند  . بنابراین باید قدر دانست و سعی و تلاش مضاعف کنیم تا خودمان را در طومار آمرزش جویان این ماه قرار دهیم همان کسانیکه طبق روایات ما خداوند آنها را دوست دارد 

عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قُلْتُ وَ کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ قَالَ یُنْسِی مَلَکَیْهِ مَا کَتَبَا عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى جَوَارِحِهِ اکْتُمِی عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ وَ أَوْحَى إِلَى بِقَاعِ الْأَرْضِ اکْتُمِی عَلَیْهِ مَا کَانَ یَعْمَلُ عَلَیْکِ مِنَ الذُّنُوبِ فَیَلْقَى اللَّهَ حِینَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِالذُّنُوب‏                           

راوى مى‏گوید شنیدم که امام صادق علیه السّلام فرمودند: هنگامى که بنده مؤمنى توبه نصوح نماید، خداوند او را دوست داشته و گناهانش را در دنیا و آخرت مى‏پوشاند. عرض کردم: چگونه گناهانش را مى‏پوشاند؟ فرمودند: گناهان او را از خاطر و یاد دو فرشته‏اى مى‏برد که مأمور نوشتن اعمالش هستند، به اعضاى بدن او وحى مى‏نماید که گناهان او را کتمان کنید و به مناطقى از زمین که در آنها گناه کرده است وحى مى‏کند: گناهانى را که در آن مناطق مرتکب شده است بپوشانید. و بدین ترتیب، در حالى خداوند را ملاقات مى‏کند که هیچ چیزى نیست که به کوچکترین گناهى علیه وى شهادت دهد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال   ص : 171

اقناع اندیشه

با توضیح به وی‍‍‍‍ژگیها

ولی این را باید توجه کنیم که این توبه ای که انسان گنهکار  را  از فرش به عرش الهی منتقل میکند و او را دوست خدا قرار می دهد  شرایطی دارد و بدون احراز آن شرایط توبه واقعی محقق نشده لذا امیرالمومنین به کسی که زبانی گفت : استغفرالله فرمودند : ثکلتک امک (مادرت به عزایت بنشیند) آیا فکر کده ای که توبه به همین راحتی است ؟ و بعد شرائطی را بیان فرمودند :اول اینکه نسبت به گذشته کردار خود واقعا پشیمان گردد و لذا در رتبه ی دوم این پشیمانی به شکل عزم بر عدم بازگشت به گناهان سابق در می آید.سومین مرحله رد نمودن حقوق مخلوقین است یا آنها را راضی میکند یا به هر میزان که حقی ضایع نموده باز میگرداند.و در مرحله چهارم نسبت یه حقوق و تکالیف الهی که از به غفلت و گناه از بین رفته تدارک نموده و همه را جبران از قبیل نماز و روزه و حقوق مالی و ... جبران نماید.

برگرفته از چهل حدیث امام خمینی (ره) /278

پرورش احساس با داستان

اما عزیزان تاریخ نشان داده است که این توبه قابل دسترسی است اینطوری نیستکه ما نا امید شویم و دست از سعی وتلاش بکشیم  خصوصا در این ماه مبارک که ماه رحمت الهی محسوب می شود مثلا در « بنی اسرائیل» زن فاحشه ی بدکاره ای بود. عادت او این بود که هر روز در خانه اش را باز می گذاشت و کنار در، تختی قرار می داد و خود را آرایش می کرد و روی تخت می نشست، هر کس از مقابلِ خانه اش می گذشت، در دام می افتاد- قبل از اسلام، زنان بدکاره بالای خانه ی خود بیرق می زدند- از خصوصیات او این بود که ده دینار را قبلاً دریافت می کرد. یک روز شخص عابد و زاهدی که اهل این کار نبود، از در خانه ی فاحشه می گذشت، این عابد که در عمرش جز تقوا و بندگی خدا کاری نداشت، چون چشمش به این فاحشه افتاد، جمال و دلربایی زن، نظرش را جلب کرد و پایش سست شد. خواست وارد خانه شود، مأموری گفت: ده دینار بده، بعد وارد شو. چون عابد پول نداشت، فوراً رفت، کالایی را که داشت فروخت، آنگاه بازگشت و ده دینار به مأمور داد و وارد خانه شد و پهلوی آن زن نشست، امّا هنگام عمل حرام یک دفعه بدنش لرزید، خیالی رحمانی به مغزش خطور کرد که او را سخت لرزاند، به طوری که زن متوجّه شد و گفت: چرا می لرزی، از این فکر بگذر. عابد گفت: خدا حاضر است و من از او می ترسم. زن گفت: بسیاری از مردم، آرزوی مرا دارند، حالا تو می خواهی مرا رها کنی و بروی؟ عابد گفت: پولی را که پرداختم، به تو بخشیدم، مرا رها کن. عابد از خانه بیرون رفت، در حالی که دائماً فریاد می زد و نمی توانست آرام بگیرد، به ناچار از شهر خارج شد. آن زنِ بدکار، به فکر فرو رفت. به خود گفت: خاک بر سرت! این مرد تا به حال گناه نکرده بود، حال که خواست گناه بکند، از ترس خداوند و مکافات عمل، این طور حالش دگرگون شد، تو که یک عمر گناه کرده ای چه می کنی؟ فوراً در خانه را بست و از گناهان خود پشیمان شد، به فکر افتاد که به دنبال این مرد برود و پس از توبه کردن با او ازدواج کند، تا خداوند او را ببخشد. به دنبال عابد رفت، و با نشانی هایی که گرفته بود تا آن قریه که عابد در آنجا بود، رفت. وقتی به آنجا رسید، نزد عابد رفته، روبند صورتش را کنار زد تا عابد او را بشناسد، و به او گفت که:« آمده ام، توبه کنم.» تا روبندش را کنار زد، عابد فریادی کشید و از دنیا رفت. زن، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، از گذشته هایم پشیمانم، به نزد این مرد صالح آمدم تا با او ازدواج کنم و تدارکِ گذشته ی سیاهم را ببینم، حالا که او از دنیا رفته، خدایا جانم را بگیر و به او ملحق فرما. در همان حال، زن از دنیا رفت و یقیناً در عالم آخرت هر دو با هم خواهند بود.

هدایت در حکایت                                                                                                                                     

ای تشنه بیا که دوست آبت بدهد ......... جُرمت بزداید و ثوابت بدهد

گر درد تو بی جواب ماند از در خلق ......... اینجاست طبیبی که جوابت بدهد

هر چند که بار گنه اندوخته ایم ......... هر چند که از برق خطا سوخته ایم

در ما نبود نشانی از نومیدی ......... چون دیده به رحمت خدا دوخته ایم

رفتار سازی

امروز میخوام این را تذکر بدم که بقول شاعر گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست رحمت الهی آن قدر بی پایان است که وقتی انسان درِ رحمت به روی خود بسته است، دیگر رحمت نمی آید، مثل شیشه است که درش را ببندند و به دریا بیندازند، ولی اگر درش را باز کنی امکان ندارد بی بهره بماند. «توبه» در را باز کردن است، درِ رحمت را به روی خود گشودن است، در را که باز کنی آن می آید؛ بنابراین هر کسی در هر شرایطی اگر از توبه ناامید بود، یعنی بگوید: از توبه هم دیگر کاری ساخته نیست، این بزرگترین گناه است. 

هدایت در حکایت -تمثیلات وتشبیهات در آثار شهید مطهری ص149

روضه کوتاه

در روایت آ مده مرد اعرابی خدمت پیامبر رسید عرضه داشت یا رسول الله روز قیامت کی حسابرسی میکند پیامبر (ص) فرمودند :خدا حسابرسی میکند مرد اعرابی دوباره پرسید یا رسول الله خود خدا  پیامبر فرمودند بله خود خدا  فضحک الاعرابی آن مرد خنده ای کرد 

این روایت به ما امید میده اما یادمون نرود  علی (ع) چطور مناجات میکرد الهی العفو میگفت در نماز غش میکرد الهی العفو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۷
حسین سبزعلی

روز یازدهم – محبوب ترین عمل

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ بِعَوْنِکَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ

ترجمه 

خداوندا در این روز احسان و نیکی را نزدم محبوب گردان و گناه و تافرمانی را بر من نامحبوب ساز غضب و آتش جهنمت را بر من حرام ساز به کمکت ای دادرس دادخواهان.

شروع

تنها  عملی که در قرآن خدای تبارک و تعالی درباره اش پنج مرتبه می فرماید : اگر کسی انجام دهد دوستش می دارم ،احسان به خلق است اون آیات عبارت است از :

أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (195 بقره)

فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (148 ال عمران)

فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (13 ال عمران)

لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (93 مائده)

 شاگرد یکی از اولیای الهی می گوید با ایشان به زیارت حضرت عبد العظیم حسنی رفتیم ، ایشان از حضرت عبدالعظیم سوال کردند :از کجا به این مقام رسیدید ، فرموده بودند : احسان به خلق ، به زحمت قرآن استنساخ می کردم و هدیه آن را در راه خدا انفاق می کردم( کیمیای محبت ،محمدی ری شهری) ، به جایی رسید عبدالعظیم حسنی که امام معصوم درباره ایشان فرمود به زائر  ایشان ثواب زیارت سید الشهداء را میدهند.   

اقناع اندیشه

این همه تاکید خدا برای اینه که ما عمل کنیم  همان طور مولایمان علی (ع) شبها در خانه ایتام آذوقه می برد  باید سعی کنیم شبیه مولایمان شویم و راهش عمل به قرآن است مانند خود اهل بیت که طبق قرآن عمل میکردند ،

 روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى کرد. امام به او نگاهى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.(تفسیر نور الثقلین )

الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (134 بقره)

پرورش احساس با داستان و شعر

احسان آدم را به رحمت خدا نزدیک می کند : إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ (56اعراف) حتی اگر به حیوانات باشد.

ذوالنّون مصری زن غیرمسلمانی را دید که در زمستان، مقداری گندم در دست گرفته و آنها را برای پرندگان بیابان میریزد. از زن پرسید: « برای تو که مسلمان نیستی دانه ریختن برای پرندگان چه فایده ای دارد؟» زن گفت: « من این کار را انجام میدهم، با فایده باشد یا نباشد.» ذوالنّون چند ماه بعد در مراسم حج همان زن را همراه مسلمانان در حال انجام دادن مراسم حج دید. زن ذوالنون را شناخت و به او گفت: «خداوند به خاطر همان گندم ها نعمت اسلام را به من عطا فرمود. 

نگیرد تو را دست جز نیکویی ........ گر از مرد دانا سخن بشنوی

هدایت در حکایت-تفسیر روح البیان، ج9، ص310

چو نیکی کنی نیکی آید بَرت ........ بدی را بدی باشد اندر خورت

گر ایمن کنی مردمان را به داد ........ خود ایمن بخسبی و از داد شاد

رفتار سازی با برنامه دهی و الگو دهی

اگر زرنگ باشیم در اطراف ما کار نیک ریخته استو باید آن ها را جمع آوری کرد مثلا نگاه با محبت به پدر و مادر ، کمک به سالمندان ، کمک درسی به کسانی که درس ضعیفی دارند . ذکر گفتن ، مسجد رفتن ، قرآن خواندن و ...

دوستی داشتم که بسیار آدم مومنی بود روزی در اتوبوس دیدمش سریع بلند شد و با اصرار مرا جای خودش نشاند فهمیدم میخواهد حتی از جایش در اتوبوس برای آخرتش استفاده کند خوشا به حالش که اینقدر به فکر آبادی آخرتش هست.

در احوالات شهید صیاد شیرازی (ره) نقل میکنند که اول ماه یک سوم حقوقش را بری فقرا می گذاشت کنار ،داستان شهید صیاد 

بعد از شهادت صیاد شیرازی ، عده ایی از بانوان به درب منزل ایشان رفته و بعد از عرض تسلیت گفتند : ایشان هر ماه به درب خانه ما اجناسی می فرستاند و به زندگی ما کمک می کردند و ما ایشان را نمی شناختیم تا اینکه بعد از شهادتشان از طریق تلویزیون فهمیدیم که ایشان فرمانده ارتش بودند

روضه کوتاه

نقل میکنند وقتی امام سجاد (ع) با  بنی اسد آمدند تا  بدن نازنین سید الشهداء را  که سه روز و سه شب زیر آفتاب  داغ کربلا بود را دفن کنند ، بنی اسد سوال کردند از حضرت که چرا شانه های حضرت کبود است و زخم قدیمی دارد ، حضرت فرمودند پدرم شبها گونی آذوقه بر دوش میگذاشتند و به در خانه فقراء و ایتام می بردند و این بر اثر به دوش گرفتن آن کیسه هاست ، عرضه بداریم آقا جان یا  امام سجاد  چه کشیدید وقتی بدن بابا که امام صادق (ع) فرمودند :سیصد و بیست و چند زخم( امالی  صدوق ص 83)  داشت و نا نجیبها با اسب بر  آن تاختند چرا دیدید و  غریبونه تشیع کردید و به خاک سپردید .....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۱
حسین سبزعلی

روز یازدهم – محبوب ترین عمل

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ بِعَوْنِکَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ

ترجمه 

خداوندا در این روز احسان و نیکی را نزدم محبوب گردان و گناه و تافرمانی را بر من نامحبوب ساز غضب و آتش جهنمت را بر من حرام ساز به کمکت ای دادرس دادخواهان.

شروع

تنها  عملی که در قرآن خدای تبارک و تعالی درباره اش پنج مرتبه می فرماید : اگر کسی انجام دهد دوستش می دارم ،احسان به خلق است اون آیات عبارت است از :

أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (195 بقره)

فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (148 ال عمران)

فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (13 ال عمران)

لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (93 مائده)

 شاگرد یکی از اولیای الهی می گوید با ایشان به زیارت حضرت عبد العظیم حسنی رفتیم ، ایشان از حضرت عبدالعظیم سوال کردند :از کجا به این مقام رسیدید ، فرموده بودند : احسان به خلق ، به زحمت قرآن استنساخ می کردم و هدیه آن را در راه خدا انفاق می کردم( کیمیای محبت ،محمدی ری شهری) ، به جایی رسید عبدالعظیم حسنی که امام معصوم درباره ایشان فرمود به زائر  ایشان ثواب زیارت سید الشهداء را میدهند.   

اقناع اندیشه

این همه تاکید خدا برای اینه که ما عمل کنیم  همان طور مولایمان علی (ع) شبها در خانه ایتام آذوقه می برد  باید سعی کنیم شبیه مولایمان شویم و راهش عمل به قرآن است مانند خود اهل بیت که طبق قرآن عمل میکردند ،

 روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى کرد. امام به او نگاهى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.(تفسیر نور الثقلین )

الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (134 بقره)

پرورش احساس با داستان و شعر

احسان آدم را به رحمت خدا نزدیک می کند : إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ (56اعراف) حتی اگر به حیوانات باشد.

ذوالنّون مصری زن غیرمسلمانی را دید که در زمستان، مقداری گندم در دست گرفته و آنها را برای پرندگان بیابان میریزد. از زن پرسید: « برای تو که مسلمان نیستی دانه ریختن برای پرندگان چه فایده ای دارد؟» زن گفت: « من این کار را انجام میدهم، با فایده باشد یا نباشد.» ذوالنّون چند ماه بعد در مراسم حج همان زن را همراه مسلمانان در حال انجام دادن مراسم حج دید. زن ذوالنون را شناخت و به او گفت: «خداوند به خاطر همان گندم ها نعمت اسلام را به من عطا فرمود. 

نگیرد تو را دست جز نیکویی ........ گر از مرد دانا سخن بشنوی

هدایت در حکایت-تفسیر روح البیان، ج9، ص310

چو نیکی کنی نیکی آید بَرت ........ بدی را بدی باشد اندر خورت

گر ایمن کنی مردمان را به داد ........ خود ایمن بخسبی و از داد شاد

رفتار سازی با برنامه دهی و الگو دهی

اگر زرنگ باشیم در اطراف ما کار نیک ریخته استو باید آن ها را جمع آوری کرد مثلا نگاه با محبت به پدر و مادر ، کمک به سالمندان ، کمک درسی به کسانی که درس ضعیفی دارند . ذکر گفتن ، مسجد رفتن ، قرآن خواندن و ...

دوستی داشتم که بسیار آدم مومنی بود روزی در اتوبوس دیدمش سریع بلند شد و با اصرار مرا جای خودش نشاند فهمیدم میخواهد حتی از جایش در اتوبوس برای آخرتش استفاده کند خوشا به حالش که اینقدر به فکر آبادی آخرتش هست.

در احوالات شهید صیاد شیرازی (ره) نقل میکنند که اول ماه یک سوم حقوقش را بری فقرا می گذاشت کنار ،داستان شهید صیاد 

بعد از شهادت صیاد شیرازی ، عده ایی از بانوان به درب منزل ایشان رفته و بعد از عرض تسلیت گفتند : ایشان هر ماه به درب خانه ما اجناسی می فرستاند و به زندگی ما کمک می کردند و ما ایشان را نمی شناختیم تا اینکه بعد از شهادتشان از طریق تلویزیون فهمیدیم که ایشان فرمانده ارتش بودند

روضه کوتاه

نقل میکنند وقتی امام سجاد (ع) با  بنی اسد آمدند تا  بدن نازنین سید الشهداء را  که سه روز و سه شب زیر آفتاب  داغ کربلا بود را دفن کنند ، بنی اسد سوال کردند از حضرت که چرا شانه های حضرت کبود است و زخم قدیمی دارد ، حضرت فرمودند پدرم شبها گونی آذوقه بر دوش میگذاشتند و به در خانه فقراء و ایتام می بردند و این بر اثر به دوش گرفتن آن کیسه هاست ، عرضه بداریم آقا جان یا  امام سجاد  چه کشیدید وقتی بدن بابا که امام صادق (ع) فرمودند :سیصد و بیست و چند زخم( امالی  صدوق ص 83)  داشت و نا نجیبها با اسب بر  آن تاختند چرا دیدید و  غریبونه تشیع کردید و به خاک سپردید .....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۲۷
حسین سبزعلی

روز دوازدهم – قناعت

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ 

ترجمه 

خداوندا مرا در این روز با پرده ی حجابت و پاکدامنی مزین گردان و مرا با لباس قناعت و کفاف پوشش ده و همواره بر رعایت عدالت و انصاف یاری ام ده و از هرچه که از آن بیم ناکم امانم ده به پشتیبانی ات ای پشتیبان خوف کنندگان.

شروع

بعضی ها  فکر می کنند همه چیز تو پول خلاصه شده و هر کی نداره بی چاره است ولی کم نیستند آدم های پول داری که بیرونش مردم روکشته و داخلش  خودش رو ، با این که ، از مال دنیا چیزی کم نداره ولی یه ذره تو زندگی اش آرامش نداره چون حرص و طمع بی چاره اش کرده ، وجودش پر نیازه ، پولش هست ولی  او رو بی نیاز نمی کنه ، با این حال عده ایی هم هستند که از ظاهر دنیا چیز زیادی نصیبشون نشده ولی انگاری نه واقعا ثروت مندترین آدم ها هستند ، تو بگو یه ذره کمبود تو زندگی اش احساس کنه ، نمی کنه آدم می ره کنارش می شنه احساس می کنه پر شد امام کاظم علیه السلام این تیپ آدم ها رو معرفی می کنند می فرمایند 

قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(ع):

یَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَى أَبَداای هشام اگر کسی بی نیازی را بدون مال و راحتی جان از حسد و سلامت و استواری در دین را آرزومند است پس باید به سوی خدای خود تضرع کند و از او بخواهد تا عقل او را کامل گرداند پس براستی کسی که عقلش کامل گشت قانع خواهد بود به آنچه او را از دیگران کفایت میکند و کسی که به آنچه دارد قانع شد به بی نیازی رسیده و در صورتی که کسی اینگونه قانع نشد هیچوقت بی نیاز نخواهد شد./ الکافی ج : 1 ص : 13

اقناع اندیشه 

اهل قناعت کار رو به خدا سپردند و می دونند که تقدیر الهی براساس مصلحت ها رقم زده می شه و خداوند روزی هر کسی رو متناسب با خودش قرار داده که گاهی ما این مصالح رو درک نمی کنیم ، مثل بچه ای دو سال که از پدرش با اصرار قند می خواد ولی پدرمی دونه قند به مصلحتش نیست به خاطر همین هر چقدر بچه اصرار کنه  نظر پدر عوض نمی شه بنابراین  امام صادق علیه السلام فرمودند :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِرَجُلٍ اقْنَعْ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَکَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَا عِنْدَ غَیْرِکَ وَ لَا تَتَمَنَّ مَا لَسْتَ نَائِلَهُ فَإِنَّهُ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ لَمْ یَشْبَع‏امام صادق به مردی فرمودند :

قناقت پیشه کن به آنچه خداوند برای تو روزی کرده و به آنچه نزد غیر توست چشم مدوز و آرزوی آنچه که به آن نمی رسی را مکن پس کسی که قناعت کرد سیر خواهد شد و اگر کسی قناعت او را سیر نکرد هرگز سیر نخواهد شد./ الکافی ج : 8 ص : 243

پرورش احساس 

بی جهت نیست که خداوند به عده ایی مقامات معنوی می ده ، این ها به آنچه که خدا بهشون داده راضی بودند و وقتشون تو راهی که براش خلق شدند خرج کردند ، تا اینکه به جایی رسیدند 

آقای بیات محافظ آیت الله مصباح یزدی ،فرمودند : یک بار به اتفاق حاج آقا مصباح به منزل حضرت آیت الله بهجت رفته بودیم . منزل حضرت آیت الله بهجت چنان که می دانید در انتهای گذر خان و در آخر کوچه ای با عرض بسیار کم واقع شده است . البته این قضیه مربوط به سال ها قبل می شود و اکنون هم که آیت الله بهجت مرجعیت شیعیان را پذیرفته اند ، در همان منزل کوچک و قدیمی ساکن هستند و زندگی شان ، ذره ای تفاوت نکرده است . وقتی وارد منزل شدیم ، پرده ای در آنجا آویزان بود که اندرونی را از بیرونی جدا می کرد . حاج آقا رو به ما کرد و گفت : این پرده بیش از بیست سال است که در اینجا آویزان است !

اولیاالله203-204

آیه الله بهجت می خواستند به شاگردشون یاد بدن خودتون رو ، وقتتون روخرج الکی نکنید و به آنچه که خدا داده راضی بشید تا خداوند با آنچه داره شما رو راضی کنه 

برای همینه که خوبان همیشه دستشون فقط پیش خدا درازه و بس 

عثمان دویست اشرفی به دو نفر غلام خود داد و گفت نزد ابوذر بروید و بگوئید عثمان به شما سلام رساند و گفته این را برای معیشت خود بگیرید، ابوذر فرمود آیا عثمان به دیگری از مسلمانان این مقدار داده گفتند نه، ابوذر فرمود من یک نفر از مسلمانم و بر سایر مسلمین زیادتی ندارم که این مقدار مال به من بدهد، گفتند عثمان گفته که این از خالص مال خودم هست و به خدا سوگند حلال است، ابوذر فرمود مرا به این نیازی نیست زیرا من از همه بی نیازترم گفتند ای ابوذر ما که چیزی در خانه ی تو نمی بینیم که سبب بی نیازی تو باشد، فرمود بلی در این ظرف دو قرص نان جو هست که مرا بی نیاز می کند

 و در روایت دیگر است که نظیر این عمل را معاویه با ایشان کرد و پس از این که ابوذر نپذیرفت آن دو غلام گفتند ای ابوذر معاویه به ما قول داده که اگر تو این مال را بپذیری ما را آزاد کند پس به خاطر آزادی ما بپذیر، فرمود اگر این مال را بپذیرم شما از بندگی معاویه آزاد می شوید ولی من بنده ی او خواهم شد یعنی از این به بعد باید مطابق میلش رفتار کنم و دینم را به دنیایش بفروشم.)

داستان معنوی ص 5308 الی 5309

زیاده خواهی شاه رو گدا می کنه شاعر چقدر زیبا می گه 

از حریصی گدای ره باشی ........ باش قانع که پادشه باشی    /مکتبی

به جز خالق که از گل، بی نیاز است ........ لایق را به یکدیگر نیاز است

ولیکن پارسایان را قناعت ........ سبک بنموده، سنگین بار حاجت   /الهی قمشه ای

رفتار سازی 

این حرف ها مال دیروز نیست امروز هم جلوی چشم ما آدم هایی هستند که همه امکانات رو اراده کنند براشون می ریزه ولی به آنچه که از دنیا دارند راضی اند حرص ندارند این رو اضافه کنند. 

حجت الاسلام و المسلمین قرائتی درباره سادگی و قناعت در زندگی مقام معظّم رهبری میگوید: برای عقد دخترم به منزل شخصی ایشان رفتیم. قالی خانه آقا نخ نما شده بود.

و همچنین فرمود: در زمان ریاست جمهوری به هنگام اقتدا به ایشان در نماز، معظم  له لامپهای اضافی اتاق را خاموش کرد و تنها یک لامپ را روشن گذاشتند./ آیت الله خامنه ای ص 384

برای اینکه تو زندگی قناعت کنیم لازمه یه مقایسه رو انجام بدیم  یه مقایسه رو بذاریم کنار. 

اما مقایسه ایی که باید بذاریم کنار اینه که خودمون رو با پول دارا قیاس نکنیم و بلکه به فرودست خودمون نگاه کنیم که چیزی رو ما داریم که او نداره تا اینکه دارای ها مون به چشم بیاد و شکرش رو به جا بیاریم 

عون بن عبدالله گفت: من تا وقتی که با ثروتمندان رفت و آمد داشتم، متأثر و ناراحت بودم زیرا لباس بهتر می دیدم و مرکب بهتر از مرکب خودم را نزد دیگران مشاهده می کردم و غبطه می خوردم. بعد از مدتی ( از آنها دور شده و) به همنشینی با فقرا روی آوردم و از آن فکر و خیال و حسرت راحت شدم. 

داستان کلی دینی ص 6049

روضه کوتاه

نداشتن دنیا اگر عار بود خدا این رو برای دوستانش نمی خواست ، سلمان این پیرمرد محب اهل بیت علیهم السلام می گه خانم  حضرت زهرا سلام الله علیها رو  با چادری دیدم که وصله های بسیاری داشت  ، شروع کردم به گریه کردن حضرت فرمودند سلمان چرا گریه می کنی عرض کردم خانم من دختران پادشاهان کسری رو دیدم ، چه لباس های فاخری پوشیده بودند ولی شما که دختر اشرف مخلوقات هستید رو چرا این طور می بینم حضرت پرده ها رو کنار زد فرموده باشند که ما بخوایم داریم ولی سلمان خدا برای ما آخرت رو خواسته ، همون چادری که وقتی امیر المومنین به رسم امانت اون رو داد به یهودی که ازشون مقروض بود یهودی می گه شب دیدم  خانه ام نورانی شده رفتم دیدم نور از همین چادر که منزلم روشن کرده ،  فدات بشم یا حضرت زهرا سلام الله علیها چه جور دلشون اومد این چادر رو  زیر دست و پاشون لگد کوب کنند.....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۲۵
حسین سبزعلی

روز سیزدهم – تطهیر از آلودگی های گذشته

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَى کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَسَاکِینِ.

ترجمه 

خداوندا مرا در این روز از ناپاکی و نجاسات پاک گردان وصابرم کن بر هر مصیبت  ودر امر تقوی وهمنشینی با نیکان موفقم بگردان با یاری خودت ای نور چشم مستمندان. 

شروع

از امام صادق علیه السلام روایـت شده که وقتى این آیه نازل شد 

وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ   سوره آل‏عمران (135)

 ابلیس همه‏ى یاران خود را جمع کرد و چاره‏جویى نمود. شیاطین پیشنهاداتى دادند که پذیرفته نشد، وسواس خنّاس گفت: من چاره مى‏کنم! گفتند: چگونه؟ گفت: به آنها وعده مى‏دهم و به آرزوها گرفتارشان مى‏کنم تا دچار گناه شوند و وقتى گرفتار شدند، استغفار را از یاد آنها مى‏برم. وسائل، ج 11، ص 66.ولی قربون خدا بشیم که خیلی بفکر بندگانش است که بملایکه دستور داده اگر بندهاش گناه کردند تا هفت ساعت گناه اورا یادداشت نکنند.                      

اقناع اندیشه

با تمثیل

خورشید همیشه نورافشانی می کند و زمین یکی از میلیونها نقطه است که می تواند از نور خورشید استفاده کند برای اینکه زمین بتواند از نور خورشید بهره برداری کند باید وضعیت خود را در مقابل خورشید تغییردهد و در مقابل آن قرار بگیرد اینکه در شب قسمتی از زمین از نور خورشید بی بهره است نه برای این است که خورشید به طرف زمین نمی چرخد و خود را تطبیق نمی کند بلکه زمین باید موضع خود را تغییر دهد. «توبه» تغییر وضعیت انسان است نسبت به خدا نه تغییر وضعیت خدا نسبت به انسان. انسان باید موضع خود را تغییر دهد نه خدا. وقتی انسان موضع خود را تغییر داد از رحمتهای تازه ی الهی بهره مند می شود اصولاً معقول نیست که گفته شود خدا وضعیت خود را نسبت به ما تغییر دهد بلکه ما باید وضعیت خود را نسبت به خدا تغییر دهیم.

اشعار وتمثیلات-مثل ها وپند های حائری شیرازی ج1 ص14

تا که دستت می رسد کاری بکن ........ قبل از  آنکه ناید زتو هیچ کار

پرورش احساس

با داستان

بله عزیزان باید تا دیر نشده کاری کرد هنوز که هستیم وتوانایی داریم باید اشتباهاتمون را جبران کنیم  مانند داستان رسول ترک ،باز هم ماه محرّم از راه رسیده بود و تمام محلّه های تهران همانند محلّه های همه ی شهرها و روستاهای شیعه نشین جنب و جوشی خاص پیدا کرده بود. مرد و زن و کوچک و بزرگ و دارا و نادار علاوه بر این این که خودشان لباس های مشکی برتن کرده بودند در و دیوارهای خانه ها و محلّه هایشان را نیز با پارچه هایی به رنگ لباس هایشان، سیاه پوش کرده بودند. در آن سال در یکی از این شب های دهه ی اوّل محرّم با ابهّت و قوی هیکل به سوی یکی از هیئت های اطراف بازار تهران در حرکت بود. آن مرد نامش رسول بود و چون اهلِ تبریز بود تهرانی ها به او رسول تُرک می گفتند. رسولِ تُرک آن شب نیز به سوی هیئت و جلسه ی روضه ای می رفت که مسئولین و بعضی از شرکت  کننده های در آن هیئت از این که رسولِ تَرک به هیئت و جلسه ی آن ها می آمد بسیار ناراحت و ناخشنود بودند. در این چند شبی که از ماه محرم گذشته بود رسول ترک هر شب در آن هیئت حاضر شده بود. او در این چند شب به همه نشان داده بود که نمی تواند مانند بسیاری از شرکت کنندگان و عزاداران در گوشه ای از مجلس آرام و ساکت بنشیند. او خودش را متفاوت از دیگران حس نمی کرد و فکر می کرد می تواند در آن جلسات هر کاری که هر یک از اعضای هیئت می کند او نیز انجام دهد. او حتّی بدش نمی آمد تا در نظم و ترتیب بخشیدن به مراسم عزاداری نیز دخالت کند. هرچند که همه ی حرکت ها و کارهای رسول با نوعی شلوغ کاری همراه بود امّا به هیچ وجه اساس و ریشه ی این نارضایتی ها و دلخوری های اهل هیئت به خاطر این شلوغ کاری ها نبود. آن ها از مرام و شخصیّت رسول ناراحت بودند. آن ها فکر می کردند که وجود و حضور چنین آدمی هیئت و جلسه ی عزادای و توسّل را از شور و اخلاص و صفا باز می دارد و حق هم در ظاهر با آن ها بود، زیرا رسول آدمی قلدر و لات و لااُبالی بود. او مردی بود که به فسق و زورگویی شهرت داشت.. امّا رسولِ تُرک با تمام این گمراهی هایی که داشت یک صفت و خصلت نیکو و عجیبی نیز داشت. او دوست داشت در ماه های محرّم در هر شکل و حالتی که هست در جلسه های سوگواری و روضه ی سرور آزادگان عالَم حضرت حسین بن علی علیه السّلام شرکت کند. او نسبت به امام حسین علیه السّلام مؤدّب بود. پدر و مادرش ارادت و محبّت به امام حسین علیه السّلام را از طفولیّت و در سنین کودکی در جان و قلبِ رسول کاشته بودند. او گاهی قبل از این که بخواهد به سوی جلسه روضه ای حرکت کند ابتدا دهانش را برای لحظاتی کوتاه در زیر شیرِ آب می گرفت و به خیالِ خودش دهانش را به این شکل آب می کشید تا دیگر نجس نباشد و آنگاه به سوی هیئت و جلسه ی روضه ای به راه می افتاد. رسولِ تُرک آن شب نیز وارد هیئت شد. بسیاری از نگاه هایی که به او می افتاد محترمانه و مهربانانه نبود. مسئولِ هیئت هم که آدمی خوش سیما و با صفا بود با دیدن و مشاهده ی رسول ناراحت به نظر می رسید. آن شب نیز رسولِ تُرک به جمعِ عزاداران و اعضای آن هیئت پیوست و مشغول عزاداری و همنوایی با آن ها شد. امّا دقیقه های زیادی از آمدن و حضور رسول نگذشته بود که چند نفر از اعضای هیئت به دور مسئول هیئت حلقه زدند. از طرز نگاهشان پیدا بود که درباره ی رسول صحبت می کنند. بعد از دقایقی جوانی از میان آن ها قد راست کرد و یک راست به سوی رسول رفت. رسول با لبخند از او استقبال کرد. آن جوان مشغول صحبت با رسول شده بود و نگاه های بعضی از حاضرین به آن دو خیره و معطوف گردیده بود. لحظاتی نگذشته بود که کم کم آثار ناراحتی و غضب در صورت و چهره ی رسول ظاهر گشت. رسول ساکت بود و فقط با ناراحتی به حرف ها و صحبت های آن جوان گوش می داد. آن جوان که خود را فرستاده ی مسئول هیئت معرفی کرده بود با صراحت و بدون هیچ ملاحظه و ترس و واهمه ای به رسول حالی کرده بود که باید از مجلس بیرون برود و دیگر حق ندارد در هیئت و جلسه ی آنها شرکت کند. معلوم بود که رسول ترک از اینکه او را از جلسه ی امام حسین علیه السلام بیرون می کنند به خشم آمده است. او از روی ناراحتی نمی توانست حرفی و سخنی بگوید. او در حالی که خودش را کنترل می کرد به از جایش بلند شد. برای لحظاتی سکوت و خاموشی بر مجلس سایه افکنده بود. در آن لحظات بعضیها گمان می کردند که او الان دعوا و جنجالی به راه خواهد انداخت، اما رسول ترک بدون هیچ شکایت و اعتراضی آنجا را ترک کرد و یک راست به سوی خانه اش حرکت نمود. هرچند که رسول ترک آدمی بسیار قلدر و شرور بود ولی ارادت و اعتقادش به امام حسین علیه السلام به اندازه ای بود که به او اجازه نمی داد تا از خادمان و ارادتمندان به امام حسین علیه السلام کینه و عقده ای به دل بگیرد و دعوا و زد و خوردی به راه بیاندازد. پس با توجه به این خصوصیتی که رسول داشت شاید همه ی ناراحتی و غصّه ی این بی احترامی و برخورد تا قبل از رسیدن به خانه از دلش بیرون رفته بود و شاید آن شب زمانی که رسول بر روی رختخواب دراز می کشید و سرش را بر روی بالش می گذاشت فقط در این فکر بود که از فردا در کدام یک از دیگر جلسه ها و هیئت های روضه ی امام حسین علیه السّلام می تواند حضور یابد. آن شب نیز مثل همه ی شب های خدا به پایان رسید و خورشید کم کم در حال بیرون آمدن بود. در همان ابتدای صبح که هنوز اغلبِ مردم از خانه هایشان بیرون نیامده بودند و شهر هم چنان در سکوت و خلوت به سر می  برد دری باز شد و مردی از خانه اش بیرون آمد. از حالش پیدا بود که به سوی انجام امری عادّی و روزمرّه نمی رود. آن مرد به سویی می رفت که خانه ی رسول ترک نیز در آن جا قرار داشت. او به جلوی خانه رسول رسید و شروع به در زدن نمود. رسول با شنیدنِ صدای در به فکر فرو رفته بود. در این اولین دقیقه های روز چه کسی می توانست با او کاری داشته باشد؟! موقعی که رسول در را باز کرد کسی را در پشت در دید که به طور ناخودآگاه نمی توانست از او راضی و خشنود باشد. مردی که در پشتِ در ایستاده بود همان مسئول هیئت بود همان کسی که دیشب به رسول پیغام داده بود که دیگر نباید در هیئت و جلسه ی آن ها شرکت کند. همان کسی که دیشب رسول را از جلسه ی امام حسین علیه اسّلام بیرون کرده بود. امّا هم اکنون همه چیز وارونه و برعکس شده بود. رسول به محض باز کردنِ در با یک احوالپرسی و مصافحه ی بسیار گرمی روبه رو شد. مسئول هیئت در حالی که بر روی پنجه های پایش ایستاده بود و هیکل و جثه ی قوی و بزرگ رسول را در آغوش گرفته بود رسول را تندتند می  بوسید و از او معذرت خواهی و طلب بخشش می کرد و رسول فقط مات و مبهوت، مسئول هیئت را تماشا می کرد. او از این برخورد های دوگانه ی دیشب و امروز به حیرت و تعجّب آمده بود. مسئول هیئت بعد از معذرت خواهی ها و دلجویی های فراوان از رسول خواست تا او حتماً در شب های آینده در جلسه های آن ها شرکت کند و تمام اتفاقات و حرف های شب گذشته را فراموش کند. مسئول هیئت نمی  خواست بیش از این تومضیحی بدهد و دلیل و علّت این تغییر نظر و رفتارش را بیان بنماید. زمانی که مسئول هیئت می خواست خداحافظی کند و برود رسول مانع از رفتنش شد. رسول می دانست که مسئول هیئت بدون علّت و بی خودی عقیده اش تغییر پیدا نکرده است. او پافشاری و اصرار داشت تا علّت این تغییر را بداند. مشاهده ی یک خواب و رؤیایی عجیب باعث شده بود تا مسئول هیئت از این که در شب گذشته رسول را از جلسه ی امام حسین علیه السّلام بیرون کرده است به شدّت پشیمان و نادم بشود. امّا او گمان می کرد نباید همه ی خوابش را برای رسول تعریف کند. مسئول هیئت در شب گذشته در بخشی یک چیزی دیده بود که بنابر نظر و عقیده ی او بسیار خوب و نیکو بود ولی فکر می کرد که اگر آن را برای آدمی هم چون رسول تعریف کند  رسول آن را درک نخواهد کرد و بر عکس به شدّت ناراحت و عصبانی هم خواهد شد. ولی تقدیر و اراده ی خداوند بر این تعلّق گرفته تا مسئول هیئت در آن اولین دقیقه های صبح و در همان جلوی خانه رسول همه ی رؤیا و خوابش را برای رسول بازگو کند در آن لحظه هیئت به هیچ وجه تصوّر نمی کرد و نی دانست که او هم اکنون  و در آن لحظات واسطه و رساننده ی یک پیام و دعوتی رمزدار از جانب امام حسین علیه السّلام برای رسول ترک است. او عاقبت شروع به تعریف کردنِ رؤیای دیشبش کرد و رسول ترک نیز یا دقت و کنجکاوی به صحبت های او گوش می داد. مسئول هیئت در شب گذشته در عالم خواب دیده بود در شبی تاریک در صحرای کربلا قرار دارد. او در خواب دیده بود که خیمه ها و یاران و اصحاب امام حسین علیه السّلام در یک طرف می باشند و یاران و خیمه  های لشکریان یزید (لعنة الله علیهم اجمعین) در سویی دیگر. مسئول هیئت تصمیم می گیرد برای مشاهده ی اوضاع و احوال خیمه های امام حسین علیه السّلام به سوی خیمه های آن حضرت حرکت کند. هنوز بیشتر از چند قدم برنداشته بود که ناگاه متوجه می شود سگی در حال پاسبانی و نگهبانی از خیمه های امام حسین علیه السّلام است. آن سگ با پارس ها و حمله های جسورانه اش به هیچ غریبه ای اجازه نمی داد به خیمه های امام حسین علیه السّلام نزدیک شود. مسئول هیئت قدم برمی دارد و با احتیاط به سوی خیمه های سیدالشهداء حرکت می کند ولی آن سگ به سوی او نیز حمله ور می شود  و با سماجت مانع از نزدیک شدن وی به خیمه های حسینی می گردد. مسئول هیئت در آن تاریکی و ظلمت شب با آن سگ درگیر می شود و می خواهد خودش را به خیمه ها برساند. او به سختی و با کوشش و تلاشی زیاد در حال رها شدن از آن سگ بوده است که ناگهان با نگاه به سر و کلّه ی آن سگ متوجّه ی یک منظره ی بسیار عجیب و غریبی می گردد. مسئول هیئت با گریه و اشک به رسولِ ترک می گوید: «… رسول! من در حالی که با آن سگ رودررو شدم یک دفعه متوجه ی مسئله عجیبی شدم، من ناگهان متوجه شدم که سر و صورتِ آن سگ سر و صورت تو است، این سر و کلّه ی تو بود که بر روی هیکل و بدن آن سگ قرار داشت؛ رسول! در واقع این بودی که در حال پاسداری از خیمه های امام حسین علیه السّلام بودی…» عجب صبح زیبایی بود، عجب شب قدری بود… هرچند زمانی که رسول ترک را از هیئت بیرون می کردند و او در مقابل آن جور و جفا فقط صبر پیشه کرد شب بود. هرچند که مسئول هیئت خوابش را در شب و شاید هم در وقت سحر مشاهده کرده بود و هر چند که مسئول هیئت در خوابش دیده بود که در ظلمت شب به سوی خیمه های امام حسین علیه السّلام می رود و در ظلمت شب سر و کلّه ی رسول را بر روی پیکر سگِ نگهبان خیمه ها دیده بود اما زمانی که مسئول هیئت این خواب را در جلوی خانه رسول تعریف می کرد ماه رمضان نبود بلکه ماه محرم بود؛ شب نبود و یکی از روزهای دهه ی اول محرم بود. اما در حقیقت از زاویه ی نگاه عارفان و سالکان آن روز صبح، شب قدری برای رسول ترک بود. در آن صبح زیبا و در آن شب قدر همه ی مقدرات رسول به یکباره زیر و رو شد و انقلابی شگفت و باور نکردنی در رسول به غَلیان آمد و یک شیدایی و سوختگی به جانِ رسول ترک افتاد. او به یکباره اسیر سرِ زلف امام حسین علیه السّلام شد و دیگر هرچه بر زبان می آورد شهد و شکری سوزان بود. 

امام حسین علیه السلام ص 5249 الی 66


رفتار سازی با راهکار  

و قَالَ ع الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى الْفِعْلِ وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى التَّرْکِ وَ أَنْ لَا یَعُودَ وَ الثَّالِثُ تَأْدِیَةُ الْحُقُوقِ لِیَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ لَیْسَ عَلَیْهِ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ یَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ فَیُؤَدِّیَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ یُذِیبَ اللَّحْمَ الَّذِی نَبَتَ مِنْهُ [عَلَى‏] السُّحْتِ بِالْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ حَتَّى یَکْتَسِیَ لَحْماً آخَرَ مِنَ الْحَلَالِ وَ السَّادِسُ أَنْ یُذِیقَ جِسْمَهُ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَاقَهُ لَذَّةَ الْمَعْصِیَةِ 

امام على علیه السلام : همانا براى استغفار ، درجه علیّین قرار داده شده است و آن استغفار نامى است که شش معنا در بر دارد: نخست پشیمانى از گذشته؛ 

دوم تصمیم بر ترک همیشگى آن؛

سوم بازگرداندن حقوق خلایق به آنان ... ؛ 

چهارم ادا کردن حقّ هر عمل واجب که حقّ آن را ضایع کرده اى؛ 

پنجم این که گوشت برآمده از مال حرام را با اندوهها آب کنى، چندان که پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ؛ 

و ششم آن که سختى طاعت را به تن بچشانى چنان که شیرینى معصیت را به کام او ریخته بودى. آن گاه [پس از همه این مراحل ]بگویى: أستغفِرُ اللّه.

 بحارالأنوار  75  68  باب 16

روضه کوتاه

عمری بود بر سفره لطفت نشستم ....... گر چه نمک خوردم نمکدان را شکستم

(ولی خدای من )ببین که دل شکسته ام   بعشق تو نشسته ام  الهی العفو  خدایا تو که کریمی و رحیم تو که توبه امثال رسول ترک را قبول کردی  این مرتبه هم بخاطر اهل بیت توبه مراهم بپذیر و گناهانم را ببخشا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۲۱
حسین سبزعلی


روز چهاردهم- فلسفه بلای مومنین

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ لا تُؤَاخِذْنِی فِیهِ بِالْعَثَرَاتِ وَ أَقِلْنِی فِیهِ مِنَ الْخَطَایَا وَ الْهَفَوَاتِ وَ لا تَجْعَلْنِی فِیهِ غَرَضا لِلْبَلایَا وَ الْآفَاتِ بِعِزَّتِکَ یَا عِزَّ الْمُسْلِمِینَ

ترجمه 

خدایا مرا به خاطر لغزش هایم مواخذه نکن  و درگذر در آن از خطاها و بیهودگی هایم و و مرا در آن نشانه تیر بلاهاو آفت ها قرار مده به عزتت ای عزت دهنده مسلمانان 

شروع

برخی متدینین گاهی سوال می کنند :ما که خدا رو قبول داریم و اهل نماز و روزه و محراب و منبریم ، چرا اینقدر  بلا و گرفتاری برامون پیش می آید ؟ 

أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (عنکبوت:2)

تفسیر:

1. یفتنون  از ماده  فتنه  در اصل به معنى گذاشتن طلا در آتش براى شناخته شدن میزان خلوص آن است، سپس به هر گونه آزمایش ظاهرى و معنوى اطلاق شده است. تفسیر نمونه

2.جالب اینکه در حدیثى که در اصول کافى از بعضى از معصومین در تفسیر آیه أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ آمده چنین مى‏خوانیم:

یفتنون کما یفتن الذهب، ثم قال یخلصون کما یخلص الذهب!:

  آزمایش مى‏شوند همانگونه که طلا در کوره آزمایش مى‏شود، و خالص مى‏شوند همانگونه که فشار آتش ناخالصیهاى طلا را از بین مى‏برد و آن را خالص مى‏کند. تفسیر نمونه

اقناع اندیشه با مقایسه و تشبیه و توضیح به نمونه 

برای اینکه بهتر فلسفه بلا ها را درک  کنیم  جریانی از لقمان حکیم برای شما تعریف کنم که مولوی هم در مثنوی آن را نقل کرده است :

  لقمان حکیم، مدّتی غلام ( و برده) بود. مولایش ثروت و باغ و ملک فراوان داشت و دارای غلامان متعدد بود. در میان غلامان او، لقمان قیافه ای سیاه و تیره داشت، ولی در سیرت و معرفت، سرآمد همه بود: 

بود لقمان در غلامان چون طُفَیْل ....... پرمعانی، تیره صورت همچون لیل

از آنجا که مولایش، ظاهربین بود، غلامان دیگر را بر لقمان ترجیح می داد؛ مثلاً، آنها را برای میوه چیدن و میوه آوردن به باغ می فرستاد، ولی لقمان را بر کارهای پست (مانند جارو کردن) می گماشت و همین روش او باعث می شد که غلامان نیز به لقمان به نظر کوچکی می نگریستند و گاهی او را آزار می دادند. در یکی از موارد، مالک غلامان، آنها را برای آوردن میوه به باغ فرستاد. آنها به باغ رفتند و میوه های مختلف چیدند و آوردند، ولی در غیاب مالک، آن میوه ها را خوردند. بعد که مالک آمد و تقاضای میوه ی تازه کرد، غلامان به دروغ گفتند: « میوه ها را لقمان خورد.» مالک از آن پس، با نظر خشم آلود به لقمان می نگریست و با او بدرفتاری می کرد: 

خواجه را گفتند: لقمان خورد آن ........ خواجه برلقمان ترش گشت و گران

لقمان بفراست دریافت که راز ناسازگاری مالک با او چیست؟ نزد مالک رفت و چنین پیشنهاد کرد: ای صاحب من! ما را امتحان کن! این گونه که به همه  ی ما مقداری فراوان، آب داغ بخوران و بعد سوار اسب بشو و به سوی بیابان بتاز و فرمان بده تا ما پیاده به دنبال تو بدویم و با این روش، راز را کشف کن: 

امتحان کن جمله ما را ای کریم ......... سیرمان در ده تو از آب حمیم

بعد از آن ما را به صحرای کلان ......... تو سواره ما پیاده در دوان

آنگهان بنگر تو بد کردار را ......... صُنع های کاشف اسرار را

مالک، همین امتحان را کرد. غلامان همه به دنبال اسب می دویدند. آنها که میوه ها را خورده بودند، بر اثر دویدن، حالشان متغیّر شد و میوه ها را قی کردند، ولی از دهان لقمان جز آب صاف، چیزی بیرون نیامد: 

چونکه لقمان را درآمد قی زناف ....... می برآمد از درونش آب صاف

به این ترتیب، راز… کشف شد و برای مالک، معلوم شد که میوه ها را غلامان خورده اند – نه لقمان. غلامان شرمسار شدند و لقمان، روسفید گشت. وقتی که حکمت لقمان، رازها را فاش بکند، پس حکمت خدا چیست؟ پس غافل مباش که روز قیامت نیز خائنان از پاکان این گونه مشخص می گردند و رازها فاش می شوند. با این که مجرمان به فاش شدن آنها بی میل هستند:

حکمت لقمان چوتاند این نمود؟....... پس چه باشد حکمت ربّ الوجود

یَوْمَ تُبْلیَ السَّرائر کُلُّها ....... بانَ مِنْکُمْ کامِنٌ لایَشْتَهی

به این ترتیب زمستان رفت و روسیاهی برای زغال ماند. 

نار از آن آمد عذاب کافران ........ که حَجَر را نار باشد امتحان

داستان های مثنوی نوشته ی اشتهاردی

پرورش احساس با شعر 

جمله در رنجیم و بیم و ابتلاء ......... می روند این ره به غیر اولیاء

می کشند این را ه را بیگار وار ......... جز کسانی واقف از اسرار کار

جهد کن تا نور تو رخشان شود ......... تا سلوک و خدمتت آسان شود / مولوی

رفتار سازی 

غیر از بلاهای فردی لازم است انسان مراقب باشد دچار عذاب جمعی  جامعه نشود در روایت است :

حضرت علی علیه السلام در بعضی اوقات از مصائب و گرفتاریهای آیندگان خبر می داد و راه درمان ابتلائات آنها را گوشزد می کرد.علی علیه السلام فرمود: زمانی بر مردم خواهد آمد که چند گناه بزرگ و عمل زشت در بین آنها پدید می آید .

* کارهای زشت آشکار می گردد و معمولی می شود .

* پرده های عفت و شرم پاره می گردد .

* زنا کاری و تجاوزهای ناموسی علنی می شود .

* مالهای یتیمان را حلال می شمارند و می خورند .

* رباخواری شیوع پیدا می کند .

* در کیل و وزنها ، کم و کاست می کنند .

* شراب را به اسم نبیذ حلال شمرده و می خورند .

* رشوه را به عنوان هدیه و شیرینی می گیرند .

* به نام امانت داری خیانت می نمایند .

* مردها خود را به شکل زنان و زنان خویش را به صورت مردها درمی آورند.

* به احکام و دستورات نماز بی اعتنائی می کنند 

 *حج خانه خدا را برای غیر خدا (برای ریا و یا تجارت) بجا می آوردند .

سپس ادامه داد: کیفراین زشتی ها این است که خداوند آنها را از فیوضات خود محروم می کند،. در این وقت باید ترسید از اینکه خداوند به طور ناگهانی آنها را کیفر کند (مانند زلزله و طوفان و سیل ). چرا که به دنبال آن کارها، بلاها مردم را فرا می گیرد، تا جائی که کسانی صبح سالم هستند ولی شب در دل خاک و قبر آرمیده اند و گاهی شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند. وقتی چنین روزگاری پیش آمد، لازم است انسان همیشه وصیت کرده باشد که مبادا بلائی بر او فرود آمده و بدون وصیت بمیرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممکن است تا آخر وقت زنده نباشد.هر یک از شما آن زمان را درک کرد بدون وضو نخوابد و اگر برایش امکان دارد همیشه با وضو باشد چه ترس آن است که مرگ ناگهانی برسد، لذا خوب است با وضو باشد که روح با طهارت خدا را ملاقات نماید. من شما را ترساندم اگر بترسید و آگاه نمودم،اگر آگاه گردید و شما را پند دادم چنانچه پند گیرید پس در پنهانی و آشکار، از خدا بترسید و نباید کسی از شما بمیرد، مگر اینکه مسلمان باشد،زیرا هر کس به جزاسلام آئینی داشته باشد ازاو پذیرفته نیست و در آخرت زیان کاراست . بحار الانوار.

روضه کوتاه

برخی تصور میکنند بلا نشانه اینست که مورد عنایت خدا نیستند در حالیکه اشتباه می کنند ،گفت:

انکه در این بزم مقرب تر است .......... جام بلا بیشترش میدهند

لذا مصیبتی که بر حسین بن علی (ع) وارد شد بر کدامیک از ما وارده شده است ، در یک صبح تا ظهر هفده نفر از عزیزانش جلوی چشمانش به شهادت رسیدند ،یکی از آنها طفل شش ماهه بود که روی دست آقا بود و با لبهاش داشت  با بابا بازی می کرد یه وقت ابی عبد الله دید دستانش به خون گلوی علی آغشته شد ، خون گلوی اصغر رو به آسمان پرتاب کرد و فرمود : خدایا چون تو میبینی بر من آسان است .....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۱۸
حسین سبزعلی

روز پانزدهم – دلدادگی و شرح صدر

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِینَ وَ اشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِینَ بِأَمَانِکَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ 

ترجمه 

خدایا در این روز فرمان بری فروتان را روزیم کن و سینه ام را به گشاده کن به سوی بازگشت از  سر دلدادگی به تو ، قسم به امان دادنت  ای امان ترسناکان 

شروع

یکی از چیزهایی که در این دعا از خدا میخواهیم نعمتی است که خدا به پیامبرانش داده و میتوان گفت مافوق همه معجزات آنها است (نمونه ج27 ص123) و یکی از رموز موفقیت آنها و آن شرح صدر است. قرآن میفرماید: 

فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشرَْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ  وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یجَْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ  کَذَالِکَ یجَْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ  (انعام/ 125)

پس کسى را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‏اش را براى [پذیرفتن‏] اسلام مى‏گشاید و کسى را که [به خاطر لجاجت و عنادش‏] بخواهد گمراه نماید، سینه‏اش را چنان تنگ مى‏کند که گویى به زحمت در آسمان بالا مى‏رود خدا این گونه پلیدى را بر کسانى که ایمان نمى‏آورند، قرار مى‏دهد. 

در آیه فوق سعه صدر (گشادگى سینه) یکى از مواهب بزرگ و ضیق صدر (تنگى سینه) یکى از کیفرهاى الهى شمرده شده است، همانطور که خداوند در مقام بیان یک موهبت عظیم به پیامبر خود مى‏گوید،  أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ    آیا سینه تو را وسیع و گشاده نساختیم 

و این موضوعى است که با مطالعه در حالات افراد به خوبى مشاهد مى‏شود، بعضى روحشان آن چنان باز و گشاده است که آمادگى براى پذیرش هر واقعیتى- هر چند بزرگ باشد- دارند، اما به عکس بعضى روحشان آن چنان تنگ و محدود است که گویا راهى و جایى براى نفوذ هیچ حقیقتى در آن نیست. افق دید فکرى آنها محدود به زندگى روزمره و خواب و خور آنها است، اگر به آنها برسد همه چیز درست است و اگر کمترین تغییرى در آن پیدا شود گویا همه چیز پایان یافته و دنیا خراب شده است!.

هنگامى که آیه فوق نازل شد از پیامبر ص پرسیدند شرح صدر چیست؟

پیامبر ص فرمود: نور یقذفه اللَّه فى قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح‏

:  نورى است که خدا در قلب هر کس بخواهد مى‏افکند و در پرتو آن، روح او وسیع و گشاده مى‏شود .

پرسیدند: آیا نشانه‏اى دارد که با آن شناخته شود؟

فرمود: نعم، الانابة الى دار الخلود و التجافى عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزول الموت‏

  آرى نشانه‏اش توجه به سراى جاویدان و دامن‏ بر چیدن از زرق و برق دنیا و آماده شدن براى مرگ است (با ایمان و عمل صالح و تلاش و کوشش در راه حق) پیش از آنکه مرگ فرا رسد.  (تفسیر نمونه ج5 ص436)

اقناع اندیشه با تمثیل 

باید توجه داشت که شرح صدر دادن خدا مثل هدایت و اضلال او بی حساب و کتاب نیست بلکه زمینه آن را خود انسان باید فراهم کند. مثلا اگر شما بطری در بسته ای را در آن بیندازید ، قطره ای از آن ، در بطری داخل نمی شود . مشکل از آب است یا بطری ؟!

انسان هایی هستند که تمام راههای هدایت را به روی خود بسته اند ؛ راه فکر و تعقل ، راه عبرت و اندیشه ، راه شنیدن حق و اطاعت از آن ، راه ارشاد و هدایت و پندپذیری ، راه کمک به دیگران و…این انسان ها از خود جمادی ساخته اند که به قول قرآن ، آنها سنگ و سخت تر از سنگ هستند: (ثم قست قلوبکم من بعد ذلک کالحجاره أو أشد قسوه) (بقره/74) محروم شدن این گروه از فضل الهی ، به خاطر بسته بودن خودشان است ، نه به خاطر کم بودن فضل و رحمت الهی .

پرورش احساس با داستان 

آیت الله مصباح یزدی میفرماید: شخصی مورد اطمینان برایم نقل کرد که در مشهد مقدّس در منزل یکی از دوستان با دو دانشجوی آمریکایی که زن و شوهر بودند ملاقات کردم. برای آن دو، داستان شگفت آوری رخ داده بود که به تقاضای میزبان آن داستان را برای ما نقل کردند: آن دو جوان آمریکایی گفتند: ما در یکی از دانشگاه های آمریکا مشغول تحصیل بودیم، پیوسته در خود احساس خلأ می کردیم. اول خیال کردیم که این خلأ و کمبود ناشی از غریزه جنسی است و با ازدواج و انتخاب همسر، آن خلأ پر می گردد. از این رو، هر دو تصمیم گرفتیم که با همدیگر ازدواج کنیم؛ امّا پس از ازدواج نیز آن خلأ پر نشد. سپس بنا گذاشتیم که بیشتر به کلیسا رفت و آمد داشته باشیم و به مسائل معنوی بپردازیم، شاید آن خلأ برطرف گردد؛ امّآ آن خلأ و عطش معنوی رفع نشد. شنیده بودیم که در کشورهای شرقی، به خصوص چین و هندوستان، مذاهبی وجود دارند که مردم را به ریاضت و انجام تمرین های ویژه ای برای رسیدن به حقیقت دعوت می کنند، تصمیم گرفتیم که به آن کشورها سفر کنیم؛ اما با سفر به آن کشور ها و تحمل ریاضات از جمله 40 شب خوابیدن روی تختی که میخهای زیادی روی آن بود باز هم نتیجه ای نگرفتیم. بالاخره این تصور در ما پدید آمد که اصلاً در عالم حقیقت واقعیتی نیست که بتواند خلأ درونی انسان را اشباع کند. نا امیدانه تصمیم گرفتیم که از طریق خاورمیانه به اروپا و سپس آمریکا رهسپار گردیم. به ایران که آمدیم ابتدا وارد شهر بزرگ مشهد شدیم و آن را شهر عجیبی یافتیم که نمونة آن را تاکنون مشاهده نکرده بودیم. در وسط شهر ساختمانی جالب و با شکوه با گنبد و گلدسته های طلا که پیوسته انبوهی از مردم به آن رفت و آمد داشتند، ما را به خود جلب کرد. سؤال کردم: اینجا چه خبر است و این مردم چه دینی دارند؟ گفتند: این مردم مسلمانند و کتاب مذهبی آنان قرآن است و در این شهر و این ساختمان یکی از رهبران مذهبی آن ها که به او امام می گویند دفن شده است. پرسیدم: امام کیست و چه می کند؟ گفتند: امام انسان کاملی است که به عالی ترین مراحل کمال انسانی رسیده است و او با رسیدن به آن مقام، دیگر مرگی ندارد و پس از رخت بر بستن از دنیا نیز زنده است. چون این مسلمانان چنین اعتقادی دارند، به زیارت ایشان می روند و با عرض ادب و احترام حاجت می خواهند و امام حاجت آن ها را برآورده می سازد. گفتم: قسمت های برجسته ای از قرآن را برای مانقل کنید؟ به ما گفتند: در یکی از آیات قرآن آمده است که هر چیزی خداوند را تسبیح می گوید! آن سخنان برای مامعمایی شد که چطور با این که امام آن ها مرده است، باز او را زنده می دانند و به علاوه، معتقدند که همه چیز، حتّی کوه ها و درختان، خدا را تسبیح می گویند؟ باور نکردیم و تصمیم گرفتیم برای تماشا وارد مشهد رضوی شویم. در صحن، یکی از خادمان که وسیله ای شبیه چماق با روکش نقره در دست داشت، وقتی متوجه شد ما خارجی هستیم از ورودمان به صحن جلوگیری کرد و گفت: ورود خارجی ممنوع است! گفتم: ما چندین هزار کیلومتر در دنیا سفر کرده ایم و به اماکن گوناگونی وارد شده ایم و هیچ کجا به ما نگفتند که ورود خارجی ممنوع است، چرا شما از ورود ما جلوگیری می کنید؟ قصد ما تنها تماشای این محل است و نیّت بدی نداریم. هر چه اصرار کردم فایده ای نبخشید و از ورود ما جلوگیری کردند و ما با ناراحتی از آنجا دور شدیم و در آن حوالی روبروی مسافرخانه ای لب جوی آب نشستیم و مدّتی من به فکر فرو رفتم که نکند در عالم حقیقتی باشد که در اینجا نهان است و ما نشناسیم؟ ما که آن همه زحمت و ریاضت را تحمّل کرده و نتیجه ای نگرفته ایم، اگر در اینجا خبری باشد و آنان ما را راه ندادند که از آن مطلع گردیم، برایمان سخت حسرت آور و رنج آور است که با آن همه زحمت، تلاش و تحمّل رنج سفر از رسیدن به آن حقیقت محروم بمانیم. بی اختیار گریه ام گرفت و مدّتی گریستم. ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد کسی که آنجا مدفون است، یا امام و انسان کامل است و آن ها راست می گویند، یا دروغ می گویند و او انسان کامل نیست. اگر آن ها راست بگویند و به واقع او زنده است و بر همه جا احاطه دارد، خودش می داند که ما به دنبال چه هدفی این همه راه آمده ایم و باید ما را دریابد؛ و اگر آنان دروغ می گویند، ضرورتی ندارد که ما به تماشای آنجا برویم. همین طور که اشک می ریختم و خود را تسلّی می دادم، دست فروشی که تعدادی آیینه، مهر و تسبیح در دست داشت نزدم آمد و به انگلیسی و با لهجة شهر خودمان گفت: چرا ناراحتی؟ سر بلند کردم و جریان را برای او گفتم که ما برای کشف حقیقت به چندین کشور سفر کرده ایم و سال ها ریاضت کشیده ایم و اکنون که به اینجا آمده ایم، به حرم راهمان نمی دهند. گفت: ناراحت نباش، برو، راهتان می دهند. گفتم: الآن ما به آنجا رفتیم و راهمان ندادند. گفت: آن وقت اجازه نداشتند. من در آن لحظه، فکر نکردم که چطور آن دست فروش به انگلیسی آن هم به لهجة محلی با من حرف زد و از کجا خبر داشت که قبلاً خادمان حرم اجازه نداشتند که ما را راه دهند و اکنون اجازه دارند؛ و چرا من راز دلم را برای او گفتم. بالاخره به طرف حرم راه افتادیم و وقتی به در صحن رسیدیم، خادم مانع ورود ما نشد. پیش خود گفتم، شاید ما را ندیده، برگشتیم و به او نگاه کردیم؛ اما او عکس العملی نشان نداد. وارد صحن شدیم و به راهرویی رسیدیم که جمعیّت انبوهی از آنجا وارد حرم می شدند، ما نیز همراه جمعیّت وارد راهرو شدیم. فشار جمعیّت ما را از این سو به آن سو می کشاند، تا این که به در حرم رسیدم و گرچه فشار جمعیّت زیاد بود، امّا ناگهان من احساس کردم که اطرافم خالی است و هر چه جلو رفتم، پیرامونم خلوت تر می شد و بدون مزاحمت، ناراحتی و فشار جمعیّت به پنجره های ضریح مقدّس رسیدم مشاهده کردم که در درون ضریح شخصی ایستاده. بی اختیار تعظیم و سلام کردم، آن حضرت با لبخند جواب سلام مرا دادند و فرمودند: چه می خواهی؟ من هر چه قبلاً در ذهنم بود، یک باره از ذهنم رفت و هر چه خواستم بگویم که چه می خواهم، چیزی به ذهنم نیامد؛ فقط یک مطلب به ذهنم آمد که در محضر حضرت گفتم و آن این بود که من شنیده ام در قرآن نوشته شده همة موجودات خدا را تسبیح می گویند. وقتی آن مطلب را عرض کردم، فرمودند: به تو نشان می دهم. بعد بی اختیار از حرم بیرون آمدم و باز احساس کردم که پیرامون من خلوت است و کسی مزاحم من نمی شود. خداحافظی کردم و از حرم خارج شدم، امّا مبهوت شده بودم. وقتی از حرم خارج شدم و به صحن وارد گردیدم، حالتی به من دست داد که می شنیدم هر آنچه پیرامون من هست، از در و دیوار و درخت و زمین و آسمان، تسبیح می گویند. با مشاهدة این صحنه، دیگر چیز نفهمیدم و بی هوش بر روی زمین افتادم. پس از به هوش آمدن، خود را در اتاقی و بر روی تختی دیدم که عده ای آب به صورتم می ریختند تا به هوش آیم. پس از آن واقعه، من متوجه شدم که در عالم حقیقتی وجود دارد و آن حقیقت در اینجاست و انسان می تواند به مقامی برسد که مرگ و زندگی برای او یکسان باشد و او مرگ نداشته باشد و هم چنین پی بردم که قرآن راست می گوید که همه چیز تسبیح گوی خداست

یا رب  از  ابر هدایت  برسان بارانی ........ پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

بر سر تربت من با می و مطرب بنشین ........تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش .........تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم

رفتار سازی 

اما ما چه کنیم که زمینه را در خود ایجاد کنیم؟

 باید نسبت به مسائلی که نفس ما با آن تضاد و مشکل دارد خودمان را بسنجیم اگر در پذیرش حقائق قلب مان سخت می پذیرد این نشانه کمبود شرح صدر ماست که باید با همنشینی با اهل تقوا و معنویت و تواضع نسبت به حق و حقیقت تبدیل به شرح صدر کنیم.

چنان که موسی از خداوند طلب نمود تا در مذاکره و دعوت فرعون به خداوند دارای شرح صدر باشد تا در دعوتش از حق خارج نشود: قال رب اشرح لی صدری 

با کنترل خود در هیجانات و عصبانیتها و در مقابل اشتباهات دیگران و با تحمل و صبوری در امتحانات الهی و اینکه در نزد خودمان بگوئیم   هر چه آن خسرو کند شیرین بود  شرح صدر بیشتری یافته و ایمان ما نسبت به خدا تقویت میگردد. حضرت زینب (س) بعد از حوادث کربلا در جواب کسی که از او پرسید چگونه این همه بلا را جمیل میبینید : فرمودند چون خداوند ناظر و عالم به تمام حقائق است آن را جمیل میبینم.

مدح کوتاه

امام مجتبی علیه السلام که امروز روز میلادشان است دریای شرح صدر هستند. روزی یک مرد شامی حضور ایشان رسید و هر ناسزاییک ه به ذهنش رسید به حضرت گفت.پس از اینکه حرفش تمام شد حضرت او را مورد لطف خود قرار دادند و بسیار با او مهربانی کردن تاجایی که بسیار شرمنده شد و گفت الله اعلم حیث یجعل رسالته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۱۱
حسین سبزعلی


روز هفدهم- فلسفه دعا

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ اقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَ الْآمَالَ یَا مَنْ لا یَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِیرِ وَ السُّؤَالِ یَا عَالِما بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 

ترجمه 

خدایا مرا در این روز به سوی عمل های نیک رهنمون کن و درخواست هایم را در این روز برآورده کن ای کسی که نیازی به تفسیر و پرسیدن نداری ای کسی که به آنچه در سینه جهانیان آگاه است درود فرست بر محمد و خاندان پاکش

ایجاد انگیزه با ابهام

اگه امروز تصمیم بگیرید که با یکی از مسئولین کشوری ملاقات داشته باشید خیلی بعید که حالا حالاها به  شما وقت بدن ، نه اینکه اون مسئول بنده خدا نخواد وقت بذاره نه خب خیلی ها  از قبل نوبت گرفتند ،کار زیاد و این آقا هم یه نفره محدودیت داره به قول خودمون دو دست که بیشتر نداره  خلاصه برای دیدار با یه مسئول کشوری حتی استانی اینهمه زحمت داره تازه بری درخواستت رو بدی حالا آیا او بتونه جواب بده یا نه بماند ولی شما یه آقایی داری با اینکه برای همه آقایی می کنه، بدون وقت قبلی برای تو ، هر وقت که تو بخوای وقت داره همین نزدیکی هاست کافی صداش بزنی ...

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنىّ‏ِ فَإِنىّ‏ِ قَرِیبٌ  أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ  فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ وَ لْیُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (بقره /186)

هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند) ترجمه مکارم شیرازی

تفسیر :  برخى افراد از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله مى‏پرسیدند: خدا را چگونه بخوانیم؟ آیا خدا به ما نزدیک است که او را آهسته بخوانیم و یا اینکه دور است که با فریاد بخوانیم؟! این آیه در پاسخ آنان نازل شد.

دعا کننده، آن چنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را براى لطف به او بکار برده است (تفسیر نور)

جالبترش اینکه می فرماید:  بنده های من ، مرو جواب بدید  فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ یعنی بنده چی کار می کنی ،  از من بخواه دیگه   انگاری خدا خواسته ازش بخوایم یعنی او دعوتمون کرده وما داریم جواب می دیم 

خدایا تو از من نخواسته بودی هم من سر تا پا درخواستم می اومدم برای چی از من می خوای بیام 

نکنه می خوای شرمندگی  خواستن رو از من برداری بگی این ها که خود سرانه  نیومدند من دعوتشون کردم اومدند خدایا چقدر تحویلمون گرفتی از این تحویل گرفتن شرمندتم 

اقناع اندیشه با تمثیل 

شاید کسی بپرسه مگه خدا به خواستن ما نیاز داره نمی شد نخواسته نیازهای ما رو پاسخ بده ؟

کسی از خدا نخواد نه خودش رو شناخته نه خدا رو و گاهی اصل خودخواستن بدون اینکه چی بخوای برای خدا موضوعیت داره

فَلَا تَمَلَّ الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَکَانٍ

وسائل‏الشیعة ج : 7 ص : 6

یعنی همان طور که کمال بنده در خواستن هست لازمه کمال الهی فیض دهی است بنابراین از بنده گان می خواهد که ازاو بخواهند تا او بدهد 

شما وقتی می خواهید به مرغ یا گربه  و سگ منزلتان غذا بدهید، حساب می کنید چه وقت به او غذا دادید. نوبت غذایش کی است، آن موقع غذا به او می دهید. اما نسبت به بچه ی خودتان می گذارید تا خودش بگوید من گرسنه هستم تا به او غذا بدهید. بین گربه منزل و بچه ی منزل فرق است. گربه ی منزل نمی خواهد بگوید من گرسنه ام، اربابش باید بداند گرسنه است و به او غذا بدهد اما بچه ی منزل باید بخواهد، تا به او بدهند. اُمّتی که تربیت شده، مثل بچه ی این خانه است، هر وقت کمبود شد باید به خدا التماس کند که خدایا بده. امّتهایی که تربیت نشده اند، مثل گربه منزل اند، خدا وقتی می بیند که الآن گرسنه شان است، به آنها می دهد. ما هم قبل از انقلاب حال بچه و حال آدمیزاد نداشتیم، حال جانور داشتیم، از این جهت باران می خواستی، نمی خواستی می آمد. اما الآن بعد از انقلاب، این امّت بالغ شد. و حال فرزند این جهان را پیدا کرده است، باید بخواهد تا به او بدهند.

پرورش احساس 

علاوه برتربیت بنده که در اثر رفت و آمد به درب خانه خدا تواضع و بندگی رو ابراز می کنه ، این کار جلب محبت الهی رو در پی داره 

روایتی نقل شده که گفت: در تورات آمده، اى موسى هر که مرا دوست بدارد، فراموش نمى‏کند و هر که به رحمت و نعمت من، امیدوار باشد، در سؤال و خواستن پافشارى مى‏نماید، اى موسى گر چه من از حال بندگان هیچ گاه غافل نیستم، اما دوست دارم، فرشتگانم، گریه و زارى بندگانم را بشنوند، و نگهبانان مى‏بینند که چگونه فرزندان آدم به من تقرّب پیدا مى‏کنند، در حالى که خودم به آنان نیروى آن را مى‏بخشم و سبب دعایشان هستم. ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج‏1 161 ،  ارزش دعا .....  ص : 160

حافظ وظیفه ی تو دعا گفتن است و بس ........ در بند آن مباش که نشنید یا شنید.

امام سجاد علیه السلام ص 2/318 الی 3

طاووس گفت: در مسجدالحرام شخصی را دیدم که زیر ناودان ایستاده و نماز می خواند و دعا می کند و می گرید. بعد از آنکه نمازش تمام شد نزد او آمدم و دیدم که او علی بن الحسین علیهم السّلام است. به او گفتم: ای پسر رسولخدا (ص) تو را در چنین حالی دیدم در حالی که تو سه وسیله برای نجات داری: اول آنکه فرزند پیامبر هستی، دوم آنکه جدت شفیع قیامت است و سوم آنکه خدای متعال دارای رحمت می باشد! آن حضرت فرمود: اما فرزند رسول خدا بودن برای من فایده ای ندارد، زیرا خدا فرمود:« در قیامت نسبت و خویشی مفید نیست»{ فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لایتساءلون/مومنون 101} و اما شفاعت جدم معلوم نیست برایم مفید باشد زیرا خدا فرمود: شفاعت نمی کنند مگر برای کسانی که مورد رضایت حق هستند»(وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون/انبیا28) و اما خدا در مورد رحمت خود فرمود:« رحمت او شامل حال محسنین میشود»(ً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنین/اعراف56 ) و من نمیدانم جزء محسنین و نیکوکاران هستم یا نه؟ 

رفتار سازی 

اما برای اجابت دعا لازمه آداب دعا کردن رو آدم رعایت کنه و شرایطی رو لحاظ کنه تا به نتیجه برسه از جمله این شرایط اینه که :  

. شب های جمعه،‌شبهای قدر، سحرها(ماه رمضان) زمانهای مناسبی برای دعا هستند.

2. آداب دعا کردن(از میزان الحکمه) :

1/1 بسم الله : رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لا یُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ بِسمِ اللّه ِ الرّحمنِ الرَّحیمِ

1/2 تمجید خدا: عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : إنَّ فی کِتابِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : إنَّ المِدحَةَ قَبلَ المَسألَةِ ، فإذا دَعَوتَ اللّه َ عزّ و جلّ فَمَجِّدْهُ . قالَ : قلتُ : کَیفَ اُمَجِّدُهُ ؟ قالَ : تَقولُ : یا مَن هُوَ أقرَبُ إلَیَّ مِن حَبلِ الوَریدِ ، یا مَن یَحولُ بَینَ المَرءِ و قَلبِهِ ، یا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأعلى ، یا مَن لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ

1/3صلوات :رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : صَلاَتُکُم عَلَیَّ إجابَةٌ لِدُعائکُم و زَکاةٌ لِأعمالِکُم

1/4 استشفاع : الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : إنَّ للّه ِِ رُسُلاً مُسْتَعلِنِینَ و رُسُلاً مُستَخْفِینَ ، فإذا سَألتَهُ بِحَقِّ المُستَعْلِنِینَ فَسَلْهُ بِحَقِّ المُستَخْفِینَ

1/5 دعا برای دیگران :رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لَیسَ شیءٌ أسرعَ إجابةً مِن دَعوَةِ غائبٍ لغائبٍ .

روضه کوتاه

دعا اینقدر برای امام حسین علیه السلام مهم بوده که یک شب عاشوراش ر و به تاخیر می اندازه تا ببا خدا مناجات و دعا کنه و به عباسش می فرماید عباسم برو از این ها یک شب دیگه فرصت بگیر تا شبی دیگر رو مناجات کنیم روای می گه وقتی نزدیک گودی قتلگاه شدم دیدم آقا زیر لب می فرماید الهی راضیا بقضائک تسلیما لامرک ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۵
حسین سبزعلی


روز هجدهم -  قلب –  اتباع از آثار شب قدر-  فضیلت سحر

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ 

ترجمه 

خدایا در این روز مرا برای برکات سحرهایش بیدار و آگاه م کن و قلبم را در این روز به روشنایی نوهایش روشن کن و هر عضوی  از بدنم به به سوی پیروی آثارش روانه کن به نورت ای روشنی بخش قلب های آشنایانت 

شروع

گاهی شما می ری داخل فروشگاهی می بینید که قیمت هر کالایی رو زدند می رسید به جنسی که قیمتش رو نزدند

 شاید برای شما سوال پیش بیاد که چرا قیمت این رو نزدند ؟ حدس می زنید مثل اینکه یادشون رفته ولی دقت می کنید می بینید همه جنس ها برچسب زده شده ولی فقط این یکی برچسب قیمت نداره کنجکاو می شید می پرسید : ببخشید قیمت این کالا رو چرا نزدید؟  فراموش کردید فروشنده می گه : نه اتفاقا فراموش نکردیم شما می پرسید: پس برای چی قیمتش رو نزدید فروشنده می گه : این جنس قیمت نداره ،شما می پرسید یعنی چی قیمت نداره مگه می شه قیمت نداشته باشه فروشنده میگه قیمت این جنس از هر چی فکرشو رو بکنید بیشتره  برای همین قیمت نداره هر کسی هم خریدار نیست 

تو عبادات هم همین طوره علی رغم اینکه خیلی از عبادت ها برچسب پاداش دارند یعنی معلومه چقدر پاداش داره بعضی از عبادت ها برچسب پاداش ندارند یعنی خدا معلوم نکرده این عبادت رو به چه قیمتی می خره از جمله این عبادت هایی که این قدر قیمتی هست که قیمت نداره نماز شب هست قرآن در این باره می فرماید 

تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (16) فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (17 سجده)

در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم:

ما من حسنة الا و لها ثواب مبین فى القرآن، الا صلاة اللیل، فان اللَّه عز اسمه لم یبین ثوابها لعظم خطرها، قال: فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ:

  هیچ عمل نیکى نیست مگر اینکه ثواب روشنى در قرآن براى آن بیان شده، مگر نماز شب که خداوند بزرگ ثواب آن را روشن نساخته به خاطر اهمیت آن، لذا فرموده است:

هیچکس نمى‏داند چه ثوابهایى که مایه روشنایى چشمان است براى آنها نهفته شده است.

تفسیر نمونه، ج‏17، ص: 14

اقناع اندیشه 

البته باور به این حرف ها ایمان می خواد وگرنه آدم زود سست می شه ، انگیزه اش رو از دست می ده 

مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء، در تربیت فرزندش روشی آموزنده و مؤثّر داشت. در حالات وی نوشته اند که: او می خواست پسر نوجوانش را به سحرخیزی و شب زنده داری عادت بدهد، به طوری که تا پایان عمر، از روی علاقه و میل قلبی به این کار ادامه بدهد. شبی، پیش از اذان صبح، کنار بستر پسرش آمد و به آرامی او را بیدار کرد و گفت: عزیزم! برخیز تا به حرم مطهر مولای متّقیان علی (ع) مشرّف گردیم. پسر نوجوان چشمان خواب آلودش را مالید و گفت: بابا جان! شما بروید، من خودم می آیم. پدر گفت: نه، من ایستاده ام تا با هم برویم. پسرک برخاست، وضو گرفت و به اتّفاق پدر، به سوی حرم مطهّر روانه شد. جلو حرم امیرمؤمنان (ع)، مرد مستمندی نشسته و دستش را پیش مردم دراز کرده بود. پدر از پسرش پرسید:

 فرزندم! این مرد، برای چه در این جا نشسته است؟

 – برای گدایی و دریافت کمک از مردم. تو فکر می کنی چقدر پول از این طریق به دست می آورد؟

 –شاید چند درهمی عایدش گردد.

-آیا مطمئنّاً این مبلغ را به دست خواهد آورد؟

 –البته به طور قطع و یقین نمی توان آن را پیش بینی کرد، شاید مبلغی عایدش شود، شاید هم دست خالی برگردد. در این جا، پدر دانا و نکته سنج که زمینه را برای بیان مطلب خود آماده دید، گفت: پسرم! ببین این مرد فقیر، برای به دست آوردن مبلغی از ثروت دنیا- که یقین به آن هم ندارد

در این موقع شب، آمده این جا و دستش را پیش مردم دراز کرده است. تو که واقعاً به پاداش هایی که خداوند برای سحرخیزی و خواندن نماز شب تعیین فرموده، یقین داری و سخنان امامان معصوم (ع) را باور کرده ای، پس چرا در انجام آن سستی به خود راه می دهی؟ مطمئن باش که خدای مهربان به تمام وعده هایش عمل می کند و پاداش عمل ما را به طور کامل می پردازد و هیچ کس را محروم نمی سازد! این تمثیل زیبا، در ژرفای روح پاک پسرک جای گرفت و نتیجه اش آن شد که وی، تا آخر عمر، سحرخیزی و تهجّد و نماز شب را ترک نکرد. زیرا مربی لایق او، یعنی پدرش، صحنه ای به وجود آورد که تصویر آن در ذهن فرزندش برای همیشه باقی ماند و اثری زیبا بر جای گذاشت. 

داستان تربیتی ص 549 الی 52

پرورش احساس 

وقتی خدا ببینه بنده اش برای نماز شب پا شده  و تو نماز شب خوابش برده ، خدا به ملائکه اش مباهات می کنه 

وسائل‏الشیعة 5  296    69- باب استحباب صلاة النوافل فی الم

یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ رَبَّکَ یُبَاهِی الْمَلَائِکَةَ بِثَلَاثَةِ نَفَرٍ رَجُلٍ یُصْبِحُ فِی أَرْضٍ قَفْرٍ فَیُؤَذِّنُ ثُمَّ یُقِیمُ ثُمَّ یُصَلِّی فَیَقُولُ رَبُّکَ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَائِکَةِ انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی یُصَلِّی وَ لَا یَرَاهُ أَحَدٌ غَیْرِی فَیَنْزِلُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یُصَلُّونَ وَرَاءَهُ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِلَى الْغَدِ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ رَجُلٍ قَامَ مِنَ اللَّیْلِ یُصَلِّی وَحْدَهُ فَسَجَدَ وَ نَامَ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی رُوحُهُ عِنْدِی وَ جَسَدُهُ فِی طَاعَتِی سَاجِدٌ وَ رَجُلٍ فِی زَحْفٍ فَفَرَّ أَصْحَابُهُ وَ ثَبَتَ هُوَ فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ

سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت ........ در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟

 داستان معنوی ص 2778

ای که کام دو جهان را از خدا می طلبی ......... هر دو موقوف به یک آه سحرگاه بُوَد آه

رفتار سازی 

آدمی پیر که شد حرص جوان میگردد ........ خواب در وقت سحرگاه گران میگردد

اگر دوست داریم اهل سحر باشیم باید از ماه رمضان خود را به نماز شب و سحر خیزی عادت دهیم و راه آن این است که شب ها زود بخوابیم و لذا روایت داریم فرد گناهی می کند توفیق نماز شب را از دست میدهد . برای بیدار شدن از خواب قرائت آخرین آیه شریفه سوره کهف بسیار موثر است.در این مساله میتوان از دوست یا اعضاء خانواده کمک گرفت تا انسان را برای نافله شب و سحر بیدار کنند.

البته موانع رو هم باید از بین ببریم که گناه کردن مهمترین سنگ راه نماز شب هست.

روضه کوتاه

ابا عبد الله  وداع های زیادی داشتند ولی در آخرین وداعی که با زینب کبری سلام الله علیها داشتند حضرت فرمود یا اختاه لاتنسینی فی صلاه الیل خواهرم تونماز شبت ما رو هم فراموش نکنی امام با اون مقامش به خواهر ش  می فرماید دتو نماز شبت مرو فراموش نکن ببین زینب سلام الله علیها تا کجا پیش رفته

هیچ شبی حضرت زینب نمازش رو ترک نکرد ولی یه شبی امام سجاد علیه السلام دید عمه جانشون زینب نمازش رو نشسته می خوانند فرمودند عمه چرا نماز رو نشسته می خونید حضرت عرضه بدارند که نور چشمی برادر سهم قرص نانی که به من می دادند رو بین بچه ها تقسیم کردم پاهام دیگه نا نداره ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۶
حسین سبزعلی

روز نوزدهم ـ حسنات مقبول

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِیلِی إِلَى خَیْرَاتِهِ وَ لا تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ یَا هَادِیا إِلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ 

ترجمه 

خدایا بهره مرا در این روز از برکاتت افزون بگردان و راهم را به سوی خیرات آسان کن و مرا از پذیرش خوبی ها این روز محروم نکن ای هدایت گر به سوی حق روشن 

شروع

یه وقتی شما می رید بازار و می خواید فرش خودتون رو بفروشید مشتری ها می آند هر کدوم یه قیمتی می دند ولی شما فکر می کنید  جنس شما بیشتر از این می ارزه تا اینکه یه کسی پیدا می شه  جلوی شما رو می گره می گه ببخشید این فرش شما فروشیه ؟ می گید بله ولی ارزون نمی فرشم اون آقا می گه من ده برابر قیمت جنس شما رو می دم  شما از خوشحالی تو پوست خودتون نمی گنجید 

شما شاخ در می آرید می گید چرا می گه خب می خرم دیگه و شما خوشحال از سودی که فکرش رو نمی کردید با کلی تشکر از این مشتری خوش خرید  جدا می شید چقدر لذت بخشه خدا هم همین طوری اعمال ما رو شیرین می خره نه تا ده برابر گاهی تا هفت صد برابر می خره  

إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً (40 نساء)

تفسیر: ذره چیست؟

  ذره  در اصل به معنى مورچه‏هاى بسیار کوچکى است که به زحمت دیده مى‏شود و بعضى گفته‏اند در اصل اجزاء فوق العاده کوچکى از غبار است که در هوا معلق است، و به هنگام تابش آفتاب از روزنه کوچکى به نقاط تاریک، آشکار مى‏شود، و نیز گفته‏اند اگر انسان دست خود را روى خاک و مانند آن بگذارد و سپس به دست خود بدمد، اجزایى که در هوا پراکنده مى‏شود هر یک ذره نامیده مى‏شود.

ولى تدریجا به هر چیز کوچکى ذره گفته شده است، و امروز به  اتم  که کوچکترین جزء اجسام است نیز ذره گفته مى‏شود- زیرا اگر در سابق آن را به ذرات غبار اطلاق مى‏کردند به خاطر این بود که آن را کوچکترین اجزاى جسم تصور مى‏نمودند ولى امروز که ثابت شده کوچکترین اجزاى یک  جسم مرکب  مولکول و کوچکترین اجزاى یک  جسم بسیط ، اتمها است که به مراتب از مولکولها کوچکترند، این نام را در اصطلاح علمى براى  اتم  انتخاب کرده‏اند که نه تنها با چشم دیده نمى‏شود بلکه با قویترین میکروسکوپهاى الکترونیکى نیز قابل مشاهده نیست، و وجود آن تنها از طریق فورمولهاى علمى و از طریق عکسبردارى‏هاى خاصى که با وسائل فوق العاده مجهز انجام مى‏شود اثبات شده است، و از آنجا که  مثقال  به معنى  سنگینى  است، تعبیر  مِثْقالَ ذَرَّةٍ  به معنى سنگینى یک جسم فوق العاده کوچک مى‏باشد.

آیه فوق مى‏گوید: خداوند حتى به اندازه سنگینى ذره‏اى ستم نمى‏کند، نه- تنها ستم نمى‏کند، بلکه اگر کار نیکى انجام شود آن را مضاعف مى‏نماید، و پاداش عظیم از طرف خود در برابر آن مى‏دهد این آیه در حقیقت به افراد بى‏ایمان و بخیل که حال آنها در آیات قبل گذشت مى‏گوید:  این مجازاتهایى که دامنگیر شما مى‏شود محصول اعمال شما است و از ناحیه خدا هیچ ستمى نخواهد شد و به عکس اگر بجاى بخل و کفر، راه خدا را پیش مى‏گرفتید، و انتخاب مى‏کردید، از پاداشهاى مضاعف و عظیم او برخوردار مى‏شدید.

ضمنا باید توجه داشت که  ضعف  و  مضاعف  در لغت عرب به معناى چیزى است که معادل آن یا چند برابر آن را، بر آن بیفزاید و بنا بر این آیه فوق با آیاتى که مى‏گوید: پاداش انفاق گاهى به ده برابر و گاهى به هفتصد برابر یا بیشتر مى‏رسد، هیچگونه منافاتى ندارد، و در هر صورت حکایت از لطف خداوند نسبت به بندگان است که گناهانشان را بیش از مقدارى که انجام داده‏اند کیفر نمى‏دهد، اما به حسنات آنها به مراتب بیش از آنچه انجام داده‏اند پاداش مى‏دهد.

اما دلیل بر اینکه چرا خداوند ظلم نمى‏کند روشن است زیرا ظلم و ستم معمولا یا بر اثر جهل است و یا احتیاج و یا کمبودهاى روانى، کسى که نسبت به همه چیز و همه کس عالم و از همه بى‏نیاز و هیچ کمبودى در ذات مقدس او نیست، ظلم کردن در باره او ممکن نیست نه اینکه نمى‏تواند ظلم کند و نه اینکه ظلم و ستم در مورد او متصور نباشد (آن چنان که طایفه اشاعره تصور کرده‏اند) بلکه در عین توانایى به- خاطر اینکه حکیم و عالم است از ظلم کردن، خوددارى مى‏نماید و هر چیز را در جاى خود در این جهان پهناور هستى قرار مى‏دهد، و با هر کس طبق شایستگى و اعمالش رفتار مى‏کند

اقناع اندیشه 

وقتی خریدار خداست ، و خدا هم هر چیزی رو نمی خره سرش هم کلاه نمی ره به هیاهوی تو هم کار نداره  تو هر چقدر عملت رو بزک کردی بزرگ کردی برای او مهمن نیست  مشکل پسند ولی چشمش اگه یه چیزی رو بگیره کمش ده برابر می خره تو کم نبین تا کم کاری نکنی و به سادگی عبور کنی 

-  مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَى وَ کَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ 

 وَ رَوَاهُ الطُّوسِیُّ فِی مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحِجَازِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عِیسَى بْنِ أَبِی الْوَرْدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ 

20384-  وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَذَکَرْنَا الْأَعْمَالَ فَقُلْتُ أَنَا مَا أَضْعَفَ عَمَلِی فَقَالَ مَهْ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لِی إِنَّ قَلِیلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوَى خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ بِلَا تَقْوَى قُلْتُ کَیْفَ یَکُونُ کَثِیرٌ بِلَا تَقْوَى قَالَ ع نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ یُطْعِمُ طَعَامَهُ وَ یَرْفُقُ جِیرَانَهُ وَ یُوَطِّئُ رَحْلَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ دَخَلَ فِیهِ فَهَذَا الْعَمَلُ بِلَا تَقْوَى وَ یَکُونُ الْآخَرُ لَیْسَ عِنْدَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ لَمْ یَدْخُلْ فِیهِ 

پرورش احساس با تمثیل و شعر 

انسان نباید حسناتش را در ذهنش بزرگ کند. مثلاً اگر خدمتی کرده یا در عملیاتی شرکت داشته، یا استقامت کرده طرح کردن این خوبیها مثل شیشه عطری است که درب آن گم شده باشد. این امر باعث می شود که آن عطر خیلی زود از دست برود یا بریزد اگر عطر دارید، سرش را محکم ببندید که بوی آن هم نپرد. در این صورت آن را مدتهای مدید خواهید داشت و به موقع هم از آن استفاده می کنید. 

مثل ها و پند ها- حائری شیرازی ج4 ص40

خیر پنهان کن ، طمع داری اگر اجری به حشر -  دانه چون در خاک پنهان گشت ، حاصل می دهد

کاشی -زیبا ترین تک بیتها-امیرملک محمودی ص77

رفتار سازی 

بالاترین حسنه از دیدگاه معارف ولایت اهل بیت علیهم السلام است بر شما باد به ادا کردن حقوق ولایت 

 بحارالأنوار  8  300    باب 24- النار أعاذنا الله و سائر ال

 إِنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا شَیْ‏ءٌ مِنَ السَّیِّئَاتِ وَ إِنْ جَلَّتْ إِلَّا مَا یُصِیبُ أَهْلَهَا مِنَ التَّطْهِیرِ مِنْهَا بِمِحَنِ الدُّنْیَا وَ بِبَعْضِ الْعَذَابِ فِی الْآخِرَةِ إِلَى أَنْ یَنْجُوا مِنْهَا بِشَفَاعَةِ مَوَالِیهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ إِنَّ وَلَایَةَ أَضْدَادِ عَلِیٍّ وَ مُخَالَفَةَ عَلِیٍّ ع سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا شَیْ‏ءٌ إِلَّا مَا یَنْفَعُهُمُ بِطَاعَاتِهِمْ فِی الدُّنْیَا بِالنِّعَمِ وَ الصِّحَّةِ وَ السَّعَةِ فَیَرُدُّوا الْآخِرَةَ وَ لَا یَکُونَ لَهُمْ إِلَّا دَائِمُ الْعَذَابِ

روضه کوتاه

زینب کبری سلام الله علیها یه کاری کرده که احدی جز از زینب سلام الله علیها بر نمی آد اومد گودی قتلگاه دستش رو برد زیر بدن پاره پاره برادر فرمود ربنا تقبل هذا القربان این قربانی رو بپذیر .... یعنی حسین رو بپذیر چه کردی زینب الله اکبر 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۴
حسین سبزعلی


روز بیستم ـ از آسایش تا آرامش

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَةِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ 

ترجمه 

خدایا در این روز درب های بهشت رو ابه سوی من باز کن و و درهای دوزخ را به سوی من ببند و توفیق تلاوت قرآن را روزیم کن ای کسی که آرامش را در قلب مومنین قرار می دهی 

شروع

یکی از گمشده های بشر خصوصا بشر امروزی که همه به نوعی به دنبال آن هستند و اکثرا هم راههای غلطی را برای رسیدن به آن طی میکنند و نه تنها به آن نمیرسند بلکه فرسنگها خود را از آن دور می شوند، سکینه و آرامش است. اما این آرامش چیست و از چه راهی به دست می آید و چه فوایدی دارد؟

پر واضح است کسی که آرامش را در قلوب مؤمنین قرار میدهد کسی نیست جز خدا و قرآن هم به آن اشاره دارد آنجا که می فرماید: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیما. (فتح .4) 

او کسى است که آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان بیفزایند لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است‏.

  سکینه  در اصل از ماده سکون به معنى آرامش و اطمینان خاطرى است که هر گونه شک و تردید و وحشت را از انسان زائل مى‏کند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مى‏دارد.

این آرامش ممکن است جنبه عقیدتى داشته باشد، و تزلزل اعتقاد را بر طرف سازد، یا جنبه عملى، به گونه‏اى که ثبات قدم و مقاومت و شکیبایى به انسان بخشد. (تفسیر نمونه ج22 ص28)

جالب اینکه در بعضى از روایات  سکینه  به  ایمان  تفسیر شده‏ است. از امام صادق علیه السلام در مورد آیه سؤال شد فرمودند:  هُوَ الْإِیمَانُ. (کافی / ج2 / 15)

اقناع اندیشه 

آثار و فوائد آرامش:

بررسى حال مؤمنان، و افراد بى ایمان، روشنگر این حقیقت است که گروه دوم در یک حال اضطراب و نگرانى دائم به سر مى‏برند، در حالى که گروه اول از اطمینان خاطر بى نظیر بهره‏مندند، و در سایه آن:

هرگز از کسى جز خدا نمى‏ترسند: وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ (احزاب- 39).

هرگز ملامتها و سرزنش این و آن در اراده آهنینشان اثر نمى‏گذارد وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ (مائده- 54).

هرگز به خاطر آنچه از دست داده‏اند غمگین نمى‏شوند، و به آنچه دارند دلبستگى شدید ندارند، و این دو اصل سبب مى‏شود که آرامش روحى آنها به خاطر گذشته و آینده متزلزل نشود لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ (حدید- 23).

و بالآخره هرگز در برابر حوادث سخت سست نمى‏شوند، و اندوهى به خود راه نمى‏دهند، و همواره خود را برتر از دشمن مى‏بینند: وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‏ (آل عمران- 139).

مؤمن در میدان حوادث خود را تنها نمى‏بیند، دست لطف و حمایت خدا را دائما بر سر خویش احساس مى‏کند، و یارى فرشتگان را در وجود خویش لمس مى‏کند. در حالى که اضطراب حاکم بر افراد بى ایمان از خلال گفتار و رفتارشان مخصوصا به هنگام وزش طوفانهاى حوادث کاملا محسوس است.

در ذیل آیه مورد بحث (فتح/4) دو جمله آمده که هر کدام بیانگر یکى از عوامل  سکینه  و آرامش مؤمنان است: نخست جمله  و للَّه جنود السماوات و الارض : (لشکریان آسمانها و زمین از آن خدا و تحت فرمان اویند) سپس جمله  وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً  (خداوند علیم و حکیم است).

اولى به انسان مى‏گوید اگر با خدا باشى تمام قواى زمین و آسمان با تو است، و دومى به او مى‏گوید: خداوند هم نیازها و مشکلات و گرفتاریهاى تو را مى‏داند و هم از تلاشها و کوششها و اطاعت و بندگى تو با خبر است و با ایمان به این دو اصل چگونه ممکن است آرامش خاطر بر وجود انسان حاکم نگردد.(تفسیر نمونه، ج‏22، ص: 28)

پرورش احساس با داستان 

گویند انوشیروان بر بوذرجمهر حکیم خشمگین شد و او را زندانی کرد پس از مدتی از وضع او جویا شد، دید بوذرجمهر در گوشه ی زندان با کمال آرامش و خونسردی نشسته است. پرسید چگونه بدین حالت صبر کرده و با اطمینان نشسته ای؟ گفت: مرا معجونی است از شش ماده که هر روز کمی از آن را می خورم در نتیجه قوت قلب و اطمینان برایم فراهم می شود. گفت: طرز ساختن آنرا به من بیاموز. گفت: 1- اطمینان و امیدواری به خدا 2- آنچه از جانب خدا مقدّر شده خواهد شد 3- شکیبائی بهترین چیزی است که شخصِ مورد آزمایش به کار می برد. 4- اگر صبر نکنم چه کنم؟ 5- ممکن است وضعی از این بدتر هم که من دارم پیش بیاید. 6- از ساعتی تا ساعت دیگر امید فرج است. روشن است که برگشت مفاد هر شش جمله مربوط به دین و مذهب است که آدمی را در برابر گرفتاریها و مشکلات زندگی کمک می نماید.

(نتایج و فوائد دین / کمپانی)

رفتار سازی 

برای کسب آرامش یک راه  اذکار روز های هفته و به خصوص ذکر صلوات است و راه دیگر تلاوت و انس با قرآن است که در دعای امروز هم از خدا توفیق آن را خواستیم. البته قرائت قرآن به منظور فهم مضامین باید باشد تا تاثیر گذار باشد نه صرفا برای ثواب. سید محمود مرعشی می گوید: آیت الله مرعشی نجفی به خویشاوندان و نزدیکان و به ویژه به فرزندان خود سفارش می کرد که در منزل هیچ وقت قرآن را دور از دسترس قرار ندهند بلکه در طاقچه یا جایی بگذارند تا همیشه دیده شود و می فرمود: «یادتان نرود که هرگاه چشمتان به آن می افتد، چند آیه ای از آن تلاوت کنید و کوشش نمایید تا آیاتی از آن را حفظ کنید» و توصیه می کردند که حتماً با وضو و طهارت قرآن را تلاوت کنید. اگر می خواهید توفیق از شما سلب نشود هر روز یک جزء یا هر مقدار که می توانید، قرآن بخوانید زیرا قرآن به شما آرامش خاطر و امنیت می بخشد.

(نشریه قرآنی بشارت)

روضه کوتاه

کسی که عمری با یاد و ذکر خدا آرامش گرفته با آرامش هم از دنیا می رود لذا امام فرمود با دلی آرام و قلبی مطمئن از بین شما می روم. مثل جد بزرگوارشان که امروز در بستر شهادت است و دیگه امشب به آرامش می رسد. مثل امروزی حضرت داتند وصیت می کردند. فرمودند:

من از همسایگان شما بودم، که چند روزى در کنار شما زیستم، و به زودى از من جز جسدى بى روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقى نخواهد ماند، پس باید سکوت من، و بى حرکتی دست و پا و چشم‏ها و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسایى و از هر سخن مؤثّرى عبرت انگیزتر است. ... فردا ارزش ایّام زندگى مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست. پس از آن که جاى مرا خالى دیدید و دیگرى بر جاى من نشست، مرا خواهید شناخت. (نهج البلاغة-ترجمه دشتى ص 275)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۹
حسین سبزعلی