منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۳۴ مطلب با موضوع «منبر اخلاقی :: درسهای اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانی قدس سره» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۴ ب.ظ

اثر عجب

💫 عُجب خطرناک است 💫


💚آیت الله مجتهدے تهرانے(ره):

عجب این است که انسان به عبادتش بنازد، خودش رو خوب بداند, خیال کند روزه هایش قبول شده، نمازهایش قبول شده  بہ خودش بادی بکند. این را مےگویند عجب و خطر دارد.


💚خداوند تبارک و تعالی به حضرت داوود فرمود: ای داوود! بہ گنهکاران بشارت بده ، اما صدیقین را بترسان!


💚حضرت داوود تعجب کرد و پرسید: خدایا، صدیقین را بترسانم؟ من باید به صدیقین بشارت بدهم و گنهکاران را بترسانم، حال چرا برعکس شده؟

خدا فرمود: صدیقین را از عجب بترسان، آدم خوب ها، نمازشب خوان ها را از عجب بترسان ولی گنهکاران را بشارت بده. چرا؟


💚 چون گنهکاران دچار عجب و غرور نیستند، آنها مےگویند: «ما آشغال بندگانت هستیم» اما صدیقین به عبادتشان مےنازند.


نکته:گاهی یک لحظه عجب و خود بزرگ بینی باعث از بین رفتن تمامی اعمالی شود.مثل ابلیس ملعون که یک لحظه خودش را کسی حساب کرد. ملعون تا ابد شد.فکر نکنیم اگر نمازمان را خواندیم و به دستورات دینی عمل کردیم حالا کسی شده ایم و گردن فراری کنیم.

#عجب

#اخلاق


کانال ره توشه مبلغین

@mobaleqin20

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۴
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۲۳ ق.ظ

درس سی و پنجم اخلاق ، مذمت مکر و حیله

درس سی و پنجم:

مکر و حیله

مکر و حیله صفتی از صفات رذیله


صفتی از صفات رذیله متعلق به قوه عاقله مکر و حیله کردن است از این جهت حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: «از ما نیست هرکه مکر کند با مسلمی.» و جناب امیرالمومنین (ع) فرمودند: اگر نه این بودی که عاقبت مکر وخدعه آتش جهنّم است، من از همه مردمان مکّارتر بودم و مکرّر آن سرور آهی بلند می کشیدند و می فرمودند: «واویلاه، با من مکر می کنند و می دانند که من مکر ایشان را می فهمم و راه های مکر و حیله را بهتر از ایشان می شناسم ولیکن چون می دانم که مآل مکر و حیله و خدعه آتش جهنم است بر مکر ایشان صبر می کنم و آنچه را ایشان مرتکب می شوند من مرتکب نمی گرد». طریقه خلاصی از این صفت خبیثه آن است که متذکر بدی عاقبت آن گردد و تأمل کند که صاحب آن در آتش سوزان همنشین شیطان است .(1)


 بلی نبود ره نا امیدی/ سیاهی را بود روز سپیدی 

ز صد در گر امیدت بر نیاید/ به نومیدی جگر خوردن نشاید


غش در معامله نمونه ای از مکر


بله این هایی که غش در معامله می کنند. گندم نشان می دهند، اما جو می فروشند، این هم مکر است. آب به شیر می ریزند، مکر است. یک سطل ماست، زیرش یک مزه دارد، وسطش یک مزه، رویش یک مزه. سه رقم ماست را قاطی می‌کند، به شما عوض یک ماست می‌دهد. این ها را دقت کنید. قرآن آیه ای دارد: «و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین»(1). بعضی ها مکر می کنند و جزای این مکر به خودشان برمی گردد.


 قدیما یک نفر آب به شیر می ریخت به مردم می فروخت. پول ها را جمع کرد همه را اشرفی کرد (حالا می گویند بهار آزادی) و گذاشت در کیسه با کشتی رفت مکه. کیسه را پهلوی خودش گذاشته بود که مبادا دزد ببرد. پر اشرفی بود. حواسش نبود که یک میمونی وارد کشتی شد، با دندانش این کیسه را گرفت و از نردبان کشتی رفت بالا روی طاق کشتی نشست. در کیسه را با دندانش باز کرد، یک دانه از اشرفی ها را می ریخت در آب یکی را می ریخت در دامن حاجی... یکی می ریخت به آب یکی می ریخت به دامن حاجی ......تا کیسه تمام شد.


هرچه آب به شیر ریخته بود، میمونه ریخت به آب. این هایی که کلاه سر مشتری می گذارند و مکر می کنند خیال نکنند که به جزای مکر خودشان نمی رسند. یک دفعه بچه اش شب دل درد می گیرد دو میلیون تومان باید به مریض خانه پول بدهد. مکر همین است دیگر! سرمردم کلاه می گذاری، سر خدا که نمی توانی کلاه بگذاری.


ببری مال مسلمان چو مالت ببرند/ بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست؟


در حدیثی داریم: « اگر کسی مال خدا را ندهد، خمس ندهد، حق خدا را ندهد، ما کسانی را براو مسلط می کنیم همان مقدار را از او بگیرد.»  مثلا یک مالیات برایش می آورند. اصلا کاسبی ندارد، مالیات می آورند بیست میلیون تومان.کاسه- قوطی ها همه خالیست. مامور مالیات فکر کرده قوطی ها پر است صورت نوشته بیست میلیون. داد و بیداد راه می اندازد.


مال مردم را خورده حالا که می آیند مالش را می برند، می گوید یک مسلمان نیست توی این دنیا؟ این چه جور اسلامیست؟خب مال مردم را خوردی حالا مال تو را خورده اند.


عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده/ حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت

تا تو که را کشتی تا کشته شدی زار/ آن کس که تو را کشت کی کشته شود زار


نمایش فیلمی از سرَ خدا


 یک روزی حضرت موسی کلیم(ع) برای مناجات به طور که رفته بود به خدا گفت: خدایا یک سِرّ از اسرارت را به من نشان بده. خدا فرمود: موسی برو کنار فلان چشمه بنشین ببین چه می بینی. رفت نشست و دید یک سواری آمد. پیاده شد و یک آبی به سر و صورتش زد. یک کیسه پول داشت یادش رفت ببرد، کیسه پول را گذاشت آنجا سوار اسب شد و رفت.


یک بچه ی ده-پانزده ساله آمد دید یک کیسه پول آنجاست. برداشت و رفت. حضرت موسی هم دارد تماشا می کند. سواره یک دفعه یادش آمد که ای وای من یک کیسه پول داشتم یادم رفت بیاورم. برگشت دید یک پیرمرد نابینایی آنجاست. پسر نیست ولی یک پیرمرد نابینایی آنجاست. گفت: پیرمرد این کیسه پول مرا ندیدی؟ گفت: نه. اظهار بی اطلاعی کرد. گفت من نابینا هستم. مال تو را برنداشتم. زد و با شمشیر پیرمرد را کشت. گفت: تو برداشتی من همین الآن رد شدم از اینجا کس دیگری نبوده.


حضرت موسی گفت : خدایا! این پیرمرد بی گناه کشته شد. پول ها  را آن بچه برد. قصه چیست؟ خطاب رسید که این سوار که پول هایش را جا گذاشت. یک موقع پدر این بچه برایش کار کرده و همان مقدار پول بابای این بچه را خورده بود حالا این پول نصیب بچه اش شد. آن پیرمرد هم که دیدی کشته شد. یک موقع پدر این سوار را کشته بود و خود سوار هم نمی دانست که قاتل پدرش این است. اصلا نمی دانست. خیال کرد پول ها را بر داشته به هوای این که پول ها را برداشته او را کشت.


آنقدر گرم است بازار مکافات عمل/ بی دیده گر بینا بود هر روز روز محشر است.   


از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری


دنیا فیلم است. حالا ما نمی دانیم در پس پرده چیست؟ این هایی که ظلم می کنند، خیال می کنی به جزای خودشان نمی رسند. همه شان به جزای خودشان می رسند. پس از خدا بخواهیم که ما ظلممان حتی به یک مورچه هم نرسد.


حاج میرزا جواد آقای تهرانی(استاد اخلاق) رفت سبزی خرید، (بهشت رضا قبرش است.) می برد خانه می بیند پر مورچه است. می آورد پس می دهد. سبزی فروش می گوید: آقا سبزی اش تازه است چرا پس آوردید؟ فرمودند: آخر دیدم این مورچه ها از خنه و زندگی شان دور شده اند. این سبزی ها مال اینجاست. مورچه ها بروند سر خانه و زندگی شان. این ها خانه دارند، زندگی دارند، زن و بچه دارند. چند سال انبار توشه دارند. این ها ذخیره دارند برای زمستان. این ها در خانه من بمانند ول می شوند. آزارش به یک مورچه نمی رسید.


خداوند هیچ چپز به درد نخور نیافریده


حضرت داوود کنار یک دریا نشسته بود. یک کرمی در لجن بود. عرض کرد: خدایا این کرم چیست که خلق کرده ای؟ به چه درد می خورد؟ خدا فرمود: این کرم همین الآن به ما می گفت این داوود را برای چه خلق کردی؟ چیزی که خدا خلق کرده باشد به درد نخور وجود ندارد. هر چیزی به درد می خورد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۲۳
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۲۲ ق.ظ

درس سی و چهارم اخلاق ، فواید استغفار

درس سی و چهارم:

استغفار

فایده استغفار


استغفار چهار تا فایده دارد، اگر کسی زیاد استغفار کند. «من اکثر الاستغفار جعل الله له من کل همّ و غمّ فرجا و من کلّ ضیق مخرجا». یکی اینکه غم و غصّه اش می رود، صاحبخانه جوابت کرده خانه گیرت نمی آید، استغفار زیاد بکن. «استغفرو ربّکم، یمددکم بأموالٍ و بنینٍ.»(1) با اموال و اولاد شما را کمک می کند.


«و من کل خوفٍ أمناً.» ترس داری استغفار کن. اول انقلاب من درس می آمدم با استغفار. پس هر وقت ترسی بود. استغفار می کردم.


«ویرزقه  الله من حیث لا یحتسب» استغفار کنی یک همسفری خوب می آید کنار دستت در قطار یا ماشین یا زن خوب گیرتان می آید. یا پدر زن خوب گیرت می آید. استاد خوب گیرت می آید. هم‌مباحثه ای خوب گیرت می آید.  هم حجره‌ای خوب گیرت می آید.


خدا سه چیز را خوشش می آید و سه چیز را خوشش نمی آید

 

در حدیثی آمده است: «ثلاثة یحبّه الله: قلّةالطعام، قلّةالنّوم، قلّةالکلام و ثلاثة یقبضه الله: کثرةالطعام،کثرةالنّوم،کثرةالکلام»؛ سه چیز را خدا بدش می آید: 1- پرخوری2- پرخوابی 3- پر حرفی. سه چیز را خدا خوشش می‌آید: کم بخوری، کم بخوابی، کم حرف بزنی.


سه یا چهار بشقاب پلو! کورس می‌گذارند باهم. هر که 40 بشقاب بخورد برنده است! در پرخوری هم مسابقه می گذارند. فلانی 40 تا بستنی خورد. خوب این دیوانه است. آدم عاقل که 40 تا بستنی نمی خورد.


قال رسول الله: «علی العاقل ان یکون بصیراً لزمانه، مقبلاً علی شأنه، حافظاً للسانه، فإنّ من حسب کلامه من عمله، قلّ کلامه إلّا فی ما یعنیه»(2) بر عاقل لازم است که به زبان خود بصیرت داشته باشد، به کار خودش مشغول باشد و زبانش را حفظ کند. پس به درستی که هر کس گفتارش را از عملش حساب کند گفتارش کم می شود. مگر در آن چیزی که به او مربوط باشد.

 

پی‌نوشت: 

1. سوره مبارکه نوح آیه 12

2. فی البحار، ج71،ص:279


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۲۲
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۲۱ ق.ظ

درس سی و چهارم اخلاق ، روزه

درس سی و سوم:

روزه

غرر الحکم کتابی است که احادیث مولا امیر المومنین(ع) درآن جمع شده است. قال امیرالمومنین(ع): «صیام القلب عن الفکر فی الآثام أفضل من صیام البطن عن الطعام». روزه قلب از فکر در گناه بهتر است از روزه شکم. روزه بگیرم چیزی نخورم. این روزه بطن است. سحری بخورم و تا افطار چیزی نخورم به این می گویند روزه بطن. اما آن روزه ای که از روزه بطن بهتر است، روزه قلب از فکر در گناه.


 روزه قلب چیست؟ فکر این که گناه نکنم. فکر این که به زن ها نگاه کنم را نکنم. فکر گناه را هم نکنم. نه این که گناه نکنم. فکر گناه را هم نکنم.


 باز دومرتبه یک حدیث دیگر هم شبیه همین. و قال (ع)ایضاً: «صوم القلب خیرٌ من صیام الّسان». قلب آدم روزه باشد بهتر از آن است که زبان آدم روزه باشد.  این روزه خاص الخاص است که قلب آدم هم باید روزه باشد. 


روزه زبان


و قال (ع) ایضاً: «صوم القلب خیرٌ من صیام الّسان و صوم الّسان خیرّ من صیام البطن». روزه لسان از روزه شکم بالاتر است. زبانمان هم غیبت نکند دروغ نگوید شکمم روزه است، چیزی نمی خورم امّا زبانم غیبت می کند. فایده ندارد.


 چنانچه قلب خود را روزه داری/ به از آن که زبان را روزه داری

زبان خویش را گر روزه داری/ به از آن که شکم را روزه داری


 این ها خوب است، این ها را آدم عمل کند. درس اخلاق همین است دیگر. درویش بازی که درس اخلاق نیست. بعضی ها خیال می کنند. هرجا که آدم برود اینجوری بشود درس اخلاق است. چرت بزند. شب ها تا صبح نخوابد. غذا نخورد. دیوانه می شود. بعضی درس اخلاق ها بعضی آدم ها را دیوانه می کند. یک بنده خدایی سالی یکی دیوانه می‌داد بعد شد ماهی یکی بعد هفته ای .


ولی ما اینجا درس اخلاقمان اینجور نیست. درس اخلاق ما کسی را دیوانه نمی کند. بپرسید. قم که می روید از آیت الله بهجت. از آیت الله جوادی آملی بپرسید، کجا درس اخلاق برویم. هرجا که نمی شود برویم. پای هر منبری بشینی. هرجا که اهل عشق اند و هو هو هو! بچه بازی! در سجده داد می زنند. یک دین من در آوردی! یک دسته جوان هم گول می خورند، می روند دور و بر این جور آدم ها، دیوانه می شوند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۲۱
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۱۹ ق.ظ

درس سی و دوم اخلاق ، تفکر ، محاسبه نفس

درس سی و دوم:

تفکر

«تفکر در اعمال خود که از مراقبت و محاسبت تعبیر می شود؛ مجالی واسع دارد. به قدر ضروری آن مستغرق شبانه روز می گردد و ماه و سال کفایت استقصای آن را نمی کند. زیرا که قدر لازم بر هر کس آن است که در هر شبانه روز به قدر لازم  فکر کند در هریک از صفات مهلکه از بخل و کبر و عجب و ریا و حقد و حسد و جبن و غضب و حرص و طمع و غیر اینها و نظر بصیرت را گشاده و فکر به دست گیرد و زوایای دل خود را بگردد و از همه این صفات تفحص کند .


پس اگر چنان فهمید که دل او از  همه اینها خالی است در مقام امتحان خود برآید و ببیند که شیطان و نفس امر را مشتبه نکرده باشند. مثلا اگر چنان گمان کند که ناخوشی تکبر را ندارد امتحان کند خود را به دوش کشیدن خیک آبی از کوچه یا پشته ای هیمه از بازار به خانه و اگر چنان فهمید که از غضب خالی است خود را در معرض اهانت سفیهی در آورد و اگر یافت که چیزی از این صفات در دل او هست، سعی کند در خلاصی از آن به موعظه و تصیحت و ملامت و مصاحبت نیکان و مجالست خوبان و ریاضت و مجاهده تا سلب آن صفت شود و اگر به آسانی سلب نشود معالجه را مکرر نماید.


بعد از آن تفکر کند در صفات حسنه اگر به گمان خود، خود را متّصف به آنها یافت در صدد آزمایش خود برآید تا از مکر نفس و تلویث آن مطمئن شود و اگر خود را از یکی از آنها خالی یافت تحمّل نماید در طریق تحصیل آن و برسبیل قطع و یقین بدان که هرصفتی از صفات و هر عملی از اعمال تو را در وقت رفتن جزایی است.


همچنان که صریح قرآن و پیغمبر آخرالزّمان، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: « هرچه را خواهی دوست دار که از آن مفارقت خواهی کرد و هرچه خواهی زندگانی کن عاقبت خواهی مرد و هر کاری را که خواهی بکن که جزای آن به تو خواهد رسید.»


گر نماز و روزه می فرمایدت 

نفس مکّار است فکری بایدت

نفس را هفتصد سر است و هر سری          

از سرا بگذشته تا تحت السرّی


بیخود نبود که قدیم ها می گفتند: ملّا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل این حرف ها که ایشان می زند، کی به فکر این حرف هاست! که خودش را امتحان کند، ببیند تکبّر دارد یا ندارد. ما حالا اگر در مجلسی وارد شویم تعارفمان نکنند برویم بالا بنشینیم ناراحت می شویم یا جلوی پایمان بلند نشوند.پناه بر خدا.


باید امتحان کنیم ببینیم اخلاق رذیله داریم یا نداریم. حسد داریم یا نداریم. اگر دیدیم رفیقمان پنجاه تا شاگرد دارد، من پنج تا شاگرد دارم. پای منبر او زیاد می نشینند، پای منبر من نمی نشینند. پشت سر او خیلی جمعیت نماز می خوانند، پشت سر من نمی خوانند. سواد ندارد فلانی. غیبتش را هم می کنم.


یک واعظی بود قدیم جمعیت خیلی داشت. همکارانش پشت سرش غیبت می کردند. منشأ غیبت غالباً حسادت است. حسادت دارد همکارش مشتری اش زیاد است می گوید حقّه باز است. کلک زن است. غش در معامله می کند.


خیلی مشکل است. امراض اخلاق رذیله مثل موریانه می ماند. موریانه تیرهای چوبی را می خورد، طاق یکدفعه پایین می آید. در دهات‌ها، روستاها و آن‌هایی که با چوب سروکارشان است. یکی موریانه زیاد است یکی هم ساس. به آقا شیخ ابراهیم امام زاده زید گفتند خانه ما ساس دارد اذیتمان می‌کند. فرمود: برو بگو ابراهیم می گوید بروید. چه ملّا هایی ما داشتیم. حالا داریم همچین آخوندی؟


آقا شیخ ابراهیم پیش نماز امام زاده زید بود، روح عرفانی داشت. خیلی از بازاری ها هم که روح عرفانی داشتند، مریدش بودند. الآن دیگر بعید است از مریدهایش کسی زنده مانده باشد، بله آقا شیخ ابراهیم امام زاده زیدی به آن شخص گفت برو به ساس ها بگو بروید آن شخص هم رفت و گفت. یک دانه ساس نماند.


حدیث هم دارد: بنده من تو بیا اطاعت من را بکن، تا من کاری بکنم که تو کارهای مرا انجام دهی. «عبدی أطعنی حتی أجعلک مثلی.» هر چه خودم خلق می کنم تو هم خلق کنی. بگی بکن می شود. ساس‌ها بروید می روند. عبدی أطعنی. یعنی اگر کسی مطیع خدا شود، مثل آشیخ ابراهیم می شود. یعنی بشر هم می تواند مرده زنده کند؟ بله. وقتی بنده خدا شد مثل حضرت مسیح، مرده هم زنده می کند.


امیر المومنین (ع) تشریف بردند قبرستان. سلام کردند به اهل قبرستان. اهل غربت! ای غربا! سلام بر شما. به اهل قبرستان سلام کردند. فرمودند: «امّا الأزواج فقد زُوّجت»، زن هایتان شوهر کردند. «أمّا الاموال فقد قُسّمت». مالتان را هم ورثه تقسیم کردند. «امّا الدور فقد سُکنت». خانه هایتان را هم دیگران آمدند نشستند. «هذا خبر ما عندنا». این خبر ما بود شما بفرمایید چه خبر؟


یک روایت دارد که یکی زنده شد. از قبر بلند شد، گفت: «إنّ خیر الزّاد التقوی». هر که تقوا دارد در قیامت راحت است. یعنی در اینجا به چراغ قرمز دین که می رسید، به حرام، ترمز کنید. به چراغ سبز دین که می رسید بروید. حلال را عمل کنید. حرام را عمل نمی‌کرد. آن شخص زنده شد.

 

یک روایت هم دارد که حضرت فرمودند: اگر این ها مجاز بودند. پا می شدند به ما می گفتند :که «إنّ خیرالزّاد التقوی» در عالم خواب نظام رشتی را دیدند ،گفتند: چه به درد عالم آخرت می خورد؟ فرمودند: دو چیز یکی تقوا و خدا ترسی، یکی امام حسین(ع)، اهل بیت(ع).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۱۹
حسین سبزعلی

درس سی و یکم:

سه طایفه‌اند که گوشتشان حرام است بر آتش جهنّم

راوی می‌گوید: «بلغنا امیرالمومنین علی(ع)» از امیرالمومنین به ما رسیده که حضرت فرمودند که رسول خدا فرمود، «قال رسول الله (ص): ثلاثٌ من کنّ فیه فقد حرّم الله لحمهُ علی النّار»؛ سه طایفه‌اند که گوشتشان حرام است بر آتش جهنّم. خوش به حالشان جهنّم نمی روند. حرام کرده است خدا گوشت آنها را به آتش جهنّم. یعنی خدا به آتش جهنّم گفته است گوشت این را نخور. حالا آن سه طایفه که هستند؟


اول: «من إذا أصابتهم المصیبةٌ استرجعت»؛کسی که اصابت کند به او مصیبتی، داغ اولاد دیده است. خبر آوردند که پسرت فوت کرده،  فوراً بگوید: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون». بودند کسانی که خبر فوت اولاد به آن ها دادند فقط همین را گفتند: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون». صبر کردند. داد و بیداد و گریه هم نکردند. پس کسانی که مصیبت برآن ها وارد شود این کلمه را بر زبان جاری کنند. خدا به آتش جهنّم گفته حرام است گوشتش را بخوری، ثبت کرده است.

 

یک نفر را من دیدم چهار تا شهید داده بود. پیرمردی بود. یکی از طلبه هایمان شهید شده بود. تشییع جنازه رفتیم خیابان نبرد. امام جماعت کنار  من بود. ده بیست سال پیش اوایل انقلاب، به من گفت این آقایی که بغل دست شما دارد می آید این چهارتا شهید داده است. خیلی است. واقعا خیلی است. نگاه کردم دیدم، محاسن دارد و کلاه پوستی و قیافه نورانی. تا مرا نگاه کرد، دیدم تبسم می کند. لبخند می زند. هیچ ناراحتی ندارد. مثل گل صورتش باز بود. جهنّم گوشت این ها را نمی خورد. خدا حرام کرده است بر جهنّم گوشت این هایی را که بر مصیبت اولاد صبر می کنند و «إنّا لله و إنّا الیه راجعون» می گویند.


خدا هم در قرآن فرموده: «بشّرالصّابرین»، پیغمبر ما آنهایی که در داغ اولاد و مصیبت صبر می کنند، «بشّرالصّابرین». صابرین چه کسانی هستند؟ «الّذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنّا لله و إنّا إلیه راجعون».(1) آنهایی که مصیبت به آنها وارد می شود می‌گویند: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون». پس اول اینکه مصیبت اگر بر انسان وارد شد انسان ناراحت نشود  فقط بگوید: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون».


دوم: «وإذا أنعم الله علیه بنعمةِ حمد الله عند ذکره إیّاها»؛ وقتی خدا یک نعمتی می دهد، می‌گوید: الحمد لله. خدا اولاد خوب به او داده است. ائمه ما وقتی بچه خوب به آنها می‌دادند. می پرسیدند: اعضا و جوارحش سالم است؟ بچه که به دنیا می آمد نمی پرسیدند پسر است یا دختر! بعضی از بچه ها وقتی به دنیا می آیند، فلج اند یا پایشان کج است. یا کور اند، یا کر اند. ائمه از سلامتی بچه می پرسیدند تا می گفتند سالم است؛ می فرمودند: الحمد لله.


یکی از نعمت های خوب این است که بچه آدم سالم باشد. اگر آدم بچه عقب افتاده داشته باشد، باید چه کار کند؟ الآن یک دسته‌ای بچه عقب افتاده دارند در خانه هایشان. خیلی مشکل است من ناراحت می شوم خدا می داند. شکر کنید خدا را که اعضا و جوارح خودتان و اعضا و جوارح بچه هایتان سالم است و بگویید الحمد لله. رفتید یک جا مهمانی، یک غذای خیلی عالی بود. باب میلتان بود. بگویید: الحمدلله. همسفر خوب داشتید. صندلی کناری اتوبوست یک آدم حسابی آمد نشست. بگویید: الحمد لله.


اگر زن خوب نصیبت شد بگو الحمدلله، آمیرزا اسماعیل ارباب، خدا رحمتش کند. می‌گفت: عیالم بلند می‌شود نماز شب می خواند بعد من را صدا می کند. چقدر عالی است که عیال آدم نماز شب خوان باشد. بلند شود نماز شب بخواند. یک وقت زن آدم، به زور باید صدایش کنی برای نماز صبح. پس اگر خدا نعمتی به شما داد بگویید الحمد لله. نه همان موقع هر وقت یاد آن نعمت افتادی بگو الحمد لله. هر وقت یادت آمد که یک همسفر خوب داشتم در راه مشهد بگو الحمد لله. مریضت را خدا شفا داد، الحمدلله.


سوم: «و إذا أذنب أستغفرلله.» از دستش در رفت نمی خواست گناه کند. یک شاگردی ما قدیم داشتیم. حالا یک پست حسابی دارد ولی شیطون بود. در آن شبستان چهل سال پیش خادم مسجد مان مشتی عبد الله یک پوستین داشت. پوستینش را با تیغ ژیلت پاره کرده بود. خادم آمد پیش من گفت آقا این پوستین مرا پاره کرده من صدایش کردم.


گفتم: فلانی این چه کاری بود کردی؟ سرش پایین بود. سرش را بلند نمی‌کرد. دیدم یک چیزی می گوید: گوش کردم دیدم دارد می گوید: من نمی خواهم بشود، خودش می شود. یعنی من نمی خواهم شیطونی کنم. پوستین را پاره کنم، شد دیگر. حالا گناه را هم آدم نمی خواهد بکند، یک وقت از دستش در می‌رود. زود بگو: استغفرالله. معنی حدیث این نیست که شما هی برو گناه کن. هی زن ها را نگاه کن. بعد بگو استغفرالله. اگر از دستت در برود مثل آن بچه ای که گفت من نمی خواهم بشود خودش می شود. شما هم باید بگویی خدا یا من نمی خواهم گناه کنم خودش می شود.


1. سوره مبارکه بقره آیه 156.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۰۴
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۳ ق.ظ

درس سی ام اخلاق ، ورزش و دعای کمیل

درس سی ام:

ورزش و دعای کمیل

ورزش مستحب است، خیلی‌ها مریض‌اند برای اینکه ورزش نمی‌کنند. اگر ورزش کنیم کسالت ها برطرف می شود. مثلا غذایش هضم نمی‌شود، چون پیاده‌روی ندارد. همه‌اش در ماشین است. اصلا راه نمی‌رود. دائما هم می گوید: گرسنه ام نمی‌شود، معده‌ام درد می‌کند، دکتر می‌رود، خب راه برو.


قدیم مردم شاه عبدالعظیم پیاده می رفتند! آشیخ محمد حسین زاهد صبح های جمعه با شاگردهایش پیاده می‌رفت. عصر هم پیاده می آمد. من هم قدیم ها پیاده شاه عبد العظیم رفتم. الآن کی پیاده می‌رود؟ قدیم ها کنار جاده جمعیتی پیاده می‌رفت.


من هفده - هجده ساله بودم؛ پیاده برای دعا کمیل به بی‌بی زبیده می‌رفتم. یک شب با ماشین رفتیم. یک شب جمعه دیگر من داشتم از بازار می‌آمدم. سیوطی می خواندم، بازاری بودم. هنوز طلبه نشده بودم. آمدم میدان شوش ماشین نبود. دلم نیومد برگردم، با اینکه از میدان شوش تا بی‌بی زبیده که پایین پل سیمان است یک دانه چراغ هم نبود. چطور جرأت کردم پیاده رفتم. الآن صد هزار تومان هم بدهند نمی‌روم. می‌ترسم. نه پایش را دارم بروم. هم می‌ترسم. یک سگ به آدم حمله کند، یک دزد آدم را لخت کند.


رسیدیم بی بی زبیده. رسم بود ساعت ده و یازده آبگوشت می‌دادند، بعد یک ربع ساعتی می‌خوابیدند. دوازده[مردم را] بیدار می‌کردند برای دعای کمیل. آشیخ ابراهیم کرباسی می خواند. از حفظ می خواندند. دعا می خواندند اشک می ریختند؛ الآن اشک نیست. دعای کمیل می خوانند هم دیگر را نگاه می‌کنند.


دعای کمیل‌های زمان ما دوازده شب شروع می‌شد تا اول اذان سه ساعت. یک جوری بود دعای کمیل‌ها، اشک بود. اشک بود. اشک بود. استاد ما مرحوم برهان فرمودند: یک کسی از اولیاء همه شب‌ها دعا کمیل را می‌خواند. اشکالی ندارد شب های دیگر هم رجائاً بخوانیم ولی شب جمعه وارد است. شب نیمه شعبان هم وارد است. هرشب دعا را می خواند ولی می گفت: آرزو به دلم ماند؛ یک شب دعا را تمام کنم. بین دعا غش می کرده، یک صفحه، دوصفحه که می خوانده حالش به هم می خورده. ما تا به حال یک بار غش کرده ایم؟!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۰۳
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۱ ق.ظ

درس بیست و نهم اخلاق ، یقین

درس بیست و نهم:

یقین

فصل در بیان یقین و اقلّ مراتب آن است که در مقابل دو صفت رذیله جهل مرکب و حیرت، یقین است و اقلّ مراتب آن اعتقاد ثابت  مطابق واقع است. از سید رسل حضرت رسول اکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) مروی است که فرمودند: «هیچ آدمی نیست مگر اینکه از برای او گناهان بسیار است ولیکن هر که عقل او تام و یقین او کامل باشد؛ گناهان ضرر نمی رساند. زیرا که هرکه گناهی کند پشیمان می شود و استغفار می کند، گناهان او آمرزیده می شود و فضیلتی از برای او باقی می ماند که او را داخل بهشت می کند».


از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروی است که فرمودند: «هرکه یقین او سست و اعتقاد او ضعیف باشد، خود را راضی می‌کند که متوسل به اسباب و وسایط شود و پیروی رسوم و عادات و گفتگو های مردم نماید و سعی در امور دنیا و جمع زخارف این عاریت سرا کند. به زبان اقرار می‌کند که هر عطا و منعی از خداست و نمی رسد به بنده مگر آنچه پروردگار قسمت بنده کرده ولی فعل او منافی قولش است و به دل انکار می‌کند آنچه را به زبان اقرار می نماید.


و نیز از آن حضرت مروی است که فرمودند: «هیچ چیز نیست مگر اینکه از برای او حدی است». بعضی عرض کردند حدّ توکل چیست؟ فرمودند: «یقین». عرض شد که حد یقین چیست؟ فرمود: «آن است که با وجود خدا از هیچ چیز نترسد».

وَ کَیْفَ تَرَی‌ لَیْلَی‌ بِعَیْنٍ تَرَی‌ بِها             

سِواها وَ ما طَهَّرْتَها بِالْمَدامِعِ

وَ تَلْتَذُّ مِنْها بِالْحَدیثِ وَ قَدْ جَرَی            

حَدیثُ سِواها فی‌ خُروقِ الْمَسامِعِ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۰۱
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۰ ق.ظ

درس بیست و هشتم اخلاق ، داش مشتی های قدیم

درس بیست و هشتم:

داش های قدیم

قدیم داش مشتی ها یک ارتباطی با خدا داشتند. یک حساب جاری داشتند. ماه رمضان و محرم و صفر، عرق خورها عرق نمی خوردند. یکی را من می دیدم شب عید فطر شیشه مشروب دستش بود می‌رفت خانه! پیرمرد هم بود. میرآب بود. میرآب می‌آمد شب ها در خانه ها را می‌زد می‌گفت: آب! آن موقع آب لوله کشی نبود، شما شب از خواب بیدار می شدی و آب می آمد درب خانه شما! پیر مرد شب عید فطر شیشه عرق دستش بود. ولی روزه می گرفت. ماه رمضان عرق نمی خورد.


داش های قدیم. یک راه آشتی داشتند. لذا چون یک راه آشتی داشتند، موفق به توبه می‌شدند، عاقبت بخیر می شدند، چون یک حساب جاری با خدا داشتند. یک رابطه کوچکی با خدا داشتند. ماه رمضان، محرم و صفر عرق نمی خوردند. نا اهل هایمان به از اهل های حالا بودند.


عقیده ای که نااهل های قدیم داشتند از ما بهتر بود


عقیده ای که نا اهل های قدیم داشتند از ما بهتر بود. حسن خان بابایی مشروب خورده بود مست بود . روضه خوان آمد رد شود دولا شد، پنج زار به او داد، گفت: روضه بخوان. گفت: اینجا صندلی نیست. خم شد گفت: بشین روی من!  زار زار گریه می‌کرد. درحالی که مست بود. روضه خوان روضه می خواند: صلّی الله علیک یا اباعبدلله، او اشک می ریخت!. اینها توبه می کردند. برای همین که یک حساب جاری با خدا داشتند، عاقبت بخیر می شدند.


خیلی از عرق خورهای قدیم را ما یادمان هست که توبه می‌کردند


امام حسین (ع) دستشان را می گرفت و نجاتشان می‌داد. این که می‌گویند: «إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»، امام حسین چراغ هدایت است و کشتی نجات است، برای همین است. خیلی از عرق خورها را ما یادمان هست قدیم، توبه می‌کردند. محرم و صفر که می‌شد سینه می‌زدند، پیراهن سیاه می پوشیدند، بعد هم توبه می‌کردند. ما خیلی دیده‌ایم از این آدمها که نا اهل بودند. عقیده ای که آنها داشتند ما نداریم.


اول محرم پیراهن سیاه می پوشید، لب به مشروب نمی زد، سینه می زد. یک رابطه کوچکی داشتند با خدا، یک ارتباطی، یک حساب جاری. دیده‌اید اینهایی که با بانک حساب جاری دارند؟ یک پول کمی هم ته حسابش هست ولی باز هم اگر پول بخواهد بانک به او می دهد. چون حساب جاری دارد بانک او را می شناسد. با خدا هم اگر کسی حساب جاری داشته باشد مثل داش ها و عرق‌خورها عاقبت بخیر می‌شود.


ماجرای پیغام حاج علی تک تک که آیت الله مجتهدی به امام رضا رساند

 

حاج علی تک تک در محل ما، پهلوان بود. هشتاد-نود سال هم عمر کرد. زورخانه اش الآن هم هست. می آمد اینجا برای نماز. تک تک به او می‌گفتند، چون چاق بود؛ وقتی راه می رفت مثل ساعت تک تک می‌کرد. خودش به خودش می گفت: داش علی. خدا بیامرزدش. خیلی علاقه به من داشت. دو سه دفعه هم در خانه کلّه پاچه درست کرد، ما را دعوت کرد. یک دفعه من می خواستم بروم مشهد، مرا دید. گفت: می خواهی بروی مشهد؟ گفتم : بله . گفت: آنجا که می روی به امام رضا (ع) بگو: داش علی یک چیزی در گوش من گفت، نفهمیدم چه گفت.


ما هم رفتیم. آنجا در حرم داشتم زیارت نامه می خواندم، یک دفعه یاد پیغام این پهلوان افتادم. به امام رضا(ع) گفتم: داش علی، تهران، یک چیزی در گوش من گفت، من نفهمیدم چه گفت. همین! آمدیم دیدیم کارش درست شده. [دلش] بی سیم کار می‌کرد. داش ها عقیده داشتند. چون عقیده داشتند با همان عقیده بی سیم تماس می‌گرفتند. من عین جمله را گفتم: داش علی یک چیزی در گوش من گفت، نفهمیدم چه گفت. کارش درست شد. پهلوان بود. وقتی نرمش شنا می رفت، همین طور علی علی می گفت، اشکش اینقدر می آمد که من شنیدم کف زورخانه اشکش جاری می شد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۰۰
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۸ ق.ظ

درس بیست و هفتم اخلاق ، متقین

درس بیست و هفتم:

متقین

سوره بقره: الم ﴿1﴾ ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿2﴾ این قرآن فقط متقین را هدایت می کند. اشخاصی که گناه می‌کنند قرآن برای آنها هدایت ندارد. «لایزید الظالمین إلّا خسارا». هر چه هم قرآن بخوانند تاریک می‌شوند.


اشخاص باتقوا قرآن که می‌خوانند نورانی می‌شوند. عمل به قرآن می کنند، معانی اش را می فهمند. «هدیً لِّلْمُتَّقِینَ» قرآن هادی متقین است. مصدر است، ولی معنای فاعل دارد. اگر آدم باتقوا باشد قرآن دست او را می گیرد، راه را به آدم نشان می دهد، راه دیانت را نشان می دهد، راه خدا را نشان می‌دهد، قرآن کتاب آسمانی است، اما شرطش این است که باتقوا باشیم. چراغ قرمز اگر رسیدیم، ترمز کنیم. با چراغ سبز برویم. تقوا داشته باشیم. خلبان‌ هواپیماها یک چیزی دارند که با آن راه را می‌آیند. از آمریکا می آید یک مملکت دیگر. از ایران می روند جای دیگر.


قرآن هم راهنمای ماست هر که می خواهد گمراه نشود مثل هواپیما باید آن راه پیما را داشته باشد که بداند کجا می رود وإلا می خواهد برود ترکیه از یک مملکت دیگر سر در می‌آورد. باید ما قرآن را راهنمای خود قرار دهیم، لذا می فرماید: «هدیً للمتقین».


این قرآن هدایت برای چه کسانی است؟ کسانی که گناه نمی کنند. اگر گناه کنند و تقوا نداشته باشند، برای او راهنما نیست، بلکه تاریک می شود. اگر می‌خواهید قرآن راهنمایتان باشد راهش تقواست.

 

«الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ». باتقوا کیست؟ کسی که ایمان به غیب دارد. خدای نادیده را می پرستد. امام زمان را نمی بیند،؟ اما قبول دارد. «وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ». افراد باتقوا اقامه نماز می کنند. نماز می خوانند. «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ». خمس می‌دهد. هر چه خدا به او داده، خمسش را می‌دهد. یک خرده بیشتر، انفاق هم می‌کند. زکات می دهد. خمس می دهد. سور می دهد به مردم. اگر کسی خمس ندهد، باتقوا نیست.


شخص باتقوا کسی است که خمس هم می دهد. سال خمسی دارد. سال به سال خمسش را می‌دهد. گاهی بعضی‌ها، ده تومان، صد تومان خمس می‌دهند. پانصد تومان اضافه آورده سر سال، صد تومان خمس می دهد. حتماً لازم نیست یک میلیون تومان بدهی. اگر شما سر سال پنج تا تخم مرغ اضافه آوردی، یکی اش را باید خمس بدهی.


شخص باتقوا کسی است که همه واجبات را بجا بیاورد نه این که «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» باشد. نماز می‌خواند، ولی خمس نمی‌دهد. مستطیع شده، مکّه نمی‌رود. اینکه متقی نیست. متقی آن است که تمام دستورات اسلام را عمل کند. نه اینکه بعضی را عمل کند بعضی را نکند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۸
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۷ ق.ظ

درس بیست و ششم اخلاق ، اهل علم

درس بیست و ششم:

اهل علم

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «و تلک الامثال نضربها لنّاس و ما یعقلها إلّا العالمون»؛ ما در قرآن مثال‌ها از برای مردمان بیان می‌فرماییم و نمی‌فهمند آنها را مگر اهل علم و دیگر می‌فرماید: «و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیراَ کثیراَ»؛ یعنی هر که عطا کرده باشد به او علم و دانشمندی، به تحقیق که خیر بسیار به او عطا شده است.


از حضرت رسول اکرم(ص) مروی است که فرمودند: «علما ورثه انبیا هستند» و در حدیث دیگر است که فرمودند: خداوندا! رحمت کن خلفای مرا. بعضی عرض کردند: یا رسول الله! کیستند خلفای تو؟ فرمودند: کسانی که بعد از من بیایند و احادیث و آداب مرا روایت کنند و به مردم برسانند.


از حضرت امام محمد باقر (ع) مروی است که فرمودند: «عالمی که به علم خود عمل کند بهتر است از هفتاد هزار عابد» و از حضرت امام جعفر صادق(ع) مروی است که فرمودند: اگر مردم فضیلت شناخت خدا را بدانند چشم نخواهند انداخت به متاع دنیا و نعمت‌های آن و دنیا در پیش ایشان کمتر خواهد بود از آنچه بر آن راه می‌روند که خاک باشد و متنعّم و متلذّذ خواهند شد. به درستی که معرفت خدا انیس است از هر وحشتی و رفیق است در هر تنهایی و نور هر ظلمتی و قوت هر ضعفی و شفای هر دردی. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۷
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۶ ق.ظ

درس بیست و پنجم اخلاق ،

درس بیست و پنجم:

منافقین

تفسیر سوره نوح


یک سوره ای هست در قرآن به نام سوره نوح، حضرت نوح(ع) خیلی ناراحتی داشت با سنگ میزدندش. پیرمردها به بچه ها گفته بودند، هر وقت حضرت نوح (ع) را دیدید بزنیدش. حضرت نوح دیگر روزها نمی‌آمد بیرون. شب ها می آمد. در می زد، می گفتند: کیست؟ می فرمود: «قولو لا إله الّا اللّه»؛ بگید خدایی جز خداوند نیست و فرار می کرد.


حضرت نوح(ع) به خدا گفت: خدایا من هرچه اینها را دعوت می کنم... «وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ...»هرچه من اینها را دعوت می کنم به خدا پرستی که تو آنها را بیامرزی... «جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ...» انگشتانشان را در گوشهایشان فرو می‌کنند. که حرف حضرت نوح(ع) را گوش نکنند... «وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ...» لباس‌هایشان را هم می‌کشند روی سرشان... «و وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا... »


حالا به این آیه می رسیم که: «قَالَ نُوحٌ رَّبِّ...»، «ربِّ» در اصل یا ربّی بوده است. حرف ندای «یا» حذف شده است. یای ضمیر هم حذف شده. کسره دلالت می‌کند بر این که یا حذف شده. همیشه ربِّ در اصل یا ربی بوده است: ای خدای من... «رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی...» ای خدای من این مردم معصیت من را می کنند. زیر بار حرف من نمی روند «وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ یَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا...» پیروی می کنند از اشرار. پیروی می کنند از کسانی که بی دین و لامذهب هستند. می گویند: حرف نوح را گوش نکنید ما که دیگر پایمان لب گور است شما دیگر حرف نوح را گوش نکنید.


پیرمردها می گفتند: از ما دیگر گذشته شما جوانها زیر بار حرف او نروید. او به ما می گوید: بت نپرستید. سالها آباء و اجداد ما بت پرستی کردند؛ ما دست از بت برداریم خدا پرستی کنیم؟! اینقدر نفهم بودند. زیر بار حرف حضرت نوح(ع) نمی رفتند.


منافقین مانند مردم زمان نوح بودند


مثل منافقین زمان ما که زیر بار حرف رهبر انقلاب نرفتند. پا شدند رفتند آمریکا و عراق. بدبخت و بیچاره شدند. زیر بار دشمن رفتند. در هر زمانی بوده که یک دسته مردم نادان می رفتند زیر بار افراد ناجور. حالا حضرت نوح می گوید خدایا اینها پیروی از من نمی کنند. پیروی می کنند از دشمن. کسانی که پول دارند، ثروت دارند، حرف های کج و کوله می زنند، دنبال آنها می روند که آنها نه به درد دنیای اینها می خورند. نه به درد آخرتشان. الآن یک دسته از منافقین سرگردانند. نه در غربت دلم شاد و نه نوری در وطن دارم. نه می توانند اینجا بیایند، نه آنجا الآن وضع عراق چه جور است؟ معلوم هم نیست که این کشت و کشتار هایی که در کاظمین شد مال بعثی ها بوده؟ مال منافقین ما بوده؟ یا مال وهابی ها بوده؟


اینست که آدم باید همیشه از خوب ها پیروی کند نه از مردمان شرور و نادان و پول طلب و ریاست طلب. دارد درد و دل می کند می گوید : «وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ یَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا»؛ این مردم پیروی نکردند مگر از کسانی که زیاد نکرد مال آنها و فرزند آنها مگر زیان. الآن این هایی که این منافقین ما را گول زدند چه به درد اینها خوردند؟ نه زن دارند، نه بچه دارند، نه خانه دارند، پدر و مادرشان هم دارند می سوزند.


اهل بیت را رها نکنید


من یک نفر را می شناسم؛ دو تا پسر خوب را گذاشت مدرسه که این ها وقتی بزرگ شدند، عصای دستش باشند. هر دو جزو منافقین شدند و رفتند. من هم آن دو تا پسر را دیده بودم. پدرشان هم مقدس بود. پسرهایش منافق بودند. نمی دانم حالا خبری از آنها دارند یا نه. خیلی آدم خوبها بچه هایشان منافق شدند. حتی بعضی از اهل علم. این دو نفری که گفتم، پدرشان روضه خوان و معمم است. دو پسرش دبیرستان علوی می رفتند. دیپلمه شدند. درس دانشگاه هم خواندند. رفتند بین منافق ها. پیروی کردند از افرادی که صد نار به درد این ها نمی خوردند.


از اهل بیت وقتی آدم دور شود، اینطور می شود. اهل بیت را رها نکنید. دنبال اهل بیت بروید. دنبال علمای خوب بروید. دنبال رفیق خوب بروید. پناه می بریم به خدا. «وَمَکَرُوا مَکْرًا کُبَّارًا...»؛ کسانی که مکر کردند، مکر بزرگ. حیله می کردند، شب ها مجالس سری داشتند، علیه پیغمبر اسلام حرف هایی می زدند. زمان ما هم بر علیه انقلاب مجالسی داشتند.


ماجرای اخراج قاتل شهید مطهری از مدرسه آیت الله مجتهدی


گروه فرقان، یک گروهی بودند. همین گودرزی که شهید مطهری را کشت، همین جا می آمد به نام طلبه اینجا درس می خواند. من از پیشانیش می فهمیدم که این خطرناک است. ولی چون انقلابی بود، می ترسیدم بیرونش کنم. می گفتم اگر من این را بیرون کنم بچه ها می گویند فلانی ضد انقلاب است که او را بیرون کرد. چون صورت ها انقلابی بود. یک روز، نمی دانم. چطور شد، عصبانی شدم؛ گفتم برو بیرون از این مدرسه، منافق! بیرونش کردم.


رفته بود پیش یکی از پیش نمازها از من شکایت کرده بود. آن پیش نماز هم انقلابی بود. داغ کرده بود و ناراحت شده بود که من ضد انقلابم که او را بیرون کردم. اما نمی دانست که آنچه جوان در آینه بیند، پیر در خشت خام بیند. می فهمم که این یک روزی یک بلایی سر اسلام می آورد. گروه فرقان را تشکیل داد. یک دسته را هم طرفدار خودش کرد. آنها هم عوام و بی سواد. تشخیص دادند که شهید مطهری وجودش برای اسلام مضر است.


امام آنقدر که برای شهادت مطهری ناراحت شد، برای شهادت پسرش ناراحت نشد


امام چقدر ناراحت شدند، اینقدر که برای شهید مطهری ناراحت شدند برای پسرشان ناراحت نشدند. وقتی در نجف گفتند، آقا زاده شما حاج آقا مصطفی شهید شدند، فرمودند: «انّا لله و انّا الیه راجعون...» ولی شهید مطهری که از دنیا رفت، گریه کردند. فرمودند: شهید مطهری پاره تن من بود.


الآن کتاب های ایشان چقدر مفید است. من حتی از ضد انقلاب هم نشنیدم بگوید کتاب های شهید مطهری بد است. بالاجماع همه کتاب های ایشان را خوب می دانند. همه می گویند کتاب های شهید مطهری خوب است. مفید است. ما حجره مان نزدیک بود با ایشان. اهل فریمان مشهد بود. جوان بود63 سال پیش. مغنی درس می داد. در آن شبستان (45 سال پیش) یک ماه منبر رفت. مهندس‌ها و دکترها شنیده بودند، شهید مطهری اینجا منبر می رود. می آمدند پای منبرش. بعد از افطار من نماز می خواندم. ایشان منبر می رفت. آنوقت امثال گروه فرقان تشکیل شد.


با هر کسی هم نشین نشوید؛ چراکه 

ای بسا ابلیس آدم رو که هست

پس به هر دستی نباید داد دست


آنهایی که گول این گودرزی را خوردند آنها هم بیچاره شدند. من با اینکه انقلابی بود فهمیدم که این باطنش خراب است. چیزی در پیشانی‌اش دیدم و فهمیدم. بعد از آن بعضی‌ها که فهمیده بودند. حتی آن پیش نماز ناز شست گفته بود! همان که ناراحت شده بود که من این را از مدرسه بیرونش کردم، همان گفته بود: عجب! فلانی قیافه شناس است. ما خیال کردیم که ایشان فرد انقلابی را بیرون کرده، نگو ضد انقلاب را بیرون کرده. بعدها که گودرزی را محاکمه و تیرباران کردند، فهمید که اشتباه کرده و حق را به جانب من داده بود.


الآن شما هم همین طور من گاهی بعضی را بیرون می کنم شما می گویید چرا؟ فلانی که خیلی عالی بود. نمی‌دانید عاقبتش چه می‌شود. عاقبتش دعا نویس می‌شود، مرشد می‌شود، درویش می‌شود، بعدها به مردم می‌گوید من مستجاب الدعوه‌ام. کلک می‌زند به مردم. من یکی را که بیرون می‌کنم، شماها می‌گویید بابا این امام سیزدهم بود، چرا بیرونش کردی؟


چرا مرحوم مجتهدی در جواب کسی که سوال کرد چند امام داریم، گفت سیزده امام


یک ضد انقلاب یک وقتی به من رسید ده بیست سال پیش، من نمی شناختمش. ریشش را هم تراشیده بود! دم میدان شهدا و میدان امام حسین و آنطرف ها گفت: آقا چند تا امام داریم؟ میخواهم تفریح کنیم یک کم بخندیم. من فهمیدم این ضد انقلاب است. می خواهد من بگویم دوازده تا بگوید پس چرا به امام(ره) می گویند امام. من بازاری ام. تا گفت: چند تا امام داریم؟ من گفتم سیزده تا، دیگر حرف نزد. فهمید من بازاری ام. فهمیدم که اگه بگویم دوازده تا گرفتار می شوم حالا باید به او بفهمانم که امام یعنی پیشوا. به امام موسی صدر هم می گفتند امام. به آیت الله بروجردی هم می گفتند امام. مثل اصطلاح آیت الله، در ممالک عربی به عالم می گویند امام. وگرنه ائمه اطهار دوازده تا هستند. این امام غیر آن امام است. این ضد انقلاب می خواست اذیت کند. من هم گفتم سیزده تا! یاد بگیرید. بازاری باشید. این ها فهم ندارند.


وَقَالُوا... و گفتند اشرار به اهل ایمان... بت های خودتان را رها نکنید... «لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ...» بت های خودتان را رها نکنید... «وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا ...» ود و سواع اسم بت هایشان بوده ... «وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا...» این ها اسم بت است. ذکر خاص بعد از عام هست. یعنی بت‌های مخصوص و مهم را رها نکنید. خدای بزرگ داشتند، خدای کوچک داشتند.


«وَقَدْ أَضَلُّوا کَثِیرًا...» با این حرف‌هایشان خیلی مردم را گمراه کردند. اشرار و دشمن. خیلی از مردم آماده بودند برای اینکه ایمان به نوح بیاورند. «وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا ضَلَالًا...» کلام حضرت نوح است: خدایا برای ظالمین زیاد نکن مگر گمراهی... لذا بعد نفرین کرد و... «مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا» که غرق شدند همه اهل دنیا مگر عده‌ای که به حضرت نوح ایمان آوردند و به کشتی سوار ُشدند. بقیه، تمام عالم را آب برد، این ها را هم همه را از بین برد. ما از نسل آن افرادی هستیم که سوار کشتی شدند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۶
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۴ ق.ظ

درس بیست و چهارم اخلاق ، حق اولاد و عاق فرزند شدن

درس بیست و چهارم:

حق فرزند

چون ایام فاطمیه است به جای حدیث یک مقدار راجع به حضرت زهرا(س) از کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی می‌گویم. من کتاب‌های زیادی در این رابطه مطالعه کردم، اما آنطور که از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی لذت بردم، از هیچ‌کدام لذت نبرده‌ام. ایشان چقدر زحمت کشیدند این کتاب را جمع و جور کردند.

قبل اینکه مطلبی راجع به اسماء حضرت زهرا(س) بگویم، من یک چیزی گاهی در دعاهایم می‌گویم، که «خدایا ما را عاق اولادمان قرار مده»؛ خوب عاق والدین را همه شنیده‌اند؛ پدر و مادر از انسان راضی نباشند می‌شود عاق والدین..


مصادیق عاق اولاد چیست؟


اما عاق اولاد چیست؟ اگر به فرزندت لقمه حرام بدهی، این عاق اولاد است. اسم بد رویش بگذاری، عاق اولاد است؛ قرآن یادش ندهی، عاق اولاد است. باسوادش نکنی... یعنی به تکلیف شرعیت راجع به ادب این بچه، اسم این بچه، هرجوری که تکلیفت را عمل نکنی عاق اولاد می‌شوی. در قیامت این بچه جلوی تو را می‌گیرد. خیلی حرف است.


توصیه حاج آقا مجتهدی به علما که در آن زمینه کتاب بنویسند


من نمی‌دانم چرا این همه کتاب علما راجع به عاق والدین نوشته‌اند، یک کتاب راجع به عاق اولاد کسی ننوشته است. من سنم زیاد شده، کارم زیاد شده وگرنه می‌نوشتم. این کتاب خوبی است. بروید حدیث‌هایش را پیدا کنید بنویسید؛ خیلی حدیث دارد در این رابطه.


یک حدیث از رسول الله (ص): «ویل لآباء آخرالزمان من ابنائهم»، وای بر پدرهای آخرالزمان، قیل: «من آباء المشرکین أو مسلمین؟» فرمودند: لا من آبائهم المومنین- از پدرهای مومن، از مقدسین دارای محاسن، عمامه... از این ناراحتم، که این هم بچه‌اش را اروپا می‌فرستند! بابا بچه‌ات را چرا به بلاد کفر می‌فرستی؟ چرا به آتش می‌فرستی؟ چرا بچه‌ات را تربیت دینی نمی‌کنی؟


روزگاری که اگر بچه‌ها هم بخواهند درس دین بخوانند، پدرها منع می‌کنند


آنوقت حضرت فرمودند: روزگاری می‌شود که اگر بچه‌ها هم بخواهند بروند درس دین بخوانند، «منعوه...» منع می‌کنند. پدر، مقدس است ولی منع می‌کند می‌گوید برو دانشگاه، طلبگی چیست، برو دانشگاه.


سعید فرشچی، از شاگردان ما، شهید شد. پدرش سر کوچه آهن فروش بود. از شاگردهای چهل سال پیش من. وقتی طلبه شده بود، فامیل‌هایش می‌گفتند: برو دانشگاه درس بخوان، برای چه طلبه شدی؟ یک عبارتی گفته بود این بچه آن موقع هفده سالش بیشتر نبود، مکاسب می‌خواند شهید شد. گفته بود:


جواب شهید فرشچی به فامیلی که می‌گفت برو دانشگاه برای چه طلبه شدی؟


اگر ما کمبود دکتر و مهندس داشته باشیم می‌توانیم از خارج بیاوریم. الآن گاهی از خارج می‌آورند. ما یک وقتی دکتر مراجعه کردیم دیدم هندی است! از هندوستان آمده. دکتر می‌شود از خارج آورد اما شهید مطهری، علامه طباطبایی، علامه بهجت، اینها را نمی‌شود از خارج آورد. از خارج ما کی می‌توانیم جوادی آملی بیاوریم، آیت‌الله حسن زاده بیاوریم. طلبه‌ها یاد بگیرید اگر کسی از فامیل‌هایتان گفت چرا رفتی طلبه شدی بگویید: اگر یک روزی خدای نکرده دکتر و مهندس کم شد می‌شود از خارج آورد، اما علمایی که به درد مردم می‌خورند، آنهایی که به درد مردم نمی‌خورند را نمی‌گویم،علمایی که به درد مردم می‌خورند را نمی‌شود از خارج آورد.

خدا همه شهدا خصوصا شهید فرشچی را که از شاگردان درجه یک ما بود[غریق رحمت بفرماید]


شرح اسماء حضرت زهرا


یک چیز دیگری هم که إن‌شاءالله یاد بگیرید وقتی که دختر دار شدید این نه تا اسمی که حضرت زهرا دارند  إن‌شاءالله انتخاب کنید و قبل از اینکه بچه‌تان به دنیا بیاید، اسمش را انتخاب کنید.


از مستحباتی که خانواده‌ها درقبال فرزندشان انجام نمی‌دهند


یکی از مستحباتی که معمولا خانواده‌ها عمل نمی‌کنند اینست که اسم بچه شان را قبل از به دنیا آمدن نمی‌گذارند. اگر کسی اسم بچه‌اش را در زمانی که به دنیا نیامده نگذارد و بعد این بچه سقط بشود، قبل از اینکه به دنیا بیاید. این در قیامت از پدرش شکایت می‌کند که چرا برای من اسم نگذاشتی من بی اسمم اینجا.


از جنایات صدر اسلام در مورد سادات


حضرت رسول صلوات الله علیه اسم بچه‌ای را که در رحم حضرت زهرا سلام الله علیه بود محسن گذاشته بود. هنوز به دنیا نیامده بود، لذا وقتی سقط شد، بین در و دیوار، بچه از بین رفت و ثلث سیدها را کشتند با این عملشان.


یکی از جنایت‌ها و خیانت‌هایی که شده در صدر اسلام کشتن ثلث سیدها بوده. سادات حسنی و سادات حسینی هستند اما سادات محسنی... «من قتل نفسا... فکأنّما قتل الناس جمیعا...» یعنی یک محسن کشتند، ثلث سیدها را کشتند.


اسم‌های حضرت زهرا را اختیار کنید. اگر إن‌شاء الله خانواده شما در رحمش بچه‌ای دارد، بگید خدایا اگر دختر است یکی از این نه اسمی که می‌گویم و اگر پسر است؛ علی، حسن، حسین، احمد، محمود... . هوشنگ و رستم که نشد اسم. دختر است اسمش را فاطمه بگذار.


امام صادق(ع) به شخصی فرمودند: اسم دخترت را چه گذاشتی؟ عرض کرد: فاطمه. فرمودند: مبادا سیلی به صورتش بزنی. مبادا سیلی به صورتش بزنی. مبادا سیلی به صورتش بزنی. مبادا صیحه بزنی.


اگر کسی اسم پسرش را حسین بگذارد...


استاد ما مرحوم آقای برهان شصت و پنج سال پیش این را روی منبر گفته من یادم هست. فرمودند: اگر کسی اسم پسرش را بگذارد حسین، هروقت صدا می‌زند حسین! حضرت زهرا (ع) می‌فرماید کدام حسین را اگر حسین خودت را صدا کردی، خدا حسینت را به تو ببخشید. اگر حسین مرا صدا کردی مرا حسین مرا در کربلا کشتند؛ شهید کردند. آن دعایی که حضرت زهرا(س) برای پسر شما می‌کنند. چقدر خوب است اگر اسم پسرت را حسین بگذاری هر لحظه که صدایش می‌کنی حضرت زهرا(س) می‌فرمایند: اگر حسین خودت را صدا کردی خدا به تو ببخشد.


حالا اسم‌های ناجور می‌گذارند. حالا الحمدلله بعد از انقلاب یه مقداری خوب شده است. زینب که الحمدلله خیلی زیاد شده. زینب خوب است. اسم خوب است.


حالا این نه تا اسم حضرت زهرا (ع) را بگویم. حضرت صادق(ع) فرمودند: فاطمه (ع) را نه نام است. این ها را بنویسید. ان‌شاءالله دختر دار شدید قبل از اینکه به دنیا آمد اسمش را بگذارید. اگر اسم نگذارید و سقط بشود صحرای محشر شکایت می‌کند که پدر، مادر چرا برای من اسم نگذاشتید. من اینجا آمده ام ولی بی اسمم. خیلی گرفتاری است. حالا این نه اسم:


9 اسم حضرت زهرا(س) که توصیه شده قبل از بدنیا آمدن دختران بگذارید


اول: فاطمه

دوم: صدیقه (صدیقه هم بعد از انقلاب زیاد شده)

سوم: مبارکه (مبارکه کم شنیدم، شما بگذارید.) برکت

چهارم: طاهره

پنجم: زکیّه 

ششم: راضیه

هفتم: مرضیه

هشتم: محدثه

نهم: زهرا


حضرت فرمود که آیا می‌دانی چیست تفسیر فاطمه؟

روای گفت: نمی‌دانم خبر دهید به من ای سید من

حضرت فرمود: فطمت من الشر. یعنی بریده شده از بدی‌ها. علتی که به ایشان فاطمه می‌گویند برای اینکه از بدی‌ها بریده شده است.


حضرت فرمود: اگر امیر المومنین تزویج نمی‌نمود او را، کفوی در زمین نبود او را.

«لولا علی لما کان لفاطمة کفوٌ». اگر حضرت علی (ع) نبود اصلا در آن زمان شخصیتی نبود که به حضرت زهرا(ع) بخورد، لذا حضرت فاطمه معصومه(ع)، گرچه مقامشان به حضرت زهرا (ع) نمی‌رسد، اما می‌گویند علّت اینکه ازدواج نکردند، این بود که در زمان ایشان کسی نبود که لیاقت داشته باشد با ایشان ازدواج کند، لذا ایشان بدون شوهر از دنیا رفتند.


محراب عبادت حضرت معصومه در قم


حضرت فاطمه معصومه(ع) برای زیارت برادرشان حرکت کرده بودند ولی در ساوه مریض شدند و از دنیا رفتند. ظاهرا در قم از دنیا رفتند چون یک محلی دارد که من گاهی می‌روم دو رکعت نماز می‌خوانم آنجا. میدان میر را خیلی‌ها نمی‌دانند؛ میدان میر جایی است که عبادتگاه حضرت بوده است (بیت النور). این نشان می‌دهد که ایشان وقتی وارد قم شدند سالم بودند. یک عده هم به استقبال می‌آیند و حضرت آنجا وارد می‌شوند و آنجا محل عبادت حضرت بوده. گاهی آنجا دو رکعت نماز بخوانید. یک اتاقکی درست کرده‌اند و یک محرابی دارد... میدان میر را بپرسید. مقید باشید به این چیز ها.


خلاصه اگر حضرت علی(ع) نبود او را در روی زمین نه آن زمان و نه از آن‌ها که بعد از او می‌آیند کفوی نبود.

حالا کسان دیگری هم خواستگاری کرده‌اند، ولی آنها وارد نبودند. حضرت جواب رد دادند و از طرف پروردگار خبر آمد. جبرئیل آمد: به رسول الله گفت: که دخترت را بده به علی(ع). امیر المومنین هم نبودند وقتی وارد شدند پیامبر(ص) فرمودند؛ چنین چیزی را جبرئیل به من خبر داده.


خداوند به همه ما توفیق بدهد یک کاری بکنیم عاق اولاد نشویم. اسم خوب رویشان بگذاریم، غذای حلال به بچه‌هایمان بدهیم، قرآن یادشان بدهیم، تقلیدشان را به آنها بگوییم، حمد و سوره شان را درست کنیم، با خودمان به مساجد بیاوریمشان. نفرستیم در دامن کفر.


خداوند توفیق عزاداری حضرت زهرا را به همه ما مرحمت بفرماید.

خداوندا گرفتاری مسلمین را اصلح فرما!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۴
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۲ ق.ظ

درس بیست وسوم اخلاق ، حیا از پروردگار

درس بیست و سوم:

حیا

حیای از پروردگار


یک آیه در قرآن دارد که افراد خیانتکار کارهای بدشان را از مردم قایم می‌کنند ولی از خدا قایم نمی‌کنند. مخفی می‌کنند از مردم که گناهی که می‌کنند، کسی نبیند ولی از خدا خجالت نمی‌کشد. آدم باید با حیا باشد، همانطور که از خلق حیا می‌کند از خدا هم حیا بکند که یکی از جنود عقل است.


عقل و دین ندارد کسی که حیا ندارد


کسانی که حیا ندارند، اینها عقل ندارند. دین هم ندارند. «لا دین لمن لا حیاء له»؛ یعنی کسی که حیا ندارد شرم ندارد. همین طور گناه می‌کند. دین ندارد. دیده‌اید مردم چطور می‌آیند در خیابان؟ این‌ها حیا نداردند. حدیث داریم: حیا خوب است ولی از زن‌ها بهتر است. زن‌ها باحیا باشند بهتر است. الآن ما چقدر زن بی‌حیا داریم در این مملکت‌مان؟ تازه با اینکه جمهوری اسلامی شده. خدا رحم کرده است که جمهوری اسلامی شده است و این طور است اگر اسلام نبود چه می‌شد؟


چادری‌هایی که خیال می‌کنند با حجاب‌اند


چقدر بی‌حیا شده‌اند زن‌ها؟ حتی چادری‌هایمان هم؛ چادری‌ها خیال می‌کنند با حجاب‌اند؟ دست بی‌آستینش را از لای چادر می‌آورد بیرون از بقال و عطار جنس می خرد. میوه می‌خرد. نانوایی می‌رود. غالب نانوایی‌ها، زن‌ها بیشتر از مردها هستند. نگذارید زن‌ها بروند. خودتان بخرید. اگر زن‌ها بروند و شما در خانه بنشینید، این علامت بی‌غیرتی است. نگذارید زن‌ها بروند. زن باید در خانه باشد.


آیه‌اش را بخوانم: «یستخفون من الناس و لا یستخفون من الله...» آیه 108 نساء این در مقام مذمت افراد خائن است؛ یعنی مخفی می‌کنند کارهایشان را از مردم ولی از خدا مخفی نمی‌کنند. ما باید بدانیم خدا ناظر است. چند تا حدیث بخوانم راجع به حیا:


1-رسول خدا (ص) می‌فرمایند: «استحیوا من‌الله، حق الحیاء». حیا کنید از خدا [ به اندازه] حق حیا. حسابی حیا کنید از خدا. هان طور که از بنده خدا حیا می‌کنید. همان طور که یک راننده به چراغ قرمز که می‌رسد، افسر را می‌بیند، حیا می‌کند، می‌ترسد که نکند جریمه‌اش کنند. چطور می‌ترسد ما هم باید همان طور از خدا بترسیم.


2- حدیث دیگر: «أعقل الناس أحیاهم»: هر کس حیایش بیشتر است عاقل‌تر است.


بی‌حیا، بی‌نور و بی‌درد نمونه فحش‌های قدیم بود


3- یک حدیث دیگر هم دارد: «من لم یستحیی من الناس لم یستحیی من الله»: کسی که از مردم حیا نکند از خدا هم حیا نمی‌کند.


الآن غالب مردم بی‌حیا شده‌اند. یک جا یک جوان 20 به یک پیرمرد 70 ساله فحش می‌داد، جسارت می‌کرد، بی‌حیاست دیگر. قدیم ها می‌خواستند به هم فحش بدهند می‌گفتند: ای بی‌حیا، بی‌حیا فحش بود. ای بی‌نور، ای بی‌درد، فحش‌های رکیک نمی‌دادند. لات و لوت‌ها فحش‌های رکیک می‌دادند، فحش‌های بد، ولی متدینین فحش‌های رکیک نمی‌دادند. بد است. خدا دوست ندارد. خداوند از افراد فحّاش بدش می‌آید.


4- حدیث دیگراز امیر المومنین(ع): «علی قدر الحیا یکون العفة»: عفت به میزان حیا بالا می‌رود: هرچه حیای آدم بیشتر باشد این آدم عفیف‌تر است. باید حیا داشته باشیم از یک بچه ده ساله آدم حیا می‌کند، لذا حدیث دارد که ای بنده من خدا را طوری عبادت کن که انگار دارد تو را می‌بیند. مثل موتوری‌هایی که کلاه ندارند می‌ترسند بگیرند شانف فرار می‌کنند. همان طور که از او می‌ترسی از خدا هم بترس.


اگر معتقد باشى خدا تو را نمى‌بیند کافری


حدیث دارد: تو اگر خیال می‌کنی خدا تو را نمی‌بیند، کافری ولی اگر می‌دانی که خدا تو را می‌بیند و مع ذلک گناه می‌کنی تو خدا را پست‌ترین ناظرین قرار دادی. یعنی از یک بچه ده ساله پست ترقرار دادی؛ چون جلوی بچه ده ساله گناه نمی‌کنی ولی جلو خدا گناه می‌کنی. حدیث را تکرار کنم حفظ کنید.


اگر بدانى که خدا ترا مى‌بیند و نافرمانى کنى، او را پست‌ترین ناظرین قرار دادی


5- امام صادق(ع): خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ فَإِنْ کُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لَا یَرَاکَ فَقَدْ کَفَرْتَ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیْکَ. امام صادق (ع ) فرمود: اى اسحاق! چنان از خدا بترس که گویا تـرا مـى‌بـیـنـد، و اگر تو او را نبینى، او تو را مى‌بیند، و اگر معتقد باشى او تو را نمى‌بیند کافر شوى و اگر بدانى که ترا مى‌بیند و سپس نافرمانى او آشکار کنى (با گـنـاهـکـارى به مبارزه او روى) او را پست‌ترین بینندگان خود دانسته‌اى.


حیا از ایمان است


6- حدیث دیگر: «الحیاء من الایمان والایمان فی الجنة»: حیا از ایمان است و ایمان هم در بهشت


7- امام باقر(ع): «اَلحَیاءُ والإیمانُ مَقرونانِ فی قَرَنٍ فَإذا ذَهَبَ أحدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ»


حیا و ایمان به یک ریسمان پیوسته‏ اند؛ چون یکى برود، دیگرى نیز از پىِ آن برود.


ایمان برود حیا می‌رود؛ حیا برود ایمان می‌رود. این دوتا با هم‌اند.


8- حدیث دیگر: «أحسن ملابس الاسلام حیا». بهترین پوشش اسلام حیاست


بی‌حیا بودن صدر نفاق است


9- «الحیاء نورٌ جوهره صدرالایمان»: حیا نوری است که جوهر آن نور، ذات و حقیقت آن صدر ایمان است. یعنی بالاترین مکان و اجزای ایمان از حیا حاصل می‌شود «والوقاحه صدر النفاق و صدر النّفاق الکفر». بی‌حیا بودن صدر نفاق است. این‌هایی که بی‌حیا هستند، گناه می‌کنند. به پیرمرد جسارت می‌کنند. یا به یک عالم می‌رسد، به یک طلبه می‌رسد، بی‌حیایی می‌کنند. این صدر نفاق است و صدر نفاق هم کفر است.


خداوند ان‌شاء الله به همه درجه اعلی حیا را بدهد. همانطور که از خلق خدا حیا می‌کنیم. از خدا هم حیا کنیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۲
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۱ ق.ظ

درس بیست و دوم اخلاق ، خدمت به خلق

درس بیست و دوم:

خدمت به خلق

حدیثی که برای اداری‌ها خوب است


یک حدیث عالی که خودم در کتاب آقای صافی اصفهانی دیدم، در آنجا نوشته بود که این حدیث هم در مستدرک الوسائل حسین نوری طبرسی است، هم در بحارالانوار ذکر شده است. این حدیث برای اداری‌ها خوب است اداری‌ها باید کار کنند. اگر کار نکردند این حقوقشان اشکال دارد چون حقوق مال بیت‌المال است و مردم راضی نیستند. چون شخص معینی به شما حقوق نمی‌دهد. از همین منافع نفت و صادرات غیر نفتی و چه و چه و درآمد بیت‌المال است. پس اگر یک اداری نشست پشت میز و با تلفن فقط برای خودش حرف زد، یک کاری برای ملت نکرد حقوقش اشکال دارد.


علی بن یقطین وزیر هارون بود اما شیعه بود، هارون هم نمی‌دانست. یک روزی علی بن یقطین مراجعه کرد به موسی بن جعفر (ع)، حضرت یک جمله به او فرمودند. فرمودند من سه چیز برای تو ضمانت می‌کنم به شرطی که تو هم یک چیز را برای من ضمانت کنی. آن یک چیزی که تو باید به من قول بدهی این است که: لا یأتی أحدٌ من موالینا فی دارالخلافه إلّا قمت بقضاء حاجته. یعنی قول بده یک نفر از دوستان ما وارد دارالخلافه که می‌شود و کار دولتی دارد کارش را راه بیاندازی، هی امروز و فردا نکن.


الآن هم این اداری‌ها باید قول بدهند کار مردم را راه بیاندازند. چرا هی می‌گویی برو فردا بیا، پس فردا بیا. ادرای‌هایی که می‌گویند امروز بیا، فردا بیا، پس فردا بیا، کار مردم را راه نمی‌اندازند مخصوصا دوستان، متدینین، تاجر‌های مهم. شنیدم یک تاجری با پالتو و محاسن کار مالیاتی داشته‌اند رفته‌اند پیش او، گفته برو بگیر بشین اونجا!... اینگونه حرف زده است... همین یکی دوسال پیش. این‌ها حقوقشان اشکال دارد، بهشان بگویید.


اداری‌هایی که نوکر دولت‌اند، حقوق می‌گیرند، شخص معینی حقوق این‌ها را نمی‌دهد. این نیست که یک تاجری به این‌ها پول می‌دهد، نه اینها مال ماست. منافع نفت و بیت المال و اگر خدمت نکند حقوقش اشکال دارد، لذا حضرت به علی بن یقطین می‌فرماید: تو یک چیز برای من ضمانت بکن، من سه چیز برای تو ضمانت می‌کنم. این را حفظ کنید برای اداری‌ها مخصوصا بگویید و آن یک چیز این است که هیچ کس در دارالخلافه وارد نشود مگر اینکه تو حاجت او را برآورده کنی.


کار یک ماهه را یک روزه راه بیاندازی مثل کسی که یک میلیون به تو رشوه می‌دهد چطور کارش را راه می‌اندازی! بدون رشوه کارش را راه بیانداز... حالا که رشوه‌ها زیاد شده. منتهی حالا نمی‌گویند رشوه؛ می‌گویند حق حساب. این خارجی‌ها، در سوریه می‌گفتند بخشش، همان رشوه را بخشش می‌گفتند. بعضی‌ها اینجا حق حساب می‌گویند یا پاداش می‌گویند. هرجا اسمی دارد اما این‌ها رشوه است.


چه زمانی رشوه دادن ایرادی ندارد؟


الراشی و المرتشی کلهما فی النار؛ آن که رشوه می‌دهد، آن که رشوه می‌گیرد هر دو در جهنم‌اند. منتهی آن که رشوه می‌دهد دو جور است یک جورش جهنم نمی‌رود، ولی رشوه‌ای که بخواهم حقی را باطل کنم، باطلی را حق کنم مثلا با موتورم زدم یک جوانی را کشته‌ام رشوه می‌دهم که بگویند نه ایشان مقصر نبوده، او مقصر بوده. اینجا رشوه اشکال دارد؛ پس رشوه دادن در یک جا اشکال دارد، در یک جا ندارد.


می‌خواهم فرار از ظلم بکنم. زمان طاغوت می‌آمدند پسرت را برای سربازی ببرند. پسر هم در خانه بود، اما صد تومان به آن امنیه یا پلیس می‌دادی می‌رفت می‌گفت ندیدمش، نبود. پسر در خانه بود اما با صد تومان رشوه... حالا کی صد تومان رشوه می‌گیرند؟ الآن یک میلیون، دو میلیون، ده میلیون، بیست میلیون. قیمت‌ها بالا رفته.


حتی من یک وقت از یکی از شخصیت‌های مملکتی یک چیز عجیب شنیدم که این اداری‌ها درآمد کمی دارند، به آنها رشوه بدهید. خیلی حرف بدی زده است. اینها حقوقشان کافی نیست زندگیشان تامین نمی‌شود رشوه بدهید به آنها. مجتهدی شما؟ فتوا می‌دهی؟ برو ببین مراجع چه می‌گویند.


در مکاسب محرّمه حدیثش هست: الراشی و المرتشی کلهما فی النار؛ آن که رشوه می‌دهد و آنکه رشوه می‌گیرد هر دو در آتشند. منتهی آن که رشوه می‌دهد یادتان باشد دو قسم است: یک وقت برای فرار از ظلم است، آنجا ایرادی ندارد. می‌خواهند به تو ظلمی بکنند. یک پولی می‌دهی رد می‌شوی. اما یک وقت می‌خواهی حقی را باطل کنی مال کسی را می‌خواهی بخوری، پول می‌دهی، مالش را بالا می‌کشی. این اشکال دارد. این‌ها را دقت کنید. این‌ها مثال شرعی است.


ضمانت‌های امام کاظم (ع) برای کسی که کار شیعیان را راه بیاندازد


حالا حضرت فرمودند به علی بن یقطین که تو یک چیز را برای من ضمانت کن من سه چیز را برای تو ضمانت می‌کنم. آن یک چیزی که تو باید ضمانت کنی اینست که قول بده که هر کس از موالی ما و دوستان ما مراجعه می‌کند به دربار و دارالخلافه کارش را راه بیاندازی.


اگر قول بدهی من سه چیز را برای تو ضمانت می‌کنم:

1. أن لا یصیبک حرّ سیف؛ حرارت شمشیر به تو نرسد. به زبان ما یعنی ترورت نکنند. اگر کار راه‌انداز باشند این اداری‌ها هیچ وقت کسی ترورشان نمی‌کند.


2. ولا یظلّک سقف سجنٍ ابداً؛ سقف زندان هم بر تو سایه نیاندازد. قول می‌دهم که زندانی نشوی. بعضی‌ها ده سال، بیست سال در زندان‌اند. زندان واقعا مشکل است، بعضی‌ها ورشکست شدند. بعضی راننده‌ها تصادف کرده‌اند. الآن زندان افرادی هستند همه‌شان هم با گناه نیستند. تصادف کرده ندارد دیه بدهد. اگر دیه بدهد. می‌آید بیرون اما ندارد. زن و بچه هم ناراحت.


حالا شنیده‌ام که بعضی‌ها کمک می‌کنند می‌روند دیه اینها را می‌دهند. این هم یک خدمتی است. کسانی که تمکن مالی دارند بروند بگویند که در این زندان اگر کسی به دیه گرفتار است من می‌دهم. چنانچه شنیده‌ام بعضی‌ها این کار را می‌کنند. دولت هم می‌گوید که بیایید مراجعه کنید دیه افراد را که بی تقصیر بوده‌اند، بدهید. این‌ها غالبا خطری است، عمدی که نیست. لذا می‌شود گفت که شبیه بی گناه‌اند. لذا این هم یک کار خیری است که بعضی‌ها می‌کنند.


3- ولا یدخل الفقر بیتک ابداً؛ فقر هم در خانه‌ات نیاید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۱
حسین سبزعلی