منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۳۴ مطلب با موضوع «منبر اخلاقی :: درسهای اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانی قدس سره» ثبت شده است

جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ق.ظ

درس بیست و یکم اخلاق ، بالاترین جهاد

درس بیست و یکم:

بالاترین جهاد

بالاترین جهادها


در کتاب سفینة البحار مرحوم محدث قمی از موسی بن جعفر (ع) روایت شده که ایشان از امیرالمومنین(ع) نقل می‌کند که رسول خدا یک لشکری فرستاد برای جنگ ...  «فلّما رجعوا» وقتی سربازها از جنگ برگشتند حضرت مرحبا فرمودند به ایشان «مرحبا بقومٍ قضوا الجهاد الاصغر» جهاد اصغر را به جا آوردند و «بقی علیهم جهاد الاکبر»، جهاد اکبر بر ایشان باقی مانده است.


گفتند: یا رسول الله و ما الجهاد الاکبر؟ از جنگ برگشته اند، سرها شکسته، پاها شکسته، حالا برگشته اند حضرت می‌فرماید: جهادی بالاتر از این داریم. اینها همه هاج و واج مانده‌اند که دیگر بالاتر از این چه جهادی است؟ پرسیدند: جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: جهاد با نفس. پدر آدم را این نفس در می‌آورد. این نفس مثل بچه کوچولو می‌ماند. دختربچه را دیدید چشمش به عروسک می افتد می گوید: مامان برایم عروسک بخر! این نفس ما هم حکم بچه را دارد.


زدست دیده و دل هر دو فریاد                     که هرچه دیده بیند دل کند یاد


هرگاه از بچگی بیرون آییم، جهاد اکبر کرده‌ایم


آن بچه عروسک می‌خواهد، ما هم تلوزیون رنگی می‌خواهیم. چشممان که می‌افتد می‌رویم و می‌خریم. ما هم بچه ایم. هر وقت از بچگی بیرون آمدیم، آن موقع جهاد اکبر کرده‌ایم. جهاد اکبر یعنی اینکه هرچه دلت می‌خواهد نکنی لذا علمای قدیم ریاضت می‌کشیدند تا بتوانند موقع گناه ترمز کنند.


امروز بستنی نخرید بروید فالوده بخرید


این ماشین‌ها را می‌برند معاینه، که وقتی رفتند در جاده ترمزش بگیرد وگرنه اگر معاینه نرود ترمزش در جاده نمی‌گیرد و سقوط می‌کند به درّه و همه شان له می‌شوند. این نفس ما هم می‌خواهد ما را جهنّمی کند. باید یک کاری کنیم که خلاف نفسمان عمل کنیم. ما بچه بودیم کلاس سوم دبستان، این قصه مال هفتاد و چند سال پیش است. من هشت - نه ساله بودم، معلّم‌های ما هشتاد ساله بودند، مثل الآن نبود که معلم دبستان، بیست ساله، سی ساله است.


آقای ادیب معلم ما یکه جمله گفته اند من یادم مانده است از هفتاد و چند سال پیش، یک روز فرمودند: پدرتان هرچه پول به شما داد صبح خواستید بستنی بخرید، امروز بستنی نخرید، بروید فالوده بخرید. خلاف نفستان عمل کنید. اگر امروز نخودچی کشمش دلتان می‌خواهد نخرید، عمداً بروید یک چیز دیگر بخرید. هر چیز دلتان می‌خواهد از حالا مخالفت کنید تا بعد ها که بزرگ شدید به گناه رسیدید بتوانید ترمز کنید.


ماجرای عالمی که برای کنترل هوس خود رفت شاگرد کله‌پاچه ای شد

 

یکی از علمای بزرگ می‌خواست ریاضت بکشد، از این راه شروع کرد. هوس کلّه پاچه کرده بود، هرچه نفسش می‌گفت کلّه پاچه، این هم می‌گفت: فردا پس فردا؛ حالا هوا گرم است، بگذار خنک شود چشم! یک وعده به نفسش می‌داد. دید رهایش نمی‌کند، رفت در یک شهری، عمامه و ابا و قبا را درآورد، یک پیراهن بلند پوشید. به کلّه پزی گفت شاگرد می‌خواهی؟ کلّه پز هم نمی‌دانست که این مجتهد است، آیت‌الله است.


یک چند ماهی کلّه پاچه جلوی مشتری‌ها می‌گذاشت ولی خودش لب نمی‌زد، این ریاضت است. هی نفسش هجوم می‌آورد که یک لقمه از آن کلّه پاچه‌ها بخورد ولی خودش می‌کشید عقب. تا روز آخر دیگر ریاضتش تمام شد به اوستا گفت که من زن و بچه‌ام را مدتی است ندیده‌ام، اجازه بده من مرخص بشوم اما دلم می‌خواهد با دست خودت یک دست کله پاچه بکشی بگذاری من بخورم و برم.


کسی که می‌تواند جلوی گناه توقف کند


اوستا هم یک دست کله پاچه با مخلفات کشید و جلویش گذاشت. مدتی نشست اینها را نگاه کرد و نخورد. هی نفس حمله می‌کرد. همین‌طور نگاه می‌کرد. هی چند دفعه ترمز کرد جلوی نفسش را گرفت. این می‌تواند جلوی گناه توقف کند نه ما که یک عمر هرچه دلمان خواسته کرده‌ایم. ما معلوم نیست اگر تنها گیر کنیم یک جا بتوانیم جلوی خودمان را بگیریم؛ این جهاد است ریاضت شرعی این است.


پس جهاد اکبر جهاد با نفس است جهاد اصغر اینست که آدم برود در جبهه بجنگد با دشمن‌ها، این جهاد اصغر است. حضرت فرمود: مرحبا از جهاد اصغر آمدید ولی حالا جهاد اکبر در پیش دارید. گفتند جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: جهاد با نفس بعد فرمودند: «افضل الجهاد من جاهد نفسه التی بین جنبیه» افضل جهاد اینست که آدم جهاد کند با این نفسی که بین دو پهلویش است و عجیب است که دشمن‌ترین دشمنان همین نفس است.


(یک وقت) شما یک دشمن دارید با تو قهر است یک مدتی، برایت نقشه هم کشیده است، اما در دکان بستنی فروشی می‌بینی دارد بستنی می‌خورد. می‌روی آنجا کنار دکان بستنی فروشی که پول بدهی مال او را هم حساب می‌کنی. او هم متوجه می‌شود، با تو دوست می‌شود. با دلش راه آمدی، پول بستنی اش را حساب کردی. دشمنت بود ولی با یک حساب کردن پول بستنی با تو دوست می‌شود. ولی نفس اینجور نیست. نفس هرچی با دلش راه بیایی بدتر می‌کند. لذا از این جهت می‌گویند نفس دشمن‌ترین دشمن‌هاست.


دشمنی که هرچه به دلش راه بیابی بدتر می‌کند


دشمن‌های دیگر را اگر یک خورده ازش عذرخواهی کنی، سوغاتی برایش ببری، پول بستنی‌اش را بدهی، پول ناهارش را بدهی، با تو دوست می‌شود. ولی نفس این طور نیست. هرچه به دلش راه بیایی بدتر می‌کند، لذا حدیث دارد، مَثَل نفس مَثَل اسب سرکش است. من اسب سوار شده‌ام در جوانی موتور نبود برای دهات‌ها که می‌رفتیم منبر یادم هست که آنجا اسب به ما دادند. از این ده به آن ده. یک اسب شیطون به من داده بودند، ریز هم بود خیلی تند می‌رفت، اما من بلد بودم. این زانوها را باید به زین چسباند، دهنه را هم سفت گرفت که نیافتد.


نفس مثل اسب سرکش است که رم کرده می‌رود؛ سر شما را می‌زند بالای سر طویله، شما از اسب می‌افتید زمین او می‌رود مشغول جو خوردن می‌شود. مَثَل نفس مثل آن اسب سرکش است، او می‌رود دم آخور جو می‌خورد، اما صاحبش را انداخته و سر صاحبش بالا سر طویله خورده در خونش دارد غوطه ور می‌شود و آن اسب اصلا رویش را این طرف نمی‌کند که ببیند صاحبش دارد می‌میرد غرق در عشق خودش است؛ می‌خواهد جو بخورد.


نفس می‌خواهد ما را جهنمی کند اما خودش در کیف باشد

 

نفس ما هم این طوری است، می‌خواهد ما را جهنمی کند اما خودش می‌خواهد در کیف باشد. او کیف می‌کند اما ما جهنمی می‌شویم. خدایا به همه ما توفیق بده فریب نفسمان را نخوریم. هرچه دلمان می‌خواهد خلافش را انجام دهیم. می‌گوید: به نامحرم نگاه کن سرم را بندازم پایین، می‌گوید: غیبت کن، نکنم. می‌گوید: حرام بخور... گناه نکنم، معصیت نکنم. اگر جهاد با نفس بکنیم، این از جهاد اصغر بالاتر است. جهاد اکبر است. خدا به همه ما توفیق دهد این جهاد اکبر را به جا بیاوریم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۰
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۴۸ ق.ظ

درس بیستم اخلاق ، روش صحیح شکر گذاری

درس بیستم:

شکر نعمت


شکر نعمت به زبان نیست به صحیح عمل کردن است


این توفیقی است که آدم نعمت‌های خدا را به جا مصرف کند. اگر به جا مصرف کند شکر است، نه این که به زبان، الهی شکر می‌گوید شکر کرده باشد. به نامحرم دارد نگاه می‌کند و می‌گوید الهی شکر، این شکر نکرده است دارد گناه می‌کند. شکر آن است که نعمت‌هایی را که خدا داده استفاده کنی. گوش داده باید نصیحت بشنوی، موعظه و قرآن بشنوی، حرف خوب بشنوی، با این گوش اگر غیبت شنیدی شکر نکردی بلکه آخر عمر کر می‌شوی.


اصلا نعمت را می‌گیرند، نه تنها در آخرت بلکه در دنیا. «إن عذابی لشدید»؛ شکر نعمت نمی‌کنند، در نتیجه نعمت را می‌گیرند. خداوند می‌فرماید: ما به بعضی‌ها ثروت می‌دهیم ببینیم با این ثروت چه کار می‌کنند؟ افرادی مراجعه می‌کنند کمک می‌خواهند، آیا به آنان کمک می‌کنند؟ اگر کمک کنند ما این ثروت را زیاد می‌کنیم و گرنه نعمت را می‌گیریم. این ثروتمند ورشکست می‌شود.


شکر نعمت، نعمتت افزون کند    کفر نعمت از کفت بیرون کند


هر که شکر نعمت کرده زیاد شده. سعدی می‌گوید: 

هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون بر می‌آید مفرح ذات. پس در هر نعمتی شکری لازم. 

از دست و زبان که برآید    کز عهد شکرش به در آید


کسی که خدا را برای خالی بودن سفره‌اش شکر می‌کرد


اولیای خدا در نداری هم شکر می‌گویند. همین که ما شکر می‌کنیم، خود این هم شکر دارد. 52 سال قبل خدمت همسر آقای زاهد رفتم. ایشان یکی از اولیای خداست. شب رفت منزل به عیالش گفت شام بیاور. گفت: شام نداریم. گفت: روغن بیاور چراغ روشن کنیم. عیالش گفت: نداریم. حاج خانم زاهد می‌گوید خوش‌ترین شب‌های این ولی خدا آن شب بود، تا صبح خدا را شکر کرد و می‌گفت: خدایا چه کار خوبی کردم که 2 نعمت به من دادی؟ یکی سفره‌ام را خالی از نان کردی و یکی چراغم را بی روغن کردی.


یکی از صفات متقین شکرگویی در هنگام فقر است


یعنی نداری هم شکر می‌کرد. حالا اگر 2 ساعت برق برود چقدر به دولت غر می‌زنند. آقای شیخ محمد زاهد می‌گفت: اگر دندان طمع آدم کشیده می‌شد، این‌قدر چشم به دنیا نمی‌دوخت. می‌فهمید آدم‌هایی بودند که در نداری هم خوش بودند. حالا کی ما این‌طوری هستیم؟ لذا یکی از اوصاف متقین این است که در حال نداری هم خوشند و خدا می‌گوید: افرادی که تقوا ندارند در حالی که وضع مالشان خوب است، خوب هستند اما وقتی که وضع مالیشان بد می‌شود دیگر خدا را فراموش می‌کنند.


هر دم سرت به درد آید نالان شوی و به سوی من آیی    چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی


یک عده این طوری هستند، تا وضعشان خوب است می‌گویند خدا، همین که وضعشان بد می‌شود خدا را فراموش می‌کنند. ولی بعضی‌ها هستند که با تقوایند. حضرت مولای متقین در خطبه همام که اوصاف متقین را بیان می‌کند، می‌فرمایند: متقین یکی از صفاتشان این است که وقتی وضعشان خوب نیست خدا را شکر می‌کنند و این را از ناحیه خدا می‌دانند و می‌گویند صلاح بوده پول نداشته باشم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۴۸
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۸ ق.ظ

درس هفدهم اخلاق ، نماز شب

درس هفدهم:

نماز شب 2

رزقی که از خواندن نماز شب به دست می‌آید چگونه رزقی است؟


روایت است کسی که نماز شب بخواند روزی‌اش زیاد می‌شود. منظور از این رزق پول نیست، رزق معنوی است. استاد خوب گیرش می‌آید، رفیق خوب پیدا می‌کند، هم اتاقی خوب گیرش می‌آید، هنگام مسافرت همسفر خوب کنارش می‌نشیند، نه هرویینی، نه سیگاری. داماد خوب، عروس خوب، پدر زن خوب، این‌ها رزق هستند.

ما خیال می‌کنیم که رزق یعنی پول بدست آوریم، می‌گوییم پس چرا ما نماز شب خواندیم پول گیرمان نیامد. رزق معنوی مهم‌تراست. اگر کسی نماز شب بخواند رزق معنوی بدست می‌آورد و بعد از آن به اسلام خدمت می‌کند، تالیفات کتاب‌ها. اما اگر نماز شب نخواند، آخوند بخور و بخواب می‌شود. «علم یعلم» را نمی‌تواند بسازد اما «نام ینام» را خوب می‌تواند بسازد! «اکل یاکل» را هم خوب می‌سازد، از علم خبری نیست.


عالم ربانی چه کسی است؟


خواب و خوراک کار منه! خدا نگهدار منه! کسی که اهل نماز شب نباشد آخوند به درد بخور نیست، کاسب است! اول به حسابش پول بریزید بعد منبر می‌رود! به یک پیش‌نماز گفتند بعد از نماز صحبت هم بکن، گفت قراردادی که با من بسته‌اید فقط در مورد نماز است، برای منبر باید جدا قرارداد بندید، این‌ها عالم ربانی نیستند.

عالم ربانی آقای اوسطی است. 3-4 ماه پیش تلفن کردند تشریف بیاورید، فرمودند می‌آیم اما پاکت نمی‌گیرم. تشریف آوردند، به جای پاکت، کتاب دادیم. ماه بعد که دعوت کردیم فرمودند کتاب هم ندهید. الان 3 ماه است ایشان منزل ما منبر می‌روند، پول هم نمی‌گیرند. چند نفر داریم شبیه آقای اوسطی که با ما طی کنند پول نگیرند؟ می‌خواهم 3 نفر دیگر هم پیدا کنم تا منزلم را وقف کنم برای حسینیه و بعد از مردنم خیالم راحت شود.


از فواید نماز شب خوشبو شدن است


از فوائد دیگر نماز شب این است که خوشبو می‌شوی. من با بعضی‌ها معانقه می‌کنم می‌بینم خیلی معطرند. بعضی‌ها عطر هم می‌زنند بوی بد می‌دهند، اما بعضی‌ها عطر هم نمی‌زنند، اما وقتی معانقه می‌کنند خوشبو هستند. این مال نماز شب است.

حدیث است کسی اگر نماز شب بخواند و فردا بگوید ندارم به من کمک کنید، دروغ می‌گوید. این نمی‌شود که کسی نماز شب بخواند و فردا برای نهار معطل بماند.


دوش مرغی به صبح می‌نالید 

عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

یکی از دوستان مخلص را 

مگر آواز من رسید بگوش

گفت گمان نمی‌کردم که تورا

بانگ مرغی چنین کند مدهوش

گفت این شرط آدمیت نیست

مرغ، تسبیح گویان و من خاموش


مرغ که سحر می‌خواند می‌گوید «اذکروا الله یا غافلین» یعنی ای بی خبرها بلند شوید از خواب یاد خدا کنید!


تنها شبی که خروس‌ها نخواندند 


خروس‌ها از اول خلقتشان تاکنون هر شب می‌خوانند به جز یک شب. آن شبی که بنی اسراییل به امر خدا طلاهای قبطیان را بعنوان عاریه امانت گرفتند. قبطیان مریدان فرعون بودند و اسراییل مریدان حضرت موسی. دستور صادر شد که طلاهای آن‌ها را بگیرید. طلاهای آن‌ها را گرفتند تا شب تحویل بدهند. قبطی‌ها شب دیدند اسراییلی‌ها نیامدند طلاها را بدهند، قبطی‌ها دیدند اسراییلی‌ها طلاها را برده‌اند.

رفتند پیش فرعون گفتند: اسراییلی‌ها صبح طلاهای ما را گرفتند و از شهر بیرون رفتند، هیچ‌کس در شهر نیست، چه کنیم؟ فرعون گفت: خروس‌ها که خواندند تعقیبشان کنید. لشکر آماده باش شد. موسی و اسراییل، همه از مصر بیرون رفتند و طلاها را با خود بردند. آن شب خدا به خروس‌‌ها فرمود نخوانید. ساعت و زنگ نبود، رادیو نبود، شیپور آماده باش نبود، باید خروس‌ها می‌خواندند.

قبطیان هرچه نشستند که خروس‌ها بخوانند دیدند خروس‌ها نخواندند. یک شب به امر خدا نماز شبشان قضا شد، وقتی بلند شدند، دیدند صبح شده، به نماز صبح رسیدند، اما به نماز شب، نرسیدند. صبح پیش فرعون رفتند گفتند که ما هر چه نشستیم خروس‌ها نخواندند، چکار کنیم؟ گفت همین الان بروید. خودش هم سوار اسب شد و جلوی آن‌ها حرکت کرد.

زمانی رسیدند به رود نیل که آخرین نفر از اسراییلی‌ها داشت از کوچه‌ای که به اعجاز حضرت موسی باز شده بود، خارج می‌شد. فرعون دستور داد که بروید. قبطیان می‌ترسیدند که اگر وارد رودخانه شوند، آب‌ها بهم بخورند و غرق شوند. گفتند اول خودت برو تا ما هم برویم. فرعون ترسید برود.

جبرئیل سوار اسب ماده وارد کوچه شد، اسب فرعون، نر بود، تا چشمش به اسب جبرئیل افتاد پرید دنبال او و وارد کوچه شد. قبطی‌ها هم دنبال او رفتند. نفر آخر اسراییل که از دریا خارج شد، نفر آخر قبطی‌ها وارد دریا شد «و اغرقنا آل فرعون»، ما تمام آل فرعون را غرق کردیم. جنازه فرعون با چهار خروار اسلحه از آب بیرون آمد که الان جنازه در موزه لندن است.

خدا به همه ما توفیق بدهد نماز شب را با عشق بخوانیم. نماز شب، را گاهی با کسالت می‌خوانیم، فایده ندارد. 

هرکه سحر ندارد از خود خبر ندارد


ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد


عاشق خواب ندارد


آدم باید عاشق باشد. یک وقتی کسی عاشق دیگری شده بود. معشوق به عاشق گفت فلان ساعت می‌آیم. عاشق خوشحال شد با خود گفت: عجب! معشوق به من قول داده که 2 بعد ازظهر می‌آیم. وقتی معشوق آمد دید که عاشق خواب است و خرخر می‌کند، یک مشت گردو در جیبش ریخت و رفت. بعد از چند روز عاشق گله کرد و گفت چطور نیامدی؟ معشوق گفت برو تورا چه به عاشقی؟!  تو باید بروی گردو بازی کنی! عاشق که خواب ندارد.

آیه‌الله حسن زاده آملی در کتاب الهی‌نامه‌‌شان دارند که هر که سحر ندارد، از خود خبر ندارد. خدایا کمک کن که از خودمان باخبر شویم و بفهمیم که هستیم، ما باید خودمان را پیدا کنیم. روایتی داریم که مردم دنبال گمشده‌شان می‌گردند اما دنبال خودشان نمی‌گردند.


نشانه یقین چیست؟


وضو بگیرید و تنها که شدید از خود صد بار بپرسید من که هستم؟ شاید خودت را پیدا کنی. اگر خودمان را پیدا کنیم شب اصلا نمی‌خوابیم. مثل زید ابن حارثه می‌شویم. زید ابن حارثه کنار ستون نشسته بود. رسول خدا فرمود: «کیف اصبحت یا زید»؟ زید گفت: «اصبحت موقنا» یعنی صبح کردم در حال یقین. حضرت فرمود: هرچیزی نشانه‌ای دارد، نشانه یقین تو چیست؟ گفت: شب‌ها خوابم نمی‌برد.

ما نمی‌گوییم شب‌ها نخوابید. کمی استراحت کنید. کراهت دارد شب‌ها اصلا نخوابیم. شب‌ها زودتر بخوابید که سحر خودتان بدون اینکه ساعت کوک کنید از روی عشق، از خواب بلند شوید. اگر عاشق شدی، نماز شب خواندی، طلبه‌ای وگرنه برو دنبال کسب و کار.

خدایا این توفیقات را تا آخر عمر از ما سلب مفرما! توفیق نماز شب به همه ما مرحمت بفرما! خدایا حال نماز شب به ما عطا بفرما! خدایا گناهانی که سبب شده ما نماز شب نخوانیم را بیامرز!


چیزی که سبب می‌شود انسان نماز شب نخواند


از امام صادق (ع) پرسیدند: که من هر شب می‌خواهم نماز شب بخوانم اما نمی‌شود، چکار کنم؟ فرمودند: گناهانت زنجیرت کرده‌اند. استغفار کنید، بعد نماز عصر 70 تا استغفار از تعقیبات است، استغفار کنید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۸
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۱۲ ق.ظ

درس شانزدهم اخلاق ( آداب توکل )

درس شانزدهم:

توکل

توکل با اسباب منافات ندارد


اگر بگویی من توکلم بر خداست و موتور را بدون قفل در کوچه بگذاری دزد ببرد، این توکل نیست. قفل کن و بعد توکل کن که ان‌شاءلله قفل را باز نمی‌کنند. دزدها قفل را هم باز می‌کنند. توکل منافات با اسباب ندارد، نمی‌توان توکل کرد که لقمه غذا خود بخود وارد دهان شود، باید دست را بلند کرده و لقمه را در دهان خود بگذاری.

به این سادگی‌ها هم نیست. باید زارع یا کشاورز زمین را شخم بزند، آبیاری کند و کود شیمیایی بزند تا بتواند حاصل بردارد وگرنه در خانه بنشیند و چپقش را چاق کند و به نوه‌هایش بگوید امسال توکل بر خدا صد خروار گندم بر می‌داریم. نوه‌ها می‌گویند آقاجون ما ظاهرا قاطی کرده است. اصلا نه تخمی پاشیده، نه کاری کرده است و می گوید می خواهیم صد خروار گندم برداریم. آقاجون ظاهرا زیاد عمر کرده‌اند و پرت و پلا می‌گویند.


پاسخ آیت‌الله مجتهدی به عمه خود که می‌گفت اگر پول نداری ازدواج نکن


توکل این است که چشم آدم به دست این و آن نباشد و فقط به خدا توکل کند. من وقتی طلبه بودم و می‌خواستم ازدواج کنم، عمه‌ای داشتم که می‌گفت: چرا می‌خواهی ازدواج کنی؟ بابات که ندارد کمکت کند، خودت از کجا می‌خواهی بیاوری؟!

23 ساله بودم. گفتم که خدا ... خدا... . گفت تو که هی بگو خدا... . ما از اول طلبگی خدا گفتیم و توکلمان بر خدا بوده. این تشکیلات همیشه بر توکل می‌گردیده، حتی به مراجع هم ما رو نیاوردیم که به ما حتی یک مرتبه کمک کنند.


مدرسه آیت‌الله مجتهدی چگونه بدون پول اداره شد؟


اوایل که این مدرسه را راه انداختیم به طلبه‌هایمان شهریه نمی‌دادیم، یک کلمه به آیت‌الله خوانساری بگویم؟ خدمت آقای بروجردی بروم؟ ابدا! توکلم بر خدا بود! برای این تشکیلات و این برنامه‌ها یک ریال از کسی پول نگرفتم، خودشان آمدند دادند.

6 تا خانه اضافه شد به مسجد با توکل بر خدا! کسی می‌خواست از بازاری‌ها پولدار بیاورد اینجا، پیغام دادم این کار را نکن برای من سبک است. لازم نیست پولدارها اینجا بیایند که از آن‌ها پول بگیریم. عمه‌ام می‌گفت تو بگو خدا...!

ما از اول خدا گفتیم، کارمان آبرومندانه برگزار شده و به هیچ‌کس هم رو نیانداخته‌ایم. زمانی داماد ما می‌گفت یکی از علما از من پرسید فلان مدرسه را چه کسی اداره می‌کند؟ ایشان به مراجع پول هم می‌دهد! تعجب کرده بود و هاج و واج مانده بود که ما به مراجع پول هم می‌دهیم و از آن‌ها پول نمی‌گیریم. خیلی عجیب است!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۱۲
حسین سبزعلی

درس پانزدهم:

سه خصلت مهم

سه خصلت است اگر کسی این سه خصلت را داشته باشد هرچه حوری بخواهد در بهشت به او می‌دهند، هر چه بخواهد صد، دویست، هزارتا، هرچه بخواهد. ثلاث من کنّ فیه زوجه الله من الحور العین کیف شاء، حالا آن سه خصلت چیست؟


1. کظم الغیظ


غضب کردی، این غضبت را خاموش کنی. بعضی‌ها که عصبانی می‌شوند باید زود این غضبشان را خاموش کنند، نه اینکه برخورد تند بکنند پارسال بود یه بچه‌ای نمره‌اش کم بود باباش عصبانی شده بود بچه خوبی هم بود حالا یک نمره‌اش کم شده بود، بابا عصبانی شد زد پسرش را کشت ...


یک سال روزه جریمه یک بار عصبانیت


آقای بروجردی یک وقتی نذر کرد که اگر من عصبانی بشوم یکسال روزه بگیرم؛ چون ایشان عصبانی می‌شدند و سیدها هم جوشی‌اند گاهی عصبانی می‌شوند. بله یک وقتی آقای بروجردی عصبانی شده بود با عصا حمله کرده بود به خادمش حاج احمد، بعد دید برای یک مرجع اینجور عصبانیت که با عصا برود خادمش را بزند این بد است، نذر کرد. اتفاقا از دستش در می‌رود و در یک مورد عصبانی می‌شوند و یکسال روزه را می‌گیرند. آقای بروجردی یکسال روزه گرفت چون یکبار عصبانی شد.


راه‌کار خاموش کردن عصبانیت؛ متصل کردن دست به یکی از ارحام


هر وقت عصبانی شدید فورا یک خورده آب به صورتتان بزنید: یک چیزی هم یادتان می‌دهم: هر وقت عصبانی شدید دستتان را به دست یک برادری، عمویی، پدری بدهید اثر عجیبی دارد می‌گویند به یکی از ارحامت دستت را متصل کن تا متصل کردی عصبانیت خاموش می‌شود.

کظم الغیظ... در قرآن هم آیه دارد ...ولکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحب المحسنین (سوره مبارکه آل عمران آیه134) کظم الغیظ یعنی خشم خود را فرو خورد: غضب کرده، اما عکس‌العمل نشان ندهد، پسرش را نزند، دخترش را نزند، شیشه خانه را نشکند، سماور را پرت نکند داد و بیداد نکند، اگر کسی تصمیم بگیرد هر وقت ناراحت شد خشم خود را فرو بخورد یکی از آن سه خصلت خوب را انجام داده که هرچه حوری بخواهد در بهشت به او می‌دهند.


2- والصبر علی السیوف لله عز و جل


صبر کند بر شمشیرها، جوان‌های ما که جبهه می‌رفتند یک عده هرچه تیر می‌آمد موشک می‌آمد اینها صبر می‌کردند، قدیم‌ها شمشیر بوده و جنگ تن به تن...حضرت قاسم (ع) وقتی آمد میان میدان در سن 13 سالگی «هل من مبارز» گفتند: ازرق شامی یکی از شجاعان لشکر دشمن بود، به او گفتند برو به جنگ قاسم بدش آمد عصبانی شد، گفت من بروم به جنگ یک بچه 13 ساله، به یکی از پسرانش اشاره کرد، برو به جنگ قاسم(ع) یکی از پسرها رفت با شمشیر حضرت قاسم دو تیکه‌اش کرد انداخت زمین، دید دیر کرد فهمید دومی را فرستاد، دومی هم نیامد، سومی را فرستاد، او هم نیامد چهارمی را فرستاد آن هم نیامد، عصبانی شد خودش آمد.


یکی از جاهایی که دروغ جایز است در جنگ است. حضرت قاسم یک دروغ گفت چون جایز است. فرمود: عجب شجاعی هستی، به جنگ من آمدی ولی تک اسبت را نبستی؟ تا رویش را برگرداند که ببیند بسته یا نه، زد....

هرکسی که صبر بر شمشیر بکند مانند «ابو تمامه صیداوی»، جلوی امام حسین(ع) روز عاشورا ایستاد که آقا نماز بخواند، تیرها را به آقا نزنند، آن تیرها را خورد و افتاد... اینها واقعا عاشق امام حسین(ع) بودند، خداکند این عشق را خدا به ما هم بدهد... صبر بر شمشیر نه اینکه فرار کند از جنگ که یکی از گناهان کبیره فرار از جنگ است.


3- و رجلٌ اُشرف علی مالٍ حرام  فترکه لله عزّ وجل:


مردی که یک مال حرامی برایش آمده، ترک می‌کند برای خدا و آن مال حرام را نمی‌خورد.

حاج میرزا ابراهیم احمدیان خیاط بود برای ما عبا قبا می‌دوخت، فوت کرد صبح درس شرایع من را هم می‌آمد، بازاری بود کاسب بود، اما درس صبح ما را می‌آمد. لباس از ارتش آوردند زمان طاغوت بدوزد پول خوبی هم می‌‌دادند قبول نکرد. پسرهایش به او گفتند آقا جان اینها که پول خوبی می‌دهند چرا نمی‌دوزی؟ گفت من از این پول ها نمی‌خورم. یک خانه کوچکی داشت. عبا قبا می‌دوخت دانه‌ای ده تومان بیست تومان. یک نان و پنیری برای خانه‌اش می‌برد. اینها عالی اند...


دقت در مال حلال


شخصی گفت من بچه بودم استادم به من پنج تومان داد گفت برو نان تافتون بگیر بیا، زمان طاغوت دو تا نانوایی بود، یکی آزاد پزی، یکی دولتی بود که ارزان‌تر می‌دادند. هر روز می رفت نان آزاد می‌خرید آن روز دید نان آزاد بسته است، رفت نان دولتی خرید. آورد استادش ناراحت شد گفت: چرا خریدی؟ من نان دولتی نمی‌خورم! دولت طاغوت. برو نان را پس بده. رفت نان را پس داد پولش را گرفت ،گفت چرا پول را گرفتی؟ من نمی‌دادنم این پول چیست. قاطی شده با آن پول ها. این طور احتیاط می‌کردند، حرام نمی‌خوردند...


دقت بسیار در نگرفتن پول طاغوت

 

پدر حاج احمد نصر، حاج میرزا عبدالله می‌گفت: من بچه بودم پدرم تاجر کتیرا بود یک سرهنگ طاغوتی آمد گفت کتیرا دارید حاج آقا؟ گفت: نداریم من به پدرم گفتم داریم. پدرم به آن سرهنگ باز گفت نداریم، من نمی‌دانستم پدرم چرا می‌گوید نداریم، باز گفتم داریم، پدرم مرا دعوا کرد گفت آی بچه چه می‌گویی، جناب سرهنگ نداریم بفرمایید، او هم رفت. بعد با من دعوا کرد گفت: مگر جقه (درجه) اش را ندیدی؟ نداریم یعنی اگر این جنس را به او بدهم پول دولت طاغوت به من می‌دهد اینجور مقید بودند...

پس کسانی که اینجورند مال حرام نمی‌خورند، صبر بر شمشیر می‌کنند، کظم غیظ می‌کنند در قیامت هرچه حوری بخواهند به آنها می‌دهند.

این حدیث را بخوانید، حفظ کنید، در خانه هم نقل کنید.

خداوند توفیق عمل به این حدیث به همه ما عنایت بفرماید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۱۰
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ق.ظ

درس چهاردهم اخلاق مهار نفس سرکش

درس چهاردهم:

نفس

آیت‌الله استادی و شاگردی آیت‌الله مجتهدی


یادم هست آیت الله استادی بچه که بود می‌آمد پیش من درس می‌خواند. رویش نمی‌شد به من بگه، به یکی می‌گفت که به فلانی بگو که من روزی یک صفحه معراج السعادۀ بخونم. اون موقع چون جوان بودم قبول می‌کردم.آیت الله استادی پیش من یک ساله شد، رگ مقدسی داشت، مقید به نماز جماعت بود. هنوز عمامه نداشت روزی یک صفحه کتاب پیش من می‌خواند و من هم حوصله می‌کردم.

چند روز پیش یک کسی آمد تو دفتر با من کاری داشت. چهره خیلی نورانی داشت. به آقای نصیری گفتم ما امروز یک آدم دیدیم. آخه از در خانه تا اینجا که میام آدم نمی‌بینم. حالا شما خوبید ولی اوضاع خیلی بد شده،آدم مسافتی رو که میره یک آدم نمی‌بینه. گاهی اوقات آدم باید بنشینه با نفسش یک حساب کتابی بکنه. به نفسش بگه خب تا کی؟ بسه دیگه. به فکر خودت باش، نفس به فکر ما نیست به فکر خودشه.


اسب سرکشی که انسان باید آن را مهار کند


روایت داریم که نفس مثل اسب سرکشه. گاهی اسب سرکش فرار می‌کند. اگر کسی وارد طویله بشه دهنه را سفت می‌گیره ولی بازم زورش نمی‌رسه. اسب می‌ره به سمت آخور که جو بخوره، سر صاحبش را می‌زنه به سر در طویله. وقتی افتاد و در خون خودش غوطه‌ور شد، با خیال راحت میره جو می‌خوره. اسب می‌خواهد جو بخوره به فکر صاحبش نیست که چه بلایی سرش میاد. نباید به حرف نفس گوش کرد و باید توکل کرد به اهل بیت و خدا. بگی من می‌خواهم خوب بشم، دستم رو بگیر. اگه بگی به خدا، خدا کمکت می‌کنه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۰۷
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۴ ق.ظ

درس سیزدهم اخلاق ( همسایه داری )

درس سیزدهم:

همسایه

توصیه پیامبر (ص) برای برخورد با همسایه مزاحم


شخصی آمد نزد پیغمبر رسول خدا (ص) و گفت: یا رسول الله(ص) همسایه‌ام مرا اذیت می‌کند، حضرت فرمودند: صبر کن. بعد از مدتی آمد و گفت: باز مرا اذیت می‌کند. حضرت فرمودند: صبر کن. رفت بعد از مدتی دیگر آمد، گفت: همسایه‌ام مزاحم من است، حضرت فرمودند: «اسباب و اثاثیه‌ات را بگذار داخل کوچه، مردم که عبور می‌کنند می گویند چرا اثاثت را اینجا گذاشته ای؟ بگو این همسایه مرا اذیت کرده.»


همین کار هم کرد، اثاثش را گذاشت داخل کوچه، مردم که از آنجا رد می‌شدند علت را از او می‌پرسیدند او هم می‌گفت همسایه‌ام مرا اذیت کرده. همسایه مزاحم شنید و آبروش رفت، آمد و التماس کرد و گفت: اثاثت را به خانه ببر، من دیگر اذیتت نمی‌کنم.


شما هم همین کار را بکنید، اگر همسایه‌تان این کار را کرد اول صبر کنید. اگه طاقتتون طاق شد اثاثتون را بگذارید تو کوچه. آن وقت از ترس آبروش هم که شده میاد به شما التماس می‌کند که اثاثتون رو ببرید تو خانه و من دیگه اذیتت نمی‌کنم.


استاد امام (ره) با همسایه مزاحم چه کرد؟


خدا رحمت کند آقای شاه آبادی (استاد امام) را، یک کسی نقل قول می‌کرد می‌گفت، یک دکتری همسایه آقای شاه آبادی بود. این همسایه صدای رادیوش را بلند می‌کرد، صدا می‌آمد خانه آقای شاه آبادی. پیغام داد که این رادیوی شما مزاحم ماست. دکتر آنقدر بی تربیت بود که گفت: چهار دیواری اختیاری.


آقای شاه آبادی هم بازاری بود. یک حمالی بود توی مسجد جامع که به آقا اقتدا می‌کرد، به حمال گفت که فردا ساعت 2 بعد از ظهر بیا خونم کارت دارم. او هم رفت، در زد و آمد تو. آقای شاه آبادی گفت: این پیت حلبی را بردار، این چوب هم بردار برو روی پشت بام مرتب بکوب. خب دکتر ناراحت شد و پیغام داد که آقا این چه وضعیه؟ ما استراحت نداریم. آقا هم پیغام داد: چهار دیواری اختیاری. دکتر اسباب کشی کرد و رفت.


حقوق همسایه


همسایه 3 حق دارد:

1. حق الغراب؛ حق فامیلی

2. حق الاسلام؛ حق مسلمان بودنش

3. حق الجوار؛ حق همسایگی


یعنی اگر همسایه‌ات فاملیت هست و مسلمان هم هست، به خاطر این 3 حق باید وقتی آش می‌پزی ببری بهش بدی. اگر همسایه‌ات کافر است و غریبه، به خاطر این 1 حق باید وقتی آش می‌پزی براش ببری.


رابطه تبلیغ اسلام با حلم و بردباری مبلغ


یک یهودی بود که وقتی رسول خدا (ص) می‌خواست بره مسجد خاکستر می‌ریخت روی سر ایشان. حضرت دو سه روز دید این یهودی خاکستر نریخت. حضرت فرمودند: این دوست ما که هر روز یاد ما می‌کردند پیداش نیست، کجاست؟ اصحاب گفتند که او مریض شده، پیغمبر هم رفت به دیدنش.


یهودی هم وقتی دید رسول الله(ص) با عصا وارد شد می‌خواست زمین دهن باز کنه بره توش. همین کار پیغمبر باعث اسلام آوردن یهودی شد و شهادتین رو گفت، ظاهراً رئیس قبیله هم بود و به خاطر اسلام آوردن این یهودی عده‌ای از یهودیان دیگر هم مسلمان شدند. همه اینها علتش چه بود؟ برای اخلاق و حلم و بردباری پیغمبر(ص).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۰۴
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۰ ق.ظ

درس دوازدهم اخلاق اهمیت توبه کردن

درس دوازدهم:

اهمیت توبه کردن

اهمیت توبه کردن

 آدم نباید با خودش بگه من چون نفسم هنوز آن طور نشده که بتوانم توبه کنم پس چرا توبه کنم؟ اگر توبه کنم دوباره گناه می‌کنم. از کجا معلوم؟ شاید توبه کردی دیگه گناه نکردی، شاید یک دفعه همین امشب مُردی. چرا این حرف را می‌زنی؟ گفتند که:

به پیری رسم و توبه کنم  آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد 

با توبه به آغوش خدا بروید 

اصلا خدا توبه کننده را دوست دارد. قرآن آیه‌ای دارد: «إن الله یحب التوابین». خدا دوست دارد بنده گناهکارش را که بگه بد کردم. شما دیدید بچه‌تون یک اشتباهی می‌کند می‌گوید غلط کردم. بعد شما بغلش می‌کنید و نازش می‌کنید. شما که بنده‌اید این طوری رفتار می‌کنید اون که خداست چطور؟ 

وسوسه‌های شیطان که مانع توبه می‌شود 

فقط کافیست یک بار بگید نفهمیدم و بد کردم و عمرم را به بطالت صرف کردم. «یا ایها الذین آمنوا لاتقنطوا من رحمۀ الله»؛ ای بندگان من از رحمت خدا مأیوس نشوید. یک وقت شیطان وسوسه می‌کند میگه تو بد کردی، خدا تو را نمی‌بخشد، بیخودی توبه نکن، این حرف شیطان است. 

یأس از رحمت خدا از گناهان کبیره است. یک حدیث داریم می‌فرماید: «اگر گناه جن و انس را کردی نباید ناامید بشی، اگر عبادت جن وانس را کردی نباید مغرور بشی چون ممکن است عباداتت مورد قبول نباشد».

 

انواع گناه و گناهی که خداوند می‌بخشد 

گناه دو نوع است: 

1- یک وقت آدم لج‌بازی می‌کند، با خدا گردن کلفتی می‌کند و هیچ به فکر توبه هم نیست.آنها کارشان خراب است. 

2- ولی بعضی‌ها گناه می‌کنند ولی پشیمانند. مرتب خودش رو می‌خوره که چرا همچنین کاری کردم. 

آنهایی که سر جنگ دارند سخت توبه‌شون قبول می‌شود. خدا می‌فرماید: به عزت و جمال خودم قسم که دیگه تو رو نمی‌بخشم. خوش به حال کسی که در آن دنیا نامه عملشان را که می‌دهند می‌بیند گناه کرده ولی زیرش یک پشیمانی و استغفار هم نوشته شده است. 

استغفار کنید، نماز عصرکه خوندید 70 بار استغفار در تعقیب نماز عصر. شب‌ها نماز شب می‌خونید 70 مرتبه استغفار وارد است. رسول خدا(ص) صبح به صبح استغفار می‌کردند با این که معصوم بودند.

 

عصمت آیت‌الله خوانساری در کلام امام خمینی(ره)  

حالا قرآن آیه‌ای دارد: «فاستغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات ». آنها به خاطر گناهان امّتشان توبه می‌کردند. ما در غیر معصومین هم افرادی داریم. یک وقت از امام پرسیدند آیت الله خوانساری عادل هستند یا نه؟آیت الله خوانساری کسی بودند که بعد از فوتشان سر تشییع جنازه، امام زمان(عج) را دیده بودند. 

بعد از فوت آیت الله خوانساری، امام فرمودند: ایشان صاحب نفس قدسیه بودند، مرجع متقین بودند. امام فرمودند: از عصمت ایشان از من سؤال بکنید،‌ شما از عدالت سؤال می‌کنید؟ ما در عصمت ایشان شک داریم. یعنی غیر معصومین هم افرادی هستند که شهره عصمت درونشان هست. مثل آقای اراکی، آقای خوانساری، آیت‌الله بهجت. 

خوش به حال داداش‌های قدیم. داشی‌های قدیم هم توبه می‌کردند.یک پیراهن سیاه تنشان می‌کردند، محرم، لابه‌لای سینه‌زن‌ها سینه می‌زدند. مشروب‌خور بود ولی توبه می‌کرد که آخر محرم امام حسین(ع) دستش را می‌گرفت.آدم خوبی می‌شد، مسجدی می‌شد، هیئتی می‌شد و دیگر مشروب نمی‌خورد. حدیث داریم خدا از توبه بنده گناه کارش بیش از خود آدم خوشحال می‌شود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۰۰
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۵۹ ق.ظ

درس یازدهم اخلاق ( سه جمله مکتوب بر در بهشت)

درس یازدهم:

در بهشت 

بالای در بهشت 3 جمله نوشته شده است؛ خدا می‌فرماید:


1) رحمت من بر غضب من سبقت دارد؛ خدا هم رحمت دارد هم غضب، رحمتش به خوبان و غضبش به بدان، اما رحمتش بر غضبش سبقت دارد.


یک مرد عربی آمد پیش رسول خدا عرض کرد: رسول الله، حساب بنده‌ها در قیامت با کیست؟حضرت فرمود: با خود خدا، گفت: خیالم راحت شد. تا گفت خیالم راحت شد، از پیش حضرت رفت.


حضرت به اصحاب فرمود: این حقیقت مطلب رو فهمید. صداش کردند، ازش پرسیدند چطور خیالت راحت شد؟رسول خدا به تو گفت حساب بنده‌ها با خداست، چرا خیالت راحت شد؟ گفت: الکریم إذا قدرعفا؛ آدم کریم اگر قدرت انتقام پیدا کند، عفو می‌کند.


2) اگر کسی صدقه بدهد به مستحق 10 تا ثواب می‌دهند اما قرض بدهد 18 تا، به فامیلش بدهد30 تا.

حالا از امام(ع) پرسیدند: چرا همین طوری آدم به کسی پول بده 10 تا اما قرض بده 18 تا؟


فرمودند: کسانی که آدم صدقه می‌دهد گاهی مستحق نیستند، پس علت این‌که قرض بدی 18تا اما صدقه بدی 10 تا این است که صدقه را ممکن به کسی بدی که مستحق نباشد اما قرض را کسی می‌گیرد که کارد به استخوانش خورده باشد پس مستحق است.


3) کسی که مرا بشناسد، قضا و قدر مرا بداند، ربوبیت مرا بداند، مرا متهم نمی‌کند چرا ندادی؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۵۹
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۵۵ ق.ظ

درس دهم اخلاق (سجده طولانی )

درس دهم:

دو چیز است که گناهان را نابود می کند


دو چیز است که گناهان را نابود می کند


مرض؛(1


امیر المؤمنین(ع) به یکی از اصحابشان که مریض شده بود مؤعظه کردند و فرمودند: «خدا بیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است.»

 

آدم که تب می‌کند کفاره گناهنش است. ناراحت نشید از این که مریض شدید، شکوه نکنید، فایده مرض این است که گناهان را نابود می‌کند.


سجده؛(2


در روایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند. حدیث است که «سجده گناهان را می‌ریزد، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را می‌ریزاند.»

 

گناه آدم را سنگین می‌کند، مثل بعضی‌ها که دیدید نماز صبح که می‌خواهند بخوانند انگار که کوه روی‌شان افتاده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۵۵
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۵۳ ق.ظ

درس نهم اخلاق ( روایت درباره شیعه واقعی )

درس نهم:

شیعه واقعی

امام صادق(ع) در مورد مشخصات شیعه واقعی می‌فرمایند: «إنما شیعه الجعفر من عفه بطنه و فرجه و شده الجهاده و العمل الخافه و رجا الثوابه و خاف العقابه».


1) «من عفه بطنه»؛ حرام نخورد، عفت بطن داشته باشد، وسواس داشته باشد در حلال و حرام.

حالا اگر می‌دونی این آقا حرام خوره، رشوه خوره چرا می‌ری خونش غذا می‌خوری؟ شیعه کسی هست که حلال بخورد.


2) «و فرجه»؛ فرجش هم عفت داشته باشد. زنا نکند، گناه نکند، دامنش را آلوده نکند.


3) «و شده الجهاده» جد و جهدش هم در عبادت زیاد باشد. به فکر نماز اول وقت، نماز شب، نماز جماعت، خمس، مکه باشد.


4) «و العمل الخاف»؛ و هر کاری که می‌کند برای خدا بکند نه برای ریا. مسجد می‌سازد برای خدا، بیمارستان می‌سازد برای خدا.


5) «و رجا الثوابه»؛ امید ثواب هم داشته باشد. عبادت کند امید هم داشته باشد که خدا ثواب می‌دهد.


6) «و خاف العقابه»؛‌ از عقاب خدا هم بترسد.


اگر همچین آدمی دیدید که این صفات را دارد، شیعه امام صادق(ع) است، اگر این صفات را کسی ندارد به خودش نگوید شیعه هست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۵۳
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۴۹ ق.ظ

درس هشتم اخلاق ‌‌( تفاوت صاحب علم و صاحب مال )

درس هشتم:

تفاوت صاحب مال و صاحب علم 

تفاوت صاحب مال و صاحب علم در مرگ


در حدیثی از نهج‌البلاغه، مولا علی (ع) به کمیل فرمودند: «کمیل! هلک الاخزان الاموال؛ ای کمیل! کسانی که اموال را خزینه کردند، مردند».


خیلی‌ها پول را جمع کردند و مردند و خیلی‌ها وقتی می‌میرند، اصلا ورثه خبر ندارند که باباشون کدام بانک پول داشته. کسانی که مال را خزینه کردند تماما هلاک شدند. شیخ صدوق، هزار سال پیش مرد ولی زنده است، مرحوم مجلسی زنده است، علما زنده‌اند. حاج عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان نمرده است برای اینکه شما تا زمانی که از کتاب دعایشان استفاده می‌‌کنی، ثواب در نامه عمل حاج عباس می‌نویسند.


ماجرای حاج محقق خراسانی و کتاب سفینه البحار حاج عباس قمی


سفینه البحار، خلاصه شده 110 جلد بحار الانوار است. خیلی سخته 110 جلد را در 2 جلد خلاصه کنی. حاج عباس قمی خیلی زحمت کشیده است که یک قصه‌ای هم دارد.


حاج محقق خراسانی خودش برایم گفت: همسایه حاج عباس قمی بودیم در مشهد. شنیده بودم که این کتاب را نوشتند، اما گفتم کجا بانی پیدا بشه این کتاب را چاپ کنند. با خودم گفتم خوبه این کتاب را از حاج عباس امانت بگیرم، استنساخ کنم.


چون قدیم طلبه‌ها کتاب را می‌نوشتند چون پول نداشتند بخرند. حاج محقق خراسانی گفت من این کتاب را گرفتم از اول تا آخر نوشتم اما بعدش بانی پیدا شد و کتاب چاپ شد.


تاثر حاج عباس قمی از ناتوانی در زیارت امام حسین (ع) چگونه تسکین یافت؟


آقای سیبوی فرمودند: رفتیم حرم کربلا آمدیم دیدیم که حاج عباس قمی آنجا ایستاده. گفتیم حاج آقا چرا حرم مشرف نمی‌شوید؟ فرمودند من ضعیفم و حرم شلوغ هست فشار می‌آید و نمی‌توانم.


متأثر بودند از اینکه چرا نمی‌توانند حرم بروند، دلداریشان دادم، گفتم حاج آقا ناراحت نشوید. اگه حرم نمی‌توانید مشرف بشوید در عوض هر کس حرم می‌‌رود یک حاج شیخ عباس زیر بغلش دارد، یعنی یک مفاتیح، یعنی همه کسانی که حرم می‌روند یک شیخ عباس دارند، یعنی وقتی مفاتیح را می‌خوانند ثوابش به شما هم می‌‌رسد.


نامه عمل این سه گروه حتی پس از مرگ هم باز است


سه طایفه‌اند که وقتی می‌میرند نامه عملشان باز هست. خیلی‌ها وقتی می‌میرند نامه عملشان بسته می‌شه. حدیثش این هست: «إذا ماتبنوا آدم إن قطع علمة إلا أن ثلاث»؛ یعنی اولاد آدم که می‌‌میرند عمل قطع می‌شود مگر 3 طایفه.


1) عالمی که مردم از علمش بهره ببرند؛ مثلا وقتی از کتاب‌های حاج شیخ عباس قمی و مرحوم مجلسی استفاده می‌کنید در نامه عمل این مؤلف کتاب می‌‌نویسند.


2) اولاد صالح؛ کسی که از دنیا می‌رود ولی فرزندش را آورده اینجا طلبه کرده که حالا این طلبه کتاب می‌‌نویسد و منبر می‌‌رود و تدریس می‌‌کند، در نامه عمل این پدر و مادر می‌‌نویسند.


حضرت مسیح از جایی رد شد دید یه قبری را عذاب می‌کنند. سال بعد که آمد رد شود دید که عذاب نمی‌کنند. گفت خدایا من پارسال از اینجا رد می‌شدم صاحبش را داشتند عذاب می‌‌کردند. خطاب رسید که این یک بچه داشت. امروز در مکتب خانه، استادش بهش گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم. این بچه گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. تا گفت بسم الله الرحمن الرحیم عذاب از این صاحب قبر برداشته شد.


3) صدقه ‌جاریه؛ کسانی که بیمارستان می‌‌سازند و مدرسه می‌سازند و مسجد می‌سازند به این‌ها گفته می‌شه صدقه جاریه. قدیمی‌ها آب انبار می‌‌ساختند، مردم می‌رفتند از آب انبار آب می‌‌آوردند. کسانی که در بنای آنها شرکت داشتند، ثواب در نامه عملشان می‌‌نویسند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۴۹
حسین سبزعلی

درس هفتم:

خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده 

خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است


در کتاب «موارد العددیه و خصال» حدیثی از امیر المومنین(ع) نقل شده است که می‌فرمایند: «إن الله تبارک و تعالی اخفا اربعة فی اربعا، رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة، فاخفا سخطو فی غضبة، عجابة فی دعوة، اخفا ولیه فی عباده»؛ 4 چیز را در 4 چیز مخفی کرده‌ایم.


طاعت خدا را کوچک نشمرید


1. «رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة»؛ رضا و خشنودی خودش را در طاعت خودش قرار داده است. 4 رکعت نماز یکشنبه‌های ذی‌القعده را کوچک نشمر، شاید رضای خدا در همین باشد.


سلام نیمه شب به امام حسین (ع) که انسان را بهشتی می‌کند


پیرمردی از مسافرت آمده، نمی‌تواند چمدانش را بردارد، شما کمکش کن و براش ببر. نصف شب تشنت میشه میری آب می‌خوری می‌گی «السلام علیک یا ابا عبد الله» یک‌دفعه می‌بینی همین کارت را درست می‌کند.


برای سلامی که نصف شب به امام حسین (ع) دادی روز قیامت می‌ری بهشت، پس هیچ عبادتی رو کوچک نشمار، شاید رضای خدا در آن باشد و تو نمی‌دانی که همین تو را بهشتی کرده است.


ماجرای سیبی که علامه مجلسی را در عالم برزخ نجات داد


از آقا رضا در قدیم شنیده بودم که مرحوم مجلسی را خواب دیدند و گفتند: چی شد، بالاخره در اون عالم با تو چه کردند؟ گفت: این همه کتاب نوشتم و این همه کار کردم، هیچ کدام به کارم نرسید فقط یک‌ روز سیبی دستم بود، دیدم بچه‌ای بغل مادرش تقلا می‌کند و چشمش به اون سیب افتاده، من این سیب را دادم به بچه خودم هم نخوردم. همون سیبی که بچه را خوشحال کرد همون منو نجات داد.


هیچ گناهی را نباید کوچک شمرد


2. «فاخفا سخطو فی غضبة»؛ غضب خودش را در گناه مخفی کرد.

لذا باید هیچ گناهی رو کوچک نشماری. نگاه کنی به زن نامحرم بگی چیزی نیست، این در قیامت گرفتاری دارد. خیال نکن که کوچک است، ‌چه بسا همین معصیت مورد غضب خدا واقع شود و شما هم خبر نداری و در قیامت گرفتار همین معصیت شوی.


یک خط دعا که ممکن است انسان را بیامرزد


3. «عجابة فی دعوة»؛ اجابت دعا در دعا مخفی است. 

پس هیچ دعایی را مخفی نشمر شاید اجابت در همین یک دعا باشد.


دو رکعت نماز یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده، 70 تا استغفار بعدش، و لا حول و لا قوۀ الا بالله و دعای بعدش «و اللهم اغفرلی و الجمیع المؤمنین و المؤمنات». نگو این چیه، یک وقت می‌بینی در این 4 رکعت نماز و همین یک خط دعا خدا تو را بیامرزد.


به نظر حقارت به کسی نگاه نکنیم شاید او ولیّ خدا باشد


4. «اخفا ولیه فی عباده»؛ ولیّ خودش را در بنده‌ها مخفی کرده است. 

یک وقت می‌بینی کسی کنار دست شما نشسته که لباسش خیلی نو نیست و خیلی محلش نمی‌گذاری، در حالی که این ولیّ خداست. به نظر حقارت به کسی نگاه نکن.


ماجرای ولیّ خدا و پیش‌نمازی که در نماز به فکر ساختن طویله بود!


روزی یکی از اولیاء در صف اول، پشت سر پیش‌نمازی اقتدا کرد. رکعت دوم فرادی خواند و کنار نشست و سفره‌اش را باز کرد و نان و پنیر و حبه انگور برداشت و مشغول شد به خوردن. صف اولیا که حاجی بودند و پولدار، بنا کردند به فریاد زدن: مشتی تو رو چه به صف اول؟ فرادی هم کردی و حواس ما را پرت کردی حالا نشستی حبه انگور می‌خوری؟


او هم هیچی نگفت. دید پیش‌نماز خیره خیره نگاهش می‌کند. آمد در گوش پیش‌نماز گفت: بگم یا می‌گی؟ گفت: بفرمایید. گفت: سه رکعت اول داشتی الاغ می‌خریدی. پیش نماز دید راست می‌گه، ولیّ خدا بود، از دلش خبر داشت.


گفت: رکعت دوم هم داشتی طویله می‌ساختی. تا این را گفت اطرافیان نگاه کردند و فهمیدند که این کی بوده که به او بی احترامی کردند، ولیّ خدا بوده. پس لذا، به کسی به چشم حقارت نگاه نکن، شاید او ولیّ خدا باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۹
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۵۳ ب.ظ

درس ششم اخلاق ( یاد خدا )

درس ششم:

یاد خدا

خداوند گناهان این افراد را در قیامت می‌پوشاند


ابو حمزه ثمالی در اصول کافی این حدیث را از امام پنجم(ع) چنین نقل می‌کند: «مکتوب فی التورات سأل ربّه یاربّ أقریبٌ أنت منّی فاُناجیک أم بعیدٌ فاُنادیک انا جلیسٌ من ذکرنی فمن فی سترک یوم لا ستر إلّا سترک الذین یذکرونی اُذکر الله ذکرا کثیراّ».


در کتاب تورات اصلی نه این توراتی که الان دست کلیمی‌هاست، نقل است که حضرت موسی(ع) سأل ربّه، از خدا سوال کرد: یاربّ أقریبٌ أنت منّی؟ خدایا تو نزدیکی به من؟ فاُناجیک که با تو نجوا کنم. أم بعیدٌ فاُنادیک؟ یا دوری که داد بزنم؟


خدا وحی کرد: من نزدیکم. انا جلیسٌ من ذکرنی. هرکس یاد من باشد من هم‌نشین اویم.حضرت موسی(ع) عرض کرد: فمن فی سترک یوم لا ستر إلّا سترک، خدایا روز قیامت گناهان کی را می‌پوشانی؟ فرمود: الذین یذکرونی، اون‌هایی که در دنیا یاد من بودند همیشه من در قیامت گناهانشان را می‌پوشانم، اُذکر الله ذکرا کثیراّ، زیاد یاد خدا باشید.


چیزهایی که لقمان به پسرش توصیه کرد هیچ‌گاه فراموش نکند


با دو راهکار خداوند یاد ماست و گناهانمان را می‌بخشد: 

1. یاد خدا، حالا زبانی یا قلبی. لقمان به پسرش فرمود: پسرم دو چیز رو فراموش نکن: یکی خدا، یکی مردن. آدم با زبان هم ذکر بگوید خوب است.


روزی صد تا لا اله الا الله بگید، مقید باشید. استغفار بکنید. بعد از نماز عصر هفتاد تا استغفار کنید. در نماز شب هم هفتاد تا ذکر بگویید. ولی در دل آدم یاد خدا باشد و زبان هم بگوید خیلی عالی ست، اما اگه به زبان بگوید ولی در دل نباشد به درد نمی‌خورد. کاری کنیم که دلمان هم به یاد خدا باشد اگر به یاد خدا باشیم خدا روز قیامت گناهان ما را می‌پوشاند.


ای خدایی که در دنیا ستارالعیوب بودی عیب‌های ما را ظاهر نکردی «یا من أظهر الجمیل» در آخرت هم گناهان ما را مستور کن واقعا خدا خوبی‌های ما را در مردم ظاهر کرده ولی بدی‌هایمان را مخفی کرده است.


ثمره دوست داشتن دیگران به خاطر خدا چیست؟


2. همدیگر را به خاطر خدا دوست داشته باشیم. پس کسی که یاد من باشد من هم یاد اویم. یکی دیگر از اون‌هایی که خدا یادشونه «یتحابّون فیّ»درباره من همدیگر را دوست دارن. خدا در قیامت اون‌هایی که همدیگر را دوست دارن برای خدا نه برای غیر خدا من گناهان این‌ها را مستور می‌کنم.


آیا دوست داشتن افراد خوش قیافه دوست داشتن به خاطر خداست؟


چون این آقا مومن است دوستش دارم. من قدیم شک داشتم که بعضی‌ها نورانی‌اند و خوش قیافه ما اینها را دوست داریم بخاطر خداست یا بخاطر اینکه نورانی و خوش قیافه‌اند.


خودم با خودم حدیث نفس می‌کردم، یهو یکی در گوشم گفت: اگه ببینی همین آقا که شکلش به این خوبیه سیگار می‌کشد دوستش داری؟ نه. امتحان کردم خودم را، اینهایی که نورانی‌اند من با آنها گرمم چون تقوا دارند. نماز شب می‌خوانند. درس خوان است، نمره‌اش خوب است. دوستی باید برای خدا باشد.


خداوند به خاطر این افراد عذاب را از شهرها می‌برد


پس یکی از آنهایی که یاد من‌اند و یکی دیگه آنهایی که در راه من با یکدیگر دوستی می‌کنند. «فاُولئک الذین»، اینجور افراد کسانی‌اند که «اذا اردت أن اُصیب اهل الارض بسوء» اگر اراده کنم زلزله بیاید عذاب بیاید اهل زمین را از بین ببرد«ذکرتُهم فدفعتُ عنهم بهم» یاد این بنده‌های خوبم می‌افتم که یاد من‌اند شب و روز با همدیگر برای خدا دوستی می‌کنند تا یاد این‌ها می‌افتم عذاب را از این شهر می‌برم.


عالمی که تا زنده بود بمب و موشک عراق به تهران اصابت نکرد


لذا تا آیت الله خوانساری زنده بودند موشک و بمب نیامد تهران، ایشان که از دنیا رفتند موشک و بمب اومد. حدیث داریم یک مومن در یک شهر باشد به برکت او عذاب نمی‌کنیم. خدا به ما توفیق بدهد ما از کسانی باشیم که خدا به برکت ما عذاب را از دیگران هم ببرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۳
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۵۰ ب.ظ

درس پنجم اخلاق ( موارد جواز دروغ گفتن )

درس پنجم:

دروغ گفتن

دروغ گفتن در کجا جایز است؟


از پای صحبت‌های حاج آقا مجتهدی تهرانی به این مساله می‌رسیم که دروغ گفتن در 3 جا جایز شمرده شده است: 1- اصلاح بین دو نفری که قهرند؛ 2- دروغ در جنگ؛ 3- دروغ به زن


ما برای وصل کردن آمدیم        نی برای فصل کردن آمدیم


ما باید یک کاری کنیم مردم با هم رفیق بشوند. اگر یک کاری کنیم که مردم با هم قهر کنند، سخن‌چینی کنیم یا اختلاف بیندازیم بین افراد این خوب نیست، تا می‌توانید یک کاری کنید مردم را به هم آشتی بدهید.


دروغ گفتن برای آشتی دادن 2 نفر


اگر کسانی با هم قهرند شما می‌توانید دروغ بگویید. جایز است آدم دروغ بگوید دو نفر را با هم آشتی بدهد. امام صادق(ع) فرمودند: برو به فلانی اینطور بگو. راوی می‌گوید: من خودم کمی رویش بگذارم به دروغ ایرادی ندارد؟ فرمود: نه، بگو تا اینها با هم آشتی کنند.


دو نفر با هم قهرند برو بگو فلانی از تو خیلی تعریف می‌کرد با اینکه فحش می‌داد، شما بگو تعریف می‌کرد. به دیگری هم بگو فلانی از این کدورتی که بین شما پیدا شده خیلی ناراحت است همه‌اش می‌گوید کاش یک جوری می‌شد و صلح می‌شد بین ما.


قدیم‌ها امثال حاج محمد حسین سعیدیان‌ها اگر بین زن و شوهری اختلاف بود چهار تا از فامیل‌های زن چهارتا از فامیل‌های مرد می‌رفتند و صلح می‌دادند به طلاق کارشان نمی‌کشید، اما الان نه؛ سریع طلاق می‌گیرند.


باید چهار تا بزرگ دنیا دیده بشینند بین اینها را آشتی بدهند. ببینند رمز اختلاف چیست؟ از کجا این‌ها با هم اختلاف دارند آن را اصلاح کنند. اگر مثلا زن می‌گوید شوهرم پول ندارد کمکش کنید بگویید مثلا کرایه خانه‌ات را من می‌دهم، یه کاری کنید اینها طلاق ندهند همدیگر را.

 

طلاق عرش خدا را به لرزه می‌آورد

 

 

در روایت داریم که طلاق عرش خدا را به لرزه می‌آورد. غالب اینهایی که معتاد شدند، غالب اینهایی که فراری شدند، غالب اینهایی که پناهنده به ممالک خارج شدند اینها برای همین است که زن و شوهر طلاق گرفتند بچه‌ها هم غالبا خراب شدند.


با اینکه دادگاه خانواده خیلی هم کمک می‌کنند که این‌ها طلاق نگیرند اما قدیمی‌ها بهتر بودند. اداری نبودند، خود مردم این‌ها را آشتی می‌دادند کار به دادگاه خانواده و دولت نمی‌کشید. بیشتر زن‌ها از نداری شوهرشان، از بی‌خانگی شوهرشان می‌روند شکایت می‌کنند طلاق می‌گیرند. مردمی که تمکن مالی دارند زیر بغل اینها را بگیرند.


دروغ حضرت قاسم(ع) در میدان جنگ


در میدان جنگ ازرق شامی از شجاعان نامدار بود. به او گفتند برو به جنگ حضرت قاسم(ع)، به او برخورد، به یک سرلشگر بگویند برو به جنگ یک بچه 13 ساله. چهار تا پسر داشت، یکی از پسرانش رفت، حضرت قاسم(ع) او را به جهنم فرستاد. دومی را فرستاد او هم برنگشت، سومی، چهارمی هم برنگشت.


عصبانی شد، خودش آمد مقابل حضرت قاسم(ع). حضرت قاسم یک دروغ اینجا گفت. فرمودند که عجب شجاعی هستی به جنگ من آمدی چرا تک اسبت را نبستی. تک اسب چیزی است که زین را روی آن می‌بندند. رویش رو برگرداند ببیند که تک اسبش را بسته یا نه شمشیر را زد.


ما طلبه بودیم می‌رفتیم منبر می‌گفتند آقا از شجاعت بگو امام حسین را نکش بیا پایین. این داستان را که من گفتم خیلی خوششان می‌آید.


دروغ گفتن به زن برای جلب محبت او


به زنش هم آدم می‌تواند دروغ بگوید. می‌گوید طلا می‌خواهم بگو چشم. چادر می‌خواهم، چشم. مشهد می‌خواهم، چشم. امریکا می‌خواهم، چشم. برای این که چشمش را به دست بیاوری هی دروغ بگو. او هم که نمی‌داند تو دروغ می‌گویی محبت شما می‌رود در دلش.


بعضی‌ها ناشی‌اند زن که می‌گیرند همه‌اش راست می‌گویند. می‌گویند ندارم. مگر پدرت کیست؟ مادرت کیست؟ مگر تو نمی‌دانستی من ندارم چرا زن من شدی؟ دروغ بگو تا محبتت در دل زنت برود.


برای اصلاح امر دروغ بگویید نه برای فساد در زمین


پس کاری که سبب فساد است نکنید، یک کاری کنید که اصلاح کنید بین مردم را، کاری نکنید که مردم با هم قهر کنند. لذا اوایل انقلاب یک دسته را به عنوان مفسد فی‌الارض اعدام می‌کردند. می‌گفتند اینها مفسد فی‌الارض‌اند یک کاری می‌کنند که انقلاب را بکوبند.


در مذمت کسانی که در زمین فساد می‌کنند حالا یا در بین افراد یا در خود مملکت بین مسلمان‌ها. این یکی از کارهای زشت است که آدم یک کاری کند که مردم با هم اختلاف پیدا کنند اما هرچه می‌توانید یک کاری کنید مردم با هم دوست بشوند.

 

چرا انقدر به صله رحم سفارش شده است؟


چرا اینقدر سفارش شده به صله رحم برای اینکه با هم بروید و بیایید؟ چرا سفارش شده به دید و بازدید؟ دیدن مومن بروید. دیدن زوار بروید. ما بچه بودم حتی از قم کسی می‌آمد می‌رفتند دیدنش.


قدیم‌ها مادرم می‌گفت ما با کجاوه یک هفته می‌رفتیم ده روز هم قصد می‌کردیم. حالا آقا می‌رود مشهد بر می‌گردد به خانم می‌گوید ناهار بیاور می‌گوید ناهار هنوز دم نکشیده.


اینها همه برای این است که مسلمان‌ها همه با هم دوست بشوند. حالا همه با هم قهرند. برادر با خواهر قهر است. غالب فامیل‌ها با هم قهرند. غریبه که هیچ. این دستور اسلام نیست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۵۰
حسین سبزعلی