منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۸ مطلب با موضوع «منابر 14 معصوم :: مطالب منبر درباره حضرت زهرا سلام الله علیها» ثبت شده است

درس های از زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش منبر

درس های از زندگی

حضرت زهرا سلام الله علیها

کانال فیش منبرومرثیه درایتا

https://eitaa.com/fishemenbar

عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir

زندگی سراسر نور بانوی دو عالم حضرت صدیقۀ طاهره، فاطمه زهرا& سرشار از درسها و آموزه‏های متعالی است که توجه و عمل به آنها، زندگی انسان را تعالی بخشیده و حیات مادی و معنوی او را تصحیح و تکمیل می‏نماید.

این آموزه‏ها هرچند در زندگی به‏ظاهر کوتاه مدت آن بانوی با عظمت به مرحلۀ ظهور و بروز رسیدند، لکن ماندگاری و تطابق آنها با آموزه‏های وحیانی، از عمر طولانی این آموزه‌ها به بلندای حیات دین مبین اسلام حکایت دارد.

در این نوشتار، با توجه به فرصت موجود و مقتضیات زمان، به بخشیهایی از این آموزه‏ها و درسها اشاره می‏کنیم.

درس اوّل: اهتمام به رضای الهی

فعالیّتهای حضرت صدیقه طاهره را در چهار بخش مهم می‌توان دسته‌بندی کرد.

۱٫ فعالیتهای عبادی؛

۲٫ فعالیتهای فرهنگی؛

۳٫ فعالیتهای اقتصادی؛

۴٫ فعالیتهای سیاسی.

در زندگی اولیای الهی و انسانهای برجسته، «عبادت» و «اقتصاد» و «فرهنگ» و «سیاست» از هم جدا نیست؛ آنان در تمام فعالیّتهای زندگی، قصد و غرضی جز کسب رضای الهی و خدمت‌رسانی به بندگان خدا نداشته و ندارند و تنها روزه و نماز آنان عبادت نیست؛ بلکه تمامی زندگی ایشان عبادت است. این‌گونه زندگی راه و رسم ابراهیم خلیل% است که در هیچ بخشی از زندگی او شرک راه نیافت و تمام تلاشهای وی برخاسته از عشق الهی و اخلاص و قصد تقرّب به آستان قدس ربوبی بود. قرآن کریم خطاب به رسول گرامی اسلام- می‌فرماید: ]قُلْ إِنَّ صَلَاتِی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ[[۱]؛ «بگو به‏درستی که نمازم و عباداتم و [روش] زندگی و مرگم از آن خداست که پروردگار جهانیان است.»

قرآن کریم این «سبک زندگی» را «صراط مستقیم» ابراهیمی و محمّدی- و زندگی الهی می‌شمارد.[۲]

درس دوم: اهتمام به ارزشهای آسمانی

سؤالی که گاهی اذهان را به خود مشغول می‏سازد این است که «راز عظمت زهرای اطهر& در چیست؟»

در پاسخ به آن باید گفت: عظمت و ارزش هر کس، محصول اندیشه‌ها و اخلاق و رفتار اوست. به عبارتی دقیق‏تر امور زیر در ارزشمندی و تعالی یافتن افراد مؤثر است:

۱٫ چگونه می‌اندیشد؟ توحیدی یا شرک‌آمیز؟

۲٫ چه آرزوهایی دارد؟ آرزوهای شخصی و حقیر، یا آرزوهای جهانی و بزرگ؟

۳٫ چگونه کارنامه‌ای دارد؟ سیاه یا سپید؟

امیر المؤمنین علی% در مورد روش ارزشیابی انسانها، چنین می‌فرماید: «قِیمَةُ کُلِّ امرِءٍ مَا یُحسِنُهُ؛[۳] ارزش هر کس به چیزهایی است که آن را خوب می‌شمارد».

در حقیقت انسان مجموعه‌ای از اندیشه‌ها، آرمانها و فعالیتهای مثبت و منفی و ایجابی و سلبی است که مجموعۀ رفتار و گفتار و عملکرد او اعم از داشته‌ و نداشته‌ها، گفته‌ها و نگفته‌ها و فریادها و سکوتها، خدمتها و خیانتها و بی‌عملی‌ها، عشقها و کینه‌ها و… در ارزیابی او لحاظ می‌شود و به تعبیر دیگر دانشها و ارزشهای هر کس، ترازوی ارزیابی خود اوست.

هر کس که بزرگان را بزرگ‌ می‌شمارد، بزرگی خود را نشان می‌دهد؛ هر کس به پلیدان و پلیدی‌ها عشق می‌ورزد، کوچکی و پلیدی خویش را به نمایش می‌گذارد.

باید دید چه کسانی و چه اموری را بزرگ و مهم می‌شمارد و محبوبها و منفورهای او کیانند و به کدام بایدها و نبایدها، پای‌بند است و در راه دفاع از ارزشها چه میزان صبوری و استقامت دارد.

این امور عوامل مؤثّر در ارزیابی و سنجش عظمت و بزرگی انسانها است.

فاطمة زهرا& الگوی خداباوری، قیامت‏باوری، تمسّک به قرآن و تندیس اقدام در مدار ولایت الهی و ولایت نبوی و دفاع و ایثار برای ولایت علوی و خدمت به محرومان جامعه است.

او عروة الوثقای رهایی و فلاح و نجات جامعة بشری است. او بانویی بزرگ و معصوم است که از سلطۀ سه آفت بزرگ جوامع انسانی رهایی یافته است:

۱٫ رهایی از سلطۀ هوسهای مادی و حیوانی؛

۲٫ رهایی از حاکمیّت شیطان و اندیشه‌های شرک‌آمیز؛

۳٫ رهایی از سلطة سلاطین بیدارگر.

فاطمه& طاهر و مطهّر و محور آیه شریفۀ تطهیر است که پاکی از هر آلودگی اخلاقی و اعتقادی و رفتاری را نشان می‌دهد.

فاطمه لیلةالقدر است که از هزار ماه برتر است و زنجیرهای زور، وزر و تزویر هزار ماهه به برکت او و فرزندان او از دست و پای بشریت گشوده می‌شود.

درس سوم: اهتمام به ولایت در اندیشه، گفتار و رفتار

سؤال دیگری که ممکن است پیش آید این است که فاطمة زهرا& در دفاع از امامت چه گامهایی برداشت؟

برای شناخت فعالیّتهای حضرت زهرا& در زمینۀ دفاع از امام و امامت سه موضوع باید مودر بررسی قرار گیرد.

۱٫ امامت در اندیشه‌های فاطمی&؛

۲٫ امامت در گفتار زهرایی&؛

۳٫ امامت در سیره و رفتار صدیقه کبری&.

آن حضرت نسبت به هر سه مورد مذکور (دفاع از ولایت در اندیشه، گفتار و رفتار) در بالاترین مرتبه و والاترین نقطۀ عملکرد قرار دارد؛ اندیشه و گفتار و رفتار آن بانوی دو عالم در موضوع «ولایت» سرلوحۀ تمامی تلاشها و کوششهای بزرگان و نام‏آوران عرصۀ دین و دینداری است.

ده گام بلند دختر خورشید در دفاع از توحید و امامت بدین شرح است:

۱٫ پرورش دو امام بزرگوار که دو سبط گرامی رسول اعظم- و دو الگوی جوانان بهشتی هستند و نیز پرورش دو بانوی مجاهد اسلام؛ حضرت زینب و ام‏کلثوم(، یکی از خدمات تربیتی فاطمه& به امام و امت است.

۲٫ بیعت با امیرالمؤمنین علی% در جریان غدیر و نقل و بازگویی حدیث غدیر به عنوان شیرین‏ترین خاطرۀ صدیقه کبری& از دیگر خدمات آن حضرت است.

۳٫ تکریم امام در تمامی صحنه‌های سخت و دشوار زندگی، نشانِ بانوی بی‌نشان و مظلوم تاریخ است.

۴٫ ایفای نقش سخن‌گویی امام در روزهایی که امیر المؤمنین% مأمور به سکوت بود، شجاعت و عصمت او را نشان می‌دهد.

۵٫ دفاع از امام در برابر یورش به خانۀ امیر المؤمنین% در روزهای پس از رحلت رسول اعظم-، قصه‌ای غم‌انگیز در تاریخ اسلام است.

۶٫ تسلیم در برابر امام در کل تصمیمهای درون و برون خانواده، رسالت صفحه‌ای دیگر از کتاب اخلاق و سیره او است.

۷٫ محبّت عمیق و مداوم مولا و زهرای مرضیه& به‏طور متقابل در سراسر زندگی از ولادت تا شهادت، برگ زرّین دیگری از زندگی باعظمت آن حضرت است.

۸٫ یاری رسول گرامی- و امیرالمؤمنین% در تمام صحنه‌ها در برابر مشرکان خارجی و منافقان داخلی، گوشه‌ای از کارنامۀ نورانیِ فاطمه& است.

۹٫ افشای طاغوتهایی که در عصر رسالت و امامت در برابر رسول گرامی- و امام منصوب رسول خدا توطئه می‌کردند، شواهد متعدد در زندگی زهرای مطهر دارد.

۱۰٫ و سرانجام دست‌یابی این بانوی بزرگ به مدال شهادت و همسر شهید محراب و مادر شهیدانی چون سبط اکبر رسول خدا- امام حسن% و حضرت سالار شهیدان% و مادر بزرگ ده‏ها شهید کربلای معلی، گواهی بزرگی بر ولایت‌مداری و ایثار و فداکاری فاطمه& است.

حضرت زهرا& با خطبۀ روشنگر خود در مسجد شریف نبوی-، با بیان فلسفۀ وحدت‌بخش امامت در آن خطبه، با تربیت دو امام معصوم و دو بانوی مجاهد و یاران آن دو بزرگوار، با معرفی امامان در لوح جابر، با نقل حدیث غدیر، با تدوین مصحفی حاوی حوادث مربوط به جریان امامت در آیندۀ تاریخ، با افشای مدعیّان فاقد صلاحیت و با تلاش برای بازگرداندن فدک، وظیفۀ دفاع از رهبر الهی را به خوبی انجام داد.

توحیدمحوی و ولایت‌مداری فاطمه& ریشه در خلقت و طینت پاک و آسمانی او دارد.

شیخ صدوق در توصیف چگونگی ولادت فاطمه& از امام باقر% نقل می‏کند: روزی که زهرای اطهر& به دنیا آمد، لب به سخن گشود و چنین فرمود: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وُلْدِی‏ سَادَةُ الْأَسْبَاط؛[۴]گواهی می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و گواهی می‌دهم که پدرم سالار پیامبران است و همسرم سرور اوصیای آنان و فرزندان من آقای نوادگان رسول گرامی- است.»

از زهرای مرضیه& چهار گفتار و سخنرانی در دفاع از ولایت نقل شده است:

۱٫ سخنرانی در مسجد مدینه؛

۲٫ سخنرانی در جمع زنان مهاجر و انصار؛

۳٫ گفتار در میان مردم در کوچه بنی‌هاشم؛

۴٫ سخنانی در سرزنش پیمان‌شکنان.

متن این فریادهای بیدادگر فاطمی& در منابع تاریخی همچون «عوالم‏العلوم» و «نهج‏الحیاة» آمده است که حکایت از اوج دفاع آن حضرت از «ولایت» و «امامت» دارد؛ ولی مهم‌تر از دفاع از ولایت و رهبری آسمانی، انگیزه‌های الهی و آسمانی فاطمه زهرا& در دفاع از ولایت است؛ چرا که انگیزه‌های افراد در دفاع از پیامبر- و امام و ولی فقیه بسیار متفاوت است؛ گاهی به انگیزۀ «مقام طلبی و کسب منصبهای اجتماعی» است؛ پاره‏ای از مواقع به نیّت «رفاه‏طلبی شخصی» و در برخی موارد به «انگیزه‌های الهی و معنوی». در این نوع سوم است که انسان پیش‏مرگ پیامبر و امام و ولیّ الهی می‌‌شود؛ امّا در دو نوع اوّل و دوم، ولیّ الهی را برای دنیای خویش می‌خواهیم. خود را قربانی توحید و امامت نمی‌کنیم، امام را برای دنیای خویش می‌خواهیم.

اصولاً انسانها نسبت به جریان «رهبری حق و عدل» سه گونه وظیفه دارند:

۱٫ همراهی و هماهنگی با امامت در اعتقاد.

۲٫ اقتدا به امام در عبادت و پشت سر او قرار گرفتن.

۳٫ پیشگامی و پیش‏مرگی در دفاع از امام و و رهبری.

زهرای مرضیه& در کل زندگی از مواضع ولیّ عصر خویش جانانه حمایت می‌کند و از این حمایت جز رنج و محرومیّت و فشار اجتماعی سهمی نمی‌برد.

همانگونه که «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ» است، فاطمه& نیز با حق است و حق با فاطمه است و ترازوی ارزیابی فرق و مذاهب اسلامی و اشخاص و احزاب گوناگون، مواضع آنان نسبت به این خاندان نبوّت و امامت است.

«شناخت» راه و رسم علوی و فاطمی، «عشق و مودّت» به خاندان نبوی و «اتّباع و اطاعت» از این خانواده، پیش‌نیاز حرکت در مسیر و مدار مسلمانی و شرط رهایی از رهزنان پیدا و پنهان جوامع انسانی است.

ایمان و پارسایی و هجرت و جهاد و صبوری در راه حق، گامهای بلند تکامل انسان است که از معرفت و عشق الهی پدید می‌آید و زهرای بزرگ عصارة همة این ارزشها است.

در پایان دو حدیث معرفت‌آموز فاطمی را به خوانندگان گرامی تقدیم می‌دارم.

۱٫ در مسند احمد از ابن عباس نقل شده که می‌گوید: «روزی رسول گرامی- چهار خط بر زمین کشید و رو به اصحاب کرده پرسید: می‌دانید این خطوط چیست؟

یاران حضرت گفتند: خدا و رسول او داناترند.

حضرت فرمود: «أَفْضَلُ‏ نِسَاءِ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ، وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ-، وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمُ ابِنْةُ عِمْرَانَ؛[۵] برترین زنان بهشتی خدیجه دختر خویلد، فاطمه& دختر محمّد-، و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و مریم دختر عمران هستند.»

این حدیث که با عبارات مختلف در ده‏ها منبع حدیثی شیعه و اهل‏سنت آمده است، نشان می‌دهد. بانوانی در صدر زنان بهشتی قرار دارند که در حفاظت و پرورش و ایفای نقش مادری برای اولیای الهی و پیشوایان و رهبران آسمانی نقشی برجسته ایفا می‌کنند.

خدیجه&، مادر بانویی بزرگ مثل فاطمه& و محافظ جان و زندگی رسول اعظم- است.

فاطمه& مادر ۱۱ خورشید و مراقب جان و زندگی پدر و همسر است که رسالت و امامت را نگهبانی می‌کند.

آسیه، نجات‌ دهندة جان موسای کلیم و اسوه صبوری و استقامت در ایمان است.

و مریم اسوه عبادت و صبوری و مادری برای پیامبری بزرگ چون عیسای مسیح و در این میان فاطمه& بانوی برتر دو جهان و سیّده نساء العالمین است.

۲٫ فاطمة زهرا& می‏فرماید: «إِنَّ‏ اللَّهَ‏ هُوَ السَّلَامُ‏، وَ مِنْهُ السَّلَامُ، وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ؛[۶] به درستی که خداوند سلام (و سلامتی) است و سلام (و سلامتی) از او و به سوی اوست.»

والسلام 


[۱]. انعام/ ۱۶۲٫

[۲]. ]قُلْ إِنَّنی‏ هَدانی‏ رَبِّی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین[؛ « بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینى پایدار، آیین ابراهیمِ حق‏گراى! و او از مشرکان نبود.» انعام/ ۱۶۱٫

[۳]. نهج البلاغه، سید رضی، دار الثقلین، قم، حکمت۸۱، ص۵۱۲٫

[۴]. عوالم العلوم، بحرانی، مؤسسة الامام المهدی(عج)، قم، ۱۳۸۲ش، ج۱۱، ص۴۴٫

[۵]. عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۱۰۸٫

[۶]. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۲۸٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۳۷
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۲۹ ب.ظ

متن سخنرانی مقام مادر جلسه اول

مقام مادر (منبر کوتاه) جلسه اول

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش منبرکوتاه مقام عظیم مادر جلسه اول

مقام مادر

 جلسه اول

کانال فیش منبرومرثیه درایتا

https://eitaa.com/fishemenbar

عرضه در سایت طلبه یار = http://www.talabeyar.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین…

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن…

دلم سراغ کسی جز تو را نمیگیرد.                     بدون یاد تو این دل صفا نمیگیرد.

زدرد هجر، دل من همیشه بیمار است.               که جز به وصل نگارم شفا نمیگیرد.

عزیز فاطمه هستی کریم و پور کریم.                  مگر کریم سراغ گدا نمیگیرد.

دلم سیاه شد از ظلمت گناه و خطا.                   به غیر نور دعایت ضیاء نمیگیرد.

غریبم و نه مرا جز تو آشنائی هست.                 مگر که حال غریب آشنا نمیگیرد.

یک تشرف به محضر حضرت بقیة الله الاعظم عج لله تعالی فرجه الشریف:

صاحب کتاب مفتاح الکرامه سید جواد عاملی فرمود: شبی استادم سید بحرالعلوم از دروازه شهر نجف بیرون رفت و من نیز به دنبال او رفتم تا وارد مسجد کوفه شدیم ،دیدیم آن جناب به مقام حضر ت صاحب الامر رفته و با امام زمان گفتگویی داشت از آن حضرت سؤالاتی پرسید حضرت جواب عنایت فرمود. خوشا به حال کسی که بتواند هم سخن با پسر فاطمه بشود و همنشین با گل سر سبد عالم امکان گردد.(عبقری الحسان ص ۴۰)

یکی از بحثهایی که معمولا طلاب عزیز جهت سخنرانی مورد استفاده قرار میدهند مخصوصا در مجالس ختم وبزرگداشت به مناسبت درگذشت یک مادر از مادران مؤمنه بحث مقام مادر است .

سئوال : مادر چه مقامی دارد؟ مقام مادر بالاتر است یا مقام پدر؟

در قرآن کریم وقتی سخن از احسان و اکرام به میان میاید سفارش اکرام را برای هر دو میفرماید 

و وصینا الانسان بوالدیه حسنا

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا

و قضی ربک ان لاتعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا

توجه فرمودید که وجوب اکرام برای هر دو بیان فرموده است وظیفه داری به هردو ادب کنی

اما وقتی که سخن از زحمات این دو به میان میاید بحث مادر را مطرح مینماید:

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها ….

توصیه احسان برای هر دو میکند اما مادر او را با رنج حمل کرد و مشقت فراوان او را به دنیا آوردشدت رنج و مشقت و زحمات او تا سی ماه بود و حمله و فصاله ثلاثون شهرا

پس از نظر قران کریم مقام مادر بالاتر است

 از نظر روایات نیز مقام مادر بالاتر است:

حدیث اول:  جوانی محضر رسول اکرم رسید عرض کرد من ابر 

به چه کسی نیکی کنم حضرت فرمود امک . مادرت

دوباره سئوال کرد همان پاسخ را از رسول اکرم شنید سومین بار سئوال کرد باز پیامبر همان پاسخ را فرمودند برای بار چهارم که سئوال را تکرار کرد

حضرت فرمود اباک . پدرت . 

معلوم میشود اگر بر و احسان را چهار قسمت کنیم سه قسمت برای مادر است و یک قسمت برای پدر

حدیث دوم: جوانی گرفتار محضر رسول اکرم رسید و درخواست دعا برای رفع گرفتاری خود نمود . هم رسول اکرم می‌توانستند دعا کنند و هم اگر دعا میفرمود دعای او مستجاب میشد اما رسول اکرم میخواهند راه را برای آینده ها روشن کنند که هر گرفتاری وظیفه خود را بفهمد یک کد اصلی برای حل مشکل است 

حضرت فرمودند برو به مادرت بگو برایت دعا کند . عرض کرد شما دعا بفرمایید . باز فرمودند برو به مادرت بگو برایت دعا کند مجددا درخواست دعا از رسول اکرم کرد حضرت فرمود برو به مادرت بگو برایت دعا کند

عرض کرد مادرم از دنیا رفته . حضرت فرمود برو به بابات بگو برات دعا کند

جوان برخواست از محضر حضرت مرخص شود و برود رسول اکرم فرمود اما اگر مادرش زنده بود و مادر داشت دعای مادر زودتر مستجاب می‌شد.

از این روایت استجابت دعای مادر معلوم است مادر از مقام والاتری برخوردار است.

ادیسون که مخترع برق است میگوید: جهان از تکنولوژی و صنعت هر چه دارد از من است و من هرچه دارم از مقام مادرم است.

این کلام ادیسون یک مفهوم دارد یعنی عالمیان هرچه دارند از مقام مادر است.

نقش مادر حساس تر از نقش پدر است:

ابوعلی سینا میفرماید مادر با یک دست گهواره را می‌جنباند و تکان میدهد اما با یک دست عالم را متحول میکند  وتکان میدهد ممکن است دانشمندی تحویل بدهد ممکن است ظالمی را .

 داستان: خدا رحمت کند مرحوم شیخ مرتضای انصاری را  که دو کتاب او نردبان ترقی برای اجتهاد است. در تشییع جنازه مادرش خیلی اشک میریخت و گریه میکرد آمدند عرض کردند آقا شما مرجع تقلیدید شاید خوب نباشد اینقدر گریه میکنید مردم میبینند

آقا فرمودند مادرم از دنیا رفته گریه نکنم.

اگر زحمات این مادر نبود مرتضای انصاری ، شیخ مرتضا نمیشد. چرا گریه نکنم؟ مادرم از دنیا رفته گریه نکنم

حدیث سوم: شخصی محضر رسول اکرم رسید عرض کرد یا رسول الله من نماز و روزه و خمس و حج جهاد دارم عبادات را انجام میدهم چه کنم که چهار چوبه در بهشت (پاشنه در بهشت) را ببوسم رسول اکرم فرمود برو خم بشو پای مادرت را ببوس 

عرض کرد: مادرم از دنیا رفته است (همه منتظر اسم پدر بودند) اما پیامبر فرمود برو به نیت پای او قبر او را ببوس .

عرض کرد قبر او صاف شده و معلوم نیست حضرت فرمود برو صورت قبری بساز و نام مادرت را روی آن صورت قبر بنویس و به نیت قبر مادر آنرا ببوس 

در هر مرحله حاضرین منتظر بودند نام پدر بیاید اما همه سفارش به مادر بود

لذا اینکه در روایت میخوانید الجنة تحت اقدام الامهات 

تحت اقدام الامهات روضة من ریاض الجنة 

نه یعنی اینکه مادر بهشت میرود اینکه معلوم است حضرت امام فرمودند این یعنی تو اگر میخواهی بهشت بروی بهشت زیر پای مادر است یعنی پابوس مادر باش خب معلوم است کسی که پابوس مادر است نسبت به مادر احسان میکند و مواظب رفتارش در محضر مادر است 

از این سه روایت معلوم است مقام مادر بالاتر است

بازدید: 235

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۲۹
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۲۷ ب.ظ

مقام مادر ، میلاد حضرت زهرا

مقام مادر(منبر کوتاه)جلسه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش منبرکوتاه

مقام مادر

 جلسه دوم

کانال فیش منبرومرثیه درایتا

https://eitaa.com/fishemenbar

عرضه در سایت طلبه یار = http://www.talabeyar.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین…

اللهم کن لولیک  الحجةابن الحسن…

تو که به گوشه قلب شکسته جا داری                            به دردهای دل خسته ام دوا داری

زداغ عشق تو میسوزم و نمیدانم                                   هنوز لطف به این عبد بینوا داری

به راه وصل تو راهی هر دیار شدم                                 اشاره ای کن و گو جا در کجا داری

صفای عالم هستی به دل صفائی ده                             تو که به وسعت کون و مکان صفا داری

به خاک زیر کف پای خود نگاهی کن                               تو که نگاه دل انگیز کیمیا داری

مریض عشق توام ای طبیب خسته دلان                         عیادتی که به همراه خود شفا داری

یک تشرف به محضر امام زمان (علیه السلام):

ابوسعید کابلی گوید: برای رسیدن به محضر امام زمان (علیه السلام) زحمت زیادی کشیدم مدتی در مدینه منوره اقامت کردم در آنجا با یحیی ابن محمد عریضی که از بنی هاشم بود آشنا شدم او به من گفت: حضرت در فلان محل بنام صریا است اگر بخواهی حضرت را زیارت کنی به آنجا برو .

به طرف صریا حرکت کردم به همان آدرس داده شده. آمدم به خانه ای رسیدم دم در آن خانه به انتظار نشستم غلامی بیرون آمد ابتدا مرا از نشستن آنجا نهی کرد گفتم: نمیروم تا صاحب این خانه را زیارت کنم هرقدر اصرار کرد نپذیرفتم تا اینکه به داخل خانه رفت و بیرون آمد و به من اشاره کرد داخل شو. وقتی داخل خانه شدم مولایم را زیارت کردم که در وسط خانه نشسته اند به آنحضرت سلام کردم پاسخ سلام مرا عنایت فرمودند و با اسم محلی من که در کابل فقط میشناختند مرا خواندند. بعد از زیارت حضرت، خرجی سفرم را از دست مبارکشان گرفتم و مرخص شدم سال بعد به امید زیارتش آمدم ولی آن خانه خالی بود و کسی را ندیدم.

یابن الحسن خرجی سفر دنیا و آخرت ما محبت توست که خدا روزی ما فرموده است این خرجی را از ما نگیر و روز به روز به آن بیفزا

یا صاحب الزمان . یا صاحب الزمان (عبقری الحسان ص۵۰)

بحث ما در رابطه با مقام مادر بود.

سئوال این بود که  آیا مقام مادر بالاتر است یا مقام پدر؟عرض شد از آیات و روایات استفاده میگردد که مقام مادر بالاتر است به چند روایت اشاره شد در این مجلس نیز با استفاده از روایاتی دیگر بعنوان شاهد این امر عرائضی را تقدیم حضور میکنیم:

مطلب اول:

اینکه مادر بدلیل زحمات و رنجهای فراوانی که کشیده صاحب حق میشود و حق او سنگین تر از حق پدر است و با هیچ عملی در دنیا نمیتوان حق او را تمام و کمال ادا کرد.

برخی فکر میکنند با کمی رسیدگی و احسان و ا حترام میتوانند حق مادر ادا کنند در پاسخ به این دسته از افراد به یک روایت اشاره میکنیم:

روایت: سید قطب در تفسیر خود نقل میکند که: مردی مشغول طواف خانه کعبه بود و مادرش را بر دوش گرفته بود رسول اکرم را در همان حال مشاهده کرد آمد نزدیک. عرض کرد: یا رسول الله، این مادرم است چند سال است مریض و علیل است خودم غذا درست میکنم و در دهان او میگذارم خودم او را شستشو میدهم. لباس هایش را میشویم و به او خدمت میکنم امسال هم وقت آمدن به حج برای آمدن به همراه من اصرار کرد یک مرکب بیشتر نداشتم او را سوار مرکب خودم کردم و خود پیاده مرکب مادرم را میکشیدم مرکب را دم در مسجدالحرام گذاشتم مادرم را به دوش گرفتم و طواف میدهم آیا حق او را ادا نموده ام ؟

توقع داشت رسول اکرم بفرماید: بله حتی زیادش هم هست.

اما حضرت فرمودند: نه. حتی جبران یکی از ناله های او را به هنگام وضع حمل نمیکند.

شاید کسی بگوید  سال ها دارد به او خدمت میکند چطور جبران یک ناله را نکرده است؟

دلائلی دارد، به دو دلیل عنایت فرمایید:

دلیل اول : اگر مادر به فرزندش خدمت میکرد او را تر و خشک میکرد و با یک دنیا عاطفه شیر میداد و می خوابانید از روی علاقه بود اما خدمات فرزند از روی اجبار است مجبور است به مادرش خدمت کند یا کسی دیگر ندارد یا از حرف مردم می ترسد. علاقه کجا و اجبار کجا . عبادت با عشق کجا و عبادت اجباری کجا؟

دلیل دوم: اگر مادر به فرزندش خدمت میکرد بعد از همه خستگی ها باز فدایی اوست مدام می گوید مادر فدات بشود عزیز دلم گریه نکن.

اما این فرزند اگر به مادر خدمت میکند بعد از خسته شدن تقاضای مرگ او را  می نماید که خدایا عزرائیل را بفرست و جان این پیر زن را بگیرد خسته شدم.

مطلب دوم: دعای مادر زودتر مستجاب می گردد.

در روایات متعدد اشاره شده که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برای رفع گرفتاری افراد امر فرمودند که مادرت برایت دعا کند اما در جامعه ما وقتی شخصی برایش مشکلی ایجاد میشود به همه التماس دعا میگوید به همسایه به بقال به رفیق به آشنا غیر از مادرش که مثل اینکه برای خود عار میداند که به مادرش بگوید مادر جان برای من دعا کنید تا خدا مشکل مرا با دعای شما حل فرماید

یا اینکه به جای اینکه از دعای مادر برای حل مشکل استفاده کند سراغ فال گیر و دعا نویس میرود که آنان نیز قدرتشان مانند دعای مادر کارساز نیست و الا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برای حل مشکل موارد متعدد امر به نوشتن دعا می فرمودند.

یک نمونه استجابت دعای مادر:

موسی(علیه السلام) از خداوند متعال سئوال کرد همنشین من در بهشت چه کسی است؟ (شاید توقع داشت آدرس پیامبری را به او بدهد)

خطاب رسید: جوان قصابی است در فلان محله بنی اسرائیل . آدرس را گرفت آمد جوان قصاب گوشت ها را فروخت و مقداری گوشت برداشت که برود موسی (علیه السلام) جلو آمد و سلام کرد و با او به منزل جوان آمد دید زنبیلی را از وسط اتاق پایین آورد و پیرزنی را از آن خارج کرد و به رسیدگی نمود و او راغذا داد و بعد آن پیرزن دعایی کرد که مفهوم نبود دوباره او را داخل زنبیل گذاشت موسی (علیه السلام) از جوان سئوال کرد: این کیست؟ عرض کرد: مادرم است او را رسیدگی میکنم برای اینکه از گزندگان در امان باشد او را داخل این زنبیل گذاشته ام وقتی او را رسیدگی میکنم یک دعا میکند که دلم به این دعایش خوش است .حضرت فرمود: او چه دعایی میکند؟ عرض کرد: میگوید :

غفرالله لک و جعلک جلیس موسی فی قبته و درجته

خدا تو را بیامرزد و تو را همنشین موسی قرار دهد

موسی (علیه السلام) فهمید که این همنشینی بخاطر مستجاب نمودن یک دعای مادر است.

مطلب سوم: نفرین مادر بسیار سنگین و سهمگین است.

در میان مردم شایع است که نفرین مادر گیرا نیست و شیر او مانع از نفرین او میگردد و نفرینش کارگر نیست اما اینان اشتباه میکنند هم دعای مادر مستجاب است هم نفرین مادر گیرایی قوی دارد.

 به این روایت توجه فرمایید:

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در مسجد بودند جبرئیل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله خدا سلام میرساند میفرماید: به بقیع بروید من می خواهم به برکت قدمهای شما تمام مسلمانان خفته در بقیع را مورد لطف و مغفرت خود قرار دهم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) راه افتادند عده ای هم به دنبال حضرت می‌آمدند به بقیع آمدند و میان قبور با ذکر و طلب مغفرت عبور میکردند که رسیدند به یک قبری.

حضرت کنار قبر ایستادند ذکر گفتند رنگ حضرت تغییر کرد،

عرض کردند: یا رسول الله چه شده؟ حضرت فرمود: جوانی است در این قبر، فریاد میزند:

فوقی نار ، تحتی نار ، عن یمینی نار ، عن یساری نار ، الامان الامان یا رسول الله

بالای سرم آتش است، پایین پاهایم آتش است ، سمت راستم آتش است، سمت چپم آتش است یا رسول الله به فریادم برس، حضرت فرمود: صاحبان این قبر را نمی شناسید؟ عرض کردند: نه. حضرت فرمود: خبر کنید هر کس این قسمت مرده دفن کرده بیاید مردم مدینه را خبر کردند هر کس کنار قبر ایستاد تا اینکه پیرزنی عصا زنان آمد و آمد کنار قبر و به پیامبر سلام کرد و ایستاد.

حضرت فرمود: مادر، این قبر کیست؟ عرض کرد: قبر پسرم است و نفرین کرد که:

خدایا لحظه به لحظه عذابش را زیاد کن

حضرت فرمود: مادر چرا جوانت را نفرین میکنی؟ عرض کرد: خیلی مرا اذیت کرد مرا کتک میزد.

آقا فرمودند: بیا از او بگذر. عرض کرد: نمیتوانم چون مرا سیلی میزد خیلی اذیتم کرد باز نفرین کرد.

جبرئیل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله، خدا میفرماید: به این مادر بگو: گوشش را روی قبر قرار بدهد من صدای جوانش را به گوشش برسانم تا  بگذرد.

حضرت فرمود: مادر گوش خود را روی قبر جوانت قرار بده ببین دارد ناله میکند وقتی گوش را روی قبر گذاشت صدای ناله فرزندش را میشنید که امان میخواست، مادر سر را از روی قبر بلندکرد اما گریه کنان و اشک ریزان عرض کرد: یا رسول الله با اینکه خیلی مرا اذیت کرد من او را بخشیدم

نکته: این عاقبت نفرین مادر است حال اگر رسول اکرم آن روز به بقیع تشریف نیاورده بودند تا کی بنا بود این  جوان با نفرین مادر در قبر بسوزد

پس نفرین مادر گیرا است و رد نمی‌شود.

بازدید: 278

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۲۷
حسین سبزعلی


 روز بیست و نهم- ظلمات تهمت

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللهم غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَةِ یَا رَحِیما بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ

ترجمه 

خدایا بپوشان در آن به مهر و رحمتت و روزی کن مرا در آن توفیق و خود نگه داری و پاک کن دلم را از تیرگی ها و گرفتاری ها ی تهمت ای مهر بان به بندگان با ایمان خود 

شروع

وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً (نساء/112)

و کسى که خطا یا گناهى مرتکب شود سپس بیگناهى را متهم سازد بار بهتان و گناه آشکارى بر دوش گرفته است.در آیه در مورد تهمت، تعبیر لطیفى به کار برده شده و آن اینکه گناه را بمنزله  تیر  قرار داده و انتساب آن را به دیگرى به منزله  پرتاب بسوى هدف  اشاره به اینکه همانطور که تیراندازى به سوى دیگرى ممکن است باعث از بین رفتن او شود پرتاب تیر گناه هم به کسى که مرتکب نشده ممکن است آبروى او را که بمنزله خون او است از بین ببرد، بدیهى است وزر و وبال این کار براى همیشه بر دوش فردى که تهمت زده است باقى خواهد ماند، و تعبیر به احتمل (بر دوش مى‏گیرد) نیز اشاره به سنگینى  و دوام این مسئولیت است! (تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 120)

اقناع اندیشه با تشبیه

آیت الله حائری شیرازی : چند روز قبل یکی از مسئولین سابق پیش من آمده بود و نسبت به تعبیری که بعضی درباره او کرده بودند رنجیده شده بود، خواستم صحبتی برایش بکنم که تسلّایی باشد. به او گفتم اینهایی که چنینی حرفی به تو زدند، اگر تحقیق کنی و بیندیشی، آنچه دلت از عمل آنها آتش می گیرد برای ظلمی است که به خودت شده یا بیشتر از آن می سوزی که ظلمی به آنها شده، آن هم از طرف خود آنها؟ فرض کن تو در یک بلندی نشسته ای و طرف تو می خواهد به تو ضربه ای بزند، دستش به تو نمی رسد هرچه می کند چیزی گیر بیاورد زیر پا بگذارد تا دستش به تو برسد چیزی گیر نمی آورد، بچّه ی شیر خوار، خودش را که در آن نزدیک است برمی دارد و زیر پا می گذارد تا قدش بالا بیاید و دستش به تو برسد و با مشت به تو صدمه ای بزند، خوب، حالا فرض کن او روی بچه خودش ایستاد، به اندازه شصت هفتاد کیلو بار روی بچّه شش ماهه فشار آورد تا سه تا مشت هم به تو زد. بعد که این کار تمام شد پایین آمده نگاه می کند، بچّه زیر پاهایش مرده، ولی تو چه شدی؟ یک یا دو تا مشت خوردی. تو در آن حالت که بچّه او زیر پایش مرده، به فکر این هستی که دستت آزرده یا صورتت زخمی شده یا آرنج تو درد گرفت، یا دلت می سوزد از اینکه بچّه او زیر پایش مرد؟ گفت: واقعش بچه ی او که زیرپایش بمیرد، برای من رنج آورتر است تا دردی که به من وارد کرده است. بعدا از او پرسیدم: بچه ی انسان پیش انسان عزیزتر است یا ایمان انسان؟ بچه انسان برای انسان قیمتی تر است یا ارتباط و انس با خدا ؟

وقتی انسان نسبت به برادر دینی خودش ظلم و تعدی کرد، لذت مناجات با خدا از دلش گرفته می شود و او از بچه انسان برای انسان عزیزتر است. (نرم افزار هدایت در حکایت نقل از پندها و مثلها – حائری شیرازی ص38)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ مِنْ قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاء (الکافی ج2 ص269) کسى که برادر مسلمانش را متهم کند، ایمان در قلب او ذوب مى‏شود همانند ذوب شدن نمک در آب 

پرورش احساس

حضرت موسى علیه السلام در راه ابلاغ رسالت بسیار رنج کشید و به انواع اذیت و آزار از فرعون و بلعم باعورا و دیگران مبتلا بود تا جائى که قارون پسر عموى موسى علیه السلام از این قاعده آزار رساندن مستثنى نبود.

او ثروت زیادى داشت و به اندازه اى داشت که چندین جوان نیرومند، کلیدهاى خزانه او را حمل و نقل مى کردند، و از خانهاى گردن کلفتى بود که به زیر دستانش ظلم مى نمود.

موسى علیه السلام مطابق فرمان خدا، از او مطالبه زکات مى کرد، او مى گفت : من هم به تورات آگاهى دارم ، و کمتر از موسى نیستم ، چرا زکات مالم را به او بپردازم!

سرانجام غرور قارون باعث شد که تصمیم خطرناکى گرفت ، و آن این بود که : به یکى زن فاحشه که خوش سیما و خوش قامت و فریبا بود گفت : صد هزار درهم به تو مى دهم که فردا هنگامى که موسى براى بنى اسرائیل سخنرانى مى کند در ملاعام بگویى موسى با من زنا کرد.

آن زن ، این پیشنهاد ناجوانمردانه را پذیرفت . فرداى آن روز، بنى اسرائیل اجتماع کرده بودند موسى تورات را به دست گرفته و از روى آن ، مردم را موعظه مى کرد.

قارون با زرق و برق همراه اطرافیان خود در آن اجتماع شرکت نموده بود، ناگهان آن زن برخاست ، ولى وقتى سیماى ملکوتى موسى علیه السلام را دید، از تصمیم قبلى خود منصرف شد و با صداى بلند گفت :

اى موسى ، علیه السلام بدان که قارون صد هزار درهم به من داد تا در ملاعام به بنى اسرائیل بگویم تو مرا به سوى خود خوانده اى تا با من زنا کنى . تو هرگز مرا به سوى خویش دعوت نکرد اى ، خداوند ساحت مقدس تو را از چنین آلودگى منزه نموده است .

در این هنگام دل پر درد و رنج موسى شکست و درباره قارون چنین نفرین کرد: اى زمین قارون را بگیر و در کام خود فرو بر.

زمین به امر الهى دهن باز کرد و قارون و اموالش را به اعماق زمین فرو برد.

در نقل دیگر آمده است که : حضرت موسى مردم را به احکام و شریعت موعظه مى کرد، به این مطلب رسید:

کسى که زنا کند ولى همسر نداشته باشد صد تازیانه به او مى زنیم ، و کسى که زنا کند و همسر داشته باشد، او را سنگسار مى کنیم تا بمیرد.

قارون برخاست و گفت : گر چه خودت باشى ؟ موسى فرمود: آرى قارون گفت : بنى اسرائیل گمان مى کنند که تو با فلان زن زنا کرده اى !

موسى علیه السلام گفت من ؛ آن زن را به اینجا بیاورید، اگر چنین ادعائى کرد، طبق ادعایش عمل کنید.

آن زن را نزد موسى علیه السلام آوردند و موسى به او قسم داد که راست بگوید، آیا من با تو آمیزش کرده ام زن هماندم منقلب شد، که با این تهمت پیامبر علیه السلام خدا را بیازارم ؛ با صراحت گفت : نه ، آنها دروغ مى گوید، قارون فلان مبلغ را به من داد تا چنین بگویم .

قارون سر افکنده شد و موسى به سجده افتاد و گریه کرد و گفت : خدایا دشمن تو مرا آزرد و خواست با تهمت مرا رسوا سازد، اگر من رسول تو هستم مرا بر او مسلط گردان ... و نفرین کرد و عذاب الهى یعنى زمین او را به کام خود فرو برد.( حکایتهاى شنیدنى ج 5 ص 122 - بحارالانوار ج 13، ص 253.)               

پاک دامن را غمی از تهمت نا پاک نیست ........ بحر را از پنجه خونین مرجان باک نیست

از ملامت گر ندارد یوسف بی جرم  باک ......... گرد تهمت  پاک می سازد ز رخ دامان پاک

گاهی به خاطر زود قضاوت کردن نزد خودمان به کسی تهمتی میزنیم و قضاوتی میکنیم و عملی انجام میدهیم که جبران ناپذیر است.

می گفت کسی در خانه یک تنگ ماهی داشت و یک گربه و همیشه می دید این گربه اطراف ماهی می چرخد. او فکر کرد که گربه نقشه ای در سر دارد تا اینکه یک روز تا وارد خانه شد گربه با دهان خون آلود جلویش ظاهر شد. تا این صحنه را دید پیش خود گفت ه بالاخره ماهی را خورد لذا چنان با لگدی به شکم گربه زد که محکم به دیوار خورد و مرد. وقتی وارد اتاق شد دید ماهی سالم در تنگ است و یک مار کشته شده کنار تُنگ افتاده فهمید که این مار قصد خوردن ماهی را داشته ولی گربه او را کشته است.(قضیه ی پسر و مادر کورش و پیوند چشم )

رفتار سازی

بیاییم فکرمان را اصلاح کنیم و قضاوت عجولانه که منشأ خیلی از تهمتها است را کنا بگذاریم.

از دیگر زمینه های تهمت، بدگمانی نسبت به دیگران است که قرآن از آن نهی کرده است (واجتنبوا کثیرا من الظن ان  بعض الظن اثم- حجرات/12) همین که دیدی فرش خیس است و فکر کردی بچه نجس کرده به بچه چشم غُره نرو شاید آب ریخته باشد. یا تا دیدی غذا حاضر نیست سریع تهمت تنبلی به خانم نزن شاید چیزی برای پختن نبوده. تهمت کوچک و بزرگ ندارد و همین ها هم تهمت است.

گاهی هم هوای نفس و حسادت و امثال اینها باعث تهمت زدن به دیگران می شود.

روضه کوتاه

دنیا دوستی عده ای باعث شد که به کسی که آیه تطهیر در شأن او و فرزندانش نازل شده بود تهمت دروغ گفتن زدند. فدک او را گرفتند و از او شاهد خواستند و شاهدهای او را هم به بهانه های واهی رد کردند. اومد نامه فدک را با استدلال از اولی گرفت ولی همین که از مسجد خارج شد دومی در کوچه به حضرت رسید و نامه را از او گرفت و پاره کرد و چنان با سیلی به صورت حضرت زد که امام مجتبی می فرماید تا اونجا مادرم دست من را گرفته بود ولی از آونجا به بعد من دست مادرم را گرفته بودم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۷
حسین سبزعلی

حضرت زهرا(س)

شهادت

منکران قتل زهرا گوش گوش 
حامیان قاتل زهرا خموش 
قتل دخت مصطفی افسانه نیست 
قصۀ شمع و گل و پروانه نیست 
آتش افروزی به بیت بوتراب 
پیش ما روشن تر است از آفتاب 
دارم از اهل مخالف چهل سند 
چهل سند جمله صحیح و مستند 
که فلانی گفت با حبل المتین 
نفس پیغمبر امیرالمؤمنین 
کای علی بیرون بیا از خانه باز 
بر خلیفه دست بیعت کن دراز 
گر ز خانه پای نگذاری برون 
ور نیایی جانب مسجد کنون 
به خداوندی که جان داد و تنم 
خانه را با اهلش آتش می زنم 
پاسخش گفتا یکی در آن میان 
با چه جرأت از تو سر زد این بیان 
هیچ می دانی که در این انجمن 
زینبش است و حسین است و حسن 
گفت حتی با حسین و با حسن 
بایدم این خانه را آتش زدن 
او برون استاده مولا در درون 
او قسم خورد و علی  نامد برون

چون علی بیرون نیامد لاجرم 
دود آتش رفت بالا زان حرم 
از هجوم دشمنان در باز شد 
حمله بر بیت الولا آغاز شد 
حال می پرسم که آیا فاطمه 
بی تفاوت بود در بین همه؟ 
نیست هرگز یک مسلمان باورش 
فاطمه غافل شود از شوهرش 
بین دشمن یار را تنها نهد 
بهر حفظ جان علی را وانهد 
او از اول پشت در استاده بود 
بر دفاع شیر حق آماده بود 
دید دشمن گشته زهرا سدّ راه 
تازیانه رفت بالا آه آه 
سدّ راه خویش را برداشتند 
پای در بیت خدا بگذاشتند 
داشت زهرا دامن حیدر به دست 
زان غلاف تیغ دستش را شکست 
میثم اینجا دیده را خونبار کن 
باز هم این بیت را تکرار کن 
قتل ناموس خدا افسانه نیست 
قصۀ شمع و گل و پروانه نیست

مصیبت حضرت زهرا(س)

پیغمبری که یک عمر، غمخوار امتش بود

روی کبود زهرا، اجر نبوتش بود؟

ای خاک بر سر من مردم شدند دشمن

با بانویی که قرآن درس محبتش بود

زهرا که بر نمازش حق افتخار می کرد

بی حرمتیِّ امت اجر عبادتش بود

جان داد مخفیانه تشییع شد شبانه

بیت الولایه ی او، دار الشهادتش بود

با هیچ کس نمی گفت از درد خویش اما

دیوار و در، کتابِ، ذکر مصیبتش بود

تا وقت مرگ پنهان کرد از علی غمش را

بعد از شهادتش هم دستش به صورتش بود

غم های آن شهیده ناگفته ماند اما

حمل جنازه ی او فریاد غربتش بود

با آن که مخفیانه تشییع شد شبانه

لبخند زد به تابوت این درس عصمتش بود

آن پای تا به سر نور رو می گرفت از کور

نیلی چرا زسیلی خورشید طلعتش بود

شب بر سر مزارش مولا چو شمع می سوخت

روز آفتاب سوزان زواّر تربتش بود

کوه گناه (میثم) در سیل اشک گم شد

آلوده بود و زین در امّید رحمتش بود


دوازده بند شعر در مدح و مصیبت حضرت زهرا (س)

بند اول

نبوت ناتمام است و علی تنهاست بی زهرا 
ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی زهرا 
چنان که بی علی زهرا ندارد کفو و همتایی 
علی آری علی یکتای بی همتاست بی زهرا 
به قدر قدر و کوثر می خورم سوگند نزد حق 
که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی زهرا 
نه جنت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را 
نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی زهرا 
مبادا ناقة او پا گذارد دیر در محشر 
که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی زهرا 
به آیات شفاعت می خورم سوگند در محشر 
شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی زهرا 
به پیشانی اهل جنت این مصراع بنوشته 
که جنت دوزخ رنج و عذاب ماست بی زهرا 
محبت آب داده لاله های بوستانش را 
شفاعت می کشد در حشر ناز دوستانش را

**********

بند دوم

محمد جان جان عالم و زهرا بود جانش 
از آن می گفت ای جان پدر بادا به قربانش 
زمین و آسمان مهمان سرا و میزبان زهرا 
ملک در عرش و جن و انس در فرشند مهمانش 
چگونه، کی، کجا از خلق آید وصف بانویی 
که ذات حق ثناگو باشد و احمد ثنا خوانش 
به قرآن می خورم سوگند بی جا نیست گر گویم 
محمد خاتم پیغمبران زهراست قرآنش 
اگر بی مهر او سلمان گذارد پای در محشر 
مسلمان نیستم بالله اگر خوانم مسلمانش 
مناز اینقدر بر عیسای خود ای مادر عیسی 
دو عیسی آفرین پرورده این مادر به دامانش 
نه جن و انس و حوری و ملک گشتند مبهوتش 
که علم کل امیر المومنین گردیده حیرانش 
ثناها گفته و خواندند در امکان بسی او را 
به جز آنکس که خلقش کرده نشناسد کسی او

**********

بند سوم

تو زهرایی تو زهرای محمد پروری زهرا 
رسول الله را هم دختری، هم مادری زهرا 
نبی را پارة تن روح مابین دو پهلویی 
امیرالمومنین را رکن و کفو و همسری زهرا 
گواهی می دهم ای روح احمد هستی حیدر 
که تو هم مصطفی، هم فاطمه، هم حیدری زهرا 
گهی گویم امیرالمومنین برتر بود از تو 
گهی بینم تو از او در جلالت برتری زهرا 
تو والشمسی، تو واللیلی، تو والفجری، تو والعصری 
تو نوری، هل اتایی و الضحایی کوثری زهرا 
تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از ساره 
نه، تو از انبیا جز احمد مرسل سری زهرا 
امید رحمة للعالمین محبوبة داور 
پناه انبیا در گیر و دار محشری زهرا 
تو سر ناشناس ذات پاک حق تعالایی 
نمی دانم که هستی آنقدر دانم که زهرایی

**********

بند چهارم

سلام الله ای جان محمد، بر تن و جانت 
که پیغمبر کند تعظیم و بوسد همچون قرآنت 
تویی آن سرمدی بحر و تویی آن احمدی کوثر 
که جوشد تا قیامت گوهر عصمت ز دامانت 
خدا خود بر محمد کرد ابلاغ سلامت را 
محمد گفت جانان منی جانم به قربانت 
تو از روز نخستین میزبان خلقتی زهرا 
تمام آفرینش تا صف حشرند مهمانت 
تویی انسیه الحورا تویی حوراء الانسیه 
همه در حیرتم حوریه خوانم یا که انسانت 
تو نوراللهی و نور علیٰ نورند اولادت 
تو الرحمانی و حق داده لؤلؤ داده مرجانت 
نه تنها خواجة لولاک برخیزد به تعظیمت 
که جبرییل امین آرد سلام از حی سبحانت 
تو روحی، روح مابین دو پهلوی رسول استی 
بتول استی، بتول استی، بتول استی، بتول استی

**********

بند پنجم

تو مام یازده عیسای عیسی آفرین استی 
تو سرتا پا تمام رحمة للعالمین استی 
تو از صبح ازل منصورة اهل سماواتی 
تو تا شام ابد عرش الهی در زمین استی 
امیرالمومنین دست خدا بود و یقین دارم 
که تو یا فاطمه دست امیرالمومنین استی 
علی حبل المتین باشد به قرآن حی سرمد را 
یقین دارم تو حبل محکم حبل المتین استی 
شنیدم بعد احمد جبرئیلت هم سخن بودی 
چه می گویم تو خود استاد جبریل امین استی 
تو منصوره، تو صدیقه، تو راضیه، تو مرضیه 
تو توحیدی، تو قرآنی، تو ایمانی، تو دین استی 
تو هم روح الفؤاد استی، تو هم باب المراد استی 
تو هم عین الحیات استی، تو هم حق الیقین استی 
اگر چه در ثنایت در فشاندم یا گهر سفتم 
تو بالاتر از آنی من به قدر فهم خود گفتم

**********

بند ششم

قیامت روز قدر و اقتدار توست یا زهرا 
عذاب و عفو هم در اختیار توست یا زهرا 
شفاعت می کنی در حشر کل دوستانت را 
کرامت تا ببخشی بی قرار توست یا زهرا 
نه تنها آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی 
رسول الله هم چشم انتظار توست یا زهرا 
رها کردن، گرفتن، عفو کردن، حکم فرمودن 
به تو تفویض از پروردگار توست یا زهرا 
تو کوثر بودی و گشتی عطا بر احمد مرسل 
که این سوره فقط در انحصار توست یا زهرا 
تمام آفرینش در مزارت گشته گم آری 
کجا از دیده ها پنهان مزار توست یا زهرا 
میان دشمنان تنها حمایت از علی کردن 
به دست و سینه مهر افتخار توست یا زهرا 
مدینه خواست از نفرین تو زیر و زبر گردد 
فداکاریت باعث شد که حیدر زنده برگردد

**********

بند هفتم

تو در بیت ولایت شمع سوزان علی بودی 
تو جانان محمد بودی و جان علی بودی 
چگونه حرمتت پامال شد ای سورة کوثر 
چرا نقش زمین گشتی تو قرآن علی بودی 
علی حق داشت گر از هجر تو سرو قدش خم شد 
تو سرو و باغ و بستان و گلستان علی بودی 
نه در شام عروسی، نه ز صبح روز میلادت 
تو پیش از خلقتت در عهد و پیمان علی بودی 
تو تا رفتی علی تنهای تنها شد، که تو تنها 
شریک درد و غم های فراوان علی بودی 
تو با دست شکسته، دست حیدر بودی ای زهرا 
تو با اشک پیاپی چشم گریان علی بودی 
ندارد شیر حق بعد از تو همتایی و هم شانی 
تو همتای علی بودی و هم شان علی بودی 
علی می دید مرآت الهی را به دیدارت 
چگونه پیش چشم او جسارت شد به رخسارت

**********

بند هشتم

شگفتا اهل دوزخ باغ رضوان را زدند آتش 
شیاطین بیت ذات حی سبحان را زدند آتش 
الهی جسمشان در نار قهر کبریا سوزد 
که هیزم جمع کرده کعبة جان را زدند آتش 
به دین کردند با شمشیر دین از چار سو حمله 
ز قرآن دم زدند و بیت قرآن را زدند آتش 
گلی را که نبی پرورد با ضرب لگد چیدند 
به غنچه حمله کردند و گلستان را زدند آتش 
به قرآن می خورم سوگند سوزاندند قرآن را 
به ایمان می خورم سوگند ایمان را زدند آتش 
مسلمان نیستم گر کذب گویم، نامسلمانان 
از این بیداد قلب هر مسلمان را زدند آتش 
به ناموس الهی حمله ور گشتند نامردان 
همان قومی که بیت شاه مردان را زدند آتش 
نمی گویم که تنها دخت احمد را زدند آنجا 
محمد را، محمد را، محمد را زدند آنجا

**********

بند نهم

خدای من بهشت و شعله های نار یعنی چه؟ 
خطا کاران و بیت عصمت دادار یعنی چه؟ 
جسارت های دیو و صورت انسیه الحورا 
گل بی خار و باغ وحی و نیش خار یعنی چه؟ 
نگاه شیر حق و تازیانه خوردن زهرا 
طناب خصم و دست حیدر کرار یعنی چه؟ 
امیرالمومنین تنها میان آن همه دشمن 
یگانه حامیش بین در و دیوار یعنی چه؟ 
مگر نه سینة زهرا، بهشت مصطفی بودی 
بهشت مصطفی و صدمة مسمار یعنی چه؟ 
فشار در، غلاف تیغ، قتل طفل شش  ماهه 
به ناموس الهی این چنین رفتار یعنی چه؟ 
مدینه زیر و رو شد از صدای نالة زهرا 
خدایا بی¬تفاوت بودن انصار یعنی چه؟ 
نه تنها سوختند از آتش کین بیت مولا را 
مسلمانان به پیغمبر قسم کشتند زهرا را

**********

بند دهم 

تو طوبای علی بودی، چرا بشکست پهلویت 
تو مرآت خدا بودی، چرا شد نیلگون رویت 
تو روح مصطفی بودی، چرا پشت در افتادی 
تو دست مرتضی بودی، چرا بشکست بازویت 
خدیجه کو که گیرد در بغل چون جان شیرینت 
محمد کو که در بر گیرد و چون گل کند بویت 
اگر چه در پس در، حبس شد در سینه فریادت 
صدای یا علی سر می کشید از تار هر مویت 
تو با دست شکسته لب گشودی تا کنی نفرین 
امیرالمومنین با دست بسته شد دعاگویت 
مصیبت های تو از آسمان ها بود سنگین تر 
که در سن جوانی این چنین خم گشت زانویت 
چرا در هم شکستی ای محمد در قد و قامت 
چه با مهر رخت شد ای قمر شرمنده از رویت 
چه شد با تو چه پیش آمد که با آن صبر بسیارت 
طلب کردی هماره مرگ خود از حی دادارت

**********

بند یازدهم

تو در راه امیرالمومنین خود را فدا کردی 
تو با ایثار جان حق ولایت را ادا کردی 
تو بر حفظ علی با طفل معصومت سپر گشتی 
تو حتی بین دشمن چار کودک را رها کردی 
تو زینب داشتی ای بانوی خلقت چه پیش آمد 
که چون نقش زمین گشتی کنیزت را صدا کردی 
مدال روی بازویت گواهی می دهد آری 
که جان دادی طناب از دست حبل الله وا کردی 
تو از دور علی، روبه صفت ها را پراکندی 
تو در یک شهر دشمن، یاریِ شیر خدا کردی 
تو برگرداندی از مسجد امامت را سوی خانه 
تو دختر تربیت بهر قیام کربلا کردی 
تو با نطق رسایت خطبه خواندی از علی گفتی 
تو ما را با علی تا صبح محشر آشنا کردی 
ولایت زنده از نطق رسای توست یا زهرا 
غدیر دوم ما خطبه های توست یا زهرا

**********

بند دوازدهم

سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر 
سلام مرغ شب بر ذکر یا رب، یا ربت مادر 
سلام ما به پایان غروب درد انگیزت 
سلام ما به غسل و کفن و تشییع شبت مادر 
سلام ما به غم¬هایی که کردی از علی پنهان 
سلام ما به اشک بی صدای زینبت مادر 
سلام ما به آن آخر نگاه و آخرین ذکرت 
که وقت دادن جان، گشت جاری بر لبت مادر 
سلام ما سلام ما سلام ما بر آن بانو 
که درس عصمت و ایمان گرفت از مکتبت مادر 
سلام ما به فرزندان پاکت تا صف محشر 
که تو خود آسمان استی و آنان کوکبت مادر 
سلامی پاک همچون آیة تطهیر از میثم 
به سبطین و دو دخت و شوهر و ام و ابت مادر 
به هر جا رو کنم شهر و دیار توست یا زهرا 
دل هر شیعه تا محشر مزار توست یا زهرا


در مدح و مصیبت حضرت زهرا(س

ای خاک تو چشم آسمان‌ها
بانوی همیشۀ جهان‌ها
اوج تو بلندتر ز امکان
عمر تو فزون‌تر از زمان‌ها
جایی که پدر شود فدایت
زیبد که شود فدات جان‌ها
با آنکه هماره از تو گویند
لالند به مدحتت زبان‌ها
حقا که تویی فخر خداوند
برخلق زمین و آسمانها
سر تا به قدم همه خدایی 
ای بندۀ برتر از گمان‌ها

عطر نفست سرشت احمد
سر تا قدمی بهشت احمد

هر نبض تو یک پیام قرآن
بر هر نفست سلام قرآن
خوی تو بود تمام توحید
روی تو بود تمام قرآن
فضه که کنیز توست عمری
بوده سخنش کلام قران
حرمت ز تو می‌گرفت احمد
آنگونه که احترام قرآن
سوگند به عمر کوته تو
از توست بلند، نام قرآن
از تربت مخفی تو خیزد
انوار علی‌الدوام قرآن

ای وسعت ملک حق مزارت
ماییـم همیشــه در کنارت

ما سائل و لطف توخدایی 
کارت همه‌دم گره‌گشایی

در حشر ز قد و قامت تو

پیداست جلال کبریایی 
پیغامبری به روز محشر
بی مهر تو نیستش رهایی 
این نیست عجب که در صف حشر
گر بر تو دهد خدا خدایی
چون پرده ز چهره برگرفتی
کردی به علی خدانمایی 
رضوان که بهشت در ید اوست
دارد ز تو رتبۀ گدایی

ممدوحۀ قدر و کوثری تو 
چون ذات خدا مطهری تو

ای حامل وحی هم‌کلامت 
ای سکه احمدی به نامت
هر جا که صدای پات آمد 
برخاست نبی به احترامت

این نیست عجب اگر به محشر

خوانند پیمبران امامت
قدقامت انبیا بلند است 
هنگام نماز با قیامت
از ما صلوات از خداوند
هر لحظه هزارها سلامت 
پیش از همگان شراب کوثر 
نوشند پیمبران ز جامت

یک خوشه ز خرمنت کرامت 
یـک لالـه ز دامنـت امـامت

ای در تن خویش جان احمد
وی دست و دل و زبان احمد
هم کوکب دُرّی خدایی 
هم اختر آسمان احمد
والله قسم چو وحی، زیباست
اوصاف تو با بیان احمد

از عطر تو ای بهشت گل‌ها
لبریز بود روان احمد
بر ما ز کرم تو مادری کن
ای مادر دودمان احمد
در مصحف خویش نام ما را
بنویس قسم به جان احمد

سرمایــۀ مــا ولایـت توست
آن هم همه از عنایت توست

تو دست خدا در آستینی
تو رکن امیر مؤمنینی
تو مادر یازده امامی
تو دختر ختم مرسلینی
بانوی بزرگ آسمان‌ها
ام‌الملکوت در زمینی
هم مادرکل راستانی
هم رکن امام راستینی
تنها نه به ختم انبیا ام
والله قسم تو مام دینی

عیسی نگرد چو بر مقامت
پیش از مادر کند سلامت

غیر از تو بهشت مصطفی کیست
همتای ولی کبریا کیست
غیر از تو مدافع ولایت
در راه علی مرتضی کیست
یاری که به حفظ جان یارش
شش‌ماهه خود کند فدا کیست
در راه خدا فتاده از پا
از دست علی گره‌گشا کیست
غیر از تو کسی که تا دم مرگ
یک دم ز علی نشد جدا کیست

حـق نمــک علــی ادا شــد
هم غنچه و هم گلش فدا شد

آتش زدن در ولایت
در محضر کوثر ولایت
آثار غلاف تیغ دشمن
بر بازوی مادر ولایت
آوخ که ستمگران چه کردند
با روح مطهر ولایت
از ابر خسوف نیلگون شد
خورشید منور ولایت
ای اهل مدینه خون بگریید
بر غنچۀ پرپر ولایت
هم خانه توست قتلگاهت
هم قبر تو سنگر ولایت

هر نکته که حاجت بیان است
از تربـت مخفی‌ات عیان است

ای جان به کف علی نهاده
قرآن به زیر پا فتاده

والله عدو به وقت حمله
بر قتل تو داشته اراده
بر بازوی تو مدال بسته
بر ماه رخت نشان نهاده
می‌خورد به پیکر پیمبر
هر ضربه که می‌شدی اعاده
این‌گونه ستم به دخت احمد
هرگز نکند حلال‌زاده

میثم بنویس این روایت

زهـراست شهیدۀ ولایت


حضرت زهرا(س) - زبانحال حضرت علی (ع)

دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من 
تا نمردم چشم خود را باز کن زهرای من 
من به احزاب و احد یکدم نلرزیدم ولی
تا تو افتادی ز پا لرزید دست و پای من
کاش جانم با نفس از سینه می‌آمد برون
کاش می‌مردم مدینه نیست دیگر جای من
روزها لب بسته از فریاد و می‌سوزم خموش
حبس در دل گشته حتی نالۀ شب‌های من
قنفذ بیدادگر جان مرا از من گرفت 
تو زمین خوردی و از هم شد جدا اعضای من
آفتاب طلعتت از ابر سیلی شد سیاه 
زین مصیبت تیره شد در چشم من دنیای من
در عزای تو تمامی عمر من شد احتضار
با فراق تو شده هر شب، شب احیای من

تو به خود از درد پیچیدی و نگشودی لبی
تا نیاید از جگر یک لحظه واویلای من 
حیف باغ آرزوهای مرا آتش زدند 
رفت از کف غنچۀ من لالۀ حمرای من
مرحبا میثم که در اشعار تو پیدا بود
غصۀ ناگفته و غم‌های ناپیدای من


در مدح و مصیبت حضرت زهرا(س)

از ما چه قابل از احد داورت سلام
از انبیا و از پدر و شوهرت سلام
از حضرت مسیح بر آن یازده مسیح
وز مریم مقدس بر دخترت سلام
تا صبح روز حشر ز آباء و امهات
پیوسته بر تو و پدر و مادرت سلام
تو کیستی که حضرت جبریل بر پدر
با وحی آرد از طرف داورت سلام
شک نیست اینکه روح تمام پیمبران
آرند روز و شب همه در محضرت سلام
گردد زمام چرخ چو دستاس در کفت
دست خدا! به دست فلک‌گسترت سلام
از روح حوریان همه بر فضه‌ات درود
وز قلب قدسیان همه بر قنبرت سلام
بر زینبین و مکتب ایثار و صبرشان
بر دامن حسین و حسن‌پرورت سلام
تو کیستی که خواجۀ لولاک روز و شب
آرد به امر ذات خدا بر درت سلام
زن می‌کند سلام به شوهر عجیب نیست
گر آورد به محضر تو شوهرت سلام
گویند انبیا همه با ختم انبیا
کای ختم انبیا به تو و کوثرت سلام
تو روح پاک احمد مرسل به پیکری
بر احمد و به روح تو و پیکرت سلام
چون رو کنی به حشر شفاعت ندا دهد
بر لحظۀ ورود سوی محشرت سلام
با دست حیدریت ز حیدر کنی دفاع
بر دست‌های حیدری و حیدرت سلام
اول‌شهید راه علی، محسن تو بود
بر محسنت که گشت فدا در برت سلام
همسنگر تو کودک شش‌ماهۀ تو بود
ای مادر شهیده به هم‌سنگرت سلام
دشمن ز اشک چشم تو پیوسته بیم داشت
بر اشک‌های چشم و به چشم ترت سلام
باید شنید خطبۀ همان از زبان تو
بر منطق و به خطبه روشنگرت سلام
هر شب نهاده سر به مزار تو همسرت
پیوسته بر مزار تو و همسرت سلام
دست شکستۀ تو پر از بوسۀ نبی است
بر جای‌جای بوسۀ پیغمبرت سلام
مویت سفید گشت و سیه گشت معجرت 
بر گیسوی سفید و سیه‌معجرت سلام
در یاری علی صدف و گوهرت شکست
تا روز حشر بر صدف و گوهرت سلام
پرپر شد از تو باغ گلی بعد غنچه‌ات
بر غنچه و به باغ گل پرپرت سلام
تا جن و انس و حور و ملک زائر تواند
میثم دهد به تربت بی‌زائرت سلام 


در مدح و مصیبت حضرت زهرا(س
سلام ای روح قرآن سلام ای جان احمد

سلام یا پای تا سر تمام قرآن احمد

سلام ای سینۀ تو بهشت رضوان احمد

حقیقت قدر و کوثر کمال فرقان احمد

خدا مدیحت‌سرایت زبان قرآن ثنایت
هزار فردوس سائل هزار رضوان گدایت

محبتت فوق طاعت ولایتت فوق ایمان

خدای را مظهری تو کتاب را داوری تو 

وجود را محوری تو رسول را دختری تو

بهشت پیغمبری تو حقیقت حیدری تو

ائمه را مادری تو فراتر از باوری تو
تو عصمت کبریایی تو هستی مصطفایی
تو رکن رکن هدایت تو دست دست خدایی

تو جان جان رسولی فدای خاک رهت جان
چراغ ملک الهی جمال نورآفرینت 
جبین نهند آسمان‌ها به روی خاک زمینت
هزار جبریل ریزد به یک دم از آستینت

شرار شمشیر حیدر خطابۀ آتشینت
جلال محو جلالت کمال مات کمالت 
بهشت مشتاق قنبر فرشته خاک بلالت

کنند خیل ملایک ثنای مقداد و سلمان

به مُلک بی‌انتهای خدای عالم تو نوری

نه ‌اُم، امام‌الائمه به بامداد نشوری
تو پاکی و از پلیدی به نص تطهیر دوری

به جسم توحید روحی به قلب احمد سروری

تو مهری و در حجابی وجود را آفتابی

هماره ام‌الرسولی همیشه‌ ام‌الکتابی

تو ام‌الاسرار حقی به حق دادار منان

سلام ذات الهی به طینت و خلق و خویت

سلام احمد به حسن و سلام قرآن به رویت

نه دیده مه چشم و ابرو نه دیده خورشید رویت

دریده کوثر گریبان به شوق آب وضویت

نیاز غلمان به سویت نماز حوری به کویت

هزار فردوس و رضوان فدای یک تار مویت

فدای یک تار مویت هزار فردوس و رضوان

خدای یکتاست شاهد به پاکی و عصمت تو 

امین وحی الهی به خانه هم‌صحبت تو

تمام قرآن احمد صحیفۀ صورت تو 
جهاد در راه حیدر شکوهی از غیرت تو

تو عصمت کبریایی تو مادر انبیایی
نبی بود دست‌بوست به حق که دست خدایی

تو کیستی ای علی را جلالتت کرده حیران

تویی نخستین شهیده علی ولی خدا را

تو مام اول‌شهیدی امام ارض و سما را

تو پیش موج حوادث سپر شدی مرتضی را

تو درس ایثار دادی به پایداریت ما را
شهید راه ولایت همه سپاه ولایت
قسم به قرآن تویی تو، تو دادخواه ولایت

شب عروسیت بستی همان در خانه پیمان

خدا کند صورتت را به خانه حیدر نبیند
بهشت نیلوفرت را علی، پیمبر نبیند
نشان گل‌میخ در را نگاه دختر نبیند
به کوچه آنچه حسن دید حسین دیگر نبیند

تو در جوانی خمیدی تو کوه ماتم کشیدی
تو پشت در از درونت صدای بابا شنیدی

دل نبی سوخت بر تو تن حسن گشت

مدینه دارد نشان‌ها ز تربت بی‌نشانت
مصائبت تا قیامت عیان ز قبر نهانت
دهند خرما درختان ز گریۀ دوستانت
سلام هر راست‌قامت به سر و قد کمانت
همیشه اشکت مجسم به دیدۀ اهل عالم

مصائبت پاگرفته ز ریشۀ نخل میثم
که عمری از درد و داغت سروده با چشم گریان


حضرت زهرا (س)

هزار بار شکستند رکن مولا را
یکی نگفت چرا می‌زنید زهرا را 
همین که فاطمه‌اش بر روی زمین افتاد
سیاه دید علی روی آسمان‌ها را 
کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا
خدا گواست که کشتند مادر ما را 
فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود 
روا نبود ببندند دست مولا را 
هزار مرتبه نفرین بر آن ستم‌گستر
که کشت حامی تنها امام تنها را 
برای مادر سادات گریه منع شده
که بهر گریه گرفته‌است راه صحرا را 
علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی 
شرار تابش خورشید و سوز گرما را

کنار سایۀ نخلی در آفتاب گریست 
شب از عناد بریدند نخل خرما را 
رواست عالمیان جان دهند از این غصه 
که جای پنجۀ دیو است روی حورا را 
قسم به سورۀ یاسین و هل‌اتی میثم 
که پیش چشم علی می‌زدند طاها را


حضرت زهرا (س)

چو بسمل می‌زنی در هر نفس بال و پری مادر
مرو از دست ما آخر تو دست حیدری مادر 
مدینه مرده، ما بی‌کس، علی تنها، همه دشمن
میان دشمنان تنها تو او را یاوری مادر 
گل روی تو ای قرآن روی سینۀ احمد
چرا نیلی شده آخر تو از گل بهتری مادر 
غم بی‌مادری سخت است بر ما هم نگاهی کن
مرو مادر مرو آخر تو ما را مادری مادر 
هنوز انگار می‌آید به گوشم ناله‌ات از دل
هنوز انگار می‌بینم که تو پشت دری مادر 
به من گفتند مادر رفتنی گردیده فکری کن
به خود گفتم تو ما را همره خود می‌بری مادر
تو بر حفظ ولایت محسن خود را سپر کردی
تو بر بابا همان همسنگر بی‌سنگری مادر

چرا در آستان وحی افتادی ز پا آخر 
تو قرآن امیرالمؤمنین را کوثری مادر 
مغیره تا به تن جان داشت جانت را گرفت از تن
نگفت آخر تو تنها دختر پیغمبری مادر
گناه میثم آلوده از کوه است سنگین‌تر 
مگر در عرصۀ محشر تو بر او بنگری مادر


حضرت زهرا(س)

غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود 
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته 
آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود
گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل 
گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود 
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته 
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود
کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود
مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود

دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در 
کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه 
فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود


حضرت زهرا(س)

زبانحال حضرت علی (ع)

چو دید نقش زمین همسر جوانش را
ز دست داد همه طاقت و توانش را 
به پیش دیدۀ او چون زدند زهرا را
هزار مرتبه دشمن گرفت جانش را 
هزار حیف که یارش نداشت یارایی 
ز دیده پاک کند اشک دیدگانش را 
نه با علی نه حسن نه حسین نه زینب
نگفت درد و غم و غصه نهانش را 
به حیرتم که اگر در مدینه رو آرم
کجا نشان بدهم قبر بی‌نشانش را
چگونه پیر نگردد علی به فصل شباب
کزاو گرفت عدو همسر جوانش را 
که دیده بین قفس طایر شکسته‌پری
که ظالمانه بسوزند آشیانش را؟ 
به جز به باغ امید علی و زهرایش

که دیده غنچه نشکفتۀ خزانش را 
حسین مادر مظلومه را دهد از دست
اگر بلال به پایان برد اذانش را 
چه قرن‌ها که ستم بر علی شده میثم 
که ریختند بسی خون شیعیانش را


شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار(میثم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۹
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۳۷ ب.ظ

مرو فاطمه ، فاطمه جان مرو


شب و روز شهادت حضرت زهرا (س)


زمینه


 


شهید علی ، ای شهود علی


مکن گریه ابر کبود علی


مخوان قصه ی مرگ پروانه را


که لرزد چو شمعی وجود علی


مرو فاطمه ، فاطمه جان مرو


**


امیدم از این زندگانی مرو


تو عمری نداری ، جوانی مرو


تو آن همسر با وفائی ، بمان


تو آن مادر مهربانی مرو


مرو فاطمه ، فاطمه جان مرو


**


بسوزم چو شمعی ز سو سوی تو


تو از من خجل ، من هم از روی تو


طنابی که بسته به بازوی من


غلافی که بشکسته بازوی تو


مرو فاطمه ، فاطمه جان مرو

                  دانلود سبک
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۷
حسین سبزعلی



"اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ

 

"بسم الله الرحمن الرحیم"

"الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (2) *سوره ی کوثرم رو گرفتن...* خَلَقَ الْإِنسَانَ (3) عَلَّمَهُ الْبَیَانَ (4)*قرآنم رو پاره پاره کردن...*الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ (5) وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ (6) *ببین بچه هات افتادن رو سینه ات، با بچه هات حرف بزن...* وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ (7) أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ (8) وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ (9) *قسط اینه فاطمه جان! دعا کن علی زیاد زنده نمونه، تو کُفو من بودی،من میزانم،با من حرف بزن خانوم* وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ (10) فِیهَا فَاکِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَکْمَامِ (11) وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّیْحَانُ (12) فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (13) * فاطمه جان! کی بود به تو گفت:دروغ گویی...؟ هر چی تو شاهد آوردی گفتند: نه قبول نیست،فدک رو ازت گرفتن، بچه ات رو کشتن،حالا علی تنهایی امشب می خواد بدن رو بشوره* "خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ (14) وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ (15) فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (16)‏ رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ (17) فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (18) مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ (19) بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ (20)فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (22) فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (23)"


علی آهسته در راز و نیازه

 

چه سازد بهر تشییع جنازه

 

بمیرم از غریبی تو مولا

 

غریبم وا، غـریبم وا، غریبا


 

*اسماء میگه: آب برا امیرالمؤمنین می ریختم ، بدن فاطمه رو غسل میداد،بچه هاش گریه می کردند، اما گریه ی بی صدا.....*


 

یتیمان پیرهن بر لب گرفتند

 

فغان و ناله را در دل نهفتند

 

مرو تازه جوان ای مادر ما

 

غریبم وا، غـریبم وا، غریبا


علی زخم رخ او را بشوید

 

علی خونابه پهلو را بشوید

 

علی جان می دهد از داغ زهرا

 

غریبم وا، غریبم وا، غریبا

 

خدا داند که زهرا بی گناه است

 

ولی مویش سفید، رویش سیاه است


 

*همچین که داشت بدن رو می شست،چشمش افتاد، خود آقا دستور داده آهسته گریه کنید،اسماء میگه رفتم آب دوباره بیارم،دیدم یکی داره داد میزنه:وای.......

 

اسماء میگه برا اینکه بچه ها نمیرن،دستور داد حسن جان!،حسین جان! برید این چند نفر رو بگید بیان.

 

سلمان میگه: داشتم نماز شبم رو میخوندم،دیدم یکی داره در میزنه،نماز رو از هولم رها کردم،آمدم دم در،دیدم حسین سر به دیوار گذاشته،میگه:اگه میای تشییع جنازه ی مادرم پاشو بیا...

 

سلمان و اباذر ، مقداد ،عمار و یاسر با چند نفر دیگه آمدن، وقتی رسیدن دین دیگه بندای کفن رو بسته، خودش ایستاده داره نگاه میکنه، یکی یکی رفیقای خودش اومدن تسلیت گفتن،آقا بمیرم برات... آقا برگشت صورت بچه هاش رو نگاه کرد،دید رنگ پریده، بدناشون میلرزه،گریه گلوشون رو داره خفه میکنه، یه مرتبه تا گفت:یتیمان فاطمه بیایید، ریختن دور مادر....*


 

علی گفتا که طفلانم بیایید

 

وداع آخر خود را نمایید


 

*خود امیرالمؤمین قسم میخوره،میگه: واللهِ دیدم بندای کفن باز شد، دو تا دستای فاطمه بیرون اومد، بچه هارو بغل گرفت.......*


 

ای صفای گلشن

فاطمه گل من

فاطمه حبیبم

بی تو من غریبم

روز من سیاه شد

از جفای دشمن

فاطمه حبیبم

بی تو من غریبم


منبع : باب الحرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۸:۲۱
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۵۵ ب.ظ

روضه تشییع دو فاطمه در مدینه

روضه

 دو تا فاطمه تو مدینه تشییع کردن دیگه حالا بحث مادر بود دیگه چیکار کنم بریم در خونة مادر دیگه یه فاطمه فاطمة بنت أسد مادر امیرالمؤمنین بود خیلی زحمت پیغمبر کشیده بود وقتی خبر وفاتش را آوردند امیرالمؤمنین اومد گریه می‌کرد آقا یا رسول الله مادرم رفت پیغمبر بلند شدند پیشانی علی را بوسیدن گریه کردن فرمود: مادر علی مادر منم بود خیلی زحمتم کشید آقا فرمودند: زنان بنی‌هاشم بیاند زنان بنی‌هاشم آمدند فاطمة بنت أسد را تجهیزش کنید غسلش بدید کفنش کنید مردای بنی‌هاشم برید تو بقیع قبری آماده کنید تمام مردم مدینه اومدن پیغمبر به بدنش نماز خواند عجب تشییع جنازه‌ای شد اون روز بدن آوردن کنار قبر یه وقت دیدن پیغمبر اول خودش رفت تو قبر خوابید هی صدا میزنه آی قبر فاطمه مادر علی مادر منه تشییع جنازه تمام مردم مدینه این یه فاطمه اما یه فاطمة دیگم مادر سادات این تشییع جنازه کجا اون کجا اونجا بدنش روز غسل دادن اینجا شبانه اینجا بدن روز تشییع کردن اونجا شبانه اونجا مشیعین فاطمة بنت أسد همة مردم مدینه بودن اینجا چهار بچة بی‌مادر دنبال جنازة مادر هی می‌گفتن مادر مادر

فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد            به طفلی رخت ماتم بر تنم کرد

الهی بشکند دست مغیره                      میان کوچه‌ها بی‌مادرم کرد

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم

«یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ»؛

به فاطمه قسم همة مارو ببخش و بیامرز

بحق زینب فَرَجِ مهدی را برسان

مریضامون شَفا مرحمت فرما

امام، شهدا، امواتمون رحمت بفرما.

کشور و ملت و رهبر و جوان‌ها، حضار محترم مجلس محافظت بفرما.

خدا قسمت می‌دهیم این قلیل زیارت و توسل از اهل مجلس و بانی محترم به کرمت قبول بفرما

در دنیا زیارةُ الحسین در قبر و برزخ و قیامت شفاعَةُ الحسین نصیب همة ما بفرما

باران و برکات و رحمتت‌رو بر ما نازل فرما.

بِرَحْمَتِکَ‏ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

استفاده از این مطلب  با ذکر منبع مجاز است.

بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۶ ، ۱۶:۵۵
حسین سبزعلی