منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۹ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۱۵ ب.ظ

متن روضه امام رضا علیه السلام

متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام ـ   محمدرضا طاهری


عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است

شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است

 به چشم‌هم‌زدنی این دو ماه هم رفت و

بهار گریه هم امشب رو به پایان است

به این فراق بگرییم و یا به دوری ِتو

بگو چه کار کنم درد و غم فراوان است

 از این لباس جدا گشتن آنقدر سخت است

که در برابر این هجر، مرگ آسان است

 مرا حلال کن آقا که باز زنده‌ام و

هنوز در تن من بین روضه‌ها جان است

 محرم و صفر ما تمام می‌شود و

همیشه ابر نگاه تو غرق باران است


آقامون فرمود: یا جدّا شب و روز برات گریه میکنم



یا امام رضا، یا امام رضا، یا امام رضا مولا…


اول برو حرمش بعد برات روضه بخونم


قربون کبوترای حرمت امام رضا

قربون این همه لطف و کرمت امام رضا


شنیدم سجیتکم الکرم امام رضاست

شما رو رها کنم کجا برم امام رضا

یا امام رضا، یا امام رضا، یا امام رضا مولا…


میان کوچه عبای مطهرش افتاد


فرمود:اباصلت دارم وارد کاخ مأمون میشم،موقع برگشت اگه دیدی عبام رو روی سر انداختم ، بدون او به مقصدش رسیده، کار منم از کار گذشته، همه چیز و می دونه امام رضا، اما مأمور ِ به صبر ِ داره وارد میشه، اباصلت میگه:دل تو دلم نبود،هی میگفتم:خدا نکنه بلایی سر آقام بیآد،همچین که در باز شد، بند دلم پاره شد،یه وقت دیدم آقا عبا رو روی سرش انداخته،میان اهلبیت همه رو مسموم کردند غیر از ابی عبدالله و حضرت زهرا سلام الله علیها،رسول خدا رو هم مسموم کردند،امام صادق فرمود:اون دو زن خبیث رسول خدا رو مسموم کردند،اما میان همه، این سمی که به امام رضا داد یه چیز ِ دیگه ای بود،هیچ کدومشون اینقدر سم سریع در بدنشون اثر نکرد،اباصلت میگه:تا در باز شد دیدم امام رضا تعادل نداره، از قدم اول دیدم هی رو زمین می خوره.


میان کوچه عبای مطهرش افتاد

ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد

دوباره کوچه ی باریک و سنگ های زمین

مواظب است نیوفتد، نه آخرش افتاد

نهاده است به دیورا شانه هایش را

اگر چه تکیه زده باز پیکرش افتاد

بلند شد به سر ِ زانویش زمین نخورَد

چه کرده زهر که این بار با سرش افتاد


الهی برات بمیرم آقا، اباصلت میگه:شمردم پنجاه مرتبه توی این مسیر کوچیک، از کاخ مأمون تا حجره ی امام رضا چند قدم بیشتر راه نبود،پنجاه مرتبه هی رو زمین افتاد،گاهی صدا میزنه:وای مادرم،گاهی دست رو جیگر میذاره،صدا میزنه:آی جیگرم


نشد صدا بزند یک نفس جوادش را

که زهر آمد و بر جان حنجرش افتاد


حضرت معصومه خیلی آرزو داشت بیاد بالای بدن برادر، باید بگیم:بی بی خوشبحالت نرسیدی،حداقل یه قدم از زینب عقب تری، هر چند اگه می رسیدی خراسان کجا،کربلا کجا،آخه اینجا که دیگه سر داداشت رو نیزه نمی دیدی.


سری به نیزه بلند است در برابر زینب

خدا کند که نباشد سر برادر زینب

حسین جان.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۶:۱۵
حسین سبزعلی
شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۴۵ ب.ظ

چهل حدیث رضوی

چهل حدیث اخلاقی از امام رضا علیه السلام :



 

 

1- سه ویژگى برجسته مؤمن

لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.

 

مؤمن، مؤمن واقعى نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.

 

2- پاداش نیکى پنهانى و سزاى افشا کننده بدى

« أَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یَعْدِلُ سَبْعینَ حَسَنَةً، وَ الْمُذیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ ».

پنهان کننده کار نیک [پاداشش] برابر هفتاد حسنه است، و آشکارکننده کار بد سرافکنده است، و پنهان کننده کار بد آمرزیده است.

 

3- نظافت

« مِنْ أَخْلاقِ الأَنْبِیاءِ التَّنَظُّفُ ».

از اخلاق پیامبران، نظافت و پاکیزگى است.

 

4- امین و امیننما

« لَمْ یَخُنْکَ الاَْمینُ وَ لکِنِ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ ».

امین به تو خیانت نکرده [و نمىکند] و لیکن [تو] خائن را امین تصوّر نموده اى.

 

5- مقام برادر بزرگتر

« أَلاَْخُ الاَْکْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الاَْبِ ».

برادر بزرگتر به منزله پدر است.

 

6- دوست و دشمن هر کس

« صَدیقُ کُلِّ امْرِء عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ ».

دوست هر کس عقل او، و دشمنش جهل اوست.

 

7- نام بردن با احترام

« إِذا ذَکَرْتَ الرَّجُلَ وَهُوَ حاضِرٌ فَکَنِّهِ، وَ إِذا کَانَ غائِباً فَسَمِّه ».

چون شخص حاضرى را نام برى [براى احترام] کنیه او را بگو و اگر غائب باشد نامش را بگو.

 

8- بدى قیل و قال

« إِنَّ اللّهَ یُبْغِضُ الْقیلَ وَ الْقالَ وَ إضاعَةَ الْمالِ وَ کَثْرَةَ السُّؤالِ ».

به درستى که خداوند، داد و فریاد و تلف کردن مال و پُرخواهشى را دشمن مىدارد.

 

9- ویژگیهاى دهگانه عاقل

« لا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَکُونَ فیهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. یَسْتَکْثِرُ قَلیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ، وَ یَسْتَقِلُّ کَثیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَیْهِ، وَ لا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ(علیه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قیلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ(علیه السلام): لا یَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَیْرٌ مِنّى وَ أَتْقى ».

 

عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:1ـ از او امید خیر باشد. 2ـ از بدى او در امان باشند. 3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد. 4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد. 5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود. 6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود. 7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد. 8ـ خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. 9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد. 10ـ سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟ به او گفته شد: چیست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.


10- نشانه سِفله

« سُئِلَ الرِّضا(علیه السلام) عَنِ السِّفْلَةِ فَقالَ(علیه السلام):مَنْ کانَ لَهُ شَىْءٌ یُلْهیهِ عَنِ اللّهِ ».

از امام رضا(علیه السلام) سؤال شد: سفله کیست؟فرمود: آن که چیزى دارد که از [یاد] خدا بازش دارد.

 

11- ایمان، تقوا و یقین

« إِنَّ الاِْیمانَ أَفْضَلُ مِنَ الاٌِسْلامِ بِدَرَجَه، وَ التَّقْوى أَفْضَلُ مِنَ الاِْیمانِ بِدَرَجَة وَ لَمْ یُعطَ بَنُو آدَمَ أَفْضَلَ مِنَ الْیَقینِ ».

ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فرزند آدم چیزى بالاتر از یقین داده نشده است.

 

12- میهمانى ازدواج

« مِنَ السُّنَّةِ إِطْعامُ الطَّعامِ عِنْدَ التَّزْویجِ ».

اطعام و میهمانى کردن براى ازدواج از سنّت است.

 

13- صله رحم با کمترین چیز

« صِلْ رَحِمَکَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء، وَ أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأَذى عَنْه ».

پیوند خویشاوندى را برقرار کنید گرچه با جرعه آبى باشد، و بهترین پیوند خویشاوندى، خوددارى از آزار خویشاوندان است.

 

14- سلاح پیامبران

« عَنِ الرِّضا(علیه السلام) أَنَّهُ کانَ یَقُولُ لاَِصْحابِهِ: عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِیاءِ، فَقیلَ: وَ ما سِلاحُ الاَْنْبِیاءِ؟ قالَ: أَلدُّعاءُ ».

حضرت رضا(علیه السلام) همیشه به اصحاب خود مىفرمود: بر شما باد به اسلحه پیامبران، گفته شد: اسلحه پیامبران چیست؟ فرمود: دعا.

 

15- نشانه هاى فهم

« إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ: أَلْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِکْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ یَکْسِبُ الَْمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَلیلٌ عَلى کُلِّ خَیْر ».

از نشانه هاى دین فهمى، حلم و علم است، و خاموشى درى از درهاى حکمت است. خاموشى و سکوت، دوستىآور و راهنماى هر کار خیرى است.

 

16- گوشه گیرى و سکوت

« یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَکُونُ الْعافِیَةُ فیهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها فى إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِى الصَّمْتِ ».

زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن عافیت ده جزء است که نُه جزء آن در کناره گیرى از مردم و یک جزء آن در خاموشى است.

 

17- حقیقت توکّل

« سُئِلَ الرِّضا(علیه السلام): عَنْ حَدِّ التَّوَکُّلِّ؟ فَقالَ(علیه السلام): أَنْ لا تَخافَ أحَدًا إِلاَّاللّهَ ».

از امام رضا(علیه السلام) از حقیقت توکّل سؤال شد.

فرمود: این که جز خدا از کسى نترسى.

 

18- بدترین مردم

« إِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ أَکَلَ وَحْدَهُ وَ جَلَدَ عَبْدَهُ ».

به راستى که بدترین مردم کسى است که یارىاش را [از مردم] باز دارد و تنها بخورد و زیردستش را بزند.

 

19- زمامداران را وفایى نیست

« لَیْسَ لِبَخیل راحَةٌ، وَ لا لِحَسُود لَذَّةٌ، وَ لا لِمُـلـُوک وَفاءٌ وَ لا لِکَذُوب مُرُوَّةٌ ».

بخیل را آسایشى نیست و حسود را خوشى و لذّتى نیست و زمامدار را وفایى نیست و دروغگو را مروّت و مردانگى نیست.

 

20- دست بوسى نه!

« لا یُقَبِّلُ الرَّجُلُ یَدَ الرَّجُلِ، فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ کَالصَّلاةِ لَهُ ».

کسى دست کسى را نمىبوسد، زیرا بوسیدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست.

 

21- حُسن ظنّ به خدا

« أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ، فَإِنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ کانَ عِنْدَ ظَنِّهِ وَ مَنْ رَضِىَ بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْیَسیرُ مِنَ الْعَمَلِ. وَ مَنْ رَضِىَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللّهُ دارَ الدُّنْیا وَ دَواءَها وَ أَخْرَجَهُ مِنْها سالِمًا إِلى دارِالسَّلامِ ».

به خداوند خوشبین باش، زیرا هر که به خدا خوشبین باشد، خدا با گمانِ خوشِ او همراه است، و هر که به رزق و روزى اندک خشنودباشد، خداوند به کردار اندک او خشنود باشد، و هر که به اندک از روزى حلال خشنود باشد، بارش سبک و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنیا و دوایش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دارالسّلامِ بهشت رساند.


22- ارکان ایمان

« أَلاْیمانُ أَرْبَعَةُ أَرْکان: أَلتَّوَکُّلُ عَلَى اللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ وَ التَّسْلیمُ لاَِمْرِاللّهِ، وَ التَّفْویضُ إِلَى اللّهِ ».

ایمان چهار رکن دارد: 1ـ توکّل بر خدا 2ـ رضا به قضاى خدا 3ـ تسلیم به امر خدا4ـ واگذاشتن کار به خدا.

 

23- بهترین بندگان خدا

« سُئِلَ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ خِیارِ الْعبادِ؟ فَقالَ(علیه السلام):أَلَّذینَ إِذا أَحْسَنُوا إِسْتَبْشَرُوا، وَ إِذا أَساؤُوا إِسْتَغْفَرُوا وَ إِذا أُعْطُوا شَکَرُوا، وَ إِذا أُبْتِلُوا صَبَرُوا، وَ إِذا غَضِبُوا عَفَوْ ».

از امام رضا(علیه السلام) درباره بهترین بندگان سؤال شد.

فرمود: آنان که هر گاه نیکى کنند خوشحال شوند، و هرگاه بدى کنند آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شکر گزارند و هر گاه بلا بینند صبر کنند، و هر گاه خشم کنند درگذرند.

 

24- تحقیر فقیر

« مَنْ لَقِىَ فَقیرًا مُسْلِمًا فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الاَْغْنِیاءِ لَقَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبانُ ».

کسى که فقیر مسلمانى را ملاقات نماید و بر خلاف سلام کردنش بر اغنیا بر او سلام کند، در روز قیامت در حالى خدا را ملاقات نماید که بر او خشمگین باشد.

 

25- عیش دنیا

« سُئِلَ الاِْمامُ الرِّضا(علیه السلام): عَنْ عَیْشِ الدُّنْیا؟ فَقالَ: سِعَةُ الْمَنْزِلِ وَ کَثْرَةُ الُْمحِبّینَ ».

از حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره خوشى دنیا سؤال شد. فرمود: وسعت منزل و زیادى دوستان.

 

26- آثار زیانبار حاکمان ظالم

« إِذا کَذَبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إِذا جارَ السُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةُ، وَ إِذا حُبِسَتِ الزَّکوةُ ماتَتِ الْمَواشى ».

زمانى که حاکمان دروغ بگویند باران نبارد، و چون زمامدار ستم ورزد، دولت، خوار گردد. و اگر زکات اموال داده نشود چهارپایان از بین روند.

 

27- رفع اندوه از مؤمن

« مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِن فَرَّجَ اللّهُ عَنْ قَلْبِهِ یَوْمَ القِیمَةِ ».

هر کس اندوه و مشکلى را از مؤمنى برطرف نماید، خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.

 

28- بهترین اعمال بعد از واجبات

« لَیْسَ شَىْءٌ مِنَ الاَْعْمالِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بَعْدَ الْفَرائِضِ أَفْضَلَ مِنْ إِدْخالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ ».

بعد از انجام واجبات، کارى بهتر از ایجاد خوشحالى براى مؤمن، نزد خداوند بزرگ نیست.

 

29- سه چیز وابسته به سه چیز

« ثَلاثَةٌ مُوَکِّلٌ بِها ثَلاثَةٌ: تَحامُلُ الاَْیّامِ عَلى ذَوِى الاَْدَواتِ الْکامِلَةِ وَإِسْتیلاءُ الْحِرْمانِ عَلَى الْمُتَقَدَّمِ فى صَنْعَتِهِ، وَ مُعاداةُ الْعَوامِ عَلى أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ ».

سه چیز وابسته به سه چیز است: 1ـ سختى روزگار بر کسى که ابزار کافى دارد، 2ـ محرومیت زیاد براى کسى که در صنعت عقب مانده باشد، 3ـ و دشمنىِ مردم عوام با اهل معرفت.

 

30- میانه روى و احسان

« عَلَیْکُمْ بِالْقَصْدِ فِى الْغِنى وَ الْفَقْرِ، وَ الْبِرِّ مِنَ الْقَلیلِ وَ الْکَثیرِ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى یَعْظُمُ شِقَّةَ الـتَّمْرَةِ حَتّى یَأْتِىَ یَوْمَ الْقِیمَةِ کَجَبَلِ أُحُد ».

بر شما باد به میانهروى در فقر و ثروت، و نیکى کردن چه کم و چه زیاد، زیرا خداوند متعال در روز قیامت یک نصفه خرما را چنان بزرگ نماید که مانند کوه اُحد باشد.

 

31- دیدار و اظهار دوستى با هم

« تَزاوَرُوا تَحابُّوا وَ تَصافَحُوا وَ لا تَحاشَمُو ».

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

 

32- راز پوشى در کارها

« عَلَیْکُمْ فى أُمُورِکُمْ بِالْکِتْمانِ فى أُمُورِ الدّینِ وَ الدُّنیا فَإِنَّهُ رُوِىَ « أَنَّ الاِْذاعَةَ کُفْرٌ» وَ رُوِىَ « الْمُذیعُ وَ الْقاتِلُ شَریکانِ» وَ رُوِىَ « ما تَکْتُمُهُ مِنْ عَدُوِّکَ فَلا یَقِفُ عَلَیْهِ وَلیُّکَ».:

 

بر شما باد به رازپوشى در کارهاتان در امور دین و دنیا. روایت شده که « افشاگرى کفر است» و روایت شده « کسى که افشاى اَسرار مىکند با قاتل شریک است» و روایت شده که « هر چه از دشمن پنهان مىدارى، دوست توهم بر آن آگاهى نیابد».

 

33- پیمان شکنى و حیله گرى

« لا یَعْدُمُ المَرْءُ دائِرَةَ السَّوْءِ مَعَ نَکْثِ الصَّفَقَةِ، وَ لا یَعْدُمُ تَعْجیلُ الْعُقُوبَةِ مَعَ إِدِّراءِ الْبَغْىِ ».

آدمى نمىتواند از گردابهاى گرفتارى با پیمان شکنى رهایى یابد، و از چنگال عقوبت رهایى ندارد کسى که با حیله به ستمگرى مى پردازد


34- برخورد مناسب با چهار گروه

« إِصْحَبِ السُّلْطانَ بِالْحَذَرِ، وَ الصَّدیقَ بِالتَّواضُعِ، وَ الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ وَ الْعامَّةَ بِالْبُشْرِ ».

با سلطان و زمامدار با ترس و احتیاط همراهى کن، و با دوست با تواضع و با دشمن با احتیاط، و با مردم با روى خوش.

 

35- رضایت به رزق اندک

« مَنْ رَضِىَ عَنِ اللّهِ تَعالى بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِىَ اللّهُ مِنْهُ بِالْقَلیلِ مِنَ الْعَمَلِ ».

هر کس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى باشد.

 

36- عقل و ادب

« أَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ، وَ الاَْدَبُ کُلْفَةٌ فَمَنْ تَکَلَّفَ الأَدَبَ قَدَرَ عَلَیْهِ، وَ مَنْ تَکَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ یَزْدِدْ بِذلِکَ إِلاّ جَهْل ».

عقل، عطیّه و بخششى است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمّل یک مشقّت است، و هر کس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن مىشود، امّا هر که به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمىشود.

 

37- پاداشِ تلاشگر

« إِنَّ الَّذى یَطْلُبُ مِنْ فَضْل یَکُفُّ بِهِ عِیالَهُ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الُْمجاهِدِ فى سَبیلِ اللّهِ ».

به راستى کسى که در پى افزایش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود را اداره کند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بیشتر است.

 

38- به پنج کس امید نداشته باش

« خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ فَلا تَرْجُوهُ لِشَىْء مِنَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ:مَنْ لَمْ تَعْرِفَ الْوَثاقَةَ فى أُرُومَتِهِ، وَ الکَرَمَ فى طِباعِهِ، وَ الرَّصانَةَ فى خَلْقِهِ، وَ النُّبْلَ فى نَفْسِهِ، وَ الَْمخافَةَ لِرَبِّهِ ».

پنج چیز است که در هر کس نباشد امید چیزى از دنیا و آخرت به او نداشته باش:1ـ کسى که در نهادش اعتماد نبینى،2ـ و کسى که در سرشتش کَرم نیابى،3ـ و کسى که در آفرینشش استوارى نبینى،4ـ و کسى که در نفسش نجابت نیابى،5ـ و کسى که از خدایش ترسناک نباشد.

 

39- پیروزىِ عفو و گذشت

« مَا التَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ إِلاّ نُصِرَ أَعْظَمُهُما عَفْوً ».

هرگز دو گروه با هم روبه رو نمىشوند، مگر این که نصرت و پیروزى با گروهى است که عفو و بخشش بیشترى داشته باشد.

 

40- عمل صالح و دوستى آل محمّد

« لا تَدْعُوا الْعَمَلَ الصّالِحَ وَ الاِْجْتِهادَ فِى الْعِبادَةِ إِتِّکالاً عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد(علیهم السلام) وَ لا تَدْعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّد(علیهم السلام)لاَِمْرِهِمْ إِتِّکالاً عَلَى الْعِبادَةِ فَإِنَّهُ لا یُقْبَلُ أَحَدُهُما دُونَ الاْخَرِ ».

مبادا اعمال نیک را به اتّکاى دوستى آل محمّد(علیهم السلام) رها کنید، و مبادا دوستى آل محمّد(علیهم السلام) را به اتّکاى اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ کدام از این دو، به تنهایى پذیرفته نمىشود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۵:۴۵
حسین سبزعلی
شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۱۲ ب.ظ

محبت اهل بیت به شرط اعمال صالح سودمند است

 احادیث رضوی: محبت به اهل بیت علیهم السلام همراه با کار شایسته

 

 

امام رضا علیه السلام فرمودند:

لا تَدعُوا الَعمَلَ الصّالِحَ و الإجتِهادَ فِی العِبادَهِ، إتّکالاً علَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم؛

کار شایسته و کوشش در عبادت را، تنها به اعتماد و پشت گرمی محبّت آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رها نکنید.

فقه الرضا علیه السلام، ص 339

شرح حدیث:

افراط و تفریط در هر مسأله ای و کاری نامطلوب است. 

عقیده به نجات بخشی «محبت اهل بیت علیهم السلام» درست است و در روایات بسیاری آمده است. اما افراط در این عقیده این است که انسان به اتکّای علاقه به خاندان پیامبر خدا، هیچ عمل صالحی را انجام ندهد و به نماز و عبادتها پایبند نباشد و عمل به وظایف دینی نکند و امید داشته باشد که حب آل محمّد، او را بهشتی می کند. 

محبت، اگر واقعی باشد، نه ادّعایی و ظاهری، دوستدار و عاشق را همرنگ و همراه می سازد. 

امام صادق علیه السلام در حدیثی به مفضّل می فرماید:

گروهی هستند که ما را دوست می دارند، سخنان ما را حفظ می کنند، فرمان ما را اطاعت می کنند و در عمل با ما مخالفتی ندارند، آنان از مایند و ما از آنانیم(1). 

اظهار دوستی با خدا و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، باید با تبعیّت و اطاعت همراه باشد، تا سود بخشد، نه با معصیت. حبّ صادقانه به اطاعت محبّانه می کشاند. ادعای دوستی با اهل بیت علیهم السلام، ولی اهل گناه و آلودگیهای اخلاقی بودن با هم سازگار نیست. 

آمیختن محبت اهل بیت علیهم السلام به عمل صالح، توصیه ی حضرت رضا علیه السلام است. 

از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است:

«اِنَّ شیعَتنا مَن شَیَّعتنا و اتَّبَعَ آثارَنا وَ اقتَدی بأعَمالِنا(2)»

شیعه و پیرو ما کسی است که از ما تبعیّت کند و از آثار ما پیروی نماید و به اعمال ما اقتدا کند. 

در عمل، شیعه باشیم، نه در ادّعا و حرف!

پی نوشت: 

1. ابن شعبه ی حرّانی، تحف العقول، ص 514. 

2. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، حدیث 9937. 

منبع: حکمت های رضوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام رضا علیه السّلام)، جواد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۵:۱۲
حسین سبزعلی
جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۲۰ ب.ظ

شعر روضه امام حسن مجتبی علیه السلام

http://s8.picofile.com/file/8290882568/1392102.jpg


"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّد ، یا اِمام َالغَریب ، اَیُّهَا الغَریب وَ ابنُ الغریب ،
اَیُّهَا الکَریم و َابنُ الکَریم ، یا مولانا اَیُّهَا المُجتَبی یابنَ رَسولِ الله"

فکر تواَم و صحن و سرایی که نداری
داغِ حرم و درد بنایی که نداری

لَه لَه زده ام تا بنشینم لب حوض و
فواره ای و آب نمایی که نداری

*آخه حرمت همش خاکِ ... "مثل روز اول محرم ناله بزن ...."*

زَوّار تو حیران که چگونه بنشینند
در گوشۀ تنهاییِ جایی که نداری

کو کهنه رواقی که به قلبم بفشارد؟
هفتاد و دو تا کرب و بلایی که نداری

آنقدر غریبی که نیفتاده کنارت
مشک و علم و دست جدایی که نداری

*ببین داداشت چقدر دورش شلوغِ ، یه طرف کف العباسِ ، یه طرف تل زینبیه است ،
یه طرف خیمه گاهِ*

به جز غمت آقا ، غمی تو سینه نیست
شلوغِ کربلا ، کسی مدینه نیست

زهرا برات گریه میکنه

*هیچ کسی که نباشه مادرت هست ، تازه یه مادر دیگه هم هست ،
دو تا مادر برات گریه می کنند*

زهرا برات گریه میکنه
اُم البنین سینه میزنه

آهای بقیع نرفته ها
وقتِ مدینه رفتنِ ....

نواده های تو حرم دارن ولی
چقدر غریبی ای حسن ابن علی

به لطف و یاریِ آقام امام رضا
می سازیم ما برات یه گنبد طلا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۷:۲۰
حسین سبزعلی
جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۱۱ ب.ظ

مناقب و فضائل امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن مجتبی(ع) که بود؟ و چه فضائل و مناقبی داشت؟

پرسش

امام حسن(ع) در چه سالی متولد شد؟ و در چه سالی صلح نامه بین آن‌حضرت و معاویه امضا شد؟ کدام‌یک از همسرانش با نیرنگ معاویه، آن‌حضرت را مسموم کرد؟ مدت زمان خلافت آن‌حضرت چند سال بود؟ و مشهورترین صفات آن‌حضرت چیست؟

پاسخ اجمالی

امام حسن فرزند علی بن ابی‌طالب(ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. در سن 37 سالگی با وی برای خلافت و جانشینی امام علی(ع) بیعت شد. مدت امامت حضرتش شش ماه و سه روز به طول انجامید. پس از آن تحت شرایط و عوامل خاص در سال 41 هـ.ق با معاویه صلح کرد و به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال در مدینه زندگی کرد، سرانجام با دسیسه و نیزنگ معاویه به دست همسرش (جعده دختر اشعث کندی) به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار قبر مادربزرگش فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد.
به اعتراف دوست و دشمن، در فضایل و کمالات اخلاقی انسانی کامل بود: قرابت و نزدیکی آن‌حضرت به رسول الله(ص)، علاقه و محبت پیامبر نسبت به وی، دارا بودن بیشترین شباهت به رسول الله، یکی از مصادیق آیه تطهیر، حضور با پیامبر در جریان مباهله، تواضع و سخاوت فراوان، عبادت زیاد، به اتفاق برادرش (امام حسین) سرور جوانان بهشت بودن، برخی از بارزترین خصائص و ویژگی‌های اخلاقی و کمالات آن‌حضرت است.

پاسخ تفصیلی

امام حسن، فرزند علی بن ابی‌طالب(ع)، سرور جوانان بهشت است.[1]
بنا به روایت مشهور بین شیعه[2] و اهل سنت،[3] امام حسن(ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. البته نقل‌های ضعیفی هم وجود دارد که یکی از آنها زمان ولادت آن‌حضرت را ماه شعبان ذکر می‌کند.[4] شاید این تاریخ با تاریخ ولادت امام حسین اشتباه شده باشد.
کنیه‌اش ابو محمد است.[5] برخی گفته‌اند: این کنیه را پیامبر اکرم(ص) به امام حسن(ع) داد.[6] در هفتمین روز ولادتش حضرت فاطمه(س) قنداقه امام حسن را – در پارچه‌ای از حریر بهشتی که جبرئیل برای پیامبر آورده بود – خدمت پدر آورد و پیامبر(ص) نام حسن را بر وی نهاد.[7]
لقب‌های آن‌حضرت عبارتند از: سیّد، زکی، مجتبی و تقی.[8]
هنگام ارتحال ملکوتی پیامبر(ص)، امام حسن(ع) هفت سال و چند ماه، یا هشت سال داشت. زمانی که امامت بعد از علی(ع) به ایشان رسید، 37 ساله بود.[9]
شیخ مفید در کتاب ارشاد می‌گوید: «زمان بیعت (امامت) امام مجتبی روز جمعه 21 رمضان سال چهل هجری بود».[10]
مدت امامت آن‌حضرت شش ماه و سه روز به طول انجامید و در سال 41 هـ.ق بین او و معاویه صلح‌نامه امضا شد.[11] پس از اجرای صلح، امام حسن(ع) به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال آخر عمر شریفش را در آن‌جا ساکن بود.[12]
درباره تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) در منابع اسلامی اختلاف نظر دیده می‌شود؛ پنجم ربیع الاول،[13] و 28 صفر سال پنجاه هجری[14] که مشهور همان قول دوم است.
امام حسن(ع) به دست همسرش جعده (دختر اشعث کندی) از طریق سم به شهادت رسید.[15] این حادثه با دسیسه و نیرنگ معاویه و وعده ازدواج با پسرش یزید بن معاویه صورت پذیرفت. سرانجام امام(ع) با نوشیدن زهر به دست همسرش به دیدار حق شتافت و امام حسین(ع) پس از مراسم غسل و کفن، برادرش را در کنار مقبره مادر بزرگشان فاطمه بنت اسد در قبرستان بقیع به خاک سپرد.[16]
فضائل و مناقب امام حسن(ع(
تاریخ نویسان درباره امام حسن مجتبی(ع) فضایل و مناقبی را ذکر کرده‌اند که برخی از آنها چنین است:
1.
نام‌گذاری امام حسن از سوی خداوند
جابر بن عبدالله می‌گوید: هنگامی که حضرت زهرا امام حسن(ع) را به دنیا آورد، به امام علی(ع) گفت: «برایش نام انتخاب کن». علی(ع) فرمود: «من در نام‌گذاری این فرزند بر پیامبر خدا پیش نمی‌گیرم». قنداقه امام حسن را خدمت رسول الله(ص) آوردند و گفتند: یا رسول الله! برایش نام انتخاب کن. پیامبر فرمود: «در این نام‌گذاری بر خدای متعال سبقت نمی‌گیرم». پس خدای متعال به جبرئیل وحی فرستاد که محمد(ص) صاحب فرزند شد، به جانب وی برو، تبریک بگو، و به او بگو که علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است، پس نام فرزند هارون را بر وی بگذار. جبرئیل بر پیامبر(ص) فرود آمد، تولد فرزند را از جانب خداوند بر وی تبریک گفت و گفت: خدای متعال فرمود: «نام مولود فاطمه را به اسم پسر هارون نام‌گذاری کن». پیامبر فرمود: «نام پسر هارون چیست؟» جبرئیل گفت: شبر. پیامبر(ص) فرمود: «زبان ما عربی است!» پس جبرئیل در جواب گفت: «او را حسن نام بگذار» و پیامبر نام حسن را برایش برگزید.[17]
2.
امام حسن؛ سرور جوانان بهشت
جابر از پیامبر خدا(ص) نقل می‌کند: «هر کس خواست سرور جوانان بهشت را ببیند، پس به چهره حسن بن علی نگاه کند».[18]
3.
هیبت و ابهت امام حسن، هیبت رسول خدا
ابن علی رافعی از پدرش، از جده‌اش زینب دختر ابی رافع، نقل می‌کند: حضرت فاطمه با دو پسرش حسن و حسین(ع) خدمت رسول خدا(ص) رسید ... و فرمود: «این دو پسرانت هستند، پس چیزی به ارث و یادگار آن دو را بیاموز»، پیامبر(ص) چنین درباره آنها فرمود: «حسن، هیبت و ابهت مرا دارد. اما حسین دارای جود و بخشش و شجاعت من است». مؤیّد این روایت، روایتی است که محمد بن اسحاق نقل کرده است؛ کسی در شرافت بعد از رسول خدا(ص) به حسن بن علی نرسیده است. وی می‌گوید من در مسیر مکه خود شاهد بودم که امام حسن از مَرکبش پایین آمد و پیاده می‌رفت از همراهانش کسی نماند، مگر این‌که او نیز از مرکبش پیاده شد، حتی سعد بن ابی وقاص هم پیاده شد و در کنار حضرت راه می‌رفت.[19]
4.
امام مجتبی؛ شبیه‌ترین مردم به رسول خدا
از انس بن مالک نقل شده است: کسی در شباهت به رسول الله مانند حسن بن علی نبود.[20]
5.
شدیدترین ابراز محبت‌های رسول خدا نسبت به امام مجتبی
اسامة بن زید گوید: شبى از شب‌ها به خاطر حاجتى، در خانه رسول خدا(ص) را کوبیدم، آن‌حضرت از خانه بیرون آمد، نیازم را گفتم و پیامبر حاجتم را برآورده ساخت؛ در آن حال حضرتش را دیدم چیزى بر خود پیچیده بود که نام آن‌را نمی‌دانستم! گفتم: یا رسول الله! این لباس چه نام دارد؟ رسول خدا(ص) لباس خود را باز کرد، دیدم حسن و حسین را در بغل داشت، سپس فرمود: «این دو فرزند، فرزند من و فرزند دخترم می‌باشند! خدایا! من آنها را دوست می‌دارم و تو دوست بدار هرکسی که آنها را دوست داشته باشد».[21]
در روایتی دیگر از بَراء بن عازب آمده است؛ من دیدم که حسن بر دوش رسول الله بود، در حالی که می‌فرمود: «خدایا! من او (حسن) را دوست می‌دارم، تو نیز او را دوست بدار».[22]
6.
زهد و عبادت امام حسن
امام حسن مجتبی(ع)؛ عابدترین، زاهدترین و با فضیلت‌ترین مردم زمانش بود و زمانی که عازم حج می‌شد، با پای پیاده می‌رفت و گاهی هم پا برهنه. امام حسن زمانی که یاد مرگ می کرد می‌گریست و هنگامی که به یاد قبر و قیامت می‌افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می‌شد.[23]
7.
بذل و بخشش در راه خدا
امام مجتبی(ع) اهل جود و بخشش بود و در میان مردم به این خصلت معروف بود. روایات فراوان در این‌باره آمده است؛ علامه مجلسی صاحب کتاب «بحار الانوار» از «حلیة الاولیاء» نقل می‌کند: «امام حسن(ع) دو بار تمام زندگی‌اش را در راه خدا بین مستمندان تقسیم کرد».[24]
8.
تواضع و محبت نسبت به فقرا
ابن شهر آشوب از کتاب «الفنون» از احمد مؤدّب و کتاب «نزهة الابصار» از ابن مهدی نقل می‌کند: امام حسن(ع) در حال گذر از جایی بود، دید عده‌ای از فقرا بر زمین نشسته‌اند و مقداری نانِ خشکِ خورد شده در سفره آنها است و مشغول خوردن هستند، از حضرت دعوت کردند از آن نان خشک میل کند، حضرت از مرکب پیاده شد در کنارشان نشست و از آن نان میل کرد، به برکت وجود امام نان آن‌قدر زیاد شد که همه از آن خوردند و سیر شدند، پس از غذا امام مجتبی(ع) از آنها دعوت کرد و در منزل خود از آنان پذیرایی نمود.[25]
مشابه این‌گونه روایات و ده‌ها آیه قرآن که درباره فضایل و مناقب اهل بیت و امام مجتبی وارد شده، فراون است[26] و به همین مقدار درباره آن‌حضرت اکتفا می‌کنیم. درباره فضیلت و شخصیت امام حسن(ع) همین مقدار بس که آن‌حضرت از اهل بیت(ع) است، کسانی که خداوند پلیدی را از آنان دور کرده و آنان را پاک و مطهر گردانید،[27] و از کسانی است که رسول خدا(ص) به اتفاق آنان با نصارای نجران مباهله کرد.


[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن‏، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 39، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1365ش.

[2]. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1417ق؛ آل یاسین‏، شیخ راضى، صلح الحسن(ع)، ص 25، بیروت، اعلمى‏، چاپ اوّل‏، 1412ق.

[3]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏2، ص 60، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ‏10، ص 226، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق؛ سبط بن جوزی‏، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 176، قم، منشورات الشریف الرضی‏، چاپ اول، 1418ق.   

[4]. ابن حجر عسقلانی این قول را چنین نقل کرده است: «و قیل فی شعبان منها»؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏2، ص 60.

[5]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5.

[6]. امین عاملی‏، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1، ص 567، بیروت، دار التعارف‏، 1403ق.

[7]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5

[8]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏4، ص 29، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.

[9]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402.

[10]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 9.

[11]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402.

[12]. همان، ص 403.

[13]. الطبقات الکبرى، ج ‏10، ص 354؛ شبراوى‏، جمال الدین، الإتحاف بحب الأشراف‏، ص 115، قم، دار الکتاب‏، چاپ اوّل‏، 1423ق.

[14]. طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص 82، بیروت، دار القاری، چاپ اول، 1422ق؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 159، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق؛ محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏1، ص 486، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، 1421ق؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 576.

[15]. ر.ک«امام حسن(ع) و جعده»، سؤال 4733.

[16]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ‏1، ص 414.

[17]. همان، ص 411.

[18]. همان.

[19]. همان، ص 412.

[20]. مجلسى، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 43، ص 338، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق‏.

[21]. مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏3، ص 382؛ ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج 5، ص 656 – 657، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق.                       

[22]. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 4، ص 1883، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، بی‌تا.

[23]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، الأمالی، ص 178، تهران، کتابچى‏، چاپ ششم‏، 1376ش‏.

[24]. بحارالأنوار، ج 43، ص 339.  

[25]. مناقب آل أبی‌طالب(ع)‏، ج 4، ص 23

[26]. دراین‌باره به این کتاب مراجعه کنید: فیروزآبادى‏، سید مرتضى، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، تهران‏، اسلامیة، چاپ دوم‏، 1392ق‏.

[27]. احزاب، 33؛ و نیز ر.ک«آیه تطهیر»، سؤال 1504.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۷:۱۱
حسین سبزعلی
جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۱۶ ب.ظ

مواد و محتوای اولیه منبر

1) آیات قرآن کریم

2) احادیث و روایات 

3) سیره اهل بیت

4) شعر

5) داستان ، قصه ، داستان واره ، داستانک، حکایت

6) سیره علما ، شهدا ، بزرگان در صورت مطابقت با منابع اصیل دین(آیات، روایات،سیره اهل بیت و...)

7) جملات قصار بزرگان

8) سخنان علما ، شخصیت ها ، بزرگان

9)آمار

10) شعر

11) نقل قول بزرگان

12)خاطره

13)ضرب المثل

15)مطالب علمی

16)تاریخ

17)مطلب از ادیان و مذاهب غیر اسلامی... ومقایسه آن با معارف اسلامی

18) طنز و لطیفه

19)سخنان حکمت آمیز

20)جمع بندی منبر با عبارات ویژه ماندگار

21) سوالات استفهامیه برای شروع یا میانه منبر

22 ) خطبه شروع

23) فرازهایی از دعاهای  ائمه 

24) دعای پایانی

و....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۵:۱۶
حسین سبزعلی
پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۲ ب.ظ

روضه و توسل شهادت پیامبر ص


صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّه

سر به دامانِ علی داشت که جان بر لب بود
آخرین ذکرِ نبی یا علیُ و یا رب بود

نفسِ آخرِ او بود که می گفت حسین
و کلامِ دگرش یادِ غمِ زینب بود

*فرمود حسینمُ می کُشن ....*

به رویِ سینۀ پیغمبرِ اکرم حسن است
و کنارِ سر او فاطمه اش آن شب بود

همه اسرارِ مگو را به علی گفت نبی
آخرین سرِّ دلش حاویِ این مطلب بود

یا علی ، بعدِ من آتش به حرم می اُفتد
آشکارا شود آن بغض که در مَرهَب بود

خانه ام را که همین قوم به آتش بکشند
تازه معلوم شوم خصمِ تو لامَذهب بود

غصه می آید و این دوره به سر می آید
دورۀ حزنِ تو با خونِ جگر می آید

بعدِ من یا علی این جمع ز هم می پاشد
فاطمه یاریِ تو روزِ خطر می آید

آه از سیلیِ این قوم به ریحانۀ من
وای از آن دم که زمسمار خبر می آید

تا تو را یکه و تنها نگذارد کُفَّت
فاطمه بعد من از شرمِ تو در می آید

آری بعد از این تازه حسن حالِ پریشان دارد
تا چهل سال ز غم گریۀ پنهان دارد

جگرش پاره شود وز کفِ تو چاره شود
زانویِ غم به بغل نالۀ هجران دارد

هست بعد از حسنم داغِ حسینم در پیش
او که در پیکرِ خود نیزه فراوان دارد

سرِ او را سرِ نیزه همه جا چرخانند
گریه بر حالِ یتیمان و اسیران دارد

کعبِ نی ها به تنِ زینبِ او خُرد شود
سفری پر زبلا همره عدوان دارد

آه از گوشۀ ویرانه و رخسارِ کبود
باز هم دختِ منو سیلیِ یک دستِ یهود

*شنیدید ، وقتی حسن و حسینش رو سینۀ حضرت نشستن ،
فاطمه سلام الله علیها اونها رو برداشت پیغمبر فرمود
به جانِ من بگذار اینها رو سینه ام باشن ...برایِ من آرامش هستن ...
آره والا ... یه روز سرش رو سینۀ پیغمبرِ ، خدایا ... *

زینتِ دوشِ نبی رویِ زمین جایِ تو نیست

*یه روز هم سرش به دامنِ شمر ... الله اکبر .....*

ای حسین ....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۲
حسین سبزعلی
پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۵۰ ب.ظ

صد وسه صفت مومن

بسم الله الرحمن الرحیم

 پیامبر : صاحب اخلاق عظیم و برجسته



و انّک لعلی خًلًقٍ عظیمٍ(قلم /4)

تجلّی قطره ای از خلق عظیم رسول خدا در روایت صفات مومن به نقل رسول الله صل الله علیه و آله:


فبما رحمةٍ من الله لِنتَ لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضَّوا مِن حولک (159 / آل عمران)

در پرتو رحمت و لطف پروردگار ، تو با مردم نرم و مهربان شدی در حالی که اگر خشن تندخو و سنگدل بودی از اطراف تو  پراکنده می شدند



تجلّی قطره ای از خلق عظیم رسول خدا در روایت صفات مومن به نقل رسول الله صل الله علیه و آله:

صد و سه خصلت مومن از زبان پیامبر اکرم

 

ارسال توسط:جمال احمدی اصل ۲۵ آذر ۱۳۹۲ در نصایح یک نظر

چهل گفتار پیامبر اکرم

 

رُوِی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ:لا یَکْمُلُ الْمُؤْمِنُ إِیمَانُهُ حَتَّى یَحْتَوِیَ عَلَى مِائَهٍ وَ ثَلَاثِ خِصَالٍ فِعْلٍ وَ عَمَلٍ وَ نِیهٍ وَ ظَاهِرٍ وَ بَاطِنٍ

 

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع):یا رَسُولَ اللَّهِ مَا یکُونُ الْمِائَهُ وَ ثَلَاثُ خِصَالٍ فَقَالَ یا عَلِی مِنْ صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَنْ یکُونَ.

 

از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمودند :ایمان مومن کامل نمی شود تا اینکه دارای ۱۰۳ خصلت در فعل و عمل و نیت و باطن و ظاهر گردد آنگاه امیرالمومنین( ع) فرمودند یا رسول الله آن ۱۰۳ خصلت کدامند؟ فرمودند یا علی از جمله صفات مومن اینست که:

 

جَوَّالَ الْفِکْرِ- جَوْهَرِی الذِّکْرِ- کَثِیراً عِلْمُهُ عَظِیماً حِلْمُهُ

جَمِیلَ الْمُنَازَعَهِ- کَرِیمَ الْمُرَاجَعَهِ- أَوْسَعَ النَّاسِ صَدْراً- وَ أَذَلَّهُمْ نَفْساً

ضِحْکُهُ تَبَسُّماً- وَ اجتماعه تَعَلُّماً- مُذَکِّرَ الْغَافِلِ- مُعَلِّمَ الْجَاهِلِ

لَا یؤْذِی مَنْ یؤْذِیهِ _ وَ لَا یخُوضُ فِیمَا لَا یعْنِیهِ_ وَ لَا یشْمَتُ بِمُصِیبَهٍ

اندیشه اش بسیار متحرک وپویاست ذاتا متذکر وبه یاد خداست علم و دانشش فراوان بردباریش بزرگ

خوش برخورد در کشمکش بزرگوار در بازگشت و پذیرش سعه صدرش از همه بیشتر و نفسش از همه خاکسار تر است

خنده اش تبسم گرد هماییش برای تعلم ویادگیری تذکردهنده به غافل- و آموزنده جاهل است

به کسی که آزارش می کند آزاری نمی رساند و در آنچه به دردش نمی خورد وارد نشود و هیچ کس را به مصیبتی سرزنش و شماتت نمی کند

 

وَ لَا یذْکُرُ أَحَداً بِغِیبَهٍ- بَرِیئاً مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ- وَاقِفاً عِنْدَ الشُّبُهَاتِ

کَثِیرَ الْعَطَاءِ- قَلِیلَ الْأَذَى- عَوْناً لِلْغَرِیبِ -وَ أَباً لِلْیتِیمِ

بُشْرُهُ فِی وَجْهِهِ- وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ- مُسْتَبْشِراً بِفَقْرِهِ

أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ- وَ أَصْلَدَ مِنَ الصَّلْدِ- لَا یکْشِفُ سِرّاً- وَ لَا یهْتِکُ سِتْراً

و هیچ کس را با غیبت یاد نمی کند از کارهای حرام بیزار است و در موارد شبهه قدم بر نمی دارد

بخششش فراوان آزارش بسیار کم برای غریب و ناآشنا یاور و برای یتیم پدر است

شادابی وخرمی اش درچهره وحزن واندوهش دردل وبه نیازخود(به خدا)خرسند است

شیرین تر از عسل- وسخت تر از سنگ است و هیچ رازی را فاش نسازد و هیچ پرده ای را ندرد

 

لَطِیفَ الْحَرَکَاتِ- حُلْوَ الْمُشَاهَدَهِ -کَثِیرَ الْعِبَادَهِ- حَسَنَ الْوَقَارِ

لَینَ الْجَانِبِ- طَوِیلَ الصَّمْتِ- حَلِیماً إِذَا جُهِلَ عَلَیهِ

صَبُوراً عَلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِ یجِلُّ الْکَبِیرَ وَ یرْحَمُ الصَّغِیر

أَمِیناً عَلَى الْأَمَانَاتِ- بَعِیداً مِنَ الْخِیانَاتِ- إِلْفُهُ التُّقَى وَ حِلْفُهُ الْحَیاءُ

حرکاتش لطیف- دیدارش شیرین- عبادتش بسیار وقارش نیکو

برخوردش نرم سکوتش طولانی است اگر درباره او به نادانی رفتار شود حلیم و بردبار است

برکسی که به او بدی کرده است شکیبا است بزرگتر راگرامی داشته و به کوچکتر رحم می کند

برامانت هاامین- وازخیانت ها به دور است همدم او تقوا و هم پیمان او شرم و حیاست

 

کَثِیرَ الْحَذْرِ- قَلِیلَ الزَّلَلِ- حَرَکَاتُهُ أَدَبٌ -وَ کَلَامُهُ عَجِیبٌ

مُقِیلَ الْعَثْرَهِ- وَ لَا یتَّبِعُ الْعَوْرَهَ- وَقُوراً صَبُوراً- رَضِیاً- شَکُوراً

قَلِیلَ الْکَلَامِ- صَدُوقَ اللِّسَانِ- بَرّاً مَصُوناً حَلِیماً-

رَفِیقاً- عَفِیفاً شَرِیفاً- لَا لَعَّانٌ وَ لَا کَذَّابٌ

پرهیزش بسیار و لغزشش کم،حرکاتش مودبانه وگفتارش مایه شگفتی است

از خطا و لغزش در می گذرد و در پی عیوب دیگران نمی رود با وقار صبور خشنود و راضی سپاسگذار

کم حرف راست گفتار نیکوکار- مصون و محفوظ- بردبار-

رفیق و سازگار- پاکدامن با شرافت است لعن کننده ودروغگو نیست

 

وَ لَا مُغْتَابٌ- وَ لَا سَبَّابٌ- وَ لَا حَسُودٌ- وَ لَا بَخِیلٌ- هَشَّاشاً بَشَّاشاً

لَا حَسَّاسٌ وَ لَا جَسَّاسٌ -یطْلُبُ مِنَ الْأُمُورِ أَعْلَاهَا- وَ مِنَ الْأَخْلَاقِ أَسْنَاهَا

غیبت کننده نیست دشنام نمی دهد نه حسود است و نه بخیل گشاده رو و شاداب است

نه ظریف و حساس است و نه کنجکاو و جاسوس از کار ها عالی ترین را طلب می کند و از اخلاق برجسته ترین را

 

مَشْمُولًا بِحِفْظِ اللَّهِ -مُؤَیداً بِتَوْفِیقِ اللَّهِ- ذَا قُوَّهٍ فِی لِین

وَ عَزْمَهٍ فِی یقِینٍ -لَا یحِیفُ عَلَى مَنْ یبْغِضُ- وَ لَا یأْثَمُ فِی مَنْ یحِبُّ

صَبُورٌ فِی الشَّدَائِدِ- لَا یجُورُ وَ لَا یعْتَدِی- وَ لَا یأْتِی بِمَا یشْتَهِی

حفظ خداشامل حال اوست به توفیق الهی یاری شده است ودرعین نرمش قوی است

وتصمیمش همراه با یقین باکسی که دشمن باشد ستم نمی کند و درباره کسی که دوستش دارد به گناه نمی افتد

در سختی ها بسیار شکیباست نه ستم می کند و نه تجاوز و هر چه دلش خواست انجام ندهد

 

الْفَقْرُ شِعَارُهُ- وَ الصَّبْرُ دِثَارُهُ قَلِیلَ الْمَئُونَهِ کَثِیرَ الْمَعُونَهِ

کَثِیرَ الصِّیامِ طَوِیلَ الْقِیامِ- قَلِیلَ الْمَنَامِ- قَلْبُهُ تَقِی- وَ عِلْمُهُ زَکِی

إِذَا قَدَرَ عَفَا -وَ إِذَا وَعَدَ وَفَى- یصُومُ رَغْباً -وَ یصَلِّی رَهْباً

وَ یحْسِنُ فِی عَمَلِهِ کَأَنَّهُ نَاظِرٌ إِلَیهِ -غَضَّ الطَّرْفِ- سَخِی الْکَفِّ

جامه زیرینش نیاز (به خدا)- و جامه زبرینش صبر ومقاومت هزینه و زحمتش اندک کمک و یاریش بسیار

روزه داری او بسیار قیام و عبادتش طولانی خوابش کم قلبش پرهیزگار و علم و دانشش پاکیزه است

هنگامی که قدرت یابد عفو نماید و هنگامی که وعده دهد وفانماید بامیل ورغبت روزه می گیرد وباترس وخوف نمازمی خواند

چنان نیکو عمل می کندکه گویااورامی بیننددیده اش (از ناروا ) فرو بسته دستش باسخاوت است

 

لَا یرُدُّ سَائِلًا وَ لَا یبْخَلُ بِنَائِلٍ- مُتَوَاصِلًا إِلَى الْإِخْوَانِ- مُتَرَادِفاً إِلَى الْإِحْسَانِ

یزِنُ کَلَامَهُ وَ یخْرِسُ لِسَانَهُ- لَا یغْرَقُ فِی بُغْضِهِ- وَ لَا یهْلِکُ فِی حُبِّهِ

لَا یقْبَلُ الْبَاطِلَ مِنْ صَدِیقِهِ وَ لَا یرُدُّ الْحَقَّ مِنْ عَدُوِّهِ- وَ لَا یتَعَلَّمُ إِلَّا لِیعْلَمَ وَ لَا یعْلَمُ إِلَّالِیعْمَلَ

در خواست کننده ای را رد نکند ونسبت به دستاورد دیگران بخل نورزد بابرادران ارتباط و پیوستگی دارد در نیکوکاری پیاپی اقدام کند

سنجیده سخن می گوید و زبانش را می بندد-در خشم و دشمنی غرق نشود و در دوستیش هلاک نگردد

باطل را از دوستش نمی پذیرد و در مقابله با دشمن حق را پایمال نمی کند دانش را نمی آموزد مگربرای دانستن وآگاهی ، و نمی آموزد مگر برای عمل

 

قَلِیلًا حِقْدُهُ- کَثِیراً شُکْرُهُ- یطْلُبُ النَّهَارَ مَعِیشَتَهُ- وَ یبْکِی اللَّیلَ عَلَى خَطِیئَتِهِ

إِنْ سَلَکَ مَعَ أَهْلِ الدُّنْیا کَانَ أَکْیسَهُمْ وَ إِنْ سَلَکَ مَعَ أَهْلِ الْآخِرَهِ کَانَ أَوْرَعَهُمْ

لَا یرْضَى فِی کَسْبِهِ بِشُبْهَهٍ- وَ لَا یعْمَلُ فِی دِینِهِ بِرُخْصَهٍ

یعْطِفُ عَلَى أَخِیهِ بِزَلَّتِهِ- وَ یرْضَى مَا مَضَى مِنْ قَدِیمِ صُحْبَتِهِ

کینه اش اندک شکروسپاس بسیار در روز به جستجوی معاش می پردازد ودر شب بر خطا وگناهش گریه می کند

اگربااهل دنیاهمراه شودزیرکترین آنهاست واگربااهل آخرت همراه باشدپارساترین آنهاست

درکسب خویش مواردشبهه رانمی پسنددودرعمل به دینش دنبال عذرورخصتی نمیرود

با خطا و لغزش برادر دینیش به عطوفت رفتار نماید و حق دوستی دیرینه را مراعات می کند

 

منبع : بحار الانوار -جلد ۶۷- ص۲۱۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۶ ، ۱۶:۵۰
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۳۴ ق.ظ

مقایسه پاداش پرهیزکاران با مواهب مادی


«
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ، 

الْحَمْدُ وَ الثنا لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی خَلَقَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ اَلرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ، الَّذِی بَعُدَ فَلا یُرَى وَ قَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوَى 

ثم الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدنَا و حَبِیبِ إِلَهِ الْعَالَمِینَ ، الْعَبْدِ الْمُؤَیَّدِ ، وَ الرَّسُولِ المصدد الْمُصْطَفِی الْأَمْجَدِ الَّذِی سُمِّیَ فِی سَمَاءِ بَا احْمَدِ وَ فِی الْأَرَضِینَ بِأَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ علی آلِهِ الطیبین الطاهرین ، سِیَّمَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی الْأَرَضِینَ ، وَ اللَّعْنَة الدَّائِمَة الأبدیة عَلِیِّ أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ ، من الآن الی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ ، 

السَّلامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ ، اوصیکم عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفْسِی بتقوی اللَّهِ وَ اتِّبَاع أَوَامِرِهِ.» .

 

امور مادی

زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ  ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۖ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ

 

محبّت امور مادى، از (قبیل) زنان و فرزندان   و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است. (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند. ولى) اینها وسایل گذران زندگى دنیا است (و هدف نهایى نمى باشد). و سرانجام نیک (و زندگى والا و جاویدان)، نزد خداست.

)آل عمران/14(

 

**********************

خبر دادن به پاداش بهتر برای پرهیزگاران 

با توجه به آنچه در آیه قبل، درباره اشیاء مورد علاقه انسان، در زندگى مادى دنیا آمده بود، در اینجا در یک مقایسه، اشاره به مواهب فوق العاده خداوند در جهان آخرت و بالاخره قوس صعودى تکامل انسان کرده، مى فرماید:  بگو: آیا شما را از چیزى آگاه کنم که از این (سرمایه هاى مادى) بهتر است  (قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْر مِنْ ذلِکُمْ( 

(1 باغ های بهشتی          

آن گاه به شرح آن پرداخته، مى افزاید:  براى کسانى که تقوا پیشه کرده اند در نزد پروردگارشان باغ هایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختانش) جارى است، همیشه در آن خواهند بود، و همسرانى پاکیزه و (از همه بالاتر) خشنودى خداوند نصیب آنها مى شود، و خدا به بندگان بینا است  (لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ( آل عمران /15)

آرى، این باغ هاى بهشتى بر خلاف غالب باغ هاى این جهان، هرگز آب روان از پاى درختانش قطع نمى شود

و بر خلاف مواهب مادى این جهان، که بسیار زودگذر و ناپایدار است جاودانى و ابدى است

(2همسران پاک - ازواج مطهره 

همسران آن جهان، بر خلاف بسیارى از زیبارویان این جهان، هیچ نقطه تاریک و منفى در جسم و جان آنها نیست و از هر عیب و نقصى پاک و پاکیزه اند، همه اینها در یک طرف

3) رضوان الهی

و مسأله خشنودى خداوند (رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ) که برترین نعمت هاى معنوى است یک طرف

آرى، این نعمت معنوى ما فوق تصور نیز در انتظار مؤمنان پرهیزکار است

نکته:

قابل توجه این که: این آیه با جمله أَ أُنَبِّئُکُمْ:  آیا شما را آگاه کنم  آغاز شده، که یک جمله استفهامیه است و براى گرفتن پاسخ از فطرت هاى بیدار و عقل و خرد انسانى، مطرح شده، تا نفوذش در شنونده عمیق تر باشد

از سوى دیگر، این جمله از ماده  اِنْباء  گرفته شده که معمولاً در مورد خبرهاى مهم و قابل توجه به کار مى رود

در واقع، قرآن مجید در این آیه، به افراد با ایمان اعلام مى کند که اگر به زندگى حلال دنیا قناعت کنند، و از لذات نامشروع و هوس هاى سرکش و ظلم و ستم به دیگران بپرهیزند، خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى که از هر گونه عیب و نقص پاک و پاکیزه است، نصیب آنها خواهد کرد

در اینجا سؤالى مطرح است و آن این که: آیا در بهشت، لذات مادى هم وجود دارد؟ 

بعضى چنین مى پندارند: لذایذ مادى منحصر به این جهان است، و در آن جهان اثرى از این لذایذ نیست، و تمام تعبیراتى که در آیات قرآن درباره باغ هاى بهشتى و انواع میوه ها، آب هاى جارى و همسران خوب آمده کنایه از یک سلسله مقامات و مواهب معنوى است که از بابِ: کَلِّمِ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ:  با مردم به اندازه فکرشان سخن بگو (۱) به این صورت تعبیر شده است

ولى در برابر این پندار باید گفت: هنگامى که ما طبق صریح آیات فراوانى از قرآن کریم  معاد جسمانى  را قبول کردیم باید براى هر دو قسمت (جسم و روح) موهبت هائى به تناسب آنها، منتها در سطحى عالى تر وجود داشته باشد و اتفاقاً در این آیه اشاره به هر دو قسمت شده، هم آنچه شایسته  معاد جسمانى  است و هم آنچه شایسته روح و  رستاخیز ارواح  مى باشد

در واقع آنها که تمام نعمت هاى مادى آن جهان را کنایه از نعمت هاى معنوى مى گیرند تحت تأثیر مکتب هاى التقاطى قرار گرفته، علاوه بر این که بدون جهت ظواهر آیات قرآن را تأویل کرده معاد جسمانى و لوازم آن را به کلى فراموش نموده و منکر شده اند

و شاید جمله وَ اللّهُ بَصِیْرٌ بِالْعِبادِ:  خداوند به وضع بندگان خود بینا است  که در آخر آیه آمده، اشاره به همین حقیقت باشد، یعنى او است که مى داند جسم و جان آدمى در جهان دیگر هر کدام چه خواسته هائى دارند و این خواسته ها را در هر دو جنبه به نحو احسن تأمین مى کند

* * * 

صفات پرهیزکارانی که صاحب نعمت های برتر در بهشت خواهند بود (آل عمران /16 و 17) 

در دو آیه بعد، به معرفى بندگان پرهیزکار که در آیه قبل به آن اشاره شده بود پرداخته و شش صفت ممتاز براى آنها بر مى شمرد

۱ ـ ایمان به خدا :

نخست این که: آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خویش اند و ایمان، قلب آنها را روشن ساخته، و به همین دلیل، در برابر اعمال خویش به شدت احساس مسئولیت مى کنند، مى فرماید:  همان کسانى که مى گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده ایم، گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار  (الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ)

(آل عمران /16) 

* * * 

۲ ـ  صبر و استقامت :

آنها که صبر و استقامت دارند  و در برابر حوادث سخت که در مسیر اطاعت پروردگار پیش مى آید، و همچنین در برابر گناهان و به هنگام پیش آمدن شدائد، و گرفتارى هاى فردى و اجتماعى، شکیبائى و ایستادگى به خرج مى دهند (الصّابِرینَ

۳ ـ  صدق

آنها که راستگو و درست کردارند  و آنچه در باطن به آن معتقدند در ظاهر به آن عمل مى کنند و از نفاق، دروغ، تقلب و خیانت دورند (وَ الصّادِقینَ

۴ ـ خضوع و فروتنی

 آنها که خاضع و فروتن هستند  و در طریق بندگى و عبودیت خدا بر این کار مداومت دارند (وَ الْقانِتینَ).(۲

۵ ـ  انفاق

آنها که در راه خدا انفاق مى کنند  نه تنها از اموال، بلکه از تمام مواهب مادى و معنوى که در اختیار دارند به نیازمندان مى بخشند (وَ الْمُنْفِقینَ

۶ ـ  استغفار سحر

و آنها که سحرگاهان، استغفار و طلب آمرزش مى کنند  (وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالأَسْحارِ

در آن هنگام که چشم هاى غافلان و بى خبران در خواب است و غوغاى جهان مادى فرو نشسته و به همین دلیل، حالت حضور قلب و توجه خاص به ارزش هاى اصیل در قلب مردان خدا زنده مى شود، به پا مى خیزند، در پیشگاه با عظمتش سجده مى کنند و از گناهان خود آمرزش مى طلبند و محو انوار جلال کبریائى او مى شوند، و تمام ذرات وجودشان زمزمه توحید سر مى دهد، و همان گونه که با طلوع صبح، ظلمت شب برچیده مى شود و فیض عام پروردگار بر صفحه جهان مى نشیند، آنها نیز به دنبال زمزمه هاى عاشقانه سحرگاهان همراه با طلوع صبح، پرده هاى ظلمت غفلت و گناه از دل هایشان برچیده مى شود و انوار رحمت و مغفرت و معرفت الهى بر دل هایشان فرو مى نشیند

* * * 

نکته ها

۱ ـ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه اخیر مى خوانیم، که فرمود:  هر کس در نماز وتر (آخرین رکعت نماز شب) هفتاد بار بگوید:  أَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّى وَ أَتُوبُ اِلَیْهِ  و تا یک سال این عمل را ادامه دهد، خداوند او را از  استغفار کنندگان در سحر  (اَلْمُسْتَغْفِرِیْنَ بِالأَسْحارِ) قرار مى دهد و او را مشمول عفو و رحمت خود مى سازد .(۳

* * * 

۲ ـ واژه  سَحَر  (بر وزن بشر) در اصل، به معنى  پوشیده و پنهان بودن  است و چون در ساعات آخر شب پوشیدگى خاصى بر همه چیز حکومت مى کند، نام آن سحر گذاشته شده است لغت  سِحْر  (بر وزن شعر) نیز از همین ماده است; زیرا شخص ساحر دست به کارهائى مى زند که اسرار آن از دیگران پوشیده و پنهان است عرب به ریه و شُش نیز گاهى سحر (بر وزن بشر) مى گوید و این هم به خاطر پوشیده بودن درون آن مى باشد

اما چرا در میان اوقات شبانه روز، تنها به وقت  سَحَر  اشاره شده است در حالى که استغفار و بازگشت به سوى خدا در هر حال مطلوب است؟ 

این براى آن است که سحر به خاطر آرامش، سکوت و تعطیل کارهاى مادى و نشاطى که بعد از استراحت و خواب به انسان دست مى دهد، آمادگى بیشترى براى توجه به خداوند به او مى بخشد و این معنى را به آسانى با تجربه مى توان دریافت، حتى بسیارى از دانشمندان براى حل مشکلات علمى از آن وقت 

استفاده مى کردند; زیرا چراغ فکر و روح انسان در آن وقت از هر زمان پرفروغ تر و درخشان تر است و از آنجا که روح عبادت، استغفار، توجه و حضور دل مى باشد، عبادت و استغفار در چنین ساعتى از همه ساعات گران بهاتر خواهد بود

* * * 

 

 

۱ ـ  کافى ، جلد ۱، صفحه ۲۳ و جلد ۸، صفحه ۲۶۸، دار الکتب الاسلامیة ـ  بحار الانوار ، جلد ۱، صفحه ۸۵ و ۱٠۶ و جلد ۴، صفحه ۴۶ و جلد ۱۶، صفحه ۲۸٠ و جلد ۱۸، صفحه ۱۶۱ و جلد ۲۵، صفحه ۳۸۴

۲ ـ  قانِتِیْنَ  از ماده  قنوت  به معنى خضوع در برابر پروردگار و هم به معنى مداومت بر اطاعت و بندگى تفسیر شده است

۳ ـ تفسیر  برهان ، جلد ۱، صفحه ۲۷۳ ـ  من لا یحضره الفقیه ، جلد ۱، صفحه ۴۸۹، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ هـ ق ـ  وسائل الشیعه ، جلد ۶، صفحه ۲۷۹، چاپ آل البیت ـ  بحار الانوار ، جلد ۸۴، صفحه ۱۲٠، ۲٠۵، ۲۲۴ و ۲۲۵ ـ  المیزان ، جلد ۳، صفحه ۱۱۹ و جلد ۶، صفحه ۳۳۲، انتشارات جامعه مدرسین ـ تفسیر  عیاشى ، جلد ۱، صفحه ۱۶۵، چاپخانه علمیه تهران، ۱۳۸٠ هـ ق

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۶ ، ۰۰:۳۴
حسین سبزعلی