منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۴ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

جمعه, ۲۹ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ب.ظ

متن منبر آثار انفاق _ حجت الاسلام قرائتی

آثار انفاق و کمک رسانی (بخش اول)

حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در خدمت عزیزانی هستیم که وقتشان را صرف احسان به همنوع می‌کنند، این هم راجع به مسأله‌ی سلامت. سلام و سلامتی، شعار اسلام است. در قرآن ۴۶ بار کلمه‌ی سلام آمده است. آرم ما سلام علیکم است، نه مرسی و فلان. اصلاً سلامتی کد ما است. اگر کسی وقتش را صرف سلامتی کند، چه پزشک و پرستار باشد، چه داوطلبانه باشد، چه در نیروهای نظامی باشد یا شهرداری باشد یا هرجا، این در همه‌ی خیرها شریک است. بنده مشکلی پیدا می‌کنم، افرادی می‌آیند برای سلامتی من برنامه‌ریزی می‌کنند یا پول خرج می‌کنند، یا آمپول و دوا و دکتر، تخصص و هرچه… آن گروهی که سلامتی مرا تأمین می‌کنند بعد من یک حدیث می‌خوانم چه در تلویزیون، چه بیرون تلویزیون، آن دانشجو درس می‌خواند. دبیرستانی، راهنمایی، مدرسه، کارگر، کشاورز، کاسب، هرکس هر خدمتی می‌کند براساس سلامتی‌اش، آن کسی که مسؤول سلامتی است این شریک است در هر کار. بگذارید یک حدیث بخوانم.

-پاداش کمک به مردم، برابر پاداش نماز و زیارت مستحبی۱

گروهی مدینه رفتند. یکی بیمار شد. یک نفر کنار بیمار ایستاد پرستاری کند. بقیه حرم پیغمبر رفتند. امام فرمود: آن کسی که کنار مریض ایستاده ثوابش کمتر از آن کسی که به حرم آمده، نیست. خیلی مهم است. یک قصه‌ی دیگر هم برایتان بگویم. این هم برای اینهایی که شب‌ها کشیک می‌دهند، یا پلیس هستند، یا در جاده‌ها.

جمعی به مکه رفتند. کفش‌هایشان را پیش یک نفر گذاشتند و گفتند: کنار کفش‌های ما بنشین، ما برویم طواف کنیم. امام فرمود: این آقایی که کنار کفش‌ها نشسته ثوابش کمتر از کسی نیست که طواف می‌کند. اینها خیلی مهم است. منتها به شرطی که هدف خدا باشد که انشاءالله خدا هم هست.

خوب موضوع بحث ما در جلسه‌ای راجع به کمک‌رسانی و انفاق بود، گفتیم: انفاق یک چیزهایی را کم می‌کند. یک چیزهایی را هم زیاد می‌کند. حسادت را کم می‌کند. سرقت را کم می‌کند. عقده را کم می‌کند. اختلافات طبقاتی را کم می‌کند. وقتی من یک پولی دارم و بخشی از آن را به یک افرادی دادم که ضعیف هستند، دیگر آنها به من حسادت نمی‌ورزند. نفرینشان را کم می‌کند. فحش‌شان را کم می‌کند. قصد انتقام نمی‌گیرند. اگر من هرچه دارم خودم بخورم. خبر مرگ مرا به هرکس دادند، تا کی می‌خواست عمر کند! خوب بسش بود دیگر! چرا؟ برای اینکه من هرچه گیرم آمد خودم خوردم و به این ندادم. خبر مرگ آدم را می‌گوید: بس است دیگر تا کی می‌خواهد عمر کند. مرگ برای همه است! تمام شد. اما اگر یک کمکی به این کنم، اِ… مرد! خدا او را بیامرزد. فرق می‌کند بین آه مردم و نفرین مردم و دعای مردم.

انفاق یک چیزهایی را هم زیاد می‌کند. آنچه زیاد می‌کند در این کمک رسانی، شما کمک می‌کنی، اصل کمک احسان است. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» (بقره/۱۹۵) این خدمتی که به شما می‌کند… البته خدمت علمی هم هست، حالا من یک بحثی اینجا دارم، بد نیست این را اول بگویم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

انواع کمک‌ها: کمک مالی، کمک بدنی، کمک علمی، کمک در هنر، و صنعتی را آدم به کسی یاد بدهد. کمک در مسکن، کمک در عبادت، کمک در فرهنگ، کمک در ابزار خانه، همه‌ی اینها را شامل می‌شود. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»

اسلام مطلق است، یعنی دست ما را آزاد گذاشته است. گفته: «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‏ء» (سباء/۳۹) «مِنْ شَیْ‏ء» یعنی هرچه می‌خواهد باش. نمی‌گوید: مثلاً چه باشد. می‌گوید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعام‏» (انسان/۸) گرسنه را سیر کن. حالا نان سنگک باشد یا بربری یا تافتون، پیتزا باشد یا ساندویچ، پلو باشد یا مرغ. انچه مهم است نباید گرسنه باشد. یعنی کلی گفته که شامل همه چیزی می‌شود. برهنه را باید بپوشانی، دیگر حالا نوع لباسش در آداب و رسوم و امکانات و نیاز و راجع به کمک چیزهایی که زیاد می‌کند این است.

پس بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع بحث: آثار خدمات.

۲-جلب محبت خداوند و مردم در سایه‌ی کمک رسانی

اولین آثارش محبت خداوند؛ چون قرآن می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ…» می‌توانید بگویید؟ آفرین «یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ». همین که خدا آدم را دوست داشته باشد. اگر الآن بیایند به شما بگویند: آقا، مقام معظم رهبری سلام شما را رساند و گفت: من از فلانی راضی هستم. چقدر خوشحال می‌شوید. یک رئیس جمهور اعلام کند که من از فلانی راضی هستم. طرف خوشحال می‌شود. خالق همه‌ی رئیس جمهورها، رهبرها، خالق همه بشر گفته: دوست دارم.

۲- محبت مردم؛ مردم شخص نیکوکار را دوست دارند.

۳- تثبیت خود انسان؛ قرآن می‌گوید: «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (بقره/۲۶۵) این آیه‌ی قرآن است. یعنی آدمی که کمک کرد، پایگاه خودش، یعنی شخصیت خودش را هم می‌یابد. عجب پس این کار از من برمی‌آمد! ببین یک ماشین در جوی افتاده، شما می‌آیی و این ماشین را بیرون می‌کشی. وقتی سوار ماشین می‌شوی، خودت هم می‌گویی: خوب شد!

پزشکی در استان فارس، قصه برای قدیم است. در مطبش نشسته بود و بیماری به او مراجعه کرد و وضع بیمار را که دید احساس کرد این امشب، شب آخر عمرش است. این نمی‌ماند. منتها به او نگفت: تو امشب مردنی هستی. آدرسش را گرفت و شب هم یک سری امکانات را در کیفش گذاشت و به خانمش زنگ زد من امشب نمی‌آیم. بیماری دارم باید کنارش باشم. رفت در خانه‌ی بیمار را زد و اطرافیان بیمار دیدند پزشکی است که عصر مطب او رفتند، گفت: آقا من پزشک عصری هستم، گفتند: بله شما را می‌شناسیم. فرمایشی دارید؟ گفت: بله، من امشب آمدم کنار بیمار تا صبح بخوابم. پول هم نمی‌خواهم. گفتند: باشد. او را کنار بیمار بردند. طبق پیش‌بینی‌اش حال بیمار بد شد. نصف شب حالش به هم خورد و سریع بلند شد و با دارو و درمان و تخصص و امکاناتی که داشت این را از مرگ نجات داد. می‌گفت: صبح گفتم یک شب من نخوابیدم، یک نفر را از مرگ نجات دادم. این خیلی مهم است.

شما شنا به افراد یاد می‌دهید. مثلاً فرض کنید این از خدماتی است که حتماً شهرداری تهران کرده یا نکرده؟ شنا یاد جوان‌ها بدهد. استخر مجانی هم دارید؟ [یکی از حضار: با حداقل…] با حداقل! مثلاً اگر شهرداری هر شهری بچه‌های شهر خودش را شنا یاد بدهد، این می‌ماند. یعنی وقتی شهردار می‌خواهد کنار برود، بازنشست شد، یا می‌گوید: خوب زمانی که من بودم مثلاً بیست هزار نفر را شنا یاد دادم. لااقل بیست هزار نفر را از غرق شدن نجات دادم. خوب این را آدم احساس می‌کند که لذت هم می‌برد. اینها یک لذت‌هایی هم دارد. آدم لذت می‌برد.

۳-دوری از بخل علمی و غرور علمی

بخل چیز بدی است. من چیزی ندارم. ولی یک مقداری در این چهل سال یادداشت دارم. چند هزار تا سخنرانی، چند میلیونی خرج کردیم، تمام این سخنرانی‌ها را تایپ کردیم، تمام فیش‌ها را تایپ کردیم، در یک سی‌دی کردیم، به نام مجموعه آثار. قفل هم سی‌دی ندارد. فقط بیست هزار تا را بیست هزار طلبه‌ی خارجی گرفتند. طلبه‌های داخلی را کار نداریم. دهها هزار! بیست هزار تا را یعنی الآن تمام آنچه من مطالعه کردم در بیست هزار خانه‌ی طلبه‌ی خارجی هست. از سیاه پوست و سفید پوست و اندونزی و مالزی و هرجا… عرب و عجم و ترکیه و هرجا. این آدم وقتی می‌خوابد، احساس می‌کند عجب تو سوادی نداری، ولی همین که داشتی در یک سی‌دی بی‌قفل در اختیار گذاشتی. این را آدم لذت هم می‌برد. من نمی‌دانم اینهایی که قفل می‌کنند، گاو صندوق گوشتی هستند. پول دارد ولی پولش را به کسی نمی‌دهد. با گاو صندوق چه فرق دارد؟ منتها گاو صندوق فلزی است، این گوشتی.

۶۵ کیلو گوشت است، منتها گاو صندوق است. این بخل چیز بدی است.

بعضی‌ها در سلام هم بخل می‌کنند، می‌گوید: من لیسانس هستم او باید به من سلام کند. اوه اوه اوه! این پنج تا کتاب خوانده می‌خواهد همه به او سلام کنند. داریم رئیس دزدها چه کسی است؟ گفتند: آن کسی که از نمازش بدزدد. «اسرق السراق» از نمازش می‌دزدد. رئیس بخیل‌ها چه کسی است؟ آن کسی که حتی در سلام کردن، بخل می‌کند. خوب یک سلام کن. نه من کوچک می‌شوم. مادرشوهر که نباید به عروس سلام کند. عروس باید بیاید صبح به صبح دست مادرشوهر را ببوسد. من مادرشوهر هستم! احساس می‌کند که مثلاً همه باید دستش را ببوسند.

این را تثبیت می‌گویند. تثبیت یعنی آدم خودش را کشف می‌کند که عجب! پس من می‌توانستم، الآن این جوان‌های ما که در ایران اختراع می‌کنند این هویت خودشان را کشف می‌کنند. چون آدم خودش هم خودش را نمی‌شناسد. گاهی بگویند: چقدر می‌توانی بدوی؟ می‌گوید: من دو کیلومتر! اما یک گرگ دنبالت می‌کند، سی کیلومتر می‌دوی. اوه…! پس من می‌توانستم سی کیلومتر بدوم. گاهی فشارهایی که به آدم می‌آورند، همین تحریم‌های اقتصادی و امثال اینها عین همان حمله‌ی گرگ است. حمله‌ی گرگ تلخ است، اما چون آدم می‌خواهد خودش را نجات بدهد، می‌دود و بعد معلوم می‌شود که این توان در وجودش بوده است. تثبیت می‌شود.

رونق ازدواج؛ الآن داشتم می‌آمدم به من گفتند: مثلاً در شش ماه گذشته هفتاد و پنج هزار طلاق؟ هفتاد هزار طلاق در شش ماه گذشته. خوب یکسال می‌شود ۱۴۰ هزار تا. چرا باید در جمهوری اسلامی در یکسال ۱۴۰ هزار طلاق باشد؟ بخشی از این طلاق‌ها برای این است که دیر ازدواج می‌کنند. پسر ۳۵ ساله شده، ۳۰ ساله. دختر ۲۸ ساله شده، تنه درخت، شاخه که کلفت شد دیگر پیوند نمی‌خورد، طناب که شد اینها به هم گره نمی‌خورند. نخ قرقره زود گره می‌خورد. ولی طناب…بعد وقتی پسر سن‌اش بالا رفت، چهار تا رابطه پیدا می‌کند. دختر چهار تا تلفن به او می‌شود. انوقت اینها حواسشان جای دیگر است. وقتی هم به هم نگاه می‌کنند، نمی‌خواهی جای دیگر می‌روم! قبل از تو سی جای دیگر بودم، سی و یکمی می‌روم! (خنده حضار)

یعنی وقتی چشم‌ها باز شد، اردوها خیلی خوبی دارد، ولی اردوها یک بدی هم دارد. دختر و پسرهایی را که اردو می‌برند، ضمن اینکه خیلی خوبی دارد، بدی‌اش هم این است که دختر می‌گوید: اِ… پس بیرون خانه هم می‌شود خوابید؟ پس می‌شود دور از پدر و مادر هم خوابید. اردوهای ما الحمدلله سالم است. اما کشورهای دیگر اولین قدمی که دختر یاد می‌گیرد برود بیرون از خانه بخوابد، همین اردوهاست. اردوهای ما مذهبی هستند الحمدلله خوب زیر نظر مربی است و به لطف خدا سالم می روند و سالم می‌آیند. حالا یک الا بگوییم، ممکن است یک کسی هم یک خلافی بکند ولی بدنه‌ی اردوهای ما سالم است. اما وقتی تنه‌ی درخت شد، تنه‌ی درخت پیوند نمی‌خورد. طناب گره نمی‌خورد. مهریه‌ی بالا حدیث داریم، حدیث است و آمار هم تأیید کرده این حدیث را، که بخشی از این طلاق‌ها به خاطر مهریه‌ی زیاد است.

۴-انفاق در امر ازدواج جوانان

اگر در انفاق باز شود، افرادی بیایند یک خرده سر کیسه را باز کنند. شما مگر چهار تا بچه نداری، فرض کن پنج تا داشتی، چه می‌کردی؟سه تا بچه داری، فرض کن چهار تا داشتی. دو تا داری، فرض کن سه تا داری. اگر بچه‌ی سومی داشتی چه می‌کردی؟ البته بعضی از زن‌ها الحمدلله این کارها را کردند.

یک خانمی در قم یک مسجد ساخت به نام مسجد فاطمیه. نزدیک حرم هم هست. مقابل حرم یک گذری به نام گذر خان است، می روی یک مسجد آجری است، آجر آجر است، هیچی ندارد. خدا می‌داند این مسجد چقدر با برکت است. من بارها شده در این مسجد رفتم نماز بخوانم، گفتم: خوشا به حال آن خانمی که خدا توفیقش داد و یک چنین مسجدی ساخت. چقدر خانم داریم که پول دارد، ملک دارد، آب دارد، چند سالی هم دیگر بیشتر زنده نیست، عمر دست خداست، ولی بالاخره بیایید آخر عمرتان را یک مسجد خانم به اسم خودت بساز. ما دهها هزار منطقه داریم مسجد ندارد. بیا یک کار اینطوری کنیم. این یک احسان است.

این خانم‌هایی که اینجا نشستند خیلی‌هایشان همسر ندارند و جوان هستند. داوطلبانه، درست می‌گویم دیگر، یک جمعی‌شان داوطلبانه هستند. عمدتاً یعنی اکثر اینها داوطلبانه هستند. این جوان دختر تحصیل کرده آمده گفته من آمدم که اگر یک زمانی نیاز بود، کمک کنم. خوب ایشان پول ندارد. از جوانی و سوادش استفاده می‌کند. حاج خانم! شما که پول داری. جوان نیستی. شما بیا از پولت یک باقیات الصالحات بساز. این حدیث را شنیدید. یک بار دیگر هم بشنوید.

اگر نماز جماعت یکی بود، یعنی پیش‌نماز یکی و پس نماز یکی. همین که یکی به یکی اقتدا کرد، نماز جماعت یک نفره، ثواب یک رکعتش شد ۱۵۰ تا، دو تا شود چقدر، سه تا شود چقدر، چهار تا شود چقدر؟ ده تا که رسید دیگر هیچ‌کس حسابش را ندارد. یعنی آن فرشته‌هایی که عدد قطرات باران، و شن‌ها و برگ درختان را دارند ثوابش را ندارند. یعنی نماز جماعت از ده تا که رد شد هیچ کس حسابش را ندارد.

شما یک مسجد بسازید، یک جماعت ده نفری در آن باشد چقدر ثواب دارید؟ البته معنایش این نیست که برای وارث نگذاریم. ولی خیلی‌ها اگر ثلث مالشان را بدهند کارها حل می‌شود. پیرمرد است، پیرزن است، پسرهایش داماد شدند، دخترهایش عروس شدند. یکی یک ساختمان یک جایی بسازیم. یکجایی مدرسه می‌خواهد. یکجایی درمانگاه می‌خواهد. یکجا نمی‌دانم… ما آدم داریم که هوشش خوب است، می‌تواند مثلاً مطهری شود. در دنیای آخوندی، اما به خاطر فشار زندگی‌اش مثلاً دست به کاری زده که مثلاً ماهی یک مبلغی برای اداره‌ی زندگی‌اش بگیرد.

یکوقت یک کسی نزد من آمد و گفت: می‌خواهم در نهضت سواد آموزی بیایم. طلبه بود. گفتم: تا کجا خواندی؟ گفت: فلان جا! نمره‌ات چطور است؟ هوشت چطور است؟من دیدم این می‌تواند یک طلبه‌ی دانشمندی شود. گفتم: چرا در نهضت سواد آموزی آمدی؟ گفت: فشار زندگی. گفتم: والله شما سه سال درس بخوانی که… مگر ماه چقدر خرج تو است؟ با یک کسی صحبت شد، گفت: آقا شما سه سال ماهی این مبلغ را به ایشان بده برود دانشمند شود. الآن وسط کار قیچی نشود… ما چه آدم‌هایی را داریم که می‌توانند رشد علمی کنند، چه در دانشگاه، چه در حوزه، افرادی هم هستند اوه… اینقدر زمین دارد، بیابان دارد، اینقدر نمی‌دانم خیابان دارد. برج دارد.

این خانم‌ها برای ما حجت هستند. این خانم را فردا روز قیامت کنار یک تاجری، کنار یک حاج خانم می گوید: این خانم هیچی نداشت از جان خودش مایه گذاشت. حاج خانم، سلام علیکم! پسرهایت که یکی کانادا، یکی بلژیک و یکی اتریش است. خودت هم که سنت گذشته است. خیلی هم مال داری. نمی‌خواهی یک چیزی برایش بگذاری؟ بچه‌ها فقط به خاطر شما یک دقیقه سکوت خواهند کرد. وقتی خبر مرگ پدر و مادرها را به بعضی جوان‌ها می‌دهند، می‌گوید: به احترام آنها یک دقیقه سکوت کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۲۳:۰۴
حسین سبزعلی



"اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ

 

"بسم الله الرحمن الرحیم"

"الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (2) *سوره ی کوثرم رو گرفتن...* خَلَقَ الْإِنسَانَ (3) عَلَّمَهُ الْبَیَانَ (4)*قرآنم رو پاره پاره کردن...*الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ (5) وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ (6) *ببین بچه هات افتادن رو سینه ات، با بچه هات حرف بزن...* وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ (7) أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ (8) وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ (9) *قسط اینه فاطمه جان! دعا کن علی زیاد زنده نمونه، تو کُفو من بودی،من میزانم،با من حرف بزن خانوم* وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ (10) فِیهَا فَاکِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَکْمَامِ (11) وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّیْحَانُ (12) فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (13) * فاطمه جان! کی بود به تو گفت:دروغ گویی...؟ هر چی تو شاهد آوردی گفتند: نه قبول نیست،فدک رو ازت گرفتن، بچه ات رو کشتن،حالا علی تنهایی امشب می خواد بدن رو بشوره* "خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ (14) وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ (15) فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (16)‏ رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ (17) فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (18) مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ (19) بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ (20)فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (22) فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (23)"


علی آهسته در راز و نیازه

 

چه سازد بهر تشییع جنازه

 

بمیرم از غریبی تو مولا

 

غریبم وا، غـریبم وا، غریبا


 

*اسماء میگه: آب برا امیرالمؤمنین می ریختم ، بدن فاطمه رو غسل میداد،بچه هاش گریه می کردند، اما گریه ی بی صدا.....*


 

یتیمان پیرهن بر لب گرفتند

 

فغان و ناله را در دل نهفتند

 

مرو تازه جوان ای مادر ما

 

غریبم وا، غـریبم وا، غریبا


علی زخم رخ او را بشوید

 

علی خونابه پهلو را بشوید

 

علی جان می دهد از داغ زهرا

 

غریبم وا، غریبم وا، غریبا

 

خدا داند که زهرا بی گناه است

 

ولی مویش سفید، رویش سیاه است


 

*همچین که داشت بدن رو می شست،چشمش افتاد، خود آقا دستور داده آهسته گریه کنید،اسماء میگه رفتم آب دوباره بیارم،دیدم یکی داره داد میزنه:وای.......

 

اسماء میگه برا اینکه بچه ها نمیرن،دستور داد حسن جان!،حسین جان! برید این چند نفر رو بگید بیان.

 

سلمان میگه: داشتم نماز شبم رو میخوندم،دیدم یکی داره در میزنه،نماز رو از هولم رها کردم،آمدم دم در،دیدم حسین سر به دیوار گذاشته،میگه:اگه میای تشییع جنازه ی مادرم پاشو بیا...

 

سلمان و اباذر ، مقداد ،عمار و یاسر با چند نفر دیگه آمدن، وقتی رسیدن دین دیگه بندای کفن رو بسته، خودش ایستاده داره نگاه میکنه، یکی یکی رفیقای خودش اومدن تسلیت گفتن،آقا بمیرم برات... آقا برگشت صورت بچه هاش رو نگاه کرد،دید رنگ پریده، بدناشون میلرزه،گریه گلوشون رو داره خفه میکنه، یه مرتبه تا گفت:یتیمان فاطمه بیایید، ریختن دور مادر....*


 

علی گفتا که طفلانم بیایید

 

وداع آخر خود را نمایید


 

*خود امیرالمؤمین قسم میخوره،میگه: واللهِ دیدم بندای کفن باز شد، دو تا دستای فاطمه بیرون اومد، بچه هارو بغل گرفت.......*


 

ای صفای گلشن

فاطمه گل من

فاطمه حبیبم

بی تو من غریبم

روز من سیاه شد

از جفای دشمن

فاطمه حبیبم

بی تو من غریبم


منبع : باب الحرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۸:۲۱
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۴۵ ب.ظ

روضه شب تاسوعا _ محمود کریمی _


بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ ....

امام زمان(عج)می فرمایند:جایی که روضه ی عمو جانم خونده شود من سراسیمه میآم،با عجله.

بی تو شب و روزم جز خون جگری نیست

یک سر بزن این جا ،هر جا تو نباشی خبری نیست

امشب شب اشک، امشب شب دریاست

ما چشم به راهیم ،گفتی که میایی مجلس عباس

امشب شب گریه است، با چشم های بی تاب

گریه برا زینب،گریه برا تنهایی ِ ارباب

مشک و علم افتاد،دست قلم افتاد

با پیکر خونین،ماه شب تار حرم افتاد

***

من آسمان نور و عباس، آفتابم/من شهر عاشورایم و عباس بابم

 

من کشتی و عباس باشد بادبانم/من جنت و عباس باشد بوستانم

 

من بیشه ی توحیدم و عباس شیرم/من احمد و عباس ،حیدر در غدیرم

عباس من مرد وفا مرد جهاد است/عباس من باب الکرم، باب المراد است

عباس من لب تشنه و دریاست مستش/عباس من بی دست و عالم زیر دستش

عباس من دریا و عالم تشنه ی او/رود فرات و چاه زمزم تشنه ی او

عباس من یک کربلا عشق و ادب بود/بیرون شد از دریای آب و تشنه لب بود

عباس من صاحب لوای اهل بیت است/عباس من مشکل گشای اهل بیت است

عباس من فرمانده ی کل قوا بود/تنها سپاه من به دشت نینوا بود

عباس من بی دست بود و دست من بود/در روز تنهایی تمام هست من بود

عباس من چون حمزه بر ختم رُسل بود/هر زخم تیغش بر بدن یک باغ گل بود

عباس من در یاری ِ من جان فدا کرد/یک لحظه دست و دیده تقدیم خدا کرد

عباس من با اشک چشم و سوز ِ سینه/در موج دریا دیده تصویر سکینه

عباس من تنها نه پرچم دار من بود/حتی پس از جان دادنش هم یار من بود

عباس من بر آب دریا آبرو داد/از خون پاک خویش دریا را وضو داد

عباس من لب تشنه جان داد/لب های خشکش را به پیغمبر نشان داد

عباس من آثار سجده بر جبین داشت/ارث عبادت از امیرالمؤمنین داشت

قربون جبین شکسته ات

عباس من هم یار من، هم یار دین بود/اجر جهاد او عمود آهنین بود

عباس من هم باغ من، هم یاس من بود/عباس من عباس من عباس من بود

قربون داداشت برم حسین،بهترین لفظی که میشه گفت همینه:قربون داداشت برم حسین.

 چون صحن من صحن و سرایش می درخشید/تا آسمان گلدسته هایش می درخشید

تنها نه این دنیا مرا یار است عباس/روز قیامت هم علمدار است عباس

فردا قیامت می شود پابست عباس/زهرا شفاعت می کند با دست عباس

کی زاده ی ام البنین فردا گذارد/میثم غلام او در آتش پا گذارد

نمیذاره فردای قیامت بریم توی آتیش ،نه برای اینکه سینه زن او هستیم،اگه یه نفر برای فاطمه گریه کنه،عباس نگهش میداره،من میخوام در ِ خونه ی قمر بنی هاشم آبرو مند بشم میخوام شب تاسوعا یه روضه بخونم.با روضه فاطمه،قمر بنی هاشم یه جور دیگه نگات میکنه:

در ِ آتیش گرفته روی گل پرپر افتاد/بوسه های سرخ آتیش،روی چادر مادر افتاد

یکی بیآد تو این کوچه، به مادرم کمک کنه/حسین زیر دست و پاست،به خواهرم کمک کنه

حالا آبروت بیشتر شد در ِ خونه ی عباس،می خوام روضه بخونم:

آب می خواهم آب،خیمه ها پر شده از تشنگی و رنج و عذاب

ای عمو آب چه شد؟،غیر شرمندگی عباس نداده است جواب

دختری مشک آورد و دنیا به سرش گشت خراب

به دل دشمن زد،قول داده است عمو تا که بیاید با آب

قول داده است عمو،روی حرفش همه ی اهل حرم کرده حساب

ظهر عاشورا شد،علم افتاد زمین،قائله ای بر پاشد

علم افتاد زمین و از آن لحظه دگر باب جسارت وا شد

ظهر عاشورا شد،عمرسعد ملعون ،سپاه کوفه و شام ایستادند،صدا داره میآد از علقمه،یه وقت دیدند یه عده دارند می دوند،دارند داد می زنند :حسین کارش تموم شد. علم عباس افتاد،علمدارش افتاد.آب چی؟ مشک آب و که پاره کردیم

ظهر عاشورا شد،علم افتاد زمین،قائله ای بر پاشد

علم افتاد زمین و از آن لحظه دگر باب جسارت وا شد

نیزه ای بالا رفت، وچه دشوار میآن سه نیزه جا شد

دوره کردند او را،سر این که چه کسی سر ببرد دعوا شد

آخه گرون ترین سر بود

یا اَخا را تا گفت، پسر اُم بنین هم پسر زهرا شد

ساعتی بعد حسین، در سراشیبی ِگودال تک و تنها شد

شعر غرقه گِله است،پای زن های حرم خسته و پر آبله است

زیر تیغ خورشید، سر عباس ، سایه ی این قافله است

دختری سیلی خورد،چون که بین سر و او چند قدم فاصله است

روضه ی شعر اینجاست، نیزه دار سر عباس چرا حرمله است

زینب و بزم شراب،سر عباس به نی،پاسخ این مسئله است

ابی عبدالله حق داشتید اینطوری گریه می کردید بالا سر عباس،آخه هر کی رفت شما بقیه رو داشتی. آدم وقتی بی کس میشه یه جور دیگه ای گریه میکنه،زینب هم به حسین گفت:داداش جدم رفت،بابا و مادرم و شما دو تا داداشام بودید،مادرم رفت بابام و دوتا داداشام بودند،بابام رفت دو تا برادرم بودند،حسنم رفت دلم به تو خوش بود، تو هم که میخوای بری زینب دلش رو به کی خوش کنه؟امون از بی کسی،امون از غریبی.وقتی عباس می خواست بره میدون ابی عبدالله فرمود:کجا میخوای بری؟ اَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِیتو یار و یاور منی،تو امیر لشکر منی.

من کنار تو هستم و دشمن، گرد جسم تو جشن میگیرد

فکر خیمه بدون تو هرگز ،تو نباشی رقیه میمیرد

تو نباشی خدا به خیر کند، لشکر شام شیر میشود و

تو نبشی خدا به داد رسد ،حرم آماج تیر میشود و

تو نباشی رباب میمیرد، اصغر از تیر سیر میشود و

تو نباشی و من نباشم وای، عصمت الله اسیر میشود و

یک دم از بوی یاس فهمیدم، مادرم بود در کنار تنت

من بمیرم چه ها کشیدی تو ،پیش چشمان مادرم زدند

دیدم از دور ای علمدارم ،پاره پاره شدی به سر نیزه

هر که یک قسمت از تنت را برد، بدنت را زدند بر نیزه

***

دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد/چشم حرامی با حرم روبرو شد

فقط برگرد خیمه ای علمدارم/منو تنها نگذار ای کس و کارم

همه صدا بزنید: یا حسین..... شب تاسوعا دامن اربابت رو محکم بگیر بگو:آقا من رو گرفتی رها نکن

هر چی توانت هست از سویدای دلت صدا بزن با تمام عشقت،صدا بزن:یاحسین....

فرج امام زمان رو بخواه:یاحسین......خدایا فرج آقامون برسان.

                                        دانلود روضه

منبع : باب الحرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۱۸:۴۵
حسین سبزعلی
جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۲۸ ب.ظ

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست 

هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود 

صحنه پیوسته به جاست.

 خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد🌷🌷



روح رفتگان شاد🌷🌷🌷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۸
حسین سبزعلی