منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۸ مطلب با موضوع «منابر قرآنی» ثبت شده است

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۰۹ ب.ظ

مغفرت در قرآن

مغفرت در قرآن

      
 

بسم الله الرحمن الرحیم

انگیزه سازی

خداوند متعال در قرآن کریم، به دفعات از رحمت و مغفرت خویش نسبت به بندگانش سخن گفته است؛ مثل این آیه که می‌فرماید: «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ[۱]؛ به بندگانم خبر ده که یقیناً من [نسبت به مؤمنان‏] بسیار آمرزنده و مهربانم.»

این مغفرت در ماه مبارک رمضان به اوج خود می‌رسد، چنانچه رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)می‌فرمایند:

شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ شَهْرٌ یُضَاعِفُ‏ اللَّهُ‏ فِیهِ‏ الْحَسَنَاتِ‏ وَ یَمْحُو فِیهِ‏ السَّیِّئَاتِ‏ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَکَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْإِنَابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّة.[۲]

ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است که خداوند در آن حسنات را مى‏افزاید و گناهان را پاک مى‏کند و آن ماه برکت است و ماه بازگشت به سوی خداوند به وسیله توبه است و ماه بخشش و ماه آزاد شدن از آتش و رستگاری به وسیله رفتن به بهشت است.

درباره مغفرت الهی و توبه و بازگشت به سوی خداوند متعال، داستانی را از زمان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل می‌نماییم:

ابن عباس می‌گوید:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بین دو نفر مرد انصارى و ثقفى برادرى و اخوت برقرار کرد، و آن دو از یکدیگر جدا نمى‏شدند، تا آنکه جنگى پیش آمد. آن مرد ثقفى با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) براى جنگ از مدینه خارج شد، مرد انصارى ماند تا مخارج اهل خود و آن مرد ثقفى را تأمین کند و وسائل زندگانى آنان را تهیه نماید.

روزى مرد انصارى به خانه دوست خود آمد. همسر او را دید که دارد خود را مى‏شوید و موهاى او بر صورتش ریخته بود. هواى نفس بر او غلبه کرد. اجازه نگرفته داخل خانه شد و به آن زن رسید. رفت تا او را ببوسد ولی زن دست خود را بر صورتش نهاد، مرد دست او را بوسید، بعد پشیمان شد و حیا کرد و برگشت.

زن گفت: سبحان اللّه، به امانتى که به تو سپرده شده بود، خیانت کردى و خداى را نافرمانى نمودى! حاجت تو برآورده نشد. انصارى گوید: من از کرده خود پشیمان شدم و از شدت پشیمانى و اندوه از مدینه خارج گردیدم و به کوه‏هاى مدینه پناه بردم و به توبه و انابه پرداختم، تا آن که مرد ثقفى از جنگ برگشت و به خانه آمد و همسرش، او را از جریان امر آگاه ساخت.

مرد ثقفی از خانه خارج شد تا او را پیدا کند. پس از جستجو در میان کوه‌ها، او را یافت در حالى که در سجود بوده و مى‏گفت: گناه من بس عظیم است، چون به برادر خود خیانت کردم. ثقفى به او گفت: فلانى برخیز تا خدمت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) برویم و گناه خود را براى ایشان توضیح ده. شاید خداوند براى تو فرجى سازد و توبه تو را قبول کند. پس آن دو به سوى مدینه روان شدند و هنگام نماز عصر خدمت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند. جبریل بر حضرت فرود آمد که خداوند توبه او را قبول کرده است و این آیه را بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواند:

وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرُِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * أُوْلَئکَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنهَْارُ خَلِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِین.[۳]

و آنان که چون کار زشتى کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد مى‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى‏آمرزد؟ و بر آنچه مرتکب شده‏اند، با آنکه مى‏دانند [که گناه است‏]، پافشارى نمى‏کنند. * آنان، پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان، و بوستان‌هایى است که از زیر [درختان‏] آن جویبارها روان است. جاودانه در آن بمانند، و پاداش اهل عمل چه نیکوست.

یکی از اصحاب گفت: اى رسول خدا، این آیه مخصوص این مرد است یا عمومیت دارد و همه را در برمى‏گیرد؟ حضرت فرمود: عمومیت دارد و شامل همه می‌شود.[۴]

 

اقناع اندیشه

خداوند متعال بارها در قرآن کریم درباره مغفرت و بخشش بندگان سخن گفته است. کلمه «عفو» بنا به گفته راغب به معناى قصد است.[۵] البته این معنا، معناى جامعى است که از موارد استعمال آن به دست مى‏آید،- وقتى گفته مى‏شود: «عفاه» و یا«اعتفاه» یعنى قصد فلانى را کرد تا آنچه نزد او است بگیرد، و وقتى گفته مى‏شود: «عفت الریح الدار» معنایش این است که نسیم قصد خانه کرد و آثارش را از بین برد.

گویا اینکه در مورد کهنه شدن خانه مى‏گویند: «عفت الدار» عنایتى لطیف در آن دارند و کأنّه مى‏خواهند بگویند خانه قصد آثار خودش کرد، و زینت و زیبایى خودش را گرفت و از انظار ناظران پنهان ساخت و به این عنایت است که عفو را به خداى تعالى نسبت مى‏دهند، گویا خداى تعالى قصد بنده‏اش مى‏کند و گناهانى که در او سراغ دارد از او مى‏گیرد و او را بى‌گناه مى‏سازد.

از اینجا روشن مى‏شود که مغفرت (که عبارت از پوشاندن است) به حسب اعتبار متفرع و نتیجه عفو است، چون هر چیزى اول باید گرفته شود، بعد پنهان گردد. خداى تعالى هم اول گناه بنده‏اش را مى‏گیرد و بعد مى‏پوشاند و گناه گناه‏کار را نه در نزد خودش و نه در نزد دیگران برملا نمى‏کند. همچنان که فرمود: «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا»[۶] و نیز فرمود: «وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً»[۷]

که اول عفو را ذکر مى‏کند، بعد مغفرت را و در تمام ده باری که عفو و غفران در آیات الهی با هم آمده‌اند، عفو بر غفران به همین صورت پیشی گرفته است.

البته باید متذکر شویم که معناى عفو و مغفرت، منحصر در آثار تشریعى و اخروى نیست، بلکه شامل آثار تکوینى و دنیایى نیز مى‏شود. به شهادت اینکه در قرآن کریم در همین موارد استعمال شده است. از آن جمله فرموده: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ» و این آیه به طور قطع شامل آثار و عواقب سوء دنیایى گناهان نیز هست.[۸]

خداوند متعال در قرآن کریم برای مغفرت عواملی را مطرح نموده است که به آن‌ها اشاره می‌نماییم:

۱.      ایمان

إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی.[۹]

ما به پروردگارمان ایمان آوردیم، تا گناهان ما و آن سحرى که ما را بدان واداشتى بر ما ببخشاید، و خدا بهتر و پایدارتر است.

۲.      تقوا

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ.[۱۰]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى‏] تشخیص [حقّ از باطل‏] قرار مى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زداید و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.

۳.      پیروى از انبیاء

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ.[۱۱]

بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.»

۴.      عفو و گذشت از مردم

وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبى‏ وَ الْمَساکینَ وَ الْمُهاجِرینَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیم.[۱۲]

و سرمایه‏داران و فراخ‏دولتان شما نباید از دادنِ [مال‏] به خویشاوندان و تهیدستان و مهاجران راه خدا دریغ ورزند، و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده مهربان است.

۵.      انفاق در راه خدا

إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلیمٌ.[۱۳]

اگر خدا را وامى نیکو دهید، آن را براى شما دو چندان مى‏گرداند و بر شما مى‏بخشاید، و خدا سپاس‏پذیرِ بردبار است.

۶.      جهاد در راه خدا با جان و مال

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجَُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمُ‏ْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَلِکمُ‏ْ خَیرٌْ لَّکمُ‏ْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکمُ‏ْ ذُنُوبَکمُ‏ْ وَ یُدْخِلْکمُ‏ْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم.[۱۴]

به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این [گذشت و فداکارى‏] اگر بدانید، براى شما بهتر است * تا گناهانتان را بر شما ببخشاید، و شما را در باغ‌هایى که از زیر [درختان‏] آن جویبارها روان است و [در] سراهایى خوش، در بهشت‌هاى همیشگى درآورد. این [خود] کامیابى بزرگ است.

۷.      عبادت خداوند متعال

أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِیعُونِ * یَغْفِرْ لَکمُ مِّن ذُنُوبِکمُ‏ْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى  إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنتُمْ تَعْلَمُون.[۱۵]

خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید * [تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشاید و [اجل‏] شما را تا وقتى معیّن به تأخیر اندازد. اگر بدانید، چون وقت مقرّر خدا برسد، تأخیر برنخواهد داشت.

۸.      پرهیز از گناهان کبیره

إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً.[۱۶]

اگر از گناهان بزرگى که از آن [ها] نهى شده‏اید دورى گزینید، بدی‌هاى شما را از شما مى‌زداییم، و شما را در جایگاهى ارجمند درمى‏آوریم.

۹.      دعا و استغفار و انابه

قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏ فَاغْفِرْ لی‏ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.[۱۷]

موسی (علیه السلام) گفت: «پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم، مرا ببخش.» پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است.

و نیز در آیه دیگری آمده است:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعى‏ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ.[۱۸]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به درگاه خدا توبه‏اى راستین کنید. امید است که پروردگارتان بدی‌هایتان را از شما بزداید و شما را به باغ‌هایى که از زیر [درختان‏] آن جویبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند. نورشان از پیشاپیش آنان، و سمت راستشان، روان است. آن‌گاه مى‏گویند: «پروردگارا، نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى، که تو بر هر چیز توانایی.»

۱۰.  دعای اولیاء خدا برای انسان

قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبىّ‏ِ  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم.[۱۹]

گفتند: «اى پدر، براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم.» * یعقوب (علیه السلام) گفت: «به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.»[۲۰]

در مقابل این عوامل، موانعی نیز برای غفران در قرآن کریم مطرح شده است.

۱.      شرک به خداوند

إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظیماً.[۲۱]

مسلّماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمى‏بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى‏بخشاید، و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین گناهى بزرگ بربافته است.

۲.      نفاق

ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ ءَامَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلىَ‏ قُلُوبهِِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُون *..... سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لهَُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لهَُمْ  إِنَّ اللَّهَ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِین.[۲۲]

این بدان سبب است که آنان ایمان آورده، سپس به انکار پرداخته‏اند و در نتیجه بر دل‌هایشان مهر زده شده و [دیگر] نمى‏فهمند.... براى آنان یکسان است، چه برایشان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى. خدا هرگز برایشان نخواهد بخشود. خدا فاسقان را راهنمایى نمى‏کند.

۳.      کفر

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ. [۲۳]

چه براى آنان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى [یکسان است، حتّى‏] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید، چرا که آنان به خدا و فرستاده‏اش کفر ورزیدند، و خدا گروه فاسقان را هدایت نمى‏کند.

البته این موانع تا قبل از توبه واقعی است، وگرنه همان‌طور که در آیاتِ عوامل مغفرت عرض شد، توبه واقعی باعث جلب غفران الهی می‌گردد، فلذا کفار و مشرکین هم موقعیت توبه و ایمان آوردن به خداوند متعال و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته‌ و دارند، چرا که قرآن می‌فرماید:

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَعْلَمُونَ.[۲۴]

و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومى نادانند.

از مطالب مذکور می‌توان فهمید که خداوند متعال راه‌های فراوانی را برای غفران و بخشوده شدن انسان قرار داده است. گویا او منتظر است تا انسان‌ها به سویش بازگردند و مسیر بندگی و اطاعت او را در پیش گیرند و این ماه مبارک که ماه میهمانی خداوند است، یکی از بهترین زمان‌ها برای جلب رحمت و مغفرت الهی است، چرا که شیاطین در بند هستند و با انجام عباداتی مثل روزه و قرائت قرآن، شرایط بازگشت انسان به سوی پروردگار و انتخاب درست که همان مسیر بندگی است بیشتر و بهتر فراهم است. لذا با انجام هر چه بیشتر و بهتر عواملی که ذکر شد می‌توان به مغفرت الهی دست یافت.

 

رفتارسازی

یکی از عواملی که در روایات برای پذیرفته شدن توبه و قرار گرفتن در حیطه غفران الهی مطرح شده، دوستی و پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامان بزرگوار (علیهم السلام) است، چنانچه در تاریخ نقل شده:

عبدالله بن عباس می‌گوید:

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع اصحابشان در منا فرمود: «ای مسلمانان، این علی بن ابی طالب، سرور و مهتر عرب و بزرگترین وصّی پیامبران است. جایگاه او نزد من همانند جایگاه هارون نزد موسی است، و تنها فرق علی با او این است که هارون بعد از موسی پیامبر بود اما بعد از من پیامبری نمی‌آید. خداوند توبه هیچ کس را نمی‌پذیرد، مگر توبه کسی که دوستی و محبّت علی (علیه السلام) را در دل داشته باشد.»

آن‌گاه رسول خدا به حسان بن ثابت فرمود: «در این‌باره شعری بگو.»

و حسّان بن ثابت چنین سرود:

«لا تقبل التوبة من تائب *** اِلاّ بُحِبّ ابن اَبی طالِب»

«توبه‌ی هیچ توبه کننده‌ای جز با دوستی و محبت پسر ابوطالب پذیرفته نیست.»[۲۵]

در منابع روایی شیعه، درباره پذیرش توبه و مغفرت خداوند متعال، مطالب دیگری نیز مطرح شده که نشان می‌دهد آنچه را که قرآن به عنوان گناهان کبیره معرفی نموده و شرط بخشش گناهان صغیره را دوری از این کبائر اعلام می‌کند، تماماً گناهانی است که مربوط به اولیاء خدا و امامان معصوم (علیهم السلام) می‌باشد، چنانچه در روایتی نقل شده:

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: بزرگ‌ترین گناهانِ بزرگ، هفت گناه است.

اول: شرک به خداوندِ باعظمت است.

دوم: کشتن کسی است که خداوند کشتنش را حرام کرده است مگر به حق. چنانچه قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ[۲۶]؛ و انسانى را که خدا محترم شمرده جز به حق نکشید.»

سوم: خوردن اموال یتیمان.[۲۷]

چهارم: نافرمانی از والدین و عاقّ والدین شدن.[۲۸]

پنجم: تهمت زدن به زنان پاکدامن و عفیفه.[۲۹]

ششم: فرار از جهاد و مواجهه با دشمن.[۳۰]

هفتم: انکار آنچه که خداوند (عز و جل) نازل کرده است.[۳۱]

اما شرک به خدای بزرگ: پس همانا آنچه را که خداوند درباره ما نازل کرده است و آنچه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ما گفته است به شما رسیده است. پس بعضی کلام خدا و پیامبر را نپذیرفتند و رد کردند، پس شرک به خدا همین است.

اما کشتن نفس محرّمه، پس کشتن حسین (علیه السلام) و اصحاب او بود.

اما خوردن اموال یتیمان همین است که حقوق مالی را از روی ظلم ندادند و آن را بردند.

اما نافرمانی والدین پس همانا خداوند (عز و جل) در کتابش فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ[۳۲]؛ پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسرانش مادران ایشانند.» پس پیامبر پدر ایشان است ولی پیامبر را در مورد فرزندان و در مورد خویشان نزدیک پیامبر نافرمانی کردند.

اما تهمت ناروا به زنان مؤمنه زدن پس به فاطمه (سلام الله علیها) بر منبرهایشان تهمت ناروا زدند.

اما درباره فرار از جهاد: با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از روی خواست خودشان و بدون اجبار بیعت کردند، سپس از آن بیعت فرار کرده و علی (علیه السلام) را تنها گذاشتند.

و اما انکار آنچه خدا نازل کرده است: پس همانا حق ما را انکار کردند و این از چیزهایی است که هیچ‌کس نسبت به آن ناآگاه و بی اطلاع نیست.

و خداوند می‌فرماید:

إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً.[۳۳]

اگر از گناهان بزرگى که از آن [ها] نهى شده‏اید دورى گزینید، بدی‌هاى شما را از شما مى‌زداییم، و شما را در جایگاهى ارجمند درمى‏آوریم.[۳۴]

آری! کسی که در مذهب و مکتب اهل بیت عصمت (علیهم السلام) نباشد و مسیر زندگی او در مسیر امامان بزرگوار شیعه نباشد و در صراط ولایت قدم نگذارد، مغفرت الهی را از دست خواهد داد. فلذا غفران الهی زمانی شامل انسان می‌گردد که در کنار تلاش برای جلب غفران خداوند متعال، ولایت اهل‌بیت عصمت (علیهم السلام) را پذیرفته باشیم.

 

پرورش احساس

از آنچه گفتیم، واضح شد که مغفرت خداوند متعال، بسیار وسیع بوده و اگر از بزرگترین گناهان نیز توبه‌ی واقعی صورت پذیرد، امید به عفو و مغفرت خداوند هرگز قطع نمی‌گردد. اما نکته‌ای که قابل توجه می‌باشد آن است که در صورت تداوم گناهان، به مرور قلب افراد دچار بیماری شده و دیگر به سوی خداوند رو نکرده و حتی درخواست بخشش و مغفرت نیز نمی‌نمایند، بلکه تدریجاً نفاق در قلب‌هایشان جانشین ایمان گردیده و راه هرگونه بازگشت را بر خود می‌بندند. در این زمینه، حکایتی شنیدنی از صدر اسلام را خدمتتان نقل می‌کنیم:

بعد از غزوه بنى المصطلق[۳۵]، دو نفر از مسلمانان، یکى از طایفه انصار و دیگرى از مهاجران به هنگام گرفتن آب از چاه با هم اختلاف پیدا کردند. یکى قبیله انصار را به یارى خود طلبید، و دیگرى مهاجران را. یک نفر از مهاجران به یارى دوستش آمد و «عبد اللَّه بن اُبَى» که از سرکرده‏هاى معروف منافقان بود به یارى مرد انصارى شتافت و مشاجره لفظى شدیدى در میان آن دو درگرفت.

عبد اللَّه بن اُبى سخت خشمگین شد و در حالى که جمعى از قومش نزد او بودند گفت: ما این گروه مهاجران را پناه دادیم و کمک کردیم اما کار ما شبیه ضرب المثل معروفى است که مى‏گوید: سَمِّنْ‏ کلْبَک‏ یأْکُلْک‏! (سگت را فربه کن تا تو را بخورد!) و اللَّه لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ.[۳۶] «به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون خواهند کرد.» و منظورش از عزیزان، خود و اتباعش بود و از ذلیلان مهاجران.

سپس رو به اطرافیانش کرد و گفت: این نتیجه کارى است که شما به سر خودتان آوردید. این گروه را در شهر خود جاى دادید و اموالتان را با آن‌ها قسمت کردید. اگر باقیمانده غذاى خودتان را به مثل این مرد (اشاره به مرد مهاجرى که طرف دعوى بود) نمى‏دادید، بر گردن شما سوار نمى‏شدند، بلکه از سرزمین شما مى‏رفتند و به قبائل خود ملحق مى‏شدند!

در اینجا زید بن ارقم که در آن وقت جوانى نوخاسته بود، رو به عبد اللَّه بن اُبى کرد و گفت: به خدا سوگند ذلیل و قلیل تویى! و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در عزت الهى و محبت مسلمین است و به خدا قسم من بعد از این تو را دوست ندارم. عبد اللَّه صدا زد: خاموش باش. تو باید بازى کنى اى کودک! زید بن ارقم خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و ماجرا را نقل کرد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسى را به سراغ عبد اللَّه فرستاد و فرمود: این چیست که براى من نقل کرده‏اند؟ عبد اللَّه گفت: به خدایى که کتاب آسمانى بر تو نازل کرده من چیزى نگفتم! و زید دروغ مى‏گوید.

جمعى از انصار که حاضر بودند عرض کردند: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)  عبد اللَّه بزرگ ما است. سخن کودکى از کودکان انصار را بر ضد او نپذیر. پیامبر عذر آن‌ها را پذیرفت. در این هنگام طائفه انصار، زید بن ارقم را ملامت کردند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور حرکت داد. یکى از بزرگان انصار به نام اسید، خدمت ایشان آمد و عرض کرد: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! در ساعت نامناسبى حرکت کردى! فرمود: بله! آیا نشنیدى رفیقتان عبد اللَّه چه گفت؟ او گفته است هر گاه به مدینه بازگردد، عزیزان، ذلیلان را خارج خواهند کرد.

اسید عرض کرد: تو اى رسول خدا! اگر اراده کنى او را بیرون خواهى راند. و اللَّه تو عزیزى و او ذلیل است، سپس عرض کرد: یا رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم)  با او مدارا کنید.

 سخنان عبد اللَّه بن اُبى به گوش فرزندش رسید. خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: شنیده‏ام مى‏خواهید پدرم را به قتل برسانید. اگر چنین است به خود من دستور دهید سرش را جدا کرده براى شما مى‏آورم! زیرا مردم مى‏دانند کسى نسبت به پدر و مادرش از من نیکوکارتر نیست. از این مى‏ترسم دیگرى او را به قتل برساند و من نتوانم بعد از آن به قاتل پدرم نگاه کنم و خداى ناکرده او را به قتل برسانم و مؤمنى را کشته باشم و به دوزخ بروم!

پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مسأله کشتن پدرت مطرح نیست. مادامى که او با ما است با او مدارا و نیکى کن.

سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد تمام آن روز و تمام شب را لشکریان به راه ادامه دهند. فردا هنگامى که آفتاب برآمد دستور توقف داد. لشکریان به قدرى خسته شده بودند که همین که سر به زمین گذاشتند به خواب عمیقى فرو رفتند (و هدف پیغمبر این بود که مردم ماجراى دیروز و حرف عبد اللَّه ابى را فراموش کنند.)

سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مدینه شد. زید بن ارقم مى‏گوید: من از شدت اندوه و شرم در خانه ماندم و بیرون نیامدم. در این هنگام، سوره منافقین نازل شد و زید را تصدیق و عبد اللَّه را تکذیب کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گوش زید را گرفت و فرمود: اى جوان! خداوند سخن تو را تصدیق کرد. همچنین آنچه را به گوش شنیده بودى و در قلب حفظ نموده بودى، خداوند آیاتى از قرآن را درباره آنچه تو گفته بودى نازل کرد.

در این هنگام «عبد اللَّه بن اُبى» نزدیک مدینه رسیده بود. وقتى خواست وارد شهر شود، پسرش آمد و راه را بر پدر بست و گفت: واى بر تو چه مى‏کنى؟ پسرش گفت: به خدا سوگند جز به اجازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)نمى‏توانى وارد مدینه شوى و امروز می‌فهمى عزیز و ذلیل کیست؟!!

«عبد اللَّه» شکایت پسرش را خدمت رسول خدا فرستاد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  به پسرش پیغام داد که بگذار پدرت داخل شهر شود. فرزندش گفت: حالا که اجازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد مانعى ندارد.

عبد اللَّه وارد شهر شد اما چند روزى بیشتر نگذشت که بیمار گشت و از دنیا رفت! (و شاید دق مرگ شد.)

نکته دیگر این است که هنگامى که این آیات نازل شد و دروغ عبد اللَّه ظاهر گشت، بعضى به او گفتند: آیات شدیدى درباره تو نازل شده. خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برو تا براى تو استغفار کند. عبد اللَّه سرش را تکان داد گفت: به من گفتید ایمان بیاور آوردم. گفتید: زکات بده دادم. چیزى باقى نمانده که بگوئید براى محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) سجده کن! و در اینجا آیه «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون»[۳۷] نازل گردید.[۳۸]

 

مناجات

بساط عاشقی ما به پاست این شب‌ها

زمان آشتی باخداست این شب‌ها

گناهکار قدیمی دوباره برگشته

صدای زمزمه‌ها آشناست این شب‌ها

زمان بده به زمین خورده‌ای اله کریم

اگر مرا بزنی هم رواست این شب‌ها

خوشا به حال گدایی که چشم تر دارد

که گریه‌های سحر کیمیاست این شب‌ها

کنارسفره‌ی افطار، زیر لب گفتم

نگفته‌ای به خود، آقا کجاست این شب‌ها

قسم به خاک نشسته به چادر زهرا (س)

مرا ببخش، ببخشی رواست این شب‌ها



[۱] الحجر، آیه ۴۹

[۲] محمد بن علی بن بابویه، فضائل الأشهر الثلاثة، ص: ۹۵

[۳] آل عمران، آیات ۱۳۵ و ۱۳۶

[۴] محمد جعفر اسلامی، شأن نزول آیات، ص: ۱۳۸

[۵] حسین بن محمد راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن، ص۵۷۴.

[۶] البقره، آیه ۲۸۶

[۷] النساء، آیه ۹۹

[۸] سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۴، ص: ۵۱

[۹] طه، آیه ۷۳

[۱۰] الأنفال، آیه ۲۹

[۱۱] آل عمران، آیه ۳۱

[۱۲] النور، آیه ۲۲

[۱۳] التغابن، آیه ۱۷

[۱۴] الصف، آیات ۱۱و۱۲

[۱۵] نوح، آیات ۳و۴

[۱۶] النساء، آیه ۳۱

[۱۷] القصص، آیه ۱۶

[۱۸] التحریم، آیه ۸

[۱۹] یوسف، آیه ۹۷و۹۸

[۲۰] محسن قرائتی، تفسیر نور(۱۰جلدى)، ج‏۸، ص۲۱۱    

[۲۱] النساء آیه ۴۸

[۲۲] المنافقون، آیات ۳و۶

[۲۳] التوبه، آیه ۸۰

[۲۴] التوبه، آیه۶

[۲۵] عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم‏ طبرى آملى، بشارة المصطفى لشیعة المرتضى (ط - القدیمة)، ج‏۲، ص: ۱۴۷

[۲۶] الأنعام، آیه ۱۵۱

[۲۷] إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً (النساء، آیه ۱۰)

[۲۸] وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا (مریم، آیه۱۴)

[۲۹] وَ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (النور، آیه ۴)

[۳۰] یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ (الأنفال، آیه ۱۵)

[۳۱] بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ (البقره، آیه ۹۰)

[۳۲] الأحزاب، آیه ۶

[۳۳] النساء، آیه ۳۱

[۳۴] محمد بن الحسن طوسی، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏۴، ص: ۱۴۹

[۳۵] جنگى که در سال ششم هجرت در سرزمین « قدید» واقع شد.

[۳۶] المنافقون، آیه ۸

[۳۷] المنافقون، آیه ۵

[۳۸] ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏۲۴، ص: ۱۵۶

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۹
حسین سبزعلی
شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۵۲ ب.ظ

انواع روزه

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (183)



اى کسانى که ایمان آورده اید! روزه بر شما مقرّر گردید، همانگونه که بر کسانى که پیش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگار شوید.


تقوى، به معناى خویشتن دارى از گناه است.

 بیشتر گناهان، از دو ریشه غضب و شهوت سرچشمه مى گیرند. و روزه، جلوى تندى هاى این دو غریزه را مى گیرد و لذا سبب کاهش فساد و افزایش تقواست. [538]

به نظر مفسّران و دانشمندان علوم قرآنى، آیاتى که با خطاب «یا ایّها الّذین آمنوا» شروع شده اند، در مدینه نازل شده و جزء آیات مدنى مى باشند. فرمان روزه نیز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات در سال دوّم هجرى صادر گردیده است.

آثار و برکات روزه

1_تقوى و خداترسى، در ظاهر و باطن، مهم ترین اثر روزه است«لعلکم تتقون»

روزه، یگانه عبادت مخفى است. نماز، حج، جهاد، زکات و خمس را مردم مى بینند، امّا روزه دیدنى نیست.

2_ روزه، اراده انسان را تقویت مى کند. 

کسی که یک ماه نان وآب وهمسر خود را کنار گذاشت، مى تواند نسبت به مال وناموس دیگران خود را کنترل کند. 

3_روزه، باعث تقویت عاطفه است

کسى که یک ماه مزه ى گرسنگى را چشید، درد آشنا مى شود ورنج گرسنگان را احساس ودرک مى کند. 

4_ روزه باعث افزایش صبر است

 رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودند: روزه، نصف صبر است. [539] 

_انواع روزه 

1_روزه ى مردمان عادّى، همان خوددارى از نان و آب و همسر است،

2_ امّا در روزه خواص علاوه بر اجتناب از مفطرات، اجتناب از گناهان نیز لازم است، 

3_و روزه ى خاصّ الخاص علاوه بر اجتناب از مفطرات و پرهیز از گناهان، خالى بودن دل از غیر خداست. [540] 

5_روزه، انسان را شبیه فرشتگان مى کند، 

فرشتگانى که از خوردن و آشامیدن و شهوت دورند. [541]

6_ روزه باعث بخشش گناهان می شود

رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودند: هرکس ماه رمضان را براى خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشیده مى شود. [542] چنانکه در حدیث قدسى نیز آمده است که خداوند مى فرماید: «الصوم لى و اَنَا اَجزى به» روزه براى من است و من آن را پاداش مى دهم. [543]

اهمیّت روزه به قدرى است که در روایات پاداش بسیارى از عبادات را همچون پاداش روزه دانسته اند. [544] 

هرچند که روزه بر امّت هاى پیشین نیز واجب بوده، ولى روزه ى ماه رمضان، مخصوص انبیا بوده است و در امّت اسلامى، روزه رمضان بر همه واجب شده است. [545] 

7_ روزه زکات بدن است

از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل شده است که فرمود: براى هر چیز زکاتى است و زکات بدنها، روزه است. [546]


برخی از پیام های آیه

- خطابِ زیبا، گامى براى تأثیر گذارى پیام است. «یا ایّها الّذین آمنوا»

در حدیثى از تفسیر مجمع البیان مى خوانیم: لذّت خطاب «یا ایّها الّذین آمنوا» سختى روزه را آسان مى کند. اگر والدین بخواهند که فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، باید آنان را زیبا صدا زنند.

- از شیوه هاى تبلیغ آن است که دستورات مشکل، آسان جلوه داده شود. این آیه مى فرماید: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نیست، در امّت هاى پیشین نیز این قانون بوده است. و عمل به دستورى که براى همه امّت ها بوده، آسان تر از دستورى است که تنها براى یک گروه باشد. «کما کُتب على الّذین من قبلکم»

- قرآن، فلسفه بعضى احکام همچون روزه را بیان داشته است. زیرا اگر مردم نتیجه ى کارى را بدانند، در انجام آن نشاط بیشترى از خود نشان مى دهند. «لعلّکم تتّقون»

-----

538) کافى، ج 2، ص 18.

539) تفسیر المنار، ذیل آیه.

540) تفسیر روح البیان.

541) صاحب جواهر، نقل از آیةاللَّه جوادى.

542) و 4. تفسیر مراغى، ج 2، ص 69.

543)

544) کافى، ج 2، ص 100.

545) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 136.

546) بحار، ج 69، ص 380


منبع : تفسیر نور با اندکی تصرف توسط نویسنده وب سایت منبرهای معنوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۵۲
حسین سبزعلی
شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۰۲ ق.ظ

چگونه می توان قرآن را در ماه رمضان ختم کرد؟

🔴بسیار مهم🔴


🌕چگونه میتوان

قرآن در ماه مبارک رمضان ختم کرد🌕


قرآن 600صفحه است


600 تقسیم بر30روزمیشود 20صفحه درهرروز

20تقسیم بر5وعده نماز

میشود4صفحه به نسبت هرنماز.


اگربعدازهرنمازفقط 4صفحه بخوانیم إن شاالله در یک ماه یکبارقرآن را ختم خواهیم کرد.


ان شاالله هر ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍ به دیگران جهت شرکت در ختم قرآن می فرﺳﺘﺪ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻧﮑﻨﺪ... !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۰۲
حسین سبزعلی

۱أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ 

۲فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ 

۳وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ 

۴فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ 

۵الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ 

۶الَّذینَ هُمْ یُراءوُنَ 

۷وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ 

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

۱ ـ آیا کسى که روز جزا را پیوسته انکار مى کند دیدى؟!

۲ ـ او همان کسى است که یتیم را با خشونت مى راند.

۳ ـ و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمى کند!

 

۴ ـ پس واى بر نمازگزارانى که،

۵ ـ در نماز خود سهل انگارى مى کنند!

۶ ـ همان کسانى که ریا مى کنند.

۷ ـ و دیگران را از وسائل ضرورى زندگى منع مى نمایند!

 

تفسیر:

اثرات شوم انکار معاد

در این سوره، نخست پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را مخاطب قرار داده و اثرات شوم انکار روز جزا در اعمال منکران را بازگو مى کند.

 آیا دیدى کسى را که روز جزا را پیوسته انکار مى کند ؟! (أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ).

* * *

سپس، بى آن که در انتظار پاسخ این سؤال بماند، مى افزاید:

 او همان کسى است که یتیم را با خشونت مى راند ! (فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ).

* * *

 و دیگران را به اطعام مسکین و مستمند تشویق نمى کند  (وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ).

منظور از  دین  در اینجا  جزا  یا  روز جزا  است، و انکار روز جزا و دادگاه بزرگ آن، بازتاب وسیعى در اعمال انسان دارد، که در این سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است از جمله:

 راندن یتیمان با خشونت ،  عدم تشویق دیگران به اطعام افراد مسکین ، یعنى نه خود انفاق مى کند و نه دیگران را دعوت به این کار مى نماید.

بعضى نیز احتمال داده اند: منظور از  دین  در اینجا قرآن یا تمام آئین اسلام است، ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد، و نظیر آن را در سوره  انفطار  آیه ۹ است:  کَلاّ بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّین ، و سوره  تین  آیه ۷ مى باشد:  فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّین  نیز آمده است، که به قرینه آیات دیگر آن سوره ها، منظور از دین، روز جزا است.

 یَدُعُّ  از ماده  دَعّ  (بر وزن حدّ) به معنى دفع شدید و راندن توأم با خشونت و عنف است.

و  یَحُضُّ  از ماده  حَضّ  به معنى تحریض و ترغیب دیگران بر چیزى است،  راغب  در  مفردات  مى گوید:  حَصّ  تشویق در حرکت و سیر است، ولى  حَضّ  چنین نیست.(۱)

از آنجا که  یَحُضُّ  و  یَدُعُّ  به صورت فعل  مضارع  آمده، نشان مى دهد این کار مستمر آنها در مورد یتیمان و مستمندان است.

باز در اینجا این نکته جلب توجه مى کند که، در مورد  یتیمان  مسأله عواطف انسانى بیشتر مطرح است تا اطعام و سیر کردن; چرا که بیشترین رنج یتیم از دست دادن کانون عاطفه و غذاى روح است، و تغذیه جسمى در مرحله بعد قرار دارد.

و باز در این آیات، به مسأله اطعام  مستمندان  که از مهمترین کارهاى خیر است، برخورد مى کنیم، تا آنجا که مى فرماید: اگر خود قادر به اطعام مستمند نیست، دیگران را به آن تشویق کند.

تعبیر به  فَذلِکَ  (با توجه به این که  فاء  در اینجا معنى سببیت را مى بخشد) اشاره به این نکته است که: فقدان ایمان به معاد، سبب این

خلافکارى ها مى شود، و به راستى چنین است، آن کس که آن روز بزرگ و آن دادگاه عدل، و آن حساب و کتاب و پاداش و کیفر را در اعماق جان باور کرده باشد، آثار مثبتش در تمام اعمال او ظاهر مى شود، ولى آنها که ایمان ندارند، اثر آن در جرأتشان بر گناه و انواع جرائم کاملاً محسوس است.

* * *

در سومین وصف این گروه، مى فرماید:  واى بر نمازگزاران  (فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ).

* * *

 همان نمازگزارانى که نماز خود را به دست فراموشى مى سپرند  (الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ).

نه ارزشى براى آن قائلند، نه به اوقاتش اهمیتى مى دهند، و نه ارکان و شرائط و آدابش را رعایت مى کنند.

 ساهُون  از ماده  سهو  در اصل به معنى خطائى است که از روى غفلت سرزند، خواه در فراهم کردن مقدماتش مقصر باشد یا نه، البته در صورت اول معذور نیست، و در صورت دوم معذور است، ولى در اینجا منظور سهو توأم با تقصیر است.

باید توجه داشت: نمى فرماید:  در نمازشان سهو مى کنند  چون سهو در نماز به هر حال براى هر کس واقع مى شود، بلکه مى فرماید:  از اصل نماز سهو مى کنند  و کل آن را به دست فراموشى مى سپرند.

روشن است، این مطلب اگر یک یا چند بار اتفاق بیفتد، ممکن است از قصور باشد، اما کسى که پیوسته نماز را فراموش مى کند و آن را به دست فراموشى مى سپارد، پیدا است که براى آن اهمیتى قائل نیست، و یا اصلاً به آن ایمان ندارد، و اگر گهگاه نماز مى خواند، از ترس زبان مردم و مانند آن است.

در این که، منظور از  ساهُون  در اینجا چیست؟ علاوه بر آنچه در بالا گفتیم، تفسیرهاى دیگرى نیز گفته اند، از جمله:

این که: منظور تأخیر انداختن نماز از وقت فضیلت است.

و یا این که: منظور اشاره به منافقانى است که نه براى نماز ثوابى معتقد بودند و نه براى ترک آن عقاب.

یا این که: منظور کسانى است که در نمازهاى خود ریا مى کنند (در حالى که این معنى در آیه بعد مى آید).

البته، جمع میان این معانى ممکن است، هر چند تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.

به هر حال، وقتى فراموش کنندگان نماز، شایسته  ویل  هستند، آنها که به کلى ترک نماز گفته و تارک الصلوة هستند، چه حالى خواهند داشت؟!

* * *

در چهارمین مرحله، به یکى دیگر از بدترین اعمال آنها اشاره کرده، مى فرماید:  آنها کسانى هستند که پیوسته ریا مى کنند  (الَّذینَ هُمْ یُراءوُنَ).

* * *

و در آخرین مرحله، مى افزاید:  آنها دیگران را از ضروریات زندگى منع مى کنند  (وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ).

مسلماً، یکى از سرچشمه هاى تظاهر و ریاکارى، عدم ایمان به روز قیامت، و عدم توجه به پاداش هاى الهى است، و گرنه چگونه ممکن است انسان پاداش هاى الهى را رها کند، و رو به سوى خلق، و خوش آیند آنها آورد؟!

 ماعُون  از ماده  مَعْن  (بر وزن شأن) به معنى چیز کم است، و بسیارى از مفسران معتقدند: منظور از آن در اینجا، اشیاء جزئى است که مردم مخصوصاً همسایه ها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک مى گیرند، مانند مقدارى نمک، آب، آتش (کبریت)، ظروف و مانند اینها.

بدیهى است، کسى که از دادن چنین اشیائى به دیگران خوددارى مى کند، آدم بسیار پست و بى ایمانى است، یعنى آنها به قدرى بخیل اند که، حتى از دادن این اشیاء کوچک مضایقه دارند، در حالى که همین اشیاء کوچک، گاه نیازهاى بزرگى را برطرف مى کند، و منع آن، مشکلات بزرگى در زندگى مردم ایجاد مى نماید.

جمعى نیز گفته اند: منظور از  ماعُون  زکات است، چرا که زکات نسبت به اصل مال غالباً بسیار کم است، گاه ده درصد، گاه پنج درصد، و گاه دو و نیم درصد است.

البته  منع زکات  نیز یکى از بدترین کارها است، چرا که  زکات  بسیارى از مشکلات اقتصادى جامعه را حل مى کند.

در روایتى، از امام صادق(علیه السلام) آمده است که در تفسیر  ماعون  فرمود: هُوَ الْقَرْضُ یُقْرِضُهُ، وَ الْمَتاعُ یُعِیرُهُ، وَ الْمَعْرُوفُ یَصْنَعُهُ:  ماعون وامى است که انسان به دیگرى مى دهد، وسائل زندگى است که به عنوان عاریه در اختیار دیگران مى گذارد، و کمک ها و کارهاى خیرى که انسان انجام مى دهد .(۲)

در روایت دیگرى، از همان حضرت این معنى نقل شده، و در ذیل آن آمده است راوى گفت: ما همسایگانى داریم که وقتى وسائلى را به آنها عاریه مى دهیم، آن را مى شکنند و خراب مى کنند، آیا گناه است به آنها ندهیم؟ فرمود: در این صورت مانعى ندارد.(۳)

در معنى  ماعون  احتمالات دیگرى نیز گفته اند:، تا آنجا که در تفسیر  قرطبى  بالغ بر دوازده قول در این زمینه نقل شده، که بسیارى از آنها را مى توان در هم ادغام کرد و مهم همان است که در بالا آوردیم.

ذکر این دو کار پشت سر یکدیگر، (ریاکارى و منع ماعون) گوئى اشاره به این است که، آنها آنچه براى خدا است به نیت خلق به جا مى آورند، و آنچه براى خلق است، از آنها دریغ مى دارند، و به این ترتیب، هیچ حقى را به حق دارش نمى رسانند.

این سخن را با حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم، فرمود:

 مَنْ مَنَعَ الْماعُونَ جارَهُ مَنَعَهُ اللّهُ خَیْرَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَ وَکَّلَهُ إِلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ وَکَّلَهُ إِلى نَفْسِهِ فَما أَسْوَأَ حالُهُ؟!:  کسى که وسائل ضرورى و کوچک را از همسایه اش دریغ دارد، خداوند او را از خیر خود، در قیامت منع مى کند، و او را به حال خود وامى گذارد، و هر کسى خدا او را به خود واگذارد، چه بد حالى دارد ؟.(۴)

* * *

 

نکته ها:

۱ ـ جمع بندى بحث هاى سوره ماعون

در این سوره کوتاه، مجموعه اى از صفات رذیله که در هر کس باشد نشانه بى ایمانى و پستى و حقارت او است آمده، و قابل توجه این که: همه آنها را فرع بر تکذیب دین، یعنى جزا یا روز جزا قرار داده است.

تحقیر یتیمان، ترک اطعام گرسنگان، غفلت از نماز، ریاکارى، و عدم همکارى با مردم، حتى در دادن وسائل کوچک زندگى، این مجموعه را تشکیل مى دهد، و به این ترتیب، افراد بخیل و خودخواه، و متظاهرى را منعکس

مى کند که نه پیوندى با  خلق  دارند، و نه رابطه اى با  خالق ، افرادى که نور ایمان و احساس مسئولیت در وجودشان نیست، نه به پاداش الهى مى اندیشند و نه از عذاب او بیمناکند.

* * *

۲ ـ تظاهر و ریا، بلاى بزرگ اجتماعى

ارزش هر عمل، بستگى به  انگیزه  آن دارد، و یا به تعبیر دیگر، از دیدگاه اسلام، اساس هر عمل را،  نیت  تشکیل مى دهد، آن هم  نیت خالص .

اسلام قبل از هر چیز، پرونده نیت را مورد بررسى قرار مى دهد، و لذا در حدیث معروفى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: 

إِنَّمَا الأَعْمالُ بِالنِّیّاتِ، وَ لِکُلِّ امْرِئ مَا نَوى:  هر عملى بستگى به نیت دارد، و بهره هر کس مطابق نیتى است که در عمل دارد .

و در ذیل این حدیث آمده است:  آن کس که براى خدا جهاد کند، اجرش بر خداوند بزرگ است، و کسى که براى متاع دنیا پیکار کند، یا حتى نیت به دست آوردن  عقال  (طناب کوچکى که پاى شتر را با آن مى بندند) کرده باشد، بهره اش فقط همان است .(۵)


اینها همه به خاطر آن است که:  نیت  همیشه به عمل شکل مى دهد، آن کس که براى خدا کارى انجام مى دهد، شالوده آن را محکم مى کند، و تمام تلاش او این است که مردم از آن بهره بیشتر گیرند، ولى کسى که براى تظاهر و ریاکارى عملى انجام مى دهد، تنها به ظاهر و زرق و برق آن مى پردازد، بى آن که به عمق و باطن و شالوده و بهره گیرى نیازمندان اهمیت دهد.


جامعه اى که به ریاکارى عادت کند، نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملکات فاضله دور مى شود، بلکه تمام برنامه هاى اجتماعى او از محتوا تهى مى گردد، و در یک مشت ظواهر فاقد معنى خلاصه مى شود، و چه دردناک است سرنوشت چنین انسان، و چنین جامعه اى؟!

روایات در مذمت  ریا  بسیار زیاد است، تا آنجا که آن را نوعى شرک نامیده اند، و ما در اینجا به ذکر سه روایت تکان دهنده قناعت مى کنیم:

۱ ـ در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: سَیَأْتِی عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرائِرُهُمْ، وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلانِیَتُهُمْ، طَمَعاً فِی الدُّنْیا لا یُرِیدُونَ بِهِ ما عِنْدَ رَبِّهِمْ، یَکُونُ دِینُهُمْ رِیاءً، لا یُخالِطُهُمْ خَوْفٌ، یَعُمُّهُمُ اللّهُ بِعِقاب فَیَدْعُونَهُ دُعاءَ الْغَرِیقِ فَلا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ!: 

 زمانى بر مردم فرا مى رسد که به خاطر طمع در دنیا، باطن هاى آنها زشت و آلوده مى شود، و ظاهرشان زیبا، این در حالى است که علاقه اى به پاداش هاى پروردگارشان ندارند، دین آنها ریا مى شود، و خوف خدا، در دل آنها وجود ندارد، خداوند همه آنها را به عذاب سختى گرفتار مى کند، و هر قدر خدا را مانند شخص غریق بخوانند، هرگز دعایشان مستجاب نمى شود .(۶)

۲ ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از یارانش به نام  زراره  فرمود: مَنْ عَمِلَ لِلنّاسِ کانَ ثَوابُهُ عَلَى النّاسِ، یا زُرارَةُ! کُلُّ رِیاء شِرْکٌ!:  کسى که براى مردم عمل کند، ثوابش بر مردم است، اى زراره! هر ریائى شرک است !.(۷)

۳ ـ در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است:

إِنَّ الْمُرائِیَ یُدْعى یَوْمَ الْقِیامَةِ بِأَرْبَعَةِ أَسْماء: یا کافِرُ! یا فاجِرُ! یا غادِرُ! یا خاسِرُ! حَبِطَ عَمَلُکَ، وَ بَطَلَ أَجْرُکَ، فَلا خَلاصَ لَکَ الْیَوْمَ، فَالْتَمِسْ أَجْرَکَ مِمَّنْ کُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ!:

 شخص ریاکار، در روز قیامت با چهار نام صدا مى شود: اى کافر! اى فاجر! اى حیله گر! واى زیانکار! عملت نابود شد، و اجرت باطل گشت، امروز هیچ راه نجاتى ندارى، پاداش خود را از کسى بخواه که از براى او عمل کردى !.(۸)

* * *

 

خداوندا! خلوص نیت، سخت مشکل است، خودت ما را در این راه یارى فرما!

پروردگارا! آن چنان ایمانى به ما مرحمت کن که جز به ثواب و عقاب تو نیندیشیم و رضا و خشنودى و غضب خلق در راه تو براى ما یکسان باشد!

بارالها! هر خطائى در این راه تاکنون کرده ایم بر ما ببخش!

 

آمِیْنَ یا رَبَّ الْعالَمِیْنَ

 

پایان سوره ماعون(۹)

 



۱ ـ  مفردات ، ماده  حض .

۲ و ۳ ـ  نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۶۷۹.

 

۴ ـ  نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۶۷۹، حدیث ۲٠.

۵ ـ  وسائل الشیعه ، جلد ۱، صفحه ۳۵، ابواب مقدمة العبادات، باب ۵، حدیث ۱٠.

۶ ـ  اصول کافى ، جلد ۲، صفحه ۲۹۶، باب الرّیا، حدیث ۱۴.

۷ ـ  وسائل الشیعه ، جلد ۱، صفحه ۴۹، ذیل حدیث ۱۱ (جلد ۱، صفحه ۶۷، چاپ آل البیت).

۸ ـ  وسائل الشیعه ، جلد ۱، صفحه ۵۱، ذیل حدیث ۱۶ (جلد ۱، صفحه ۶۹، چاپ آل البیت).

۹ ـ تصحیح: ۲۱ / ۳ / ۱۳۸۳.



⬅⬅⬅⬅⬅⬅⬅⬅⬅

لاتنال بشفاعتنا من ( استخف بصلاته )

السلام علینا و علی ( عبادالله الصالحین )

⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇


2271التَّحذیرُ مِنَ الاستِخفافِ بِالصَّلاةِ 🔵10856-

 رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ـ لاِبنَتِهِ فاطِمَةَ علیها السلام لَمّا قالَت لَهُ : یا أبَتاه ، ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ؟ ـ : یا فاطِمَةُ ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ابتَلاهُ اللّه ُ بِخَمسَ عَشَرَةَ خَصلَةً : سِتٌّ مِنها فی دارِ الدُّنیا ،

 و ثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ ، 

و ثَلاثٌ فی قَبرِهِ ، 

و ثَلاثٌ فِی القیامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ

⚫️فَأمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا : فَالاُولى یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَةَ مِن عُمُرِهِ ، و یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَةَ مِن رِزقِهِ ، و یَمحُو اللّه ُ عزّ و جلّ سیماءَ الصّالِحینَ مِن وَجهِهِ ، و کُلُّ عَمَلٍ یَعمَلُهُ لا یُؤجَرُ عَلَیهِ ، و لا یَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ ، و السّادِسَةُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ . 

⚫️و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ عِندَ مَوتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ یَموتُ ذَلیلاً ، و الثّانیَةُ یَموتُ جائِعًا ، و الثّالِثَةُ یَموتُ عَطشانًا ؛ فَلَو سُقیَ مِن أنهارِ الدُّنیا لم یَروَ عَطَشُهُ . 

⚫️و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی قَبرِهِ : فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَزعَجُهُ فی قَبرِهِ ، و الثّانیَةُ یُضَیِّقُ عَلَیهِ قَبرَهُ ، و الثّالِثَةُ تَکونُ الظُّلمَةُ فی قَبرِهِ . 

⚫️و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ یَومَ القیامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ : فَأَوَّلُهُنَّ أن یُوَکِّلَ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَسحَبُهُ عَلى وَجهِهِ و الخَلائِقُ یَنظُرونَ إلَیهِ ، و الثّانیَةُ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا ، و الثّالِثَةُ لا یَنظُرُ اللّه ُ إلَیهِ و لا یُزَکّیهِ و لَهُ عَذابٌ ألیمٌ . (1) =========== 🔴2271


پرهیز از سبک شمردن نماز 

◀️10856- پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ دخترش فاطمه علیها السلام که پرسیده بود: ◀️اى پدر مردان و زنانى که نمازشان را سبک مى شمرند چه (جزایى) دارند؟ ـ فرمود: 

✅اى فاطمه، هر کس ـ از مردان یا زنان ـ نمازش را سبک بشمرد ، خداوند او را به پانزده خصلت مبتلا مى کند:

 ⏺شش خصلت در دنیا، ⏺

سه خصلت هنگام مرگش، ⏺

سه خصلت در گورش 

⏺و سه خصلت در قیامت هنگامى که از گورش بیرون مى آید. 


✅امّا آنچه در دنیا به او مى رسد: 

1⃣خداوند برکت را از عمرش بر مى دارد

 و2⃣ نیز از روزیش ، 

3⃣سیماى صالحان را از چهره اش مى زداید،

 4⃣به هر عملى که انجام مى دهد پاداشى داده نمى شود،

 5⃣دعایش به آسمان نمى رود

 6⃣و ششم اینکه براى او در دعاى صالحان نصیبى نیست.


 ✅و امّا آنچه هنگام مرگش به او مى رسد:

 1⃣نخستین آن ها این است که خوار مى میرد،

 2⃣دوم گرسنه مى میرد

 3⃣و سوم، تشنه مى میرد، پس اگر از نهرهاى دنیا به او بنوشانند، سیراب نمى شود. 


✅و امّا آنچه در گورش به او مى رسد: 

1⃣نخستین آن ها این است که خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، 

2⃣دوم اینکه گورش را بر او تنگ مى کند

 3⃣و سوم اینکه گورش تاریک است. 


✅و امّا آنچه روز قیامت هنگام بیرون آمدن از گورش به او مى رسد:

1⃣نخستین آن ها این است که خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را با صورت (روى زمین) بکشد در حالى که مردم به او مى نگرند،

 2⃣دوّم اینکه بازخواست سختى مى شود 

3⃣و سوّم اینکه خداوند به او نمى نگرد و پاکش نمى سازد و عذابى دردناک دارد


. =========== 1-فلاح السائل : 22 . و میزان الحکمه ح 2271 ===========

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۰۰
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۳۸ ق.ظ

سرنوشت دوستی ها در قیامت

🔴 آیا دوستی ها در قیامت ادامه می یابد؟

سرنوشت دوستی ها در قیامت چگونه است؟ 
دوستی و ارتباط ها به دو صورت است: 
1) پیوند و دوستی در راه خداوند که در قیامت محکم تر از دنیا ادامه می یابد. 
2) پیوندو دوستی نادرست(در غیر راه خدا) در قیامت گسسته خواهد شد. 
 
تفسیر آیه 67 سوره زخرف: 
اَلأخِلّاءُ یَومَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضِهِم عَدُوٌ إلّاالمُتَّقین(زخرف/67) 
دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند ، مگر متقّین 
 تفسیر : 
از امام صادق علیه السلام  نقل شده است: 
ألا کُلُّ خِلَّةٍ کانت فی الدنیا فی غیرِ الله فإنَّها تَضیرُ عَداوَةً یَومَ القیامةِ(1) 
  تمام پیوندها و دوستی های نادرست و باطل در قیامت گسسته خواهد شد. 
چند نکته: 
1)دوستی و جایگاه دوست در اسلام سفارشات بسیاری شده است. 
2)در حقیقت دقت در پیدا کردن دوست و همراه بسیار حائز اهمیت است. 
🍁3) غبطه گنه کاران در قیامت : در روز قیامت گنهکاران غبطه می خورند که ای کاش فلان شخص را به عنوان دوست در زندگی انتخاب نمی کردیم.  
یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِیلا (فرقان/28) 
  
این آیه که توصیفی از صحنه های قیامت است، 
روز از هم گسستن پیوندهای دوستی، مگر پیوندهایی  که برای خدا برقرار شده است. 
🍂4) تبدیل شدن چنین دوستی هایی به عداوت در آن روز طبیعی است. چرا که هر کدام از آنها دیگری را عامل بدبختی و بیچارگی خود می پندارد. 
🍃5) تنها پرهیزگارانند که پیوند دوستی آنها جاودانی است. چرا که بر محور ارزشهای جاودانی دور می زند و نتایج پربارش در قیامت آشکارتر می شود و استحکام بیشتری می یابد.  
  
✅در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: 
«در جستجوی برادری (و دوستی) با پرهیزگاران باش. 
اگر چه در ظلمات زمین باشد و اگرچه عمرت را در جستجوی آنها سپری کنی. 
چرا که خداوند عزوجل بر روی زمین بعد از پیامبران بهتر از ایشان نیافریده است. 
و خداوند متعال بر بنده ای نعمتی مانند همنشینی با آنها عطا نکرده است. »
7) پیدا کردن دوست خوب اهمیت ویژه ای دارد. 
🌸چه زیباست جوانان و نوجوانان دوستانی را برگزینند که پایه ی این دوستی و محبت، نزدیک شدن به خدا باشد و این رسالتی است که بر دوش پدران و مادران سنگینی می کند. 
  
🌸چه بسیار جوانانی که حتی با وجود پدر و مادری مذهبی به واسطه ی دوستانی ناباب و نامناسب مسیر خوبی را طی نمی کنند. 
🌷یاد کردن از رزمندگانی که دوستی شان بر پایه دوستی خداوند و اهل بیت علیهم السلام بود خالی از لطف نیست. 

1) تفسیر علی ابن ابراهیم ج 2ص287طبق نقل نورالثقلین ج4ص612 
منبع: - تفسیر نمونه جلد 21، ص 100 و 115


http://almahde.blogfa.com/post/235
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۳۸
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۱۳ ق.ظ

شکر نعمت باعث افزایش نعمت میشود


وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیْدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ
سوره ابراهیم /آیه ۱۴
ترجمه
و (نیز به یادآور) هنگامى که پروردگارتان اعلام فرمود: همانا اگر شکر کنید، قطعاً شما را مى‏افزایم، و اگر کفران کنید البته عذاب من سخت است.
نکته ها
این آیه، مهم‏ترین و صریح‏ترین آیه قرآن در مورد شکر نعمت و یا کفران آن است، که بعد از آیه‏ى مربوط به نعمت آزادى و تشکیل حکومت الهى، به رهبرى حضرت موسى مطرح شده است و این، رمز آن است که حکومت الهى و رهبر آسمانى مهم‏ترین نعمت‏هاست، و اگر شکرگزارى نشود خداوند مردم ناسپاس را به عذاب شدیدى گرفتار مى‏کند.
شکر نعمت مراحلى دارد:
الف: شکر قلبى که انسان همه‏ى نعمت‏ها را از خداوند بداند.
ب: شکر زبانى، نظیر گفتن «الحمدللَّه».
ج: شکر عملى که با انجام عبادات و صرف کردن عمر و اموال در مسیر رضاى خدا و خدمت به مردم به دست مى‏آید.
امام صادق‏ علیه السلام فرمود: شکر نعمت، دورى از گناه است و نیز فرمود: شکر آن است که انسان نعمت را از خدا بداند (نه از زیرکى و علم و عقل و تلاش خود یا دیگران) و به آنچه خدا به او داده راضى باشد و نعمت ‏هاى الهى را وسیله‏ى گناه قرار ندهد، شکر واقعى آن است که انسان نعمت خدا را در مسیر خدا قرار دهد.(7)
شکر در برابر نعمت‏هاى الهى بسیار ناچیز و غیرقابل ذکر است، به قول سعدى:
بنده همان به که زتقصیر خویش‏
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش‏
کس نتواند که بجا آورد
در حدیث مى‏خوانیم که خداوند به موسى وحى کرد: حقّ شکر مرا بجا آور. موسى گفت: این کار امکان ندارد، زیرا هر کلمه‏ى شکر نیز شکر دیگرى لازم دارد. وحى آمد: همین اقرار تو و این که مى‏دانى هر چه هست از من است، بهترین شکر من است.(8)
به گفته‏ى روایات، کسى که از مردم تشکر نکند از خدا نیز تشکر نکرده است. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللَّه».(9)
اگر نعمت خدا را در مسیر غیر حقّ مصرف کنیم، کفران نعمت و زمینه کفر است. «لئن کفرتم»، «بدّلوا نعمة اللَّه کفراً»(10) کسانى‏که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند.
7) تفسیر نمونه.
8) تفسیرنمونه.
9) بحار، ج 71، ص 44.
10) ابراهیم ،28.
پیام ها
1- سنّت خداوند بر آن است که شکر را وسیله‏ى ازدیاد نعمت قرار داده و این سنّت را قاطعانه اعلام کرده است. «تأذن ربّکم» 
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند. 
2- خدا براى تربیت ما، شکر را لازم کرد نه آنکه خود محتاج شکر باشد. «ربّکم» 
3- با شکر نه تنها نعمت‏هاى خداوند بر ما زیاد مى‏شود، بلکه خود ما نیز رشد پیدا مى‏کنیم، زیاد مى‏شویم و بالا مى‏رویم.«لازیدنّکم» 
4- کیفر کفران نعمت، تنها گرفتن نعمت نیست، بلکه حتى گاهى نعمت سلب نمى‏شود ولى به صورت نقمت و استدراج در مى‏آید تا شخص، کم‏کم سقوط کند. «لان کفرتم انّ عذابى لشدید» 

منبع تفسیر نور

--------------------------------

شکر نعمت باعث افزایش نعمت میشود


رهبرانقلاب: 

🔹خودِ شکر، یک نعمت است.

🔹 اولاً، وقتی شکر کردید، این شکر موجب ذکر میشود؛ متوجه خدا میشوید؛ خود شکر انسان را ذاکر میکند.

🔹 ثانیاً، شکر به ما صبر می‌دهد؛ شکر نعمت یکی از خواصش، دادن صبر و پایداری است؛ در دعا میخوانیم: «اللهم انی اسئلک صبرالشاکرین لک». 

🔹وقتی شما شکر میکنید، نعمت را میشناسید و موقعیت را درک میکنید؛ امکانی را که خدا در اختیار شما گذاشته است، به یاد می‌آورید و امیدوار میشوید؛ این امید، پایداری شما را زیاد میکند؛ لذا لازمه‌ی شکر، صبر است.

🔹یکی از دستاوردهای شکر، قدرت پایداری و ایستادگی در میدانهای دشوار است؛یکی از خواص شکر، مغرور نشدن است.

🔹بعد هم خدای متعال وعده کرده است افزایش نعمت را؛ «لازیدنّکم»؛ وعده‌ی الهی صدق است و ساز و کار روشنی هم دارد. ۸۵/۳/۲۹

(http://khl.ink/f/ahlpw1431.jpg?t=1521914410)

@Farsna

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۱۳
حسین سبزعلی
يكشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۵۰ ب.ظ

جواب استاد قرائتی به (بابا دلت پاک باشه)

#نصیحت

#پدرانہ😊☺️

#حاج‌آقاقرائتے



👈ﺑﻌﻀے ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ ‌ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎڪ ﺑﺎﺷه، ڪافیه.

 

👈نماز هم نخوندے نخون...روزه نگرفتے نگیر.😳

👈به نامحرم نگاه ڪردے اشڪال نداره و........... 

👈فقط سعی ڪن دلت پاڪ باشه! 😶

 

🔰 ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :


ﺁﻧڪﺲ ڪﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ڪﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎڪ برایش ڪﺎﻓے ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ( ﺁﻣﻨﻮﺍ )

👈 ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿڪﻪ ﮔﻔﺘﻪ شده :

‏ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ‏


ﯾﻌﻨے ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،

ﻫﻢ ڪﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ .😅

 

💟ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ڪﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸڪﻨے ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑڪﺎﺭےﺳﺒﺰ ﻧﻤے ﺷﻮﺩ .

 

💟 ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑڪﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤےﺷﻮﺩ . ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .☝️

 

👈ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫـمـ ﻋﻤﻞ !!✅



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۱۵:۵۰
حسین سبزعلی
سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۳۴ ق.ظ

مقایسه پاداش پرهیزکاران با مواهب مادی


«
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ، 

الْحَمْدُ وَ الثنا لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی خَلَقَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ اَلرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ، الَّذِی بَعُدَ فَلا یُرَى وَ قَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوَى 

ثم الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدنَا و حَبِیبِ إِلَهِ الْعَالَمِینَ ، الْعَبْدِ الْمُؤَیَّدِ ، وَ الرَّسُولِ المصدد الْمُصْطَفِی الْأَمْجَدِ الَّذِی سُمِّیَ فِی سَمَاءِ بَا احْمَدِ وَ فِی الْأَرَضِینَ بِأَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ علی آلِهِ الطیبین الطاهرین ، سِیَّمَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی الْأَرَضِینَ ، وَ اللَّعْنَة الدَّائِمَة الأبدیة عَلِیِّ أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ ، من الآن الی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ ، 

السَّلامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ ، اوصیکم عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفْسِی بتقوی اللَّهِ وَ اتِّبَاع أَوَامِرِهِ.» .

 

امور مادی

زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ  ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۖ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ

 

محبّت امور مادى، از (قبیل) زنان و فرزندان   و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است. (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند. ولى) اینها وسایل گذران زندگى دنیا است (و هدف نهایى نمى باشد). و سرانجام نیک (و زندگى والا و جاویدان)، نزد خداست.

)آل عمران/14(

 

**********************

خبر دادن به پاداش بهتر برای پرهیزگاران 

با توجه به آنچه در آیه قبل، درباره اشیاء مورد علاقه انسان، در زندگى مادى دنیا آمده بود، در اینجا در یک مقایسه، اشاره به مواهب فوق العاده خداوند در جهان آخرت و بالاخره قوس صعودى تکامل انسان کرده، مى فرماید:  بگو: آیا شما را از چیزى آگاه کنم که از این (سرمایه هاى مادى) بهتر است  (قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْر مِنْ ذلِکُمْ( 

(1 باغ های بهشتی          

آن گاه به شرح آن پرداخته، مى افزاید:  براى کسانى که تقوا پیشه کرده اند در نزد پروردگارشان باغ هایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختانش) جارى است، همیشه در آن خواهند بود، و همسرانى پاکیزه و (از همه بالاتر) خشنودى خداوند نصیب آنها مى شود، و خدا به بندگان بینا است  (لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ( آل عمران /15)

آرى، این باغ هاى بهشتى بر خلاف غالب باغ هاى این جهان، هرگز آب روان از پاى درختانش قطع نمى شود

و بر خلاف مواهب مادى این جهان، که بسیار زودگذر و ناپایدار است جاودانى و ابدى است

(2همسران پاک - ازواج مطهره 

همسران آن جهان، بر خلاف بسیارى از زیبارویان این جهان، هیچ نقطه تاریک و منفى در جسم و جان آنها نیست و از هر عیب و نقصى پاک و پاکیزه اند، همه اینها در یک طرف

3) رضوان الهی

و مسأله خشنودى خداوند (رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ) که برترین نعمت هاى معنوى است یک طرف

آرى، این نعمت معنوى ما فوق تصور نیز در انتظار مؤمنان پرهیزکار است

نکته:

قابل توجه این که: این آیه با جمله أَ أُنَبِّئُکُمْ:  آیا شما را آگاه کنم  آغاز شده، که یک جمله استفهامیه است و براى گرفتن پاسخ از فطرت هاى بیدار و عقل و خرد انسانى، مطرح شده، تا نفوذش در شنونده عمیق تر باشد

از سوى دیگر، این جمله از ماده  اِنْباء  گرفته شده که معمولاً در مورد خبرهاى مهم و قابل توجه به کار مى رود

در واقع، قرآن مجید در این آیه، به افراد با ایمان اعلام مى کند که اگر به زندگى حلال دنیا قناعت کنند، و از لذات نامشروع و هوس هاى سرکش و ظلم و ستم به دیگران بپرهیزند، خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى که از هر گونه عیب و نقص پاک و پاکیزه است، نصیب آنها خواهد کرد

در اینجا سؤالى مطرح است و آن این که: آیا در بهشت، لذات مادى هم وجود دارد؟ 

بعضى چنین مى پندارند: لذایذ مادى منحصر به این جهان است، و در آن جهان اثرى از این لذایذ نیست، و تمام تعبیراتى که در آیات قرآن درباره باغ هاى بهشتى و انواع میوه ها، آب هاى جارى و همسران خوب آمده کنایه از یک سلسله مقامات و مواهب معنوى است که از بابِ: کَلِّمِ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ:  با مردم به اندازه فکرشان سخن بگو (۱) به این صورت تعبیر شده است

ولى در برابر این پندار باید گفت: هنگامى که ما طبق صریح آیات فراوانى از قرآن کریم  معاد جسمانى  را قبول کردیم باید براى هر دو قسمت (جسم و روح) موهبت هائى به تناسب آنها، منتها در سطحى عالى تر وجود داشته باشد و اتفاقاً در این آیه اشاره به هر دو قسمت شده، هم آنچه شایسته  معاد جسمانى  است و هم آنچه شایسته روح و  رستاخیز ارواح  مى باشد

در واقع آنها که تمام نعمت هاى مادى آن جهان را کنایه از نعمت هاى معنوى مى گیرند تحت تأثیر مکتب هاى التقاطى قرار گرفته، علاوه بر این که بدون جهت ظواهر آیات قرآن را تأویل کرده معاد جسمانى و لوازم آن را به کلى فراموش نموده و منکر شده اند

و شاید جمله وَ اللّهُ بَصِیْرٌ بِالْعِبادِ:  خداوند به وضع بندگان خود بینا است  که در آخر آیه آمده، اشاره به همین حقیقت باشد، یعنى او است که مى داند جسم و جان آدمى در جهان دیگر هر کدام چه خواسته هائى دارند و این خواسته ها را در هر دو جنبه به نحو احسن تأمین مى کند

* * * 

صفات پرهیزکارانی که صاحب نعمت های برتر در بهشت خواهند بود (آل عمران /16 و 17) 

در دو آیه بعد، به معرفى بندگان پرهیزکار که در آیه قبل به آن اشاره شده بود پرداخته و شش صفت ممتاز براى آنها بر مى شمرد

۱ ـ ایمان به خدا :

نخست این که: آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خویش اند و ایمان، قلب آنها را روشن ساخته، و به همین دلیل، در برابر اعمال خویش به شدت احساس مسئولیت مى کنند، مى فرماید:  همان کسانى که مى گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده ایم، گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار  (الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ)

(آل عمران /16) 

* * * 

۲ ـ  صبر و استقامت :

آنها که صبر و استقامت دارند  و در برابر حوادث سخت که در مسیر اطاعت پروردگار پیش مى آید، و همچنین در برابر گناهان و به هنگام پیش آمدن شدائد، و گرفتارى هاى فردى و اجتماعى، شکیبائى و ایستادگى به خرج مى دهند (الصّابِرینَ

۳ ـ  صدق

آنها که راستگو و درست کردارند  و آنچه در باطن به آن معتقدند در ظاهر به آن عمل مى کنند و از نفاق، دروغ، تقلب و خیانت دورند (وَ الصّادِقینَ

۴ ـ خضوع و فروتنی

 آنها که خاضع و فروتن هستند  و در طریق بندگى و عبودیت خدا بر این کار مداومت دارند (وَ الْقانِتینَ).(۲

۵ ـ  انفاق

آنها که در راه خدا انفاق مى کنند  نه تنها از اموال، بلکه از تمام مواهب مادى و معنوى که در اختیار دارند به نیازمندان مى بخشند (وَ الْمُنْفِقینَ

۶ ـ  استغفار سحر

و آنها که سحرگاهان، استغفار و طلب آمرزش مى کنند  (وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالأَسْحارِ

در آن هنگام که چشم هاى غافلان و بى خبران در خواب است و غوغاى جهان مادى فرو نشسته و به همین دلیل، حالت حضور قلب و توجه خاص به ارزش هاى اصیل در قلب مردان خدا زنده مى شود، به پا مى خیزند، در پیشگاه با عظمتش سجده مى کنند و از گناهان خود آمرزش مى طلبند و محو انوار جلال کبریائى او مى شوند، و تمام ذرات وجودشان زمزمه توحید سر مى دهد، و همان گونه که با طلوع صبح، ظلمت شب برچیده مى شود و فیض عام پروردگار بر صفحه جهان مى نشیند، آنها نیز به دنبال زمزمه هاى عاشقانه سحرگاهان همراه با طلوع صبح، پرده هاى ظلمت غفلت و گناه از دل هایشان برچیده مى شود و انوار رحمت و مغفرت و معرفت الهى بر دل هایشان فرو مى نشیند

* * * 

نکته ها

۱ ـ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه اخیر مى خوانیم، که فرمود:  هر کس در نماز وتر (آخرین رکعت نماز شب) هفتاد بار بگوید:  أَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّى وَ أَتُوبُ اِلَیْهِ  و تا یک سال این عمل را ادامه دهد، خداوند او را از  استغفار کنندگان در سحر  (اَلْمُسْتَغْفِرِیْنَ بِالأَسْحارِ) قرار مى دهد و او را مشمول عفو و رحمت خود مى سازد .(۳

* * * 

۲ ـ واژه  سَحَر  (بر وزن بشر) در اصل، به معنى  پوشیده و پنهان بودن  است و چون در ساعات آخر شب پوشیدگى خاصى بر همه چیز حکومت مى کند، نام آن سحر گذاشته شده است لغت  سِحْر  (بر وزن شعر) نیز از همین ماده است; زیرا شخص ساحر دست به کارهائى مى زند که اسرار آن از دیگران پوشیده و پنهان است عرب به ریه و شُش نیز گاهى سحر (بر وزن بشر) مى گوید و این هم به خاطر پوشیده بودن درون آن مى باشد

اما چرا در میان اوقات شبانه روز، تنها به وقت  سَحَر  اشاره شده است در حالى که استغفار و بازگشت به سوى خدا در هر حال مطلوب است؟ 

این براى آن است که سحر به خاطر آرامش، سکوت و تعطیل کارهاى مادى و نشاطى که بعد از استراحت و خواب به انسان دست مى دهد، آمادگى بیشترى براى توجه به خداوند به او مى بخشد و این معنى را به آسانى با تجربه مى توان دریافت، حتى بسیارى از دانشمندان براى حل مشکلات علمى از آن وقت 

استفاده مى کردند; زیرا چراغ فکر و روح انسان در آن وقت از هر زمان پرفروغ تر و درخشان تر است و از آنجا که روح عبادت، استغفار، توجه و حضور دل مى باشد، عبادت و استغفار در چنین ساعتى از همه ساعات گران بهاتر خواهد بود

* * * 

 

 

۱ ـ  کافى ، جلد ۱، صفحه ۲۳ و جلد ۸، صفحه ۲۶۸، دار الکتب الاسلامیة ـ  بحار الانوار ، جلد ۱، صفحه ۸۵ و ۱٠۶ و جلد ۴، صفحه ۴۶ و جلد ۱۶، صفحه ۲۸٠ و جلد ۱۸، صفحه ۱۶۱ و جلد ۲۵، صفحه ۳۸۴

۲ ـ  قانِتِیْنَ  از ماده  قنوت  به معنى خضوع در برابر پروردگار و هم به معنى مداومت بر اطاعت و بندگى تفسیر شده است

۳ ـ تفسیر  برهان ، جلد ۱، صفحه ۲۷۳ ـ  من لا یحضره الفقیه ، جلد ۱، صفحه ۴۸۹، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ هـ ق ـ  وسائل الشیعه ، جلد ۶، صفحه ۲۷۹، چاپ آل البیت ـ  بحار الانوار ، جلد ۸۴، صفحه ۱۲٠، ۲٠۵، ۲۲۴ و ۲۲۵ ـ  المیزان ، جلد ۳، صفحه ۱۱۹ و جلد ۶، صفحه ۳۳۲، انتشارات جامعه مدرسین ـ تفسیر  عیاشى ، جلد ۱، صفحه ۱۶۵، چاپخانه علمیه تهران، ۱۳۸٠ هـ ق

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۶ ، ۰۰:۳۴
حسین سبزعلی