منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۳۸ مطلب با موضوع «روضه منبر» ثبت شده است

روز پانزدهم – دلدادگی و شرح صدر

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِینَ وَ اشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِینَ بِأَمَانِکَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ 

ترجمه 

خدایا در این روز فرمان بری فروتان را روزیم کن و سینه ام را به گشاده کن به سوی بازگشت از  سر دلدادگی به تو ، قسم به امان دادنت  ای امان ترسناکان 

شروع

یکی از چیزهایی که در این دعا از خدا میخواهیم نعمتی است که خدا به پیامبرانش داده و میتوان گفت مافوق همه معجزات آنها است (نمونه ج27 ص123) و یکی از رموز موفقیت آنها و آن شرح صدر است. قرآن میفرماید: 

فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشرَْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ  وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یجَْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ  کَذَالِکَ یجَْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ  (انعام/ 125)

پس کسى را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‏اش را براى [پذیرفتن‏] اسلام مى‏گشاید و کسى را که [به خاطر لجاجت و عنادش‏] بخواهد گمراه نماید، سینه‏اش را چنان تنگ مى‏کند که گویى به زحمت در آسمان بالا مى‏رود خدا این گونه پلیدى را بر کسانى که ایمان نمى‏آورند، قرار مى‏دهد. 

در آیه فوق سعه صدر (گشادگى سینه) یکى از مواهب بزرگ و ضیق صدر (تنگى سینه) یکى از کیفرهاى الهى شمرده شده است، همانطور که خداوند در مقام بیان یک موهبت عظیم به پیامبر خود مى‏گوید،  أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ    آیا سینه تو را وسیع و گشاده نساختیم 

و این موضوعى است که با مطالعه در حالات افراد به خوبى مشاهد مى‏شود، بعضى روحشان آن چنان باز و گشاده است که آمادگى براى پذیرش هر واقعیتى- هر چند بزرگ باشد- دارند، اما به عکس بعضى روحشان آن چنان تنگ و محدود است که گویا راهى و جایى براى نفوذ هیچ حقیقتى در آن نیست. افق دید فکرى آنها محدود به زندگى روزمره و خواب و خور آنها است، اگر به آنها برسد همه چیز درست است و اگر کمترین تغییرى در آن پیدا شود گویا همه چیز پایان یافته و دنیا خراب شده است!.

هنگامى که آیه فوق نازل شد از پیامبر ص پرسیدند شرح صدر چیست؟

پیامبر ص فرمود: نور یقذفه اللَّه فى قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح‏

:  نورى است که خدا در قلب هر کس بخواهد مى‏افکند و در پرتو آن، روح او وسیع و گشاده مى‏شود .

پرسیدند: آیا نشانه‏اى دارد که با آن شناخته شود؟

فرمود: نعم، الانابة الى دار الخلود و التجافى عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزول الموت‏

  آرى نشانه‏اش توجه به سراى جاویدان و دامن‏ بر چیدن از زرق و برق دنیا و آماده شدن براى مرگ است (با ایمان و عمل صالح و تلاش و کوشش در راه حق) پیش از آنکه مرگ فرا رسد.  (تفسیر نمونه ج5 ص436)

اقناع اندیشه با تمثیل 

باید توجه داشت که شرح صدر دادن خدا مثل هدایت و اضلال او بی حساب و کتاب نیست بلکه زمینه آن را خود انسان باید فراهم کند. مثلا اگر شما بطری در بسته ای را در آن بیندازید ، قطره ای از آن ، در بطری داخل نمی شود . مشکل از آب است یا بطری ؟!

انسان هایی هستند که تمام راههای هدایت را به روی خود بسته اند ؛ راه فکر و تعقل ، راه عبرت و اندیشه ، راه شنیدن حق و اطاعت از آن ، راه ارشاد و هدایت و پندپذیری ، راه کمک به دیگران و…این انسان ها از خود جمادی ساخته اند که به قول قرآن ، آنها سنگ و سخت تر از سنگ هستند: (ثم قست قلوبکم من بعد ذلک کالحجاره أو أشد قسوه) (بقره/74) محروم شدن این گروه از فضل الهی ، به خاطر بسته بودن خودشان است ، نه به خاطر کم بودن فضل و رحمت الهی .

پرورش احساس با داستان 

آیت الله مصباح یزدی میفرماید: شخصی مورد اطمینان برایم نقل کرد که در مشهد مقدّس در منزل یکی از دوستان با دو دانشجوی آمریکایی که زن و شوهر بودند ملاقات کردم. برای آن دو، داستان شگفت آوری رخ داده بود که به تقاضای میزبان آن داستان را برای ما نقل کردند: آن دو جوان آمریکایی گفتند: ما در یکی از دانشگاه های آمریکا مشغول تحصیل بودیم، پیوسته در خود احساس خلأ می کردیم. اول خیال کردیم که این خلأ و کمبود ناشی از غریزه جنسی است و با ازدواج و انتخاب همسر، آن خلأ پر می گردد. از این رو، هر دو تصمیم گرفتیم که با همدیگر ازدواج کنیم؛ امّا پس از ازدواج نیز آن خلأ پر نشد. سپس بنا گذاشتیم که بیشتر به کلیسا رفت و آمد داشته باشیم و به مسائل معنوی بپردازیم، شاید آن خلأ برطرف گردد؛ امّآ آن خلأ و عطش معنوی رفع نشد. شنیده بودیم که در کشورهای شرقی، به خصوص چین و هندوستان، مذاهبی وجود دارند که مردم را به ریاضت و انجام تمرین های ویژه ای برای رسیدن به حقیقت دعوت می کنند، تصمیم گرفتیم که به آن کشورها سفر کنیم؛ اما با سفر به آن کشور ها و تحمل ریاضات از جمله 40 شب خوابیدن روی تختی که میخهای زیادی روی آن بود باز هم نتیجه ای نگرفتیم. بالاخره این تصور در ما پدید آمد که اصلاً در عالم حقیقت واقعیتی نیست که بتواند خلأ درونی انسان را اشباع کند. نا امیدانه تصمیم گرفتیم که از طریق خاورمیانه به اروپا و سپس آمریکا رهسپار گردیم. به ایران که آمدیم ابتدا وارد شهر بزرگ مشهد شدیم و آن را شهر عجیبی یافتیم که نمونة آن را تاکنون مشاهده نکرده بودیم. در وسط شهر ساختمانی جالب و با شکوه با گنبد و گلدسته های طلا که پیوسته انبوهی از مردم به آن رفت و آمد داشتند، ما را به خود جلب کرد. سؤال کردم: اینجا چه خبر است و این مردم چه دینی دارند؟ گفتند: این مردم مسلمانند و کتاب مذهبی آنان قرآن است و در این شهر و این ساختمان یکی از رهبران مذهبی آن ها که به او امام می گویند دفن شده است. پرسیدم: امام کیست و چه می کند؟ گفتند: امام انسان کاملی است که به عالی ترین مراحل کمال انسانی رسیده است و او با رسیدن به آن مقام، دیگر مرگی ندارد و پس از رخت بر بستن از دنیا نیز زنده است. چون این مسلمانان چنین اعتقادی دارند، به زیارت ایشان می روند و با عرض ادب و احترام حاجت می خواهند و امام حاجت آن ها را برآورده می سازد. گفتم: قسمت های برجسته ای از قرآن را برای مانقل کنید؟ به ما گفتند: در یکی از آیات قرآن آمده است که هر چیزی خداوند را تسبیح می گوید! آن سخنان برای مامعمایی شد که چطور با این که امام آن ها مرده است، باز او را زنده می دانند و به علاوه، معتقدند که همه چیز، حتّی کوه ها و درختان، خدا را تسبیح می گویند؟ باور نکردیم و تصمیم گرفتیم برای تماشا وارد مشهد رضوی شویم. در صحن، یکی از خادمان که وسیله ای شبیه چماق با روکش نقره در دست داشت، وقتی متوجه شد ما خارجی هستیم از ورودمان به صحن جلوگیری کرد و گفت: ورود خارجی ممنوع است! گفتم: ما چندین هزار کیلومتر در دنیا سفر کرده ایم و به اماکن گوناگونی وارد شده ایم و هیچ کجا به ما نگفتند که ورود خارجی ممنوع است، چرا شما از ورود ما جلوگیری می کنید؟ قصد ما تنها تماشای این محل است و نیّت بدی نداریم. هر چه اصرار کردم فایده ای نبخشید و از ورود ما جلوگیری کردند و ما با ناراحتی از آنجا دور شدیم و در آن حوالی روبروی مسافرخانه ای لب جوی آب نشستیم و مدّتی من به فکر فرو رفتم که نکند در عالم حقیقتی باشد که در اینجا نهان است و ما نشناسیم؟ ما که آن همه زحمت و ریاضت را تحمّل کرده و نتیجه ای نگرفته ایم، اگر در اینجا خبری باشد و آنان ما را راه ندادند که از آن مطلع گردیم، برایمان سخت حسرت آور و رنج آور است که با آن همه زحمت، تلاش و تحمّل رنج سفر از رسیدن به آن حقیقت محروم بمانیم. بی اختیار گریه ام گرفت و مدّتی گریستم. ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد کسی که آنجا مدفون است، یا امام و انسان کامل است و آن ها راست می گویند، یا دروغ می گویند و او انسان کامل نیست. اگر آن ها راست بگویند و به واقع او زنده است و بر همه جا احاطه دارد، خودش می داند که ما به دنبال چه هدفی این همه راه آمده ایم و باید ما را دریابد؛ و اگر آنان دروغ می گویند، ضرورتی ندارد که ما به تماشای آنجا برویم. همین طور که اشک می ریختم و خود را تسلّی می دادم، دست فروشی که تعدادی آیینه، مهر و تسبیح در دست داشت نزدم آمد و به انگلیسی و با لهجة شهر خودمان گفت: چرا ناراحتی؟ سر بلند کردم و جریان را برای او گفتم که ما برای کشف حقیقت به چندین کشور سفر کرده ایم و سال ها ریاضت کشیده ایم و اکنون که به اینجا آمده ایم، به حرم راهمان نمی دهند. گفت: ناراحت نباش، برو، راهتان می دهند. گفتم: الآن ما به آنجا رفتیم و راهمان ندادند. گفت: آن وقت اجازه نداشتند. من در آن لحظه، فکر نکردم که چطور آن دست فروش به انگلیسی آن هم به لهجة محلی با من حرف زد و از کجا خبر داشت که قبلاً خادمان حرم اجازه نداشتند که ما را راه دهند و اکنون اجازه دارند؛ و چرا من راز دلم را برای او گفتم. بالاخره به طرف حرم راه افتادیم و وقتی به در صحن رسیدیم، خادم مانع ورود ما نشد. پیش خود گفتم، شاید ما را ندیده، برگشتیم و به او نگاه کردیم؛ اما او عکس العملی نشان نداد. وارد صحن شدیم و به راهرویی رسیدیم که جمعیّت انبوهی از آنجا وارد حرم می شدند، ما نیز همراه جمعیّت وارد راهرو شدیم. فشار جمعیّت ما را از این سو به آن سو می کشاند، تا این که به در حرم رسیدم و گرچه فشار جمعیّت زیاد بود، امّا ناگهان من احساس کردم که اطرافم خالی است و هر چه جلو رفتم، پیرامونم خلوت تر می شد و بدون مزاحمت، ناراحتی و فشار جمعیّت به پنجره های ضریح مقدّس رسیدم مشاهده کردم که در درون ضریح شخصی ایستاده. بی اختیار تعظیم و سلام کردم، آن حضرت با لبخند جواب سلام مرا دادند و فرمودند: چه می خواهی؟ من هر چه قبلاً در ذهنم بود، یک باره از ذهنم رفت و هر چه خواستم بگویم که چه می خواهم، چیزی به ذهنم نیامد؛ فقط یک مطلب به ذهنم آمد که در محضر حضرت گفتم و آن این بود که من شنیده ام در قرآن نوشته شده همة موجودات خدا را تسبیح می گویند. وقتی آن مطلب را عرض کردم، فرمودند: به تو نشان می دهم. بعد بی اختیار از حرم بیرون آمدم و باز احساس کردم که پیرامون من خلوت است و کسی مزاحم من نمی شود. خداحافظی کردم و از حرم خارج شدم، امّا مبهوت شده بودم. وقتی از حرم خارج شدم و به صحن وارد گردیدم، حالتی به من دست داد که می شنیدم هر آنچه پیرامون من هست، از در و دیوار و درخت و زمین و آسمان، تسبیح می گویند. با مشاهدة این صحنه، دیگر چیز نفهمیدم و بی هوش بر روی زمین افتادم. پس از به هوش آمدن، خود را در اتاقی و بر روی تختی دیدم که عده ای آب به صورتم می ریختند تا به هوش آیم. پس از آن واقعه، من متوجه شدم که در عالم حقیقتی وجود دارد و آن حقیقت در اینجاست و انسان می تواند به مقامی برسد که مرگ و زندگی برای او یکسان باشد و او مرگ نداشته باشد و هم چنین پی بردم که قرآن راست می گوید که همه چیز تسبیح گوی خداست

یا رب  از  ابر هدایت  برسان بارانی ........ پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

بر سر تربت من با می و مطرب بنشین ........تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش .........تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم

رفتار سازی 

اما ما چه کنیم که زمینه را در خود ایجاد کنیم؟

 باید نسبت به مسائلی که نفس ما با آن تضاد و مشکل دارد خودمان را بسنجیم اگر در پذیرش حقائق قلب مان سخت می پذیرد این نشانه کمبود شرح صدر ماست که باید با همنشینی با اهل تقوا و معنویت و تواضع نسبت به حق و حقیقت تبدیل به شرح صدر کنیم.

چنان که موسی از خداوند طلب نمود تا در مذاکره و دعوت فرعون به خداوند دارای شرح صدر باشد تا در دعوتش از حق خارج نشود: قال رب اشرح لی صدری 

با کنترل خود در هیجانات و عصبانیتها و در مقابل اشتباهات دیگران و با تحمل و صبوری در امتحانات الهی و اینکه در نزد خودمان بگوئیم   هر چه آن خسرو کند شیرین بود  شرح صدر بیشتری یافته و ایمان ما نسبت به خدا تقویت میگردد. حضرت زینب (س) بعد از حوادث کربلا در جواب کسی که از او پرسید چگونه این همه بلا را جمیل میبینید : فرمودند چون خداوند ناظر و عالم به تمام حقائق است آن را جمیل میبینم.

مدح کوتاه

امام مجتبی علیه السلام که امروز روز میلادشان است دریای شرح صدر هستند. روزی یک مرد شامی حضور ایشان رسید و هر ناسزاییک ه به ذهنش رسید به حضرت گفت.پس از اینکه حرفش تمام شد حضرت او را مورد لطف خود قرار دادند و بسیار با او مهربانی کردن تاجایی که بسیار شرمنده شد و گفت الله اعلم حیث یجعل رسالته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۱۱
حسین سبزعلی


روز هفدهم- فلسفه دعا

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ اقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَ الْآمَالَ یَا مَنْ لا یَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِیرِ وَ السُّؤَالِ یَا عَالِما بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 

ترجمه 

خدایا مرا در این روز به سوی عمل های نیک رهنمون کن و درخواست هایم را در این روز برآورده کن ای کسی که نیازی به تفسیر و پرسیدن نداری ای کسی که به آنچه در سینه جهانیان آگاه است درود فرست بر محمد و خاندان پاکش

ایجاد انگیزه با ابهام

اگه امروز تصمیم بگیرید که با یکی از مسئولین کشوری ملاقات داشته باشید خیلی بعید که حالا حالاها به  شما وقت بدن ، نه اینکه اون مسئول بنده خدا نخواد وقت بذاره نه خب خیلی ها  از قبل نوبت گرفتند ،کار زیاد و این آقا هم یه نفره محدودیت داره به قول خودمون دو دست که بیشتر نداره  خلاصه برای دیدار با یه مسئول کشوری حتی استانی اینهمه زحمت داره تازه بری درخواستت رو بدی حالا آیا او بتونه جواب بده یا نه بماند ولی شما یه آقایی داری با اینکه برای همه آقایی می کنه، بدون وقت قبلی برای تو ، هر وقت که تو بخوای وقت داره همین نزدیکی هاست کافی صداش بزنی ...

وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنىّ‏ِ فَإِنىّ‏ِ قَرِیبٌ  أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ  فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ وَ لْیُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (بقره /186)

هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند) ترجمه مکارم شیرازی

تفسیر :  برخى افراد از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله مى‏پرسیدند: خدا را چگونه بخوانیم؟ آیا خدا به ما نزدیک است که او را آهسته بخوانیم و یا اینکه دور است که با فریاد بخوانیم؟! این آیه در پاسخ آنان نازل شد.

دعا کننده، آن چنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را براى لطف به او بکار برده است (تفسیر نور)

جالبترش اینکه می فرماید:  بنده های من ، مرو جواب بدید  فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ یعنی بنده چی کار می کنی ،  از من بخواه دیگه   انگاری خدا خواسته ازش بخوایم یعنی او دعوتمون کرده وما داریم جواب می دیم 

خدایا تو از من نخواسته بودی هم من سر تا پا درخواستم می اومدم برای چی از من می خوای بیام 

نکنه می خوای شرمندگی  خواستن رو از من برداری بگی این ها که خود سرانه  نیومدند من دعوتشون کردم اومدند خدایا چقدر تحویلمون گرفتی از این تحویل گرفتن شرمندتم 

اقناع اندیشه با تمثیل 

شاید کسی بپرسه مگه خدا به خواستن ما نیاز داره نمی شد نخواسته نیازهای ما رو پاسخ بده ؟

کسی از خدا نخواد نه خودش رو شناخته نه خدا رو و گاهی اصل خودخواستن بدون اینکه چی بخوای برای خدا موضوعیت داره

فَلَا تَمَلَّ الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَکَانٍ

وسائل‏الشیعة ج : 7 ص : 6

یعنی همان طور که کمال بنده در خواستن هست لازمه کمال الهی فیض دهی است بنابراین از بنده گان می خواهد که ازاو بخواهند تا او بدهد 

شما وقتی می خواهید به مرغ یا گربه  و سگ منزلتان غذا بدهید، حساب می کنید چه وقت به او غذا دادید. نوبت غذایش کی است، آن موقع غذا به او می دهید. اما نسبت به بچه ی خودتان می گذارید تا خودش بگوید من گرسنه هستم تا به او غذا بدهید. بین گربه منزل و بچه ی منزل فرق است. گربه ی منزل نمی خواهد بگوید من گرسنه ام، اربابش باید بداند گرسنه است و به او غذا بدهد اما بچه ی منزل باید بخواهد، تا به او بدهند. اُمّتی که تربیت شده، مثل بچه ی این خانه است، هر وقت کمبود شد باید به خدا التماس کند که خدایا بده. امّتهایی که تربیت نشده اند، مثل گربه منزل اند، خدا وقتی می بیند که الآن گرسنه شان است، به آنها می دهد. ما هم قبل از انقلاب حال بچه و حال آدمیزاد نداشتیم، حال جانور داشتیم، از این جهت باران می خواستی، نمی خواستی می آمد. اما الآن بعد از انقلاب، این امّت بالغ شد. و حال فرزند این جهان را پیدا کرده است، باید بخواهد تا به او بدهند.

پرورش احساس 

علاوه برتربیت بنده که در اثر رفت و آمد به درب خانه خدا تواضع و بندگی رو ابراز می کنه ، این کار جلب محبت الهی رو در پی داره 

روایتی نقل شده که گفت: در تورات آمده، اى موسى هر که مرا دوست بدارد، فراموش نمى‏کند و هر که به رحمت و نعمت من، امیدوار باشد، در سؤال و خواستن پافشارى مى‏نماید، اى موسى گر چه من از حال بندگان هیچ گاه غافل نیستم، اما دوست دارم، فرشتگانم، گریه و زارى بندگانم را بشنوند، و نگهبانان مى‏بینند که چگونه فرزندان آدم به من تقرّب پیدا مى‏کنند، در حالى که خودم به آنان نیروى آن را مى‏بخشم و سبب دعایشان هستم. ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج‏1 161 ،  ارزش دعا .....  ص : 160

حافظ وظیفه ی تو دعا گفتن است و بس ........ در بند آن مباش که نشنید یا شنید.

امام سجاد علیه السلام ص 2/318 الی 3

طاووس گفت: در مسجدالحرام شخصی را دیدم که زیر ناودان ایستاده و نماز می خواند و دعا می کند و می گرید. بعد از آنکه نمازش تمام شد نزد او آمدم و دیدم که او علی بن الحسین علیهم السّلام است. به او گفتم: ای پسر رسولخدا (ص) تو را در چنین حالی دیدم در حالی که تو سه وسیله برای نجات داری: اول آنکه فرزند پیامبر هستی، دوم آنکه جدت شفیع قیامت است و سوم آنکه خدای متعال دارای رحمت می باشد! آن حضرت فرمود: اما فرزند رسول خدا بودن برای من فایده ای ندارد، زیرا خدا فرمود:« در قیامت نسبت و خویشی مفید نیست»{ فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لایتساءلون/مومنون 101} و اما شفاعت جدم معلوم نیست برایم مفید باشد زیرا خدا فرمود: شفاعت نمی کنند مگر برای کسانی که مورد رضایت حق هستند»(وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون/انبیا28) و اما خدا در مورد رحمت خود فرمود:« رحمت او شامل حال محسنین میشود»(ً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنین/اعراف56 ) و من نمیدانم جزء محسنین و نیکوکاران هستم یا نه؟ 

رفتار سازی 

اما برای اجابت دعا لازمه آداب دعا کردن رو آدم رعایت کنه و شرایطی رو لحاظ کنه تا به نتیجه برسه از جمله این شرایط اینه که :  

. شب های جمعه،‌شبهای قدر، سحرها(ماه رمضان) زمانهای مناسبی برای دعا هستند.

2. آداب دعا کردن(از میزان الحکمه) :

1/1 بسم الله : رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لا یُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ بِسمِ اللّه ِ الرّحمنِ الرَّحیمِ

1/2 تمجید خدا: عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : إنَّ فی کِتابِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : إنَّ المِدحَةَ قَبلَ المَسألَةِ ، فإذا دَعَوتَ اللّه َ عزّ و جلّ فَمَجِّدْهُ . قالَ : قلتُ : کَیفَ اُمَجِّدُهُ ؟ قالَ : تَقولُ : یا مَن هُوَ أقرَبُ إلَیَّ مِن حَبلِ الوَریدِ ، یا مَن یَحولُ بَینَ المَرءِ و قَلبِهِ ، یا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأعلى ، یا مَن لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ

1/3صلوات :رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : صَلاَتُکُم عَلَیَّ إجابَةٌ لِدُعائکُم و زَکاةٌ لِأعمالِکُم

1/4 استشفاع : الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : إنَّ للّه ِِ رُسُلاً مُسْتَعلِنِینَ و رُسُلاً مُستَخْفِینَ ، فإذا سَألتَهُ بِحَقِّ المُستَعْلِنِینَ فَسَلْهُ بِحَقِّ المُستَخْفِینَ

1/5 دعا برای دیگران :رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لَیسَ شیءٌ أسرعَ إجابةً مِن دَعوَةِ غائبٍ لغائبٍ .

روضه کوتاه

دعا اینقدر برای امام حسین علیه السلام مهم بوده که یک شب عاشوراش ر و به تاخیر می اندازه تا ببا خدا مناجات و دعا کنه و به عباسش می فرماید عباسم برو از این ها یک شب دیگه فرصت بگیر تا شبی دیگر رو مناجات کنیم روای می گه وقتی نزدیک گودی قتلگاه شدم دیدم آقا زیر لب می فرماید الهی راضیا بقضائک تسلیما لامرک ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۵
حسین سبزعلی


روز هجدهم -  قلب –  اتباع از آثار شب قدر-  فضیلت سحر

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ 

ترجمه 

خدایا در این روز مرا برای برکات سحرهایش بیدار و آگاه م کن و قلبم را در این روز به روشنایی نوهایش روشن کن و هر عضوی  از بدنم به به سوی پیروی آثارش روانه کن به نورت ای روشنی بخش قلب های آشنایانت 

شروع

گاهی شما می ری داخل فروشگاهی می بینید که قیمت هر کالایی رو زدند می رسید به جنسی که قیمتش رو نزدند

 شاید برای شما سوال پیش بیاد که چرا قیمت این رو نزدند ؟ حدس می زنید مثل اینکه یادشون رفته ولی دقت می کنید می بینید همه جنس ها برچسب زده شده ولی فقط این یکی برچسب قیمت نداره کنجکاو می شید می پرسید : ببخشید قیمت این کالا رو چرا نزدید؟  فراموش کردید فروشنده می گه : نه اتفاقا فراموش نکردیم شما می پرسید: پس برای چی قیمتش رو نزدید فروشنده می گه : این جنس قیمت نداره ،شما می پرسید یعنی چی قیمت نداره مگه می شه قیمت نداشته باشه فروشنده میگه قیمت این جنس از هر چی فکرشو رو بکنید بیشتره  برای همین قیمت نداره هر کسی هم خریدار نیست 

تو عبادات هم همین طوره علی رغم اینکه خیلی از عبادت ها برچسب پاداش دارند یعنی معلومه چقدر پاداش داره بعضی از عبادت ها برچسب پاداش ندارند یعنی خدا معلوم نکرده این عبادت رو به چه قیمتی می خره از جمله این عبادت هایی که این قدر قیمتی هست که قیمت نداره نماز شب هست قرآن در این باره می فرماید 

تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (16) فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (17 سجده)

در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم:

ما من حسنة الا و لها ثواب مبین فى القرآن، الا صلاة اللیل، فان اللَّه عز اسمه لم یبین ثوابها لعظم خطرها، قال: فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ:

  هیچ عمل نیکى نیست مگر اینکه ثواب روشنى در قرآن براى آن بیان شده، مگر نماز شب که خداوند بزرگ ثواب آن را روشن نساخته به خاطر اهمیت آن، لذا فرموده است:

هیچکس نمى‏داند چه ثوابهایى که مایه روشنایى چشمان است براى آنها نهفته شده است.

تفسیر نمونه، ج‏17، ص: 14

اقناع اندیشه 

البته باور به این حرف ها ایمان می خواد وگرنه آدم زود سست می شه ، انگیزه اش رو از دست می ده 

مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء، در تربیت فرزندش روشی آموزنده و مؤثّر داشت. در حالات وی نوشته اند که: او می خواست پسر نوجوانش را به سحرخیزی و شب زنده داری عادت بدهد، به طوری که تا پایان عمر، از روی علاقه و میل قلبی به این کار ادامه بدهد. شبی، پیش از اذان صبح، کنار بستر پسرش آمد و به آرامی او را بیدار کرد و گفت: عزیزم! برخیز تا به حرم مطهر مولای متّقیان علی (ع) مشرّف گردیم. پسر نوجوان چشمان خواب آلودش را مالید و گفت: بابا جان! شما بروید، من خودم می آیم. پدر گفت: نه، من ایستاده ام تا با هم برویم. پسرک برخاست، وضو گرفت و به اتّفاق پدر، به سوی حرم مطهّر روانه شد. جلو حرم امیرمؤمنان (ع)، مرد مستمندی نشسته و دستش را پیش مردم دراز کرده بود. پدر از پسرش پرسید:

 فرزندم! این مرد، برای چه در این جا نشسته است؟

 – برای گدایی و دریافت کمک از مردم. تو فکر می کنی چقدر پول از این طریق به دست می آورد؟

 –شاید چند درهمی عایدش گردد.

-آیا مطمئنّاً این مبلغ را به دست خواهد آورد؟

 –البته به طور قطع و یقین نمی توان آن را پیش بینی کرد، شاید مبلغی عایدش شود، شاید هم دست خالی برگردد. در این جا، پدر دانا و نکته سنج که زمینه را برای بیان مطلب خود آماده دید، گفت: پسرم! ببین این مرد فقیر، برای به دست آوردن مبلغی از ثروت دنیا- که یقین به آن هم ندارد

در این موقع شب، آمده این جا و دستش را پیش مردم دراز کرده است. تو که واقعاً به پاداش هایی که خداوند برای سحرخیزی و خواندن نماز شب تعیین فرموده، یقین داری و سخنان امامان معصوم (ع) را باور کرده ای، پس چرا در انجام آن سستی به خود راه می دهی؟ مطمئن باش که خدای مهربان به تمام وعده هایش عمل می کند و پاداش عمل ما را به طور کامل می پردازد و هیچ کس را محروم نمی سازد! این تمثیل زیبا، در ژرفای روح پاک پسرک جای گرفت و نتیجه اش آن شد که وی، تا آخر عمر، سحرخیزی و تهجّد و نماز شب را ترک نکرد. زیرا مربی لایق او، یعنی پدرش، صحنه ای به وجود آورد که تصویر آن در ذهن فرزندش برای همیشه باقی ماند و اثری زیبا بر جای گذاشت. 

داستان تربیتی ص 549 الی 52

پرورش احساس 

وقتی خدا ببینه بنده اش برای نماز شب پا شده  و تو نماز شب خوابش برده ، خدا به ملائکه اش مباهات می کنه 

وسائل‏الشیعة 5  296    69- باب استحباب صلاة النوافل فی الم

یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ رَبَّکَ یُبَاهِی الْمَلَائِکَةَ بِثَلَاثَةِ نَفَرٍ رَجُلٍ یُصْبِحُ فِی أَرْضٍ قَفْرٍ فَیُؤَذِّنُ ثُمَّ یُقِیمُ ثُمَّ یُصَلِّی فَیَقُولُ رَبُّکَ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَائِکَةِ انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی یُصَلِّی وَ لَا یَرَاهُ أَحَدٌ غَیْرِی فَیَنْزِلُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یُصَلُّونَ وَرَاءَهُ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِلَى الْغَدِ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ رَجُلٍ قَامَ مِنَ اللَّیْلِ یُصَلِّی وَحْدَهُ فَسَجَدَ وَ نَامَ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی رُوحُهُ عِنْدِی وَ جَسَدُهُ فِی طَاعَتِی سَاجِدٌ وَ رَجُلٍ فِی زَحْفٍ فَفَرَّ أَصْحَابُهُ وَ ثَبَتَ هُوَ فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ

سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت ........ در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟

 داستان معنوی ص 2778

ای که کام دو جهان را از خدا می طلبی ......... هر دو موقوف به یک آه سحرگاه بُوَد آه

رفتار سازی 

آدمی پیر که شد حرص جوان میگردد ........ خواب در وقت سحرگاه گران میگردد

اگر دوست داریم اهل سحر باشیم باید از ماه رمضان خود را به نماز شب و سحر خیزی عادت دهیم و راه آن این است که شب ها زود بخوابیم و لذا روایت داریم فرد گناهی می کند توفیق نماز شب را از دست میدهد . برای بیدار شدن از خواب قرائت آخرین آیه شریفه سوره کهف بسیار موثر است.در این مساله میتوان از دوست یا اعضاء خانواده کمک گرفت تا انسان را برای نافله شب و سحر بیدار کنند.

البته موانع رو هم باید از بین ببریم که گناه کردن مهمترین سنگ راه نماز شب هست.

روضه کوتاه

ابا عبد الله  وداع های زیادی داشتند ولی در آخرین وداعی که با زینب کبری سلام الله علیها داشتند حضرت فرمود یا اختاه لاتنسینی فی صلاه الیل خواهرم تونماز شبت ما رو هم فراموش نکنی امام با اون مقامش به خواهر ش  می فرماید دتو نماز شبت مرو فراموش نکن ببین زینب سلام الله علیها تا کجا پیش رفته

هیچ شبی حضرت زینب نمازش رو ترک نکرد ولی یه شبی امام سجاد علیه السلام دید عمه جانشون زینب نمازش رو نشسته می خوانند فرمودند عمه چرا نماز رو نشسته می خونید حضرت عرضه بدارند که نور چشمی برادر سهم قرص نانی که به من می دادند رو بین بچه ها تقسیم کردم پاهام دیگه نا نداره ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۶
حسین سبزعلی

روز نوزدهم ـ حسنات مقبول

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِیلِی إِلَى خَیْرَاتِهِ وَ لا تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ یَا هَادِیا إِلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ 

ترجمه 

خدایا بهره مرا در این روز از برکاتت افزون بگردان و راهم را به سوی خیرات آسان کن و مرا از پذیرش خوبی ها این روز محروم نکن ای هدایت گر به سوی حق روشن 

شروع

یه وقتی شما می رید بازار و می خواید فرش خودتون رو بفروشید مشتری ها می آند هر کدوم یه قیمتی می دند ولی شما فکر می کنید  جنس شما بیشتر از این می ارزه تا اینکه یه کسی پیدا می شه  جلوی شما رو می گره می گه ببخشید این فرش شما فروشیه ؟ می گید بله ولی ارزون نمی فرشم اون آقا می گه من ده برابر قیمت جنس شما رو می دم  شما از خوشحالی تو پوست خودتون نمی گنجید 

شما شاخ در می آرید می گید چرا می گه خب می خرم دیگه و شما خوشحال از سودی که فکرش رو نمی کردید با کلی تشکر از این مشتری خوش خرید  جدا می شید چقدر لذت بخشه خدا هم همین طوری اعمال ما رو شیرین می خره نه تا ده برابر گاهی تا هفت صد برابر می خره  

إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً (40 نساء)

تفسیر: ذره چیست؟

  ذره  در اصل به معنى مورچه‏هاى بسیار کوچکى است که به زحمت دیده مى‏شود و بعضى گفته‏اند در اصل اجزاء فوق العاده کوچکى از غبار است که در هوا معلق است، و به هنگام تابش آفتاب از روزنه کوچکى به نقاط تاریک، آشکار مى‏شود، و نیز گفته‏اند اگر انسان دست خود را روى خاک و مانند آن بگذارد و سپس به دست خود بدمد، اجزایى که در هوا پراکنده مى‏شود هر یک ذره نامیده مى‏شود.

ولى تدریجا به هر چیز کوچکى ذره گفته شده است، و امروز به  اتم  که کوچکترین جزء اجسام است نیز ذره گفته مى‏شود- زیرا اگر در سابق آن را به ذرات غبار اطلاق مى‏کردند به خاطر این بود که آن را کوچکترین اجزاى جسم تصور مى‏نمودند ولى امروز که ثابت شده کوچکترین اجزاى یک  جسم مرکب  مولکول و کوچکترین اجزاى یک  جسم بسیط ، اتمها است که به مراتب از مولکولها کوچکترند، این نام را در اصطلاح علمى براى  اتم  انتخاب کرده‏اند که نه تنها با چشم دیده نمى‏شود بلکه با قویترین میکروسکوپهاى الکترونیکى نیز قابل مشاهده نیست، و وجود آن تنها از طریق فورمولهاى علمى و از طریق عکسبردارى‏هاى خاصى که با وسائل فوق العاده مجهز انجام مى‏شود اثبات شده است، و از آنجا که  مثقال  به معنى  سنگینى  است، تعبیر  مِثْقالَ ذَرَّةٍ  به معنى سنگینى یک جسم فوق العاده کوچک مى‏باشد.

آیه فوق مى‏گوید: خداوند حتى به اندازه سنگینى ذره‏اى ستم نمى‏کند، نه- تنها ستم نمى‏کند، بلکه اگر کار نیکى انجام شود آن را مضاعف مى‏نماید، و پاداش عظیم از طرف خود در برابر آن مى‏دهد این آیه در حقیقت به افراد بى‏ایمان و بخیل که حال آنها در آیات قبل گذشت مى‏گوید:  این مجازاتهایى که دامنگیر شما مى‏شود محصول اعمال شما است و از ناحیه خدا هیچ ستمى نخواهد شد و به عکس اگر بجاى بخل و کفر، راه خدا را پیش مى‏گرفتید، و انتخاب مى‏کردید، از پاداشهاى مضاعف و عظیم او برخوردار مى‏شدید.

ضمنا باید توجه داشت که  ضعف  و  مضاعف  در لغت عرب به معناى چیزى است که معادل آن یا چند برابر آن را، بر آن بیفزاید و بنا بر این آیه فوق با آیاتى که مى‏گوید: پاداش انفاق گاهى به ده برابر و گاهى به هفتصد برابر یا بیشتر مى‏رسد، هیچگونه منافاتى ندارد، و در هر صورت حکایت از لطف خداوند نسبت به بندگان است که گناهانشان را بیش از مقدارى که انجام داده‏اند کیفر نمى‏دهد، اما به حسنات آنها به مراتب بیش از آنچه انجام داده‏اند پاداش مى‏دهد.

اما دلیل بر اینکه چرا خداوند ظلم نمى‏کند روشن است زیرا ظلم و ستم معمولا یا بر اثر جهل است و یا احتیاج و یا کمبودهاى روانى، کسى که نسبت به همه چیز و همه کس عالم و از همه بى‏نیاز و هیچ کمبودى در ذات مقدس او نیست، ظلم کردن در باره او ممکن نیست نه اینکه نمى‏تواند ظلم کند و نه اینکه ظلم و ستم در مورد او متصور نباشد (آن چنان که طایفه اشاعره تصور کرده‏اند) بلکه در عین توانایى به- خاطر اینکه حکیم و عالم است از ظلم کردن، خوددارى مى‏نماید و هر چیز را در جاى خود در این جهان پهناور هستى قرار مى‏دهد، و با هر کس طبق شایستگى و اعمالش رفتار مى‏کند

اقناع اندیشه 

وقتی خریدار خداست ، و خدا هم هر چیزی رو نمی خره سرش هم کلاه نمی ره به هیاهوی تو هم کار نداره  تو هر چقدر عملت رو بزک کردی بزرگ کردی برای او مهمن نیست  مشکل پسند ولی چشمش اگه یه چیزی رو بگیره کمش ده برابر می خره تو کم نبین تا کم کاری نکنی و به سادگی عبور کنی 

-  مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَى وَ کَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ 

 وَ رَوَاهُ الطُّوسِیُّ فِی مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحِجَازِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عِیسَى بْنِ أَبِی الْوَرْدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ 

20384-  وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَذَکَرْنَا الْأَعْمَالَ فَقُلْتُ أَنَا مَا أَضْعَفَ عَمَلِی فَقَالَ مَهْ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لِی إِنَّ قَلِیلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوَى خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ بِلَا تَقْوَى قُلْتُ کَیْفَ یَکُونُ کَثِیرٌ بِلَا تَقْوَى قَالَ ع نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ یُطْعِمُ طَعَامَهُ وَ یَرْفُقُ جِیرَانَهُ وَ یُوَطِّئُ رَحْلَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ دَخَلَ فِیهِ فَهَذَا الْعَمَلُ بِلَا تَقْوَى وَ یَکُونُ الْآخَرُ لَیْسَ عِنْدَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ لَمْ یَدْخُلْ فِیهِ 

پرورش احساس با تمثیل و شعر 

انسان نباید حسناتش را در ذهنش بزرگ کند. مثلاً اگر خدمتی کرده یا در عملیاتی شرکت داشته، یا استقامت کرده طرح کردن این خوبیها مثل شیشه عطری است که درب آن گم شده باشد. این امر باعث می شود که آن عطر خیلی زود از دست برود یا بریزد اگر عطر دارید، سرش را محکم ببندید که بوی آن هم نپرد. در این صورت آن را مدتهای مدید خواهید داشت و به موقع هم از آن استفاده می کنید. 

مثل ها و پند ها- حائری شیرازی ج4 ص40

خیر پنهان کن ، طمع داری اگر اجری به حشر -  دانه چون در خاک پنهان گشت ، حاصل می دهد

کاشی -زیبا ترین تک بیتها-امیرملک محمودی ص77

رفتار سازی 

بالاترین حسنه از دیدگاه معارف ولایت اهل بیت علیهم السلام است بر شما باد به ادا کردن حقوق ولایت 

 بحارالأنوار  8  300    باب 24- النار أعاذنا الله و سائر ال

 إِنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا شَیْ‏ءٌ مِنَ السَّیِّئَاتِ وَ إِنْ جَلَّتْ إِلَّا مَا یُصِیبُ أَهْلَهَا مِنَ التَّطْهِیرِ مِنْهَا بِمِحَنِ الدُّنْیَا وَ بِبَعْضِ الْعَذَابِ فِی الْآخِرَةِ إِلَى أَنْ یَنْجُوا مِنْهَا بِشَفَاعَةِ مَوَالِیهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ إِنَّ وَلَایَةَ أَضْدَادِ عَلِیٍّ وَ مُخَالَفَةَ عَلِیٍّ ع سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا شَیْ‏ءٌ إِلَّا مَا یَنْفَعُهُمُ بِطَاعَاتِهِمْ فِی الدُّنْیَا بِالنِّعَمِ وَ الصِّحَّةِ وَ السَّعَةِ فَیَرُدُّوا الْآخِرَةَ وَ لَا یَکُونَ لَهُمْ إِلَّا دَائِمُ الْعَذَابِ

روضه کوتاه

زینب کبری سلام الله علیها یه کاری کرده که احدی جز از زینب سلام الله علیها بر نمی آد اومد گودی قتلگاه دستش رو برد زیر بدن پاره پاره برادر فرمود ربنا تقبل هذا القربان این قربانی رو بپذیر .... یعنی حسین رو بپذیر چه کردی زینب الله اکبر 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۴
حسین سبزعلی


روز بیستم ـ از آسایش تا آرامش

«سی نغمه از رمضان»

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَةِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ 

ترجمه 

خدایا در این روز درب های بهشت رو ابه سوی من باز کن و و درهای دوزخ را به سوی من ببند و توفیق تلاوت قرآن را روزیم کن ای کسی که آرامش را در قلب مومنین قرار می دهی 

شروع

یکی از گمشده های بشر خصوصا بشر امروزی که همه به نوعی به دنبال آن هستند و اکثرا هم راههای غلطی را برای رسیدن به آن طی میکنند و نه تنها به آن نمیرسند بلکه فرسنگها خود را از آن دور می شوند، سکینه و آرامش است. اما این آرامش چیست و از چه راهی به دست می آید و چه فوایدی دارد؟

پر واضح است کسی که آرامش را در قلوب مؤمنین قرار میدهد کسی نیست جز خدا و قرآن هم به آن اشاره دارد آنجا که می فرماید: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیما. (فتح .4) 

او کسى است که آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان بیفزایند لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است‏.

  سکینه  در اصل از ماده سکون به معنى آرامش و اطمینان خاطرى است که هر گونه شک و تردید و وحشت را از انسان زائل مى‏کند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مى‏دارد.

این آرامش ممکن است جنبه عقیدتى داشته باشد، و تزلزل اعتقاد را بر طرف سازد، یا جنبه عملى، به گونه‏اى که ثبات قدم و مقاومت و شکیبایى به انسان بخشد. (تفسیر نمونه ج22 ص28)

جالب اینکه در بعضى از روایات  سکینه  به  ایمان  تفسیر شده‏ است. از امام صادق علیه السلام در مورد آیه سؤال شد فرمودند:  هُوَ الْإِیمَانُ. (کافی / ج2 / 15)

اقناع اندیشه 

آثار و فوائد آرامش:

بررسى حال مؤمنان، و افراد بى ایمان، روشنگر این حقیقت است که گروه دوم در یک حال اضطراب و نگرانى دائم به سر مى‏برند، در حالى که گروه اول از اطمینان خاطر بى نظیر بهره‏مندند، و در سایه آن:

هرگز از کسى جز خدا نمى‏ترسند: وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ (احزاب- 39).

هرگز ملامتها و سرزنش این و آن در اراده آهنینشان اثر نمى‏گذارد وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ (مائده- 54).

هرگز به خاطر آنچه از دست داده‏اند غمگین نمى‏شوند، و به آنچه دارند دلبستگى شدید ندارند، و این دو اصل سبب مى‏شود که آرامش روحى آنها به خاطر گذشته و آینده متزلزل نشود لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ (حدید- 23).

و بالآخره هرگز در برابر حوادث سخت سست نمى‏شوند، و اندوهى به خود راه نمى‏دهند، و همواره خود را برتر از دشمن مى‏بینند: وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‏ (آل عمران- 139).

مؤمن در میدان حوادث خود را تنها نمى‏بیند، دست لطف و حمایت خدا را دائما بر سر خویش احساس مى‏کند، و یارى فرشتگان را در وجود خویش لمس مى‏کند. در حالى که اضطراب حاکم بر افراد بى ایمان از خلال گفتار و رفتارشان مخصوصا به هنگام وزش طوفانهاى حوادث کاملا محسوس است.

در ذیل آیه مورد بحث (فتح/4) دو جمله آمده که هر کدام بیانگر یکى از عوامل  سکینه  و آرامش مؤمنان است: نخست جمله  و للَّه جنود السماوات و الارض : (لشکریان آسمانها و زمین از آن خدا و تحت فرمان اویند) سپس جمله  وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً  (خداوند علیم و حکیم است).

اولى به انسان مى‏گوید اگر با خدا باشى تمام قواى زمین و آسمان با تو است، و دومى به او مى‏گوید: خداوند هم نیازها و مشکلات و گرفتاریهاى تو را مى‏داند و هم از تلاشها و کوششها و اطاعت و بندگى تو با خبر است و با ایمان به این دو اصل چگونه ممکن است آرامش خاطر بر وجود انسان حاکم نگردد.(تفسیر نمونه، ج‏22، ص: 28)

پرورش احساس با داستان 

گویند انوشیروان بر بوذرجمهر حکیم خشمگین شد و او را زندانی کرد پس از مدتی از وضع او جویا شد، دید بوذرجمهر در گوشه ی زندان با کمال آرامش و خونسردی نشسته است. پرسید چگونه بدین حالت صبر کرده و با اطمینان نشسته ای؟ گفت: مرا معجونی است از شش ماده که هر روز کمی از آن را می خورم در نتیجه قوت قلب و اطمینان برایم فراهم می شود. گفت: طرز ساختن آنرا به من بیاموز. گفت: 1- اطمینان و امیدواری به خدا 2- آنچه از جانب خدا مقدّر شده خواهد شد 3- شکیبائی بهترین چیزی است که شخصِ مورد آزمایش به کار می برد. 4- اگر صبر نکنم چه کنم؟ 5- ممکن است وضعی از این بدتر هم که من دارم پیش بیاید. 6- از ساعتی تا ساعت دیگر امید فرج است. روشن است که برگشت مفاد هر شش جمله مربوط به دین و مذهب است که آدمی را در برابر گرفتاریها و مشکلات زندگی کمک می نماید.

(نتایج و فوائد دین / کمپانی)

رفتار سازی 

برای کسب آرامش یک راه  اذکار روز های هفته و به خصوص ذکر صلوات است و راه دیگر تلاوت و انس با قرآن است که در دعای امروز هم از خدا توفیق آن را خواستیم. البته قرائت قرآن به منظور فهم مضامین باید باشد تا تاثیر گذار باشد نه صرفا برای ثواب. سید محمود مرعشی می گوید: آیت الله مرعشی نجفی به خویشاوندان و نزدیکان و به ویژه به فرزندان خود سفارش می کرد که در منزل هیچ وقت قرآن را دور از دسترس قرار ندهند بلکه در طاقچه یا جایی بگذارند تا همیشه دیده شود و می فرمود: «یادتان نرود که هرگاه چشمتان به آن می افتد، چند آیه ای از آن تلاوت کنید و کوشش نمایید تا آیاتی از آن را حفظ کنید» و توصیه می کردند که حتماً با وضو و طهارت قرآن را تلاوت کنید. اگر می خواهید توفیق از شما سلب نشود هر روز یک جزء یا هر مقدار که می توانید، قرآن بخوانید زیرا قرآن به شما آرامش خاطر و امنیت می بخشد.

(نشریه قرآنی بشارت)

روضه کوتاه

کسی که عمری با یاد و ذکر خدا آرامش گرفته با آرامش هم از دنیا می رود لذا امام فرمود با دلی آرام و قلبی مطمئن از بین شما می روم. مثل جد بزرگوارشان که امروز در بستر شهادت است و دیگه امشب به آرامش می رسد. مثل امروزی حضرت داتند وصیت می کردند. فرمودند:

من از همسایگان شما بودم، که چند روزى در کنار شما زیستم، و به زودى از من جز جسدى بى روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقى نخواهد ماند، پس باید سکوت من، و بى حرکتی دست و پا و چشم‏ها و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسایى و از هر سخن مؤثّرى عبرت انگیزتر است. ... فردا ارزش ایّام زندگى مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست. پس از آن که جاى مرا خالى دیدید و دیگرى بر جاى من نشست، مرا خواهید شناخت. (نهج البلاغة-ترجمه دشتى ص 275)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۹
حسین سبزعلی

روز بیست و یکم – سبل شیطان

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ دَلِیلا وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلا وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی مَنْزِلا وَ مَقِیلا یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ 

ترجمه 

خدایا در این روز برای من راهنمایی به سوی خشنودیت قرار بده و راهی برای شیطان به سمت من قرار مده و منزل و آرامش سرایی مرا در بشهت قرار بده ای کسی که نیاز های درخواست کنندگان را بر آورده می کنی  

شروع

چهل سال قبل از اینکه خداوند رو ح رو به بدن پدر ما آدم بدمه شیطان هرزگاهی عبور می کرد و یه سوال معنا دار که بوی اعتراض می داد : می گفت نمی دونم خدا برای چی تو رو خلق کرده تا اینکه روزی رسید که قرار شد ملائکه بر آدم سجده کنند شیطان سجده نکرد خدا هم فرمود برو بیرون او رو از بهشتش اخراج کرد و فرمود تو خیلی کوچیک تر از این حرف های که بخوای بزرگی کنی 

گفت خدایا حالا که از تو دور شدم سر راه شون می شینم به عزتت قسم هم از مقابل بهشون حمله می کنم هم از پشت سر حمله می کنم و هم راست و هم از چپ  

(ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ. / اعراف 17

ممکن است تعبیر بالا، کنایه از این باشد که شیطان، انسان را  محاصره  مى‏کند و سعى دارد به هر وسیله‏اى که ممکن است. 

و اینکه سمت بالا و پائین ذکر نشده به خاطر آن است که انسان معمولا در چهار سمت، حرکت و فعالیت دارد.

اما در روایتى که از امام باقر ع نقل شده، تفسیر عمیقترى براى این چهار جهت دیده مى‏شود، آنجا که مى‏فرماید:  منظور از آمدن شیطان به سراغ انسان از  پیش  رو این است که آخرت و جهانى را که در پیش دارد در نظر او سبک و ساده جلوه مى‏دهد، و منظور از  پشت سر  این است که آنها را به گرد- آورى اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت مى‏کند، و منظور از  طرف راست  این است که امور معنوى را به وسیله شبهات و ایجاد شک و تردید، ضایع مى‏سازد، و منظور از  طرف چپ  این است که لذات مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه مى‏دهد.

خلاصه او در این مبارزه جدی است ولی آیا ما هم آمادگی داریم از خودمون دفاع کنیم ما هم به اندازه او در این مبارزه جدی هستیم بنابراین قرآن می فرماید او رو دشمن بگیرید حسابش کنید حواستون بهش باشه 

او گاه ما رو زیر دست و پاش له می کنه بخورمون خوبه ولی آیا بزن داریم یا نه ؟

اقناع اندیشه 

برای این مبارزه لازمه ما شگردهای مقابله با شیطان رو یاد بگیریم و بدونیم او از چه راهی و چه ابزاری نفوذ پیدا می کنه تا ما رو ضربه فنی کنه نقطه ضعف های ما رو به خوبی تشخیص میده و  اون جا رو نقطه نفوذ قرار می ده

به نقل از حفص بن غیاث ـ : از امام صادق علیه السلام ، درباره سخنانی که میان یحیی علیه السلام وابلیس رد وبدل شد ، فرمود : یحیی به شیطان گفت: این آویزها چیست؟ شیطان گفت: اینها شهوات وامیالی است که فرزند آدم گرفتار آنها شده است. یحیی گفت: آیا چیزی از آنها برای من نیز هست؟ شیطان گفت: گاه سیر وپر می خوری وما هم تو را از نماز ویاد خدا باز می داریم. یحیی گفت: با خدا عهد می بندم که هرگز معده خود را از غذا پر نکنم. وابلیس گفت: من هم با خدا عهد می بندم که از این پس هرگز مسلمانی را اندرز ندهم. 

آن گاه امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: ای حفص! با خدا عهد می بندم که جعفر وخاندان جعفر هرگز شکمهای خود را از طعام انباشته نکنند وبا خدا عهد می بندم که جعفر وخاندان جعفر هرگز برای دنیا کار نکنند میزان الحکمه ج1 صفحه 187 

2)الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مُجالَسَةُ أهلِ الهَوى مَنْساةٌ للإیمانِ ، و مَحْضَرَةٌ للشَّیطانِ

امام علی علیه السلام : همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان وحاضر شدن شیطان است میزان الحکمه ج2 صفحه 229 

پرورش احساس 

نامرد با تمام کینه تا آخرین لحظه تلاشش رو می کنه 

علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی درکتاب لب الالباب در سیر و سلوک اولی الالباب نقل می کند: حاج امام قلی نخجوانی که استاد معارف مرحوم آقا سید حسین قاضی پدر مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی رضوان الله تعالی علیه بود، و در نزد مرحوم آقا سید قریش قزوینی رضوان الله تعالی علیه در اخلاقیات و معارف الهیه مراتب استکمال را طی می نمود میگفت : پس از آنکه به سن پیری رسیدم، دیدم با شیطان در بالای کوهی ایستاده ایم، من دست خود را بر محاسن گذارده و به او گفتم: مرا سن پیری و کهولت فرا گرفته، اگر ممکن است از من در گذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن، وقتی نظر کردم درّه ای بسیار عمیق دیدم که از شدت خوف و ترس عقل انسان مبهوت می ماند. 

شیطان گفت: در دل من رحم و مروّت و مهر و عطوفت قرار نگرفته، اگر چنگال من بر تو گیر کند و دستم به تو رسد، جای تو در ته این درّه خواهد بود که تماشا می کنی و چنان تو را در آن سر نگون کنم که بند از بندت جدا شده و پیکرت قطعه قطعه شود.

هدایت در حکایت

البته عجله ایی هم نداره از اول آدم تا ته خط نمی بره قدم به قدم پیش می بره میدونه نمی تونه یه شب ما رو صدام کافر یزید کنه اول گناه کوچیک که وجدان درد نمی گیری رو پیشنهاد می کنه تا بله رو بگی یه هفته یه ماه گاه سال ها صبر می کنه بنابراین قرآن می فرماید از قدم های شیطان پیروی نکنید 

او از دنیا شروع می کنه که بهش علاقه داری و داشتنش رو برات زیبا جلوه می ده و نداشتنش رو ننگ 

ماهی به طمع گوشت قلاب می آید و در دام می افتد و صید می شود شیطان قلّاب است و دنیا گوشت قلّاب در دنیا به هر چیزی که علاقمند شوید در قلّاب شیطان افتاده اید و با علاقه به هر یک از مظاهر دنیا شیطان بر شما سلطه پیدا می کند. مثل ها و پند ها-حائری شیرازی

شیطان انسان شناس خوبی هست تفاوت های میان فردی رو خوب می شناسه با آدم های متفاوتی سرو کله زده بنابراین می دون ه چه کسی رو چه جور گمراه کنه همه رو یه جور به جهنم نمی بره 

(تمثیلی درباره مراتب شیطان)

شیطان هر کسی همزاد و متناسب با خود اوست. اگر کسی ملّا باشد، شیطانش هم ملّاست، اگر متخصص باشد شیطانش هم متخصص است همینطور انسان، درس خوانده. مثل آدمی که قدش بلند است سایه اش هم بلند است، آدمهای باهوش هم، شیطانشان باهوش است، اینطور نیست که آدم باهوش باشد اما شیطانش خُل باشد. امام یکبار فرمودشیطان الفقهاء فقیه الشیاطین  این حرف، حرف درست و بزرگی  است

مثل ها و پند ها-حائری شیرازی ج3 ص13

ابلیس شنیدی که چها کرد با آدم .......... هم باخت باو شعبده،هم داد باو پند

چون دید که بر بوالبشرازوسوسه ره نیست ......... آخر ز بهشتش بدرآورد به سوگند

رفتار سازی با راهکار دهی

برای فرار و مقابله با شیطان می تونیم از چند راه استفاده کنیم که یکی اش اینه 

پناه گرفتن در سایه امن الهی 

او سگ رام شده دست خداست و این طور نیست که خود سرانه خیره سری کنه بلکه براساس مدیریت الهی نقش آفرینی می کنی هر کی بره در پناه خدا قرار بگیره او جرات نداره نزدیک بشه 

علی (ع) میفرماید: 

مَنِ اعْتَصَمَ بِاللهِ لَمْ یَضُرّهُ شَیْطَانٌ 

هر کس به ریسمان خدا چنگ بزند، شیطان هرگز نمی تواند به او آسیبی برساند. 

در دعای حزین با زبان حال می خوانیم : 

وَ اغَوْثَاهُ بِکَ یاالله ُمٍنْ عَدُوٍّ قَدِ اسْتَکْلَبَ عَلَیَّ  

بار پروردگارا: به تو پناه می برم از این دشمن قسم خورده شیطان لعین، ای صاحب خانه، این سگ درنده خوی پارس کنان به من حمله می کند، تو به فریادم برس.

استعاذه دائمی 

(إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ).اعراف 201

  طائف  به معنى  طواف کننده  است، گویا وسوسه‏هاى شیطانى همچون طواف کننده‏اى پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش مى‏کنند تا راهى براى نفوذ بیابند، اگر انسان در این هنگام به یاد خدا و عواقب شوم گناه بیفتد، آنها را از خود دور ساخته و رهایى مى‏یابد و گرنه سرانجام در برابر این وسوسه‏ها تسلیم مى‏گردد.

اصولا هر کس در هر مرحله‏اى از ایمان و در هر سن و سال گهگاه گرفتار وسوسه‏هاى شیطانى مى‏گردد، و گاه در خود احساس مى‏کند که نیروى محرک شدیدى در درون جانش آشکار شده و او را به سوى گناه دعوت مى‏کند، این وسوسه‏ها و تحریکها، مسلما در سنین جوانى بیشتر است، در محیطهاى آلوده، همچون محیطهاى امروز که خود مراکز فساد در آن فراوان و آزادى نه به معنى حقیقى بلکه به شکل بى‏بند و بارى همه جا را فرا گرفته و دستگاههاى تبلیغاتى غالبا در خدمت شیطان و وسوسه‏هاى شیطانى هستند، فزونتر مى‏باشد، تنها راه نجات از آلودگى در چنین شرائطى، نخست فراهم ساختن سرمایه  تقوى  است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده، و سپس  مراقبت  و سرانجام توجه به خویشتن و پناه بردن به خدا، یاد الطاف و نعمتهاى او، و مجازاتهاى دردناک خطاکاران است.

در روایات کرارا به اثر عمیق ذکر خدا در کنار زدن وسوسه‏هاى شیطان اشاره شده است.

حتى افراد بسیار با ایمان و دانشمند و با شخصیت همیشه احساس خطر در مقابل وسوسه‏هاى شیطانى مى‏کردند، و از طریق مراقبت که در علم اخلاق بحث مشروحى دارد با آن مى‏جنگیدند.

اصولا وسوسه‏هاى نفس و شیطان همانند میکربهاى بیمارى‏زا است، که در همه وجود دارند، ولى به دنبال بنیه‏هاى ضعیف و جسمهاى ناتوان مى‏گردند، تا در آنجا نفوذ کنند اما آنها که جسمى سالم و نیرومند و قوى دارند، این میکربها را از خود دفع مى‏کنند.

روضه کوتاه

حضرت زهرا سلام الله علیه وقتی می ره در پناه خدا قرار می گیره نه تنها فرار نمی کنه بلکه مقابله هم می کنه وقتی نامرد پشت در داد و بیداد می کرد حضرت فرمود آیا با حزب شیطانیت من رو می خوای بترسونی 

حضرت از حضور نیروه های شیطان پرده برداشت پشت در اگر چه تنها بود ولی ایستاد دومی داد می زد به خدا قسم خانه رو با اهلش آتش می زنم حضرت فرمودند کی می خوای آتش بزنی حسنم رو می خوای آتش بزنی یا که حسینم رفتند بغل بغل هیزوم اوردند شعله ها به آسمان کشیده شد درب نیمه سوخته شد و نامحرمی پشت در تمام کینه اش رو جمع کرد و در نیمه سوخته به پهلوی مادر نشست و طفلی آتش گرفت و پهلوی شکست و فریادی بلند که یا فضه خذینی قتل و الله ما احشایی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۳
حسین سبزعلی

روز بیست و دوم – درب های فضل و رحمت الهی

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ 

ترجمه 

خدیا بگشا به رویم در این ماه درهای فضلت فرود آر برایم در آن برکاتت را و توفیقم ده در آن برا ی موجبات خشنودیت و مسکنم ده در آن و سطهای بهشتت ای اجابت کننده ی خواسته ا و دعاهای بی چارگان 

شروع

خداوند فرصت های فراوانی رو برای بندگی فراهم می کنه به قدری که فردای قیامت وقتی بنده رو برای تسویه حساب می آرند خداوند فهرستی از فرصت های که به بنده داده رو ، رو می کنه و بنده شرمنده از این هم فرصت ها می شه که قدرش رو ندونسته و بی چون و چرا راهش رو کج می کنه می ره به جهنم

این فرصت ها یکی از معانی  فضل خداست وگرنه اگه می خواست طبق قاعده عمل کن که همه زیان کار می شدند قرآن در این باره می فرماید 

ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ (64بقره)

بعد از روی گردانی شما اگر فضل رو رحمتش نبود شما از زیان کار می بودید 

ابو العالیه(از روات ) میگوید: فضل خدا ایمان است و رحمت او قرآن بنا بر این معناى آیه این است که اگر نبود قدرت ایمانى که من به شما دادم و موانع آن را از جلو راه شما برداشتم شما زیانکار و خسارت زده بودید.

علّت اینکه ایمان بنى اسرائیل و توبه آنان فضل خدا شمرده شده این است که فضل و خواست و تقدیر خدا سبب آن شد.

و یا ممکن است منظور از فضل خدا این باشد که پس از روى گرداندن و بازگشت- بنى اسرائیل خداوند آنان را هلاک نکرد و مهلت داد تا شما توبه کردید و الّا قطعاً هلاک میشدید.

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 203

اقناع اندیشه 

هر کس فرصت های بندگی رو در زندگی اش پاس بداره خدا هم برکتی در زندگی اش قرار می ده که دیگران حسرتش رو بخورند 

از سفارشات کوتاه امیرالمومنین علیه السلام به کمیل

یَا کُمَیْلُ الْبَرَکَةُ فِی مَالِ مَنْ آتَى الزَّکَاةَ وَ وَاسَى الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصَلَ الْأَقْرَبِی

 اى کمیل، برکت در مال و ثروت کسى است که زکات دهد، و اهل ایمان را یارى نماید، و صله رحم کند. (تحف العقول، ص172)

و هر کسی این فرصت ها رو بسوزنه برکت از زندگی اش می ره یه فرصت اینه که آدم مال داشت باشه بتونه انفاق کنه و حقوق مالی اش رو بپردازه حالا اگه کسی این کار رو نکرد و اسراف کرده برکت کم می شه و همیشه آدم هشتش گرو نه اش هست 

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ مَعَ الْإِسْرَافِ قِلَّةَ الْبَرَکه

با اسراف و زیاده‏روى، برکت اموال رو به کاهش مى‏رود. شرح: یعنى آفت زندگى بیشتر مى‏شود و عوارضى از قبیل بیمارى، تصادف، آتش‏سوزى رخ مى‏دهد که هستى را به کام خود فرو مى‏برد (الکافی  ج‏4 ص55)

پرورش احساس 

برکت ، نعمتی هست که روزی کسی می شه که فرصت های بندگی رو از دست نداده هر جا دستش رسیده به خدا اعتماد کرده 

خودش برای خودش خدایی نکرده ، برای خدا خر ج کرده و خدا هم براش سنگ تموم گذاشته 

زمان محقّق اردبیلی در نجف مرسوم بوده هر کس نان خودش را در خانه خود تهیّه می کرده است، مرحوم اردبیلی هم مقداری گندم و آرد در منزلش برای معیشت سالیانه داشت اواخر سال مصادف با قحطی جنس شد جناب اردبیلی هم بنا گذاشت به مواسات، خبر داد هر کس ندارد بیاید ما داریم، به مقدار مساوی تقسیم کرد مقداری هم به اندازه ی دیگران برداشت. اهل بیتش به او اعتراض کرد. که چرا زن و بچّه ات را گدا کردی در این هنگام سختی، اردبیلی را ناراحت کردند از نجف به کوفه رفت در مسجد کوفه معتکف شد، در ظرف این سه روز درب خانه ی اردبیلی را می کوبند عربی با باری آرد آمده می گوید مال اردبیلی است ایشان در مسجد کوفه است ظرف ها را پر کردند خوشحال شدند. پس از برگشتن اردبیلی خانواده اش می گوید آرد خوبی بود از کجا پیدا کرده بودید، پرسید کدام آرد؟ قصه را گفتند فهمید خدائی که وعده داده   و ما انفقتم من شیئی فهو یخلفه  عوضش را داده است چنین است معامله الهی شواهد فراوان است، از موضوعات قرآن مجید است تخلّف پذیر نیست مگر وقتی شرطش نباشد. ) انفاق ص 340 الی 1با آرد درب خانه ی اردبیلی

رفتار سازی 

نکنه با انجام کارهایی ، این فرصت بهره برداری از برکت رو از دست بدیم 

حضرت زهرا از نبی اکرم سوال فرمودند : برای کسی که نسبت به نماز سهل انگاری میکند چه اتفاقی رخ می دهد ؟ پیامبر فرمودند :

فاطمه جان ! کسی که نماز را سبک بشمارد خداوند او را به 15 خصلت مبتلا می دارد که شش تای از آن ها در دنیا و سه تای آن در هنگام مرگ و سه تای آن در برزخ و سه تای آن در قیامت خواهد بود ...پس خداوند برکت و خیر را از عمر او برداشته و رزق و روزی او را نیز بی برکت قرار خواهد داد و سیمای صالحین را از وجهه او محو می گرداند./ مستدرک‏الوسائل ج : 3 ص : 24چقدر از فرصت های ما در صف نانوایی برای گرفتن دو عدد نان سنگک گرفته می شود؟ 

یا همینکه می رسیم به اتوبوس واحد حرکت میکند و بعد چقدر می ایستیم تا یکی می آید و وقتی هم که می آید پراست و یا مربوط به خط دیگری و یا سوار می شویم و در بین راه خراب می شود که باید پیاده شویم! یا پشت چراغ قرمز ها چقدر اسیر می شویم و وقتی که می بینیم ثانیه شمار به خط قرمز عدد 130 را نشان می دهد و تازه همین که به ثانیه 6 رسید به اندازه 5 ثانیه دیگر هم می ایستد چه استرس ها که بر ما وارد می شود .

و اینها که گفتم معنای عمر بی برکت است ، عمر بی برکت یعنی آنچه از عمر صرف می کنی بسیار است ولی آنچه بهره برمی داری بسیار کم و اندک و ناچیز .و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که اهل نماز نباشد خداوند برکت را از عمر او خواهد گرفت .

(یرفع الله البرکه من عمره) سفینه البحار ج 2 ص 44

و این ، یعنی نماز مایه برکت عمر خواهد بود .

نمی خواهم بگویم کسی که اهل نماز است در صف نانوایی و یا پشت چراغ قرمز و یا در ایستگاه اتوبوس واحد معطل نمی شود ، بلی می شود شاید هم بیشتر ، ولی در همان صف نانوایی با کسی آشنا می شود که در خلال صحبت های او متوجه می شود که فلان گره بزرگ زندگی اش که مدتهاست در پی گشایش و چارجویی آنست با راهنمایی او دارد باز و گشوده می شود یا پزشکی که مدت هاست دنبالش بود با او آشناست لذا به دیگری که نفر بعد از اوست اشاره می کند که زودتر از او نانش را بگیرد و برود ، تا بیشتر از وی استفاده کند . 

یا در پشت چراغ قرمز کسی با تلفن همراه او تماس می گیرد که مدتها به دنبالش بوده است و اینجاست که خدا خدا می کند تا چراغ سبز نشود .

و یا تاخیر اتوبوس وی یا پر بودن آن موجب می شود که همچنان بایستد ولی درهمین زمان دوستش که با ماشین خود از آنجا عبور می کند او را می بیند و یک راست به مقصد می رساند حال آنکه اگر با اتوبوس می رفت می بایست چندخط واحد را عوض می کرد تا به مقصد خود برسد.

1) آیة الله بهلول می فرمودند: من در تمام عمرم یک عمل را ترک کرده ام و اصلاً انجام نداده ام و یک عمل را اصلاً ترک نکرده ام و تحت هر شرائطی به جا آورده ام و از این دو کار هم برکت زیادی دیده ام و آن را به همه ی شما سفارش می کنم، آن که ترک کرده ام دروغ است، و آن که ترک نکرده ام نماز شب است. داستان معنوی ص 5055

روضه کوتاه

اگر چه علی اصغر ابا عبد الله شش ماه بیشتر نداره ولی تو این عمر کوتاه خدا با شهادت علی اصغر یه برکتی به این آقازده داده شده باب الحوائج می آد کنار علمدار رشید اباعد الله قرار می گیره و با همین دست های کوچیکش گره های بزرگی رو باز می کنه 

تو کربلا یه جا بود که خدا حسینش رو تسلی داد اونهم وقتی بود که علی اصغر  رو دست های بابا پرپر می زد خدا می دونه به دل ابا عبد الله چه گذشت وقتی این خون ها رو به آسمان پرتاب می کرد و می فرمود خدایا  چون تو می بینی من صبر می کنم خدا دل حسینش رو آرام کرد که الان یا اباعبد الله طفلت رو شیردهندگان بهشتی سیرابش کردند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۱
حسین سبزعلی


روز بیست و سوم – امتحانات قلبی

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الْعُیُوبِ وَ امْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِینَ

ترجمه 

خدایا بشوی مرا در این ماه از گناه و پاکم نما در آن از عیب ها و آزمایش کن دلم را در آن به پرهیزگاری دلها ای چشم پوش لغزشهای گناه کاران 

شروع با داستان

آقایان چایچی و رضا بیگدلی نقل کردند: آیت الله مجتهدی فرمودند: در ایّام نوجوانی که به مدرسه می رفتم در بین راه به فقرا کمک می کردم. یک روز که از مدرسه برمی گشتم در بین راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست دارد او از من خواهش کرد که کمکش کنم و اثاثیه را به من داده و از جلو حرکت کرد تا به منزلی رسیدیم. سپس درب را باز کرده و وارد خانه شد. من نیز همراه او داخل شدم، که ناگهان درب بسته شد و با چند دختر جوان روبرو شدم، آن ها گفتند: شما به یوسف تبریز مشهور هستید و ما از شما خواسته هایی داریم که اگر انجام ندهید کوس رسوائی شما را خواهیم زد. ایشان می فرمودند: یک لحظه تأمّل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به پله هایی افتاد که به بام منتهی می شد، بلافاصله با سرعت به طرف پلّه دویده و به پشت بام رفتم، آن ها هم به دنبال من به پشت بام آمدند. با این که ساختمان سه طبقه ی عظیمی بود و دیوارهای بلندی داشت، با گفتن یک یا علی، بی درنگ از پشت بام خود را به داخل باغی که جنب خانه قرار داشت پرتاب کردم. همین که در حال سقوط بودم دو دست زیر کف پاهایم قرار گرفت و مرا به آرامی پائین آورد. ایشان می فرمودند: از آن موقع تا الآن پاهایم را بر زمین نگذاشته ام و هنوز روی آن دست ها راه می روم.

(داستان معنوی ص 3285 الی 87)

اقناع اندیشه با توضیح وتبیین

انسان در این عالم دائماً در حال آزمایش به سر می برد، با این تفاوت که نوع آزمایشها فرق می کند، یکی را آزمایش می کنند تا جایی که می شود قویترین انسانها، و یکی را آزمایش می کنند تا جایی که می شود ضعیفترین انسانها. نوع سؤال فرق می کند وگرنه سؤال، سؤال امتحانی است. یکی را بمانند آیت الله مجتهدی یوسف وار امتحان میکنندو دیگری را با مال و دارایی اش. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا بَلَا اللَّهُ الْعِبَادَ بِشَیْ‏ءٍ أَشَدَّ عَلَیْهِمْ مِنْ إِخْرَاجِ الدِّرْهَِم  (خصال ، ج‏1، ص 8) خداوند بندگان را با چیزى سخت‏تر از دادن پول امتحان نکرد.

 اما تنها راه رهایی از تمام این امتحانات داشتن قلب با تقوی است، لذا در دعای امروز میخوانیم که :  وَ امْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ  آنگونه که خدا در قرآن می فرماید:  إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهَُمْ لِلتَّقْوَى‏  لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیم‏  (کسانى که در نزد پیامبر خدا صدایشان را پایین مى‏آورند همانهایند که خدا دلهایشان را به تقوى آزموده است. آنها راست آمرزش و مزد بسیار. (سوره حجرات، آیه3)

امتحان را وقتى به کار مى‏برند که بخواهند وضع چیزى که تا کنون برایشان مجهول بوده معلوم کنند، و چون این معنا در مورد خداى تعالى محال است، ناگزیر باید امتحان را به معناى محنت و مشقت دادن به قلب معنا کنیم، و بگوییم خداى تعالى این مشقت‏ها را بر دلها تحمیل مى‏کند تا قلبها به تقوى عادت کنند. (ترجمه المیزان، ج‏18، ص: 462)

در این آیه هم خداوند متعال کسانی را که صدایشان را در نزد رسول خدا بلندنمیکنندو ادب حضورنموده ، دادوفریاد راه نمی اندازند. قلوب این افراد را امتحان شده در راه تقوی معرفی مینمایند و البته کسی که از این امتحان سربلند خارج گردد،مغفرت و اجر و پاداشی عظیم برای او خواهد. 

پرورش احساس 

گر ترک نَفْس گیری و فرمان حق بری ........ فرمانبرت شود ز سَما جمله تا سَمَک

در این مِس بدن، زر خالص نهاده حق ......... آن کس شناسد آن که کند قلب خود محک

دیوان حاج ملا هادی سبزواری / ص 81 .

رفتار سازی 

معلم در امتحان یکی را از اول کتاب امتحان می کند، یکی را از وسط کتاب و یکی را از آخر کتاب. اگر معلم بداند که شاگرد کجای کتاب را خوانده و کجا را نخوانده از آنجایی سؤال می کند که نخوانده است. خدا هم در امتحانات چنین سؤالاتی را خواهد داشت. حضرت علی(علیه السلام)در نهج البلاغه می فرماید: وَ لکنَّ اللهَ یختَبِرُ عِباده بِما یجهَلُونَ اَصلَه(پاورقی: خطبه قاصعه)خداوند بندگان خود را امتحان می کند به چیزی که از اصل آن غافل و نسبت به اصل آن جاهلند. خداوند وقتی ملائکه را امر به سجده برآدم نمود که، آنان را تعلیم نداده بود و نسبت به اصل و حقیقت آدم جاهل بودند، نه آن وقتی که آدم را شناختند. اینکه بعضی می گویند ما تا ندانیم چرا باید وضو بگیریم، یا چرا اینگونه وضو بگیریم... وضو نمی گیریم یا اینگونه وضو نمی گیریم، خوب اگر بدانند که دیگر از علم خود اطاعت کرده اند نه از خدا! مطیع معلومات خود گردیده اند نه مطیع فرمان خدا! 

النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا نهج البلاغة، ص: 554

 مواظب باشیم با هرچه که نمیدانیم دشمنی کنیم. جهل ما دلیل بر باطل بودن آن موضوع نیست. اگر بخواهیم فقط از معلومات خود پیروی کنیم، خدای نکرده کارمان بجایی میرسد که مصداق این روایت میشویم که حضرت فرمود: إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَ لَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَ صَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلْکَةِ ثُمَّ لَا یُصْدِرُه

 الاحتجاج / ج 2 / ص 335

حضرت أبو عبد اللَّه علیه السّلام فرمود: کسى را که حضرت حقّ عزّ و علا او را ضالّ و گمراه گرداند و دل او را تاریک و دور از رحمت اله سازد أمر حقّ در نظراو بغایت ناموافق نمایدو حق به گوارایش شیرین نخواهد بود و او أصلا استعداد اطاعت ایزد خالق ننماید و شیطان ولىّ آن ناکس گردد و او را در مقام هلاکت وارد گرداند و او را مصدر خیر نگرداند

روضه کوتاه

اما بالأخره از باب ؛ هر که در این بزم مقرب تراست ...... جام بلا بیشتر ش میدهند ، امامان ما بیشتر در بوته آزمایش و امتحان قرار میگرفتند. مخصوصا ابی عبدالله علیه السلام که نه تنها خود ش ، نه تنها برادرانش ، نه تنها خواهر و همسرش ، نه تنها فرزندانش ، بلکه حتی بچه شیرخواره اش را هم برا ی این امتحان به مسلخ عشق ببرد اون لحظاتی که تیر سه شعبه بر گلوی نازنین شش ماه علی اصغر می خورد.....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۳۴
حسین سبزعلی
چهارشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۱۱ ب.ظ

متن منبر روز بیست و چهارم با موضوع توفیق و روضه حضرت حر


روز بیست و چهارم – توفیق

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیهِ مَا یُرْضِیکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذِیکَ وَ أَسْأَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِأَنْ أُطِیعَکَ وَ لا أَعْصِیَکَ یَا جَوَادَ السَّائِلِینَ

ترجمه 

خدایا من ا ز تو می خواهم در آن آنچه تو را خوشنود می کند و پناه می برم به تو از آنچه تو را بیازارد و از تو می خواهم توفیق در آن برای اینه فرمانت برم و نافرمانی تو ننمایم ای بخشنده درخواست کنند گان 

شروع با سوال

قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى‏ ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ (88 هود)

عبد اللَّه بن فضل هاشمى از امام صادق (ع) روایت کرده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: با در نظر داشتن اینکه علل و اسباب در کار ما مؤثرندمعناى اینکه خداى تعالى در یک جا از قول شعیب حکایت کرده که گفت:  وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ  چیست؟ 

واقعا هم سوال مهمی است این که همه عالم برحسب علل و اسباب درگردش است چطور با مفهوم توفیق  قابل جمع است ؟ آیا این توفیقات الهی دخالت در اسباب و مسببات نمیگردد؟ 

امام (ع) در جواب فرمود: وقتى بنده خدا آنچه که خدا به وى امر کرده اطاعت کند عملش موافق امر خداى عز و جل است و بدین جهت آن عبد را موفق مى‏نامد (چون گفتیم کارش موافق امر خداى عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پاره‏اى از گناهان شود و خداى تعالى بین او و آن گناه حایل گردد و در نتیجه بنده آن گناه را مرتکب نشود ترک گناهش به توفیق خداى تعالى صورت گرفته و هر زمان که او را به حال خود بگذارد و بین او و معصیت حایل نشود و در نتیجه مرتکب گناه گردد در آن صورت خدا او را یارى نکرده و موفق ننموده است، (چون کارش موافق دستور خدا انجام نشده). 

بنابراین توفیق، عبارت از این است که خداى تعالى اسباب را طورى ردیف کند که قهرا بنده را بسوى عمل صالح بکشاند و یا بعضى از مقدماتى که در ارتکاب گناه لازم است براى او فراهم نکند در نتیجه بنده آن کار واجب را انجام دهد و این کار حرام را ترک کند، و توفیق عبارت است.از ایجاد توافق بین آن اسباب، پس اسبابند که متصف به توفیق مى‏شوند و اگر انسان موفق را موفق مى‏نامیم در حقیقت توصیف به حال متعلق کرده‏ایم.(ترجمه المیزان، ج‏10، ص: 563)

اقناع اندیشه با تمثیل

اما درک مفهوم توفیق الهی و اینکه تمام کارهای ما نتیجه توفیقات الهی است ، تأثیر عمیقی در عملکرد و عاقبت انسان دارد . اینکه بدانیم نه تنها بدیهای انسان بلکه تمام خوبیهایی که از انسان سر زده، بدهکاری است. این کره ی زمین شبها یک طرفش، پشت به خورشید است، از این جهت تاریک می شود. روزها رو به روی خورشید است، روشن می شود و از برکت نور خورشید موجودات زنده در آن وجود پیدا کرده است. این موجودات زنده ای که زمین دارد بدهکاری خورشید است یا طلبکاری خورشید؟ اینهمه حیوانات و موجودات زنده که زمین دارد، از برکت نور خورشید است. پس زمین به خورشید بدهکار می شود. انسان هم این چنین است، یعنی وقتی رو به خدا می کند، نورالهی مثل روز روشن بر قلب انسان می تابد، بعد انسان عبادت می کند صله ی رحم می کند. اینها مثل درختهایی است که در او روییده، اینها از برکت یاد خدا و توجه انسان به خداست. پس از برکت نور اوست که اینها در او می روید و انسان بابت این توجهی که خدا به او کرده و این عبادات را توانسته انجام بدهد، بدهکار خدا می شود. پس هر چه خدمات و عبادات انسان بیشتر شود، بداند که اینها بر بدهکاری او به خدا افزوده می شود. وقتی انسان کارهای خوبش را بدهکاری به خدا دانست توفیق کارهای بیشتری پیدا می کند. (مثل ها و پندها / آیت الله حائری)

پرورش احساس 

لذا  خداوند متعال به موسى علیه السلام وحى فرمود که : اى موسى! مرا چنان که حقّ شکر من است ، شکر کن . موسى عرض کرد : پروردگارا! چگونه تو را چنان که حقّ شکر توست ، شکر گویم حال آن که هر شکرى که تو را مى گویم خود نعمتى است که تو به من ارزانى داشته اى؟ فرمود : اى موسى! وقتى که بدانى توفیق آن شکر را هم من به تو داده ام ، مرا چنان که حقّ شکر من است، شکر کرده اى .

من به توفیق خدا ره به خدا یافتم ........ عارف حق شده و ملک بقا یافتم

جهد بر توست و برخدا توفیق ......... زآنکه توفیق وجهد هست رفیق

رفتار سازی راهکار های  اصلاح 

اما عوامل موثر در جلب توفیقات الهی مختلف است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:

1. انس با قرآن :شیخ سلیمان ندوی از روحانیون نامدار پاکستان: از اقبال لاهوری پرسیدم که علت موفقیت شما در نشر معارف اسلامی چیست؟ اقبال گفت: اگر به زعم شما توانسته باشم در این باره موفقیتی به دست آورده باشم، به خاطر عمل به توصیه ی پدرم است که می گفت: «دوست دارم چنان قرآن را تلاوت کنی که گویا همین الآن بر تو نازل شده است و خداوند با تو سخن می گوید» اقبال همواره با تأمّل و حزن قرآن می خواند و توصیه پدر را فراگوش داشت. مُصْحف اقبال در موزه موجود است. آثار اشک اقبال به هنگام تلاوت بر روی کاغذهای آن موجود است.(داستان معنوی ص 4936) اگه دنبال توفیقات الهی هستیم در روز ساعتی رو قرار بدیم برای انس با کلام الهی.

2. احترام و خدمت به والدین : رهبر معظّم انقلاب در درس اخلاق فرمودند: « بد نیست مطلبی را برای شما نقل کنم. بنده اگر در هر زمینه ای توفیقاتی داشته ام وقتی محاسبه می کنم به نظرمی رسد که این توفیقات باید از یک کار نیکی که من نسبت به یکی از والدینم کرده ام، باشد. مرحوم پدرم در سنین پیری تقریباً بیست و چند سال قبل از فوتش (که مرد هفتاد ساله ای بود) به بیماری آب چشم که انسان نابینا می شود، دچار شده بود. آن وقت در قم بودم تدریجاً در نامه هایی که ایشان برای ما می نوشت، این روشن شد که ایشان چشمش نمی بیند. وقتی من به مشهد آمدم و دیدم که چشم ایشان محتاج دکتر است، قدری به دکتر که مراجعه کردم و بعد، برای تحصیل به قم برگشتم. چون من از قبل ساکن قم بودم. باز ایام تعطیلی شد و من مجدداً به مشهد رفتم و کمی به ایشان رسیدگی کردم و دوباره برای تحصیلات به قم رفتم. معالجه پیشرفتی نمی کرد. و در سال 43 بود که من ناچار شدم ایشان را به تهران بیاورم. چون معالجات در مشهد جواب نمی داد. امیدوار بودم که دکترهای تهران، چشم ایشان را خوب خواهند کرد، به چند دکتر مراجعه کردم، ما را مأیوس کردند. گفتند: هر دو چشم ایشان معیوب شده و قابل معالجه و اصلاح نیست. البته بعد از دو سه سال، یک چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر همان چشم شان می دید. امّا در آن زمان مطلقاً نمی دید و باید دست شان را می گرفتیم و راه می بردیم. لذا، برای من غصّه درست شده بود. اگر پدر را رها می کردم و به قم می آمدم، ایشان مجبور بود گوشه ای در خانه بنشیند و قادر به مطالعه و معاشرت و هیچ کاری نبود و این برای من خیلی سخت بود، ایشان با من هم یک انس بخصوصی داشت. با برادرهای دیگر این قدر انس نداشت. با من دکتر می رفت و برایش آسان نبود که با دیگران به دکتر برود. بنده وقتی نزد ایشان بودم کتاب می خواندم و با هم بحث علمی می کردیم و از این رو، با من مأنوس بود. برادرهای دیگر این فرصت را نداشتند و یا نمی شد. به هر حال، من احساس کردم که اگر ایشان را در مشهد تنها رها کنم و خودم برگردم و به قم بروم ایشان به یک موجود معطّل و از کار افتاده تبدیل می شود و این مسأله برای ایشان بسیار سخت بود. برای من هم خیلی ناگوار بود. از طرف دیگر، اگر می خواستم ایشان را همراهی کنم و از قم دست بردارم، این هم برای من غیرقابل تحمّل بود؛ زیرا که با قم انس گرفته و تصمیم گرفته بودم تا آخر عمر در قم بمانم و از قم خارج نشوم. اساتیدی که من در آن زمان داشتم – به خصوص بعضی از آن ها- اصرار داشتند که من از قم نروم. می گفتند: اگر تو در قم بمانی ممکن است که برای آینده مفید باشی. خود من هم خیلی دلبسته بودم که در قم بمانم. بر سر یک دو راهی گیر کرده بودم. این مسأله در اوقاتی بود که ما برای معالجه ایشان، به تهران آمده بودیم. روزهای سختی را من در حال تردید و نگرانی و اضطراب به سر می بردم. البته تصمیم من بیشتر بر این بود که ایشان را مشهد ببرم و در آنجا بگذارم و به قم برگردم. اما چون برایم خیلی سخت و ناگوار بود به سراغ یکی از دوستانم که در همین چهار راه حسن آباد تهران منزلی داشت، رفتم. مرد اهل معنا و آدم با معرفتی بود. دلم خیلی تنگ شده، تلفن کردم و گفتم: «شما وقت دارید که من پیش شما بیایم؟» گفت: بله. عصر تابستانی بود که من به منزل ایشان رفتم و قضیه را گفتم که من خیلی دلم گرفته و علت ناراحتی من هم همین است و از طرفی نمی توانم پدرم را با این چشم نابینا تنها بگذارم، برایم سخت است. از طرفی هم اگر بنا باشد پدرم را همراهی کنم، من دنیا و آخرتم را در قم می بینم و اگر اهل دنیا هم باشم دنیای من در قم است؛ اگر اهل آخرت هم باشم، آخرت من در قم است. دنیا و آخرت من در قم است. من باید از دنیا و آخرتم بگذرم که با پدرم بروم و در مشهد بمانم. [ آن دوست] یک تأمل مختصری کرد و گفت: «شما بیا یک کاری بکن و برای خدا، از قم دست بکش و برو در مشهد بمان؛ خدا دنیا و آخرت تو را می تواند از قم به مشهد منتقل کند.» من یک تأملی کردم و دیدم عجب حرفی است، انسان می تواند با خدا معامله کند. من تصوّر می کردم دنیا و آخرتم در قم است اگر در قم می ماندم، هم به شهر قم علاقه داشتم و هم به حوزه علاقه داشتم و هم به آن حجره ای که در قم داشتم، علاقه داشتم. اصلاً از قم دل نمی کندم و تصوّرم این بود که دنیا و آخرت من در قم است. دیدم این حرف خوبی است و برای خاطر خدا، پدر را به مشهد می برم و پهلویش می ماندم. خدای متعال هم اگر اراده کرده، می تواند دنیا و آخرت من را از قم به مشهد بیاورد. تصمیم گرفتم. دلم باز شد و ناگهان از این رو به آن رو شدم؛ یعنی کاملاً راحت شدم و همان لحظه تصمیم گرفتم و با حال بشّاش و آسودگی به منزل آمدم. والدین من دیده بودند که من چند روز است ناراحتم، تعجب کردند. گفتم:« بله، تصمیم گرفتم که به مشهد بیایم.» آنها هم اوّل باورشان نمی شد، از بس این تصمیم را امر بعیدی می دانستند که من از قم دست بکشم. به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. به هر حال، دنبال کار وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان برّی است که به پدر بلکه پدر و مادرم، انجام داده ام. این قضیه را گفتم برای این که توجه بکنید که مسأله چقدر در پیشگاه پروردگار مهم است.»[فصلنامه «تاریخ و فرهنگ معاصر» شماره 11، ص85-87]

روضه کوتاه

«اما یکی دیگر از عوامل جلب توفیق ، ادب و احترام نسبت به اهل بیت علیهم السلام است وقتی امام حسین ( علیه السّلام) خواستند با اصحابشان برگردند، حر مانع شد، حسین  ( علیه السّلام) به حر گفت: مادرت به عزایت بگرید، چه می خواهی؟ حر گفت: اگر دیگری از عرب چنین می گفت و مانند تو گرفتار بود، از جوابش نمی گذشتم هر که بود، ولی من نمی توانم جز نیکی نام مادر تو را ببرم» بسیاری از بزرگان بر این باورند که همین نکته در زندگی حر و حریم نگه داشتن حرم بی بی فاطمه ی زهرا ( علیهاسلام) ، به حر توفیق توبه داد تا قبر او زیارتگه همه ی آزادمردان دنیا بشه. ولی بالاخره دل عمه سادات رو شکسته بود لذا وقتی خواست بیاد خدمت آقا باشرمندگی تمام خدمت آقا رسید.....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۱۱
حسین سبزعلی


روز بیست و پنجم – عبادات قلبی

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّا لِأَوْلِیَائِکَ وَ مُعَادِیا لِأَعْدَائِکَ مُسْتَنّا بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِیَائِکَ یَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیِّینَ 

ترجمه 

خدایا مرا در این روز از دوستدارن دوستانت و دشمن برای دشمنانت قرار بده و از کسانی قرار بده که به سنت نبی خاتمت عمل می کند ای کسی که قلب انبیا را نگه داری می کنی 

شروع با سوال

وقتی خداوند متعال داستان شتر صالح و کشته شدن آنرا نقل می کنه می فرماید : فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ.( اما) آنها آن را از پاى در آوردند و او به آنها گفت (مهلت شما تمام شده) سه روز در خانه‏هاتان متمتع گردید (و بعد از آن عذاب الهى فرا خواهد رسید) این وعده‏اى است که دروغ نخواهد بود. (65 / هود)

در حالی که در روایات اسلامى مى‏خوانیم آن کس که ناقه را از پاى در آورد یک نفر بیش نبود، ولى با این حال چرا قرآن این کار را به تمام جمعیت مخالفان صالح نسبت مى‏دهد و به صورت صیغه جمع مى‏گوید  فَعَقَرُوها . و نه تنها نسبت می دهد، بلکه در عذاب هم همه مخالفان را عذاب میکند، چرا؟ این با عدالت سازگار است که یک نفر مرتکب عملی بشود و همه قوم اون به آتش اون یکی بسوزند؟

امیر مؤمنان على علیه السلام جواب این سوال را داده اند آنجا که مى‏فرماید:و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم اللَّه بالعذاب لما عموه بالرضا :  ناقه ثمود را یک نفر از پاى در آورد، اما خداوند همه آن قوم سرکش را مجازات کرد چرا که همه به آن راضى بودند 

این به خاطر آن است که اسلام رضایت باطنى به یک امر و پیوند مکتبى با آن را به منزله شرکت در آن مى‏داند، در واقع توطئه این کار جنبه فردى نداشت، و حتى کسى که اقدام به این عمل کرد، تنها متکى به نیروى خویش نبود بلکه به نیروى جمع و پشتیبانى آنها دلگرم بود و مسلما چنین کارى را نمى‏توان یک کار فردى محسوب داشت بلکه یک کار گروهى و جمعى محسوب مى‏شود.

لذا در دعای امروز هم می خوانیم که  اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّا لِأَوْلِیَائِکَ وَ مُعَادِیا لِأَعْدَائِکَ چون این محبت به اولیای خدا و دشمنی با دشمنانش ناخدا گاه ما رو در تیم اولیای خدا قرار میده.

اقناع اندیشه با تمثیل

بدون شک آنها که در برنامه‏اى شرکت دارند و تمام مشکلات و زحمات آن را تحمل مى‏کنند داراى امتیاز خاصى هستند، اما این به آن معنى نیست که سایرین مطلقا در آن شرکت نداشته باشند، بلکه چه در آن زمان و چه در قرون و اعصار آینده تمام کسانى که از نظر فکر و مکتب، پیوندى با آن برنامه دارند به نوعى در آن شریکند. 

بعنوان مثال در مسابقات جهانی فوتبال، در پیروزی یک تیم چه کسانی شریکند ؟ کار اصلی رو اون فوتبالیستی انجام میده که گل میزنه، اما اون تماشاچی هایی که توی ورزشگاه دارند تشویقش میکنند هم شریکند. لذا اساسا امروزه روی تشویق تماشاچی ها دارند سرمایه گذاری میکنند.این فوتبالیست با اون تشویق هاست که احساس حامی پیدامیکنه و اون حمایتها جسارت گل زدن رو به ورزشکار میده . حتی بالاتر اینکه اون فوتبالیست میدونه که چند میلیون آدم الان دارند از طریق تلویزیون تو کل دنیا بازی رو دنبال میکنند و از این بازیکن حمایت میکنند ، همین بالاترین انرژی و جرأت رو میده. لذا تمام حامیان این بازیکن در سرتاسر دنیا در گلی که او زده شریک خواهند بود. بنابراین اگه کسی که میخواد گناهی مرتکب بشه یا کار خیری رو انجام بده ، احساس وجود حامی در اطرافیان و حتی در دورترین نقطه دنیا هم جرأت ارتکاب عمل خیر یا شر رو میده و الا انسانی که تنها باشه هیچ وقت جسارت چنین ارتکابی رو نخواهد داشت.

ضمن اینکه این مساله که شاید در هیچیک از مکاتب جهان نظیر و مانند نداشته باشد بر اساس یک واقعیت مهم اجتماعى استوار است و آن اینکه کسانى که در طرز فکر با دیگرى شبیهند هر چند در برنامه معینى که او انجام داده شرکت نداشته باشند اما به طور قطع وارد برنامه‏هاى مشابه آن در محیط و زمان خود خواهند شد، زیرا اعمال انسان همیشه. پرتوى از افکار او است و ممکن نیست انسان به مکتبى پاى بند باشد و در عمل او آشکار نشود.لذا در روایت اومده که  حضرت على علیه السلام فرمود:

الراض بفعل قوم کالداخل معهم فیه و على کل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضا به‏ :  کسى که به کار گروهى راضى باشد همچون کسى است که با آنها در آن کار شرکت کرده است، اما کسى که عملا شرکت کرده دو گناه دارد گناه عمل و گناه رضایت  (و آن کس که فقط راضى بوده یک گناه دارد) ( تفسیر نمونه / ج 9 / ص 159.)

اقناع اندیشه

با توضیح و تبیین

البته مقصود از رضایت و نارضایى در این بحث، تمایلات و هوسهاى سطحى و مقطعى نیست که تحت تأثیر احساسات زودگذر در انسان پدید مى‏آید و به سرعت زایل مى‏گردد بلکه مقصود آن گونه تمایلاتى است که از نوعى ارتباط فکرى و ایدئولوژیکى و وحدت منافع حکایت مى‏کند، یعنى تمایلات برخاسته از طبیعت و شاکله انسان که در رویه و منش وى اثر مى‏گذارد و او را با همگنان خود همخو و همسو مى‏سازد. بازتاب این گونه تمایلات ریشه‏دار، در عمل انسان تا آن اندازه مؤثر است که اگر مقتضى موجود و مانع مفقود باشد انسان بى‏درنگ همرنگ جماعت مى‏شود و انجام مى‏دهد کارى را که دیگران مى‏کنند. فردى که راضى به عمل دیگران است گر چه عملا با آنها همکارى نکرده و فعلا نیز تصمیم به انجام آن ندارد اما انگیزه عمل در عمق جانش مانند آتش زیر خاکستر است و تنها یک جرقّه مى‏خواهد تا مشتعل شود و محیط را شعله‏ور سازد، یعنى اگر زمینه فراهم شود او نیز همان عمل را با همان انگیزه انجام خواهد داد. 

با این توضیح مى‏توان گفت که وجود چنین انگیزه‏هایى در عمق وجود انسان، شخصیت گروهى («من» اجتماعى) او را مى‏سازد و در حقیقت، شخصیت او را با شخصیت دیگران و اندیشه او را با اندیشه و اعتقاد دیگران پیوند مى‏زند و در نتیجه آنچه آنها دارند متعلق به اوست و آنچه آنها انجام مى‏دهند به حساب او گذاشته مى‏شود و خلاصه سر نوشت او به سرنوشت گروه گره خورده و در نتیجه آثار اعمال و تبعات کردار آنان گریبانگیر وى نیز مى‏شود

پرورش احساس

با مناجات و شعر

لذا در دعای صحیفه سجادیه امام علیه السلام می فرماید: اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا وَ حَرَکَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْیُنِنَا وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ؛ (صحیفه سجادیه / ص 58.) یعنی حضرت قبل از اینکه از خدا بخواهد که حرکت اندامها و نگاههاى پنهانى چشمها و سخنان زبانهامان را موجب ثواب خودت قرار ده‏، اول از همه می فرماید که خدایا  عقربه و رازهاى دل ما را مجب ثواب خودت قرار ده.

گر دردل تو گل گذرد گل باشی ........ ور بلبل بی قرار بلبل باشی

توجزئی وحق کل است اگرروزی چند ......... اندیشۀ کل پیشه کنی کل باشی

رفتار سازی

با گره زدن

بنابر این خیلی باید مراقب هوای دلمون باشیم؛ هنگامى که در میدان جنگ جمل یاران على علیه السلام از پیروزى  بر یاغیان آتش افروز خوشحال شدند، یکى از آنها عرض کرد:  چقدر دوست داشتم که برادرم در این میدان حاضر بود تا پیروزى شما را بر دشمن با چشم خود ببیند  امام رو به او کرد و فرمود: اهوى اخیک معنا:  بگو ببینم قلب برادر تو با ما بود ؟!.

فقال نعم:  در پاسخ گفت آرى .امام فرمود:فقد شهدنا (غم مخور)  او هم با مادر این میدان شرکت داشت .

سپس اضافه فرمود:

و لقد شهدنا فى عسکرنا هذا اقوام فى اصلاب الرجال و ارحام النساء سیرعف بهم الزمان و یقوى بهم الایمان‏:  از این بالاتر به تو بگویم: امروز گروه‏هایى در لشگر ما شرکت کردند که هنوز در صلب پدران و رحم مادرانند (و به دنیا گام ننهاده‏اند!) اما بزودى گذشت زمان آنها را به دنیا خواهد فرستاد و قدرت ایمان با نیروى آنها افزایش مى‏یابد   (تفسیر نمونه / ج 9 / ص 159)

همیشه و همه جا عقربه دلت رو کنترل بکن، ببین کدوم طرفی میچرخه. از هر حادثه ای که با خبر شدی ببین چه موضعی میگیری . امام صادق (ع) فرمود: هر کس همسایه گنهکارى داشته باشد و او را از گناه باز ندارد شریک او خواهد بود. قال الصادق علیه السّلام: من کان له جار و یعمل بالمعاصی فلم ینهه فهو شریکه.(الحکم الزاهره / ص 362)

اگه دیدی که دوست با دروغ ودزدی حق کسی رو ضایع کرد، اگه رشوه دادن وگرفتن کسی رو دیدی، اگه کتک خوردن یک ضعیفی رو بدست یک قوی دیدی و لبخند خوشایند زدی تو گناه همه اینها شریک خواهی بود . خیال هم نکنیم که می تونیم با سکوت و بی توجهی ، خودمون رو تبرئه کنیم و قاطی ماجرا نکنیم . نه خیر آقاجون تو روایت داریم حضرت می فرماید : الساکت أخ الراضی و من لم یکن معنا کان علینا(بحار الانوار ، ج 74 ، ص 423.) این وسط نمی شه ایستاد ، به محض اینکه مشاهده کردی یا در جریان قرارگرفتی دیگه یه طرف ماجرا شما هستی . بالاخره باید جبهه ای که توش هستی رو برای خودت معلوم کنی.

روضه کوتاه

عطیّه کوفى میگه با جابر بن عبد اللَّه انصارى براى زیارت قبر امام حسین علیه السّلام از کوفه بکربلا رسیدیم جابر کنار قبر امام حسین علیه السلام عرضه داشت : من گواهى دهم که شما نماز را بپاداشتید و زکاة را پرداختید و امر بمعروف و نهى از منکر نمودید و با ملحدان و بى‏دینان مبارزه کردید و خدا را بندگى کردید تا بسرحدّ یقین و باور کامل رسیدید، سوگند بآن کس که محمّد را براستى برگزید ما در راهیکه شما رفتید با شما شرکت داریم.

عطیه میگوید بجابر گفتم چگونه (ما شریک آنهائیم)؟ با اینکه از دره فرود نیامدیم و از کوهى بالا نرفتیم و شمشیر نزدیم ولى آنها سرشان از بدنها جدا شده و فرزندانشان یتیم و زنهاشان بیوه گشتند، گفت اى عطیه از دوستم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم فرمود هر کس قومى را دوست بدارد با آنها محشور گردد، و هر کس کردار قومى را دوست بدارد با آنها شریک است، سوگند بآن کس که محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را براستى برگزید نیّت و قصد من و یارانم همان نیّت امام حسین علیه السّلام و اصحاب آن حضرت است. 

اما جابر هنگام زیارت قبر اربابش چه کرد ؟ کنار فرات رفت و غسل کرد چون نزدیک قبر رسید بمن گفت دستم را بقبر برسان، تا دستش بقبر رسید بیهوش بروى آن افتاد، قدرى آب بصورتش پاشیدند تا حالش بجا آمد، سپس سه بار گفت یا حسین، بعد از آن گفت َّ : حَبِیبٌ لَا یُجِیبُ حَبِیبَهُ؟ دوست جواب دوستش را نمیدهد، بعد از آن خودش پاسخ خودش رو داد: چگونه پاسخ دهى، زیرا خون از رگهاى گردنت به پشت و شانه‏ات روان شده، و بین بدن و سر مبارکت جدائى افتاده،(شیعه در پیشگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام/ ص  179)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۲
حسین سبزعلی

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیِی فِیهِ مَشْکُورا وَ ذَنْبِی فِیهِ مَغْفُورا وَ عَمَلِی فِیهِ مَقْبُولا وَ عَیْبِی فِیهِ مَسْتُورا یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ

ترجمه 

خدایا قرار بده کوشش مرا در این ماه قدرانی شده و گناه مرا در این ماه آمرزیده و کردارم را در آن مورد قبول و عیب مرا در آن پوشیده ای شتواترین شنوایان 

شروع 

خداوند بنده ای را که متصف به صفات خدا باشد را خیلی دوست دارد. از جمله صفات خدا که بسیار برای ما بندگان مایه آبرو شده و متأسفانه ما به جای اینکه از این صفت خدا حسن استفاده را ببریم، سوء استفاده می کنیم، صفت ستاریت خداست؛ چرا که خدا گناهان مارا می پوشاند و آبروی مارا نمی برد شاید جبران کنیم ولی ما دوباره گناه روی گناه می کنیم. از آنجایی که خدا بنده هایش را خیلی دوست دارد و نمی خواهد آبروی آنها را ببرد علاوه بر این که خودش عیب پوشی می کند دوست دارد ما هم عیوب بنده هایش را بپوشانیم. امام باقر علیه السلام میفرمایند: شخص، مؤمن نیست مگر اینکه در او سه روش باشد؛ یکى را از خدا فراگیرد و یکى را از پیامبر و سومى را از امام. اما روشى را که از خدا مى‏آموزد اینست که سِر نگهدار باشد خداوند می فرماید: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَدا (جن/26)

 ...لَا یَکُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً- حَتَّى یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ سُنَنٍ- سُنَّةٌ مِنَ اللَّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ رَسُولِهِ وَ سُنَّةٌ مِنَ الْإِمَامِ- فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ- فَهُوَ أَنْ یَکُونَ کَتُوماً لِلْأَسْرَارِ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ- عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَدا (بحار الأنوار ج‏75، ص: 292) 

اقناع اندیشه 

اما چرا باید عیب پوشی کرد؟ سه دلیل در این جا ذکر می کنیم:

1) اولین دلیل را از زبان مولا  امیرالمومنین علی (ع) می آوریم. حضرت فرمودند :یَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِی عَیْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِکَ صَغِیرَ مَعْصِیَةٍ فَلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَیْهِ فَلْیَکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیْبَ غَیْرِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ عَیْبِ نَفْسِهِ وَ لْیَکُنِ الشُّکْرُ شَاغِلًا لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِیَ غَیْرُهُ بِه‏ای بنده خدا! در خرده گیری از گناه کسی شتاب مکن؛ زیرا چه بسا که او آمرزیده شده باشد. ودر مورد خویش، به گناه کوچکی که کرده ای، ایمن مباش؛ زیرا شاید که به سبب آن عذاب شوى. پس، هر یک از شما از دیگری عیبی بداند، نباید به خرده گیری از او بپردازد ؛ زیرا می داند که خود نیز عیبی دارد و باید شکر این موهبت که عیبهایی که در دیگران هست در او نیست، وی را به خود مشغول دارد [و از عیب جویی دیگران باز ایستد] (بحارالأنوار ج72 ص261)

2) دلیل دوم را از زبان عارف بالله مرحوم دولابی بیان می کنیم: اگر از مشقی که یک بچّه دبستانی نوشته یا نقّاشی که کشیده است ایراد بگیری چنان به او بر می خورد و اخم می کند و از تو ناراحت می شود که ممکن است تا چهل سال بعد هم یادش نرود و بالاخره تلافی کند و تو را به همان خاطر بزند که چرا کاردستی او را نکوهش کردی. بچّه که این طور است، خدا و اولیاء خدا چطور؟ آیا جا دارد که از دست پرورده آنها ایراد بگیری؟ شیعیان و دوستان امیرالمؤمنین بچّه و فرزند و دست پرورده ائمّه اند. اگر از آنها ایراد بگیری به سازنده آنها بر می خورد و آن وقت خودت ضرر می کنی.

3) شخصى نزد عمر بن عبدالعزیز آمد و در بین سخنان از مردى نام برد، او را به بدى یاد کرد و عیبى از وى بزبان آورد. عمر بن عبدالعزیز گفت: اگر مایلى پیرامون سخنت بررسى و تحقیق می کنم در صورتی که گفته ات دروغ درآمد فاسق و گناهکارى و خبرى که داده اى مشمول این آیه است : یا ایها الذین آمَنوا اِن جائکُم فاسقٌ بنباءٍ فتَبَیَّنوا (حجرات/6)

در صورتیکه راست گفته باشى عیبجو و سخن چینى و مشمول این آیه هستى: هَمّاز مَشاء بنمیم (سوره معارج/ 11)

اگر میل دارى تو را مى بخشم و مورد عفوت قرار میدهم . مرد که از گفته خود سخت پشیمان و منفعل بود با سرافکندگى و ذلت درخواست عفو نمود و متعهد شد که دیگر از کسى عیبجوئى نکند و این عمل ناپسند را تکرار ننماید.

پرورش احساس

ببینید یک عیب پوشی با یک انسان چه می کند و چه برکاتی را شامل حالش میکند!

حاتم اصم (غیر از حاتم طایی است) اهل خراسان بود. روزی شخصی برای پرسش علمی نزد او آمد. در حین سؤال باد معده از او خارج شد. حاتم به او گفت: سؤالاتت را با صدای بلندتر بیان کن که گوش من سنگین است. آن شخص خیالش راحت شد که آبروی خود را نزد حاتم از دست نداده است. از آن روز به بعد تا آخر عمر، حاتم خود را به کری زد و به حاتم اصم معروف شد. بعد از مرگش خواب دیدند که خداوند به او فرموده بود: حاتم! یک شنیده را ناشنیده گرفتی من هم تمام دیده ها و شنیده های اعمالت را نادیده و ناشنیده می گیرم و تمام گناهانت را می بخشم (انیس اللیل فی شرح دعای کیل- کلباسی)

در گفتن عیب دگران بسته زبان باش ....... از خوبی خود عیب نمای دگران باش

واعظ قزوینی

عیب کسان منگر و احسان خویش ........ دیده  فرو کن به گریبان خویش

آینه  روزی که بگیری به دست ......... خود شکن آن روز مشو خود پرست

خویشتن آرای مشو، چون بهار .........تا نکند در تو طمع، روزگار

جامه ی عیب تو تنگ رشته اند .......... زان به تو نه پرده فرو هشته اند

رفتار سازی

هر گاه عیب دیگران به چشمت آمد از عیوب خودت یاد کن، کارهایی که در خلوتهایت انجام داده ای و غیر از خودت و خدایت هیچکس از آن خبر ندارد

دیگر اینکه وقتی عیبی از کسی دیدی و خواستی بازگو کنی یک لحظه خودت را جای او بگذار! آیا دوست داشتی آبرویت راببرد؟

و سوم اینکه بالاخره هرکسی خوبیهایی هم دارد، با دیدن یک بدی از کسی یاد خوبیهایش کن و احتمال بده که او از این عیبش دست بردارد

و چهارم اینکه احتمال بده اشتباها این کار از او سرزده است و تعمدی در کار نبوده است.

روضه کوتاه

نمونه کامل صفت عیب پوشی معصومین هستند. همسر امام مجتبی زهر را داخل آب ریخت و بالای سر حضرت گذاشت وقتی حضرت از آن آب نوشیدند برادران و خواهران را صدازدند وقتی همه آمدند فرمودن هر چه به سر من آمد از این کوزه بود. اگر بخواهم بگم کی من را مسموم کرده میتونم ولی رسواش نمی کنم (کرم و بزرگواری حضرت را ببین) یه مرتبه تشتی خواستن. زینب خوشحال شد گفت الان زهر را بر می گرداند و حالش خوب می شه ولی همین که سر را برداشت دیدند لخته های خون از دهان آقا بیرون ریخت....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۹
حسین سبزعلی


روز بیست و هشتم –  نزدیکترین وسیله

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَ أَکْرِمْنِی فِیهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ وَ قَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ یَا مَنْ لا یَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ

ترجمه 

خدایا زیاد کن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات و گرامی درا در آن به حاضر کردن و یا داشتن مسائل و نزدیک گردان در آن وسیله ام به سویت از میان وسیله ها ای آنکه التماس و اصرار اصرار کنندگان او را مشغول نکند.

  شروع با سوال

تا به حال به این روایت فکر کردید که می فرماید نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ  ( وسائل‏الشیعة / ج 1 /ص 54 ) . یعنی چی ؟ مگه میشه روزه گرفتنی که خیلی سختی و ضعف و گرسنگی و خستگی بدنبال داره ، با این همه مشقت اونوقت نیت روزه گرفتن از خود روزه گرفتن بهتر باشه ؟ اتفاقا یک شخص راوی نقل میکنه که :به امام صادق علیه السلام گفتم از شما شنیدم  فرمودید که نیت مومن بهتر است از عملش چگونه این طور است حضرت فرمودند زیرا عمل چه بسا آلوده به ریا می شود و حال آنکه نیت خالص برای خداست بنابراین خداوند به نیت ثوابی می دهد که به عمل نمی دهد و فرمودند بنده روز نیت می کند تا نماز شب بخواند ولی خواب می افتد خداوند برایش نماز شب می نویسد و نفسش را تسبیح و خوابش را صدقه قرار می دهد.

مقدمه

بنابراین نزدیکترین وسیله به خداوند متعال که در دعای امروز از خدا میخواهیم ؛ وَ قَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ  همان نیت خالص و صادقانه است .امام علیه السلام می فرماید : أخلص تنل . راه وصول به درگاه الهی اخلاص است .چنانچه در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم:

ان العبد المؤمن الفقیر لیقول یا رب ارزقنى حتى افعل کذا و کذا من البر و وجوه الخیر، فاذا علم اللَّه عز و جل ذلک منه بصدق نیته کتب اللَّه له من الاجر مثل ما یکتب له لو عمله، ان اللَّه واسع کریم:  بنده مؤمن فقیر گاهى مى‏گوید:  خداوندا! به من روزى ده تا چنین و چنان از کارهاى خیر و نیک انجام دهم، هر گاه خداوند صدق نیت از او بداند همان پاداشى را براى او مى‏نویسد که اگر توانایى داشت انجام مى‏داد، چرا که خداوند داراى رحمت واسعه و کریم است

اقناع اندیشه با تمثیل

لذا نیت یک کار ازخود کارهم مهمتره و بایدبیشتر مورد توجه ما قرار بگیره ، چون ممکنه کار به سرانجام نرسه، اما نیت ما قطعا با همان اراده قلبی حاصل شده و طبق همان هم حسابرسی میشود. امام رضا علیه السلام فرمودند فردای قیامت بنده را  نزد پروردگار می آورند و بعد از حساب رسی  عملش بر او عرضه می شود او نگاهی به نامه عملش می کند اول چشمش به گناهانش می افتد رنگش عوض شده و استخوان هایش می لرزد  و درون خود نالان است سپس خوبی هایش را می بیند چمش روشن شده و شادان می شود سپس نگاه می کند به آنچه که خدا  از ثواب شامل حال او کرده برای همین به شادیش افزوده می شود سپس خداوند به ملائکه می فرماید نامه ایی از اعمالی که او نمی داند و خبر ندارد را بیاورید و آن را می خوانند بندگان می گویند به عزتت  قسم که تو می دانی هیچ کدام از این عمل ها را ما انجام ندادیم خداوند می فرماید راست می گوید ولی شما نیت کردید ما برای شما نوشتیم سپس برای این شما را ثواب می دهیم  (تفسیر نمونه، ج‏22، ص: 6)

ببینید چه قدر این نیت مهم و کارساز است . حتی اعمال ما هم در گروی همین نیات است که قبول میشه یا رد میشه .قبلًا رزمندگان با تیر و کمان کار مى کردند و به اندازه اى که قدرت داشتند کمان را بکشند تیر را پرتاب مى کردند. هرچه بیشتر مى توانستند کمان را بکشند این تیر دورتر مى رفت و مؤثرتر بود. «عمل» مثل تیر است و «نیّت» مثل کمان. کشیده شدن این کمان، با قدرت اخلاص است. اگر این کمان را کم بکشید تیر هم کم مى رود و اگر زور شما کم بود و کمان کم کشیده شد، تیر جلوى پاى شما به زمین مى خورد. عمل انسان هم همینطور است، اگر مى خواهى آن را رَد کنى تا برود و به خدا برسد و خدا آن را قبول کند باید ببینى چه کششى به آن دادى. «عمل» را در کمان «نیت» مى گذاریم و آن را رها مى کنیم. کمان نیت را با زور اخلاص و سوز و عشق مى توانیم بکشیم و هر چه زور آن عشق بیشتر باشد کمان را مى توانیم بیشتر بکشیم و تیر دورتر مى رود، تا به آنجا مى رسد که دیگر بر نمى گردد. هر جا شروع کار انسان «لله» بود، این نیت زور دارد و عمل را رها که مى کند مى رود تا به دست خدا مى رسد. پس آنگاه که عملى از انسان سر مى زند باید دید در حال سرزدن عمل، انسان چه حالى و چه وضعى دارد؟ اگر این عمل از روى سوز از انسان سر بزند و سوز شدید باشد، و قدرت پرش آن هم بیشتر باشد، این عمل قرب پیدا مى کند تا به جایى که باید برسد مى رسد. براى اینکه این عمل لله بشود باید از دنیا بالاتر برود یعنى از این سماء دنیا عبور کند چون اگر نتوانست از آسمان دنیا عبور کند دوباره بر مى گردد. هواپیما را دیده اید که از روى زمین اوج مى گیرد اما کجا باید برگردد؟ دوباره به زمین بر مى گردد. سفینه هاى فضایى هم همینطور. اما موشک از جاذبه ى زمین خارج مى شود و اوج مى گیرد و مى تواند برود. نیت انسانها گاهى در جاذبه خود انسان گیر مى کند، یعنى همانطور که زمین جاذبه دارد، «نیت» هم جاذبه دارد. همانطور که یک سرعت شدید لازم است تا یک شى‏ءِ را از جاذبه زمین خارج بکند و فشار قوى مى خواهد تا قوى تر از جاذبه باشد. و بتواند این را از زمین خارج بکند عمل انسان هم چنین است. مى دانید که قبلًا هیچ جسمى نمى توانست از جاذبه ى زمین بیرون برود و از جوّ بگذرد هر چه هم بالا مى رفت دوباره به زمین بر مى گشت. اعمالى که انسان انجام مى دهد، از پیش خود پرتابش مى کند، اما جاذبه ى خودش دوباره آن را به طرف او بر مى گرداند باید این فشار به جایى برسد و نیرو آنقدر باشد که بتواند آن را از جاذبه خود خارج کند. بسیارى از چیزها که انسان پرتاب مى کند از جوّ خودش نمى گذرد و با اینکه فکر مى کند پرتاب کرده و رسده است، بعد که آنها را به او نشان مى دهند، مى بیند که خیلى از آنها برگشته است. انسان هنوز آشنا نیست که جاذبه خودش چقدر است تا بداند که اگر بخواهد عمل، از جاذبه خودش خارج بشود چقدر مشکل است. شما این جاذبه خودتان را فرض کنید آسمان دنیا است که از دنیا شروع مى شود و به خود نیاز بر مى گردد، نتیجه اى ندارد، اما اثرش این است که انسان تیرانداز خوبى مى شود، یک وقتى هم مى بینید که آخرش از این جاذبه خارج مى شود اگر به آسمان اول هم برسد، باز خوب است و این هنر را داشته که از جاذبه خود خارج بشود خدایى شده اما در مرتبه ى پایین. این خوب است ولى باید عمل به آسمان دوم و سوم و هفتم و ... برسد. اینها درجات عمل و مربوط به نیت اوست که بتواند تا چه اندازه اى از خودش رها شود، مربوط به آن سوزى است که پیدا مى کند. موشکى که از زمین پرتاب مى شود سوختى در آن بکار مى رود تا فشارى ایجاد کند که از قدرت جاذبه بیشتر باشد و آن را از جوّ و جاذبه خارج مى کند، بعد که از جاذبه خارج شد، روى یک نیرویى همینطورى حرکت مى کند و مى رود.   مثل ها و پندها / آیت الله حائری شیرازی.

پرورش احساس با شعر و داستان

ای یک دله صد دله دل یک دله کن ........ صراف وجود باش وخود را چله کن

یک صبح به اخلاص بیا بردر ما ........ گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن

آیة الله العظمی بروجردی که مرجعیت مطلق زمان خویش بودند و خدمات زیادی به جامعه اسلامی ارایه دادند. در اواخر عمر که در بستر افتاده بودند. گروهی از ارادتمندان به عیادت ایشان شتافتند. آقا که بسیار اندوهگین بودند سر بلند کردنند و فرمودند: (خلاصه عمر ما گذشت ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم.) 

یکی از حاضران گفت:(آقا شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیک ازخود بر جای نهاده‌اید شاگردان پرهیزگار تربیت کرده‌اید؟ مسجدها و کتابخانه‌ها ساخته‌اید. ما باید چنین سخن بر زبان برانیم. )

آقا فرمودند:  خلص العمل فان الناقد بصیر.  عمل را خالص کن که حسابرس بینای بیناست.

رفتار سازی

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) میفرماید : مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الشَّهَادَةَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللَّهُ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ

کسی که  صادقانه تقاضای شهادت داشته باشد خداوند او را به منزل شهدا  می رساند هر چند در بستر از دنیا رود. بحارالأنوار /ج 67 /ص  201)

لذا اگر پول و امکانات ندارید ولی از اعماق دل آرزوی خوبی ها را داشته باشید و با نیت خوبی ها بر درجات خود بیفزائید. آرزوی کمک به ایتام ، آرزوی نماز شب ، آرزوی هدایت دیگران و ... البته بدانید که گاهی بعد از این آرزو ها خداوند فرصتی مهیا می کند تا امتحان شوید تا نیت های صادق معلوم شود.هرچند خود خداوند امتحان نگرفته هم از درون قلب همه بندگانش مطلع است کما اینکه در قرآن خداوند متعال وقتی از بیعت رضوان (صلح حدیبیه) سخن میگوید، می فرماید: لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ المُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً  (18 ـ فتح )خدا از مؤمنان آن هنگام که در زیر درخت با تو بیعت کردند، خشنود گشت و دانست که در دلشان چه مى‏گذرد. پس آرامش بر آنها نازل کرد و به فتحى نزدیک پاداششان داد . یعنی علت نزول آرامش و پیروزی نزدیک را صدق نیت آنها معرفی میکند، و حال آنکه آنها جنگی انجام ندادند و کاری نکردند که صدق نیتشان را اثبات کند. اما خدا  از دلشان خبر داشت؛ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ.

بنابراین شرط اصلی استفاده از این نزدیکترین وسیله برای وصول الی الله ، همانطور که در روایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده ، صدق و خلوص نیت و الا کارساز نخواهد بود و رسیدن به این صدق و خلوص خیلی توجه و دقت و مراقبه می خواهد. 

آیه الله آقای راستی کاشانی فرمودند: مرحوم آیه الله آقای مدنی شهید درمسجد مرحوم آقای حاج سیدعبدالهادی منبر می رفتند وخیلی مورداستقبال طلاب نجف قرارگرفتند وقتی با مرحوم مدنی خدمت مرحوم آقای حاج سید عبدالهادی شیرازی رسیدیم ایشان از آقای مدنی به خاطرآنکه درمسجدشان منبر می رفتند تشکر فرمودند آقای مدنی ازایشان دعای اخلاص خواستند ایشان فرمودند اخلاص دارید ولی اخلاص مانند ماهی است به این زودی به دست نمی آید وقتی هم که بدست آمد لیز است واز دست می رود و ادامه نمی یابد کوچیکی یا بزرگی کار مهم نیست،مهم اینه که تو هرکاری خوب دقت کنیم تا شروع کارمان صادقانه باشد و ادامه آن نیز مخلصانه.در این صورته که به خدا نزدیک میشیم.

روضه کوتاه

به قربانی هم به این خاطر قربانی میگویند که مایه قرب و نزدیکی انسان به خدامیشه .ابراهیم نبی ع  قصد داشت با قربانی کردن فرزندش نیت صادقش رو ثابت کنه . اما خدا با فرستادن گوسفندی ، کشتن آن را به جای فرزندش بعنوان قربانی پذیرفت . شاید به این خاطر که فقط یک نفره که لیاقت داره اسماعیلش رو به مسلخ عشق ببره . اون هم  ابی عبدالله علیه السلام هست، اون لحظاتی که خودش رو بالای سر علی اکبرش رسوند .....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۵
حسین سبزعلی


روز بیست و هفتم - فضائل شب قدر

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ صَیِّرْ أُمُورِی فِیهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَى الْیُسْرِ وَ اقْبَلْ مَعَاذِیرِی وَ حُطَّ عَنِّیَ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ یَا رَءُوفا بِعِبَادِهِ الصَّالِحِینَ

ترجمه 

خدایا روزی کن مرا در آن از فضیلت شب قدر را و بگردان در آن کارهای مرا از سختی به آسانی و بپذیر عذر هایم و بریز از من گناه و بار گران را  ای مهربان به بندگان شایسته خویش 

ایجاد انگیزه با تعریف از مطلب

شبی که در پیش رو داریم شبی  هست که هیچ روزی در نوارنیت به اون نمی رسه شبی هست که تا نداره شبی هست خدا بی حد و عدد خواسته بندگان عروج معنوی پیدا کننه و یک شبه ره صد سال رو برند می دونید رشد معنوی لاک پشتی هست ولی امشب به سرعت آدم ها می تونند اوج بگیرند و قد کوتاه ذهن گلی ما کجا و درک شب قدر کجا ، شبی که قرآن عظیم درش نزول پیدا کرده تمام صحف  آسمانی در این شب برا انبیا نزول اجلال کردند. 

آیه: 

القدر : 1   إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ 

الدخان : 3   إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ

تفسیر :

در بعضى از تفاسیر آمده است که پیغمبر اکرم ص فرمود:  یکى از بنى اسرائیل لباس جنگ در تن کرده بود و هزار ماه از تن بیرون نیاورد و پیوسته مشغول (یا آماده) جهاد فى سبیل اللَّه بود، اصحاب و یاران تعجب کردند و آرزو داشتند چنان فضیلت و افتخارى براى آنها نیز میسر مى‏شد، آیه فوق(سوره قدر) نازل گشت و بیان کرد که  شب قدر از هزار ماه برتر است  

در حدیث دیگرى نیز آمده است که پیغمبر اکرم ص از چهار نفر از بنى اسرائیل که هشتاد سال عبادت خدا را بدون عصیان انجام داده بودند سخن به میان آورد، اصحاب آرزو کردند که اى کاش آنها هم چنین توفیقى پیدا مى‏کردند آیه فوق در این زمینه نازل شد (تفسیر نمونه)

اقناع اندیشه 

شب قدر آثار و برکات فراوانی داره و در فضیلتش همین بس که عدل اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته 

روایت :

 عن الصادق جعفر بن محمد عن أبیه عن آبائه ع قال خطب أمیر المؤمنین ع فی أول یوم من شهر رمضان فی مسجد الکوفة...  ثم قال أیها الناس إن هذا الشهر شهر فضله الله على سائر الشهور کفضلنا أهل البیت على سائر الناس و هو شهر یفتح فیه أبواب السماء و أبواب الرحمة و یغلق فیه أبواب النیران و هو شهر یسمع فیه النداء و یستجاب فیه الدعاء و یرحم فیه البکاء و هو شهر فیه لیلة نزلت الملائکة فیها من السماء فتسلم على الصائمین و الصائمات بإذن ربهم إلى مطلع الفجر و هی لیلة القدر قدر فیها ولایتی قبل أن خلق آدم ع بألفی عام صیام یومها أفضل من صیام ألف شهر و العمل فیها أفضل من العمل فی ألف شهر. (فضائل الاشهر ص107)

شب قدر قلب ماه مبارک است و اصلا همه ماه برای این بوده که امشب هر چه بیشتر درک بشه 

تمثیل:

همان طور که بدن بدون قلب معنا نداره و قوامش به قلب ماه مبارک هم قوامش و قیمتش به شب قدرش است و گویا روزه های روز های قبل آمادگی پیدا کردن برا ی درک بهتر شب قدر است پس برای از دست ندادن شب قدر روزه  ها ی روزهای قبل را دریابید و برای اینکه روزه های روزهای قبل قیمتی شود قلب ماه مبارک رمضان یعنی شب قدر را در یابید. 

پرورش احساس با شعر

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند ........ واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند ........ باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی ........ آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال ........ که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب ........ مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد ........ که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد ........ اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود ........ که ز بند غم ایام نجاتم دادند

رفتار سازی

از این همه خواستنی ها چی بخوایم ؟

حدیث :

 وَ قِیلَ لِلنَّبِیِّ ص إِنْ أَنَا أَدْرَکْتُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ فَمَا أَسْأَلُ رَبِّی قَالَ ص الْعَافِیَة (مستدرک 7: 458)

به حضرت رسول صل الله علیه و آله گفته شد اگر من شب قدر را درک کردم از خدا چه بخواهم حضرت فرموده باشند : عافیت  

اگه می خوای امشب رو از دست ندی فکر کن این آخرین شب عمرت هست و این آخرین شب قدر چه جور می ری در  خونه خدا 

مومن زرنگ با یه تیر چند تا نشون ه رو می زنه  یه عبادت ترکیبی انجام بدیم 

فکر کنیم نعمت ها رو تک تک بشماریم و شکر کنیم به خاطر شکر نعمت ، خدا نعمت را در سال بعد افزون می کند و هم ثواب تفکر که از اعمال بسیار با فضیلت است را هم بردیم 

امام صادق علیه السلام) ... قَالَ قُلْتُ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ أَیُّ شَیْ‏ءٍ عُنِیَ بِذَلِکَ فَقَالَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ أَنْوَاعِ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِی أَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ وَ لَوْ لَا مَا یُضَاعِفُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِلْمُؤْمِنِینَ مَا بَلَغُوا وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُضَاعِفُ لَهُمُ الْحَسَنَاتِ بِحُبِّنَ (کافی 4: 158)

گفتم  شب قدری که بهتر از هزار ماه است چه کاری ما را در شب کمک می کند حضرت فرمودند عمل صالح از نماز  و زکات و انواع خیر بهتر از عمل در هزار ماهی است که در آن شب قدر نیست و اگر خداوند آن را اضافه نمی کرد مومنی به این همه خیرات نمی رسیدند و لی خداوند حسنات را برای ایشان افزون می کند.

روضه کوتاه

دیگه شب های قدر تموم شد شب وداعه ، یکی از اعمال امشب زیارت سید الشهداست تو کربلا هم وداع هایی زیادی رخ داد 

وداع علی اکبر ،قاسم ولی هیچ وداع جان سوز تر از وداع زینب با اباعبدالله نیست وقتی که داشت دادش به میدان می رفت فرمود مهلا مهلا یابن زهرا کمی آهسته تر پسر مادرم ، مادر وصیت ها کرده فرموده دادش زیر گلوت رو ببوسم و لذا وقتی شمر رو سینه ای امام حسین نشست هر چه خنجر کشید به گلوی سید الشهدا خنجر نبرید بدن رو بلند کرد به قفا خواباند سرو رو از فقا جدا کرد ..... 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۲
حسین سبزعلی


روز سی ام- قبولی عمل

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ بِالشُّکْرِ وَ الْقَبُولِ عَلَى مَا تَرْضَاهُ وَ یَرْضَاهُ الرَّسُولُ مُحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین‏

ترجمه 

خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدرانی و قبول بر طبق خوشنودی تو و پسند رسول تو  باشد و استوار باشد فرعش بر اصل به حق آقای محمد و خاندان پاکش و حمد مخصوص پرورد گار عالمیان است. 

شروع

قرار شد فرزندان آدم هر کدام قربانی رو به درب خانه خدا ببرند تا بدین وسیله مقرب بشند  

خداوند قربانی هابیل رو قبول کردو قابیل رو نپذیرفت چرا یکی پذیرفته شد و یکی رد شد

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ(المائدة : 27) 

و داستان راستین دو پسر آدم را بر ایشان بخوان، آن گاه که قربانیى کردند. از یکیشان پذیرفته آمد و از دیگرى پذیرفته نشد. گفت: تو را مى‏کشم. گفت: خدا قربانى پرهیزگاران را مى‏پذیرد. هابیل، دامدار بود و بهترین گوسفند خود را براى قربانى آورد. و قابیل، کشاورز بود و بدترین قسمت زراعت خود را براى انفاق در راه خدا برگزید

قرآن مى‏فرماید: هرگز به خیر نمى‏رسید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» 

اقناع اندیشه 

ما معمولا بعد از انجام عمل دغدغه داریم در حالی  که مهمتر از عمل قبولی عمل هست امیرالمومنین در این باره می فرماید 

حدیث :

اهمیت قبولی عمل 

ب7-  ل، [الخصال‏] ابْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ النَّوْفَلِیِّینَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ رَفَعَهُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ کُونُوا عَلَى قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنَایَةً مِنْکُمْ عَلَى الْعَمَلِ الْخَبَرَ (بحارالأنوار 68   173    باب 64- الاجتهاد و الحث على العمل .)

بیشترین از عمل ، عنایتت را بر قبولی عمل بگذار 

مهمترین معیار قبولی عمل

حدیث‌:

ولایت شرط قبولی عمل 

امام صادق علیه السلام : « ...ثُمَّ جَمَعَ بَیْنَ السَّبَّابَتَیْنِ ثُمَّ قَالَ‏وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ النَّهَارَ وَ قَامَ اللَّیْلَ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَلَقِیَهُ وَ هُوَ عَنْهُ غَیْرُ رَاضٍ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کُسالى‏ وَ لا یُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَ  فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُون...» (کافی 8: 107)ثُمَّ قَالَ وَ کَذَلِکَ الْإِیمَانُ لَا یَضُرُّ مَعَهُ الْعَمَلُ وَ کَذَلِکَ الْکُفْرُ لَا یَنْفَعُ مَعَهُ الْعَمَ

سپس امام دو انگشت مبارکشان را جمع کردند و فرمودند به خدا قسم اگر مردی روز روزه بگیرد و شب زنده دار کند سپس خداوند را بدون ولایت ما دیدار کند در حالی خدا را دیدار کرده که از او ناراضی است  یا خشمگین است سپس فرمودند دلیل این مطلب در گفتار خداوند هست که فرمود روضه کافى-ترجمه رسولى محلاتى    ج‏1    155    اخبار متفرقه .....  ص : 154

 سپس فرمود: و این است گفتار خداى عز و جل (که فرماید): «چیزى مانع پذیرفتن خرجهاى اینها نشد جز آنکه بخدا و رسولش کافر شدند و بنماز نیایند جز با حال کسالت و تنبلى و چیزى هم (در راه خدا) خرج نکنند جز از روى کراهت، و تو را بشگفت نیاورد اموال آنها و نه اولادشان بلکه خدا میخواهد تا آنان را بوسیله آن در زندگى دنیا عذاب کند و بحال کفر جانشان درآید» (سوره توبه آیه 54- 55) سپس فرمود: ایمان هم این چنین است که کار بد (و گناه) زیانى باو نزند (که موجب خلود در دوزخ یا بى‏بهره‏گى از شفاعت و رحمت گردد) و کفر نیز چنین است که عمل (نیک) بدان سود نبخشد.

پرورش احساس

محمّد بن مسلم گوید: به امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام عرض کردم: ما پاره‏اى از مخالفین شما را مى‏بینیم که در عبادت کوشا و داراى خشوع فراوانى هستند، آیا اینها براى ایشان سودى دارد؟ فرمود: اى محمّد همانا مثل ما اهل بیت با شما مردم مثل آن خاندان در بنى اسرائیل است که کسى از آنها نبود که چهل شب در عبادت بکوشد جز اینکه وقتى دعا مى‏کرد مستجاب مى‏شد.

یک بار مردى از آنان مدّت چهل شب بعبادت پرداخت و بعد دعا کرد امّا مستجاب نشد، نزد عیسى بن مریم علیه السّلام رفته و از آنچه بر او گذشته بود گلایه کرد و از آن حضرت التماس دعا نمود. عیسى (ع) وضو ساخت و نماز گزارد و دعا کرد. خداوند به او وحى فرستاد که اى عیسى این بنده‏ام از غیر آن بابى که باید نزد من آیند نزد من آمده، او مرا خوانده در حالى که در نبوّت و پیغمبر بودن تو در شکّ است بنا بر این اگر باندازه‏اى مرا بخواند که گردنش قطع و بندهایش از هم بگسلد من دعایش را مستجاب نخواهم کرد. عیسى (ع) به وى رو کرده فرمود:

پروردگارت را مى‏خوانى و در دل خود به پیامبرش شک دارى؟ گفت: اى روح و کلمه خدا، به خدا سوگند همین طور است که مى‏فرمائى، از خداوند بخواه که این شک را از دل من بزداید. عیسى (ع) براى وى دعا کرد و خداوند از وى پذیرفت، و او در حدّ سایر افراد خاندان خویش قرار گرفت. ما خاندان نیز این چنین هستیم، خداوند عمل بنده‏اى را که در باره ما شک دارد قبول نمى‏فرماید (امالى شیخ مفید-ترجمه استادولى، متن، ص: 15)

«حضرت آیت الله کوهستانی» روزی به خاطر اختلاف بر سرِ یکی از مزارع روستای کوهستان نزاع و کش مکش بین دو روستای هم جوار رخ داد، از باب این که حق با اهالی محل بود معظّم له از آنان جانب داری کرد و معتقد بود مزرعه متعلّق به اهالی روستا است. این مسئله موجب شد که طرف های درگیر که یکی از متمکنین و زمین داران منطقه بودند، اهانت هایی را درباره ی آقا روا داشتند و می گفتند آقا از اهالی محل طرفداری می کند. این نسبت ناروا باعث ناراحتی معظم له گردیده بود، از این رو در جوابشان فرمود:« من دو رکعت نماز قبول شده را به تمام دنیای شما نمی دهم، بلکه حتّی یک حمد را هم معاوضه نمی کنم.

شرمنده ام آخر ، که مثقال عملی دارم ولی ........ آنقدر ناز کشم تا که خریدار شوی

رفتار سازی

سؤال : چه کاری مورد قبول خداوند واقع می شود ؟

پاسخ : کاری که هم هدفش درست باشد و هم شیوه و وسیله آن . بعضی هدف صحیحی دارند ولی راهی را که برای رسیدن به آن هدف طی می کنند ، صحیح نیست . مثل کسی که با وسیله و مرکب دزدی به حج می رود . یا با زغال سیاه به دیوارهای سفید و زیبا می نویسد : نظافت را مراعات کنید .

گاهی وسیله صحیح است ، ولی هدف فاسد است ، نظیر گروه خوارج که در برابر حضرت علی علیه السلام به مخالفت برخاستند و شعار می دادند : (ان الحکم الا الله) یعنی فقط فرمان خدا و کتاب خدا ، حضرت فرمود : «کلمه حق یراد بها الباطل»نهج البلاغه ، خطبه 40 .این سخنی خوب و کلمه حقی است ، اما هدف این گروه از آن جمله ، باطل و مخالفت با حق است .

چنانکه لشکر معاویه نیز در جنگ صفین قرآن ها را بر سر نیزه کردند تا بگویند ما تابع قرآنیم ، ولی در عمل با قرآن ناطق که حضرت علی علیه السلام باشد مخالفت و مبارزه کردند .

ما نیز که در شب های قدر قرآن را بر سر می گذاریم ، باید رفتارمان مخالف قرآن نباشد . بر سر گرفتن قرآن نشان پناهندگی به آن و تسلیم بودن در برابر آن است وگرنه آیاتی را که می گویند : ربا حرام است ، اگر بر سر نهیم ولی شکم ما پر از اموال ربوی باشد ، چه معنایی دارد ؟ اگر بیمار نسخه پزشک را بر سر بگیرد ولی دارویی که آن نسخه به آن سفارش کرده را مصرف نکند ، چه سودی خواهد برد ؟

دستور عملی برای قبولی روزه 

پاداش نیکى‏ها و کیفر گناهان 210 ثواب عبادت مستحبى در شب عید .....  ص : 207

1) 1- عبد اللَّه بن مسعود از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که فرمود: جبرئیل از اسرافیل و او از پروردگار خود نقل کرده است که: هر کس در شب عید فطر، ده رکعت نماز بخواند، و در هر رکعت یک بار سوره حمد و ده بار سوره توحید را قرائت کند، و در رکوع و سجود خویش «سبحان اللَّه و الحمد للَّه، و لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ و اللَّه اکبر» بگوید، و پس از هر دو رکعت تشهّد بخواند و سلام کند، و هنگامى که از نماز فارغ مى‏شود هزار مرتبه «استغفر اللَّه و اتوب الیه» بگوید و بعد به سجده رفته و در سجده بگوید: اى زنده، اى قیّم و سرپرست، اى صاحب جلال و بخشندگى، اى مهربان دنیا و آخرت و هر دوى آنها، اى بزرگوارترین بزرگواران، اى مهربانترین مهربانان، اى خداى گذشتگان و آیندگان! گناهانم را بیامرز، و روزه و نماز و عبادت مرا قبول فرما. سوگند به آن که مرا به پیغمبرى مبعوث فرمود، سرش را از سجده بر نمى‏دارد مگر آنکه آمرزیده گردد و اعمال ماه رمضان از او قبول مى‏شود، و خداوند از گناهان وى در مى‏گذرد حتى اگر هفتاد گناه مرتکب شده باشد، و هر گناه او از گناهان تمام بندگان بزرگتر باش.

روضه کوتاه

عمل مقبول  ارزشش می ره تا جایی که فرمود ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین ، می فرمایند شیعه ایی کارش قیامت گیر می کنه  اون جا آقا ثواب یک ی از نفس هایی که در شبی که جای رسول خدا خوابیده و نفس کشیده رو میده  تا شیعه آزاد بشه و آقا با کمال میل این کار رو انجام می ده .

حال شما ببینید ثواب نفس کشیدن اباعبد الله تو گودی قتلگاه که با هر نفسش خون از بدنش بیرون می زد چه خواهد کرد.

ملائکه وقتی امام رو تو گودی قتلگاه دیدند بی تابی کردند عالم بالا رو به م  ریختند خدا فرمود ملائکه من آرام باشید باشه ببینم نظر حسینم چیه .

خبر بدید به حسین چه شهید بشی چه نشی ما تو رو به همه مقامات می رسونیم پذیرفتیم ازت آیا می خوای  ورق برگرده حضرت نپذیرفتند و شهادت رو ترجیح دادند ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۳۴
حسین سبزعلی

روز چهارم - شیرینی ذکر

«سی نغمه از رمضان» 

فیش سخنرانی کوتاه -  شرح دعای روزهای رمضان المبارک

متن دعا

اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِکَ وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وَ أَوْزِعْنِی فِیهِ لِأَدَاءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ 

ترجمه

خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت و بچشان در آن شیرینی یادت را و مهیا کن مرا در آن روز برای انجام سپاس گذاریت به کرم خودت و نگه دار مرا در این روز به نگاه داریت و پرده پوشیت ای بیناترین بینایان. 

ایجاد انگیزه با سؤال

شاید برای شما پیش اومده که از خودتون سوال کنید چرا راستی من زود از ذکر خدا خسته می شم ، نماز می خونم ولی لذتی از نمازم نمی برم مگر یاد خدا لذت نداره پس چرا من بی بهره ام؟ 

عیسی بن مریم علی نبینا و علی آله علیه السلام در این باره می فرماید. 

التحصین‏لابن‏فهدالحلی5 القطب الأول فی تصورها .....  ص : 4

قال عیسى ع بحق أقول لکم کما نظر المریض إلى الطعام فلا یلتذ به من شدة الوجع کذلک صاحب الدنیا لا یلتذ بالعبادة و لا یجد حلاوتها مع ما یجد من حلاوة الدنیا.

همان طور که مریض  به غذا نگاه می کنه و لذت نمی بره به خاطر شدت دردی که داره همچنین اهل دنیا از عبادت لذت نمی برند و شیرینی عبادت رو نمی چشند تا وقتی که شیرینی دنیا زیر زبانش هست. 

اقناع اندیشه


البته موانع دیگری هم در بین هست که نمی ذاره انسان شیرینی یاد خدا که در عبادت تجلی می کنه رو به چشه ؟

1. عمل نکردن به دانسته ها 

عدةالداعی 78  القسم السادس ما یرجع إلى الفعل کأعق

و أوحى الله تعالى إلى داود ع أن أهون ما أنا صانع بعبد غیر عامل بعلمه من سبعین عقوبة باطنیة (عقوبت ها ی نامحسوس) أن أخرج من قلبه حلاوة ذکری

خداوند به داود نبی علی نبینا و علی آله علیه السلام وحی کرد که کمترین کاری که من با بنده ایی که به علمش عمل نمی کند انجام می دهم از هفتاد عقوبت باطنی این هست که از قلب او شیرینی یاد خودم را می برم 

2. غصه خوردن به خاطر دنیا 

بحارالأنوار 79  143  باب 18- فضل التعزی و الصبر عند المص

 وَ فِی أَخْبَارِ دَاوُدَ ع مَا لِأَوْلِیَائِی وَ الْهَمَّ بِالدُّنْیَا إِنَّ الْهَمَّ یُذْهِبُ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِمْ یَا دَاوُدُ إِنَّ مَحَبَّتِی مِنْ أَوْلِیَائِی أَنْ یَکُونُوا رُوحَانِیِّینَ لَا یَغْتَمُّونَ 

خداوند به حضرت داود  علی نبینا و علی آله علیه السلام وحی کرد دوستان مرا چه شده که غصه دنیا را می خورند این غصه شیرینی مناجات مرادر دل هایشان از بین می برد  ای داود! من دوست دارم که دوستان من روحانی باشند وغمِ دنیا را به خود راه ندهند.

3. اهتمام به شهوات 

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مَن کان أکثرُ همّهِ نیلَ الشّهَواتِ نُزِعَ مِن قلبهِ حلاوةُ الإیمانِ

 رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند کسی که بیشتر تلاش برای رسیدن به شهوت باشد شیرینی ایمان از قلبش گرفته می شود

پرورش احساس

با تمثیل

البته خدا بنده هاش رو از همه لذت های معنوی بی بهره نمی کنه بهر حال یه نمه لذت معنوی می چشونه تا هوسش تو دل آدم بیفته 

تمثیل 

گاهی شما مزه غذا را به بچّه تان می چشانید یک ذره آبگوشت توی دهانش می ریزید که مزه اش را بچشد. خدا هم، گاهی مزه معنویت را به انسان می چشاند. مثلاً وقتی به زیارت امام هشتم(علیه السلام) می روی، روز اول، ساعت اول که وارد می شوی و صورت را روی ضریح یا کنار دیوارش می گذاری و منقلب می شوی، یک احساس نسیم بهشتی می کنی، اصلاً دنیا در نظرت کوچک می شود. این نه که از استحقاق شما است یا به مقامی رسیده اید که این معانی را درک می کنید، نه، خود آنها این مقام را تنزل داده اند و به شما چشانده اند تا بفهمید چه خبر است. گاهی خدا، مزه نماز را به انسان می چشاند، گاهی وضو را، گاهی روزه را، گاهی اکرام به فقیر را، احسان را، گاهی خدا جلوه ای از ارزشهای اینها را به انسان می چشاند مثل آن وقتی است که شما یک ذره نان را توی آبگوشت می زنید و توی دهن بچه ی شش ماهه می گذارید و به او می چشانید. خدا در طول زندگی، گاهی خوبیها و مناجاتها را به انسان می چشان.

خل:خداوند، گاهی امکان درک معنویات را به انسان می دهد، مانند غذایی که فقط مزه اش را به بچه، می چشانند.

داستان معنوی ص 3301

یکی از دوستان نقل می کرد: یک شب بعد از نماز، حضرت آیة العظمی بهجت فرمودند که: اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان ممکن است در حال عبادت چه لذت هایی ببرد هیچ گاه دنبال این مسائل مادی نمی رفتند.

رفتار

سازی

خب برای چشیدن شیرینی یاد و نام و ایمان به خدا لازمه چند تا کار انجام بدیم 

1. گرسنگی و سکوت و خوف داشتن 

مستدرک‏الوسائل 11 233  14- باب وجوب الخوف من الله .....  ص‏

قَالَ یَا أَحْمَدُ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَجِدَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ فَجَوِّعْ نَفْسَکَ وَ أَلْزِمْ لِسَانَکَ الصَّمْتَ وَ أَلْزِمْ نَفْسَکَ خَشْیَةً وَ خَوْفاً 

خداوند فرمود ای احمد اگر دوست داری که شیرینی ایمان را بچشی گرسنگی بکش و سکوت کن و پیوسته خوف داشته باش.

2. ترک گناه 

٢٠٣٢٩- رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : ما مِن مُسلِمٍ یَنظُرُ امرأةً أوّلَ رَمقَةٍ ثُمّ یَغُضُّ بَصَرَهُ إلاّ أحدَثَ اللّه ُ تعالى لَهُ عِبادَةً یَجِدُ حَلاوَتَها فی قَلبِهِ .

رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند هیچ مسلمانی نیست که چشم از نگاه کردن به نامحرم بپوشاند بعد از اولین نگاه مگر این که خداوند برای او عبادتی را مهیا می کند که در قلبش شیرینی آن را بچشد. 

مستدرک‏الوسائل 12  173 101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد

طَلَبْتُ حَلَاوَةَ الْعِبَادَةِ فَوَجَدْتُهَا فِی تَرْکِ الْمَعْصِیَةِ 

به دنبال شیرینی عبادت رفتم پس آن را در تر ک معصیت یافتم 

اگر لذت ترک لذت ب

3. راه چشیدن لذت نماز

نماز ص2201-2202

حجت الاسلام غرویان:از محضر آیت الله بهجت سوال شد، حاج آقا، عمرمان گذشت و دارد می گذرد، هنوز لذتی از عبادت و بخصوص نمازمان احساس نکردیم، چه باید بکنیم که ما نیز اقلاً از آنچه را که ائمه و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) فرموده اند، بچشیم؟ چه کنیم در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ آیت الله بهجت در حالیکه سرش را تکان می داد فرمود: آقا، عامّ البلوی است، اخوُک، مِثْلُک این دردی است که همه گرفتاریم. عرض شده: آقا به هر  حال مراتبی دارد، و مسأله نسبی است بعضی همچون شما مراتب عالی دارید و ماها هیچی؟ ماها چه باید بکنیم؟ باز فرمود: شاید من مرتبه شما را تمنّا کنم. بعد از اصرار ما فرمودند: این احساس لذّت یک سری مقدمات خارج از نماز است. یکسری مقدمات در خود نماز و اینست که:انسان گناه نکند، قلب را سیاه و دل را تیره نکند، معصیّت روح را مکدّر و نورانیت دل را می برد. باید روغن چراغ را زیاد کنیم (معرفت پیدا کنیم) ایمان قلبی و باطنی را تقویت کنیم. وقتی وارد نماز می شوید هنگام خواندن حمد و سوره به معنای آن توجه کنیم تا ارتباط حفظ شود باید در طول 24 ساعت حواس خود را کنترل کنیم در طول روز گوش، چشم و ... را کنترل کنیم. از اوّل نماز، توسل حقیقی به امام زمان (عج) پیدا کنی.

روضه

در روایات می فرماید مرگ از بین برنده لذت  هاست ولی اهل ایمان به در جه ایی می رسند که مرگ رو هم برای خودشون شیرین می کنند وقتی قاسم بن الحسن  عزیر برادر امام حسین علیه السلام آمد پیش امام حسین علیه السلام و اذن جهاد خواست آقا اجازه ندادند راوی می فرماید این دو آن قدر گریه کردند که غشی یعنی بی حال شدن ، بعد اباعبدالله یه تست ایمان از قاسمش گرفت سوال کرد عزیز برادر مرگ در نزد تو چگونه است ناگهان ایمان قاسم گل کرد  فرمود شیرین تر از عسل. امام فرمود حالا برو عزیزم. 

هر لباس جنگی  اوردن به تن قاسم کنند نشد آخرش با یه لا پیراهن رفت به جنگ رجز می خوند و یاد پدر رو تو کربلا زنده می کرده انا فرع الحسن من ثمره حسنم ... جنگ نمایانی کرد ولی یه نامرد گفت داغ این آقا زاده رو به دل عموش می زارم الله الکبر ......


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۹
حسین سبزعلی