منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی

مجموعه ای از منبر ها و مطالب سخنرانی تولید شده یا جمع آوری شده توسط حسین سبزعلی

منبرهای معنوی
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۳/فصلت﴾
و چه شخصی خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک انجام دهد و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم (۳۳/فصلت)
************
حسین سبزعلی هستم
از محصلین مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم (تربیت راهنما)
امیدوارم توفیق خداوند متعال و اهل بیت شامل حال حقیر شده ، از خطباء ، سخنرانان و دعوت کنندگان به سوی خداوند متعال باشم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بیش از 30 عامل مغفرت خدا

عوامل مغفرت در قرآن و روایات

عوامل مغفرت الهی

عوامل مختلف مغفرت

عوامل مختلف بخشش گناهان

تقلید ممدوح

تقلید مذموم

آیا تقلید در احکام عقلانی است

حکم شرعی کوهنوردی مختلط

حکم شرعی اردوی مختلط

حکم شرعی اختلاط زن و مرد

حکم شرعی اختلاط دختر و پسر

گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را از بین می برد

همسویی توبه و اشک بر حسین علیه السلام

شبهه شیعتنا العرب و العجم عدونا

زنان ایرانی را به اسارت بگیرید جمله امام حسین نیست

متن روضه شب تاسوعا

متن مجموعه روضه های شب های محرم

متن روضه های محرم

متن روضه شب های محرم از مداحان معروف

متن روضه ده شب محرم

سخنی از فیض کاشانی در مورد توبه

سخنی از امام خمینی ره در مورد توبه

خوشحالی خدا از توبه بنده

توبه کنندگان واقعی

شب قدر شبی برای امام علی علیه السلام و یازده فرزند اوست

به شب قدر ایمان بیاورید

شب قدر شبی برای اعتقاد راسخ به امام عصر عح

رابطه شب قدر و امامت

پیامبر صل الله علیه و آله : من انکر المهدی فقد کفر

آخرین نظرات

۴۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۱ ق.ظ

درس بیست و دوم اخلاق ، خدمت به خلق

درس بیست و دوم:

خدمت به خلق

حدیثی که برای اداری‌ها خوب است


یک حدیث عالی که خودم در کتاب آقای صافی اصفهانی دیدم، در آنجا نوشته بود که این حدیث هم در مستدرک الوسائل حسین نوری طبرسی است، هم در بحارالانوار ذکر شده است. این حدیث برای اداری‌ها خوب است اداری‌ها باید کار کنند. اگر کار نکردند این حقوقشان اشکال دارد چون حقوق مال بیت‌المال است و مردم راضی نیستند. چون شخص معینی به شما حقوق نمی‌دهد. از همین منافع نفت و صادرات غیر نفتی و چه و چه و درآمد بیت‌المال است. پس اگر یک اداری نشست پشت میز و با تلفن فقط برای خودش حرف زد، یک کاری برای ملت نکرد حقوقش اشکال دارد.


علی بن یقطین وزیر هارون بود اما شیعه بود، هارون هم نمی‌دانست. یک روزی علی بن یقطین مراجعه کرد به موسی بن جعفر (ع)، حضرت یک جمله به او فرمودند. فرمودند من سه چیز برای تو ضمانت می‌کنم به شرطی که تو هم یک چیز را برای من ضمانت کنی. آن یک چیزی که تو باید به من قول بدهی این است که: لا یأتی أحدٌ من موالینا فی دارالخلافه إلّا قمت بقضاء حاجته. یعنی قول بده یک نفر از دوستان ما وارد دارالخلافه که می‌شود و کار دولتی دارد کارش را راه بیاندازی، هی امروز و فردا نکن.


الآن هم این اداری‌ها باید قول بدهند کار مردم را راه بیاندازند. چرا هی می‌گویی برو فردا بیا، پس فردا بیا. ادرای‌هایی که می‌گویند امروز بیا، فردا بیا، پس فردا بیا، کار مردم را راه نمی‌اندازند مخصوصا دوستان، متدینین، تاجر‌های مهم. شنیدم یک تاجری با پالتو و محاسن کار مالیاتی داشته‌اند رفته‌اند پیش او، گفته برو بگیر بشین اونجا!... اینگونه حرف زده است... همین یکی دوسال پیش. این‌ها حقوقشان اشکال دارد، بهشان بگویید.


اداری‌هایی که نوکر دولت‌اند، حقوق می‌گیرند، شخص معینی حقوق این‌ها را نمی‌دهد. این نیست که یک تاجری به این‌ها پول می‌دهد، نه اینها مال ماست. منافع نفت و بیت المال و اگر خدمت نکند حقوقش اشکال دارد، لذا حضرت به علی بن یقطین می‌فرماید: تو یک چیز برای من ضمانت بکن، من سه چیز برای تو ضمانت می‌کنم. این را حفظ کنید برای اداری‌ها مخصوصا بگویید و آن یک چیز این است که هیچ کس در دارالخلافه وارد نشود مگر اینکه تو حاجت او را برآورده کنی.


کار یک ماهه را یک روزه راه بیاندازی مثل کسی که یک میلیون به تو رشوه می‌دهد چطور کارش را راه می‌اندازی! بدون رشوه کارش را راه بیانداز... حالا که رشوه‌ها زیاد شده. منتهی حالا نمی‌گویند رشوه؛ می‌گویند حق حساب. این خارجی‌ها، در سوریه می‌گفتند بخشش، همان رشوه را بخشش می‌گفتند. بعضی‌ها اینجا حق حساب می‌گویند یا پاداش می‌گویند. هرجا اسمی دارد اما این‌ها رشوه است.


چه زمانی رشوه دادن ایرادی ندارد؟


الراشی و المرتشی کلهما فی النار؛ آن که رشوه می‌دهد، آن که رشوه می‌گیرد هر دو در جهنم‌اند. منتهی آن که رشوه می‌دهد دو جور است یک جورش جهنم نمی‌رود، ولی رشوه‌ای که بخواهم حقی را باطل کنم، باطلی را حق کنم مثلا با موتورم زدم یک جوانی را کشته‌ام رشوه می‌دهم که بگویند نه ایشان مقصر نبوده، او مقصر بوده. اینجا رشوه اشکال دارد؛ پس رشوه دادن در یک جا اشکال دارد، در یک جا ندارد.


می‌خواهم فرار از ظلم بکنم. زمان طاغوت می‌آمدند پسرت را برای سربازی ببرند. پسر هم در خانه بود، اما صد تومان به آن امنیه یا پلیس می‌دادی می‌رفت می‌گفت ندیدمش، نبود. پسر در خانه بود اما با صد تومان رشوه... حالا کی صد تومان رشوه می‌گیرند؟ الآن یک میلیون، دو میلیون، ده میلیون، بیست میلیون. قیمت‌ها بالا رفته.


حتی من یک وقت از یکی از شخصیت‌های مملکتی یک چیز عجیب شنیدم که این اداری‌ها درآمد کمی دارند، به آنها رشوه بدهید. خیلی حرف بدی زده است. اینها حقوقشان کافی نیست زندگیشان تامین نمی‌شود رشوه بدهید به آنها. مجتهدی شما؟ فتوا می‌دهی؟ برو ببین مراجع چه می‌گویند.


در مکاسب محرّمه حدیثش هست: الراشی و المرتشی کلهما فی النار؛ آن که رشوه می‌دهد و آنکه رشوه می‌گیرد هر دو در آتشند. منتهی آن که رشوه می‌دهد یادتان باشد دو قسم است: یک وقت برای فرار از ظلم است، آنجا ایرادی ندارد. می‌خواهند به تو ظلمی بکنند. یک پولی می‌دهی رد می‌شوی. اما یک وقت می‌خواهی حقی را باطل کنی مال کسی را می‌خواهی بخوری، پول می‌دهی، مالش را بالا می‌کشی. این اشکال دارد. این‌ها را دقت کنید. این‌ها مثال شرعی است.


ضمانت‌های امام کاظم (ع) برای کسی که کار شیعیان را راه بیاندازد


حالا حضرت فرمودند به علی بن یقطین که تو یک چیز را برای من ضمانت کن من سه چیز را برای تو ضمانت می‌کنم. آن یک چیزی که تو باید ضمانت کنی اینست که قول بده که هر کس از موالی ما و دوستان ما مراجعه می‌کند به دربار و دارالخلافه کارش را راه بیاندازی.


اگر قول بدهی من سه چیز را برای تو ضمانت می‌کنم:

1. أن لا یصیبک حرّ سیف؛ حرارت شمشیر به تو نرسد. به زبان ما یعنی ترورت نکنند. اگر کار راه‌انداز باشند این اداری‌ها هیچ وقت کسی ترورشان نمی‌کند.


2. ولا یظلّک سقف سجنٍ ابداً؛ سقف زندان هم بر تو سایه نیاندازد. قول می‌دهم که زندانی نشوی. بعضی‌ها ده سال، بیست سال در زندان‌اند. زندان واقعا مشکل است، بعضی‌ها ورشکست شدند. بعضی راننده‌ها تصادف کرده‌اند. الآن زندان افرادی هستند همه‌شان هم با گناه نیستند. تصادف کرده ندارد دیه بدهد. اگر دیه بدهد. می‌آید بیرون اما ندارد. زن و بچه هم ناراحت.


حالا شنیده‌ام که بعضی‌ها کمک می‌کنند می‌روند دیه اینها را می‌دهند. این هم یک خدمتی است. کسانی که تمکن مالی دارند بروند بگویند که در این زندان اگر کسی به دیه گرفتار است من می‌دهم. چنانچه شنیده‌ام بعضی‌ها این کار را می‌کنند. دولت هم می‌گوید که بیایید مراجعه کنید دیه افراد را که بی تقصیر بوده‌اند، بدهید. این‌ها غالبا خطری است، عمدی که نیست. لذا می‌شود گفت که شبیه بی گناه‌اند. لذا این هم یک کار خیری است که بعضی‌ها می‌کنند.


3- ولا یدخل الفقر بیتک ابداً؛ فقر هم در خانه‌ات نیاید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۱
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ق.ظ

درس بیست و یکم اخلاق ، بالاترین جهاد

درس بیست و یکم:

بالاترین جهاد

بالاترین جهادها


در کتاب سفینة البحار مرحوم محدث قمی از موسی بن جعفر (ع) روایت شده که ایشان از امیرالمومنین(ع) نقل می‌کند که رسول خدا یک لشکری فرستاد برای جنگ ...  «فلّما رجعوا» وقتی سربازها از جنگ برگشتند حضرت مرحبا فرمودند به ایشان «مرحبا بقومٍ قضوا الجهاد الاصغر» جهاد اصغر را به جا آوردند و «بقی علیهم جهاد الاکبر»، جهاد اکبر بر ایشان باقی مانده است.


گفتند: یا رسول الله و ما الجهاد الاکبر؟ از جنگ برگشته اند، سرها شکسته، پاها شکسته، حالا برگشته اند حضرت می‌فرماید: جهادی بالاتر از این داریم. اینها همه هاج و واج مانده‌اند که دیگر بالاتر از این چه جهادی است؟ پرسیدند: جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: جهاد با نفس. پدر آدم را این نفس در می‌آورد. این نفس مثل بچه کوچولو می‌ماند. دختربچه را دیدید چشمش به عروسک می افتد می گوید: مامان برایم عروسک بخر! این نفس ما هم حکم بچه را دارد.


زدست دیده و دل هر دو فریاد                     که هرچه دیده بیند دل کند یاد


هرگاه از بچگی بیرون آییم، جهاد اکبر کرده‌ایم


آن بچه عروسک می‌خواهد، ما هم تلوزیون رنگی می‌خواهیم. چشممان که می‌افتد می‌رویم و می‌خریم. ما هم بچه ایم. هر وقت از بچگی بیرون آمدیم، آن موقع جهاد اکبر کرده‌ایم. جهاد اکبر یعنی اینکه هرچه دلت می‌خواهد نکنی لذا علمای قدیم ریاضت می‌کشیدند تا بتوانند موقع گناه ترمز کنند.


امروز بستنی نخرید بروید فالوده بخرید


این ماشین‌ها را می‌برند معاینه، که وقتی رفتند در جاده ترمزش بگیرد وگرنه اگر معاینه نرود ترمزش در جاده نمی‌گیرد و سقوط می‌کند به درّه و همه شان له می‌شوند. این نفس ما هم می‌خواهد ما را جهنّمی کند. باید یک کاری کنیم که خلاف نفسمان عمل کنیم. ما بچه بودیم کلاس سوم دبستان، این قصه مال هفتاد و چند سال پیش است. من هشت - نه ساله بودم، معلّم‌های ما هشتاد ساله بودند، مثل الآن نبود که معلم دبستان، بیست ساله، سی ساله است.


آقای ادیب معلم ما یکه جمله گفته اند من یادم مانده است از هفتاد و چند سال پیش، یک روز فرمودند: پدرتان هرچه پول به شما داد صبح خواستید بستنی بخرید، امروز بستنی نخرید، بروید فالوده بخرید. خلاف نفستان عمل کنید. اگر امروز نخودچی کشمش دلتان می‌خواهد نخرید، عمداً بروید یک چیز دیگر بخرید. هر چیز دلتان می‌خواهد از حالا مخالفت کنید تا بعد ها که بزرگ شدید به گناه رسیدید بتوانید ترمز کنید.


ماجرای عالمی که برای کنترل هوس خود رفت شاگرد کله‌پاچه ای شد

 

یکی از علمای بزرگ می‌خواست ریاضت بکشد، از این راه شروع کرد. هوس کلّه پاچه کرده بود، هرچه نفسش می‌گفت کلّه پاچه، این هم می‌گفت: فردا پس فردا؛ حالا هوا گرم است، بگذار خنک شود چشم! یک وعده به نفسش می‌داد. دید رهایش نمی‌کند، رفت در یک شهری، عمامه و ابا و قبا را درآورد، یک پیراهن بلند پوشید. به کلّه پزی گفت شاگرد می‌خواهی؟ کلّه پز هم نمی‌دانست که این مجتهد است، آیت‌الله است.


یک چند ماهی کلّه پاچه جلوی مشتری‌ها می‌گذاشت ولی خودش لب نمی‌زد، این ریاضت است. هی نفسش هجوم می‌آورد که یک لقمه از آن کلّه پاچه‌ها بخورد ولی خودش می‌کشید عقب. تا روز آخر دیگر ریاضتش تمام شد به اوستا گفت که من زن و بچه‌ام را مدتی است ندیده‌ام، اجازه بده من مرخص بشوم اما دلم می‌خواهد با دست خودت یک دست کله پاچه بکشی بگذاری من بخورم و برم.


کسی که می‌تواند جلوی گناه توقف کند


اوستا هم یک دست کله پاچه با مخلفات کشید و جلویش گذاشت. مدتی نشست اینها را نگاه کرد و نخورد. هی نفس حمله می‌کرد. همین‌طور نگاه می‌کرد. هی چند دفعه ترمز کرد جلوی نفسش را گرفت. این می‌تواند جلوی گناه توقف کند نه ما که یک عمر هرچه دلمان خواسته کرده‌ایم. ما معلوم نیست اگر تنها گیر کنیم یک جا بتوانیم جلوی خودمان را بگیریم؛ این جهاد است ریاضت شرعی این است.


پس جهاد اکبر جهاد با نفس است جهاد اصغر اینست که آدم برود در جبهه بجنگد با دشمن‌ها، این جهاد اصغر است. حضرت فرمود: مرحبا از جهاد اصغر آمدید ولی حالا جهاد اکبر در پیش دارید. گفتند جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: جهاد با نفس بعد فرمودند: «افضل الجهاد من جاهد نفسه التی بین جنبیه» افضل جهاد اینست که آدم جهاد کند با این نفسی که بین دو پهلویش است و عجیب است که دشمن‌ترین دشمنان همین نفس است.


(یک وقت) شما یک دشمن دارید با تو قهر است یک مدتی، برایت نقشه هم کشیده است، اما در دکان بستنی فروشی می‌بینی دارد بستنی می‌خورد. می‌روی آنجا کنار دکان بستنی فروشی که پول بدهی مال او را هم حساب می‌کنی. او هم متوجه می‌شود، با تو دوست می‌شود. با دلش راه آمدی، پول بستنی اش را حساب کردی. دشمنت بود ولی با یک حساب کردن پول بستنی با تو دوست می‌شود. ولی نفس اینجور نیست. نفس هرچی با دلش راه بیایی بدتر می‌کند. لذا از این جهت می‌گویند نفس دشمن‌ترین دشمن‌هاست.


دشمنی که هرچه به دلش راه بیابی بدتر می‌کند


دشمن‌های دیگر را اگر یک خورده ازش عذرخواهی کنی، سوغاتی برایش ببری، پول بستنی‌اش را بدهی، پول ناهارش را بدهی، با تو دوست می‌شود. ولی نفس این طور نیست. هرچه به دلش راه بیایی بدتر می‌کند، لذا حدیث دارد، مَثَل نفس مَثَل اسب سرکش است. من اسب سوار شده‌ام در جوانی موتور نبود برای دهات‌ها که می‌رفتیم منبر یادم هست که آنجا اسب به ما دادند. از این ده به آن ده. یک اسب شیطون به من داده بودند، ریز هم بود خیلی تند می‌رفت، اما من بلد بودم. این زانوها را باید به زین چسباند، دهنه را هم سفت گرفت که نیافتد.


نفس مثل اسب سرکش است که رم کرده می‌رود؛ سر شما را می‌زند بالای سر طویله، شما از اسب می‌افتید زمین او می‌رود مشغول جو خوردن می‌شود. مَثَل نفس مثل آن اسب سرکش است، او می‌رود دم آخور جو می‌خورد، اما صاحبش را انداخته و سر صاحبش بالا سر طویله خورده در خونش دارد غوطه ور می‌شود و آن اسب اصلا رویش را این طرف نمی‌کند که ببیند صاحبش دارد می‌میرد غرق در عشق خودش است؛ می‌خواهد جو بخورد.


نفس می‌خواهد ما را جهنمی کند اما خودش در کیف باشد

 

نفس ما هم این طوری است، می‌خواهد ما را جهنمی کند اما خودش می‌خواهد در کیف باشد. او کیف می‌کند اما ما جهنمی می‌شویم. خدایا به همه ما توفیق بده فریب نفسمان را نخوریم. هرچه دلمان می‌خواهد خلافش را انجام دهیم. می‌گوید: به نامحرم نگاه کن سرم را بندازم پایین، می‌گوید: غیبت کن، نکنم. می‌گوید: حرام بخور... گناه نکنم، معصیت نکنم. اگر جهاد با نفس بکنیم، این از جهاد اصغر بالاتر است. جهاد اکبر است. خدا به همه ما توفیق دهد این جهاد اکبر را به جا بیاوریم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۰
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۴۸ ق.ظ

درس بیستم اخلاق ، روش صحیح شکر گذاری

درس بیستم:

شکر نعمت


شکر نعمت به زبان نیست به صحیح عمل کردن است


این توفیقی است که آدم نعمت‌های خدا را به جا مصرف کند. اگر به جا مصرف کند شکر است، نه این که به زبان، الهی شکر می‌گوید شکر کرده باشد. به نامحرم دارد نگاه می‌کند و می‌گوید الهی شکر، این شکر نکرده است دارد گناه می‌کند. شکر آن است که نعمت‌هایی را که خدا داده استفاده کنی. گوش داده باید نصیحت بشنوی، موعظه و قرآن بشنوی، حرف خوب بشنوی، با این گوش اگر غیبت شنیدی شکر نکردی بلکه آخر عمر کر می‌شوی.


اصلا نعمت را می‌گیرند، نه تنها در آخرت بلکه در دنیا. «إن عذابی لشدید»؛ شکر نعمت نمی‌کنند، در نتیجه نعمت را می‌گیرند. خداوند می‌فرماید: ما به بعضی‌ها ثروت می‌دهیم ببینیم با این ثروت چه کار می‌کنند؟ افرادی مراجعه می‌کنند کمک می‌خواهند، آیا به آنان کمک می‌کنند؟ اگر کمک کنند ما این ثروت را زیاد می‌کنیم و گرنه نعمت را می‌گیریم. این ثروتمند ورشکست می‌شود.


شکر نعمت، نعمتت افزون کند    کفر نعمت از کفت بیرون کند


هر که شکر نعمت کرده زیاد شده. سعدی می‌گوید: 

هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون بر می‌آید مفرح ذات. پس در هر نعمتی شکری لازم. 

از دست و زبان که برآید    کز عهد شکرش به در آید


کسی که خدا را برای خالی بودن سفره‌اش شکر می‌کرد


اولیای خدا در نداری هم شکر می‌گویند. همین که ما شکر می‌کنیم، خود این هم شکر دارد. 52 سال قبل خدمت همسر آقای زاهد رفتم. ایشان یکی از اولیای خداست. شب رفت منزل به عیالش گفت شام بیاور. گفت: شام نداریم. گفت: روغن بیاور چراغ روشن کنیم. عیالش گفت: نداریم. حاج خانم زاهد می‌گوید خوش‌ترین شب‌های این ولی خدا آن شب بود، تا صبح خدا را شکر کرد و می‌گفت: خدایا چه کار خوبی کردم که 2 نعمت به من دادی؟ یکی سفره‌ام را خالی از نان کردی و یکی چراغم را بی روغن کردی.


یکی از صفات متقین شکرگویی در هنگام فقر است


یعنی نداری هم شکر می‌کرد. حالا اگر 2 ساعت برق برود چقدر به دولت غر می‌زنند. آقای شیخ محمد زاهد می‌گفت: اگر دندان طمع آدم کشیده می‌شد، این‌قدر چشم به دنیا نمی‌دوخت. می‌فهمید آدم‌هایی بودند که در نداری هم خوش بودند. حالا کی ما این‌طوری هستیم؟ لذا یکی از اوصاف متقین این است که در حال نداری هم خوشند و خدا می‌گوید: افرادی که تقوا ندارند در حالی که وضع مالشان خوب است، خوب هستند اما وقتی که وضع مالیشان بد می‌شود دیگر خدا را فراموش می‌کنند.


هر دم سرت به درد آید نالان شوی و به سوی من آیی    چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی


یک عده این طوری هستند، تا وضعشان خوب است می‌گویند خدا، همین که وضعشان بد می‌شود خدا را فراموش می‌کنند. ولی بعضی‌ها هستند که با تقوایند. حضرت مولای متقین در خطبه همام که اوصاف متقین را بیان می‌کند، می‌فرمایند: متقین یکی از صفاتشان این است که وقتی وضعشان خوب نیست خدا را شکر می‌کنند و این را از ناحیه خدا می‌دانند و می‌گویند صلاح بوده پول نداشته باشم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۴۸
حسین سبزعلی

درس نوزدهم:

حاضر جوابی

آتاتورک گفته بود اذان را به ترکی بگویید


نماز را باید به عربی خواند، کسی بگوید من می‌خواهم به فارسی بگویم (خدا بزرگ‌تر است از آن که وصف کرده شود) یا به ترکی بگویم، نمی‌شود... . یک وقتی در ترکیه شنیدم آتاتورک گفته بود اذان را به ترکی بگویید. در مأذنه‌های ترکیه، در استامبول، ترکی اذان می‌گفتند، حالا الحمدلله اینطور نیست.


بابا هر چه دین گفته است [انجام دهید]. نمی‌روند به دکتر بگویند که شما چرا نسخه را انگلیسی می‌نویسید، به فارسی بنویسید. یک نفر نشده تا حالا چنین چیزی بگوید. دکتر خنده‌اش می‌گیرد، می‌گوید نسخه را باید این‌جوری بنویسم، وقتی پای دین می‌آید هی انگولک می‌کنند، چرا به عربی بگوییم؟


پاسخ بیمار به پزشکی که گفت چرا قرآن را که عربی است می‌خوانی؟


یک وقتی مرحوم استاد ما آقا شیخ اکبر برهان شصت و چهار، پنج سال پیش این را فرموده‌اند، من یادم هست، فرمودند: یکی از شیعه‌ها مریض بود در بیمارستان شوروی‌ها، آنوقت‌ها نظر ایشان هم این بود که این خارجی‌ها که در ایران بیمارستان درست می‌کنند، این دارالتبلیغ است. نه اینکه واقعا نظری دارند که خدمت ‌کنند به جامعه ... بیمارستان شورگال که الآن اسم دیگری دارد. هر مملکتی در ایران برای خودش بیمارستان داشت.


یک نفر آنجا بستری بوده، دکتر که می‌آید می‌بیند این دارد قرآن می‌خواند. به او می‌گوید این قرآن عربی است تو که نمی‌فهمی چه می‌گوید، برای چه می‌خوانی؟ این هم می‌گوید: آقای دکتر شما این نسخه‌هایی که می‌نویسید مگر ما می‌دانیم چیست؟ نه، نمی‌دانیم اما چون شما می‌گویید بخوریم خوب می‌شویم ما هم می‌خوریم. دین ما هم گفته قرآن را ولو اگر عربی نمی‌فهمید بخوانید. البته، اگر عربی بفهمید بهتر است.


خوب جوابی داده است. اینها را حفظ کنید و بنویسید در کتاب‌هایتان. شصت و چند سال پیش ایشان فرموده‌اند. من الآن یادم هست، مثل این‌که دو روز پیش بود. گفت آقای دکتر شما دوا که به ما می‌دهید ما می‌فهمیم که چیست؟ اما چون به شما اطمینان داریم که نظر خیر دارید و برای معالجه ما به ما نسخه می‌دهید ما هم ساکتیم و هیچ اعتراضی به شما نمی‌کنیم. نمی‌گوییم چرا نسخه انگلیسی است؟ چرا این داروها را دادید؟ هیچ چیز نمی‌گوییم، تسلیم محضیم. دین ما هم به ما گفته است قرآن را ولو نفهمید بخوانید، محکومش کرده بود، دکتر ساکت شده بود.


بلد باشید به کسانی که به دین اعتراض می‌کنند جواب بدهید


چقدر خوب است آدم بتواند جواب بدهد. یک کاری کنید بتوانید جواب بدهید، این‌هایی که به دینتان اعتراض می‌کنند بلد باشید جواب بدهید. من یادم هست وقتی که صرف می‌خواندیم روز اول این بود: بدان أیّدک الله. چرا بدان گفت؟ بخوان نگفت؟ می‌گفتند برای اینکه در دانستن خواندن هست اما در خواندن ممکن است دانستن نباشد. خیلی‌ها صرف می‌خوانند، اما نمی‌فهمند. فایده‌اش چیست؟

هر که داند صرف میر میر را       بگسلد هفتصد غل و زنجیر را


چرا أیّد گفت؟ أیّد ماضی است. می‌گفتند چهار جا ماضی معنای مضارع می‌دهد. یکی‌اش در مقام دعاست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۴۷
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۴۰ ق.ظ

درس هجدهم اخلاق ، بهترین های امت

درس هجدهم:

بهترین افراد 

بهترین افراد امت پیامبر (ص) چه کسانی هستند؟


عیاذ بن سلیمان می‌گوید؛ رسول خدا (ص) به من فرمودند: ملکوتیان به من خبر دادند که اخیار امت من کسانی هستند که در ظاهر لبخند می‌زنند ولی در خفا گریه می‌کنند. در ظاهر شوخی می‌کنند، خوش و بش می‌کنند، می‌خندند، ولی وقتی شب تاریک بلند می‌شوند زار زار در خانه ما گریه می‌کنند. یضحکون جهراً فی سعةِ رحمةِ ربِّهم و یبکون سرّاً من خوف شدّةِ عذاب ربِّهم.

خوش به حال آنها. ظاهرا بین مردم که هستند از باب این که رحمت خدا سعه دارد، شادند، می‌خندند. اما در خفا از ترس عذاب خدا زار زار گریه می‌کنند، باید این جوری باشیم نه همه‌اش بخندیم. نه همه‌اش گریه کنیم. 

المؤمن بُشرُه فی وجهه و حزنُه فی قلبه. مومن آنست که ظاهرش خندان است اما در دلش غصه دارد که آیا خدا از من می‌گذرد با این همه گناهی که کردم یا نمی‌گذرد؟ هم در دلمان باید خوف باشد، هم رجاء باشد.

و یذکرون ربَّهم فی بیوت الطیّبة المساجد؛ یکی دیگر از اخیار امت من کسانی هستند که صبح و شام می‌آیند در مساجد و یاد خدا هستند. الآن بعضی‌ها هستند هم صبح می‌آیند اینجا نماز، هم ظهر، هم شب و در مسجد‌های دیگر هم هستند. بعضی‌ها یک دفعه هم نمی‌آیند، بدبختند.

بندگان خالص من آنهایی هستند که یاد خدا می‌کنند در خانه‌های پاکیزه که مساجد است. . . و یدعونه بالسنتهم. . . و با زبانشان هم دعا می‌کنند. رغباًو رهباً؛ هم رغبت دارند هم ترس دارند. . . و یسئلون بأیدیهم خفضاً و رفعاً. . . دستشان را بلند می‌کنند تا خسته می‌شوند. گاهی بالا می‌رود گاهی پایین می‌آید. همین طور دست بالا می‌رود و پایین می‌رود، همه‌اش دعا می‌کنند. اینها بندگان خالص خدا هستند.

و یُقبِلون بقلوبهم عوداً و بدأً. . . و با قلبشان هم اقبال می‌کنند. هی عود می‌کنند، هی ابتدا می‌کنند. و معونتهم علی الناس خفیفة؛ و برای مردم خرجی ندارند، کَلِّ بر مردم نیستند، و علی انفسهم ثقیلة. . . ولی برای خودشان سنگینند، ولی برای دیگران زحمتی ندارند. برای خودشان زحمت دارند. هزینه بار آنان بر دیگران سبک و بر خودشان سنگین است.


بندگان خالص خدا آرام بر روی زمین راه می‌روند


پا برهنه بر زمین می‌جنبند. بعضی‌ها قدیم بودند کفش نداشتند، پابرهنه راه می‌رفتند، حالا نیست. پا برهنه می‌روند. مثل راه رفتن مورچه. صدای پایشان هم را کسی نمی‌شنود. بعضی‌ها قدیم با پوتین و کفش تق تق صدا می‌کردند در کوچه‌ها مردم از خواب می‌پریدند. بندگان خدا کسانی هستند که با پایشان هم مزاحم کسی نیستند. یا پابرهنه راه می‌روند یا کفشی می‌پوشند که بی صدا باشد.

حالا بعضی زن‌ها را هم که پناه می‌بریم به خدا، اگر آنها با کفش‌های صدادار راه بروند. چه گرفتاری دارند آن بدبخت‌ها. کفش‌های مخصوص می‌پوشند، جیرجیر صدا کند که توجه کنند مردم به اینها، اینها به عذاب پروردگار گرفتار می‌شوند.

بندگان خالص خدا تکبر ندارند، آرام راه می‌روند. با وسیله به خدا تقرب می‌جویند. قرآن می‌خوانند. به درگاه خدا آنچه را موجب تقرب پروردگار است، نزدیک می‌کنند. جامه کهنه می‌پوشند، خیلی جامه‌های نو نمی‌پوشند. تمیز می‌پوشند ولی خیلی خودشان را شیک و پیک درست نمی‌کنند. لباس ساده‌ای می‌پوشند. بندگان خوب من اینها هستند.


بهترین جوانان و بدترین پیران چه کسانی هستند؟


پیرمرد هشتاد سالش است کروات زده، خب تو دیگه چرا؟ سر پیری. . . بدترین پیرها این پیرهایی هستند که در پیری شبیه جوان‌ها راه می‌روند. آرایشگاه می‌روند، ریش می‌تراشند، زلفش را شانه می‌کنند، کروات می‌زنند. آخر تو پیر شدی پایت لب گور است. جوان‌ها که تا اذان می‌گویند نماز می‌خوانند اینها را ببین! بهترین جوان‌ها جوانی است که در جوانی مشی‌اش مشیء پیران است و بدترین پیرها کسی است که در پیری مشی‌اش مشیء جوانان است. یعنی مثل جوان‌ها خودش را درست می‌کند.


خداوند به همه ما توفیق بدهد که این حدیث را عمل کنیم. احساس می‌کنند که بر آنان از سوی خداوند متعال گواهانی حاضرند. حس می‌کند که این گواهان اعمالش را مراقبند. مثل اینکه شما اگر بدانید یک مامور هست. زمان طاغوت اگر می‌فهمید یک ساواکی در مجلس هست واعظ روی منبر حرفی نمی‌زد که او برود گزارش بدهد. اینها هم اینطور حس می‌کنند که از طرف پروردگار این طور گواهانی دارند و چشمی نگهبان بر آنها ناظر است. اعمالشان را به دقت بررسی می‌کنند.

غرض اینست که اینها همه بندگان خدا هستند و همه‌اش به فکر رضایت خدا هستند، برای قبرشان توشه بر می‌دارند. برای آخرتشان به فکر توشه‌اند. 

برگ سبزی به گور خویش فرست     کس نیارد ز پس تو پیش فرست


چرا خوبان در روز قیامت حسرت می‌خورند؟


بعضی‌ها ثروت دارند اما به فکر آخرتشان نیستند ولی بعضی‌ها به فکر آخرتند. حاج حسین معصومی هفده تا خانه برای طلبه‌های قم خرید. در مشهد دو تا خانه ساخته زوار می‌روند، یکی هم در قم دارد. تازه بعد از مردنش من خوابش را دیدم می‌گفت چرا برای آخرتم بیشتر کار نکردم ثروت آنچنانی هم نداشت. اما در عین حال ناراحت بود.

روایتش هم هست که در قیامت خوب و بد افسوس می‌خورند، خوب‌ها افسوس می‌خورند چرا بیشتر خوبی نکردند. بد‌ها هم افسوس می‌خورند که چرا خوبی نکردند. الا ایّ حال همه مردم در قیامت افسوس دارند. خوب‌ها غصه دارند که چرا بیشتر خوب نشدند و بیشتر به اسلام خدمت نکردند و بد‌ها غصه می‌خوردند که چرا راه خدا را نپیمودند. خداوندا توفیق عمل به این حدیث به همه ما مرحمت بفرما.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۴۰
حسین سبزعلی
جمعه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۸ ق.ظ

درس هفدهم اخلاق ، نماز شب

درس هفدهم:

نماز شب 2

رزقی که از خواندن نماز شب به دست می‌آید چگونه رزقی است؟


روایت است کسی که نماز شب بخواند روزی‌اش زیاد می‌شود. منظور از این رزق پول نیست، رزق معنوی است. استاد خوب گیرش می‌آید، رفیق خوب پیدا می‌کند، هم اتاقی خوب گیرش می‌آید، هنگام مسافرت همسفر خوب کنارش می‌نشیند، نه هرویینی، نه سیگاری. داماد خوب، عروس خوب، پدر زن خوب، این‌ها رزق هستند.

ما خیال می‌کنیم که رزق یعنی پول بدست آوریم، می‌گوییم پس چرا ما نماز شب خواندیم پول گیرمان نیامد. رزق معنوی مهم‌تراست. اگر کسی نماز شب بخواند رزق معنوی بدست می‌آورد و بعد از آن به اسلام خدمت می‌کند، تالیفات کتاب‌ها. اما اگر نماز شب نخواند، آخوند بخور و بخواب می‌شود. «علم یعلم» را نمی‌تواند بسازد اما «نام ینام» را خوب می‌تواند بسازد! «اکل یاکل» را هم خوب می‌سازد، از علم خبری نیست.


عالم ربانی چه کسی است؟


خواب و خوراک کار منه! خدا نگهدار منه! کسی که اهل نماز شب نباشد آخوند به درد بخور نیست، کاسب است! اول به حسابش پول بریزید بعد منبر می‌رود! به یک پیش‌نماز گفتند بعد از نماز صحبت هم بکن، گفت قراردادی که با من بسته‌اید فقط در مورد نماز است، برای منبر باید جدا قرارداد بندید، این‌ها عالم ربانی نیستند.

عالم ربانی آقای اوسطی است. 3-4 ماه پیش تلفن کردند تشریف بیاورید، فرمودند می‌آیم اما پاکت نمی‌گیرم. تشریف آوردند، به جای پاکت، کتاب دادیم. ماه بعد که دعوت کردیم فرمودند کتاب هم ندهید. الان 3 ماه است ایشان منزل ما منبر می‌روند، پول هم نمی‌گیرند. چند نفر داریم شبیه آقای اوسطی که با ما طی کنند پول نگیرند؟ می‌خواهم 3 نفر دیگر هم پیدا کنم تا منزلم را وقف کنم برای حسینیه و بعد از مردنم خیالم راحت شود.


از فواید نماز شب خوشبو شدن است


از فوائد دیگر نماز شب این است که خوشبو می‌شوی. من با بعضی‌ها معانقه می‌کنم می‌بینم خیلی معطرند. بعضی‌ها عطر هم می‌زنند بوی بد می‌دهند، اما بعضی‌ها عطر هم نمی‌زنند، اما وقتی معانقه می‌کنند خوشبو هستند. این مال نماز شب است.

حدیث است کسی اگر نماز شب بخواند و فردا بگوید ندارم به من کمک کنید، دروغ می‌گوید. این نمی‌شود که کسی نماز شب بخواند و فردا برای نهار معطل بماند.


دوش مرغی به صبح می‌نالید 

عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

یکی از دوستان مخلص را 

مگر آواز من رسید بگوش

گفت گمان نمی‌کردم که تورا

بانگ مرغی چنین کند مدهوش

گفت این شرط آدمیت نیست

مرغ، تسبیح گویان و من خاموش


مرغ که سحر می‌خواند می‌گوید «اذکروا الله یا غافلین» یعنی ای بی خبرها بلند شوید از خواب یاد خدا کنید!


تنها شبی که خروس‌ها نخواندند 


خروس‌ها از اول خلقتشان تاکنون هر شب می‌خوانند به جز یک شب. آن شبی که بنی اسراییل به امر خدا طلاهای قبطیان را بعنوان عاریه امانت گرفتند. قبطیان مریدان فرعون بودند و اسراییل مریدان حضرت موسی. دستور صادر شد که طلاهای آن‌ها را بگیرید. طلاهای آن‌ها را گرفتند تا شب تحویل بدهند. قبطی‌ها شب دیدند اسراییلی‌ها نیامدند طلاها را بدهند، قبطی‌ها دیدند اسراییلی‌ها طلاها را برده‌اند.

رفتند پیش فرعون گفتند: اسراییلی‌ها صبح طلاهای ما را گرفتند و از شهر بیرون رفتند، هیچ‌کس در شهر نیست، چه کنیم؟ فرعون گفت: خروس‌ها که خواندند تعقیبشان کنید. لشکر آماده باش شد. موسی و اسراییل، همه از مصر بیرون رفتند و طلاها را با خود بردند. آن شب خدا به خروس‌‌ها فرمود نخوانید. ساعت و زنگ نبود، رادیو نبود، شیپور آماده باش نبود، باید خروس‌ها می‌خواندند.

قبطیان هرچه نشستند که خروس‌ها بخوانند دیدند خروس‌ها نخواندند. یک شب به امر خدا نماز شبشان قضا شد، وقتی بلند شدند، دیدند صبح شده، به نماز صبح رسیدند، اما به نماز شب، نرسیدند. صبح پیش فرعون رفتند گفتند که ما هر چه نشستیم خروس‌ها نخواندند، چکار کنیم؟ گفت همین الان بروید. خودش هم سوار اسب شد و جلوی آن‌ها حرکت کرد.

زمانی رسیدند به رود نیل که آخرین نفر از اسراییلی‌ها داشت از کوچه‌ای که به اعجاز حضرت موسی باز شده بود، خارج می‌شد. فرعون دستور داد که بروید. قبطیان می‌ترسیدند که اگر وارد رودخانه شوند، آب‌ها بهم بخورند و غرق شوند. گفتند اول خودت برو تا ما هم برویم. فرعون ترسید برود.

جبرئیل سوار اسب ماده وارد کوچه شد، اسب فرعون، نر بود، تا چشمش به اسب جبرئیل افتاد پرید دنبال او و وارد کوچه شد. قبطی‌ها هم دنبال او رفتند. نفر آخر اسراییل که از دریا خارج شد، نفر آخر قبطی‌ها وارد دریا شد «و اغرقنا آل فرعون»، ما تمام آل فرعون را غرق کردیم. جنازه فرعون با چهار خروار اسلحه از آب بیرون آمد که الان جنازه در موزه لندن است.

خدا به همه ما توفیق بدهد نماز شب را با عشق بخوانیم. نماز شب، را گاهی با کسالت می‌خوانیم، فایده ندارد. 

هرکه سحر ندارد از خود خبر ندارد


ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد


عاشق خواب ندارد


آدم باید عاشق باشد. یک وقتی کسی عاشق دیگری شده بود. معشوق به عاشق گفت فلان ساعت می‌آیم. عاشق خوشحال شد با خود گفت: عجب! معشوق به من قول داده که 2 بعد ازظهر می‌آیم. وقتی معشوق آمد دید که عاشق خواب است و خرخر می‌کند، یک مشت گردو در جیبش ریخت و رفت. بعد از چند روز عاشق گله کرد و گفت چطور نیامدی؟ معشوق گفت برو تورا چه به عاشقی؟!  تو باید بروی گردو بازی کنی! عاشق که خواب ندارد.

آیه‌الله حسن زاده آملی در کتاب الهی‌نامه‌‌شان دارند که هر که سحر ندارد، از خود خبر ندارد. خدایا کمک کن که از خودمان باخبر شویم و بفهمیم که هستیم، ما باید خودمان را پیدا کنیم. روایتی داریم که مردم دنبال گمشده‌شان می‌گردند اما دنبال خودشان نمی‌گردند.


نشانه یقین چیست؟


وضو بگیرید و تنها که شدید از خود صد بار بپرسید من که هستم؟ شاید خودت را پیدا کنی. اگر خودمان را پیدا کنیم شب اصلا نمی‌خوابیم. مثل زید ابن حارثه می‌شویم. زید ابن حارثه کنار ستون نشسته بود. رسول خدا فرمود: «کیف اصبحت یا زید»؟ زید گفت: «اصبحت موقنا» یعنی صبح کردم در حال یقین. حضرت فرمود: هرچیزی نشانه‌ای دارد، نشانه یقین تو چیست؟ گفت: شب‌ها خوابم نمی‌برد.

ما نمی‌گوییم شب‌ها نخوابید. کمی استراحت کنید. کراهت دارد شب‌ها اصلا نخوابیم. شب‌ها زودتر بخوابید که سحر خودتان بدون اینکه ساعت کوک کنید از روی عشق، از خواب بلند شوید. اگر عاشق شدی، نماز شب خواندی، طلبه‌ای وگرنه برو دنبال کسب و کار.

خدایا این توفیقات را تا آخر عمر از ما سلب مفرما! توفیق نماز شب به همه ما مرحمت بفرما! خدایا حال نماز شب به ما عطا بفرما! خدایا گناهانی که سبب شده ما نماز شب نخوانیم را بیامرز!


چیزی که سبب می‌شود انسان نماز شب نخواند


از امام صادق (ع) پرسیدند: که من هر شب می‌خواهم نماز شب بخوانم اما نمی‌شود، چکار کنم؟ فرمودند: گناهانت زنجیرت کرده‌اند. استغفار کنید، بعد نماز عصر 70 تا استغفار از تعقیبات است، استغفار کنید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۸
حسین سبزعلی

۱أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ 

۲فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ 

۳وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ 

۴فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ 

۵الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ 

۶الَّذینَ هُمْ یُراءوُنَ 

۷وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ 

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

۱ ـ آیا کسى که روز جزا را پیوسته انکار مى کند دیدى؟!

۲ ـ او همان کسى است که یتیم را با خشونت مى راند.

۳ ـ و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمى کند!

 

۴ ـ پس واى بر نمازگزارانى که،

۵ ـ در نماز خود سهل انگارى مى کنند!

۶ ـ همان کسانى که ریا مى کنند.

۷ ـ و دیگران را از وسائل ضرورى زندگى منع مى نمایند!

 

تفسیر:

اثرات شوم انکار معاد

در این سوره، نخست پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را مخاطب قرار داده و اثرات شوم انکار روز جزا در اعمال منکران را بازگو مى کند.

 آیا دیدى کسى را که روز جزا را پیوسته انکار مى کند ؟! (أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ).

* * *

سپس، بى آن که در انتظار پاسخ این سؤال بماند، مى افزاید:

 او همان کسى است که یتیم را با خشونت مى راند ! (فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ).

* * *

 و دیگران را به اطعام مسکین و مستمند تشویق نمى کند  (وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ).

منظور از  دین  در اینجا  جزا  یا  روز جزا  است، و انکار روز جزا و دادگاه بزرگ آن، بازتاب وسیعى در اعمال انسان دارد، که در این سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است از جمله:

 راندن یتیمان با خشونت ،  عدم تشویق دیگران به اطعام افراد مسکین ، یعنى نه خود انفاق مى کند و نه دیگران را دعوت به این کار مى نماید.

بعضى نیز احتمال داده اند: منظور از  دین  در اینجا قرآن یا تمام آئین اسلام است، ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد، و نظیر آن را در سوره  انفطار  آیه ۹ است:  کَلاّ بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّین ، و سوره  تین  آیه ۷ مى باشد:  فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّین  نیز آمده است، که به قرینه آیات دیگر آن سوره ها، منظور از دین، روز جزا است.

 یَدُعُّ  از ماده  دَعّ  (بر وزن حدّ) به معنى دفع شدید و راندن توأم با خشونت و عنف است.

و  یَحُضُّ  از ماده  حَضّ  به معنى تحریض و ترغیب دیگران بر چیزى است،  راغب  در  مفردات  مى گوید:  حَصّ  تشویق در حرکت و سیر است، ولى  حَضّ  چنین نیست.(۱)

از آنجا که  یَحُضُّ  و  یَدُعُّ  به صورت فعل  مضارع  آمده، نشان مى دهد این کار مستمر آنها در مورد یتیمان و مستمندان است.

باز در اینجا این نکته جلب توجه مى کند که، در مورد  یتیمان  مسأله عواطف انسانى بیشتر مطرح است تا اطعام و سیر کردن; چرا که بیشترین رنج یتیم از دست دادن کانون عاطفه و غذاى روح است، و تغذیه جسمى در مرحله بعد قرار دارد.

و باز در این آیات، به مسأله اطعام  مستمندان  که از مهمترین کارهاى خیر است، برخورد مى کنیم، تا آنجا که مى فرماید: اگر خود قادر به اطعام مستمند نیست، دیگران را به آن تشویق کند.

تعبیر به  فَذلِکَ  (با توجه به این که  فاء  در اینجا معنى سببیت را مى بخشد) اشاره به این نکته است که: فقدان ایمان به معاد، سبب این

خلافکارى ها مى شود، و به راستى چنین است، آن کس که آن روز بزرگ و آن دادگاه عدل، و آن حساب و کتاب و پاداش و کیفر را در اعماق جان باور کرده باشد، آثار مثبتش در تمام اعمال او ظاهر مى شود، ولى آنها که ایمان ندارند، اثر آن در جرأتشان بر گناه و انواع جرائم کاملاً محسوس است.

* * *

در سومین وصف این گروه، مى فرماید:  واى بر نمازگزاران  (فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ).

* * *

 همان نمازگزارانى که نماز خود را به دست فراموشى مى سپرند  (الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ).

نه ارزشى براى آن قائلند، نه به اوقاتش اهمیتى مى دهند، و نه ارکان و شرائط و آدابش را رعایت مى کنند.

 ساهُون  از ماده  سهو  در اصل به معنى خطائى است که از روى غفلت سرزند، خواه در فراهم کردن مقدماتش مقصر باشد یا نه، البته در صورت اول معذور نیست، و در صورت دوم معذور است، ولى در اینجا منظور سهو توأم با تقصیر است.

باید توجه داشت: نمى فرماید:  در نمازشان سهو مى کنند  چون سهو در نماز به هر حال براى هر کس واقع مى شود، بلکه مى فرماید:  از اصل نماز سهو مى کنند  و کل آن را به دست فراموشى مى سپرند.

روشن است، این مطلب اگر یک یا چند بار اتفاق بیفتد، ممکن است از قصور باشد، اما کسى که پیوسته نماز را فراموش مى کند و آن را به دست فراموشى مى سپارد، پیدا است که براى آن اهمیتى قائل نیست، و یا اصلاً به آن ایمان ندارد، و اگر گهگاه نماز مى خواند، از ترس زبان مردم و مانند آن است.

در این که، منظور از  ساهُون  در اینجا چیست؟ علاوه بر آنچه در بالا گفتیم، تفسیرهاى دیگرى نیز گفته اند، از جمله:

این که: منظور تأخیر انداختن نماز از وقت فضیلت است.

و یا این که: منظور اشاره به منافقانى است که نه براى نماز ثوابى معتقد بودند و نه براى ترک آن عقاب.

یا این که: منظور کسانى است که در نمازهاى خود ریا مى کنند (در حالى که این معنى در آیه بعد مى آید).

البته، جمع میان این معانى ممکن است، هر چند تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.

به هر حال، وقتى فراموش کنندگان نماز، شایسته  ویل  هستند، آنها که به کلى ترک نماز گفته و تارک الصلوة هستند، چه حالى خواهند داشت؟!

* * *

در چهارمین مرحله، به یکى دیگر از بدترین اعمال آنها اشاره کرده، مى فرماید:  آنها کسانى هستند که پیوسته ریا مى کنند  (الَّذینَ هُمْ یُراءوُنَ).

* * *

و در آخرین مرحله، مى افزاید:  آنها دیگران را از ضروریات زندگى منع مى کنند  (وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ).

مسلماً، یکى از سرچشمه هاى تظاهر و ریاکارى، عدم ایمان به روز قیامت، و عدم توجه به پاداش هاى الهى است، و گرنه چگونه ممکن است انسان پاداش هاى الهى را رها کند، و رو به سوى خلق، و خوش آیند آنها آورد؟!

 ماعُون  از ماده  مَعْن  (بر وزن شأن) به معنى چیز کم است، و بسیارى از مفسران معتقدند: منظور از آن در اینجا، اشیاء جزئى است که مردم مخصوصاً همسایه ها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک مى گیرند، مانند مقدارى نمک، آب، آتش (کبریت)، ظروف و مانند اینها.

بدیهى است، کسى که از دادن چنین اشیائى به دیگران خوددارى مى کند، آدم بسیار پست و بى ایمانى است، یعنى آنها به قدرى بخیل اند که، حتى از دادن این اشیاء کوچک مضایقه دارند، در حالى که همین اشیاء کوچک، گاه نیازهاى بزرگى را برطرف مى کند، و منع آن، مشکلات بزرگى در زندگى مردم ایجاد مى نماید.

جمعى نیز گفته اند: منظور از  ماعُون  زکات است، چرا که زکات نسبت به اصل مال غالباً بسیار کم است، گاه ده درصد، گاه پنج درصد، و گاه دو و نیم درصد است.

البته  منع زکات  نیز یکى از بدترین کارها است، چرا که  زکات  بسیارى از مشکلات اقتصادى جامعه را حل مى کند.

در روایتى، از امام صادق(علیه السلام) آمده است که در تفسیر  ماعون  فرمود: هُوَ الْقَرْضُ یُقْرِضُهُ، وَ الْمَتاعُ یُعِیرُهُ، وَ الْمَعْرُوفُ یَصْنَعُهُ:  ماعون وامى است که انسان به دیگرى مى دهد، وسائل زندگى است که به عنوان عاریه در اختیار دیگران مى گذارد، و کمک ها و کارهاى خیرى که انسان انجام مى دهد .(۲)

در روایت دیگرى، از همان حضرت این معنى نقل شده، و در ذیل آن آمده است راوى گفت: ما همسایگانى داریم که وقتى وسائلى را به آنها عاریه مى دهیم، آن را مى شکنند و خراب مى کنند، آیا گناه است به آنها ندهیم؟ فرمود: در این صورت مانعى ندارد.(۳)

در معنى  ماعون  احتمالات دیگرى نیز گفته اند:، تا آنجا که در تفسیر  قرطبى  بالغ بر دوازده قول در این زمینه نقل شده، که بسیارى از آنها را مى توان در هم ادغام کرد و مهم همان است که در بالا آوردیم.

ذکر این دو کار پشت سر یکدیگر، (ریاکارى و منع ماعون) گوئى اشاره به این است که، آنها آنچه براى خدا است به نیت خلق به جا مى آورند، و آنچه براى خلق است، از آنها دریغ مى دارند، و به این ترتیب، هیچ حقى را به حق دارش نمى رسانند.

این سخن را با حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم، فرمود:

 مَنْ مَنَعَ الْماعُونَ جارَهُ مَنَعَهُ اللّهُ خَیْرَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَ وَکَّلَهُ إِلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ وَکَّلَهُ إِلى نَفْسِهِ فَما أَسْوَأَ حالُهُ؟!:  کسى که وسائل ضرورى و کوچک را از همسایه اش دریغ دارد، خداوند او را از خیر خود، در قیامت منع مى کند، و او را به حال خود وامى گذارد، و هر کسى خدا او را به خود واگذارد، چه بد حالى دارد ؟.(۴)

* * *

 

نکته ها:

۱ ـ جمع بندى بحث هاى سوره ماعون

در این سوره کوتاه، مجموعه اى از صفات رذیله که در هر کس باشد نشانه بى ایمانى و پستى و حقارت او است آمده، و قابل توجه این که: همه آنها را فرع بر تکذیب دین، یعنى جزا یا روز جزا قرار داده است.

تحقیر یتیمان، ترک اطعام گرسنگان، غفلت از نماز، ریاکارى، و عدم همکارى با مردم، حتى در دادن وسائل کوچک زندگى، این مجموعه را تشکیل مى دهد، و به این ترتیب، افراد بخیل و خودخواه، و متظاهرى را منعکس

مى کند که نه پیوندى با  خلق  دارند، و نه رابطه اى با  خالق ، افرادى که نور ایمان و احساس مسئولیت در وجودشان نیست، نه به پاداش الهى مى اندیشند و نه از عذاب او بیمناکند.

* * *

۲ ـ تظاهر و ریا، بلاى بزرگ اجتماعى

ارزش هر عمل، بستگى به  انگیزه  آن دارد، و یا به تعبیر دیگر، از دیدگاه اسلام، اساس هر عمل را،  نیت  تشکیل مى دهد، آن هم  نیت خالص .

اسلام قبل از هر چیز، پرونده نیت را مورد بررسى قرار مى دهد، و لذا در حدیث معروفى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: 

إِنَّمَا الأَعْمالُ بِالنِّیّاتِ، وَ لِکُلِّ امْرِئ مَا نَوى:  هر عملى بستگى به نیت دارد، و بهره هر کس مطابق نیتى است که در عمل دارد .

و در ذیل این حدیث آمده است:  آن کس که براى خدا جهاد کند، اجرش بر خداوند بزرگ است، و کسى که براى متاع دنیا پیکار کند، یا حتى نیت به دست آوردن  عقال  (طناب کوچکى که پاى شتر را با آن مى بندند) کرده باشد، بهره اش فقط همان است .(۵)


اینها همه به خاطر آن است که:  نیت  همیشه به عمل شکل مى دهد، آن کس که براى خدا کارى انجام مى دهد، شالوده آن را محکم مى کند، و تمام تلاش او این است که مردم از آن بهره بیشتر گیرند، ولى کسى که براى تظاهر و ریاکارى عملى انجام مى دهد، تنها به ظاهر و زرق و برق آن مى پردازد، بى آن که به عمق و باطن و شالوده و بهره گیرى نیازمندان اهمیت دهد.


جامعه اى که به ریاکارى عادت کند، نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملکات فاضله دور مى شود، بلکه تمام برنامه هاى اجتماعى او از محتوا تهى مى گردد، و در یک مشت ظواهر فاقد معنى خلاصه مى شود، و چه دردناک است سرنوشت چنین انسان، و چنین جامعه اى؟!

روایات در مذمت  ریا  بسیار زیاد است، تا آنجا که آن را نوعى شرک نامیده اند، و ما در اینجا به ذکر سه روایت تکان دهنده قناعت مى کنیم:

۱ ـ در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: سَیَأْتِی عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرائِرُهُمْ، وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلانِیَتُهُمْ، طَمَعاً فِی الدُّنْیا لا یُرِیدُونَ بِهِ ما عِنْدَ رَبِّهِمْ، یَکُونُ دِینُهُمْ رِیاءً، لا یُخالِطُهُمْ خَوْفٌ، یَعُمُّهُمُ اللّهُ بِعِقاب فَیَدْعُونَهُ دُعاءَ الْغَرِیقِ فَلا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ!: 

 زمانى بر مردم فرا مى رسد که به خاطر طمع در دنیا، باطن هاى آنها زشت و آلوده مى شود، و ظاهرشان زیبا، این در حالى است که علاقه اى به پاداش هاى پروردگارشان ندارند، دین آنها ریا مى شود، و خوف خدا، در دل آنها وجود ندارد، خداوند همه آنها را به عذاب سختى گرفتار مى کند، و هر قدر خدا را مانند شخص غریق بخوانند، هرگز دعایشان مستجاب نمى شود .(۶)

۲ ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از یارانش به نام  زراره  فرمود: مَنْ عَمِلَ لِلنّاسِ کانَ ثَوابُهُ عَلَى النّاسِ، یا زُرارَةُ! کُلُّ رِیاء شِرْکٌ!:  کسى که براى مردم عمل کند، ثوابش بر مردم است، اى زراره! هر ریائى شرک است !.(۷)

۳ ـ در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است:

إِنَّ الْمُرائِیَ یُدْعى یَوْمَ الْقِیامَةِ بِأَرْبَعَةِ أَسْماء: یا کافِرُ! یا فاجِرُ! یا غادِرُ! یا خاسِرُ! حَبِطَ عَمَلُکَ، وَ بَطَلَ أَجْرُکَ، فَلا خَلاصَ لَکَ الْیَوْمَ، فَالْتَمِسْ أَجْرَکَ مِمَّنْ کُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ!:

 شخص ریاکار، در روز قیامت با چهار نام صدا مى شود: اى کافر! اى فاجر! اى حیله گر! واى زیانکار! عملت نابود شد، و اجرت باطل گشت، امروز هیچ راه نجاتى ندارى، پاداش خود را از کسى بخواه که از براى او عمل کردى !.(۸)

* * *

 

خداوندا! خلوص نیت، سخت مشکل است، خودت ما را در این راه یارى فرما!

پروردگارا! آن چنان ایمانى به ما مرحمت کن که جز به ثواب و عقاب تو نیندیشیم و رضا و خشنودى و غضب خلق در راه تو براى ما یکسان باشد!

بارالها! هر خطائى در این راه تاکنون کرده ایم بر ما ببخش!

 

آمِیْنَ یا رَبَّ الْعالَمِیْنَ

 

پایان سوره ماعون(۹)

 



۱ ـ  مفردات ، ماده  حض .

۲ و ۳ ـ  نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۶۷۹.

 

۴ ـ  نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۶۷۹، حدیث ۲٠.

۵ ـ  وسائل الشیعه ، جلد ۱، صفحه ۳۵، ابواب مقدمة العبادات، باب ۵، حدیث ۱٠.

۶ ـ  اصول کافى ، جلد ۲، صفحه ۲۹۶، باب الرّیا، حدیث ۱۴.

۷ ـ  وسائل الشیعه ، جلد ۱، صفحه ۴۹، ذیل حدیث ۱۱ (جلد ۱، صفحه ۶۷، چاپ آل البیت).

۸ ـ  وسائل الشیعه ، جلد ۱، صفحه ۵۱، ذیل حدیث ۱۶ (جلد ۱، صفحه ۶۹، چاپ آل البیت).

۹ ـ تصحیح: ۲۱ / ۳ / ۱۳۸۳.



⬅⬅⬅⬅⬅⬅⬅⬅⬅

لاتنال بشفاعتنا من ( استخف بصلاته )

السلام علینا و علی ( عبادالله الصالحین )

⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇


2271التَّحذیرُ مِنَ الاستِخفافِ بِالصَّلاةِ 🔵10856-

 رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ـ لاِبنَتِهِ فاطِمَةَ علیها السلام لَمّا قالَت لَهُ : یا أبَتاه ، ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ؟ ـ : یا فاطِمَةُ ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ابتَلاهُ اللّه ُ بِخَمسَ عَشَرَةَ خَصلَةً : سِتٌّ مِنها فی دارِ الدُّنیا ،

 و ثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ ، 

و ثَلاثٌ فی قَبرِهِ ، 

و ثَلاثٌ فِی القیامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ

⚫️فَأمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا : فَالاُولى یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَةَ مِن عُمُرِهِ ، و یَرفَعُ اللّه ُ البَرَکَةَ مِن رِزقِهِ ، و یَمحُو اللّه ُ عزّ و جلّ سیماءَ الصّالِحینَ مِن وَجهِهِ ، و کُلُّ عَمَلٍ یَعمَلُهُ لا یُؤجَرُ عَلَیهِ ، و لا یَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ ، و السّادِسَةُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ . 

⚫️و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ عِندَ مَوتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ یَموتُ ذَلیلاً ، و الثّانیَةُ یَموتُ جائِعًا ، و الثّالِثَةُ یَموتُ عَطشانًا ؛ فَلَو سُقیَ مِن أنهارِ الدُّنیا لم یَروَ عَطَشُهُ . 

⚫️و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی قَبرِهِ : فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَزعَجُهُ فی قَبرِهِ ، و الثّانیَةُ یُضَیِّقُ عَلَیهِ قَبرَهُ ، و الثّالِثَةُ تَکونُ الظُّلمَةُ فی قَبرِهِ . 

⚫️و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ یَومَ القیامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ : فَأَوَّلُهُنَّ أن یُوَکِّلَ اللّه ُ بِهِ مَلَکًا یَسحَبُهُ عَلى وَجهِهِ و الخَلائِقُ یَنظُرونَ إلَیهِ ، و الثّانیَةُ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا ، و الثّالِثَةُ لا یَنظُرُ اللّه ُ إلَیهِ و لا یُزَکّیهِ و لَهُ عَذابٌ ألیمٌ . (1) =========== 🔴2271


پرهیز از سبک شمردن نماز 

◀️10856- پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ دخترش فاطمه علیها السلام که پرسیده بود: ◀️اى پدر مردان و زنانى که نمازشان را سبک مى شمرند چه (جزایى) دارند؟ ـ فرمود: 

✅اى فاطمه، هر کس ـ از مردان یا زنان ـ نمازش را سبک بشمرد ، خداوند او را به پانزده خصلت مبتلا مى کند:

 ⏺شش خصلت در دنیا، ⏺

سه خصلت هنگام مرگش، ⏺

سه خصلت در گورش 

⏺و سه خصلت در قیامت هنگامى که از گورش بیرون مى آید. 


✅امّا آنچه در دنیا به او مى رسد: 

1⃣خداوند برکت را از عمرش بر مى دارد

 و2⃣ نیز از روزیش ، 

3⃣سیماى صالحان را از چهره اش مى زداید،

 4⃣به هر عملى که انجام مى دهد پاداشى داده نمى شود،

 5⃣دعایش به آسمان نمى رود

 6⃣و ششم اینکه براى او در دعاى صالحان نصیبى نیست.


 ✅و امّا آنچه هنگام مرگش به او مى رسد:

 1⃣نخستین آن ها این است که خوار مى میرد،

 2⃣دوم گرسنه مى میرد

 3⃣و سوم، تشنه مى میرد، پس اگر از نهرهاى دنیا به او بنوشانند، سیراب نمى شود. 


✅و امّا آنچه در گورش به او مى رسد: 

1⃣نخستین آن ها این است که خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، 

2⃣دوم اینکه گورش را بر او تنگ مى کند

 3⃣و سوم اینکه گورش تاریک است. 


✅و امّا آنچه روز قیامت هنگام بیرون آمدن از گورش به او مى رسد:

1⃣نخستین آن ها این است که خداوند فرشته اى مى گمارد تا او را با صورت (روى زمین) بکشد در حالى که مردم به او مى نگرند،

 2⃣دوّم اینکه بازخواست سختى مى شود 

3⃣و سوّم اینکه خداوند به او نمى نگرد و پاکش نمى سازد و عذابى دردناک دارد


. =========== 1-فلاح السائل : 22 . و میزان الحکمه ح 2271 ===========

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۰۰
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۱۲ ق.ظ

درس شانزدهم اخلاق ( آداب توکل )

درس شانزدهم:

توکل

توکل با اسباب منافات ندارد


اگر بگویی من توکلم بر خداست و موتور را بدون قفل در کوچه بگذاری دزد ببرد، این توکل نیست. قفل کن و بعد توکل کن که ان‌شاءلله قفل را باز نمی‌کنند. دزدها قفل را هم باز می‌کنند. توکل منافات با اسباب ندارد، نمی‌توان توکل کرد که لقمه غذا خود بخود وارد دهان شود، باید دست را بلند کرده و لقمه را در دهان خود بگذاری.

به این سادگی‌ها هم نیست. باید زارع یا کشاورز زمین را شخم بزند، آبیاری کند و کود شیمیایی بزند تا بتواند حاصل بردارد وگرنه در خانه بنشیند و چپقش را چاق کند و به نوه‌هایش بگوید امسال توکل بر خدا صد خروار گندم بر می‌داریم. نوه‌ها می‌گویند آقاجون ما ظاهرا قاطی کرده است. اصلا نه تخمی پاشیده، نه کاری کرده است و می گوید می خواهیم صد خروار گندم برداریم. آقاجون ظاهرا زیاد عمر کرده‌اند و پرت و پلا می‌گویند.


پاسخ آیت‌الله مجتهدی به عمه خود که می‌گفت اگر پول نداری ازدواج نکن


توکل این است که چشم آدم به دست این و آن نباشد و فقط به خدا توکل کند. من وقتی طلبه بودم و می‌خواستم ازدواج کنم، عمه‌ای داشتم که می‌گفت: چرا می‌خواهی ازدواج کنی؟ بابات که ندارد کمکت کند، خودت از کجا می‌خواهی بیاوری؟!

23 ساله بودم. گفتم که خدا ... خدا... . گفت تو که هی بگو خدا... . ما از اول طلبگی خدا گفتیم و توکلمان بر خدا بوده. این تشکیلات همیشه بر توکل می‌گردیده، حتی به مراجع هم ما رو نیاوردیم که به ما حتی یک مرتبه کمک کنند.


مدرسه آیت‌الله مجتهدی چگونه بدون پول اداره شد؟


اوایل که این مدرسه را راه انداختیم به طلبه‌هایمان شهریه نمی‌دادیم، یک کلمه به آیت‌الله خوانساری بگویم؟ خدمت آقای بروجردی بروم؟ ابدا! توکلم بر خدا بود! برای این تشکیلات و این برنامه‌ها یک ریال از کسی پول نگرفتم، خودشان آمدند دادند.

6 تا خانه اضافه شد به مسجد با توکل بر خدا! کسی می‌خواست از بازاری‌ها پولدار بیاورد اینجا، پیغام دادم این کار را نکن برای من سبک است. لازم نیست پولدارها اینجا بیایند که از آن‌ها پول بگیریم. عمه‌ام می‌گفت تو بگو خدا...!

ما از اول خدا گفتیم، کارمان آبرومندانه برگزار شده و به هیچ‌کس هم رو نیانداخته‌ایم. زمانی داماد ما می‌گفت یکی از علما از من پرسید فلان مدرسه را چه کسی اداره می‌کند؟ ایشان به مراجع پول هم می‌دهد! تعجب کرده بود و هاج و واج مانده بود که ما به مراجع پول هم می‌دهیم و از آن‌ها پول نمی‌گیریم. خیلی عجیب است!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۱۲
حسین سبزعلی

درس پانزدهم:

سه خصلت مهم

سه خصلت است اگر کسی این سه خصلت را داشته باشد هرچه حوری بخواهد در بهشت به او می‌دهند، هر چه بخواهد صد، دویست، هزارتا، هرچه بخواهد. ثلاث من کنّ فیه زوجه الله من الحور العین کیف شاء، حالا آن سه خصلت چیست؟


1. کظم الغیظ


غضب کردی، این غضبت را خاموش کنی. بعضی‌ها که عصبانی می‌شوند باید زود این غضبشان را خاموش کنند، نه اینکه برخورد تند بکنند پارسال بود یه بچه‌ای نمره‌اش کم بود باباش عصبانی شده بود بچه خوبی هم بود حالا یک نمره‌اش کم شده بود، بابا عصبانی شد زد پسرش را کشت ...


یک سال روزه جریمه یک بار عصبانیت


آقای بروجردی یک وقتی نذر کرد که اگر من عصبانی بشوم یکسال روزه بگیرم؛ چون ایشان عصبانی می‌شدند و سیدها هم جوشی‌اند گاهی عصبانی می‌شوند. بله یک وقتی آقای بروجردی عصبانی شده بود با عصا حمله کرده بود به خادمش حاج احمد، بعد دید برای یک مرجع اینجور عصبانیت که با عصا برود خادمش را بزند این بد است، نذر کرد. اتفاقا از دستش در می‌رود و در یک مورد عصبانی می‌شوند و یکسال روزه را می‌گیرند. آقای بروجردی یکسال روزه گرفت چون یکبار عصبانی شد.


راه‌کار خاموش کردن عصبانیت؛ متصل کردن دست به یکی از ارحام


هر وقت عصبانی شدید فورا یک خورده آب به صورتتان بزنید: یک چیزی هم یادتان می‌دهم: هر وقت عصبانی شدید دستتان را به دست یک برادری، عمویی، پدری بدهید اثر عجیبی دارد می‌گویند به یکی از ارحامت دستت را متصل کن تا متصل کردی عصبانیت خاموش می‌شود.

کظم الغیظ... در قرآن هم آیه دارد ...ولکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحب المحسنین (سوره مبارکه آل عمران آیه134) کظم الغیظ یعنی خشم خود را فرو خورد: غضب کرده، اما عکس‌العمل نشان ندهد، پسرش را نزند، دخترش را نزند، شیشه خانه را نشکند، سماور را پرت نکند داد و بیداد نکند، اگر کسی تصمیم بگیرد هر وقت ناراحت شد خشم خود را فرو بخورد یکی از آن سه خصلت خوب را انجام داده که هرچه حوری بخواهد در بهشت به او می‌دهند.


2- والصبر علی السیوف لله عز و جل


صبر کند بر شمشیرها، جوان‌های ما که جبهه می‌رفتند یک عده هرچه تیر می‌آمد موشک می‌آمد اینها صبر می‌کردند، قدیم‌ها شمشیر بوده و جنگ تن به تن...حضرت قاسم (ع) وقتی آمد میان میدان در سن 13 سالگی «هل من مبارز» گفتند: ازرق شامی یکی از شجاعان لشکر دشمن بود، به او گفتند برو به جنگ قاسم بدش آمد عصبانی شد، گفت من بروم به جنگ یک بچه 13 ساله، به یکی از پسرانش اشاره کرد، برو به جنگ قاسم(ع) یکی از پسرها رفت با شمشیر حضرت قاسم دو تیکه‌اش کرد انداخت زمین، دید دیر کرد فهمید دومی را فرستاد، دومی هم نیامد، سومی را فرستاد، او هم نیامد چهارمی را فرستاد آن هم نیامد، عصبانی شد خودش آمد.


یکی از جاهایی که دروغ جایز است در جنگ است. حضرت قاسم یک دروغ گفت چون جایز است. فرمود: عجب شجاعی هستی، به جنگ من آمدی ولی تک اسبت را نبستی؟ تا رویش را برگرداند که ببیند بسته یا نه، زد....

هرکسی که صبر بر شمشیر بکند مانند «ابو تمامه صیداوی»، جلوی امام حسین(ع) روز عاشورا ایستاد که آقا نماز بخواند، تیرها را به آقا نزنند، آن تیرها را خورد و افتاد... اینها واقعا عاشق امام حسین(ع) بودند، خداکند این عشق را خدا به ما هم بدهد... صبر بر شمشیر نه اینکه فرار کند از جنگ که یکی از گناهان کبیره فرار از جنگ است.


3- و رجلٌ اُشرف علی مالٍ حرام  فترکه لله عزّ وجل:


مردی که یک مال حرامی برایش آمده، ترک می‌کند برای خدا و آن مال حرام را نمی‌خورد.

حاج میرزا ابراهیم احمدیان خیاط بود برای ما عبا قبا می‌دوخت، فوت کرد صبح درس شرایع من را هم می‌آمد، بازاری بود کاسب بود، اما درس صبح ما را می‌آمد. لباس از ارتش آوردند زمان طاغوت بدوزد پول خوبی هم می‌‌دادند قبول نکرد. پسرهایش به او گفتند آقا جان اینها که پول خوبی می‌دهند چرا نمی‌دوزی؟ گفت من از این پول ها نمی‌خورم. یک خانه کوچکی داشت. عبا قبا می‌دوخت دانه‌ای ده تومان بیست تومان. یک نان و پنیری برای خانه‌اش می‌برد. اینها عالی اند...


دقت در مال حلال


شخصی گفت من بچه بودم استادم به من پنج تومان داد گفت برو نان تافتون بگیر بیا، زمان طاغوت دو تا نانوایی بود، یکی آزاد پزی، یکی دولتی بود که ارزان‌تر می‌دادند. هر روز می رفت نان آزاد می‌خرید آن روز دید نان آزاد بسته است، رفت نان دولتی خرید. آورد استادش ناراحت شد گفت: چرا خریدی؟ من نان دولتی نمی‌خورم! دولت طاغوت. برو نان را پس بده. رفت نان را پس داد پولش را گرفت ،گفت چرا پول را گرفتی؟ من نمی‌دادنم این پول چیست. قاطی شده با آن پول ها. این طور احتیاط می‌کردند، حرام نمی‌خوردند...


دقت بسیار در نگرفتن پول طاغوت

 

پدر حاج احمد نصر، حاج میرزا عبدالله می‌گفت: من بچه بودم پدرم تاجر کتیرا بود یک سرهنگ طاغوتی آمد گفت کتیرا دارید حاج آقا؟ گفت: نداریم من به پدرم گفتم داریم. پدرم به آن سرهنگ باز گفت نداریم، من نمی‌دانستم پدرم چرا می‌گوید نداریم، باز گفتم داریم، پدرم مرا دعوا کرد گفت آی بچه چه می‌گویی، جناب سرهنگ نداریم بفرمایید، او هم رفت. بعد با من دعوا کرد گفت: مگر جقه (درجه) اش را ندیدی؟ نداریم یعنی اگر این جنس را به او بدهم پول دولت طاغوت به من می‌دهد اینجور مقید بودند...

پس کسانی که اینجورند مال حرام نمی‌خورند، صبر بر شمشیر می‌کنند، کظم غیظ می‌کنند در قیامت هرچه حوری بخواهند به آنها می‌دهند.

این حدیث را بخوانید، حفظ کنید، در خانه هم نقل کنید.

خداوند توفیق عمل به این حدیث به همه ما عنایت بفرماید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۱۰
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ق.ظ

درس چهاردهم اخلاق مهار نفس سرکش

درس چهاردهم:

نفس

آیت‌الله استادی و شاگردی آیت‌الله مجتهدی


یادم هست آیت الله استادی بچه که بود می‌آمد پیش من درس می‌خواند. رویش نمی‌شد به من بگه، به یکی می‌گفت که به فلانی بگو که من روزی یک صفحه معراج السعادۀ بخونم. اون موقع چون جوان بودم قبول می‌کردم.آیت الله استادی پیش من یک ساله شد، رگ مقدسی داشت، مقید به نماز جماعت بود. هنوز عمامه نداشت روزی یک صفحه کتاب پیش من می‌خواند و من هم حوصله می‌کردم.

چند روز پیش یک کسی آمد تو دفتر با من کاری داشت. چهره خیلی نورانی داشت. به آقای نصیری گفتم ما امروز یک آدم دیدیم. آخه از در خانه تا اینجا که میام آدم نمی‌بینم. حالا شما خوبید ولی اوضاع خیلی بد شده،آدم مسافتی رو که میره یک آدم نمی‌بینه. گاهی اوقات آدم باید بنشینه با نفسش یک حساب کتابی بکنه. به نفسش بگه خب تا کی؟ بسه دیگه. به فکر خودت باش، نفس به فکر ما نیست به فکر خودشه.


اسب سرکشی که انسان باید آن را مهار کند


روایت داریم که نفس مثل اسب سرکشه. گاهی اسب سرکش فرار می‌کند. اگر کسی وارد طویله بشه دهنه را سفت می‌گیره ولی بازم زورش نمی‌رسه. اسب می‌ره به سمت آخور که جو بخوره، سر صاحبش را می‌زنه به سر در طویله. وقتی افتاد و در خون خودش غوطه‌ور شد، با خیال راحت میره جو می‌خوره. اسب می‌خواهد جو بخوره به فکر صاحبش نیست که چه بلایی سرش میاد. نباید به حرف نفس گوش کرد و باید توکل کرد به اهل بیت و خدا. بگی من می‌خواهم خوب بشم، دستم رو بگیر. اگه بگی به خدا، خدا کمکت می‌کنه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۰۷
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۴ ق.ظ

درس سیزدهم اخلاق ( همسایه داری )

درس سیزدهم:

همسایه

توصیه پیامبر (ص) برای برخورد با همسایه مزاحم


شخصی آمد نزد پیغمبر رسول خدا (ص) و گفت: یا رسول الله(ص) همسایه‌ام مرا اذیت می‌کند، حضرت فرمودند: صبر کن. بعد از مدتی آمد و گفت: باز مرا اذیت می‌کند. حضرت فرمودند: صبر کن. رفت بعد از مدتی دیگر آمد، گفت: همسایه‌ام مزاحم من است، حضرت فرمودند: «اسباب و اثاثیه‌ات را بگذار داخل کوچه، مردم که عبور می‌کنند می گویند چرا اثاثت را اینجا گذاشته ای؟ بگو این همسایه مرا اذیت کرده.»


همین کار هم کرد، اثاثش را گذاشت داخل کوچه، مردم که از آنجا رد می‌شدند علت را از او می‌پرسیدند او هم می‌گفت همسایه‌ام مرا اذیت کرده. همسایه مزاحم شنید و آبروش رفت، آمد و التماس کرد و گفت: اثاثت را به خانه ببر، من دیگر اذیتت نمی‌کنم.


شما هم همین کار را بکنید، اگر همسایه‌تان این کار را کرد اول صبر کنید. اگه طاقتتون طاق شد اثاثتون را بگذارید تو کوچه. آن وقت از ترس آبروش هم که شده میاد به شما التماس می‌کند که اثاثتون رو ببرید تو خانه و من دیگه اذیتت نمی‌کنم.


استاد امام (ره) با همسایه مزاحم چه کرد؟


خدا رحمت کند آقای شاه آبادی (استاد امام) را، یک کسی نقل قول می‌کرد می‌گفت، یک دکتری همسایه آقای شاه آبادی بود. این همسایه صدای رادیوش را بلند می‌کرد، صدا می‌آمد خانه آقای شاه آبادی. پیغام داد که این رادیوی شما مزاحم ماست. دکتر آنقدر بی تربیت بود که گفت: چهار دیواری اختیاری.


آقای شاه آبادی هم بازاری بود. یک حمالی بود توی مسجد جامع که به آقا اقتدا می‌کرد، به حمال گفت که فردا ساعت 2 بعد از ظهر بیا خونم کارت دارم. او هم رفت، در زد و آمد تو. آقای شاه آبادی گفت: این پیت حلبی را بردار، این چوب هم بردار برو روی پشت بام مرتب بکوب. خب دکتر ناراحت شد و پیغام داد که آقا این چه وضعیه؟ ما استراحت نداریم. آقا هم پیغام داد: چهار دیواری اختیاری. دکتر اسباب کشی کرد و رفت.


حقوق همسایه


همسایه 3 حق دارد:

1. حق الغراب؛ حق فامیلی

2. حق الاسلام؛ حق مسلمان بودنش

3. حق الجوار؛ حق همسایگی


یعنی اگر همسایه‌ات فاملیت هست و مسلمان هم هست، به خاطر این 3 حق باید وقتی آش می‌پزی ببری بهش بدی. اگر همسایه‌ات کافر است و غریبه، به خاطر این 1 حق باید وقتی آش می‌پزی براش ببری.


رابطه تبلیغ اسلام با حلم و بردباری مبلغ


یک یهودی بود که وقتی رسول خدا (ص) می‌خواست بره مسجد خاکستر می‌ریخت روی سر ایشان. حضرت دو سه روز دید این یهودی خاکستر نریخت. حضرت فرمودند: این دوست ما که هر روز یاد ما می‌کردند پیداش نیست، کجاست؟ اصحاب گفتند که او مریض شده، پیغمبر هم رفت به دیدنش.


یهودی هم وقتی دید رسول الله(ص) با عصا وارد شد می‌خواست زمین دهن باز کنه بره توش. همین کار پیغمبر باعث اسلام آوردن یهودی شد و شهادتین رو گفت، ظاهراً رئیس قبیله هم بود و به خاطر اسلام آوردن این یهودی عده‌ای از یهودیان دیگر هم مسلمان شدند. همه اینها علتش چه بود؟ برای اخلاق و حلم و بردباری پیغمبر(ص).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۰۴
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۰۰ ق.ظ

درس دوازدهم اخلاق اهمیت توبه کردن

درس دوازدهم:

اهمیت توبه کردن

اهمیت توبه کردن

 آدم نباید با خودش بگه من چون نفسم هنوز آن طور نشده که بتوانم توبه کنم پس چرا توبه کنم؟ اگر توبه کنم دوباره گناه می‌کنم. از کجا معلوم؟ شاید توبه کردی دیگه گناه نکردی، شاید یک دفعه همین امشب مُردی. چرا این حرف را می‌زنی؟ گفتند که:

به پیری رسم و توبه کنم  آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد 

با توبه به آغوش خدا بروید 

اصلا خدا توبه کننده را دوست دارد. قرآن آیه‌ای دارد: «إن الله یحب التوابین». خدا دوست دارد بنده گناهکارش را که بگه بد کردم. شما دیدید بچه‌تون یک اشتباهی می‌کند می‌گوید غلط کردم. بعد شما بغلش می‌کنید و نازش می‌کنید. شما که بنده‌اید این طوری رفتار می‌کنید اون که خداست چطور؟ 

وسوسه‌های شیطان که مانع توبه می‌شود 

فقط کافیست یک بار بگید نفهمیدم و بد کردم و عمرم را به بطالت صرف کردم. «یا ایها الذین آمنوا لاتقنطوا من رحمۀ الله»؛ ای بندگان من از رحمت خدا مأیوس نشوید. یک وقت شیطان وسوسه می‌کند میگه تو بد کردی، خدا تو را نمی‌بخشد، بیخودی توبه نکن، این حرف شیطان است. 

یأس از رحمت خدا از گناهان کبیره است. یک حدیث داریم می‌فرماید: «اگر گناه جن و انس را کردی نباید ناامید بشی، اگر عبادت جن وانس را کردی نباید مغرور بشی چون ممکن است عباداتت مورد قبول نباشد».

 

انواع گناه و گناهی که خداوند می‌بخشد 

گناه دو نوع است: 

1- یک وقت آدم لج‌بازی می‌کند، با خدا گردن کلفتی می‌کند و هیچ به فکر توبه هم نیست.آنها کارشان خراب است. 

2- ولی بعضی‌ها گناه می‌کنند ولی پشیمانند. مرتب خودش رو می‌خوره که چرا همچنین کاری کردم. 

آنهایی که سر جنگ دارند سخت توبه‌شون قبول می‌شود. خدا می‌فرماید: به عزت و جمال خودم قسم که دیگه تو رو نمی‌بخشم. خوش به حال کسی که در آن دنیا نامه عملشان را که می‌دهند می‌بیند گناه کرده ولی زیرش یک پشیمانی و استغفار هم نوشته شده است. 

استغفار کنید، نماز عصرکه خوندید 70 بار استغفار در تعقیب نماز عصر. شب‌ها نماز شب می‌خونید 70 مرتبه استغفار وارد است. رسول خدا(ص) صبح به صبح استغفار می‌کردند با این که معصوم بودند.

 

عصمت آیت‌الله خوانساری در کلام امام خمینی(ره)  

حالا قرآن آیه‌ای دارد: «فاستغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات ». آنها به خاطر گناهان امّتشان توبه می‌کردند. ما در غیر معصومین هم افرادی داریم. یک وقت از امام پرسیدند آیت الله خوانساری عادل هستند یا نه؟آیت الله خوانساری کسی بودند که بعد از فوتشان سر تشییع جنازه، امام زمان(عج) را دیده بودند. 

بعد از فوت آیت الله خوانساری، امام فرمودند: ایشان صاحب نفس قدسیه بودند، مرجع متقین بودند. امام فرمودند: از عصمت ایشان از من سؤال بکنید،‌ شما از عدالت سؤال می‌کنید؟ ما در عصمت ایشان شک داریم. یعنی غیر معصومین هم افرادی هستند که شهره عصمت درونشان هست. مثل آقای اراکی، آقای خوانساری، آیت‌الله بهجت. 

خوش به حال داداش‌های قدیم. داشی‌های قدیم هم توبه می‌کردند.یک پیراهن سیاه تنشان می‌کردند، محرم، لابه‌لای سینه‌زن‌ها سینه می‌زدند. مشروب‌خور بود ولی توبه می‌کرد که آخر محرم امام حسین(ع) دستش را می‌گرفت.آدم خوبی می‌شد، مسجدی می‌شد، هیئتی می‌شد و دیگر مشروب نمی‌خورد. حدیث داریم خدا از توبه بنده گناه کارش بیش از خود آدم خوشحال می‌شود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۷:۰۰
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۵۹ ق.ظ

درس یازدهم اخلاق ( سه جمله مکتوب بر در بهشت)

درس یازدهم:

در بهشت 

بالای در بهشت 3 جمله نوشته شده است؛ خدا می‌فرماید:


1) رحمت من بر غضب من سبقت دارد؛ خدا هم رحمت دارد هم غضب، رحمتش به خوبان و غضبش به بدان، اما رحمتش بر غضبش سبقت دارد.


یک مرد عربی آمد پیش رسول خدا عرض کرد: رسول الله، حساب بنده‌ها در قیامت با کیست؟حضرت فرمود: با خود خدا، گفت: خیالم راحت شد. تا گفت خیالم راحت شد، از پیش حضرت رفت.


حضرت به اصحاب فرمود: این حقیقت مطلب رو فهمید. صداش کردند، ازش پرسیدند چطور خیالت راحت شد؟رسول خدا به تو گفت حساب بنده‌ها با خداست، چرا خیالت راحت شد؟ گفت: الکریم إذا قدرعفا؛ آدم کریم اگر قدرت انتقام پیدا کند، عفو می‌کند.


2) اگر کسی صدقه بدهد به مستحق 10 تا ثواب می‌دهند اما قرض بدهد 18 تا، به فامیلش بدهد30 تا.

حالا از امام(ع) پرسیدند: چرا همین طوری آدم به کسی پول بده 10 تا اما قرض بده 18 تا؟


فرمودند: کسانی که آدم صدقه می‌دهد گاهی مستحق نیستند، پس علت این‌که قرض بدی 18تا اما صدقه بدی 10 تا این است که صدقه را ممکن به کسی بدی که مستحق نباشد اما قرض را کسی می‌گیرد که کارد به استخوانش خورده باشد پس مستحق است.


3) کسی که مرا بشناسد، قضا و قدر مرا بداند، ربوبیت مرا بداند، مرا متهم نمی‌کند چرا ندادی؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۵۹
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۵۵ ق.ظ

درس دهم اخلاق (سجده طولانی )

درس دهم:

دو چیز است که گناهان را نابود می کند


دو چیز است که گناهان را نابود می کند


مرض؛(1


امیر المؤمنین(ع) به یکی از اصحابشان که مریض شده بود مؤعظه کردند و فرمودند: «خدا بیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است.»

 

آدم که تب می‌کند کفاره گناهنش است. ناراحت نشید از این که مریض شدید، شکوه نکنید، فایده مرض این است که گناهان را نابود می‌کند.


سجده؛(2


در روایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند. حدیث است که «سجده گناهان را می‌ریزد، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را می‌ریزاند.»

 

گناه آدم را سنگین می‌کند، مثل بعضی‌ها که دیدید نماز صبح که می‌خواهند بخوانند انگار که کوه روی‌شان افتاده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۵۵
حسین سبزعلی
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۵۳ ق.ظ

درس نهم اخلاق ( روایت درباره شیعه واقعی )

درس نهم:

شیعه واقعی

امام صادق(ع) در مورد مشخصات شیعه واقعی می‌فرمایند: «إنما شیعه الجعفر من عفه بطنه و فرجه و شده الجهاده و العمل الخافه و رجا الثوابه و خاف العقابه».


1) «من عفه بطنه»؛ حرام نخورد، عفت بطن داشته باشد، وسواس داشته باشد در حلال و حرام.

حالا اگر می‌دونی این آقا حرام خوره، رشوه خوره چرا می‌ری خونش غذا می‌خوری؟ شیعه کسی هست که حلال بخورد.


2) «و فرجه»؛ فرجش هم عفت داشته باشد. زنا نکند، گناه نکند، دامنش را آلوده نکند.


3) «و شده الجهاده» جد و جهدش هم در عبادت زیاد باشد. به فکر نماز اول وقت، نماز شب، نماز جماعت، خمس، مکه باشد.


4) «و العمل الخاف»؛ و هر کاری که می‌کند برای خدا بکند نه برای ریا. مسجد می‌سازد برای خدا، بیمارستان می‌سازد برای خدا.


5) «و رجا الثوابه»؛ امید ثواب هم داشته باشد. عبادت کند امید هم داشته باشد که خدا ثواب می‌دهد.


6) «و خاف العقابه»؛‌ از عقاب خدا هم بترسد.


اگر همچین آدمی دیدید که این صفات را دارد، شیعه امام صادق(ع) است، اگر این صفات را کسی ندارد به خودش نگوید شیعه هست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۶:۵۳
حسین سبزعلی